بر درگاه رحمت

147 حج در آئینه و ادب فارسی 148 میقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاییز 1373 بر درگاه رحمت حسن محتشم بندگانیم و به درگاه خدا آمده ایم * * * چون فقیران به تمنّای نوا آمده ایم ما که بر گِرد یکی خانه طوافی داریم * * * به گدایی به


147


حج در آئينه و ادب فارسي


148


ميقات حج - سال سوم ـ شماره نهم ـ پاييز 1373

بر درگاه رحمت

حسن محتشم

بندگانيم و به درگاه خدا آمده ايم * * * چون فقيران به تمنّاي نوا آمده ايم

ما كه بر گِرد يكي خانه طوافي داريم * * * به گدايي به سرِ خوان خدا آمده ايم

ما نه مشتاق به سنگيم و نه وابسته به گِل * * * به وصال تو ، به سر ني ، كه به پا آمده ايم

آرزومندي و درويشي و بي ساماني * * * جمع در ما و به امّيد غنا آمده ايم

كوله بار گنه از كوه صفا سنگين تر * * * خالي از خير و پر از رزق و ريا آمده ايم

از سرخاك غريبِ حَسَن (عليه السلام) و قبر نبيّ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) * * * خون جگر ، شكوه كنان ، سوي خدا آمده ايم

تا بگوييم گلستان خزان است بقيع * * * از اُحد ، وز سر قبر شهدا آمده ايم

« محتشم » دست تو و دامن زهراي بتول * * * گرنه با حبّ علي ، پس به كجا آمده ايم ؟



| شناسه مطلب: 82863