بخش 6
تاریخ و رجال 1 ـ جغرافیای مدینه منوره
57 |
ميقات حج - سال پنجم - شماره نوزدهم - بهار 1376
تاريخ و رجال
58 |
جغرافياي مدينه منوّره
رسول جعفريان
دلايل انتخاب مركز مدينه براي مسجدبيشتر مورخان مسلمان بر آنند كه فرود آمدن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در منطقه بني مالك ابن نجار تصادفي و بدون نقشه قبلي بوده ، همانگونه كه خروجش از قبا بر پايه تدبير و انديشه خاصي استوار نبوده است . اين سخنان حاصل اجتهاد ما از نقلهاي مورّخان مسلمان نيست ؛ زيرا خود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به انصار ، كه سر راه شتر وي قرار گرفته و از آن حضرت مي خواستند تا در ميان آنها بماند ، فرمود : « خلُّوا سَبيلَها فانّها مأمورة » ( 1 ) ؛ « راه شترم را باز كنيد كه خودش دستور دارد . »
ابن اسحاق در اين باره مي نويسد : آنگاه شتر پيامبر به محله بني مالك بن نجار در آمد ، بر در مسجد ( كه آن زمان مَرْبدي بود از آنِ دو كودك يتيم از بني نجار با نام سَهْل و سُهَيل فرزندان عمرو كه تحت تكفل مُعاذ بن عَفْراء بودند ) وقتي زانو زد ، در حالي كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر آن بود ، أمّا ننشست بلكه ايستاد و اندكي رفت . در اين حال رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) افسار او را آزاد گذاشته بود . آنگاه برگشت و در همان جاي نخست زانو زد ، و نشست و شكم خويش را بر زمين نهاد ؛ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از شتر پايين آمد و ابوايوب انصاري ( خالد بن زيد خزرجي ) بار سفر آن حضرت را به خانه خود برد . پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از صاحب آن زمين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ السيرة النبويه ، ج 2 ، ص 34359 |
پرسيد . معاذ بن عفراء گفت : اي پيامبر ! اين زمين از آنِ سهل و سهيل فرزندان عمرو است ، يتيماني كه در تكفّل من هستند . من آنها را از بابت اين زمين راضي خواهم كرد . پس آن زمين را مسجد كردند . ( 1 ) در پذيرش صحت اين روايت ، مانعي وجود ندارد كه فرض كنيم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انديشه تمامي در اين باره نداشته و از زمين مدينه و موقعيت آن آگاه نبوده است ، چرا كه تا قبل از هجرت ، خود بشخصه طبيعت و واقعيت اين سرزمين را مشاهده نكرده بوده ؛ به همين دليل در برابر انصار رأي نهايي خود را از موقعيتي كه پايه مركزي براي محله مهاجرين باشد ابراز نفرمود ، چون ممكن بود در مسير قبا به اين سو ، مسأله جديدي مطرح شده و تغييري در رأي پيشين به وجود آيد . ( 2 )
نكته قابل ذكر آن كه برخي از مورّخان مسلمان نوشته اند : وقتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در قبا بود ، در پي بني نجار فرستاد و آنها شمشير به دست حاضر شدند و از آن حضرت خواستند تا در حالي كه در امان آنهاست و آنان مطيع وي هستند ، به محله آنان بيايد . ( 3 ) از اين نقل مي توان نتيجه گرفت كه انديشه اوليه اي در باره انتخاب محل مسجد ، در پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وجود داشته و به همين دليل در پي بني نجار فرستاده است ؛ كساني كه دايي هاي جدش عبدالمطلب بوده اند . ( 4 ) و بدون شك به آنها به عنوان يك پشتوانه قبيله اي ، كه در موقع لزوم مي توانست از ايشان بهره ببرد ، نظر داشت ، به ويژه كه برخي از رؤساي خزرج ؛ مانند عبدالله بن ابي ، موافق ماندگاري آن حضرت (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مدينه نبودند . ( 5 ) به باور ما تعارض ميان اين دو سخن ؛ يكي آن كه تصور كنيم انتخاب اين موقعيت براي مسجد و پايگاهي براي مهاجرين ، ناشي از يك انديشه قبلي بوده كه پيش از آن در فكر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وجود داشته و ديگر آن كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بفرمايد : « خلّوا سبيلها فإنّها مأمورة » وجود ندارد . به باور ما اين مسأله خود از شواهد نبوّت آن حضرت است به طوري كه شتر در ميان خانه هاي بني نجار زانو مي زد ، درست همان كساني كه شمشير به دست [ در قبا ] نزد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمدند و از آن حضرت خواستند تا « آمناً مطاعاً » نزد آنان در آيد . ( 6 ) اگر ما به آنچه در هجرت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انجام گرفته بنگريم ، خواهيم ديد كه آنچه انجام شده ، با همه جزئياتش ، طبق برنامه ريزي دقيق بوده و براي هر نوع حادثه احتمالي راه حلي در نظر گرفته شده . ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ج 2 ، ص 343 و 3442 ـ از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روايت شده است كه زماني به عقيق رفتند و پس از بازگشت به عايشه فرمودند : جايي راحت تر از عقيق و آبي گواراتر از آب آن نيست . عايشه گفت : آيا بهتر نيست به آنجا منتقل شويم ؟ حضرت فرمودند : چگونه ؟ در حالي كه ديگران خانه بنا كرده اند ( نكـ : التعريف ، ص 65 ؛ الدرة الثمينة ، ص 30 ) . همچنين از آن حضرت نقل شده كه فرمود : اگر از اول آنجا را مي شناختيم آنجا را منزل مي ساختيم ( نكـ : مختصرالبلدان ، همداني ، ص 25 ) 3 ـ في سيرة الرسول ( مؤلف : ؟ ) برگ 42 ؛ التاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 3394 ـ في سيرة الرسول ، برگ 425 ـ السيرة النبويه ، ج 2 ، ص 422 و 423 . گفته شده كه پيري از بني عمرو بن عوف كه او را ابوعَفَك مي ناميدند و عمرش بالغ بر يكصد و بيست بوده ، پس از هجرت پيامبر ، مردم را بر دشمني با آن حضرت تحريك مي كرد و اسلام را نپذيرفت ( نكـ : المغازي ، واقدي ، ج 1 ، ص 174 ) 6 ـ في سيرة الرسول ، برگ 427 ـ نكـ : السيرة النبويه ، ج 2 ، ص 335 و 33660 |
در واقع چنين نبوده كه پيامبر خدا خود را در برابر خطرها ، بي تدبير رها كرده و به تهلكه انداخته باشد . او فرستاده خدا و مبلغ پيام و دعوت الهي بود . افزون بر آن ، ياري و نصرت خداوند را به همراه داشت . بدون شك سياست اسكان مهاجرين در مدينه ، كاملا مورد عنايت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده و اهتمامي تمام بدان داشته است . و بعيد نمي نمايد كه اين مسأله خود در طرح هجرت بوده ؛ طرحي كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را طراحي كرده بود ، آن هم درست از لحظه اي كه تصميم به رفتن به يثرب گرفته و نقشه و تدبير مربوط به آن را به اجرا گذاشته ، پايه هاي آن را محكم كرده بود . عقيده مطري نيز با آنچه ما بر آنيم موافق است ؛ يعني بر اين كه كار انتخاب مسجد در ميان بني نجار ، ناشي از يك طرح قبلي بوده كه در ادامه ، پيش از انتخاب نهايي ، رغبت و تأكيد بيشتري ، به دليل صلاحيت آن منطقه ، به وجود آمده است .
مطري آورده است كه زبير بن بكار از محمد بن حسن بن زباله و او از محمد بن طلحه ، او نيز از عبدالرحمن بن عتبه و وي از پدرش حكايت كرده است كه گفت : « اختار رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عَلي عينه ، فنزل منزله و تخيره و توسط الانصار . » مطري مي افزايد : اين منافاتي ندارد با آن روايتي كه گفته است : وقتي حضرت در روز جمعه از قبا حركت كرد ، به هر محله اي از انصار كه مي رسيد ، آن حضرت را به ماندن دعوت كرده و مي گفتند : « اي پيامبر ! نزد قدرت و حمايت ما بشتاب و آن حضرت مي فرمود : « خلّوا سبيلها فإنّها مأمورة » و خود افسار شتر را سست گرفته و آن را حركت نمي داد . ( 1 ) پيش از اين اشاره كرديم كه مناطق قبا ، عصبه و عاليه ، در مقايسه با ديگر نقاط مدينه ، از جمعيت بيشتري برخوردار بوده ؛ به علاوه زماني كه مهاجران نخست ، پيش از هجرت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه آمدند ، در قبا و عصبه سكونت گزيدند ؛ ( 2 ) امكان سكونت و استقرار براي خودِ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هم در قبا بود ( 3 ) ، جز آن كه موقعيت قبا به لحاظ قرار داشتن در جنوب ، در مقايسه با زمين مسطح مدينه كه به سمت شمال كشيده شده بود ( 4 ) ، به باور ما ، مانع از آن بود كه قبا مركزيتي براي فعاليت در حد يك شهر اسلامي براي تمام مهاجران و انصار درآيد ؛ زيرا زمين فراخ و مسطح آن به سمت جنوب يا شرق امتدادي نداشت . طبعاً در اين دو سو امكان توسعه سكونت وجود نداشت و اين ناشي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التعريف ، ص 432 ـ طبقات الكبري ، ابن سعد ، ج 3 ، ص 87 ـ 853 ـ گفته شده : وقتي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از قبا خارج مي شد ، بني عمرو بن عوف اجتماع كرده ، گفتند : آيا از ما نگران شديد كه از قبا مي رويد يا محله اي بهتر از محله ما سراغ داريد ؟ حضرت فرمودند : « إنّي اُمِرتُ بقرية تأكل القري » ؛ « من مأمور به قريه اي هستم كه نسبت به ديگر قرا بزرگتر است . » ( في سيرة الرسول ، برگ 42 ؛ تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 339 ) مقصود از « تأكل القري » ، وجود جمعيت زياد و بزرگي مكان اطراف آن بوده است . 4 ـ جغرافية شبه جزيرة العربيه ، كحاله ، ص 17461 |
عوامل طبيعي شامل عوامل جغرافيايي و زيستي بود ؛ همان چيزي كه مدينه را از لحاظ شكل جغرافيايي تقريباً به صورت مستطيل در آورده و از اين جهت متمايز با ديگر شهرها مي كرد . ( 1 )
نكته قابل توجه آن كه ، با توجه به صلاحيت انتخاب مركز مستطيل مزبور براي سكونت مهاجرين ، شرايط جغرافيايي و زيستي نقش بزرگي در ايجاد توازن و اعتدال اقتصادي داشته است ، به طوري كه تساوي اضلاع شكل مزبور از مركز ، بدون شك به ايجاد يك توسعه قابل انتظار در تنظيم محلات قبايل مختلف در مدينه كمك مي كند ، همانگونه كه كار توسعه در خارج از مدينه را در سمت شمال و غرب ، همچون وادي عقيق به صورت كاري سودمند از حيث اجتماعي و اقتصادي در مي آورد . اين انتخاب ، فشار مشكل سكونت مهاجرين را در انتخاب هر محله بر محلات انصار كاهش مي داد ، همانطور كه بر رشد عمراني و زراعي مدينه مي افزود ( 2 ) چرا كه سبب آبادي زمينهاي بايري مي شد كه قابليت و استعداد زراعت داشت . ( 3 ) اين را نيز بايد بر گفته هاي پيش افزود كه بخشهاي مركزي مدينه جمعيت كمتري را در خود جاي داده بود و قابليت جذب ساكنان جديد را داشت و اين به دليل وجود زمينهاي فراوان تر در محلات انصار در مقايسه با ديگران بود . ( 4 ) بر پايه آنچه گذشت ، محل مسجد جامع ، كه همان مسجد نبوي است ، به طور تقريبي در مركز مدينه يا به تعبير رايج ، در « باطن » مدينه ( 5 ) و به عبارت ديگر در « وسط » مدينه ( 6 ) انتخاب شد تا مسلمانان بدون زحمت و رنج بتوانند با رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ارتباط باشند ، آن گونه كه مسجد نقطه آغازين محله مهاجرين و انصار شد كه از هر سو بر آن حلقه زده بودند . ( 7 ) عدوي دلايل انتخاب مدينه را براي اقامت مهاجرين به اختصار در اين سخن خود آورده است كه محله بني نجار وسط ترين محلات انصار و بهترين آنها بود . ( 8 ) 3 ـ تطور در ساختار مدينهمسجد النبي نخستين بنايي بود كه در ساختار جديد ، در مركز شهر مدينه بنا گرديد و اين بعد از ورود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از قبا به مدينه بود . ( 9 ) اين مسجد در شكل نخستش نقطه آغازي شد براي توسعه هاي بعدي ، از زمان حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تا زمان ما ؛ ( 10 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آنچه را كه در باره شكل مدينه آورديم ، اجتهاد ما بر پايه نقلهاي مورخان مسلمان است . چه ، گفته شده كه حرم بريدي در بريد بوده ، ما بين دو كوه عير تا ثور ( در شمال احد ) در بخش شمال و جنوب ، و در غرب و شرق ما بين دو حره شرقي و غربي ( الجوهر الثمينه ، محمد كبريت بن عبدالله الحسيني ، نسخه 177 كتابخانه اوقاف بغداد ، برگ 8 ) 2 ـ رواياتي از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده كه سكونت در عقيق را تحسين مي كند ، يكي همان است كه پيش از اين نقل شد ، گفتگوي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وعايشه ، كه راوي آن عامر بن سعيد بن ابيوقاص است ( التعريف ، ص 65 ) . روايت ديگر از عبدالله بن مطيع است كه مي گويد : دو نفر در عقيق شب را به صبح رساندند ، پس از آن نزد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمدند . حضرت پرسيد : كجا خوابيديد ؟ گفتند : در عقيق . حضرت فرمود : در وادي مبارك شب را به صبح رسانده ايد ( الروض المعطار ، حميري ، ص 418 ) . برخي از صحابه در عقيق خانه بنا كردند . در آنجا آب شيرين و گوارا و قصرهاي استواري همچون قصر سعيد بن عاص ، قصر عروة بن زبير و قصر مروان بن حكم و جز آنهابوده است ( مختصرالبلدان ، همداني ، ص 26 ؛ الاصابه ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 48 ـ 46 ؛ الدرة الثمينة ، ابن النجار ، ص 31ـ 3Holt P . M ؛ The Cambridge History of islam, vol . 1 . p . 41
4 ـ فتوح البلدان ، بلاذري ، ج 1 ، ص 55 ـ في سيرة الرسول ، برگ 42 ؛ تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 3416 ـ المسالك و الممالك ، اصطخري ، ص 237 ـ طبقات الكبري ، ج 1 ، ص 240 ؛ التعريف ، ص 37 ـ 43 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 717 و بعد از آن .
عادت بناي خانه در اطراف مكانهاي عبادت در مكه سابقه داشت . گفته شده است كه قريش و ديگران ، در آغاز ، در اطراف كعبه خانه نمي ساختند و اين را احترام به كعبه مي دانستند . قصي به آنان گفت : اگر شما در اطراف كعبه خانه بنا كنيد ، مردم از شما پرهيز خواهند داشت و كشتن شما را روا نخواهند شمرد و بر شما هجوم نخواهند آورد . او خود اين كار را آغاز كرد و دارالندوه را ساخت و آنگاه اطراف آن را ميان طوايف قريش تقسيم كرد ، پس از آن قريش خانه هايشان را در اطراف كعبه ساختند ( نكـ : اخبار مكه ازرقي ، ج 1 ، ص 115 ـ 103 ؛ باسلامه ، حسن عبدالله ، تاريخ عمارة المسجد الحرام ، ص 5 و 6 چاپ اول ، جده ، 1354 ق . ) 8 ـ احوال مكه و المدينه ، ج 2 ، برگ 134 . از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده است كه بهترين خانه ها ، خانه هاي بني نجار ، پس از آن بني عبداشهل ، بني حرث بن خزرج و سپس بني ساعده است و خير در همه انصار هست ( الاستبصار ، ابن قدامه ، برگ 3 ) . گويا مقصود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از منازل ، منزلگاه است ، چرا كه اگر مقصود اهل منزل بود از تيره هاي مهاجران نيز ياد مي كرد . چه ، در ميان آنها شماري از نخستين مسلمانان كه در ايمان و نيت آنها ترديدي نيست بودند ؛ كساني كه در جنگها نقشي غير قابل انكار داشته و در كنار رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در دفاع از اسلام و نشر دعوت قرار داشتند ، مثل تيره قريش ، ثقيف ، غفار ، سليم و جز آنها . مترجم : گفتني است كه اين برداشت مؤلف است ، چه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسما به مؤذن خود دستور داده بود تا پس از اذان به قريش نفرين كند . وضع ثقيف و سايرين بهتر از آنها نبود . مهاجرين مورد نظر شمار اندكي از تيره هاي ياد شده را تشكيل مي دادند و در اندازه اي نبودند كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مانند آنچه از انصار ياد مي كند از اينها هم ياد كند . 9 ـ السيرة النبوية ، ج 2 ، ص 344 ؛ وفاءالوفا ، ج 1 ، ص 32210 ـ مسجد نبوي در زمان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از خشت ساخته شده و سقف آن از شاخه هاي نخل بود . سيره نويسان گويند : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دو بار مسجد را بنا كرد ؛ يكبار زماني كه به مدينه وارد شد كه طول و عرض آن كمتر از صد ذراع در صد ذراع و بنا به نقلي هفتاد در شصت يا اندكي بيشتر بود . زماني كه خيبر فتح شد ، مسجد را تجديد بنا كرده درهاي ديگري براي آن قرار دادند . اين بار سه در براي مسجد گذاشته شد ؛ يكي در انتهاي آن ، جهت قبله كه عامه اصحاب از آنجا به مسجد مي آمدند . دوم باب عاتكه كه اكنون باب الرحمه نام دارد . سوم دري كه خود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از آن وارد مي شد و اكنون معروف به باب جبرئيل است . اين دو در ، در جريان تغيير قبله ، تغييري نيافته بود ، اما دري كه طرف قبله بود ، با تغيير قبله به نقطه مقابلش انتقال يافت . ( في سيرة الرسول ، برگ 7 ـ 5 ؛ التعريف ، ص 32 ؛ وفاءالوفا ، ج 1 ، ص 334 ) . از بعد از رحلت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) تاكنون اضافات زيادي در مسجد صورت گرفته است ( نكـ : آثار المدينة المنـوره ، ص 113 ـ 92 ؛ المدينة بين الماضي و الحاضر ، ص 208 و بعد از آن ) .62 |
به طوري كه اين مسجد بهترين بنايي بود كه ممكن بود از آن براي تعيين محلات مهاجرين در مدينه ، پس از هجرت استفاده كرد ؛ محلاتي كه بخش عمده اش زمينها يا بناهاي واگذار شده اي بود كه انصار در هر محله آنچه را اضافه داشتند به مهاجرين واگذار مي كردند ( 1 ) و يا اصولا در زمينهاي بدون مالك بود كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به اصحاب خود واگذار مي كردند . ( 2 ) گويا نخستين بناها در محدوده خانه هاي مهاجرين ، خانه زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود ، كه در جمع نُه خانه در زمانهاي مختلف ساخته شده است . ( 3 ) اين خانه ها ، مجموعه اي از حجره ها بود كه به صورت دايرهوار سه جهت از مسجد را در بر مي گرفت . ابتدا از قسمت جنوبي آغاز شد ، پس از آن شرق و سپس در شمال . ( 4 ) اين حجره ها به ديوار مسجد نچسبيده بود ، آنگونه كه درهاي آن به مسجد باز شود . ( 5 ) فاطمه دختر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و همسرش علي (عليه السلام) هم در يكي از خانه هايي كه چسبيده به حجره پدرش ، در قسمت شرقي ، بود زندگي مي كردند . ( 6 ) زماني كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به ساختن حجره ها پرداخت ، در آن وقت چنين كاري براي بيشتر مهاجرين انجام نپذيرفت ؛ بلكه آنها در محلات انصار در عاليه ، مدينه و قبا بر هر كسي كه وارد شده بودند ، سكونت گرفتند . ( 7 )
ابن سعد مي نويسد : مقداد بن عمرو و خباب بن ارت ، وقتي به مدينه هجرت كردند ، بر كلثوم بن هِدْم وارد شده و تا زماني كه او درگذشت ، يعني اندكي قبل از عزيمت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به سوي بدر ، از خانه او در نيامدند ، پس از آن بر سعد بن عباده وارد شدند و تا فتح بني قريظه نزد او ماندند . ( 8 ) ابوبكر هم بر خارجة بن زيد بن ابي زهير از بني الحارث به خزرج در منطقه سنح وارد شد و دختر او را به زني گرفت و همانجا ماند تا زماني كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وفات كرد ( 9 ) ، چنانكه برخي از بني زهره ، در قبا بر بني عمرو بن عوف وارد شدند . ( 10 ) گاه مي شد كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در محلات انصار ، زمينهايي را به مهاجران واگذار مي كرد . به عنوان نمونه زميني در بني جديله ، در شمال مسجد نبوي ، به مقداد بن عمرو واگذار شد و اين پس از آن بود كه ابي ابن كعب او را به اين محله فرا خواند . ( 11 ) همچنين گفته شده كه گروهي از حضرمي ها در مدينه زندگي مي كردند و محله به نام آنها معروف شد كه در محدوده بني جديله بود . ( 12 ) چنانكه برخي از كنديان در منطقه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ في سيرة الرسول ، برگ 42 ـ مختصر البلدان ، همداني ، ص 24 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7183 ـ نكـ : مسالك الابصار ، ج 1 ، ص 126 . گفته شده است كه حارثة بن نعمان انصاري منازلي در اطراف مسجد داشته و هرچه بر اهل رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) افزوده مي شده ، او به جاي بعدي منتقل مي شده تا آنجا كه همه آنچه را داشته تعلق به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گرفته است ( في سيرة الرسول ، برگ 7 ) . پيامبر قبل از ساختن مسجد و خانه ، در منزل ابوايوب انصاري ( خالد بن زيد انصاري نجاري ) سكونت داشته است ( السيرة النبويه ، ج 2 ، ص 344 ) به طوري كه هفت ماه در آنجا بوده ( في سيرة الرسول ، برگ 6 ) . خانه ابوايوب در سمت جنوب شرقي مسجد بوده و ميان خانه او و خانه عثمان كوچه اي بوده كه نامش كوي حبشه بوده است ( التعريف ، ص 43 ؛ آثار المدينة المنوره ، ص 28 و 29 ) . 4 ـ في سيرة الرسول ، برگ 7 . چهار خانه از خشت بنا شده كه در ديوار آنها شاخه هاي خرما بود كه روي آنها كاه و گِل بود . . پنج خانه هم گلي بوده و شاخه خرما در آنها به كار نرفته بود و بالاي دربهايش پرده اي با موي سري كه با شانه كردن از سر جدا شده بود ، وجود داشت . اندازه اين پرده مويين سه ذراع در يك ذراع بوده است . ( نكـ : طبقات الكبري ، ج 1 ، ص 499 ، 500 ؛ احوال مكة و المدينه ، برگ 137 ـ 1155 ـ احوال مكة و المدينه ، برگ 137 ـ 135 . يكي از نويسندگاني كه در زمينه معماري اسلامي كار كرده ، در باره چگونگي حجره هاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرتكب اشتباه شده ؛ زيرا گمان كرده كه همه آنها در قسمت شرقي مسجد بوده است ( نكـ : العمارة العربيه ، شافعي ، د ، فريد ، ج 1 ، ص 67 ـ 64 ) . اشتباه بزرگ ديگر او اين است كه گمان كرده مسجد النبي قصري بزرگ بوده كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي خود و خانواده اش بنا كرده ، آن گونه كه خانه هايي با حياط وسيع بوده كه ديوارهايي به قامت يك انسان اطراف آنها قرار داشته و در گوشه هر يك از خانه ها صفه و سايباني ساخته كه فقراي اصحاب را در آنجا پذيرايي مي كرده است ( همان كتاب ، همان صفحه ) . به نظر مي رسد كه او با اين تصوير ناروا ، خواسته است تا انديشه خود را از اين بابت كه گمان مي كرده همه بنا در يك زمان انجام يافته راحت كند . گويا انديشه نخست اين نويسنده اين بوده كه هدف اصلي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ساختن خانه بوده و تبديل آن به مسجد تنها پس از تغيير قبله مطرح شده است ( نكـ : همان كتاب ، ص 65 ) . شواهدي كه در دسترس ماست ، افزون بر آنچه در خلال مباحث گذشته آمد ، همگي تأكيد بر آن دارد كه انديشه مسجد ، از همان ابتداي اقامت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در ميان بني النجار توسط آن حضرت مطرح شد ، حتي برخي از نصوص اشاره به آن دارد كه اين محل ، پيش از آمدن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از سوي برخي از انصار به عنوان محلي براي نماز استفاده شده بود ( نكـ : في سيرة الرسول ، برگ 4 ) . 6 ـ في سيرة الرسول ، برگ 7 ؛ التعريف ، ص 36 و 377 ـ إمتاع الأسماع ، ج 1 ، ص 50 . برخي از مهاجران كه در خانه هاي انصار سكونت كردند ، عبارتند از : ابي حذيفة بن عتبة بن ربيعة بن عبدشمس و مولاي او سالم . عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب كه همپيمان بني نوفل بن عبدمناف بود ، زبير بن عوام بن خويلد ، حاطب بن ابي بلتعه و سعد كه مولاي او بود و هر دو همپيمان بني اسد بن عبدالعزي بن قصي بودند و شماري ديگر ( نكـ : طبقات الكبري ، ج 3 ، در صفحات مختلف ) . 8 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 165 و 1669 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 174 . گفته شده كه ابوبكر خانه اي نزديك خانه هاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در شرق مسجد داشت كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به او داده بود ( نكـ : وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 718 و 719 ) . محل خانه ابوبكر اكنون در خيابان عبدالعزيز است كه بخشي از آن در صحني كه برابر باب النساء است افتاده است ( نكـ : آثار المدينة المنوره ، ص 37 ) . 10 ـ گفته است كه سعدبن ابيوقاص بن عبدمناف بن زهره و برادرش عمير بن ابيوقاص ، زماني كه از مكه به مدينه هجرت كردند ، در خانه برادرشان عتبة بن ابيوقاص كه در ميان بني عمروبن عوف بناكرده و باغ او سكونت گرفتند . عتبه خوني در مكه ريخته و به مدينه گريخته بود و اين قبل از « روز بعاث » ( كه حوالي پنج سال پيش از هجرت رخ داده ) بوده است . 11 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 16012 ـ انساب الاشراف ، ج 1 ، ص 10 . سمهودي مي نويسد : كوچه اي در مدينه بود كه آن را كوچه حضارمه مي گفتند و بخش شرق انتهاي بازار مدينه به سمت شمال قرار داشت ( نكـ : وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 261 )63 |
بني ساعده ( 1 ) و نيز بني زريق سكونت كردند . ( 2 )
چنين مي نمايد كه شكل گيري محله يك قبيله ، بدين صورت بوده كه ابتدا يكي از برجستگان و شريفان قبيله زميني در جايي مي گرفته و پس از آن ، ديگر مردمان آن طايفه يا همپيمانان آنان ، در اطرافشان خانه هايي مي ساختند . محله بني زهره ، در شمال مسجد ، از زماني شكل گرفت كه زميني [ حشّ : نخل كوچكي كه آب داده نمي شود ] به عبدالرحمان بن عوف واگذار گرديد ، ( 3 ) پس از آن ، در اطرافش خانه هاي ديگري از سوي وابستگان به آن طايفه ساخته شد ، ( 4 ) تا آنجا كه خانه هاي بني زهره يا محله اختصاصي آنها ، مشتمل بر برخي از اراضي شمالي مسجد تا سمت غربي آن مي شد . ( 5 ) آنچه در اين رابطه قابل يادآوري است اين كه اسكان محلي قبايل در مدينه ، در عصر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) صرفاً قبيله اي نبود ، بدان صورت كه در يك محل ، تنها افراد يك قبيله زندگي كنند . پيش از اين اشاره شد كه چگونه مهاجرين در محلات انصار اسكان مي يافتند . زماني كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زمين ها را به صحابه واگذار مي كرد خانه ابوسلمه مخزومي را نزديك محله بني عبدالعزيز ( از زهري هاي امروزين ) قرار داد . ( 6 ) به همين دليل كمتر گفته مي شد « خطة بن فلان » به معناي محله بني فلان ، بلكه تعبير شايع مثلا اين بود : « دار آل عمر » ( 7 ) يا « حيّ بني فلان » ( 8 ) . خانه هاي ايجاد شده در اطراف مسجد ، به گونه اي در آمد كه شبيه يك محله مستقل شد ، محله اي كه شماري از افراد قبايل از مهاجرين و برخي انصار را در بر مي گرفت . بعد از اين ، در اين باره توضيح خواهيم داد .
بخش عمده اين محله را اقطاعات فردي تشكيل مي داد كه از زمينهاي اضافي موجود در محلات انصار شكل گرفته بود ( 9 ) ؛ در حالي كه پيش از هجرت تنها شماري از خاندانهاي خزرجي مقل بني نجار ، بني جديله ، بني خدره ، بني خداره و بني ساعده در آنجا زندگي مي كردند . ( 10 ) از جمله خانه هاي اطراف مسجد ، خانه هاي بني زهره بود كه از مركز آن ياد كرديم و ديگر خانه هاي بني عدي بود كه مشهورترين آنها دار آل عمر بن خطاب در جنوب مسجد بود ( 11 ) و خانه هايشان از سمت شرق تا بقيع ( 12 ) و از سمت غرب تا بازار ( 13 ) ادامه داشت . نزديك بني عدي در سمت جنوبي مسجد ، خانه هايي از مهاجرين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الاصابه ، ج 3 ، ص 6502 ـ همان ، ج 2 ، ص 1433 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 126 ؛ اخبار المدينه ، ابن شبه ، برگ 75 و 76 ؛ الاصابه ، ج 2 ، ص 356 ؛ وفاء الوفا ، ج 2 ، ص717 و 7184 ـ گفته شده كه عبدالله و عتبه فرزندان مسعود هذلي كه همپيمان بني زهره بوده اند ، خانه هايي براي خود در ميان بني زهره قرار دادند . طايفه اي از بني زهره كه به آنها بنوعبد بن زهره مي گفتند ، به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گفتند ، ابن ام عبد ( يعني ابن مسعود ) را از ما دور كن . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آنها را با اين سخن خود سرزنش كرده « إنَّ الله لايقدس قوما لايعطي الضعيف منهم حقه » . ( نكـ : طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 152 ) 5 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7286 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 2407 ـ وفاء الوفا ، ج 2 ، ص 717 و 7188 ـ الاصابه ، ج 3 ، ص 2469 ـ في سيرة الرسول ، برگ 410 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 372 و 37311 ـ التعريف ، ص 37 ـ 40 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 720 ـ 71812 ـ الموطأ ، ج 1 ، ص 7213 ـ الاصابه ، ج 3 ، ص 448 و 449 . خانه آل عمر مربدي بود كه زنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در آن وضو مي گرفتند . پس از درگذشت پيامبر ، حفصه با پرداخت سي هزار درهم آن را از آنِ خود كرد و پس از او عبدالله بن عمر از وي به ارث برد ( نكـ : وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 718 )64 |
قبيله ثقيف بود ، ( 1 ) در همسايگي دار آل عمر ، در جنوب غربي مسجد ( 2 ) دارالقضا بود كه متعلق به عمر بن خطاب بود و پس از مرگ وي براي پرداخت بدهي او فروخته شد . ( 3 ) برخي ديگر از خانه هاي اين بخش از نحام ـ يعني نعيم بن عبدالله از بني عدي ـ و قسمتي از آن دار عباس بن عبدالمطلب بود . ( 4 ) در نزديكي محله ( دار ) بني عدي ، محله عبدالله بن مكمل زهري بوده ( 5 ) كه خود گذري در صحن دارالقضا ( 6 ) در غرب مسجد نبوي ( 7 ) بوده است . بني تيم خانه هاي آبادي در سمت جنوب غربي مسجد ، كه روي آنها به غرب بود ، داشته اند . ( 8 ) اين قسمت منازل بني نجار ، به ويژه بني مالك بن نجار بوده است . ( 9 )
گفته شده كه طلحة بن ابي طلحه انصاري باغچه اي ( حش ) داشته كه در سمت شامي مسجد بوده است . ( 10 ) در كوچه بقيع در شرق مسجد ، بني تيم خانه هايي داشته اند ؛ ( 11 ) از جمله خانه هاي مهاجرين در محله اي كه محيط بر مسجد بوده ، خانه هاي بني مخزوم در ابتداي سمت شرقي از طرف شمال ؛ يعني در بني جديله ( 12 ) بوده است ؛ به طوري كه در جنوب خانه هاي آنان ، خانه عثمان بن عفان قرار داشته ( 13 ) و به دار « مشيخة الحرم » شناخته مي شده است . ( 14 ) در سمت غربي مسجد ، به سمت مصلاي عيد ، تا برسد به منازل بني زريق از انصار ، شماري خانه براي طوايفي چون بني مخزوم يا بني زهره ، بني عامر بن لؤي ، بني اسد ، بني دوسي و برخي از مردمان يمن بوده است . ( 15 ) همانطور كه گفتيم ، بخش اعظم محله محيط به مسجد ، قطايع فردي بوده ، درست عكس برخي بخش هاي ديگر در آن سوي مسجد [ ظاهر المسجد ] ، چرا كه در آن نواحي ، بخشي وسيع به دسته اي از يك طايفه اختصاص مي يافته كه احياناً افرادي غير آن خاندان هم در آنها زندگي مي كرده اند . به عنوان نمونه مي توان به محله بني غفار ـ بني غفار بن مليل بن ضمرة بن بكر بن عبد مناف بن كنانه ـ اشاره كرد كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به آنها واگذار كرده و در بخش غربي بازار مدينه و مصلاي عيد تا وادي بطحان قرار داشته است . ( 16 ) دليل آن كه اينان مي توانستند منطقه اي اختصاصي داشته باشند ، زندگي آنها در ناحيه اي دور از مسجد بود . آنها در خيمه هاي اطراف مسجدشان زندگي مي كردند . ( 17 ) فاصله ميان محله بني غفار در شمال و محله ليث بن بكر ، راهي بود كه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الاصابه ، ج 1 ، ص 5222 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7203 ـ المغانم المطابه ، ص 18 . « دارالقضاء » : در ميانه قرن اول ، دارالقضاء در ملكيت مروان بن حكم كه امير مدينه بود درآمد و به نام « دار مروان » شناخته شد . اين محل تا پيش از خراب شدن ، چسبيده به مسجد النبي در جهت جنوب غربي ، در شرق باب السلام بود . در جريان توسعه مسجد در دوره سعودي ها ، بخشي از زمين آن در خيابان جنوبي مسجد و قسمتي از زمين آن در ساختمان عدليه افتاد ( وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 720 و 721 ؛ آثار المدينة المنوره ، ص 43 ) 4 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7205 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 724 ؛ الاصابه ، ج 2 ، ص 3736 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7247 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7258 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 726 و 7279 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 725 ؛ الاصابه ، ج 1 ، ص 32610 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 727 ؛ عمدة الاخبار ، ص 30711 ـ طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 175 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 731 و 73212 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 729 و 73013 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 73214 ـ « مشيخة الحرم » : اين محل ويژه اقامت شيخ حرم نبوي در دوره حكومت عثمانيهاست . در طرف شمال به راه بقيع و سمت جنوب آن به كوچه حبشه ( با عرض دو متر ) است . بخشي از اين خانه در خيابان جديدي كه پس از توسعه مسجد در دوره سعوديها ، در شرق مسجد احداث شده ، افتاده است . ( آثار المدينة المنوره ، ص 36 ـ 34 ) . مطري مي نويسد : كه باب جبرئيل ( بابي كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از آن وارد مي شدند ) در ديوار شرقي مسجد مقابل خانه عثمان بوده است . عثمان زمينهاي اطراف آن را تا جنوب و شرق و شمال آن خانه ، راهي كه از باب جبرئيل به بقيع منتهي مي شود ، خريد ( التعريف ، ص 38 ) 15 ـ التعريف ، ص 54 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 747 ـ 740 ؛ الاصابه ، ج 1 ، ص 490 ، ج 2 ، ص 471 و 47216 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 759 ـ 75717 ـ التعريف ، ص 76 ؛ تاريخ هجرة المختار ، برگ 15765 |
نام راه بني ليث و و كساني كه شريك آنها بودند ، شناخته مي شد . ( 1 ) خانه هاي بني ليث از سمت غربي مصلي تا وادي بطحان قرار داشت ( 2 ) و گاه تا شمال شرق بازار مدينه و شمال محله بني ساعده ( 3 ) يعني شمال غربي مسجد امتداد مي يافت . در شمال خانه هاي ليث ، طايفه بني ضمرة بن ليث ساكن شدند . محله آنها كه به آن ضمره گفته مي شود در ثنية الوداع بوده است . ( 4 ) در شمال غربي آنها بنوالديل بن بكر سكونت گزيدند كه محله آنها تا كوه المستندر ( 5 ) امتداد داشت . چنين مي نمايد كه بني ضمره و بني الديل با طايفه اسلم و مالك فرزندان افصي بن حارثة بن عمرو بن عامر در يك محله بوده اند . هذيل بن مدركه نيز در اين محله همراه آنان بوده است . گفته شده كه منازل اسلم و مالك ، در تمامي اين حدود تا شمال ثنية عثعث ( 6 ) و شرق انتهاي بازار مدينه در سمت شمال بوده است . ( 7 ) منازل هذيل هم در پايين سمت جنوب شرقي كوه سلع در ميان شمال منازل بني أشجع ( ابن ريث بن غطفان ) تا جنوب ثنيه عثعث قرار داشته است . ( 8 ) منازل أشجع از ثنية الوداع تا داخل شعب كوه سلع بوده ، جايي كه در پايين سمت شرقي كوه سلع به شعب أشجع شناخته شده است . ( 9 ) منازل مزينه كه همان بني هدبة بن لاطم بن عثمان بن عمروند ، ( 10 ) در غرب مصلاي عيد تا عدوه وادي بطحان شرقي امتداد دارد ( 11 ) و گاه در گستره خود تا سمت جنوبي خانه هايي كه در مصلا و محله بني زريق است را شامل مي شد . ( 12 ) طوايف ديگري هم در محله آنان ساكن شدند ؛ مانند بني شيطان بن يربوع از بني نصر بن معاويه بن بكر بن هوازن بن منصور بن عكرمة بن خصفة بن قيس بن عَيْلان بن مُضَر ، و بني سليم بن منصور ، و عدوان بن عمرو بن قيس . ( 13 ) چنين مي نمايد كه فزوني شمار مزينه و ديگر طوايف همراه ، آنان را بر آن داشت تا منازل خود را به سمت شرق توسعه دهند تا به حدي كه به نزديكي بقيع برسد . ( 14 ) منازل جهينه ( ابن زيد بن السود بن الحارث بن قضاعه ) و بَلي ( ابن عمرو بن حاف بن قضاعه ) محله واحدي را تشكيل مي داد كه در سمت شمال تا محله اسلم ، جايي بين اسلم و جهينه تا محله بني حرام در بني سلمه در غرب مساجد فتح ، برابر دامنه غربي كوه سلع ، امتداد داشت . ( 15 ) خود رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) محل مسجد جهينه و كساني كه از بلي مهاجرت كرده بودند را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 2 ، ص 7592 ـ همان3 ـ المدينة بين الماضي و الحاضر ، ص 411 ـ 4124 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 760 ؛ المدينة بين الماضي و الحاضر ، ص 4145 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 760 ؛ المدينة بين الماضي و الحاضر ، ص 4156 ـ اخبار المدينه ، ابن شبه ، برگ 85 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 760 « ثنية عثعث » : منسوب به تپه اي است به نام سُليع ـ مصغر سلع ـ . ثنيه در ميان آن و كوه سلع ، در جنوب شرقي كوه سلع و در جنوب ثنية الوداع كه ذكرش رفت قرار دارد ( عمدة الاخبار ، ص 284 ) 7 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7618 ـ همان9 ـ عروة بن زبير مي گويد : قبيله اشجع با هفتصد نفر به فرماندهي مسعود بن رخيله به مدينه درآمدند و در شِعْبشان اقامت كردند . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با بارهاي خرما نزد آنان رفت و فرمود : اي اشجعيان چه سبب آمدنتان شده ؟ گفتند : نزديكي ديارمان با تو سبب آمدن شد و اين كه نمي خواستيم با قوم خود مقاتله كنيم چرا كه خون ( ثار ) در ميان مي بود ( وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 763 ؛ الاصابه ، ج 3 ، ص 410 ) 10 ـ جمهرة انساب العرب ، ابن حزم ، ص 480 و بعد از آن11 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 761 و 76212 ـ همان ؛ الاصابه ، ج 2 ، ص 303 و 30413 ـ گفته شده كه همه آنها يكجا سكنا گرفتند چرا كه خانه هاي آنان در باديه يكجا بود ( وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 761 ) 14 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 76215 ـ التعريف ، ص 76 ؛ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 76366 |
ميان خيمه هاي آنان معين فرمود . ( 1 ) بني جشم بن معاوية بن بكر بن هوازن در محله اي ساكن شدند كه به آن « بني جشم » گفته مي شد . ( 2 ) اين محله در سمت شرقي خود در كنار بني زريق بود ؛ يعني در جنوب غربي مسجد . ( 3 ) محله بني فزاره ( از ذبيان بن بغيض از غطفان ) در سمت شمال از محله اشجع در ادامه دامنه شمال شرقي كوه بود ؛ در اين ناحيه بني مالك بن حماد و بني زنيم و بني سكين از فزارة بن ذبيان سكونت گرفتند . ( 4 ) آنچه پس از شرح حدود قراي قبايل مدينه بايد يادآور شد اين كه : ساختمانهاي مدينه در تمامي منطقه وسيع مدينه كه يك بريـد در يـك بريـد است ، ( 5 ) نبوده ، به هميـن دليل جغرافي دانان مسلمان بر اين باورند كه مساحت مدينه نصف مساحت مكه بوده است . ( 6 ) مناطق مسكوني مدينه در چند قسمت ؛ شامل عاليه ، قبا ، عصبه ، يثرب قديم به علاوه قسمتهاي محيط به مسجد پراكنده بوده است ، اين در حالي است كه ديگر قسمتهاي مدينه ، در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چنين نبوده ، به ويژه ناحيه غربي كه بعدها مسكوني شد . ( 7 ) اين مطلب را مي توانيم از روايتي كه اسيد بن علي بن مالك انصاري نقل كرده ، بدست آوريم .
پيامبر فرمود : زماني كه ديدي ساختمانها تا كوه سلع رسيد به شام برو و بمان ؛ اگر نتوانستي به فرمان باش و مطيع . ( 8 ) صرفنظر از اين كه حديث ضعيف باشد يانه ، مهم آن است كه ما را به حقيقتي رهنمون مي كند كه مربوط به زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است و آن اين كه ساختمانهاي مسكوني به كوه سلع نرسيده بوده است ، اين در حالي است كه كوه سلع از منطقه آباد اطراف مسجد در سمت زاويه شمال غرب آن ، چندان دور نيست ؛ به دليل همين نزديكي است كه كنيزكان انصار براي چراندن گوسفندان صاحبان خود ، به سلع مي رفته اند . ( 9 ) پيش از اين گفتيم كه خانه هاي قبايل در ناحيه سلع چيزي جز خيمه و اخبيه ( شبيه خيمه از پوست ) نبوده است . ( 10 ) به همين دليل است كه مسلمانان در جريان جنگ احزاب ، وقتي به طرح خندق انديشيدند ، آن را در اين منطقه باز و خالي از ساختمان كندند ؛ زيرا ساير بخشهاي مدينه با بنا پوشيده شده بود ، ( 11 ) اين نشانگر آن است كه محلات اين بخش از مدينه ، در سمت غرب ، بعد از كندن خندق و اندكي پيش از فتح مكه ( 12 ) ايجاد شده است ؛ چرا كه از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التعريف ، ص 76 ؛ تاريخ هجرة المختار ، برگ 157 و 1582 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 7643 ـ همان4 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 764 و 7655 ـ التعريف ، ص 15 ، 16 و 68 ؛ الدرة الثمينه ، ص 28 ، 29 و 406 ـ المسالك و الممالك ، اصطخري ، ص 237 ـ گفته شده كه سعد بن ابيوقاص در قصر خود در عقيق ، در ده كيلومتري مدينه در گذشت . از آنجا او رابه مدينه آوردند و مروان بن حكم ، كه حاكم مدينه بود ، در سال 55 بر او نماز گزارد ( طبقات الكبري ، ج 3 ، ص 149 ـ 139 ) از اين خبر مي توان دامنه آبادي ايجاد شده در مدينه را در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دريافت . 8 ـ الاصابه ، ج 4 ، ص 89 ـ الاصابه ، ج 3 ، ص 42810 ـ التعريف ، ص 76 ؛ تاريخ هجرة المختار ، برگ 157 و 158 . اين اخبيه از پوست بوده است . ام مسلم اشجعي مي گويد : رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر من وارد شد و من در قبه اي از پوست بودم . حضرت فرمود : چه زيباست اگر از ميته در آن نباشد ( الاصابه ، ج 4 ، ص 496 ) 11 ـ المغازي ، واقدي ، ج 2 ، ص 44612 ـ الاصابه ، ج 2 ، ص 403 و 40467 |
كه فرمود : « لاهجرة بعد الفتح . » ؛ چنانكه روايت شده است كه طايفه اسلم در راه فتح مكه در غدير اشطاط ، نزد آن حضرت آمدند . بريدة بن حصيب از طرف آنها نزد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و گفت : اي رسول خدا ! اين اسلم و اين هم قراي آنهاست ؛ شماري از آنها هجرت كرده اند و برخي نزد گوسفندان و اموال خود مانده اند . رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : شما هر كجا باشيد مهاجر هستيد . ( 1 ) اين بدان معناست كه در آن موقعيت ، آنان را تحريك به هجرت به مدينه نكرد . استدلال ديگر بر اين كه هجرت بخش اعظم قبايل به مدينه اندكي پيش از فتح مكه بوده . نقلي است در اين كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قبل از خروج از مدينه ، وقتي جنگ و مسأله فتح مكه مطرح شد ، فرستادگاني را به باديه و نقاطي كه در آن حدود مسلمان داشت فرستاد تا اعلام كنند : كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند ماه رمضان را در مدينه حاضر باشند . پيامبر نمايندگاني را به نقاط مختلف فرستاد تا آن كه اسلم و غفار و ضمره و مزينه و جهينه و أشجع آمدند . كساني را هم نزد بني سليم فرستاد كه در قديد ـ در نزديكي مكه ـ با پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) برخوردند . ديگر قبايل عرب از مدينه به راه افتادند . ( 2 ) خندق از بالاي وادي بطحان ، در غرب وادي ، در كنار حره تا غرب مصلاي عيد به سمت مسجد الفتح تا دو كوه كوچكي كه در ناحيه غربي وادي است حفر شد . ( 3 ) چنين مي نمايد كه اندكي ساختمان و توسعه بناها تا كوه سلع و اكتفاي عمده مهاجرين به سكونت در خيمه يا اخبيه مربوط به شرايط دشوار اقتصادي مسلمانان در آغاز هجرت باشد .
روايت شده كه امّ سلمه همسر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، وقتي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در غزوه دومة الجندل بود ، خانه اش را با خشت بنا كرد ، در حالي كه قبل از آن با شاخه هاي درخت خرما بود . وقتي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بازگشت به ديوارهاي خشتي نگاه كرد . پرسيد كه اين ها چيست ؟ گفت : خواستم از چشم مردمان در امان باشم . حضرت فرمود : اي امّ سلمه ! بدترين موردي كه مال مردمان در آن به كار مي رود ساختمان سازي است . ( 4 ) 4 ـ تأثير ساختار شهري مدينه بر ساير شهرهادر اينجا پس از بيان دلايل انتخاب مدينه به عنوان مركزي براي هجرت و بناي مسجد در ميانه آن به عنوان نقطه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المغازي ، واقدي ، ج 2 ، ص 782 « غدير الأشطاط » : سه ميل از عسفان به سمت مكه فاصله دارد ( وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 352 ) 2 ـ المغازي ، واقدي ، ج 2 ، ص 7993 ـ التعريف ، ص 65 ؛ تاريخ هجرة المختار ، برگ 116 . دو كوه مورد نظر ، كوههاي بني عبيد است . مطري مي نويسد : يكي را رابح و ديگري را كوه بني عبيد مي نامند ( التعريف ، ص 65 ) 4 ـ طبقات الكبري ، ج 1 ، ص 49968 |
آغاز ساختار جديد شهر مدينه ، شايسته است تا ميان مدينه و ديگر شهرهاي اسلامي مقايسه اي انجام دهيم و وجوه مشابه و موارد اختلاف را بشناسيم . عنايت ما در اين بحث بيشتر به شهر بصره ، كوفه و فسطاط است . دليلش اين است كه بسياري از قبايلِ شهر مدينه در قالب سپاه اسلام به اين شهرها مهاجرت كردند . اينان كساني بودند كه در شهرهاي مزبور نقش محوري داشته و جمعيت زيادي از اين شهرها را به خود اختصاص داده بودند . ( 1 ) طبري عبارتي را آورده كه مي توان از آن ، شيوه شكل گيري شهرهاي اسلامي را به دست آورد و آن اين كه از مدينه دستورات براي ولايت شهرها ارسال مي شده و آنان بر اساس دستور العمل مزبور عمل مي كرده اند . ( 2 ) به همين دليل مي توان گفت كه مدينه يك نمونه و الگو به شمار مي آمده است ، به گونه اي كه بر اساس آن ، شهرهايي همچون كوفه ، بصره و فسطاط شكل گرفته است . ( 3 ) در آغاز اين بحث اشاره كرديم كه مشابهت فراواني ميان بصره و كوفه از يك طرف و مدينه از طرف ديگر در بعد جغرافياي معماري وجود دارد ، زيرا هر شهري قبل از آن كه ساختاري اسلامي پيدا كند ، سكنه داشته و از قديم مسكوني بوده چنانچه از عمران و زراعت خالي نبوده است . ( 4 ) اين بدان معناست كه شرايط ساختاري هريك از شهرهاي مدينه ، بصره و كوفه ، تقريباً مشابه بوده و كسي كه موارد مشابهت بين مدينه و ساير شهرهاي اسلامي از حيث نظام بندي و انتخاب اماكن ملاحظه كند ، خواهد دانست كه مسأله وجود آب و زرع و مرغزار در حد كافي و شافي مورد توجه كامل بوده است . نسبت به شهر مدينه ، مي دانيم كه شهرت به فراواني آب و گستردگي نخلستانها داشته ( 5 ) ، به علاوه كه مناطقي براي چراندن احشام ( 6 ) و حتي هيزم ( 7 ) هم داشته است . زماني كه عتبة بن غَزَوان در منطقه خريبه از سرزمين عراق فرود آمد ، خبر فرود خود را در اين ناحيه به عمر داده ، چنين نوشت : « مسلمانان جايي را نياز دارند كه وقت زمستان ، زمستانشان را بگذرانند و پس از پايان جنگ در آنجا سكونت كنند . » ( 8 ) عمر در پاسخ وي نوشت : « خود و يارانت را در يك جا فرود آر ، آن هم جايي كه نزديك آب و مرغزار باشد ، وصف آن را نيز برايم بنويس . » عتبه نيز نوشت : من زميني را يافتم كه در دو سوي خشكي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : الاصابه ، ج2 ، ص33 ، 47-48 ؛ الخطط المقريزيه ، ج7 ، ص3 ، 5 و52 ؛ خطط الكوفه ، ماسينيون ، ص14-9 ؛ تخطيط مدينة الكوفه ، الجنابي ، ص 1 ، 42 و 80 ـ 78 ؛ دائرة المعارف الاسلاميه ، ترجمه عربي از گروهي از مترجمان ، ج3 ، مورد « بصره » . گفته شده كه عمر به عثمان بن حنيف كه حاكم كوفه بود نوشت : عطاياي مردم مدينه را بفرست ، اينها شركاي آنها هستند . آنچه كه ارسال شد ميان بيست ميليون تا سي ميليون درهم بود . ( نكـ : تاريخ اليعقوبي ، ج2 ، ص152 ) 2 ـ طبري در باره تأسيس كوفه ( به دست سعد وقاص در سال 17 هجري ) مي نويسد : سعد در محلي كه براي قصر تعيين شده بود ، محلي را كه اكنون پهلوي محراب مسجد كوفه است ، قصري برآورد و بنيان آن را محكم كرد و خزينه را در آن جا داد و يك طرف منزل گرفت و چنان شد كه به خزانه نقب زدند و از مال آن ببردند . سعد ماجرا را براي عمر نوشت و محل خانه و خزاين را نسبت به صحن كه پشت خانه بود به او خبر داد . عمر به او نوشت : مسجد را جابجا كن كه مجاور خانه باشد و خانه روبروي آن باشد كه شب و روز در مسجد كساني هستند و مال خويش را حفظ مي كنند ، سعد مسجد را جابجا كرد . ( نكـ : تاريخ الطبري ، ج 4 ، ص 46 ) 3 ـ العمارة العربيه في مصر الاسلاميه ، د . فريد الشافعي ، ج 1 ، ص 67 و 684 ـ طبري مي نويسد كه پيش از تأسيس كوفه از سوي مسلمانان ، سه دير وجود داشت : دير حرقه ، دير ام عمرو و دير سلسله ( نكـ : تاريخ الطبري ، ج 4 ، ص 41 ) . بصره هم در زماني كه عتبة بن غَزَوان در آنجا فرود آمد همين طور بوده است ، در آنجا هفت دسكره ( مزرعه يا روستايي كه زارعين در آن سكونت دارند ) در زابوقه ، خريبه ، و موضع بني تميم و ازد بوده است ( تاريخ الطبري ، ج 3 ، ص 590 و 591 ؛ خطط الكوفه ، ماسينيون ، ص 10 ، پاورقي ش 1 ، همانجا ) 5 ـ تاريخ الخميس ، ج 1 ، ص 3206 ـ رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گوسفنداني داشت كه در قُف مي چريدند . اين نام يكي از واديهاي مدينه در عوالي ، در شمال مشربه ام ابراهيم بوده است ( عمدة الاخبار ، ص 398 ) 7 ـ هيزم در غابه بوده است . غابه نام محلي در نزديكي مدينه ، به فاصله يك بريد از سمت شمال در پايين ترين آن ناحيه بوده و مملو از درخت بوده كه براي هيزم استفاده مي شده است ( عمدة الاخبار ، ص 381 و 382 ) . گفته شده كه بني حارثه ، از انصار ، به رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عرض كردند كه غابه محل چراي گوسفندان و شتران ماست ( فتوح البلدان ، بلاذري ، ص 23 ) . همانگونه كه محل فيفاءالخيار در غرب كوههاي جماء محل چراي شتران زكات و شتران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است ( عمدة الاخبار ، ص 204 ) 8 ـ فتوح البلدان ، ج 2 ، ص 425 . عتبة بن غزوان بن جابر بن وهب از بني مازن و همپيمان بني عبدشمس يا بني نوفل بوده ( نكـ : الاصابه ، ج 2 ، ص 455 ) . او مؤسس شهر بصره در سال 16 هـ . ق . ( 637 م ) يا 17 هـ . ق . ( 638 م ) به دستور عمر بوده . محلي كه شهر در آن بنيادگذاري شد ، پيش از آن در سال 14 هـ . ق . لشكرگاه بود كه بعدا تخليه شده و به عنوان محلي براي شهر جديد كه مركز استقرار سپاه اسلام باشد انتخاب شد . براي تأسيس شهر جايي را نزديك آب در اطراف صحاري و وادي خصيب نزديك مشارب و چراگاه انتخاب شد ( نكـ : دائرة المعارف الاسلاميه ، ج 3 ، مدخل بصره )69 |
و سرسبزي است با چشمه هاي آب همراه نيزار » . وقتي عمر نامه را خواند گفت : اين زميني است كه در نزديكي آب با مرغزار و هيزم است . آنگاه به عتبه نوشت : مردم را در همانجا فرود آر . ( 1 ) پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اولين اقدام خود پس از هجرت ، مسجد را بنا كرد ( 2 ) پس از آن منازل را ساخت و مردم را اسكان داد . ( 3 ) اين شيوه به عنوان سنّتي مقبول در شهرسازي اسلامي در آمد ، به طوري كه اول مسجد ساخته مي شد و آنگاه دارالاماره . ( 4 ) پس از آن منازل در اطراف مسجد جامع به عنوان يك مركز بنا مي گرديد . ( 5 ) طبري مي نويسد : نخستين بنايي كه در كوفه ساخته شد مسجد بود . ( 6 ) آنگاه مردي تير انداز در وسط مسجد ايستاد و به سمت راست تيري انداخت و قرار شد تا از آنجا به آن سوي هر كس مي خواهد بنايي بسازد ، تيري نيز در پيش رو و تيري پشت سر انداخت و قرار شد تا از پس از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فتوح البلدان ، ج 2 ، ص 4252 ـ السيرة النبويه ، ج 2 ، ص 344 ؛ وفاءالوفا ، ج 1 ، ص 322 و بعد از آن ؛ رفع الخفاء ، ابن الحاج ، برگ 693 ـ وفاءالوفا ، ج 2 ، ص 717 و بعد از آن4 ـ تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 151 ؛ فتوح البلدان ، ج 2 ، ص 338 و 339 و 4255 ـ تاريخ الطبري ، ج 3 ، ص 593 ، ج 4 ، ص 44 ؛ خطط الكوفه ، ص 176 ـ تاريخ الطبري ، ج 4 ، ص 4470 |
افتادن محل تيرها ، خانه سازي مردم آغاز شود . ( 1 ) بصره هم همين وضعيت را داشت ، زيرا نخستين بنا ، مسجد جامع بود . ( 2 ) پس از آن مانند كوفه بناها آغاز گرديد . ( 3 ) شهر فسطاط به دست عمرو بن عاص در سال 20 يا 21 هـ . ق . ( 641 ـ 642 ) ساخته شد . ( 4 ) ابتدا مسجد جامع كه مشهور به جامع عتيق و جامع عمرو بن عاص است بنا گرديد آنگاه قبايل عرب در اطراف آن بنا سازي را آغاز كردند . ( 5 ) پيشتر گذشت كه شرايط جغرافيايي و زيستي مدينه منوره تقريباً آن را به صورت يك مستطيل در آورده بود . در واقع نظام سازي شهر به گونه اي انجام شده بود كه لزوماً مسجد در ميان قرار گيرد تا پيوند مسلمانان با رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مسجد كه مقرّ آن حضرت بود ، به راحتي برقرار باشد . نظام دهندگان به شهر بصره هم بر اساس نظام موجود در مدينه كار كردند . گفته شده كه مدينه هم شكل مستطيل داشته است ، ( 6 ) اين در حالي است كه عمده شهرهاي اسلام به شكل دايره ساخته شده است . ( 7 ) اينها اَشكالي است كه ناشي از وجود مسجد در وسط شهر است ، درست همانطور كه در مدينه چنين بوده است . اگر در بيان وجوه تشابه از مسأله « نظام سازي شهري » به « نظام بندي قبايلي » برويم خواهيم ديد كه تأثيرات چندي در تنظيم ساكنان شهر در هر منطقه وجود داشته كه ناشي از تنظيمات قبايلي شهر مدينه در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده است . از آن جمله شيوه عمل سعد بن ابي وقاص در جريان فرود قبايل در شهر كوفه است آن گونه ارتباط خويشي ميان قبايل ساكن در يك منطقه را كاملا رعايت كرد . ( 8 ) اين نظمي بود كه در مباحث پيش نسبت به شهر مدينه ملاحظه كرديم . در شهر فسطاط دو شيوه را در اسكان قبايل در محلات دنبال كرد كه هر دو مانند همان نظام قبايلي ساكن در مدينه است ؛ چرا كه در فسطاط هم ، اسكان قبايل خويشاوند در محله واحد است ، همچون محله مهره ، محله تجيب ، محله لخم ، محله غافق ، محله مذحج ، محله سبأ و جز آن . ( 9 ) آغاز اين تأثير گذاري مربوط به اولين گروهي است كه همراه عمرو بن عاص مصر را فتح كردند . در آن زمان عمر ، چهار هزار نفر را كه همه از قبيله عك بودند تحت اختيار عمرو گذاشت . ( 10 ) اين همان تنظيمي است كه ما از آن با عنوان « نظام بندي عشايري » ياد كرديم . در فسطاط نظام بندي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان2 ـ الاصابه ، ج 2 ، ص 455 ؛ تخطيط مدينة الكوفه ، الجنابي ، ص 1013 ـ تاريخ الطبري ، ج 3 ، ص 5934 ـ تخطيط مدينة الكوفه ، ص 1035 ـ الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 56 ـ خطط البصره ، صالح العلي ، مجلة سومر ، بغداد ، 1952 ، مجلد 7 ، ج 1 ، ص 727 ـ همان ؛ خطط الكوف ، ص 17 ( و نيز نكـ : نقشه قديمي كوفه ، ش 1 ، ص 1 ) 8 ـ تاريخ الطبري ، ج 4 ، ص 45 ؛ تاريخ اليعقوبي ، ج 2 ، ص 151 ؛ خطط الكوفه ، ص 109 ـ الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 61 ـ 54 . گفته شده است كه دار بني جمح ، بركه اي بوده كه آب در آن جمع مي شده است . عمروبن عاص گفت : براي عمه زاده من ( يعني وهب بن عمير بن وهب جمحي ) جايي نزديك به من تعيين كنيد ، پس از آن بركه را خشك كردند و براي او تعيين نمودند و اين همان دار بني جمح است ( الاصابه ، ج 3 ، ص 643 ) . 10 ـ الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 1571 |
قبيله اي از جهت ديگري نيز مانند مدينه بود و آن جمع آوري شماري از قبايل زير يك پرچم است . به همين جهت است كه محله اي با نام محل اهل الرايه در فسطاط هست . ( 1 ) اينان عبارت بودند از : قريش ، انصار ، خزاعه ، اسلم ، غفار ، مزينه ، أشجع ، جهينه ، ثقيف ، دوس ، بغيض ، جرش از بني كنانه ، ليث بن بكر و موالي آنها . ( 2 ) چنانكه در محلات فسطاط دو محله به نام محلة اللفيف ( 3 ) و محله اهل الظاهر وجود داشت . ( 4 ) نكته قابل ملاحظه آن است كه نظام بندي عشايري با قدرت جا افتاد . رسالت آن ثبت و ضبط امور قبايل و از ميان بردن نزاعها و اختلافاتي بود كه در باره انتخاب منازل و محلات ميان قبايل بروز مي كرد . ( 5 ) اين در زماني بود كه دولت مركزي قوي بود اما بتدريج تضعيف اين نظام بندي سبب كاهش قدرت اجرايي آن شد . اين مسأله پس از توسعه فتوحات در شرق اسلامي بود ، زماني كه قدرت يك قبيله ، عامل تعيين كننده در انتخاب محل و انتخاب بهترين و مناسبترين مناطق بود . اين امر ، به ويژه در ابتداي قرن دوم هجري به وجود آمد . ( 6 ) در آن زمان قبيله « قيس » در غرب ايران ، غالب بر ساير قبايل بود ، اما در شرق دو قبيله بكر و تميم در باره مالكيت اراضي در نزاعي هميشگي به سر مي بردند ، آن گونه كه هر يك ادعاي آن داشتند كه پيش از ديگري بر آن زمين مسلط شده اند . ( 7 ) سجستان در زمينه اختلافات ميان قبايل در باره مالكيت امكنه وضع بهتري نسبت به نقاط ديگر ايران نداشت . ( 8 ) با اين توضيحات روشن شد اين ديدگاه كه باورش آن است بصره نخستين تجربه شهرسازي اسلامي بوده ( 9 ) و نقشي براي مدينه نمي پذيرد ، ديدگاهي است كه نيازمند اسناد قوي تري است ؛ چرا كه نظام بندي شهري مدينه ، اختلاف فراواني داشت با آنچه كه پيش از هجرت در آنجا بود و اين ناشي از عوامل جديدي است همچون بناي مسجد كه نقش مياني را در شهرهاي اسلامي به عهده داشته و در شكل دهي به شهر و نظام دهي به محلات آن نقش محوري داشته است . اين همان شيوه اي است كه در نظام دهي به شهرهاي اسلامي به عنوان يك امر اسلامي مورد پيروي قرار گرفت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 542 ـ همان . 3 ـ نامگذاري آن از آن روي بود كه برخي به برخي ديگر ملحق شدند . همه آنان از طايفه ازد از حجر ، و از غسان و شجاعه بودند ، كساني از قبايل جذام ، لخم ، وحاف ، تنوخ ( از قضاعه ) به آنها ملحق شدند . آنها در يك محل بودند اما در ديوان وضعيت متفاوت و جداي از يكديگر داشتند ( الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 56 و 57 ) 4 ـ آنها هم جماعتي از قبايل مختلف بودند و ديوان آنها با اهل الرايه بود . از ميان آنان جمعي از ازد و فهم بودند ( الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 57 و 58 ) 5 ـ مقريزي مي نويسد : زماني كه عمروبن عاص از اسكندريه برگشته و به محل فسطاط فرود آمد ، قبايل يكي بعد از ديگري اجتماع كردند و در باره انتخاب محل منازعه كردند . عمروبن عاص كار تعيين منازل و محلات را به معاوية بن خديج تجيبي و شريك بن مسمي غطيفي و مروبن محزم خولاني و حيويل بن ناشره معافري واگذار كرد . آنها قبايل را اسكان داده و اختلافات آنها را حل كردند ( الخطط المقريزيه ، ج 7 ، ص 52 ) 6 ـ الحياة السياسيه و مظاهر الحضارة في الشرق الاسلامي ، نافع عبدالمنعم ، ص 1597 ـ همان . 8 ـ همان9 ـ تخطيط مدينة الكوفه ، ص 10372 |
* پي نوشتها :