بخش 11
3 ـ اسامی مکّة الله
121 |
ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و يكم - پاييز 1376
اسامي مكة الله ( 1 )
ايوب صبري پاشا / سيدعلي قاضي عسكر
مقدّمه
مكّه و امّ القري ، اوّلين نقطه از كره زمين است كه از درون آب نمايان گرديد و سپس توسعه يافت . كعبه نيز اوّلين خانه اي است كه براي مردم بنا گرديد ؛ « إنَّ أوّلَ بيت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكّةَ مُبارَكاً » ( 2 ) و اوّلين آدم در آن جا فرود آمد و با استمداد از حضرت حق ، خانه اي براي عبادت ساخت و گرداگرد آن به طواف و عبادت پرداخت . ( 3 ) قبل از آدم نيز در عرش خداوند مقابل همين نقطه از زمين ، فرشتگان برگرد بيت المعمور مي چرخيدند و خدا را عبادت مي كردند و از آن تاريخ تاكنون ، مكّه كانون توجّه دين باوران بوده است .
با آمدن ابراهيم خليل به اين سرزمين ، شهر مكّه و ويژگي هاي اطراف آن و به خصوص پيدايش زمزم موجب شد تا جُرهميان به اين نقطه كوچ كنند و در اطراف زمزم سكونت گزينند . دعاي ابراهيم خليل نيز كه از خداوند خواست تا دل هاي مردمان را به سوي اين خانه متمايل سازد ؛ « فاجعَلْ أفئِدَةَ النّاسِ تَهوي إليهم » به مرحله اجابت رسيد . جاذبه اي معنوي در قلب ها و جان ها پديد آمد و با بانگ رساي « وأذِّن في النّاسِ بالحَجِّ » همه ساله هزاران انسان عاشق و شيداي حق را به آن سمتوسو سوق داد . ظهور و پيدايش اسلام و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مترجم عنوان را « اسامي كعبة الله » آورده ، ليكن در متن كتاب كه به زبان تركي استانبولي مي باشد « اسامي سامي مكة الله » است و نشان از آن دارد كه مترجم اشتباه ترجمه كرده است .
2 ـ آل عمران : 96
3 ـ تفسير فخر رازي ، ج8 ، ص143
122 |
ولايت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين سرزمين و تحوّل قبله از بيت المقدس به سمت كعبه نيز شرافت اين سرزمين را افزون ساخت و هرچه بر عمر بشر گذشته ، اين عشق و شور فزوني يافته است . و اينك نيز همچنان در موسم حج و عمره ميليون ها انسان مسلمان ، از هر قوم و ملّيت از گوشه و كنار جهان به آن ديار آمده ، با خلوص و پاكي خدا را مي خوانند و از ديدگانشان قطرات اشك ، مرواريدگونه مي ريزند و از خدا صفا و معنويت و نورانيت و بالاخره بهشت جايزه مي گيرند . اين شهر از چنان اهمّيتي برخوردار است كه در چندين جاي قرآن كريم ، خداوند از آن با نام هاي گوناگون ياد كرده است :
« البلده » ( 1 ) ، « البلدالأمين » ( 2 ) ، « حرماً آمناً » ( 3 ) ، « واد غيرَ ذي زرع » ( 4 ) ، « البيت » ( 5 ) ، « امّ القري » ( 6 ) ، « البيت الحرام » ( 7 ) ، « مسجدالحرام » ( 8 ) ، « بيت عتيق » ( 9 ) ، « مكّه » ( 10 ) و . . .
در هيچ جاي دنيا در طول تاريخ نمي توان شهري مانند مكه و مدينه را يافت كه تا اين اندازه براي آن نام گذاري كرده باشند . هركدام از اين نام ها نيز داراي معاني ارزشمندي است كه گوشه اي از فضيلت اين شهرها را براي مردم بازگو مي كند .
محدّثان ، مفسّران ، ( 11 ) و تاريخ نگاران سرزمين وحي ، هر يك به تعدادي از اين نام ها اشاره كرده اند و دليل نامگذاري هريك را برشمرده اند . از آن جمله است : مورّخ ارزشمند تاريخِ حرمين شريفين « ايّوب صبري پاشا » كه از تاريخ نگاران دوره عثماني و ترك زبان است . او در كتاب پرارزش خود « مرآة مكه » بيش از پنجاه نام و لقب براي اين شهر مقدس برشمرده و وجه تسميه آنها را نيز آورده است . در شماره هاي پيشين « ميقات حج » ، سلسله مقالاتي از نويسنده و ويژگي هاي كتاب او و ترجمه فارسي مخطوط آن ، نكاتي را نگاشته ام كه از تكرار آن خودداري نموده ، توجّه خوانندگان گرامي را به متن مقاله جلب مي كنم :
شهر مكّه معظمه به دلالت كتب مقدّسه باهره ، چهلوپنج « اسامي » جليله [ مباركه ] از قرار مسطور ذيل دارد :
1 ـ مكّه ، 2 ـ بكّه ، 3 ـ بلد ، 4 ـ قريه ، 5 ـ امّ القري ، 6 ـ بلده ، 7 ـ بلدالامين ، 8 ـ صلاح ، 9 ـ باسه ، 10 ـ بساسه ، 11 ـ ناسه ، 12 ـ نساسه ، 13 ـ حاطمه ، 14 ـ رأسي [ رأس ] ، 15 ـ كوثي ، 16 ـ عرش ، 17 ـ عريش ، 18 ـ عُرش ، 19 ـ قادس ، 20 ـ قادسيّه ، 21 ـ سبوحه ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نمل : 91
2 ـ تين : 3
3 ـ قصص : 57
4 ـ ابراهيم : 37
5 ـ قريش : 3
6 ـ انعام : 92
7 ـ مائده : 97
8 ـ اسراء : 1
9 ـ حج : 29
10 ـ فتح : 24
11 ـ تفسير فخر رازي ، ج1 ، ص147
123 |
22 ـ حرام ، 23 ـ بلدالحرام ، 24 ـ مسجدالحرام ، 25 ـ معطّشه ، 26 ـ بره ، 27 ـ رتاج ، 28 ـ امّ 29 ـ رحم 30 ـ امّ رحم ، 31 ـ امّ الرحمه ، 32 ـ امّ كوثي ، 33 ـ امينه ، 34 ـ امّ الصّفا ، 35 ـ مرويه ، 36 ـ امّ المشاعر ، 37 ـ متخفه ، ( 1 ) 38 ـ بلدة المرزوقة ، 39 ـ تهامه ، 40 ـ حجاز ، 41 ـ طيبه ، 42 ـ مدينة الرب ، 43 ـ عاقر ، 44 ـ فاران . ( 2 )
و هشت عدد القاب جميله دارد ؛ [ مانند : 1 ـ مشرّفه ، 2 ـ مكرّمه ، 3 ـ مفخمه ، 4 ـ مهابه ، 5 ـ والده ، 6 ـ نادره ، 7 ـ جامعه ، 8 ـ مباركه ] به داخل حدود ميامن محدودي كه در مقاله چهارم نموده شده [ است ] ، مشروع نيست كه بدون احرام داخل شوند .
منظومه ( 3 )
مقدس كعبه يي قرق بش اسمله ياد ايدر اخيار * * * كوزل حفظ ايليوب تنوير قلب ايچون اوقوهر بار
بلد ، مكه ، امين ، امّ رحم ، بكه * * * صلاح ، و قريه ، باسمه ، رأسي ، ناسه ، بلده ( ستار
حجاز ، و قادسيه ، قادسي ، و طيبه ، متخفه * * * تهامه ، مرويه ، ام المشاعر ، امّ ( ديدي احرار
عرش ، عرش ، و عريش ، و حاطمه ، امّ الصفا ، كوثي * * * رتاج ، بساسه ، نساسه ، سبوحه ، بره ، ( دراي يار )
مقدسه ، حرام ، و امّ رحمه ، بلدالحرام * * * مدينه ، امّ كوثي ، معطشه ، مرزوقه ، ( الاسرار )
رحم ، هم مسجدالحرام ، امينه ، عاقر ، و فاران * * * حساب ايتسه ك تمام قرق بش اولور اي طالب اخبار
وجوه تسميه اسامي كعبة الله
1 ـ مكه :
نظر به تحقيق علماي لغت « مكّه مكرّمه » تنها ، اسم شهر مقدس و يا مجموع حرم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در ترجمه متحفه است .
2 ـ مؤلف پس از ذكر 44 نام از اسامي مكه مكرّمه و يا به تعبير وي « اسامي كعبة الله » آن گاه كه به بيان معاني اين اسامي مي پردازد ، چند نام ديگر را به شرح ذيل بر آن مي افزايد و در نتيجه تعداد اسامي به 54 نام افزايش مي يابد :
45 ـ جامعه ، 46 ـ مباركه ، 47 ـ مقربه ، 48 ـ عتيق ، 49 ـ مشرّفه ، 50 ـ مكرّمه ، 51 ـ مهابه ، 52 ـ والده ، 53 ـ نادره ، 54 ـ مفخمه .
3 ـ اين منظومه به زبان تركي سروده شده و در اصل كتاب آمده ، ليكن مترجم آن را ذكر نكرده است .
124 |
محترم است ، يعني [ اسم ] اراضي منيفه [ مباركه ] اي است كه در داخل مواقيت محدوده باشد [ و مجموع حرم شريف است ] . و سبب [ و در جهت ] تسميه آن ، وجوه عديده دارد . علي قول ، مأخوذ از معني نقض است كه جميع آثام [ گناهان ] را نقض و فاني مي سازد .
و علي رأي [ به معناي آن است كه ] اهل ظلم وجور را [ كه به آن جا دخالت نمايد ] هلاك مي كند . و ديگر براي اينكه آن ارض مقدّس قليل الماء است ، اهالي آن جا ، آب را [ از زمين آن ] مكيده و بيرون مي آورند .
و يا اين كه از معناي مكيدن مأخوذ بوده ، [ كه ] هر سال مردم را مكيده ، و به طرف خود جذب مي كند .
و يا آن كه ( 1 ) عصيان عصات را حك و دفع [ رفع ] مي نمايد و يا آن كه از لفظ « مكاكه » ، كه [ به معناي مخ ] و در وسط عظم ( 2 ) واقع بوده و لب و مخ گفته مي شود ، مأخوذ [ بوده ] است . به مناسبت اين كه مكة الله وسط و خلاصه دنياست .
و علي قول ، ارض مباركه بيت الله مانند اين كه انسان مغز را از استخوان مكيده و بيرون مي آورد ذنوب واوزار عصات را محو [ و زايل نموده ] و اخراج [ مي ] كند . آن قطعه مقدسه قبل از ظهور اسلام نيز ، با قُدسيّت مشهور بوده ، در زمان شوكت رومانيان قديم به نام « مقربه » معروف و مذكور بود .
خاك عنبرناك [ عطرناك ] بيت الله [ عزّت ] ، قبل از خلقت زمين خلق شده و روي زمين از ذيل بقعه مفخمه كعبه معظمه بسط و خلق شده است .
نظم :
چون گهر بحر يقين سفته اند * * * در صفت كعبه چنين گفته اند
پيشتر از خلق جهان چون حباب * * * بود اساسش متمكن به آب
سال چو بگذشت هزاران بر اين * * * منبسط از مايه او شد زمين
بنيه نخستين كه بنا كرده شد * * * كعبه بود كز پي او كرده شد
گرد وي از هر طرف اللّهيان * * * طوف كنان بر صفت ماهيان
مكه بر آن سطح زمين خلق گشت * * * بود دگر جمله عدم كوه و دشت
داشت همين مكّه تمكّن در آب * * * هيچ اثرنه زجهان خراب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ گناه گناهكاران
2 ـ استخوان .
125 |
آن كه زمين يافت از او انبساط * * * منزل عشرت شده بزم نشاط
فرش زمين چون كه شد انداخته * * * كار فلك گشت از آن ساخته ( 1 )
نظر ( بنا ) به روايت ابن عباس ، عرش برين قبل از خلقت آسمان و زمين در روي درياي بزرگي قرار گرفته و به اسم « صاد » مسمّي بود ، هنگامي كه به [ عالم ] بالا مرتفع گرديد ، آن درياي اعظم تموّج نموده ، و از كفي كه از آن تموّج حاصل شد خاك تابناك كعبه و از بخار آن آسمان خلق شد . دو سال بعد از آن هم روي زمين از زير خاك عطرناك كعبه كشيده شده ، وقدري كه مأمور بود وسعت پيدا كرد . آن وقت محلّ [ لطيف ] بيت أعظم تپّه بلندي از خاك قرمز بوده ، و ملائكه كرام آن جا را زيارت مي كردند .
توبه حضرت آدم بعد از زيارت آن خاك تابناك مقبول آمد و براي دفع خوف و خشيت جدايي او ، در بالاي آن محلّ مرتفع بيت معمور موضوع شد .
2 ـ بكه
در اين اسم اختلاف هست ، بعضي گفته اند « مكّه » و « بكّه » دو اسم اند براي مسمّاي واحد . چون حرف « باء » با « حرف ميم » از حيث [ جهت ] مخرج دو حرف متقارب هستند ، علي الاكثر [ گاهي ] به مقام يكديگر قائم مي شوند . و گفته اند كه مكه و بكه دو اسم هستند منسوب به شهر شهير مكه مي باشند و حال آن كه در نزد بعضي « بكه » تنها اسم بقعه جليله كعبة الله ، و به يك قول ديگر اسم شهر مقدس مكّه است .
بنا به قول صحيح ، مواقع مسعوده اي كه در داخل حدود حرم الله و خارج مسجدالحرام هستند مكه [ بوده ] و اسم بقعه بيت الله و حرم مسجدالحرام ، بكّه است .
بنا به قول ابن عبّاس چون مكّه معظّمه جبابره ملاعيني را كه بر ضدّ خود او هستند ، تبك ( 2 ) و اذلال مي كند ، لهذا مقتضي و شايسته اسم بكّه شده است .
3 ـ بلد
اگر چه لغويّون گفته اند كه [ لفظ ] بلد به معني « صدرالبلاد » است ولي نظر به اشاره اي كه در قول جليل ) لا اُقسم بهذا البلد ( ( 3 ) شده است ، چون كافه بلاد و ممالك از خاك كعبه معظمه خلق شده است ، لهذا لفظ بلد مطلقا اسم سامي مكة الله است . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اشعار از فتوح الحرمين محيي لاري ( در گذشته به سال 933 ) نقل شده و با اين كه متن اصلي كتاب به زبان تركي استانبولي است ليكن ايوب صبري پاشا از اشعار فارسي محيي لاري نيز استفاده كرده است . لازم به يادآوري است اشعار اين شاعر توانمند به كوشش فاضل ارجمند آقاي رسول جعفريان به صورت مستقل به چاپ رسيده است .
2 ـ تبك همان لفظي است كه در متن تركي آمده و به معناي
3 ـ سوره بلد : 1
4 ـ در ترجمه كعبة الله آمده است .
126 |
4 ـ قريه
وجه نامگذاري اش به قريه ، به مناسبت اجتماع جماعت كثيره است .
5 ـ امّ القري
[ وجه تسميه اش ] به مناسبت اين است كه عرصه شهر [ معظم ] كعبة الله اقدم نقاط روي زمين است [ به حكم اين بيت : ]
گشت مكان حرم كبريا * * * كرد خدايش لقب امّ القري
اَقْدَمُ الارض بودن عرصه مباركه شهر مذكور محقّق است ، اگر چه شبهه اي نيست كه اين دليل به تصديق وجه تسميه امّ القري ، دليل كافي است [ بر اقدم ارض بودن كعبه معظمه ] وليكن بادي اطلاق [ اش ] آن است كه كعبه معظمه قبله جميع امم و بر حسب مزيّت أعظم و أفخم بلاد روي زمين بوده [ به جهت آن كه حاوي ] بقعه مباركه كعبة الله [ است ] و روي زمين از خاك مبارك كعبة الله مخلوق شده [ است ] .
نظر به اين تعريف ، لازم مي آيد كه ام القري ، اسم اراضي مقدسه باشد كه در داخل مواقيت [ محترمه ] است .
[ اعلم ناس ] ( 1 ) جناب عبدالله بن عباس گفته است كه [ وجه ] تسميه [ مكه ] به امّ القري ، براي آن است كه شأناً أعظم و اكرم بلاد بوده و زمين از تحت آن منبسط شده است . ابن عادل در تفسير خود گفته است كه قبل از آن كه حضرت متعال [ ايزد پاك ] زمين و آسمان را خلقت كند ، موقع كعبه معظمه غثاء ( 2 ) بود چون شروع به آفرينش مكوّنات كرد ، زمين را قبل از آسمان از زير كعبه خلق و بسط فرمود . جهت تسميه كعبه به امّ القري اين است ، زيرا كه اصل است . مشارٌ اليه [ جناب عبدالله به اين قول ] وجه تسميه را تا يك درجه [ قدري ] توضيح نموده است .
6 و 7 ـ بلد ، بلدالامين
از اسامي شريفه كعبة الله مركوز [ و مسطوره ] در قرآن كريم بوده ، چون سبب تسميه آن ها ، منوط به علم الهي است لهذا عندالعلما [ نزد علما ] مجهول است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در متن اصلي اين تعبير آمده است .
2 ـ غُثاء بر وزن زُنار ، كفي را گويند كه بر روي آب باشد .
127 |
8 و 9 ـ رحم ، امّ الرحم [ از اسامي مترادفه بوده ]
بنا به قول امام مجاهد ، « امّ » به معني اصل و « رحم » [ به معني ] رحمت است . وجه تسميه مكه مشرّفه به اين اسم ، آن است كه آن جا « اصل الرحمه » بوده ، و كافه موحدين آن جا را محبت داشته و دوستي خودشان از آن بقعه مسعوده دريغ ندارند .
10 و 11 ـ باسه ، بساسه
وجه تسميه اش آن است كه گناهان را [ از هم ديگر ] پاره پاره كرده و هبا مي نمايد . بساسه نيز گفته مي شود .
12 ـ صلاح
وجه اطلاقش آن است كه محلّ صلاح و فلاح است .
13 و 14 ـ ناسه ، نساسه
وجه تسميه اش آن است كه چون در وقت جاهليّت آن قدر [ خشك و ] قليل الماء بود كه مي توان گفت به هيچ وجه رطوبت نداشت و [ چون ] ملاحده را كه در داخل حدود آن مرتكب بغي و شقاء مي شدند به خارج حدود خود طرد و نفي مي نمود نساسه نيز گفته مي شود .
15 ـ حاطمه
[ وجه تسميه اش آن است كه ] ذنوب و اوزار حاجيان و يا ملحدين [ دين مبين ] را حطم و كسر مي نمايد .
16 ـ رأسي
چون من جهة الشّرف شبيه سر انسان است و عَلي زعم العلما در وسط دنيا واقع و يا آن كه خلقت اوست قبل از بلاد سائره به آسمان ، [ و نسبت به آسمان از بلاد سائره پيشتر خلق شده است ] واقعاً سر انسان از جميع اعضا او اشرف و اين عضو عجيب الخلقه ، كه سرگفته مي شود از هر جاي [ از هرگونه عضو ] وجود انساني افضل است . همچنين مكّه معظّم اشرف بقاء روي
128 |
زمين بوده ، در وسط دنيا خلق شده است وبه اين جهت سر آدم را مشابهت دارد .
17 ـ كوثي ( 1 )
در شهر مكّه معظّمه در ايام جاهليت ( 2 ) اسم محلّه بني عبدالدار [ كوثي ] بوده ، و وجه تسميه اش اين است كه بني عبدالدّار مدّت متمادي حجابت بيت اعظم را توارث مي كرده است .
18 و 19 و 20 ـ عرش ، عريش ، عُرُش
عرش از اسماء مترادفه است و باعث اطلاق اين ها ، اين است كه در اوايل ، برخي از بيوت مكه مكرمه ازشاخه هاي درخت و ني ، [ و نيها ] مانند چهار طاق ساخته مي شد . [ يعني مسكونه هايي بود كه عبارت از بعض كلبه ها و چارطاق ها بود ] .
عرش مطلقاً به سايبان ( گفته مي شود ) و عريش كلبه اي را گويند كه به طرز [ هيئت ] سايبان ساخته شود . [ و ] عُرُش نيز جمع عريش است عندالبعض [ در نزد بعضي ] . عَرْش [ اسم ] محلاّتي است كه در جوانب منتهاي مكه معظمه است و عريش بيوت قديمه شهر و عُرش نيز اسم هر بيت عتيق [ خانه كهنه ] است .
21 و 22 ـ قادس ، قادسيّه
وجه تسميه اش بودن اوست در ارض مقدّس .
23 ـ سبوحه
اسم دره اي است در قرب جبل الرحمه كه كوه عرفات است . وجه تسميه اش آن است كه وقفه عرفات از اعاظم نُسُك حج است .
24 و 25 و 26 ـ حرام ، بلدالحرام و مسجدالحرام
از اسامي سرزمين كعبة الله مسطور در قرآن كريم بوده ، [ وجه اطلاقش ] براي اين است كه اراضي مقدسه كعبة الله ، حرام كرده شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ به وزن طوبي است .
2 ـ در ايام جاهليت در متن تركي نيست .
129 |
27 ـ معطشه
بادي اطلاق و تسميه او آن است كه كعبة الله در موقع قليل الماء [ قليل المائي واقع شده است ] اتفاق افتاده است .
28 ـ بره
باعث تسميه اش بلدالأبرار بودن او است .
29 ـ رتاج
به معني باب عظيم بوده ، وجه اطلاقش آن است كه باب معلاّ القاب كعبة الله ، مدخل بيت اكرم است .
30 ـ ام
به معني اصل است وجه اطلاقش [ آن است كه ] چون كعبه معظمه از حيث قدر و شأن و شرف ، اعظم بلاد و قراء سائره است و يا آن كه قبله گاه مقاصد جميع امم است و يا براي اين است كه [ علي مازعموا ] موقع انور بيت عزّت ، در وسط كره ارض واقع شده است .
31 ـ امينه
سبب اطلاقش آن است كه مطلع وجود سعادت نمود حضرت نبيّ امين ( عليه وآله صلواة الله الملك المعين ) است .
32 ـ امّ الصفا
( وجه تسميه اش ) ( 1 ) براي آن است كساني كه به صدق نيت و خلوص طويت [ و قدرت و مزيت او خلفاً عن سلف روايت شده است ] ايفاي فرايض حج مي كنند ، گشايش خاطر و صفاي بال براي آن ها حاصل مي گردد .
واقعاً حضرت اقدس پاك در قرآن مبين خود قدر جليل كعبة الله را حكايت فرمودند و كافه انبياي عظام و رسل كرام ايفاي حج شريف نموده ، بيت عزّت را به ثناي جميل توصيف و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اين عبارت در متن اصلي هست ليكن در ترجمه نيامده است .
130 |
تعريف نموده اند .
33 ـ متخفه ( 1 )
باعث اطلاقش آن است كه جيران بيت الله من قِبَل الحقّ ، به اتحاف برّ و احسان تلطيف و سرافراز مي شوند .
34 ـ امّ المشاعر
چون اصل مشاعر حج و مركز مواضع مسعوده اي است كه در آن امكنه اداي نُسُك حج مي شود .
35 ـ بلدة المرزوقه
سبب اطلاقش آن است كه حضرت ابراهيم ( علي نبيّنا و عليه التعظيم ) اهل مكه مكرمة را به دعاي « و ارزق اهله من الثمرات » دعا كرده است .
روايت
[ چنان كه نقل وحكايت مي شود در زماني كه حضرت ابراهيم به وجه مذكور دعا فرمودند ] حضرت ايزد پاك به جبرئيل امين وحي و امر نمود كه قريه اي را از ارض فلسطين كه محصول دار باشد [ اثمار او بسيار باشد ] برداشته و به جوار كعبة الله نقل و وضع نمايد .
جبرئيل امين از ارض مزبور قريه پر فاكهه اي را قلع نموده پس از آن هفت دفعه بيت عزّت را طواف داد در سه منزلي مكه در محلي زمين گذاشت ، قريه منقوله ، قريه پر لطايف طايف بوده ، و چون به واسطه جبرئيل بيت اعظم را طواف كرده است به اسم طايف مسمّي شد . انتهي .
اينك از زماني كه اين روايت معيّن نموده است ، فواكه و اثمار اراضي مقدسه كعبة الله تزايد نموده است . معهذا ميوه مكه مكرمه فقط به طايف منحصر نبوده ، از اثر دعاي حضرت خليل ( عليه صلوات الله الجليل ) از اقطار شرق و غرب عالم ، انواع ميوه و فواكه به آن نقطه مسعوده توارد نموده و ضميمه بركة الله مي شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در ترجمه متحفه است ولي در متن اصلي متخفه آمده است .
131 |
شهر مكه معظمه به درجه اي كثيرالميوه است كه كافه فواكهي [ ميوه هايي ] كه مخصوص فصول اربعه است در يك موسم حاصل [ ديده ] مي شود .
حكمت
شخص در هر ساعت شب به مكه داخل شود اشيائي را كه بايد روز بدست آورد [ در شب بدون تعب ] پيدا مي كند . احدي نيست كه در مكه مكرمه گرسنه بيتوته نمايد .
حكايت عبرت آميز
بطور موثق نقل و حكايت كنند كه يكي [ شخصي ] از اهالي شام براي ايفاي حج به مكه مكرمه [ آمده از كثرت فواكه و اثمار متعجب شده ] مي رود و مي بيند كه در آن بلده مقدسه فواكه و اثمار زياد بوده ، تا هنگام غروب قطارهاي شتر با بارهاي ميوه علي الاتصال آمد و رفت مي كنند .
مرد شامي از اين رو متعجب شده ، و تفكر مي نمايد و چون نمي تواند اين حال را در محكمه وجدان خود محاكمه كند [ در كمال تعجب و استغراب ] در گوشه اي خزيده [ نشسته ] و خود به خود مي گويد كه ، البته اين امر جهتي دارد [ در حالتي كه ] در اطراف سواد أعظم شام [ آن همه ] باغچه ها و بوستان هاي بي حدّ و حصر هست و اين قدرها محصول ممكن نمي شود ، بلكه بعد از وقت ضُحي در كوچه هاي شام حيواني ديده نمي شود كه بار ميوه [ داشته باشد ] حمل نمايد [ از قراري كه معلوم است ] باغچه ها و بوستان هاي اين شهر از باغها و بوستان هاي شهر ما به درجات زيادتر رسيده است .
حاجي شامي پس از آن كه مدّت زيادي در اين باب فكر مي كند براي اين كه خلاصه خيالات خود را تجربه و امتحان و بساتين بلدة الله را سير و معاينه كند به خارج شهر در مي آيد . [ كه بساتين آن شهر معظم را كه در خيال خانه او مرتسم شده است سير و تماشا نمايد ] چون در اطراف بيوت شهر جز كوههاي خشك و برهنه چيزي نمي بيند تعجبش متزايد شده ، غرق درياي [ تفكر ] حيرت مي شود و به يك حيرت فوق العاده از كوهي به كوهي سياحت كرده ، چون غروب مي شود در محلي كه بوده است نشسته به خواب مي رود . وقتي كه بيدار مي شود مي بيند كه فجر طالع شده و [ در اطراف او ] بعض شتر با نان حمل احجار مي نمايند . مرد
132 |
شامي از اين حركت شتر با نان كه در تاريكي صبح به كوه آمده و حمل احجار مي كردند ، وحشت فوق العاده را دچار آمده و پس از مدّت كمي به عقب شترباناني كه رجعت مي كردند افتاده [ و روان شد ] مي آيد . شتر بانان [ به مرور ] قبل از طلوع آفتاب به شهر شهير مكة الله واصل شده و بارهاي خود را [ فرود آوردند و متاع هاي ] بارهاي خود را به صاحبان دكاكين شهر قسمت [ توزيع ] كرده و قيمت آن ها را مي گيرند . همانا احجاري كه به شتران حمل كرده شده بود هر يك ، يك نوع ميوه خوشگواري بوده است . مرد شامي چون ديد احجاري [ كلّيه بارهايي ] كه شتر بانان از كوه گرفتند همه آنها فواكهي شده اند كه به واسطه نفاستشان انسان را متحيّر مي سازد . آيات جليله [ يجبي اليه ثمرات كل شيء رزقاً من لدنا ] . [ اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف ] را در خاطر آورده [ معتقد گرديد ] و يقين نمود كه سكنه مكه معظمه من عندالله مرزوق مي باشند . ( 1 )
36 ـ تهامه
علاقه شدت حرارت و جه تسميه است .
37 ـ حجاز
[ وجه تسميه اش آن است ] كه كعبه معظمه در داخل قطعه مقدسه [ در ميان نواحي ] مكه و مدينه و طايف و نواحي آن واقع [ گرديده ] است . ( 2 )
38 ـ بلده طيبه
سبب تسميه اش آن است كه [ در حق ] مسلمين را طيب و با بركت است .
39 ـ مدينة الرّب
از اسامي مسطوره در انجيل و به معني « بيت الحرام » است .
40 ـ عاقر
در مفاد « مسجدالحرام » بوده و در كتاب شعيا ( عليه السلام ) مسطور است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همانگونه كه از ابتداي حكايت پيداست نامبرده ظاهراً اين حادثه را در خواب ديده و يا آن كه اگر در بيداري هم بوده ، حمل ميوه را حمل احجار ديده است ! !
2 ـ در متن چنين آمده : وجه تسميه اش آن است كه : « كعبه معظمه » ، « مكه » ، « مدينه » و « طايف » و نواحي آن واقع شده است .
133 |
41 ـ فاران
از اسماء محرّره در تورات است ، اگر چه اين كلمه به معني مسجدالحرام است ولي اسم يكي از كوههاي مكه هم هست . لازم [ مي آيد ] كه اين كوه يكي از كوههايي باشد كه جبال بني هاشم گفته مي شود كه حضرت فخر كائنات [ رسول صلواة الله عليه ] در ذروه [ بالاي ] اين كوه عبادت مي كردند . حضرت جبرئيل نخستين ملاقات خود را با حضرت رسول در اين كوه كرده و از طرف خداي [ رب العزة ] وحي آورد . اين كوه ها [ عبارت از ] سه پارچه [ كوه ] و هر سه از جبال معروفه بوده ، به يكي از اين ها « جبل ابوقبيس » و ديگري را « جبل قعيقعان » و سيّمي را « جبل فاران » مي نامند .
موقعي را كه به طرف شرقي جبل ابي قبيس و [ طرف ] مقابل [ كوه ] قعيقعان واقع است ، شعب بني هاشم مي گويند و يك روايت هست [ قولي هم هست ] كه حضرت فخر رسل ( 1 ) در آنجا مَهد آراي عالم شهود شده اند .
زماني كه در ميان أحبار اختيار شده بود ( 2 ) اين عبارت مسطور بود « تجلّي الله من سينا و أشرق من ساعير و استعلن من فاران » مقصود از [ كلمات ] تجلّي ، اشراق ، ساعير و استعلا ، معاني ظهور و انكشاف بوده ، يعني تورات شريف به حضرت موسي در [ طور ] سينا ، و انجيل منيف به جناب عيسي در ساعير ، و قرآن كريم به نبيّ محترم در كوه فاران نزول اجلال كرد .
« سيناء » اسم كوهي است كه به حضرت موسي در آن جا تجلّي فرموده شد . و « ساعير » اسم گِلي است كه با حضرت مسيح سخن گفت و اين هر دو پيغمبر در مواقعي كه سينا و ساعير ناميده مي شود به نبوت تبشير كرده شدند . چون حضرت مسيح در موقع ساعير ، در قريه « ناصر » نام ، كه در ارض خليل واقع [ بود ] است ساكن بودند ، به اين جهت پيروان دين او را « نصارا » گويند .
اگر چه اهل كتاب [ در حقّ ] فاران معاني عديده جداگانه مي دهند ولي به مفاد آيه كريمه « انّ الله اسكن هاجر و اسماعيل فاران » كه [ در ] تورات شريف است شبهه اي نيست كه فاران اسم كوهي است [ واقع ] در مكه معظمه .
42 ـ عتيق
يك اسم بقعه مسعوده بيت معظم نيز عتيق است . نظر به قول حسن بصري وجه تسميه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ در متن اصلي پيغمبر ـ عليه صلوات الله الأكبر ـ آمده است .
2 ـ زماني كه طايفه يهود تورات شريف را تغيير داده و نسخه هاي آن در اختيار احبار قرار گرفت در آن اين عبارت مسطور بود :
134 |
[ مكه مكرمه به اين اسم ] آن است كه بيت اعظم [ پيشتر از همه ، براي زيارت بني بشر بنا و تأسيس شده است ] اوّل بناي روي زمين است براي زيارت بني بشر .
در نزد امام مجاهد محفوظ بودن اوست از تخريب جبابره ، به قول قتاده محروس ماندن اوست از طوفان نوح .
اسباب تلقيب بلدة الله به القاب جميله
43 ـ مشرّفه
[ وجه تلقيبش آن است كه شهر شهير مكه از جميع بلاد اشرف و اجمل و افضل و اولي است . ] واقعاً كعبه [ مكرمة ] مفخمه كه گهواره وجود مَسْعَدَت نمود حضرت [ پيغمبر صلواة الله و سلامه عليه ] است كه مظهر دين مبين ، و مطاف واجب الطواف طوايف موحدين شده است ] ، اشرف و افضل بودن او از ممالك روي زمين دليل كافي است .
44 ـ مكرّمه
در كتاب مبين به ذكر جميل تكريم فرموده شده است [ و ] جميع رُسُل و انبيا و كافه اوليا و صلحا ، به زيارت كعبة الله ، كه در داخل بلده مسعوده مذكوره است ، مأمور شده اند . [ و اين سبب تلقيب گرديده است ] .
45 ـ مهابه
وجه تلقيبش آن است كه ملحدين نمي توانند به دخول ، داخل حدود حرم الله جسارت كنند ، يعني ملحدين و جبابره از مهابت خَلقي و طبيعي كعبة الله خوف و هراس دارند .
47 ـ والده
[ وجه تلقيبش ] به مناسبت اين است كه زوّار و حجّاج پس از قضاي مناسك حج [ به آنجا عود و رجوع نمايند ] مراجعت مي كنند .
48 ـ نادره
براي آن است كه بلده مقدسّه مكه در هر زماني وسعت پيدا [ مي نمايد ] . چنان كه حكايت
135 |
مي شود كه گاهي [ بنا به روايتي آن شهر مبارك ] مانند بطون نسوان بار بر مي دارد ، [ اتّساع پيدا مي كند ] مبدأ حمل آن ماههاي رجب المرجب يا ربيع الاول است . در ابتداي دو ماه مزبور شروع به اتّساع كرده الي سيزدهم ماه ذيحجه آناً فاناً وسعت پيدا مي كند كه بعد از آن حجّاج فوج به فوج معاودت [ رجعت مي نمايند ] مي كنند . في الواقع در غير [ ايّام ] مواسم حج ، كساني كه كثرت سكنه شهر مكه معظمه را مي بينند ، گمان مي كنند [ كه كساني كه از حجاج ذوي الابتهاج آمده در داخل آن مملكت ، آرام و اقامت و در داخل حرم مسجدالحرام طاعت و عبادت خواهند نمود ، ابداً جايي پيدا نتوانند كرد ] كه حجّاج در داخل مملكت محلي براي آرام و اقامت پيدا ننموده ، و در دايره فيوضات باهره حرم مسجدالحرام نيز براي طاعات و عبادات محلي پيدا نخواهند كرد . ولي ، [ چون موسم حج حلول مي كند ] آن كه حاجيان علي التّوالي از بحر و برّ وارد مي شوند ، در بيوت محلاّت اقامت گزيده در حول بقعه مقدسّه كعبة الله فارغ البال دور و طواف نموده ، و در هر گوشه حرم شريف بدون زحمت و تعب نمازگزارده و عبادت جناب خفي الالطاف مي كنند و هر قدر عدد زوّار آن بلده نادره [ زياد مي شود ] تزايد مي كند ، حسب الحكمه وسعت پيدا مي نمايد ، حجاج هر قدر زياد بشود هيچكس در مكّه مفخمه بيرون و بي منزل نخواهد ماند .
مع ما فيه ، اهل موسم حج نيز مانند سكنه و مجاورين زمان خاليه ، در داخل حرم محترم بيت الله در كمال راحت و حضور عبادت مي نمايند .
حقير جامع الحروف در اواسط شهر شعبان 1289 به مكه مشرفه و اصل شدم ، چون [ كثرت زوار و ] ازدحام حرم شريف را ديدم معتقد بر اين شدم كه حجاجي كه پس از اين خواهند آمد ، محال است براي خود [ در حرم شريف ] جا [ ي نماز ] پيدا كنند . زيرا كه در اسواق و بازارهاي مكه ، طوري ازدحام و كثرت است كه اگر سوزن انداخته شود به زمين نخواهد افتاد و در داخل حرم مسجدالحرام نيز جاي آن نبود كه شخص واحدي قرار گيرد . با وجود اين در ظرف مدّت كمي يقين حاصل نمودم كه ضيق و تنگي مملكت نمي تواند حجاج را از زيارت منع نمايد . الي ساعت وقفه عرفه ، هر روز [ هر هفته سه ـ چهار ـ پنج هزار ] سه هزار و پنج هزار حاجي و زائر آمده ، [ هم در خانه هاي ] محلات جاي گرفتند و هم در حرم شريف در كمال آسايش [ به فراغت مشغول عبادت شدند ] محلّ عبادت پيدا نمودند . سنه مرقومه [ سال مزبور ] حج اكبر شد ، به تخمين تقريبي متجاوز از پانصد هزار حاجي آمده بود ، كافه اين ها
136 |
[ همه اينان ] بدون زحمت به [ طواف ] طاعت و عبادت مشغول [ و به جماعت واحده نماز مي كردند ] و در بازارها مستريحا [ به استراحت تمام ] سير و حركت مي كردند .
49 ـ جامعه
وجه تلقيب و تسميه اش آن است كه [ مكه مكرّمه ] نقطه مجمع اقسام اقوام مسلمين و انواع قبائل موحّدين است . در روي زمين هر قدر اجناس مختلفه مسلمين هستند ديناً [ از حيثيت ديانت مجبوراند ] مجبور مي باشند كه قطعه مسعوده حجاز [ مغفرت طراز ] را زيارت كنند و به نيّت [ ايفاي ] اداي فريضه حج به آن جانب فيض جالبِ [ حجاز ] احرام بند عزيمت شوند و اجناس مختلفه اسلاميّه را در يك نقطه واحده مشاهده كنند .
تنبيه
بعض اولياءالله كه در اين جمعيت واقع مي شوند ، كمال قدرت و عظمت ايزدپاك را ديده ، حال و شأن مخلوقات [ او ] را تفكر [ و تخيّل ] مي نمايند و در خيال خود مي باشند و چون كساني هم كه دنياپرست هستند بالطبع در ملاحظه اولاد و عيال و املاك و اموال خواهند بود لهذا هر مرد عاقل و فطيني كه [ به شرف حضور در اين جمعيت كبري مشرف شود ] در داخل آن جمعيت بشود [ از ] عجايب مخلوقات ، و غرايب مصنوعات الهيّه را ديده [ عبرت و تنبيه گرفته ] و از خواب غفلت بيدار مي شود .
50 ـ مباركه
وجه تلقيب اين لقب ظاهر است .
51 ـ مفخمه
به معني تفخيم است ، علاقه قدر و مزيّت و عظمت كعبة الله ، باعث تلقيب است . انتهي [ چون در معناي تفخيم است قدرت و مزيّت و عظمت كعبة الله را مي فهماند ] .
اگر چنانچه به اقوال پيران و سالخوردگان مكه مكرّمه اعتنا و دقت كنيم و در تواريخ عتيقه صحايفي را كه شامل احوال [ مسجدالحرام ] بيت الله الحرام است به نظر بياوريم خواهيم
137 |
فهميد كه آن بلده مباركه در زمان هاي قديم به دو سور مجسّم ، [ بزرگ محاط و ] محدود و خرابه هاي آثار متباقيه [ و آثار باقيه ] اين دو سور از جبل عبدالله بن عمر كه در طرف معلا است ، تا كوهي كه در مقابل اين جبل واقع است [ يك ] ديوار محكم داشته ، و در اين ديوار ، ابواب متعدّده و منفذهاي زياد براي سيل در اين كوه موجود بود و ليكن به مرور زمان همه اين ها محو و خراب شده است .
در تاريخ [ قطب مكّي ] نوشته شده است كه مكّيان [ بعضي از كساني كه ] خرابه هاي ديواري را كه از آثار عتيقه است ديده و خبر داده اند و اگر چه ادّعا كرده اند كه در نزد سقّاخانه اي كه سلطان « سليمان » خان ، ابن سلطان « سليم » پادشاه عثماني كه در كنار « جدول حسنين » ساخته است خرابه يك ديوار عتيق سقّاخانه مذكور [ اثري ] چيزي نمانده است و چون اين سقاخانه فوقاني است و در [ روي آن قصري ساخته شده است ] جهات اربعه آن ، يك قصر مُشَبَّك بي عديل هست [ و محل ] آن جا براي اعراب خيمه نشين كه در اطراف آن هستند محلّ سير و تننزّه شده است .
و باز تواريخ نوشته اند كه [ اين ] دو سور سالف الذكر ، در طرف « شبيكه » نيز يك ديوار و دري داشته و كمرهاي اين دو در ، تا زمان هاي نزديك باقي بوده و در طرف مسفله هم يك سور ديگر [ موجود ] بوده است ، و اعانه اهالي تدارك شده است لهذا آن جا را « غيرتيّه » نام داده اند 1297 . عثمان پادشاه قلعه جياد را نيز خراب كرده ، در موقع آن سنگري بنا نهاده 1301 . [ امام فاسي به طور موثق ثابت كرده است كه در ميان جبلي كه « لعلع » گفته شده و نزديك به مسجد شريف رايه است ، در ميان جبل لعلع و كوهي كه در مقابل او است سور ديگر بوده ، و باز گفته است كه خرابه هاي آثار اين سورها را در بالاي جبل مذكور ديدم و فهميدم كه شهر مكه معظمه در ميان سورهاي متعدد و متصل به همديگر بوده است وليكن نتوانستم تحقيق كنم كه بانيان اين سورها كي ها بوده اند . ولكن اكنون كافه اين ها مندرس شده و آثار و علائمي از آن ها باقي نمانده است .
امام فاكهي موقع لطيفي را كه در روز فيروز فتح مكه ركز علم اسلاميّت فرموده و بعدها در آن جا مسجدي ساخته شد ، آثار آن را نيز از آثار عتيقه شمرده و در تاريخ خود گفته است كه در قرب بئرجبير مسجدي است كه زيارت كرده مي شود كه جوار آن خالي از بيوت و منازل است و حال آن كه در اين عصر حدود خارجيّه مقبره معلّي نيز در ميان بيوت و منازل مانده و به عكس
138 |
آن چه كه امام فاكهي گفته است اكنون اطراف بئرجبير از بيوت و مساكن عاري و خالي نيست . اين كه امام فاسي گفته است كه خرابه آثار متباقيه آن را قديم بنا كرده ، مرحوم ابوعزيز قتادة بن ادريس الحسيني از اجداد عظام اشراف كرام مكّه است كه تا زمان انقراض فروع خلفاي عباسيّه كه در مصر قاهره حكومت مي كردند موجود و مرئي بود ابوعزيز قتاده مدتي در ينبع البحر ، اجراي حكومت و در دوران امير حرمين شريفين و از سادات بني فليته تكثير قوت نموده و در سال 597 مكه مكرمه را استيلا و زمام اداره را از ايادي بنوهاشم نزع و ضبط نموده و صاحب الحجاز گرديد كه جد پانزدهم مشارٌاليه امام حسن بن علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) است . در اين زمان سهل است كه از آثار خرابه آن سورها كه مورخين تعريف كرده اند چيزي بماند بلكه از بقيه اساس قديم ممكن نيست كه نشانه پيدا نمود و چيزي كه اكنون موجود است قلعه « الجياد » و « قلعة الفلفل » ، و « قلعة الهندي » بوده و در وادي كه در ميان جبل جياد و جبل عمره واقع است توپخانه و سربازخانه دولت عثماني است كه اين ها نيز از بناهاي جديد است .
قلعه جياد در بالاي كوه جياد نام ، و قلعه فلفل نيز در جادّه قراره ، و قلعه هندي هم در تپه جبل هندي كه در طرف حمام عمره واقع است ، واقع بوده پس از وقعه مولمه وهابي ، براي اين كه شهر شهير مكّه معظمه را از مهاجمات اشقياي عرب حفظ و حراست كنند ، تأسيس و بنا كرده شده است ] .
* پي نوشتها :