بخش 7

1 ـ بقعه اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام)


69


ميقات حج - سال پنجم - شماره بيستم - تابستان 1376

تاريخ و رجال


70


بقعه اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام)

محمد صادق نجمي

به دنبال مقالات گذشته ، تا آنجا كه وضعيت ايجاب مي كرد ، درباره تاريخ هر يك ازبقعه ها ، گنبدها و بارگاههاي موجود در داخل بقيع كه بهوسيلهوهابيان تخريب گرديده است ، بحث و بررسي شد . اينك تاريخ چهار بقعه ديگر را كه در خارج بقيع قرار داشتند و داراي معروفيت و مورد توجه بودند ، بررسي مي كنيم ومطلب را از بقعه اسماعيل فرزند امام صادق  (عليه السلام) كه نزديكترين بقعه به بقيع بوده است ، آغاز مي كنيم :

بقعه و قبر اسماعيل ، آنگونه كه ما ديديم :

پيش از بيان اصل موضوع ، يادآوري اين نكته ضروري است كه وهابيان بر خلاف قبور داخل بقيع ـ كه به هنگام تخريب هيچ اثري از ساختمان و ديوار براي آنها باقي نگذاشتند ـ گرچه ساختمان قبور خارج بقيع را هم ويران نمودند اما به دور اين قبور ، كه در معبر عام قرار گرفته بودند ، ديواري كشيدند بدون هيچ درب و پنجره اي ؛ از جمله آنها قبر منتسب به فاطمه بنت اسد و قبر سعد بن معاذ است . اين دو قبر در شمال قبر عثمان بن عفان و خارج از ركن شمال شرقي بقيع قرار داشتند كه پس از انضمام اين ضلع به بقيع در سالهاي اخير ديوار موجود در اطراف آنها نيز برداشته شد . و همچنين بود قبر


71


اسماعيل بن امام صادق (عليه السلام) .

در سال 1353 ش . = 1394ق . كه به حج و زيارت مدينه مشرف بودم ، بقعه جناب اسماعيل در خارج بقيع و در سمت غربي آن ، در محاذات قبور ائمه (عليهم السلام) به فاصله پانزده متر از ديوار بقيع قرار گرفته بود ، در محوطه اي سه متر در سه متر ، با ديواري به ارتفاع دو و نيم متر كه حدود نصف آن در فضاي پياده رو و نصف ديگرش در داخل خيابان واقع شده بود ، و اينك اين خيابان جزو محوطه و ميدان وسيع مسجدالنبي است و پياده رو به صورت محلي مرتفع در كنار بقيع براي استفاده زائران در آمده است و چون ديوارِ بقعه ، هيچ درب پنجره و منفذي نداشت وضع داخلي آن و كيفيت اصل قبر معلوم نبود و زائران از پشت ديوار و در محوطه پياده رو به زيارت و دعا مي پرداختند و گاهي در اثر ازدحام ، از طرف مأموران ممانعت به عمل مي آمد .

و در همين روزها كه مشرف بودم ، تخريب بخشي از سطح خيابان و توقف دستگاههاي خاك برداري و آسفالت ريزي ، در آن خيابان ، حاكي از زير سازي و توسعه اين خيابان بود كه به مناسبت ايام حج و كثرت جمعيت متوقف شده بود . آن سال حركت ما به سوي مكه مصادف بودبا شب اول ذي حجه .

انعكاس خبر كشف جسد اسماعيل :

پس از انجام مراسم حج ( 1353ش . ) و مراجعت به ايران اين خبر جالب ، از زبان حجاج مدينه بعد ، در حوزه علميه قم و در ميان علما ، در سطح وسيعي مطرح گرديد كه : « به هنگام زيرسازي خيابان غربي بقيع به وسيله سعوديها ، جسد اسماعيل فرزند امام صادق (عليه السلام) پس از گذشت قرنها ، سالم كشف شده و در داخل بقيع دفن گرديده است . »

براي تحقيق موضوع ، فردي آگاهتر از مرحوم آيت الله آقاي حاج شيخ محمد فقيهي رشتي ( 1 ) نيافتم . در يكي از شبهاي محرّم ، پس از نماز مغرب و عشا به ديدارش شتافتم و در منزل وي كه به مناسبت تشكيل مجلس روضه ، عدّه اي از علماي معروف نيز حضور داشتند سؤال مورد نظر را مطرح ساختم .

گر چه پس از گذشت بيش از بيست سال از ماجرا ، حافظه ام براي ذكر جزئيات مطالبي كه ايشان پيرامون اين حادثه جالب بيان نمودند ياري نمي كند ، ليكن خلاصه گفتار ايشان در تأييد و تثبيت اين خبر بود كه هم براي حاضران و هم براي حقير اطمينان بخش و جالب بود ، به طوري كه در صحت موضوع جاي شك و ترديد باقي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرحوم حاج شيخ عبدالحسين نجفي رشتي ، معروف به « فقيهي » از علماي اعلام و شخصيتهاي برجسته حوزه عليمه قم ، عالمي كامل و فقيهي از بيت فضل و كمال و صاحب شرح بر مكاسب و كفايه مي باشد كه ساليان متمادي از طرف مرحوم آيت الله العظمي آقاي بروجردي در موسم حج براي پاسخ گويي به مسائل شرعي و مراجعات حجاج ، عازم حج مي شد و پس از ارتحال آن مرجع بزرگ و تا اواخر دوران زندگيش اين روش را ادامه داد . ( رحمة الله عليه )


72


نمي گذاشت و بدينگونه خبر اين حادثه به وسيله يكي از افراد مطلع و معتمد مورد تأييد قرار گرفت .

تأييد ديگر :

در سال بعد ( 1354ش . ) باز هم توفيق تشرف حاصل گرديد و در آن سال از مسائلي كه در مدينه منوره توجه مرا به خود مشغول كرده بود ، جريان انتقال پيكر اسماعيل به داخل بقيع و مدفن جديد وي بود . در خارج بقيع هر بيننده اي متوجه مي شد كه از بقعه اسماعيل ـ كه تا سال 1353ش . ( = 1394ق . ) در كنار خيابان و در جوار بقيع قرار داشت ديگر اثري باقي نمانده است .

اسماعيل در كجا دفن شد ؟

در همين سال كنار قبور شهداي حره واقع در بقيع ، كه در ميان عوام به « شهداي احد » معروف است ، مشغول خواندن زيارت و عرض ارادت و احترام بودم كه متوجه شدم در فاصله چند قدمي ، يكي از زيارتنامه خوانهاي بومي ، با گروهي از زائران آفريقايي در كنار قبري ايستاده و با صداي بلند مي خواند : « السلام عليك يا اسماعيل بن الإمام جعفر الصادق . . . » ، به سرعت به طرفش رفتم و دستش را گرفته ، گفتم :

« سال قبل كه ما مشرف بوديم قبر اسماعيل را در بيرون بقيع زيارت كرديم شما چطور اين محل را به عنوان قبر وي معرفي مي كنيد ؟ ! پاسخ داد : آري قبر وي قبلا در همان محل بود ولي در توسعه و زير سازي خيابان ، پيكر او را سالم يافتند و به همين محلّ منتقل و در اينجا دفن نمودند .

در اطراف قبر جديد اسماعيل قطعه سنگهاي بزرگي نصب شده بود و آن را از ساير قبور مشخص و متمايز مي ساخت و محل دقيق آن در سمت شرقي قبور شهدا ، به طرف قبر حليمه سعديه و دقيقاً به فاصله ده قدم معمولي ـ 10 متر ـ است و بعد از آن سالها مشخص مورد توجه و محل دعا و زيارت افراد با اطلاع بوده است ليكن متأسفانه اخيراً در اثر جابجا شدن قطعه سنگها و ايجاد پياده رو ميان اين قبر و قبور شهدا و از بين رفتن نشانه هاي موجود ، اين نگراني وجود دارد كه مانند قبور شخصيتها و بزرگان ديگر ، به طور كلي فراموش از خاطره ها محو شود !

به هر حال وجود اين قبر دليل روشني بر صحت جريان و حاكي از كشف شدن پيكر جناب اسماعيل بطور سالم است ؛ زيرا با بينش خاصي كه علماي وهابي


73


در تعمير و تجديد قبور دارند و آن را جزو اعمال حرام و غير مشروع مي دانند ، احداث چنين قبري بدون صحت قضيه ، نه قابل قبول است و نه توجيهي براي آن متصوّر است .

مرقدجناب اسماعيل داراي قديمي ترين و بزرگترين ساختمان بود

پس از نقلِ تاريخِ انتقال قبر و جسد جناب اسماعيل به داخل بقيع ، به بيان تاريخ بناكيفيت حرم اين سلاله رسول خدا  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و فرزند امام هدي (عليه السلام) مي پردازيم :

آنچه از منابع تاريخي و مدينه شناسي به دست مي آيد ، اين است كه اين مرقد شريف داراي دو خصوصيت بارز و مشخص نسبت به ساير قبور و مراقد موجود در داخل بقيع بوده است :

1 ـ قدمت و داشتن تاريخي كهن .

2 ـ وسعت و بزرگي اين حرم شريف .

سمهودي ( متوفاي 911 ) در مورد قدمت اين بنا ، از مطري كه از مدينه شناسان قرن هفتم است ، چنين نقل مي كند كه :

« بناه بعض العُبَيدييّن من ملوك مصر » ( 1 ) ؛

« اين حرم را بعضي از ملوك و سلاطين فاطمي مصر بنا كرده اند » .

همين جمله را شيخ احمد عباسي از مدينه شناسان قرن يازده نيز بدون انتساب به مطري آورده است . ( 2 )

گفتني است كه سلطنت خاندان فاطميها در مصر از سال سيصد و دو شروع و تا سال پانصد و شصت و چهار ادامه داشته است ( 3 ) و به مناسبت اين كه نام مؤسّس اين سلسله « عبيدالله » بوده ، به آنان « عُبيديّون » نيز مي گويند . ( 4 )

تعمير حرم اسماعيل در سال پانصد و چهل و شش

سمهودي به دنبال گفتار قبلي اش چنين ادامه مي دهد : در كنار درب وسطي مرقد جناب اسماعيل كه به ميدان باز مي شود ، قطعه سنگي نصب گرديده است كه در آن اين جملات حكاكي شده است : « عمّره حسين بن أبي الهيجاء سنة ستّ وأربعين وخمسمأة »

سمهودي سپس مي گويد : شايد مطري به استناد همين قطعه سنگ و اثر تاريخي ، بناي اين ساختمان را به فاطميها نسبت داده است ؛ زيرا ابن ابي الهيجاء از سوي آنان بر حجاز حكومت مي كرده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وفاء الوفاء ، ج3 ، ص920

2 ـ عمدة الأخبار ، ص158

3 ـ دائرة المعارف وجدي ، ج7 ، صص325 ـ 314

4 ـ دائرة المعارف وجدي ، ج7 ، صص325 ـ 314


74


به هر حال از گفتار سمهودي ، كه هم شاهد بر قطعه سنگ تاريخي است كه بيانگر تاريخ تعمير اين حرم بوده و هم نظريه مطري را نقل نموده است ، مي توان به قدمت بناي اصلي آن پي برد كه اگر تاريخ تعمير ساختمان اين حرم را حداقل پنجاه سال پس از احداث آن بدانيم بناي اصلي ساختمان ، متعلّق به قرن پنجم خواهد گرديد و اين ساختمان هم مانند ساختمان حرم شريف ائمه بقيع از قديمي ترين ابنيه مذهبي است كه پس از گذشت نه قرن به وسيله وهابيان تخريب و منهدم شده است .

وسعت اين مرقد شريف :

بازهم مي پردازيم به نقل آنچه كه سمهودي آن را مشاهده و بازگو نموده است :

وي افزون بر اين كه از اين حرم با تعبير « كبير » ( 1 ) ياد مي كند ، براي آن سه درب معرفي مي نمايد :

1 ـ درب جنوب شرقي ؛ « . . . وهو كبير . . وهو ركن سور المدينة من القبلة والمشرق بني قبل السور فاتّصل السور به فصار بابه من داخل المدينة » .

« اين حرم بزرگ است و فعلا در ركن قلعه شهر مدينه از سمت جنوب شرقي واقع شده چون بناي حرم قبل از احداث اين قلعه بوده ، قعله به آن متصل گرديده است و دربي براي حرم از داخل مدينه ( داخل سور ) باز مي گردد . »

2 ـ درب وُسطي كه به طرف ميدان و خارج قلعه شهر باز مي شد ؛ سمهودي مي گويد : « وعلي باب المشهد الأوسط الذي أمامه الرحبة التي بها البئر التي يتبرك بها حجر فيه أن حسين بن ابي الهيجاء عمّره سنة ستّ وأربعين وخمسمأة » .

3 ـ درب آخري ؛ همچنين سمهودي مي گويد : « علي يمين الدّاخل الي المشهد بين الباب الأوسط والأخير حجر منقوش فيه وقف الحديقة التي بجانب المشهد في المغرب علي المشهد . . . » .

از اين سه جمله به وضوح به دست مي آيد كه اين حرم حداقل داراي سه درب بوده است ؛ دربي به داخل قلعه ، درب وسط و درب آخر . ( 2 )

خانه امام سجّاد (عليه السلام)

سمهودي آنگاه از مطري نقل مي كند كه محوطه اين حرم و اطراف آن از سمت شمال خانه امام زين العابدين (عليه السلام) بوده است و در سمت غربي حرم ، مسجد كوچك و متروكي است ( 3 ) كه به « مسجد امام زين العابدين » مشهور است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همانگونه كه در « رسائل في تاريخ المدينه » ص102 ، آمده است : « وفي الجهة الشرقيّة ، قبّة كبيرة فيها مرقد سيّدنا اسماعيل . . . البقيع » .

2 ـ وفاء الوفاء ، ج3 ، ص920

3 ـ سمهودي مي گويداين مسجد در سال 884 تجديد بنا شده است .


75


سمهودي اضافه مي كند : و در ميان درب وسطي و آخري اين حرم ، قطعه سنگي نصب شده است و در آن نوشته شده : « باغ موجود در سمت غربي اين حرم راحسين بن ابي الهيجاءبه اين حرموقف نمود . »

و در ذيل اين وقفنامه آمده است كه محوّطه اين حرم ، خانه متعلق به امام زين العابدين است و مسجد هم منتسب به آن حضرت مي باشد و چاه موجود در محوطه ، چاهي است كه از آب آن براي استشفاي مريضان استفاده مي شود .

سمهودي پس از نقل مطالب اين قطعه سنگ ، اين جمله را هم مي افزايد : « و نقل مي كنند كه امام محمّد باقر در دوران طفوليت در حالي كه پدرش امام سجاد (عليه السلام) مشغول نماز بود به داخل چاه افتاد ولي امام سجاد نمازش را قطع نكرد . »

سمهودي آنگاه از گفتار ابن شبّه ( متوفاي 262 ) مؤيدي براي اين مطلب مي آورد كه او نيز اين محوّطه را خانه امام سجاد معرّفي نموده است . ( 1 )

انگيزه وسعت حرم جناب اسماعيل

ممكن است اين پرسش در ذهن خواننده به وجود آيد كه حرم جناب اسماعيل چرانسبت به حرمها و مقابر موجود در بقيع و منسوب به خاندان پيامبر ، از وسعتوعظمت بيشتري برخوردار بوده است ؟

پاسخ اين پرسش ، با توجه به مطالب گذشته و آنچه در آينده درباره عقيده گروه اسماعيليان خواهيم گفت ، روشن است ؛ زيرا اوّلا : بر خلاف قبور واقع در بقيع ( 2 ) ، كه در يك مزار و گورستان عمومي تقريباً محدود و غير وسيع واقع شده اند ، مرقد اسماعيل در كنار محوطه اي آزاد و خانه هاي مسكوني و شخصي ؛ از جمله خانه امام سجاد (عليه السلام) قرار گرفته است كه با مرور زمان سمت ديگر آن به صورت باغ و نخلستان در آمده و به همين مرقد وقف گرديده است .

وثانياً : نبايد نقش سلاطين فاطمي را ، كه نزديك به چهار قرن در شام و قسمتي از آفريقاي شمالي و مصر حكومت داشتند و به امامت جناب اسماعيل معتقد بودند ناديده گرفت ؛ زيرا طبيعي است آنها هم علاقه داشتند كه در كنار گنبد و بارگاه ائمه بقيع و ديگر امامان و پيشوايان شيعه و اهل سنّت در كشورهاي مختلف ، ساختمان حرم امام و پيشواي آنان نيز از عظمت و شكوه بيشتر برخوردار باشد .

شخصيت معنوي اسماعيل

مرحوم شيخ مفيد نقل مي كند : چون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سمهودي متن گفتار ابن شبّه را در ضمن هفت سطر از وي نقل نموده است ولي در نسخه موجود از كتاب وي « تاريخ المدينه » چنين مطلبي به دست نيامد و اين گفتار مصحح اين كتاب را تأييد مي كند كه نسخه موجود از يك نسخه خطي كه در آن سقط و تشويش فراواني وجود داشته چاپ شده است .

2 ـ به استثناي قبور ائمه چهارگانه كه از ابتدا در خانه شخصي و متعلق به عقيل واقع گرديده است .


76


اسماعيل در ميان هفت فرزند ذكور امام صادق  (عليه السلام) از نظر سن بزرگترين آنان و از لحاظ لياقت و شايستگي از مقام ارجمندي برخوردار بود و لذا محبت ، عنايت ، اعزاز و اكرام آن حضرت را بيش از بقيه به سوي خود جلب كرده بود و به همين دو جهت عده اي از شيعيان امام صادق فكر مي كردند پس از آن بزرگوار ، امامت به وي منتقل خواهد شد ولي او در حال حيات پدر بزرگوارش در عُريض ( 1 ) از دنيا رفت و تابوتش بر روي دوش مردم به مدينه منتقل و در كنار بقيع دفن گرديد .

شيخ مفيد مي افزايد : و روايت شده است كه امام صادق (عليه السلام) در مرگ اين فرزند جزع و بي تابي زياد مي نمود و به شدت اندوهگين بود ؛ به طوري كه در پيشاپيش جنازه اش ، با پاي برهنه و بدون عبا حركت مي كرد و به هنگام تشييع دستور داد چندين بار تابوت را بر زمين نهادند و كفن از صورت فرزندش كنار زد و به صورتش تماشا نمود . منظور آن حضرت از اين عمل اين بود كه مرگ اسماعيل بر همگان معلوم شود و براي كسي در مرگ وي شك و شبهه اي باقي نماند و اين فكر كه شايد او امام پس از پدرش باشد ، بكلي از ذهنها زدوده شود . از اين رو پس از مرگ اسماعيل ـ رحمة الله عليه ـ كساني كه گمان مي كردند او در آينده به مقام امامت خواهد رسيد ، به اشتباه خود پي بردند و از عقيده خويش برگشتند ولي تعداد اندكي از كساني كه در مناطق دور زندگي مي كردند و رابطه با شخص امام و اصحاب آن حضرت نداشتند ، در عقيده خويش مبني بر زنده بودن اسماعيل و امامت وي بعد از امام صادق باقي ماندند .

پيدايش مذهب اسماعيليه

شيخ مفيد مي نويسد : پس از شهادت امام صادق (عليه السلام) گروهي از همان افراد ، راه حقيقت را دريافتند و از عقيده به حيات و امامت اسماعيل منصرف و به امامت حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) معتقد گرديدند و در اين عقيده نماند مگر تعدادي اندك و نادر كه آنان هم به دو گروه تقسيم شدند : گروهي وفات اسماعيل را پذيرفتند ليكن بر اين عقيده بودند كه به هر حال او شايسته امامت بود نه برادران ديگرش و پس از مرگ او و مرگ پدرش ، اين مقام به فرزند او « محمّد بن اسماعيل » منتقل مي شود نه برادرش « موسي بن جعفر » ! بنابراين به امامت « محمّد بن اسماعيل » معتقد گرديدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عُريض بضم اول روستاي سرسبزي است كه در بين مدينه و اُحُد در سمت راست جاده و نزديك به احد واقع شده است . عليّ العريضي يكي ديگر از فرزندان امام صادق (عليه السلام) و از راويان حديث در اين محل مدفون و قبرش معروف است . امام صادق  (عليه السلام) و فرزندانش در اين روستا داراي باغ و نخلستان بودند . ما در سال 70 ش . با عدّه اي از همسفران براي زيارت عليّ العريضي به اين روستا رفته و دقائقي در آنجا به سر برديم . ساكنين آنجا را شيعيان تشكيل مي دهند .


77


امّا بعضي از آنها در عقيده به حيات اسماعيل ثابت و پابرجا ماندند ، و اين هر دو گروه را اسماعيليّه مي گويند .

مفيد ـ رضوان الله تعالي عليه ـ اضافه مي كند امروزه تعداد پيروان اسماعيليه اندك است و چندان قابل توجه نيست و آنچه امروز از عقيده آنان معروف است ، اين است كه به عقيده اسماعيليه ، امامت پس از اسماعيل بن امام صادق در ميان فرزندان او ، تا قيامت نسل به نسل باقي خواهد ماند . ( 1 )

همين مطالب را مرحوم طبرسي حرف به حرف در « اعلام الوري » ( 2 ) بدون ذكر مأخذ درباره عقيده و تاريخ پيدايش اسماعيليان آورده است .

لازم به ذكر است با توجه به اين كه در زمان فوت مرحوم شيخ مفيد ( 413هـ ) و همچنين در زمان مرحوم طبرسي ( قرن ششم ) ، به ترتيب بيش از يك قرن و دو قرن و نيم از تأسيس حكومت و سلطنت فاطميها در آفريقا و مصر ، كه از پيروان اسماعيليه بودند ، مي گذشت صيت آنان در همه كشورهاي اسلامي از نظر قدرت و اعمال قوانين اسلامي گسترده بود . گفتار اين دو بزرگوار كه در زمان آنان اسماعيليه را يك فرقه اندك و غير قابل ذكر معرفي نموده اند ، جاي ابهام و محل بحث و تحقيق است كه آيا فاطميان در آن دوران ، به عنوان « اسماعيليه » معروف نبودند ؟ ! و اين انتساب و اشتهار بعدها به وجود آمده است و يا مسأله ديگري است ؛ زيرا نمي توان گفتار شخصيتي مانند شيخ مفيد اين استوانه بزرگ علمي را ساده تلقّي نمود و از كنار آن گذشت .

به هر حال ، مذهب اسماعيليه نيز مانند بيشتر مذاهب ديگر در طول تاريخ ، فراز و نشيبهايي را پشت سر گذاشته است و امروز در تعدادي از كشورها به خصوص در هندوستان گروهي از اين مذهب پيروي مي كنند و به نام « اسماعيليه » معروفند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ارشاد شيخ مفيد ، ص285 ، چاپ بصيرتي قم .

2 ـ اعلام الوري ، ص28 ، چاپ اسلاميه تهران .


78


* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83022