بخش 7

اماکن و آثار موقعیّت اقتصادی مدینه در دوران جاهلیّت و...


77


ميقات حج - سال ششم - شماره بيست و چهارم - تابستان 1377

اماكن و آثار


78


موقعيّت اقتصادي مدينه در دوران جاهليّت و . . .

غلامحسن محرّمي

مدينه به جهت قرار گرفتن در موقعيّت جغرافيايي خاصّ و داشتن مناطق قابل كشت و زرع ، محل زراعت بوده و به كشاورزي و باغداري شهرت داشته است . اين شهر همچنين به خاطر واقع شدن در سر راه كاروانهاي تجاريِ شمال و جنوب ؛ شام ، يمن و مكه ، از نوعي تجارت بهره مند بوده و نيز مردم آن به داد و ستد در خود شهر مي پرداختند و بازار خرده فروشي در آن پررونق بود و از طرفي به اقتضاي شهرنشيني ، نياز به صنعت داشته و از اين نعمت برخوردار بوده اند . در نتيجه صنعتگراني در آن مي زيستند و به صنايع مختلف مي پرداختند . و اينك به وضعيت اقتصادي شهر پيامبر از ابعاد مختلف مي پردازيم :

1 ـ كشاورزي

اقتصاد مدينه ، به خلاف مكّه كه اقتصادش بر تجارت تكيه داشت ، به زراعت و كشاورزي وابسته بود و تقريباً در منطقه اي سرسبز قرار داشت . اين به جهت موقعيتي بود كه مدينه داشت و اهلش را از پيمودن راههاي دور و تحمّل سفرهاي دراز بي نياز مي كرد . آب واديها و حرّه هاي بسياري در آن مي ريخت و از آن براي زراعت استفاده مي كردند . و همين واديها ، جاهاي مناسبي بود براي كشت و زرع . همچنين آب آنها موجب مي شد تا آب


79


زيرزميني نزديك به سطح زمين بالا بيايد و با اندكي كندن بشود به آن رسيد . كثرت چاهها در اين منطقه دليل اين مطلب بود .

آيات بسياري از قرآن كريم به باغهاي نخل و انگور از مزرعه هاي حبوبات و ساير مزارع مدينه اشاره دارد . ( 1 ) و همين امر نشان مي دهد كه اهل اين ديار بهره هاي بسيار از زراعت داشته و كشاورزي كار عمده آنان بوده است . بيشترين زراعت اهل مدينه در زمان جاهليت ، منحصر به داخل شهر بوده و هر گروه و قبيله اي خانه هايشان را در كنار مزارع خود بنا كرده بودند . غالباً اطراف مزارع ديوار كشي شده و داخل مزارع چاههايي براي آبياري داشتند و از واديهاي اطراف بيشتر به عنوان چراگاه و شكارگاه استفاده مي كردند ( 2 ) .

از ثروتمندان انصار ، ابوطلحه انصاري بيشترين باغ و نخل را در ميان انصار دارا بود . باغي مقابل مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) داشت و در آن چاهي بود به نام « حاء » كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وارد آن مي شد و از آب گواراي آن مي نوشيد كه در نهايت با صلاحديد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ابوطلحه آن باغ را به نزديكانش بخشيد ( 3 ) .

كشاورزي مدينه منحصر در چند محصول بودكه مهمترين آنهاعبارت بودند از :

الف ـ خرما

بيشترين محصول مدينه را خرما تشكيل مي داد و زمينش براي اين محصول بسيار مناسب بود . حتي گفته اند : نشاي نخل بعد از گذشت يكسال از كاشت آن در مدينه ثمر مي داد . خرما ارزش زيادي نزد اهل مدينه داشت ؛ به حدي كه جاي پول را در معاملات مي گرفت . بيشتر غذاي آنان خرما بود . روي آن معامله مي كردند . دست مزدها را با آن پرداخت مي نمودند . قرضهايشان را با آن ادا مي كردند .

و نيز از نخل استفاده هاي زيادي مي بردند ؛ يعني از شاخ و برگهاي آن براي سقف خانه و از تنه آن به عنوان ستون استفاده مي كردند . شاخه هاي خشكيده اش را براي هيزم بكار مي بردند و دانه هاي خرما را آسياب مي كردند و به شتران مي دادند .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« خَيْرُ المالِ سِكَّتٌ مَأْبُورة ومُهْرَةٌ مَأْمُورَةٌ » .

« بهترين ثروتها رديف نخلي است كه اصلاح شده باشد و اسب ماده اي است كه زياد بچّه به دنيا آورد . »

خرماي مدينه انواع گوناگون داشت ، بعضي مرغوب بود و بعضي غير مرغوب . مشهورترين انواع آن خرماي « صيحاني » ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بقره : 261 ، 264 و 266 ، انعام : 99 و 141 ، مؤمنون : 19 ، يس : 33 و 34 و ق : 11 ـ 7

2 ـ دكتر حميدالله . محمد ، رسول اكرم در ميدان جنگ ، انتشارات كتابفروشي محمدي ، ترجمه : سيد غلامرضا سعيدي ص 75 ـ 73

3 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت ، دار بيروت للطباعة والنشر ، 1408 هـ . ج1 ، ص 299


80


« عذق زيد » ، « عجوه » و « صرفان » است و بعضي از نويسندگان تا صد و سيزده نوع خرما براي آن شمرده اند . ( 1 )

مردم مدينه نخل را به صورت منظّم و رديف شده مي كاشتند كه از كنار هر رديف ، جوي آبي مي گذشت و در مواقع معيّن ، آب را در جويها جاري مي ساختند . به اين رديف ها « سكّه » مي گفتند ، چنانكه در حديث فوق الذّكر گذشت . ( 2 )

ب ـ جو

محصول مهم ديگر در مدينه جو بود . آن را گاهي در مزارع خالي و گاهي در باغها و زير درختان نخل مي كاشتند . مقدار آن تقريباً به يك چهارم محصول خرما مي رسيد و بر خلاف خرما كه غالباً بيش از نياز مردم بود ، محصول جو نياز اهل شهر را كفايت نمي كرد و مجبور بودند مقداري از خارج وارد كنند .

در كنار اين دو محصول مهم ، محصولاتي ديگر از قبيل گندم ، مويز و انواع ميوه هاي ديگر از جمله انار ، موز ، ليمو و خربزه در مدينه كاشته مي شد ، چنانكه سبزيجاتي چون لوبيا ، پياز و سير نيز به عمل مي آوردند ( 3 ) .

آبياري در بعضي مناطق با آب واديهايي بود كه در فصول باران جمع شده و به سوي پايين سرازير مي گشت . كشاورزان اين آبها را به حوضها و بركه هايي كه پيشتر آماده شده بود ، هدايت مي كردند و از آن براي آبياري استفاده مي نمودند .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بگونه اي آب را ميان كشاورزان تقسيم مي كرد ، كه صاحبان زمينهاي بالا بعد از رسيدن به حدّي جلو آب را رها مي كردند تا پاييني ها هم استفاده كنند . نوع آبياري وادي مهزور ، مذينيب و بطحان بدينگونه بود و وادي مهزور به قبيله بني قريظه تعلق داشت . هنگامي كه باران زياد مي باريد ، سيل اين وادي ، مدينه را تهديد مي كرد تا اين كه در زمان خلافت عثمان جلوي آن سدّ ساختند . ( 4 )

چاههاي مدينه

باران در مدينه زياد مي باريد و در واديها روان مي گشت و آب زيرزميني در شهر نزديك به سطح زمين بود . به اين خاطر چاههاي زيادي براي آبياري و شرب ، حفر شده بود . از آب چاهها به وسيله « نواضح » ( 5 ) استفاده مي كردند و گاهي آب به فروش مي رسيد . ( 6 ) البته چاههايي در داخل خانه ها بود كه فقط براي آشاميدن از آنها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالله عبدالعزيز بن ادريس ، مجتمع المدينه في عهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، رياض : عمارة شؤون المكتبات ـ جامعة الملك سعود ص 191

دكتر جواد علي ، المفصّل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، بيروت : دار العلم للملايين . بغداد ـ مكتبة النهصه ج7 ، ص 29

محمد محمد حسن شراب ، المدينة النبويه فجر الاسلام والعصر الراشدي ، دمشق : دار القلم ، بيروت : الدار الشاميه ص 314 ـ 310

2 ـ دكتر جواد علي ، همان منبع .

3 ـ دكتر احمد ابراهيم الشريف : مكه و المدينه في الجاهليه و عهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، دار الفكر العربي ، ص381

4 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت : دار بيروت للطباعة والنشر ، ج1 ، ص446 ؛ ج3 ، ص439 وج4 ، ص205

5 ـ « نواضح » جمع « ناضحه » است و ناضحه به شتر يا گاوي گفته مي شد كه آن را به دلو چاه مي بستند و با رفت و برگشت ، آب را از چاه بيرون مي كشيد و در حوضي كه آماده شده بود مي ريخت و از آن حوض به تدريج مصرف مي شد ( ابوالفرج اصفهاني ، الأغاني ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، ج3 ، ص4 ) .

6 ـ دكتر جواد علي ، المفصّل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، بيروت : دار العلم للملايين . بغداد : مكتبة النهضه ج7 ، ص41 ، 42 و 131


81


استفاده مي شد . نام بعضي از چاههاي مدينه از اين قرار است :

اريس ، جاسوم ، اعواف ، اناء ، انس ، اهاب ، بصه ، بضاعه ، حاء ، حلوه ، ذرع ، رومه ، سقياء ، عهن ، ابي عنبه ، غرس ، قراصه ، قريصه و يسره ( 1 ) .

معيشت و گذران اكثر اهل مدينه با كشاورزي بود . بعضي از آنان زمين داشتند و بعضي ديگر بدون زمين بودند . آنها كه زمين داشتند هر قدر مي توانستند خود مي كاشتند و اگر زمينشان زياد بود مقداري هم به صورت اجاره يا مزارعه در اختيار كساني كه زمين نداشتند قرار مي دادند . مقدار اجاره زمين ، با مرغوب و نامرغوب بودن زمين فرق مي كرد . ( 2 ) .

مالكان در كشت و زرع زمين ، بيشتر اوقات از وجود غلامان و بردگاني بهره مي بردند كه از عراق و شام آورده شده و توسط آنان خريداري مي شدند ( 3 ) . به اين جهت نام بعضي از محصولات كشاورزي مانند « خربزه » را از آنها گرفتند . در حالي كه به خربزه در مكه « بطيخ » گفته مي شد .

كشاورزي بعد از هجرت

با اين كه مدينه شهر كشاورزي بود ، ليكن وضع زراعت مردم آن بويژه انصار ، پيش از هجرت چندان خوب نبود و محصولاتشان آنان را كفايت نمي كرد ، بطوري كه مجبور بودند بقيه نيازمنديهاي خود را از مناطق ديگري مانند شام وارد كنند . بهترين و پربارترين زمينها در دست ساكنان « عوالي » مدينه ، كه بيشتر از يهوديها بودند ، قرار داشت ( 4 ) . به اين جهت ثروتمندان ، بويژه ثروتمندان يهود از اين وضع سوء استفاده مي كردند و به فقيران و صاحبان زمينهاي اندك ، قرض مي دادند و در مقابل رهن مي گرفتند و آنان مجبور مي شدند خرما و انگور خود را روي درخت و محصول جو و گندمشان را قبل از رسيدن بفروشند . بنابراين فاصله فقير و غني زيادتر مي شد و ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقيرتر مي شدند و گاهي صاحب زمين كم مجبور مي شد در مقابل بدهي خود از زمينش دست بردارد و آن را به طلبكارش واگذار نمايد . اين مسائل باعث حقد و كينه ميان مردم مي شد . هر طرف مي كوشيد كه اراضي زراعي را تملّك كند . و گاهي به درگيري و قطع درختان و خراب كردن مزرعه ها منجر مي شد و سرانجام سبب مي شد كه ضربه اقتصادي به مدينه وارد شود . بدين جهت وقتي كه مهاجران به مدينه آمدند و در خانه هاي انصار سكني گزيدند و مخارجشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ العباسي ، احمد بن عبدالحميد ، عمدة الأخبار في مدينة المختار ، قاهره چاپ سوم ، ص233

2 ـ دكتر ابراهيم الشريف احمد ، مكه والمدينه في الجاهلية وعهد الرسول ، دار الفكر العربي ، ص381

3 ـ ياقوت حموي ، همان منبع ، ج5 ، ص 82

4 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت : دار بيروت للطباعة والنشر 1408 هـ . ج1 ، 446


82


بر آنان تحميل شد ، در فشار قرار گرفتند . در حالي كه تعداد مهاجران از صد خانوار تجاوز نمي كرد تا اينكه به صورت مُزارعه در مزارع انصار مشغول به كار شدند . ( 1 )

اين وضع به خاطر اختلافات و منازعاتي بود كه ساليان متمادي ميان انصار وجود داشت و امنيت و آسايش را از آنها ربوده و از پرداختن به زراعت بازداشته بود و تنها در داخل شهر در كنار خانه هاي خود كشاورزي مي كردند و به خاطر عدم امنيت ، مايل به زراعت در خارج شهر نبودند . ولي يهوديها به عكس آنان از موقعيت ها خوب استفاده كرده ، ثروتمند شده بودند و با بهره بالا به انصار قرض مي دادند و هنگامي كه مزارع آنها نصيب مسلمانان شد وضعشان بهبود يافت .

بعد از اين كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از مكه به مدينه هجرت نمود ، كشاورزي در اين شهر رونق گرفت و به خاطر وجود آب وسعت پيدا كرد و در اطراف آن باغهاي زيادي ايجاد شد بطوري كه شهر در محاصره باغها و درختان قرار گرفت ( 2 ) و واديهاي آن آباد شدند . بعضي از مهاجران هم به كشاورزي روي آوردند و چاههايي براي خود كندند و باغها به وجود آوردند و بر اطراف آن ديوار ساختند و محصولات قابل ملاحظه اي برداشت مي نمودند . اگر فتوحات اسلامي نبود ، كه باعث شد تا مهاجران و انصار به ممالك فتح شده جلب شوند ، يثرب يكپارچه باغ و بستان و مزرعه مي گشت و حتي مي توانست نياز غذايي مناطق ديگر را هم تأمين كند .

اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در بيرون از مدينه به كشاورزي و زراعت پرداختند ؛ به ويژه در وادي عقيق كه مكاني پرآب و سرسبز بود و از انتهاي منطقه نقيع شروع مي شد و آب كوههاي جمّاوات و حرّه بر آن مي ريخت و آب آن را تشكيل مي داد . در اين محل ، اصحاب چاههاي زياد مي كندند و باغها و نخلستانها به وجود آوردند و نخلهاي آن از بهترين نخل هاي مدينه بود و در مورد صافي هوا و گوارايي آب و سرسبزي آنجا اشعار فراواني گفته شده است . در زمان عثمان بعضي از اشراف مانند سعيد بن زيد ، سعد بن ابي وقاص ، ابوهريره و سعيد بن عاص براي خود در آنجا قصرها ساختند كه بيشتر وقت خويش را در آن صرف مي كردند . ( 3 ) اين وادي سه بخش بود : « صغير » ، « كبير » و « اكبر » كه قسمت اكبر آن دردست علي ( عليه السلام ) بوده استودرآن چاههايي حفر نموده بودند كه در جاي مسجد شجره كنوني قرار داشته و معروف به « مسجد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ دكتر جواد علي ، المفصّل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، بيروت : دار العلم للملايين . بغداد : مكتبة النهصه ، ج7 ، ص 433

2 ـ همان منبع ، ص 314

3 ـ زين الدين المراغي ، تحقيق النصرة بتلخيص معالم دار الهجره ، مكتبة العلميه بالمدينة المنوره ، ص182

و عبدالسلام هاشم حافظ ، المدينة المنوره في التاريخ ، منشورات نادي المدينة المنورة الادبي ، ص سوم ، ص38


83


آبيار » يا « آبار علي » بوده است . ( 1 )

در منطقه « جرف » نيز صحابه مزارعي به وجود آورده بودند . عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف در آنجا مزرعه داشتند و عبدالرحمن با بيست شتر مزرعه خود را با آب چاه آبياري مي كرد .

در قسمت شرقي هم مزارعي وجود داشت و از آبهايي كه از حرّه سرازير مي شد ، آبياري مي گشت . زبير بن عوام در اين ناحيه مزرعه اي داشت و بر سر آب با مردي از انصار اختلاف پيدا كرد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ميانشان قضاوت نمود . ( 2 ) طلحة بن عبيد در وادي قنات مزرعه گندم به وجود آورده بود و با بيست شتر از آب چاه ، آن را آبياري مي كرد . ( 3 )

اين شكوفايي و گسترش زراعت در مدينه ، در اثر تشويق رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به كشاورزي و زراعت بود تا مسلمانان به خودكفايي برسند و نيازمند ديگران نباشند . مهاجران بعد از رسيدن به مدينه در مزارع و باغات انصار شروع به كار كردند و به آنها اجاره پرداخت نمودند . ( 4 ) هر كس زميني از زمينهاي موات را آباد مي كرد از آنِ او مي شد . از طرفي ديگر ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) زمينهاي موات و زمينهاي فتح شده و مناطقي را كه انصار به آن حضرت مي بخشيدند به صورت اقطاع ( 5 ) در اختيار مهاجران قرار مي داد ؛ از جمله ابوبكر ، عمر ، زبير و عمارياسر از اقطاعات پيامبر برخوردار شدند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چهار قطعه زمين : الفقيرين ، بئر قيس و شجره را به علي ( عليه السلام ) اقطاع دادند . همچنين آن حضرت به بزرگان بعضي از قبائل ؛ مانند زيد الخيل ، مجاعة بن مرارة بن سلمي از اهل يمامه و مشمرج بن خالد السعدي زمينهايي را به صورت اقطاع واگذار كردند . غالباً زمينهايي را كه پيامبر اقطاع مي داد زمينهاي موات بودند ( 6 ) و رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مناطقي چون وادي عقيق ، عوالي و حرّه شرقي به اكثر مهاجران اقطاع داده و زمين بخشيده بودند . بعد از كوچ دادنِ بني نضير ، زمينها و باغات آنجا چون بدون جنگ فتح شده بود ، خالصه پيامبر گرديد و آن حضرت نيز آن را ميان مهاجران و دو نفر از انصار تقسيم كرد ، مهاجران در مناطقي چون « غابه » هم داراي زمين شدند و درختان آن را قطع كردند و زمينش را اصلاح نمودند و نخل و گندم كاشتند ( 7 ) .

2 ـ تجارت

گرچه در اخبار مربوط به جاهليت ، اهل مدينه بيشتر به عنوان كشاورز و زارع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سمهودي . وفاء والوفا باخبار دار المصطفي ، دار احياء التراث العربي ، تحقيق ؛ محمد محي الدين عبدالحميد ، ج3 ، ص1307 و 1068

2 ـ ياقوت حموي ، همان منبع ، ج2 ، ص128

3 ـ ابن سعد ، الطبقات الكبري ، دار بيروت للطباعة والنشر ، ج3 ، ص222

4 ـ دكتر جواد علي ، همان منبع ، ص 220 ـ 218

5 ـ اقطاع ؛ يعني اين كه حاكم قطعه اي از زمين را در اختيار شخصي بگذارد تا آن را آباد كند .

6 ـ دكتر نجمان ياسين ، تطور الأوضاع الاقتصاديه في عصر الرساله والراشدين ، بغداد : دار الشؤون الثقافية العامه ، ص145

7 ـ ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت : دار بيروت للطباعة والنشر 1408 هـ . ج4 ، ص182


84


شناخته مي شوند ولي با بررسي روايات ، مي توان به اين نتيجه رسيد كه تجارت هم كم و بيش ميان آنها رواج داشته و بعضي از اهالي اين شهر با يمن و شام به تجارت مي پرداختند و ثروت زيادي از اين راه به چنگ آورده بودند ، حتي پول به ربا مي دادند ؛ از جمله اصيحة بن جلاح رييس قبيله اوس ، يكي از ثروتمندان مدينه بود و پول به ربا مي داد و مالكِ دو برج ( 1 ) و صد شتر بود . سعد بن عباده از ثروتمندان مدينه ، در سخاوت و بخشش ، شهرت زيادي داشت و در ياري رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كوتاهي نمي كرد . در مدينه بيشتر تجارت به صورت داخلي و خرده فروشي بود . اهالي آن به علت اشتغال به كشاورزي چندان رغبتي به تجارت نشان نمي دادند . چون مدينه سر راه قرار گرفته بود ، اهالي تنها براي رفع نيازهاي ضروري خود هنگام توقف كاروانهاي تجاري ، با آنها داد و ستد مي كردند . عمده تجارت خارجي مدينه توسط كاروانهاي تجاري بود كه از شام مي آمدند و كالاهاي خود را به فروش مي رساندند و كالاهاي آنها عبارت بود از گندم ، جو ، زيتون ، انجير و پارچه .

هنگام ورود يكي از اين كاروانهاي تجاري بود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مسجد مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود كه مردم با شنيدن صداي طبل كاروان براي اين كه كالاهاي مورد نياز خود را تهيه كنند ، به سوي كاروان رفتند و جز اندكي در حضور پيامبر باقي نماندند و محل نماز را ترك كردند . خداي تعالي به اين جهت آنها را در سوره جمعه توبيخ كرده است . ( 2 ) اين كاروانها عامل تبادل خبر بودند و چون رفت و آمد اين كاروانها زياد بود ، هر روز اخبار شام به گوش مسلمانان مي رسيد و اخبار مدينه به شام مي رفت . پيش از جنگ تبوك كارواني از شام به مدينه آمد و خبر آورد كه روميان از قبائل لخم ، جذام ، غسّان و عامله نيرو جمع كرده اند و مقدمه سپاهشان را به « بلقاء » فرستاده اند و « هرقل » در « حمص » مانده و آماده حمله هستند . طبق اين خبر ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي رفتن به تبوك آماده شدند ( 3 ) و هنگامي كه ابوبكر عمرو عاص را با لشكري به سوي فلسطين مي فرستاد يكي از اين كاروانها خبر حمله مسلمانان را به هرقل رساند و آنها براي مقابله آماده شدند . ( 4 )

يهوديها هم در اين نوع تجارت شركت داشتند . بخصوص كه جو از شام وارد مي كردند و در بازار بني قينقاع به فروش مي رساندند . ( 5 ) بعضي از تاجران مكه هم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ به چنين برجهايي در مدينه « اُطُم » مي گفتند كه هم جنبه امنيّتي داشت و مانند قلعه بود و هم جنبه اقتصادي ، كه به جاي قصر و كاخ مورد استفاده قرار مي گرفت .

2 ـ دكتر جواد علي ، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، بيروت : دار العلم للملايين ، بغداد : مكتبة النهصه ، ج4 ، ص141 و ج7 ، ص293

3 ـ واقدي ، المغازي ، بيروت : عالم الكتب ، ج3 ، ص989 و 990

4 ـ دكتر جواد علي ، همان منبع ، ج4 ، ص141

5 ـ دكتر جواد علي ، همان منبع ، ج7 ، ص58 و 293 و دكتر توفيق برّو ، تاريخ العرب القديم ، دمشق ط1 ، ص307


85


وقتي كه از يثرب عبور مي كردند ، سر راه خود با آنها داد و ستد مي نمودند ، چنانكه هاشم جدّ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام گذشتن از يثرب با « سلمي » مادر عبدالمطلب ازدواج كرد و عبدالله پدر بزرگوار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام برگشتن از شام در مدينه از دنيا رفت . ( 1 ) بدين منظور بازارهايي در زمان جاهليت در مدينه وجود داشت كه عبارت بودند از :

بازاري در ناحيه اي به نام يثرب ، بني قينقاع ، بازاري در منطقه صفاصف ، بازاري در كنار قلعه مزاحم و بقيع الخيل . بعضي از اين بازارها دائمي بود و بعضي ديگر در مواقع معيني از سال برگزار مي شد و در بقيع الخيل ، حيوانات و مواد غذايي به فروش مي رسيد . از همه بازارها ، بازار بني قينقاع كه از آن يهود بود ، رونق زياد داشت و در آن زينت آلات و وسائل فلزي داد و ستد مي شد ( 2 ) .

وضعيت تجاري مدينه بعد از هجرت

پس از اين كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند ، چون پيشه اصلي شان تجارت بود ، بعضي شان مشغول تجارت شدند و افرادي از انصار هم از آنان پيروي كرده ، وارد بازار شدند و به داد و ستد پرداختند و تجارت در مدينه رونق گرفت و اهل مدينه با مناطق ديگر به تجارت مشغول شدند و توانستند با اهل مكه رقابت كنند . اوج اين تجارت بعد از فتح مكه و ورود قبائل حجاز به اسلام بود ، چون آنان موظّف بودند كه به دولت مدينه زكات بپردازند و اين اموال سرمايه تجاري براي اهل آن قرار گرفت .

حاطب بن ابي بلتعه مواد غذايي مي فروخت . ( 3 ) دحيه كلبي از شهرهاي شام روغن زيتون و مواد غذايي وارد مي كرد . ( 4 ) ابامعلق انصاري نيز بعد از هجرت با سرمايه خود و ديگران با شهرهاي ديگر رابطه تجاري داشت . يكسال پيش از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ابوبكر همراه نعيمان و سويبط بن حرمله براي تجارت به شهر بُصراي شام رفته بودند . همچنين تجّار شام كالاهايي چون روغن ، گندم ، جو ، انجير ، پارچه و آنچه در شام وجود داشت به مدينه مي آوردند و تاجران نبطي ، گندم و زيتون وارد مي كردند . مهمترين كالاهايي كه از خارج وارد مدينه مي شد ، انواع پارچه براي لباس و عمامه بود . از يمن هم عطر مي آوردند .

از جمله مناطقي كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با مدينه رابطه تجاري داشت ، نجد بود . آن حضرت اسراي بني قريظه را توسط سعد بن زيد انصاري به نجد فرستاد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن هشام ، السيرة النبويه ، بيروت : دار المعرفه ، ج1 ، ص137 و 158

2 ـ ابن شبه ، تاريخ المدينة المنوره ، قم : منشورات دار الفكر 1410 هـ ، ج1 ، ص305

3 ـ عبدالله عبدالعزيز بن ادريس ، مجتمع المدينه في عهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، رياض : عمارة شؤون المكتبات . جامعة الملك سعود ، ص191

4 ـ دكتر جواد علي ، همان منبع ، ص 293


86


تا آنها را بفروشد و به جايش اسب و سلاح بخرد ؛ چنانكه از يمامه خرما به مدينه مي آوردند . ( 1 )

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هم براي رونق تجارت ، براي مسلمانان بازاري بنا كرد . مكان اين بازار را ابتدا در منطقه بقيع تعيين نمود ولي با مخالفت يهوديان روبرو شد و آن را به مكان بازار مدينه در نزديكي مسجد منتقل ساخت . مكان اين بازار مانند بازارهاي بين روستاها ، در فضاي باز بود و سايباني در آن وجود نداشت و معامله گر مي توانست كالاي خود را بر زمين بگذارد و خود در بازار گردش نمايد و متاعش را هم مشاهده كند و مواظب آن باشد . طول اين بازار بيشتر از عرضش بود و در آن انواع مواد غذايي ؛ مانند خرما ، گندم و روغن و انواع پوست دباغي شده و انواع لباسها و اثاثيه منزل به فروش مي رسيد .

بزّازان براي خود مكان مخصوصي داشتند و عثمان بن عفّان و طلحة بن عبيدالله از جمله بزّازان بودند . براي فروش حيوانات جاي خاصّي بود . و همه چيز در اين بازار وارد مي شد ؛ مانند گندم ، روغن زيتون ، عسل ، اسب و سلاح و همچنين بعضي اشياي لوكس ؛ مانند ظروف نقره به فروش مي رسيد .

رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كار بازار را تنظيم كرده و بر آن اشراف داشت و خود اداره آن را بر عهده مي گرفت ، عامل مخصوصي را بر آن نگماشت در حالي كه براي بازار مكه عاملي را تعيين كرد . چون خود در آنجا حاضر بود و نظارت مي كرد . آن حضرت قيمتها را تعيين مي كرد . از احتكار منع مي نمود و حدود و قانوني براي جلوگيري از « غَبْن » فروشنده و خريدار وضع ساخت . در حالي كه در جاهليت هيچ مراقبتي بر بازار نبود . در كيل و وزن نظمي وجود نداشت و كم فروشي و غشّ به وفور يافت مي شد . در اين باره آيه : { وَيْلٌ لِلْمُطَفّفينَ } نازل شد .

قبائل مجاور مدينه در شكوفايي و رواج بازار مدينه سهم بزرگي داشتند و در طول سال كالاهاي خود را به آنجا مي آوردند و به داد و ستد مي پرداختند . مهمترين چيزي كه به مدينه مي آوردند : اسب ، گوسفند ، شتر و روغن بود . در آن ايام بود كه رسول خدا از شخصي از قبيله بني فزاره اسبي را به قيمت ده اوقيه نقره خريد . قبايل اطراف پيش از تحريم شراب ، شراب و همچنين گوشت حيوانات شكار شده را به آنجا مي آوردند و مانند زمان جاهليت با صداي بلند كالاي خود را عرضه مي كردند و از بازار مدينه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالله عبدالعزيز بن ادريس ، همان منبع ، ص214 و 215


87


خرما و گندم و بعضي از لباس ها را مي خريدند . ( 1 )

3 ـ صنعت

زندگي يكجا نشيني و پيشه زراعت و تجارت ، بر خلاف صحراگردي و چادرنشيني ، صنايع خاصّ خود را مي طلبد . شهرنشيني مسكن و كشاورزي وسائل آن و دفاع از شهر وسائل دفاعي و تجهيزات جنگي لازم دارد . براي هر يك از اين ها صنعتگران مخصوصي بايد مشغول به كار شوند . مدينه هم كه شهر بود چنين وسائلي را لازم داشت و اهل آن نمي توانستند همه را از خارج وارد كنند . بنابر اين از خود صنعتگراني داشتند . ولي بيشتر صنايع مدينه در دست يهوديان بود . چون عربها چندان رغبتي به صنعت نشان نمي دادند و صنعتگر را تحقير مي كردند . از اين رو يهوديان صنايعي چون دباغي ، رنگرزي ، آهنگري و سلاح سازي را در اختيار گرفته بودند و گروهي از آنها به زرگري مي پرداختند . ( 2 ) و هنگام هجرت پيامبر به مدينه تنها يك نجّار به نام ميمون در آنجا وجود داشته است . ( 3 ) مدينه براي قبائلي چون جهينه ، غفار ، عذره و بلّي مركزيت داشت و افراد اين قبائل براي رفع نيازهاي خود به مدينه مي آمدند . ( 4 )

4 ـ دامداري

مدينه منطقه دامداري نبود و زمينهاي مرغوب آن در جهت توليد محصولات كشاورزي كاشته مي شدند و اطراف آن هم از آنِ قبائل صحراگرد و بدوي بود . با اين حال اهل مدينه تعدادي شتر و گوسفند و ساير حيوانات اهلي را نگهداري مي كردند و آنها را از شاخه درختان و كنار باغها مي چراندند و نيز مناطقي در اطراف مدينه بود كه چراگاه به شمار مي آمد ؛ از جمله در شمال غربي مدينه منطقه « زرغابه » و « غابه » كه در راه شام قرار داشت و هفت ميل از مدينه دور بود ، درختچه هايي بود كه شتران مي توانستند از آن بخورند . ( 5 ) شتران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آنجا مي چريدند كه « عيينة ابن حصن » آنها را غارت كرد . ( 6 ) در جنوب نيز چراگاههايي پيدا مي شد كه بعضي از شتران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در جايي به نام « ذي الجدر » چرانده مي شدند . هشت نفر از قبائل عرب به مدينه آمدند و اسلام آوردند ، ولي نتوانستند با آب و هواي شهر مدينه سازگاري داشته باشند و مريض

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ابن قتيبه ، ابي محمد عبدالله بن مسلم ، المعارف ، تحقيق : ثروت عكاشه ، منشورات الشريف الرضي ص575 و عبدالله عبدالعزيز بن ادريس ، مجتمع المدينه في عهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، رياض : عمارة شؤون المكتبات ـ جامعة الملك سعود ، ص213 ـ 209

2 ـ دكتر توفيق برّو ، تاريخ العرب القديم ، دمشق ط 1 ، ص 307

3 ـ سمهودي ، وفاء الوفا باخبار دار المصطفي ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، ج2 ، ص396

4 ـ حسين مونس ، اطلس تاريخ اسلام ، قاهره : الزهراء الاعلام العربي ، ص 104

5 ـ دكتر احمد ابراهيم الشريف ، مكه والمدينه في الجاهليه وعهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، دار الفكر العربي ، ص384

6 ـ واقدي ، المغازي ، بيروت : عالم الكتب ، ج2 ، ص538


88


شدند ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آنها را به « ذي الجدر » فرستاد تا در آنجا از شير شترانش تغذيه كنند و آنان بعد از چند روز مرتد شدند و چوپان شتران را كشتند و شتران را به غارت بردند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بعد از اطلاع از قضيه ، به تعقيب آنها پرداخت و آنها را گرفته ، به سزاي عملشان رساند . ( 1 )

ميان مدينه و ربذه منطقه اي بود كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آن رابراي شتران زكات حمي ( 2 ) قرار داده بود . در جنوب غربي مدينه منطقه « نقيع الخصمات » را براي اسبان مجاهدان قُرُق نموده و به آنها اختصاص داد . ( 3 ) مردم مدينه تعدادي گاو براي شخم زدن زمين داشتند و تعدادي شتر ، براي اين كه آب را توسط آنها از چاه بيرون بياورند و به جاهاي ديگر برده و زمينشان را آبياري كنند و به اين شتران « نواضح » مي گفتند . بعضي از اهل مدينه تا صد شتر داشتند . بدويها هم شتر و ساير حيوانات اهلي به مدينه مي آوردند و به فروش مي رساندند ، ولي نسبت به اهل مكه به دامداري راغب نبودند . اما بعد از هجرت وضع فرق كرد و مردم بيشتر به تجارت مشغول شدند و تجارت با خارج ، شتران بيشتري لازم داشت و به خاطر جنگهايي كه پيش مي آمد ، نياز بيشتر به اسب پيدا مي شد از اين رو مردم اسبان زيادي را از قبائل اطراف خريداري كردند ، به حدي كه اسبان انصار در جنگ فتح مكه پانصد رأس بود و در يك كاروان پانصد شتر عبدالرحمن بن عوف وارد مدينه شدند . ( 4 ) در حالي كه در جنگ بدر همه مسلمانان يك يا دو اسب داشتند .

تحول وضع اقتصادي مدينه بعد از هجرت

وضع اقتصادي مدينه و انصار پيش از هجرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ضعيف و كم رونق بود و اين به جهت جنگها و اختلافات طولاني آنها بود ، ليكن به عكس ، يهوديان ثروتمندتر شده و با بهره زياد ، پول به انصار قرض مي دادند و گاهي بهره پول در سال به پنجاه درصد مي رسيد و خداي تعالي به اين خاطريهوديان رادرقرآن توبيخ فرموده است .

هنگامي كه مهاجران به مدينه وارد شدند سخت ترين روزهاي انصار بود و به ابتدايي ترين نياز محتاج بودند و در جنگ بدر نتوانستند بيش از هفتاد شتر تهيه كنند . و نمي توانستند همه مهاجران را تأمين نمايند و عده اي از واردين به مدينه در كنار مسجد سكني يافتند و غذايشان تنها خرما بود و از خرما خوردن خسته شده بودند و به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شكايت كردند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ واقدي ، همان منبع ، ص 569 و ياقوت حموي ، معجم البلدان ، بيروت : دار احياء التراث العربي ، ج2 ، ص114

2 ـ حمي يعني قُرُق كردن محل مخصوصي ، كه در جاهليت بزرگان و رؤساي قبائل اين كار را مي كردند .

3 ـ حافط ابي عبيد قاسم بن سلام ، الامول ، بيروت ط 1408 هـ . ص 386

4 ـ دكتر جواد علي ، المفصّل في تاريخ العرب قبل الاسلام ، بيروت : دار العلم للملايين . بغداد مكتبة النهضه ، ج7 ، ص433


89


فراز منبر رفت و فرمود : « اگر نان و گوشت داشتم به شما مي خوراندم » اين حالت تا جنگ خندق ادامه داشت كه هنگام حفر آن ، از شدّت گرسنگي سنگ به شكم مي بستند ولي بعد از جنگ اين حالت عوض شد و مسلمانان مناطقي را فتح كردند و از خراج و جزيه آن برخوردار شدند و بعد از فتح مكه و جنگ حنين وضع بهتر شد و مسلمانان غنائم زيادي را از قبيله هوازن به دست آوردند . قبائل حجاز به مدينه مي آمدند و اسلام مي آوردند و زكات پرداخت مي كردند و يا مصالحه كرده ، جزيه مي دادند .

پيامبر با اهل تباله ، جرش و ايله براي هر بالغي سالي روي يك دينار مصالحه كرد . با اهل اذرح در سال به صد دينار مصالحه نمود .

با اهل يمن بر مبلغي مصالحه كرد .

با اهل نجران به دو هزار « حله » در سال مصالحه نمود .

از مجوسيان از هر نفر كه به سنّ بلوغ مي رسيد يك دينار مي گرفت .

هنگامي كه از بحرين مالي به دست پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد ، فرمود : در مسجد بگذارند و خودش رفت و نماز خواند و بعد از نماز نشست و هر كس را ديد مقداري از آن عطا كرد . ( 1 ) اين اموال در دست مسلمانان سرمايه گشت تا توانستند با شهرهاي ديگري تجارت كنند و سرمايه زيادي به دست آورند .

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالله عبدالعزيز بن ادريس ، مجتمع المدينه في عهد الرسول ( صلّي الله عليه وآله ) ، رياض : عمارة شؤون المكتبات ـ جامعة الملك سعود ، ص189 و 190



| شناسه مطلب: 83081