بخش 13
1 ـ ره آوردی از دیار دوست
157 |
ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و يكم - پاييز 1376
خاطرات
158 |
ره آوردي از ديار دوست
محمدعلي مهدوي راد
اوّلين بار به سال 1362 توفيق رفيق گشت و من همراه « كاروانِ عشق » راهيِ ديار دوست شدم . حال و هواي اوّلين سفر وصف ناپذير است . سوّمين بار اين توفيق به سال 1372 رفيق گشت آن سال همراه دوست فاضلم آقاي رسول جعفريان تأمّلها و برداشتهايمان از سفر و حوادث جاري حج گزاري و . . . را در مجموعه اي با عنوان « با كاروان عشق » چونان سفرنامه اي نگاشتيم و نشر يافت .
* * *
پس از بازگشت از اوّلين سفر ، به زادگاهم رفتم و به شكرانه توفيق زيارت « وليمه اي » و ديداري با مردم داشتم . در روستا كامل مردي نيك گوي گفت : انشاء الله سال ديگر هم مشرف مي شويد و . . . گفتم نه ! . . . آيا اين نه از دل بود ؟ . . . گفتم كارها بسيار است لازم نيست مكرّر به حج برويم ، كار آميخته با ياد خداوند و براي خداوند آيا اجر و پاداشي كمتر دارد ؟ ! آن بزرگوار كه خود يك بار مشرّف شده بود و گويا تمنّاي باري ديگر و يا بارهاي ديگر ـ و گويا به ظاهر ناشدني را بر دل داشت ـ گفت : مي دانم اگر امكان داشته باشد باز هم مي روي ، مگر مي شود دل كند . و اكنون چهارمين بار بود و من از پسِ سالها باز هم با وي در گفتگو بودم و خدا حافظي . . . كجا ؟ ! . . . سكوت . . . قصد تشرّف داري ؟ گفتم : آري . . . ! گفتگوي سالها پيش را فرا يادم آورد و گفت برايت قصّه اي بگويم . از پيرانِ
159 |
مكتبخانه هاي كهن شنيده ام كه :
« يونس ( عليه السلام ) تقاضا كرد او را به بهشت ببرند ، گفتند بدين شرط كه چون بيرون آمدي درخواست بازگشت نكني ؟ ! قول داد . امّا چون به بهشت وارد شد ديد به راستي نمي شود دل كند ، امّا كو چاره اي ؟ بايد خارج مي شد . كفشهايش را وا نهاد ، و آنگاه چون بيرون آمد گفت مي خواهم برگردم ، گفتند ، وعده ات را فراموش كردي ، گفت : كفشهايم جامانده است و . . . »
پيام قصّه را گرفتم و به راستي در اين قصّه ها و شايد افسانه ها در ذهن و زبان پيراسته بر دلان چه نكته ها و چه رمزها و رازهايي كه وجود ندارد و چه پيامها و . . .
اين قصّه ترجمان واقع نماي حال و هواي كسي است كه به « حج » مي رود و باز مي گردد ؛ كه اگر اندكي از بسيار از فضاي نوراني و ملكوتي آنجا را دريابد حال و هواي يونس را خواهد داشت و رفتنش به بهشت و . . .
راهي ديار دوست به پندارم چون مي رود و باز مي گردد « دل » جاي مي گذارد ؛ و هماره و به ويژه در آستانه موسمها ، دل پرواز دارد ؛ پرواز در فراسوي زندگي و كششها و جاذبه هاي آن پرواز به فضاي دلپذير حرمين ، مهبط وحي و . . .
من خود بارها كساني را ديده ام كه به هنگام هفته حج ، كه به همّت كارگزاران آن ، و صدا و سيما برگزار مي شود ، كشور فضايي آميخته با ياد دوست دارد و اينان اشك بر چشم دارند و از فراز آوردن « حسرت نشسته بر دل » و واگويي شوق ديدار و تمنّاي وصال نمي توانند تن زنند . . .
اين بنده نيز كه « نمي » از « يمِ » معرفت را شايد داشته باشم حال و هوايي چنين دارم . سال 1375 روزهايي پاياني را مي گذراند ، دراي كاروان در فراز و چاووش قافله وصال ندا در داده بود و من دل از جا كنده ، شوق ديدار كرده بودم . نسيم بهاران با آميزه اي از سوزِ سرد باقي مانده از زمستان بر تن مي نشست و شوق ديدار را تيزتر مي كرد . . . گويا توفيق رفيق شده بود و لحظه هاي كوچ نزديك . روزهاي آغازين سال 1376 به كُندي مي گذشت . در قم تنها بودم و « اهل بيت » در زادگاه . حال و هواي غريبي داشتم . نمي دانم چرا دل آكنده از دلهره بود . ساعتها مانده به هنگامه كوچ دست از كار كشيدم ؛ يعني دستم به كار نمي رفت ، بار و بُنه را بستم و به انتظار نشستم ، صدايي گرم با لهجه اي شيرين از
160 |
پسِ گوشي تلفن فراخواند . ساعت دوازده كوچه35 ، پلاك25 . دوست فرزانه ام حضرت حاج شيخ حسن ابراهيمي بود كه از سر لطف آهنگ رساندن اين بنده و برخي از دوستان را تا فرودگاه داشت و خود نيز راهي ديار دوست بود .
به فرودگاه تهران رسيديم ، بار را تحويل داديم ، مراسم آغاز كوچ ، نه ، عروج ، پرواز و . . . برگزار است ، سخنراني . . . شعار . . . هيجان ، اشكها بر ديده ها ، سينه ها آكنده از تمنّا و . . . التماس دعا . . .
هواپيما از جاكنده شد ، مقصد ما جدّه . . . مدّت پرواز سه ساعت و نيم . . . و . . برخي از چشمان را خواب ربوده است و عدّه اي روزنامه مي خوانند ، خبرهاي داغ ، داغ اخبار انتخابات رياست جمهوري است ، من هم خواندم . . . . به جدّه رسيديم ، وارد سالن پرواز شديم ، در سنجش با پنج سال پيشتر كه توفيق تشرف را داشته ام جريان امور منظم تر است ، تفتيش آغاز شد و نه يك آهنگ ؛ برخي در نهايت جستجوگري ـ و شما بخوان بدبيني و بدنگري و . . . ـ حتي تخت كفشها را نيز كاويدند و از هيچ نمي گذشتند و اگر آثار مكتوب عربي بود به نماينده وزارت اعلام وامي نهادند و برخي نه ، با رويي خوش جستجويي مختصر و . . . مع السلامه .
به همگان جزوه اي دادند با اين عنوان « دليل الحاج والمعتمر » تأليف مجموعة من العلماء . . .
دوست مي دارم لختي بر محتواي اين جزوه درنگ كنم ، زبان آن فارسي است ، فارسي افغاني و نه دَري درست و استوار و اهمّ مطالب آن :
1 ـ مقدّمه اي در چرايي نشر اين مجموعه و آنگاه سفارشها و نكاتي لازم براي زائران .
در ضمن اين سفارشها كه شايسته است و سودمند نويسندگان به باد تعليمات وهابي مآبانه افتاده نوشته اند :
« بوسه گرفتن ركن يماني مسنون نيست . »
در پايان براساس { أطيعوا الله وأطيعوا الرسول . . . } توصيه شده است كه امّت ، كتاب الله و سنّت پيامبر را « محكم گيرند » .
فصل اوّل با عنوان « نواقض اسلام » تبيين و توضيح مسائلي است كه به پندار نويسندگان جزوه با اسلام و توحيد در تنافي و تناقض است : از جمله 1 ـ شرك 2 ـ واسطه قرار دادن ميان خود و خدا و حاجت خواستن ، و شفاعت جستن . . . به اجماع امّت كفر است !
161 |
در پندار نويسندگان اين جزوه « اجماع امّت » ؛ يعني جمعي از باورمندان مكتب خلفا كه اكنون به خود عنوان « اهل السنّة والجماعه » مي دهند و عنوان ديگر آنها « وهّابيان » است كه گاه هم عنوان « سلفي » را يدك مي كشند .
3 ـ هر آن كه مشرك را كافر نداند 4 ـ هر آن كه معتقد باشد كه دستور و فرماني ديگر از دستور و فرمان پيامبر بهتر و كاملتر است 5 ـ نقص دستورات پيامبر 6 ـ استهزاء احكام و آورده هاي رسول الله 7 ـ سحر 8 ـ تأييد و دوستي مشركان ! و . . .
سالن انتظار را به سوي محلّ استقرار ترك كرديم ، كساني با چهره هايي نيمه سوخته پيش آمدند ؛ چهره هايي خندان و بياني گرم و شيرين ، سلامي و پيامي . . . شيعه بودند و پاكستاني ، عجب دلها به هم نزديك است ، الله اكبر ! « متّحد جانهاي شيران خداست » .
مبلغان ديدگاههاي « اهل السنّة والجماعه » گويا بر اين پندارند كه بايد در همين آغازين گامها راهيان مكه و مدينه را با باورها و پندارها درآميزند و با آن انديشه آنان را بدان سوي گسيل دارند ، از اين روي جاي در جاي كتابهاي تبليغي و آموزشي از جمله :
1 ـ عقيدة اهل السنة والجماعة ، ( 1 ) محمد بن صالح العثيمين ، 2 ـ التحقيق والإيضاح لكثير من مسائل الحج والعمرة والزيارة علي ضوء الكتاب والسنة ، عبدالعزيز بن عبدالله ابن باز ، 3 ـ من أحكام الصلاة ، محمد بن صالح العثيمين ، 4 ـ كتاب التوحيد ، صالح بن فوزان ، 5 ـ ترجمه فارسي « كتاب التوحيد » ، محمد بن الوهاب .
كاروان ما از آغازين كاروانهايي است كه به جدّه مي رسد ، از اين روي فرودگاه ازدحام و شلوغي چشمگيري ندارد ، . . . اندكي استراحت و سپس روي به سوي مدينة الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) سرزمين وحي ، مهبط پيك رسالت و . . اتوبان « طريق الهجره » را در دل شب پيموديم ؛ با شوق وبي قراري در آستانه مدينه قرار گرفتيم ، در ميان برق چراغهاي بسيار ، گنبد زيبا ، چشم نواز و سبز مضجع مطهّر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) پيداست ، يكي از همراهان با آهنگي آرام آغاز كرد : { السّلام عليك يا رسول الله . . . } و آنگاه صدا را فراز آورد ، همه خوانديم . اشكها بر چشمها نشست ، شگفتا از اين همه دلربايي ، كشش ، زيبايي و . . .
مدينه ؛ خيابانها ، كويها و برزنها و كوچه هايش آكنده است از زائران و دلباختگان پيامبر خدا ، و سحرگاهان چه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ درباره اين عنوان و تلاش فرهنگي و پژوهشي سعوديان در استوار سازي پايه هاي آن و كوشش آن در گستراندن پندارهاي محتواي آن در مقاله ديگري از اين سلسله مقالات سخن خواهم گفت .
162 |
اندازه زيبا و بشكوه !
در خلوت سحرگاهان عاشقان آرام و بشكوه بستر را وا مي نهند و به عشق خداوند و ياد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وضو مي گيرند ، كجا ؟ ! مسجدالنبي ! اكنون به خيابانها بنگر . . . الله اكبر !
شب است و جهان آرام و غنوده در خوابي سنگين ، با اذان اوّل گويا مدينه به لرزه مي آيد و راههاي منتهي به مسجد چونان جويبارهايي است با ترنّمي دلپذير كه مي رود تا به دريايي جوشان جمعيت نشسته بر مسجد بپيوندند . اذان دوّم ، حركتها را تندتر مي كند و چون اقامه نماز فراز مي آيد راستي را چونان رگباري است كه حركت ها را بسي تندتر مي كند و جمعيت شتابي شگرف به خود مي گيرد و جوشان و خروشان مي رود تا لحظه هايي ديگر همدوش با برادرانش يك سر جان و تن را در آبشار زلال عبادت رها كند و بشويد .
نماز پايان مي يابد صف بهم مي ريزد . بسياري روي به بقيع دارند ، آرام ، آرام گام برمي دارند ؛ با چشمهايي دوخته شده به دور دست و زمزمه هايي زيرلب ، زمزمه ها در آستانه بقيع مي شكند و مي تركد و راه اشك را باز مي كند و گاه تبديل به فرياد مي شود ، فرياد شكسته در گلو ، شگفتا از اين همه عشق و شور آفريني آن ، و من بر بال خاطره به سال 1362 برمي گردم ، سالي در مدينه با كوچه هاي باريك در كنار مسجد ، كوچه بني هاشم و . . .
آن روز من در آن كوچه و از در و ديوار آن خانه ها شكوه شگرف عظمتهاي والاي آل الله ( عليهم السلام ) را مي ديدم ، از يك سو و مظلوميت و غم زدگي آن عزيزان را از سويي ديگر و مدينه را كه با سرافرازي بر معبر تاريخ ايستاده بود با پشته ، پشته ياد و خاطره و مي شنيدم كه صاحبدلي آرام ، آرام در آن كوچه ها گام برمي داشت و من نيز ، و مي خواند :
مدينه سرفراز و سربلند است * * * مدينه داغدار و دردمند است
ز ديوار و زمين و كوچه هايش * * * صداي ناله زهرا بلند است
و مي خواندم و . . . امّا امروز ديگر نه آن كوچه هاست و نه آن آثار ، نه خانه ابوايوب انصاري و نه كوچه بني هاشم ونه . . .
پيشتر آوردم كه تأملها ، برداشتها و نكات گفتني و يادكردني از سفر حج سال 1372 را در مجموعه اي با عنوان « با كاروان عشق » عرضه كرديم اكنون بر سر آنم كه برخي از آگاهيهاي لازم را كه در اين سفر برگرفته ام و بيشتر جهت علمي ، پژوهشي و فرهنگي
163 |
دارد در ضمن مقالاتي در اين گرامي نامه عرضه كنم .
اين گزارش ها را از ديداري كه همراه استاداني ارجمند از دانشگاه مدينه داشته ام آغاز مي كنم .
دانشگاه مدينه :
دانشگاه مدينه يكي از دانشگاههاي بزرگ عربستان است . اين دانشگاه به سال 1381 هجري قمري بنياد نهاده شده است ؛ كه داراي پنج دانشكده است :
1 ـ كليه الشريعه ؛ اوّلين دانشكده اين مجموعه است كه با آن دانشگاه تأسيس شده است .
2 ـ كليه الدعوة واُصول الدين ؛ كه به سال 1386 تأسيس شده است .
3 ـ كليه القرآن الكريم والدراسات الإسلاميه ؛ كه به سال 1396 بنياد نهاده شده است .
4 ـ كلية الحديث الشريف والدراسات الإسلاميه ؛ در سال 1395 تأسيس شده است .
5 ـ كليه اللغة العربيه ؛ به سال 1395 بناگرديده است .
مجموع فارغ التحصيلان دانشگاه مدينه تا سال 1415 ، 10446 نفر بوده است .
از 98 كشور 275 دانشجوي دكتري ، 454 كارشناسي ارشد ، 9717 دانشجوي ليسانس .
در كنار دانشكده ها ، مركزي است براي پژوهش و بررسي حديث و سيره با عنوان « مركز خدمة السنة والسيرة النبوية » و افزون بر كتابخانه هاي دانشكده ها كتابخانه بزرگ مركزي دانشگاه مدينه و چاپخانه دانشگاه .
براساس اظهار نظر آقاي دكتر عبدالله زهواني ( معاون دانشكده قران ) ، 85 درصد دانشجويان اين دانشگاه را غير سعوديها تشكيل مي دهند ، آموزش آنان يكسر رايگان است و در مراحل سه گانه ( كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتري ) تحصيل مي كنند .
دانشجوي غيرسعودي سالي 1500 ريال براي لباس ، و دو هزار ريال براي مسكن دريافت مي كند ، مخارج آمد و رفت دانشجو به عهده دانشگاه است و تمام كتابهاي درسي مورد نيازش نيز مجاني تهيه مي شود . دانشجو هر سال يكبار مي تواند با كمك دانشگاه به كشورش بازگردد و پس از فارغ التحصيل شدن نيز هزار ريال به او پرداخت مي شود . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ المدينه . . . اليوم ( المدينة المنورة في بداية القرن الخامس عشر ) محمّد صالح الهشي ، 104 ـ 103
164 |
ديدار از دانشگاه مدينه
روز 13 فروردين 76 به همراه حضرات آقايان دكتر بي آزار شيرازي ، دكتر محقق ، دكتر حسيني ، حجت الاسلام قاضي عسكر به « كلية القرآن الكريم » در دانشگاه مدينه رفتيم . پيشتر آقاي بي آزار رفته بودند و اين بواقع دوّمين ملاقات بود . آقاي دكتر عبدالله زهراني معاون دانشكده از ما با چهره اي باز و برخوردي برادرانه استقبال كرد و آقاي ابوعبدالرحمن صالح كاتب استاد تفسير دانشكده را نيز به جمع ما دعودت كرد . دوستان ملاقات را جهت آشنايي بيشتر و آگاهي از چگونگي تحصيل دانشجويان و برنامه هاي درسي آنان و تعاون در مسير هر چه بيشتر آگاه شدن از مواضع و انديشه هاي يكديگر معرفي كردند . ما يك دوره تفسير مجمع البيان و يك دوره مجلّه « ميقات الحج » اهدا كرديم كه مورد استقبال واقع شد . آقاي قاضي عسكر گفتند اين تفسير را براي آن تقديم مي كنيم كه شما در آن بنگريد و با آراء و انديشه هاي تفسيري ما از نزديك آشنا شويد . از آقاي عبدالرحمن صالح كاتب پرسيدم : آيا با اين تفسير به تفصيل آشنا هستيد ، گفتند ، نه ، در حدّ اندكي تا آن اندازه كه در شناخت مناهج مفسّران سودمند افتد . توضيح دادم كه مجمع البيان نه تنها در ميان تفاسير شيعه بلكه در ميان تفاسير فرهنگ اسلامي از جايگاه والايي برخوردار است . اين تفسير بگونه اي بر تفسير « التبيان » شيخ طوسي مستند است و التبيان از جامع البيان طبري تا حدودي بهره گرفته است و آشنايي با اين تفسيرها براي يافتن سير تحوّل تفسير بسي سودمند است و بدون آن فهم اين جريان سترون خواهد بود ، او از تفاسير ديگر شيعه پرسيد ، پاسخ دادم و تفسير الميزان را معرفي كردم . كه آن را نمي شناخت . او تفسير « تبيان » را شنيده ولي نديده بود ! آقاي محقق از چگونگي تحوّل در موضوع دانشها و نيز شيوه هاي بهره گيري از مباحث نو پرسيد ، و به مثل گفتند اكنون يكي از مسائل مهم در تفسير متون مقدس بهره گيري از مسائل زبان شناسي است . آيا شما به اين مسائل توجه داريد ؟ ! روشن بود كه توجه نداشتند و اصولا موضوع را با همه توضيحات درنيافتند . اين ملاقات نشان داد كه تلاشهاي آموزشي و پژوهشي به شدت در چهارچوبهاي كهن است و تحوّلي بلحاظ نگاه به مسائل ندارد . آقاي بي آزار از زاويه اي ديگر از بحث شناخت واژه هاي قرآن را در قالب معنا شناختي مطرح كردند ؛ به گونه اي كه آقاي ايزوتسو ژاپني مطرح
165 |
كرده است ، كه البته براي آنان ناآشنا بود و اين نگرش مورد توجه قرار گرفت . از چگونگي دروس سؤال كرديم ، معلوم شد كه دانشكده قرآن دو رشته دارد : 1 ـ قرائت 2 ـ تفسير .
در قرائت ، چگونگي قرائت تاريخ قرائت نصّ و متن قرآن كريم ، قرائت هاي مختلف و . . . تدريس مي شود .
و در تفسير ، تفسير ، تاريخ تفسير ، مناهج مفسّران ، علوم قرآن و تفسير موضوعي و . . .
ما تأكيد كرديم كه آماده ايم از تجربه هاي آنان استفاده كنيم و ديدارها را در آينده ادامه دهيم و بدين سان در جهت آشنايي يكديگر گامهاي مؤثري برداريم . آقاي زهراني خوشنودي خويش را اظهار كرد و متقابلا يكدوره « فتح الباري في شرح البخاري » را با چاپي تحقيقي و منقّح اهدا كردند و با نهايت مهرباني و مودّت هيأت را بدرقه كردند .
ديدار دوّم :
روز چهاردهم فروردين براي ديدار از دانشكده حديث و ديگر دانشكده هاي دانشگاه به ويژه « مركز خدمة السنّة . . . » راهي دانشگاه مدينه شديم ، با روابط عمومي دانشگاه تماس گرفتيم كه ديدار را براي روز ديگر وانهادند . گفتم دانشگاه افزون بر كتابخانه هاي تخصصي در دانشكده ها كتابخانه مركزي مهمّي در دل دانشگاه دارد كه بر اساس يكي از گزارشها كتابهاي آن در سال 1399 افزون بر شصت هزار بوده است . به اين كتابخانه رفتيم ، كتابخانه اي بود بزرگ و داراي دو ساختمان مستقل 1 ـ امور اداري 2 ـ قرائتخانه .
در بخش امور اداري ، رياست ، معاونت ، امور نسخه هاي خطي ، مبادله كتب و . . . مستقر بودند . قرائت خانه افزون بر مديريت ، فهرستنگاري ، سالن بسيار بزرگي بود ، كه كتابها در قفسه ها بر اساس موضوع بندي سنتي ، تنظيم شده بود . به مثل : تفسير ، علوم قرآن ، حديث و علوم آن مذاهب و فرق ، كلام و عقايد ، فقه ، جالب است كه هر چه در ميان قفسه ها كاويدم يك كتاب فلسفي و يا عرفاني و يا كلام قفه شيعي نيافتم ، تمام اين كتابخانه بزرگ به صورت « قفسه باز » اداره مي شود ، در يك اتاق كوچك و جداي از مجموعه عنوان « اللغات الأجنبيّه » رفتم بر روي هم شايد حدود دو هزار جلد كتاب به زبانهاي مختلف در آنجا نگهداري مي شد كه حدود پنجاه جلد كتاب فارسي نيز داشت از جمله
166 |
« برهان قاطع » كه بر عطف تجليد شده آن نوشته شده : « قاطع برهان » !
با معاون كتابخانه به تفصيل سخن گفتيم . از نسخه هاي خطي پرسيدم ، گفت : افزون بر دو هزار است ، امّا ميكروفيلم هاي كتابخانه بيش از 20هزار است ، كه همه فهرست شده است و فهرستها نسخه هاي خطي كتابخانه نيز در ميان آنهاست چون آنها را نيز ميكروفيلم كرده ايم . بخش ميكروفيلمها با عنوان « مكتبة المصوّرات الفيلميّه في قسم المخطوطات » بخش مهمّي است . كتابهاي اين بخش براساس موضوع فهرست شده است . بدين سان :
1 ـ فهرس كتب التاريخ والرحلات والبلدان .
2 ـ فهرس كتب القواعد الفقهيّة وأصول الفقه .
3 ـ فهرس كتب التراجم .
4 ـ فهرس كتب علوم القرآن .
5 ـ فهرس كتب القراآت القرآنيه .
6 ـ فهرس كتب الأجازات والمشيخات ورجال الحديث ومصطلح الحديث وعلومه .
7 ـ فهرس كتب الحديث ( الكتب المفرده في ابواب مخصوصه )
8 ـ فهرس كتب الحديث . ( التخريج والنقد )
دانشگاه مدينه براي دست يافتن به اين مجموعه ، گروهي از استادان را به كشورهاي اسلامي گسيل داشته تا كتابخانه هاي عمومي و خصوصي را بكاوند و آنچه از مخطوطات را كمياب مي دانند ميكروفيلم گرفته به دانشگاه مدينه انتقال دهند . پس از آن كه كتب قابل توجّهي گرد آمده دانشگاه افزون بر فهرست عمومي و شامل آن ( كه در دانشگاه موجود است ) به نگارش فهرست موضوعي آنها همّت گماشته است . در اين فهرست مؤلّفان با مراجعه به كتابهاي مختلف از رجال ، كتابشناسي و . . . كوشيده اند آگاهيهاي لازم را در اختيار خواننده قرار دهند . اطلاعات عرضه شده در اين فهرستها بدينگونه است : مؤلّف ، تاريخ استنساخ صفحات كتاب ، عدد سطرها ، نوع خط ، شماره كتاب در مجموعه ميكروفيلمها ، منبع آگاهيها درباره كتاب ، كتابخانه اي كه اصل نسخه در آنجاست ، و نكاتي درباره كتاب ؛ مانند : ابتدا و انتهاي كتاب ، همراه بودن نسخه با حواشي ، تعليقات و . . .
در تورّقي شتابان ، برخي از نسخه ها نظرم را جلب كرد ، يادداشت كردم ( البته مجموعه فهرستها را خريديم براي كتابخانه دارالحديث و كتابخانه تخصّصي معاونت
167 |
آموزش و تحقيقات حج ) .
1 ـ اسرار التنزيل وغرّة التأويل ، راغب اصفهاني ، موزه بريطانيا .
اين كتاب كه گاه در فهرستها و منابع شرح حالنگاري با عنوان « درة التنزيل و غزّة التأويل » بار شده است ، به محمّد بن عبدالله ، معروف به قطيب اسكافي نسبت داده شده است و ديگر گاه به فخرالدين رازي ، در مقامي ديگر گفته ايم كه قطعاً كتاب از راغب اصفهاني است ( 1 ) و در اين نسخه بدون هيچ ترديدي به راغب نسبت داده شده است .
2 ـ تقريب المأمول في ترتيب النزول ( منظومه ) جعبري ، قاهره ، المكتبه الأزهريّه .
3 ـ ردّ معاني الآيات المتشابهات الي معاني الآيات المحكمات .
شمس الدين ابوعبدالله محمّد بن احمد ابن اللبان ، دار الكتب المصريه ، 749 .
4 ـ زبدة البيان في براهين احكام القرآن ، احمد بن محمد بن اردبيلي ( محقق اردبيلي ) ، دار الكتب الطاهريه .
5 ـ غرر التبيان ، ابن جماعه ، دانشگاه مدينه ـ مدينه ، المكتبه المحموديه ، اسپانيا ، مادريد ، اُسكوريال .
6 ـ اللغات في القرآن ، ابن حسنون ، ابواحمد عبدالله بن الحسين المصري .
7 ـ العنوان في القراآت السبع ، أبوطاهر اسماعيل بن خلف بن سعيد الأنصاري ، برلين ، المكتبه الطّاهريه .
8 ـ عين الإصابه فيما استدركه عائشه علي الصّحابه ، السيوطي ، دارالكتب المصريه .
9 ـ الفتح السماوي بتخريج أحاديث الكامن ، البيضاوي ، زين الدين محمّد بن عبدالرؤوف بن تاج العارفين ، 1031 .
10 ـ طبقات القرآء وأسانيدهم ، حمد بن أحمد بن محمد صوفي ، حيدر آباد المكتبه الآصفيه ، 950 .
11 ـ طبقات فقهاء اليمن ، ابوالخطّاب عمر بن علي بن سمره ( ج1/587 ) .
12 ـ الإنصاف في التنبيه علي الأسباب التّي أوجبت الخلاف ، ابومحمد عبدالله بن محمد بن السيّد الأندلس البطليوسي ، تونس ، دار الكتب الوطنيّه .
13 ـ الذبّ عن مذهب مالك بن انس في غير شيي من أُصوله وبعض مسائله وفروعه ، ابومحمد عبدالله بن أبي زيد عبدالرحمن النيرواني ( 386 ) .
14 ـ ذمّ الرأي وبيان تبرّي الأئمّه المجتهدين منه ، ابوالمواهب عبدالوهاب بن احمد بن علي ، 973
15 ـ تفصيل الاجمال في تعارض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بينات ، شماره 6/72
168 |
الأقوال والأحوال ، صلاح الدين العلايي ، ابوسعيد خليل بن كيكلدي ، 761 ، دار الكتب المصريه
16 ـ تاريخ الرقّه ومن نزلها من أصحاب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) والتابعين ، حرآني ، ابوعلي بن سعيد بن عبدالرحمن القشبري ، 334
17 ـ التبيين لأسماء المدلّسين ، سبط ابن العجمي ، برهان الدين أبوالوفاء ابراهيم ابن الطّاهريه بن محمّد بن خليل الحلبي ، 841 .
تذكرة الطالب المعلم بمن يقال أنّه مخضرم . الطاهريه .
18 ـ تسمية فقهاء الأمصار ، نسائي ، . . . ، استانبول ، مكتبة احمدالثالث .
19 ـ تسميه من روي عنه أولاد العشره وغيرهم من أصحاب النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ، ابن المديني ، أبوالحسن علي بن عبدالله البصري ، 234 ، الظاهريه ، دمشق .
20 ـ تحقيق النصره بتلخيص معالم دارالهجره ، زين الدين أبوبكر بن الحسين ابن عمر عثماني ، 816 .
21 ـ عقد الجمان في تاريخ أهل الزمان ، البدر العيني بدرالدين محمد بن أحمد الحلبي/855 .
22 ـ فتوح الإسلام لبلاد العجم وخراسان ، ابوعبدالله محمّد بن عمر السهمي الأسلمي ، 207 .
23 ـ القصد والأمم في التعريف بأنساب العرب والعجم ، ابن عبدالله القرطبي ، أبوعمر يوسف بن عمر النمري ، 463 .
24 ـ طريق حديث من كذب علي . . . ، ابوالقاسم سليمان بن أحمد بن أيوب ، 360 ، دار الكتب الظاهريه .
25 ـ تقويم اصول الفقه وتحديد أدلّة الشرع ، ابوزيد عبيدالله بن عمر بن عيسي الحنفي الدبوسي ، 430 ، دارالكتب المصريّه .
26 ـ معجم مشايخ الزبيدي ، مكتبة عارف حكمت .
27 ـ ثبت الكتب التي قرأها السخاوي والبقاعي علي ابن حجر ، السخاوي ، استانبول ، مكتبه كرپريلي .
28 ـ المنجم في المعجم ، السيوطي ، فهرست نام كساني است كه سيوطي از آنها حديث شنيده و يا بدانها اجازه داده است .
29 ـ الأغتباط بمن رمي بالاختلاط ، برهان الدين أبوالوفاء ابراهيم بن محمّد بن خليل الحلبي .
ديدار از « مركز خدمة المجتمع »
گفتم دانشگاه مدينه چاپخانه اي دارد و انتشاراتي ، و مي دانستم كه دانشگاه مدينه كتابهايي را چاپ كرده است . از معاون
169 |
دانشگاه پرسيدم : آثار نشر يافته در دانشگاه را از كجا مي توانم تهيّه كنم ؟ او « مركز خدمة المجتمع » را نشانم داد كه ظاهراً مقصودم را درنيافته بود ، آنجا كه رفتيم ، دريافتيم مركزي است براي خدمات اجتماعي مرتبط با دانشجويان و از جمله بخشي داشت براي اهداي كتاب . مسؤول آن بخش با برخورد شايسته از ما استقبال كرد و چون از عناوين ما سؤال كرد و دانست كه با دانشگاههاي ايران مرتبط هستيم خرسند شد و چون يكي از دوستان خود را از قم معرفي كرد ، گفت از قم فقط يك مثل تاريخي مي دانم : « أيّها القاضي مني بقم قد عزلناك فقم » ؛ آنگاه كتابهايي را به ما اهدا كرد . اين كتابها را اندكي به شرح معرفي مي كنم كه خود نشانگر نوعي گرايشهاي تبليغي حضرات نيز تواند بود .
1 ـ اصول العقيدة الإسلاميه ، التي قررها الإمام ابوجعفر احمد بن سلامة الأزدي الطحاوي . گزينشي است از « العقيدة الطحاويه » با شرح و تبيين . اين كتاب عملا نشانگر اصول فكري « اهل سنت و جماعت » است ؛ شرحي است با تكيه به آيات و روايات به خامه يكي از استادان دانشگاه سعودي .
2 ـ حقيقة الخلاف بين علماء الشيعه وجمهور علماء المسلمين ؛ اعداد سعيد اسماعيل .
اين كتاب كوشيده است تا نشان دهد ريشه اختلاف در اين است كه ديدگاههاي شيعيان در قرآن ، سنت و حديث اركان اسلام ، صحابه و . . . انحرافي است ! ! شگفتا او در ارائه اين مطالب جز اين كه بافته هاي ابن تيميه را معيار سنجش قرار دهد و از سوي ديگر بر روايات ضعاف و بَلْ مجعول تكيه كند ، كاري نكرده است . مسأله تقيّه ، نكاح ، متعه ، تحريف قرآن و . . . حربه هاي زنگ زده اي است كه در اين كتاب نيز به كار گرفته شده است .
3 ـ هل المسلم ملزم باتّباع مذهب معيّن من المذاهب الأربعه ؛ محمّد سلطان المعصومي الخجندي مكي ؛ اين كتاب حدود بيست سال پيش چاپ شده است و كوشيده است تا چنان بنماياند كه تمذهب به مذهبي الزامي نيست و آنچه الزامي است پيروي از سنت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) كه آنهم در حنبلي گري و سلفي مآبي ! خلاصه مي شود .
4 ـ عبقريه عمر ، عباس محمود العقّاد ؛ نگاهي است تحليلي به زندگاني عمر بن خطّاب و با سمت و سويي طرفدارانه با عناويني مانند : مفتاح شخصيّته ، اسلامه ، عمر والدولة الاسلاميه ، عمر والحكومه ،
170 |
عمر والنبي ، عمر والصحابه و . . .
5 ـ مفتاح الجنّه في الإحتجاج بالسنّه ؛ جلال الدين السيوطي .
اين كتاب نگاشته اي است سودمند . امّا سيوطي چون خواسته است لزوم بحث از سنّت و حجيت آن سخن بگويد ، باور به عدم حجّيت را به غلات روافض نسبت مي دهد و سخن ياوه اي را عرضه مي كند كه آنان معتقدند ، نبوت بايد به علي مي رسيد ! امّا متن كتاب خواندني و سودمند است .
6 ـ اختيارات شيخ الاسلام ابن تيميّه النميري ، ابن قيم جوزي .
ابن قيم مي گويد ، ابن تيميّه عقايدي داشته است كه برخي پنداشته اند ويژه او است و از اين روي به آن هجوم برده و انتقاد كرده اند ، او در اين نوشته اين مسائل را در چهاربخش گزارش كرده ودر مقدمه اي كوتاه گفته است كه چنين نيست ، كتاب به لحاظ آگاهي از باورهاي ابن تيميّه و پيشينه آن باورها سودمند است .
7 ـ ابوالحسن الأشعري وعقيدته ؛ حماد ابن محمد الانصاري .
نگاهي است گذرا و كوتاه به زندگي ابوالحسن اشعري و آراء و انديشه و آثار و نگاشته هاي او .
مؤلّف مي كوشد كه اشعري را نيز از « اهل السنّه والجماعه » نشان دهد و بگويد كه اشعريان متأخر ، انديشه هاي او را در نيافته و بدو آرايي نسبت داده اند كه وي با آنها بيگانه است . مؤلّف چگونگي زندگاني ابوالحسن و بازگشت وي از اعتزال و اصول عقايد او را به اجمال آورده است .
8 ـ كتاب التوحيد ؛ ابوعبدالله محمّد بن اسحاق بن محمّد بن يحي ابن مسنده ، ج3 .
از انتشارات دانشگاه مدينه و از « مركز شؤون الدعوه » كه با تصحيح و تعليق علي ابن محمد بن ناصر فقيهي از استادان آن دانشگاه نشر يافته است . اين جلد ويژه « صفات » است و رواياتي است كه چگونگي صفات الهي را گزارش مي كند . در روايات تأكيد بر عدم تفحّص از چگونگي صفات شده است و در برخي گزارش صفات عرش و . . . دقت در برخي از اين روايات كه نتيجه اي جز « تجسيم » ندارد ، تأثير تفكّر دخيل و اثر اسرائيليات را كاملا نشان مي دهد .
9 ـ تحفة الإخوان بأجوبة مهمّة متعلّق بأركان الإسلام ؛ شيخ عبدالعزيز بن عبدالله ابن باز .
مجموعه ايست از پرسشها و پاسخها درباره عقايد ، نماز ، زكات ، روزه و حج . و نشانگر فتاوي امروزين مفتيان سعودي در
171 |
اين زمينه ها و طبق معمول در بخش اوّل سؤالها از زيارت قبور است و نذر است و توسل و شفاعت و . . و جوابها روشن . . .
10 ـ الشيعة والسنّه ؛ احسان الهي ظهير .
اين كتاب يكي از تعصب آميزترين ، زشت ترين و آلوده ترين آثار نگاشته شده عليه شيعه است و مهمترين بخشهاي آن ، ياوه هاي معروف : سبّ صحابه و تكفير صحابه ، تحريف قرآن شيعه و تقيّه كه آن را « الشيعه والكذب ! » عنوان داده است .
11 ـ حقوق الإنسان وحريات الأساسية في النظام الإسلامي والنظم المعاصره ؛ 764صفحه .
مؤلّف در اين كتاب كوشيده است حقوق و آزاديهاي انساني در نظام زندگي را از نگاه اسلام بررسي كند و نتايج بحث را با انديشه هاي مكاتب ديگر برسنجد . آزاديهاي عمومي مانند آزادي مسكن ، مال ، عمل و . . آزاديهاي معنوي : عقيده ، انديشه ، آموزش ، آزادي سياسي و . . . از جمله بحثهاي اين كتاب است .
روزهاي بعد تصميم گرفتيم دانشكده حديث و مخصوصاً « مركز خدمة السنّة والسيرة النبوية » را بازديد كنيم كه اطلاعات دانشگاه با بهانه هاي واهي مانع شد !
ديداري از مكتبة الحرم النبوي
به روزهايي كه در مدينه بودم و در كنار مضجع مطهر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) از فضاي نوراني و عطرآگين آن بهره مي گرفتم ، گاه و در مناسبتهاي مختلف به كتابخانه حرم سري مي زدم و مطالعه مي كردم ، در اين آمد و شدها بهره هايي گرفتم و با كتابهايي آشنا شدم ، نگاشته هايي كار آمد را ـ حال به هر جهت ـ وارسي كردم كه در اين نگاه ضمن شناسايي و شناساندن كتابخانه ، از آنها سخن مي گويم .
كتابخانه با عنوان « مكتبة الحرم النبوي » به سال 1352 ، به پيشنهاد عميد مدني تشكيل يافته و اولين مدير آن احمد ياسين خياري بوده كه كتابخانه هاي مدينه را در آن گرد آورده است . ابتدا كتابخانه در طبقه دوم حرم ، كنار « باب المجيد » بوده است كه به سال 1399 به مقرّ فعلي آن كنار « باب عمر بن الخطاب » و « باب عثمان بن عفّان » انتقال يافته است .
كتابخانه در دو ساختمان قرار دارد و داراي چهار سالن است :
1 ـ العلوم الانسانيه .
2 ـ الفقه والحقوق والسيره .
3 ـ القرآن والحديث وعلومهما .
4 ـ قسم المخطوطات .
172 |
كامل مردي به نام سعيد الجهني روز اوّل اين بنده را راهنمايي كرد ، دقيقاً ندانستم مدير كتابخانه است و يا از كارمندان آنجا . امّا مردي مطلع ، آگاه به تاريخ و بسيار خوش برخورد بود .
در سالن « العلوم الانسانيه » ادبيات ، تاريخ ، رجال ، معجم ها و . . . نهاده شده بود .
بخشهاي چهارگانه كتابخانه در دو ساختمان و چهار سالن قرار گرفته است ، بخشهاي چاپي به گونه قفسه باز اداره مي شود . و بخش نسخه هاي خطي فهرست راهنماي گويايي دارد كه با نگاه به آن مي شودنسخه را خواست و به مطالعه گرفت . در بخش « القرآن والحديث وعلومهما » ، نيز به تورق و تصحّف كتابها پرداختم ، آثار سودمندي در آنجا به مطالعه گرفتم . برخي از اين آثار به نظرم جالب آمد از اين رو يادداشت كردم كه اينك گزارش مي كنم :
1 ـ تفسير ابن عباس و مرويّاته في كتب السنة .
عبدالعزيز بن عبدالله الحميدي ، جامعة ام القري ، چاپ رياض ، 2ج .
ابن عباس از مفسران بزرگ دوره صحابيان و نقش او در تفسير و تطور آن ، بسي مهم است . آثاري در تفسير و علوم قرآني بدو نسبت داده شده است كه جاي بحث و تأمل دارد . امّا نقلهاي تفسيري وي در آثار مفسران كهن پراكنده است و جمع و تدوين آن به واقع سامان بخشي به بخش عظيمي از ميراث قرآني است .
اين كتاب بر اساس نقلهاي مستند و مسند تفسيري ابن عباس در منابع تفسير و حديثي گرد آمده است . مؤلّف روايات مختلف را با هم سنجيده و چگونگي آنها را به لحاظ دانش « مصطلحات الحديث » با عنوان « بيان الاستاد » روشن كرده است .
كار حميدي ، كار آمد است و سودمند . اين مجموعه را بر روي هم مي توان بهترين مجموعه تفسير ابن عباس دانست .
2 ـ تفسير الحسن البصري ، الجامعة العربيه أحسن العلوم كراتش ، گلشن اقبال 2 ، كراتشي پاكستان ، 1413 .
حسن بصري از مفسران دوره تابعي است . از فقيهان و محدثان نيز به شمار است . آثار تفسيري او را بسياري از مفسّران كهن نقل كرده اند ، پراكنده هاي اقوال تفسير وي را كساني از جمله دكتر محمد عبدالرحيم جمع كرده اند . با اين عنوان :
« تفسيرالحسن البصري ، جمع و توثيق و دراسة ، محمد عبدالرحيم ، دار الحديث ، قاهره » .
امّا اين جمع كه به همت دو تن از
173 |
محققان سامان يافته ، گسترده تر و دقيق تر از آن است . اين مجموعه مقدمه اي دارد با عنوان « مآثر المفسر الأثري ، مقدمة تفسير الحسن البصري » در اين مقدمه به تفصيل از حسن بصري ، شخصيت وي ، انديشه ، فقه و دانش او و جايگاهش در تفسير سخن رفته است . متن نقلها از كتابهاي تفسيري و حديثي استخراج شده و در پانوشتها با ارجاع به منابع مختلف ، نقلهاي گوناگون با هم سنجيده شده است .
3 ـ تفسير مجاهد ، عبدالرحمن الطاهر ابن محمد السوري ، مجمع البحوث الاسلاميه ، پاكستان .
از تفسير مجاهد نسخه اي موجود است ، آقاي محمد عبدالسلام ابوالنيل بر اساس آن نسخه تحقيق و تصحيحي ارائه داده است . عنوان آن « تفسير الامام مجاهد بن جبر » است . آن چاپ گو اين كه مقدمه و نقد و تحليل سومندتري دارد ، امّا اين نشر به لحاظ سنجش آن با متون كهن به ويژه طبري و مآلا توثيق نصّ كتاب استوارتر و دقيق تر است .
4 ـ تفسير سفيان بن عيينه ، جمع و تحقيق و دراسة : احمد صالح محابري ، المكتب الاسلامي ، 1403 .
سفيان بن عيينه نيز از مفسران بزرگ و از فقيهان كوفه است . تفسير وي نيز در تفاسير بعدي نقش و تأثير روشني داشته است ، اين مجموعه جمع و تدوين نقلهاي پراكنده آن است ؛ مقدمه اي سودمند و پژوهشي روشنگر درباره سفيان و تفسير او عرضه كرده است . از سفيان ثوري تفسيري ديگر با عنوان « تفسير سفيان الثوري » در اختيار داريم ، كه تني چند از عالمان ، آن را بر اساس نسخه اي به روايت شاگرد وي أبوحذيفه موسي بن مسعود هندي بصري ، تصحيح و تحقيق كرده و نشر داده اند .
5 ـ تفسير محمد ابن عرفه تونسي ، كه به گونه اي حاشيه و تعليقي است بر تفسير ابن عطيّه ( المحرّر الوجيز ) آقاي دكتر حسن مناعي آن را تصحيح كرده و در ضمن تحقيق آن نسخه به بدل ها را ضبط كرده و برخي از نقلهاي آن را مستند ساخته است .
6 ـ نواسخ القرآن ، محمد شرف علي الملبازي ، مدينه ، دانشگاه مدينه ، 1404
7 ـ في القرآن والعربيه ، ( كتاب لغات القرآن ، لغات القبائل ) ، ابي زكريا الفراء ( م207 ) ، احمد علم الدين الجندي .
اين مجموعه به واقع جمع و تدوين بازيافته هاي دو كتاب ياد شده فرّاء است . مؤلّف بحثهاي مهمي را درباره فراء و شيوه او در بحث از واژه ها و ديدگاه وي در
174 |
واژه هاي معرّب ، و اين كه آيا قرآن واژه معرّب دارد يا نه سامان داده است . وي ديدگاه مستشرقان را در اين باره آورده و نقد كرده است . . .
8 ـ كشاف الشواهد القرآنيه في المصادر نحويه ، فائزه بنت عمر .
اين كتاب از سلسله انتشارات كتابخانه ملّي فهد است . نويسنده در اين كتاب شواهد قرآن ، يعني مواردي كه عالمان در متون ادبي به قرآن استشهاد كرده اند را ، بر اساس 113 متن مهم ادبي و نحوي جمع كرده است .
9 ـ از جمله كتابهايي كه در اين بخش به مطالعه گرفتم ، كتابي است مهم و سرشار از آگاهيهاي كتابشناسانه و رجالي با عنوان « مصادر الفكر الاسلامي في اليمن » :
برخي از كتابهايي را كه در اين كتاب از عالمان يمن فهرست شده ياد داشت كردم از جمله :
ـ مختصر الدر المنثور/9
ـ حاشية علي تفسير الجلالين ، ابراهيم ابن محمد بن اسماعيل الامير ( م1213 ) .
ـ فتح الرحمن في تفسير القرآن بالقرآن/31
ـ حاشيه علي تفسير الجلالين ، محمد ابن عبدالله الزّواك ( م1312 ) .
ـ الاسرائيليات ، وهب من منبه .
اين عنوان نظرم را جلب كرد به لحاظ اين كه به پندار بنده اصطلاح « اسرائيليات » پيشينه اي بيش از قرن پنج ندارد « العنينه لطالبي الحق » اين عنوان را پيشتر در كشف الظنون نيز ديده بودم . و چنان مي پنداشتم كه بايد عنوان برساخته اي باشد براي يكي از آثار وهب بن منبه . در اين كتاب ضمن آن كه اين عنوان را ياد كرده ، از يكي از مؤلّفان آورده است كه اين عنوان بايد با « المبدأ والمغازي » وهب بن منبه مرتبط باشد و به پندارم احتمالي است استوار .
10 ـ رياض الجنّه ، معجم تاريخي ، عبدالحفيظ فارسي .
به گونه الفبايي رجال و اصطلاحات تاريخي را شرح كرده است . آخرين شرح حالي كه در اين مجموعه آمده است عالمي است از روزگار سلطان عبدالحميد . بدن سان بايد كتاب به لحاظ زماني تا نيمه اوّل قرن چهارده رسيده باشد . آثار ديگري نيز در اين كتابخانه تورّق كردم كه برخي از آنها را در مقاله ديگري ياد خواهيم كرد .
175 |
* پي نوشتها :