بخش 9

1 ـ مکّه جنّت اوّل


85


ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و يكم - پاييز 1376

اماكن و آثار


86


مكّه ، جنّت اوّل

فخرالواعظين خلخالي / محمدرضا انصاري قمي

به نام خدا

كتاب « جنات ثمانيه » يا بهشتهاي هشت گانه ، كتابي است كه به بررسي تاريخ و جغرافياي هشت زيارتگاه مهم جهان اسلام يعني : مكه ، مدينه ، بيت المقدس ، نجف اشرف ، كربلا ، كاظمين ( و بغداد ) ، سامرا و مشهد مي پردازد ، روش نويسنده در اين كتاب بدينگونه است كه نخست پي گير پيشينه تاريخي هريك از اين شهرها است و در اين زمينه به روايات ديني و تاريخي و گفتار مورّخين اعتماد كرده و دورنماي تاريخي هركدام از اين شهرها را براي خواننده به تصوير مي كشد ، سپس به تاريخ جايگاه مقدس هر شهر پرداخته و در اين باره نيز با پشتكار و جدّيت فراوان تقريباً تمامي روايتهاي مذهبي و تاريخي را درباره آن جمع آوري و دسته بندي و نقد و بررسي مي كند . وي در خصوص سه شهر مقدس مكه و مدينه و بيت المقدس به تفصيل درباره كعبه و مسجدالحرام و دشتهاي مقدس آن و درباره مسجدالنّبي ( صلّي الله عليه وآله ) و ديگر مزارهاي مدينه و پيرامون مسجدالاقصي و قبّة الصخرة سخن مي گويد . اما درباره ديگر شهرها به زندگاني يك يك امامان معصوم آرميده در اين شهرها پرداخته و از هنگام تولّد و دوران امامت و خلفاي معاصر آنان و مسائل جنبي و تاريخي و وقايع ويژه هريك از آنان را به تفصيل آورده و در نهايت علل شهادت و چگونگي دفن و سير تاريخي ساختمان سازي و معماري بقعه


87


مقدسه آنان و حوادث تاريخي گذشته بر اين آرامگاهها و در پايان به مشاهير مدفونين در جوار اين بزرگواران مي پردازد .

نويسنده اين كتاب علاوه بر دارا بودن فضائل علمي ، از آن جا كه يك واعظ ديني به شمار مي رفته از اين رو به تناسب وظيفه خود گريز به صحراي كربلا را از ياد نبرده و در جاي جاي كتاب و به مناسبتهاي مختلف سالار شهيدان أبا عبدالله الحسين ( عليه السلام ) را ياد كرده و بر ظلم و ستم و جفاي مردمان دون بر آن بزرگوار و خاندان و يارانش لعن و نفرين فرستاده است .

نويسنده اين كتاب سيد محمدباقر بن مرتضي حسيني ملقب به فخرالواعظين خلخالي است ، نسب وي به شهيد بزرگوار زيد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب ( عليهم السلام ) مي رسد . وي سالها در شهر خلخال ساكن و به امور ديني مردم آن سامان رسيدگي مي كرده است ، ليكن بعدها در اثر كسالت روحي و دلسردي از مردمان ديار خود عزم سفر به ديار عاشقان را كرده و در سال 1311 هـ . از وطن خود به سوي تبريز روانه و در آنجا به ديدار مظفرالدّين شاه قاجار نايل مي گردد و دو ماه محرّم و صفر را در مساجد و تكايا و اردوي دارالسلطنة تبريز به ذكر مصيبت خامس آل عبا ( عليه السلام ) طي كرده و سپس به همراه زوّار آذربايجان عازم زيارت عتبات عاليات مي گردد ، وي مدتي را در عتبات و مدتي را در دارالخلافة طهران مي گذراند و بعدها در سال 1327 هـ . توفيق مجاورت مشهد علي بن موسي الرضا عليه آلاف التّحية و الثناء را كسب مي كند و در اين هنگام است كه به ذهن او خلجان مي كند ديده هاي خود را از عتبات عاليات به رشته تحرير درآورده تا مونسي براي خود و تذكره اي براي خوانندگان باشد ، از اين رو با پشتكار قابل تحسيني در سال 1327 هـ . اقدام به نوشتن نخستين جلد كتاب مي كند و آن را در سال 1331 هـ . در 403 ورق به پايان مي برد و آن گونه كه از ميان نوشته ها و ارجاعات مطالب كتاب برمي آيد وي در تهيه مقدمات نوشتن دومين جلد كتاب خود بوده و قصد اختصاص آن به مزارات شهرستانهاي جهان اسلام را ـ به جز آن هشت شهر ـ داشته است ليكن به نظر مي آيد توفيق رفيق او نبوده و چنين اثري از او خلق نمي شود . مؤلف بعدها تنها نسخه دستنوشته خود را وقف كتابخانه آستان قدس رضوي مي نمايد كه همين نسخه مورد استفاده محقق قرار گرفته است و آگاهي من از اين نسخه و محتواي كتاب رهين راهنمائيهاي دانشمند و محقق برجسته عراق دكتر حسين علي محفوظ كاظمي ( 1 ) ـ سلّمه الله تعالي ـ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ محقق ، نويسنده و پژوهشگر عراقي ، وي از خانواده ريشه دار و كهن است و نسب او به محفوظ بن وشاح بن محمد حلي اسدي ( متوفي 712هـ = 1291م ) از بزرگان شيعه در حله مي رسد ، در سال 1926م در كاظمين در خانواده اي روحاني به دنيا آمد و پس از تحصيلات حوزوي و دانشگاهي سالهاست كه به تحقيق و تدريس در دانشگاه مشغول است و تا كنون از او بيش از يكهزار كتاب و رساله و مقاله به چاپ رسيده است ، مقدمه چاپ كتاب شريف ( الكافي ) شيخ كليني از اوست .


88


است كه هنگام شركت در كنگره جهاني هزارمين سالگرد وفات شيخ مفيد ( رحمه الله ) در قم مرا از اين كتاب و نسخه منحصر به فرد آن در كتابخانه مشهد آگاه نمود و به احياي اين اثر تشويق نمود .

در پايان با تشكر از توجه و عنايت حجة الاسلام و المسلمين سيد علي قاضي عسكر ـ دام عزّه ـ كه وسائل تهيه و تحقيق و چاپ آن را فراهم كرده اند ، نخستين بخش كتاب ( جنات ثمانيه ) با عنوان ( حرم اول ) كه در باره مكّه مكرّمه ـ زادها الله عزاً و شرفاً ـ مي باشد تقديم خوانندگان گرامي مي گردد .

سلخ جمادي الاولي 1417 هـ . ق .


بسم الله الرحمن الرحيم وبه نستعين

ديباچه جنّات ثمانيه

ستايش و سپاس بي قياس ، خداي لايزالي را سزاست ، كه بني نوع انسان را اشرف مخلوقات فرموده ، و بيت العتيق را از براي ايشان قبله ، و محلّ امن و معبدگاه قرار داده ، و بقاع و مشاهد انبيا و اوليا را محلّ استجابت دعا و زيارتگاه ساخت ، و بالاتر از ايشان وجودِ محمودِ صَدر صُفّه صفا را برگزيد ، و نقطه دايره اصطفا را پسنديد .

بيت :

ذاتي كه بگفتش ايزد پاك * * * « لَولاك لَما خَلقتُ الأفْلاك »

و درود نامحدود ، بر روان صاحب اورنگ كشور دين ، و خداوند ديهيم ، دار الملك يقين ، نخستين رقم خامه ازل ، ختم پيغمبران مُرسل ، ماه روي « والشّمس والضّحي » ، ( 1 ) سياه موي « واللَّيل إذا سَجي » ، ( 2 ) صدرگُزين « ما وَدَّعك ربُّك وما قَلي » ، ( 3 ) مَسندنشين « وللآخرة خيرٌ لكَ مِنَ الأُولي » ، ( 4 ) شافع « ولَسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَترضي » ، ( 5 ) پرورده « أَلَمْ يَجِدْكَ يتيماً فآوي » ، ( 6 ) يتيم نواز « فَأمّا اليَتيمَ فَلا تَقْهَر » ، ( 7 ) كارساز « وأمّا السائِلَ فَلا تنهر » ، ( 8 ) صاحب نعمت « وأمّا بِنِعْمَتِ رَبِّكَ فَحَدّث » ، ( 9 ) سرافراز « إنّكَ لَعلي خُلُق عَظيم » ، ( 10 ) و ممتاز « حَريصٌ عليكُم ، بالمؤمنينَ رؤفٌ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الشمس : 1

2 ـ الضحي : 2

3 ـ الضحي : 3

4 ـ الضحي : 4

5 ـ الضحي : 5

6 ـ الضحي : 6

7 ـ الضحي : 9

8 ـ الضحي : 10

9 ـ الضحي : 11

10 ـ القلم : 4


89


رحيم » ، ( 1 ) مفتخر « أنت الحبيب وأنت المحبوب » ، و مورد الطاف « أنت المريدُ وأنتَ المُراد » ، مُدَرّس صُفّه رسالت ، و مهندس حُجره جلالت ، قطب فلك نبوّت ، و محور آسمان فتوّت ، گوينده « كُنتُ نَبيّاً وآدم بين الماءِ والطّين » ، حبيب إله العالمين ، محمّد بن عبدالله ، صلوات الله عليه وآله أجمعين .

امّا بعد : چنين گويد مُحرّر اين مقاله ، و مؤلّف اين رساله ، ابن مرتضي محمدباقر الحسيني الخلخالي ، چون از بدو تمييز تاكنون سال هزار و سيصد و بيست و چهار هجري است ، به مقتضاي شوقي كه به زيارت مشاهد مقدسّه اهلبيت طاهرين داشتم ، اگر چه كرّات و دفعات به عتبات عاليات مُشرّف شده بودم ، باز روزي از روزها كه دستم نه به كعبه خدا و نه به مشاهد ائمّه هدي نمي رسيد ، جذبه تجلّيات حضرت الله ، و جذبات محبّت اولياءالله ، دل اين محزون بينوا را به هيجان آورد ، خواستم چندي از براي سكونِ دلِ پر درد خود را به مصداق « الَمجازُ قَنْطَرَةُ الحَقيقَة » به ذكر مكّه معظّمه و بقاع متبرّكه آن برگزيدگان مشغول سازم .

شعر :

سفر كعبه كنم تا به خرابات رسم * * * زانكه سالك به حقيقت از راه مجاز

چون علماي اعلام ، وخلفاي ائمّه انام ، بسي سعي ها و كوشش ها در نشر اخبار سيّدالمرسلين و ائمّه طاهرين نموده اند ، سيّما مولانا علاّمه مجلسي نهايت سعي و اهتمام در نشر اخبار سيّد انام و اهلبيت ( عليهم السلام ) فرمود ، بعد از آنكه نزديك بود كه آثار دين و مذهب و ملّت تمام شده و مندرس گردد ، سعي خود را به اعلا درجه رسانده است و بسياري از مؤلفين و مؤرّخين از علماي جغرافي و غيره ، امّا هيچكدام از ايشان جغرافي مشاهد مقدّسه و شرح بقاعِ بلاد اسلام در يك مجموعه كه عوام فهم باشد مرقوم نداشته اند ، تا از براي حاجيان بيت الله الحرام و زايرين ائمه هدي ، دليل و بينايي بوده ، از روي بصيرت و معرفت به جانب مقصد رفته باشند ، لهذا آنچه از اخبار ائمه اطهار و از كتب اركان دين به يقين رسيده بود به تأليف درآوردم و اوقات تدوين اين وجيزه از كتب احاديث و تواريخ و انساب و رجال و جغرافي و لغات و اخبار ، از خاصّه و عامّه تقريباً شصت مجلد كتاب حاضر داشتم ، از روي اخبار صحيحه و با اسناد موثّقه معتبره به تحرير درآوردم . بحمدالله تعالي ابواب فيوضات الهيّه بر دل اين عبد گشوده شد ، تا اينكه به عموم فضل و عنايت ازلي و تأثير نظرات برگزيدگان لم يزلي ، و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ التوبه : 128


90


همّت آل الله كه مراد انوار مقدّسه اهلبيت طاهرين اند ، جغرافي حرمهاي مُطهّره و ذكر مقامهاي مشاهد منوّره ، و شرح قبور و بقاع مشرّفه ، از مشاهد انبيا و ائمه هدي ، و امام زاده ها و اوليا و علما وحكما و عرفا و سلاطين و وزراء و شعرا ، از زمان آدم تاكنون [ كه ] از مشهورين عالم بوده اند ، از تاريخ ولادت و وفات و مدفن و جغرافي مكانها و انساب باهره ، از فراز هر دياري كه پرتو نور اسلام به نقاط كره زمين تابيده است بر قلم و زبان اين آشفته ناتوان ملفّق گرديد ، مناسب ديد كه مسمّي نمايد به جنّات ثمانيه ، اميدوارم عموم حجاج بيت الله الحرام ، و زوّار ائمه انام بهره مند گردند .

چون اين كتاب از مكمن غيب به وضع مرغوب جلوه گر آمد ، آنكه كعبة الله و حرمهاي شريفه چهارده معصوم ( عليهم السلام ) است ، بنابر اشرفيّت و افضليّت ، به مفاد { السّابِقونَ السّابِقون أُولئِكَ المُقرّبون } ، ( 1 ) ومن باب اولي بالتّقدم ، مقدمةً در جزء اوّل كتاب ذكر گرديد ، لاجرم تتمه بقاع به ترتيب حروف تهجّي در جزء ثاني كتاب به تحرير پيوست ، و توفيق اتمام از ملك در خواسته آمد { إنّه عَلي كُلّ شي قدير } ( 2 ) و بالإجابة جدير .

نظم :

چه بهتر مرد را از يادگاري * * * كه بعد از وي بماند روزگاري

الإعانة والتوفيق من الملك الجبّار .

* * *

حرم اوّل از كتاب جنات ثمانيه

بسم الله الرحمن الرحيم وما توفيقي إلاّ باللهِ

اَلحَمْدُ للهِ الّذي عَظّمَ شَعائر الإسلام ، وأكرَمَنا بالإرشاد إلي الحلّ والحرام ، وتفضّل علينا بالركون إلي الركن والمقام ، وعرّفنا وقوف العرفاتِ والمشعرِ الحرام ، وجعلَ لَنا حَرَماً آمِناً وحِصناً للأنامِ ، وكَهفاً حَصيناً لِصروفِ الأيام ، والصّلوة والسلامُ علي مَن تشرَّفَ بِهِ البَيتَ والحُطام ، واستقامَ بهِ الركنَ والمقام ، محمّد سيّدِ الأنام ، وآله الذين هُم حقائق بيت الله الحرام ، وبواطنِ الحجِّ والإحرام ، علي مُرورُ اللّيالي والأيّام .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الواقعه : 11

2 ـ الحج : 6


91


« جَنّاتِ عَدن مُفَتَّحةٌ لَّهُمُ الأبْوابُ »

« الجنّات الثّمانية »

تأليف

محمّد باقر بن مرتضي حُسيني خلخالي ( ق 13 و 14 )

تحقيق

محمّد رضا انصاري قُمّي


92


پس شروع نماييم به ذكر هشت حرم :

باز گو از نَجُد ، از ياران نجد * * * تا در و ديوار را آري به وجد

حرم اوّل در بيان مكّه معظّمه

حرم : در لغت عربي به معني حُرمت و تعظيم و محّل ستور ( 1 ) در نظر بيگانگان مهجور ، به اين مناسبت اندرون سلطان را حرم گويند . امّا در اصطلاح ، مشاهد مشرّفه را حرم خوانند ، مشهورترين آنها حرم كعبه است و حرم رسول الله و حرم هاي ائمه ( عليهم السلام ) است .

اسامي مكّه : اُمّ القري ، كعبه ، عرش الله ، بَلدُالحرام ، بيتِ العتيق ، اُمّ رحم ، اُمّ الأرضين ، قادس ، مقدّسه ، بساسه ، نساسه ، حجاز ، حاتمه ، بَطحا ، رأس ، كوثي ، بيت الله الحرام ، مكّه ، بكّه ، بلد أمين .

جغرافياي آنجا : شهر مكّه مركز ولايت حجاز ، و منشأء دين مبين ، و قبله مؤمنين ، و مولد حضرت سيّد المرسلين ، و زيارتگاه مؤمنين و مسلمين است . در ميان كوهستان غير مُنبت ( 2 ) در وسط درّه واقع است و عدد نفوس آنجا شصت و هفت هزار و اهلش عرب و شافعي مذهب ، حنفي و مالكي و حنبلي و زيدي نيز بسيارند . قر [ يـ ] ـب ( 3 ) هشتاد و پنج خانه شيعه اماميّه در آنجا سكونت دارند و فرقه شافعي در كمال اقتدارند . و ضعيف اندام و سياه چهره و اسمر اللّون ( 4 ) مي باشند .

آب آنجا : اوّل بئر زمزم بود و آن چاهي است كه ابراهيم ( عليه السلام ) از براي اسماعيل كنده بود ، مدّتي انباشته گشته مخفي شد ، بعد عبدالمطلب حفر ( 5 ) نمود ، آن چاه در طرف مغرب كعبه واقع است نزديك به مقام ابراهيم ، و چهل گز ( 6 ) عمق اوست و آب آن چاه شورناك است .

در ابتدا غير از آب زمزم آبي نداشت ، تا اين كه زبيده خاتون زن هارون الرّشيد از سمت طائف و عرفات و منا قناتي كنده آبي اخراج كرده و به جريان آورد . مدتي از ريگ انباشته گرديد ، بعد به همت سلطان ابوسعيد ( 7 ) و سلاطين آل عثمان آن را جاري گردانيده و لوله هاي مسين در زمين نشانده آب را به شهر آوردند و مأكولات ( 8 ) آنجا را از طائف و از اطراف ديگر آورند .

حدود آن : طرف شرقي كوه صفا و كوه ابوقبيس ، سمت غربي كوه عرفه و شاما ، جانب جنوب كوه مروه ، طرف شمال كعبه صفا است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ پوشيده .

2 ـ لم يزرع .

3 ـ نزديك .

4 ـ رنگ سبزه .

5 ـ كندن .

6 ـ گز معادل ذرع و 16 گره است ، امروزه گز را معادل متر اروپاييان گيرند . [ لغت نامه دهخدا ]

7 ـ سلطان ابوسعيد بن خربنده از پادشاهان مغول در ايران ، به دستور وي امير چوپان حاكم عراق عرب و عجم در سال 725 هـ . مأمور بازسازي و مرمّت قنات زبيده گرديد ، وي فرستاده اي به نام امير بازان را مأمور انجام اين كار نموده و 50 هزار دينار طلا در اختيار وي گذاشت و پس از 4 ماه كار مداوم ، عاقبت در 10 جمادي الاُولي سال 726 هـ . آب چشمه زبيده ميان صفا و مروه جاري گشت .

8 ـ خوردنيها .


93


امّا جغرافي كبعه : بدان كه كعبه در وسط مسجد الحرام مي باشد و هر دو در ميان شهر واقع اند .

اركان آن : ركن عراقي ، ركن يماني ، ركن غربي ، ركن شامي است .

طول كعبه : از ركن عراقي كه حجرالاسود در اوست الي ركن شامي ، بيست و پنج ذراع ( 1 ) است .

عرض كعبه : از ركن يماني الي ( 2 ) ركن عراقي بيست و يك ذراع و يك شبر ( 3 ) است .

ارتفاع ديوار كعبه : سي ذراع است .

دور سطح سقف كعبه : بيست و هفت ذراع است .

ضخامت سقف : دو ثلث ذراع است .

ضخامت ديوار : چهار شبر و چهار انگشت است .

و پشت بام : كعبه را به قلعي اندوده اند .

و سه ستون : در عرض است براي نگهداري سقف دوّم كه پرده هاي بيت شريف به آن مربوط است ، و در پنج موضع از خانه ، پنج چوب عريض و محكم و متين به قامت انساني منصوب مي باشد .

بابهاي ( 4 ) كعبه : او را دو در است ؛ يكي از پايين و ديگري از بام خانه است و هر دو از درخت عود است .

طول در : هفت ذراع است كه در آن چهار حلقه از نقره است و در اندرونخانه سُلّمي ( 5 ) نزديك ركن شامي است ، [ كه ] در ديوار پنهان است .

مرقاة آن : يعني پلّه هاي كعبه بيست و نه است و از اطراف خانه حلقه ها و چوبها براي پرده نصب شده است .

ميزاب ( 6 ) آن : قطعه [ اي ] از چوب است ، بر او صفحه هاي نقره كشيده اند و نقره را مطلاّ كرده اند .

طول ميزاب : چهار ذراع و نيم است .

عرض ميزاب : دو ثلث ذراع است و آنچه در طول ميزاب داخل ديوار است به ذراع بنّايان دو ثلث ذراع است . و در نزديك به ديوار دايره اي از طول دارد و در سه موضع از نقره [ پوشيده شده است ] .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ذَرْع يا ذراع مقياس طول و معادل 04/1 متر بوده است .

2 ـ تا .

3 ـ وَجَب .

4 ـ درها .

5 ـ پلكان .

6 ـ ناودان .


94


و حجرالأسود : به ركن عراقي منصوب ( 1 ) است ، كسي كه ميانه بالا است به سهولت او را مي بوسد ، براي اين كه از زمين به اندازه شش وجب بلند است . و در اين اوقات اطراف حجرالاسود را به طلا محكم كرده اند ، نظر كردن به آن موجب سرور و بهجت است .

حطيم : واقع است در ميانه خانه و حجرالاسود و آن مقام افضل بقاع ارض است و حطيم به معني خورد شده است ، چه ازدحام حاج در آن محل زياد مي شود تا خورد مي گشتند .

شاذروان : احاطه به تمام خانه دارد ، ارتفاع آن دو ثلث شبر است و عرضش نصف ذراع و بر پشت آن گچ ريخته اند و الواح رخام ، ( 2 ) كه طولا يك ذراع و نيم است ، بر آن منصوب و خميده است كه كسي بر آن نتواند بايستد .

مُستجار : مكاني است در پشت كعبه ، مقابل باب است ، نزديك به باب مسدود ( 3 ) است ، آن محل را مستجار نامند . قبل از آن كه تجديد تعمير بيت شود ، آن باب كعبه بود ، حال مسدود است ، وجه تسميه ( 4 ) مُستجار آن است : در همان مكان طلب آمرزش و مغفرت كنند تا از آتش جهنّم محفوظ باشند ، چنانكه سابق بر اين انبيا و اوليا در آن محل با خداوند راز و نياز كرده و دعاهاي ايشان مستجاب گشته .

حجر الكعبه : مشهور است به حِجْر اسماعيل :

« والحِجْر الحائط المستدير الي جانب الكعبة الغربي ، وكلّه من البيت أو ستة أذرع منه أو سبعة ، نقل أنّ إسماعيل بن إبراهيم دَفَن أُمّه في الحِجْر فَحَجر عليها لئلاّ توطأ . ( 5 )

قال الصادق ( عليه السلام ) : دفن في الحجر ممايلي الركن الثّالث عُذراي بنات اسماعيل ، وفيه الحجر بيت اسماعيل وفيه قبر هاجر و قبر اسماعيل » ( 6 ) انتهي .

يعني آن مصطبه ( 7 ) محوّطه به حايط ( 8 ) آن ، محوّطه مدوّري است در سمت غربي كعبه ، نزديكي ركن واقع است ، و آن ديواري است كوتاه و مستدير ( 9 ) مانند نصف دايره ، مقابل ركن شامي و ارتفاع آن ديوار دو ذراع است و عرض آن نيز به همين مقدار است و طول آن عرض كعبه است و در طرفين حجر دو معبر ( 10 ) است عرض هر يك دو ذراع و نيم است .

مقام ابراهيم : آن سنگي است كه اثر پاي مباركش در اوست ، مابين ركن و مقام است .

تاريخ بناء كعبه : هزار و هشصد و نود سال قبل از ميلاد عيسي به وقوع پيوست .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قرار گرفتن .

2 ـ سنگ سفيد .

3 ـ بسته .

4 ـ علت نامگذاري .

5 ـ حِجْر ديوار نيم دايره اي است نزديك به سمت مغرب كعبه ، تمامي درون آن ، يا 6 ذرع يا 7 ذرع آن از كعبه است . گويند اسماعيل فرزند ابراهيم ما در خود را در آنجا دفن نموده و بر روي آن سنگ ( = حَجَر ) قرارداد تا پايمال نگردد .

6 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرموده : در حِجر كه پايين تر از ركن سوم قرار دارد ، دختران باكره اسماعيل دفن شده اند و آنجا خانه اسماعيل است كه در آن آرامگاه او و هاجر مي باشد .

7 ـ سكو .

8 ـ ديوار .

9 ـ نيم دايره .

10 ـ راهرو .


95


تاريخ قبله مسلمانان بودن كعبه : در سال دوم هجرت از جانب بيت المقدس به سوي كعبه بگشت .

وضع كعبه با مسجد الحرام : اصل خانه كعبه از جحرالاسود تا ركن يماني كه بر طول مسجدالحرام است ، عرض كعبه حساب مي شود [ و ] يازده ذرع است ، و از ركن يماني و شامي كه عرض مسجد و طول خانه كعبه است دوازده ذرع است .

جغرافياي مسجد الحرام

قوله ( صلّي الله عليه وآله ) : « أوّلُ مَسجد بُنِيَ علي وَجْهِ الأرضِ هُوَ مَسْجِدُ الحَرامِ وَبَعْدُهُ بَيتِ المَقدِس بأربَعينَ سَنة » . ( 1 )

طول مسجد : چهار صد ذراع است .

عرض مسجد : دويست و هفتاد ذراع است .

بابهاي مسجد : سي و نه است ، در سمت باب الزياره ، كه غربي خانه كعبه است ، هفت در دارد ، و در سمت باب ابراهيم كه جنوب خانه كعبه است چهار در دارد ، در سمت باب الصّفا كه شرقي خانه كعبه است هفده در است ، و در سمت باب السّلام كه شمالي خانه كعبه است ، يازده در است .

طاقهاي مسجد : مشتمل است بر سي و شش طاق ، دهنه هر طاقي چهار ذرع و نيم است كه مجموع آن ، صد و هشت ذرع است ، و چهار اطراف شبستان است .

عرض شبستانها : از همه طرف سيزده ذرع است .

ستونهاي مسجد : مجموع ميلهاي سنگي كه طاقها را بر بالاي آن بنا كرده اند پانصد عدد است ، و از جمله آن پانصد ميل يكصد و بيست و پنج آن سنگ كوچك ، مثل آجر تراش كرده بر بالاي آن كار كرده اند ، و سيصد و هفتاد و پنج آن ستون يكپارچه است كه از سنگ سفيد است و بلندي هر يك تقريبا سه ذرع و نيم است ، قالَ رَسولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) : « لا يُشدُّ الرّحالَ إلاّ إلي ثلاثةِ مساجِدَ ، مَسجِدَ الحَرامِ ، وَمَسجِدَ الأقصي ، وَمسجِدي هذا » .

چنانكه گفته شد خانه كعبه در مسجدالحرام است و آن مسجد در وسط شهر مكه است ، و آن شهر از ولايات حجاز است و از اقليم دوّم است ، و در شهر در ميان درّه واقع است كه در طرف شرقي آن كوه ابوقبيس [ و ] قعيقعان است ، و كوه ابوقبيس كوه بزرگي است ، و طرف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مسجدالحرام نخستين مسجدي است كه بر روي زمين ساخته شد و پس از آن به 40 سال بيت المقدس بناگرديد .


96


غربي كوه شاما و كوه شيبر و آن كوه بلند [ ي ] است مُشرف بر منا و مُزدلفه .

دور شهر مكه : ده هزار و سيصد و هفتاد گام [ است ] ، امّا اندرونش خراب و جبال و تلال ( 1 ) بسيار است و آن زمين محلّ كشت و زرع نيست ، قوله تعالي : { بِواد غَيرَ ذي زَرع عِنْدَ بَيتِكَ الُمحَرّم } ، ( 2 ) و هر چه ايشان را به كار آيد از ولايت ديگر آورند ، ولايت طائف بر هشت فرسنگي آنجا است و مدار مكّه ارتفاعات طائف است ، و طائف نزديك كوه عروان واقع است و بر آن كوه برف و يخ مي باشد ، و در مُلك عربستان غير آنجا برف و يخ نبود ، و خوبي هواي طائف از آن كوه است .

چاه زمزم : بر طرف غربي كعبه است و چهل گز عمق دارد ، و دور سرش يازده گز است ، و بر سرش قبّه ( 3 ) ساخته اند و دو درخت مربّع از چوب ساج گذرانيده ، و بر هر يك جهت آب مي توان كشيد و آب آن شور است ، و اكنون در مكّه آب روان است ، مردم آنجا اكثر ( 4 ) سياه چهره اند و به تجارت مشغول و بر مذاهب مختلفه عمل مي كنند .

امّا حدود حرم :

به فرمان حق شهر مكّه و حواليش همه حرم است :

اوّل : از راه مدينه تا ده ميل ، كه سه فرسنگ و ميلي بُود ، حرم است ، و ميقاتش ذوالحليفه و از او تا مكه 3 ك .

دوّم : از راه جدّه تا ده ميل كه سه فرسنگ و ميلي بود ، و ميقاتش تا مكه 3 ك .

سيّم : از راه مصر و شام تا نود فرسنگ حرم است ، و ميقاتش جُحفه و از آنجا تا مكّه سي و سه فرسنگ و تا دريا دو ميل .

چهارم : از راه يمن و تهامه تا هفت ميل كه دو فرسنگ و ميلي بود حرم است ، و ميقاتش يَلَمْلَم و از او تا مكه 5 ك .

پنجم : از راه نجد تا نود فرسنگ حرم است ، و ميقاتش از حاجر [ است ] .

ششم : از راه عراق تا نه ميل كه سه فرسنگ بود حرم است ، و ميقاتش ذات العرق و از او تا مكّه پانزده فرسنگ و ميلي بود ، و دور و حوالي اين حرم سي و هفت ميل است كه دوازده فرسنگ و ميلي بود ، و جهت نشان در آن اميال ( 5 ) ساخته اند ، همه لم يزرع است .

و امّا خارج حرم بساتين و باغات و زراعات فراوان و آب روان [ مي ] باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تپه .

2 ـ ابراهيم : 37

3 ـ گنبد ، اين گنبدها بعدها در دوران تسلط آل سعود بر عربستان ويران گرديد .

4 ـ بيشتر و غالب .

5 ـ ميلهاي نشان .


97


ميقاتگاه :

كه حاجيان بيت الله بايد در آنجا غُسل كرده ، احرام ببندند ، شش مقام است :

1 ـ ذوالحليفه : در شش ميلي مدينه است ، و مسجد شجره در آنجا واقع است [ كه ] احرامگاه اهل مدينه است .

2 ـ حُجفه : در سه منزلي مكّه است ، و ميقاتگاه اهل شام است كه اهل مصر از آنجا احرام مي بندند .

3 ـ يَلَمْلَم : كوهي است از جبال ( 1 ) تهامه ، احرامگاه اهل يمن است .

4 ـ قرن المنازل : ميقاتگاه اهل نجد است ، و اويس قرني ( 2 ) از آنجا است .

5 ـ وادي العقيق : صحرايي است طويل ، ( 3 ) زياده از دو منزل قاصِدِ سريع السّير است ، ميقاتگاه عراق عرب و جبل عامل است ، اوّل آن صحرا را مسلخ گويند از سمت عراق كه به مكه روند ، و آخر صحرا را ذات عرق گويند .

6 ـ خود مكه : ميقاتگاه است از براي حجّ تمتّع [ كه ] احرام مي بندند ، افضلش ( 4 ) مسجدالحرام است ، يا از تحت ميزاب ، ( 5 ) يا در مقام ابراهيم ، يا در حِجْراسماعيل مُحرم شوند .

مساحت : دور و حوالي ميقاتگاه هفتصد و سي سه ميل [ است ] ، كه دويست و چهل و چهار فرسنگ و ميلي بود كه نهاده شد .

طوافگاه : صحن مسجدالحرام طوافگاه حجاج بُود ، چون خانه كعبه در ميان آن صحن است و آن كه در جامعهاي ( 6 ) بلاد در ميان صحن عمارتي سازند جهت مناسبت با مسجدالحرام و كعبه باشد ، اكنون طول طوافگاه سيصد و هفتاد گز است در سيصد و پانزده گز ، در بيرون مسجد يك هزار و پانصد و هشتاد گز ، در حوالي آن خانقاه ، و مدارس ، و ابواب البرّ ( 7 ) بسيار است ، از جمله زاهد خمار تاش عمادي قزويني جهت قزاونه ( 8 ) خانقاهي ساخت و سي هزار دينار به حكام مكّه داده تا اجازت دادند كه پنجره به مسجدالحرام گشود ، و خانه به دار محمد بن يوسف منسوب بوده و مولد رسول الله آنجا اتفاق افتاده ، به طرف مسجدالحرام است ، و خيزران والده ( 9 ) هارون الرشيد آن را با مسجد ساخت ، ( 10 ) يعني ولادتخانه حضرت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) در كوچه اي كه مشهور به شعب ابوطالب بود ، همان خانه بر حسب ميراث به حضرت رسول منتقل شد ، حضرت آن خانه را داخل سراي خود كردند و بيضا مي ناميدند ، بعد هارون الرشيد آن خانه را خريده داخل مسجد نمود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كوهستان .

2 ـ يكي از ياران با وفاي اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) .

3 ـ دراز .

4 ـ يعني برترين جايي كه مي توان در مكه احرام بست درون مسجدالحرام است .

5 ـ زير ناودان .

6 ـ مساجد جامع .

7 ـ نواخانه .

8 ـ قزوينيها .

9 ـ مادر .

10 ـ يعني خيزران مادر هارون الرشيد اين خانه را ضميمه مسجدالحرام نمود .


98


تاريخ ميلاد آن حضرت : بعد از گذشتن پنجاه و پنج روز از عام الفيل در روز دوشنبه هفدهم ربيع الأول در محل معروف به « اراق المولد » است در مكه ، از آمنه خاتون بنت وهب متولّد شد .

عربية :

( فَمولِدُ النَّبيُ عامُ الفيلِ * * * بِمَكّةَ وَالحَرَمُ الجَليل )

و امّا محل ولادت حضرت اميرالمومنين علي ( عليه السلام ) : اندرون كعبه است ، يعني وسط خانه خدا ، محاذي ( 1 ) مكاني كه سنگ سرخ فرش است و آن را رخامه حمرا گويند ، وقتي كه فاطمه بنت اسد را آثار زاييدن گرفت ، روي به بيت شريف آورد و دست به دعا برداشت و گفت : ( إلهي إنّي مؤمِنةٌ بِكَ ، وَبِما جاء مِن عِندِكَ مِنْ رُسُل وكُتُب ، وإنّي مُصدِّقَةٌ بِكَلامِ جدّي إبراهيمَ الخليلِ ، وإنّهُ بَني بيتِ العتيقِ ، بِحقِّ الذّي بَني هذا البيتِ وَالمَولودِ الذّي في بَطني ألاّ ما يَسَّرتَ لي عَليّ وِلادَتي ) ، مقارن دعا ديوار كعبه شكافته شد ، و فاطمه داخل گرديد ، و ديوار به هم بر آمد ، سه روز از آن بگذشت ، فاطمه بيرون آمد و علي ( عليه السلام ) در دست او [ بود ] . ( 2 )

شعر

طواف كعبه زان شد بر همه واجب * * * كه آنجا در وجود آمد عليُّ بنُ أبي طالب

مقامهاي ديگر در آنجا : سعادت خانه خديجه كه محلّ وحي هم مي گويند ، يعني در آنجا وحي به پيغمبر رسيد .

ديگر سنگ آسياي حضرت فاطمه در حجره راست مي باشد .

ديگر در محلّه گود محلّ ولادت حضرت فاطمه زهرا است و محلّ شقّ القمر ، و محلّ معراج پيغمبر است ، و خانه حمزه سيّد الشهدا ( عليه السلام ) و مسجدالجنّ كه پيغمبر به طايفه جنّ مسائل دينيّه تعليم فرمود ، دكانّ ابوبكر ، چاه عثمان مظعون ، قبرستان حجون و جسيم .

و حجرالأسود : هم واقع است در سمت شمال مكّه ، ( 3 ) در ركن عراقي است بر بلندي كم از قامتي تا دست در آن توان ماليد ، و آن ركن مايل شرقي است ، و مقام ابراهيم و زمزم نزديك اوست ، و ركني كه مايل شمالي است ركن شامي گويند ، و ركني كه مايل غربي است ركن حبشي يماني ، و آن كه جنوبي است ركن يماني گويند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ به موازات .

2 ـ براي آگاهي از منابع تاريخي داستان ولادت حضرت علي ( عليه السلام ) درون كعبه به كتاب ارزشمند « عليٌ وليدُ الكعبة » ، اثر دانشمند گرانمايه مرحوم شيخ محمدعلي اردوبادي نگاه كنيد .

3 ـ حجرالاسود در جنوب شرقي كعبه قرار دارد .


99


طول خانه : بيست [ و ] چهار گز است و به دستي ، و عرضاً بيست [ و ] سه گز و به دستي ، ( 1 ) و مساحتش : پانصد و هفتاد و پنج گز باشد ، مساحت اندرون خانهچهار صد و چهل [ و ] چهار گز است ، ارتفاع آناز بيرون بيست و هفت گز است .

پرده آن : اوّل كسي كه آن خانه را جامه پوشانيد تُبّع بن اسعد ابوحرب الحميري بود ، و او معاصر بهرام گور ساساني بود ، و در اين معني گفته است :

عربيّة :

« وَكسَونا البيتَ الذّي حرمَ الله * * * ما رأي معضداً و بروداً

سقاية ( 2 ) الحاج : به طرف غربي خانه كعبه است در پسِ چاه زمزم .

دارالنّدوه : هم در غربي مسجد است در پسِ دارالإماره .

و كوه صفا : به طرف شرقي مسجدالحرام است ، و در كلام مجيد ذكر صفا و مروه بسيار است ، منها : { إنَّ الصّفا وَالمَروةَ مِنْ شَعائرِ الله } ، ( 3 ) و رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده كه دابة الأرض [ كه ] خروجش از نشان ظهور قيامت است ، از كوه صفا بيرون خواهد آمد .

مساحت صفا و مروه : از صفا الي ( 4 ) مروه چهار صد و نود و سه گام است ، و وسعت صفا هفده گام است و چهارده پلّه دارد ، و سه ميل بينهما ( 5 ) فاصله است .

وجه تسميه آن : حضرت آدم به صفا هبوط فرمود ملقّب بصفيّ الله گشت ، و حوّا اُمّ البشر به كوه مروه هبوط نمود كه اسمش به عربي مرئه شد .

كوه ابوقبيس : به طرف غربي مسجد است .

و مشعرالحرام و حطيم : در ميان كوه صفا و مروه است ، و نجد كوه قعيقعان و منا درّه است به طرف غربي مسجدالحرام به درازي دو ميل ، و جَمَره عقبه در انتهاي منا واقع است ، و مسجد خيف هم به طرف غربي مسجدالحرام است ، و كوه عرفات هم به طرف غربي مسجدالحرام است ، از آنجا تا مكه سه ميل است ، و مسجد عايشه ( 6 ) هم خارج حرم است ، و جمره اوّل و حُديبيّه محاذي حرم است و ما بين شعبي ( 7 ) است در ميان دو كوه كه آخرش بَطن عُرنه است ، و از آنجا راه حايط بني عامره است ، كه حجاج نماز ظهر و عصر آنجا گزارند ، ( 8 ) و آنجا چشمه اي است كه به عبدالله عامر منسوب است ، و مُزدلفه ( 9 ) در ميان مكّه و عرفات است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مقدار اندكي .

2 ـ سقاخانه .

3 ـ البقره : 158

4 ـ تا .

5 ـ ميان صفا و مروه .

6 ـ امروزه به نام مسجدتنعيم يا مسجدالعُمره مشهور است ، بر دروازه شهر مكه از سوي مدينه قرار دارد ، و چون عايشه در حجة الوداع از آنجا احرام بست به نام او شهرت يافت .

7 ـ دره ميان دو كوه .

8 ـ يكي از سنتهاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جمع نمودن ميان نماز ظهر و عصر در روز عرفه ( 9 ذي حجه ) در صحراي عرفات مي باشد .

9 ـ كه به نام مشعر نيز شهرت دارد .


100


دَر بني شيبه ( 1 ) بين صفا و مروه است نزديك به خانه عبّاس بن عبدالمطلب .

طاق شعيب : طاقي است معروف .

امّا جبال ( 2 ) مكّه : بسيار است آنكه مشهور است :

صفا ، مروه ، عرفات ، منا ، حُجون ، فاران ، ابوقبيس ، ايله ، ثبير و ثور در يك فرسخي منا [ و ] در دو فرسخي عرفات واقع اند .

ضبّه : هم شعبه [ اي ] است از رشته هاي كوه منا ، آخرش منتهي مي شود به مسجد خيف .

مسجد خيف : در دست چپ راه عرفات است . ( 3 )

مسجدالكبش : كه از براي اسماعيل فديه قرباني آمده و سنگي كه كارد حضرت ابراهيم [ را ] دو پاره كرد با كاردش معين است .

مغارة الفتح : ( 4 ) پيغمبر قبل از نبوت در آنجا عبادت [ مي ] كرد .

مسجد مرسلات : معروف است و در قرب ( 5 ) مسجد خيف است . در آنجا سوره « والمرسلات » به پيغمبر نازل شد .

مسجد كوثر : پيغمبر در حجة الوداع به قرار ( 6 ) شصت و سه شتر نحر كرد و سوره { إنّا أعطَيْناكَ } در آن محل نازل شد .

جبل ثور : متّصل است به كوه منا كه غار در آنجا است ، پيغمبر با ابوبكر در آنجا پنهان شدند ، جبل ثور از آن شش كوه يكي است كه هنگام تجلّي خدايي به حضرت موسي ( عليه السلام ) ، كوه پاره پاره ، شده يكي از آن شش پاره به جبل ثور افتاد .

مُحصَّب : آن مكاني است كه در كوه منا رمي جمره مي كنند .

ابطح : راه وسيعي است در وادي منا و جاي ريگزار است ، اوّلش منقطع الشعب ، انتهايش متصل به مقبره مُعلّي ( 7 ) است .

قزح : اسم كوهي است در مُزدلفه .

مشعرالحرام : همان مزدلفه است .

خيف : مكاني است در پشت كوه ابوقبيس .

عرفات : اسم بقعه معروف است كه حجاج در آنجا وقوف ( 8 ) نمايند .

يوم عرفه : روز وقوف در آن مكان را گويند ، چون حضرت ابراهيم همان روز بر صحت رؤياي خود عارف ( 9 ) شد ، و همچنين حضرت آدم ( عليه السلام ) به حوّا همان روز رسيد [ و ] همديگر را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اين دروازه سنگي در عكسهاي قديمي مسجدالحرام در نزديكي مقام ابراهيم و چاه زمزم ديده مي شود در سال 1965 ميلادي منهدم گرديد .

2 ـ كوهها .

3 ـ يعني مسجدي است درون منا و در سمت چپ كسي كه از سوي مكه به عرفات مي رود .

4 ـ غار .

5 ـ نزديكي .

6 ـ بنابر مشهور .

7 ـ اين قبرستان امروزه به قبرستان ابوطالب نيز شهرت دارد ، و در منطقه حُجون مكه واقع است .

8 ـ اقامت .

9 ـ آگاه .


101


شناختند ، بنابراين يوم عرفه گفته شد .

بنيان ( 1 ) كعبه : « أوّلَ مَنْ بَني الكعبة الملائكة ، ثمَّ إبراهيم ، ثمَّ قُريش في الجاهلية وحضرهُ النّبي وله خَمسٌ وثلاثون ، ثمَّ ابن الزُّبَير ، ثمَّ الحَجّاج بن يُوسفَ ، وَقيلَ بُنيَ بَعدَ ذلكَ مَرّتين أو ثلاثاً . » ( 2 )

گويند بناي كعبه را آدم و شيث ( عليهما السلام ) فرمودند ، ديگر بعد از طوفان نوح حضرت ابراهيم با پسر خود اسماعيل بنا نهادند ، بعد از آن قريش قبل از بعثت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در سال سي و پنجم از مولود حضرت ، خراب كردند و از نو به تجديد عمارت مشغول شدند ، بعد عبدالله [ بن ] زبير در زمان استيلاي خود بناي قريش را خراب ساخت [ و ] بار ديگر از نو به تعميرش پرداخت ، و حَجّاج ظالم بعد از غلبه ( 3 ) خراب كرد و از نو تعمير نمود .

و در كتاب « معارف [ بن ] قُتيبه ، وهب بن مُنيّه گويد : كه چون حضرت آدم از بهشت به زمين سرانديب هبوط كرد ، بعد از صد سال تضرع و زاري توبه او قبول شد و او را به مفارقت بهشت تاسّف عظيم بود ، حق تعالي خيمه از بهشت بدو فرستاد آن را بر زمين كعبه فرود آوردند و آن خانه [ اي ] بود از يك پاره ياقوت با قناديل زرّين ، و در ديگر كتب آمده آن خانه بيت المعمور بود ، به روايتي به وقت طوفان و به نقلي به وقت وفات آدم ( عليه السلام ) آن خانه را به آسمان بردند و بني آدم به فرمان شيث ( عليه السلام ) بر جاي آن ، خانه از سنگ و گل ساختند ، و در زمان طوفان خراب شد . مدّت دو هزار سال خراب ماند تا چون حضرت ساره را با اسماعيل و هاجر رشك آمده ابراهيم خليل ( عليه السلام ) را الزام ( 4 ) نمود تا هر دو را از پيش ساره دور كند ، و او به فرمان حق تعالي ايشان را بدان زمين بي آب و علف آورد ، هاجر به طلب آب بر آن كوهها مي دويد و اكنون آن دويدن ( 5 ) را بر حجاج لازم نمود و اسماعيل مي گريست و پاشنه پايها بر زمين مي ماليد ، از زير پاشنه او آب زمزم پيدا شد ، هاجر پاره از خاك در پيش آب بند كرد تا تلف نشود ، نقل است اگر هاجر آب را بند نمي كرد رودي بودي از همه رودها بزرگتر ، و گفته اند اگر اهل آنجا كافر نشدندي آن آب بر روي زمين بودي ، امّا به سبب كفرشان همه بر زير زمين رفت تا مانند چاهي شد ، چون آنجا آب پيدا شد قوم بني جُرهم آنجا رفتند و اسماعيل در ميانشان پرورش يافت ، چون اسماعيل به حدّ مردي رسيد به فرمان حق تعالي ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) آنجا خانه كعبه را ساختند و از سنگ كوه قيقعان ، و آن خانه بي سقف بود ، حق تعالي از بهشت حجرالأسود را بديشان فرستاد تا در ركن خانه كعبه نشاندند ، و آن سنگي بود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ساختمان .

2 ـ كعبه را نخست ملائكه ساخت ، سپس ابراهيم ( عليه السلام ) ، سپس قريش در دوران جاهليت و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) حضور داشت و عمر او 35 سال بود ، سپس ابن الزبير ، سپس حجاج بن يوسف و گفته شده است پس از او دو يا سه بار ديگر نيز ساخته شده است .

3 ـ حجاج بن يوسف ثقفي در پي قيام ابن الزبير بر عليه خلافت اموي ، به محاصره مكه پرداخت و منجنيقهاي خود را بر روي كوه ابوقبيس قرار داده و درون مسجدالحرام و پيرامون كعبه را كه پناهگاه ابن الزبير و ياران او بود آتش باران نمود و پس از كشته شدن ابن الزبير وي را به دستور عبدالملك بن مروان به تجديد ساختمان كعبه كه در اثر حملات او ويران شده بود پرداخت و ساختمان ابن الزبير را منهدم و آن را از نو بنا نمود . اين ساختمان در سال 74 هـ . پايان پذيرفت .

4 ـ وادار .

5 ـ مقصود سعي ميان صفا و مروه است .


102


به مقدار نيم گز تقريباً و در اوّل سفيد بود ، از بس كه دست ناپاك بدان ماليدند سياه شد .

قالَ النَبيّ : ( أُنزِلَ الحَجَر الأسوَد مِنَ الجنّة وهو أشدُّ بياضاً من اللّبن ، فسوّدَتْهُ خَطايا بني آدم ) ، وهُوَ تَمثيل ومُبالغة في تَعظيمِ شَأنِهِ وتَفضيحِ أمرِ الخَطايا ، يعني إنّهُ لِشَرفِهِ يُشارك جواهر الجنّة فَكأنّهُ نَزَلَ مِنْها ، وإنَّ خطاياكُم تَكادُ تُؤثّرُ في الجمادات ، فكيفَ بِقلوبكُم أو مِن حيث أنَّهُ مكفِّرٌ للخطايا كأنّهُ مِنَ الجَنَّةِ وَمِنْ كِثْرَةِ تَحَمّلِ أوزارهُم كأنّهُ ذا بياض فسوّدته هكذا . »

حاصل آن كه حجرالأسود در اوّل به صورت دُرّه بيضا ( 1 ) بود ، و آدم در بهشت با وي مأنوس بود ، در وقتي كه جبرئيل به زمين آورد ، پس آدم دويده وي را گرفت و بوسيد از اين جهت ساير اولاد آدم او را مي بوسند و استلام ( 2 ) مي كنند ، بعد حايض و جُنب در ايّام جاهليّت مسّ ( 3 ) كردند برگشت سياه شد . روايت است كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) در وقت بناي كعبه روي آن تخته سنگ جلوس مي فرمودند .

و امّا در فضيلت حجرالأسود :

« قال رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) في الحَجَر : ( فالله تعالي يُحيه يوم القيامة ، لهُ عينان يَبْصُر بِهِما ، وَلسانٌ يَنطق ، فيَشهدَ علي مَنِ استلمهُ ) . ( 4 )

وقال ايضاً : ( إنّ الحَجَر يُحشر يوم القيامة وَلهُ عينان يَنْظُرُ بهما وَلسانٌ يتكلّم به ، ويشهدُ لكلّ من قبّله ، وإنّه حَجرٌ يطفو علي الماء ، و لا يُسخَنُ بالنّار إذا أوقدَ عليه ) . ( 5 )

شاهد بر اين حكايت : غزّالي در « إحياءالعلوم » مي نويسد : « عمر بن الخطاب در طواف مكّه چون حجرالاسود را بوسيد گفت : مي دانم تو سنگي باشي نه سود داري نه زيان ، اگر اين نبود كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تو را مي بوسيد ، هرگزت نمي بوسيدم . » ( 6 )

علي ( عليه السلام ) در جواب فرمود : « او را هم سود دارد و هم زيان ، چه آنگاه كه خداوند او را ذريّه بني آدم عهد گرفت ، مكتوب كرد و بدين حجر خورانيد : ( فهذا يَشهدُ للمؤمنِ بالوفاء ، وَيشهدُ علي الكافِرِ بالجُحُود ) .

چون ايشان خانه كعبه ساختند و بر زيارت آن امر شد مردم بدان جا مقام ( 7 ) كردند ، و ابنيه خير ساختند و رغبت نمودند ، به تدريج شهري شد ، هوايش به غايت گرم است ، و آبش در اوّل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سنگ سفيد .

2 ـ دست ماليدن .

3 ـ تماس با دست .

4 ـ خداوند در روز قيامت اين سنگ را زنده خواهد نمود و او دو چشم خواهد داشت كه با آنها مي بيند و زباني كه بدان سخن مي گويد ، پس شهادت مي دهد از آناني كه او را استلام كردند .

5 ـ حجر الاسود در روز قيامت حاضر خواهد بود و دو چشم دارد كه با آنها نگاه مي كند و زباني كه بدان سخن مي گويد و شهادت مي دهد از آناني كه او را بوسيدند ، حَجَرالاسود سنگي است كه بر روي آب قرار مي گيرد و اگر زير او آتشي قرار داده شود گرما نمي پذيرد .

6 ـ اين از گفتارهاي مشهور عمر بن الخطاب درباره حجرالاسود است كه از ديرباز مورد طعن و تمسخر قرار گرفته و آن را دليل ناآگاهي وي به سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و روايتهاي فراواني كه از آن حضرت درباره پيشينه ماوراءالطبيعي اين سنگ مقدس آمده است دانسته اند ، نخستين كسي كه به اين گفتار عمر اعتراض نمود اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) است ، در اين باره در روايتي آمده است : « عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : مرّ عمر بن الخطاب علي الحجر الأسود فقال : والله يا حجر إنّا لنعلم أنّك حجرٌ لا تضرُّ ولا تنفع ، ألا إنّا رأينا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يحبّك فنحن نحبّك . فقال أمير المؤمنين ( عليه السلام ) : كيف يابن الخطّاب ! فوالله ليبعثنّه الله يوم القيامة وله لسان وشفتان ، فيشهد لمن وافاه ، وهو يمين الله في أرضه يبايع بها خلقه ، فقال عمر : لا أبقانا الله في بلد لا يكون فيه علي بن أبي طالب » [ وسائل الشيعة : 13/320 ]

7 ـ سكونت .


103


غير زمزم نبود ، حكايت آن چاه را و انباشتن و آن كه كس نمي دانست كه كجا است مشهور است ، عبدالمطلب جدّ رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) در خواب ديد و حفر كرد و در آن جا آهوان زرّين و اسلحه يافت و قريش با او نزاع كردند و به حكم خداي تقسيم شد ، و در عهد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) ، پنج سال پيش از مبعث ، قوم قريش خانه كعبه را عمارت كردند ، و به درختهايي كه نجاشي پادشاه حبشه جهت كليساي انطاكيه ، از راه دريا به شام مي بردند ، حق تعالي آن كشتي را غرق كرد و آن چوبها را به جدّه انداخت ، و مكّيان به اجازت بردند و خانه كعبه را بدان مسقّف گردانيدند ، و چهار قائمه ( 1 ) چوبين در زير سقفش وضع كردند ، و رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به امر خدا به دست مبارك خود بيرون خانه كعبه در ركن عراقي [ حجرالاسود را ] نشاندند ، تا در عهد عبدالله زبير چون به حكم يزيد ديوار كعبه را به سنگ منجيق خراب كرده بودند ، آن را عمارت كرده ، خانه را بزرگتر و دو در گردانيد ( 2 ) و حجرالأسود را در اندرون خانه كعبه در ديوار نشانيد ، و گفت چون رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده كه حجرالأسود از خانه كعبه است بايد كه در اندرون خانه باشد ، بعد از او حجّاج بن يوسف ثقفي وضع عمارت او را خراب كرد و حجرالاسود را بيرون آورد ، چنان كه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به ركن يماني كه عراقي هم گويند نشانيد ، و عثمان بن عفان در آن حوالي مسجدي خريده بود اضعاف ( 3 ) مسجد كرد تا بزرگ شد ، و وليد بن عبدالملك مروان در آن مسجد عمارت عالي ساخت ، و ستونهاي سنگي از شام بدان مكان نقل كرد [ و ] سقف مسجد را از چوب ساج ساخت ، و منصور ابودوانيق ( 4 ) مسجد و طوافگاه را بزرگتر گردانيد ، و پسرش مهدي ( 5 ) در سنه ستّ و ستمائه ( 6 ) بر عمارت آن افزود ، تا در عهد مقتدر خليفه عباسي در سنه تسع عشر وثلثمائه در وقت حج ابوسعيد جبال قرمطي با جمعي به مكه آمد ، با مسلمانان جنگ عظيم و قتال تمام كردند ، چنان كه چاه زمزم از كشتگان پر شد ، در طوافگاه سه هزار كس بيشتر كشته افتاده بود ، و حجرالأسود را ببرد و بدان خاري ( 7 ) كرد و مدّت بيست سال در دست قرامطه ( 8 ) بود تا در سنه تسع وثلاثين وثلثمائة در كوفه به سي هزار دينار عوال ( 9 ) به وكلاء مطيع خليفه بفروختند ، خليفه او را به كعبه فرستاد و در ركن عراقي نصب كردند و تا اكنون از شرّ مخاذيل ايمن ماند . حفظها الله تعالي إلي يوم القيامة من كلّ مخذول ومردود ومطرود .

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ستون و پايه .

2 ـ يعني براي كعبه دو در قرار دادند .

3 ـ ضميمه .

4 ـ مقصود أبوجعفر منصور عباسي است كه به لقب دوانيقي نيز شهرت دارد .

5 ـ وي محمد بن عبدالله بن محمد بن علي عبدالله بن العباس مشهور به مهدي عباسي است و پس از مرگ پدرش ابوجعفر منصور در مكه در سال 158 هـ . به خلافت رسيد .

6 ـ مهدي عباسي در سال 161 هـ ( 777 م ) به حج رفت و فرماني براي توسعه مسجدالحرام صادر نمود ، وي بار ديگر در سال 164 هـ . به حج رفت و مجدداً دستور توسعه مسجد را داد كه بنابر روايات مورخين اين دو توسعه بزرگترين ترميم و توسعه و ساختمان مسجدالحرام در طول تاريخ آن تا پيش از دوران معاصر مي باشد .

7 ـ پست شمردن .

8 ـ قرامطه حجرالاسود را با خود به بحرين حمل كرده و تا هنگام بازپس دادن در همانجا قرار داشت .

9 ـ طلاي خالص و ناب .



| شناسه مطلب: 83040