نقد و
معرفی کتاب
1 ـ شفاءالغرام
بأخبارالبلدالحرام
163 میقات حج - سال ششم - شماره بیست و دوم - زمستان 1376 نقد و معرّفی کتاب 164 معرفی کتاب : « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » تقی الدین محمّد الفاسی ترجمه : سید محمد باقر حجتی شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام از تقی الدین
163 |
ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و دوم - زمستان 1376
نقد و معرّفي كتاب
164 |
معرفي كتاب :
« شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام »
تقي الدين محمّد الفاسي
ترجمه : سيد محمد باقر حجتي
شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام از تقي الدين محمّد الفاسي يكي از آثار بسيار ارزشمند تاريخ شهر مكّه است . به دليل اهمّيت اين كتاب ، از استاد سيدمحمّد باقر حجّتي درخواست شد ، تا براي معرّفي اين اثر ، به ترجمه مقدّمه اين كتاب بپردازند .
آنچه در پي مي آيد حاصل تلاش انجام شده توسّط استاد است :
بسم الله الرحمن الرحيم ، وصلّي الله علي سيدنا محمد و علي آله وصحبه وسلم [ وبه نستعين ] ربّ يسّر وأعن ( بجاه عروس القيامة والدين القويم ) . ( 1 )
الحمد لله الذي جعل مكة المشرفة أعظم البلاد شأناً ؛ وصيّرها محلاّ مباركاً ، وأجزل للمتقرّبين فيها العطية ، وكم لها في الفضل مزيّة ؛ لأنّ فيها البيت الحرام ، الذي هو للنّاس مثابة وقوام ، المغفور لمن حجّه أو طافَ به من البريّة ، ما اقترفه من الخطيّة .
خداي را بر اين نعمتش سپاس مي گويم كه جوار خانه پاكِ خود را بر من ارزاني داشته است و از او درخواست مي كنم تا وقتي كه مرا به خاك مي سپارند اين جوار را مستدام بدارد .
وشهادت و گواهي مي دهم : هيچ معبودي جز خداي يگانه اي ، كه او را انبازي نيست ، سزاي پرستش نمي باشد ، خدايي كه مكه وپيرامونِ آن را به عنوان « حَرَم » مقرر فرمودهوباآب « زمزم » ازخوراك بي نياز ساخته ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اين جمله هر چند در نسخه هاي « ك » و « م » نيامده و معناي آن طبق گفته ابن تيميّه اين است كه مؤلف از رهگذر شفاعت سيدالمرسلين [ ( صلّي الله عليه وآله ) ] از خدا درخواست عفو مي كند .
165 |
و آن را مايه شفاي بيماري قرار داده است .
وشهادت مي دهم سرور مامحمّد [ ( صلّي الله عليه وآله ) ] برترين كسي است كه بر « حجرالأسود » بوسه زد و در طواف پيرامونِ كعبه ، گامهايش با رمل ها و شنهاي اطراف كعبه انس و تماس برقرار ساخت و در پَسِ مقامي كه در آن پاي ابراهيم خليل نقش و نگاره اي به جاي نهاد ، نماز گزارد و توفيق وقوفِ در عرفات و مشعر نصيب او گشت .
درود خدا بر او [ و خاندانش ] تا گاهي كه همواره جمرات را با سنگريزه ها نشان مي روند ، و خواهندگانِ خداجو در « ملتزم » و « مستجار » به درگاه پروردگار ، زاري مي آورند و تا وقتي كه مُحرم ، ميان صفا و مروه كوشش خود را براي سعي به كار مي گيرد .
خدا از آل و خاندان [ گرامي ] و يارانش ، كه بزرگداشتِ آنان فرض و واجب است ، خوشنود باد .
اما بعد : چون خداوند متعال توفيق اشتغال به علمِ شريف ديني را نصيبم ساخت غالباً اين اشتياق را در قلبم احساس مي كردم كه آنچه پس از ابي الوليد محمّد بن عبدالله بن احمد بن محمّد بن وليد بن عقبة بن ازرق بن ابي شَمِر غسّاني ازرقي مكي ، مؤلّف « اخبار مكه » روي داده درباره مطالبي [ كه از اين پس ياد مي كنيم ] گزارشهايي را بنگارم :
* درباره اخبار و اطلاعات مربوط به ساخت بناي كعبه معظمه و زيورها و آويزه ها و هدايايي كه به كعبه ارمغان شده و پرده و پوشش آن .
* اخبار مربوط به ساختِ بناي مسجدالحرام و بناي مقام ابراهيم ( عليه السلام ) و حجر اسماعيلِ پيامبر ( عليه السلام ) و موضع زمزم و سقايت عباس بن عبدالمطلب ( رضي الله عنه ) و منبرهاي مسجدالحرام و مطاف و مقامات پيشوايان ديني و زمان شروع آنها براي اقامه نماز در آن .
* ساختن اماكن متبركه در مكه مشرفه كه عبارت از مساجد آن است . و گويند پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) در آنها نماز گزارده است و اخبارِ مربوطِ به ولادت آن حضرت و نيز ولادتِ سرور ما علي بن ابي طالب [ ( عليه السلام ) ] ، و مواضع و مراكز ديگري كه در مكه به عنوان « زادگاهها » معروف است ، و خانه هاي فرخنده و مباركِ مكه ؛ از قبيل خانه ابي بكر و امّ المؤمنين خديجه دختر خويلد و خانه ارقم بن ابي ارقم مخزومي كه به « دار الخيزران » نامبردار است .
* ساخت و بناي مساجدِ مباركي كه در بيرون مكه بنياد شده ؛ از قبيل « مسجد البيعه » كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با انصار نزديكِ عقبه منا بيعت منعقد ساخت و « مسجد خيف » در منا و جز آنها ؛ مساجدي كه در منا بنا شده و مسجد عايشه كه بعد از حج در تنعيم از آنجا براي عمره محرم گشته است .
166 |
* ساخت و بناي نشانه هاي حدودِ حرم و جايگاههاي شعائر حج و عمره كه عبارت است از صفا و مروه و مشعرالحرام و جز آنها .
* كارهايي كه پس از عصر ابي الوليد ازرقي ( 1 ) ؛ از قبيل اوقاف طلابِ علم و فقها و جز آنها ؛ از قبيل رباطها و مدارس و غير آنها و تاريخ وقفِ آنها .
* گزارش مربوط به بارانها و سيل هايي كه در مكه روي داده است .
براي همه اين مطالب راههاي خوب و جالبي را شناسايي كردم كه پاره اي از آنها را از كتب تاريخ ، و بخشي از آنها را از سنگ نبشته ها و چوبهايي كه اين مطالب در آنها ثبت و كنده كاري شده و در اماكن ياد شده برجاي مانده است و پاره اي از مطالب اين كتاب را از اخبار و گزارشهاي افراد قابل اعتماد به دست آوردم . و قسمتي از آنها را رؤيت كرده ام و همه آنها به خاطرم سپرده شده و پيوندي با آنها برقرار ساخت . من اين مطالب را در اوراقي پراكنده بدون هيچ ترتيب و ساماندهي ـ از بيم آن كه مبادا دستخوش نسيان و فراموشي گردند ـ يادداشت كردم ؛ چرا كه از ابي حمزه انس بن مالكِ انصاري ، خادم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده كه مي گفت :
« يا بُنَيَّ قَيِّدوا العِلم بِالكِتابَةِ »
« فرزندان من ! علم را به وسيله كتابت و نگارش به بند درآورده و از آن صيانت به عمل آوريد . »
آنگاه به نظرم رسيد كه شايسته است آنها را به گونه اي سامان يافته و مرتب فراهم آورم و از تاريخ ابي الوليد ازرقي در جايگاههاي مناسب اطلاعاتي را بدانها ضميمه كنم ؛ چون فوايد و عوايد كتابم با چنين كاري كاملتر مي گردد ، اين كار را انجام دادم و احاديث و آثاري را در فضايل كعبه و اعمالِ مربوطِ به آن و نيز درباره حجرالأسود و ركن يماني و خودِ حَجَر و مقام و مسجدالحرام و مكه و حرم و زمزم و مواضع متبركه ديگر در مكه و حرمِ آن ـ كه ابوالوليد ازرقي يادكرده است ـ مطالبي را افزودم . و مطالب مفيدِ فراواني را ـ كه ابوالوليد ازرقي آنها را نياوده است ـ بدان پيوستم ؛ پاره اي از اين مطالب را كه ازرقي به جمع آن اهتمام ورزيده و پاره اي ديگر كه مورد توجه ازرقي قرار نگرفته است .
آنچه كه ازرقي مورد عنايت و اهتمامش بوده عبارت از احاديث نبوي و آثاري از صحابه و آثار پيشينيان و اخبار مربوط به دوران جاهلي است كه به مكه و مردم و پادشاهان آن و جز آنها پيوند مي خورد . و آنچه را كه به جمع آن اهتمام نورزيده عبارت است از مسائل فقهي و حديثي و اطلاعاتي كه به مكه و حرمِ آن مربوط مي گردد ؛ از قبيل مدرسه ها و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد بن محمد بن وليد بن عقبه بن ازرق ، مؤلف كتاب « اخبار مكه و ما جاء فيها من الآثار » كه در حدود سال250 هـ . ق . از دنيا رفت . و چلبي در كشف الظنون ، تاريخ وفات او را به سال 223هـ . ق . ياد كرده است . و صاحب كتاب « دستور الإعلام » ـ كه نسخه اي خطي است ـ يعني ابن عزم تونسي مي گويد : ازرقي در سال 212هـ . ق . از دنيا رفت بسياري از مورّخان در خلال تاريخ ، كتاب ازرقي را تلخيص كرده اند و كتاب مذكور ، محورِ اساسيِ مطالعه مورخان درباره اخبار مكه به شمار است .
167 |
رباط ها ( 1 ) و جز آنها .
اطلاعاتي را كه از اخبار و گزارشهاي مربوط به واليان مكه ـ كه بر سبيل اجمال آمده ـ و گزارشهاي اسلامي مربوط به مكه و مردم و واليان آن و نيز حُجّاج به دست آوردم و بسياري از اين گزارشها را ازرقي ياد كرده ، چنانكه پاره اي از مآثر و شماري از مسائل فقهي را آورده است . اين بخش از آن دست مطالبي است كه غالباً جالب و شايان توجه است ؛ زيرا بيشتر اين بخش در هيچ كتابي نيامده ، ( 2 ) و بخردان را بدان شوق و علاقه اي وافر است . و بر اين بخش نيز آنچه را كه درباره ساخت كعبه و مسجدالحرام و اماكن آن و اماكن متبركه تحرير كرده بودم افزودم .
و نيز مطالبي را راجع به حدود حَرَم در جهاتي كه هم اكنون معروف است ، با علامات و نشانه هايي كه در آن بنياد شده است آورده ام ؛ زيرا « ذراعي » كه ما در اين كتاب آورديم ذراع يا ذرعِ آهني است كه در مورد قماش در ديار مصر و حجاز به كار مي رود . ذراعي كه ازرقي در كتاب خود آورده « ذراعِ » دست مي باشد .
از آنچه ياد كرديم ، چنين نتيجه مي گيريم كه : تعيين حدودِ حرم به دو صورت و با دو مقياس اندازه گيري مساحت و طول و عرض انجام گرفته است .
پاره اي از مطالبي را كه من در اين كتاب نگاشتم ويراسته آن در كتاب ازرقي وجود ندارد و بايد مطالبِ عاري از خرده و انتقاد را در آنچه كه ما ياد كرديم جستجو كرد .
سپاس خداي را كه نوشتار ما فوايد پراكنده را توأم با جامعيت به سامان آورده و ان شاء الله مفيد و سودمند خواهد افتاد . و با مطالعه آن ، مي توان گفت : با اين كتاب از كتاب ازرقي و فاكهي ( 3 ) بي نياز خواهيم بود ؛ در حالي كه دو كتاب ياد شده كسي را از كتاب ما بي نياز نمي سازد . البته فضيلت سبقت و پيشتازي و تحرير و فراهم آوردنِ مطالب ، از آنِ ازرقي و فاكهي است ؛ زيرا آنچه را كه اين دو ياد كرده اند ، پي و اساسي است كه من كتاب خود را بر آن بنياد كرده ام .
در كتاب محمّد بن اسحاق بن عباس فاكهي مكي ، اموري جداً سودمند و فراوان وجود دارد كه در راستاي كتاب ازرقي و در كتابي كه ما تأليف كرديم نيامده است . فاكهي و ازرقي در سده سوم هجري به سر مي برند و فاكهي به احتمال قوي اندكي از ازرقي متأخر است . و فاصله زمانيِ عصر اين دو با عصرِ ما و تأليف اين كتاب پانصد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رباط ، كه جمع آن ، « رُبُط » مي باشد ، عبارت از ساختماني است كه افرادِ خيّر و نيكوكار براي سكناي تهيدستان كه بر آنها در روزگار جفا رفته ـ اعم از اهل مكه و جز آنها ـ بناكرده اند . شماري از اين بناها ويژه زنان و شماري ديگر ويژه مردان بوده است . در مكه تعداد زيادي از اين رباط ها وجود دارد ، تا آنجا كه محله اي در مكه ديده نمي شود كه در آن رباطي نساخته باشند . رباط در اصل قلعه و حصاري بوده است كه در درونِ آن مجاهدانِ في سبيل الله گردهم مي آمدند و اينگونه بناها ويژه مسلمانان است .
2 ـ كتاب شفاء الغرام بعد از كتاب ابي الوليد ازرقي تأليف شده ، و آنگاه ابن ظهيره قرشي به سال 950هـ . ق . كتاب « الجامع اللطيف في فضل مكة و أهلها و بناء البيت الشريف » را نگاشت ؛ چنانكه قطبي حنفي ( م988هـ . ق . ) كتاب « تاريخ القطبي » را كه به « الإعلام بأعلام بيت الله الحرام » را تأليف كرد و آن را در 984هـ . ق . به پايان برد . پس از آن ، كتابهاي زيادي در زمان معاصر راجع به مكه و بيت الله الحرام نگاشته شد ؛ از آن جمله اند : كتاب « تاريخ عمارة البيت الحرم » از حسين بن عبدالله باسلامه ؛ چنانكه همين مؤلّف كتاب « تاريخ الكعبة العظيمه » را تأليف كرد ؛ بدينسان احمد سباعي كتاب « تاريخ مكه » را ساخت كه در سال 1372هـ . ق . آن را منتشر كرد . اين كتب ، مراجع ارزشمندي درباره بلد الحرام مي باشد و همه نويسندگان آن از مردمِ مكه هستند .
3 ـ تاريخ تولّد فاكهي معلوم نيست . وي حدود سال 280هـ . ق . يعني سي سال بعد از ازرقي زاده شده و نسخه اي از كتاب او در يكي از كتابخانه هاي اروپا وجود دارد ، و به گمانم در « نجد » نيز نسخه ديگر از اين كتاب وجود داشته باشد . راجع به اخبار مكه كسي جز واقدي ( م207هـ . ق . ) و مدائني ( 135 ـ 225 ) و زبير بن بكار ( 172 ـ 256هـ . ق . ) و عمرو بن شبه ( 172 ـ 262هـ . ق . ) و ازرقي ( م250 هـ . ق . ) ، پيشتاز نيست .
168 |
چهل و يا چند سالي بيشتر است . ( 1 )
پس از فاكهي و ازرقي ، در آن راستايي كه اين دو مطالب را در تاريخ مكه برگزار كرده اند ، كتابي را احدي تأليف نكرده است . بعد از اين دو ، در اين فرصت زمان دور و دراز ، از آن نسخ مطالبي را كه به نقل از اين دو ياد كرديم ، امور فراواني روي داده است ؛ و به همين جهت احاطه به سراسرِ اين امور ناممكن مي نمود . و ما توان و كوششِ خويش را در فراهم آوردنِ آنها به كار گرفتيم و بر بخشي از آنها دست يافتيم و در دلم نسبت به اموري كه نتوانستم بر آنها دست يابم احساس حسرت و افسوس مي نمايم .
من در شگفتم چرا فضلاي مكه بر روال تأليف ازرقي از نگارش تاريخ مكه دريغ و اهمال ورزيده و تأليفي براي تاريخ مكه از خود به جاي نگذاشته اند ، تاريخي كه حاوي اطلاعاتي درباره شخصيتهاي برجسته مردم مكه و ولات و پيشوايانِ ديني و قضات و خطبا و علما و رواتِ اين ديارِ مقدس باشد ، تأليفي كه فضلاي ديگر درباره بلادِ خود به سان ازرقي به ارمغان آورده اند ؛ مانند « تاريخ بغداد » از خطيب بغدادي . ( 2 ) و پس از او « تاريخ دمشق » از ابن عساكر . ( 3 ) و « تاريخ مصر » از قطب حلبي و جز آنها از كتب تاريخي كه درباره سرزمينهاي مختلف نگارش شده اند .
خداوند متعال توفيق جمع و تأليف قسمتي از اين مقوله را نصيبم ساخت ؛ و انگيزه آن شوق و گرايشي بود كه شناخت چنين مقوله اي را در خود احساس مي كردم و تواريخ و طبقات و معاجم و مشيخه ها ( 4 ) و ساير آثار ؛ از قبيل يادداشتهاي علما را به تتبع گرفتم و بر بخشي از مطلوبِ خود دست يافتم . آنگاه امور مناسبي را كه باز يافته بودم به ترتيب حروف معجم ـ جز محمّدها و احمدها ـ مرتب ساختم ؛ زيرا كساني كه به اين دو نام ، موسوم بوده اند ، مقدم بر ديگران به شمارند ؛ چرا كه اين دو نام ، از نامهاي پيامبر مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد . و نام آن حضرت در آغاز كتب تراجم توأم با مقداري از سيره آن حضرت ، به طور فشرده و به منظور تبرّك به آن ، مذكور است .
در آغاز كتاب ، مقدمه لطيف و كم حجمي را تمهيد كردم كه حاوي مقاصد اين كتاب مي باشد . و در واقع اين مقدمه را از مطالب گسترده كتاب تلخيص نمودم ؛ زيرا تأليفي كه اين مقدمه ، آغاز آن را تشكيل مي دهد جامع بخشي از اخبار مكه و آن چيزي است كه در آن قابل ذكر است و نيز حاوي مطالبي از اخبار مردم مكه و كساني
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ فاسي نويسنده همين كتابِ « شفاء الغرام » ، به سال 775 هـ . ق . زاده شد و در سال 832 هـ . ق . از دنيا رفت و كتاب ياد شده را در سال 816 هـ . ق . تأليف كرد .
2 ـ خطيب بغدادي به سال 406 هـ . ق . از دنيا رفت و كتاب او مأخذ و منبع مهمي در تاريخ بغداد مي باشد .
3 ـ ابوالقاسم ثقة الدين علي بن ابي محمد الحسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسيني دمشقي شافعي ، معروف به « ابن عساكر » كه در محرم 499 هـ . ق . متولد شده و در رجب 571 هـ . ق . از دنيا رفت . وي داراي آثار فراواني در حديث است ؛ و اهمّ كتب او عبارتند از : « التاريخ الكبيرلدمشق » كه كتابي مشهور و در چند مجلد است . ( بنگريد به : هدية العارفين في أسماء المؤلفين وآثار المصنّفين ؛ از اسماعيل پاشا بغدادي ، مجلّد اول ، ط استانبول ) .
4 ـ معاجم عبارت از كتبي است كه طبق حروف معجم ( هجاء ) تصنيف شده اند . مشيخات از سنخ همان معاجم است با اين تفاوت كه در معاجم مشايخ عيناً به ترتيب حروف معجم تنظيم شده ، بر خلاف « مشيخات » . حافظ ابن حجر مي گويد : مشيخه به عنوان عَلَم بر جزوه هايي اطلاق مي شود كه شيوخ در آن فراهم مي آيند . و اين واژه ، اصطلاحي كهن است .
169 |
است كه همراه با يادكردِ نام مردم مكه بدانها اشارتي داشتم . و اين مقدمه را « العقد الثمين في تاريخ البلد الامين » ناميدم . آنگاه پس از آن كه براي اكثرِ آن ، سياهه اي فراهم آوردم و آنچه را در خزينه ذهنم داشتم تنظيم كردم ، آن مقدمه را گسترده تر برگزار نمودم و به اندازه نيمي از حجم كتاب را تلخيص كردم و اين مطالبِ تلخيص شده را به « عجالة القِري للراغب في تاريخ اُمّ القري » موسوم داشتم .
از خداوند متعال درخواست مي كنم توفيق تحرير و پاكنوشتِ اين مسوّده را براي من هموار و آسان گرداند و براي ديگران و نيز براي خودم سودمند افتد و به خاطر انجام آن پاداشي بزرگ به من ارزاني دارد .
اين تأليف و اثري كه محتواي آن ، تراجم و گزارشها است خالي از دريغكاري و نارسايي نيست ؛ علت آن اين است كه تاكنون اثري را به سان آن و در راستاي مسائلي كه در آن مطرح كرده ام نديده ام . آنچه ديدم اين بود كه يكي از مورخان ، كتابي را در تاريخ مكه نگاشت ، و او همان شريف زيد بن هاشم بن علي بن مرتضي علوي حسني است ، و ابوالعباس احمد بن علي ميوَرقي ( 1 ) نَسَب او را بدينسان ياد كرده است و از او با تعبير « وزير مدينة الرسول » نام برده و در نامه اي كه زيد به ابوالعباس نگاشته ، از او چنين ياد كرده است :
اين نامه را در كتاب « الجواهر الثمينه علي مذهب آل المدينه » از ابن الشاش مالكي به خط ميورقي آورده كه آن را بر « وجّ مكه » وقف كرده و در آن پس از بسمله آمده است : « زيد بن هاشم بن علي » . آنگاه گفته است :
و بعد ، « فقد خدم بها العبد الضعيف في الثلاثاء ، منتصف شعبان وبخطّ الميوَرْقي فوق شعبان ستّ وسبعين وستمائة » ، پس از آن مطالبي را آورده است و آنگاه گفته است : « وقد خطر للضعيف مع المتاعب التي يعانيها من كلّ وجه إثبات تاريخ لمكّة المشرّفة ؛ وقد أثبتُّ منه إلي الآن نحو خمس كراريس » ، اين رساله و نامه در اينجا به پايان مي رسد .
اما من بر چنين كتابي در تاريخ مكه دست نيافتم و نمي دانم آن را به چه سبكي نگاشته ؛ آيا صرفاً تراجم و شرح احوال است و يا حوادثي است كه طي آن مقداري از اخبار مكه و كعبه معظّمه آمده است ؟ !
ما كتاب خود را « شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام » ناميديم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مَيُوْرقْه ـ كه در « قاف » و « را » ي آن التقاء ساكنين ديده مي شود ـ جزيره اي است در شرق اندلس ( بنگريد به معجم البلدان ، حرف ميم ) اين دانشمند ؛ يعني ميورقي ، ابوالعباس احمد بن علي ميورقي مالكي است كه در آخر ذي حجه 678 هـ . ق . از دنيا رفته و در مقبره ابن عباس روبه روي مسجد عباسي در بيرون آن به خاك سپرده شده است . وي را رساله اي است درباره « طائف » كه « بهجة المهج في بعض فضائل الطائف ووجّ » نامبردار است و نسخه اي خطي از آن وجود دارد .
170 |
* پي نوشتها :