با قاریان در دیار وحی
میقات حج - سال دوّم ـ شماره ششم ـ زمستان 1372 با قاریان در دیار وحی سید محمد باقر حجتی با جمعی از قاریان که مقام نخست را در امر قرائت و تجوید قرآن کریم ، در جمهوری اسلامی ایران احراز کرده تهران را با هواپیما ترک گفتیم ، این سفر زیر نظر سازمان حج و ا
ميقات حج - سال دوّم ـ شماره ششم ـ زمستان 1372
با قاريان در ديار وحي
سيد محمد باقر حجتي
با جمعي از قاريان كه مقام نخست را در امر قرائت و تجويد قرآن كريم ، در جمهوري اسلامي ايران احراز كرده تهران را با هواپيما ترك گفتيم ، اين سفر زير نظر سازمان حج و اوقاف و امور خيريه انجام مي گرفت .
فضاي هواپيما به خاطر ديدار خانه خدا و بارگاه حضرت رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و قبور ائمه بقيع (عليهم السلام) و ساير بزرگان سرشار از روحانيت و وجد و سرور بود .
در معيت حدود سي و پنج نفر از قاريان و اساتيد قرائت و همراه ساير مسافران ، از هواپيما در جدّه پياده شديم . هواي داغ و مرطوب جدّه ، مسافرانِ حج نارفته را نا آشنا مي نموده و آنها از چنين هوايي در شگفت بودند ؛ ولي براي مسافراني كه براي باري دگر و يا با رهايي ديگر به اين منطقه آمده بودند ، مأنوس و آشنا بود ، و مانند ديگران چندان گله از
هوا نداشتند .
ساعاتي طولاني در چنين هوايي كه عرق مي رختيم به سر برديم . چون مسافرانِ « مدينه آخر » بوديم به عزمِ احرام عمره تمتع رهسپار مسجد « جحفه » گشتيم و مسافت ميان جده تا جحفه و از آنجا تا مكه مكرمه را با اتوبوس در نورديده و با انجام مراسم غسل و وضو و ذكرِ « لبيك اللهّم لبيك ، لبيك لاشريك لك لبيك ، ان الحمد و النعمة لك و الملك ، لاشريك لك لبيك . . . » در مسجد جحفه مُحْرِم شديم ، و پس از اداي ركعاتي نماز و زمزمه اورادو اذكار ، به سوي خانه خدا روي نهاديم .
ـ قاريان عزيزي كه ما را در اين سفر مقدس ، همراهي مي كردند جسته و گريخته ـ علاوه بر تكرار تلبيه ، در ميان راه ـ با صداي خوش به تلاوتِ قرآنِ كريم مي پرداختند ، و با نغمه هاي روح نوازِ خود بر رونق مجلس سيّار ، و محيطِ سرشار از انس و محبت ، و لبريز از روحانيت و معنويت ما مي افزودند و به ما هشدار مي دادند : عازم ديارهائي هستيم كه مهبطِ وحي و پايگاه نزول و فرود آوا و سروشِ الهي بود ؛ يعني مكه و مدينه كه سالياني دراز آياتِ بازگو كننده تعاليم آسماني را دريافت مي كرد .
به محض ورود به مكه گويا خستگي هاي تن و بدن از وجود ما سترده گشت و روحي تازه و نشاطي غير قابل انتظار در ما پديد آمد .
به عزم انجام طواف « عمره تمتع » از منزلي ـ كه با مسجد الحرام فاصله نه چندان نزديكي داشت ـ به راه افتاديم و بر مسجد الحرام درآمديم و هفت شَوط طواف و نمازِ آن را ادا نموده ، پس از انجام مراسم سعي ميان صفا و مروه و چيدن اندكي مو و يا ناخن نسبت به پاره اي از كارها مُحِلّ شده و به منزل بازگشتيم ، و به منظور استراحت و تجديد قوُي جهت اداي مناسك « حج تمتع » روزهايي چند بياسوديم .
در منزلي كه به سر مي برديم به آن عده از قراء ـ كه مسافران « مدينه قبل » بودند ـ پيوستيم و با آنان ديداري تازه نموديم .
جلسات قرائت قرآن كريم در مكه شبها غالباً ساعت ده تا يك پس از نيمه شب ـ مقابل حجر اسماعيل ، روبه روي ناودان طلا زير سقف ـ برگزار شده و ادامه مي يافت .
در نخستين شبي كه جلسه قرائت « قراء مدينه بعد » در معيت « قراء مدينه قبل »
تشكيل شده بود ، شركت جستيم . تلاوت قرآن كريم در اين شب در برابر كعبه از ناحيه « قراء مدينه بعد » آغاز شد ؛ آنهم با جمعي ديگر از قراء گزيده كه شكوه مجلس را دو چندان مي كرد ؛ آري اولين شبي بود كه در كنار برادراني عاشق قرآن ، و برخوردار از صدايي خوش ، و آگاه به قرائت و تجويد در برابر خانه خدا به سر مي برديم ، و از آواي روح پرور آنان بهره مي جستيم .
ـ حدود ساعت ده بعد از ظهر بود كه مهرتابان قرائت قرآن كريم شبانه در چنين پايگاهي ارجمند درخشيدن آغاز كرد و در ميان همهمه اذكار حاجيان راهي فراسوي سامعه گروهي از آنان مي گشود ، و تدريجاً حلقه قراء به وسيله مستمعان فشرده تر و متراكمتر مي شد و قشر قابل توجهي از مردم را به خود جذب مي كرد ؛ مردمي كه نشسته و يا ايستاده به آواي قرآن كريم گوش فرا مي دادند .
ـ علاوه بر ايرانيان ـ متشكل از مليت هاي مختلف و گروهي از مسلمين سراسر جهان بودند كه به قراء جمهوري اسلامي ايران چشم دوخته و با شوقي شايان توجه و سيمايي كه از وَجْدي سرشار در درونشان حكايت مي كرد نيروي شنوايي خود را با ولعي عجيب در اختيار شنيدن آواي خوش قرآن كريم قرار داده و مي كوشيدند با تمام سر و صدايي كه در هر گوشه و كنار به ياد خدا بلند بود ، سامعه خود را در استماع قرآن و قلب خويش براي نيوشيدن مضامين آن متمركز سازند .
ـ استماع آواي خوش قرآن كه با سرهاي كشيده مستمعان براي شنيدنِ آن ، و با رقه شوقي كه ديدگان آنان را رونق مي بخشيد ؛ آنچنان دل انگيز و بازتاب آفرين بود كه ديدگانم لبريز از اشك شوق گرديد ، و آنچنان يكباره تحت تأثير قرار گرفتم كه حلقه اشگي ـ كه چشمانم را چون هاله اي احاطه كرده بود ـ حلقات ديگري را جانشين خود ساخته و به صورت قطراتي پياپي بر گونه هايم لغزيدن آغاز كرد .
قراء عزيز ـ يكي از پي ديگر ـ به تلاوت قرآن كريم ادامه دادند و لحظه به لحظه قشرهايي از جمعيت مسجد الحرام را به خود مي كشانده و تراكم جمعيت برگرد قراء به اوج خود رسيد ، و جلسه به پايان خود نزديك مي شد كه سالخورده استادي ، دلداده پير جماران ( آقاي قيم ) اشعاري را به عربي در ستايش پيامبر اكرم و اهل بيت او ـ صلوات الله
و سلامه عليهم اجمعين ـ با الحاني خوش برخواند كه سرانجام با دعايي براي سلامت و طول عمر امام بزرگوار پايان مي گرفت و ضمن آن ، دو تن از قراء در بندي آقاي قيم را همراهي مي كردند ، و همين پايان خوش نخستين جلسه قرائت قراء مدينه بعد ، جماعت دگري از اهل حرم را بر جمعيت قبلي افزود .
ـ و سر انجام با تكرار دعاي « الهي الهي ، حتي ظهور المهدي ، احفظ لنا الخميني » كه از سوي همه قراء و اكثر حاضران و ناظران ديگر همراهي مي شد ، اين جلسه را ترك گفتيم .
چرا اشك شوق ريختيم ؟ چرا احساس وجد و سرور سراپاي وجودم را در اختيار خود گرفته بود ، و در نتيجه خويشتن را غرق در خوشحالي مي يافتم ؟ شايد به اين نكته رسيده بودم ؛ امسال در سفر حج همراه جماعتي به سر مي بردم كه آنها اگر چه با عنوان و زبان تبليغ نمي كوشيدند ، ليكن زبان حال و مقام ، و حال مقال آنها گويا ترين مبلغ در ارائه اين حقيقت بود كه جمهوري اسلامي ايران در چنين مدت كوتاهي از عمر انقلاب قارياني را پرورده كه اكثر آنان را ياراي رقابت و همآوردي با قراء معروف جهان اسلام بود ، و اين خود حكايت از آن مي نمود كه از بركات انقلاب اسلامي ايران ، قرآن كريم تا چه حدّ ، جايي در خور را در ميان مردم مسلمان ايران باز يافته است .
قرائت قرآن كريم در مسجدالحرام در جهت صدور انقلاب و ايجاد بينش درست ديني در حجاجي كه از ديار و بلاد مختلف اسلامي و غير اسلامي در آنجا گردهم آمده بودند ، سهم قابل ملاحظه اي را توانسته است به عهده گيرد ؛ چرا كه تبليغي اين چنين ، از هر گونه لغزشي در امان بوده و معصومانه انجام مي گرفت و به مسلماناني كه از مليتهايي گوناگون بودند هشدار مي داد : جمهوري اسلامي ايران بر سر آن است حكومت خدا و قرآن را جايگزين حكومتهايي سازد كه از هوس و انديشه هاي لغزان مايه مي گيرند ، حكومتهايي كه مستضعفان جهان را از نظر مادّه و معني به استضعافي فزونتر مي كشانند ، و قهر و جبر و اختناق را در زندگاني آنها به ارمغان مي آورند ، و براي اينكه بتوانند دنيا را به نفع هوي و هوس خويش و مطابق دلخواهِ خود در اختيار گيرند ، با ايجاد خلأ فرهنگي ايده هاي آلوده و مسموم خود را بر آنان تحميل مي نمايند .
آري شوق از آن رو كه كارآيي قراء عزيز ما در تلاوت قرآن كريم ؛ قرآني كه همه مسلمين پاي بند به آن و در اين آرزو به سر مي برند كه جهان را زير پوشش تعاليم و برنامه هاي خود سامان دهد ، مشت محكمي بود بردهان استعمار كه دست خود را از ميان آستين ممالك اسلامي به در آورده ، و جمهوري اسلامي ايران را بيگانه از اسلام و قرآن معرفي نموده و مسلمين جهان را در هاله اي از ابهام نسبت به اين نظام مقدس قرار داده بود ؛ اما درخشش تلاوت قرآن كريم و اهميت والاي آن در ايران ، و نيز قرائت آن در حرمين شريفين به وسيله قراء جمهوري اسلامي ايران اين هاله هاي رقيق ابهام و ابرهاي پراكنده را از چهره افكار و تصورات مردم دنيا ، سترده و سيماي واقعي جمهوري اسلامي ايران را در معرض ديد جهان اسلام قرار مي دهد ، سيمايي كه از قرآن و اسلام و تعاليم نبي اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه معصومين ـ عليهم اسلام ـ رنگ و رونق يافته و جز حكومت اسلام و قرآن به هيچ چيزي نمي انديشد .
ـ اگر چه قراء جمهوري اسلامي ايران با قرائت قرآن در مسجد الحرام و مسجدالنبي ، عهده دار تبليغي رسا و گويا در ابهام زدايي بودند ، و صرف تلاوت قرآني ـ كه همه مسلمين جهان بر واقعيت و حقانيت آن اتفاق نظر دارند ـ ضربه اي كوبنده بر دهان ياوه گويان نسبت به ساحت جمهوري اسلامي ايران به حساب مي آمد ، معهذا آن عده از قراء و اساتيدي كه كاملا به زبان عربي و يازبان ديگر تسلط داشتند ، بيكار نمي نشستند ؛ بلكه هر يك به دنبال افرادي بودند كه جذبه اين مجلس آنها را به خود ربوده بود ؛ لذا دست اندركار روشنگري اذهان آنها نسبت به جمهوري اسلامي ايران مي شدند ، اگر چه در هر فرصتي ـ چه در ميان راه و هر نقطه و جايي از اداي اين وظيفه ـ دريغ نميورزيدند .
جلسه نخست بدون هيچ حادثه اي قابل ذكر ، به پايان رسيد ، و اين جلسات هر شب ـ تا وقتي كه در مكه معظمه به سر مي برديم ـ به جز ايام وقوف به عرفات و مشعر و مني ـ تكرار مي شد ـ ، و قراء عزيز حدود سر ساعت يا اندكي كمتر ، نوبت به نوبت آواي الهي را در محيط وحي سر مي دادند ، و سامعه عده از طائفين و عاكفين و ساجدين و راكعين و ذاكرين مسجدالحرام را با صداي دلنشين خود نوازش مي كردند .
تكرار اين جلسه در مسجد الحرام در هر شب به تدريج پليس هاي مخفي و آشكار
بي سيم به دست و سلاح بر كمر را براي حفظ و امنيت مسجد الحرام از قرآن ! بر كنار حَلْقه مجلس ما كشانده بود . اينان در گوشه و كنار مراقب اين مجلس و بابي سيم سرگرم گفتگو بودند و مي خواستند محيط رعب و وحشتي به پا كنند تا شايد فردا شب قراء از قرائت قرآن منصرف شده و نيز از دعا براي امام بزرگوار و عظمت اسلام و مسلمين و دعوت آنها به وحدت دست بردارند ؛ اما نمي دانستند هر قدر كه بر شمار آنان افزوده مي شد ، اصرار قراء بر تلاوت قرآن كريم و حرارت و اشتياق آنان به قرائت بيش از پيش فزوني مي يافت ، و نه تنها هيچگونه تزلزلي در ثبات خاطر آنها به هم نمي رسيد بلكه بر مراتب اشتياق و علاقه اين عزيزيان به قرائت قرآن كريم مي افزود . و احياناً حس مي كرديم كه برخي از دين پليسها نيز تحت تأثير جذبه اين مجلس در خود فرو مي رفتند مبني بر اين كه اين قراء نه تنها مرتكب خلافي نيستند بلكه مراتب وظيفه شناسي خود را نسبت به قرآن كريم و اسلام با سيماي معصوم خود اعلام مي دارند پس چرا بايد اين عده افراد پاك را تحت نظر گرفت ؟ !
ايجاد مزاحمت :
پيرمردي نامرد براي به هم ريختن نظم جلسه قرائت قرآن كريم در مسجد الحرام در بيشه افكاري واهي ، انديشه خويش را به كار مي انداخت ، پيدا بود عمري را در خواب غفلت به سر برده و همه طرق هدايت در برابر ديدگان بصيرتش مسدود مي نمود ، و غالباً در مسجد الحرام جثه اش سنگهاي مسجد را با خواب خرگوشي خود مي آزرد ، و از چهره حيرانش پديدار بود كه از لحاظ عقل گرفتار نقص است . وي سعي بر آن داشت كه عرصه را به هر صورتي بر قراء جمهوري اسلامي ايران تنگ كند . گاهي كالبد ناموزون خو را دراز به دراز بر كف مسجد فرش مي نمود ، و نمايي ناخوش آيند را در گوشه اي از حلقه قرائت قرآن ترسيم مي كرد ، خورناس و نفير خوابش ، سامعه كساني را كه نزديك او قرار داشتند ، ناراحت مي ساخت و جسته و گريخته از خواب برمي خاست و به خوابي ديگر در عالم بيداري فرو مي رفت ؛ خواب به هم ريختن مجلس قرائت قرآن كريم كه هرگز تعبير نشد ، گاهي زير لب غرولند مي كرد و زماني نعره مي زد . هر شب خواهان آن بود كه نا به ساماني به
هم رسانده و مجلس قرائت قرآن كريم را از هم بپاشد ؛ اما مانند مرغ سر بريده اي تلاش مذبوحانه اش عقيم و سترون مي ماند و به نتيجه نمي رسيد . حِدَّت و صَوْلتِ قُرّاء قرآن كريم و چهره و سيماي قاطع و مصمم و شهامت و پايمردي آنان اجازه ادامه چموشي و توسني به وي نمي داد ، قراء قرآن با تشديد و ترفيع صوت خود ـ كه گاهي با همخواني همراه بود ـ او را بالب و لوچه اي آويزان و دماغي سوخته و دستي خالي بر سر جاي خود مي نشاندند و احياناً آنچنان از وي رمق مي گرفتند كه ناگزير درازاي بدنش را در جهت ايجاد مزاحمت براي اطرافيان و تخفيف و تحقير مجلس قرائت قرآن كريم بر كف سنگ مسجد الحرام مي افكند و دوباره خواب خرگوشي خود را از نو آغاز مي كرد .
شبي همين شخص مي خواست در تكذيب و تحقير مجلسيان و قراء عزيز داد سخن سر دهد مبني بر اين كه اين قراء از قرآن بيگانه اند . چهره نحسش ما را تا دوراني ديرينه و دور دست پيش مي بُرد و به عصر پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي پيوست كه در آن عصر نيز كساني چون بوجهل و بولهب و عبدالله بن ابي سلول ها راضي نبودند نغمه آسماني قرآن كريم سامعه كسي را بنوازد ، هم اكنون نيز يادگاران و بازماندگاني از آن دوره ، از همان سرزمين مكه و يا مدينه از خواندن قرآن كريم ـ آنهم از سوي قرائي از يك سرزمين كه در جهت اعلاء كلمه حق و احياء محتواي قرآن كريم به پاي خاستند ـ در هراس و وحشت به سر مي برند ، هراس و وحشت از اين مبادا مردم بيدار شوند و نظام هاي طاغوتي را در هم فرو ريزند .
اين بازي خورده شيطان ، لاطائلاتي بر زبان مي راند كه نوبت قرائت به آقاي صدر زاده رسيد ، و همخواني قراء با وي آنچنان عرصه را بر او تنگ كرد كه ناچار به سزاي نشستن در جاي خود گرديد . مي دانيد او كه بود ؟ قاضي مسجد ! كه در قضا ، سخت اندر فضايي از خطا سر گردان و در گودالي آكنده از اوهام غوطه مي خورد .
آخرين شب قرائت قرآن كريم در مكه مكرمه :
در واپسين شبي كه جلسات قرائت قرآن كريم به وسيله قراء جمهوري اسلامي ايران در مكه معظمه به پايان خود نزديك مي شد نوعاً قرّائي كه از صدايي رسا و خوش تر
بر خوردار بودند تلاوت اين كتاب آسماني را نوبت به نوبت در پيش گرفتند كه در نتيجه جمعيت انبوهي را كنار حلقه خود مي كشاندند ، و هر لحظه نيز بر تراكم آن افزوده مي شد . همين امر بر وحشت مأموران آنچنان افزود كه شمار زيادي از پليس ها ناگهان به سوي مسجدالحرام سرازير شدند و گرد اگرد جلسه قرائت قرآن كريم را احاطه كردند تا شايد بتوانند مهبط وحي و قرآن را از قرائت قرآن كريم امن سازند ! و در نتيجه تجمع مردمي از بلاد اسلامي را از پيرامون قراء بپراكنند ، و صداي بيدارگر قرآن را خاموش سازند تا مبادا جمهوري اسلامي ايران ، حكومتي قرآني و اسلامي معرفي شود .
خوشبختانه ختام اين شب پاياني با مشك نواي خوش قرآن از سوي آقاي روغني زاده و دعاي او معطر گرديد ، و جمعيتي فزونتر را در پي جمعيت موجود با خود آورد ، و مجلس قرائت رونقي ديگر يافت ، و حالي در حاضران و ناظران پديد آمد ، ايراني و غيرايراني به قدري مجذوب اين مجلس شدند كه قراء را در پايان كار ـ و بويژه آقاي روغني زاده ـ را بوسه باران مي كردند . و با وجد و سروري زائد الوصف وي را در آغوش گرم خود مي نواختند و بدينوسيله از وي تشويق و تقدير به عمل مي آوردند .
پس از لحظه اي كوتاه كه مجلس به پايان رسيد و قراء از هم پراكندند ، پليسها در صدد دستگيري اين قاري عزيز بر آمدند كه ناگهان با صداي « الله اكبر » اطرافيان مواجه گشتند ، و اين نداي شيطان برانداز ، عده زيادي را با خود هم آواز ساخت و فرياد « الله اكبر » همه سوي مسجد الحرام را فرا گرفت و طنين آن تمام فضاي مسجد را زير پوشش خود قرار داد ، و در نتيجه شعارهاي ديگري را عليه طاغوتيان در پي خود به ارمغان آورد . پليسها ناچار ـ دست از پا درازتر ـ به التماس افتادند و عاجانه اظهار داشتند : سرو صدا نكنيد كه ما اين قاري را رها خواهيم كرد ، خواهش مي كنيم فرياد « الله اكبر » بر نياوريد . اگر بي سر و صدا به بازگشت خود ادامه دهيد ما كاري به كار شما نداريم .
سزا است يادآور شوم حضرت آية الله خزعلي ـ حافظ بزرگوار قرآن كه با مزايايي ويژه ، همه قرآن كريم را در گنجور حافظه شان نگاهبانند ـ با حضور مداوم خود بر رونق اين مجلس باشكوه مي افزودند ؛ چنانكه در مدينه نيز . و همچنين در جلساتي كه قراء در بيرون از مسجد الحرام و مسجد النبي داشتند با بيانات بسيار سودمند خود آنان را محفوظ
مي ساختند .
و نيز شركت حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاي امام جماراني در اين جلسات موجبات شوق و دلگرمي قراء عزيز را فراهم ساخته و باعث مي گشت كه قراء در يابند اولياي امور علي رغم تراكم كارها و اشتغالاتشان در مكه و مدينه آنان را فراموش نمي كنند .
گروهي از مردم از مليتهاي مختلف در قرائت قرآن كريم شركت مي جستند و با اين كه مي دانستند پليسهاي امنيتي ممالكشان مراقب آنها هستند به اين جلسه جذب مي شدند و خطرات احتمالي را ناديده انگاشته و در جمع قراء جمهوري اسلامي ايران به قرائت قرآن كريم مي پرداختند كه در ميان آنها چند تن قاري مصري و يمني جلب نظر مي كرد و يك تن از مصريان كه حافظ قرآن بود با آزمون آقاي خزعلي حافظ بودن وي مورد تأييد قرار گرفت ، و لذا آدرس خود را ـ براي شركت در مسابقه حفظ و قرائت قرآن كريم در ايران ـ تسليم ايشان نمود تا از وي براي سفر به ايران و شركت در مسابقه قرائت قرآن كريم دعوت به عمل آيد .
گذشته از قرائت قرآن كريم در مكه معظمه وظايف ديگري بر عهده ما و همه حجاج ايراني بود كه بايد در اداي آنها كوشا مي بوديم ، در مكه ، در طول راهِ رفت و برگشت از منزل به مسجد الحرام احياناً با مسائلي مواجه مي شديم كه ناگزير از درنگ شده و براي روشن شدن اذهان ملتهاي ديگر نسبت به جمهوري اسلامي ايران با آنها به گفتگو مي نشستيم .
در ميان كاركنان حج افرادي سخت كوش و فعال به چشم مي خوردند كه بازده كوششهاي آنان آنچنان جالب بود كه به خاطر اين كه ما نمي توانستيم چونان در اين سفر مقدس انجام وظيفه كنيم در درون خود احساس شرمندگي مي نموديم .
ـ روزي براي ديداردوست عزيز وبرادر بزرگوارما حضرت حجة الاسلام والمسلمين آقاي كروبي به سوي بعثه حج جمهوري اسلامي ايران به راه افتاديم و خواستيم در مورد قرآني كه در يمن پيدا شد ، با ايشان مذاكره نماييم . از اين جريان به وسيله روزنامه « المسلمون » كه در مكه منتشر مي شد آگاه شديم . در اين روزنامه مصحف مزبور را به امير المؤمنين علي (عليه السلام) نسبت داده و نوشته بودند : به خط يد آن حضرت مي باشد ، و از
تصويري كه از مصحف مذكور در روزنامه ياد شده ديده مي شد پيدا بود كه قرآني است بسيار كهن و ديرينه و مربوط به سده اول يا اوائل سده دوّم هجري . به خاطر اهميت اين مصحف علاقه مند بودم آن را از نزديك ديده و بررسي كافي درباره آن به عمل آورم . هدف اين بود كه با آقاي كروبي در اين مورد براي سفر يك يا دو روزه به يمن مذاكره نموده و با اين مصحف ـ به منظور تأييد نسبت آن به اميرالمؤمنين (عليه السلام) يا عدم تأييدش ديداري داشته باشم ليكن ديدم آنچنان سيل درخواستها و تقاضاها و پرسش ها به سوي اين برادر با كرامت ، سرازير است كه ناچار با احوال پرسي كوتاه و احاله مذاكره به فرصتي ديگر بسنده نمودم كه فرصتي هم براي آن پيش نيامد .
آنچه براي من علاوه بر سابقه ديرينه اي كه از اين برادر عزيز داشتم ـ جالب مي نمود كارآيي و حوصله فوق العاده ايشان در گوش فرادادن به درخواستها و سخنان و پاسخ دادن به پرسشها بود كه گره از كارها مي گشود و نيازها را بر آورده مي ساخت و به هيچوجه شادابي چهره و گشادگي و طراوت سيمايش در برابر سيل هجوم مراجعين درهم نمي شكست ، و با محبتي كه از اعماق جان و روحش مايه مي گرفت به گرفتاريهاي كلي و جزئي رسيدگي مي كرد ، خدايش او را به عنوان ياري دلسوز براي امام حفظ كناد . موقع خدا حافظي به ايشان گفتم : « خستگي ، از تلاش و كوشش شما خسته و شرمنده است ، خدا بر قوت وتوان تو هر چه بيشتر بيفزايد » .
اكثر كاركنان حج با كوششي فراوان و خستگي ناپذير توانستند مراسم حج امسال را با وضعي بسيار آبرومند برگزار كنند كه ان شاءالله همگي در زير سايه توفيق الهي به توفيقات فزونتري در خدمت به انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران مؤيد و منصور باشند .
راهپيمايي عظيمي ـ كه با تجمع حجاج ايراني در برابر بعثه در مكه پس از سخنراني آقاي كروبي ـ صورت گرفت بسيار با شكوه بوده و شعارهاي شيطان افكن و طاغوت برانداز ايرانيان فضاي مكه را فرا مي گرفت ، و اين راهپيمائي كه متشكل از جمعيتي بسيار زياد بود ـ و اكثر آنها حجاج ايراني و شمار فراواني از آنان غير ايراني بودند ـ تا نزديكي صفا و مروه پيش مي راند كه در آنجا پليسها شعارهاي مكتوب بر پارچه ها و
سائر اعلام را مي ربودند ؛ اما خود حجاج كه خود را به حرم نزديك مي ديدند از دادن شعار و بر افراشتن اعلام خود داراي كرده و براي شركت در نماز جماعت در قرب مسجدالحرام از هم پراكندند و صفهاي ديگري براي نيايش و عبادت خدا تشكيل دادند .
به سوي مدينه منوّره
هنگام فراق از كعبه و سرزمين مكه فرا رسيد ، لذا براي طواف وداع به سوي مسجد الحرام ره سپرديم تا ديداري دگر ومكرر در سالي كه درپيش داشتيم نصيبمان گردد .
در معيت « قراء مدينه بعد » ، قراء مدينه قبل را با خدا حافظي ترك گفتيم و آنها را به خدا سپرديم . در لحظاتي نزديك به ظهر اتوبوسها عازم حركت شد . اما براي آمدن و سوار شدن دو تن از همسفران لحظات و ساعاتي دور و دراز درنگ نموديم تا شايد به ما بپيوندند اما علي رغم آنكه توقف به طول انجاميد از آندو خبري دستگيرمان نشد ، و ناگزير به حركت شديم و راه به سوي مدينه سپرديم ، ناگفته نماند كه اين دو همسفر چند روز بعد در مدينه به ما پيوستند .
قرائت قرآن كريم در ميان اتوبوس راننده و كمك راننده را ـ كه از مردم تركيه بودنـد ـ سخت تحت تأثير قرار داده و شوقي در آنها بر مي انگيخت . قراء عزيز در ميان اتوبوس جسته و گريخته فضاي آن را با قرائت قرآن كريم معطر ساخته و مشام جان و روحمان را محظوظ نموده و موجب تقليل غفلت و مزيد توفيق ما مي گشتند .
باري ، مدينه ، داخل مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) محلي براي تشكيل جلسه قرائت قرآن كريم انتخاب شد كه جاي مناسبي به نظر مي رسيد ؛ اما شمار قراء كمتر از مكه و مجموعاً حدود سي و پنج نفر ـ اعم از قراء و اساتيد ـ را تشكيل مي دادند ؛ چون قراء « مدينه قبل » در مكه مانده و عازم بازگشت به وطن بودند .
جلسات قرائت قرآن كريم در مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ساعت چهار بعد از ظهر ـ به وقت محلي ـ آغاز مي شد و تا قريب به مغرب ادامه مي يافت . اگر چه شمار كمتري از قراء در آن شركت داشتند ، ليكن گويا از رونق و جذبه و شكوه معنوي آن چيزي كاسته نشده بود ، و به سان مكه افراد و زوار ـ از مليتهاي مختلف ـ را پيرامون حلقه خود مي كشاند ، و اين
جلسه با جلال و شكوهي خاص ادامه مي يافت .
گاهي در ميان درنگ قاريان از قرائت ـ كه اطراف مجلس را مي پاييدم ـ خود را با پاره اي از نكات مواجه مي ديدم كه برخي از آنها سزاي ذكر به نظر مي رسد :
از جمله در كنار و گوشه هاي مسجد خطيب هايي به مانند راويه ها و قصاصان ـ براي گروهي بي خبر با ايراد خطابه هايي ديكته شده و تكرار مكررات همزمان با قرائت قرآن كريم از سوي قراء جمهوري اسلامي ايران معركه راه انداخته و به تخدير افكار و توجيه آرمان استعمار ـ خودآگاه و يا ناخودآگاه ـ مدد رسانده و مانند نقالان ، مسافران معصوم را از حق و حقيقت منحرف مي ساختند . سخناني بي مايه و بي مغز را بر زبان آورده كه در لابلاي آن چهره ابن تيميه و محمد بن عبدالوهاب معاندان اهل بيت ـ عليم السلام ـ و سرانجام چنگ و دندان اختناق زايي استعمار خود نمايي مي كرد . و غالباً به منظور رويا رويي با جمهوري اسلامي ايران ، مسأله توسل و شفاعت را دستاويز انتقاد خود قرار داده و از اين رهگذر بر بي خبري اين مسافران ساده و معصوم تداوم مي بخشيدند تا مبادا از چنين غفلتي هشيار و از چنين خواب سنگيني بيدار گردند . كار اين خطيبان مزدور ، تنويم و خواب گري مردم و ايجاد ديواري ضخيم ميان آنها و حق و حقيقت و لب و لباب دين بود ، و غالباً با بياناتي بي بنياد و سخناني تهي از مبناي واقعي ، ساده لوحان و سبك مغزاني را پيرامون خود گردمي آورند ؛ امااز آن سو خدا آشناياني موفق و مؤيد به كنار حلقه قرائت قرآن كريم جذب مي شدند كه شمار زيادي از آنان از بلاد مختلف اسلامي به نظر مي رسيدند .
گاهي مي ديدم كه قراء آزموده و خوش نواي ما ـ كه با رعايت موازين قرائت و تجويد قرآن كريم را تلاوت مي كردند ـ مستمعاني مصري و غير مصري را چنان مجذوب و مبهوت ساختند كه گويا حقيقت و واقعيت كلام الهي را با جان و روح خود لمس مي نمودند ، و اين نغمه آسماني چون شهدي گوارا روح و روانشان را خوشكام مي ساخت ، آري از چهره و قيافه شان احساس مي كردم آنچنان در برابر سخن الهي انعطاف يافته و از آن اثر پذيرفته اند كه تحرك و اهتزاز سر و تن و اندام آنان اين تأثير و التذاذ دروني راتأييد و گواهي مي كرد . اينان سعي مي كردند در قسمت جلو و روبروي قارئي قرآني قرار گيرند و با تمركز قواي حسي و روحي از رهگذر قرائت قرآن كريم بهره و نصيبي عائد خود سازند .
شايد آنان بر اين باور نبودند كه ايراني مي تواند بدينسان خوش و توأم با موازين و آداب قرائت ، قرآن را تلاوت كند . اما هم اكنون در برابر يك واقعيت مسلم در عالم بيداري قرار گرفته و حتي خويشتن را در مقابل چنين حقيقتي ناگزير از اعتراف به حقانيت جمهوري اسلامي ايران مي يافتند و لذت استماع قرائت قرآن كريم را در كام دل و جانشان احساس مي نمودند ، و اين التذاذ كاملا از چهره و حركاتشان پديدار بود .
وقتي چند بار با چنان مناظري مواجه شدم به ياد سخن عارفي افتادم كه سوره دهر را در نماز مي خواند و آنگاه كه به آيه « وسقاهم ربهم شراباً طهوراً » رسيد مردم چنين حس كردند كه گويا اين عارف ـ همزمان با قرائت اين آيه ـ كام و دهانش براي نوشيدن به كار افتاده است ، به وي گفتند : وقتي اين آيه را مي خواندي چنان به نظر مي رسيد كه چيزي را مي نوشيدي ؟ گفت : « اگر من در آن لذت شراب نيافتمي آن را نخواندمي » !
آري قرائت قرآن از سوي قراء عزيز جمهوري اسلامي ايران جان و روح افراد زيادي از مليتهاي مختلف را نشان مي رفت كه در مكه و مدينه گرداگرد آنها حلقه مي زدند ، و مآلا تحت تأثير آن انقلابي قرار مي گرفتند كه هدف آن ، حكومت قرآن بر تمام زواياي زندگاني مردم و رهايي آنان از اسارت بندگي انسان ها است تا آزادانه پيوند خويش را با خداي خود تجديد نمايد .
در مدينه هر روز بيش از روز پيش قدرت جذبه مجلس قرائت قرآن كريم شدت و فزوني مي گرفت و در سايه آن شمار زيادي از عاشقان امام بزرگوار و انقلاب اسلامي شناسايي مي شدند و يا بر تعداد آنها افزوده مي شد .
از آن جمله جريان يكي از مسلمانان استراليايي با فرزند نوجوانش بود كه به سفر حج آمده ، و مانند سايرين در ميان حلقه مستمعان قرار گرفتند . وي اظهار مي كرد كه شيفته امام عزيز و انقلاب اسلامي ايران است . او با زيارت چهره امام در فيلمهاي تلويزيون و شنيدن سخنان يكي ازمسلمانان آمريكايي مجذوب امام و انقلاب اسلامي ايران شده بود . وقتي نام امام به ميان مي آمد حالت اشتياق آميخته با تجليل در سيمايش كاملا محسوس بود .
فرزند نوجوانش كه مي توانست قرآن كريم را به خوبي قرائت كند باعث شگفتي ما
گشت ؛ چرا كه اساساً هر دو به زباني جز زبان انگليسي آشنايي نداشتند ، ونيز پدر مي گفت : در شهري كه مابه سر مي بريم بيش از يكهزار مسلمان زندگي نمي كنند ، و سايرين پيرو اديان ديگر و يا اكثر مسيحي هستند ؛ و اين نوجوان براي فرا گرفتن قرآن كريم ناگزير بود روزهاي يكشنبه را در هفته به سفر برود و فرسخها راه را در نوردد تا به دياري ديگر برسد و در آنجا قرائت قرآن كريم را فرا گيرد . معهذا اين دشواريها را برخود هموار ساخته و سرانجام قرائت صحيح قرآن را فراگرفته بود . البته پدر را نيز سهمي در موفقيت وي براي آموختن آن بوده است .
روزي پدر و پسر به ضيافت ناهار به گروه ما دعوت شدند ؛ آنها آمدند و پدر علل و موجبات علاقه و دلدادگي به امام بزرگوار و انقلاب اسلامي ايران را به زبان انگليسي گزارش مي كرد كه توسط آقاي حريري به فارسي ترجمه مي شد و در پايان اين ضيافت فرزند نوجوانش مقداري از قرآن را قرائت نمود توسط برادر گرامي ما آقاي حاج سيد عباس عطري ـ به عنوان هديه و ارمغاني براي ايران ـ ضبط گرديد . چنين جريانهايي از بركات قرائت قرآن در حرمين مكرر پديد مي مد كه توسط برادران متعهد ما مورد توجه قرار مي گرفت و لذا از كنار اينگونه مسائل بي تفاوت نمي گذشتند ؛ بلكه با اغتنام فرصت وظيفه خود را ايفا مي نمودند .
حسن جريان قرائت قرآن كريم در مكه و مدينه بازده تدبير و حسن انتخاب سرپرست محترم سازمان حج و اوقاف و امور خيريه حضرت حجة الاسلام والمسلمين امام جماراني بود كه با ارشادات و رهنمودهاي انديشمندانه و سنجيده خود چنين مجلسي را در حرمين شريفين بدينگونه بارور ساختند خداوند متعال به ايشان جزاي خير دهاد كه قراء را با آمدن به گروه و شركت در مجلس قرائت ، دلگرم مي كردند و شوق و ذوق قراء عزيز را در ايفاي وظايف خود بر مي انگيختند .
امام بايد ياد آور شد جلسات قرائت در حرمين ـ بااينكه بركاتي را به دنبال داشت ـ چنان مغفول عنه به نظر مي آمد كه حتي با وجود بازدهي معنوي فراوان در زوار ، كمترين سخني از حسن جريان و بازتاب آن در خبر نامه هاي مكه و مدينه درج نشده بود ، و نيز با اين كه انظار شمار فراواني از حجاج غير ايراني را به خود معطوف ساخته بود و تبليغي مؤثر
و گسترده را به عهده داشت معهذا حتي گزارش كوتاهي از آن در خبر نامه ها ديده نمي شد . حداقل به جا بود براي تشويق و ايجاد دلگرمي بيشتر قرائي ـ كه گاهي براي انجام رسالتي كه به عهده داشتند در معرض و يا مورد ضرب و شتم و دستگيري قرار مي گرفتند ، در خبر نامه گزارش گوتاهي درج مي شد . . .
جلسات قرائت قرآن كريم در مدينه به پايان خود نزديك مي شد :
قراء متعهد و باوفاي جمهوري اسلامي ايران در آخرين روز ، سنگ تمام گذاشته و بيش از روزهاي پيش ، جماعت كثيري از حجاج را به سوي مجلس خود جذب كردند . عده اي از آنها پيرامون قراء و پشت سر آنها نشستند . و شمار زيادي در اطراف نشستگان بر پاي ايستاده بودند و قشر متراكمي را تشكيل مي دادند .
صداي رساي هر يك از قراء ، همهمه زواري را كه در نزديكي آنها به سر مي بردند ، تحت الشعاع خود قرار داده و سكوتي عميق و انديشمندانه را در اطرافيان حكمفرما ساخت ، و به هنگام فراغ از هر آيه و يا بندي از آيه ، فرياد تشويق آنان اين سكوت را در هم فرو مي ريخت ، وبه محض آنكه آنكه قاري به قرائت آغاز مي كرد مجلس در آرامش و سكوت و انصات و استماع عميقي فرو مي رفت .
لحظاتي سپري نشده بود كه پليسهاي آشفته حال ، گوش تا گوش ، جلسه قرائت را زير نظر گرفته و جمعيت را از هم شكافته و قراء را از پشت سر احاطه كردند و چون اين جريان براي قُرّاءِ عزيز عادي بود ، نتوانست هيچگونه دگرگوني را در نظم جلسه قرائت ايجاد كند ؛ قُرّاء به كار خود ادامه دادند ، اما امروز ادامه كار آنها نخست با سخنراني برادر عزيزمان آقاي سيد عبدالمحسن موسوي ـ كه به زبان فصيح عربي ايراد شده بود ـ صورت گرفت . اين سخنراني اگرچه ناگزير به علت ضيق مجال كوتاه برگزار شد اما محتواي آن پرمايه و كافي و رسا بود مبني بر اين كه ما قُرّاءِ قرآن كريم از جمهوري اسلامي ايران آمديم و هيچ هدفي جز نشر اهدافِ قرآن كريم نداريم ، و ما بايد عليه دشمنان اسلام و قرآن بسيج گرديم و به پا خيزيم تا اعلام كفر و نفاقِ جهاني را سرنگون ساخته و دست در دست هم نهاده و با همبستگي و اتحاد براي عزت اسلام و قرآن و مسلمين بكوشيم . . .
اين سخنراني كه به دنبال قرائت قرآن از سوي قُرّاءِ جمهوري اسلامي ايران ـ آن هم با وضع جالب و جاذبي ـ انجام گرفت بر تلاطم و پريشان حالي پليسها افزود كه مآلاً به تجمع فزونتري از آنها در پيرامون قُرّاء انجاميد ؛ ليكن پس از اتمام سخنراني و آغاز شدن دعاي وحدت ـ كه بطور دسته جمعي و همراهي و همخوانيِ همه حاضران و ناظران صورت مي گرفت ـ موجب بروز واكنش از سوي پليسها گشت كه ما را به سكوت و خودداري از دعاي وحدت فرامي خواندند و مي گفتند : صدا برنياوريد !
باري ، دعاي وحدت به وسيله قراء و حاضران ـ كه به نشانه همبستگي بايكديگر دست در دست هم گرفته بودند و آن را بر افراشتند پايان گرفت و با تكرار دعاي « الهي الهي حتي ظهور المهدي احفظ لنا الخميني » مجلس ما به آخرين نقطه خود رسيد ، و حاضران براي شركت در نماز جماعت در صفوفي منظم رده شدند و حلقه قرائت قرآن كريم به صورت صفوفي از نمازگزاران چهره ديگري يافت . اگر چه از اين پس مانند آن فرصتي كه حلقه قرائت قرآن را تشكيل مي دادند متقابلين و رودرروي يكديگر قرار نداشتند ؛ ليكن دلهاي اين قراء عزيز در رويارويي با يكديگر قرار داشت ؛ و لذا به علت تجمع و تمركز پليسها سخت نگران يكديگر بودند . اما چون احتمال دستگيري آقاي سيد عبدالمحسن موسوي در ميان بود دوستان و برادران ايشان را به بيرون مسجد و از آنجا به گروه ( منزل ) رهنمون شدند .
پس از اداي نماز عشا ، سوره واقعه را مي خواندم كه يكي از حجاج ايراني به من هشدار داد كه مي خواهند تو را دستگير كنند و مي گفت يكي از افسران پشت سر تو ايستاده و به سرهنگي كه در مقابل تو قرار دارد با انگشت اشاره كرده كه اين همان است ؛ چون معمم بودم من به هيچوجه احتمال نمي دادم كه در صدد دستگيري من برآيند ؛ زيرا تنها كار من شركت در جلسات قرائت قرآن كريم بود و اين من نبودم كه سخنراني كرده بود لذا به اين برادر گفتم شايد خيال كرديد ؟ گفت : نه . مسأله بسيار جدي است . گفتم : مانعي ندارد چون فردا عازم جدّه هستيم و بايد مدتي طولاني در جده بمانيم و گرماي فرساينده آن را ساعاتي طولاني تحمّل كنيم ، علاوه بر اين ، ديگر كاري در مدينه نداريم ، لابد مرا دستگير مي كنند و شايد با هواپيما به جده مي فرستند ، و از آنجا نيز بلافاصله به
ايران باز مي گردانند ! منتهي زحمت آوردن ساك و چمدان به عهده برادران قراء مي افتد . فقط همين امر ـ اگر چه موجب تقليل زحمت من مي گردد ـ ليكن براي من باعث شرمندگي است . افسر بالاي سر من مترصد برخاستنم بود كه مرا دستگير كند ، و اين برادر نيز به خاطر دلسوزي مرتب به من هشدار مي داد ؛ اما چه مي توانستم بكنم ناگزير با او به مزاح و شوخي نشستم ، افسر بالاي سر من كمي از من فاصله گرفت ، اين برادر اصرار مي كرد از جاي خود برخيز و در جايي ديگر بنشين تا ببينيم عكس العمل اين پليسها چگونه است ، ولي من مسامحه مي كردم چند تن از قراء عزيز نگران و مراقب من از دور بودند ، آهسته آهسته و بـدون تجـلّد از جاي برخاستم و در جايي ديگر به خواندن زيارت حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و زيارت حضرت فاطمه زهرا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مشغول شدم .
اين كار كه بسيار با تأني انجام مي گرفت تا حدي به طول انجاميد . چند پليس از دور و نزديك مترصد فراغ من از زيارت و نماز بودند تا به جاي آقاي سيد عبدالمحسن موسوي ـ كه رفته بود ـ مرا دستگير كنند كه دست خالي به پليس خانه برنگردند . در اين اثنا آشناياني چند از همشهريانم سر رسيدند و با من به صحبت نشستند و چون از قد و بالايي جالب و پر مهابت برخوردار بودند گويا هراسي در دل پليسهاي نزديك به من افكندند كه سرانجام اين پليسها به پليسهاي بدور ازمن پيوستند ، ودر نتيجه فرصت را براي مراجعت به منزل آماده ديدم واين همشهريان علي رغم اصرارم مبني بر اين كه مراقبتي لازم نيست تا نيمه راه منزل ، مرا همراهي كردند و بالاخره با پافشاري من همديگر را ترك كرديم .
شبانه وارد جده شديم و طول راه مدينه تا جده را كه با اتوبوس درنورديديم در معيت برادر بسيار بزرگوارم آقاي چمران چندان حسّ نكردم ؛ زيرا در ساعاتي كه خواب به ديدگانمان راه نمي برد به خواندن زيارات و يا مذاكرات سرگرم بوديم و به جده رسيديم و برادران قراء را براي ديدار مجددمان در آينده ترك گفتيم . خدا به همه برادراني كه در اين وظيفه سهيم بودند خير فراواني در آخرت مرحمت فرمايد و رزمندگان اسلام را به زودي پيروز گرداند و وجود سراسر خير و بركت امام بزرگوار را از هر گزندي مصون داشته و بر طول عمر و عزتشان بيفزايد و عواقب امور ما ختم به خير گرداند .
آمين ، يا من بعبادهَ بَرٌّ رحيم ـ نهم محرم 1406 ق = مهرماه 1364 ش