* همراه با سپیدجامگان

میقات حج - سال پنجم - شماره هفدهم - پاییز 1375 همراه با سپیدجامگان سید علی قاضی عسکر بار دیگر ندای روح نواز و دلنشین وأذّن فی الناس بالحجّ یأتوک رجالا و علی کلّ ضامر یأتین من کل فجّ عمیق ( 1 ) در فضای ملکوتی جمهوری اسلامی طنین افکن شد ، دل ها به تپ

ميقات حج - سال پنجم - شماره هفدهم - پاييز 1375

همراه با سپيدجامگان

سيد علي قاضي عسكر

بار ديگر نداي روح نواز و دلنشين وأذّن في الناس بالحجّ
يأتوك رجالا و علي كلّ ضامر يأتين من كل فجّ عميق
( 1 ) در فضاي ملكوتي جمهوري اسلامي طنين افكن شد ، دل ها
به تپش افتاد واشك از ديدگان مشتاقان سرازير شد .

از اين ميان ، من نيز كه خاضعانه و ملتمسانه ، در شب هاي ماه مبارك رمضان با
عشق و شوري خاص از خداوند حج طلب كرده ، دعاي اللهم ارزقني حج بيتك الحرام في عامي
هذا و في كل عام را خوانده بودم ، سرانجام آن را اجابت شده يافتم .

اطلاع دادند كه قرار است ساعت 4 و 15 دقيقه بعد از ظهر روز يكشنبه 19/1/75 از
فرودگاه مهرآباد تهران راهي ديار وحي شوم زمان موعود فرا رسيد و به اتفاق خانواده
به فرودگاه آمدم .

زنان و مردان عازم حج اميدوار به فضل خداوند ، مشتاقانه به طرف در ورودي فرودگاه
در حركت بودند .

جمعيت انبوهي نيز براي بدرقه حاجيان آمده بودند . چند قدم آنطرف تر جمعي را
ديدم كه مسافرانشان پيشاپيش آنان در حركت بودند و پير مردي نوراني چهره
وخوش سيما ، به رسم گذشته ، پيشاپيش آنان چاوشي مي كرد . و خانم
فيلمبرداري ، از اين صحنه خاطره انگيز و به يادماندني فيلم مي گرفت . به ياد روايت امام صادق ( عليه السلام ) افتادم كه به نقل از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرموده است : مسلماني كه قصد مسافرت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حج : 27


234


دارد ، لازم است برادران ديني خود را از قصد خويش آگاه سازد . ( 1 )

همچنين مستحب است مسافر توسط دوستان و بستگان خويش بدرقه شود . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هر
گاه به بدرقه مسافر مؤمني مي آمد با آنان خدا حافظي كرده مي فرمود :

خداوند بر تقواي شما بيفزايد . به سوي هر خيري راهنمايتان باشد . حاجاتتان را
برآورد . دين و دنيايتان را محفوظ بدارد و شما را صحيح و سالم به وطن خويش باز
گرداند . ( 2 )

از ثمرات شيرين اين خبر دهي به دوستان و آشنايان آن است كه گرفتاران و حاجتمندان
و مشتاقان اين سفر معنوي و الهي ، دل شكسته و گريان و با دنيايي اميد ، خود را در
فضاي ملكوتي حرمين شريفين احساس مي كنند و التماس دعا مي گويند و با عزّت
و احترام زائر ديار نور را بدرقه مي كنند .

براي عمل به اين دستور اخلاقي اسلام ، من نيز به وسيله تلفن و گاهي حضوري با
دوستان و بستگان تماس گرفته با آنان خداحافظي كردم . همه التماس دعا مي گفتند . صداي لرزان برخي از آنان در پشت تلفن نشان از ديدگان اشكبارشان داشت . يكي
مي گفت : از خدا بخواهيد ما را هم بطلبد ، ديگري مي گفت : مريض دارم دعا
كنيد خدا شفايش دهد و . . . در آخرين لحظات ، جواني نزدم آمد و پرسيد : شما عازم حج
هستيد ؟ گفتم : آري : گفت : مريضي دارم دعا كنيد خداوند شفايش دهد . اين را كه گفت اشك
در چشمانش حلقه زد . از رنگ و رويش فهميدم خودش را مي گويد . خدا حافظي كرد و
رفت .

همسر ، فرزندان و مادرم تا فرودگاه به بدرقه ام آمده بودند ، چون وقت پرواز
هواپيما نزديك بود ، با آنها خداحافظي كرده داخل سالن رفتم . مأموران انتظامي از ورود
افراد بدون بليط جلوگيري مي كردند ، ليكن افراد زرنگي هم بودند كه با استفاده
از شيوه هاي مختلف ، به سالن انتظار آمده بودند . بليط را نشان دادم و وارد سالن
شدم . جمع قابل توجهي از همسفران را ديدم كه پيش از من آمده اند ، تعدادي مراحل
بازرسي را پشت سر گذاشته ، داخل سالن انتظار رفته بودند ، گروهي نيز منتظر مراحل
بازرسي هستند . برگه اي به دستم دادند كه در آن ، درباره ميزان خروج ارز از
كشور ، مقررات خروج و ورود كالاهاي همراه مسافر ، تذكراتي چند به حاجيان داده شده
بود ؛ از جمله تذكرات اين بود كه هر مسافر مي تواند 700 دلار ارز همراه خود از
كشور خارج كند !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج2 ، ص174 ، ح16

2 ـ من لا يحضره الفقيه ، ج2 ، ص180 ، ح805


235


در حالي كه يك روز پيش از آن راديو با قرائت اطلاعيه بانك مركزي جمهوري اسلامي
ايران اعلام كرده بود كه هر زائر فقط 1500 ريال سعودي و دو هزار تومان ايراني
مي تواند همراه ببرد و از خروج بيش از آن جلوگيري مي شود . حرف ديشب با
عمل امروز مأموران در فرودگاه سازگاري نداشت . به فكر فرو رفتم كه متأسفانه هنوز
هم باگذشت سالهااز پيروزي انقلاب اسلامي ، برخي سياستهاي اجرايي در كشور ،
نا پايدار و ناهماهنگ است . برخورد اين چنيني با مسائل اجرايي ، سوء استفاده كنندگان
را به قانون شكني ترغيب نموده ، اثر نامطلوبي در روحيه مردم از خود بجا
مي گذارد . زماني به موفقيت كامل دست خواهيم يافت كه مجموعه كشور ، چونان بدن
انسان سالم ، هماهنگ و منسجم عمل كنند .

بهرحال از گيت بازرسي گذشتم ، برخورد مأموران با همگان خوب و صميمي بود و نسبت به
سال گذشته مطلوب تر به نظر مي رسيد .

يكي از برادران حفاظت ، ضمن آن كه التماس دعا مي گفت ، از من خواست تا در اين
سفر معنوي درباره امام زمان ( عليه السلام ) براي مردم صحبت كنم تا آنان با شناخت
بيشتر نسبت به آن حضرت ، در زمره منتظران واقعي آن امام همام درآيند . خواسته خوب ، به
جا و ارزشمندي بود .

سالن انتظار فرودگاه ، با عكس ها و تابلوهاي زيباي مربوط به حج تزيين شده
بود و يك دستگاه تلويزيون با استفاده از فيلم هاي ويدئويي ، برنامه هاي
جالب و جذابي پخش مي كرد . تا چند سال گذشته از اين گونه برنامه ها خبري
نبود ، ليكن خوشبختانه با فعّال شدن بعثه مقام معظّم رهبري و سازمان حج و زيارت و با
استفاده از كارشناسان و همكاري صدا وسيماي جمهوري اسلامي ايران ، برنامه هاي
خوب و جالبي تهيّه و همه ساله به نمايش گذاشته مي شود تا حاجيان با ديدن آنها ،
راههاي بهرهوري بيشتر از اين سفر معنوي و الهي را آموزش ببنيد .

اصولا حاجي نيازمند آموزش و توجيه لازم قبل از سفر حج است ؛ چرا كه اين سفر با
ديگر سفرها تفاوت اساسي دارد . در روايات به ما آموخته اند حاجي از آن زمان كه
تصميم به انجام حج مي گيرد بايد با آداب و شيوه رفتاري خاصي حركت كند . ابتدا
نيت خويش را خالص كرده ، فقط براي خدا و با انگيزه الهي در اين راه قدم بردارد .

پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در يك تقسيم بندي تنبه آفريني ، در حجة الوداع ،
حاجيان خانه


236


خدا ، در آخر زمان را به چند گروه تقسيم كرده ، فرموده : زماني فرا خواهد رسيد كه
ثروتمندان از امّت من براي تفريح و خوشگذراني و گروههاي متوسّط جامعه ، براي سوداگري
و تجارت ، و فقيران و نيازمندان آنان نيز براي خود نمايي
و رياكاري حج مي گزارند .

سلمان پس از شنيدن اين مطالب ، با شگفتي پرسيد : ، اي رسول خدا ، آيا چنين زماني
خواهد آمد ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : ، سوگند به آن خدايي كه جان من در دست اوست [ آنچه گفتم ] در آينده واقع
خواهد شد . ( 1 )

بنابراين گاهي آنان كه پول و امكانات مالي دارند ، به خاطر رفع خستگي و تفريح به
حج مي آيند و طبيعي است داشتن چنين انگيزه اي حاجي را در سفر حج ، بيشتر
به استقرار در هتل بهتر ، خوراك لذيذتر و پرسه زدن در كوچه و بازار و
سركشي به مغازه ها مشغول مي كند . بيش از آن كه عاشق خانه خدا باشد ، عاشق
جدّه و بازار ابوسفيان مي شود . در جستجوي جنس است . نه در يافتن خدا و جاي پاي
ابراهيم خليل و . . .

آن ديگري هم به خيال خام خود به حج آمده تا كالاي ارزاني را خريده ، و پس از
بازگشت به ميهن آن را بفروشد و از اين رهگذر سودي ببرد ، اين هم سوداگر است نه حاجي ،
سوداگران نيز در طول سفر به فكر سوداگري اند نه عبادت : و سوّمي هم چند روزي را
به خورد و خوراك و خواب در سرزمين وحي عمر مي گذراند و خوشحال است كه پس از
مراجعت ، آشنايان و دوستان و بستگان به استقبال او آمده ، رفت و آمد دارند سور و ساتي
به پا مي كنند و همه او را حاج آقا و يا حاج خانم صدا مي زنند ! اين هر سه
گروه زيان كارند و سودي از اين سفر معنوي نمي برند .

البته اگر حاجي بداند به كجا مي رود و هدف از سفر به خانه خدا چيست ؟ بطور
طبيعي به اهداف فوق نيز دست پيدا مي كند ؛ چرا كه وقتي حاجي خود را در كنار قبر
مطهر و نوراني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي بيند و يا شب هاي مسجدالحرام را درك
مي كند و دهها و صدها هزار انسان عاشق از گوشه و كنار جهان آمده را با
رنگ ها ، لباس ها ونژادهاي گوناگون مشاهده مي كند كه همه در يك صف
ايستاده و به يك سو نماز مي گزارند ، براستي خستگي از جان و تنش به در رفته ،
نشاط روحي و معنوي خاصي به او دست مي دهد كه با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه
نيست . تمامي عبادات اينگونه اند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تهذيب ج5 ، ص463 ، ح1613


237


و اگر كسي به عمق اسرار و معارف آنها پي ببرد لذتي در خود احساس
مي كند كه هرگز ، با هيچ لذت مادي آن را مبادله نخواهد كرد . اگر در فكر تجارت
هم باشد باز حرمين شريفين بهترين مكان براي تجارت معنوي است .

قرآن كريم به ما آموخته است كه اگر با خدا معامله مي كنيم ، سود آن با
تجارت هاي مادي قابل مقايسه نيست :

ان الله اشتري من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم
الجنة . . . ؛
( 1 ) خداوند با
مؤمنان معامله مي كند ، جان و مال مي خرد و به جاي آن بهشت مي دهد .

من ذاالّذي يقرض الله قرضاً حسناً فيضاعفه له أضعافاً
كثيرة . . . ؛
( 2 ) هركس به خدا
قرض دهد ، خداوند چندين برابر پاداش به او مي هد و . . .

در حج نيز چنين است ؛ خداوند حج صحيح و مبرور را از حاجي مي پذيرد و به جاي
آن آمرزش گناهان و بهشت موعود عنايت مي كند .

به مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي رود يك ركعت نماز مي خواند ، ده هزار ركعت از
خدا پاداش مي گيرد . در مسجد الحرام مقابل كعبه مي ايستد يك ركعت نماز
مي خواند ، يكصد هزار ركعت پاداش مي گيرد .

نشسته و به كعبه مي نگرد ، براي هر لحظه نگاهش از خدا مزد مي گيرد . قرآن مي خواند ، طواف مي كند ، نماز مي گزارد و . . . بر عطاياي الهي
پيوسته افزوده مي شود . آيا تجارتي از اين سودآورتر كسي سراغ دارد در كجاي جهان
يك تومان ، صد هزار تومان سود به همراه مي آورد ؟

بنابراين حاجيان را بايد قبل از سفر حج توجيه كرد زيرا كه حج عبادت خداست
و معمول مردم بيش از يك سفر در طول زندگي ، توفيق رفيقشان نمي شود و
اگر حاجي بداند چگونه از حج بهره برداري كند به سود سرشاري دست خواهد يافت و
تا پايان عمر از شر و پليدي و شيطان ، گريزان و از بدي ها در امان
مي ماند .

البته وظيفه علماء و دانشمندان و فرهيختگان است كه با استفاده از ابزارهاي
مختلف ، پرده غفلت و بي خبري را از جلو چشمان مردم برداشته ، آنان را با
افق هاي اميد بخش و روشن آشنا سازند . . .

اطلاعات فرودگاه اعلام داشت ، از مسافراني كه با پرواز شماره 1130 هواپيمائي
جمهوري اسلامي ايران عازم عربستانند خواهشمنديم براي سوار شدن به هواپيما به درب
خروجي مراجعه فرمايند . حاجيان با شنيدن اين پيام ، از جا حركت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ توبه : 111

2 ـ بقره : 245


238


كرده ، به تكاپو و پرس و جو افتادند . در چنين مواقعي برخي از مسافران بي جهت
عجله مي كنند . با شتاب به طرف در خروجي مي آيند و در نتيجه هم خود و هم
ديگران را اذيّت مي كنند . اين رفتار از ديدگاه تربيتي ، پسنديده نيست . هر
مسافري كه به سالن انتظار راه يافته ، بايد اين مطلب را بداند كه تا هواپيما تمامي
مسافران را سوار نكند ، پرواز نخواهد كرد . بنابراين عجله و شتاب براي چيست ؟

اصول تربيتي اسلام نيز اقتضاي آن را دارد كه در چنين مواقعي پيران و كهن سالان
را بر خود مقدم داشته ، آنان را كمك و ياري دهيم . طبق فرمايش روايات ، خدمت به حاجيان
بيت الله الحرام از بهترين كارهاست پس خوب است كه آن را از همين جا آغاز
كنيم .

مأموران گذرنامه ، بليط ، مهر خروج و ويزاها را كنترل كردند . به طرف هواپيما
رفتيم . همه چيز به خوبي پيش مي رفت . از بي صبري و عصبانيت خبري نبود . مهمانداران هواپيما با مهرباني به حاجيان خوش آمد گفته ، آنان را براي نشستن روي
صندلي ها هدايت مي كردند . البته جاي مخصوصي براي مسافران در نظر گرفته
نشده و بليط ها شماره صندلي ندارند وهمين امر موجب شده تا در پاره موارد
بي نظمي هايي رخ دهد .

روز گذشته كه با آقاي محمد حسين رضايي رياست محترم سازمان حج و زيارت عازم ديدار
رياست جمهوري بودم خبر ، يافتم كه جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاي محمدي
ري شهري دستور داده اند ، در سال جاري حتماً شماره صندلي مسافران مشخص
شود ، ايشان نيز به عوامل اجرايي دستورات لازم را داده بر آن تأكيد مي كردند
ليكن متأسفانه هنوز خبري از اجراي اين فرمان نبود . اميد است هواپيمايي جمهوري
اسلامي ايران در پروازهاي بعدي مشكل را حلّ كند .

با راهنمايي مهمانداران ، روي يكي از صندلي ها نشستم و قبل از آنكه مهماندار
مرا فرا بخواند كمربند را بستم .

چقدر خوب و زيباست كه انسان قبل از هرگونه تذكر و درخواستي ، خود وظيفه شناس بوده
و بدان عمل كند . چرا برخي هميشه در انتظار شنيدن تذكّر و راهنمايي اين و آن هستند ؟
با كمي انديشيدن و تدبّر هر كسي مي تواند مأمور و مذكّر خويش باشد و راه و رسم
زندگي صحيح ، همراه با نظم و انظباط را فراگيرد .

مهماندار اعلام كرد كه مقصد جدّه


239


و مدّت پرواز سه ساعت است ، لطفاً كمربندها را بسته نگهداريد و به
علامت نكشيدن سيگار توجه كنيد . مسافران هر يك بگونه اي وقت گذراني
مي كردند ؛ برخي روزنامه مي خواندند ، بعضي با بغل دستي خود صبحت
مي كردند ، تعدادي به خواب فرورفتند و من نيز از فرصت استفاده كرده ، به نوشتن
سفرنامه پرداختم . نيم ساعتي كه گذشت ، ميهمانداران پذيرايي از ميهمانان خدا را آغاز
كردند .

در پروازهاي خارجي رسم بر اين است كه با غذاي گرم از مسافران پذيرايي
مي كنند أما در اين پرواز از همان غذاهاي سرد و معمولي پروازهاي داخلي استفاده
شد . شايد هواپيمايي از هم اكنون مي خواهد به حاجيان بياموزد كه به فكر شكم و
استفاده از غذاهاي چرب و نرم نباشند ! ليكن نه هواپيمايي چنين انديشه اي دارد
و نه حاجيان خسته و به خواب رفته چنين درسي را فرا مي گيرند . كاش
مسؤولان محترم هواپيمايي ، با پروازهاي سفرهاي مذهبي همان گونه عمل مي كردند كه
با پروازهاي اروپايي عمل مي كنند . اين تفكر كه چون اينها حاجي اند و قصد
زيارت دارند و اعتراضي هم نمي كنند ، پس هر چه خواستيم بكنيم ! تفكر
نادرستي است .

لحظه ها به سرعت سپري مي شدند ، و پرنده آهنين بال آسمان را
مي شكافت و برفراز ابرها به سوي هدف مي شتافت ، هر چه بيشتر اوج
مي گرفت ، شهرها و كوهها كوچكتر ديده مي شد . اگر هوا ابري نباشد ، شهرها
رابه صورت نقطه اي كوچك مي توان ديد !

از ديدن اين منظره ها به اين فكر افتادم كه به آن جا خواهم رسيد .

راستي اگر انسان در مسير معنويت تلاش كند و اوج بگيرد ، كه دنيا و متعلّقات آن در
نظرش كوچك مي شود . و هرچه به خدا نزديگتر گردد ، جلوه هاي دنيايي را
كوچكتر و حقيرتر مي بيند .

نكته ديگر آن كه وقتي كسي در محيطي بسته قرار گرفته ، تنها چيزهايي را
مي بيند كه در اطرافش موجود است ، به كوچه و خيابان كه در آيد افق ديدش بيشتر
مي شود ، اگر بر فراز كوهي برآيد ، مناطق وسيعتري از اطراف در معرض ديدش قرار
مي گيرد . و اگر پرواز كرده به آسمان بيايد ، با يك نگاه همه جا را
مي بيند ؛ از اين روست كه انسانهاي حقيقت جو و خدا خواه بايد با ديدي
شگرف تر و وسيع تر به جهان بنگرند ، و زندگي را از يك زاويه محدود نبينند . تنها به دنيا و جاذبه هاي مادي آن نيانديشند ،


240


تلخي و شيريني ، زيبايي و زشتي ، و خوبي و بدي ها را باهم ببينند تا به كمال
مطلوب دست يازند .

حال كه حاجيان در فضا به پرواز در آمده و افق ديد وسيعتري پيدا كرده اند ،
شايسته است پس از فرود آمدن در فرودگاه جدّه ، مراقب باشند تا بار ديگر
جاذبه هاي زميني آنان را از توجه به صعود به سوي حق و معنويت باز ندارد . در
اين سفر الهي ، به فكر پرواز بوده ، همپاي فرشتگان و ملائك در ديار ملكوتيان سير
كنند . . .

در اين لحظه خلبان با سلام و خير مقدم به مسافران اظهار داشت : ما هم اكنون در
فاصله سي و نه هزار پايي ( حدود 12 هزار متري زمين ) در حركت هستيم . هواپيما نزديك به 800 كيلومتر در ساعت سرعت دارد . مسير ما از تهران به اين ترتيب بوده كه از فضاي
شهرهاي اصفهان و شيراز گذشته و پس از عبور از خليج فارس وارد فضاي عربستان شديم و
هم اكنون در فاصله 100 كيلومتري شهر رياض هستيم و تا 55 دقيقه ديگر به فرودگاه جدّه
خواهيم رسيد ، هواي جده خوب گزارش شده ، براي شما مسافران عزيز و گرامي سفري خوب و
خوش آرزومندم . گفتني است كه خلبان هاي ايراني از تخصّص بالايي برخوردارند و در
برخاستن و نشستن و هدايت هواپيما ، تحسين همگان را برانگيخته اند . از خداوند
براي تمامي اين عزيزان آرزوي موفقيت دارم .

از برادر عزيز و بزرگوارم آقاي حاج شيخ حسين انصاريان كه در صندلي جلو نشسته
بود ، دعوت كردم تا لحظاتي كنارم آمده ، يكي از خاطرات خوب و شيرين سفر حجّش را برايم
بگويد . ايشان نيز درخواست مرا پذيرفته ، چنين اظهار داشتند :

مدير يكي از كاروانها به نام حاج احمد كاشاني ، كه در پامنار تهران مغازه داشت ،
روزي براي من تعريف كرد كه حدود چهل سال قبل كارواني را با حدود سي و پنج نفر راه
اندازي كردم تا با اتوبوس از طريق عراق و سوريه به مكه مكرمه مشرف شويم ، در آن زمان
حاجي زياد نبود و لذا تعداد زائران هر كاروان كم بود و آنها خود غذا تهيّه كرده و
هزينه مي كردند و مديران كاروان ها بيشتر جنبه راهنما داشتند . روزي كه
قرار بود حركت كنيم ، پير مرد خوش سيمايي ، يك زن و مرد اصفهاني را به من معرفي كرد و
گفت : خيلي مواظب اين دو مسافر باش . و مراعاتشان كن . سفارش هايش را كرد و رفت . در بين راه ديدم اين دو ، خيلي اهل تهجد و عبادتند و


241


هر يك حال عجيب و خوشي داشتند .

سرانجام پس از طي مسير به مدينه رسيديم . در آن زمان ، مثل الآن ، ساختمان و منزل
در كار نبود ، چند باغ وجود داشت كه كاروانها آنها را اجاره كرده و در آنجا سكونت
مي گزيدند . تابستان بود و گرما بيداد مي كرد . حدود بيست روز در مدينه
مانديم تا آن كه قرار شد براي محرم شدن به مسجد شجره برويم . در آن روزگار مسجد شجره
مسجد كوچكي بود . وارد مسجد شديم ، حاجي ها يكي پس از ديگري محرم شدند ولي اين
مرد اصفهاني همچنان ايستاده و در فكر بود . پرسيدم : احرام بسته اي ؟ گفت : نه . گفتم دوست داري مستحبّات احرام را به جاي آوري ؟ گفت : آري ؛ پولي داده ، مقداري آب
خريد و با آن غسل كرد . حالت بكاء عجيبي داشت و زياد گريه مي كرد ! همراهان
تلبيه را گفته آماده حركت بودند ، اما ديدم او تلبيه نمي گويد . گفتم : چرا لبيك
نمي گويي ؟ پرسيد تلبيه يعني چه ؟ در حدّ اطلاعاتم پاسخش را گفتم كه تلبيه يعني
خدايا ! تو خواندي و من آمدم . گفت : همين ؟ ! گفتم : آري .

با همان حال گريه و بكايي كه داشت ، مرتب مي گفت : خدايا ! آمدم ، يارب آمدم ،
آنقدر گفت و گريه كرد تا به زمين افتاد ، وقتي بالاي سرش آمدم ديدم از دار دنيا رفته
است ! به همراه زائران غسلش داديم و كفنش كرديم و در پشت مسجد شجره قبري كنده ، به
خاكش سپرديم . . . آقاي انصاريان سپس افزودند كه : من مسجد شجره قديم را ديده بودم ،
گمانم اين است كه هم اكنون قبر آن آقا در توسعه جديد ، داخل مسجد قرار گرفته
است .

خاطره خوب و تكان دهنده اي بود . از آقاي انصاريان به خاطر بيان اين خاطره
شيرين و جالب تشكر كردم . آنگاه درباره موضوع ديگري به صحبت ادامه داديم تا آن كه
مهماندار هواپيما اطلاع داد تا چند دقيقه ديگر در فرودگاه جده به زمين خواهيم نشست . لحظاتي بعد هواپيما فرود آمد و پس از توقف كامل ، زائران به آرامي پياده شدند .

در ابتداي ورود به سالن انتظار ، يكي از مأموران سعودي ، چند جزوه تبليغي
وهابي ها را ، كه به زبان فارسي افغاني به رشته تحرير در آمده بود ، به زائران
هديه مي داد . چند نفر مأمور بهداشت نيز كارت واكسن زائران را كنترل
مي كردند . هر كس كارت واكسن نداشت همانجا تزريق مي كردند و به بعضي هم به
جاي آمپول ، كپسول مي دادند .


242


در سالن بعدي با كامپيوتر گذرنامه ها را كنترل و مهر دخول
مي زدند .

از اين مرحله كه گذشتيم ، براي تفتيش اثاثيه به سالن ديگري آمديم . من اوّلين نفر
بودم كه اثاثيه ام را بازرسي مي كردند . مأمور تفتيش لباس ها و هر
آنچه كه داخل ساك بود را بيرون ريخت و آن را تكاني داد تا مطمئن شود كه چيزي داخلش
نمانده است . در اين حال يك مهر كربلا از لابلاي لباس ها به دست آورد ، قدري
بررسي كرد و به گوشه اي انداخت و گفت : ممنوع ! به او گفتم : ليش ممنوع ؟ هذا
تراب ! پاسخي نداد . بعد از اصرار و پافشاري من فرد ديگري را صدا كرد و باهم كمي صحبت
كردند و سرانجام مهر را به من بازگرداند . به او گفتم : اين روزها ، زائران زيادي به
جده وارد مي شوند ، سعي كنيد بي جهت حاجيان را اذيت نكنيد و تا
مي توانيد به ميهمانان خدا خدمت كنيد و اين انسان هاي از راه دور آمده را
آزار نرسانيد ، باشد با خاطره اي خوش از سفر حج برگردند . به علامت قبول سري
تكان داد و من هم خداحافظي كرده ، از سالن بيرون آمدم .

از سالن كه بيرون مي آيي ، فضاي وسيعي را با خيمه هاي سفيد رنگ و
مرتفع ، براي استراحت زائران فراهم آورده اند ، ستونهاي استوانه اي شكل كه
در درون آن سيستم تهويه مطبوع تعبيه شده هوا را تا حدودي تعديل مي كند . خدمه
هر كاروان كه به صورت پيش پرواز به عربستان رفته اند ، مكاني را براي حاجيان
تدارك ديده اند و از آنان پذيرايي مي كنند و در همين فاصله ، يكي از اعضاي
كاروان گذرنامه ها را براي گرفتن اتوبوس جمع آوري كرد .

سازمان حج و زيارت در سال هاي اخير با برنامه ريزيهاي خوب و منظّم با
غذاي گرم از حاجيان پذيرايي مي كند . هيأت پزشكي نيز يك تيم پزشكي در جدّه
مستقر كرده ستاد جدّه هم پاسخگوي حاجيان و زائران ايراني خانه خدا هستند كه از
ايران و ديگر كشورها به حج آمده اند . معمولا كاروانها بين چهار تا 12 ساعت در
جدّه مي مانند . در اين فاصله ، عناصر فرصت طلب و مشتاقان پسته و زعفران و
انگشتر ، گرداگرد كاروان هاي ايراني به گردش در مي آيند تا با بهاي اندكي ،
كالاي مرغوبي را خريدار كنند . بعضي از زائران بي توجّه نيز با چراغ سبز نشان
دادن ، بازار خريد و فروش را رونق مي بخشند كه منظره ناخوشايندي را به نمايش
مي گذارند .

به روحانيان و مديران كاروان ها توصيه شده ، قبل از سفر ، زائران را توجيه


243


كنند تا تحت تأثير اينگونه جاذبه ها قرار نگيرند .

تا فراهم شدن وسيله نقليه ، به استراحت پرداختيم ، سپس ساك ها را برداشته
باتفاق برادران عازم مدينه منوّره شديم . جادّه جدّه مدينه اتوبان است ، و بطور
متوسّط اتوبوس ها اين مسير را بين 5 تا 6 ساعت طي مي كنند .

مدينه منوره

شهر مدينه در شمال غربي جزيرة العرب و شمال مكه مكرمه واقع است و فاصله آن
تا جده 395 و تا مكّه 425 كيلومتر مربع است . ارتفاع آن از سطح دريا حدود 597 تا 639 متر است .

برخي مورّخان براي مدينه تا 94 اسم ذكر كرده ، و پيشينه اين شهر را ، پس از طوفان
نوح مي دانند ( 1 ) مدينه منوّره يا يثرب اوّلين
پايگاهي است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پس از ورود و هجرت به آن ، حكومت اسلامي را تشكيل و
بنيانگذاري كرد ؛ از اين رو بسياري از حوادث تلخ و شيرين صدر اسلام ، در اين شهر
اتفاق افتاده و گرچه دولت سعودي بسياري از آثار اسلامي را از بين برده ليكن هنوز
تعدادي از مكانها و مقبره ها از تعرّض جدّي مصون مانده است . مرقد نوراني رسول
خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و نيز قبور مطهر چهار امام شيعه ؛ امام مجتبي ، امام سجّاد ، امام باقر
وامام صادق ( عليهم السلام ) در مدينه قرار دارد و از اين رو يثرب را به
عنوان دومين شهر ، پس از مكه مكرمه ميعادگاه عاشقان و پيروان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ساخته است .

اتوبوسها پس از گذر از تفتيش مأموران سعودي ، در فاصله حدود 15 كيلومتري مدينه ،
به ترمينال اتوبوسها هدايت مي شوند . در آنجا گذرنامه ها را مهر زده نگه
مي دارند و تنها رسيد آن را در اختيار مدير گروه مي گذارند تا بتواند
هنگام خروج از مدينه مراجعه و گذرنامه ها را براي رفتن به مكّه تحويل بگيرد . با گذر از اين مرحله ، اتوبوس ها به سوي محل استقرار هر كاروان در مدينه حركت
مي كنند . همينكه در و ديوار شهر پديدار مي گردد روحاني كاروان يا هركس كه
صداي خوشي دارد به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ائمه بقيع سلام داده ذكر مصيبتي مي خواند و
مردم با ديدن گنبد سبز پيامبر و مناره هاي مسجد النبي صدا به صلوات برداشته
عاشقانه مي گريند و از اين كه توفيق زيارت مدينه منوره را پيدا كرده اند ،
صميمانه خدا را سپاس مي گويند .

زائران ايراني خانه خدا در دو گروه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسعودي ، مروج الذهب ، ج2 ، ص155 ؛ وفاء الوفا ، ج1 ، ص156


244


مدينه قبل و مدينه بعد به عربستان اعزام مي شوند ، آنان كه مدينه قبل هستند ،
پس از ورود به اين شهر ، چند وظيفه مهم بر عهده دارند :

1 ـ شناخت احكام و مناسك حج

آشنايي با احكام و مناسك حج از مهمترين وظايف زائران خانه خدا است . روحانيان و
معين هاي كاروان ها ، روزها و شب ها در محلّ كاروان براي
زائران جلسه مي گذارند و گاهي نيز براي تصحيح حمد و سوره و كنترل
بيشتر ، به داخل اتاقها رفته به صورت فردي ، با هر يك از زائران تماس گرفته ، آنها را
راهنمايي مي كنند .

زائراني كه در اين گونه جلسات شركت نمي كنند فردا روز و به هنگام انجام
اعمال و مناسك حج ، دچار اشتباهاتي خواهند شد كه در پاره اي موارد قابل جبران
نيست مگر آنكه حج را تكرار كرده سال ديگري به حج بيايند و آن را اعاده كنند .

چندي پيش ، فردي تلفني از اراك تماس گرفت و گفت : دوستي دارم كه چندين سال پيش از
اين ، به خانه خدا مشرف شده و حج گزارده است تا اين كه دو شب قبل در جلسه اي
پيرامون اعمال و مناسك حج سخن به ميان آمد ؛ از آن جمله اين كه عمره مفرده با طواف
نساء و نماز طواف در پشت مقام پايان مي يابد .

ناگهان آن آقا به خود آمده ، متوجّه شد كه چون فكر مي كرده عمره مفرده نياز
به طواف نساء ندارد ؛ از اين رو آن را انجام نداده و حال با گذشت چند سال تازه
فهميده است كه بايد چه كند ! شركت در جلسات آموزشي از تكرار اينگونه صحنه ها
جلوگيري خواهد كرد .

2 ـ آشنايي با تاريخ اسلام

با اوج گيري شكنجه و آزار دشمنان اسلام در مكه مكرمّه ، مدينه و مردم با صفاي آن
در آن روزگاران ، آغوش خود را براي پذيرش پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و همراهان آن حضرت به گرمي
گشودند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با آگاهي از توطئه مشركان و با استفاده از تاريكي شب از مكه
خارج و پس از چند روز در ميان استقبال با شكوه مردم وارد مدينه شدند . از اين تاريخ
به بعد ، حدود ده سال آن حضرت در مدينه زندگي كرده ، حكومت اسلامي تشكيل دادند ،
دشمنان قسم خورده اسلام نيز هر از چندي به مدينه حمله كرده ، رو درروي مسلمانان قرار
مي گرفتند از اين رو مدينه خاطرات تلخ و شيرين صدر اسلام را در برابر ديدگان
حاجيان به نمايش


245


مي گذارد و در جاي جاي آن سرزمين مي توان گوشه اي از تاريخ اسلام
را با يادگاري آن دوران يافت .

مسجد قُبا ؛ همان مسجدي كه بر اساس تقوا بناشده و اولين پايگاه عبادت ساخته شده
توسط رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است . با ساختمان زيبا و جذّابش در ابتداي ورود به مدينه ، جلوه
گري مي كند . عارفاني كه با پيمودن مراحل كمال ، توان آن را يافته اند تا
حقايقي را تماشاگر باشند ؛ بانشستن در كنار نخلهاي زيباي قبا ، مي توانند ورود
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را ، كه سيل مشتاقان در اطراف مسير ورودي شهر به انتظار
طلوع خورشيد وجود آن حضرت نشسته اند ولحظه شماري مي كنند ، به خوبي ببينند
و آنگاه به دنبال آن حضرت راه مي افتند به مسجد جمعه مي رسند ؛ همانجاكه
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اولين نماز جمعه را اقامه فرمود ، كمي بالاتر مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را
مشاهده مي كنند كه چونان نگيني بر تارك مدينه مي درخشد . به هنگام ورود
چونان جبرئيل از خدا و رسولش اجازه گرفته ، اذن دخول مي خوانند و وارد
مي شوند . روبروي خود ، صفّه را مي بينند و با چشم دل مهاجران ايثارگري را
آنجا نشسته مي نگرند كه براي دين نگهداري و حمايت از اسلام ، از
خانه و كاشانه و خويشاوندان خود دست كشيده ، وبه همراه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه آمده اند . كنارآن ، خانه كوچك زهرا ـ س ـ وعلي ( عليه السلام ) ديده مي شود ، علي ( عليه السلام ) را دركنار آن خانه درنيمه هاي شب ، نمازشب
خوان مي توان ديد ، واگر مقابل آن خانه بنشيني وباچشم دل بنگري ، زهراـ س ـ
يگانه يادگارپيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را خواهي ديدكه دستهاي زيباوكوچك حسن و حسين را
گرفته ، از خانه خارج مي شود . كمي آن طرف تر ستون هاباتوسخن
مي گويند .

اسطوانة الوفود شهادت مي دهد كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اينجا مي نشسته ، به
اين ستون تكيه مي داده و ميهمانان را به حضور مي پذيرفته اند .

اسطوانة الحرس نيز به زبان آمده مي گويد : مولاي متقيان علي بن
ابيطالبـع ـ در كنار من مي ايستاد و از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پاسداري
مي كرد .

سون توبه نيز خواهد گفت : حاجيان ! ابي لبابه را بنگريد كه چگونه از ترس خداوند و
به خاطر جبران خطرهاي گذشته ريسماني به گردن بسته ، و آن سوي ريسمان را نيز به ستون
گره زده و با اشك چشمانش به خدا التماس مي كند تا او را ببخشايد وكمي بعد
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) باگامهايي استوار و خندان كنار آن ستون آمده ،


246


ريسمان را باز مي كند و دست رحمت خود را بر سر ابي لبابه نهاده ، به او
بشارت مي دهد كه توبه ات را خدا پذيرفت . و به ناگاه گوش دلت نداي روحبخش
اذان را مي شنود كه بانگ برمي آورد : الله أكبر ، الله أكبر ، أشهد أن لا
اله الا الله . . . و مردم را به نماز جماعت فرا مي خواند .

درب هاي مسجد را نظاره گر باش ، سلمان آمد ، اباذر داخل شد ، عمار و
مقداد آمدند و همه به سوي محراب در حركت . كمي بعد نماز جماعت به امامت رسول
خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تشكيل مي شود و تمامي اين چهره هاي نامي اسلام به آن
حضرت اقتدا مي كنند . در كنار مسجد ـ همانجا كه هم اكنون مرقد نوراني رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ، خانه كوچكي وجود داشت كه وجود نوراني پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را سالها در خود
پذيرايي كرده است . خانه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را مي گويم ؛ همان خانه به ظاهر محقر
و كوچك اما در واقع بزرگ و شكوهمند . آيا درخشنده ترين چهره نبوت ورسالت
محمد بن عبدالله ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه با توكّل بر خداوند توانست دنيا را تحت تأثير قرار
دهد . ايران و روم را به شكست واداشته و پرچم پر افتخار اسلام را بر بلنداي بام جهان
به اهتزاز درآورد ، در همين خانه چند متري مي زيسته و با همين سادگي زندگي
مي كرده است ؟ ! آري رمز موفقيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ساده زيستي بوده است ؛ چرا كه
دستيابي به معنويت در ساده زيستي است و رفاه و رفاه طلبي آفت زندگي صحيح و اسلامي
است .

بر اساس فرموده رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بين قبر و منبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) باغي از باغستانهاي
بهشت است ؛ مابين قبري و منبري روضه من رياض الجنّه ، آنگاه كه زائر حرم نبوي در اين
مكان مي نشيند ، خود را در بهشت خداوند مي بيند .

يك ركعت نماز درمسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با يك هزار ، و بر اساس برخي روايات با
ده هزار ركعت نماز در جاي ديگر ، برابري دارد .

از شايسته ترين اعمال در مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قرآن خواندن و با جبرئيل امين هم
نوا شدن است . بسياري از آيات قرآن را فرشته وحي ، در همين مسجد بر قلب نوراني رسول
خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نازل كرد و حاجي با خواندن قرآن در اين مكان مقدّس ، نورانيت خاصي در وجود
خويش احساس مي كند . وقتي شبها و صبح ها به هنگام برگزاري نمازجماعت در
مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حذيفي ، قاري معروف قرآن ، بالحن جذّاب و شيرينش حمد را
مي خواند و آيات قرآن را تلاوت مي كند ، به راستي در و ديوار


247


و ستون هاي مسجد او را همراهي مي كنند و هركس قرآن را
بفهمد و معاني آن را درك كند آنچنان لذّتي مي برد كه هرگز تا پايان عمر آن را
فراموش نخواهد كرد .

اشكم به رخ ، خونم به دل ، آهم به سينه است

اي زائرين ، اي
زائرين اينجا مدينه است

شهري كه خاكش آبرو بخشد به جنّت

شهر محمد ، شهر قرآن ،
شهر عترت

اينجا مدينه ، شهر پيغمبر و زهرا است

هم فاطمه ، هم تربت پيغمبر اينجا
است

اينجا قدم بر عرش اعلي مي گذاريد

چون پا به جاي پاي زهرا
مي گذاريد

آواي وحي آيد زديوار رفيعش

هم باب جبرائيل و هم باب
بقيعش

اين قبر احمد ، اين بقيع و قبرهايش

گل هاي پرپر گشته اما با
صفايش

ما بين آن محراب و منبر جا بگيريد

حاجت ز ربّ حضرت زهرا بگيريد

آن
فاطمه بنت اسد ، آن مام عباس

اين قبر ابراهيم ، احمد را گل ياس

اين مجتبي اين
قبر بي شمع و چراغش

اين سيد سجاد با آن درد و داغش ( 1 )

در و ديوار با تو سخن مي گويد و گوشه اي
از تاريخ اسلام را برايت باز مي گويد .

از مسجد كه خارج مي شوي سنگفرش ها با تو حرف مي زنند .

آهاي حاجي ! اينجا كه قدم مي گذاري روزي و روزگاري كوچه بني هاشم لقب
داشت ، خانه امام سجّاد و امام صادق ـ عليهماالسلام ـ و برخي از صحابه
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اينجا بود . آن سوي مسجد ، قبر عبدالله پدر بزرگوار رسول
خدا ـ ص ـ است و . . . و تمامي اين آثار گرانقدر در طرح توسعه حرم از
ميان رفته و هيچ ياد و نشاني از آن نيست !

جلوتر بيايي ، بقيع را مي بيني ؛ همان گورستاني كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حتي در حال
بيماري براي مدفونين در آن از خداوند طلب مغفرت مي كرد . از پشت پنجره هاي
بقيع قبور خاكيِ ارزشمندترين چهره هاي اسلام را مي بيني ؛ امام مجتبي ،
امام سجاد ، امام باقر ، و امام صادق ( عليهم السلام ) در يك رديف و كنار هم . فاطمه بنت اسد مادر گرامي امير مؤمنان ، همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دختران و عمّه هاي
آن حضرت ، عباس عموي گرامي اش و ابراهيم تنها پسرش ام البنين مادر قمر
بني هاشم ابوالفضل ،
عثمان بن مظعون صحابي باوفاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بالاخره
بيش از ده هزار نفر از پيشوايان شيعه ، صحابه و ياران رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و نيز بسياري از علما و دانشمندان و صلحا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين اشعار را يكي از مداحان اهل بيت ، شب جمعه به هنگام برگزاري
دعاي كميل و در كنا بقيع براي زائران بالحن جانسوز مي خواند و مردم
مي گريستند .


248


در اين گورستان در خاك آرميده اند .

آه كه انديشه غلط و انحرافي وهابيان چه بر سر بقيع آورده است و چگونه اين
قبرستان پر اهمّيت را با اين شكل دلخراش ، در برابر چشمان ميليون ها انسان
مشتاق ديدار از اماكن مقدس و پر جاذبه اسلامي به نمايش گذاشته است !

بقيع هميشه آرام و ساكت است امّا با سكوت خود مظلوميّت شيعه را فرياد
مي زند . سال 59 كه براي اولين بار به حج مشرف شده بودم اطراف حرم بازار بود و
كمي بالاتر از باب جبرئيل كوچه باريكي وجود داشت كه به كوچه بني هاشم معروف
بود . خانه هايي نيز در آن كوچه وجود داشت كه از آنها به خانه امام صادق و امام
سجّاد ـ عليهماالسلام ـ ياد مي شد و مردم با حضور در كنار اين منازل به
ياد امامان و مظلوميت آنان اشك مي ريختند . پس از گذر از آن كوچه ، به شارع
اباذر مي رسيديم كه در يك سوي خيابان مغازه و بازار بود و در روبروي كوچه
قبرستان بقيع قرار داشت . ديوارهاي آن كوتاهتر از ديوارهاي امروزي بود وزائران در
پشت پنجره هاي فولادي آن ايستاده ، زيارت مي خواندند . در پشت پنجره از
قسمت داخل نيز خاكبرداري كرده ، مردم براي كبوتران گندم و جو مي ريختند و
كبوتران بسياري مشغول دانه خوردن بودند .

با توجه به توسعه حرم در چند سال اخير ، طرح جديدي براي بقيع آماده
كرده اند . ابتدا در كنار ديوارهاي قبلي ، ديوارهاي فعلي را بلندتر از گذشته
ساخته و پس از پايان كار ديوار قبلي را تخريب كردند و قبرستان را نيز از سوي شارع
ستين و نيز از سوي شارع علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) توسعه دادند به شكلي كه هر دو سوي
اتوبان شارع ستين داخل قبرستان بقيع قرار گرفت . پله ها و بالكن
مقابل درب ورودي بقيع نيز مرتفع تر و وسيع تر از گذشته ساخته شد و در
نتيجه قبور ائمه معصومين ( عليهم السلام ) بهتر ديده مي شود .

روبروي درب ورودي بقيع كمي به سمت راست ديواري سنگچنين شده وجود دارد كه چند قبر
را در خود جاي داده است ؛ چهار قبرِ آن ، كنار هم قرار گرفته كه به ترتيب عبارتند از :

قبر مطهّر امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر ، وامام صادق ـ عليهم السلام
ـ .

در قسمت بالاي سر قبور ائمه ، قبر عباس عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و در كنار ديوار ، قبر
فاطمه بنت اسد مادر امير مؤمنان علي ـ ع ـ واقع است .

آنجاكه قبورائمه معصومـ عليهم


249


السلام ـ قرار دارد ، كمي نسبت به قسمت هاي ديگر قبرستان بقيع بلندتر است . حجة الاسلام و المسلمين آقاي عمراوي عالم و روحاني شيعيان مدينه در ديداري خصوصي
مي گفت : در گذشته و قبل از سلطه وهابيان بر حجاز ، قبور ائمه در بقيع گنبد و
بارگاه داشت و براي ورود به آن نيز چند پله پايين مي رفتيم تا كنار قبور
رسيده ، آنجا مي ايستاديم و زيارت مي خوانديم . پس از آن كه وهابيان روي
كار آمدند و به تخريب اين آثار دست يازيدند ، آوارهاي آن را همان جا باقي گذاشتند و
در نتيجه اين قسمت كمي از ديگر قسمت ها بلندتر است .

در داخل قبرستان بقيع راهروهايي به عرض دو متر وجود دارد كه تا سال 74 همه خاكي
بودند ليكن از سال 75 به بعد آن ها با بلوك هاي سيماني فرش كرده اند
و در نتيجه كمتر گرد و خاك بلند مي شود . مسير عبور مردم آن جا كه قبور ائمه
قرار دارد كمي وسيع تر است . زائران تا چند سال پيش دقيقاً كنار قبور ايستاده
زيارت مي خواندند ليكن هم اكنون مأموران سعودي حاجيان را با فاصله حدود چهار
تا شش متري قبور نگهداشته ، اجازه نزديك شدن به آنان را نمي دهند .

به راستي همه جاي بقيع عليه وهابيان فريادهاي مانده در گلو دارد . لازم نيست كسي
آن جا مصيبت بخواند . هر زائر تازه واردي آن منظره را ببيند ، سر به ديوار
و پنجره هاي بقيع گذاشته ، زار زار مي گريد و غربت و مظلوميت
اهل بيت ( عليهم السلام ) را فرياد مي كند .

صبح ها از ساعت 6 تا 8 و بعد از ظهرها تقريباً از ساعت 4 تا 6 درب قبرستان
بقيع را گشوده ، اجازه مي دهند زائران داخل شوند ، امّا در ديگر ساعات شبانه
روز ، علاقمندان به امامان پشت پنجره هاي بقيع ايستاده ، زيارت مي خوانند
و مرثيه سرايي مي كنند .

اگر زيارت و گريه زائران معنا و مفهوم واقعي خود را پيدا كند ، تحوّل روحي و
اخلاقي و بيداري آنان را به همراه خواهد داشت .

زنان را به قبرستان بقيع راه نمي دهند از اين رو كاروان ها زائران خود
را در كنار ديوار و يا فضاي باز پايين قبرستان بصورت گروهي مي نشانند و
دسته جمعي زيارت مي خوانند .

زائران شيعه منطقه خليج فارس نيز با نظم و انظباط خاصّي ، بين بقيع و حرم نبوي ـ
ص ـ مي نشينند و زيارت مي خوانند . خانم ها همه عبا بر سر و پوشيه بر
صورت


250


دارند گروهي از زائران تركيه را هم ديدم كه بصورت دسته جمعي نشسته و يك نفر نيز
با بلندگو براي آنان قرآن مي خواند و آنها گوش مي كردند .

زائران آن گاه كه در كنار بقيع قرار مي گيرند ، خود را بين الحرمين
مي بينند ، در يك سو مرقد پاك و نوراني و گنبد سبز رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جلوه گري دارد و در سوي ديگر قبور مطهر بقيع .

علاوه بر آنچه بيان شد ، در مدينه اماكن فراواني وجود دارد كه هريك گوشه اي
از تاريخ پرافتخار اسلام را بازگو مي كند ؛ مساجد هفتگانه و مسجد قبلتين ، مسجد
مباهله ، مسجد فضيخ ، مسجد اباذر ، مشربه ام ابراهيم ، مسجد عُريض ، اُحد و بسياري از
آثار به جا مانده از صدر اسلام ، همه نشان از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و ياران آن حضرت و وضع
پر مخاطره آن دوران دارد و زائران با ديدن اين اماكن و مرور تاريخچه آن ،
و يادآوري خاطرات شكوهمند آن دوران درس هاي فراواني را
فرامي گيرند .

3 ـ زيارت

زيارت از ديدگاه تشيّع معنا و مفهوم خاصّي دارد و آنان كه از روي شناخت و معرفت
به زيارت معصومان ( عليهم السلام ) مي روند ، پيوند خود با پيشوايانشان را
بيش از پيش مستحكم مي سازند .

بديهي است هر زائري اگر از امامان معصوم ( عليهم السلام ) و ويژگيهاي آنان آگاهي
پيدا كند ، مسير زيارت را عاشقانه تر و با دل طي خواهد كرد و به قول
هاتف :

چشم دل بازكن كه جان بيني * * * آن چه ناديدني است ، آن بيني

گر به اقليم عشق رو آري * * * همه آفاق ، گلستان بيني

آن چه بيني ، دلت همان خواهد * * * آن چه خواهد دلت ، همان بيني

زائر اگر از آغاز راه به اين آيه شريفه توجه كند كه :

ولو أنهم إذ ظلموا انفسهم جاؤك فاستغفروا لله و استغفر
لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحيم
( 1 )

آنان كه به خود ستم كرده اند ، اگر نزد تو بيايند و از
خداوند طلب عفو و بخشش كنند و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز براي آنان از خداوند
طلب آمرزش نمايد ، به يقين خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت .

دلش كانون عشق و اميد خواهد شد و به هنگام بازگشت نيز خود را چونان انسان رهيده
از دوزخ مي بيند كه تولّدي ديگر يافته ، و زمينه را براي رشد روحي و اخلاقي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء : 64


251


خويش و پيمودن راه تكامل هموار مي بيند . و آنچنان تأثيري در وجود زائر
مي گذارد كه به فرموده گرامي دختر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فاطمه اطهر ـ س ـ :

ماذا علي من شم تربة أحمد * * * أن لايشم مدي
الزمان غوالي
( 1 )

آن كس كه تربت احمد [ ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ] را بوييده باكي ندارد كه هرگز در گذر
زمان از هيچ بوي خوشي بهره نگيرد
[ و هيچ مشك و عطري جاذبه تربت عطر آگين نبي را نخواهد
داشت
]

ساعت 5/9 صبح بود كه براي زيارت رسول گرامي اسلام عازم مسجد النبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شدم .

اطراف حرم نبوي در چند سال گذشته ، به نحو بسيار جالب و زيبايي ، همسان با معماري
مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) توسعه يافته است . مساحت زيادي از اطراف مسجد سنگفرش گرديده و
مسجدالنبي چونان نگيني در آن ميان مي درخشد .

مسجدالنبي تقريباً از يك ساعت و نيم قبل از اذان صبح باز و حدود ساعت 10 شب بسته
مي شود . خانم ها از ساعت 7 الي 10 صبح و 1 الي 4 بعداز ظهر اجازه ورود به
حرم را دارند و در ديگر ساعات شبانه روز معمولا روبروي باب جبرائيل به صورت دسته
جمعي نشسته زيارت مي خوانند . به خاطر حضور خانم ها در حرم ، نتوانستم از
باب جبرائيل وارد شوم ، لذا كنار درب ديگر مسجد آمده اجازه ورود گرفته ، سپس داخل
شدم . اذن گرفتن از محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يك دستور قرآني است ؛ خداوند از
مؤمنان خواسته است تا به هنگام ورود به منزل حبيب خدا ، اجازه گرفته ، بدون هماهنگي
وارد نشوند . گرچه اين دستور العمل مربوط به زمان حيات آن حضرت بوده ، ليكن هم اكنون
نيز به قوّت خود باقي است چرا كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زنده و مرده ندارد ، و اينجا نيز خانه
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است و آن حضرت حق دارد هر كس را خواست بپذيرد و هر كه را دوست نداشت
به خانه راه ندهد . طبيعي است كه اين نگراني در من به وجود آمد كه آيا رسول خدا ـ ص
ـ اجازه ورود به من عاصي را خواهد داد ؟ با مروري بر ويژگيهاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه
پروردگار متعال آن را در قرآن بازگو كرده و آياتي از قبيل إنك لعلي خلق عظيم ، فبما رحمة من
الله لنت لهم
و حريصٌ عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم اميد واري در من تقويت شد و احساس كردم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با آن خلق نيكو و
لطافت روح ، و آغوش گشوده اش در برابر مسلمانان ، هرگز مرا از خود نمي راند
افزون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الغدير ، ج5 ، ص147


252


بر اين ، اگر آن حضرت خود دعوت نامه براي ما نمي فرستاد و اجازه ورود به اين
سرزمين مقدس را نمي داد ، كي توان آمدن به اين ديار را مي يافتم ؟ ! اين
توفيق كه هم اكنون ما را رفيق گرديده ، خود حكايتگر آن است كه حضرت رسول ما را
خواسته است .

وارد مسجد شدم ، فضاي معنوي و روحاني خاصي دارد ، مسلمانان از همه نژادها ،
رنگ ها و مليت ها بالباس هاي مختلف ، مشغول زيارت و عبادتند . دو ركعت
نماز تحيّت مسجد خواندم ، سپس با كمال ادب ، خواندن زيارت را آغاز كردم ؛ توجه به
مفاهيم و مضامين زيارت نامه ها ، راههاي جديدي را براي سير و سلوك الي الله به
روي انسان مي گشايد .

زائر مدينه ، با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حرف هاي زيادي براي گفتن دارد . ابتدا خدا را
شكر مي گزارد كه توفيق اين زيارت را نصيبش كرده است ، سپس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سپاسگزاري مي كند كه وسيله رهايي او را از ضلالت و شرك و گمراهي فراهم آورده
است ؛ الحمد لله الذي استنقذنا بك من الشرك و الضلالة . سپس به واقعيتي بس بزرگ اشاره كرده مي گويد : بار خدايا ! مي دانم كه فرستاده و رسول تو و جانشينان آن حضرت
زنده اند و نزد تو روزي مي خورند . جايگاه مرا مي بينند و كلامم را
مي شنوند و به سلام من پاسخ مي گويند ، گرچه من در ظاهر آن را
نمي شنوم .
زائر با ارائه اين پيام ، اولين محصول زيارت را دريافت
مي كند و مي فهمد كه با مرده سخن نمي گويد بلكه احساس مي كند
كه هم اكنون در محضر رسول خدا ايستاده و در حالي كه آن حضرت شاهد بر گفتار و اعمال
اوست ، سخن آغاز مي كند و مي گويد :

اي گرامي پيامبر ، شهادت مي دهم كه فرستاده خداوندي ، و گواهي مي دهم كه
رسالت خود را نيكو انجام دادي . پيام هاي الهي را به مردم ابلاغ نمودي و پيروان
خويش را به خير و خوبي سفارش كردي .

در راه خدا جهاد كردي و خدا را پرستيدي و به يقين دست يافتي . شهادت مي دهم
كه نسبت به مؤمنان رؤوف و مهرباني و نسبت به كافران سخت و نفوذ نا پذيري .

سپس در حالي كه دست بر ديوار حجره شريف نهاده مي گويد :

اي رسول خدا ، اگر توفيق حضور در محضرت در دوران حيات پر بارت را نيافتم ، هم
اكنون پس از رحلت به ديدارت آمده ام ، با اين اعتقاد كه احترام و حرمت شما را
پس از مرگ ، همانند احترام و حرمتتان در دوران


253


حياتتان مي دانم و شما را در اعتراف به اين باور ، در پيشگاه خداوند گواه
مي گيرم . آن گاه دستي به صورت كشيده مي گويد :

بار خدايا ! ، اين زيارت را ، بيعت مرضيّه و پيمان تأكيد شده و محكم من نزد خود
قرار ده و تا زنده ام مرا بر اين بيعت پايدار بدار تا با توجه به تمامي شرايط
و حدود و حقوق و أحكام به آن عمل كنم و بر پايبندي اين بيعت بميرم . . .

در فرازي ديگر با پيشوايان ، پيماني صريح امضا مي كند و مي گويد :

من آن چه را كه شما حق بدانيد حق مي دانم و آنچه را شما باطل بدانيد باطل
مي دانم ، در سازشم با آن كه شما صلح نموده ايد و در جنگم با آن كس كه شما
با او در جنگيد . در پايان از خداوند طلب مغفرت نموده ، رحمت و توفيق الهي را آرزو
مي كند .

طبيعي است وقتي زائر با چنين اعتقادي ، با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و پيشوايان ديني خود
پيمان مي بندد و از محضر آنان بيرون مي آيد ، تحوّلي عظيم در روح و جانش
پديد آمده ، زمينه را براي دوري از گناه و نافرماني خداوند فراهم مي سازد . و
حقيقت و روح جان زيارت نيز همين است .

متأسفانه آنان كه از زيارت و امامان معصوم ( عليهم السلام ) درك صحيح و
عميقي ندارند ، از دستيابي به اين فيض عظيم محروم مي مانند و تنها ايستادن كنار
قبور ائمه ، دخيل بستن به پنجره ها و گهگاهي نيز اشكي بر گونه ريختن را زيارت
تصوّر مي كنند و ديگر هيچ !

ازاين رو به زائران عزيزتوصيه مي شود
كه ازفرصت هااستفاده كرده ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ائمه مظلوم بقيع ـ
عليهم السلام ـ را با شناخت و عرفان زيارت كنند تا نتيجه زيارت را در روح و
جان خود احساس نمايند .


| شناسه مطلب: 82986