1 ـ آداب حج
میقات حج – سال چهارم - شماره یازدهم - بهار 1374 آداب حج محمد بهاری همدانی پیش درآمد علاّمه متقی و زاهد بزرگ حضرت آیة الله شیخ محمد بهاری همدانی (رحمه الله) ( متوفای رمضان 1325 هـ . ق . ) از چهره های شناخته شده عرفان و اخلاق و تهذیب نفس بوده است
ميقات حج – سال چهارم - شماره يازدهم - بهار 1374
آداب حج
محمد بهاري همداني
پيش درآمد
علاّمه متقي و زاهد بزرگ حضرت آية الله شيخ محمد بهاري
همداني (رحمه الله) ( متوفاي رمضان 1325 هـ . ق . ) از چهره هاي شناخته شده عرفان و
اخلاق و تهذيب نفس بوده است . وي نزد مرحوم آية الله حسينقلي درجزيني همداني تلمّذ
نموده ، مراحل اخلاق نظري و حكمت عملي را آموخت وخود نيز بدان عامل شد بگونه اي
كه سيره عملي واخلاقي وي ، زبانزد خاص و عام گرديد . مرقد اين عارف عظيم الشأن در شهر
بهار در كنار گلزار شهدا ، و زيارتگاه مردم است . علاّمه مرحوم شيخ آقا بزرگ
تهراني گفته است : كتاب تذكرة المتّقين ( 1 )
مجموعه اي از پيام ها و كلمات علماي بزرگ و
عرفاي بنام ؛ همچون جمال السالكين ، مرحوم حسينقلي درجزيني همداني نجفي ( متوفاي 1311
هـ . ق . ) و دانشمند متّقي سيد احمد بن ابراهيم موسوي تهراني ( متوفاي 1332
هـ . ق . ) و سالك الي الله شيخ محمد بن ميرزا محمد بهاري همداني نجفي است كه اين
دو از شاگردان ملاّ حسينقلي همداني بوده اند . ( 2 )
مرحوم شيخ محمد بهاري ، دفتر اوّل از چهار دفتر كتاب تذكرة
المتقين را به خود اختصاص داده و مطالب ژرفي را آورده كه شامل : آداب توبه و بازگشت
و تقرب الي الله و مراقبت نفس و . . . مي باشد . او در پايان ، آداب حجّ را مورد
بحث و بررسي
1 ـ تذكرة المتقين ؛ با سعي و كوشش ميرزا اسماعيل بن حسين تبريزي
مشهور به مسأله گو در سال 1329 هـ . ق . جمع آوري گرديده است . و اينك با
همت و تلاش انتشارات نور فاطمه ( سلام الله عليها ) ، تهران تجديد چاپ گرديده و بنام
تأليف : سالك و عالم عامل ، عارف بزرگ آية الله شيخ محمد بهاري همداني (قدّس سرّه)
ثبت گرديده است .
2 ـ الذريعه الي تصانيف الشيعه ؛ ج4 ، ص46
|
17 |
|
قرار داده و مفاهيم دقيق و لطيفي را مطرح نموده است ؛ كه
زائر خانه خدا را متوجّه اسرار مناسك الهي حجّ مي كند و عرفان و شناخت خاصّي
به او مي دهد . اينك توجه دلباختگان خانه كعبه و عاشقان بيتِ معشوق را بدان جلب
مي كنيم :
آداب حج
اَلْحَمْدُ لله
رَبِّ الْعالَمينَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلي اَشْرَفِ اْلانْبِياءِ وَ
الْمُرسَلينَ ،
مُحَمَّد وَآلِهِ
الطَّيِبينَ الطّاهِرينَ .
و بعد ، فَاعْلَمْ اَيُّهَا الطّالِبُ لِلْوُصُولِ اِلي بَيْتِ الله الْحَرامِ
اين كه حضرت احديت ـ جَلَّ شَأْنُهُ الْعَظيم را بيوتاتِ مختلف مي باشد ؛
يكي را كعبه ظاهري گويند كه تو قاصد او هستي . ديگري را بيت المقدس و ديگري را بيت
المعمور و ديگري را عرش و هكذا تا برسد به جايي كه خانه حقيقي اصلي است كه آن را
قلب نامند كه اعظم از همه اين خانه هاست ، وَلا شَكَّ وَلا رَيْبَ في اَنَّهُ
لِكُلِّ بَيْت مِنَ الْبُيُوتِ لِطالِبِه رُسُوم وَآداب ، اما معناي خانه او چه
باشد ، ازبابت تشريف است اين اضافه ياطور ديگر است ، مقصود بيان آن نيست ، غرض دراين
رساله ، بيان آداب كعبه ظاهري است ، غير از آن آدابي كه در مناسك مسطور است . ضمناً
شايد اشاره به آداب كعبه حقيقي هم في الجمله بشود .
اولا بدان ، غرض از تشريع اين عمل شريف ، لَعَلَّ اين باشد كه مقصود اصلي از خلقت
انسان ، مَعْرِفَةُ اللهِ وَالْوُصوُلُ اِلي دَرَجَةِ حُبّهِ وَاَلاُنسِ بِهِ است
وَلايُمْكِنُ حُصُولُ هذَيْنِ الاْمْرَيْن اِلاّ بِتَصْفِيَة الْقَلْبِ . وآنهم
ممكن نباشد جز به كَفُّ النّفْسِ عَنِ الشَّهوتِ وَالانْقِطاعُ مِنَ الدُّنْيا
الدَّنْيَّةِ وَايقاعُها عَلَي الْمشاقِ مِنَ الْعِباداتِ ، ظاهرِيَّةً وَ
باطِنيِّةً .
از اينجا بوده كه شارع مقدس عبادات را يك نسخ نگردانيده بلكه مختلف جعل كرده ،
زيرا كه به هر يك از آنها رذيله اي از رذائل ، از مكلّف زايل مي گردد تا با
اشتغال به آنها ، تصفيه تمام عيار گردد ، چنانكه با صدقات حقوق ماليه و اداي آنها قطع
ميل كند از حطام ( 1 ) دنيوي وكما اينكه صوم قطع
مي كند انسان را از مشتهيات نفساني و صلات نهي مي كند از هر فحشا و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ حطام دنيويه ؛ كالاها و دارايي بي ارزش دنيا .
|
18 |
|
منكري و هكذا ساير عبادات و چون عمل حج مجمع العناوين بود با زيادي . چه ، اين كه
مشتمل است بر جمله اي از مشاقّ ( 1 ) اعمال كه هر يك
بنفسه صلاحيت تصفيه نفس را دارد ؛ مثل انفاق المال الكثير
والقطع عن الاهل و الاولاد والوطن و الحشر مع النفوس الشريرة و طي المنازل البعيدة
مع الابتلاء بالعطش في الحرّ الشديد في بعض الأوان والوقوع علي اعمال غير مأنوسه لا
يقبلها الطباع من الرمي والطواف و السعي و الاحرام و غير ذلك .
با اين كه داراي فضائل بسياري است . ايضا از قبيل تذكر به احوال آخرت به رؤيت
اصناف خلق و اجتماع كثير في صقع واحد علي نهج واحد لا سيما في
الاحرام والوقوفين .
ورسيدن به محل وحي و نزول ملائكه بر انبياء از آدم تا خاتم ـ صلوات الله عليهم
اجمعين ـ و تشرف به محل اقدام آن بزرگواران ، مضافا بر تشرف بر حرم خدا و خانه او ،
علاوه به حصول رقت كه مورث اصغاء قلب است ، به ديدن اين امكنه شريفه با امكنه شريفه
اخري كه رساله گنجايش تفصيل آنها را ندارد ، الحاصل چون حج داراي جمله اي از مشاق و
فضائل كثيره اي از اعمال بود ورسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : مبدل كردم رهبانيت را به جهاد
و حج . . . و انسان نمي رسد به اين كرامت عظمي الا به ملاحظه آداب و رسوم حقيقي
آن و هي امور :
الاول اين كه : هر عباردتي از عبادات بايد به نيت صادقه
باشد ، و به قصد امتثال امر شارع بجا آورده شود تا عبادت شود . كسي كه اراده حج دارد ،
اولا بايد قدري تأمل در نيت خود بنمايد . هواي نفس راكنار گذارد ، ببيند غرضش از اين
سفر ، امتثال امر الهي و رسيدن به ثواب و فرار از عقاب اوست يانه ، نستجير بالله غرضش
تحصيل اعتبار يا خوف از مذمت مردم يا تفسيق آنها يا از ترس فقير شدن ، بنابراين كه
معروف است هر كه ترك حج كند ، مبتلا به فقر خواهد شد . يا امور ديگر از قبيل تجارت
وتكيّف و سير در بلاد و غير ذلك . اگر درست تأمل كند خودش مي فهمد كه قصدش چطور
است و لو به آثار اگر معلوم گرديد كه غرض خدانيست ، بايد سعي در اصلاح قصد خود
نمايد ، لااقل ملتفت باشد به قباحت اين عمل كه قصد حريم ملك الملوك را كرده ، براي
اينگونه مطالب بي فايده لااقل به نحو خجالت وارد شود نه به طرز غرور و عُجب .
الثاني اين كه : تهيه حضور ببيند از براي مجلس روحانيين
يا بجا آوردن يك توبه درستي با جميع مقدمات كه از جمله آنهاست رد حقوق ، چه از قبيل
ماليه باشد ، مثل خمس و
1 ـ مشاقّ ؛ مشقتها ، رنجها
|
19 |
|
رد مظالم و كفارات و غيرها ، يا ازغير ماليه باشد ، مثل غيبت و اذيت و هتك عرض و
ساير جنايات بر غير ، كه بايد استحلال از صاحبانش بنمايد به آن تفاصيلي كه در محل
خود مذكور است و خوب است بعد از اين مقدمات ، آن عمل توبه روز يكشنبه را كه در منهاج
العارفين مسطور است بجا بياورد و اگر پدر يا مادري دارد ـ مهماامكن ـ آنها را هم ،
از خود راضي كند تا پاك و پاكيزه از منزل درآيد ، بلكه تمام علايق خود را جمع آوري
نموده ، شغل قلبي خود را از پشت سرش قطع نمايد تا به تمام قلب رو به خداي خود كند ،
همچنين فرض كند كه ديگر بر نمي گردد .
پس بناءاً علي هذا بايد و صيت تام و تمامي بكند به اطلاع اشخاص خيّر و دانا تا
بيان كنند كه كيفيت وصيت بايد چگونه باشد كار را بر وصي تنگ نگيرد ، بلكه به نحو
توسعه در امر ثلث خود وصيت كند كه مسلماني بعد از فوت او در حرج نيفتد ومعذلك اهل و
عيالش را به كفيل حقيقي واگذارد ، فانه خير معين و نعم الوكيل .
الحاصل ، كاري كند كه اگر بر نگردد هيج جزئي از جزئيات كار او معوق نماند ، بلكه
دائماً بايد چنين باشد شخصي كه اطلاع تام به وقت مردن خود ندارد .
الثالث اين كه : اسباب مشغله قلبي در سفر ، براي خود
فراهم نياورد تا او را در حركات و سكناتش ، كه بايد به ياد محبوب خود باشد ، باز
دارد ، چه از قبيل عيال و اولاد باشد يا رفيق ناملايم الطبع يا مال التجاره يا غير
آن . مقصود اين است كه خودش به دست خود اسبابي فراهم نياورد كه تمام همتش درسفر
مصروف آن باشد بلكه اگر بتواند بااشخاصي همسفر شود كه تذكر ايشان بر او غالب باشد
يا هميشه اگر غفلت ورزيد آنها او را به ياد خدا بيندازند . قصه سيد بن طاووس ـ قدس
سره ـ با همسفران معروف است .
الرابع اين كه : مهما امكن سعي در حليت خرجي خود بنمايد
وزياد بردارد واز انفاق مضايقه ننمايد ، زيرا كه انفاق در حج انفاق در راه خدا است .
چرا بايد انسان دلگير باشد از زيادي خرج ! بهترين توشه ها را بردارد و زياد بذل
نمايد كه درهمي از او در احاديث اهلبيت ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ به هفتاد درهم
است .
ازهد زهاد ، اعني سيد سجاد ( سلام الله عليه ) وقتي كه حج مي فرمودند ؛
ازقبيل بادام ، شكر ، حلويات و سويق ( 1 ) بر
مي داشتند .
1 ـ سويق ؛ قاروت .
|
20 |
|
باري از جمله سعادت شخص است اگر در اين سفر چيزي از او بشكند يا تلف شود يا دزد
ببرد يا مصارف او زياد شود ، بايد كمال ممنونيت را داشته بلكه شاد باشد ، زيرا كه همه
اينها بر ميزبان است . در ديوان اعلي ثبت است كه به اضعاف مضاعف ، تلافي خواهند كرد .
نمي بيني اگر كسي تو را به ميهماني به خانه خود بطلبد و در اثناي راه صدمه بر
تو وارد آمده باشد اگر ميزبان بتواند ـ مهما امكن ـ جبران آن را متحمل
مي شود ؟ ! چونكه خود طلبيده با اين كه لئيم است و عاجز فكيف ظنك با قدر القادرين و اكرم الاكرمين . حاشا و كلا او كرم
از كه كمتر از عرب باديه نشين باشد ، نعوذ بالله من سوء الظن
بالخالق .
و صدق اين مقاله بر كسي واضح است كه ميان اعراب باديه نشين گرديده و ديده
باشد .
الخامس اين كه : بايد خوش خلق باشد وتوضع بورزد از رفيق
و مكاري و غيره كوچكي بنمايد و از لغو و فحش و درشت گوئي و ناملايم در حذر باشد ، نه
حسن خلق ، تنها آن است كه اذيتش به كسي نرسد بلكه از جمله اخلاق حسنه آن است كه از
غير ، تحمل اذيت بنمايد . بل نه تنها متحمل شود بلكه در ازاي او خفض جناح ( 1 ) كند الي ذلك يشير قوله في الحديث القدسيه : حاصل آن اين
كه رضايت خود را در جفاي مخلوق پنهان كرده ام هر كه درصدد رضا جويي از ما است
بايد ايذاء غير را متحمل شود .
السادس اين كه : نه تنها قصد حج كند و بس بلكه در اين
ضمن ، بايد چندين عبادت راقاصد باشد كه يكي از آنها حج است ، از قبيل زيارت قبور
مطهره شهدا و اوليا و سعي در ] قضاي [ حوائج مؤمنين و تعليم و تعلّم احكام دينيّه و ترويج مذهب
اثنا عشريه و تعظيم شعائر الله وامر به معروف ونهي از منكر و غير ذلك .
السابع اين كه : اسباب تجمع و تكبّر براي خود فراهم
نياورد بل شكسته دل و غبار آلوده ، رو به حريم الهي رود ، همچنان كه درمناسك هم اشاره
به آن شده در باب اِحرام .
الثامن اين كه : ازخانه خود حركت نكند مگر اين كه نفس
خودش را در هر چه با خودش برداشته باجميع رفقاي خود و اهل خانه و هر چه تعلق به او
دارد ، امانتا به خالق خود ـ جل شأنه ـ بسپارد با كمال اطمينان دل ، از
خانه بيرون رود ، فانه جلت عظمته نعم الحفيظ و نعم الوكيل و نعم المولي و نعم
النصير .
1 ـ حفض جناج ؛ خواباندن بال كه كنايه از تواضع و فروتني است .
|
21 |
|
آدابي ديگر هم دارد ، آن را در مناسك نوشته اند .
بلي اهتمام تام به صدقه دادن داشته باشد ، به اين معنا كه صحت خود را بخرد از
خالق خود ، به اين وجه صدقه .
التاسع اين كه : اعتمادش به كيسه خود وقوه و جواني خود
نباشد ، بلكه در همه حال ، بالنسبه به همه چيز بايد اعتماد او به صاحب بيت باشد .
مقدمات بيش از اينهاست ليكن غرض تطويل در رساله نويسي نيست ( در خانه اگر كس است ، يك
حرف بس است . )
بايد تأمل كند و بداند كه اين سفر جسماني الي الله است و يك سفر ديگري هم
روحاني ، الي الله بايد بكند .
به دنيا نيامده براي خوردن و آشاميدن ، بلكه خلق شده از براي معرفت و تكميل نفس ،
آنهم سفر ديگري است ، كما اين كه در اين سفر حج ، زاد و راحله و همسفر و امير حاج و
دليل و خدام و غيره لازم دارد كه اگر هر كدام نباشد كار لنگ است و به منزل نخواهد
رسيد بل به هلاكت خواهد افتاد ، در آن سفر هم بعينه به اينها محتاج است والا قدم از
قدم نخواهد برداشت واگر بدون اينها خيال كرده راه برود ، قطعا رو به تركستان است .
كعبه حقيقي نيست . اما راحله او در اين سفر بدن اوست بايد به نحو اعتدال از خدمت آن
مضايقه نكند و نه چنان سيرش بكند كه جلو او را نتواند بگيرد و ياغي و طاغي شود ، نه
چنان گرسنگي به آن بدهد كه ضعف بر او مستولي شود و از كار عبادت بازماند خير الامور
اوسطها ، افراط و تفريط آن مذموم است .
اما زاد او اعمال خارجيه اوست كه تعبير از آن به تقوا مي شود از فعل واجبات
و ترك محرمات و مكروهات و اتيان به مستحبات واصل معناي تقوا پرهيز است كه اول درجه
آن پرهيز از محرمات است وآخر درجه آن پرهيز از ماسوي الله ـ جلّ جلاله ـ و بينهما
متوسطات . فحاصل الكلام اين كه هر يك از ترك محرمات و اتيان به واجبات به منزله زادي
است كه هر يك را درمنازل اخرويه احتياج افتد بدرجات الحاجه كه اگر همراه خود
نياورده باشي مبتلا خواهي بود ، نستجير بالله من هذه البلوي العظيمه .
واما همسفر مؤمنين هستند كه به همت همديگر و اتحاد قلوب اين منازل بعيده را
طيران خواهند نمود و اليه يشير قوله ـ عزّ ـ من قائل تعاونوا
علي البرّ والتقوي .
|
22 |
|
ولعل بدون اجتماع ، كار انجام نگيرد وشايد از اين جهت رهبانيت دراين امت منع شده
باشد .
استاد ما ـ رضوان الله عليه ـ مي فرمود : خيلي كار از اتحاد قلوب ساخته گردد
كه از متفرد بر نمي آيد اهتمام تامي در اين مطلب داشت ، همنيطورهاست ، همه
مفاسد ، زير سر اختلاف قلوب است كه شرح آن به طول انجامد شايد اگر موفق شدم اشاره
كنم كه همسفر و رفيق چه درحضر و چه درسفر بايد به چه نحو باشد و تو با او به چه نحو
بايد سلوك كني .
و اما امير حاج دراين سفر ، ائمه طاهرين ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ هستند كه
بايد سايه بلند پايه آن بزرگواران بر سر تو باشد و متمسك به حبل المتين ولاي آنها
باشي ، به كمال التجاء به آن خانواده عصمت وطهارت ، تا بتواني چند قدمي راه بروي والا
شياطين جن و انس در قدم اول تو را خواهند ربود ، مثل چاپيدن و غارت كردن عرب بدوي
حجاج را بي امير حاج كما هو واضح خصوصا هر چه به حرم نزديك شود . بلي اگر خود را به
حرم رسانيد ديگر ايمن است از هر خوف ومن دخله كان آمنا .
اما هيهات كه بتواند سرخودي به آن جا رسد . اين نخواهد شد ، و الله
العالم .
و اما دليل اين راه : اگر چه ائمه طاهرين ـ سلام الله
عليهم ـ ادلاء علي الله هستند ودليلند ، لكنه معذلك ماها از آن پستي تربيت و منزلت
كه داريم از آن بزرگواران هم اخذ فيوضات بلا واسطه نمي توانيم بكنيم ، محتاجيم
در دلالات جزئيه و مفصله به علماي آخرت و اهل تقوا تا به يمن قدوم ايشان و به تعليم
آنها درك فيوضات بنمائيم كه بي وساطت آنها درك فيض در كمال عسرت و تعذر است و لذا
محتاج به علما هستيم ، پيش خود كار درست نمي شود .
باري ، چون به ميقات رسد ، لباس خود را در آورد در ظاهر و ثوب احرام بپوشد و در
باطن قصدش اين باشد كه از خودش خلع كرده لباس معصيت وكفر و ريا ونفاق را و پوشيده
ثوب طاعت و بندگي را و همچنين ملتفت باشد همچنانكه در دنيا خداي خود را بغير ثوب
زيّ خود و عادت خود غبار آلوده ، سر برهنه و پا برهنه ملاقات مي كند ، همچنين
بعد از مردن خواهد ملاقات كرد عمال خداي خود را به كمال ذل وانكسار وعريان پس درحال
تنظيف ، بايد قصدش تنظيف روح باشد از شرك معاصي و به قصد احرام هم عقد توبه صحيح
ببندد ؛ يعني
|
23 |
|
حرام كند بر خود به عزم و اراده صادقه كل چيزهايي را كه خداوند عالم حرام نمود
بر او كه ديگر بعد از مراجعت ازمكه معظمه پيرامون معاصي نگردد و در حين لبيك گفتن
بايد ملتفت باشد كه اين اجابت ندايي است كه به اين متوجه شده .
اولا : قاصد باشد كه قبول كردم كلّ طاعتي كه از براي خداوند متعال است .
و ثانيا : مردد باشد كه اين عمل از او قبول خواهد شد يا نه . قضيه سيد الساجدين
( سلام الله عليه ) را به نظر بياورد كه در احرام نمي توانستند لبيك
بگويند ، غش مي كردند و از راحله خود مي افتادند . سؤال مي شد ، جواب
مي فرمودند : مي ترسم خداوند بفرمايد : لالبيك و هم به نظر بياورد ازاين
كيفيت ، يوم محشر را كه تمام مردم به اين شكل از قبر خود بيرون مي آيند لخت و
عورند وسربرهنه و ازدحام آورنده . بعضي در زمره مقتولين و برخي در نمره مردودين .
بعضي متنعم بعضي معذب و بعضي متحير در امر بعد ازآن كه جميعا در ورطه اولي متردد
بودند . چون داخل حرم شود بايد حالش حال رجاء و امن باشد از سخط و غضب الهي ، مثل حال
مقصري كه به بستخانه ( 1 ) رسيده باشد . به مفاد آيه
شريفه ومن دخله كان آمن جاي زيادي رجاء و اميدواري ،
همين جاست چه اين كه شرف بيت عظيم است و صاحب آن به راجي خود كريم . جا دارد توسعه
رحمت ، زيرا كه تو در آنجا ميهمان خاص اكرم الاكرمين هستي . او پي بهانه مي گشت
كه تو را يكمرتبه در عمرت به خانه خود دعوت كرده باشد ( اگرچه هميشه ميهمان او بوده
اي ) حالا ميسر شده حاشا و كلا از كرم او كه هر چه خواهش داشته باشي و از او هم
برآيد ، مضايقه داشته باشد ، ما هكذا الظن به جلت عظمته اين چنين گماني را به بعضي از
اسخياي عرب نبايد برد ، فضلا عن الجواد المطلق . ديگر حالا تو نتواني بياوري يا
بياوري و نتواني نگهداري يا از اصل نداني چه بايد بخواهي يا كاري كني به دست خودكه
مقتضي بذل به تو نباشد . تقصير كسي نيست ، گدايي با كاهلي نمي سازد ، بلي عيب در
اينجاست كه غالب مردم كه مشرف به مكه شدند ، اعظم همشان اين است كه زود صورت اين
اعمال را از سر وا كنند ، علي سبيل الاستعجال آن وقت آسوده در فكر خريد خود باشند ،
اما حواس به قدر ذرّه اي ، پيش معناي اين اعمال باشد . نه ، با اين كه همه حواس ميهمان
بايد پيش ميزبان باشد و چشمش به دست او و حركات و سكناتش به ميل او . حتّي روزه
مندوب بي اذن او مذموم است . چه ، جاي اين كه در خانه او هتك عرض او را بكني و هتك
عرض
1 ـ بَستخانه ؛ محلي كه در آنجا بست نشينند .
|
24 |
|
سلطان السلاطين اشتغال به مناهي اوست . كدام حاجي از حجاج متعارفه كه وارد حرم
الهي شود در آيد و اقلا صد معصيت از او سرنزند ، از دروغ و غيبت و اذيّت به غير و
سخن چيني و تعطيل حق غير و فحش به عكّام ( 1 ) وحمله دار
و غيره كه ورقه گنجايش تفصيل آنها را ندارد ، و الله اعلم .
چون شروع به طواف نمايد ، بايد هيبت عظمت و خوف و خشيت و رجاء عفو و رحمت
شراشر ( 2 ) وجود او را بگيرد . اگر جوارح خارجيه نلرزد ،
اقلا دلش بلرزد ، مثل آن ملائكه كه حول عرش دائماً به اين نحو طواف مي كنند .
اگر بخواهد متشبه به آنها باشد ، چنان كه در اخبار است و بايد ملتفت باشد كه طواف
منحصر به طواف جسماني نيست بلكه يك طواف ديگري هم هست كه طواف حقيقي آن است و آن را
طواف قلبي گويند به ذكر رب البيت و اصيل بودن آن براي اين است كه اعمال جسمانيه را
امثله آنها قرار داده اند كه انسان از اينها پي به آنها ببرد ، چنانكه مضمون
روايت است . و ايضاً بايد بداند همچنانكه بي قطع علاقه از اشغال دنيويه و زن و فرزند
و غيره ، نمي شود به اين خانه آمد ، آن كعبه حقيقي هم چنانست كه عمده حجب علقه
است و در بوسيدن حجر و ملصق به مستجار و استلام حطيم و دامن كعبه را گرفتن بايد حال
او حال مقصري باشد كه از اذيت و داغ و كشتن فرار كرده به خود آن بزرگ ملتجي شده كه
او از تقصيراتش بگذرد . اين است كه گاهي دست و پايش را مي بوسد ، گاهي دامن او
را مي گيرد ، گاهي خود را به او مي چسباند . گاهي مثل سگ تبصبص
مي كند . گاهي گريه مي كند . گاهي او را به اعز اشخاص پيش او قسم
مي دهد . گاهي تضرع مي نمايد كه بلكه او را از اين مهلكه نجات دهد ، خصوصاً
اگر كسي باشد كه بداند غير از او ملجأ و پناهي نيست ، ببين تا فرمان استخلاص
نگرفته اي از خدمت او بر مي گردي ؟ لا ورب الكعبه . در امورات دنيويه ،
انسان چنين است و اما بالنسبه به عذاب اخروي ، چون نسيه است ، هيچ در فكر اين مطالب
نيست . حجاج دروغي قدري مي دوند دور كعبه بعد مي روند به تماشاي
سنگ ها و بازارها و ديوارها .
باري ، چون به سعي آيد ، بايد سعيش اين باشد كه اين سعي را به منزله تردد در در
خانه سلطان قرار دهد ، به رجاء عطا و بخشش و اما در عرفات از اين ازدحام خلق و بلند
كردن صداهاي خودشان به انواع تضرع و زاري و التماس به اختلاف زبان ها و افتادن
هر گروهي پي
1 ـ عكام ؛ چاروادار .
2 ـ شراشر ؛ سرتاسر .
|
25 |
|
ائمه خودشان و نظر به شفاعت او داشتن حكايت محشر را ياد آورد . اينجا كمال تضرع و
الحاح ( 1 ) را بكند تا آنجا مبتلا نشود و بسيار ظنّ قوي
داشته باشد بر حصول مراداتش ، زيرا كه روز شريف موقف ( 2 ) عظيم و نفوس مجتمع و قلوب به سوي الهي منقطع و دستهاي
اوليا و غيرهم به سوي او ـ جلّ شأنه ـ بلند شده و گردنها به سوي او كشيده شده چشمها
از خوف او گريان و بندها از ترس او لرزان و روز ، روز احسان ، و ابدال و اوتاد در
محضر حاضر ، بناي سلطان بر بخشش و انعام و همچنين روز خلعت پوشي صدر اعظم دولت
عليّه ( 3 ) ـ عجل الله فرجه و سهل مخرجه ـ در چنين روزي
استبعاد ندارد ، حصول فيض به اعلا مدارجه ، بالنسبه به كافه ناس و خلايق ، آيا گمان به
خالق خود داري كه سعي تو را ضايع گرداند ، با اين كه منقطع شده اي از اهل و اولاد و
وطن ، آيا رحم نمي كند غربت تو را ما هكذا الظن به ولا المعروف من فضله . واز
اينجاست در حديث وارد شده : من اعظم الذنوب ان يحضر العرفات و يظن انه لا يغفر له
( اللهم ارزقنا ) . چون از عرفات كوچ كند ، روبه حرم آيد ، از اين اذن ثانوي به دخول حرم
تفأل زند به قبولي حجش وقربش به خداي خود و مأمون بودن او از عذاب الهي .
چون به منا رسد رمي جمار كند ، ملتفت باشد كه روح اين عمل در باطن دور كردن شيطان
است ، فان كان كالخليل فكالخليل و الا فلا .
باري چون حرم را وداع كند ، بايد دركمال تضرع و مشوش الحال باشد كه هر كس او را
ببيند ملتفت شود كه اين شخص عزيزي را گذاشته و مي رود مثل گذاشتن ابراهيم
اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ و هاجر را . بناي او بر اين باشد كه اول زمان تمكن ،
باز عود به اين مكان شريف بنمايد و بايد ملتفت ميزبان باشد در همه حال ، مبادا به بي
ادبي او را وداع نمايد كه ديگر او خوش نداشته باشد . اين ميهمان ابد الآباد به خانه
او قدم گذارد ، اگر چه اين ميزبان ـ جلّ جلاله ـ سريع الرضاست ليكن مراعات ادب
مهما امكن ـ بايد از اين طرف بشود ، اگر بتواند حتي المقدور آن بقعه هايي كه
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله و سلم ـ عبادت كرده در آنها ؛ مثل كوههاي مكه معظمه
به قصد تشرف از محل اقدام مباركه نه به قصد تماشا و تفرج حاضر گردد ، و بلكه به قصد
قربت مطلقه ، دو ركعت در آنجاها نماز بخواند ، بلكه اگر ممكن باشد قدري در آنجاها
زياده از متعارف توقف كند ، و اگر حج اولي اوست ، البته داخل خانه كعبه شدن را ترك
نكند با آن آداب مأثوره در شرع مطهر كه در كتب مسطور است .
1 ـ الحاح : اصرار و پافشاري در حاجت خواستن .
2 ـ موقف : روز قيامت .
3 ـ دولت عليه : دولت برتر و والا مقام .