14 نکته درباره حج و تقریب

میقات حج - سال دوّم ـ شماره ششم ـ زمستان 1372 14 نکته پیرامون « موانع تقریب » و راههای مبارزه با آنها در « حج 1413 » به ابتکار بعثه مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی ایران و مجمع التقریب بین المذاهب الاسلامیّه ، سمیناری تحت عنوان «

ميقات حج - سال دوّم ـ شماره ششم ـ زمستان 1372

14 نكته پيرامون « موانع تقريب » و راههاي مبارزه با آنها

در « حج 1413 » به ابتكار بعثه مقام معظم رهبري انقلاب اسلامي ايران و مجمع التقريب بين المذاهب الاسلاميّه ، سميناري تحت عنوان « الحجّ و التّقريب » در ذيحجة الحرام 1413 در مكّه معظّمه تشكيل شد كه سخنراناني از اهل تشيّع و تسنّن تحت عناوين گوناگون به سخن پرداختند . . . مقاله حاضر كه از نظر خوانندگان ارجمند فصلنامه گرامي « ميقات حجّ » مي گذرد ، نوشته اي است كه توسط حقير در پي نامه حضرت حجّة الاسلام والمسلمين حاج شيخ محمد واعظ زاده خراساني دبير كل

محترم « مجمع التقريب . . . » ، براي سخنراني در آن گردِهم آيي ، در مدينه منوره در هُتل « الدّخيل » روبه روي قُبّه خضراي نبوي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به رشته تحرير درآمد . . . ( 1 ) وبالله التوفيق و له الشّكر

محمد جواد حجّتي كرماني

* * *

نكته نخست : انديشه « تقريب بين مذاهب اسلامي » با آن كه در عصر ما سابقه اي بيش از يك قرن دارد ، ولي هنوز هم در ميان شيعيان و هم در ميان سنّيان ، انديشه اي غريب و ناشناخته است و شگفت تر آن كه كساني كه خود از مناديان تقريب بشمار مي روند ، جز شمار ناچيزي از آنان ، بدين انديشه ، بگونه اي سطحي و ظاهري و تنها در فروع و تشريفات و نزاكتهاي بين المللي ـ اسلامي مي نگرند و تنها به همين اندازه باور دارند ، ولي تقريب اصولي و باطني و در مغزها و دلها را باور ندارند يا ناممكن مي دانند و گرد آن نمي گردند . كم هستند كساني كه به « تقريب » به سان يك مقوله واقعي و ريشه اي ـ كه بتواند از جان و دل برخيزد و در سرّ علنِ شيعيان و سنّيان نفوذ كند و فرهنگ عمومي آنان را چه ميان خودشان و محافل خصوصي شان و چه در ارتباط با برادرانشان دگرگون سازد ـ باور داشته باشند و در راه آن بكوشند .

پس نخست بايد تقريب راستين و حقيقي را باور داشته باشيم ، آنگاه تلاشمان نيز در راه چنين « تقريب جدّي و حقيقي » ، جدّي و حقيقي باشد .

نكته دوم : چون تقريب هدفي والا و عالي است ، پس همانند همه اهداف والا و عالي ، به آساني دست يافتني نيست . بديهي است در اين راه ، فراز و نشيب ، سختي و سستي و كاميابي و ناكامي بسياري خواهيم ديد و بايد از همين حالا آماده برخورد با موانع ، مشكلات و صعوبات راه باشيم و از برخورد با آنها دچار دلسردي ، سرخوردگي ، سستي و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بعدالتحرير : شايان يادآوري است كه آنچه در اين نوشته مي خوانيد تنها يك « طرح » است براي « تحقيق » نه يك « تحقيق » تاريخي يا مذهبي يا جز اينها كه بايد مُستند به مدارك و منابع باشد .

نااميدي نشويم .

نكته سوم : براي مبارزه با موانع تقريب بايد نخست اين موانع را كه ريشه در اختلافات 14 قرنه امّت اسلامي دارد ، بخوبي بشناسيم و بدانيم كه پديده اي چنين كهنسال را نمي توان در قلمرو بحث مذهبي و كلامي محض سنجيد ؛ زيرا يك بُعدي نگري در اين قلمرو ، همانند بسياري از مباحث عام بشري ، هيچگاه ما را به واقعيت ذوابعاد پديده ها آشنا نخواهد كرد .

بايد به صراحت گفت كه اختلافات ديرپا و موانع ريشه ايِ وحدت و تقريب ، پديده هاي مذهبي محض نيستند ، همچنانكه اجتماعي محض يا تاريخي محض هم نيستند . بلكه پديده هايي داراي ابعاد بسيارند كه در طول قرون ، تكامل يافته تا بدين پايه از حجم و توان رسيده اند .

نكته چهارم : درگيري و دست و پنجه نرم كردن با چنين پديده ريشه داري ، نمي تواند تنها در عرصه مباحثات مذهبي و كلامي يا تنها تحقيقات تاريخي يا جامعه شناسي يا سياسي و جز اينها صورت پذيرد ، بلكه براي مبارزه با موانع تقريب و زدودن آثار زيانبار افتراق امّت اسلام ، بايد به مطالعات و مباحثات و اقدامات پردامنه و طولاني و توأم مذهبي ، سياسي و اجتماعي و جز اينها دست يازيد . چنين كاري برنامه ريزي اي « دراز مدت » لازم دارد كه داراي مراحل « كوتاه مدت » و « ميان مدت » نيز خواهد بود .

در چنين برنامه ريزي اي كه در مقياس دهه ها صورت مي گيرد و حتي با واحد « قرن » زمانبندي مي شود ، « مباحث كلامي » همراه با « تحقيقات تاريخي » ، و اين دو ، هماهنگ با « جامعه شناسي » و اين سه همه آغوش با « مباحث و فعاليت هاي سياسي » و اين چهار توأم با « روانشناسي » و اين پنج همراه با بُعدهاي ناگفته ششم ، هفتم و . . . بگونه اي جدايي ناپذير و به عنوان زواياي مختلف يك پديده كه داراي پيوند ارگانيكي و رابطه عنصري با آن هستند . . . در دستور كار علماي دين و محققان جامعه شناسي و مورخان و سياست شناسان و سياست گزاران قرار مي گيرد . . . و اين بزرگان ، نه جدا جدا ، بلكه به صورت اعضاي يك كالبد و اجزاي يك مجموعه و تحت اشراف يك برنامه ريزي واحد و هم آهنگ و همگون كه خودشان به كمك يكديگر ، كارشناسي و طراحي مي كنند ، به

كار شناخت جوهري اختلافات و راههاي مبارزه با آن مي پردازند و در تمام مراحل ، از نخستين مراحل « تئوري » تا واپسين مراحل « عمل » ، از نيت پاك و اخلاص در عمل قربةً الي الله و هم آهنگي در تحقيق برخوردار خواهند بود .

نكته پنجم : كه از سطور فوق نتيجه گيري مي شود : كشف راز ناموفق بودن كارهايي است كه لااقل در سده گذشته هجري تا كنون از سوي انديشمندان و سياسيون دلسوخته كه عاشق تجديد حيات اسلامي و زدودن زنگارهاي دشمني ها ، بدبيني ها و سرديها از ميان افراد و جوامع اسلامي بوده اند ، انجام گرفته است .

اين راز همانا يكسويه بودن و جامع الاطراف نبودن و يا خداي ناكرده در پاره اي از موارد ، خالص نبودن نيّتها و مشوب بودن به اغراض ديگر بوده است .

نكته ششم كه بسيار مهم است و بايد آن را به خوبي باز شناخت ، اين است كه : پديده اختلاف از آغاز تا بدين اندازه و بدينسان ژرف و عميق نبوده و اين نه تنها در اختلافات رايج در جهان اسلام كه در هر اختلاف تاريخي اي بين هر ملت و دين و نظام و مسلكي و حتي در اختلافات شخصي ، ميان افراد و خانواده ها نيز صادق است .

اين نكته اي است كه اگر مسلمانان شيعه و سني بدان باور داشته باشند و آن را پايه بحث و اساس كار خود سازند و بر آن توافق كنند ـ چنين مي پندارم ـ كه خواهند توانست به كمك يكديگر ، موانع تقريب را موشكافي كنند و براي پيكار با آنها ، طرحي نو در افكنند .

اگر اين سخن مورد قبول است كه ما در آغاز ، بدين سان كه اكنون هستيم ، بدين ژرفا ، با هم اختلاف نداشته ايم و « بهمن اختلاف » درگذر تاريخ و در طول قرون بوده كه بدين پايه از بزرگي رسيده و به انجماد گراييده است تا بدانجا كه پاره اي از ما ، در سرّ و علن ، يكديگر را « مشرك » ، « بدعتگذار » ، « خبيث » ، « كژ انديش » ، « تاريك فكر » و جز اين نمونه ها مي ناميم و به يقين و به شهادت تاريخ مسلمانان ، در دوره خلفاي را شدين و نيز در دوران 250 ساله ائمه شيعه (عليهم السلام) نه تنها بدينگونه نبوده اند . بلكه برعكس ، بسيار ، به هم نزديك بوده و علي رغم اختلاف نظرها و تفاوت ديدها و مذاهب مختلف ، به هم بديده اعضاي يك خانواده مي نگريسته اند . البته ما ، در اينجا سطح كلي و غالب

برخوردها ؛ بخصوص در سيره خلفاي را شدين و ائمه (عليهم السلام) را مي گوئيم . ادعا نمي كنيم اينجا و آنجا ، دشمني و عناد و برخوردهاي تند ، أبداً وجود نداشته است و اين بر عهده مورخان است كه اين فراز از تاريخ را ، كه مي تواند براي شيعه و سنّي ، اسوه و الگوي متّبَع و مطاع باشد ، تجزيه و تحليل كنند .

نكته هفتم : ما بايد با شناخت و بلند نظري و اشراف فكري بدانگونه كه مقتضاي عمل به « كتاب » و « سيره » و « سُنّّت » داعيه نخست حضرت محمد بن عبدالله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ، در صدد علاج پديده اختلاف و تقريب بين مذاهب اسلامي برآئيم ؛ زيرا كه اين پديده ، هر چند ريشه دار و سهمگين است ، اما اخلاص در نيّت و جزم و اتقان در عمل همراه با دور انديشي و ايمان به نصرت الهي ، ما را در اين راه طولاني ، استوار خواهد داشت و شكستها و نُكشها و فتورهاي مقطعي ، ما را سست و نااميد نخواهد كرد .

نكته هشتم : اقدامات مشكور پيشينيان و بخصوص دعوتهاي وحدت گرايانه مناديان « تقريب بين مذاهب اسلامي » عصر حاضر ، با آنكه به توفيق چنداني دست نيافته است ، اما جاده را براي ما صاف تر كرده و گامهايي بلند در اين راه برداشته است . برماست كه با شناخت نقاط ضعف و قوت كار آنان ، راهي را كه آنان آغاز كرده اند ادامه دهيم كه اگر خودمان هم راه به پايان نبريم ـ باري ـ اميد فراوان داريم كه آيندگان به پايان برند . . .

نكته نهم : سرعت انتقال افكار ، با بهره گيري از ابزارهاي معجز آسايي كه انديشه فعّال بشري ، در اختيار ما گذاشته است ، داعيان كنوني وحدت و تقريب را در مقياسي باور نكردني ، توانمندتر از پيشينيان كرده است و بر ماست كه از اين « عطيه » بي دريغ الهي كه از راه انديشه بشري بر ما ارزاني داشته است ، به نحو أتمّ و أكمل بهره گيريم تا به ياري خدا به اهداف والاي وحدت و تقريب دست يابيم .

نكته دهم : گر چه در نظر بسياري از ما بعيد مي نمايد ولي با تحقيق تاريخي ، اين نكته مُسلّم است كه مهمترين عنصري كه درتكوين اختلافات نقش بسيار مهمي را ايفا مي كند ، جوهره « سياسي » است و نه « مذهبي » ، تذكر اين نكته ، بخصوص در اين محفل كه پاره اي كار گزاران حكومتي از شيعيان و سنيان حضور دارند ، مي تواند بذري شايسته باشد كه رويشي بارور در پي آورد . به تاريخ گذشته نمي پردازيم . همين را كه امروزه برجهان

اسلام مي گذرد مي گوئيم . اقداماتي كه هم اكنون ، ما شيعه ها و سُنّي ها ، بر ضد هم انجام مي دهيم ، عمدةً از آبشخور سياسي برمي خيزد . . . و اين چيزي روشن ، واضح علني است كه با اندك التفاتي مي توان بدان رسيد . . . . در اختلافات كلامي و مذهبي ما هر چند علما ، نويسندگان و گويندگان مذهبي اند كه بر روي صحنه اند ، اما همه مي دانند كه كار گزاران اصلي كه به كل جريانات جهت مي دهند و آنها را « تند و كند » و « سرد و داغ » مي كنند ، سياستمداران هستند . اكنون چنين است و گذشته نيز چنين بوده است ! از دورترين روزگاران تاريخ ، اين شيوه و سُنّت و سيره « سياست » بوده است كه به كوره اختلافات از جمله اختلافات مذهبي مي دميده است و اين جنگهاي سياه و خونريزيهاي شرم آور أبناء اُمت اسلامي كه در بُرهه هاي مختلف تاريخ در صفحات تاريخ ثبت است ، شاهدي روشن بر اين مدّعا است . و هم اكنون نيز كه درگيريهاي خونين در بخشهاي مهمي از سرزمين هاي اسلامي در جريان است ، ميراث همان كينه و بغضاء « به ظاهر مذهبي » و « درواقع سياسي » است كه هنوز از شريانهاي آن خون جاري است . . .

اگر اين نكته ؛ يعني وجود « جوهره سياسي » در « اختلافات مذهبي » ( ولو بر سبيل موجبه جزئيه ) مورد توافق حاضران گرامي اين جمع از « فريقين » باشد ، ما گامي مهم در رسيدن به يكي از اهداف اين گرد هم آيي كه همانا شناخت موانع تقريب و راه مبارزه با آن است ، نزديك شده ايم . . .

نكته يازدهم : با چنين نگرشي است كه مصلحان انديشمند ، چاره مشكل سياسي را در بحثهاي كلامي و مباحثات مذهبي و گرد هم آيي هاي علمي علما و حاصبنظران و نويسندگان و گويندگان نخواهند جست و براي حل اين مشكل دست همكاري و طلب همكاري به سوي محققان جامعه شناس و مورخان و روانشناسان و بالاخره سياستمداران صالح دراز خواهند كرد و آنان را در اين راه به كمك خواهند طلبيد و به آنان نيز كمك خواهند كرد ؛ زيرا كاري كه در ماهيت ذووجوه است ، نمي تواند تنها از يك وجه ، مورد ممارست قرار گيرد . توجه به هر يك از ابعاد گوناگون ذكر شده و غفلت از ديگر بُعدها ، راه را بسيار دور و دراز ، و كار را بسيار كم بهره و دشوار خواهد كرد .

نكته دوازدهم : بايد دانست كه مذهب و سياست و تاريخ و اجتماع و جز اينها ، در

يكديگر تأثير متقابل دارند و هر يك از ديگري ، بارور مي شوند و با آن متكامل مي گردند . در مورد مذهب ، تصريع مي كنم كه مراد ، اصول الهي و مباني تغيير ناپذير و ثابت آن نيست ، بلكه مراد ، نحوه كاركرد آن و ميزان بهره برداري درست يا نادرست از آن است كه به وضوح ، تحت تأثير عوامل نامبرده ديگر ، قرار مي گيرد و ما اگر اين را به عنوان يك پايه از كار سترگ « تقريب بين مذاهب اسلامي » بدانيم ، بر آن خواهيم شد كه موارد عيني اين تأثير متقابل را در گذشته و حال باز شناسيم و با باز شناخت آن ، ميزان تأثير هر يك را بر ديگري در ازمنه و امكنه مختلف دريابيم و بفهميم كه مثلا كي و كجا مذهب تاريخ را تحت تأثير قرار داه و كي و كجا تاريخ ، مذهب را . . . يا : كي و كجا مذهب ، سياست را تحت تأثير قرار داده و كي و كجا سياست ، مذهب را و قس عليهذا . . .

اين تحقيق جامع الاطراف مذهبي ـ سياسي ـ تاريخي ، جامعه شناختي و . . . چراغ راه ما خواهد شد كه « عصر » خود را باز شناسيم و برحسب محيط ها و اجتماعات و اقليمهاي متفاوت ، براي رفع موانع تقريب ، طرحهاي متفاوت و متناسب بريزيم . . . .

اين سخن بدين معنا است كه بايد برنامه ريزي تقريب بر حسب موارد مختلف ، با تاكتيكهاي متفاوت و حتي متضاد صورت بگيرد ؛ يعني در آنجا كه سهم بيشتر اختلاف ، از آن سياست است ، بيشتر تكيه روي كار سياسي باشد و آنجا كه عنصر مذهب بيشتر دخيل است ، مباحث عقيدتي و كلامي در اولويت قرار گيرد . و در مواردي كه مسأله نه جنبه سياسي حاد دارد و نه بُعد عقيدتي و مذهبي روشن ، بلكه تنها يك سلسه رسوبات تاريخي و يا عرف و عادتها و آداب اجتماعي است ، بايد به كار تاريخ و جامعه شناسي اولويت داد و بر همين قياس . . .

خلاصه : عملكرد « تقريب » با اين نگرش ، با تفاوت زمان و مكان ، تفاوت بسيار مي يابد تا بدانجا كه گاه ، ماهيت يك كار تقريبي ، با ماهيت كار تقريبي ديگر ، بگونه اي جوهري متفاوت . و حتي متضاد مي شود . . . نكته سيزدهم كه از نكته پيشين نتيجه مي شود ، اين است كه : ما در پرتو چنين مطالعه فراگيري ، به راز عدم توفيقهايي كه در گذشته و حال ، « تقريب » با آن مواجه بوده است ، دست مي يابيم : عدم تشخيص علمي و مطالعه شده « بُعد غالب » اختلافات در زمان ها و مكانهاي مختلف و بهره گيري از يك شيوه كار ـ ناقص ـ در

همه جا و همه وقت مثلا : كار مذهبي به جاي كار سياسي و يا كار سياسي به جاي كار مذهبي و از همه مهمتر ، غفلت و بها ندادن و به حساب نياوردن بُعدهاي اجتماعي و رسوبات تاريخي و خلاصه « تك بعدي نگري » و عمدةً با نگرش صرفاً « مذهبي » يا احياناً « سياسي » به پديده نگريستن ، از جمله موانعي است كه كار تقريب را با ناكامي و عدم توفيق روبرو ساخته و مي سازد و خواهد ساخت و برماست كه با جامع نگري و نيز عمل جامع با اين مانع مبارزه كنيم . . .

و نكته چهاردهم كه آخرين نكته است ، اين است كه آنچه به صورت طرح مطالعاتي ـ تحقيقي به محضر انديشمندان و ارباب تحقيق حاضر در اين مجمع و نيز همه كساني كه اين نوشته ارتجالي را مي خوانند ، تقديم مي شود ، اين است كه : اختلاف موجود بين شيعه و سني ، با اين ماهيت و حجم ضخيم كنوني ، اصولا يك پديده سياسي ـ تاريخي و مذهبي است و نه يك پديده مذهبي صرف ! و اين با گفته ما در نكته پنجم منافات ندارد ؛ زيرا هيچ پديده سياسي ـ تاريخي نيست كه تنها پديده سياسي ـ تاريخي باشد ، بلكه داراي عناصر ديگري نيز هست . پس منظور اين است كه وجه غالب عوامل عمده تكوّن و رشد و تكامل « اختلاف » و « موانع تقريب » سياسي هستند كه در گذر چند قرن از تاريخ اسلام : پديده را بگونه موجودِ حاضر در آورده اند .

اين ، در حقيقت تعبير ديگري از نكته ششم است كه به موجب آن ، گستردگي و ژرفائي و فراگيري اختلاف محصول گذر زمان تلقي مي شد ؛ بدين مفهوم كه اختلاف ، در آغاز ژرف و فراگير نبوده و با گذر زمان بدين پايه رسيده است . تفاوت نكته چهاردهم با اين نكته در اين است كه ما در اينجا صريحاً به ماهيت سياسي ـ تاريخي ـ و نه مذهبي ـ پديده ، عنايت داريم كه به عنوان يك « طرح » و نه يك اظهار نظر و ابراز عقيده مستند و مدلّل ، به محضر انديشمندان بزرگ سني و شيعه تقديم مي داريم .

تعبير ديگر سخن فوق ، اين است كه : آنچه اكنون از جداييهاي مذهبي فِرَق مسلمين ، پيش روي ما است ، خيلي بيش و پيش از آنكه ريشه در « كلام » و « مذهب » داشته باشد ، ريشه در « سياست » و « تاريخ » دارد ، بي آنكه ماهيتِ مذهبيِ جدايي ها ناديده گرفته شود . و به تعبير سوم : در حقيقت ، در طول تاريخ اسلام ، « مذهب » ، دستاويز

« سياست » بوده و اين سياستمداران بوده اند كه به دلائلي كه در جاي خود گفتني است ، به اختلافات مذهبي دامن زده و كوره آن را داغ مي كرده اند و نيز بر حجم و گستردگي آن مي افزوده اند ، و گرنه ، نه در زمان خلفاي راشدين و نه در طول دوره 250 ساله امامان شيعه ، جدايي ميان مذاهب اسلامي ، به هيچ روي تا بدين پايه نبوده است . البته سياستمداران به نوبه خود از دانشمندان دين و رسوبات تاريخي و ذهنيتهاي اجتماعي و مذهبي مردم بهره مي گرفته اند . . .

اين طرحي است كه براي نقض و ابرام و ردّ اثبات و تصحيح و تكميل ، به محضر ارباب علم و تحقيق تقديم مي گردد . باشد كه راهي نو براي « تقريب بين مذاهب اسلامي » و مبارزه با « موانع تقريب » بگشايد .

ربنا عليك توكلنا و اليك أنبنا و اليك المصير

ربنا لاتجعلنا فتنة للذين كفروا

و اغفرلنا ربنا اِنّك انت الغفور الرحيم

مدينه منوره ـ 22 ذيقعده 1413



| شناسه مطلب: 82807