بخش 5

2 ـ روح حج


31


ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و يكم - پاييز 1376

روح حج

وحيدالدين خان / محمد تقي رهبر

اشاره

مقاله حاضر بخشي است از ترجمه كتاب « حقيقة الحجّ » نوشته « وحيدالدين خان » يكي از چهره هاي علمي و مسلمان هند كه پاره اي از اسرار حج را به تصوير كشيده و با قلم « ظفرالاسلام خان » به عربي برگردان شده است . و اينك ما ترجمه دو فصل از آن ؛ يعني « روح حج » و « حج سازنده تاريخ » را با اندك تصرّف و تلخيص در پاره اي موارد ، تقديم خوانندگان گرامي مي داريم . به اميد آن كه مفيد و شايان توجّه باشد . « مترجم »

حج يكي از اركان اساسي اسلام است ، و روح و جوهره بنيادين آن ، همانند ديگر عبادات ، تقوا و پرهيزكاري است . با اين امتياز كه حج از ويژگي خاص برخوردار است و عبادات ديگر فاقد چنين ويژگي هستند . ويژگي حج در اصل ، به زندگاني پدر پيامبران ، سرور ما ابراهيم خليل ( عليه السلام ) پيوند خورده است .

هدف از حج اين است كه هر يك از بندگان خدا در صورت داشتن استطاعت ، دست كم يك بار در طول زندگي به انجام آن توفيق يابند و با اعمال و مناسك و شعائر گوناگون ، عبوديت و بندگي خود را به اثبات رسانند و بكوشند تا ظاهر و باطن خود را با صبغه ابراهيمي آراسته و با آيين حنيف وي پيوند دهند .


32


حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پس از بناي خانه كعبه صلاي حج در داد تا مردم بيايند و خانه خدا را زيارت نموده ، و حج گزارند . آهنگ حج در حقيقت پاسخي است به نداي ابراهيمي و آهنگ هاي « لبّيك أللّهمَّ لبّيك . . . » اجابت دعوت آن پيامبر عظيم الشأن است .

به سخن ديگر : حج گزار با پاسخ به نداي ابراهيم ( عليه السلام ) آمده تا با انجام مناسك اين حقيقت را مورد تأكيد قرار دهد كه براي تنفيذ و اجراي همه احكام الهي بطور كامل آمادگي دارد .

حج در لغت به معناي « قصد » و يا « زيارت » آمده و در اصطلاح شريعت اسلامي ، شعار سالانه اي است كه حاجيان با آهنگ مكه و طواف كعبه و حضور در عرفات و انجام ساير مناسك ، به نمايش مي گزاردند . حج عبادتي است جامع كه انفاق مال و رنج تن و ذكر خدا و قرباني در راه معبود را در بر دارد ، عبادتي است كه روح ساير عبادات را در چهره اي ديگر متجلّي مي سازد .

كانون انجام فرائض حج ، خانه خدا و مكه مكرّمه است . خانه اي كه ياد آور حيات ايماني و با شكوه گروهي از بهترين بندگان خدا است كه در بستر زمين با آن زيستند .

اين حيات ايماني با تاريخ ابراهيم خليل آغاز مي گردد و به تاريخ پيامبر آخر الزمان حضرت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) مي انجامد . خانه خدا به ياد ما مي آورد كه چگونه بنده خالص خدا با تمام آنچه در اختيار دارد در راه او بايد فداكاري كند و قرباني دهد و چگونه زندگي خود را با خوشنودي خداي يگانه شكل دهد و چگونه نفس خود را در راه رسالت خداوندي تا لحظه اي كه جان در كالبد دارد به تسخير در آورد .

راهي به سوي خدا

حج راهي است كه بندگان به سوي خدا مي پويند ، آخرين منزل قرب است كه مي توانند در اين زندگي دنيوي بدان راه يابند . هر چند ساير عبادات نيز متضمّن ذكر خداوند مي باشند امّا مرحله تقرّب بنده به خدا در حج برتر و بالاتر است . آنگاه كه حج گزار در برابر كعبه مي ايستد ايمان دارد كه در برابر پروردگار كعبه ايستاده است ، طواف پيرامون كعبه ، نمايانگر اين حقيقت است كه گويي ، خدا را يافته و در پيرامون او طواف مي كند ، آنسان كه پروانه گرد شمع مي گردد و آنگاه كه حاجي « ملتزم » ( 1 ) را در آغوش مي گيرد و به دعا و تضرّع مي پردازد . گويي دامن صاحب خانه را گرفته و صاحبخانه بدو التفات و توجّه نموده تا هر چه بنده در سويداي دل دارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ميان حجرالاسود و درب خانه كعبه را ملتزم گويند و دعا در آن نقطه ، به اجابت نزديك است .


33


با او در ميان بگذارد . آري ، حج داراي اين خواص و آثار است ؛ زيرا شعائر آن در جايگاه مقدسي صورت مي پذيرد كه تجلّيات الهيّه از عرش بر فرش نازل مي شود ؛ جايگاهي كه خداوند آن را براي مركزيّت رسالت ديني خود و به رهبري بزرگترين داعي توحيد و مظهر حيات پاك و عبوديّت كامل حق ؛ يعني ابراهيم ( عليه السلام ) برگزيد . اين همان مكاني است كه بر بستر آن حوادثي رخ داده كه آن حوادث زمينه ساز درخشش تاريخ اسلام بوده است و دعوت بزرگترين منادي ربّاني خاتم پيامبران چهارده قرن قبل ، از آنجا منتشر گرديده است .

در پرتو اين خصائص و وقايع است كه ديار حرم اهمّيت فوق العاده اي كسب كرده و فضايي روحاني و تاريخي از نوع خاص خود در آن شكل گرفته است و كسي نيست كه به زيارت كعبه بيايد مگر آن كه كموبيش تحت تأثير عمق اين فضاي روحاني قرار گيرد و پس از حج با طهارت روح و پاكي نفس باز نمي گردد مگر آنكه از نهر زلال و زمزم معنوي آن شستشو كرده است .

از اين رو روايات ، حج را به عنوان افضل عبادات توصيف مي كند . اين اهميت به لحاظ روحي و فلسفه معنوي اين حج است نه ظواهر آن به عبارت ديگر :

حج تنها اين نيست كه ما به ديار حرم برويم و بازگرديم ، بلكه حقيقت حج برخورداري از آثار و دست آوردهايي است كه حج به خاطر آن واجب گرديده است . بدين ترتيب حج بهترين عبادت است براي آن بنده اي كه شعائر حج را با روح معنوي و با آداب صحيح بجاي آورد . همانگونه كه بهترين غذاها تنها با ديدن آن مايه نيرومندي تن نخواهد بود .

سرور عبادات

چنانكه گفتيم حج ديداري است با خداوند متعال ، كه در پرتو اين ديدار حالات روحاني و ربّاني براي حج گزار حاصل مي گردد و با تحمّل مشقّت هاي سفر و درك مقامات معنوي ، چنين احساس مي كند كه از اين دنياي مادي به جهاني الهي پر گشوده ، چنانكه گويي خدا را مشاهده كرده و در پيرامون او طواف كرده و به سوي او سعي نموده و به خاطر او بار سفر بسته و در حضور او قرباني كرده و دشمنان او را رمي نموده و حوائج خود را از او مسألت كرده و به مشيت او ، به حاجات خويش دست يافته است .

آري كعبه نشانه اي از نشانه هاي خدا در زمين است . در آنجا ارواح سرگشته انساني فرود مي آيند تا در ساحت قدسش قرار و آرام گيرند . در آنجا چشمه هاي زلال عبوديّت از سينه هاي


34


سرسخت مي جوشد . در آنجا ديدگان ظلمت زده ، تجليات خدا را مشاهده مي كند . همه اينها براي كسي است كه با آمادگي و هوشياري كامل آهنگ حج كند ؛ آنانكه داراي چنين آمادگي نباشند ، حجشان از يك سفر سياحتي فراتر نمي رود ، چنانكه رفته اند باز مي گردند بدون اينكه كوچكترين تحولي يافته باشند .

پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « الحجّ عرفة » معناي اين سخن آن است كه حج قيام در عرفه و سرزمين عرفات است . از اينجا مي توان دريافت كه عرفات يكي از شعائر پراهميت حج است . عرفات در موسم حج تصويري گويا از صحنه محشر است . در آنجا مي بينيم كه حاجيان از سرزمين هاي مختلف فوج فوج مي آيند تا مراتب بندگي خود را به نمايش بگذارند . چه شگفت منظري است ! همه بدن ها لباس ساده و بدون نام و نشان در بردارند . همه زبانها يك جمله را تكرار مي كنند ؛ « لبّيك اللّهمَّ لبّيك . . . » . كسي كه اين صحنه را بنگرد متذكّر اين آيه قرآني مي شود كه در تصوير قيامت است :

{ وَنُفِخَ في الصُّورِ فإذا هُم مِنَ الأجداثِ إلي ربِّهِم يَنْسِلون } ( 1 ) .

در صور دميده شود و بندگان همه از گورها سر برآورند و به سوي پروردگارشان شتاب گيرند . »

هدف از حضور در عرفات اين است كه بنده را به ياد روز محشر آورد ؛ آن روز كه در برابر پروردگار خود ايستاده و نظير آنچه در قيامت رخ مي دهد ، در اينجا بر او مي گذرد .

آري حقيقت اين است كه حج را مفاهيمي است كه آن را با ذائقه اي خاص مي توان شناخت وامتياز حج در مقايسه باساير عبادات امتياز كعبه و مسجد الحرام بر ساير مساجد و اماكن است .

رسالت حج

حج چيست ؟ حج ترك ديار و هجرت به سوي يار است ، مقام وصل است كه با تصفيه جان و رنج تن و بذل مال بدان مي توان رسيد ، شعائر و مقاماتي است كه با خاطره جاودان بندگان صالح خدا پيوند خورده . هريك از اين شعائر تبلور عيني اي از تلاش و حركت انسان براي خداوند و در راه رضاي او است ؛ زائر در طواف خود حقايق عاليه عالم را در فضايي به وسعت گيتي و عرصه گاه حيات انسان ، محور حركت خويش مي سازد . با اولياي خدا از سر صدق دست وفاداري مي دهد و از دشمنان خدا برائت مي جويد و پوشيدن لباس احرام و حضور در عرفات و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ يس : 51


35


خشوع و تذلّل ، ياد محشر را تداعي مي كند . با ذكر و خشيّت خداوندي دمساز مي شود و در راه انجام رسالت خويش و سپرد ن ميراث معنوي اسلام به نسلها و عصرهاي آينده و گسترش آن به صحنه گيتي قرار و آرام به خود راه نمي دهد هر چند حج به حسب ظاهر در زمان و مكاني خاص انجام مي شود اما در حقيقت جلوه اي است كه حيات ايماني انسان را در كلّ هستي به نمايش مي گذارد و اعترافي است كه بندگي خدا را تا آخرين لحظه هاي حيات به تصوير مي كشد .

حج ، سازنده تاريخ

يكي از ابعاد ويژه حج اين است كه به يك طرح بزرگ الهي وابسته است . طرحي كه از دوران ابراهيم بينان نهاده شد و با بعثت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) تكميل گرديد و مناسك حج مراحل اين طرح الهي است كه حج كننده به صورت رمز آن را تكرار مي كند . حج گزار از وطن خود بار سفر به سوي حجاز مي بندد ؛ آنگونه كه ابراهيم از عراق راهي حجاز شد . حاجي از لباس هاي معمولي هنگام احرام خارج مي شود و دو قطعه پارچه ساده در بر مي كند ؛ همانند لباسهايي كه ابراهيم و اسماعيل در بر مي كردند و چون به مكه مي رسد و به طواف خانه مي پردازد به ابراهيم و اسماعيل تأسي مي كند و عهد و ميثاق الهي را مورد تأكيد قرار مي دهد و چون ميان صفا و مروه هفت بار سعي مي كند ، عهد سعي هاجر را ميان اين دو كوه ياد مي آورد كه در آن صحراي سوزان در طلب آب بود و چون به منا مي رود و قرباني مي كند ، به صورت رمز ، قرباني كردن ابراهيم ( عليه السلام ) را تجديد مي نمايد كه براي ذبح فرزندش آماده شد و خداوند گوسفندي از بهشت براي وي فرا فرستاد و چون عازم جمرات مي شود تا شيطان را رمي كند ، عمل اسماعيل را تكرار مي كند كه شيطان را رمي كرد ؛ آنگاه كه در پي اِغوا و گمراه ساختن او بود . و آنگاه كه همه حاجيان در عرصه عرفات اجتماع مي كنند و آخرين لبيك هاي خود را بر زبان مي رانند ، در آن منطقه باز و گسترده با خداي خود به صورت جمعي عهد مي بندند كه در حيات اجتماعي و گروهي به ياري هم بشتابند و در جهت آرمانهاي مشترك اسلامي ، همگام باشند و به راه و روش صالحاني تأسي جويند كه حج تذكاري از خاطرات معنوي آنهاست .

قرآن مناسك حج را « شعائر » ناميده ؛ يعني « نشانه ها » اين شعائر عبارتند از آنچه ابراهيم و خاندانش در راستاي پياده كردن آن طرح الهي ، كه بدان اشارت رفت ، عمل كردند و حج گزار


36


اين شعائر را به صورت رمز از آن طلايه داران توحيد تقليد مي كند و با خداي خود عهد مي بندد كه ـ هر چند در روزگار واپسين آمده است ـ او نيز جزئي از اين تاريخ باشد .

حج كننده با خداي خود عهد مي بندد كه هر گاه احساس نياز شود او نيز زندگي موجود خود را فدا خواهد كرد تا به حق نزديك شود و از راحت و رفاه چشم پوشيده و قناعت و ساده زيستي را شعار ساخته و براي خدا سعي و تلاش نموده و چون پروانه بر گرد شمع توحيد بگردد و تقليد و پيروي شياطين را رمي نموده و دين خدا را محور حركت خويش ساخته و در برابر آنچه پيشرفت و عظمت دين اقتضا كند سر تسليم فرود آورد .

حاجي به زبان حال و قال چنين مي گويد : اگر ضرورت ايجاب كرد آمادگي دارد به خاطر اين دين پذيراي هر نوع حادثه و رنجي باشد كه يك انسان توان تحمّل آن را دارد ؛ يعني حاضر مي شود فرزند خود را در راه جلب خشنودي خداوند قربان كند .

هجرت ابراهيم از عراق به سوي مكه و وقايعي كه در آنجا رخ داد ، يك طرح عظيم و گرانقدر الهي بود كه حدود دو هزار و پانصد سال قبل از « ظهور اسلام » آغاز گرديد .

خلاصه اين طرح اين بود كه شرك قرنها بر انديشه بشري سايه افكنده تا بدانجا كه هيچيك از شاخه هاي زندگي بشر از تأثير شرك مصون نمانده بود . نتيجه آن كه تسلسل فكري شرك ، طول قرن هاي پياپي ادامه يافته و هر نوزادي در اين برهه تاريخ چشم به جهان مي گشود با انديشه شرك متولّد مي گرديد و با آن نشو و نما مي يافت و بدين جهت بود كه نداي پيامبران به دعوت توحيد در آنها تأثير قابل ذكري نداشت .

خداوند متعال در سرزمين مكه طرحي افكند تا نسل جديدي از انسان ها پديد آيند كه از تأثيرات محيط شرك دور باشند و به طور آزاد و خارج از فضاي تسلسل فكري شرك بينديشند . مناسب ترين نقطه براي اين هدف سرزميني بود كه از آن فضاي فكري دور مانده و انسان هاي مشرك در آنجا حضور نداشته باشد . براي اين منظور مناسب ترين نقطه ، سرزمين عرب باديه نشين بود كه در جهان آن روز بريده و در فضايي بسته مي زيستند و از فكر و فرهنگ حاكم آن عصر مصون مانده بودند . آري اين سرزمين خشك و سوزان براي اين هدف برگزيده شد .

انسان نخستين كه براي ايجاد نسل جديد در اين نقطه بياباني تفتيده ، برگزيده مي شود بايد كه با درك اين مطلب كه زندگي خود را بايد به بهاي ماندن در آنجا فدا كند ، آمادگي


37


سكونت در آنجا را داشته باشد . در همان سرزمين بود كه ابراهيم خواب ديد كه فرزندش اسماعيل را سر مي برد . هدف از اين واقعه تأكيد بر اين مطلب بود كه اگر ابراهيم آمادگي دارد كه جزئي از تاريخ و اين طرح الهي باشد ، بايد تا بدانجا ايستادگي كند كه خاندان خود را در نقطه اي كه جز كوههاي تفتيده و بيابانهاي پر رمل وجود ندارد اسكان دهد ؛ زيرا سكونت در حجاز در آن زمان هم رديف با سكونت در وادي مرگ بود .

حجاز در گذشته تاريخ ، قابل سكونت نبود ؛ زيرا آب و گياه نداشت و به همين دليل از آثار تمدن شرك خالي بود و همين ويژگي بود كه حجاز را براي پي افكندن نسلي نو از موحدان آماده مي ساخت .

در هر حال آنگاه كه ابراهيم كارد بر گلوي فرزندش مي نهاد چنين اعلام مي داشت كه براي چنين قرباني به طور كامل آماده است بدينسان ابراهيم و اسماعيل براي آن طرح الهي برگزيده شدند و اسكان اسماعيل و مادرش در آن منطقه دور افتاده نقطه آغازين اين حركت و ايجاد نسل جديد بود . در همان زمان بود كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) دست به دعا برداشت و از خداوند خواست كه پيامبري از نسل اسماعيل را در اين سرزمين و در ميان ساكنان آن برانگيزد . بالأخره با تولّد پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) اين دعا به اجابت رسيد اما چنانكه مي دانيم آن دعا تا ولادت پيامبر 2500 سال فاصله داشت . دليل اين تأخير و فاصله اين بود كه نسل جديد در اين برهه زماني آماده شود تا به دور از قلمرو شرك آن عصر بينديشد و شايستگي آن را پيدا كند كه در كنار آن پيامبر قرار گيرد و او را در تكميل رسالت ياري دهد . بدين سبب اين مجموعه به بهترين امّت موسوم گرديد . امّتي كه شگفت ترين امّت در تاريخ است .

درست است كه در آغاز رسالت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گروهي از اينان به دشمني با او برخاستند امّا در عين حال هنگامي كه حقيقت امر را شناختند و حقيقت را دريافتند با تمام توان در كنار او ايستادند و ياري اش كردند .

هر چند بر نسلي كه در مكه پديد آمد ، در زمان هاي بعدي عوامل شرك نيز تأثير گذاشت ، امّا در حقيقت اين نسل ، نسلي پاك بود كه جز پاره اي از افراد كوتاه فكر آن بر فطرت سالم مي زيستند . پاره اي از افراد اين نسل رو در روي پيامبر ايستادند امّا اين از روي جهل و ناداني بود و آنگاه كه فهميدند محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) به حق فرستاده خدا است و دين او دين حق است ، دشمني شان جاي خود را به دوستي داد و براي آن حضرت ياراني شدند كه از بذل آنچه در


38


توش و توان داشتند ، در راه استقرار آيينش ، دريغ نكردند .

ويژگي نسلي كه ابراهيم ـ با رمز ذبح فرزندش ـ پي افكند اين بود كه به اشياء با ديده مستقل و آزاد مي نگريست و در امكان وي بود كه به امثال اين حقيقت اعتراف كند . براي بيان اين مطلب كه اين نسل كفايت و شايستگي كامل را در اعتراف به حقيقت داشت چند مثال مي آوريم :

نخستين مثال در مورد گروهي است كه به مجرد اعلام رسالت و معرفت آن ، بي درنگ بدان ايمان آوردند . مثال دوم در مورد كساني است كه در آغاز به انكار رسالت پرداختند اما همينكه حقيقت را فهميدند بدان معترف شدند :

1 ـ خالد بن سعيد بن عاص از نخستين كساني بود كه به پيامبر خدا مؤمن شد . خالد در يكي از روزها به محضر پيامبر خدا آمد و گفت : اي محمّد ، به چه چيز دعوت مي كني ؟ فرمود : ايمان به خداي يگانه اي كه شريك ندارد و اين كه محمد پيامبر و بنده خدا است و اين كه از پرستش سنگهايي كه نمي شنوند و نمي بينند و سود و زياني نمي رسانند و نمي دانند چه كسي آنها را پرستش كرده و يا نكرده است اعراض و دوري كني . خالد با شنيدن اين سخنان بلا فاصله گفت : شهادت مي دهم كه خدايي جز خداي يگانه نيست و اين كه تو فرستاده خدايي . پيامبر از اسلام آوردن وي خرسند شد و خالد مرخص گرديد ، همين كه پدرش « ابواصيحه » از اسلام آوردن او مطلع شد ساير فرزندانش و رافع غلام خود را فرستاد تا خالد را نزدش آوردند . پدر او را به شدت نكوهش و سرزنش كرد و با چوبدستي كه در دست داشت بر سر او كوفت ، تا آن را خُرد كرد . سپس گفت : آيا از محمد پيروي كرده اي در حالي كه مي داني او با قوم تو به مخالفت برخاسته و به خدايانشان بدگويي كرده و پدرانشان را نادان خوانده است ! ؟ خالد در پاسخ پدر گفت : به خدا سوگند او راست مي گويد و من او را پيروي مي كنم ، در حالي كه محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) سخن حق مي گويد چگونه مي توانم به رسالت او مؤمن و معترف نباشم . ( 1 )

2 ـ مثال ديگر در باره سهيل بن عمرو است كه نماينده دشمنان اسلام در صلح حديبيه بود . هنگامي كه پس از گفتگوي طولاني عهدنامه را تنظيم كردند ، پيامبر اكرم چنين املا فرمود : « اين است چيزي كه محمد فرستاده خدا درباره آن داوري نموده است » . سهيل به شدت اعتراض كرد و گفت : به خدا اگر ما مي دانستيم كه تو فرستاده خدايي تو را از زيارت خانه خدا مانع نمي شديم و با تو نبرد نمي كرديم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن سعد ، الطبقات الكبري ، ج4 ، ص44


39


تاريخ به ما نشان مي دهد كه سهيل بن عمرو در دعوي خود كاملا صادق بود و تنها از روي جهل و نا آگاهي با اسلام معارضه مي كرد . اما هنگامي كه دريافت پيامبر در رسالت خود صادق است ، به آن حضرت ايمان آورد و تمام زندگي خود را در خدمت اسلام نهاد . به گواهي تاريخ سهيل پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز در موضع صدق پا برجا بود و هنگامي كه قريش مي خواستند راه ارتداد بپيمايند او پايداري خود را به ثبوت رسانيد .

رجعت تاريخ شرك

بار ديگر زمان به عقب برگشته و همانند عصر ابراهيم كه شرك بر انديشه بشر حكم فرما بود ، امروز كفر و الحاد بر انديشه جهاني سيطره يافته و اگر در گذشته انسان در قالب شرك مي انديشيد امروز در قالب الحاد فكر مي كند . حقيقت اينست كه ماجراي عصر كنوني همان ماجراي اعصار پيشين است با اين تفاوت كه آن روز شرك حاكم بود و امروزه الحاد . و مهمترين وظيفه اسلامي امروز در هم كوبيدن اين تفكر الحادي است و ناگزير بايد حمله اي ديگر با همان راه و روش پيشين عليه كفر و الحاد آغاز گردد . و بايد گروهي ديگر براي قربان شدن مهيا گردند و بايد گروهي ديگر فرزندان خود را در صحرا اسكان دهند تا تاريخ را تجديد كنند و همانگونه كه پايان دادن به نسل شرك قرباني مي طلبيد امروز نيز براي خاتمه دادن به دوره الحاد قرباني نمايند . « حج مبرور » حجي است كه با اين ايده و آرمان و اراده و تصميم در سرزمين مقدس انجام شود .

حقيقت اين است كه عمل حج گزار پس از پايان گرفتن اعمال و مناسك حج خاتمه نمي يابد بلكه پايان حج آغاز كار اين سفر است با اهميتي افزون تر . وحج كننده همواره اين كلمات را بايد بر زبان داشته باشد : « لبيك أللّهمَّ لبيك » مفهوم اين كلمات چيست ؟ اينها كلماتي است كه از عهد بنده با خداي خود سخن مي گويد ، معاهده اي كه پايان ندارد ؛ همچنانكه عبادت حج . بنابراين كسي كه از مراسم حج باز مي گردد ، پيماني با خداي خود بسته و برگشته است و بر اوست كه رويه خود را با دوران قبل از حج تغيير دهد و عملي را بياغازد كه با دوران جديد و عهدي كه با خداي بسته همسو باشد . بازگشت از حج بازگشتي است همراه با عهد و پيمان و عمل به مقتضاي آن با مسؤوليتي سنگين تر و تعهدي بيشتر .

معاهده حج چيست ؟ تصميم بر اعاده تاريخ و آمادگي براي تجديد حيات ابراهيمي .


40


همانگونه كه ابراهيم مردم عراق را در حال احتضار ديد كه گوش به سخن او در دعوت توحيد و معاد نمي دهند طرحي نو در افكند و خود و خاندانش را براي دشوارترين قرباني فدا كرد و نسلي نو پي نهاد . همچنين بر يك مسلمان واجب است كه امروزه با آنچه وضعيت زمان اقتضا مي كند ، بپاخيزد و با صبر و شكيبايي اين تجربه را دنبال كند تا به هدف برسد و يا مرگ را استقبال نمايد .

در عهد ابراهيم شرك بر افكار جهاني سايه افكن بود و امروزه الحاد حاكم است و بازگشتگان از حج بايد براي پايان دادن به عصر الحاد و احيايي عصر توحيد بكوشند و از اسوه ابراهيمي در اين نبرد جديد الهام بگيرند و از هر نوع قرباني كه اين نهضت ابراهيمي مي طلبد دريغ نورزند و آن قرباني رمزي را به فداكاري حقيقي و عملي تبديل نمايند . كه اينست مفهوم حج ؛ يعني اعاده تاريخ در قالب رمز .

* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83036