بخش 8
جحفه
119 |
ميقات حج - سال پنجم - شماره هجدهم - زمستان 1375
جحفه
عبدالهادي الفضلي
ترجمه : مهدي پيشوايي
جحفه يكي از ميقاتهاي پنجگانه حج و عمره است . بررسي و مطالعه پيرامون اين ميقات از نظر جغرافيايي ، تاريخي ، فقهي ، وضع كنوني وراههاي منتهي به آن ، در خور اهميت است ؛ به ويژه آن كه جحفه يكي از دو ميقاتي است كه حجاج ايراني در موسم حج از آنها محرم مي شوند .
آنچه در زير مي خوانيد ترجمه مقاله اي است تحليلي ، جامع وارزنده در اين زمينه ، به قلم آقاي دكتر « عبد الهادي فضلي » كه در نشريه « الموسم » شماره 16 ، مورخ 1414هـ . ق . منتشر شده است .
نگاهي گذرا به اهميت جحفه
جحفه به عنوان يك منطقه جغرافيايي ، به جهات ياد شده در زير اهميت و شهرت يافته است :
1 ـ يكي از منازل هجرت پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است .
2 ـ چهار راهي است كه دو راه به سمت حرمين شريفين ، راهي به سوي بندر ينبع و راه چهارمي ، از طريق ساحل ، به سمت شام از آن منشعب مي شود .
3 ـ عامل مذهبي ؛ زيرا جحفه يكي از ميقاتهاي پنجگانه است كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) معين كرد تا حاجيان از آنجاها محرم شوند .
120 |
4 ـ گاهي عامل چهارم نيز به اين جهات افزوده مي شود و آن عبارت از جنبه تاريخي آن است ؛ زيرا جحفه پس از دوراني عمران و آبادي ، دچار عقب ماندگي و خرابي گشته كه توجه پژوهشگران را به خود جلب مي كند تا پيرامون آن بررسي و مطالعه كنند .
براي تبيين اين جهات و جوانب ، خوب است بحث را چنان تنظيم كنيم كه موضوعات ياد شده در زير نيز روشن شود :
1 ـ نام قديمي جحفه .
2 ـ موقعيت جغرافيايي جحفه .
3 ـ پيشينه تاريخي جحفه .
4 ـ وضع كنوني جحفه .
5 ـ دليل فقهي ميقات بودن آن .
6 ـ راههاي منتهي به جحفه .
نام جحفه
جحفه در زمان قديم به نام « مَهْيَعَه » شناخته مي شده است كه بنابر مشهور ، به همين صورت ؛ يعني بافتح ميم ، سكون هاء وفتح ياء و عين ضبط شده است . اما به گفته « سياغي » ، « قاضي عياض » از بعضي از علما نقل كرده كه آن را با كسر هاء صحيح مي دانستند . البته به نظر قاضي عياض اين قول غير مشهور است . ( 1 )
« مهيعه » از ماده هاع هيعاً ـ با فتح هاء ـ و هيعاناً گرفته شده كه به معناي انبساط و باز شدن است و يا از ماده هاع هِياعاً ـ با كسر هاء ـ گرفته شده كه به معناي وسعت و گسترش مي باشد .
« خليل » در اين باره گفته است : « طريقٌ مهيّع » ؛ « راه باز » از ريشه مهيّع ، وبلدٌ مهيّع : شهر وسيع . چنانكه ابو ذؤيب گفته است :
فاحتشهن من سواء وماؤه * * * بئر وعائده طريق مهيّع ( 2 )
شايد اين نامگذاري به مناسبت وسعت و گستردگي وادي جحفه بوده است ؛ زيرا اين وادي از انتهاي وادي خرار ، كه غدير آغاز مي شود ، تا ساحل دريا گسترده است .
مهيعه بعدها « الجحفة » ناميده شد ـ بي هيچ اختلاف نظري ـ با ضمّ جيم ، سكون حاء مهمله وفتح فاء ضبط گرديد و آخرش تاء گرد ( نقطه دار ) است .
در كتاب « صحاح » ، جحفه بدون الف و لام آمده اما در بسياري از كتابها با الف و لام است .
شايد اين سرزمين به اين جهت جحفه ناميده شده كه مي گويند در داستان برادران « عاد » ، كه لغت دانان آن را از كلبي ، مورخ ( م 204هـ . ) نقل كرده اند ، سيلي آمد و آن را طعمه خود قرار داد و همه چيز را ربود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شرف الدين الحسين بن احمد السياغي ، الروض النضير شرح مجموع الفقه الكبير ، ج1 ، ص142
2 ـ العين ، واژه « هيع » .
121 |
و با خود برد . ( 1 )
به گفته كلبي ، وقتي كه « عماليق » ( فرزندان عمليق بن لاوذ بن ارم ) ، « بني عبيل » ( برادران عاد بن عوض بن ارم ) را از يثرب بيرون كردند ، آنان در جحفه فرود آمدند ـ كه آنجا هنوز مهيعه ناميده مي شد ـ و سيل ويرانگري جاري شد و آنها را ربود و با خود برد و از آن زمان جحفه ناميده شد . ( 2 )
در برخي از روايات كه از پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده ، با هر دو نام از آن ياد شده است ؛ چنانكه هشام بن عروه از پدرش از طريق عايشه از آن حضرت نقل كرده است كه چون هنگام هجرت و ورود آن بزرگوار به مدينه ، اين شهر آلوده به وبا بود ، حضرت براي رفع اين بيماري چنين دعا كرد : « أللّهمّ انقل وباء المدينة الي مهيعة » ؛ « خدايا ! وباي مدينه را به مهيعه منتقل كن . »
در روايت ديگري كه بخاري ـ باز ـ از طريق هشام از پدرش از عايشه ، درباره هجرت پيامبر نقل كرده آمده است :
عايشه مي گويد : پس از آن كه پيامبر اسلام به مدينه هجرت كرد ، ابو بكر و بلال بيمار شدند وتب كردند ، من نزد آن دو رفتم و احوال پرسي كردم ، آنگاه به حضور پيامبر رسيدم و بيماري آنها را خبر دادم . پيامبر چنين فرمود :
« اللّهم حبّب الينا المدينة كحبّنا مكة أوأشدّ ، وصححها ، وانقل حمّاهاالي الجحفة » .
« خدايا مدينه را همچون مكه يا بيش از آن نزد ما محبوب گردان و آن را سالم كن و تب آن را به جحفه منتقل فرما . » ( 3 )
همچنين هر دو نام در پاره اي از احاديث اهل بيت آمده است ؛ چنانكه در حديث صحيحي كه ابو ايوب خزار از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده ـ و در آينده به آن استناد خواهيم كرد ـ حضرت فرمود :
« ميقات اهل مغرب جحفه است كه نام آن نزد ما مهيعه است . » ( 4 )
اين هر دو نام همچنان در كتب اسلامي مورد استعمال بوده ، اما بعدها نام مهيعه متروك گشت و امروز اين سرزمين ، چه در ميان اهل آن منطقه و چه در ميان ديگران ، تنها به « جحفه » معروف است .
موقعيت جغرافيايي جحفه
جغرافي دانان كهن براي مشخص ساختن موقعيت جغرافيايي هر محلي كه در مسير راه معروفي قرار دارد از دو شيوه استفاده مي كردند :
1 ـ نام دو شهري را كه راه از يكي شروع و به ديگري ختم مي شود ذكر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن سيده گفته است : سيل جحاف ـ با ضم جيم ـ : سيلي است كه همه چيز را با خود مي برد . نكـ : لسان العرب ، واژه « جحف » .
2 ـ نكـ : لسان العرب و تاج العروس ، واژه « جحف » .
3 ـ در متن مقاله ، اشعاري از ابو بكر و بلال در مورد بيماريشان نقل شده كه چون خارج از موضوع بحث بود ، حذف شد ـ مترجم .
4 ـ ابو عبيد البكري ، معجم ما استعجم ، ج1 ، ص370 ـ 367
122 |
مي كردند و سپس موقعيت محلي را كه در آن راه واقع بود ، مي نوشتند ؛ مثلا نوشته اند : فلان محل بين مكه و مدينه قرار دارد ، يا فلان آبادي بين كوفه و بصره واقع شده است .
2 ـ مسافت آن محل تا يكي از دو شهر را ـ كه در آغاز و انتهاي راه قرار دارند ـ با مقياس « منزل » ( مرحله ) ، مشخّص كرده اند ؛ بدين صورت كه : فلان محل تا مكه دو منزل فاصله دارد يا فلان نقطه تا كوفه سه منزل راه است .
فقها در مورد جحفه ، از جغرافي دانان پيروي كرده اند و موقعيت جغرافيايي آن را با همين دو شيوه بيان كرده اند . اينك نمونه هايي از آن را مي آوريم :
جوهري در صحاح و ابن منظور در لسان العرب در تعيين موقعيت جغرافيايي جحفه گفته اند : « جحفه محلي است بين مكه و مدينه . » ( 1 )
بديهي است چنين تعبيري ، موقعيت جغرافيايي آن را به صورت دقيق مشخص نمي كند ؛ زيرا بين مكه و مدينه سرزمينها و مناطق متعددي وجود دارد . در اين ميان برخي خواسته اند موقعيت آن را دقيقتر معرفي كنند ، از اين رو گفته اند : « جحفه منزل يا محلي است بين مكه و مدينه ، نزديك رابغ ، بين بدر و خليص » ، اين گونه تعيين موقعيت را در مصباح المنير فيومي و مجمع البحرين طريحي مشاهده مي كنيم ( 2 ) .
در مورد اين موقعيت ، اگر توجه داشته باشيم كه آباديهايي كه در اين مسير بين بدر و خليص واقع شده ، فقط « رابغ » و « مستوره » است و قرينه اي را كه اين دو نفر ذكر كرده اند ؛ يعني نزديكي جحفه به رابغ ـ نه به مستوره ـ در نظر بگيريم ، موقعيت آن بهتر روشن مي گردد .
در تشخيص بدر و خليص و رابغ نيز مي توانيم از روش قديمي ديگر استفاده كنيم كه عبارت است از پرسش از مردم منطقه . در اين صورت موقعيت دقيق آن كاملا روشن مي گردد . تا اينجا نمونه هايي از سخنان دانشمندان را با استفاده از شيوه نخست بيان كرديم .
گروه ديگر ، بر اساس شيوه دوّم ، مسافت آن را ، به اختلاف ، به چند صورت ياد شده در زير مشخص كرده اند :
ـ سه منزل راه تا مكه . ( 3 )
ـ چهار منزل راه تا مكه . ( 4 )
ـ پنج منزل راه تا مكه . ( 5 )
ـ شش منزل راه تا مدينه . ( 6 )
البته اختلاف در فاصله جحفه تا مكه ـ از سه منزل تا پنج منزل ـ ناشي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : واژه « جحف » .
2 ـ نكـ : واژه « جحف » .
3 ـ شرف الدين الحسين احمد السياغي ، الروض النّضير ، شرح مجموع الفقه الكبير ، ج3 ، ص142 ؛ منصور بن يونس البهوتي الروض المربع بشرح زاد المستقنع ، ج1 ، ص135 ؛ محمد بن مكرم بن منظور ، لسان العرب ، واژه « جحفه » به نقل از ابو عبيد بكري ( مؤلف كتاب معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع ) .
4 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، ج2 ، ص11
5 ـ عاتق بن غيث البلادي ، معجم معالم الحجاز ، ج2 ، ص122
6 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، ج2 ، ص111
123 |
اختلاف در مفهوم « منزل » و « راه » در سخنان آنها است ؛ زيرا كساني كه فاصله آن را تا مكه سه منزل ذكر كرده اند مقصودشان از منزل ، فاصله بين دو منزل ، ومقصودشان از راه ، راه هجرت است كه منازل آن از مكه تا جحفه به اين ترتيب است : مكه ـ عُسفان ـ خيمه امّ معبد ـ جحفه . بنابراين فاصله بين مكه و عُسفان يك منزل ، فاصله بين عسفان و خيمه ام معبد منزل ديگر و فاصله بين خيمه و جحفه نيز منزل سوم محسوب مي شود .
كسي هم كه اين فاصله را پنج منزل دانسته مقصودش از منزل ، مقدار مسافت يك منزل ، ومقصودش از راه ، جاده سلطاني است و منازل واقع در اين راه ، پس از مكه بدين قرار است : 1 ـ جموم 2 ـ عُسفان 3 ـ دف 4 ـ طارف 5 ـ جحفه .
همچنين كساني كه اين فاصله را چهار منزل دانسته اند ، مقصودشان از منزل ، مسافت يك منزل ، ومقصودشان از راه ، جاده سلطاني است ، منتها منزل طارف را حذف كرده اند زيرا اين منزل در برخي از نقشه ها ذكر نشده است .
برخي از فقهاي معاصر ، در تعيين موقعيت جغرافيايي جحفه از مقياس كيلومتر استفاده كرده اند ؛ از آن جمله [ مرحوم آية الله العظمي ] گلپايگاني است كه در رساله « مناسك حج » خود فاصله بين مكه و جحفه را دويست و بيست كيلومتر ـ تقريباً ـ معرفي كرده است .
همچنين « آن مرحوم » گفته است : « ميقات اهل شام جحفه است كه محلي است در شمال غربي مكه كه بين آن دو ، 187 كيلومتر فاصله است .
اما مسافت جحفه تا مكه بر اساس نقشه راههاي كشور عربستان كه از طرف وزارت ارتباطات اين كشور منتشر شده ، به اين كيفيت است : فاصله بين مكه تا فرودگاه رابغ 180 كيلومتر ، و از اين فرودگاه تا جحفه 9 كيلومتر كه جمعاً بالغ بر 189 كيلومتر مي شود .
منازل و مناطقي كه امروز در اين راه از مكه تا جحفه واقع شده ، بدين قرار است : ـ مكه ـ جموم ـ عسفان ـ خليص ـ دوراهي ( 1 ) ـ صعبر ـ رابغ ( 2 ) ـ جحفه .
چنانكه بعداً توضيح خواهيم داد ، كسي كه از سمت مكه حركت مي كند بايد به سمت راست پيچيده ، به جحفه برسد و كسي كه از مدينه عازم جحفه است بايد به سمت چپ بپيچد .
اما كساني كه فاصله جحفه تا مدينه را شش منزل معرفي كرده اند ، مقصودشان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ دوراهي به سمت جده و مدينه .
2 ـ فرودگاه رابغ كه از طريق مكه ، پيش از شهر رابغ قرار دارد و طبعاً اگر از سمت مدينه حساب كنيم بعد از رابغ واقع شده است .
124 |
از « منزل » مسافت يك منزل ، و مقصودشان از « راه » باز جاده سلطاني است . منازلي كه در اين راه قرار گرفته بدين ترتيب است : 1 ـ فريش 2 ـ مسيجيد 3 ـ سقيا 4 ـ بئر مبيريك 5 ـ ابواء 6 ـ جحفه .
از مجموع آنچه گفتيم و بر اساس آنچه در نقشه ها ثبت شده ، چنين نتيجه مي گيريم كه :
1 ـ جحفه در سمت شرق رابغ ـ اندكي متمايل به سمت جنوب ـ واقع شده است .
2 ـ از يكي ازدو راه ياد شده در زير ، كه از جاده عمومي مدينه ـ مكه منشعب مي شود ، مي توان به جحفه رسيد :
الف ـ از مركز شهر رابغ كه 22 كيلومتر راه است .
ب ـ از فرودگاه رابغ كه 9 كيلومتر راه است .
وضع جحفه در زمان قديم
داستان آمدن بني عبيل به جحفه ، پس از اخراج آنان از يثرب توسط عماليق كه به آن اشاره كرديم ، حاكي از قدمت جحفه است و نشان مي دهد كه تاريخ آن به پيش از ظهور اسلام برمي گردد .
« زبيدي » مي گويد : « اين سرزمين مهيعه ناميده مي شد تا آن كه بنو عبيل در آنجا سكونت گزيدند . عبيل ، با لام بر وزن امير است اما برخي آن را بنو عُبيد با دال ، بر وزن زبير ضبط كرده اند كه درست نيست .
بنو عبيل برادران عاد بن عوص بن ارم بودند كه به دست عماليق فرزندان عمليق بن لاوذ بن ارم از يثرب بيرون شدند . پس از سكونت بنو عبيل در محل جحفه ، سيل ويرانگري جاري شد و از اين جهت آنجا « جحفه » ناميده شد . ابن دريد اين معنا را از ابن كلبي نقل كرده است » ( 1 )
به گفته قلقشندي : ( 2 ) « عماليق قبيله اي از عرب « عاربه » و عرب « بائده » ( 3 ) بودند . آنان از نسل عمليق ( يا عملاق ) بن لاوذ بن ارم بن سام بن نوح (عليه السلام) بودند و از نظر بلندي قامت و درشتي اندام ، ضرب المثل بودند » طبري مي نويسد : گروههايي از اين قوم در مناطق مختلف پراكنده شدند . مردم شرق واهالي عمان و بحرين و حجاز از نژاد آنان بودند . پادشاهان عراق و جباران شام و فراعنه مصر نيز از اين قوم بودند .
« قلقشندي » به نقل از ابن كلبي ، بنو عبيل را با دال ضبط كرده ، مي گويد : « بنو عبيد قبيله اي از عرب « بائده » بودند . ابن كلبي گفته است : آنان از نسل عبيد بن ارم بن سام بن نوح (عليه السلام) بودند . اما بعضي نسب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تاج العروس ، واژه « جحف » .
2 ـ نهايه الأرب ، في معرفة انساب العرب ، ص142
3 ـ مقصود از عرب عاربه ، عرب اصيل است . ( در برابر عرب متعربه ) ومقصود از عرب بائده اقوام منقرض شده از عرب است كه نسل آنها باقي نمانده است ـ مترجم .
125 |
عبيد را چنين نوشته اند : عبيد بن صداد ( شداد ) بن عاد بن عوص بن سام . [ ابن خلدون ] در [ كتاب ] « العبر » مي گويد : محل سكونت آنان در جحفه ، بين مكه و مدينه بود كه ميقات احرام براي اهل مصر است ، اما بعدها بر اثر سيل به هلاكت رسيدند . گفته مي شود كه جحفه بين مكه و مدينه قرار دارد و به اين جهت جحفه ناميده شده كه سيل آن را ويران و خراب كرد ( از ماده جحف ) .
مسعودي مي گويد : بنيانگذار شهر مدينه يكي از افراد اين قوم به نام يثرب بن باسة بن مهلهل بن ارم بن عبيل بود . اما به عقيده سهيلي ، بنيانگذار يثرب ، ارم پسر عبيل بوده است .
در هر حال به نظر مي رسد كه جحفه پس از آن سيل ، آباد شده و تا قرن پنجم هجري همچنان آباد بوده است ؛ زيرا جغرافي داني مانند بكري ( م487هـ . ) از آن ياد كرده ، چنين مي نويسد : « جحفه آبادي گسترده و پهناوري است كه [ مسجد آن ] داراي يك منبر است » آنگاه مي افزايد : در ابتداي آن ـ از سمت مدينه ـ در محله اي بنام « عزور » مسجد النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، و در آخرش ـ در سمت مكه ـ در كنار دو ستون ، مسجد الائمه قرار دارد . ( 1 )
گويا اين آبادي در قرن ششم خراب شده است . اين معنا از سخنان « ياقوت » ( م626هـ . ) استفاده مي شود . وي مي گويد : « جحفه ـ با ضم جيم و سكون هاء ـ آبادي بزرگي بوده كه [ مسجدش ] داراي منبري بوده . . . اما اكنون ويران شده است » ( 2 ) به نظر مي رسد جحفه تا زمان ما همچنان ويران بوده است و شايد به علت آن ، تحول و دگرگوني مربوط به آباديهاي كناره جاده هاي عمومي است ؛ زيرا وقتي كه مسير جاده عوض مي شود ، اين گونه آباديها كه از طريق مسافران و رهگذران درآمد دارند ، متروك واقع شده ، عوائد خود را از دست مي دهند و رو به ويراني مي روند . چنانكه از گزارش جهانگردان مصري و مغربي استفاده مي شود راه مدينه منوره به سوي مكه كه از مسير بدر و جحفه عبور مي كرده بعدها تغيير مسير داده از بدر ، مستوره و رابغ عبور مي كرده است . ( 3 ) اين بود آنچه از تاريخ قديم اين ميقات ؛ به ويژه در دوره اسلامي به دست آورديم . از مجموع آنچه گفتيم چنين نتيجه مي گيريم :
1 ـ جحفه تا قرن پنجم هجري آبادي بزرگي بوده كه [ مسجدش ] داراي منبري بوده است .
2 ـ نخستين محله آن ـ از سمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معجم ما استعجم ، ج1 ، ص367
2 ـ معجم البلدان ، ج2 ، ص111
3 ـ علي طريق الهجرة ، عاتق بن غيث البلادي ، ص60
126 |
مدينه منوره ـ عزور ناميده مي شده و در آن مسجدي بنام مسجد النبي قرار داشته كه مسجد جامع بوده و منبري جهت ايراد خطبه در نماز جمعه داشته است .
3 ـ در انتهاي آن ـ در سمت مكه ـ مسجد ديگري بنام مسجد الائمه وجود داشته است .
4 ـ همچنين در انتهاي آن ـ باز در سمت مكه ـ دو ستون وجود داشته كه نشانه مرز ميقات يا انتهاي آن بوده است .
وضع كنوني جحفه
تا كنون سه بار براي مطالعه و بررسي و مشاهده جحفه از نزديك ، در سه تاريخ ياد شده در زير به اين منطقه سفركرده ام :
1 ـ سفر نخست ، در اوائل سال 1402هـ .
2 ـ سفر دوم ، در تاريخ 7/5/1402هـ . = 2/3/1982م .
3 ـ سفرسوم ، درتاريخ18/6/1409هـ . = 25/1/1989م .
در سفر نخست ، همراه پسرم « اياد » از جده با يك اتومبيل شورلت رفتم . وقتي كه به فرودگاه رابغ رسيديم ، در سمت راست جاده پياده شدم و ديدم زمين ، شن زار و سنگلاخ و ناهموار است و هيچ علامت روشني وجود ندارد كه مسافر بتواند به وسيله آن به جحفه برسد از ترس اين كه راه را گم كنيم توقف كرديم تا بلكه كسي از راه برسد و بتوانيم همراه او حركت كنيم . در اين هنگام يك دستگاه اتومبيل وانت داتسون از راه رسيد ، آن را متوقف كردم و راه را از راننده آن پرسيدم . او گفت : همراه من بياييد ، راه من از ميقات است .
وقتي كه مناره مسجد از دور نمايان شد ، راننده راه خود را گرفت و به سرعت رفت و ما را به حال خود گذاشت تا به علامت مناره پيش برويم . وقتي كه به در مسجد رسيديم پياده شده ، داخل آن گشتيم ، ديديم كف مسجد را خاك و ماسه پوشانده است چند مخزن آب در كنار مسجد وجود داشت تا براي غسل در حمامهاي مجاور ، از آنها استفاده شود .
در داخل مسجد ناگهان چشممان به يك بدوي افتاد كه در گوشه اي از مسجد دست خود را زير سرش نهاده به خواب عميق رفته بود . فكر كرديم خادم مسجد است ، بيدارش كرديم و پرسشهايي درباره موقعيت مسجد از وي كرديم . گفت : اين مسجد به تازگي توسط دولت عربستان چسبيده به پايه هاي مسجد قديمي ساخته شده است ، سپس بقاياي مسجد قديمي را
127 |
كه همان مسجد الائمه است ، به اتفاق ، و نيز در كنار آن يك حلقه چاه متروك را نشانمان داد . آنگاه به اتفاق ، به پشت بام مسجد رفتيم و در فاصله ششصد متري شرق مسجد ، چاه آب جديدي ديديم كه چوپانان و باديه نشينان منطقه از آن آب مي كشيدند . در اين هنگام خادم به سمت آبادي جحفه اشاره كرد كه « قصر عليا » در آن ديده مي شد . چون در مسير ما به سمت آبادي ، در اثر سيل ، توده هاي ماسه انباشته شده بود و ممكن بود اتومبيل در آنها گير كند ـ و ما وسيله بوكسل كردن نداشتيم ـ نتوانستيم تا خود آبادي برويم . از اين رو از خادم تشكر كرديم و به جده برگشتيم .
در سفر دوم با يك جيپ تويوتاي عاريه اي ، همراه فرزندم عماد و دايي او مرحوم سيد ياسين بطاط و فرزندش سيد فاضل رفتيم . اين بار تا قصر عليا نيز رفتيم . به نظر مي رسد اين قصر از آثار دوره عباسي است . در كنار قصر آثار يك بازار قديمي و يك راه سنگفرش به چشم مي خورد كه حوادث روزگار آن را از بين برده است . فاصله بين مسجد كنوني و آثار قصر ، چهار كيلومتر يا اندكي بيشتر است .
در سفر سوم نيز با يك جيپ تويوتاي عاريه اي ، همراه خطيب شيخ صالح العبدي ، جواني از جده بنام عابد العلاّسي ، دو پسرم معاد و فؤاد و دو پسر عمه شان ، سيد حسن و سيد حسين الخليفه رفتيم . اين بار ديديم جاده را از فرودگاه رابغ تا ميقات ، هموار و آسفالت كرده اند . اين كار به درخواست كشور ايران صورت گرفته است . همچنين ديديم مسجد جديد و بزرگي به جاي مسجد قبلي بنا گرديده و در كنار آن توالتها و دوشهاي متعدد مردانه و زنانه براي غسل ساخته شده است . اين تأسيسات را دولت عربستان پس از آسفالت كردن جاده جحفه ، ايجاد كرده است . علاوه بر اين مسجد ، در آبادي جحفه قديم ، در كنار قصر عليا ـ كه باديه نشينان منطقه به همين نام از آن ياد مي كنند و من علت اين نامگذاري را نيافتم ـ مسجد ديگري بدون سقف وجود دارد كه گفته مي شود آن را يكي از افراد قبيله حرب كه در وادي فرع سكونت دارند ، ساخته است .
امروز در سرزمين حجفه قبائلي از زبيد زندگي مي كنند كه تيره هاي زنابقه ، روايضه و عصلان از جمله آنها است . البته افرادي از قبيله عوف نيز با آنها مختلط شده اند . ( 1 ) از مجموع آنچه گذشت مي توانيم نتيجه بگيريم كه :
1 ـ مسجد ميقات جحفه در زميني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ علي طريق الهجره ، ص57
128 |
متصل به بقاياي مسجد قديمي ، اندكي پيش از انتهاي آبادي قديمي ـ از سمت مكه ـ ساخته شده است .
2 ـ در انتهاي آبادي قديمي ، ( در سمت مدينه ) ؛ يعني در محله عزور ، آثار و بقاياي قصر عليا قرار دارد .
3 ـ در كنار قصر عليا مسجد بي سقف كوچكي قرار دارد كه به تازگي ساخته شده است .
4 ـ فاصله بين اين دو مسجد ، پوشيده از ماسه و سنگ است و جز با اتومبيل جيپ و امثال آن نمي توان در آن تردد كرد .
5 ـ راه مسجد ميقات تا جاده عمومي مدينه ـ مكه ، بطول نه كيلومتر ، آسفالت شده است .
6 ـ از مشاهده آثار و بقاياي آبادي قديم بر ما ثابت شد كه هم دو مسجد جديد ياد شده و هم فاصله بين آن دو ، جزو ميقات است ؛ زيرا ميقات ، آبادي موجود در زمان صدور احاديث معرفي كننده آن به عنوان ميقات بوده كه اينها همه جزو آن است .
دلائل فقهي
دلائل فقهي بر ميقات بودن آبادي جحفه ، به صورت خلاصه بدين قرار است :
1 ـ سيره عملي قطعي مسلمانان ، كه از عصر پيامبر تا كنون ادامه داشته ، بر اين است كه از اين ميقات محرم مي شوند .
2 ـ فقهاي اسلام در اين مورد اتفاق آرا و توافق دارند .
3 ـ روايات معتبر كه تعدادش زياد است و ما نمونه هايي از آنها را نقل مي كنيم :
الف ـ روايت صحيح معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) كه حضرت فرمود : شرط صحت حج و عمره اين است كه از ميقاتهايي كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تعيين فرموده محرم شوي و بدون احرام ، از ميقات عبور نكن . پيامبر ، براي اهل عراق ـ كه آن روز عراق امروزي وجود نداشت ـ بطن عقيق ، براي اهل يمن يلملم ، براي مردم طائف قرن المنازل ، براي مغربيان جحفه كه همان مهيعه است ، و براي مردم مدينه ذوالحليفه را ميقات قرار داد . و هر كس كه منزلش بين يكي از اين ميقاتها و بين مكه است ، ميقات او منزلش مي باشد . ( 1 )
ب ـ روايت صحيح ـ يا حسن ـ حلبي . وي مي گويد : امام صادق (عليه السلام) فرمود : احرام بايد از يكي از ميقاتهاي پنجگانه اي كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تعيين كرده ، صورت بگيرد و كسي كه حج يا عمره انجام مي دهد نبايد پيش از ميقات يا بعد از آن محرم شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وسائل الشيعه ، باب 1 از ابواب ميقات .
129 |
پيامبر براي اهل مدينه ذوالحليفه را ميقات قرار داده است كه همان مسجد شجره است . حاج در اين مسجد نماز مي خواند و حج را آغاز مي كند . همچنين پيامبر براي اهل شام جحفه ، براي مردم نجد عقيق ، براي حجاج طائف قرن المنازل و براي يمنيان يلملم را ميقات قرار داده است . هيچ كس نبايد ميقات پيامبر را ناديده بگيرد . ( 1 )
ج ـ روايت صحيح ابي ايّوب خزار . وي مي گويد : به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : بفرماييد كه آيا عقيق را پيامبر ميقات قرار داده يا اين كار ، كار مردم است ؟ حضرت فرمود : رسول خدا ذوالحليفه را براي مردم مدينه ، جحفه را ـ كه نزد ما مهيعه نام دارد ـ براي مردم مغرب ، يلملم را براي مردم يمن ، قرن المنازل را براي مردم طائف و عقيق را براي مردم نجد و براي همه كساني كه مي خواهند از آن سرزمين حج انجام دهند ، ميقات قرار داده است . ( 2 )
د ـ روايت صحيح علي بن رئاب . وي مي گويد : در مورد ميقاتهايي كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) معين نموده از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم ، فرمود : رسول خدا براي اهل مدينه ذوالحليفه را ـ كه همان شجره است ـ براي شاميان جحفه را ، براي يمنيان قرن المنازل را و براي نجديان عقيق را ميقات قرار داد . ( 3 )
هـ ـ ابن عباس روايت مي كند كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميقات قرار داد براي اهل مدينه ، ذوالحليفه را ، براي اهل شام جحفه را ، براي اهل نجد قرن المنازل را و براي اهل يمن يلملم را . و فرمود : اين چند نقطه براي مردم اين چند منطقه و براي همه كساني كه از آن جاها عازم حج يا عمره هستند ، ميقات است و هر كس كه در آن سوي اين ميقاتها و در فاصله نزديك به مكه باشد ، از هر جا كه خواست محرم مي شود ، حتي اهل مكه از مكه محرم مي شوند . ( 4 )
فتاواي فقهاي اماميه
فقهاي ما اماميه بر اساس اين روايات فتوا داده جحفه را ميقات اهل شام معرفي كرده اند ؛ چنانكه در « فقه الرضا » ( 5 ) و « المقنع » ( 6 ) آمده است : « ميقات اهل شام مهيعه است كه همان جحفه مي باشد » .
در « هدايه » ( 7 ) و « المقنعه » ( 8 ) چنين آمده است : « ميقات اهل شام جحفه است » .
همچنين در « النهايه » ( 9 ) ، « الجمل والعقود » ( 10 ) ، « السرائر » ( 11 ) ، « المراسم » ( 12 ) و « الجامع » ( 13 ) آمده است : « ميقات اهل شام جحفه است » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان مأخذ ، باب 1 و 11 از ابواب ميقات .
2 ـ همان مأخذ ، باب 1 از ابواب ميقات .
3 ـ همان مأخذ ، باب 1 از ابواب ميقات .
4 ـ ابن حزم ، المحلّي ، ج7 ، ص71 ، به نقل از صحيح مسلم ج1 ، ص328
5 ـ الينابيع الفقهيّه ، ص4
6 ـ همان ، ص20
7 ـ همان ، ص48
8 ـ همان ، ص69
9 ـ همان ، ص174
10 ـ همان ، ص227
11 ـ همان ، ص467
12 ـ همان ، ص239
13 ـ همان ، ص697
130 |
در « الاصباح » ( 1 ) و « الغنيه » ( 2 ) نيز چنين ذكر شده است : « ميقات كسي كه از طريق شام حج مي گزارد جحفه است » .
در « القواعد » چنين فتوا داده است : « براي اهل مدينه ، مسجد شجره ميقات اختياري ، و جحفه ميقات اضطراري است . جحفه همان مهيعه است كه ميقات اختياري اهل شام است »
فتواي ياد شده در قواعد ، كه در آن جحفه براي كسي كه در ذوالحليفه محرم نشده ميقات اضطراري و براي كسي كه قبلا از ميقاتي عبور نكرده ميقات اختياري معرفي شده ، در ميان عموم فقهاي اسلام فتواي مشهور است . در ميان مذاهب اهل سنت فقط فرقه مالكيه با اين فتوا مخالفت كرده اند . به فتواي فقهاي مالكيه ، جحفه فقط براي اهل شام كه از طريق مدينه عازم حج هستند ، ميقات اختياري است بنابراين حاجّ شامي كه از طريق مدينه عازم مكه است مخير است كه از ذوالحليفه محرم شود يا جحفه .
« ابن حزم » در كتاب « المحلّي » مي نويسد : « . . . در مورد بعضي از آنچه گفتيم ، اختلاف نظر هست . . . از آن جمله فقهاي مالكيه گفته اند : فقط اهل شام كه از مدينه عبور مي كنند ، مي توانند احرام را تا جحفه به تأخير بيندازند ؛ زيرا ميقات آنها جحفه است ، اما اين كار براي ديگران جايز نيست » . ( 3 )
گويا فقهاي مالكيه در اين فتوا نظر به ظاهر امر در برخي از روايات تعيين ميقات دارند اما به اين قرينه توجه نكرده اند كه در عصر تشريع ( كه اين روايات صادر شده است ) راه اهل شام از جحفه بوده است [ نه اين كه حكم مختص آنها باشد ]
از جمله اين روايات ، روايتي است كه « مالك » در « الموطّأ » از طريق عبد الله بن عمر نقل كرده است كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « اهل مدينه از ذوالحليفه محرم مي شوند و اهل شام از جحفه » . . .
همچنين از عبد الله بن عمر نقل شده است كه پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دستور داد اهل مدينه از ذوالحليفه محرم شوند و اهل شام از جحفه . . . ( 4 )
آيا جحفه ميقات اهل مدينه است ؟
بعضي از فقهاي ما اماميه نيز به همين معنا فتوا داده اند ـ با اين تفاوت كه حجفه را مختص اهل شام ندانسته اند ـ و در اين فتوا به ظاهر بعضي از رواياتي كه در اين باره نقل شده ، استناد كرده اند .
مظفر در كتاب حج از شرح قواعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص256
2 ـ همان ، ص417
3 ـ ج7 ، ص72
4 ـ ج1 ، ص306 ـ 307
131 |
مي نويسد ( 1 ) : « همه اينها در مورد ميقات اختياري اهل مدينه است اما ميقات اضطراري آنها جحفه ـ يعني همان مهيعه ـ است . در اين كه در صورت اضطرار ، احرام از جحفه براي اهل مدينه جايز است هيچ بحثي نيست و حتي بعضي گفته اند كه به صورت اختياري نيز جايز است ؛ زيرا در روايت صحيح علي بن جعفر آمده است : « اهل مدينه از ذوالحليفه و جحفه محرم مي شوند » . ظاهر اين روايت اين است كه هر دو ميقات مساوي است و حاجيان در انتخاب هر يك مخيّراند . و اين ادعا كه « اين روايت مجمل است ؛ چون اين احتمال نيز هست كه مقصود جمع ؛ يعني لزوم احرام از هر دو ميقات باشد » باطل است ؛ زيرا مسلّم است كه جمع بين دو ميقات لازم نيست . پس حتماً مقصود ، تساوي آنها است .
در صحيح معاوية بن عمار آمده است كه : درباره شخصي از اهل مدينه سؤال شد كه از جحفه محرم شده بود ، فرمود : « اشكالي ندارد »
در تفسير اين روايت گفته اند كه ممكن است آن شخص از طريق اهل شام عازم حج بوده و به همين جهت در جحفه محرم شده است . اما سؤال كننده خيال كرده كه چون آن شخص اهل مدينه بوده لازم بوده از شجره محرم شود . از اين رو امام فرموده است اشكالي ندارد .
اما در پاسخ اين تفسير گفته شده است كه بر فرض قبول چنين احتمالي ، باز ضرري بر عمومي كه از روايت استفاده مي شود ، نمي رساند ، زيرا امام پرسيده است كه آيا از مدينه حركت كرده يا از طريق شام ؟ پس شامل هر دو حال مي شود و عموميت دارد .
در صحيح حلبي نيز آمده است : « اگر از شجره گذشت در كجا محرم شود ؟ فرمود : از جحفه ، و بدون احرام ، از جحفه نگذرد » در اين روايت امام اجازه داده است كه از جحفه محرم شود و آن را مقيد به حالت اضطرار يا دشواري بازگشت به شجره نكرده است . بلكه ظاهر روايت نشان مي دهد كه جحفه ميقات اختياري است زيرا در آخر آن فرموده است : « بدون احرام از جحفه نگذرد » .
در روايت صحيح ابو بصير آمده است : به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : اهل مكه چند چيز را برشما خرده مي گيرند . فرمود : چه مي گويند ؟ عرض كردم : مي گويند از جحفه محرم شده در حالي كه پيامبر از شجره محرم شد . فرمود : جحفه يكي از دو ميقات است ، من چون مريض بودم ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صص 117 و 118
132 |
نزديكترين آن دو را برگزيدم .
ظاهر اين روايت اين است كه اين دو ميقات در حال اختيار يكسان هستند و اگر انسان از هر كدام كه به مكه نزديكتر است محرم شود ، كفايت مي كند ، به خصوص اگر بيمار باشد .
در خبر ـ يا صحيح ـ معاويه آمده است : به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : مادرم همراه من است و بيمار است . فرمود : به او بگو : از آخرين ميقات محرم شود ؛ زيرا رسول خدا براي اهل مدينه ذوالحليفه و براي اهل مغرب جحفه را ميقات قرار داد . وي مي گويد : مادرم از جحفه محرم شد .
اين كه امام جواز احرام آن زن از آخرين ميقات را مستند به اقدام پيامبر در تعيين چند ميقات نمود ، ظاهرش اين است كه از هر كدام محرم شود كفايت مي كند و بيماري او تأثيري در اين حكم ندارد .
با وجود اين چند روايت ، گويا فقهاي ما ـ جز تعداد نادري از آنها ـ به اين دليل جحفه را ميقات اضطراري اهل مدينه دانسته اند كه ظاهر روايات مستفيضه اين است كه هر كدام از مردم مناطق مختلف الزاماً بايد از ميقات خويش كه پيامبر تعيين فرموده محرم شوند . بنابراين بايد گفت چند روايت اخير كه نقل شد ، اختصاص به حال اضطرار دارد . چنانكه روايت حضرمي از امام صادق (عليه السلام) اين معنا را تأييد مي كند . وي مي گويد : امام صادق (عليه السلام) بيمار بود و از جحفه محرم شد و فرمود : « پيامبر اجازه داده است كه هر كس مريض يا ناتوان باشد از جحفه محرم شود . » اين روايت به روشني نشان مي دهد كه احرام از جحفه ـ براي اهل مدينه ـ فقط در صورت اضطرار جايز است نه در هر حال !
فتاواي فقهاي اهل سنت
فقهاي برادران اهل سنت نيز به استناد دلايل گذشته و امثال آنها در مورد جحفه ، و همان گونه فتوا داده اند كه از اماميه نقل كرديم .
در متن « خرقي » ( 1 ) آمده است : اهل شام و مصر و مغرب از جحفه محرم مي شوند . در « الروض المربع » ( 2 ) آمده است : ميقات اهل شام و مصر و مغرب جحفه است . در كتاب « الفقه علي المذاهب الاربعه » ( 3 ) مي گويد : پس اهل مصر و شام و مغرب و كساني كه در آن سوي اين مناطق هستند ؛ مانند اهل اندلس و روم و تكرور ، همه اينها ميقاتشان جحفه است . سيد سابق در « فقه السنه » ( 4 ) چنين مي نويسد : « براي اهل شام ، جحفه ميقات معين شده است . . .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن قدامه ، المغني ، ج3 ، ص110 ، ابو القاسم عمر بن حسين بن عبد الله بن احمد الخرقي كتابي در فقه استدلالي بنام « المختصر » دارد كه ابن قدامه ، كتاب « المغني » را در شرح آن نوشته است ـ مترجم .
2 ـ منصور بن يونس البهوتي ، الروض المربع بشرح زاد المستقنع ، ج1 ، ص135
3 ـ عبد الرحمن الجزيري ، الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص639
4 ـ ج1 ، ص652
133 |
و پس از آن كه نشانه هاي جحفه از بين رفته به جاي آن رابغ ميقات اهل مصر و شام و همه كساني كه از آنجا عبور مي كنند ، گشته است » . در « التحقيق والايضاح » ( 1 ) آمده است : ميقات دوم ، جحفه است . . جحفه ميقات اهل شام است و آن ، قريه مخروبه اي نزديك رابغ است . امروز مردم از رابغ محرم مي شوند و هر كس از رابغ محرم شود از ميقات محرم شده است زيرا رابغ كمي جلوتر از جحفه است .
در مورد آنچه در فقه السنه آمده : كه « رابغ ميقات اهل مصر و شام است . . . » بايد گفت : از بين رفتن نشانه هاي ميقات هيچ وقت ميقات بودن آن را از بين نمي برد و احرام پيش از آن ، احرام قبل از ميقات محسوب مي شود كه تابع احكام قبل از ميقات است و بر حسب مورد يا حرام است ـ اگر نذر نكرده باشد ـ يا جايز است با كراهت و يا بدون كراهت . در اين مورد بهتر است به جاي ميقات « مَحْرَم » تعبير شود .
« ابن قدامه » در « المغني » مي گويد : « اگر ميقات ، روستايي بود كه به جاي ديگر منتقل شده ، جاي احرام همان محل اوّلي است اگر چه دومي نام آن را به خود گرفته باشد ؛ زيرا حكم به محل اوّلي تعلق گرفته است و با خراب شدن آن ، حكم از بين نمي رود . روزي سعيد بن جبير شخصي را ديد كه مي خواست از « ذات عرق » محرم شود ، دست او را گرفت و از ميان خانه ها و آبادي بيرون برد و پس از عبور از وادي او را به قبرستان برد و گفت : ذات عرق اين جا است » ( 2 )
همچنين به فتواي مؤلف « التحقيق والايضاح » كه مي گويد : « هر كس از رابغ محرم شد از ميقات محرم شده است » اين اشكال وارد است كه احرام قبل از ميقات ، باعث نمي شود محلي كه از آنجا احرام بسته شده ميقات گردد ، چه به ميقات نزديك باشد و چه دور . دليل اين معنا اين است كه ميقات بودن پنج نقطه ياد شده ، حكم توقيفي است كه با نص شرعي ثابت شده است و توسعه دادن حكم آنها به نقاط ديگر ، اجتهاد در مقابل نص است كه از نظر عموم مسلمانان جايز نيست .
تغيير بعضي از راههاي ميقاتها
در مناسك جديد فقهاي معاصر ، عباراتي نظير آنچه در زير مي آوريم ذكر شده است . كه در زمان ما خالي از ابهام و نارسايي نيست :
1 ـ ميقات سوم ، جحفه است . جحفه ميقات اهل شام و مصر است و همچنين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الشيخ عبد العزيز بن عبد الله بن باز ، التحقيق والايضاح لكثير من مسائل الحج والعمرة والزيارة علي ضوء الكتاب و السنه ، ص18
2 ـ ج3 ، ص111
134 |
ميقات همه كساني است كه اهل جاي ديگر هستند اما از طريق آنها عازم مكه هستند . البته اين حكم درباره گروه دوم در صورتي صادق است كه از ميقات ديگري عبور نكرده باشند يا عبور كنند اما بازگشت به آن و احرام از آن جا مقدور نباشد . ( 1 )
2 ـ جحفه است كه ميقات اهل شام و مصر و مغرب و ميقات همه كساني است كه اهل اين سه منطقه نيستند اما از طريق جحفه عازم مكه هستند . اين در صورتي است كه در ميقات قبلي محرم نشده باشند » . ( 2 )
3 ـ سومي جحفه است . جحفه ميقات اهل شام و مصر است و همچنين ميقات همه كساني است كه اهل سرزمينها و مناطق و محلهاي ديگر هستند اما از طريق آنها عازم مكه اند . در مورد گروه دوم ، اين حكم وقتي جاري است كه از ميقات ديگر نگذشته باشند يا بدون احرام گذشته باشند و براي آنها مقدور نباشد كه به آنجا برگردند و محرم شوند ، در اين صورت واجب است از جحفه محرم شوند . ( 3 )
ايرادي كه به اين عبارات و امثال اينها وارد است اين است كه : عين عبارات احاديث و روايات در آنها به كار رفته است آنجا كه گفته شده : « جحفه ميقات اهل شام و مصر و مغرب است » آنگاه جمله اي كه حكم را به مردم ساير مناطق توسعه مي دهد ، به آن افزوده شده است : « و همچنين ميقات همه كساني است كه اهل جاهاي ديگر هستند . . . »
به كار بردن عين الفاظ و عبارات احاديث و روايات ، در زمان قديم جزء شيوه تأليف كتب فقهي و به ويژه كتب فتاوا بود . به نظر نگارنده اين روش در مورد راهها و امثال آن ، در آن زمان توجيه پذير بود ؛ زيرا راهها و گذرگاههاي ارتباطي در زمان تأليفات فقهي نخستين ، به همان كيفيت عصر تشريع و زمان صدور احاديث بود بنابراين زبان احاديث كه در كتب فقهي و فتوايي به كار گرفته مي شد ، گويا و روشن بود اما امروز كه راهها تغيير يافته و براي يك مقصد ، راههاي مختلفي به وجود آمده است ، بايد در تقرير فتوا اين نكته رعايت شود ؛ زيرا مخاطب آن مردم عوام هستند .
امروز مردم شام و مصر و مغرب و امثال اينها گاهي با هواپيما سفر حج انجام مي دهند و در فرودگاه مدينه يا جده پياده شده و از آنجا عازم مكه مي شوند . و گاهي با كشتي وارد بندر جده مي شوند . گاهي نيز از راه زميني عازم مدينه منوره ، يا از طريق جاده ساحلي كنار درياي سرخ ـ پس از عبور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ [ آيت الله ] سيد محسن حكيم ، مناهج السالكين ، ط6 ، ص30
2 ـ [ آيت الله ] خوئي ، مناسك الحج ، ط9 ، ص66
3 ـ [ آيت الله ] گلپايگاني ، مناسك الحج ، ص41
135 |
از ينبع ـ عازم مكه مي گردند . طبعاً در اثر اختلاف اين راهها ، ميقات آنها نيز متفاوت خواهد بود . همچنين اختلاف آراي فقهي در مورد احرام از غير ميقاتهاي پنجگانه ، در اين مورد مؤثر خواهد بود . بنابراين لازم است در مناسك جديد واژه ها و قالب لفظي احكام و فتاوا چنان انتخاب شود كه با واقعيتهاي خارجي امروزي منطبق باشد .
راههاي منتهي به جحفه
جحفه ميقات اختياري گروهها و افراد ياد شده در زير است :
1 ـ كسي كه از طريق هوا و فرودگاه جده ، يا با كشتي و از طريق بندر جده عازم مكه است ـ بر اساس فتواي كسي كه احرام با نذر از جده را جايز نمي داند ـ .
2 ـ كسي كه از طريق دريا و بندر ينبع عازم مكه است .
3 ـ مردم شمال جزيرة العرب كه در شهرها و روستاها و باديه هاي ساحل درياي سرخ سكونت دارند و عازم مكه هستند . همچنين كساني از طريق اردن به راه ساحلي ياد شده وارد شده از آنجا عازم مكه مي شوند ؛ مانند مردم عراق ، سوريه ، لبنان ، فلسطين ، تركيه ، ايران و . . .
4 ـ كساني كه در مناطق و باديه هاي حجاز ، بين ذوالحليفه و جحفه سكونت دارند ؛ مانند مردم مسيجيد ، بدر ، مستوره ، ابواء ، رابغ ، وادي فرع و امثال اينها .
اينك راههاي زميني كه به جحفه منتهي مي شود و يا از آن عبور مي كند :
الف ـ راه قديمي به جحفه ( از مدينه به مكه )
خيف - نوح - خيام – اثيل /
مدينه - ذوالحليفه - حفين - ملل - سياله <
بدر /
رويثه / – صفراء
> جحفه
/ اثايه - عرج - سقياء – ابواء <
/ ودّان - عقبة هرش - ذات الاصافر
جحفه /- طارف - دف - عسفان - جموم ( مرّالظهران ) - مكه
/ خيمه ام معبد
136 |
ب ـ راههاي جديد به سوي جحفه
1 ـ راه زميني از مدينه به مكه :
مدينه منوره - مسيجيد - بدر - مستوره - رابغ ( جحفه ) - قضيمه
خليص - عسفان - جموم - مكه مكرمه
( دوراهي )
ثول - ذهبان - جده
2 ـ راه زميني از وادي فرع ( ابوضباع ) :
ابوضباع - عقبه هرش - رابغ ( جحفه )
3 ـ راه زميني از بدر :
بدر - مستوره - رابغ ( جحفه )
4 ـ راه زميني از اردن به حرمين شريفين :
بئر هرماس - تبوك - قليبه - تيماء - خيبر - مدينه منوره
الف ـ
بدر - مسيجيد - مدينه منوره
بدع - ضُبا - وجه - أملج - ينبع - دوراهي
مستوره - رابغ ( جحفه ) -
خليص - عسفان - جموم - مكه
رابغ ( جحفه ) - قضيمه - دوراهي
ثول - ذهبان - جده
تبوك - قليبه - تيماء - خيبر - مدينه منوره
ب ـ معان - حالة عمار - بئر هرماس
شرف - بدع - ضُبا - وجه - أملج - ينبع - دوراهي -
بدر - مسيجيد - مدينه
دوراهي
خليص - عسفان - جموم - مكه
مستوره - رابغ ( جحفه ) - قضيمه ( دوراهي )
ثول - ذهبان - جده
137 |
* پي نوشتها :