بخش 11

3 ـ نزهة الناظرین


155


ميقات حج - سال هفتم - شماره بيست و پنجم - پاييز 1377

نكاتي از كتاب :

نُزهَةُ النّاظِرينْ

في مسجد سيّد الاوّلين و الآخرين

سيد جعفر بن السيد اسماعيل المدني البرزنجي

ترجمه : جواد محدّثي

توضيح :

از نكات دوست داشتني براي علاقه مندان به مباحث حرمين شريفين ، آشنايي با پيشينه مسجدالنبي و مسجدالحرام و حدّ و حدود آنها و تاريخچه بنا و تعميرات و تحوّلات آنهاست .

كتاب « نزهة الناظرين » نگارش سيد جعفربن سيد اسماعيل المدني البرزنجي ( 1250 - 1317 هـ . ق . ) يكي از اينگونه كتابهاست كه به تاريخچه حرم مطهّر نبوي و مسجد پيامبر و بنا و توسعه آن و كيفيت قبر و ضريح آن حضرت و مسائل جنبي آن پرداخته است . مؤلف از قضات مدينه منوّره و از محقّقان تاريخ و ادبيات بوده كه در مدينه به مقام افتاء طبق مذهب شافعي نيز دست يافته بود .

وقتي سلطان عبدالمجيد مسجدالنبي را تعمير و بازسازي كرد ، از مؤلف خواست تا تاريخي سودمند ، جامع و متقن كه مشتمل بر بناي مسجد و تعيين حدود آن و مشخّصات منبر و محرابها و توسعه ها و اضافات بعدي و فضايل مدينه و زيارت قبر رسول خدا و . . . باشد ، بنگارد .

وي نيز در امتثال خواسته سلطان ، دست به تحقيق و نگارش زد و اين كتاب را در يك مقدّمه ، پنج فصل و يك خاتمه نگاشت . كتاب ، مطالب خواندني دارد كه در اين مقاله نمونه هايي از نكات دلنشين و مباحثي كه كمتر مطرح شده است ، از آن كتاب ترجمه شده است .

اميد آنكه براي شما نيز سودمند و جالب باشد .


156


محراب تهجّد ( 1 )

يكي از محراب هاي حرم مطهّر « محراب تهجّد » است كه پشت حجره فاطمه ( عليها السلام ) و بيرون از مقصوره اي قرار دارد كه حجره را دربرگرفته است و در قسمت شمالي حجره و خانه فاطمه قرار دارد . نقل شده كه آنجا محلّ نماز شب پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . گرچه آنچه معروف است ، آن است كه در غير ماه رمضان ، آن حضرت تهجّد و شب زنده داري را در خانه خويش انجام مي داد . از احاديث ماه رمضان نيز چنين برمي آيد . ولي طبق نقل سمهودي در « وفاء الوفا » چنين بوده و آن جايگاه ياد شده ، بيرون از مسجد و روبه روي باب جبرئيل بوده است ، البته پيش از آن كه به صورت فعلي درآيد و اين با آنچه مورّخاني مانند مطري و ابن نجّار در جايگاه ستون تهجّد نقل كرده اند ، موافقتر است . آنان گفته اند كه ستون تهجّد پشت خانه فاطمه ( عليها السلام ) در سمت شمال آن بوده است . در آنجا محرابي است كه هر كس روبه روي آن بايستد ، باب جبرئيل در سمت چپ او قرار مي گيرد .

گفتني است كه در تعميرات جديد زمان ما ، اين محراب بازسازي و تجديد بنا شد و آيه تهجّد ( 2 ) را بر آن نوشتند .

محراب فاطمه زهرا ( عليها السلام ) ( 3 )

از محرابهاي ديگر حرم شريف ، محراب فاطمه زهرا ( عليها السلام ) است كه جلوي محراب تهجّد و داخل مقصوره و ضريح است و روي ستوني ساخته شده كه به صندوقي كه روي قبر حضرت فاطمه ( عليها السلام ) قرار داده شده ، چسبيده است ( بنابر قولي كه حضرت فاطمه در آنجا مدفون باشد ) . بنابراين ، آن محراب ميان اين ستون و ستون تهجّد قرار دارد . محلّ عروسي حضرت علي و فاطمه ( عليهما السلام ) نزد همين ستون

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 148 كتاب .

2 ـ آيه 17 سوره اسراء : { وَمِنَ الليل فتهجّد به نافلةً لك عسي أن يَبْعَثَك رَبّكَ مقاماً محموداً } .

3 ـ صفحه 149 كتاب .


157


بوده است كه محراب ياد شده نزديك آن است ، و آن بنايي توخالي و از رخام است ، شبيه محراب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، كه امروز روي آن پوششي قرار دارد كه آن محراب ديده نمي شود ، مگر آنكه آن پوشش را كنار بزنند تا محراب آشكار شود .

زمين آن محراب ، امروز گودالي شبيه حوض است و پايين تر از كف زمين حجره شريف پيامبر قرار دارد و با سنگ رخام سياه ساخته شده و مانند محراب مي ماند كه مثلّثي شكل است و اطراف آن بر روي زمين ، سنگ رخام سفيد است .

ضريح ياد شده ، الآن مانع از آن است كه مردم در آنجا نماز بخوانند و به آن محراب تبرّك جويند . اين ضريح ، بخشي از مسجد پيامبر و روضه منوّر را نيز قطع كرده است و بخشي از بقعه حضرت ، كه داخل مقصوره و ضريح قرار دارد ، بي شك جزو مسجد است .

داخل حجره شريف ( 1 )

حجره شريفي كه قبور را دربرگرفته و روي آن حجره ، پوشش مقدّس قرار دارد ، در اصل ، اتاق عايشه همسر پيامبر بوده كه از شاخ و برگ خرما ساخته شده بود و با پشم آن را پوشانده بودند . ساختمان آن اتاق ، همانند خود مسجد از خشت بود و شاخه هاي نخل . چون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از دنيا رفت ، بدن او در همان حجره به خاك سپرده شد . سپس عمر ، آن ديواره چوبي را به ديوار اساسي تبديل كرد . آن زمان ارتفاع سقف اتاق به حدّي بود كه دست به آن مي رسيد . هر يك از اتاقهاي خانه آن حضرت ، از شاخ و برگي بود كه آن را با پشم پوشانده بودند و اين پرده و پوشش را با شاخه هاي درخت عرعر بسته بودند . برخي از اتاقها هم از خشت بود . خانه او در سمت غرب يا شمال قرار داشت و گفته اند كه دو در داشت ، يكي در سمت غرب ، يكي در شمال به طرف شام و از شاخه عرعر يا ساج بود . آن در شمالي تا وقتي كه عايشه زنده بود ، باز بود و نمي بستند . پس از وفات رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از يك در وارد مي شدند و بر پيكر مطهّر او نماز مي خواندند و از در ديگر بيرون مي رفتند . نمازشان هم بر آن حضرت به صورت فُرادي بود . . . بين اتاق عايشه و اتاق حفصه ، راه باريكي بود و به خاطر نزديكي اين دو اتاق به يكديگر ، آن دو از داخل اتاقشان با هم صحبت مي كردند يا همديگر را صدا مي زدند . خانه حفصه در سمت قبله بود ، همانجا كه امروز زائران رو به قبر شريف مي ايستند و زيارت مي كنند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 181 كتاب .


158


سپس عايشه اتاق خود را به دو بخش كرد . در يك بخش ، قبر شريف قرار داشت ، و در بخش ديگر خودش بود و ميان اين دو بخش ديواره اي قرار داده شد . گاهي عايشه با همان لباسهاي داخل خانه ، وارد آن قسمت مي شد . امّا از وقتي كه عمر در آن اتاق دفن شد ، جز با پوشش و حجاب كامل وارد آن قسمت نمي گشت . اين وضعيّت به همين شكل بود و حجره مطهّر ديده مي شد ، تا آنكه در زمان عمر بن عبدالعزيز ، وقتي مسجد را باز سازي مي كردند ، ديواري مقابل آن ساختند كه روبه روي زائران قرار دارد .

داخل مرقد مطهّر ( 1 )

در شعبان 1296 هـ . ق . در پي تندبادي شديد ، يكي از پنجره هاي بزرگ گنبد مطهّر در سمت مشرق به داخل حجره شريف سقوط كرد و قطعه اي از يك پنجره ديگر به داخل مقصوره و ضريح افتاد . خبر آن از طريق شيخ حرم ، « خيرالله افندي » به مردم رسيد و ولوله اي در ميان آنان پديد آمد . شيخ حرم اقدام به كشف و پي جويي حادثه كرد . گروهي از علما را كه از جمله من و مفتي حنفيان هم از آنان بوديم گرد آورد .

طبق معمول براي رفتن به پشت بام مسجد شريف ، از راه مناره شكيلي به بالاي بام رفتيم و با نهايت ادب و خشوع به سمت گنبد حركت كرديم تا آنكه به ديواره گنبد نزديك شديم تا ببينيم دقيقاً پنچره ياد شده كجا افتاده است .

فرصت را غنيمت شمردم تا با نگاه دقيق و دقّت نظر به موقعيّت داخل حجره شريف ، ترسيم روشني از آن براي اين نوشته خود داشته باشم ؛ زيرا نگاشتن و تبيين اين نقشه براي آنان كه نسبت به آشنايي با آثار حجره علاقه مندند و اهميّت مي دهند ، از مهمترين چيزهاست ، چون ديواره اي كه حجره شريف را دربرگرفته ، مانع از آن است كه انسان داخل آن را ببيند ، چه داخل ضريح باشد ، چه بيرون آن . از بام مسجدالنبي نيز از خلال پنجره هاي گنبد مطهّر كه از گچ و شيشه ساخته شده قابل ديدن نيست ، حتّي اگر پنجره اي هم نباشد ، به خاطر عرض ديواره گنبد بزرگ ، داخل حجره را نمي توان ديد ، مگر آنكه كسي بيش از حدّ گردن بكشد :

من به خاطر شدّت علاقه اي كه به آگاهي از وضعيّت آن آثار و نشانه هاي داخل حجره و روشن ساختن ديدگانم از فروغ آنها داشتم ، با نهايت ادب و خشوع ، در حالي كه آياتي از قرآن مي خواندم و بر پيامبر خدا صلوات مي فرستادم ، گردن كشيدم تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 193 كتاب .


159


همچون عاشقي شيفته به آن بنگرم . ديدم حجره شريف چهار گوش است و روي آن پوششي قرار دارد كه مانع ديدنِ داخل حجره و گنبد گوچك است ـ آن گونه كه « سمهودي » ترسيم كرده است ـ ولي آنچه ديدم ، وسط فضا حالتي برآمده ، مانند خيمه داشت . گويا اين برآمدگي پوشش به خاطر همان گنبد كوچكي بود كه در زير آن قرار داشت .

در اطراف ديوار حجره ، سايه بان مانندي ديدم از چوبهاي رنگ آميزي شده كه پرده هاي حجره شريف را بر آنها آويخته اند . تنها از سمتِ شمال آن ، پرده را روي دو چوبي آويخته بودند كه از سمت شرق و غرب آمده و سر آن دو چوب روي ستوني پشت حجره به هم رسيده بود .

سر ستونهاي چهارگانه را ديدم كه بالاي هر ستون ، سنگي مربّع بود . شايد سقف حجره بر اين چهار ستون بوده ، پيش از آنكه قبّه شريف را بسازند . وقتي مي خواستند گنبد را بسازند ، آن ستونها را همان طور باقي گذاشتند و محاذي آنها ديواره هايي برافراشتند كه گنبد مطهّر روي آنها قرار دارد . . . سپس نگاهم را به داخل قبّه بزرگ افكندم ، بسيار زيبا و بلند بود ، آراسته با نقش هاي ظريف و خطوطي روشن كه جز آنچه را از سمت غربي روبروي من بود نتوانستم بخوانم كه نوشته بود : « اين گنبد شريف و عالي را ، معترف به كوتاهي و اميدوار به عفو الهي ، قدير قايتباي پديد آورد . »

ضريح حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ( 1 )

ضريحي كه در حدّ فاصل ستونها و پايه هاي گنبد مطهر كشيده شده و حجره پيامبر و خانه فاطمه ( عليها السلام ) را در بر گرفته است ، در سال 668 هـ . ق . به دست « ملك ظاهر ركن الدين » احداث شده است . آن وقت از چوب بود و سه در داشت ؛ دري كه به طرف قبله بود ، « باب توبه » نام داشت ، درِ شرقي به « باب فاطمه » نامبردار بود و به درِ غربي ، كه ميان دو ستونِ پشت ستونِ سرير قرار داشت ، « باب الوفود » گفته مي شد . درِ چهارمي از سمت شمال بر آن اضافه شد به نام « باب تهجّد » يا « باب شاهي » كه تاريخ آن به 729 هـ . ق . هنگام افزودن دو رواق برمي گردد . آنچه را كه ركن الدين ساخت ، ارتفاعش به دو برابر قامت انسان مي رسيد . در سال 694 هـ . ق . « ملك زين الدين » از اطراف ، پنجره ها و شبكه هايي بر آن افزود و ارتفاعش را تا سقف مسجد بالا برد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 208 كتاب .


160


نقشه


161


رنگ سبز « قبّة الخضراء » ( 1 )

در سال 892 هـ . ق . تعميراتي در گنبد بزرگ حرم نبوي انجام گرفته بود ولي دوباره در دوره ملك محمود خان تجديد بنا شد . شكافهايي در قسمت بالايي آن پيدا شده بود كه قسمتهاي بالا را خراب كرده و دوباره ساختند ، در نهايت استحكام و در نهايت ادب و احترام ، بي آنكه ضربه شديد و لرزش ايجاد كنند . اين تعميرات با نصب تخته هايي در حدّ فاصل دو گنبد زيري و بالايي ، براي جلوگيري از ريزش ها بر حجره و حرم پايان يافت . در اين تجديد بنا بيشتر مردم مدينه و فرزندانشان به عنوان تبرّك شركت جستند . پس از پايان بنا ، هدايايي كه از سوي پادشاه براي اهل مدينه فرستاده شد ، بطور يكسان ميان همه تقسيم گرديد . اين واقعه در سال 1233 هـ . ق . واقع شد . سپس در سال 1253 هـ . ق . به دستور پادشاه ، گنبد مطّهر را به رنگ سبز ، رنگ آميزي كردند و جاهايي از مسجد را نيز مرمّت نمودند .

پيشتر رنگ قبّه شريف كبود بود ؛ به رنگ لوحهاي مسي كه بر آن بود . پيوسته و همه ساله آن رنگ تا زمان ما ( 1289 ق . ) تجديد مي كنند . پيش از اين ، آن را گنبد سفيد ، سپس گنبد كبود يا گنبد بزرگ مي ناميدند و اكنون به گنبد سبز « قبّة الخضراء » معروف است .

گشايش زبان با كليد ضريح ( 2 )

در حاشيه فتاواي برخي از اهل مدينه ديدم كه به خط بعضي از علما كه چنين نگاشته بود :

« از سنن و آداب اهل مدينه اين است كه هر گاه كودك آنان زبان نگشايد يا دير به سخن گفتن آيد ، او را كنار حجره شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي آوردند و كليد مرقد را مي گرفتند و چندين بار به آن زبان مي زدند و مي ليسيدند ، او به اذن خداي متعالي زبان باز مي كرد » . از بزرگان مدينه چنين دريافت كرده ايم .

فاكهي نيز از سنن و عادات اهل مكّه نظير اين را نقل كرده و گويد : آنان همين سنت و برنامه را تا امروز هم دارند . هرگاه زبان كودكشان سنگين مي شد و ديرتر از موقع معمول ، به سخن مي آمد ، كودك را نزد نگهبانان كعبه مي آوردند و از آنان مي خواستند كه كليد درب كعبه را داخل دهان كودك كنند . مراقبان كعبه نيز چنان مي كردند ؛ بدين صورت كه چيزي بر صورت كودك مي انداختند و آن را مي پوشاندند ، سپس كليد كعبه را در دهانش وارد مي كردند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ صفحه 215 كتاب .

2 ـ صفحه 308 كتاب .


162


و او به سرعت زبان مي گشود و به اذنِ خداي متعال به سخن مي آمد . اين مسأله در مكّه تجربه شده وتا زمان ماادامه دارد .

ديگري افزوده است : اين كار را تنها درباره كودكاني كه دير زبان باز مي كنند ، انجام نمي دهند ، بلكه كودكان را به نحو عموم چنين مي كنند ، تا متبرّك شوند و اميدوارند تا خداوند منّت نهد و كودكانشان را حفظ و فهم بيفزايد . سپس افزوده است : پدران ما با ما چنين مي كردند . ما هم نسبت به فرزندان خود ( در باره تبرّك با كليد در مرقد نبوي ) چنين مي كرديم و خدا را بر اين نعمت و سنّت ، سپاس ! » .

آنچه را خود ما از عادت مردم مدينه ديديم ، يكي هم اين است كه مادران نوزادان خود را ، پس از نماز مغرب در شبهاي جمعه يا شبهاي دوشنبه ، آنهم اغلب پس از آنكه چهل روز از تولّدشان گذشته باشد ، به حرم پيامبر مي آورند و كنار در خانه فاطمه زهرا قرار مي دهند . خادمان حرم ، كودكان را گرفته و به طرفِ پيش روي قبر مطهر رسول الله مي برند و آنها را آنجا نگه مي دارند و برايشان دعا مي كنند و به قصد تبرّك و اميد به آنكه خداوند عنايت كند و منّت نهد و براي حفظ و سلامتي نوزادان از بيماريها و مرضها و براي طول عمر و . . . يك لحظه كوتاه ، كودك را زير پوشش قبر مطهّر پيامبر داخل مي كنند .

آنچه به نقل از برخي علما درباره سيره مردم مدينه گذشت ، كه كودكانشان اگر دير زبان باز مي كرد ، كليد درِ مرقد پيامبر را به دهان كودكان مي گذاشتند تا حرف بزنند ، اگر چه ما در زمان خود مشاهده نكرديم ، ولي به هر حال كار شايسته اي است و لازم است كه به آن توجّه و اعتنا شود ، به خاطر همان تبرّك و فال نيك زدن و خجستگي و به اميد آنكه خداوند آنها را نگاه دارد ، فهم و حفظشان را بيفزايد و زبانشان باز و گويا گردد و اين تنها مخصوص آنان كه زبانشان سنگين است نباشد ، بلكه شايسته تر است تا چنين كار را با همه فرزندانشان انجام دهند ، آنگونه كه اهل مكّه نسبت به كليد در كعبه چنان مي كردند .

شايد مستند و مبناي كار اهل مكّه در اين زمينه ، عمل عبدالمطلّب باشد كه او در روزي كه حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) به دنيا آمد ، بعنوان شكرانه الهي وي را وارد كعبه مقدس كرد . اهل مدينه نيز در اينكه فرزندانشان را وارد حجره و ضريح پيامبر مي كنند و كليد در حرم را مي ليسند ، به مردم مكّه تأسّي مي كنند و همچون آنان عمل مي نمايند .


163


* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83099