بخش 3

1 ـ استطاعت

ميقات حج - سال چهارم - شماره چهاردهم - زمستان 1374

استطاعت

محمد رحماني

ضرورت موضوع شناسي فقهي

فقه اسلام بويژه فقه شيعه ، ريشه در وحي دارد و از اين سرچشمه زلال سيراب گشته ، و
رشد نموده و با زحمات طاقت فرساي دلباختگان وحي ؛ يعني فقها ، به ما رسيده است . بي شك عمق و گستردگي فقه ، از مهمترين افتخارات اسلام به شمار مي آيد ؛
زيرا كه پاسخگوي نيازهاي آدمي از گهواره تا گور است .

به تعبير امام خميني ( قدّس سرّه ) : فقه ، تئوري واقعي و كامل اداره انسان
و اجتماع از گهواره تا گور است . ( 1 )

فقها كه متولّيان فقه هستند ، وظيفه دارند جهت تحقق اين رسالت بزرگ از يك سو
عوامل كارآمد سازي فقه را مورد توجه قرار دهند و از سوي ديگر موانع تحقق اين رسالت
را بازشناسي و برطرف سازند .

در اين باره مطالب فراوان وگوناگوني شايان بحث و دقت است ؛ از جمله آنها ، كه از
اهميت بسيار برخوردار مي باشد ، عبارت است از : موضوع شناسي فقهي .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خميني ( قدّس سرّه ) ، صحيفه نور ، ج21 ، ص98


11


از آنجا كه موضوع علم فقه ، افعال و رفتار فردي و اجتماعي مكلّفان است و اين
موضوع همواره ؛ بويژه در دو قرن اخير ، با راه پيدا كردن صنعت و تكنيك در زندگي
انسانها ، دچار تغييرات بنيادين و همه جانبه شده و سيره و سيماي جوامع انساني را
دگرگون كرده است ، اين شبهه پيش آمده كه : فقه نمي تواند پاسخ گوي نيازهاي
جوامع پيشرفته باشد !

از اين رو تشخيص موضوع ، كه در استنباط حكم سهم بسزايي دارد ، از اهميت
ويژه اي برخوردار است و دقت و ژرفنگري بيشتري را مي طلبد .

امام خميني ( قدس سره الشريف ) در اهميت موضوع شناسي فقه
مي فرمايند :

زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند . مسأله اي كه در قديم داراي حكمي بوده است ، ظاهر همان مسأله در روابط حاكم بر
سياست و اجتماع و اقتصاد و يك نظام ممكن است حكم جديدي پيدا كند ؛ بدان معنا كه
با شناخت دقيق روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي ، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با
قديم فرقي نكرده است واقعاًموضوع جديدي شده است كه قهراًحكم
جديدي مي طلبد . مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد . . . حكومت
درنظر مجتهدِ واقعي ، فلسفه عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است . حكومت
نشان دهنده جنبه عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و
فرهنگي است .
( 1 )

مقام معظم رهبري حضرت آية الله خامنه اي در همين زمينه
مي فرمايند :

. . . ديگر آن كه مجموعه اي از علوم انساني و
غيره ، كه داراي تأثير در استنباط و تنقيح موضوعات فقهي اند ، بايد مورد عنايت
قرار گيرند . . . بديهي است كه شناخت درست موضوع در تصحيح شناخت حكم الهي داراي تأثير
تامّ است .
( 2 )

آري جاي شك نيست كه ثابت انگاشتن موضوعات فقه ، از عوامل مهمّ ركود و ايستايي فقه
است و سبب : ناهماهنگي فقه با نيازهاي موجود بشري مي گردد ؛ براي نمونه ، گر چه
خون دادن ، موسيقي ، مجسمه و شطرنج موضوع حرمت قرار گرفته اند ليكن از آن رو كه
كاركردِ اجتماعي آنها ، دچار تحوّل و دگرگوني شده بي شك موجب تغيير حكم نيز
مي گردد .

و از سويي ، تبيين و روشن نشدن موضوعي از موضوعات فقهي ، موجب مي شود كه
اختلاف در فتوا پيش آيد ؛ مانند آن كه برخي از فقها فتوا داده اند : چنانچه كسي
پول و هزينه رفت و برگشت به مكه را داشته باشد و بتواند زندگي را ، بدون سختي
و مشقت غير قابل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صحيفه نور ، ج21 ، ص98

2 ـ مجله نور علم ، شماره 47 ، ص12


12


تحمل ، ادامه دهد حج بر او واجب است . ( 1 )

گروهي ديگر مي فرمايند : چنين شخصي اگر فريضه حج بجا آورد ، باطل است . ( 2 )

عده اي ديگر اينگونه فرموده اند كه : چنانچه شخص پولي دارد و آن پول
مخارج حجش را تأمين مي كند ، در اين صورت حج بر او واجب است ، گرچه نياز به
ازدواج داشته باشد و ترك ازدواج سبب ارتكاب حرام شود . ( 3 )

برخي ديگر در مقابل اين گروه مي فرمايند : بر چنين فردي حج واجب نيست . ( 4 )

عدّه اي از فقها چنين نظر داده اند كه : چنانچه شخصي زاد ( مخارج حج ) و
راحله ( وسيله رفت و برگشت ) نداشته باشد ولي رفتن به مكه با پاي پياده بي مشقت
و زحمت برايش ممكن گردد ، حج بر او واجب نيست . ( 5 )

در مقابل اينها بعضي مي فرمايند : اگر شخص بدون زاد و راحله و بي مشقت
بتواند به مكه برود ، حج بر او واجب است . ( 6 )

بي شك اينهمه اختلاف فتوا ريشه در تشخيص و تبيين موضوع شرط وجوب حج ؛ يعني
استطاعت دارد .

اين مطالب و عوامل بسيار ديگر سبب شد تا سلسله مقالاتي را پيرامون موضوع شناسي
فقهي حج آغاز كنيم .

موضوعات فقهي از جهات گوناگوني تقسيم پذيرند ؛ از جمله مي توان آنها را به
شرعي ، عرفي و طبيعي تقسيم كرد . پر واضح است ، منظور از موضوع در اين بحث ؛ اعم از آن
چيزي است كه در اصطلاح علم اصول به متعلق حكم ياد مي شود .

ما در اين نوشته ، به بحث و بررسي از استطاعت كه يكي از موضوعات پر فرع و كليديِ
حجّ است مي پردازيم .

در خاتمه ، راقم اين سطور كه به بضاعت مزجاة خود اعتراف دارد ، از خوانندگان
انديشه مند ، درخواست مي كند باپيشنهاد وانتقادهاي سودمند
ياريش رسانند وبهره مندش سازند .

پيشينه بحث

در كتابهاي استدلالي فقه ، تا زمان شيخ مفيد بحث استطاعت عنوان نشده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آية الله شاهرودي ( رحمه الله ) ، كتاب حج ، ج1 ، ص111

2 ـ حضرت امام خميني ( قدّس سرّه ) ، مناسك حج ، ص12 ، مسأله 3 ، چاپ
پنجم .

3 ـ آية الله شاهرودي ، كتاب حج ، ج1 ، ص113

4 ـ حضرت امام خميني ( قدّس سرّه ) ، مناسك حج ، ص12 ، مسأله4

5 ـ آية الله خوئي ( رحمه الله ) ، المعتمد في شرح المناسك ، ج3 ، ص43 ، مسأله 18

6 ـ علامه حلّي ، منتهي المطالب ، ص652


13


اوّلين فقيهي كه استطاعت را بعنوان شرط وجوب حج مطرح كرد ، شيخ مفيد بود . از آنجا
كه بررسي تاريخ مسأله ، در روشن شدن آن ، نقش بسزايي دارد جهت روشن شدن سير تكاملي
اين بحث ، نظر برخي از فقهاي صدر اول را نقل مي كنيم :

1 ـ شيخ مفيد ( 336-413 ) در كتاب المقنعه مي نويسد :

والاستطاعة عندآل محمد ـ صلّي الله عليه وآله ـ للحج بعد
كمال العقل وسلامة الجسم ، ممّا يمنعه من الحركة التي يبلغ بها المكان والتخلية من
الموانع وجود الراحلة بعد ذلك والزاد . ( 1 )

استطاعت از ديدگاه شيعه ، پس از كامل شدن عقل و
سالم بودن جسم و تن از ناراحتي و مرضي كه مانع از رسيدن انسان به مكه مي شود و
نيز خالي بودن راه از موانع سفر ، عبارت است از داشتن . . . راحله ( وسيله راه ) و سپس
زاد ( و توشه ) .

2 ـ سيد مرتضي ( 355-436 ) در كتاب المسائل الناصريات آورده است :

عندنا الاستطاعة التي يجب معها الحج ، صحّة البدن وارتفاع الموانع
والزاد والراحلة . ( 2 )

در نظر ما ( شيعه ) استطاعتي كه با آن ،
حجواجب مي گردد ؛ عبارت است از سلامتي بدن و نبودن مانع و داشتن امكانات
تغذيه و وسيله راه .

3 ـ ابي الصلاح حلبي ( 347-447 ) در كافي مي نويسد :

وفرض ادائه يختصّ بكلّ حرٍّ بالغ كامل العقل مستطيع له بالصحّة
والتخلية والأمن ووجود الزاد والراحلة والكفاية له ولمن يعول والعود الي كفاية من
صناعة أو تجارة أو غير ذلك . ( 3 )

حج بر كسي واجب است كه آزاد ، بالغ و عاقل باشد و
استطاعت زماني حاصل است كه آدمي داراي تن سالم باشد ، راه خالي از موانع بوده و امن
گردد ، و زاد و راحله موجود باشد و چيزي كه زندگي اش را تأمين نمايد و برگشت به
شغل و تجارت و . . . او را در امورات زندگي كفايت كند .

4 ـ شيخ طوسي ( 385-460 ) در النهايه مي نويسد :

الاستطاعة هي الزاد والراحلة والرجوع الي كفاية وتخلية السرب من جميع
الموانع ، فإن ملك الزاد والراحلة ولم يكن معه غيره ، لم يجب عليه الحج ، اللّهمّ إلاّ
أن يكون صاحب حرفة وصناعة يرجع اليها ويمكنه أن يتعيّش بها .

استطاعت همانا داشتن زاد و راحله است و برگشت به
كفايت ، و خالي بودن راه از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علي اصغر مرواريد ، الينابيع الفقهيه ، الحج ، ج7 ، ص13 ، الطبعه
الاُولي ، طهران1406

2 ـ همان ، ص133

3 ـ همان ، ص144


14


موانع . بنابر اين اگر زاد و راحله داشته باشد و
شرايط ديگر را دارا نباشد ، حج بر او واجب نيست مگر آن كه صاحب شغل و صنعتي باشد كه
به هنگام بازگشت از سفر زندگي اش را تأمين كند .

5 ـ سلار ( 463م . ) در المراسم العلويه چنين نگاشته است :

والحجّ واجب علي كلّ حرٍّ بالغ مستطيع اليه السبيل . ( 1 )

حج واجب است بر هر انسان آزاد بالغ كه استطاعت
بر آن دارد .

6 ـ قاضي ابن براج ( 400-481 ) متعرض بحث استطاعت نشده است . ( 2 )

7 ـ ابن زهره ( 511-585 ) در غنية النزوع آورده است :

والاستطاعة يكون بالصحّة والتخلية وأمن الطريق ووجود الزاد والراحلة
وكفاية له ولمن يعول والعود الي كفاية من صناعة أو غيرها . ( 3 )

استطاعت عبارت است از سلامتي بدن و خالي بودن
راه از موانع و وجود امنيت . و داشتن زاد و راحله كه خود و نانخورهايش را كفايت
كند و داشتن شغل و هنر كه بعد از بازگشت از سفر بتواند امورات خود را بگذراند .

8 ـ نظر ابن حمزه طوسي ( م580 ) در الوسيله چنين آمده :

فالمطلق حجة الاسلام وعمرته ويجبان في العمر مرّة باجتماع تسعة شروط . . . ووجود الزاد والراحلة وتخلية السّرب فمن الموانع وامكان السير والرجوع الي
الكفاية من مال أو الصنعة أو الحرفة . ( 4 )

حج مطلق همان حَجة الاسلام و عمره آن است . اين
دو در طول عمر يك مرتبه بر هر انساني واجب مي شود البته با دارا بودن هفت شرط : . . . و داشتن زاد و راحله و خالي بودن راه از موانع و امكان رفتن و داشتن مال يا
حرفه و شغلي كه پس از بازگشت بتواند زندگي را ادامه دهد .

9 ـ ابن ادريس ( 558-598 ) در سرائر گفته است :

وشرائط وجوبهما ثمانية . . . ووجود الزاد والراحلة والرجوع الي كفاية
امّا من المال أو الصناعة أو الحرفة . ( 5 )

شرط وجوب حج و عمره هشت تا است : . . . و داشتن زاد
و راحله و مال و يا صنعت و شغلي كه بعد از بازگشت به زندگي ادامه دهد .

10 ـ محقق حلّي ( 602-676 ) در شرايع الاسلام چنين گفته :

وشرائط وجوبها خمسةٌ ؛ الثالث الزاد والراحلة وهمان يعتبران في من
يفتقر الي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص237

2 ـ همان ، ص255

3 ـ همان ، ص388 ، ج8

4 ـ همان ، ص413

5 ـ همان ، ص452


15


قطع المسافة . . . والمراد بالزاد قدر الكفاية من القوت والمشروب ذهاباً
وعوداً . ( 1 )

شرايط وجوب حج پنج تا است : . . . سوّم زاد و
راحله ، و آن دو ، شرط مي باشند در مورد كسي كه نياز به پيمودن راه دارد و مقصود
از داشتن زاد و راحله ، تأمين خوردنيها و آشاميدني ها در رفت و برگشت است .

11 ـ صاحب الجامع للشرائع ( 601-689 ) آورده است :

فالمطلق حجة الاسلام وعمرته ووجوبهما علي الفور وفي العمر مرّة واحدة
علي كلّ انسان حرّ بالغ كامل العقل صحيح واجد للزاد والراحلة والنفقة لذهابه ورجوعه . . . راجع الي كفاية من مال أو صنعة أو حرفة . ( 2 )

حج مطلق عبارت است از حجة الاسلام و عمره آن و
وجوب آن دو فوري است و در تمام عمر يكبار واجب است بر هر انسان آزاد بالغ عاقل سالم
و داراي زاد و راحله و توشه رفت و برگشت و داشتن مال و يا هنر و يا شغلي كه در
برگشت زندگي او را تأمين كند .

12 ـ علامه حلي ( 647-726 ) در قواعد الاحكام نگاشته :

البحث الثالث الاستطاعة والمراد بها الزاد والراحلة . . . ( 3 )

بحث سوم در استطاعت و مقصود از آن داشتن زاد و
راحله است .

13 ـ نظر شهيد اول ( 734-786 ) در اللمعة الدمشقيه چنين آمده :

وشرط وجوبه البلوغ والعقل والحرّية والزاد والراحلة . ( 4 )

شرط وجوب حج عبارت است از بلوغ و عقل و آزادي و
داشتن زاد و راحله .

آنچه از مجموع اين تعريفها به دست مي آيد ، عبارت است از :

1 ـ تمامي فقها افزون بر عقل ، آزادي ، بلوغ و باز بودن راه ، داشتن آذوقه و هزينه
رفت و برگشت سفر را به نحوي شرط كرده اند .

2 ـ برخي از فقيهان ، علاوه بر زاد و راحله ، رجوع به كفايت را نيز شرط
كرده اند .

3 ـ آنچه در اختلاف فتوا ، نقش اساسي دارد عبارت از اين مطلب است كه آيا استطاعت
شرط عقلي است يا شرط عرفي ؟ و اين مطلب در كلمات فقها مورد بي توجهي قرار گرفته
است كه درصدد برآمده ايم در اين مقاله به آن بپردازيم .

4 ـ گروهي از فقها ، آذوقه و هزينه رفت و برگشت را در صورتي شرط قرار
داده اند كه به آن نياز باشد و برخي ديگر ، نياز را قيد نكرده اند و
معتقدند نياز باشد يا نباشد ، زاد و راحله شرط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص616

2 ـ همان ، ص694

3 ـ همان ، ص737

4 ـ همان ، ص779


16


استطاعت است .

اين مطلب نيز اهميت بسيار دارد ، گر چه در كلمات فقهاي پيشين اشارهاي بدان شده
است و ما مي كوشيم در اين نوشته با تفصيل بيشتري ، به نقد و بررسي آن
بپردازيم .

نظرات و فتاواي فقيهان اهل سنت

1 ـ مذهب حنفي ؛ استطاعت عبارت است از وجود زاد و
راحله ؛ يعني امكانات مورد نياز در سفر ؛ از قبيل نوشيدنيها ، خوردنيها ، پوشيدنيها ،
مسكن و وسيله رفت و برگشت . ( 1 )

ميان عالمان فقهي و اصولي مذهب حنفيه اختلاف است كه : استطاعت شرط اد است و يا
شرط وجوب . فقهايشان بر اين باورند كه استطاعت شرط وجوب است و اصولي ها
معتقدند : استطاعت شرط اد است .

در حاشيه ابن عابدين آمده : سالم بودن بدن و امنيت راه ، از شرايط ادا است . ( 2 )

2 ـ مذهب مالكي ؛ استطاعت ، امكان رسيدن به مكه و محل
انجام اعمال حج ، بدون زحمت و مشقت است . ( 3 )

فقهاي مذهب مالكي در اين كه استطاعت سبب حج است و يا شرط حج و اگر شرط حج باشد ،
شرط وجوب است و يا شرط صحت ، هر يك به راهي رفته اند .

در كتاب مواهب الجليل مي نويسد : استطاعت سبب وجوب حج است ولي اهل مذهب ؛ از
جمله ابن بشير و ابن شاس و ابن حاجب و ابن عرضه استطاعت را شرط وجوب حج
دانسته اند در پايان نتيجه گيري مي كند كه در اين مسأله چند قول
است :

الف ـ استطاعت سبب حج است . ب
ـ
استطاعت شرط وجوب حج است . اين دو نظر به هم نزديكند . ج ـ استطاعت شرط صحّت حج است ، كه اين نظر ضعيفي است . ( 4 )

3 ـ مذهب شافعي ؛ بعد از آن كه استطاعت را تقسيم
مي كند به : استطاعت به غير و استطاعت به نفس مي گويد : استطاعت به
غير آن است كه شخص ديگري از جانب فردي كه حج بر او واجب و مستقر شده ليكن توان
انجام آن را ندارد ، حج بجا آورد . ( 5 )

و امّا استطاعت به نفس و مباشرتي هفت شرط دارد : 1 ـ داشتن زاد 2 ـ وجود راحله ( هزينه رفت و برگشت سفر ) 3 ـ امنيّت راه 4 ـ داشتن آب و علف مركب در مسير 5 ـ
همراهي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحر الرائق شرح كنز الدقائق ، ج2 ، ص335 ، بنقل از موسوعه جمال
عبدالناصر .

2 ـ رد المختار علي الدر المختار شرح تنوير الأمصار ، ج2 ، ص193 ، بنقل
از موسوعه جمال عبدالناصر .

3 ـ عبدالرحمن الجزيري ، كتاب الفقه علي المذاهب الأربعه ، ج1 ، ص634 ،
دار احياء التراث العربي .

4 ـ مواهب الجليل شرح مختصر ابي الضياء خليل للحطاب ، ج2 ، ص491 ، چاپ
السعاده در مصر .

5 ـ المهذب ، ج1 ، ص198


17


با محرم و يا زنان مورد اطمينان ( اگر حاجي زن است ) 6 ـ در تهيّه زاد ، به مشقت و
سختي زياد نيفتد 7 ـ باقي بودن زمان جهت انجام اعمال حج ، بعد از حصول قدرت . ( 1 )

4 ـ مذهب حنبلي ؛ استطاعت را چنين تعريف مي كنند
كه : قدرت بر تهيه زاد و راحله اي كه براي چنين سفري لازم است ؛ داشته باشد ، و
اين زاد و راحله بايد اضافه بر آن توشه اي باشد كه براي زندگي هميشگي لازم
است . ( 2 )

از عبارات مذكور ، استفاده مي شود كه در مورد استطاعت ميان فقهاي اهل سنت ،
از چند جهت اختلاف است :

الف ـ استطاعت شرط است يا سبب .

ب ـ شرط ادا است يا وجوب و يا صحّت .

ج ـ شرط شرعي است يا عقلي .

د ـ چه چيزي در تحقق استطاعت لازم است ؟

استطاعت در لغت

اختلاف لغت شناسان در معناي واژه استطاعت ، اختلاف درخور توجهي نيست ولي
جهت روشن تر شدن مطلب ، نظر برخي از آنها را مي آوريم :

1 ـ خليل فراهيدي ( 100-175 ) در العين مي نويسد : تطوّع ؛
تكلف استطاعته ، والعرب تحذف التاء في استطاع فيقول : اسطاع ، يَسطيع ، بفتح
الياء . ومنهم من يضم الياء فيقول يُسطيعُ .
( 3 )

فراهيدي استطاعت را معنانكرده ، امّاتطوع را به معناي استطاعتِ با زحمت
گرفته است .

2 ـ ابن اثير ( 543-606 ) گويد : الاستطاعة ؛ القدرة علي الشيء . وقيل هي استفعال من الطاعة . ( 4 )

استطاعت عبارت است از توانايي بر انجام چيزي و گفته شده استطاعت از باب استفعال
از ماده طاعت است .

3 ـ راغب اصفهاني ( اواخر قرن پنجم ) مي نويسد : الاستطاعة استفعالةٌ من الطوع وذلك وجود ما يصير به الفعل متأنياً
والاستطاعة أخصٌ من القدرة .
( 5 )

استطاعت مصدر باب استفعال از ماده طوع است و آن عبارتست از بودن چيزي كه با

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كتاب الفقه علي المذاهب الأربعه ، ج1 ، ص636

2 ـ همان ، ص636

3 ـ خليل بن احمد فراهيدي ، كتاب العين ، ج2 ، ص210 ، منشورات
دارالهجره .

4 ـ ابن اثير ، النهايه في غريب الحديث والاثر ، ج3 ، ص142 ، مؤسسه
مطبوعاتي اسماعيليان .

5 ـ راغب اصفهاني ، المفردات في غريب القرآن ، ص313 ، مكتبة
البوذرجمهري .


18


آن انجام كاري ممكن مي شود . بعد مي گويد استطاعت اخصّ از قدرت
است .

4 ـ فيومي ( 770 ) مي نويسد : والاستطاعة الطاقة والقدرة ،
يقال استطاع وقد تحذف التاء فيقال اسطاع يسطيع بالفتح ويجوز الضم .
( 1 )

استطاعت عبارتست از طاقت و توانايي ، گفته مي شود استطاع و گاهي تاء حذف
مي شود و اسطاع يَسطيع و يا يُسطيع خوانده مي شود .

5 ـ سعيد خوري در اقرب الموارد مي نويسد :

استطاعة استطاعةً اطاقه ويقال اسطاع يسطيع ويحذفون التاء
استثقالا لها مع الطا .
( 2 )

استطاعت به معناي طاقت و توانايي است .

6 ـ در الوسيط نگاشته است : استطاع الشيء أطاقه وقدر عليه
وأمكنه .
( 3 )

استطاعت به معناي طاقت و قدرت و ممكن ساختن چيزي است .

از مجموع گفته هاي لغت دانان چند مطلب استفاده مي شود :

1 ـ استطاعت از ماده طوع به معناي فرمانبرداري است .

2 ـ گر چه عبارات لغت شناسان مختلف است ليكن بازگشت همه به قدرت و توانايي
است .

3 ـ راغب اصفهاني استطاعت را به معناي مطلق قدرت و توانايي معنا نكرده بلكه در
نظر وي مراد از استطاعت ، قدرت و توانايي خاصي است .

اقسام استطاعت

استطاعت بلحاظ شرايط ، مختلف است ؛ زيرا ممكن است آنچه را كه عقل استطاعت
مي داند ، در عرف استطاعت محسوب نشود و نيز ممكن است شارع شرايطي را در استطاعت
لحاظ كند كه از نظر عقل و عرف معتبر نباشد ؛ اينجاست كه بايد استطاعت را به شرعي ،
عرفي و عقلي تقسيم كنيم .

1 ـ استطاعت شرعي ؛ چنانچه شارع مقدّس در انجام كاري ،
افزون بر قدرت عقلي ، چيز ديگري را شرط كند ، اين توانايي بنام قدرت شرعي ناميده
مي شود .

2 ـ استطاعت عرفي ؛ استطاعت عرفي با استطاعت لغوي
هماهنگ است زيرا ارباب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فيومي ، كتاب المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ، ص520 ، دار
الكتب العلميه .

2 ـ سعيد الخوزي ، اقرب الموارد في فصح العربية والشوارد ، ج1 ، ص722 ،
منشورات مكتبة مرعشي نجفي .

3 ـ المعجم الوسيط ، ص570 ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي .


19


لغت براي بيان معاني الفاظ ، سراغ معاني متداول ميان عرف مي روند . اين دو ،
بگونه اي به هم نزديكند كه مي توان گفت استطاعت عرفي
همان استطاعت لغوي است . جزدربرخي موارد خاص .

3 ـ استطاعت عقلي ؛ اين نوع از استطاعت عبارت است از
امكان وجود خارجي . گر چه با زحمت و مشقّت غير قابل تحمّل همراه باشد . بنابر اين
استطاعت عقلي با استطاعت عرفي و لغوي در اين جهت اختلاف دارند زيرا استطاعت عرفي ،
توانايي بدور از مشقت غير قابل تحمل مي باشد ، بر خلاف استطاعت عقلي كه توانايي
با مشقت و زحمت مي باشد .

استطاعت در قرآن

بعد از روشن شدن معناي استطاعت در لغت همچنين بيان اقسام و تعريف اجمالي آن ،
ضروري است به اين مطلب بپردازيم كه مراد از استطاعت و قدرت در آيه ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سيبلاً . . . ( 1 ) چيست و از كدام يك از اقسام قدرت و توان است .

در اينجا دو نظر عمده و اساسي وجود دارد :

الف ـ معناي استطاعت در آيه ، گر چه به معناي قدرت و
توان عقلي است و در نتيجه ارشاد به حكم عقل است ، ليكن شارع افزون بر قدرت عقلي ، زاد
و راحله را نيز بر آن افزوده است .

صاحب جواهر ، ( 2 ) علامه در منتهي ، ( 3 ) آية الله شاهرودي ( 4 ) و
آية الله خويي را مي توان از طرفداران اين نظر شمرد . ايشان مي فرمايند : آيه ارشاد است به حكم عقل و حج بر اساس آيه و حكم عقل با قدرت و تمكن بر آن ، واجب
است ، گر چه در صورت مشقّت ، از باب قاعده نفي حرج از آن رفع يد مي شود . ليكن
مطابق روايات وارده در اين باب ، استطاعت معتبر در وجوب حج اخصّ است از قدرت عقلي و
قدرت در آيه ؛ زيرا قدرت در روايات عبارت است از داشتن زاد و راحله . ( 5 )

ب ـ شارع در معناي استطاعت دخالت نكرده و همان معناي
عرفي را شرطِ وجوبِ حج قرار داده و روايات تنها پاره اي از مصاديق استطاعت
عرفي را بيان كرده است .

صاحب مدارك ، ( 6 ) علامه در تذكره ، ( 7 ) صاحب ذخيره ، ( 8 ) محدّث
كاشاني در مفاتيح الشرايع ، ( 9 ) صاحب حدائق ، ( 10 ) شهيداول ، شهيد دوم ( 11 ) وصاحب تفصيل الشريعه پيرو اين نظرند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بر مردمان واجب است زيارت خانه خدا ، هر كس بتواند به آن راه
يابد . . . آل عمران : 97

2 ـ محمد حسين نجفي ، جواهر الكلام ، ج17 ، ص248 ، داراحياء التراث
العربي .

3 ـ علامه حلّي ، منتهي المطالب ، ج2 ، ص652

4 ـ آية الله سيد محمود حسيني شاهرودي ، كتاب حج ، ص95 ، مطبعة القضاء
في النجف .

5 ـ آية الله خويي ، مستند العروة الوثقي ، ج1 ، ص78

6 ـ وبالجمله فالمسأله قوية الإشكال اذ المستفاد من الآية الشريفة
تعلّق الوجوب بالمستطيع وهو القادر علي الحج سواء كانت استطاعته بالقدرة علي تحصيل
الزاد والراحلة أو بالقدرة علي المشي . سيد محمد بن علي الموسوي العاملي ، ج7 ، ص37 ،
چاپ مؤسسه آل البيت .

7 ـ علامه حلّي ، التذكره ، ج1 ، ص301

8 ـ ملا محمد باقر سبزواري ، ذخيرة المعاد في شرح الارشاد ، ص557 ،
مؤسسه آل البيت .

9 ـ محمد محسن فيض كاشاني ، مفاتيح الشرايع ، ج1 ، ص397 ، مجمع الذخائر
الاسلاميه .

10 ـ شيخ يوسف بحراني ، الحدائق الناضره ، ج14 ، ص82 ، انتشارات جامعه
مدرّسين .

11 ـ شهيد اول ، لمعه دمشقيه ، ج2 ، ص162 ، انتشارات و چاپخانه
علميه .


20


ايشان مي فرمايند : صرف نظر از روايات ، آيا معناي استطاعت در آيه قدرت عقلي
است يا استطاعت عرفي ، كه اخص از قدرت عقلي است ، به نظر مي رسد توان وقدرت
عرفي باشد . ( 1 )

البته در اينجا افزون بر اين دو نظر ، اقوال ديگري نيز ابراز شده ، ولي آنچه مسلم
است نقش اساسي را در اختلاف فتاوي همين دو نظريه بازي مي كنند .

نتيجه و ثمره اختلاف اقوال

جهت بيان اهميت اين بحث و نتايج آن از نظر فقهي ، مناسب است به پاره اي از
نتايج آن اشاره شود . بي شك نتيجه ميان قول اول و دوم در موارد زيادي خود را
نشان مي دهد ؛ از جمله :

1 ـ بر اساس نظريه اوّل اگر شخصي زاد و راحله داشته باشد ، حج بر او واجب است گر
چه نياز ضروري به ازدواج داشته باشد .

محقق يزدي در عروه چنين فرموده : چنانچه شخص مخارج حج را دارد ليكن مي خواهد
ازدواج كند ، بطوري كه اگر به حج برود نمي تواند نياز به ازدواج را برآورده
كند ، گروهي فرموده اند حج واجب است بلكه برخي گفته اند : حج واجب است گر
چه ترك ازدواج سبب مشقت باشد . ولي به نظر ما اقوا عبارت است از واجب نبودن حج در
صورتي كه ترك ازدواج سبب حرج و يا مرض و يا ارتكاب زنا و مانند اينها باشد . ( 2 )

آية الله شاهرودي در اين باره مي فرمايد : اقوا به نظر ما قول اول است ؛ يعني
حج واجب است گر چه نياز شديد به ازدواج باشد و ترك آن موجب ارتكاب به حرام
شود . ( 3 )

بر اساس نظريه دوم ، در صورتي كه نياز به ازدواج باشد ، اگر چه ترك آن حرجي به
دنبال نياورد ، استطاعت در نظر عرف صدق نمي كند و حج واجب نيست .

حضرت امام مي فرمايد : كسي كه نياز به ازدواج دارد و براي آن پول لازم دارد ،
در صورتي مستطيع مي شود كه علاوه بر مخارج حج ، مصارف ازدواج را هم داشته
باشد . ( 4 )

2 ـ بر اساس نظريه اوّل چنانچه مخارج حج را قرض كند و بعد از انجام حج پرداخت آن
برايش ممكن باشد ، حج واجب است .

آية الله خويي مي فرمايد : هر گاه كسي مقداري پول قرض كند كه آن پول به
مقدار

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آية الله فاضل ، تفصيل الشريعه ، ج1 ، ص80

2 ـ آية الله سيد محمد كاظم يزدي ، العروة الوثقي ، ج2 ، ص434 ، المكتبة
العلمية الاسلاميه .

3 ـ آية الله سيد محمود الحسيني الشاهرودي ، كتاب الحج ، ج1 ، ص113

4 ـ امام خميني ، مناسك حج ، ص13 ، مسأله4 ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار
امام ، چاپ پنجم .


21


مخارج حج باشد و قدرت پرداخت آن را بعد از آن داشته باشد حج بر او واجب خواهد
شد . ( 1 )

و اما بر اساس نظريه دوّم كه ملاك استطاعت صدق عرفي است ، با پول قرضي ، حج واجب
نمي شود ، گر چه بعد از انجام حج پرداخت آن به راحتي ممكن باشد .

حضرت امام مي فرمايد : اگر غير مستطيع مصارف حج را قرض كند ، مستطيع
نمي شود هر چه بعداً به سهولت قرض را ادا كند و اگر با اين وجه حج بجا آورد از
حَجّة الاسلام كفايت نمي كند . ( 2 )

3 ـ مطابق نظريه اوّل ، اگر در انجام حج نيازي به وجود زاد و راحله نباشد ، چون
استطاعت شرعي با نبود آنها صدق نمي كند حج واجب نيست . مرحوم آية الله خويي
فرموده : وجود زاد و راحله در تحقق استطاعت شرط است ، گر چه به آنها نيازي نباشد ؛
مانند اين كه بتواند پياده به مكه برود بدون مشقت و بي آن كه به موقعيت او لطمه
وارد گردد . ( 3 )

بنابر اين بر كساني كه نزديك مكه هستند و توان پياده روي به مكه را دارند
ولي زاد و راحله ندارند ، نبايد حج واجب باشد .

امّا بر اساس نظريه دوّم ، چنانچه پياده روي مشقت غير قابل تحمل نداشته باشد
و منافي با موقعيت اجتماعي شخص نباشد ، حج واجب است .

علامه در منتهي مي فرمايد : وجود زاد و راحله ، نسبت به كساني كه نيازمند و
محتاج به آنند شرط استطاعت است . ( 4 )

4 ـ بر اساس نظريه اوّل اگر شخصي زاد و راحله داشته باشد و شك در حصول استطاعت
كند ، به اطلاق ادله : من كان له زاد و راحلة تمسك مي كنند و مي فرمايند حج
واجب مي باشد .

ولي مطابق نظريه دوم ، اگر شك در استطاعت داشته باشيم ، گر چه زاد و راحله موجود
باشد ، حج واجب نيست ، زيرا از نظر عرف ، استطاعت با شك در حصول آن ، محقق نيست .

5 ـ بر اساس نظريه اوّل ، تمامي شرايطي را كه فقها از قبيل رجوع به كفايت و مانند
آن بيان كرده اند نياز به دليل دارد .

ولي بر اساس نظر دوم چون استطاعت معناي عرفي و عقلايي دارد ، نيازي به بيان از
جانب شارع نيست بلكه فهم عرف و عقلا كافي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آية الله خويي ، مناسك حج ، ص22 ، مسأله 33

2 ـ حضرت امام خميني ، مناسك حج ، ص13 ، مسأله6 ، چاپ پنجم .

3 ـ آية الله خويي ، المعتمد في شرح المناسك ، ج3 ، ص43 ، مسأله 18

4 ـ علامه حلي ، منتهي المطالب ، ص652


22


6 ـ بر اساس نظريه اول ، اگر كسي زاد و راحله داشته باشد و شرايط ديگر نيز حاصل
شود ، حج بر او واجب است ، گر چه ضروريات زندگي را نداشته باشد ولي از باب تقديم
قاعده نفي عسر و حرج بر ادله وجوب حج انجام اين حج لازم نيست .

آية الله شاهرودي مي فرمايد : دليل بر استثنا ، ضروريات زندگيِ قاعده نفي عسر
و حرج مي باشد . در اين جهت فرقي نيست ميان وجود پولي كه مي توان با آن
ضروريات زندگي را تأمين نمود ووجود مالي كه بتوان ضروريات زندگي
راباآن اداره كرد . بنابراين چنانچه بدون وجود ضروريات ،
ادامه زندگي بي مشقت ممكن باشد فروش آنهابراي تهيه مخارج حج
واجب است . ( 1 )

ليكن مطابق نظريه دوم ، به كسي كه ضروريات زندگي را ندارد ، از نظر عرف ، مستطيع
نمي گويند . گر چه مخارج رفت و برگشت آن موجود باشد . امام خميني ـ قدس سره
الشريف ـ مي فرمايند : شرط است در وجوب حج علاوه بر مصارف رفت و آمد اين كه
ضروريات زندگي و آنچه را در معيشت به آن نياز دارد داشته باشد .

و مي فرمايند : اگر ضروريات زندگي يا پول آنها را در حج صرف كند از
حجة الاسلام كفايت نمي كند ملاحظه مي فرماييد ثمرات بحث ، چقدر
گوناگون و دقيق است ! ( 2 )

7 ـ جمعي از مدافعان نظريه اوّل ، در وجوب حج رجوع به كفايت را شرط
نمي دانند و مي فرمايند با امكان رفت و برگشت ، حج واجب است گر چه
بعد از آن سرمايه و يا شغلي كه زندگي او را تأمين كند وجود نداشته باشد . محقق ثاني
بعد از اين سخن علامه در قواعد كه : رجوع به كفايت ؛ يعني داشتن شغل و يا تخصّص بنابر
قولي شرط نيست ، مي فرمايد : سخن و نظر صحيح تر اين است كه : رجوع به كفايت
شرط نيست ؛ زيرا استطاعت بدون آن صدق مي كند . ( 3 )

محقق حلي نيز مي فرمايد : وفي اشتراط الرجوع الي صنعة
أو بضاعة قولان أشبههما أنه لا يشترط ؛ ( 4 )
در اين كه شرط است بعد از مراجعت از سفر حج ، شغل يا
توان مالي داشته باشد ، دو
نظر وجود دارد ؛ صحيحتر شرط
نبودن آن دو است .

بر خلاف نظريه دوّم كه استطاعت عرفي ، با نبود رجوع به كفايت صدق نمي كند ،
در عروه چنين آورده : قول قوي عبارت است از اعتبار رجوع به
كفايت و اين قول موافق نظر بيشتر فقهاي پيشين است .
( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آية الله شاهرودي ، كتاب الحج ، ج1 ، ص111

2 ـ حضرت امام خميني ( قدّس سرّه ) ، مناسك حج ، ص12 ، مسأله 2و3 ، چاپ
پنجم .

3 ـ محقق ثاني ، جامع المقاصد في شرح القواعد ، ج3 ، ص130 ، مؤسسه آل
البيت ( عليه السلام ) .

4 ـ سلسة ينابيع الفقهيه ، ج8 ، ص664

5 ـ آية الله سيد محمد كاظم يزدي ، عروة الوثقي ، ج2 ، ص45 ، كتاب الحج ،
مسأله58


23


از آنچه گفته شد ، پاره اي از نتايج اين دو نظريه در باب استطاعت
مي باشد معلوم و آشكار گرديد . كه شناخت موضوع از نظر حكم و فتوا اثر مهم و
بسزايي دارد .

نقد و بررسي نظريه اول

صاحبان نظريه اول معتقد بودند كه آيه ، با ناديده گرفتن روايات ، رهنمون به حكم
عقل است ليكن دليلي بر اين ادّعاي خود اقامه نكردند همچنين در بخش دوم اين نظريه كه
روايات ، استطاعت عقلي را به زاد و راحله تفسير كرده اند نيز برهاني اقامه نشده
و به ظاهرِ اخبار تمسّك جسته اند .

جهت توضيح بيشتر مراجعه شود به مستند العروة الوثقي ، ( 1 ) كتاب الحج ( 2 ) و منتهي
المطالب . ( 3 )

بايد گفت اين مدّعا ـ به حسب ظاهر ـ به چندين جهت صحيح نيست ؛ از جمله :

1 ـ خطابات شارع ، بويژه آيات و رواياتي كه در بردارنده احكام مكلّفين است ، متوجه
عرف مي باشد و بي شك نظر عرف در تشخيص و تعيين مفاهيم از ديد شارع حجّت
است مگر در مواردي كه از جانب شارع مطلبي بر ما برسد كه مخالف عرف است . بنابر اين
مفهوم استطاعت عبارت است از توان عرفي نه عقلي .

2 ـ چنانچه استطاعت در آيه ، ارشاد به حكم عقل باشد ، لازم مي آيد كه استطاعت
در حج عبارت باشد از قدرت عقلي كه از شرايط عامه تكاليف است در اين صورت اين پرسش
پيش مي آيد كه چرا در ديگر تكاليف به عنوان شرط نيامده و در حج آمده است ؟

3 ـ اصل در عناويني كه در بيانات شارع آمده ، بيان احكام و تكاليف است نه ارشاد
به مدركات عقل .

4 ـ ارباب لغت استطاعت را به معناي توان و قدرت عرفي معنا كرده اند و برخي
از آنها ؛ مانند راغب اصفهاني تصريح كرد كه استطاعت اخصّ از قدرت مي باشد . ( 4 ) بنابر اين ارشادي بودن آيه با حمل بر معناي لغوي نيز
ناسازگار است و اين خلاف روش شارع مي باشد مگر در موارد خاص و در صورت شك ، اصل
عدم نقل از معناي لغوي جاري است .

5 ـ اگر آيه ظهور در ارشاد به حكم عقل دارد ، سؤال از معناي استطاعت بي وجه است

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستند العروة الوثقي ، ج1 ، ص78

2 ـ كتاب الحج ، تقريرات درس آية الله شاهرودي ، ج1 ، ص95

3 ـ منتهي المطالب ، ج2 ، ص652

4 ـ المفردات في غريب الحديث والاثر ، ج3 ، ص142


24


و حال اين كه محدثين شيعه و سني نقل كرده اند بعد از نزول آيه پرسشهاي
زيادي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در معناي استطاعت شده است .

6 ـ گذشته از تمام اين مطالب ، در صورتي كه به شخصي گفته شود : اگر استطاعت داري
لازم است به مشهد بروي مفهوم از اين جمله اين نيست كه اگر مي تواني ، گر چه با
مشقت و زحمت و فروش ضروريات زندگي باشد ، تا ناچار شويم در صورت حرج زياد ، وجوب را
با نفي حرج برداريم بلكه مفهوم استطاعت در اين جمله اين مي شود كه : اگر رفتن
به مشهد ، به زندگي عادي تو ضرر نمي رساند و اين رفتن مانع از زندگي عادي و
معمولي نمي گردد و سبب زحمت و مشقت نمي شود ، لازم است بروي مشهد در غير
اين صورت رفتن لازم نيست نه اين كه لازم است ولي با نفي حرج برداشته
مي شود .

گر چه برخي از اين مطالب به تنهايي نمي تواند دليل مستقلي بر مدعا باشد اما
روي هم ثابت مي كند كه آيه ، بدون در نظر گرفتن روايات ، ارشاد به حكم عقل نيست
و از اينجا ضعف آنچه كه در مستند عروة الوثقي ( 1 ) و غير آن آمده ، روشن مي گردد .

و اما بخش دوم اين نظريه كه مراد از استطاعت در روايات ، زاد و راحله است :

با مراجعه به كلام مدافعان اين نظريه ، روشن مي شود كه آنان دليلي بر اين كه
روايات در مقام تفسير و بيان معناي خاصي از استطاعت است ، غير از معنايي كه در آيه
منظور شده ، اقامه نكرده اند .

به نظر ما اين بخش از مدعا نيز صحيح به نظر نمي رسد ؛ زيرا :

الف ـ با دقت در رواياتي كه در ذيل آيات قرآني رسيده
اين مطلب به دست مي آيد كه بيشتر روايات مفسره در مقام بيان مصداق
مي باشند شاهد بر اين مطلب عبارتست از اين كه پيش از اين در بحث انظار فقيهان
اهل سنت به طور تفصيل بيان شد مكاتب فقهي اهل سنت در ارتباط با معناي استطاعت كه در
آيه آمده است ، از چند جهت اختلاف داشتند ؛ از جمله معنا و حد و مرز استطاعت . ( 2 )

اين اختلاف سبب شده كه شيعيان از حد و مرز استطاعت در آيه پرسش كنند و
ائمه ( عليهم السلام ) جهت روشن شدن معناي آيه مصاديقي از آن را
بيان كرده اند ؛ از جمله آن مصاديق ، كسي است كه زاد و راحله داشته
باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستند ، العروة الوثقي ، ج1 ، ص78

2 ـ كتاب الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص634


25


ب ـ اگر روايات براي استطاعت ، غير از معناي عرفي
آيه ، چيزي را بيان كرده باشند تأخير بيان از وقت حاجت لازم مي آيد .

توضيح : تمامي رواياتي كه آيه استطاعت را به داشتن
زاد و راحله تفسير كرده اند ، از موسي بن جعفر ( عليه السلام ) به بعد
مي باشد . ( 1 )

بنابر اين ، اگر بگوييم استطاعت شرط وجوب حج است و اين غير از معناي عرفي
و لغوي آيه است ، لازم مي آيد اين مطلب تا زمان موسي بن جعفر ( عليه السلام ) بيان نشده باشد و اين تأخير بيان از وقت حاجت است .

ج ـ در برخي از روايات تفسير كننده ؛ از جمله صحيحه
احمد بن مسلم ( 2 ) وصحيحه حلبي ( 3 ) و حديث ابابصير ( 4 ) و
صحيحه معاوية بن عمار ( 5 ) استطاعت به زاد و راحله
تفسير نشده است .

اين روايات دلالت دارند در صورتي كه زاد و راحله موجود نباشد و امكان رفتن باشد
حج واجب مي شود . برخي از اين روايات ؛ از جمله روايت ابابصير در ذيل آيه و در
تفسير آيه وارد شده است .

در رابطه با مدلول اين روايات و جمع ميان اين دو دسته از روايات ، بحث خواهد
شد .

علاج تعارض روايات

اختلاف فقها در معناي استطاعت از اينجا برمي خيزد كه آيا رواياتي كه
استطاعت را به داشتن زاد و راحله تفسير كرده ، در مقام بيان مصاديق عرفي استطاعت در
آيه است يا اين كه روايات معناي ديگري غير از معناي آيه را بيان مي كند ؟ گفتني
است پيش از اين ثابت كرديم كه باور اول صحيح است .

و به فرض كه نظر دوم را بپذيريم ، بحث از مفاد روايات و جمع ميان آنها ، در صورت
تعارض ، ضروري است .

روايات در اين باره كه زاد و راحله در تحقق استطاعت موضوعيت دارد يا نه اختلاف
دارند و ثمره اين بحث اين مي شود كه تا زاد و راحله نباشد استطاعت وجود ندارد
و اگر بدون آن دو ، حج انجام پذيرد ، كفايت از حج واجب نمي كند . پس در اين صورت
كسي كه زاد و راحله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شيخ حر عاملي ، وسايل الشيعه ، ج8 ، ص21 ، باب8 ، وباب 10 ، المكتبة
الاسلاميه .

2 ـ وسايل الشيعه ، ج8 ، ص26 ، باب10 ، ح1

3 ـ همان ، ج5 ، ص27

4 ـ همان ، باب11 ، ج2 ، ص29

5 ـ همان ، باب11 ، ج1 ، ص29


26


ندارد ، بدون مشقت بتواند حج انجام دهد حَجة الاسلام از او ساقط
نمي شود . و از طرفي هر كس زاد و راحله براي انجام حج را داشته باشد ، حج بر او
واجب مي گردد ، گر چه انجام آن برايش مشقت و زحمت داشته باشد ! باتوجه به اين كه
با قاعده نفي عسر و حرج وجوب برداشته مي شود .

و از آنجا كه اين بحث نيز به تحديد و تعيين موضوع استطاعت ، ارتباط پيدا
مي كند ، مورد بحث و دقت نظر قرار مي گيرد .

روايات نسبت به زاد و راحله دو طايفه اند ؛ طايفه اي دلالت دارد كه تا
زاد و راحله نباشد استطاعت نيست . بيشتر رواياتِ باب را اين قسم از روايات تشكيل
مي دهد كه طرح تمامي آنها از حوصله اين نوشته خارج است .

از باب نمونه

في صحيحة محمد بن يحيي الخثعمي ، قال : سأل حفص الكناسي أبا عبدالله ( عليه السلام ) و
أناعنده ، عن قول الله ـ عزوجل ـ ولله علي الناس
حجّ البيت من استطاع اليه سبيل
مايعني بذلك ؟ قال : من كان
صحيحاً في بدنه مخلّي في سربه ، له زاد و راحلة فهو ممّن يستطيع الحج . . . ( 1 )

امام صادق ( عليه السلام ) در پرسش حفص از معناي آيه والله
علي الناس . . .
مي فرمايد : هر كس بدنش سالم ، راهش باز و داراي زاد و
راحله باشد ، مستطيع است .

في صحيحة هشام بن الحكم عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) في قوله ـ عزوجل ـ : ولله علي الناس حجّ البيت من استطاع اليه سبيل ما يعني
بذلك ؟ قال : من كان صحيحاً في بدنه ، مخلّي سربه ، له زاد و راحلة . ( 2 )

امام صادق ( عليه السلام ) در پاسخ پرسش هشام بن حكم از معناي استطاعت در آيه
فرمود : هر كس بدنش سالم ، راهش باز و داراي زاد و راحله باشد حج بر او واجب است .

اين دو روايت كه از نظر سند بي اشكالند ، دلالت دارند كه استطاعت داير مدار
وجود زاد و راحله است و اين جمله اطلاق دارد نسبت به جايي كه نياز به زاد و راحله
باشد يا نباشد . پس اگر بدون زاد و راحله انجام حج امكان پذير باشد حج واجب
نيست .

در مقابل اين گروه از روايات ، روايات ديگري دلالت دارند كه تحقق استطاعت داير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسايل الشيعه ، ج8 ، ص22 ، باب8 ، ابواب وجوب الحج وشرائطه ، ج4

2 ـ همان ، ج7 ، جهت اطلاع بيشتر مراجعه شود به باب 8 ، ح 5 و 6 و 7


27


مدار وجود زاد و راحله نيست . به نقل يكي از روايات اين گروه بسنده
مي كنيم :

صحيحة معاوية بن عمار قال : سألت أبا عبدالله ( عليه السلام ) عن رجل عليه
دين أعليه أن يحجّ ؟ قال : نعم انّ حجّة الاسلام واجبةٌ علي من أطاق المشي من
المسلمين ولقد كان ( أكثر ) من حجّ مع النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ مشاة . . . ( 1 )

معاوية بن عمار مي گويد : از امام ( عليه السلام ) در مورد شخصي كه بدهكار
است پرسيدم كه آيا انجام حج بر او واجب است ؟ فرمود : بله ؛ زيرا حجة الاسلام بر
هر كس كه توان پياده روي دارد واجب است . از اين رو بيشتر كسانيكه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حج مي گزاردند ، اين كار را پياده انجام مي دادند .

اين روايت از يك سو اشكال سندي دارد و از سوي ديگر ، بدون در نظر گرفتن صدر آن ،
كه آيا دين و قرض مانع از وجوب حج مي شود يا نه ، دلالت دارد كه اگر شرايط ديگر
حج بجز زاد و راحله وجود داشته باشد ؛ حج واجب است !

لازم به يادآوري است كه طاقت در روايت به معناي توان و قدرت بي مشقت است نه
توان و قدرت با زحمت و مشقت زياد . شاهد بر اين مدعا فهم مرحوم صاحب جواهر است . ( 2 )

بنابر اين ، ميان اين دو دسته از روايات تعارض پيش مي آيد كه بايد آن را حل
كرد .

جمع ميان اين دو دسته از روايات ، از راههايي ممكن است :

1 ـ دسته دوّم حمل بر حجّ مستحبي مي شود و دسته اول بر حج واجب ، اين جمع را
به مرحوم شيخ نسبت داده اند . ( 3 )

اشكال : اين جمع صحيح نيست ؛ زيرا به دو دليل ، دسته
دوم قابل حمل بر استحباب نيست : الف ـ علي دلالت دارد بر
وجوب ب ـ در روايت معاوية بن عمار تصريح شده بود كه
حجة الاسلام بر كسي كه توان پياده روي دارد واجب است و بي شك
حجة الاسلام عبارت است از حج واجب و نيز در روايات ديگر شواهد و قرائني وجود
دارد كه اين جمع را غير قابل قبول مي كند .

2 ـ دسته دوم حمل بر موردي مي شود كه وجوب حج مستقر شده و دسته اول بر
موردي كه حج مستقر نگرديده است .

فاضل هندي در كشف اللثام مي نويسد : اگر وجوب حج بر شخصي مستقر شود بايد آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، باب11 ، ص29 ، ح1 ، جهت اطلاع بيشتر مراجعه شود به باب 11 ،
ح1 ، 5 ، 7 و باب11 ، ح2

2 ـ جواهرالكلام ، ج17 ، ص250

3 ـ آية الله حكيم ، مستمسك العروة الوثقي ، ج10 ، ص70 ، دارالكتب
العلميه .


28


را فوري انجام دهد گر چه با پياده رفتن باشد . ( 1 )

اشكال : اولا اين جمع تبرعي و غير عرفي است ثانياً با
ذيل روايت كه مي گويد : بيشتر حاجيان همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پياده به حج
مي رفتند نمي سازد ؛ زيرا بسيار بعيد است حج بر همه آنها مستقر شده
باشد .

3 ـ روايات دسته اول حمل بر تقيه مي شود ؛ زيرا بيشتر اهل سنت در تحقق
استطاعت وجود زاد و راحله را شرط مي دانند .

صاحب جواهر مي فرمايد : عامه وجود زاد و راحله را شرط كرده اند ، حتي
براي كسانيكه بدان نياز ندارند . ( 2 )

اشكال : اولا مشهور فقهاي شيعه وجود زاد و راحله را ،
در تحقّق استطاعت ، شرط كرده اند ، پس حمل فتواي مشهور بر تقيه بيوجه است .

ثانياً حمل بر تقيه جايي درست است كه جمع عرفي ممكن نباشد و در اينجا جمع عرفي
ممكن است .

4 ـ روايات دسته اول در دلالت بر لزوم زاد و راحله براي تحقق استطاعت
صريح تر و روشن تر از روايات دسته دوم در دلالت بر عدم لزوم زاد و راحله
در تحقق استطاعت مي باشد . پس با اظهريت دسته اول از ظهور دسته دوم دست
مي كشيم .

اين حل تعارض را در مستندالعروة پذيرفه اند . ( 3 )

اشكال : اولا ايشان دليلي براي اظهريت طايفه اول بر
طايفه دوم اقامه نكرده اند ثانياً اظهريتِ دسته اول موجب نمي شود كه رفع
يد از دسته دوم شود ؛ زيرا دسته اول اطلاق دارند در دلالت بر لزوم زاد و راحله در
تحقق استطاعت چه امكان پياده روي باشد و چه نباشد ، روايات دسته دوم اين اطلاق
را قيد مي زند كه اگر امكان پياده روي به مكه باشد وجود زاد و راحله
ضرورت ندارد . بعد از اين تقييد ، نتيجه اين مي شود كه در صورت بي نيازي از
زاد و راحله انجام حج واجب است .

5 ـ دسته اول حمل مي شود بر جايي كه به زاد و راحله نياز باشد و دسته دوم
حمل مي شود بر مواردي كه نيازي به زاد و راحله نباشد .

اشكال : اين جمع نيز صحيح نيست ؛ زيرا لازم
مي آيد حمل روايات دسته اول ، كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاضل هندي ، كشف اللثام ، ج1 ، ص292 ، ناشر عبد الحسيني سمسار
اصفهان .

2 ـ جواهرالكلام ، ج17 ، ص252

3 ـ مستند العروة الوثقي ، ج1 ، ص83


29


اطلاق دارند ، بر لزوم زاد و راحله در تحقق معناي استطاعت بر فرد نادر .

6 ـ منطوق دسته اول با منطوق دسته دوم تعارض ندارد ؛ زيرا مفاد دسته اول عبارت
است از وجوب حج با حصول زاد و راحله و مفاد دسته دوم عبارت است از وجوب حج با امكان
مشي و اين دو مطلب جنبه اثباتي دارد . امّا از نظر مفهوم ، با همديگر
متعارض اند . زيرا مفهوم دسته اول عبارت است از واجب نبودن حج در صورتي كه زاد
و راحله نباشد ، گر چه پياده روي ممكن باشد . ومفهوم دسته دوم اين است كه : حج
واجب است در صورتي كه پياده روي ممكن باشد گر چه زاد و راحله نباشد . و روشن
است كه اين دو مفهوم همديگر را نفي مي كنند پس تعارض وجود دارد و حل تعارض به
اين است كه مفهوم هر يك به منطوق ديگري مقيد شود و بعد از تقييد مفهوم دسته اول
نتيجه اين مي شود كه : كسي كه زاد و راحله ندارد ، حج بر او واجب نيست مگر اين
كه پياده روي برايش ممكن باشد و از آن طرف و بعد از تقييد مفهوم دسته دوم
نتيجه چنين مي شود : حج بر كسي كه توان پياده روي ندارد واجب نيست مگر اين
كه زاد و راحله داشته باشد .

پس حج واجب است بر كسي كه زاد و راحله دارد و يا داراي قدرت بر پياده روي
است .

به نظر ما اين جمع نسبت به جمعهاي ديگر بهتر و به صواب نزديكتر است .

لازم به يادآوري است كه براي حل تعارض نظرات ديگري نيز وجود دارد ؛ از جمله اين
كه روايات دسته دوم مورد اعراض فقها واقع شده است ولي جهت طولاني نشدن ، از نقد و
بررسي آنها خودداري مي شود . علاقه مندان مي توانند به كتابهاي
تفصيلي مراجعه كنند .

چكيده مطالب

1 ـ از جمله مطالبي كه سبب تحرك و همسويي فقه با نيازهاي جامعه بشري مي شود
بحث و تحقيق پيرامون موضوعات فقهي است .

2 ـ در تاريخ تطور استطاعت ثابت شده است ، فقها در اين كه رجوع به كفايت ، از
شرايط استطاعت هست ، يا نه ، اختلاف كرده اند و نيز از موارد اختلاف فقها اين
است كه استطاعت ، كه شرط وجوب حج است ، امري است عقلي و يا عرفي .

3 ـ فقهاي اهل سنت در جهاتي با همديگر اختلاف دارند ؛ از جمله اين كه آيا


30


استطاعت شرط است يا سبب و آيا استطاعت شرط ادا است يا شرط وجوب و يا شرط صحت و
آيا استطاعت شرط شرعي است يا عقلي .

4 ـ ارباب لغت در معناي استطاعت اختلاف درخور توجهي ندارند ، جز راغب اصفهاني كه
استطاعت را اخصّ از قدرت مي داند .

5 ـ استطاعت در يك تقسيم ، به شرعي ، عقلي و عرفي منقسم مي گردد .

6 ـ در اين كه معناي استطاعت در آيه عقلي است و يا عرفي ، ميان فقها اختلاف وجود
دارد . ثابت كرديم كه دوّمي صحيح است .

7 ـ ثمرات اين اختلاف نظر ، در فقه فراوان است كه به مواردي از آن اشاره شد .

8 ـ اين نظر ثابت شد كه استطاعت عرفي است و روايات مفسره ، در مقام بيان مصاديق
معناي عرفي آيه مي باشند .

9 ـ زاد و راحله هنگامي شرط استطاعت است كه به آنها نياز باشد .

10 ـ براي حل تعارض ميان رواياتي كه دلالت دارد بدون زاد و راحله حج واجب نيست و
رواياتي كه دلالت دارد اگر بي زاد و راحله رفتن ، بدون عسر و حرج ممكن باشد
كفايت از حجة الاسلام نمي كند ، راههاي مختلفي بيان شده و صحيح حل تعارض
به تقييد مفهوم هر يك به منطوق ديگري است .

در خاتمه لازم به يادآوري است در شماره 13 فصلنامه ميقات در مقاله طواف و محدوده
آن در ص65 ستون دوم اشتباه چاپي رخ داده و در دو مورد به جاي حريز ، ضرير آمده است
كه ضمن تصحيح از خوانندگان گرامي پوزش مي طلبيم .


| شناسه مطلب: 82935