3 ـ منازل سلوک عرفانی در آیینه حج
میقات حج – سال چهارم - شماره یازدهم - بهار 1374 منازل سلوک عرفانی در آیینه حج حسین مظاهری مقدمه 1 ـ تمامی اعمال عبادیِ شریعتِ مقدّس ، جدا از صُوَر ظاهری ، دارای اسرار و رازهای شگفت انگیزی است که مؤمنان به میزان سِعه وجودیشان از آن بهرمند می گردن
ميقات حج – سال چهارم - شماره يازدهم - بهار 1374
منازل سلوك عرفاني در آيينه
حج
حسين مظاهري
مقدمه
1 ـ تمامي اعمال عباديِ شريعتِ مقدّس ، جدا از صُوَر ظاهري ،
داراي اسرار و رازهاي شگفت انگيزي است كه مؤمنان به ميزان سِعه وجوديشان از آن
بهرمند مي گردند .
از امام صادق ـ ع ـ سؤال شد : منظور از قوّت كه در آيه
شريفه : خذوا ما آتيناكم بقوة ( 1 ) آمده ، چيست ؟ آيا
مراد قوّت جسمي است يا قوّت قلبي ؟ حضرت در پاسخ
فرمودند : قوّت در هر دو قلمرو منظور است . ( 2 )
آنچه در قلمرو جسم وبدنِ مكلّف است ، همان احكام و آداب يك
فريضه است كه بيان آن به عهده فقه است و آنچه در قلمرو قلب اوست ، همان اسرار و بطون
يك فريضه است كه تبيين آن به عهده فقهِ فقه است .
از اينرو اين قلب آدمي است كه به شهودِ عيني يك فريضه و
اسرار نهاني يك عبادت مي رسد و به درك آنچه كه چشمان ظاهري از نظاره آن
1 ـ آنچه را به شما ( از دستورات و فرامين الهي ) داده ايم با
اطمينان و قوّت بگيريد . بقره : 63
2 ـ عن اسحاق بن عمّار و يونس قالا : سألنا أبا عبدالله ـ ع ـ من قول
الله تعالي : خذوا . . . ، أقوةٌ في الابدان أو قوةٌ في القلب ؟ قال ـ ع ـ : فيهما
جميعاً . المحاسن ، كتاب مصابيح الظُلم ، ص261 ، ح319
|
37 |
|
عاجزند ، نائل مي شود .
حجّ نيز ـ كه از اعظم و اهمّ عبادات الهي است ـ از اين اصل
اصيل مستثنا نيست . زيارت بيت الله الحرام ، صورت و قشر و ظاهري دارد كه همان مناسك
حجّ است و علم شريف فقه آن را تبيين نموده است ، و سيرت و مغز و باطني دارد كه
ـ في الجمله ـ همان سير الي الله و سلوك الي جناب الله ـ عزّوجلّ ـ است
كه فقه الله الأكبر آن را تشريح كرده است .
2 ـ اين سير به جانب دوست و سفرِ عرفاني الهي ، داراي منازلي
است كه هر منزل ، خود مشتمل بر مقامات و مراتبي است ، كه پاره اي از آنها جُز
براي اهل معارف الهي و اولياي كُمَّل و محبّين و مجذوبين درگاه دوست ، ميسَّر
و حاصل نمي شود .
فطوبي لهم ثمّ طوبي لَهم * * * هنيئاً لأرباب النعيم
نعيمُهم ( 1 )
از اين روست كه عارف كاملِ بالله و مُحبّ واصل الي الله ،
حضرت امام خميني ـ قدّس الله روحه الشريف ـ در باب اسرار نماز
فرموده اند :
. . . و هر كس از اهل سير و سلوك الي الله را نمازي است مختص
به خود او و حظّ و نصيبي است از آن ، حسب مقام خود ؛ چنانكه ساير مناسك از قبيل روزه
و حجّ نيز همين طور است . . .
. . . و ديگران كه به آن مقام نرسيده اند ، از براي آنها
حظّي از نماز آنان نيست ، بلكه صاحب هر نشأه و مقامي ، اگر از مَركب عصبيّت و انانيّت
فرود نيايد ، انكار ساير مراتب كند و غير از آن كه خود به آن متحقق است مقامات ديگر
را باطل و حشو شمارد ، چنانكه مراتب و مقامات انسانيّه را نيز كسي كه به آن نرسيده و
از حجاب انانيّت خارج نشده انكار كند و معارج و مدارج اهل معرفت و اوليا را
ناچيز شمارد . . . ( 2 )
پس حبّذا ، آن قلوبي كه در سير به سوي إله از مركب عصبيت و
انانيّت فرود آمده ، با خضوع در برابر مقامات بالاتر ، عزم و همّت خود را بر پيمودن
ساير مراتب ، تا غاية القصواي عروج كمالي و معراج روحي و معنوي ، جزم كرده
است .
خوشا آن دل كه عرصه شهود اسرار فرائض الهي است و آفرين خداي
بر آن عبد آزمون شده اي كه له قلب أو ألقي السمع و هو شهيد . ( 3 )
3 ـ آنچه در پس اين مقدمه خواهد آمد ، بيان مختصري است از آن
ـــــــــــــ1 ـ پس خوشا به حال آنان ، آنگاه باز هم خوشا به حالشان ، گوارا باد
براي صاحبان نعمت ، نعمتهايشان .
2 ـ سرّ الصلوة ، ص5
3 ـ او را دلي ( هوشيار ) است يا با توجّه كامل گوش به كلام حق
مي سپارد ، ق : 37
|
38 |
|
اسرار و رازهاي شگفتِ نهفته در فريضه انسان ساز حجّ كه
در ضمن تبيين منازل حجّ به آن خواهيم پرداخت .
باشد تا خداوند قادر متعال جذوه اي از آتش اين اسرار
در دلهامان بيفكند تا از آن رهگذر ، جذبه اي حاصل آيد و حجابهاي ضخيم قلبهامان
به كمال انقطاع الي الله ، يكسره خرق گردد .
انه وليّ الهداية
والتوفيق
منازل حجّ
سفر حج سفري است عرفاني و داراي سه منزل :
منزل اول : بريدن از ما سوي الله براي پيوند با خدا ( سير من الخلق الي الحق ) .
منزل دوم : ادامه و استمرار پيوند با خدا و سعي در
تحكيم آن پيوند ، تا نيل به مقام لقا و عبوديت ( سير من الحق في الحق ) .
منزل سوم : بازگشت به ميان خلق و اجتماع به منظور
هدايت ، پس از كامل شدن و رسيدن به مقام عبوديت ( سير من الحق الي الخلق ) .
منزل اول : سير من الخلق الي الحق
اين منزل خود داراي مراتب و مقاماتي است :
* توبه ؛ مهم تر از همه مراتب ،
توبه است ، و معناي توبه كه منزلِ اول سلوك است ، رجوع از شيطانها و طاغوتها به سوي
الله ، رجوع از خوي انساني به نفس روحاني ، رجوع از طبيعت به سوي روحانيت نفس ، رجوع
از هوا و هوس و نفس اماره به معنويت و فضائل و تدارك گذشته ها است كه هيچ حقي
از خدا و از خلق بر ذمّه او باقي نماند ، و از ميان مردم بيرون رود و احدي از او
ناراضي نباشد جز شيطان . به اين ترتيب ، حقيقت بنيادين مقام توبه ، چيزي جُز رو
گرداندن و رو كردن نيست ، سالك راه خدا ، از موانع وصول به محبوب عبور كرده و رو
گردان مي شود و روي توجّه به جانب حضرت حق مي آورد و تمام فكر و نظر خويش
را به سوي او ـ جلّ و علا ـ معطوف مي دارد .
نقطه آغاز در اين رجوع ، تفكّر در تبعات و آثار وحشت انگيز گناهان و به اين
وسيله ،
|
39 |
|
روشن كردن آتش ندامت در سينه و قلب است .
و همين آتش پشيماني و در پي آن احساس نقص و كاستي و فرو ريختن است كه
برانگيزاننده سالك براي سلوك و نقطه عطف حركت سالكانه او به سوي كمال و مايه تحوّل
و دردمندي اوست . اين است كه توبه را بدون ترديد ، بايد آغاز زندگاني جديد ، به شمار
آورد .
* يقظه ؛ معناي يقظه توجه ، آگاهي و
بيداري است و در اين سفر عرفاني ، يقظه به معناي توجه به قدر و منزلت خانه خدا و
حريم پاك اوست . توجه به توفيقي كه پروردگار عالم به بنده خويش عنايت كرده است . توجه
به اين كه در اين مسافرت نبايد كسي يا چيزي او را مشغول كند . آگاهي از اين كه اگر
حج مقبولي انجام دهد به هدف و مقصود از خلقت انسان ( مقام لقا و عبوديت ) خواهد رسيد .
توجه به انجام بايده و ازرش ه ؛ يعني واجبات ، و اجتناب از نبايده و ضد
ارزش ه ؛ يعني گناهان ، و اين كه خداوند عمل گنهكاران را نمي پذيرد و
قبولي تمامي اعمال وابسته به تقوا است ؛ انما يتقبل الله من
المتقين . ( 1 )
و نيز توجه و اهتمام به مستحبات ؛ بويژه خدمت به همنوعان . و خلاصه آگاهي و توجه
به اين كه در اين مسافرت روحاني ، همانند هر حال ديگري ، در محضر خداوند ، پيغمبر اكرم
و ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ است ؛ قل اعملوا فسيري الله
عملكم و رسوله و المؤمنون ( 2 ) . از اينرو ،
بنياد يقظه ، بر محور توجه و آگاهي است و اين بيداري حيات آفرين است كه سالك و مسافر
كوي دوست را براي مراتب و مقامات پسين آماده مي گرداند .
* تخليه ؛ پس از مقام توبه و يقظه
بايد در منزل اول به مرتبه تخليه صعود كند . مقام تخليه آن است كه دل را يكسره از
صفات زشت و ناپسند و رذائل اخلاقي ، خالي كند و ريشه هاي هرز صفات رذيله ؛ نظير
حسد ، بخل ، كبر ، ريا ، تملّق ، شقاوت ، جاه طلبي و . . . را كه مايه تيره بختي
و سيه روزي آدمي است به آتش اراده و عزم بر تركِ اين رذائل ، بسوزاند و زقّوم
رذيلتهاي زشت را از سرزمين قلب خود به دستِ همّت بَركَند و آن را عرصه كشتِ گلهاي
با طراوت فضيلتهاي انساني گرداند و بدين ترتيب از اين مرتبه ، به مقام تحليه پا
بگذارد .
* تحليه ؛ بنيادِ مرتبتِ تحليه ،
آراستن دل به خصائص زيبا و فضائل عاليه ؛ نظير خيرخواهي ، سخاوت ، گشاده دستي ، تواضع ،
اخلاص ، صداقت ، رأفت ، زهد و آزادگي از همه تعلّقات و . . . است . سالك راه دوست بايد
بكوشد تا خويشتن را به فضائل اخلاقي بيارايد و
1 ـ مائده : 27 همانا ، فقط و فقط ، خداوند از پروا پيشگان ،
مي پذيرد .
2 ـ بگو عمل كنيد ، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را
مي بينند . توبه : 105
|
40 |
|
مهمّ تر از هر فضيلتي ، ملكه خلوص و اخلاص در عمل است و در اين صورت است كه
حجّ وي ، حجّ ابراهيمي خواهد بود ؛ إنّي وجّهتُ وجهي للذي فطر
السموات و الأرض حنيفاً و ما انا من المشركين ( 1 ) اگر حاجيان و سالكان در اين سفر عرفاني ، نيّت خويش را
خالص گردانند و هيچ يك از اغراض پست مادّي و دنيوي و حتي اغراض اخروي را در اين عمل
شريف دخالت ندهند ، بلكه توجه خود را يكسره به جانب ميزبان و صاحب البيت معطوف دارند
و جز رضايت او را در نظر نياورند ؛ الا ابتغاء وجه ربه الاعلي
( 2 ) آنگاه محصول تلاش خود را در خشنودي دوست ،
نظاره خواهند كرد ؛ ولسوف يرضي ( 3 ) و چرا به اين خشنودي دست نيابند ؟ كه رنگ خدا بهترين
رنگهاست ؛ صبغة الله و من أحسن من الله صبغة . ( 4 )
و البته اين متاع گرانبها بعد از گذر از ريشه كن نمودن رذيلتِ ريا و تظاهر ،
در مقام تخليه بوسيله توجه به عواقت سوء و نتايج شوم اين رذيله است كه به چنگ
حاجيان مي افتد ، توجه به اين نكته پر اهميت كه رنگ ريا و تظاهر ، آدمي را تا سر
حدّ شرك ساقط مي كند ؛ و لا تكونوا كالذين خرجوا من ديارهم
بطراً و رئاء الناس و يصدون عن سبيل الله و الله بما يعملون محيط . ( 5 )
سالك ، پس از مقام تخليه و تحليه و مداومت و استمرار بر دو عنصر عدالت و اخلاص ،
مي بايد به وسيله رياضات دينيّه بويژه تداوم در تلاوت قرآن همراه با تفكّر در
آن ، دعا و تضرّع به درگاه خداوند متعال و توسل و توجه به پيشگاه اهل بيت ـ عليهم
السلام ـ بالأخص مصداق حاضر ولايت محمديه ، محوريت عالم امكان ، ولي الله الاعظم ـ
ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء ـ به مقام تجليه صعود كند .
* تجليه ؛ و حقيقت اين مقام بالاتر
از آن است كه در تصوّر هر كس آيد و اين مرتبتي است كه نصيب اوحديّ از اولياي الهي
مي شود . در اين مقام ، قلب سالك به نور خدا منوّر مي شود ؛ و جعلنا له نورا يمشي به في الناس ( 6 ) تا در اين سفر مبارك در سايه بان الطاف حق بتواند
به مقام عبوديّت نائل گردد و بدين ترتيب ارزشها را از ضد ارزشها و ارزشمندان را از
دون قيمتان و پاكان را از ناپاكان و خواستهاي تعالي بخش خدا را از خواهشهاي
ذلت آفرين نفس و هوا و هوس ، تميز دهد ؛ ان تتقوا الله يجعل
لكم فرقاناً . ( 7 )
تجلي انوار الهي با قلب سالك ، نه آن مي كند كه در گفت و شنود آوريم ، تنها
بايد به آن
1 ـ من روي خويشتن به سوي آن كسي كردم كه آسمانها و زمين را آفريد . من در ايمان خود خالصم و از مشركان نيستم . انعام : 79
2 ـ مگر جستن خشنودي پروردگار والاي خويش . ليل : 20
3 ـ و زودا كه خشنود شوي . ليل : 21
4 ـ رنگ خدا و چه رنگي از رنگ خدا بهتر است ؟ بقره : 138
5 ـ همانند آن كسان مباشيد كه سرمست غرور و براي خودنمايي از ديار
خويش بيرون آمدند ، ديگران را از راه خدا بازداشتند و خدا به هر كاري كه
مي كنند ، احاطه دارد . انفال : 47
6 ـ و نوري بر او قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه برود . انعام : 122
7 ـ اگر از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد براي شما وسيله اي
براي جدايي حق از باطل قرار مي دهد . انفال : 29
|
41 |
|
مرتبت رسيد تا طعم شيرين و روح افزاي آن را چشيد .
مجموع اين مقامات پنج گانه منزل اول در كلام بلند و ارجمند امام صادق ـ ع ـ كه
در مصباح الشريعه از آن حضرت نقل كرده ، جلوه گر و نمايان است :
اذا أردت الحج فجرّد قلبك لله ـ عزّوجلّ ـ من قبل غرمك من كل شاغل و حجب كل حاجب
و فوض امورك كلها الي خالقك و توكل عليه في جميع ما يظهر من حركاتك و سكناتك ، و سلم
لقضائه و حكمه و قدره و دع الدنيا و الراحه و الخلق و أخرج من حقوق تلزمك من جهة
المخلوقين و لا تعتمد علي زادك و راحلتك و اصحابك و قوتك و شبابك و مالك ، فانّ من
ادعي رضا الله و اعتمد علي شيء صيّره عليه عدوّاً و وبالا ليعلم انه ليس له قوه و
لا حيلة و لا لأحد الاّ بعصمة الله تعالي و توفيقه ، و استعد استعداد من لا يرجو
الرجوع و أحسن الصحبة و راع اوقات فرائض الله و سنن نبيّه ـ ص ـ و ما يجب عليك من
الأدب و الاحتمال و الصبر و الشكر و الشفقة و السّخاء و ايثار الزّاد علي دوام
الأوقات . ( 1 ) هرگاه خواستي حجّ به جاي آوري ، پس قلب
خود را پيش از آغاز عمل از هر گونه مشغول كننده و مانع و حاجب ، براي خداي متعال
بركنار كن و جريان امور خويش را به خداوند واگذار و در تمام حركات و سكنات خود ،
خالق خويش را وكيل قرار ده و در برابر فرمان و حكم و تقدير او مطيع و تسليم باش و
دنيا و آسودگي و مردمان را رها كن و خود را از حقوق مردم خارج كن ( تا مردم از تو
طلبكار و ناراضي نباشند ) و ( در اين راه ) به زاد و توشه و ياران و توانايي جواني و
ثروت خود اعتماد مكن ، زيرا آن كس كه دعوي مقام رضا و تسليم الهي كند و با اين حال
به چيز ديگري اعتماد كند ، خداوند همان چيز را دشمن و موجب ضرر و وبال او
مي گرداند تا او بفهمد و بداند كه نه او و نه هيچ كس را قدرت و تدبيري نيست
مگر به عصمت و توفيق اعطا شده از جانب خداوند ، و ( در اين سفر ) به اندازه اي
خود را آماده و مستعدّ كن كه گويا اميد مراجعت براي تو نيست و در مصاحبت و رفاقت و
همراهي با ديگران ، خوش رفتار و نيكو كردار باش و پيوسته اوقات واجبات الهي و سنن
رسول محمدي ـ ص ـ را و آنچه بر تو واجب است از آداب عرفي و تحمّل و بردباري در
برابر ناراحتيها و ابتلائات و شكر نعمتهاي خداوندي و گشاده دستي و بخشش ، مراعات
نما .
از امام صادق ـ ع ـ در ادامه اين روايت ، بيانات گهرباري نقل شده است كه در منازل
بعدي از آن سود خواهيم جُست .
1 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
|
42 |
|
منزل دوم : سير من الحق في الحق
مشتمل بر اعمالي است :
1 ـ احرام ؛ مقدمه احرام ، غسل احرام است ، حقيقت اين
غسل توبه و رجوع است ؛ اغسل بماء التوبة الخالصة ذنوبك و البس كسوة الصدق و الصفاء و
الخضوع و الخشوع ( 1 ) در مقام احرام بايد معاصي و
گناهان سابق را به ياد آورد و آن را با آب توبه شستشو دهد و آنگاه لباس صداقت و صفا
و خضوع و ترس را به تن كند .
احرام در حج ؛ نظير تكبيرة الاحرام در نماز است ، همانگونه كه نمازگزار به واسطه
گفتن تكبيرة الاحرام بايد تمام توجهش به جانب معشوق باشد ، و از ابتداي نماز تا
انتهاي آن ، چيزي و كسي او را مشغول نكند ، همچنين است احرام حج . احرام ؛ يعني پشت
كردن به دنيا و آنچه در دنياست و رو نمودن به خدا و رضايت خدا و اجابت امر خدا ،
چنانكه از امام صادق ـ ع ـ نقل شده است : أحرم من كل شيء يمنعك عن ذكر الله و يحجبك
عن طاعته . ( 2 ) و نيز درگاه احرام ، مي بايد متذكر
مرگ و كفن و قبر شود كه روزي با اين هيئت خداي را ملاقات خواهد كرد و در موقع گفتن
لبيك كه تكمله مقام احرام است . توجه به اين كه خداوند او را دعوت كرده است و او با
اين الفاظ ، حضرتش را اجابت مي كند .
ولب بمعني اجابة صافية زاكية لله ـ عزّوجلّ ـ في دعوتك له متمسّكاً بعروته
الوثقي . ( 3 )
و از تلبيات خود ، قصد كنند پاسخ دادن خداوند را با نهايت صفاي خاطر و خلوص نيت ،
در حالي كه به عروة الوثقاي حق و به حقيقت ايمان ، تمسك مي جويد .
2 ـ طواف ؛ طواف تشبّهي است به فرشتگاني كه پيرامون
عرش خداوند دائم در طوافند ؛ و تري الملائكة حافين من حول العرش
يسبحون بحمد ربهم ( 4 ) همانگونه كه طواف آن
ملائكه ، نشانه عشق آنها به خداوندست ، طواف بنده نيز نشانه عشق بنده به خداست طف
بقلبك مع الملائكة حول العرش كطوافك مع المسلمين بنفسك حول البيت ( 5 ) ؛ آنچنانكه جسمت پيرامون بيت خدا دور مي زند ، با
قلب خود گرداگرد عرش خداوند طواف كن .
تكرار طواف به منظور پيدا شدن مقام تسليم و عبوديت است ، و با حصول اين مرتبه ،
ـــــــــــــ
1 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
2 ـ محرم شو از هر چيزي كه تو را از ياد خدا منع مي كند و از
بندگي او باز مي دارد . مصباح الشريعه ، باب 22
3 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
4 ـ فرشتگان را مي بيني كه بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و
پروردگار خود را حمد مي كنند . زمر : 75
5 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
|
43 |
|
دريده شدن حجابها و پس از آن آراسته شدن به زينت ذلت و مسكنت در مقابل حق ، تواضع
و حلم در مقابل خلق ، و زهد و سخاوت و قناعت در برابر دنيا ( مقام تخليه و تحليه )
مي باشد و در آن حال است كه نور خدا در دل او جلوه گر مي شود ( مقام
تجليه ) و راههاي سلامتي يكي پس از ديگري براي او كشف مي گردد و از ظلمتها
( ظلمت صفات رذيله ، ظلمت نفس اماره ، ظلمت متابعت از طاغوتهاي انسي و جني ، ظلمت هوا و
هوس ، ظلمت غم و اضطراب ) به نور مطلق كشانده مي شود و مورد عنايت خاص خداوند
واقع مي گردد كه خواه ناخواه به مقام لقاء و فناء كه همان انتهاي صراط مستقيم
است مي رسد ؛ قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين ، يهدي به
الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور باذنه و يهديهم الي
صراط مستقيم . ( 1 )
3 ـ نماز طواف ؛ طواف كننده چون بواسطه طواف به مقام
عبوديت مي رسد بايد نماز شكر به جاي آورد . و چون بواسطه رسيدن به مقام بندگي و
تذلل ، معراج براي او واجب مي شود ، بايد به نماز بايستد ، زيرا معراج مؤمن همان
نماز است ، چون نماز مكالمه بين بنده و خداست . و چون توسل به اهل بيت در هر حال يك
امر ضروري است ، تشهد و سلامهاي اين نماز ، به منزله مكالمه بين عبد و اهلبيت ـ عليهم
السلام ـ است و اين توسّل با بيعتي كه پس از اين نماز به وسيله استلام حجر صورت
مي پذيرد ، ادامه و استمرار مي يابد . استلام حجرالاسود و بوسيدن آن به
منزله تجديد ميثاق و عهد با رسول گرامي اسلام است .
امام صادق ـ ع ـ نيز فرموده اند كه در هنگام استلام حجر اين چنين گفته شود :
أمانتي أديتها و ميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة ؛ ( 2 ) امانتي را كه به گردن من بود ( حجّ ) ادا نمودم و پيمان
خود را بر عهده گرفتم ، تا تو در روز جزا بر وفاداري من گواه باشي .
پس استلام حجر نيز يك ميثاق قلبي است كه جايگاه آن دلهاي حاجيان است و نيز تجسم
خضوع در برابر عزت خداوند و نشانه رضايت به تقدير اوست و استلم الحجر رضي بقسمته و
خضوعاً لعزته . ( 3 )
4 ـ سعي بين صفا و مروه ؛ اين عمل خاطره شيريني است
از پيامبر بزرگ خداوند كه پروردگار عالم در قرآن او را به خُلَّت پذيرفته است ؛
و اتخذ الله ابراهيم خليل ( 4 ) پيامبري كه مقام عبوديت و تسليم او را پروردگار عالم
امضا كرده است اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت
1 ـ مائده : 15 و 16
2 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص407 ، ح17
3 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
4 ـ خدا ابراهيم را به دوستي خود انتخاب كرد . نساء : 125
|
44 |
|
لرب العالمين . ( 1 )
سعي بين اين دو كوه ، تجسم اميدواري زني است كه با اميد به رحمت خداوند در بيابان
بي آب و علف براي به دست آوردن آبي براي كودكش در تكاپوست ، و با تلاطم دروني ، از
صفا به مروه و از مروه به صفا مي رود و به عبارت ديگر از صداقت به مروت و
مردانگي و از مردانگي به صداقت و صفا مي رود و سرانجام با خلوصش از نظر برون
به آب زمزم و از جنبه درون به آب حيات مي رسد ، و در اثر صبر و تحمل و كوشش و
استقامت ، خانه خدا را آباد و نسل خود را به وجاهت مي رساند ، اين خاطرات اگرچه
تلخ است ، اما شرين است تلخي اضطراب و تلاطم ممزوج به شيريني جوشش و نزول رحمت .
شعف كه مرتبه اي از عشق است در حالي كه با سوزندگي همراه است لذت آور
است و در حالي كه لذت آور است دل عاشق را و سراپاي او را چون شمع
مي سوزاند . پس حاجيان بايد در ميان صفا و مروه درس عشق و ايثار و گذشتن از همه
چيز براي خدا را از حضرت ابراهيم و يارانش بياموزند ؛ قد كانت
لكم اسوة حسنة في ابراهيم و الذين معه ( 2 ) و
از اين رو آن كس كه سعي بين صفا و مروه كند و هنوز روح خوديت و منيّت ، در او زنده
باشد ، به حقيقت سعي نرسيده است . اگر برابر برخي از روايات در اين مكان شيطان بر
ابراهيم ـ ع ـ مجسّم گشته و حضرتش با سعي خود او را تعقيب كرده تا از ساحت مقدس بيت
الله دور سازد ، ( 3 ) پس حاجي سالك نيز با اين عمل ، حركت
ابراهيم خليل را تكرار مي كند و شيطان را از قلب خود كه نه تنها خانه خدا كه
عرش قدس الهي است مي راند و با هروله كردن ، از هوا و هوس خود فرار مي كند
و از قدرت و شخصيت خود ، تبرّي مي جويد ؛ و هرول هرولة هرباً من هواك و تبرياً
من جميع حولك و قوتك ( 4 ) و به اين وسيله روح و درون
خود را براي لقاء و ديدار يار ، پاك و پاكيزه و آماده مي گرداند و صفّ روحك و
سرّك للقاء الله يوم تلقاه بوقوفك علي الصفاء ( 5 ) و
با نفي صفات و شخصيات كاذب و مجازي و ساختگي خويش ، مردانه در مقابل صفات جلال و
جمال پروردگارش ، مقام بندگي و فقر و فنا را برقرار مي سازد و كن ذا مُروّة من
الله تقياً أوصافك عند المروة . ( 6 )
5 ـ تقصير ؛ تقصير توجه از عالم ملكوت ، به عالم ناسوت
است . توجه از لذات روحي به سوي لذات جسمي و توجه از وحدت به كثرت است . تقصير ، تحليل
بعد از تحريم است ؛ به اين
1 ـ ( بخاطر بياور ) هنگامي را كه پروردگار به او گفت اسلام بياور ( و
تسليم در برابر حق باش او فرمان پروردگار را از جان و دل پذيرفت ) گفت در برابر
پروردگار جهانيان تسليم شدم . بقره : 131
2 ـ براي شما تأسي نيكي در زندگي ابراهيم و كساني كه با او بودند
وجود داشت . ممتحنه : 4
3 ـ وسائل الشيعه ، ج9 ، ص513 ، ح12
4 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
5 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
6 ـ مصباح الشريعه ، باب 22
|
45 |
|
معنا كه آنچه قبل از احرام براي محرم حلال نبود ، اينك به واسطه احرام ، و طواف ،
نماز ، سعي بين صفا و مروه و تقصير ، حلال شده است . تجلي نور خدا ، نظر به عالم ملكوت ،
لياقت نيل به مراتب يقين و ديده بصيرت ، كه تماماً براي او حرام بود اينك حلال شده
است ؛ چرا كه حاجيِ سالك ، صفات شيطاني خود را تقصير كرده است و مگر نه اين كه لو لا ان الشياطين يحومون علي قلوب بني آدم لنظروا الي ملكوت السموات
و الارض ؛ ( 1 ) اگر نبود آن كه شياطين بر دلهاي
فرزندان آدم هجوم مي برند ، هر آينه ديده آنان به ملكوت آسمانها و زمين ، روشن
مي گشت .
6 ـ حركت به سوي عرفات ؛ پس از توجه به نفس و
تمايلات ؛ اين بار توجه به خداوند ، توجه به سرزميني كه جاذبه ملكوتي سراسر آن را فرا
گرفته است ، شتافتن به سوي جذب ، جذب كهربائي يار ، از دلهاي بيقرار ، جذب وجودِ واقعي
وجودْ نم را ، جذب عاشق معشوق را ، و به عبارت رساتر جذب خدا بنده را ، و حبذا بر اين
جذبه شيرين هنيئاً لأرباب النعيم نعيمهم .
عرفه ؛ يعني اعتراف بندگان در پيشگاه حق و اعترف بالخطايا بعرفات . ( 2 )
عرفه ؛ يعني كسب معرفت ، معرفت مبدأ و معاد و تجديد عهد با توحيد و جدد عهدك عند
الله بوحدانيته ( 3 ) معرفت نبوت و ولايت ، معرفت آفاق و
انفس ، معرفت ربط آنها با خدا ، ( ربط حادث با قديم ) معرفت قيوميّت حق و فقر محض خلق ،
و به عبارت رساتر ، معرفت به اين كه ليس في الدّار غيره ديّار . ( 4 )
عرفه ؛ يعني دياري كه انسان سالك مي تواند با توجه و تضرع و دعا و توسل
مخصوصاً به حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ كه در آن سرزمين حضور دارد
و حاجيان همگي در محضر اويند به مرتبه بالاي يقين برسد .
عرفه ؛ جايگاه صعود از علم اليقين به عين اليقين و از عين اليقين به حق اليقين
است و آن كس كه در عرفات نتواند به معرفت آنچه گفته آمد ، نائل شود ، در حقيقت عرفات
نرفته است ؛ كسي كه از جاذبه خدا و نبوت و ولايت ـ كه سراسر آن سرزمين پاك را فرا
گرفته است ـ بهره اي نبرد ، در حقيقت عرفات او رفع تكليفي بيش نبوده است و او
از محدوده فقه به سوي قلمرو بيكران فقهِ فقه خارج نگشته است .
1 ـ
2 ـ و در عرفات به گناهان خويش اعتراف كن . مصباح الشريعه ، باب 22
3 ـ و در عرفات ، عهد خود به وحدانيت خداوند را نزد او تجديد كن . مصباح الشريعه ، باب 22
4 ـ در خانه ، غير از خداي ، خانه نشيني نيست .
|
46 |
|
7 ـ حركت به جانب مشعر ؛ مشعر نزد خداوند متعال ، از
درجه خاصّي برخوردار است ، از اين جهت در قرآن با صفت حرام و احترام از آن ياد
مي شود : فاذا أفضتم من عرفات فاذكروا الله عند المشعر
الحرام ( 1 ) چنانكه گاه منزل كردن در آن ديار ،
( بين الطلوعين ) نزد يار ، برترين ساعات شبانه روز است و آنچه خداوند در قرآن در
اين مكان قدسي و در اين زمان مقدس خواسته است ، ذكر خداست ، با ياد خدا كسب شعور و
كياست و فطانت و دقّت و ظرافت نمودن ، سرايت دادن ايمان از دل به تمام اعضا و مشاعر ،
مشعر بما مي آموزد آنچه از عرفه برداشت كرده اي در اينجا به واسطه ياد
خدا در دل رسوخ ده ، و از دل به چشم و گوش و زبان و تمامي اعضا جاري كن تا كليه
مشاعر ، حيات دوباره اي پيدا كنند و به اين وسيله از نردبان روح به سوي ملأ
اعلي صعود كن : و اصعد بروحك الي الملأ الأعلي بصعودك الي الجبل . ( 2 ) از اين رو ، در اين سرزمين هم خداي را با اطمينان براي
نيل به مقام قرب مي خواند : و تقرب الي الله ذا ثقة بمزدلفة . ( 3 )
8 ـ حركت به سوي منا ؛ منا ؛ يعني رجاء ، نيكا كه اين
نامِ گويا ، در هاله اي از نور نهفته است .
منا ؛ يعني سرزمين اميد ، رحمت ، مغفرت ، فضل ، كرامت ، استجابت دعا ، سعادت و خير دنيا
و آخرت . و چرا چنين نباشد ؟ ! عاشق از معشوق پس از وصل چه مي خواهد ؟ ! توجه ،
تلطّف ، عنايت ، ادامه .
سالك ، پس از گذشتن از عرفات و مشعر و رسيدن به مقام وصل ، از مولي چه
مي خواهد ؟ آنچه را كه او به حق مستحق آن است ؛ و لا تتمنّ ما لا يحل لك و لا
تستحقه . ( 4 )
از اين رو مي توان گفت بهترين لذّتها در حجّ ، لذت اميد بنده به خدا در منا
است و شايد اين كه منا در ميان همه اعمال مدّتش بيشتر است ، براي همين باشد كه اميد
و رجاء بنده ، نزد خدا ، بهترين عبادات و بالاترين مقامات است .
9 ـ رمي جمرات ؛ بنده اي كه به مقام قرب رسيده
است ؛ از آنچه بيمناك است او بايد كه بيمناك باشد ، و آنچه بايد هميشه با آن در ستيز
باشد ، طاغوتهاست ، طاغوت درون ؛ يعني نفس اماره و طاغوت برون ، شياطين جنّي و شياطين
انسي . سالك از قرآن آموخته است كه :
1 ـ و هنگامي كه از عرفات كوچ كرديد ، خدا را نزد مشعر الحرام ياد
كنيد . بقره : 198
2 ـ و با صعود بر كوه مشعر ، از نردبان روحت به سوي ملأ اعلي صعود
كن . مصباح الشريعه ، باب22
3 ـ و به گاه وقوف در مشعر ، به خداوند تقرب جو ، در حالي كه به او
اطمينان ميورزي . مصباح الشريعه ، باب22
4 ـ و در هنگام وقوف در منا ، آرزو مكن آنچه را كه بر تو حلال نيست و
تو استحقاق آن را نداري . مصباح الشريعه ، باب22
|
47 |
|
طاغوت درون ( نفس اماره ) خطرناكترين طاغوتهاست ان النفس
لأمارة بالسوء الا ما رحم ربي ( 1 ) پس چون وارد
منا مي شود اوّلين عملي كه بايد انجام دهد ، رمي جمره عقبه است كه شايداشارهبهطاغوتبزرگ ؛ يعنينفسامارهباشد ، رميجمرهعقبه ؛ يعنيطردنفساماره ، يعني پايمالكردنهواوهوس ؛
وارمالشهواتوالخساسةوالدنائةوالذميمةعندرميالجمرات . ( 2 ) آنگاه اگر
با رمي جمره عقبه پاي بر نفس اماره گذارد ، قدم بعدي ، مقام وصل ولقاء است ؛ زيرا ميان
بنده و خدا يك قدم بيش فاصله نيست ، اگر بنده از هوا و هوس گذشت واين گام بلند را طي
كرد گام بعدي گام عزم به سوي مقام لقاست . حاجيان در آن روزها كه در وادي منا ، رحل
اقامت افكنده اند بايد كه رمي جمرات سه گانه كنند واين يعني طرد طاغوت
درون ( نفس اماره ) طاغوت برون از شياطين جني ( ابليس و اعوان او ) وشياطين انسي
( دشمنان دين وانسانيت ) ، از اينرو رمي جمراتِ ثلاث ، طرد همه طاغوتها واعلام جنگ
وستيز بي پايان با آنهاست .
10 ـ ذبح قرباني ؛ قرباني سنتي است كه تنها از تقوا
پيشگان ، پذيرفته مي شود اذ قرّبا قرباناً فتقبل من أحدهما
و لم يتقبل من الآخر ( 3 ) و آن رمز گذشت و
فداكاري در راه محبوب و رمز محبت و عشق است ؛ چراكه به گاه قرباني نمودن ، حاجي سالك
حنجره هواي خويش و طمعش به مردمان را پاره مي كند ؛ و اذبح حنجرتَي الهوي و
الطمع عند الذبيحة . ( 4 )
قرباني در منا زنده كردن خاطره بزرگ حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل ـ عليهما
السلام ـ نيز هست ، آنگاه كه از سوي محبوب خطاب به ابراهيم ـ ع ـ امر آمد كه جوانت
را در منا ذبح كن و آن حضرت امر محبوب را به فرزندش حضرت اسماعيل ـ عليه السلام ـ
گوشزد كرد و او با كمال رغبت پذيرفت ؛ يا ابت افعل ما تؤمر
( 5 ) و هر دو با كمال شوق و عشق ، تا سر حد ذبح
جلو رفتند ، و آنگاه از سوي محبوب ندا آمد كه از امتحان پيروز بدر آمديد ؛ قد صدّقت الرؤيا . ( 6 )
11 ـ حَلْق يا تقصير ؛ تراشيدن سر يا اصلاح سر و
صورت ؛ يعني تراشيدن باقي مانده كدورتها ، رذالتها و اصلاح دل از زنگار منيّتها
و خوديّتها ؛ زيرا سالك هرچه خودسازي كند ، باز بايد بداند كه ريشه هاي رذالت تا
عمق جان وي را فرا گرفته است . از اينرو ، پس از تراشيدن سر يا اصلاح سر و صورت ، كه
رمز ريشه كن كردن صفات رذيله است ، اگر حاجي سالك از منزل تخليه نگذشته باشد
بايد بداند كه در اين امتحان الهي پيروز نگشته است ، گرچه رفع تكليف از
1 ـ نفس به بديها امر مي كند مگر آنچه را كه پروردگارم رحم
كند . يوسف : 53
2 ـ و هنگام رمي جمرات ، رمي كن خواهشهاي نفساني و خست و پستي و ديگر
صفات زشت را . مصباح الشريعه ، باب22
3 ـ هنگامي كه هر كدام ( هابيل و قابيل ) عملي براي تقرب ( به
پروردگار ) انجام دادند اما از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد . مائده :
27
4 ـ مصباح الشريعه ، باب22
5 ـ پدرم ! هر چه دستور داري اجرا كن . صافات : 102
6 ـ آنچه را در خواب مأموريت يافتي انجام دادي . صافات : 105
|
48 |
|
او شده باشد . در باب تقصير ، پيش از اين سخن گفتيم .
12 ـ طواف نساء ؛ بواسطه حلق يا تقصير ، آنچه براي
حاجي حرام بوده حلال مي شود ، جز بوي خوش و تمتع از غريزه جنسي ، و تحليل اين دو
متوقف بر آن است كه از منا به سوي خانه خدا بازگردد و طواف و نماز طواف و سعي بين
صفا و مروه و در پايان طوافي بنام طواف نساء بجاي آورد ، آنگاه بوي خوش و تمتع از
غريزه جنسي نيز بر او حلال مي شود و شايد رمز آن اين است كه سالك هرچه از نظر
مقام و منزلت بالا باشد و به مقام تجليه و لقاء نيز رسيده باشد ، تسلط او بر غريزه
جنسي ، احتياج به مقام بالاتر و عنايت افزون تر دارد ؛ و
لقد همت به و هم بها لو لا ان رأي برهان ربه ( 1 ) يوسف صديق ـ عليه السلام ـ كه در امتحانات الهي يكي پس
از ديگري كسب توفيق نمود امّا در برابر غريزه جنسي ، احساس ناتواني مي كند و
مي گويد : اين خدا بود كه مرا نجات داد نه خودم ، و اگر او نبود در امتحان ،
بازمانده بودم و الا تصرف عني كيدهن اصب اليهن و اكن من
الجاهلين ( 2 ) بنابراين طواف نساء درس
آموزنده اي است براي همه سالكان و بويژه جوانان .
13 ـ زيارت مدينه ؛ پس از اتمام ، مكمّل اعمال سالكان ،
تشرف به مدينه منوره و زيارت مرقد پيغمبر اكرم و حضرت زهرا و ائمه بقيع ـ عليهم
السلام ـ است و حج بدون زيارت آنان ناقص و نظير تمسك به قرآن منهاي ولايت است ، از
اين جهت در روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ وارد شده است كه زيارت مدينه
منوره ، اتمام حج است . ( 3 )
در قرآن شريف از توسل به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ با عنوان ابتغاء الوسيلة الي
الله تعالي ياد شده است ؛ يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و
ابتغوا اليه الوسيلة ( 4 ) و از برترين توسلات ،
دعا و استغفار در مراقد و مزارات مطهر آنان است ، كه در حقيقت دعا و استغفار در محضر
آنهاست و از موارد ويژه استجابت دعا و آمرزش گناهان عرض و انجام اين اعمال در محضر
منوّر آن حضرات است : و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك
فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيم ( 5 ) و از اين جهت در روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ سفارش
بسياري بر زيارت قبور اهل بيت شده است ؛ از جمله : حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ
فرمودند : هر كه سه روز حضرت رسول ـ سلام الله عليه ـ را زيارت كند ، بهشت براي او
واجب مي شود ( 6 ) و نيز در روايتي از حضرت رضا ـ ع
ـ مي خوانيم كه : زيارت حضرت رسول ، زيارت
1 ـ آن زن قصد يوسف را كرد ، و او نيز ـ اگر برهان پروردگار را
نمي ديد ـ قصد وي را مي نمود . يوسف : 24
2 ـ و اگر مكر و نيرنگ آنها را از من بازنگرداني ، قلب من به آنها
متمايل مي گردد و از جاهلان خواهم بود . يوسف : 33
3 ـ وسائل الشيعه ، ج10 ، ص254 و 255
4 ـ اي كساني كه ايمان آورده ايد ، پرهيزكاري پيشه كنيد و
وسيله اي براي تقرب به خدا انتخاب نماييد . مائده : 35
5 ـ و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم مي كردند ( و
فرمانهاي خدا را زير پا مي گذاردند ) به نزد تو مي آمدند و از خدا طلب
آمرزش مي كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد ، خدا را
توبه پذير و مهربان مي يافتند . نساء : 64
6 ـ وسائل الشيعه ، ج10 ، ص287
|
49 |
|
خداست ( 1 ) و يا در روايت ديگري از امام صادق ـ ع ـ
آمده است كه : براي هر امامي بر ذمّه پيروانش ، عهدي است و به تحقيق ، زيارت قبور آن
امامان ، از نهايت وفاداري شيعيان بدان عهد است ، پس هر آن كس كه ائمه ـ عليهم السلام
ـ را ـ در حاليكه راغب در زيارت آنان باشد ـ زيارت كند ، آن امامان ، در روز جزا
شافعان وي خواهند بود . ( 2 )
و مراعات چند چيز براي زائراني كه به اين توفيق عظيم رسيده اند ضروري
است :
1 ـ توجه به اين كه در محضر آنان هستند ، و گفتار و
كردار و افكار و نيات آنها در محضر آنها ؛ قل اعملوا فسيري الله
عملكم و رسوله و المؤمنون ( 3 ) از اين جهت بايد
با دلي پاك و ضميري خالص و با ادب در گفتار و كردار و پس از اجازه خواستن ، وارد حرم
مطهر شوند ؛ يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبي الا أن
يُؤذن ( 4 ) و شايد بلند خواندن زيارت حتي در
آنجا سزاوار نباشد چه رسد به گفتگو با ديگران ؛ لا ترفعوا
اصواتكم فوق صوت النبي ( 5 ) و ادب در ايستادن و
نشستن بايد مراعات شود ؛ نظير كسي كه در محضر آنها مي نشيند .
اين آداب از آنروست كه رسول اكرم و ائمه ـ عليه الصلوة و السلام ـ اصدق مصاديق
انسان كاملند و انسان كامل همواره زنده و شاهد است و از اينرو در محضر انور آنان به
هنگام اذن دخول مي خوانيم : و اعلم ان رسولك و خلفائك ـ عليهم السلام ـ احياء
عندك يرزقون ، يرون مقامي و يسمعون كلامي و يردّون سلامي و انك حجبت عن سمعي كلامهم
و فتحت باب فهمي بلذيذ مناجاتهم . . . ( 6 )
2 ـ آمادگي براي رفتن به حرم ، براي گرفتن فيض ؛ به
عبارت ديگر آمادگي براي وصل ، چنانكه از علامه مجلسي ـ قدس سره ـ نقل شده است كه پس
از تشرف به نجف اشرف ، پيش از زيارت قبر مطهر امير مؤمنان ، براي آمادگي ، روزها را در
وادي السلام نجف در مقام قائم ـ عج ـ و شبها را در رواق مطهر حرم ، به رياضت مشغول
شده و پس از مدتي با آمادگي به زيارت قبر مطهر نائل گشته است .
3 ـ توجه به اين كه گناه مخصوصاً حق الناس موجب دل
آزردگي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ است و اين مضمون كه هر گونه ستم به شيعيان ما
در حكم ظلم به ماست ، به صورت متواتر در روايات وارد است .
1 ـ وسائل الشيعه ، ج10 ، ص255
2 ـ وسائل الشيعه ، ج10 ، ص253
3 ـ بگو عمل كنيد ، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را
مي بينند . توبه : 105
4 ـ اي كسانيكه ايمان آورده ايد وارد خانه هاي پيامبر
نشويد مگر با اجازه احزاب : 53
5 ـ صداي خود را فراتر از صداي پيامبر نكنيد . حجرات : 2
6 ـ و من يقين دارم كه رسول و خلفاي تو در نزد تو زنده اند و
روزي داده مي شوند ، مقام مرا مي نگرند و كلام مرا مي شنوند و سلام
مرا پاسخ مي دهند و اينك تو بر گوش من از كلام آنان پرده افكنده اي ولي
باب التذاذ از مناجات با آنان را بر رويم گشوده اي . در اذن دخول حرمهاي شريف ،
كتب ادعيه .
|
50 |
|
جهت خشنود ساختن اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به واسطه تصميم جدي بر اين كه تا
بتواند كمك و اعانت به همنوعان و بويژه شيعيان را ترك نكند و تصميم جدي بر اين كه
ظلم و اجحاف به دوستان آنها نداشته باشد و با اين توبه و تصميم وارد حرم شود .
4 ـ همت او در زيارات بلند باشد ، فقط به خواستن
حوائج دنيوي يا اخروي اكتفا نكند بلكه اين گونه حوائج را به خود آنها واگذارد ،
علمهم بحالنا حسبنا من سؤالن بلكه همت او اين باشد كه از نور آنها منوّر شود . از
ولايت تكويني آنها در جهت عروج استفاده كند ؛ زيرا كسي مي تواند به مقام فنا و
لقاء برسد كه داراي چند چيز باشد ؛ بُراق براي عروج ،
زاد و راحله براي راه ، راهنما براي گم نشدن و رسيدن به مطلوب و نور براي استفاده كردن از آن در ظلمتها .
براق اين راه براي انسان بُعد ناسوتي اوست كه به آن جسم مي گويند لذا قرآن
براي تقويت اين براق سفارش كرده است ؛ و ابتغ فيما آتاك الله
الدار الآخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا . ( 1 )
زاد و راحله ؛ تقوا و روح خدا ترسي است كه از ديدگاه قرآن بهترين توشه است ؛ تزوّدوا فان خير الزاد التقوي . ( 2 )
و نور اين راه ، كه انسان را از ظلمتها نجات مي دهد ، قرآن است ؛ قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين . ( 3 )
و راهنما ، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هستند كه بدون آنها هيچ موجودي به كمال
نخواهد رسيد و هيچ انساني به مقام وصل نائل نخواهد شد .
و در طريق سير و سلوك نيز افرادي كه از اين راهنما استفاده نكردند ، بجاي وصل
براي آنها قطع حاصل شد و بجاي هدايت ، در ظلمات ضلالت گرفتار شدند و از نظر قرآن اهل
بيت ـ عليهم السلام ـ و در زمان ما قطب عالم امكان و محور عالم وجود و واسطه بين
غيب و شهود حجة بن الحسن ، المهدي الموعود ـ عج ـ هدايت اين راه را به عهده دارند ؛
و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا . ( 4 )
بنابر اين ، توسل هم يك امر لازم است و بهترين توسلات زيارت قبور مطهر
آنهاست .
1 ـ در آنچه خدا به تو داده ، سراي آخرت را جستجو كن و بهره ات
را از دنيا فراموش نكن . قصص : 77
2 ـ زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد و توشه ، پرهيزكاري است . بقره : 197
3 ـ از طرف خدا نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد . مائده : 15
4 ـ و آنها را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت
مي كردند . انبيا : 73
|
51 |
|
منزل سوم : سير من الحق الي الخلق
اين منزل با بازگشت از مكه و مدينه به وطن آغاز مي گردد و در اين منزل
مسؤوليت ، مشكلتر از منزل اول و دوم است ؛ زيرا در اين منزل وظيفه سالك ، وظيفه
پيامبران الهي است چرا كه حاجيان سالك ، اينك بايد به تبليغ رسالتهاي الهي در ميان
ديگر مردمان بپردازند و اين ، عين وظيفه انبيا است ؛ الذين
يبلّغون رسالات الله ( 1 ) در منزل اول و دوم
خود سازي بود و در اين منزل ديگر سازي است ، و ديگر سازي گرچه متوقف بر
خودسازي است اما به اندازه اي مشكل است كه پيامبر گرامي فرمود : شيّبتني سورة
هود لمكان قوله : فاستقم كما امرت و من معك ؛ ( 2 ) سوره
هود مرا پير كرد چرا كه در اين سوره آمده است تو و يارانت بايد استقامت كنيد .
خودسازي ( فاستقم كما امرت ) در سوره شوري نيز آمده است ( 3 ) ولي آنچه ريش و محاسن پيامبر ـ ص ـ را سفيد كرد ،
ديگرسازي ( و من معك ) است .
حاجي سالك پس از بازگشت از مكه و مدينه ، بايد آنچه از آنجا به سوغات آورده است
( خودسازي ) عملا به ديگران تزريق كند ، گفتار و كردار و روش و منش او سرمشق براي
ديگران باشد و اين بهترين هديه او براي ديگران است . حاجي سالك بايد با اهتمامش به
فرائض ديني و بويژه نماز ، آن هم در مسجد با جماعت ، اهميت اين عبادت بزرگ را به
ديگران بفهماند ، آن حاجي كه در وقت نماز غفلت از نماز دارد و مشغول امور دنيا است ،
قطعاً از حج بهره اي نبرده است و قرآن با وي به خطاب عتاب آميز ، سخن
مي گويد ؛ فويل للمصلين الذين هم عن صلوتهم ساهون .
( 4 )
و نيز آن حاجي كه پس از حج تارك خمس باشد ، نه فقط حاجي نيست بلكه از نظر قرآن ،
هم مشرك است و هم كافر ؛ فويل للمشركين الذين لا يؤتون الزكوة و
هم بالآخرة هم كافرون ( 5 ) و همچنين بانوان حج
گزارنده ، پس از بازگشت از حج ، بايد در حجاب ، اسوه و الگوي ديگران واقع گردند .
مرد و زن حاجي بايد اخلاق اسلامي را در خانه و در ميان مردم عملا تبليغ كنند و
عفو و گذشت و ايثار و فداكاري ، شعار آنها باشد و به ديگران روش ديگر گرايي را كه در
قرآن بدان سفارش اكيد شده است بياموزند ؛ لينفق ذو سعة من سعته
و من قدر عليه رزقه فلينفق
1 ـ ( پيامبران پيشين ) كساني بودند كه تبليغ رسالتهاي الهي
مي كردند . احزاب : 39
2 ـ الدر المنثور ، ج3 ، ص320
3 ـ شوري : 15
4 ـ پس واي بر نمازگزاراني كه نماز خود را به دست فراموشي
مي سپارند . ماعون : 4 و 5
5 ـ واي بر مشركان ، همانها كه زكات را ادا نمي كنند و آخرت را
منكرند . فصلت : 6 و 7
|
52 |
|
مما آتاه الله ( 1 ) پس
به راستي كه اين منزل سوم ، بسيار مشكل است ولي پاداش آن نيز بهمان اندازه بالاست ؛
من احياها فكأنما احيي الناس جميع ( 2 ) از اينرو ، سالك پس از طي منزل اول و دوم ، نكته اي
را كه بايد در منزل سوم در نظر داشته باشد ، آن است كه اينك حساب وي در نزد خدا و
اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و نيز ديگر مردمان ، غير از حساب عموم مردم است و با چشم
ديگري نگريسته مي شود .
حضرت آدم ـ عليه السلام ـ ترك اولائي بيش نكرد ولي چون از خواص بود و چون آن ترك
اولا سزاوار روح مقدس وي نبود ، با خطاب عتاب آميزي ؛ اهبطوا
بعضكم لبعض عدو ( 3 ) از آن مقام عالي ( بهشت ) به
اين مقام داني ( دنيا ) سقوط كرد و نيز حضرت يوسف صديق ـ ع ـ با آن مقام و منزلت ،
براي آن كه در زندان متوسل به غير از خدا شد ، قريب ده سال زندان او ادامه يافت ؛
فلبث في السجن بضع سنين ( 4 ) پس اگر سالك حج گزارده به وسيله عمل ناروايش ابهت حج را
در ميان مردم بي رنگ يا كم رنگ كند ، گناه او به اندازه اي بزرگ است كه
معلوم نيست موفق به توبه شود .
قرآن در مورد چنين حاجي و زائري مي فرمايد : او نظير كسي است كه همه مردم
جهان را كشته باشد ! من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض
فكأنما قتل الناس جميع ( 5 ) اين است كه امير
مؤمنان حج را آزموني بزرگ و امتحاني سخت و آزمايشي روشنگر و پاكسازيي رسا و خالص
كننده مي شمارد . ( 6 )
و از حضرت صادق ـ ع ـ منقول است كه پس از برشمردن اسرار حج كه ما در ضمن مطالب
گذشته از آن استفاده جستيم ، مي فرمايد :
و استقم علي شروط حجك هذا و وفاء عهدك الذي عاهدت به مع ربك و اوجبته الي يوم
القيامة ( 7 ) پس از حج گزاردن بر اسرار و مراتب و
منازل آن كه در سفر سلوكي ات ، به چنگ آورده اي ، و نيز بر وفاي عهدي كه در
آن سفر روحاني و عرفاني با خداي خود ، برقرار كرده اي ، استقامت پيشه كن و تا
روز قيامت بر آنها پايدار باش .
1 ـ آنها كه امكانات وسيعي دارند بايد از امكانات وسيع خود انفاق
كنند و آنها كه تنگدستند از آنچه كه خدا به آنها داده انفاق نمايند . طلاق : 7
2 ـ و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد ، چنان است كه گويي همه
مردم را زنده كرده است . مائده : 32
3 ـ همگي ( به زمين ) فرود آييد در حالي كه بعضي دشمن ديگري خواهيد
بود . بقره : 36
4 ـ چند سال در زندان باقي ماند . يوسف : 42
5 ـ هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد ،
چنان است كه گويي همه انسانها را كشته و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد ، چنان
است كه گويي همه مردم را زنده كرده است . مائده : 32
6 ـ نهج البلاغه ، خطبه قاصعه .
7 ـ مصباح الشريعه ، باب 22