بخش 6

حکم فتح راه حجاز...

ميقات حج - سال چهارم - شماره پانزدهم - بهار 1375

حكم فتح راه
حجاز

به انشاي عطاملك
جويني در سال 667

به كوشش : رسول جعفريان

متن حاضر همانطور كه در عنوان آمده به انشاي علاءالدين عطاملك بن
بهاءالدين محمد بن محمد جويني نگاشته شده است . وي صاحب تاريخ جهانگشاي و رئيس تمامي
عراق عرب در زمان اباقا بن هولاگو بوده است . شرح حال وي را محمد قزويني در مقدمه
تاريخ جهانگشاي به تفصيل آورده است . وي در دوره هولاگو حكومت بغداد را داشت . زماني
كه هولاگو در 19 ربيع الثاني سال 663 درگذشت و فرزند او اباقا بر سر كار آمد ،
سونجاق ، يكي از امراي مغول ، به حكومت عراق رسيد و عطاملك به نيابت وي عراق را اداره
مي كرد . وي تا پايان سلطنت اباقا ( سال 680 ) و يك سال در عهد احمد تكودار حكومت
عراق را داشت و جمعا 24 سال بر اين ديار حكومت كرد . زماني كه ارغون به بغداد درآمد ،
بناي بدرفتاري با عطاملك را گذاشته و وي اندكي بعد درگذشت . تاريخ درگذشت عطاملك روز
چهارم ذي حجه سال 681 بوده است . او در مغان درگذشت و پس از مرگش جسدش را به تبريز
آوردند در مقبره چرنداب دفن كردند . عطاملك نثري دلنشين و اديبانه داشته و تاريخ
جهانگشاي گواه بر نثر عالي اوست . در


66


متن اين اعلان به برادرش شمس الدين محمد جويني هم اشارتي شده
است . شمس الدين وزارت اباقا را داشت . اعلان حاضر در سال 667 نوشته شده و هدف آن
اعلان امنيت راه حج براي زائران خانه خداست . مي دانيم كه بغداد در سال 656 به
دست مغولان گشوده شد . قاعدتاً به دليل درگيري آنان با قدرتهاي محلي و
منازعه اي كه با قدرتهاي موجود در ساير ديار داشتند ، راه حج مسدود بوده است . محتمل آن است كه مسدود بودن به دليل عدم وجود امنيت در اين مسير بوده است . به هر
روي اعلان حاضر مربوط به ده سال پس از فتح بغداد بوده و ضمن آن اعلام شده است كه
راه حج باز شده و براي كسي عذري براي نرفتن باقي نمانده است . اين حكم كه به اصطلاح
مغولان يرليغ خوانده شده ، در مجموعه اي به شماره 2449 ( و ميكروفيلم ش 2389 ) در
كتابخانه مركزي دانشگاه تهران موجود است كه با راهنمايي دوست دانشور جناب آقاي دكتر
سيد حسين مدرسي طباطبائي به آن راه يافتم و ساعتي در خدمت دوست عزيز جناب آقاي
اشك شيرين آن را مقابله كردم . به هر روي اين متن سندي است در ارتباط با
حج گزاري ايرانيان و ساكنان عراق در سال 667 . متن را از لحاظ املايي تغييري
نداده ام و دليل اين امر البته روشن و واضح است . اينك متن يرليغ :


67


مـن انشاء الصاحب علاءالدين رحمـه
الله
در فتح راه حجاز و سفر كعبه به حكم
يرليغ
بسم الله الرحمن الرحيم ، قد جاءكم من الله نور و
كتاب مبين يهدي به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي
النور ( 1 )
بحكم آنك توفيق و سعادت مكنون و
مدّخرست و بر مثال جنين در ضمير روزگار مخزون و مضمر ، نه هر دَوري وقت ظهور آنست و
نه هر ذاتي را استعداد قبول حاصل و خوذ هر كاري را به زماني مخصوص
كرده اند و الأمور مرهونة بأوقاته و آن كار را به ذاتي مفوّض

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مائده : 16 ـ 15


68


و معلّق و كلّ مُيسَّر لِما
خُلِق له
تا هنگام آن كار در نيايذ جدّ و جهد منجح نيست و كوشش و كشش نافع
نه ، و چون ذات بي همال باذشاه زاده عالم ، مالك رقاب امم ، شاه شاهان عرب و عجم
منشأ سعادات و منبع خيراتست ، هر سعادت كي ايام در جيب غيب نهاذه بوذ و هر خير كي
زمان در حجاب كتمان آماذه كرده ، اينك در عهد همايون و دور ميمون اباقا از عدم بوجود آيذ و از قوت بفعل تا اعتزاي آن بدولت ازهره او باشد و انتساب آن بروزگار خجسته او كشذ : ور نيست باورت
اينك بدار گوش

بعد از آنك اميذهاي خلايق بريذه كَشته بوذ و از مدتهاي مديد و سالهاي
بسيار باز طوايف اسلام از زيارت بيت الله الحرام بازمانده و دل برداشته و ركن
حج اسلام كي ولِلّه عَلَي النّاس حِجُّ البيت من اسْتطاعَ
اِليهِ سَبيلا ( 1 )
و آن يك ركن است از اركان
خمسه كي خراب مانده است و اسلام بحقيقت بر مثال ذاتيست و اركان خمسه را مثابت حواس
خسمه كي ضعف يكي از آن ضعف ذاتست و در اين وقت كي مواكب كتبي راي مدينة السلم
بغداد را بِسمِّ مراكب متوج گردانيذ از جمله عنايتهاي باذشاهانه و عواطف شاهنشاهانه
كه صادر شذ و بذان يرليغ نفاذ يافت فتح راه مكه و اجازت
طوايف اسلام بزيارت كعبه معظمه و تعيين لشكر برسم بدرقه و سبل و صدقه بود . اشاعت
اين خير عام و افشاي اين حسنه بِاَنام بر حسب يرليغ جهان پيماي و فرمان بندگشاي و
منشور غم زداي و مثال رهنماي بندگان دولت روزافزون عطاملك
و محمد
پسران محمد جويني به آوازي بلند
نداي و أذِّن في النّاسِ بِالحجِّ يَأتوكَ رجالاً و علي كلِّ
ضامر يأتين من كُلّ فَجٍّ عميق لِيَشْهدوا منافِعَ لهم و يَذكُرُوا اسْم اللّه في
أيّام معلومات ( 2 )
در مي دمند و بر عقب
اين مي گويند : ايها العشاق باز آن دلستان آمذ
پديذ
جان بر افشانيد كان آرام جان آمذ پديذوقتست
كي اربا وجد و صفا و عاشقان مروه و صفا كه سالهااست
ناله شوق تقبيل عتبه كعبه چشم انتظار بر دريچه غيب نهاذه اند لبيك زنان احرام
بندند و عاشقوار پاي در راه نهند و روي بكار آرند و ماسوي الله را پشت پاي
زنند ؛ عسي ربّكم أن يكفّر عنكم سيِّئآتكم و يدخلكم جنات تجري
من تحتها الأنهار
و جمعي كي پنبه غفلت در گوش نهاذه بوذند به حجت آنك راه
حجاز مسدودست و عذر دفع من استطاع اليه سبيل موجود ،
يقين دانند كي آن عذر به فضل باري تعالي و يمن دولت قاهره زايل شد و آن بهانه كرانه
گرفت ، بعد از اين چه گويند و به چه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران : 972 ـ حج : 27


69


حجت تمسك جويند اگر هيچ گونه انوار ايمان و سعادات از صحيفه دلشان
محو نگشته است و بزنگار غفلت مبدل نشده وقت فوت نكند و قدرت فرصت از دست
نگذارند و الفُرص تمر مرَّ السحاب و كار امروز با فردا نيفكنند ، في الجمله چون فيض حق تعالي
شامل شد و مرحمت و سيورغاميشي ( 1 ) باذشاه حاصل آمذ اين
بشارت بخاص و عام و دور و نزديك و ترك و تازيك رسانيذه شذ تا تمامت مؤمنان از مرد و
زن ، خاص و عام ، شريف و وضيع ، شيخ و رضيع به تضرع و ابتهال دست نياز به حضرت
ذوالجلال بردارند و دوام عمر و ثبات ملك اين باذشاه زاذه جوان بخت
سليمان تخت خواهند و شكر اين نعمت را ورد ورد زبان خود سازند ان شاءالله
تعالي وحدهكتب في غرة رجب شهرالله الاصم رجب سنة سبع و ستين و
ستمائه

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در زبان مغولي
يعني : نوازش و تلطف و خيرخواهي .


| شناسه مطلب: 82953