طواف و اهمیت آن در روایات

20 میقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373 طواف و اهمیّت آن در اسلام سید علی قاضی عسکر طواف خانه خدا ، یکی از زیباترین و پرجاذبه ترین اعمال و مناسک حج است . عاشقان و دلباختگان حریم کبریایی ، با پشت سرگذاردن فرسنگ ها راه ، خود را به مکه ؛


20


ميقات حج - سال دوم ـ شماره هفتم ـ بهار 1373

طواف و اهميّت آن در اسلام

سيد علي قاضي عسكر

طواف خانه خدا ، يكي از زيباترين و پرجاذبه ترين اعمال و مناسك حج است . عاشقان و دلباختگان حريم كبريايي ، با پشت سرگذاردن فرسنگ ها راه ، خود را به مكه ؛ حرم امن الهي رسانده و چونان انسان تشنه اي كه دسترسي به آب را نزديك مي بيند ، در انتظار رسيدن به مسجدالحرام و كعبه معظّمه ، لحظه شماري مي كنند .

براي ورود به مسجدالحرام و طواف كعبه ، هر انسان حج گزاري ابتدا بايد خود را با آب توبه بشويد و بار سنگين گناهان را از دوش خويش بر زمين بگذارد . آنگاه غسل كرده ، تكبيرگويان ، همراه باآرامش خاطر و متانت كامل وارد مسجدالحرام شود . ( 1 ) و عاشقانه گرد كعبه بچرخد تا خداوند از آنان خشنود شود ؛ همانگونه كه از ملائكه خشنود گرديد . ( 2 )

هر ركني از اركان كعبه ، ويژگي خاصّي داشته ، و طواف كننده از نقطه شروع تا پايان ، مراحلي را براي وصول به قرب حق طي مي كند :

در ركن حجرالأسود ، كه « باب الرحمه » اش نامند ، درب رحمت به سوي او گشوده مي شود .

در ركن شامي ، درب انابه و توسّل و در ركن يماني باب توبه باز است و از اينجا تا حجر ، به باب آل محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و شيعيان آنان معروف است . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 317 ، ح 1 ، 2 و3 .

2 ـ مستدرك ، ح 9 ، ص 325 .

3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 336 .


21


فرشتگان نگاهبانان اين مسيرند . آنان از آسمان به زمين آمده ، شب و روز گرد كعبه طواف مي كنند تا آن را از پيروان شيطان و ستمگران حراست كنند . ( 1 )

و تو انسان حج گزار ، بايد در اين مكان الهي زبانت را نگهداشته ، سخناني سودمند بر آن جاري كني ؛ « سبحان اللّه » و « لااِله اِلاّ اللّه » فراوان بگويي ، كار نيك انجام دهي ، نماز شب بخواني ، قنوت را طولاني كرده ، فراوان طواف كني و اگر توانستي از مكه خارج نشوي تا ختم قرآن نمايي ، چنين كن . ( 2 )

اهميت طواف

امام صادق (عليه السلام) از پدرانش و آن بزرگوار از رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل كرده اند كه فرمود :

« زينت ايمان ، اسلام و زينت كعبه ، طواف است » . ( 3 ) و در حديثي ديگر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) طواف را چون نماز دانسته اند ، با اين تفاوت كه در طواف مي توانند سخن بگويند امّا در نماز نه . ( 4 )

و نيز فرمود :

« خداوند به طواف كنندگان فخر مي كند و اگر قرار بود ملائكه با كسي مصافحه كنند ، با طواف كنندگان خانه خدا مصافحه مي كردند » . ( 5 )

امام رضا (عليه السلام) نيز فرمودند :

« بر شما باد به نماز شب ، قنوت طولاني و زياد طواف نمودن » . ( 6 )

مستحب است كساني كه به مكه مي آيند سيصد و شصت طواف ، و اگر مقدورشان نيست ، سيصد و شصت شوط طواف كنند . و اگر نمي توانند تا زماني كه در مكه هستند ، هر چه مي توانند طواف نمايند . ( 7 )

عبداللّه بن عمر گفته است : « بهترين كار نزد پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هرگاه به مكه مي آمد طواف خانه خدا بود » . ( 8 )

عثمان بن يثار نيز گفته است : به من خبر رسيده ـ و خداوند داناتر است ـ كه : « چون پروردگار فرشته اي را براي انجام كاري به زمين گسيل مي دارد فرشته اجازه مي گيرد كه به خانه كعبه طواف كند و به آرامي به زمين فرود آيد » . ( 9 )

بدليل همين اهميت است كه كعبه در تمام سال طواف كننده دارد و شگفت انگيزتر آن كه هنگام باران ، مردم به جاي پناه بردن به زير سقف ، به سوي كعبه شتافته ، تلاش مي كنند خود را كنار كعبه و زير ناودان طلا برسانند و از آب باراني كه از بام كعبه فرو مي ريزد استفاده نموده ، متبرّك شوند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 338 .

2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 363 .

3 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 375 .

4 ـ سنن ترمذي ، ص 153 .

5 ـ شفاء الغرام ، ج 1 ، ص 292 .

6 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 377 .

7 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 377 و 378 .

8 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 287 .

9 ـ اخبار مكه ، ازرقي ، ص 28 .


22


حافظ محب الدين طبري مي گويد :

« گفته اند از روزي كه خداوند كعبه را پديد آورد ، همواره انسان ها ، جنّيان و فرشتگان گرداگرد آن طواف نموده اند و هرگز از طواف كننده خالي نبوده است . ( 1 )

برخي از شيفتگان طوافِ خانه خدا هنگام جاري شدن سيل در مسجدالحرام نيز ، دست از تلاش برنداشته ، شناكنان گرد كعبه طواف مي كردند ابن زبير از زمره اين كسان است . ( 2 )

قاضي عزالدين نيز از جدّ خويش شنيده كه : شناكنان خانه خدا را طواف كرده است و آب به حدّي بوده كه هنگام رسيدن به ركن حجرالاسود ، در آب فرو مي رفته تا بتواند حجرالأسود را لمس نمايد . ( 3 )

زين العابدين بن نورالدين علي حسيني كاشاني در اين زمينه مي نويسد :

ظهر روز چهارشنبه 19 ماه شعبان 1039 سيل عظيمي در مكه آمده و آب فراواني داخل مسجدالحرام شد و حدود 442 نفر از بين رفتند كه يك معلّم با سي دانش آموزش كه در مسجد مشغول درس بودند جزو آنان بود . من در روز پنجشنبه بيستم ماه شعبان وارد مسجدالحرام شدم در حالي كه هيچ طواف كننده اي در آن نبود آنگاه در درون آب طواف كرده ، نماز طواف را ـ اجباراً ـ بالاي منبر خواندم . ( 4 )

فردي به نام سيد محمد هادي بن علوي كه از دوستان مؤلف كتاب « التاريخ القويم لمكة و بيت اللّه الكريم » است در سال 1360 هـ . ق . در حالي كه سيل عظيمي در مكه جاري شده بود ، خانه خدا را شناكنان طواف كرده است . ( 5 )

البته برخي از اوقات ، كعبه به دلايلي طواف كننده نداشته است : هنگام توسعه مسجدالحرام به علّت استفاده از ديناميت در تخريب كوه صفا ، بعد از نماز ظهر ، مطاف از طواف كنندگان تخليه مي شد تا پرتاب سنگ هاي منفجر شده ، به كسي آسيب نرساند ، اين عمليات معمولاً بيش از نيم ساعت طول نمي كشيده است . ( 6 )

مردم در دوره جاهليت نيز ، براي كعبه و طواف ، قداست خاصي قائل بوده به هنگام شروع و ختم طواف حجرالاسود را لمس مي كرده اند و در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه درب كعبه را گشوده و به احترام كعبه كفش ها را بيرون خانه درآورده ، سپس وارد كعبه مي شدند . ( 7 )

مسافت طي شده در هفت شوط طواف هشتصد و سي و شش ذراع و بيست انگشت است . ( 8 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 162 .

2 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 163 .

3 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 163 .

4 ـ رساله « مفرحة الأنام في تأسيس بيت اللّه الحرام » ـ رسول جعفريان ـ ميقات حج ، شماره 5 .

5 ـ همان ، ص 163 .

6 ـ همان ، ص 163 .

7 ـ همان ، ص 165 .

8 ـ اخبار مكه ، ج 2 ، ص 394 .


23


پاداش طواف كنندگان

يكي از ثمرات طواف خانه خدا ، آمرزش گناهان است . محمد بن قيس مي گويد : امام باقر (عليه السلام) در مكه براي مردم سخن گفته مي فرمود :

چون هفت بار گرد خانه طواف كني ، به اين وسيله عهد و پيماني نزد خدا براي تو بوجود مي آيد كه پروردگارت پس از آن شرم مي كند تو را عذاب نمايد .

سپـس فـرمـود : هنـگامي كـه هفت شوط طواف زيارت كردي ، و بعد در مقام ابراهيم (عليه السلام) دو ركعت نماز طواف گزاردي ، فرشته اي بزرگوار دست بر دو شانه ات مي زند و مي گويد : امّا آن گناهاني كه در گذشته از تو سرزده است همگي بخشيده شد عمل را در اين يكصد و بيست روز از نو آغاز كن . ( 1 )

حسين بن سعيد اهوازي مي گويد : امام صادق (عليه السلام) فرمود :

هركس هفت مرتبه گرد اين خانه ، طواف نمايد ، خداوند ـ عزّوجلّ ـ شش هزار حسنه براي او مي نويسد و شش هزار گناهش را مي بخشد و شش هزار درجه او را بالا مي برد . ( 2 )

پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « طواف بسيار كنيد ، كمترين چيزي كه در روز قيامت در نامه عمل شما يافت مي شود همانا طواف است » . ( 3 )

در روايت ديگري آمده است : « كسي كه اين خانه را هفت مرتبه طواف كرده ، دو ركعت نماز بگزارد ، مانند آن است كه بنده اي را آزاد كرده باشد » . ( 4 )

امام صادق (عليه السلام) نيز فرمود : « خداوند ـ عزّوجلّ ـ اطراف كعبه يكصد و بيست رحمت قرار داده ، كه شصت رحمت آن مخصوص طواف كنندگان ، چهل رحمت براي نمازگزاران و بيست رحمت براي نگاه كنندگان ـ به كعبه ـ است . ( 5 )

همين روايت را اهل سنت به نقل از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آورده اند . ( 6 )

حسان بن عطيه پس از نقل اين روايت مي گويد : « پس از دقّت معلوم شد تمامي يكصد و بيست رحمت از آن طواف كننده است ؛ زيرا او هم طواف مي كند ، هم نماز مي خواند ، و هم به كعبه مي نگرد . ( 7 )

شاعري عرب زبان اين روايت را در سروده خود اينگونه آورده است :

و جاء في الحديث ما معناه * * * ينزل اللّه تعالي الله

لبيته المحفوف بالكرامة * * * في كل يوم بل وكل ليلة

عشرين رحمة مضافا لمائه * * * ينالها قوم همو خير فئة

منقسم للطائفين نصفها * * * وللمصلّين يخص ثلثها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 28 ، ح 2138 .

2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376 .

3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376 .

4 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 376 .

5 ـ من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 33 .

6 ـ اخبار مكه ، ج 2 ، ص 8 ، دارالثقافه .

7 ـ التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم ، ج 4 ، ص 152 .


24


والناظرون البيت يأخذونا * * * عشرين و هوسدسها يقينا ( 1 )

در روايت ديگري آمده است :

« ان مَنْ طاف بالبيت خرج من ذنوبه » .

« هر كس خانه خدا را طواف كند ، از گناهان خود خارج مي گردد » .

عبدالله بن عمر گفته است شنيدم كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :

« كسي كه هفت مرتبه خانه خدا را طواف كند ، براي هر گامي كه برمي دارد ، يك حسنه برايش نوشته مي شود ، يك گناه از او بخشيده مي شود و [ مقامش ] يك درجه بالا مي رود [ و هر گام آن ] برابر با آزاد كردن يك بنده است » .

همين روايت را با اندكي تغيير ، ترمذي و نسائي نيز نقل كرده اند . ( 2 )

همچنين پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « هيچ طواف كننده اي نيست كه هنگام زوال آفتاب با سر و پاي برهنه گِرد اين خانه طواف كند ، در حالي كه پياده در حركت بوده ، گامهاي خود را كوتاه برمي دارد ، چشمانش را به زمين مي دوزد و در هر شوطي از طواف ؛ حجرالاسود را لمس مي كند ، بدون آنكه كسي را آزار رساند و ياد و ذكر خدا از زبانش بيفتد ، مگر آن كه خداوند در هر گامي كه برمي دارد ، هفتاد هزار حسنه براي او ثبت نموده ، هفتاد هزار گناه او را پوشانده و او را هفتاد هزار درجه بالا مي برد و ثواب آزاد كردن هفتاد هزار برده كه قيمت هر يك ده هزار درهم باشد به او مي دهد ، و مي تواند هفتاد نفر از بستگانش را شفاعت كند و هفتاد هزار حاجت او برآورده مي شود اگر خواست در دنيا و اگر خواست در آخرت » . ( 3 )

شبيه اين روايت را اهل سنت از ابن عباس به نقل از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با كمي تغيير آورده اند . ( 4 )

دانشمند و محقق ارزشمند ، آقاي علي اكبر غفاري در رابطه با اختلاف ثواب هايي كه در اينگونه روايات و نظاير آن آمده مي نويسد :

اختلاف در مقدار ثواب ، كه درباره بعضي اعمال در روايات آمده است ، به اعتبار مخاطب و موقعيت و كمال عمل است . گاهي ممكن است ثواب طواف از آزاد كردن بنده بيشتر باشد ؛ چون بردگان كم هستند يا در رفاه و آسايش و تحت تعاليم حق زندگي مي كنند و گاهي تحت فشار اربابان و شكنجه آنها قرار گرفته و بدون فرهنگ بسر مي برند ، و آزاد كردن آنان از هر عمل خيري در چنين موقعيتي بالاتر است و گاهي ، به عكس است و در اين وقت ، طواف كه موجب آزادي بنده ها را تقويت مي كند و انسان را در مقامي از قرب به حق مي رساند كه اعمال و كردار و رفتارش هر يك موجب آزادي هزاران

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التاريخ القويم ، ج 4 ، ص 153 .

2 ـ فاسي مكي ، شفاءالغرام باخبار البلد الحرام ، ج 1 ، ص 283 ؛ دارالكتاب العربي ( 1405 هـ . ق ) .

3 ـ كافي ، ج 4 ، ص 412 ، حديث 3 ؛ من لايحضرة الفقيه ، ج 3 ، ص 33 .

4 ـ شفاءالغرام ، ج 14 ، ص 285 .


25


هزار خلق خداست ، از اين رو ثواب طواف او بيشتر مي شود . پس ثواب وابسته به موقعيت و كيفيت عمل است و در تاريخ اسلام افرادي بوده اند كه طواف خانه كعبه را تمام عمر ، سالي چندين بار به جا مي آورده اند ، ولي از آنها اعمالي يا دستوراتي صادر شده كه صدها هزار مردم آزاد را به بردگي كشانده است ، آري اين ثوابها همگي شرط و شروطي دارد و مطلق نيست و با اختلافِ شرايط ، كم و زياد مي شود . ( 1 )

ابن عباس نقل كرده كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمودند :

« كسي كه پنجاه مرتبه طواف كند از گناه پاك مي شود ، همچون زماني كه از مادر متولّد شده است » . ( 2 )

برخي از دانشمندان معتقدند كه لازم نيست پنجاه مرتبه طواف در يك زمان و پي درپي صورت بگيرد ، بلكه اگر در طول زندگي در نامه عمل او پنجاه طواف ثبت شده باشد ، چنين ثوابي را خواهد داشت .

محب طبري نيز مي گويد : برخي از علما براي عدد طواف هفت مرحله ذكر كرده اند :

1 ـ پنجاه بار طواف كردن در روز و شب ، 2 ـ بيست و يك مرتبه ، 3 ـ چهارده مـرتبه ، 4 ـ دوازده مـرتبه ؛ 5 بـار در روز و 5 بار در شـب ، 5 ـ هفـت مرتبه ، 6 ـ سه مرتبه ، 7 ـ يك مرتبه . ( 3 ) ( لازم به ذكر است كه مراد از هر مرتبه طواف ، هفت شوط مي باشد . )

ثواب طواف و منافع آن به قدري زياد است كه امام صادق (عليه السلام) حتّي در شدّت بيماري براي انجام آن ، به بيت الله الحرام مي آمدند :

ربيع بن خيثم گفته است : امام صادق (عليه السلام) را در حالي كه به شدت بيمار بود ديدم كه ايشان را در محلي اطراف كعبه طواف مي دادند . حضرت هر گاه به ركن يماني مي رسيد مي فرمود : تا ايشان را زمين بگذارند ، سپس دست خويش را از محمل خارج كرده و بر زمين مي ماليد آنگاه مي فرمود : مرا بلند كنيد . و در روايت ديگري آمده كه حضرت در پاسخ سؤال كسي كه علّت اين كار را جويا شده بود با اشاره به آيه « ليشهدوا منافع لهم » فرمودند : همانا من دوست مي دارم از منافعي كه خداوند فرموده ، بهره بگيرم . ( 4 )

خانه كعبه خانه دلهاست * * * ساحت قدس و جلوه گاه خداست

نيكبخت آن كه همچو پروانه * * * در طواف است گرد آن خانه

چون نصيب تو نيست فيض حضور * * * باش اندر طواف خانه زدور

در ركوع و سجود سويش باش * * * تو هم از زائران كويش باش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علي اكبر غفاري ، شرح من لايحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 34 .

2 ـ شفاءالغرام ، ص 484 .

3 ـ شفاءالغرام ، ج 1 ، ص 284 و 285 .

4 ـ مجمع البيان ، ج 7 ، ص 81 ؛ وسايل ، ج 8 ، ص 70 .


26


هفت شوط طواف

ابوحمزه ثمالي مي گويد : « به امام سجاد (عليه السلام) عرض كردم چرا طواف هفت شوط است ؟ فرمود : خداوند تبارك و تعالي به ملائكه فرمود : « اِنّي جاعلٌ في الأرض خليفة » ، ملائكه بر خلاف فرموده خداوند ، گفتند : « أتجعل فيها من يفسد فيها ويسفك الدماء » خداوند فرمود : « اِنّي أعلم مالاتعلمون » . [ بدنبال آن ] پروردگار متعال هفت هزار سال نور خود را از آنان پوشانيد ، ملائكه هفت هزار سال به عرش پناه بردند ، پس خداوند بر ايشان رحمت آورد و توبه شان را پذيرفت و بيت المعمور را كه در آسمان چهارم بود براي آنان قرار داد ( وجعله مثابة . . . ) ، و بيت الحرام را براي مردم [ در روي زمين ] مقابل بيت المعمور قرار داد ( فجعله مثابة للناس و امناً ) .

پس طواف بر بندگان هفت شوط واجب شد ؛ براي هر هزار سال يك شوط . ( 1 )

در نقل ديگري آمده است كه : قبل از اسلام طواف در ميان قريش عدد خاصّي نداشت ، عبدالمطلب آن را هفت شوط تعيين كرد و خداوند نيز پس از پيدايش اسلام همان را قرار داد . ( 2 )

هروله در طواف

در جريـان فتـح مـكه ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از ورود به شهر ، خانه ابوسفيان را ـ مكان امن ـ قرار داد ، مردم نيز به اين خانه پناه آورده ، در به روي خويش بسته و جنگ افزارهايشان را بر زمين نهادند . آنگاه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نزد حجرالأسود آمده ، آن را لمس فرمود و مشغول طواف شد . حضرت به بتي رسيد كه كنار كعبه قرار داشت ، آنگاه با كماني كه قوس آن را در دست گرفته بود ، در چشم بت فرو كرده ، فرمود :

« جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل كان زهوقا » . ( 3 )

و چون از طواف خانه فارغ شدند به كوه صفا آمده از آن ، بالا رفتند و از آنجا به خانه كعبه نگاه كرده ، دستها را بلند نمود و دعا كرد . ( 4 )

امام باقر (عليه السلام) فرمود : « هنگامي كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مسجدالحرام وارد شدند . . . هفت شوط طواف كردند ؛ سه شوط را با حالت هروله و تند رفتن و چهار شوط را به حالت راه رفتن » . ( 5 )

اين كه چرا پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در فتح مكه به اصحاب و ياران خود اين گونه دستور دادند ، دليلي شنيدني دارد ؛ شخصي از ابن عباس پرسيد كه برخي گمان دارند رسـول خـدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به هروله كردن و دويدن در حال طواف دستور داده اند گفت : هم دروغ گفته اند و هم راست !

گفتم چگونه ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علل الشرائع ، ج 1 ، ص 401 ؛ نورالثقلين ، ج 1 ، ص 53 تا 83 .

2 ـ بحارالانوار ، ج 96 ، ص 384 .

3 ـ اسراء : 81 .

4 ـ فتوح البلدان ، ص 59 .

5 ـ دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 312 .


27


پاسخ داد : پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در عمرة القضاء در حالي وارد مكه شد كه مردم مشرك بودند ، به مكيّان خبر داده بودند كه ياران محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در سختي بسر برده ، و خسته اند پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) [ براي خنثي نمودن اين شايعه ] فرمود : « خداي رحمت كند مردي را كه صلابت و قدرت خود را به آنان نشان دهد و بنماياند » . پس آنها را فرمان داد و آنان نيز در حالي كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر ناقه خود سوار بودند و عبدالله بن رواحه افسار شتر حضرت را در دست داشت ، سه شوط را هروله كنان انجام داده ، قدرت خويش را آشكار ساختند مشركان نيز در برابر ناودان [ كعبه ] آنها را نگاه مي كردند . پس از آن ، رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بار ديگر حج گزارد ولي [ در طواف ] هروله نكرد و مردم را نيز بدان امر ننمود . پس آنها هم راست گفتند و هم دروغ . ( 1 )

همچنين در روايتي آمده است : ديدم علي بن الحسين (عليه السلام) در طواف راه مي رفت و هروله نمي فرمود . ( 2 )

طواف در شـب :

نخستين كسي كه براي طواف كنندگان در مسجدالحرام ، چراغ روشن كرد ، عقبة بن ازرق بن عمرو غساني بود كه بر لبه ديوار خانه خود چراغي بزرگ مي نهاد ، تا مسجد را براي طواف كنندگان و ديگر كساني كه در آن بودند ، روشن كند .

محمد بن سائب بن بركة از مادرش نقل كرده كه گفته است : شبي عايشه همسر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به چراغ داران پيام داد چراغ ها را خاموش كردند و آنگاه در حجاب كامل و پوشيده طواف كرد . ( 3 )

پس از آن خالد بن عبدالله قسري چراغي كنار چاه زمزم و روبروي حجرالاسود نهاد و اين به روزگار حكومت عبدالملك بن مروان بود و اينها را از گذاشتن آن چراغ منع كرد . ( 4 )

در حكومت مأمون عباسي ، محمد بن سليمان ، حاكم مكه شد و چراغي ديگر بر ستوني بلند مقابل آن و كنار ركن غربي نهاد و چون محمد بن داود حاكم مكه شد دو ستون بلند ديگر يكي مقابل ركن يماني و ديگري مقابل ركن شامي نهاد و چون هارون ( الواثق بالله ) خليفه شد دستور داد ده ستون بلند كه قنديل داشت بر اطراف محل طواف نهادند و در آنها چراغ روشن مي كردند . ( 5 )

گفته اند : ستونهاي زرد مسي كه اطراف كعبه نصب شده بود ، ابتدا در كاخ بابك خرمي در ارمنستان بوده و در صحن خانه او روشن مي شده است و چون خداوند او را زبون ساخت و كشته شد ( و پسرش را به سامرا آوردند و در شهرها گرداندند و خانه اش را خراب كردند ، زيرا او گروه بسياري از مسلمانان را كشته بود و خداوند مردم را از او آسوده كرد ) اين ستونها را از كاخ وي آوردند كه چهارده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 394 .

2 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 395 .

3 ـ اخبار مكه ، ص 262 .

4 ـ اخبار مكه ، ص 220 .

5 ـ اخبار مكه ، ص 220 .


28


ستون بود ، چهارتاي آن را در دارالخلافه سامرا نصب كردند و ده ستون ديگر را معتصم در سال دويست و سي و چند ، براي كعبه فرستاد كه اطراف كعبه در صف اول نصب كردند . ( 1 )

خليفه ها و پادشاهان در زمانهاي مختلف بر شمار ستونها و قنديل هاي مسجد و چراغهاي منطقه حرم و درهاي مسجد و منبرها افزودند چنانكه نزديك به يك هزار و پانصد رسيد و همچنان نفت سوز و روغن سوز بود تا سال 1339 قمري كه تمام چراغهاي آن به برق مبدّل شد . ( 2 )

دعا و ذكر در طواف

مجاهد گفته است : همراه عبدالله بن عمر در طواف بوديم نظرش به مردي افتاد كه به نظر مي رسيد از بيابان نشين ها باشد ؛ كشيده قامت و مضطرب بود و كمي دورتر از مردم طواف مي كرد . ابن عمر از او پرسيد : اينجا چه مي كني ؟ گفت : طواف مي كنم . گفت : مثل شتر نر پاي بر زمين مي كوبي ! نه تكبير مي گوئي و نه خداي تعالي را ياد مي كني و نه استلام مي كني ! سپس از او پرسيد : نامت چيست ؟ گفت : حنين . مي گويد از آن پس ابن عُمر هركس را مي ديد كه استلام نمي كند مي گفت آيا اين مرد حنيني است ؟ ( 3 )

عبدالله بن سايب از پدرش نقل مي كند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميان ركن يماني و ركن حجرالاسود ـ در حال طواف ـ اين آيه را تلاوت مي فرمود : « رَبَّنا آتنا في الدنيا حسنةً و في الآخِرة حسنة و قنا عذاب النار » . ( 4 )

عثمان بن ساج از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده كه آن حضرت از پدر بزرگوار خود نقل كردند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در طواف ، هرگاه مقابل ناودان مي رسيدند ، عرضه مي داشتند : « پروردگارا ! از تو راحتي به هنگام مرگ و عفو به هنگام رسيدگي به حساب را مسألت مي كنم » . ياد خدا و توجّه به حقّ ، بر ارزش طواف خواهد افزود . ( 5 )

امام صادق (عليه السلام) فرمود : در حالي كه همراه با ساير مسلمانان گرداگرد خانه طواف مي كني ، با قلبت نيز همراه با فرشتگان در اطراف عرش طواف كن . ( 6 )

و باز امام صادق (عليه السلام) فرمودند : سخن گفتن و دعا خواندن در طواف اشكالي ندارد ، ليكن خواندن قرآن افضل است » . ( 7 )

عبدالسلام ابن عبدالرحمن بن نعيم گويد :

به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : من مشغول انجام طواف واجب شدم دعايي به يادم نيامد جز صلوات و درود بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خاندان او ، لذا در طواف و سعي فقط صلوات فرستادم . حضرت فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اخبار مكه ، ص 220 .

2 ـ اخبار مكه ، ص 221 .

3 ـ اخبار مكه ، ص 252 .

4 ـ اخبار مكه ، ص 255 .

5 ـ اخبار مكه ، ص 240 .

6 ـ مصباح الشريعه ، ص 47 .

7 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 405 .


29


به هيچ درخواست كننده اي بهتر از آنچه تو خواسته اي داده نشده است . ( 1 )

چون خالد بن عبدالله قسري از سوي عبدالملك بن مروان به حكومت مكه آمد و ماه رمضان فرا رسيد ، دستور داد كساني كه نماز تراويح مي گزارند جلو بيايند و پشت مقام نماز بگزارند و صفها دايرهوار بر گرد كعبه تشكيل شود و اين به سبب تنگ شدن منطقه بالاي مسجد براي نمازگزاران بود . به او گفته شد با اين ترتيب طواف را متوقف مي سازي بدون آنكه دليل بر جلوگيري از طواف مستحبي باشد ، گفت من دستور مي دهم ميان هر دو ركعت نماز تراويح يك دور هم طواف انجام شود ، گفته شد ممكن است در گوشه و كنار كعبه افرادي متوجه نباشند كه وقت طواف تمام شده و آماده نماز گردند . خالد به خدمتگزاران كعبه دستور داد كه بر گرد كعبه در شش دور طواف ، الحمدلِلّه واللّه اكبر بگويند و چون در دور ششم به حجرالاسود رسيدند ميان الحمدلله و الله اكبر اندكي فاصله بياندازند تا مردمي كه در حجر اسماعيل و ديگر جاهاي مسجد قرار دارند ، براي نماز آماده شوند و از فاصله ميان تكبير متوجه شوند و نماز خود را با عجله خوانده و زودتر به پايان رسانند . و آنها تا پايان دور هفتم به تكبير ادامه مي دادند و سپس كسي با صداي بلند مي گفت : نماز ، نماز ، خدايتان رحمت فرمايد . ( 2 )

خالد بن عبدالله قسري از فرماندهان ستمگر عبدالملك بن مروان است كه به سفارش حجاج بن يوسف ثقفي امير مكه شد و حجاج با همه سفاكيش او را لعنت مي كرده است . ( 3 )

آزار ديگران هنگام استلام حجرالأسود

استلام حجرالأسود در هر شوط از طواف ، مستحب و كاري پسنديده است ، ليكن هنگام ازدحام جمعيت ، نبايد بر ديگران فشار آورده ، و به آنان آزار رساند .

عبدالرحمن بن حجاج مي گويد :

در حال طواف بودم و سفيان ثوري نيز نزد من بود . از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هرگاه به حجرالأسود مي رسيدند چه مي كردند ؟ فرمود : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در هر طواف واجب و مستحب ، حجرالأسود را لمس مي نمود .

ابن جريح نيز گويد : به من خبر داده اند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگامي كه سواره طواف مي فرمود ، با چوبدستي خود ، به حجرالاسود مي كشيدند و سپس نوك آن را مي بوسيدند . ( 4 )

عبدالرحمان مي افزايد : حضرت مشغول طواف بودند و من با كمي فاصله دنبال ايشان حركت مي كردم ، ديدم امام صادق (عليه السلام) به حجرالاسود كه رسيدند آن را لمس نكردند ، به ايشان عرض كردم : آيا شما به من خبر نداديد كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در هر طواف واجب و مستحبي ، حجرالأسود را لمس

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 407 .

2 ـ همان ، ص 353 و 354 .

3 ـ ترجمه نهاية الارب ، ج 6 ، ص 252 ، 253 و 260 .

4 ـ اخبار مكه ، ص 258 .


30


مي فرمود ؟ فرمودند آري ، گفتم شما از حجرالاسود گذشتيد و آن را لمس نكرديد ، حضرت فرمودند : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هرگاه به حجرالاسود مي رسيدند ، مردم براي ايشان راه باز مي كردند تا حجرالأسود را لمس كنند ولي اكنون اين كار را نمي كنند و من ازدحام و شلوغي را خوش ندارم . ( 1 )

در روايت ديگري آمده كه امام صادق (عليه السلام) به سيف تمار فرمود : « اگر حجرالاسود خلوت بود آن را استلام كن وگرنه ، از دور اشاره كن » . ( 2 )

همچنين از امام رضا (عليه السلام) در اين زمينه سؤال شد ، فرمودند :

« هرگاه جمعيت براي استلام حجرالأسود زياد بود با دستهايت به آن اشاره كن » . ( 3 )

بكّه ناميدن كعبه نيز بدان خاطر است كه مردم در طواف نسبت به يكديگر ايجاد زحمت و ازدحام مي كردند . ( 4 )

ابوبصير نيز به نقل از امام صادق (عليه السلام) مي گويد :

« چند چيز براي زنان لازم نيست : 1 ـ با صداي بلند لبيك گفتن ، 2 ـ حجرالأسود را لمس كردن ، 3 ـ ورود به كعبه ، 4 ـ هروله نمودن بين صفا و مروه » . ( 5 )

عايشه به خانمي چنين گفت :

براي لمس حجرالأسود ايجاد مزاحمت نكن ، اگر ديدي خلوت است استلام كن و اگر ديدي جمعيت زياد است « اللّه اكبر » و « لااله الاّ اللّه » بگو و بگذر . ( 6 )

در گذشته فشار زنان براي استلام حجر ، گاهي موجب درگيري لفظي مي شد . مثني بن صباح مي گويد : همراه عطاء بن ابي رباح طواف مي كرديم كه او متوجه شد زني مي خواهد استلام [ حجر ] كند بر سرش فرياد زد و گفت : دستت را بپوش ، زنان را حقي براي استلام حجر و ركن نيست . ( 7 )

در نقل ديگري آمده كه عطا گفت : فرزند هشام زنان را از طواف كردن همراه با مردان ، منع كرد . ( 8 )

غازي در جزء دوم از تاريخش گفته است :

در گذشته مردان و زنان همراه با هم طواف مي كردند ليكن از زماني كه خالد بن عبدالله قسري از سوي عبدالملك مروان به امارت مكّه منصوب شد طواف مردان و زنان را از يكديگر جدا ساخت . وي در كنار هر ركني از اركان كعبه ، پاسباني تازيانه بدست گماشت تا ميان مردان و زنان فاصله ايجاد كند و او اولين كسي است كه چنين كرد . ( 9 )

علي بن حسن هاشمي نيز كه امارت مكه را در خلافت مهتدي فرزند واثق به عهده داشت ، اوّلين كسي است كه ميان مردان و زنان در نشستن در مسجدالحرام ايجاد فاصله نمود . وي دستور داد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405 .

2 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405 .

3 ـ همان مدرك .

4 ـ اخبار مكّه ، ص 216 .

5 ـ كافي ، ج 4 ، ص 405 .

6 ـ شفاءالغرام ، ص 280 .

7 ـ اخبار مكه ، ص 253 .

8 ـ صحيح بخاري ، كتاب الحج ، باب طواف النساء مع الرجال .

9 ـ التاريخ القويم لمكّة و بيت اللّه الكريم ، ج 4 ، ص 274 .


31


ريسمانهايي را ميان ستونهاي مسجد ، آنجا كه مردم مي نشستند ببندند و بدين وسيله مردان و زنان در نشستن از هم جدا شدند . محمد طاهر مكي كردي مي گويد : گمان مي كنم اين داستان به بعد از سال 255 هجري قمري مربوط مي شود . ( 1 )

حمّاد بن عثمان مي گويد : مردي از دوستان بني اميه به نام ابن ابي عوانه كه با اهل بيت عصمت و طهارت دشمني داشت ، هرگاه امام صادق (عليه السلام) يا يكي از بزرگان اهل بيت به مكه مي آمدند به دنبال آنان رفته و با حرفهاي بيهوده آزارشان مي داد . روزي وي به امام صادق (عليه السلام) برخورد كرده گفت : چرا حجرالاسود را لمس نكرديد ؟ حضرت فرمود : من دوست نمي دارم ضعيفي را آزار رسانده ، يا خود اذيت شوم . ( 2 )

گفت : گمان دارم كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را لمس مي كرد . حضرت فرمود : آري ، ليكن مردم وقتي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مي ديدند حق او را مي شناختند ولي حق مرا نمي شناسند . ( 3 )

در روايتي از امام كاظم (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمده است :

« ويستلم الحجر في كلّ طواف من غير أن اوذي احداً » ؛ « در هر طوافي ، بدون آن كه كسي را آزار دهد ، حجرالاسود را لمس مي فرمود » . ( 4 ) از اين تعبير مي توان فهميد كه آزار نرساندن به ديگران در استلام حجر ، يك شرط مهم و اساسي است .

ايجاد مزاحمت براي ديگران گاهي منجر به فوت و يا مجروح شدن طواف كنندگان گرديده است . نافع گفته است :

عبدالله بن عمر در هر طوافي ، استلام آن دو ركن را رها نمي كرد . يك بار در شدت ازدحام چنان به زحمت افتاد كه بيني اش خون آلود شد ، از طواف بيرون آمد و بيني خود را شست ، برگشت ، بازهم گرفتار ازدحام شد و به حجرالأسود نرسيد و بيني او دوباره خون آلود شد ، از طواف بيرون آمد و بيني خود را شست و برگشت و دست برنداشت تا آنكه حجرالاسود را استلام كرد . ( 5 )

ابن عباس در اين زمينه مي گويد :

« مسلماني را آزار مده و كسي هم تو را آزار ندهد . اگر خلوت بود ، حجرالاسود را ببوس يا بر آن دست بكش وگرنه برو » . ( 6 )

بنابراين آن همه توصيه به لمس حجرالاسود در ابتدا و پايان طواف ، براي آن زماني است كه جمعيت كم و استلام حجر به آساني صورت بگيرد ، ليكن در اين زمان و خصوصاً در موسم حج كه جمعيت فراوان است ، آنگاه كه طواف كنندگان مقابل حجرالأسود رسيدند بهتر اين است كه با دست به آن اشاره كرده ، اللّه اكبر بگويند و بگذرند تا مزاحمتي براي ساير طواف كنندگان ايجاد نكنند ؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ج 4 ، ص 274 .

2 ـ « أكره اَن أوذي ضعيفاً او أتأذي » .

3 ـ كافي ، ج 4 ، ص 409 .

4 ـ كافي ، ج 4 ، ص 412 .

5 ـ اخبار مكه ، ص 249 .

6 ـ اخبار مكه ، ص 251 .


32


خصوصاً كه بسياري از اين كسان مشغول انجام طواف واجب اند .

يعقوب بن شعيب مي گويد : از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم : وقتي در مقابل حجرالاسود رسيدم چه بگويم ؟ فرمود : تكبير بگوي و بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و آل او (عليهم السلام) درود بفرست .

عبدالله بن عباس گويد : پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به عايشه ـ كه همراه ايشان طواف مي كرده ـ هنگام دست كشيدن به حجرالأسود فرمود : اي عايشه اگر نه اين است كه پليدي و ناپاكي هاي مردم دوره جاهليّت با حجرالأسود آميخته شده است همه دردها با آن بهبود مي يافت و مي توانستيم آن را به همان صورتي ببينم كه خداوند از بهشت نازل فرمود .

نمايش قدرت

در اوج قدرت عبدالملك مروان ، فرزند و وليعهدش هشام در موسم حج به مكه آمد و مشغول طواف شد ، خواست حجرالاسود را لمس كند ، ليكن جمعيت انبوه طواف كنندگان ، اين اجازه را به او نداد ، به ناچار منبري براي او گذاشتند . روي آن نشست و شاميان نيز گرد او نشستند ، ناگهان مردي زيباروي ، در حالي كه اِزار و ردايي بر تن داشت و آثار سجده در پيشاني اش آشكار بود ، از درب مسجدالحرام وارد و به طواف مشغول شد و چون به حجرالاسود رسيد مردم براي او راه باز كردند و وي به راحتي حجرالأسود را لمس نمود .

مرد شامي به هشام بن عبدالملك گفت : اي امير مؤمنان ! اين كيست ؟ هشام براي آن كه شاميان به آن حضرت گرايش پيدا نكنند گفت : او را نمي شناسم !

فرزدق كه [ شاعر و حقوق بگير دربار است ] آنجا حضور داشت ، گفت : ولي من او را مي شناسم . مرد شامي پرسيد : اي أبا فراس او كيست ؟ فرزدق اين قصيده را سرود :

هذَا الّذي تَعْرِفُ البَطْحاءُ وَطْاَتَهُ * * * وَالبَيْتُ يَعْرفُهُ وَالْحِلُّ والْحَرَمُ

هذَا ابْنُ خَيْرِ عبادِاللّهِ كُلِّهِمُ * * * هذَا التَّقيُّ النّقي الطاهِرُ الْعَلَمُ

هذا عَلِيٌّ رَسُولُ اللّهِ والِدُهُ * * * اَمْسَتْ بِنُورِ هُداهُ تَهْتَدي الاُْمَمُ

اِذا رَاَتْهُ قُرَيْشٌ قالَ قائِلُها * * * اِلي مَكارِمِ هذا يَنْتَهيِ الْكَرَمُ

يُنْمي اِلي ذَرْوَةِ العِزِّ الَّتي قَصُرَتْ * * * عَنْ نَيْلِها عَرَبُ الاِسْلامِ وَالْعَجَمُ

يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ * * * رُكْنُ الْحَطيمِ اِذا ماجاءَ يَسْتِلم ( 1 )

فرزدق در اين بيت ( يكاد يمسكه . . . ) به يك نكته تاريخي اشاره كرده است :

به خاطر جنگ حجاج با ابن زبير ، خانه كعبه تخريب گرديد ، پس از آن ، حجاج اقدام به تعمير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب ابن شهرآشوب ، ج 4 ، ص 169 .


33


خانه خدا كرد . هنگامي كه خواستند حجرالأسود را نصب كنند ، هر يك از علما ، قضات و يا زهاد را براي نصب حجر مي آوردند ، حجرالاسود لرزيده و در جاي خود استقرار نمي يافت ، تا آنكه حضرت علي بن الحسين امام سجاد (عليه السلام) آمده ، نام خدا را بر زبان جاري و آن را در جاي خود گذاشتند ، حجرالأسود استقرار يافت و مردم تكبير گفتند و فرزدق اين جريان را در شعر خود اينگونه آورده است :

يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ راحَتِهِ * * * رُكْنُ الْحَطيمِ اِذا ماجاءَ يَسْتَلِمُ ( 1 )

در اهميت اين سروده فرزدق ، عبدالرحمن جامي در سلسلة الذهب مي نويسد : زني از كوفه فرزدق را در خواب ديده ، از وي پرسيد : خدا با تو چه كرد ؟

فرزدق گفت : خداوند براي قصيده اي كه در مدح علي بن الحسين (عليه السلام) سرودم مرا آمرزيد . آنگاه عبدالرحمن جامي كه مشهور به ناصبي بودن است مي گويد : سزاوار است كه خداوند به واسطه اين قصيده تمام مردم را بيامرزد . ( 2 )

طواف نيابتي

مستحب است حاجي تا زماني كه در مكه حضور دارد براي خود و يا به نيابت از ديگران طواف كند ، آنان كه داراي معرفت بيشتري هستند به نيابت از پيامبر بزرگوار اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و امامان معصوم (عليهم السلام) طواف نموده ، حج خود را با حج پيامبر و ائمه (عليهم السلام) پيوند مي زنند . موسي بن قاسم مي گويد : به امام جواد (عليه السلام) عرض كردم : مي خواستم به نيابت از شما و پدرتان طواف كنم ، به من گفتند براي اولياي خدا [ و به نيابت از آنان ] نمي توان طواف كرد . حضرت فرمود : هر اندازه براي تو امكان دارد [ براي آنان ] طواف كن كه جايز است .

سه سال بعد [ خدمت آن حضرت رسيده ] عرض كردم : من براي انجام طواف به نيابت از شما و پدر بزرگوارتان كسب اجازه كردم و شما اجازه فرموديد و آنچه خدا خواست به نيابت از شما طواف كردم ، سپس مسأله اي در ذهن من آمد كه به آن عمل كردم ، حضرت فرمودند : آن مسأله چه بود ؟ گفتم : روزي به نيابت از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) طواف كردم ، امام جواد سه مرتبه فرمود : درود خدا بررسول اللّه . روز دوّم را به نيابت از امير مؤمنان (عليه السلام) ، روز سوّم به نيابت از امام حسن (عليه السلام) روز چهارم ازامام حسين (عليه السلام) روز پنجم از امام سجاد (عليه السلام) روز ششم از امام باقر (عليه السلام) روز هفتم از امام صادق (عليه السلام) روز هشتم از امام موسي بن جعفر (عليه السلام) روز نهم از پدرتان علي بن موسي الرضا (عليه السلام) روز دهم از طرف شما ، مولاي من ! اينان كساني هستند كه به ولايت و دوستي آنها دين خود را پذيرفتم . حضرت فرمودند : به خدا سوگند هم اينك نيز داراي دين خدا هستي ، ديني كه خداوند غير آن را از بندگانش نمي پذيرد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرحوم شيخ عباس قمي ، زندگاني رهبران اسلام ( ترجمه انوارالبهيه ) ص 123 .

2 ـ همان ، ص 125 .


34


گفتم و گاهي هم به نيابت از مادرتان فاطمه ـ س ـ طواف نمودم و گاهي نيز طواف نكردم امام (عليه السلام) فرمودند : [ براي مادرم زهرا ـ س ـ ] فراوان طواف كن ؛ زيرا كه بهترين عملي كه انجام مي دهي همين است ـ انشاءالله تعالي ـ . ( 1 )

ارتباط طواف و ولايت

امام صادق (عليه السلام) به مردمي كه خانه خدا را طواف مي كردند نگريست ، آنگاه فرمود : طواف مي كنند همچون طواف جاهليت ، به خدا سوگند به چنين كاري فرمان داده نشده اند . آنان مأمورند گِرد اين سنگها طواف كرده ، سپس به سوي ما برگردند و دوستي خويش را به ما نشان دهند و ياري خويش را به ما عرضه كنند . سپس اين آيه را تلاوت فرمود : « ثم اليَقْضُوا تفثهم واليوفوا نذورهم وليطوّفوا بالبيت العتيق » . ( 2 )

قال ، التفث ، الشعث ، والنذر لقاء الامام . ( 3 )

در اين آيه حضرت « نذر » را « لقاء الإمام » معنا فرموده اند .

زراره و ابي حمزه ثمالي هر دو به نقل از امام باقر (عليه السلام) همين مطلب را آورده اند ، همچنين در روايت ديگري سدير به نقل از امام باقر (عليه السلام) مي گويد :

از مكّه آغاز و به ما ختم كنيد . ( 4 )

اسماعيل بن مهران نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود : « هرگاه يكي از شما حج گزارد ، حج خود را با زيارت ما به پايان ببرد ؛ زيرا زيارت ما شرط تماميّت حج است » . ( 5 )

امام باقر (عليه السلام) نيز فرمود : « تمام الحج لقاء الإمام » ؛ « كامل شدن حج ، ديدار با امام است » .

از اين روايات ، و روايات ديگري كه در اين زمينه رسيده ، مي توان فهميد : حج پيوندي عميق و ناگسستني با ولايت داشته و در نتيجه اگر شروع سفر از مكّه و پايان آن مدينه و ديدار با پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه معصوم (عليهم السلام) و تجديد بيعت با آنان باشد بهتر است و چنين عملي حج را كامل مي كند . لذا شخصي از امام باقر (عليه السلام) سؤال كرد : [ حج را ] از مدينه آغاز كنم يا از مكّه ؟ امام فرمودند :

« از مكه آغاز و به مدينه ختم كن ، اين بهتر و افضل است » . ( 6 )

اين شيوه حج گزاردن ، موجب خواهد شد تا اين فريضه الهي از يك عبادت خشك و بي روح خارج ، و با الهام گيري از رهنمودهاي رهبران الهي در تار و پود وجود انسان مسلمان اثر گذارد .

جابر مي گويد : پس از انجام مناسك حج ، همراه با گروهي از حج گزاران محضر امام باقر (عليه السلام) شرفياب و موقع خداحافظي خواستار توصيه ها و سفارشات آن حضرت شديم ، فرمودند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، كتاب الحج ، باب الطواف و الحج عن الائمه ، حديث 2 .

2 ـ حج : 29 . سپس چرك از خود دور كنند و نذرهاي خويش را ادا كنند و بر آن خانه كهن طواف كنند .

3 ـ تفسير البراهان ، ج 3 ، 90/29 .

4 ـ وسائل ، ج 14 ، احاديث 19318 ، 19310 و 19311 .

5 ـ وسائل الشيعه ، ج 14 ، ح 19316 .

6 ـ وسائل الشيعه ، ج 14 ، حديث 19309 .


35


بايد قدرتمندان شما ، ضعيفانتان را ياري دهند و ثروتمندانتان بر فقيران مهرباني كنند و هر يك از شما نسبت به برادر ديني خود خيرخواهي نمايد ؛ آنگونه كه براي خود خير و خوبي را طلب مي كند ، اسرار ما را پنهان داشته ، مردمان را بر گردن ما سوار نكنيد ، به ما بنگريد و رواياتي كه از ما براي شما نقل مي كنند ؛ اگر آن را با قرآن موافق يافتيد ، ضبط نموده و بدان عمل كنيد و اگر مخالف بود ردّ كنيد و اگر مشتبه بود در آن توقف كرده ، به ما مراجعه نماييد تا براي شما توضيح دهيم آنگونه كه براي ما شرح داده شده است . ( 1 )

معلوم مي شود ديدار با امام پس از حج ، با دستورالعمل ها و رهنمودهاي مهم و ارزشمندي همراه است كه در چگونه زيستن و رفتار مردم دقيقاً اثر خواهد گذاشت .

طواف و حوائج مردم

حــل گـرفتاريهاي مردم ، و رفع نياز نيازمندان آن چنان اهميّت دارد كه پيشوايان دين به آنان كه طواف انجام مي دهند ، اجازه داده اند طواف را قطع ، و مشكل برادر ديني خود را حلّ كنند .

امام صادق (عليه السلام) فرمود :

« قدم برداشتن مسلمان براي رفع گرفتاري مسلماني ديگر ، از هفتاد طواف مستحبي بيت اللّه الحرام برتر است » . ( 2 )

همچنين فرمود : « برآوردن نياز مؤمن بهتر است از طواف و طواف و . . . تا ده مرتبه آن را برشمردند » . ( 3 )

مردي از حلوان مي گويد : مشغول طواف خانه خدا بودم كه فردي از ياران ما آمد و از من دو دينار قرض خواست در حالي كه من فقط 5 شوط طواف كرده بودم ، به او گفتم هفت شوط طواف مي كنم ، سپس از مطاف خارج خواهم شد ، در شوط ششم به امام صادق (عليه السلام) برخوردم ، دستشان را بر شانه من نهادند ، من هفت شوط را تمام كردم ، ليكن چون دست حضرت بر شانه ام بود ، به طواف ادامه دادم ، به حجرالاسود كه مي رسيديم اين مرد به من اشاره مي كرد ، حضرت سؤال فرمودند : اين كه اشاره مي كند كيست ؟ گفتم فدايت شوم ، او مردي از دوستان شماست دو دينار از من قرض خواسته ، گفته ام طواف را تمام كرده به سوي تو مي آيم . امام صادق (عليه السلام) مرا از خود دور كرده فرمودند : برو و دو دينار را به او بده . ( 4 )

شبيه اين روايت را سكين بن عمار از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده ، در ادامه مي گويد : به امام عرض كردم طواف را قطع كنم ؟ فرمود : آري ، گفتم : اگرچه طواف واجب باشد ؟ فرمود : آري ، اگر چه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زندگاني رهبران اسلام ، ترجمه انوارالبهيه ، ص 416 .

2 ـ اختصاص مفيد ، ص 26 .

3 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 403 .

4 ـ مستدرك ، ج 9 ، ص 402 .


36


واجب باشد . ( 1 )

طواف عاشقانه

يكي از لحظات شيرين و به يادماندني حج زماني است كه حاجي پس از انجام طواف پرده كعبه را در دست گرفته ، خود را به كعبه چسبانده ، قطرات اشگش مرواريد گونه از گونه هايش سرازير گردد و با خدا راز و نياز كند . عاشقان حريم دوست ، آنگاه كه در كنار خانه يار قرار مي گيرند حالاتي خوش و ديدني دارند .

اصمعي مي گويد : شبي گِرد كعبه طواف مي كردم ، جواني ظريف اندام را ديدم كه به پرده كعبه چنگ زده ، مي گفت : چشم ها در خوابند و ستارگان برآمده اند ، و تو پادشاه زنده پايداري ، پادشاهان درب هايشان را بسته و بر آن نگاهباناني گمارده اند [ ولي ] درب خانه تو براي درخواست كنندگان باز است به سوي تو آمدم تا به رحمت خود به من نظر كني اي مهربانترين مهربانان .

سپس اين شعر را مي خواند :

يا من يجيب المضطر في الظلم * * * يا كاشف الضر و البلوي مع السقم

قد نام و فدك حول البيت قاطبة * * * و انت وحدك يا قيوم لم تنم

أدعوك ربّ دعاء قد أمرت به * * * فارحم بكائي بحق البيت والحرم

ان كان عفوك لايرجوه ذوسرف * * * فمن يجود علي العاصين بالنعم

اصمعي مي گويد : جستجو كردم فهميدم اين جوان ، زينت عبادت كنندگان ؛ امام سجاد (عليه السلام) است . ( 2 )

علي بن مزيد بياع سابري نيز گفته است :

امام صادق (عليه السلام) را در حجر اسماعيل ديدم ، زير ناودان ايستاده ، صورتش را به كعبه گذاشته و دست هايش را گشوده و مي فرمود :

« اللهم ارحم ضعفي و قلّت حيلتي ، اللّهم انزل علي كفلين من رحمتك ، و ادرأ عليّ من رزقك الواسع ، و ادرأ عني شرّ فسقة الجنّ و الإنس و شرّ فسقة العرب و العجم ، اللّهم اوسع عليّ من الرزق ولاتقتر عليّ » .

خالد بن ربعي نيز گفته است :

امير مؤمنان علي (عليه السلام) براي برخي نيازها وارد مكه شدند [ در مسجدالحرام ] مرد عرب بياباني را ديدند كه پرده كعبه را گرفته و مي گفت :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج 4 ، ص 415 .

2 ـ مستدرك الوسائل ، ج 9 ، ص 353 ، حديث 11058 .


37


اي صاحب خانه ، خانه خانه تو است و مهمان نيز مهمان تو ، هر مهماني از ميزبانش نيكي مي بيند پس امشب احسانت به من ، آمرزش گناهانم باشد .

امير مؤمنان (عليه السلام) به ياران خود فرمودند : آيا نشنيديد سخن اعرابي را ؟ گفتند : آري شنيديم ، حضرت فرمود : خداوند كريم تر از آن است كه ميهمانش را براند .

شب دوّم ديدند بار ديگر اين مرد آمده خود را به ركن چسبانده و مي گويد : « يا عزيزاً في عزّك ، فلا أعز منك في عزّك ، أعزّني بعزّ عزّك في عزّ لايعلم احد كيف هو ، أتوجه اليك ، واتوسل اليك بحق محمد و آل محمد (عليهم السلام) عليك ، أعطني مالايعطيني احدٌ غيرك ، واصرف عني مالايعرفه احد غيرك » سپس امير مؤمنان (عليه السلام) به ياران خويش فرمودند : « به خدا سوگند اين اسم اكبر به زبان يوناني است كه حبيب من رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را به من خبر داده است . او بهشت را طلب كرد و خداوند به او عنايت نمود ، او از خداوند خواست آتش را از وي بگرداند و خداوند نيز چنين كرد . ( 1 )

طاووس يماني نيز گفته است :

در دل شب مردي را ديدم كه پرده كعبه را در دست گرفته و مي گويد :

اَلا ايّها المأمول في كلّ حاجة * * * شكوت اليك الضر فاسمع شكايتي

ألا يا رجائي أنت تكشف كربتي * * * فهب لي ذنوبي كلّها واقض حاجتي

فزادي قليل لا أراه مبلّغي * * * أللزاد أبكي أم لطول مسافتي

أتيت بأعمال قباح ردّيه * * * فما في الوري عبد جني كجنايتي

أتحرقني في النّار [ بالنّار ] يا غاية المني * * * فأين رجائي ثم أين مخافتي

طاووس مي گويد : دقت كردم ديدم علي بن الحسين امام سجاد (عليه السلام) است . ( 2 )

پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرك الوسائل ، باب استحباب التعلّق باستتار الكعبة والدعاء عندها ، ج 9 ، ح 1 .

2 ـ كافي ، ج 9 ، حديث 11057 .



| شناسه مطلب: 82816