بخش 9
3 ـ مدینه در زمان هجرت رسول خدا ( صلّی الله علیه وآله وسلّم )
91 |
ميقات حج - سال پنجم - شماره بيستم - تابستان 1376
مدينه در زمان هجرت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ( 1 )
AkiraGoto / رسول جعفريان
درباره هجرت به عنوان « نقطه آغاز دولت اسلامي » ، به وسيله محقّقان به طور مفصّل بررسي و تحقيق شده است . بيشتر اين تحقيقات ، فاقد تحليل و تبيين روشن از رشد و گسترش اسلام در جامعه مدينه ، در سالهاي حول و حوش هجرت است . جنبشِ اسلام در مدينه ، دوّمين جنبش در طول تاريخ آن است ؛ انقلاب و جنبش نخستين ، در مكه بود كه كمتر توانست در جذب رهبران و متنفذان آن موفقيتي به دست آورد . به عكس ، دومين جنبش كه در مدينه واقع شد ، توانست جامعه اين ديار را زير نام خدا و رسول متّحد كند .
در نوشته حاضر ، برخي از مسائل جنبش آغازين اسلام در مدينه ، با توجه به شرايط نامساعد آن جامعه ، بحث و بررسي مي شود .
در اينجا يك قرارداد مكتوب با عنوان « قانون اساسي مدينه » هست كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بعد از هجرت با مردم مدينه بر آن توافق كرد . در ميان نوشته هاي بسياري از محقّقان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نوشته حاضر ترجمه اي است از مقاله اي با عنوان : coming Mahammad's of time the at Al-Madina
مترجم ، مقاله حاضر را در سفري كه در محرم 1418 به توكيو داشته از مؤلف گرفته است . طبعاً ترجمه آن به معناي موافقت مترجم با تمامي اظهار نظرهاي مؤلّف نيست .
92 |
كه به اين قانون اساسي توجّه كرده اند ، كساني مانند وات ( 1 ) و سرجينت ( 2 ) و نگارنده اين مقال ( 3 ) چنين فرض شده است كه متن موجود از قانون اساسي كه در كتاب ابن اسحاق ( 4 ) ، ابو عبيده ( 5 ) و ابن زنجويه ( 6 ) و ديگران حفظ شده ، تركيبي از چند سند است با تاريخهاي مختلف .
بخش نخست اين قانون اساسي كه به احتمال ، از نخستين بخشنامه هاي تدوين شده آن حضرت در مدينه است ؛ مربوط به پرداخت خون بها و فديه آزادي اسيران به علاوه ، اصول كلّي است كه مؤمنان بايد آن را رعايت كنند . قوانين مزبور همه قبايل هشتگانه مدينه و نيز مهاجران از قريش را درباره پرداخت ديه مكلّف مي كند . چنانكه هر يك از طوايف زير مجموعه آن گروهها نيز مكلّف به پرداخت فديه اسيران خود شدند .
پيش از اسلام ، مردم مدينه گرفتار جنگ داخلي بودند . در همان حال بدهي هاي هر قبيله يا طايفه درباره ديه و فديه همچنان بيشتر و بيشتر مي شد . ادعاهاي آنها عليه يكديگر و آشتي گروههاي درگيردرآن جنگها ، بايد به معناي از بين رفتن آن بدهيهاو ادعاها مي بود . نخستين بند قرارداد مي بايست اعلام نوعي آشتي زير نظر رهبر جامعه مؤمنان محسوب شود .
محققان جديد به هشت گروه ذكر شده در قانون اساسي ، به عنوان تشكيلات استوار اجتماعي توجه كرده اند . در بسياري از موارد ، نام قبيله به هر يك از اين گروهها داده شده است ، اما تحقيق دقيق چنين نسبتي را نادرست نماياند . در ادامه نمودار نسبي از افرادي است كه از بنو عمرو بن عوف ـ يكي از طوايف هشتگانه ـ در جنگ بدر شركت كرده اند :
« عمرو بن عوف بن مالك بن اوس » جدّ مشترك طايفه اي است كه بدين نام خوانده مي شوند . نام او در مركز و بالاي نمودار بالاست . نامهايي كه دور آنها مستطيل كشيده شده ، اجداد مشرك كساني هستند كه ابن سعد آنها را به عنوان « شركت كنندگان در جنگ بدر » آورده ( 7 ) و سمهودي در شرح خود از مدينه ، نامشان را يادكرده است . ( 8 ) ديگر نامهاي اشخاص حذف شده اما با علامت [ * ] مشخص شده است . علامت [ * ] براي كساني است كه خود در ميدان نبرد حاضر شده اند .
بنو زيد ، فرزندان و نوادگان زيد هستند كه نامشان در سمتِ راستِ نمودار آمده و بخش اصلي بدنه اين گروه را تشكيل مي دهند . بيشتر آنها در ناحيه غرب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ- W . M . Watt : Muhammad at Medina Oxford, 1956 .
- R . B . Serjeant : "The constitution of Medina" Islamic cultur, Vol . 8, 1969 .
- A . goto : "The Constitution of Medina" Orient, Vol . XVIII, 1982 .
4 ـ ابن هشام ، كتاب سيرة رسول الله ( تصحيح وستنفله ) گوتينگن ، 1859 ـ 60 ، صص 331 ـ 344
5 ـ ابوعبيد قاسم بن سلاّم ، كتاب الاموال ، قاهره ، 1353 قمري ، صص 207 ـ 202
6 ـ حميدالله ، مجموعة الوثائق السياسية ، بيروت ، 1969 ، صص 47 ـ 39
7 ـ ابن سعد ، الطبقات الكبري ، بيروت ، 1957 ـ 1958 ، ج3
8 ـ سمهودي ، كتاب وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي ، قاهره ، 1326 قمري ، ج1
93 |
نمودار
94 |
منطقه قبا در بخش جنوبي مدينه زندگي مي كردند . سمهودي نوشته است كه بنو زيد چهارده أُطم ( قلعه كوچك ) داشتند كه به آنها صياصي گفته مي شد . ابن سعد نام شركت كنندگان در بدر را از طوايف زير مجموعه بنو زيد مانند بنو اميه ، بنو ضبيه و بنو عبيد مي آورد . سمهودي ( 1 ) ياد آورد شده كه جداي از آن چهارده اطم ، بنو اميه دو اطم داشتند كه به زور از بنو جحجبا گرفته بودند ؛ طايفه اي هم نسب با آنها كه نامشان در مركز نمودار ـ بخش بالاي آن ـ ديده مي شود . رئيس بنو ضبيه ، ابوسفيان بن حارث ، يك اطم داشت ، چنانكه بنو عبيد يك اطم داشتند كه از ديگران گرفته بودند . جداي از اين سه طايفه ، بنو زيد شامل طايفه ديگري به نام بنو عجلان مي شد كه حلفاي آنها از بنو بليع بودند . افراد آنها به احتمال زياد سالها قبل ، از جنوب به شمال آمده به مدينه مهاجرت كرده بودند .
علي رغم آن كه در نمودار نيامده ، شش نفر از اين طايفه در جنگ بدر شركت كردند . بنوعجلان از سه طايفه ذكر شده جدا و در اصل به خود بنو زيد متعلّق بودند . بايد سكونت آنها در قبا ، پيش از سكونت بنوزيد در آنجا بوده باشد .
بنوجحجبا ، طايفه ياد شده زماني به تنهايي در بخش شرقي قبا ، همراه بنو زيد زندگي مي كرد . دو نسل پيش از آمدن حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، ميان احيحة بن جُلاح از بنوجحجبا با رفاعة بن زبير از بنوزيد درگيري بود . نتيجه اين جنگ آن شد كه بنوجحجبا ، حركت خود را به سمت غرب قبا آغاز كرد و اطم هاي خود را براي بنو زيد گذاشت . آنها در غرب اطم هاي جديدي ساختند و در كنار بنوأنيف ، مردم بومي اين ناحيه ، و حلفاي بنوجحجبا به زندگي مشغول شدند . تعدادي يهودي نيز وابسته به بنوانيف بودند .
بنومعاويه كه جدّ مشترك آنها برادر زيد بود ، براي مدتي قبا را ترك كردند و به بخش شرقي مدينه رفتند . دليل مهاجرت آنها ممكن است شكست آنها در جنگ با بنوزيد باشد . بنولوذان كه در قسمت چپِ نمودار هستند ، نيز از قبا رفتند و در محلّ ديگري سكونت گزيدند .
به جاي قبايلي كه قبا را ترك كردند ، تازهوارداني قرار گرفتند كه از نظر نسبي ـ پدري ـ پيوندي با بنوزيد نداشتند . بنوغنم كه يك بار از هم طايفه اي خود ؛ يعني بنوواقف شكست خورده بود ، محل بومي خود را ترك كرد و در منطقه بنوزيد سكونت گزيد . نسب شناسان تأكيد بر آن دارند كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سمهودي ، صص 136 ـ 137
95 |
پدر بزرگ امرءالقيس برادر عمرو بن عوف بوده است اما نظر آنها جاي مناقشه فراوان دارد . بنو اوزارا بن جشم كه يك بار توسط هم طايفه اي خود شكست خورده بود ، به سمت قبا رفت و همانجا ساكن شد اما بار ديگر پيش از آمدن حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به نقطه ديگري در قبا رفت ؛ زيرا توسط بنو عمرو بن عوف بيرون رانده شد .
درباره تاريخ پيش از اسلامِ ديگر طوايف بنو عمرو بن عوف ؛ مانند بنو حنش ، بنوثعلبه ، و بنوحبيّب ، آگاهيهاي اندكي در دست داريم .
همانطور كه گذشت مردم مدينه براي چند دهه مشغول جنگهاي داخلي بودند . البته در طي جنگهاي داخلي ، از ميان بنوعمرو بن عوف هيچگونه رهبري سياسي يا نظامي وجود نداشت . ( 1 )
زماني شماري از آنها از حضير بن سماك پيروي كردند . اما او از لحاظ نسبي ـ پدري ـ متعلّق به آنها نبود بلكه وابسته به بنوعبدالأشهل بود . در ميان هيچ يك از افراد زير مجموعه بنوعمرو بن عوف ، رهبر قبيله ثابتي را در خلال جنگهاي داخلي و دوره حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نمي بينم .
بنابراين مي توانيم نتيجه بگيريم كه بنوعمرو بن عوف و طوايف وابسته ، فاقد تشكيلاتي در موضوع رياست قبيله بوده اند . بر اساس اين بررسي ، به ندرت مي توانيم اظهار كنيم كه بنوعمرو بن عوف داراي نظم سازماني بوده اند . زندگي روزمره و فعاليت سياسي آنها ، خارج از چارچوب قبيله اي انجام مي گرفت . به سراغ هر يك از طوايف ياد شده در قانون اساسي مزبور برويم ، مشابه همين مسأله را مي بينيم . طوايف وابسته به اين هشت قبيله ممكن بود نامشخص و عشايري بوده باشند ، چنانكه ممكن بود جنگ داخلي ميان آنها به وجود آمده از يكديگر جدا شوند .
اين واقعيت ، كه جامعه مدينه رياست قبيله اي نداشته و نااستوار و غير ثابت بوده اين حدس را تقويت مي كند كه حركت به سمت اسلام در اين جامعه بر اساس حركت فردي صورت گرفته نه بر پايه تصميم گروههاي اجتماعي .
نفوذ اسلام در مدينه چند سال پيش از هجرت ، با مسلمان شدن دو نفر ( بر اساس روايت ابن سعد ) ( 2 ) و يا شش نفر ( بر اساس روايت ابن اسحاق ) ( 3 ) آغاز شد . بعد از نخستين بيعت در عقبه كه در سال 621 ( دوازدهمين سال بعثت ) اتّفاق افتاد و طي آن دوازده مسلمان شركت كردند ، جنبش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ- Watt . PP . 155-8 .
2 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص593 ، صص 612 ـ 608
3 ـ ابن هشام ، 289
96 |
اسلامي گسترش يافت . سال بعد هفتاد و پنج مسلمان در دوّمين بيعت در عقبه شركت كردند . پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اين سال دوازده نفر نقيب را از ميان مؤمنان مدينه برگزيد . يك سال و نيم بعد از هجرت ، جنگ بدر اتفاق افتاد كه 238 نفر از مؤمنان مدينه در آن شركت كردند . شمار شركت كنندگان در دو بيعت ذكر شده ، مي تواند نشانگر شمار همه مؤمنان در هر مرحله باشد . جدولي كه در ادامه خواهد آمد ( جدول شماره 2 ) ، شمار شركت كنندگان در اولين و دوّمين بيعت عقبه و نيز شركت كنندگان در جنگ بدر را در هر يك از طوايف نشان مي دهد .
ستون نام گروهها ، بر اساس جلد دوّم كتاب طبقات ابن سعد است . در ستون دوّم نام طوايف هشتگانه ذكر شده در قانون اساسي آمده و بعد از نام هر يك از آنها ، نام طايفه زير مجموعه آمده ، چنانكه نام طايفه ريزتر نيز فهرست ، شده است .
علامت [ ح ] به معناي حلفاء است . ديگر حلفا و موالي كه قبيله مستقلي را تشكيل نداده و وابسته به برخي از قبايل معيني هستند ، در شمارش ، جزو قبيله اي كه به آن بستگي دارند آورده شده اند . شمارش افراد شركت كننده در عقبه اول و دوم ، بر اساس متن ابن اسحاق است . ( 1 ) در اين متن نام شصت نفر از هفتاد و پنج نفر آمده و نام پانزده نفر ديگر نامشخص است . رقم 1 در ستون رهبران ، به معناي هر نقيبي است كه در عقبه انتخاب شده كه در ادامه ، شرح زندگي او در زير همان شماره خواهد آمد .
نگاهي به اين ستون بندي ، ممكن است در نشان دادن اين نكته كه جنبش ، رشد مستمر عمومي خود را ، نه بر پايه قبايلي معين ، بلكه بر اساس تمامي افراد جامعه مدينه مستقر كرد كافي باشد . تنها بايد گروههاي وابسته به اوس بن منات را كه نه در بيعت عقبه و نه در بدر شركت كردند استثنا كرد .
جدول شماره 2
جنگ بدر |
رهبران |
عقبه دوم |
عقبه اول |
نام قبايل و طوايف |
15 |
3 1 |
3 |
1 |
النبيت |
3 |
3 |
حارثه | ||
5 |
ظفر |
1 ـ ابن هشام ، صص 288 ـ 289 ، 315 ـ 305
97 |
جدول شماره 2
جنگ بدر |
رهبران |
عقبه دوم |
عقبه اول |
نام قبايل و طوايف |
عمرو بن عوف | ||||
زيد | ||||
9 |
3 |
2 |
1 |
اميه |
4 |
ضبيه | |||
1 |
عبيد | |||
6 |
1 |
عجلان | ||
3 |
معاويه | |||
1 |
حنش | |||
1 |
جحجبا | |||
1 |
انيف | |||
8 |
1 |
ثعلبه | ||
لوذان | ||||
حُبيّب | ||||
5 |
2 |
1 |
غنم | |
اوس منات ( اوس الله ) | ||||
خُطنه | ||||
واقف | ||||
الجعادره | ||||
|
وائل | |||
اميه | ||||
عطيه | ||||
النجار | ||||
مالك | ||||
22 |
12 |
6 |
3 |
غنم |
2 |
1 |
عمرو | ||
3 |
مغاله |
98 |
جدول شماره 2
جنگ بدر |
رهبران |
عقبه دوم |
عقبه اول |
نام قبايل و طوايف |
3 |
2 |
مبذول | ||
12 |
عدي | |||
6 |
2 |
مازن | ||
6 |
دينار | |||
حارث | ||||
9 |
4 |
5 |
كعب | |
4 |
5 |
1 |
جُشم و زيد | |
3 |
1 |
جداره | ||
1 |
ابجر | |||
2 |
( ح ) ؟ | |||
عوف | ||||
8 |
2 |
بلحبلا | ||
11 |
10 |
3 |
3 |
القواقله |
6 |
1 |
الخضينه ( الحضنيه ) | ||
9 |
7 6 |
2 |
ساعده | |
جشم | ||||
سلمه | ||||
13 |
8 |
6 |
1 |
حرام |
18 |
9 |
11 |
عبيد | |
8 |
10 |
1 |
سواد | |
4 |
1 |
ديگران | ||
زُرَيق | ||||
16 |
11 |
4 |
2 |
عامر |
5 |
3 |
بياضه | ||
2 |
حَبيب |
99 |
به اين نكته بايد توجه داشت كه حتي شركت كنندگان در بدر ، كمتر از ده درصد همه مردان بالغي بودند كه در مدينه زندگي مي كردند و حدود سه هزار نفر مي شدند . با توجّه به آمار فوق ، مسلمانان در اين مراحل در اقلّيت بوده اند . بنابراين چه كساني افتخار توسعه جنبش را داشته اند ؟ !
اكنون شرحي از دوازده نفر نقيب ، كه در بيعت عقبه دوم توسط حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) انتخاب شدند ، ارائه مي دهيم :
1 ـ اُسَيد بن حُضَير : پدرش حضير فرمانده جنگ بعاث ، آخرين جنگ داخلي مدينه قبل از اسلام بود . او دارايي پدرش را به ارث برد و بنابراين مردي ثروتمند بود . او پس از انتخاب شدن ، هيچگاه به منصبي گماشته نشد و در دوره خلافت در گذشت . ( 1 )
2 ـ سعد بن خَيْثمه : از فعاليتهاي نظامي ـ سياسي او جز شهادتش در جنگ بدر آگاهي نداريم . ( 2 )
3 ـ رفاعة بن عبدالمنذر : از فعاليتهاي او چيزي ياد نشده ، اما خبر شركت او در بدر و شهادتش در احد در دست است . ( 3 )
3 ـ ابوالهيثم بن التّيهان : ابن اسحاق او را به جاي نام بالا ـ رفاعه ـ در شمار نقباء آورده است . او حليف يكي از افراد بنوعبداشهل بود و پس از گشوده شدن خيبر مأمور جمع ماليات آنجا شد و در زمان عمر در گذشت . ( 4 )
4 ـ سعد بن ربيع : اين همان شخص است كه پس از هجرت ، يكي از همسرانش را به برادر ( ديني ) خود عبدالرحمن بن عوف ـ بر اساس عقد مؤاخاة ـ كه از مهاجرين بود داد . از وي چيزي جز اين گزارش نشده كه در بدر شركت كرد و در احد شهيد شد . ( 5 )
5 ـ عبدالله بن رواحه : يكبار وقتي كه حضرت محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با لشكري از مدينه بيرون رفت ، امور مدينه را به وي سپرد . او فرمانده بخشي از سپاه در جنگ خيبر بود . او نيز يكي از سه فرمانده جنگ موته بود كه همانجا شهيد شد . ( 6 )
6 ـ سعد بن عباده : زماني كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در گذشت ، انصار ( ساكنان بومي مدينه ) كوشش كردند تا او را به عنوان امير جديد مدينه انتخاب كنند . او مرد ثروتمندي بود . يكبار در زماني كه پيامبر با سپاهش از مدينه خارج شد امور مدينه را به او سپرد و به جز اين مورد ، كار ديگري به وي واگذار نشد . در زمان درگذشت حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او محترم بود اما در زمينه مسائل سياسي و نظامي ، دستاورد قابل ملاحظه اي نداشت . نتيجه آن كه وي رهبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 603 ـ 607
2 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 481 ـ 482
3 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 456
4 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 449 ـ 447 ؛ ( مترجم : ) قول درست اين است كه وي در صفين در كنار اميرالمؤمنين (عليه السلام) حاضر بوده و در آن جنگ به شهادت رسيده است . ( اسدالغابه : ج6 ، ص324 . دار احياء التراث )
5 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص 522
6 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص 522
100 |
جديد نشد ، بلكه ابوبكر براي اين كار انتخاب گرديد . ( 1 )
7 ـ منذر بن عمرو : بعد از شركت در بدر و اُحد ، در يك هيأت تبليغي چهل نفره عازم بئر معونه شد و در آنجا شهيد گرديد . ( 2 )
8 ـ براء بن معرور : وي پيرمردي بود كه قبل از رسيدن پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه درگذشت . ( 3 )
9 ـ عبدالله بن عمرو : تنها شركت وي در بدر و شهادتش در اُحد گزارش شده است . ( 4 )
10 ـ عبادة بن صامت : درباره وي جز فعّاليتش بعد از درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چيزي گزارش نشده است . وي در دوره معاويه در گذشت . ( 5 )
11 ـ رافع بن مالك : فرزندانش در بدر شركت كردند اما او نه . وي در اُحد شهيد شد . ( 6 )
12 ـ اسعد بن زراره : يك پير مرد كه بلافاصله بعد از رسيدن پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه درگذشت . ( 7 )
وقتي به مشاغل دوازده نفر ( 8 ) فوق بنگريم ، درمي يابيم كه بجز عبدالله بن رواحه ، بقيه پس از انتخابشان به عنوان نقيب ، در فعاليتهاي سياسي و نظامي خاص شركت نداشته اند . به اين نكته بايد توجه داشت كه تنها شش نفر از دوازده نفر بعد از احد زنده ماندند . با اين حال ، اين نيز يك حقيقت است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كارهاي مردم را به افرادي از انصار ، به جز نقبا واگذار كرد . اين مسأله گوياي اين نكته است كه نقبا چهره هاي ريش سفيد مؤمنان مدينه بودند كه در عقبه بيعت كردند اما رهبران نيرومند و مؤثّر در تمامي جامعه نبودند . زماني كه حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با مشكلات سياسي و نظامي روبرو مي شد ، بايد بر افرادي كه اهل عمل بودند تكيه مي كرد .
بنابراين ممكن است اين نتيجه را بگيريم كه حركت اسلام در مدينه ، در آغاز به وسيله اشخاص با نفوذ شهر اوج نگرفت . در واقع هيچيك از آن دوازده نفر و نيز ديگر مؤمناني كه فعاليتهاي آنها گزارش شده ، از فرماندهاني نبودند كه دسته اي را در جنگهاي داخلي پيش از اسلام فرماندهي كرده باشند .
علي رغم سرعت رشد اسلام در فاصله سالهاي 620 تا 624 ( سال دوم هجرت ) ، حركت اسلامي كار خود را بدون داشتن فرماندهان نيرومند آغاز كرد . وحتّي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 530 ـ 525
2 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 557 ـ 555
3 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 620 ـ 618
4 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 564 ـ 561
5 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص546
6 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص 621
7 ـ ابن سعد ، ج3 ، ص 612 ـ 608
8 ـ در واقع نقبا 12 نفرند ولي به دليل ترديد در يك مورد سبب شده است تا نام سيزده نفر در فهرست بالا درج شود . به همين دليل عدد 3 دو بار آمده است . ( مترجم )
101 |
در جنگ بدر در سال 624 ميلادي كمتر از ده درصد مردم جامعه را به سوي خود جذب كرد . به هر حال ، حركت اسلام مهمترين رخداد سياسي در مدينه آن زمان بود .
يك مشكل كه براي چند سال در مدينه حل ناشده باقي مانده بود ، مسأله صلح بود . نه يك رهبر نيرومند و نه يك گروه نيرومند نتوانسته بودند آرامش را بر مدينه حاكم كنند . شعار اين نهضت براي توقف جنگ تحت نام الله و پيامبرش ، صرفنظر از مؤمنان ، مورد حمايت بيشتر مردم بود .
در منابع تاريخي ، نام چهار نفر از رهبران جنگهاي داخلي را مي بينيم كه در جريان آغاز حركت اسلامي نيز زنده بودند . سعد بن معاذ يكي از آنها بود كه به اسلام گرويد و قبل از آمدن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه در سال 622 ميلادي ( سيزدهمين سال بعثت ) به حمايت از اسلام پرداخت . ( 1 )
عمرو بن جموح هم رهبر متنفّذي بود . اوائل در برابر اسلام ايستاد ، اما با ترغيب فرزندان و نوادگانش پس از آمدن پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه حامي اسلام شد . ( 2 )
ابوقيس بن اسلت يكي ديگر از رهبران متنفّذ جنگهاي داخلي بود كه به مخالفت با اسلام برخاست . او كاهن و مانع مهمّي بر سر راه رشد حركت اسلامي بود .
درواقع به اين خاطر بود كه ـ همانطور كه در جدول قبل روشن شد ـ كسي از بنو اوس بن منات در بيعت عقبه و بدر شركت نكرد . اما او ده ماه بعد از رسيدن حضرت محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه درگذشت . ( 3 )
عبدالله بن ابيّ كه متنفّذترين فرد در مدينه بود ، نه به حمايت از اسلام برخاست و نه در برابر آن ايستاد . بنابراين مؤمنان نمايندگان كليت جامعه بوده و قرارداد صلح را ، كه نخستين بخش قانون اساسي مدينه بود ، امضا كردند . اين قسمت ميان محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مؤمنان منعقد شد ، اما موارد مربوط به پرداخت ديه و فديه مورد توافق همه مردم مدينه قرار گرفت .
اين نكته ، به خوبي اين حقيقت را نشان مي دهد كه جنبش اسلام مهمترين رخداد سياسي آن جامعه بوده ، با اين حال از لحاظ جمعيت در اقليت بوده ، رهبران نيرومندي از ميان قبايل نداشته و البته توانسته است جامعه را به سرعت تحت نام الله و پيامبرش متّحد كند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابن سعد ، ج3 ، صص 436 ـ 420
2 ـ ابن هشام ، صص 303 و 304
3 ـ ابن سعد ، ج4 ، صص 385 ـ 383 ؛ الطبري ، تاريخ الرسل والملوك ، ليدن ، 2 ـ 1881م ، ج1 ، ص1270
102 |
* پي نوشتها :