جمرات کجاست ؟

15 فقه حج 16 میقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاییز 1373 جمرات کجاست ؟ مهدی پیشوایی/حسین گودرزی راز و رمزهای حج حج در اسلام اسراری دارد . حج عبادتی است ذکری و عملی ، و هر عملی اشاره ای دارد به رازی تاریخی و رمزی در گذشته ها


15


فقه حج


16


ميقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاييز 1373

جمرات كجاست ؟

مهدي پيشوايي/حسين گودرزي

راز و رمزهاي حج

حج در اسلام اسراري دارد . حج عبادتي است ذكري و عملي ، و هر عملي اشاره اي دارد به رازي تاريخي و رمزي در گذشته هاي دور تاريخ كهن پيامبران ، بويژه مي توان گفت سراسر اعمال و اذكارش ايماء و اشاره به سرگذشت شيخ الأنبيا ، حضرت ابراهيم (عليه السلام) و خاندان او است : قرنها است كه حاجيان ، ميان دو كوه صفا و مروه در « سعي » اند به ياد هاجر ، و در منا « قرباني » مي كنند به ياد اسماعيل ، و « لبيك » خداي يكتا را مي گويند به اجابت از دعوت قهرمان توحيد ، ابراهيم (عليه السلام) ، از شيطان ابراز نفرت مي كنند به پيروي از ابراهيم ، ابراهيمي كه مورد ابتلا و آزمايش خداوند قرار گرفت : و اذا بتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتهمنّ » ( 1 ) « ( به خاطر بياور ) هنگامي را كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگوني آزمود و او بخوبي از عهده آزمايش در همه آنها برآمد » كه بنا به نقل ابن عباس در چهار مورد از مشاعر ( مراسم حج ) آزموده شده است : 1 ـ طواف 2 ـ سعي بين صفا و مروه 3 ـ رمي جمار ( سنگ زدن به سه جمره ) ( 2 ) 4 ـ افاضه ( كوچ از عرفات به مشعر ) .

پس شايسته است تاريخچه اين ابتلات كه ريشه يك فريضه بزرگ گشته است ، مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 124 .

2 ـ طبري ، تاريخ الأمم و الملوك ، بيروت ، دارالقاموس الحديث ، ج 1 ، ص 144 .


17


بررسي قرار گيرد . اينك در اين نوشتار ، ابتدا به تاريخچه يكي از آنها ؛ يعني جمرات مي پردازيم و سپس جايگاه آنها را مورد بررسي قرار مي دهيم :

جمرات سه گانه

جمرات نام سه محل در منا است كه اگر از سمت مكه ، رو به منا برويم ، از دامنه كوهي كه فاصل ميان مكه و منا است ، شروع مي شود ، و به طرف عمق منا تا حدود 270 متر پيش مي رود و در زمان ما ، هر يك بصورت ستوني چهارگوش است كه از سنگهاي برهم چيده شده ، با ملاطي از سيمان ساخته شده و چهار طرفش باز است جز جمره عقبه كه در گذشته فقط يك طرفش باز و آزاد بوده ؛ زيرا به كوه متصل بوده است و در سالهاي اخير كه كوه برداشته شده بود ، در جانب كوه ، ديواري سيماني ، آن سمت را پوشانيده بود ، ولي در موسم حج سال 1372 هـ . ش . مشاهده شد كه ديوار پشت آن را برداشته اند و آن نيز شكلي چون دو ستون ديگر پيدا كرده است .

هر يك از جمرات نامي دارد : به ترتيب از سمت منا رو به مكه ، به اوّلي « جمره اولي » و به دومي « جمره وُسطي » و به آخري « جمره عَقَبه » مي گويند . شايد علت اين نامها اين باشد كه چون حاجي از مشعر به طرف منا حركت مي كند و از دل منا به جانب جمرات روي مي آورد ، نخستين جمره اي كه به آن مي رسد ، جمره اولي است و سپس جمره وسطي و بعد جمره عقبه .

سابقه تاريخي رمي جمرات

گفته شد كه اعمال حج سرشار از ايماء و اشاره به آزمايشها و نيايشهاي ابراهيم خليل  (عليه السلام) و از آن جمله « رمي جمرات » ؛ يعني سنگريزه زدن به سه محل ياد شده است كه بايد روز عيد قربان و روز يازدهم و دوازدهم و در مواردي روز سيزدهم ذيحجه انجام گيرد .

گرچه اين عمل ، تعبّدي است و بايد به قصد قربت انجام گيرد ؛ زيرا جزئي از فريضه بزرگ حج است اما اشكالي ندارد كه تاريخچه آن در گذشته هاي دور ؛ يعني روزگاران پيامبران ، از نظر روايات بررسي شود .

مطالبي كه پيرامون سابقه تاريخي رمي جمرات گزارش شده است ، متفاوت است : در برخي روايات ، سابقه اين عمل تا زمان حضرت آدم كشانده شده و برخي ديگر سابقه تاريخي آن را تا ابراهيم (عليه السلام) مي رسانند . در مورد حضرت ابراهيم (عليه السلام) نيز سخن به اختلاف است :


18


پاره اي روايات ، آن را از تعاليم جبرئيل به ابراهيم هنگام آموزش مناسك حج مي داند و پاره اي ديگر ظهور شيطان به ابراهيم و سنگ انداختن ابراهيم به او را آغاز پيدايش اين عمل معرفي مي كند و دسته ديگر ، آن را يادآور سنگهايي مي داند كه ابراهيم (عليه السلام) به قوچ قرباني زد . اينك به تفصيل ، همه اين روايات را نقل مي كنيم :

1 ـ از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است : نخستين كسي كه « رمي جمار » نمود ( به جمرات سنگ انداخت ) آدم (عليه السلام) بود . ( 1 ) چون خداوند اراده فرمود كه آدم را توبه دهد ، جبرئيل را نزد او فرستاد ، جبرئيل گفت : خداوند مرا نزد تو فرستاده تا مناسكي كه بوسيله آن توبه تو پذيرفته مي شود به تو آموزش دهم و آنگاه او را به مشاعر ( عرفات ، مشعر و منا ) بود . وقتي كه خواست او را از منا به طواف خانه خدا آورد ، در ناحيه جمره عقبه شيطان بر آدم آشكار گشت و از او پرسيد : آهنگ كجا داري ؟ جبرئيل به آدم گفت : او را هفت سنگ بزن و با انداختن هر سنگي تكبير بگو . آدم چنانكه جبرئيل گفت ، انجام داد و شيطان رفت . جبرئيل روز دوم دست آدم را گرفت تا به جمره اولي رسيد . ابليس بر او آشكار شد ، جبرئيل گفت : هفت سنگ به او بزن و با هر سنگي تكبير بگو . آدم چنان كرد . ابليس رفت و دوباره در محل جمره وسطي بر او آشكار شد و به آدم گفت : آهنگ كجا داري ؟ جبرئيل گفت : او را هفت سنگ بزن و با هر سنگي تكبير بگو ، و آدم چنان كرد و ابليس فرار كرد و اين عمل را تا چهار روز انجام داد و جبرئيل بعد از آن به آدم گفت : شيطان را بعد از اين هرگز نخواهي ديد . ( 2 )

2 ـ چون ابراهيم از ساختن خانه خدا فارغ گشت ، جبرئيل مناسك و آداب حج را به او آموخت و چون وارد منا شدند و از ناحيه « عقبه » فرود آمدند ، شيطان در ناحيه جمره عقبه بر او آشكار شد ، جبرئيل گفت : او را سنگ بزن ، ابراهيم هفت بار او را سنگ انداخت و شيطان پنهان شد . دوباره در جمره وسطي بر او ظاهر شد ، جبرئيل گفت : او را سنگ بزن ، ابراهيم هفت بار سنگ انداخت و شيطان پنهان شد . براي بار سوم در محل جمره اولي بر او آشكار شد . مجدداً جبرئيل گفت : او را سنگ بزن ، ابراهيم نيز هفت سنگ بر او زد و شيطان مخفي شد . ( 3 )

3 ـ در گزارشي ديگر چنين آمده است : چون ابراهيم از ساختن خانه خدا فارغ گشت ، گفت خداوندا كار را به سامان رساندم ، اينك مراسم را به ما تعليم فرما . خداوند جبرئيل را فرستاد كه ابراهيم را حج ياد دهد . روز قرباني كه فرا رسيد شيطان بر او آشكار گشت ، جبرئيل گفت : او را سنگ بزن ، ابراهيم هفت سنگ انداخت و فردا و روز سوم نيز چنين كرد : ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صدوق ، علل الشرائع ، قم ، مكتبة الداوري ، صص 423 ؛ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، قم ، مؤسسة آل البيت ، ج 14 ، ص 54 و 55 .

2 ـ صدوق ، همان كتاب ، ص 401 .

3 ـ ازرقي ، اخبار مكه ، قم ، منشورات الشريف الرضي ، ج 1 ، ص 67 ؛ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت ، داراحياء التراث العربي ، 1399 هـ . ق . ، ج 4 ، ص 465 ، كلمه كعبه .

4 ـ ازرقي ، همان كتاب ، ص 71 ـ بنا به نقل رفعت پاشا ، طبراني ، حاكم نيشابوري و بيهقي نيز چنين معنايي را نقل نموده اند . ( مرآة الحرمين ، ج 1 ، ص 137 )


19


« بروسوي » مؤلف تفسير « روح البيان » نيز علت مشروع شدن « رمي جمرات » را همين مي داند . ( 1 )

4 ـ طبري رمي جمرات را يادآور سنگهايي مي داند كه ابراهيم خليل به قوچ قرباني زد . در ترجمه تفسير طبري ، در اين باره چنين آمده است :

پس جبرئيل (عليه السلام) آن كبش را كه آورده بود بدست اسماعيل داد تا فدا كند و آن كبش از دست او بجست و بدويد و از آن كوه فرو آمد و به كوه منا برشد و آن جايگاه كه امروز قرباني كنند ، و حاجيان قربان آنجا كنند و سنگ اندازند . و خداي تعالي خواست كه جايگاه قربان بدين كوه ( منا ) باشد و ابراهيم (عليه السلام) از پس آن كبش همي دويد ، و آن كبش چون به جايگاه قربان رسيد آنجا بايستاد و پيشتر ابراهيم سنگ بيانداخت و آن گاه كبش بايستاد و اسماعيل برفت و او را بگرفت و ابراهيم بيامد و او را قربان كرد و آن جايگاه كه امروز حاجيان قربان كنند و سنگ اندازند .

و آن بيست و يك سنگ كه ابراهيم (عليه السلام) به آن كبش انداخت و به سر راه آن نيز سنتي گشت كه حاجيان چون بدان جايگاه رسند سه روز هر روزي ايشان را بيست و يك سنگ ببايد انداخت . ( 2 )

5 ـ روايات منقول از امامان شيعه ، با گزارش سوم سازگار است . اين روايات از طريق ائمه از پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز نقل شده است و از اين نظر از اهميت بيشتري برخوردار است . چنانكه از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است : نخستين كسي كه « رمي جمار » كرد ، آدم بود . بعد از آن جبرئيل نزد ابراهيم آمد و گفت : اي ابراهيم سنگ بزن ، ابراهيم به جمره عقبه سنگ انداخت زيرا شيطان نزد جمره بر او آشكار شده بود . ( 3 )

طبق روايت ديگري ، علي بن جعفر از برادرش امام موسي بن جعفر پرسيد : چرا « رمي جمره » مشروع شده است ؟ امام پاسخ داد : چون شيطان لعين در محل جمرات بر ابراهيم (عليه السلام) ظاهر شد و ابراهيم بر او سنگ زد و سنت بر اين جاري گشت . ( 4 )

همچنين امام چهارم از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه پيشين نقل مي كند : از اين رو به رمي جمره دستور داده اند كه ابليس لعين در محل « جمرات » بر ابراهيم آشكار شده و ابراهيم او را سنگ زده است و از اين جهت سنت بر اين جاري شده است . ( 5 )

روايات ديگر نيز كه در زمينه ثواب و آداب رمي جمرات از ائمه معصوم نقل شده است ، اين معنا را تأييد مي كند ؛ چنانكه از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ روح البيان ، بيروت ، داراحياء التراث العربي ، ج 7 ، ص 475 .

2 ـ ترجمه تفسير طبري ، فراهم آمده در زمان سلطنت منصور بن نوح ساماني ، به تصحيح حبيب يغمائي ، ج 6 ، صص 1542 ـ 1541 .

3 ـ صدوق ، علل الشرائع ، قم ، مكتبة الداوري ، ص 423 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت دارالوفاء ، ج 96 ، ص 273 .

4 ـ صدوق ، همان كتاب .

5 ـ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، قم ، مؤسسة آل البيت ، ج 14 ، ص 54 و 55 .


20


هركس رمي جمره كند ، خداوند به پاداش هر سنگي ، گناهي از وي پاك مي كند . چون مؤمن سنگ اندازد ، فرشته اي آن را مي گيرد و اگر غير مؤمن اندازد ، شيطان به او ناسزا مي گويد و مي گويد : تو سنگ نزدي . ( 1 ) از اين رو جمرات سمبل شيطان شمرده مي شود و سنگ زدن به آنها نوعي اظهار نفرت و انزجار از شيطان محسوب مي گردد ؛ چنانكه در دعاي « رمي جمرات » نيز به اين معنا اشاره شده است : « الله اكبر اللّهمّ ادحرْ عنّي الشيطان » ؛ ( 2 ) « خدايا شيطان را از من دور گردان . »

رمي جمره در مراسم حج زمان جاهليت

از اسناد و شواهد تاريخي و نيز از اشعار شعراي عرب در عصر جاهليت استفاده مي شود كه در مراسم حج كه پيش از ظهور اسلام در ميان بت پرستان جزيرة العرب برگزار مي شد ( البته بصورت مسخ شده و تحريف يافته ) رمي جمره نيز جزئي از اعمال حج بوده و از محل جمرات بنام « جمار » ياد مي شده است .

« ابن هشام » در حوادث عصر جاهليت مي نويسد : « غوث بن مُرّ » و پس از او فرزندانش متولّي كوچ حاجيان از عرفات به مشعر و از مشعر به منا و از منا به مكه بودند . روز كوچ از منا ( يوم النّفر ) كه فرا مي رسيد ، مي بايست يكي از اين متوليان ابتدا خود رمي جمره كند و سپس به حجاج اجازه رمي دهد . كساني كه شتاب داشتند كه رمي جمره كرده زودتر به سمت مكه حركت كنند ، به وي مي گفتند : برخيز و سنگ بزن تا با تو سنگ بزنيم . او مي گفت : نه به خدا سوگند ، دست نگهداريد تا ظهر شود . شتابندگان او را با سنگ مي زدند و مي گفتند : واي بر تو ، برخيز و سنگ بزن ، ولي او همچنان خودداري مي كرد . وقتي كه ظهر مي شد برمي خاست و سنگ مي زد و مردم نيز بر او سنگ مي زدند . ( 3 )

در اوائل بعثت پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه جان آن حضرت از طرف قبائل بت پرست مكه بشدت مورد تهديد بود ، ابوطالب ، عموي حضرت ، اعلام حمايت از پيامبر كرد و در اين باره قصيده بلندي سرود و طي آن به ذات اقدس خدا و به مظاهر مقدس حج مانند : كعبه ، حجرالأسود ، مقام ابراهيم و . . . سوگند ياد كرد كه در حمايت از پيامبر خدا عقب نشيني نخواهد كرد . از آن جمله به جمره سوگند ياد كرد و گفت :

وبالجَمْرة الكبري اذا صَمَدوا لها * * * يَؤُمون قَذْفاً رأسها بالجنادل ( 4 )

« سوگند به جمره كبري ، آن هنگام كه ( حاجيان ) مي خواهند با سنگ بر سرآن بزنند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شيخ حر عاملي ، همان كتاب ، ج 10 ، ص 69 ، باب 1 رمي جمرات .

2 ـ شيخ حر عاملي ، همان كتاب ، ج 10 ، ص 71 ، باب 3 ، رمي جمرات .

3 ـ ابن هشام ، سيرة النبي ، قاهره ، مطبعة مصطفي البابي الحلبي ، ج 1 ، ص 125 و 126 .

4 ـ ابن هشام ، همان كتاب ، ص 293 .


21


از « ابن قيس رقيّات » سروده اي به اين صورت به دست ما رسيده است :

فمني فالجِمار من عبد شمس * * * مُقْفِرات ، فَبَلْدَح فحِراء ( 1 )

« سرزمين منا و جمار كه بي آب و علفند ، و نيز منطقه بَلْدَح و حراء ، همه از آن عبد شمس است . »

از مجنون [ بني عامر ] نقل شده است كه گويا ليلي را در موسم حج در منا و خيف جستجو كرد و او را نيافت و با آه و حسرت چنين سرود :

وَ لَمْ اَرَ ليلي بعد موقف ساعة * * * بخيف مِني ترمي جِمار المُحَصّب

و يبدي الحصي منها ، اذا قذفت به * * * من البرد اطراف البنان المَخَضّب ( 2 )

« ليلي را نديدم كه پس از مقداري توقف در خيف منا ، در سرزمين مُحَصَّب ، به جمار ، سنگ بزند و هنگامي كه سنگريزه ها را پرتاب مي كند ، سرانگشتان خضاب شده او ، از زير لباسش نمايان گردد . »

اينها همه گواهي مي دهد كه رمي جمار در عصر جاهليت ، جزئي از مناسك حج بوده است .

فقهاي شيعه و اهل سنت اتفاق دارند كه يكي از واجبات حج و اعمال منا ، « رمي جمرات » است . همچنين تعداد سنگها و چگونگي انداختن آنها مورد اتفاق آنان مي باشد . اما چنانكه از مطالعه مناسك علما و مراجع ديني معاصر برمي آيد ، اصل جمره را معين نفرموده اند . گويا به اعتماد اين كه محل آن در « منا » مشخص و روشن است ، يا از باب اين كه تعيين موضوع به عهده مجتهد نيست ، به صورت سربسته گفته اند : « رمي جمره ، يعني ريگ انداختن به جمره كه نام محلي است در منا » . ( 3 ) برخي از فقها اين مقدار نيز توضيح نداده اند ، بلكه بطور اطلاق گفته اند : « از كارهاي واجب در منا رمي جمره است » . ( 4 ) ولي توضيح نداده اند كه آيا مراد ، ستونهاي سنگي است كه اينك در منا به نام « جمره » شناخته مي شوند يا اينكه زمين و محل ستونهاي كنوني است . ( چنانكه فقهاي أهل سنت مي گويند . ) در هر حال با اين كه هيچ يك از فقها در مناسك روشن نساخته اند كه « جمره عبارت از ستونهاي سنگي است » اما فعلاً سيره حجاج شيعه اين است كه به ستونهايي كه در منا بنا شده ، سنگ مي اندازند وآن را جمره مي نامند . و بر اساس فتواي فقها كه شرط صحت رمي را « رسيدن سنگريزه به جمره » دانسته اند ، ( 5 ) حاجيان رسيدن آن را به « بدنه » ستونها واجب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1399 هـ . ج 1 ، ص 480 ، كلمه « بَلْدح » .

2 ـ ياقوت حموي ، همان كتاب ، ج 2 ، ص 412 ، كلمه « خيف » .

3 ـ مناسك حج ، امام خميني (رحمه الله) قم ، پاسدار اسلام ، ص 203 . 4 ـ آيت الله گلپايگاني ، مناسك حج ، قم ، دارالقرآن الكريم ، ص131 ؛ آيت الله خوئي (رحمه الله) مناسك حج ، نجف ، ص 152 . 5 ـ امام خميني ، مناسك حج ، قم ، پاسدار اسلام ، ص 204 .

22


مي دانند و اگر به دايره اطراف ستون بيفتد ، صحيح نمي دانند . ولي از كند و كاو در كتب لغت و كلام فقهاي سلف و سفرنامه هاي حج ، چنين برمي آيد كه « جمره » نام آن محل و « زمين » است و ستونها فقط علامتند تا « زمينِ جمره » شناخته شود . جمره در لغت « جمره » در لغت به معناي آتش برافروخته و گداخته و همچنين به معناي ريگ مي باشد و جمع آن « جمار » است . عرب سنگريزه ها را نيز « جمار » مي نامد و محل جمع شدن ريگها در منا را « جمرات » مي گويند . به هرتلّ و پشته اي از ريگ نيز « جمره » مي گويند و از اين جهت محل سنگ ريزه ها را در « منا » جمره گفته اند كه با ريگها زده مي شود ، و يا از اين جهت كه محل جمع شدن ريگهايي است كه به آن زده مي شود . ( 1 ) از « مصباح المنير فيومي » نيز برمي آيد كه نام « جمره » از نظر لغوي به اين مناسبت است كه محل اصابت سنگريزه ها است . ( 2 ) بنا بر اين ارتباطي با « عمودهاي » سنگي كه در زمان ما در آنجا منصوب است ، ندارد . وضع جمره در گذشته آنچه از مطالعه و جستجو در تاريخ و سفرنامه هاي حج به دست مي آيد ، اين است كه ستونهاي چهارگوشي كه امروزه ديده مي شود و حدود 9 متر ارتفاع و قطرهاي مختلف دارند ، در ادوار گذشته تغيير شكلهايي پيدا كرده است و شايد اصلاً روزگاري اثري از اين ستونها نبوده است .

چنانكه « محب الدين طبري » ( متوفاي 494هـ ) مي گويد : « رمي » ( محل انداختن سنگها ) حد معيني ندارد جز اين كه بر فراز هر جمره ، علمي برافراشته اند و آن عمودي است معلق و آويزان كه ريگها را به زير يا به اطراف آن « علم » مي اندازد ، و احتياط اين است كه دور از آن محل نباشد . برخي از متأخرين آن را محدود به 3 متر از هر طرف نموده اند جز در « جمره عقبه » كه چون در كنار كوه واقع شده ، فقط يك طرف دارد . ( 3 ) به احتمال قوي ، اين « پرچم ها » كه « محب الدين طبري » از آن ياد مي كند ، در قرن پنجم براي اين در محل جمرات نصب شده بوده كه حاجيان محل « جمره » را گم نكنند و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ طريحي ، مجمع البحرين ، لغت « جمره » ـ زبيدي ، تاج العروس ، بيروت ، ج 10 ، كلمه « جمر » . 2 ـ در مصباح المنير فيومي آمده است : « كل شيء جمعته فقد جمرته و منه « الجمرة » و هي مجتمع الحصي بمني ، فكل كومة من الحصي جمرة ، والجمع جمرات » . 3 ـ ابراهيم رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، قاهره ، دارالكتب المصرية ، افست تهران ، المطبعة العلمية ، ج1 ، ص 48 .


23


اشتباهاً به جاي ديگر سنگ نزنند ، زيرا در آن زمان « منا » بياباني بيش نبوده است و تعيين محل جمره نياز به نشانه اي داشته است . چنانكه نقل كرده اند ، در زمانهاي گذشته گاهي حجاج محل « رمي » را گم مي كردند و از روي اشتباه به جاي ديگر سنگ مي انداختند . مي گويند در زمان حكومت متوكل عباسي مردم ناآگاه جاي « جمره » را تغيير دادند و در غير محل « رمي » سنگ مي انداختند . « اسحاق بن سلمة الصائغ » كه از طرف متوكل مسؤول امور حج و كعبه بود ، پشت جمره عقبه ، ديواري ساخت تا محل رمي مشخص شود . ( 1 ) « ابن جُبَير اندلسي » ( 539 ـ 614 هـ ) در سفرنامه خود ، در وصف جمره عقبه مي گويد : در اول منا از سمت مكه واقع شده است و در سمت چپ كسي كه عازم مكه است ، قرار گرفته و در وسط راه واقع است و به علت ريگهاي جمرات كه در آن جمع شده ، بلند شده است . و در آن عَلَم و نشانه اي همچون نشانه هاي حرم كه گفتيم ، نصب شده است .

آنگاه در مورد جمره وسطي و اولي مي گويد :

بعد از جمره عقبه ، محل جمره وسطي است ، و آن نيز نشانه اي دارد و بين اين دو ، به اندازه پرتاب يك تير فاصله است . و پس از آن به جمره اولي مي رسد كه فاصله اش با آن ، به اندازه فاصله با ديگري است . ( 2 )

« ميرزا محمد حسين فراهاني » در سفرنامه خود ( 3 ) در وصف جمرات مي گويد :

« در بازار منا سه علامت از گچ و آجر به قد دو ذرع درست كرده به فاصله هزار ذرع به يكديگر و يكي را جمره اول و يكي را دويم و يكي را سويم مي گويند . ( 4 )

جمره در كتب فقها

1 ـ شهيد اول در « دروس » فرموده است : « جمره بناي مخصوص يا محل و اطراف آن است كه ريگها در آن جمع مي شوند » . ( 5 ) 2 ـ شهيد ثاني قول ديگري به صورت « قيل » ( گفته شده ) نقل مي كند و مي گويد : به محل جمع شدن ريگها جمره گفته اند و برخي ديگر « زمين » آن محل را جمره ناميده اند . ( 6 ) در برخي از كتب فقهي استدلالي ، چنين آمده است : « اهل لغت و فقه درباره « جمره »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابراهيم رفعت پاشا ، همان كتاب ، ج 1 ، ص 329 ؛ برخي از فقها و علماي بزرگ شيعه كه حدود چهل سال پيش به حج مشرف شده اند تأييد مي كنند كه ستونهاي كنوني جمرات ، در آن زمان وجود نداشته و تنها علامتي از يك چوبه تير بر بالاي محل جمرات آويزان بوده است . از آن جمله حجة الاسلام آقاي حاج شيخ علي افتخاري گلپايگاني كه از مطلع ترين و آگاه ترين افراد در مسائل حج است ، در گفتگوي حضوري ، اين موضوع را نقل مي كرد .

2 ـ رحلة ابن جبير ، بيروت ، دارصادر ، 1384 هـ . ، ص 136 .

3 سفر وي در سال 1302 ـ 1303 هـ . صورت گرفته است .

4 ـ سفرنامه ميرزا محمد حسين فراهاني ، به كوشش مسعود گلزاري ، تهران ، انتشارات فردوسي ، 1362 هـ . ش ؛ ص 208 .

5 ـ الجمرة البنأ المخصوص او موضعه و ما حوله بما يجتمع من الحصي ، شرح لمعة ، تهران ، دارالكتب الأسلاميه ، ج 1 ، ص 234 . 6 ـ ( الجمرة ) قيل مجمع الحصي و قيل هي الأرض ، شرح لمعه ، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، ج 1 ، ص234 .

24


اختلاف نظر آشكار دارند ، ولي شكي نيست كه سنگ انداختن به آن موضع خاص ، كافي است و در صورت شك در اين كه آيا آن محل وسيع است يا تنگ ؟ در صورتي كه اصل محل رمي معلوم باشد ، اصل برائت جاري مي شود و مقيد به حد معيني نمي گردد . ( 1 ) از اين فتواها چنين استفاده مي شود كه جمره حد معيني ـ كه خود ستونها باشد ـ ندارد و اين كه شهيد اول محلي را كه « ريگها در آن جمع مي شود » ، جمره مي داند و يا برخي از فقها در صورت شك در وسعت و تنگي محل رمي ، اصل برائت جاري مي كنند ، همه حاكي از اين است كه جمره وسيعتر از بناهاي فعلي در منا است . از اينها گذشته فقها در مسائل مربوط به رمي جمره ، گاهي از « جمره » به « ارض » ( زمين ) تعبير نموده اند كه حكايت از اين دارد كه نزد فقها ، آن « زمين » جمره است نه ستونها : اگر ريگ را انداخت و در « محمل » ( كجاوه ) افتاد يا بر پشت مركبي اصابت كرد و سپس روي زمين افتاد كفايت مي كند . ( 2 ) اين گونه تعبير و مشابه آن ، در كتب فقهي ، در طرح مسأله رمي جمرات ، فراوان آمده است كه چند نمونه آن را در پاورقي ملاحظه مي فرماييد . ( 3 ) علاوه بر فتاواي فقها ، تعبير « ارض » در مورد محل رمي ، در برخي از روايات نيز آمده است . مثلاً در بعضي از نسخه هاي « فقه الرضا » چنين روايت شده است : « و ان رميت بها فوقعت في محمل اعدل مكانها ، و ان اصاب انسانا ثم او جملا ، ثم وقعت علي الأرض اجزأه » . ( 4 )

آيا با توجه به اين قرائن و شواهد ، نمي توان نتيجه گرفت كه مقصود از جمره زميني است كه ستونهاي كنوني در آن ساخته شده است ، نه خود ستونها ؟ بنابر اين اگر سنگريزه به ستونها نخورد و در حوضچه اطراف آنها بيفتد ، كافي خواهد بود ؟ طبعاً در نهايت ، آراء و فتاواي فقها و مراجع محترم تقليد در اين مورد تعيين كننده است .

پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اما الجمرة فقد اختلف ارباب اللغة فاحشاً و لكن لاريب في الاكتفاء بذلك الموضع الخاص في الرمي و علي تقدير الشك في كونه ضيّقاً او وسيعاً بعد ثبوت الأصل يحكم بالبرائة و عدم التقييد . . . كتاب الحج ( تقريرات آية الله محقق داماد ) ، عبدالله جوادي آملي ، ج3 ، ص116 . 2 ـ اذا رمي حصاة و وقعت في محمل او علي ظهر بعير ثم سقطت علي الأرض اجزأت ، ابن زهره ، الغنية ، ( ضمن الينابيع الفقهيه ـ الحج ـ ) چ اول ، تهران ، مركز بحوث الحج و العمرة ، 1406 هـ . ق ، ص 442 . 3 ـ و اذا رمي بحصاة فوقعت في محمل او علي ظهر بعير ثم سقطت علي الأرض اجزأت ـ نظام الدين ابي الحسن الصهرشتي ، اصباح الشيعة بمصباح الشريعة ( ضمن مجموعة الينابيع الفقهيّة ـ حج ـ ) چ1 ، تهران ، مركز بحوث الحج و العمرة ، 1406 هـ . ق ، ص 264 . ـ و اذا رمي جمرة بحصاة فوقعت في محملة اعاد مكانها غيرها ، فان اصابت شيئاً و وقعت علي الجمرة فلا اعادة عليها ، قاضي ابن البرّاج ، المهذب ( الحج ) ، ( ضمن مجموعه ينابيع الفقهيّة ، چ1 ، تهران ، ص338 . ـ « . . . ولو وقعت ( الحصي ) علي شئ و انحدرت علي الجمرة جاز . . . ، شرايع الإسلام ( ضمن الينابع الفقهية ـ حج ـ ) ص 635 . ـ و كذا ( كفي ) لو وقعت الحصي علي غير ارض الجمرة ثم و ثبت اليها بواسطة صدم الأرض و شبهها ، شرح لمعة ، تهران ، دارالكتب الإسلاميه ، ج 1 ، ص 234 . 4 ـ حاج ميرزا حسين نوري ، مستدرك الوسائل ، قم ، مؤسسه آل البيت ، ج 10 ، ص 71 .



| شناسه مطلب: 82854