بخش 9

2 ـ یلملم


101


ميقات حج - سال پنجم - شماره نوزدهم - بهار 1376

يلملم

دكتر عبدالهادي الفضلي

ترجمه : مهدي پيشوائي

بحث ميقاتها و وجوب احرام از آنها ، از بحثهاي مهم حج و عمره است و از جهات و جوانب گوناگون در خور بحث و بررسي است ، از آن جمله است شناخت دقيق موقعيت جغرافيايي آنها در گذشته و حال ؛ زيرا برخي از فتاواي فقها در مورد ميقاتها ، بر اين شناخت استوار است .

بحثي كه مطالعه مي كنيد حاصل بررسيهاي تاريخي و مشاهدات و مطالعات عيني نويسنده مقاله است در مورد وضع گذشته و موقعيت كنوني ميقات يلملم كه پژوهشهاي جامع و گسترده نويسنده از نظر لغوي ، حديثي و فقهي بر غنا و عمق آن افزوده است .

يلملم ازآثار و نشانه هاي مهم حج است ؛ زيرا از ميقاتهايي است كه پيامبراسلام  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي احرام معين فرموده است . بحث و بررسي پيرامون اين ميقات مستلزم اين است كه درباره آن از جهاتي بحث شود :

1 ـ از نظر لغوي .

2 ـ از نظر جغرافيايي .

3 ـ از نظر حديثي .

4 ـ از نظر فقهي .

چگونگي تلفّظ و ريشه واژه « يلملم »

فرهنگها و لغتنامه هايي كه در دسترس ما است ، يلملم را به سه صورت


102


( لهجه ) ضبط كرده اند : « يلملم » ، « ألملم » ، « يرمرم » . در ديداري كه از آن منطقه داشتم ، از افراد قبيله « فهْم » كه در سرزمين « وَدْيان » ، از توابع يلملم سكونت دارند ، اين سه لهجه را شنيدم : « يلملم » ، « ألملم » ، و « ململم » . « همداني » لهجه چهارمي نيز به اينها افزوده است : « لملم » ( 1 ) .

اختلاف در لهجه و چگونگي تلفظ اين كلمه ، باعث شده است كه لغت شناسان در ريشه اين كلمه و ماده اصلي آن ، كه در لغت نامه ها تحت آن درج مي شود و موقع نياز بايد به آن باب مراجعه شود ، اختلاف نظر پيداكرده ، آن را به دو ريشه ياد شده در زير برگردانند :

1 ـ ازهري و ابن فارس معتقدند كه اين كلمه در اصل سه حرفي است ( ثلاثي ) كه حرف « يا » به اوّل آن افزوده شده است .

ابن فارس در باب كلمات بيش از سه حرفي ( ثلاثي مزيد فيه ) ، كه حرف ياء به اوّل آنها اضافه شده است ، مي گويد : 1 ـ « يربوع » : حشره كوچكي است كه از نظر سفيدي و نرمي ، انگشتان زنان به آن تشبيه مي شود 2 ـ « يبرين » : نام محلي است و همچنين يمؤود 3 ـ « يلملم » . . .

آنگاه مي افزايد : موقعيت ياء در اول اين كلمات ؛ مانند همزه اضافي در اوّل كلمات چهار حرفي ( رباعي ) و پنج حرفي ( خماسي ) است ؛ زيرا در اين دو باب ، ياء ، اضافي محسوب مي شود و حرف بعد از آن ، حرف اول كلمه شمرده مي شود ( 2 ) .

ابن فارس همچنين مي گويد : در اين باب ( ثلاثي مزيد فيه ) ، در كلماتي مانند يربوع به معناي حشره كوچك ، يبرين كه نام محلي است و نيز يمؤود و يلملم كه نام دو محل است و نيز يرندج كه به معناي پوستهاي سياه است و در كلماتي مانند اينها حرف ياء كه در اول آنها واقع شده مانند همزه در اول كلمات چهار حرفي و پنج حرفي ، اضافي است و حرف اول اصلي كلمه ، حرف بعد از ياء است ( همچون حرف بعد از همزه در كلمات رباعي و خماسي ) ( 3 ) .

از اين سخنان چنين نتيجه گيري مي شود كه از نظر ابن فارس ريشه يلملم و ماده اصلي آن « لملم » است و ياء ، در اول آن اضافه است . همچنين الف در « الملم » مبدّل از ياء است و در « يرمرم » نيز ياء اضافه شده و هر دو « راء » مبدل از ياء است .

استاد بستاني نيز در كتاب « محيط المحيط » در اين نظريه از ازهري و ابن فارس پيروي كرده و واژه يلملم را با هر سه لهجه ياد شده ، در لغت « لملم » آورده است .

2 ـ ابن منظور در « لسان العرب »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفة جزيره العرب ، ص326

2 ـ المجمل ، ج4 ، ص944 ـ 943

3 ـ معجم مقاييس اللغة ، ج6 ، ص160


103


يلملم را در لغت « يلم » ، يرمرم را در لغت « رمم » ، ويلملم وألملم رادرلغت « لمم » آورده است . و اين نشان مي دهد كه ماده اصلي اين كلمات از نظر او سه حرفي ( ثلاثي ) است ؛ يعني يرمرم در اصل رمم ، يلملم بدون تبديل ياء به الف ، در اصل يلم و با تبديل ياء به همزه ، در اصل لمم بوده است . فيّومي نيز در كتاب « المصباح المنير » از او پيروي كرده است با اين تفاوت كه وي اصل كلمه را « ألملم » با همزه دانسته و ياء را در يلملم ، مبدل از همزه گرفته است و بدين ترتيب او اين كلمه را از ريشه « ألم » دانسته است . مؤلف المعجم الكبير نيز شيوه فيومي را در پيش گرفته است . زبيدي نيز در « تاج العروس » به همين منوال ، يلملم را در لغتهاي : يلم ، لمم و رمم ذكر كرده است .

در مورد وزن اين كلمه هيچ اختلافي نيست كه بر وزن « فَعَلْعَل » است ؛ چنانكه ابن منظور در لسان العرب در لغت يلم مي نويسد : ابن بري گويد كه ابو علي گفته است : يلملم بر وزن فَعَلْعَل است ، « ياء ، فاء الفعل » ، « لام ، عين الفعل » و « ميم ، لام الفعل » آن است .

اين سخن به آن معنااست كه ياءدر اين كلمه حرف اصلي است و زايد نيست و چنانكه گذشت ، عقيده ابن منظور همين است .

موقعيت جغرافيايي يلملم

بكري مي گويد : ألملم با فتحه حرف اول . ابوالفتح گفته است : ألملم ـ با فتحه حرف اول ـ بر وزن صمَحْمَح است و از ريشه لملمت نيست ؛ زيرا در اول كلمات رباعي ، جز در اسمهايي كه بر وزن افعال آنها است ، مانند مُدَحرِج ، حرف اضافه و زايد نمي آيد . برخي آن را يلملم ضبط كرده اند كه در واقع با قول اوّل يكي است ؛ زيرا ياء ، مبدل از همزه است . يلملم از بزرگترين كوههاي تهامه به شمار مي آيد تا مكه دو شب راه است . سكنه آن قبيله كنانه است و درّه هاي آن تا دريا امتداد دارد . ( 1 )

بكري در جاي ديگر مي گويد : يلملم ـ با فتحه حرف اوّل و دوم ـ كوهي از كوههاي تهامه و محل سكونت بني كنانه است كه تا مكه دو شب راه است . واديهاي آن تا دريا كشيده شده . اين محل در سر راه يمن به سمت مكه است و ميقات كساني است كه مي خواهند از آن مسير به حج مشرف شوند .

ألملم نيز گفته شده است كه اصل كلمه نيز همين بوده ، منتها همزه تبديل به ياء شده است . اين بحث در حرف « همزه » گذشت . ( 2 )

همداني گفته است : يلملم ميقات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معجم ما استعجم من اسماء البلدان والمواضع ، ج1 ، ص187

2 ـ همان ، ج1 ، ص1398


104


اهل تهامه است و در بعضي از احاديث ، الملم ذكر شده و در اول آن به جاي ياء ، همزه آمده است . لملم نيز گفته شده است . ( 1 ) و ( 2 )

ياقوت گفته است : يلملم : ألملم و ململم نيز گفته شده كه به معناي هر چيز مجموع و گردآوري شده مي باشد و محلي است به فاصله دو شب راه تا مكه . اينجا ميقات اهل يمن است و در آن مسجدي ساخته شده به نام مسجد معاذ بن جبل . مرزوقي گفته است : كوهي است در طائف به فاصله دو يا سه شب راه [ تا مكه ] . برخي گفته اند : دره اي در آن منطقه است . ( 3 )

« بلادي » گفته است : يلملم ( با ياءِ دو نقطه و مفتوح و با دو لام و دو ميم ) درّه اي بزرگ از درّه هاي حجاز در تهامه است كه بلندترين سرچشمه هاي آبهايش از كناره درّه بني سفيان ، از حدود 30 كيلومتري جنوب غربي طائف شروع مي شود و سپس با شيب تند و عميق ، در ميان قطعه سنگهاي بزرگِ كوهها به سمت غرب سرازير مي گردد و پس از عبور از سعديه ، ميقات اهل يمن در راه تهامه كه در صد كيلومتري مكه قرار دارد ، در دو منزلي جنوب جده به دريا مي ريزد . رودخانه هاي متعددي به اين وادي منتهي مي شود مانند : حُثن ، وَدْيان ، تصيل ، نُمار ، شكيل و امثال اينها كه باعث مي شود سيل اين وادي پر آب و خطرناك گردد .

در اين منطقه زمينهاي قابل كشاورزي وجود دارد اما تا كنون مورد استفاده قرار نگرفته است . رستني اين محل ، درخت اراك است . سكنه اين محل در بخش بالاي وادي ؛ قبيله فهم و بقيه بني صاهله ( از تيره هاي هذيل ) و در بخش پايين ، قبيله مجادله ( از تيره هاي بني شعبه ) هستند . بني شعبه نيز تيره اي از بني كنانه است . رودخانه هاي شمالي اين منطقه از محل سكونت هذيل سرچشمه مي گيرد .

در اين محل يك مركز اداره دولتي وجود دارد كه تابع اداره دولتي شهر « ليث » است و همچنين يك بيمارستان در آنجا موجود است . مدرسه اي در سعديه و مدرسه اي نيز در « ملاقي » ؛ همانجا كه اداره دولتي قرار دارد ، تأسيس شده است . البته حوزه فعاليت اداره ياد شده ، محدود به قبيله فهم است . اما در بخش پايين وادي ، در سعديه ، اداره دولتي ديگري است كه از نظر سلسله مراتب اداري ، تابع شهر مكه است . ( 4 )

« بلادي » سپس اضافه مي كند : يلملم كه به آن الملم و ململم نيز گفته مي شود ، به معناي هر چيز مجموع و گردآوري شده است و محلي است به فاصله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفة جزيرة العرب ، ص326

2 ـ در اين جا و در چند مورد از اين نوشته به ابياتي از شعراي عرب استشهاد شده ليكن چون در فارسي كار بردي ندارد ، در ترجمه حذف گرديـد . همچنيـن ابياتي كه در آخر مقاله به عنوان « انعكاس يلملم » در ابيات عرب نقل شده ، حذف گرديد . ـ مترجم

3 ـ معجم البلدان ، ج5 ، ص441

4 ـ معجم معالم الحجاز ، ج10 ، ص28 ـ 29


105


دو شب راه تا مكه . و در آن ميقات اهل يمن است مسجد معاذ بن جبل نيز در آنجا قرار دارد .

مرزوقي گفته است : يلملم كوهي است در طائف ، به فاصله دو يا سه شب راه [ تامكه ] . برخي گفته اند نام درّه اي در آن منطقه است . ( 1 )

« بكري » گفته است : يلملم يكي از كوههاي تهامه است و سكنه آن قبيله كِنانه هستند . درّه هاي آن به دريا منتهي مي شود و در راه يمن به مكه قرار دارد و ميقات كساني است كه مي خواهند از آنجا حج انجام دهند . گاهي ألملم ( باهمزه ) نيز گفته مي شود . البته در اصل با همزه بوده و همزه تبديل به ياء شده است چنانكه در باب حرف همزه گذشت .

در « معجم الكبير » در لغت ألملم آمده است : الملم ( بر وزن فَعَلْعَلْ ) كوهي است از كوههاي تهامه كه تا مكه دو شب راه است ( حدود 60 كيلومتر ) و آن ميقات مردم يمن و تهامه ، در حج است . سكنه آن از بني كِنانه هستند و درّه هاي آن تا دريا امتداد دارد .

در « محيط المحيط » در واژه لملم آمده : يلملم ، يا ألملم و يا يرمرم : ميقات اهل يمن است و آن كوهي است در دو منزلي مكه .

در « المصباح المنير » درلغت ألم آمده : ألملم كوهي در تهامه است كه تا مكه دو شب فاصله دارد و ميقات اهل يمن است . ابن اثير در « النهايه » آورده : يلملم ميقات اهل يمن و تا مكه دو شب راه است .

زبيدي در « تاج العروس » در واژه لمم مي نويسد : يلملم و ألملم و يا يرمرم ؛ دومي بر اين مبنا است كه همزه به ياء تبديل مي شود . نام ميقات اهل يمن در حج است و آن كوهي است در دو منزلي مكه كه من به آنجا رفته ام .

از آنچه گفته شد نتيجه مي گيريم كه :

1 ـ جغرافي دانان و لغت شناسان قديم در معرفي موقعيت يلملم از روش معمول در زمان قديم استفاده كرده اند كه عبارت است از تعيين مسافت بين دو « منزل » با « شب » . مقصودشان از منزل مكانهايي بوده كه قافله ها هنگام سفر ، در آنها به استراحت مي پرداختند و مقصود از شب فاصله مكاني بين دو محل و سرزمين بوده كه در يك شب مي شد آن را طي كرد . و گاهي به يك شب ، كه آن را مقياس طي مسافت قرار داده بودند ، « مرحله » نيز مي گفتند . مسافت يك شب راه با مقياس امروز ، تقريباً مساوي با 50 كيلومتر يا اندكي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان ، ص29 ، بخش اخير مطالب بلادي ، عيناً همان سخنان ياقوت است كه اندكي جلوتر نقل كرديم اما نمي دانم چرا بلادي به مأخذ آن اشاره نكرده است ؟ ! مؤلّف .


106


كمتر است ؛ زيرا راههاي قديم از نظر پستي و بلندي متفاوت بودند .

2 ـ يلملم يكي از منازل راه مكه ـ يمن است و تا مكه دو شب و به تعبير ديگر دو مرحله راه است . بنا براين با مقياس امروز تا مكه حدود 100 كيلومتر فاصله دارد . در برخي از مناسك حج ؛ مانند مناسك شيخ محمد طاهر خاقاني و شهيد صدر و [ آيت الله ] سيد [ محمد رضا ] گلپايگاني فاصله آن تا مكه 94 كيلومتر معرفي شده است .

در اينجا لازم است يادآوري كنيم كه از يمن به مكه سه راه به ترتيب ياد شده در زير وجود دارد :

1 ـ راه تهامه ؛ همان راهي است كه از يلملم عبور مي كند .

2 ـ راه صنعاء ـ صعده ، كه به ترتيب پس از عبور از بيشه ، وادي تربه و قرن المنازل به مكه منتهي مي شود .

3 ـ راه حضرموت ـ نجران ، كه در قرن المنازل با راه دوم يكي مي شود و از آن عبور مي كند .

پس راه مورد نظر در اين بحث ، راه تهامه است و منازل بين راه آن ـ چنانكه در مناسك حربي ( ص643 ) بيان شده بدين ترتيب است : صنعاء ـ جازان ـ ليث ـ يلملم ـ مكه . بنابراين براي شناخت موقعيت جغرافيايي يلملم دو نشانه وجود دارد :

1 ـ سر راه يمن ـ مكه در تهامه قرار دارد .

2 ـ تا مكه دو شب ( وبه تعبير ديگر دو مرحله ) فاصله دارد .

بازديد و مشاهدات عيني يلملم

در روز يكشنبه مورخ 15/ 6 / 1409 هـ . ق . = 27 / 1 / 1989م . به اين منطقه سفر كردم تا موقعيت كنوني يلملم را از نزديك و به صورت عيني مورد مطالعه قرار دهم . ساعت هشت بامداد ، همراه دو پسرم معاد و فؤاد و دو پسر عمه شان سيد حسن و سيد حسين خليفه ، با يك اتومبيل جيپ تويوتا از جده حركت كردم . از مكه به بعد از جاده ساحلي كه امروز به جاده ليث و يا جاده ساحلي يمن معروف است حركت كرديم .

مهمترين شهرهايي كه در اين راه قرار دارند عبارتند از : مكه مكرمه ـ ليث ـ قنفذه ـ جيزان ـ حرض ( كه شهر مرزي بين عربستان سعودي و يمن و محل گمرك بين دو كشور است ) .

پس از طي 100 كيلومتر مسافت از مكه ، در سمت راست جاده ، ايستگاه پمپ بنزيني قرار دارد كه به پمپ بنزين « طَفيل »


107


معروف است . روبروي آن در سمت چپ جاده ، مسجد تازه سازي است كه دولت سعودي براي احرام بستن از آنجا ـ به اين عنوان كه محاذي ميقات است ـ ساخته ، اما روزي كه ما به آنجا رسيديم مسجد ، متروك و درِ آن بسته بود ؛ زيرا ، از آنجا كه زائران ، يقين به محاذي بودن آن با ميقات ندارند ، از آنجا محرم نمي شوند .

در فاصله 110 كيلومتري مكه باز در سمت راست جاده ايستگاه پمپ بنزين ديگري است كه پمپ بنزين « مجيرمه » ناميده مي شود و با مركز سعديه كه اندكي بعد از اين توضيح خواهيم داد ، محاذي است .

در فاصله 126 كيلومتري مكه ، در سمت چپ جاده ايستگاه پمپ بنزين سوّمي وجود دارد كه به « ايستگاه ميقات » معروف است ؛ زيرا محاذي ميقات يلملم است و تابلويي كه در كنار جاده نصب شده آن را نشان مي دهد . دراين محل مسجدي است از خشت و گل كه در اين اواخر ساخته اند و نيز مسجدي نوساز وبه سبك امروزي كه دولت عربستان ساخته است . در اين محل چند باب دستشويي و دوش نيز به منظور غسل حجاج به چشم مي خورد كه به سبك ابتدايي و از چوب عادي ساخته شده است و آب آنها با دست ، از مخزنهاي حلبي كه نزديك قهوه خانه قرار دارد تأمين مي شود . همچنين قهوه خانه ها و غذاخوريها و فروشگاههاي متعددِ مواد غذايي و حوله احرام موجود است كه همه به شكل محلي و ابتدايي است .

ساعت ده پيش از ظهر به ايستگاه پمپ بنزيل طَفيل ـ كه پيشتر ياد كردم ـ رسيديم و نرسيده به مسجدي كه درِ آن بسته بود ، در قسمت چپ جاده عمومي ، به يك راه فرعي پيچيديم كه جاده خاكي بود . البته كمي صاف و هموار كرده بودند .

در اين جاده كه به طرف راست مي رفت ، پيش رفتيم و پس از طي مسافت اندكي ، جاده ، به وادي يلملم سرازير شد . پس از طي حدود 25 كيلومتر مسافت به منطقه سعديه رسيديم . در اين منطقه در كنار راست وادي ، باغي را مشاهده كرديم كه متعلق به يكي از اهالي مكه بود . اين مطلب را شخصي كه سرگرم آبياري باغ بود به ما گفت . در نزديكي كناره چپ وادي چاه قديمي و عميقي را ديديم كه پمپ برقي بر فراز آن نصب شده بود و آب چاه را كشيده به مخزنهايي كه در كناره چپ وادي نصب شده بود ، منتقل مي كرد . در داخل چاه ، در جهت مخالف قبله ، سنگي در نزديكي دهانه


108


چاه به ديوار آن نصب شده بود كه اين جمله بر روي آن نقش بسته بود : « هذا بئر العلي السلطان الهندي ذي الاجلال ، محمد علي خان ، رحمه الله ـ صلّي الله علي محمد و آله ـ سنه 711 » ( 1 )

در كناره چپ وادي ، نزديك چاه ، مسجدي نوساز وهمچنين يك مدرسه و يك درمانگاه وجود دارد كه دولت عربستان ساخته است . همچنين يك مغازه خواروبار فروشي و يك تعميرگاه اتومبيل در آنجا به چشم مي خورد .

به فاصله تقريباً دو كيلومتر بعد از چاه سعديه ، چاه ديگري است كه از آن استفاده نمي شود . و در نزديكي آن در كناره چپ وادي ، قلعه نظامي كوچكي است كه ساختار عمومي و سنگها و رنگهايش كاملا شباهت به ايستگاه قديمي راه آهن حجاز در مدينه دارد و بر يكي از سنگهاي آن اين جمله نقش بسته است : « 991 محمد علي پر كسحاي ( ؟ ) » .

در مسير وادي ، به آرامي به سمت يلملم مي رفتيم كه پس از طي اندكي مسافت ، راه را گم كرديم و از وادي خارج شده در كناره آن به يك سنگلاخ رسيديم . پس از سؤال از چوپانهاي محل ، راه را يافته مجدداً به وادي سرازير شديم و پس از طي 25 كيلومتر راه از سعديه ، به وَديان رسيديم كه مركز يلملم است . در اين محل يك پمپ بنزين و تعدادي مغازه خواروبار فروشي ، دو قهوه خانه و يك مسجد نو ساز وجود دارد كه آن را دولت عربستان در سال 1402 هـ . ساخته است . همچنين يك مدرسه پسرانه و يك مدرسه دخترانه و يك اداره دولتي كه در تابلوي آن نوشته شده است :

« مركز إمارة يلملم التابعة لأماره الليث » ، « مركز حكمراني يلملم كه تابع حكمراني ليث است » . البته ليث نيز از نظر اداري تابع مكه است .

همچنين در اين محل تعميرگاه اتومبيل ، كارگاه در و پنجره سازي آهني و يك تعميرگاه نجّاري هست . تعداد كمي نيز خانه وجود دارد كه مصالح و ساخت آنها بدوي است . در جنوب شرقي اين محل ، كوه يلملم قرار دارد كه مردم بومي ، آن را يلملم و وعره ( 2 ) مي نامند . از كوه و تأسيسات محل مانند مسجد و درمانگاه و مدرسه پسرانه عكس گرفتيم . وصول ما به اين محل ساعت دوازده ، نيم ساعت پيش از ظهر بود .

پس از صرف ناهار در يكي از آن دو غذاخوري ، باز در مسير وادي حركت كرديم . در مسير راه تعداد زيادي ني و درخت اراك به چشم مي خورد . در نقطه اي ، چشمه اي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين چاه علي ، سلطان باعظمت هند ، محمد علي خان است كه خداوند بر او رحمت كند و درود خداوند بر محمد و خاندان او باد . سال 711

2 ـ وعره به معناي بلندي وصعب العبور بودن است و شايد اين كوه را به همين مناسبت به اين نام خوانده اند .


109


ديدم كه آب از آن مي جوشيد و در بستر نهر كوچكي ، تا مسافتي كه كمتر از چهار يا پنج كيلومتر نبود ، جاري مي شد .

در نقاط متعددي از وادي و در دو كناره آن كوره هاي توليد زغال از چوبهاي آن وادي مشاهده كرديم كه بوميان در آن كار مي كردند . كوره ها به صورت ابتدايي بود ؛ گودال كوچكي كه از دو متر در سه متر تجاوز نمي كند ، چوبها را در آن مي ريزند و روي آن را با علفهاي خشك مي پوشانند ، كمي نفت به آن ريخته آتش مي زنند ، آنگاه گودال را با حلبي مسدود مي كنند ، چوبها يك روز كامل مي سوزد و تبديل به زغال مي شود . يك گوني بزرگ از آن زغالها را براي استفاده در منزل ، به پنجاه ريال [ سعودي ] خريديم . نماز ظهر را در مسجد سعديه خوانديم و به لطف خداوند ، ساعت چهار بعد از ظهر به سلامت به جده رسيديم . لازم است اشاره كنم كه سكنه آن وادي از سمت يلملم ، قبيله فهم ، و از سمت سعديه ، قبيله مجادله هستند .

نتايج مطالعات و مشاهدات عيني

نتايج مطالعات و بررسيهاي عيني را مي توان بدين گونه خلاصه كرد :

1 ـ وادي يلملم كه از دامنه كوه يلملم شروع مي شود ، ابتدا تنگ است ، سپس به تدريج گسترده و پهناور مي شود و بعد از سعديه و اندكي پيش از جاده عمومي ساحلي ، به شاخه هايي منشعب شده ، به واديهاي ديگر مي پيوندد و همگي به دريا مي ريزد .

2 ـ قله اسطوانه اي كوه يلملم شباهت زيادي به قلّه « جبل النور » در مكه مكرمه دارد .

3 ـ نتوانستيم اثري از بقاياي جاده قديمي يمن كه از يلملم عبور مي كرده ، بيابيم . بسياري از جغرافي دانان و مورّخان قديم ـ و از آن جمله حربي در مناسك خود ـ از اين راه ياد كرده اند ، چنانكه پيش از اين گذشت .

از كساني كه از اين جاده ياد كرده ، همداني است . ( 1 )

4 ـ آثاري مشاهده كرديم كه نشان مي داد راه حجاج از سعديه ـ كه در فاصله 25 كيلومتر در محاذات يلملم قرار دارد ـ عبور مي كرده است از آن جمله مي توان از تعمير چاه سعديه و چاه ديگري كه نزديك آن قرار دارد و نيز از تعمير قلعه نظامي ياد كرد .

از اين كه حفره چاه سعديه و قلعه بعد از آن ، به هنديها نسبت داده شده ، مي توان استنباط كرد كه حجاج هندي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي در كتاب صفة جزيرة العرب ، ص341 چنين مي گويد : مسير حجاج از صنعا تا مكه از طريق تهامه ، به اين ترتيب است : صنعا ، صليت ( ازبون ) ، مؤيد ، دامنه عرقه و اخرف ، صرجه ، رأس الشقيقه ، حرض ، خصوف ( از سرزمين حكم ) ، بحر ، عثر ، بيض ، زنيف ، ضنكان ، معقد ، حكي ، جوّ ، جوينيه ، ( ازقنونا ) كه قناة ناميده مي شود ، دوفة كه متعلق به عبديين ( از بازماندگان جرهم ) است ، سرين ، معجر ، خيال ، يلملم ، ملكان ، مكه . اين راه ساحلي است .

مسير قديمي حجاج ، از بلنديهاي حلي عليا عبور مي كند كه حَليه ناميده مي شود و سپس از طريق عثم وليث به يلملم منتهي مي گردد . ( اين بخش از سخنان همداني در اصل مقاله ، جزء متن است وتوسط مترجم به پاورقي انتقال يافته است ) .


110


آنجا عبور مي كرده اند .

مؤيد اين معنا ، مطلبي است كه ضمن سخنراني استاد حسن ابراهيم الفقيه ، رئيس دانشكده شهر قنفذه آمده است . وي اين سخنراني را در آمفي تئاتر مركز فرماندهي تسليحات مرزي در قنفذه ايراد كرده و نشريه هفتگيِ « مدينه » كه در جده منتشر مي شود ، در تاريخ 23 رجب 1409هـ . ق . ، بخشهايي از آن را ـ با معرفي اصل بحث ـ با عنوان « قنفذه شهري است قديمي كه تاريخ آن به قرن هشتم هجري برمي گردد » چاپ كرده است . در اين بحث آمده است :

« برخي از اسناد تاريخي اثبات مي كند كه بندر شهر قنفذه ، به صورت دروازه اي به سمت مكه مورد استفاده قرار مي گرفته و حجاج جنوب جزيرة العرب و حجاج جنوب شرق آسيا ، به ويژه حجاج هندي از آن استفاده مي كرده اند . »

شايد اين كه در كتاب « الفقه علي المذاهب الأربعه » ، ( ج1 ، ص640 ) آمده است كه : « يلملم ميقات اهل يمن و مردم هندوستان است » اشاره به همين سابقه تاريخي است . اين سخن به آن معنا است كه راه قديمي يمن كه از يلملم عبور مي كرده نخست جاي خود را به سعديه ، و سپس به راه ساحلي كنوني داده است .

چون راه كنوني يلملم تا سعديه 25 كيلومتر است ، پس فاصله بين محلِ محاذي يلملم در جاده كنوني و كوه يلملم 50 كيلومتر خواهد بود .

يكي ديگر از كساني كه اشاره كرده حجاج يمن از سعديه محرم مي شده اند ، مورخ ترك ، ايوب صبري پاشا است . وي در كتابش كه توسط دكتر احمد فؤاد متولي و دكتر صفصافي احمد مرسي ، بنام « مرآة جزيرة العرب » ترجمه شده ، با عنوان : « آغاز حركت قافله يمني » مي نويسد : « از سال 963هـ . ق . به بعد كه فرمان و اجازه مربوط به حركت دادن قافله حج ، به نام وزير مصطفي پاشا صادر شد ، وي اقدام به تنظيم برنامه حركت قافله محترم حج بنام قافله صنعاي يمن مي كرد . هنگام ورود اين قافله به مكه مكرمه ، مرحوم شريف حسن ، در « بركه ماجن » به استقبال آن مي آمد و قافله پس از مكه وارد مدينه مي شد »

وي سپس اضافه مي كند : « قافله ها از « جبس » به سمت زبيد حركت مي كنند و در منزل « المخا » كه در جنوب منزل سابق قرار دارد ، توقف مي كنند آنگاه از زبيد به سمت منزل رفع حركت مي كنند و پس از رفع ، به ترتيب اين منازل را طي مي كنند :


111


بيت العقبة الصغيرة ، قطيع ، منصورية ، قلعة ( فراوع ) ، غاغية ، بيت الفقيه الكبير .

گاهي حاجيان صنعا را از راه منطقه سكونت قبائل حباب ، طويله ، بني الخياط و بني الأهليه حركت كرده سپس از جاده عمومي به راه خود ادامه مي دهند .

قافله هايي كه از اين دو راه حركت مي كنند ، از بيت فقيه به سمت صعلب حركت كرده و از صعلب به بعد به ترتيب اين منازل را طي مي كنند : دومه ، حيوان ، عاليه ، ابوعريش ، سلامه ، ربيش ، نماو ، عتود ، شفيق ، ابيار ، دهيان .

در اراضي دهيان درختاني كه به « درخت مقل » معروفند ديده مي شود . قافله ها پس از ترك منزل دهيان به منزل بركه مي رسند كه از آثار عمرو بن منصور ، يكي از سلاطين بني رسول است . سپس به سمت شفق حركت و تا استراحتگاه قنونا به راه خود ادامه مي دهند . اين استراحتگاه در يك وادي پر آب قرار دارد و بنام « واديين » نيز معروف است . قافله ها پس از ترك قنونا به منزل ليثه [ = ليث ] و سپس به منزل هصم مي رسند كه به فزوني آب شهرت دارد . آنگاه پا به منزل سعديه مي گذارند كه ميقات مردم يمن است . منزل سعديه از پرآب ترين منازل محسوب مي شود و تا منزل يلملم هيجده ميل فاصله دارد . ( 1 )

5 ـ آنچه كه اكنون به ايستگاه پمپ بنزين ميقات معروف است و در زمان ما ميقات حجاج به شمار مي رود ، محاذي سعديه نيست اما ممكن است محاذي يلملم باشد ؛ زيرا وادي پيچ مي خورد . ايستگاه بعدي كه به ايستگاه مجيرمه شهرت دارد ، محاذي سعديه است و چون محاذي سعديه است ، با يلملم نيز محاذي است اما ايستگاه پمپ بنزين طفيل با سعديه و يلملم محاذي است .

از آنجا كه سعديه محاذي ميقات است دولت عربستان در آن مسجدي براي احرام بنا كرده است اما چون حجاج يمني مسير خود را تغيير داده و از ايستگاه ميقات محرم مي شوند ، دولت ، مسجد را تعطيل كرده است .

يلملم از ديدگاه احاديث

ميقات بودن يلملم ، در احاديث مربوط به ميقاتهاي پنجگانه ذكر شده است ؛ نظير احاديث ياد شده در زير :

حديث صحيح معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) : امام در اين حديث فرمود : بايد در حج و عمره از ميقاتهايي كه رسول خدا معين كرده محرم شوي و بدون احرام ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرآة جزيرة العرب ، ج2 ، ص246


112


از آنها عبور نكني . پيامبر براي اهل عراق ـ كه آن روز عراق نبود ( 1 ) ـ بطن عقيق از سمت اهل عراق را ميقات معين كرد و براي اهل يمن يلملم ، براي اهل طائف قرن المنازل ، براي اهل مغرب جحفه ( مهيعه ) و براي اهل مدينه ذو الحليفه را ميقات قرار داد و هر كس كه منزلش بين اين ميقاتها و مكه است ، ميقات او منزل خود او است . ( 2 )

در حديث حلبي است ( از نظر سند حسن است ) كه امام صادق (عليه السلام) فرمود : احرام بايد از ميقاتهاي پنجگانه اي كه پيامبر مقرر فرموده انجام گيرد و در حج و عمره ، نبايد پيش از آنها يا بعد از آنها محرم شد . پيامبر براي اهل مدينه ذو الحليفه را كه همان مسجد شجره است ميقات قرار داد . حاجي در آن مسجد نماز مي خواند و سپس حج را آغاز مي كند . همچنين پيامبر براي اهل شام ، جحفه ، براي مردم نجد عقيق ، براي اهل طائف قرن المنازل و براي اهل يمن ، يلملم را ميقات قرار داد . هيچ كس نبايد ميقاتهاي تعيين شده توسط پيامبر را ناديده بگيرد . ( 3 )

فقهاي ما با اين دو حديث شريف و امثال اينها بر ميقات بودن يلملم و صحت احرام از آن جا استدلال كرده اند .

در برخي از احاديث ، ميقات مردم يمن « قرن المنازل » معرفي شده است ؛ مانند حديثي كه عبدالله بن جعفر در كتاب « قرب الاسناد » از احمد بن محمد بن عيسي از حسن بن محبوب از علي بن رئاب از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است . وي مي گويد : از امام صادق (عليه السلام) درباره ميقاتهايي كه پيامبر براي مردم مقرر كرده ، پرسيدم فرمود : رسول خدا براي اهل مدينه ذوالحليفه را ، كه همان شجره است ، ميقات قرار داد و براي اهل شام جحفه را ، براي اهل يمن قرن المنازل را و براي اهل نجد عقيق را . ( 4 )

راه جمع بين اين دو دسته از روايات درباره ميقات اهل يمن اين است كه بگوييم : در احاديثي كه در آنها ميقات اهل يمن ، يلملم معرفي شده ، مقصود ميقات كساني از اهل يمن است كه از راه تهامه ( راه ساحلي كنوني و راه اول از راههاي سه گانه كه قبلا از مناسك حربي نقل كرديم ) سفر كنند .

اما احاديثي كه ميقات اهل يمن را قرن المنازل معرفي كرده ، مقصود ، ميقات كساني است كه در حركت از يمن ، از دو راه ديگر كه از قرن المنازل عبور مي كند ( راه صنعاء ـ صعده و راه حضرموت ـ نجران ) يا از هر راه ديگر كه از طائف عبور مي كند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يعني هنوز مردم عراق مسلمان نشده بودند ـ مترجم .

2 ـ وسايل الشيعه ، باب يك از ابواب ميقاتها .

3 ـ وسايل الشيعه ، باب يك از ابواب ميقاتها .

4 ـ همان .


113


سفر كنند . بدين ترتيب اين دو دسته احاديث ، شامل تمام راههايي مي شود كه در زمان پيامبر اسلام يا در قرون بعدي تا زمان ما ، از يمن به مكه منتهي مي شده ومي شود .

يلملم از نظر فقه

فقهاي ما به استناد احاديثي كه گذشت و امثال آنها ، به ميقات بودن يلملم و صحت احرام از آن جا فتوا داده اند و در اين باره در ميان آنها اختلافي نيست عبارتهاي فقها در اين باره ، برخي مطلق و برخي مقيد است ؛ اينك نمونه هايي از فتاوا :

در كتاب « المقنعه » و « الهدايه » تأليف صدوق و در « نهايه » و « الجمل » تأليف شيخ طوسي و در « شرايع » تأليف محقق آمده است : ميقات اهل يمن يلملم است . يلملم ، هم ميقات اهل يمن و هم ميقات حجاجي است كه از راه آنها عبور مي كنند .

همچنين در « الجمل » تأليف سيد مرتضي و « الكافي » تأليف ابن الصلاح و « المراسم » تأليف سلاّر و « الجامع » تأليف ابن سعيد آمده است : ميقات اهل يمن يلملم است .

در « الإصباح » صهرشتي و « الغنيه » تأليف ابن زهره آمده است : ميقات كساني كه از راه يمن عازم حج مي شوند ، يلملم است .

ابن برّاج در « المهذب » مي گويد : يلملم ميقات اهل يمن و ميقات كساني است كه از راه آنها عازم حج مي شوند .

ابن ادريس در « سرائر » مي گويد : [ پيامبر اسلام ] براي اهل يمن كوهي را ميقات قرار داد كه يلملم يا لملم ناميده مي شود .

ابن ابي الفضل در « الإشاره » مي گويد : . . . يا يلملم كه به يمنيها و كساني كه از سمت آنها حركت كنند ، اختصاص دارد .

ابن حمزه در « الوسيله » مي گويد : چهارم ، ميقات اهل يمن است كه عبارت است از يلملم .

علامه در « القواعد » وآل عصفور در « الابتهاج » مي گويند : در يمن كوهي است كه يلملم ناميده مي شود .

و شهيد در « اللمعه » مي گويد : يلملم ميقات اهل يمن است . ( 1 )

در كتاب « الهدايه » ( فتاواي شيخ يوسف بحراني ) آمده است : يلملم ميقات اهل يمن و كساني است كه با آنان در يك منطقه قرار دارند .

يزدي در « العروة » مي گويد : ميقات چهارم يلملم است كه مربوط به اهل يمن است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رجوع شود به مجموعه حج از ينابيع الفقهيه ، به كوشش علي اصغر مرواريد ، چاپ اول ، سال 1406هـ . ق .


114


[ آيت الله ] حكيم در « المنهاج » مي گويد : ميقات پنجم يلملم است كه ميقات اهل يمن و ميقات آن دسته از مردم مناطق ديگر است كه از راه آنها عازم حج مي شوند . خنيزي در « المنهج » مي گويد : يلملم ميقات اهل يمن است .

[ آيت الله ] خويي در « المناسك » مي گويد : ميقات چهارم يلملم است و آن ميقات كساني است كه از طريق يمن عازم حج مي شوند .

[ شهيد ] صدر در « الموجز » مي گويد : ميقات چهارم يلملم است و آن ، يكي از كوههاي تهامه است . گفته مي شود كه فاصله آن تا مكه 94 كيلومتر است .

در « رساله » آقاي خاقاني آمده است : ميقات چهارم يلملم است و آن ميقات اهل يمن است ، و هركس كه از طريق يلملم عازم حج شود بر او واجب است از آنجا محرم شود . اين ميقات تا مكه 94 كيلومتر فاصله دارد .

در « مناسك » [ آيت الله ] گلپايگاني آمده است : ميقات چهارم يلملم است و آن ، يكي از كوههاي تهامه است . و تا مكه تقريباً 94 كيلومتر فاصله دارد و ميقات اهل يمن و ميقات مردم مناطقي است كه از آن مسير عازم حج مي شوند . ( 1 )

اين فتاوا را با اين طول و تفصيل به اين خاطر نقل كرديم كه نكته مهمي را تذكر بدهيم و آن نكته اين است كه همه فقها ، ميقات اهل يمن را منحصر به يلملم كرده اند در حالي كه ـ چنانكه در روايات گذشته ديديم ـ چنين نيست ؛ زيرا يمن راههاي ديگري نيز دارد كه از يلملم عبور نمي كند بلكه از طريق طائف مي گذرد كه قرن المنازل يا وادي محاذي قرن المنازل در آن جا قرار دارد .

از آنجا كه معمولا فتاوا به اين منظور منتشر مي شود كه مقلد ، طبق آن عمل كند ، لازم است مفتي ، نخست راههاي يمن و منازل بين آن ومكه را بشناسد و سپس در پرتو آن فتوا بدهد . بنابراين بهتر است در مقام فتوا چنين گفته شود : « يلملم ميقات كساني است كه از يمن ، از راه تهامه ( ياراه ساحلي ) عازم حج مي شوند ، چه اهل يمن باشند يا تهامه يا هرجاي ديگر »

البته مطلق گويي در بيان فتوا كه نقل كرديم منحصر به فقهاي اماميه نيست بلكه برخي از كتابهاي فقهي اهل سنت نيز كه در دسترس اين نگارنده است ، در اين جهت با كتابهاي فقهي ما مشترك است كه اينك چند نمونه از آن را مي آوريم :

در « المحلي » تأليف ابن حزم ( ج7 ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شماره صفحات مناسك و كتابهاي فقهي مورد استناد در اين مقاله را از اين جهت ذكر نكرديم كه فصل مربوط به اين بحث يعني فصل ميقاتها ، در آنها مشخص است .


115


ص70 ) چنين آمده است : ميقات كساني كه از طريق يمن عازم حج هستند ـ چه از يمن باشند و چه از جاي ديگر ـ يلملم است كه در جنوب مكه قرار دارد و از آن جا تا مكه سي ميل فاصله است .

در « الروض المربع » تأليف بهوتي آمده است : ميقات اهل يمن يلملم است و بين آن و مكه دو شب راه است .

در كتاب « الفقه علي المذاهب الأربعه » ( ج1 ، ص610 ) آمده است :

ميقات اهل يمن وهند و يلملم ـ با فتحه دو لام وسكون ميم در بين دو لام ـ است و آن ، يكي از كوههاي تهامه است كه تا مكه دو منزل راه است .

در كتاب « فقه السنه » تأليف سيد سابق آمده است : ميقات اهل يمن يلملم است كه كوهي است در جنوب مكه ، و بين آن و مكه 54 كيلومتر فاصله است .

در كتاب « التحقيق والإيضاح » تأليف « ابن باز » آمده است : ميقات چهارم يلملم است كه ميقات اهل يمن مي باشد .

تنها استثناء در اين زمينه شافعي است كه به اين نكته توجه داشته و عبارت او كاملا مطلب را مي رساند و شامل همه راههاي يمن است . شايد علت دقت او آن باشد كه وي اهل مكه بوده و به همين جهت به راههاي منتهي به مكه از ديگران آگاهتر بوده است .

او در كتاب « الأمّ » مي گويد : اين كه در حديث آمده است : « اهل مدينه از ذوالحليفه محرم مي شوند » به اين جهت است كه آنها وقتي از محل خود حركت مي كنند ، ذو الحليفه سرراه آنها است و نخستين ميقاتي است كه از آن مي گذرند .

همچنين آنجا كه آمده است : « اهل شام از جحفه محرم مي شوند » به اين جهت است كه آنها وقتي كه از محل خود حركت مي كنند ، جحفه سر راه آنهاست و نخستين ميقات است كه از آن عبور مي كنند . مدينه و جحفه راه آنها نيست مگر آن كه از آن طريق سفر كنند .

در مورد اهل نجد و يمن نيز همين گونه است ؛ يعني آنها نيز وقتي از محل خود حركت كردند به نخستين ميقات كه رسيدند بايد از آن محرم شوند . در مورد اهل نجد و يمن نكته ديگري نيز هست و آن اين است كه آنها وقتي كه از قرن المنازل عبور مي كنند و راهشان از آنجا است ، ميقاتشان قرن المنازل است و ملزم نيستند از يلملم محرم شوند . يلملم ميقات مردم مناطق پست و درّه اي يمن است كه راهشان از يلملم است . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الأمّ ، ج1 ، ص152 ـ 153


116


نكته قابل ذكر ديگر اين كه : فاصله بين يلملم و مكه كه در برخي از مناسك ، 54 يا 94 كيلومتر معرفي شده ، با راه كنوني بين اين دو ، تطبيق نمي كند بلكه اين فاصله ، مربوط به راه قديمي است كه قبل از متروك شدن يلملم مستقيماً از آن عبور مي كرده است . چون مناسك و كتب فقهي كه اين مسافتها در آنها ذكر شده ، متعلق به فقهاي معاصر است ، خوب بود مسافت كنوني را ذكر مي كردند . فاصله كنوني بين مكه مكرمه و بين محلي كه محاذي كوه يلملم ، واقع در مركز يلملم ( وَديان ) است ، حدود 50 كيلومتر است . به همين جهت در پايان اين بحث راههاي كنوني يمن و تهامه را كه به مكه منتهي مي شود ، ترسيم مي كنيم تا مورد استفاده فقهاي بزرگوار در مقام افتاء قرار گيرد . اين راهها بدين گونه است :

قرن المنازل ( سيل كبير ) ـ مكه

مخواة ـ باحه ـ طائف ـ 

وادي محرم

1 ـ يمن ـ جيزان ـ قنفذه ـ ليث ـ دوراهي مُضيليف

محاذاة يلملم ـ مكه

قرن المنازل ( سيل كبير ) ـ مكه

مخواة ـ باحه ـ طائف

وادي محرم ـ مكه

2 ـ يمن ـ جيزان ـ محايل

مُضيليف ـ مُحاذاة يلملم ـ مكه

قرن المنازل ( سيل كبير ) ـ مكه

باحه ـ طائف

وادي محرم ـ مكه

3 ـ يمن ـ جيزان ـ أبها

قرن ( السيل ) ـ مكه

مخواة ـ باحه ـ طائف

وادي محرم ـ مكه

محايل

مُضيليف ـ محاذاة يلملم ـ مكه

* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83010