بخش 5

1 ـ نگرشی تازه به رمی جمرات


43


ميقات حج - سال هفتم - شماره بيست و ششم - زمستان 1377

فقه حجّ


44


نگرشي تازه به رمي جمرات

مهدي مهريزي

يكي از واجبات حج ، در روزهاي اقامت حاجيان در منا ، سنگ زدن به سه ستون ويژه است ، كه در اصطلاح فقهي ، به آن « رمي جمار » گويند .

امروزه با ازدحام و انبوهي حاجيان در ايام حج ، انجام اين عمل با مشكلات بزرگي روبرو است ، به طوري كه در موارد بسياري ، حتّي آسيب هاي جسماني به دنبال دارد !

طرح توسعه محل رمي و پيرامون آن ، گر چه بخشي از مشكلات را برطرف ساخته ، ليكن انجام اين وظيفه عبادي همچنان مشكلاتي به همراه دارد و دشواري آن به ويژه براي حاجيان شيعه افزون تر است ؛ چرا كه از ظاهر فتواي فقيهان شيعه ، استفاده مي شود كه برخورد و اصابتِ سنگ به مَعْلَم و نشانه شرط است و پرتاب سنگ و افتادن آن در كنار نشانه ها و ستونها كافي نيست . گفتني است كه در اين نوشتار بحثي فقهي درباره مسأله اصابت سنگ ها به ستون ها صورت مي پذيرد و به اين پرسش كه : « آيا اصابت و برخورد سنگ ها به نشانه لازم است ؟ يا اين كه پرتاب سنگ به طرف نشانه ها و افتادن سنگ در اطراف آن كفايت مي كند ؟ » پاسخ داده مي شود .

مدعاي اين مقاله آن است كه : در رمي اصابت به نشانه ها لازم نيست بلكه آن چه شرط است ، پرتاب سنگ به طرف نشانه ها و قرار گرفتن سنگ بر اطراف آن ها است و نبايد سنگ ها از اين دايره خارج گردد .


45


بررسي مباحث مربوط به اين موضوع ، در دو بخش صورت مي گيرد : ابتدا نظريه طرفداران اصابت به نشانه ها وتبيين مستندات آنها بازگو مي شود و آنگاه مدعاي اين مقاله شرح داده شده ، به شواهد و مستندات آن پرداخته مي شود :

نخست : نظريه اصابت به نشانه ها

طرفداران اين نظريه بر اين باورند كه بايد سنگ ها به سمت جمره پرتاب شود و به بناي مخصوص يا محل آن اصابت كند ، اگر به بنا يا محل آن ـ در صورت نبود بِنا ـ اصابت نكند ، رمي انجام نشده است .

براي اثبات اين راي ، به دو دليل استناد مي كنند :

1 ـ اگر اصابت نكند رمي صادق نيست ، بدين معنا كه اصابت مقوّم رمي است و بدون آن تكليف امتثال نمي شود . ( 1 )

2 ـ استناد به صحيحه معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) . ( 2 )

« وَاِن رميتَ بِحِصاة فوقَعَتْ في محمِل فَاَعِد مكانها ، فان هيَ أصابت انساناً أو جَمَلاً ثمّ وقعت علي الجمار أجزاك » . ( 3 )

« اگر سنگي پرتاب كردي و در محملي قرار گرفت ، دوباره سنگي ديگر پرتاب كن و اگر به انسان يا شتري اصابت كرد اما پس از آن بر جمار قرار گرفت كفايت مي كند . »

نكته اي كه در تبيين اين نظريه بايد روشن شود ، اين است كه : « جمره » به چه معناست و بر كجا اطلاق مي شود ؟ گفتني است اين امر در بسياري از كتب فقهي مسكوت مانده است .

شهيد اول معتقد است كه : جمره ، بناي مخصوص يا محل و جايگاه آن است ، آنجا كه ريگ ها جمع مي شود :

« و الجمرة اسم لموضع الرمي و هوالبناء أو موضِعِه ممّا يجتمع من الحصي ، و قيل هيَ مجتمع الحصي لا السائل منه و صرّح عليّ بن بابويه بأنّه الأرض . » ( 4 )

محل گرد آمدن ريگ ها است نه آنچه از آن برآمده . »

عليّ بن بابويه تصريح كرده است كه جمره « زمين » است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المتعمد في شرح مناسك الحج ، ج5 ، ص189

2 ـ جواهر الكلام ، ج19 ، ص105 ؛ المعتمد في شرح مناسك الحج ، ج5 ، ص189

3 ـ وسائل الشيعه ، ج14 ، ص61 ، باب6 من ابواب رمي جمرة العقبه ، ح1 ؛ جامع الأحاديث ، ج12 ، ص26

4 ـ الدروس الشرعيه ، ج1 ، ص428


46


اما فاضل هندي در كشف اللثام بر اين عقيده است كه جمره نام بناي مخصوص ( ستون ) است و اگر بنا و ستون نباشد ، بر محل آن جمره گويند :

« و يجب اصابة الجمرة بها ، فلايكفي الوقوع دونها ، و هيَ الميل المبني أو موضعه اِنْ لم يكن » . ( 1 )

« واجب است ريگ به جمره اصابت كند و افتادن در كنار آن كافي نيست و جمره عبارت است از بناي مخصوص يا جاي آن ، اگر بنا نباشد . »

نويسنده مدارك الأحكام رأي كشف اللثام را تأييد مي كند و مي گويد : بايد سنگ ها به بنا اصابت كند و اگر بنا وجود نداشت ، اصابت به محلّ آن كافي است :

« و ينبغي القطع باعتبار اصابة البناء مع وجوده لأنه المعروف الآن من لفظ الجمرة و لعدم تيقّن الخروج من العهدة بدونه اما مع زواله فالظاهر الإكتفاء بإصابة موضعه » . ( 2 )

« سزاوار است قطع پيدا كنيم كه برخورد ريگ ها به بنا لازم است ؛ زيرا امروزه همين مطلب شناخته شده و معروف از واژه « جمره » است . و بدون آن يقين حاصل نمي شود كه تكليف امتثال گشته است . آري اگر بنا نباشد مي توان بر حسب ظاهر به اصابت ريگ به محل جمره اكتفا كرد . »

صاحب جواهر پس از نقل اين دو رأي و نظريه ، نظر شهيد را ترجيح داده ، مي نويسد :

« . . . و اليه يرجع ما سمعته من الدروس و كشف اللثام اِلاّ أنّه لاتقييد في الأول بالزوال و لعلّه الوجه لاستبعاد توقف الصدق عليه و يمكن كون المراد بالمحل بأحواله التي منها الارتفاع ببناء أو غيره أو الانخفاض » . ( 3 )

« آنچه از دروس و كشف اللثام نقل شد به آنچه ما گفتيم اشارت دارد ، البته در دروس اصابت به محل منوط و مشروط به نبودنِ بنا نيست و همين نظر پسنديده است ؛ چرا كه بعيد مي نمايد صدق رمي متوقف بر اصابت به بنا باشد .

گفتني است كه احتمال دارد مراد از جمره محل و حوالي آن باشد از بنا گرفته تا پستي هاي اطراف . »

از اينها معلوم مي شود كه دليل شرعي يا تاريخي بر تعيين مراد از جمره در دست نيست ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كشف اللثام ، ج6 ، ص114

2 ـ مدارك الاحكام ، ج8 ، ص8 و 9

3 ـ جواهرالكلام ، ج19 ، ص107


47


روشن نيست كه آيا :

ـ مراد از « جمره » بنا و نشانه هايي است كه امروزه به چشم مي خورد ؟

ـ بنا و محل آن ـ هر دو ـ را جمره گويند ؟

ـ وسعت آن تا چه مقدار و اندازه است ؟ ـ آيا مقداري كه امروزه ديده مي شود توسط پيامبر و ائمه ( عليهم السلام ) تعيين شده يا اينكه به مرور زمان توسعه يافته است ؟

ـ اگر وضع شرعي ندارد ، چرا نتوان بيش از اين توسعه داد ؟

ـ و بالاخره قطر نشانه ها تا چه اندازه مي تواند باشد ؟ آيا تعيين شرعي دارد ؟

روشن است كه هيچ يك از اين پرسشها در نصوص ، مورد تعيين و تأييد قرار نگرفته است ؛ از اين رو فقيهان نيز به سكوت از آن گذشته يا سخناني مجمل و بي سند در تفسير آن ارائه كرده اند .

دوم : نظريه عدم تعيّن اصابت به نشانه ها

به نظر ما براي امتثال تكليف رمي ، بايد سنگ با قصد به طرف محل پرتاب شود و در نهايت به مَعْلَم ها اصابت كند يا بر زمين اطراف مَعْلَمْ قرار گيرد و بيش از اين براي امتثال لازم نيست ؛ به تعبير ديگر چند امر بايد تحقّق يابد :

1 ـ قصد

2 ـ پرتاب ، يا آنچه در عربي بدان قذف و القا گفته مي شد .

3 ـ وقوع سنگ بر زمين اطراف معلم و نشانه ، يا اصابت به نشانه ها .

امر اول و دوم از معناي رمي به دست مي آيد ؛ زيرا در لغت ، رمي را چنين معنا كرده اند :

« رمَي الشيء رمياً ؛ ألقاه » . ( 1 )

« رمي كرد ؛ يعني افكند . »

در اين معنا « قصد و افكندن » نهفته است ، از اين روي انداختن بدون توجه و از سر غفلت را رمي نمي گويند ، چنانچه گذاشتن سنگ و ريگ را نيز رمي نخوانند .

امر سوم از احاديث و روايات به دست مي آيد :

1 ـ محمد بن يعقوب ، عن علي بن ابراهيم ، عن أبيه و محمد بن اسماعيل ، عن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تاج العروس ، ج19 ، ص475 ؛ القاموس ، ج4 ، ص338


48


فضل بن شاذان ، عن صفوان ، عن معاوية بن عمار ، عن أبي عبداللّه ( عليه السلام ) . . . قال : « وَاِن رَمَيْت بحصاة فوقعت في محمل فَاَعِد مكانها فان هي اصابت انساناً أو جَمَلا ثمّ وقعت علي الجمار أجزاك » . ( 1 )

امام صادق : در ضمن حديثي فرمود : « اگر ريگي پرتاب كردي و در محملي قرار گرفت ، ريگي ديگر پرتاب كن و اگر به انسان يا شتري اصابت كرد اما پس از آن بر جمار قرار گرفت ، كفايت مي كند . »

2 ـ فقه الرضا : « فان رميت و رفعت في محمل وانحدرت منه الي الأرض اجزأت عنك و اِنْ بقيت في المحمل لم يجز عنك وارم مكانها اخري » . ( 2 )

در فقه الرضا آمده است : « اگر سنگي پرتاب كردي و بر محملي برخورد و از آن كمانه كرد و بر زمين افتاد كفايت مي كند ، اما اگر در محمل قرار گرفت مجزي نيست و سنگي ديگر به جاي آن پرتاب كن . »

3 ـ فقه الرضا : « و اِن رميت بها فرفعت في محمل أعد مكانها و ان اصاب انساناً ثَمّ و جَمَلا ثُمّ وقعت علي الأرض أجزأه » . ( 3 )

در فقه الرضا آمده است : « اگر سنگريزه اي پرتاب كردي و در محملي قرار گرفت ، به جاي آن سنگي ديگر پرتاب كن و اگر به انسان يا شتري كه در محل است اصابت كرد ولي بر زمين افتاد كفايت مي كند . »

4 ـ محمد بن يعقوب عن عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد ، عن عبدالكريم بن عمرو ، عن عبدالأعلي ، عن أبي عبداللّه ( عليه السلام ) قال : « قلت له : رجل رمي الجمرة بستّ حصيات و وقعت واحدة في الحصي قال يعيدها اِن شاء من ساعته و ان شاء من الغد اذا أراد الرمي و لا يأخذ من حصي الجمار قال و سألته عن رجل رمي جمرة العقبة بستّ حصيات و وقعت واحدة في المحمل قال يعيدها . » ( 4 )

عبدالاعلي مي گويد : « به امام صادق ( عليه السلام ) عرضه داشتم مردي با شش ريگ جمره را رمي كرد و يكي از ريگ ها در سنگ ها افتاد ( ظاهراً محلي جداي از جمره منظور است يا ريگِ دورتر از محل جمره ) امام صادق فرمود : دوباره پرتاب كند ، در همان لحظه يا در وقتي ديگر ، و از سنگ جمره ها براي رمي استفاده نكند .

عبدالاعلي مي گويد : پرسيدم مردي جمره عقبه را با شش ريگ رمي كرد و ريگ هفتم در محملي قرار گرفت ( وظيفه اش چيست ؟ ) گفت : دوباره پرتاب كند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الكافي ، ج4 ، ص475 ، ب175 ، ح5 ؛ وسائل الشيعه ، ج14 ، ص61 ، ح1

2 ـ مستدرك الوسائل ، ج10 ، ص71 ، ب6 ، ح1

3 ـ همان .

4 ـ الكافي ، ج4 ، ص474 ، ب474 ، ح3 ؛ وسائل الشيعه ، ج14 ، ص61 ، ح2 و ص269 ، ح3 ؛ جامع احاديث الشيعه ، ج12 ، ص26


49


در اين احاديث آنچه مانع به شمار آمده ، آن است كه سنگ ها بر زمين قرار نگيرد ، بلكه بر روي انسان ، حيوان ، محمل و يا محلّ جداي از مكان جمره قرار گيرد . بنابراين ، اگر سنگ ها بر زميني كه آن را جمره گويند واقع شود ، تكليف امتثال شده است . و چنانكه در پايان بخش نخست بيان شد ، هيچ دليل شرعي يا تاريخي بر لزوم وجود مَعْلَمْ و نشانه در دست نيست البته منعي هم در بودنش وجود ندارد و ليكن امتثال تكليف داير مدار برخورد به اين نشانه ها نيست ، نشانه هايي كه امروزه نصب شده است .

براي روشن شدن بيشتر اين رأي ، به شواهدي كه از لابلاي نصوص ديني و فتاواي فقها استخراج شده ، اشاره مي كنيم :

1 ـ معناي عرفي و لغوي رمي ، همانگونه كه بدان اشارت رفت ، پرتاب با قصد است . در معناي آن اصابت به مَرمي ملحوظ نيست ، از اين رو صحيح است به نحو حقيقت گفته شود : رَماهُ فَلمْ يُعصب .

بر اين پايه كساني كه ـ مانند آية اللّه خويي ( رحمه الله ) ـ از معناي رمي « اصابت » را استخراج كرده اند ، قابل دفاع نيست ، بلي بر پايه روايات ذكر شده ، وقوع و افتادن بر زمين شرط شده است اما دليل شرعي به فراتر از آن دلالت ندارد .

2 ـ جمره معناي شرعي ندارد و در هيچ نصي معنا نشده است تا به استناد آن بتوان تعيين مراد كرد ، و معناي آن در كتب لغت چنين آمده است :

« كلّ شيء جمعته فقد جمرته و منه الجمرة و هي مجتمع الحصي بمني فكلّ كومة من الحصي جمرة و جمرات مني ثلاث بين كلّ جمرتين نحو غلوة سهم » . ( 1 )

« هر چه را كه جمع كردي مي گويند جمر كردي و از همين ماده جمره مشتق است و معناي آن محل جمع شدن ريگ ها در منا است . از اين رو به هر توده از ريگ ها ، جمره گويند . جمرات منا سه تا است و فاصله هر جمره با جمره ديگر يك پنجم كيلومتر مي باشد . »

« والجمرة واحدة جمرات المناسك و هي ثلاث جمرات يرمين بالجمار و الجمرة الحصاة . »

« جمره مفرد جمراتِ مناسك حج است . جمرات حج سه تا است كه با سنگ ريزه ها رمي مي شوند . جمره به معناي ريگ ريز نيز مي باشد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مصباح المنير ، ج1 ، ص133


50


از اين رو جمره نام محل است و در معناي آن بناي مخصوص يا معلم و نشانه مأخوذ نيست بلكه به روايات نيز مي توان استشهاد كرد كه جمره نام محل است ، زيرا چنين تعبير شده است :

« وقعت علي الأرض »

« اگر سنگ بر زمين قرار گرفت ، رمي انجام شده است . »

از اين رو مَعْلَمْ و نشانه ، آن گونه كه امروز مشاهده شود ، سابقه اي ندارد و اگر برآمدگي بوده در حد جمع شدن ريگ ها است نه بيش از آن .

بنابراين ملاك رمي وقوع سنگ بر زمين است كه آن را جمره گويند و اگر برآمدگي دارد ، افتادن بر آن ، يا برخورد بدان يا بر اطراف آن مجزي خواهد بود .

3 ـ در روايت ها به ويژه صحيحه معاوية بن عمار حرف « عَلي » به كار رفته كه معناي استعلا و افتادن از بالا به پايين در آن نهفته است ؛ « ثمّ وقعت عَلَي الجمار ، وانحدرت منه عَلَي الأرض ، وقعت علي الأرض » .

جالب توجه است كه در صحيحه معاوية بن عمار سه صورت فرض شده كه هر يك با تعبيري ويژه بيان گرديده است :

1 ـ فَوَقَعَتْ في محمل .

2 ـ أصابت انساناً أو جملا .

3 ـ وقعت علي الجمار .

نسبت به محمل كه حالت ظرف دارد « في » استعمال شده است . در مورد انسان و شتر كه حالت عمودي دارد « اصابه » بدون حرف تعديه به كار رفته و نسبت به زمين ( به تعبير ديگر جمار ) از « علي » استفاده شده است .

اگر آنچه كه امروزه به صورت نشانه و معلم نصب شده ، ملاك اصابت بود ، نمي بايست از واژه « عَلي » استفاده گردد .

بنابراين اصابت سنگ ها به نشانه ها ، دليل شرعي ندارد و وقوع بر زمين كافي است ؛ زيرا شاهد تاريخي بر وجود چنين نشانه هايي در عصر تشريع در دست نيست چنانكه در نصوص


51


روايي نيز بدان اشاره نشده است .

4 ـ پرسشهاي حاجيان از ائمه ( عليهم السلام ) اين است كه اگر سنگ پس از پرتاب در محملي قرار گرفت يا به انسان و شتري اصابت كرد وظيفه چيست ؟ با آنكه مَعْلَمْ و نشانه اي بود كه مي بايست سنگ ها بدان اصابت كند ، بايد اولين سؤال اين باشد كه : اگر به نشانه ها اصابت نكرد وظيفه چيست ؟

روايت هايي كه در ذيل شاهد سوم نقل شد ، گوياي اين مطلب است .

5 ـ در احاديث متعدد نقل شده كه پيامبر و امامان سواره رمي مي كردند و فقيهان از اين گروه روايات ، جواز رمي سوار را برداشت كرده اند ، بديهي است اگر نشانه اي بود كه بايد بدان اصابت كند ، علي القاعده چنين امري به آساني حاصل نمي گشت .

« محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبداللّه ، عن احمد بن محمد بن عيسي انه رأي اباجعفر الثاني ( عليه السلام ) رمي الجمار راكباً » ( 1 )

« محمد بن عيسي گويد : امام جواد ( عليه السلام ) را ديد كه سواره رمي جمار مي كرد . »

« و عنه عن محمد بن الحسين عن بعض اصحابنا عن أحدهم ( عليه السلام ) في رمي الجماران رسول الله رمي الجمار راكباً علي راحلته » . ( 2 )

« از يكي از معصومين نقل شده كه رسول خدا سواره رمي مي كردند . »

« و عنه عن ابي جعفر عن عبدالرحمن بن ابي نجران انه رأي اباالحسن ( عليه السلام ) رمي الجمار و هو راكب حتي رماها كلها . » ( 3 )

« عبدالرحمن فرزند ابي نجران مي گويد : امام رضا ( عليه السلام ) را ديد كه سواره ، جمره ها را رمي كرد . »

6 ـ در روايات متعددي فاصله گرفتن از جمره عقبه مقدار ده تا پانزده ذراع توصيه شده و فقيهان حكم به استحباب آن كرده اند . طبيعي است كه اگر اصابت به معلم شرط بود اين كار به دشواري انجام مي گرفت .

محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير عن معاوية بن عمار عن أبي عبداللّه ( عليه السلام ) قال : « . . . وليكن فيما بينك و بين الجمرة قدر عشرة اذرع أو خمسة عشر ذراعاً » . ( 4 )

امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « فاصله ميان تو و جمره به اندازه ده يا پانزده ذراع باشد . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعه ، ج14 ، ص62 ، ب8 ، ح1

2 ـ همان ، ح2

3 ـ همان ، ح3

4 ـ وسائل الشيعه ، ج14 ، ص58 ، ب3 ، ح1


52


فقه الرضا : « و تقف في وسط الوادي مستقبل القبلة و يكون بينك و بين الجمرة عشر خطوات أو خمس عشرة خطوة » . ( 1 )

« در وسط درّه مي ايستي ، در حالي كه رو به قبله ايستاده اي و فاصله ميان تو و جمره ده يا پانزده قدم مي باشد . »

7 ـ در فتاوي فقيهان توصيه شده كه هفتاد ريگ از مشعرالحرام گردآوري شود . و اين عدد به ميزان سنگ هايي است كه حاجي بدان نيازمند است ؛ چرا كه در روز دهم بايد جمره عقبه را رمي كند و هفت سنگ لازم است و روز يازدهم و دوازدهم و نيز سيزدهم ( براي كساني كه شب بيتوته كرده اند ) هر يك بيست و يك عدد لازم است كه جمعاً مي شود هفتاد . اين نشان مي دهد كه حاجي مي تواند به آساني رمي را انجام دهد وگرنه مناسب بود توصيه شود مقداري بيش از نياز سنگ گردآوري كند .

به تعبير ديگر ، اين توصيه با اين فرض سازگاري دارد كه به آساني انجام تكليف ممكن است اما آنچه شاهدش هستيم بسياري از افراد نمي توانند با صد ريگ نيز رمي را به جا آورند ، چه رسد به هفتاد ريگ .

محقق در شرايع مي گويد :

« اذا وردالمشعر استحب له التقاط الحصي منه و هو سبعون حصاة » . ( 2 )

« هنگامي كه وارد مشعر شد مستحب است از آنجا سنگريزه جمع كند و تعداد آن هفتاد است . »

شهيد اول در دروس نيز همين تعبير را دارد . ( 3 )

فقيهان معاصر نيز چنين فتوا داده اند كه :

« مستحب است سنگريزه هايي را كه در منا رمي خواهد نمود ، از مزدلفه بردارد و مجموع آن هفتاد دانه است . » ( 4 )

8 ـ در فتاوي فقيهان تا زمان شهيد اول اشاره اي به مَعْلَم و نشانه نيست ؛ يعني آنها سخن از رمي جمره آورده اند و قرائني در كلام آنان است كه با نظريه مختار سازگار است .

بيشتر آنان پس از رمي ، تعبير « ثمّ وقعت علي الجمرة » آورده اند كه نشان دهنده افتادن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرالوسائل ، ج1 ، ص69 ، ب3 ، ح1

2 ـ شرايع الاسلام ، ج1

3 ـ الدروس الشرعيه ، ج1 ، ص428

4 ـ مناسك حج ، ص362 ، فتاوي امام و حواشي مراجع .


53


سنگ بر زمين و محل است نه اصابت به بناي عمودي .

براي نمونه مي توان از اين فقيهان نام برد : ابوالصلاح حلبي ، ( 1 ) ابن برّاج ، ( 2 ) ابن راوندي ، ( 3 ) ابن حمزه ، ( 4 ) ابن ادريس . ( 5 )

فقيهان ديگري نيز از اصل وارد مسأله نشده و سكوت اختيار كرده اند : مانند : محقق ، ( 6 ) ابن سعيد حلبي ، ( 7 ) علامه ، ( 8 ) شيخ طوسي ، ( 9 ) سلّار ، ( 10 ) سيد مرتضي ( 11 ) و شيخ صدوق . ( 12 )

شهيد اول در دروس نخستين فقيهي است كه به نشانه و مَعْلَم اشاره دارد و جمره را به بنا يا محل آن ، معنا مي كند و اصابت سنگريزه ها را به هر يك كافي مي داند .

در دوره هاي بعد ، برخي فقيهان اصابت به بنا و ستون را شرط كردند ، مانند فاضل هندي در كشف اللثام و صاحب مدارك ، چنانكه پيشتر آورديم و در اين خصوص اين شهرت مي تواند قرينه و شاهدي بر اين تلقي شود .

9 ـ فقيهان اهل سنت در اين باره يا سكوت اختيار كرده اند و يا اينكه قرينه اي در كلامشان ديده مي شود كه با نظريه مختار سازگار است . شافعي مي گويد : رمي زماني مجزي است كه به مرمي اصابت كند وي هيچ توضيح ديگري نداده است . ( 13 )

حنيفان فتوا داده اند كه :

« فان رماهاو نزلت علي رجل أو جمل فان وقعت بنفسها بقرب الجمرة جاز ، اَمّا ان وقعت في مكان بعيد عن الجمرة فانّها لاتجزئه و يرمي غيرها وجوباً » . ( 14 )

« اگر ريگ را پرتاب كرد و بر مردي يا شتري فرود آمد و سپس خود به خود به نزديكي جمره افتاد مجزي است . اما اگر در مكاني دور از جمره قرار گيرد ، كفايت نمي كند و بايد دوباره پرتاب كند . »

حنابله گفته اند :

« . . . ولو رمي حصاة و وقعت خارج المرمي ثمّ تدحرجت حتي سقطت فيه اجزأته و كذا اِن رماها فوقعت علي ثوب انسان فسقطت في المرمي و لو بدفع غيره اجزأته ايضاً . » ( 15 )

« اگر ريگي پرتاب كرد و در خارج تيررس قرار گرفت و سپس غلتيد و بر تيررس واقع شد كفايت مي كند ، همچنين اگر ريگ را پرتاب كرد و بر لباس انساني واقع شد و در تيررس قرار گرفت ، گرچه با فشار خارجي باشد ، مجزي خواهد بود . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ينابيع الفقهيه ، ج7 ، ص208

2 ـ همان ، ص264

3 ـ همان ، 338

4 ـ همان ، ج8 ، ص442

5 ـ همان ، ص511 ، 512

6 ـ همان ، ج8 ، ص35 .

7 ـ همان ، ص715

8 ـ همان ، ص756

9 ـ همان ، ج7 ، ص199

10 ـ همان ، ص243

11 ـ همان ، ص107 و 128

12 ـ همان ، ص36 و 55 و 58

13 ـ الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص767

14 ـ همان ، ص677

15 ـ همان ، ص678


54


مالكيان در اين زمينه نظري ابراز نكرده اند .

خلاصه سخن اينكه ، در نصوص شرعي و فتاواي فقيهان گذشته و متقدم ، شاهد و دليلي نمي يابيم كه اصابت ريگ به نشانه ، آن گونه كه امروزه برداشت مي شود ، الزامي باشد بلكه شواهد و قرائني گوياي آن است كه مي شود امتثال اين تكليف آسان تر از آنچه مرسوم است صورت گيرد .

* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83107