بخش 11
* مصاحبه با استاد محقّق داماد
161 |
ميقات حج - سال هفتم - شماره بيست و هفتم - بهار 1378
گفتگو
162 |
نشستي با استاد محقّق داماد
در حج سال 1376هـ . ش ، فرصتي دست داد تا در مكّه مكرّمه با دانشمند ارجمند جناب حجّة الاسلام و المسلمين آقاي دكتر سيد مصطفي محقّق داماد گفتگويي در زمينه حج و ابعاد گوناگون آن داشته باشيم . ضمن تشكّر از ايشان به خاطر فرصتي كه در اختيار فصلنامه ميقات حج قرار دادند ، توجّه خوانندگان عزيز را به اين گفتگو جلب مي كنيم :
ميقات حج : لطفاً بفرماييد چند مرتبه به حج مشرّف شده ايد واوّلين سفر شما در چه تاريخي بوده است ؟
استاد : بسم الله الرحمن الرحيم ، به خاطر دارم اوّلين سفري كه به حج مشرّف شدم ، سال 1351 و قبل از انقلاب بود . آن سال اوّلين سالي بود كه امور حج و مسافرت به ديار وحي ، به اوقاف سپرده شده بود . در آن دوران كاروان ها و حمله دارها به طور سازمان يافته و مرتّب نبودند بلكه به طور دستجمعي ، در نظم خاصّي مي آوردند .
سفر دوّم هم بعد از انقلاب ، يعني در سال 1366 بود و اين سفر كه دارم با شما صحبت مي كنم ، سفر سوّم من است . البته دو سفر هم به عمره آمدم كه هر دو در سال 1373 بود ، آن هم با فاصله بسيار كم .
163 |
نخستين سفرم به عمره بدين صورت بود كه سازمان كنفرانس اسلامي به مناسبت اجراي پروژه تحقيقي به درخواست يونيسف ؛ يعني سازمان صندوق جهاني كودك براي الحاق به كنوانسيون حقوق كودك كشورهاي اسلامي ، از كشورهاي اسلامي دعوت كرده بود تا در جدّه گرد هم آيند و در اين باره مطالعه كنند كه آيا كشورهاي اسلامي از نظر موازين و حقوق اسلامي مي توانند به كنوانسيون حقوق كودك ملحق شوند يا نه و من در آن ايام چند روزي كه در جدّه بودم ، شب ها به حرم بيت الله مي آمدم و توفيق زيارت داشتم . اين سفر براي من سفر بسيار جالبي بود ؛ هم در جنبه هاي معنوي كه داشت و هم به كارهاي تحقيقي مي پرداختم . در اين سفر بود كه دعوت ديگري هم از ما به عمل آمد و قرار است به آنجا بروم .
سفر عمره ديگري هم نصيب ما گشت كه به اتّفاق خانواده ، در ماه رجب ، با كاروان عادي آمديم .
ميقات حج : در سفري كه براي اجراي پروژه تحقيقي مشرّف شديد ، آيا در آن گردهمايي بحث يا مقاله اي هم ارائه كرديد ؟
استاد : يك مقاله درباره « حقوق كودك » دادم كه در مجمع چاپ شد و يك سخنراني داشتم كه بعد از مقاله ، هم به عربي و هم به انگليسي ايراد شد . و زبان جلسه هم همين دو زبان بود . جالب اين كه مقدّمه كار ديگري شد . در كنفرانس ، گروهي از عالي ترين و زبده ترين حقوق دانان جهان اسلام دعوت شده بودند و من گزارش سفر را در نامه فرهنگستان علوم شماره اوّل چاپ كردم . افراد و شخصيّت هايي كه در آن كنفرانس شركت داشتند شايد از زبده ترين حقوق دانان كشورهاي اسلامي بودند . از شهرهاي مصر هم آمده بودند ؛ از اسكندريه ، قاهره ، و از كشور لبنان و . . . جالب بود كه آقاي حبيب بن خوگه رييس لجنه فقهي سازمان كنفرانس اسلامي هم در جلسه شركت داشت . نماينده ايران آقاي صباح زنگنه براي ما ملاقاتي ترتيب داد و در اين ملاقات آقاي حبيب بن خوگه گفت : ما تصميم داريم كه در آينده نزديك ، قواعد فقهي مكتب هاي مختلف را ، به حسب فقها و مكتب هاي مختلف ، تأليف كنيم و براي هر يك از مكتب ها ، منابعي را گردآورده ايم . ايشان در ادامه گفت : براي فقه
164 |
جعفري هم قائمه اي نسبت به منابعش تهيه كرده ايم كه خوب است شما هم آن را ببينيد و مطالعه كنيد كه از نظر منابع كافي است يا نه . دستور داد قائمه را آوردند و من وقتي دقّت كردم ، ديدم منابعي را كه ايشان براي قواعد فقهي اماميّه تهيه كرده اند ، هيچ كدامش از قواعد فقهي نيست . بلكه از كتاب هاي فقهيِ عادي ؛ مانند مستمسك مرحوم آيت الله حكيم و قواعد علاّمه است ! درست است كه اسمش قواعد است ولي قواعد فقهي نيست . و از سوي ديگر ، بعضي از كتب فقهي شيعه اثني عشري مثل جامع المقاصد را كه نوشته محقّق كركي است ، در ليست كتب زيديّه آورده بودند . به ايشان گفتم كه اين قائمه ناقص است . هيچ يك از اينها قواعد فقهي نيستند . فقط كتاب مرحوم آقاي ميرزا بجنوردي از كتب قواعد فقهي است كه اسم آن غلط نوشته شده و « بوجوري » آمده است . شيعه در اين زمينه مطالب گسترده اي دارد . آقاي حبيب بن خوگه گفت : شما قواعد فقهي نداريد . گفتم : خير ، چنين نيست . از من خواست كه گزارشي در اين زمينه برايش بدهم و من پذيرفتم ، مهلتي گرفتم تا اين كار را انجام دهم . سرانجام طي چند ماه ، تحقيق جامعي انجام دادم كه بيش از 130 صفحه شد . سير تحوّل نگارش قواعد فقهي در فقه اماميّه را از آغاز تا امروز نوشتم ؛ آنچه كه در قواعد فقه نوشته شده ؛ چه تحت اين عنوان ، چه با نامهاي ديگر كه به اين عنوان منتهي مي شود ، چه يك قاعده و چه چند قاعده و چه مجموع قواعد ، درباره همه اينها گزارش مبسوطي نوشتم . البته مخطوطات مطبوعات ، زبان عربي و زبان فارسي ، و . . . همه را به طور جداگانه آوردم . در ضمن تقدم و تأخر تاريخي را هم رعايت كردم و مقدمه اي بر آن افزودم و به زبان عربي برايشان فرستادم . آقاي حبيب بن خوگه به وسيله نامه اي قدردانيِ بسيار جالبي كردند كه نامه ايشان در شماره سوّم فرهنگستان علوم چاپ شد . همانگونه كه پيشتر گفتم آن سفر مقدّمه اي شد براي چنين كار تحقيقي . و به ياري خداوند توانستم اين مطب را به اثبات برسانم كه ما ، نه تنها قواعد فقهي بسيار داريم بلكه بر اهل سنّت مقدّم هستيم ، و البته در جلد دوّم قواعد فقهي خودم ، مطالبي در تعريف نظام حقوقي آورده ام و ثابت كرده ام كه وجود قواعد فقهي در شيعه اثبات مي كند كه شيعه نظام حقوقي ويژه اي دارد .
165 |
ميقات حج : با توجّه به سفرهاي پيشين و اين سفر چه تحوّلات ظاهري و ساختاري در عربستان مي بينيد و آن را چگونه ارزيابي مي كنيد ؟
استاد : از اوّلين سفر ( سال 1351 ) تا امسال ، 24 سال مي گذرد . اين 24 سال ، از سالهاي توسعه كشورهاست ؛ دوره اي است كه بسياري از كشورها ؛ مانند عربستان ، ايران ، عراق ، تركيه ، پاكستان ، امارات و . . . در حال توسعه هستند . همانگونه كه مي دانيد توسعه به مفهوم خاص خود ، تقريباً قبل از اين دوران ؛ يعني بعد از انقلاب كبير فرانسه آغاز شده ، ليكن در عمل ، همين پنجاه سال گذشته است كه ما با آن مواجه هستيم . بنابراين اوّلين سفر ما به عربستان زماني بود كه توسعه آغاز شده بود و قدرت مالي اين كشور در اثر فروش نفت بالا رفته بود و آمادگي يافته بود كه تحوّل ساختاري به جنبه عمران و آبادي خودش بدهد امّا با اين حال ، در آن زمان زندگي بر حجّاج و مردم بسيار سخت مي گذشت . در آن روزها در عربستان دانشگاه نبود . مراكز تحقيقاتي به شكل امروز نداشت . فقط دارالقرآن هايي وجود داشت كه در آنجا قرآن مي خواندند و آموزش قرآن به سبك سنّتي در حوزه هاي قديمي رايج بود . اين كشور امروز نسبت به آن سالها توسعه عميقي پيدا كرده است . شتاب توسعه عربستان با توسعه در كشورهاي ديگر هماهنگ بوده است .
در اينجا لازم است به مطلبي اشاره كنم و آن اينكه : توسعه ابعاد گوناگون دارد كه يكي از آنها عمران و آبادي است بُعد ديگر توسعه رشد تحصيلات است . بعد سوّم ميزان شركت خانمها در امور اجتماعي است . نرخ جمعيّت هم بعد ديگري از توسعه است . خلاصه اين كه توسعه جنبه هايي دارد . اگر به توسعه به معناي وسيعش بنگريم در عربستان توسعه تحقّق نيافته است . در عربستان شتاب توسعه تنها در امر عمران و آبادي مشهود است امّا در محورهاي ديگر ، اين امر تحقّق پيدا نكرده است ؛ مثلا شركت زنان در مشاغل اجتماعي يا كاستن از آمار بي سوادي ، به شتابِ عمران و آبادي نبوده است . كه آن هم البته فقط از نظر تحوّل شكلي و فيزيكي است . و اين راحت ترين راه است كه پيموده شده . در سفر اوّل كه آمديم ، از باب جبرئيل تا بقيع خانه هاي اهل بيت ( عليهم السلام ) سرپا بود . ليكن الآن ديگر هيچ اثري از آنها نيست و جايشان سنگهاي ايتاليايي فرش شده است . بايد گفت كه اصلا معماري در مسجدالنبي
166 |
معماري ايتاليايي و رومي است . دليلش هم روشن است و آن اينكه در عهد عثماني ها ، مسجدالنبي طبق معماري آنها ساختمان سازي شد كه تأثير از معماري رومي داشت . تا اينكه بعدها هم همان شيوه ادامه يافت .
سقف ها بيشتر تحت تأثير ساختمان هاي كليسايي است . خلاصه اينكه چنين توسعه اي كار آساني است پولي بدهند و پيمانكاران بزرگ را به كار گيرند و توسعه عمراني پيدا كنند . توسعه زماني محقّق مي شود كه مردم از نظر فيزيكي ، ساختار زندگيشان را عوض كنند . الآن در كشور خودمان خيلي چيزها با همديگر تطابق دارد ؛ مانند نرخ تحصيل كرده ها ، پايين رفتن نرخ بي سوادي و . . . امّا در عربستان به نظر مي رسد اينگونه نيست . در اينجا نكته اي هم هست كه ؟ ؟ ؟ جنبه علمي و فرهنگي دارد . و مشكل توسعه همه اش مشكلات سياسي نيست ، مقداري از آن اعتقادي ؛ يعني كلامي و فقهي است . در كشوري كه اعتقادات اسلامي حاكم است بايد ديد معيارهاي توسعه قابل اجرا است يا نه ؟ ما رواياتي داريم كه مي گويد : سعادتمند كسي است كه زنش ولود و بچّه اش زياد باشد . سوره يوسف را به خانمها نياموزيد و زن باايمان كسي است كه به هنگام سخن گفتن با نامحرم از پشت در ، ريگ در دهان بگذارد و . . . اينها رواياتي است كه داريم ، اينها را با تفكّر توسعه چگونه تطبيق دهيم ؟
به نظر من يكي از موانع توسعه در عربستان در ابعاد ديگر ، همين مباني كلامي و اعتقادي و فقهي است . با تفكّري كه امروز در ميان روحانيون اهل سنّت ، به خصوص سلفي ها هست .
البته در سالهاي اخير ، از سال1363 كه به حج مشرّف شده بودم تا الآن مي توانم بگويم كه توسعه در مفاهيمي كه عرض كردم ، كمي بيشتر شده است . شايد مقداري از آن مربوط به مقتضيات روز باشد و مقدار ديگرش هم تأثير انقلاب اسلامي ايران است . به هر حال ايران به عنوان يك انقلاب اسلامي كار را آغاز كرده و بسياري از مفاهيم را كه امروزه درجوامع توسعه يافته وجوددارد ، معنا كرده است كه اينها منافاتي با توسعه ندارد .
ميقات حج : توسعه در بخشهاي فرهنگي ، در اين دهه اخير قابل توجه است . اين كه فرموديد شايد انقلاب اسلامي ايران تأثير گذاشته ، كاملا همينطور است ؛ مثلا زنها الآن در
167 |
عربستان مي توانند در رشته هاي پزشكي و دبيري تا مراحل نهايي تحصيل كنند . روز گذشته گزارشي مفصّل در يكي از روزنامه ها بود كه از ابعاد تحصيل و مدارس ، آمار قابل توجّهي داشت و متذكر شده بود كه در ظرف 6 سال گذشته ، آمار آموزش دختران در مقاطع مختلف از كجا تا كجا رشد پيدا كرده است . مسأله ورزش براي زنها تا حدّي جدّي گرفته شده است . در سال 62 در مدينه بيش از سه يا چهار ناشر وجود نداشت ، البته كتابفروشي 5 يا 6 تا بود كه خيلي معمولي بودند و كتابهاي كشورهاي ديگر هم بسيار كم بود . امّا در سال 72 تحوّل قابل توجّهي ايجاد شده بود و امسال ( 1417هـ . ق . ) خيلي عجيب است ؛ يعني فقط انتشارات دار الهجره بيش از 30 عنوان كتاب قابل توجّه چاپ كرده است . در رياض و جدّه چه اندازه پيشرفت شده ، اطلاعي نداريم . اين يك تحوّل قابل توجّه است .
بي گمان سفر حج مهمترين مجمع جامعه اسلامي است و جريانهاي گوناگون داخل حوزه فرهنگ اسلامي و افراد با ديدگاههاي مختلف در آن شركت مي كنند ، به نگاه شما چه بهره هاي مهمّي ، به ويژه به لحاظ فرهنگي ، مي توان از حج گرفت ؟
استاد : حج يكي از مراكز برخورد افكار انديشمندان مسلمان است و مي تواند براي حلّ مشكلات فكري از يك سوي و به روز كردن تفكّر اسلامي از سوي ديگر ، نقش مؤثّري داشته باشد . اسلام جدا از اعتقادات و مباحث كلامي شريعت و قوانين ، مباحث تربيتي و اخلاقي هم دارد و آن هم جاوداني و براي همه انسانها است . از طرفي دنياي امروز نيز با پيشرفت وسائل ارتباطي ، هيچ وقت نمي تواند ايستا بماند و هر روز با مسائل تازه اي مواجه است . بنابراين نتيجه شتابِ دانش و علم از يك سو ، اعتقاد به دوام و جاودانگي اسلام از سوي ديگر ما را با دو نقطه نظر مواجه مي كند :
1 ـ مسائل و مشكلات و پرسشهايي پيش مي آيد كه با ما بايد پاسخگوي شبهات و معضلات باشيم .
2 ـ منهاي پاسخگويي ، به هر حال ما بايد اين دين را به روز برسانيم .
بديهي است كه اگر مثلا در قرن ششم و هفتم افرادي مانند خواجه طوسي كتاب كلام مي نويسند ، آن كتاب پاسخگوي شبهات متكلّمين آن روز است و مي تواند معضلاتي را حل كند كه متكلّمان يا فلاسفه آن دوران مطرح كرده اند . در زمان ما ،
168 |
شبهاتي كه دنياي اسلامي با آن مواجه است ، آن شبهاتي نيست كه در قرن ششم و هفتم ، فلسفه براي دين به وجود آورد . شبهات امروز شبهاتي است كه علم براي دين به وجود آورده ؛ يعني علوم تجربي . به نظر مي رسد ميان اين شبهات و شبهات آن دوران ، از جهتي بينونت و تضاد وجود دارد و حتّي « عموم من وجه » هم نيست . پس جامعه فكريِ اسلامي موظّف و مكلّف است به اينگونه شبهات پاسخ دهد . و براي پاسخگويي بديهي است بايد تبادل تجربه و انديشه شود .
ما كارهاي انفرادي زياد كرده ايم امّا امروز كارهاي انفرادي ، به اتّفاق آراي صاحبنظران ، كارآيي كمتري دارد . امروزه وجود همايش هاي علمي در كشورهاي مختلف براي مسائل مختلف ، امري است بسيار رايج و گريز ناپذير . هيچ دانشگاهي نيست كه در هر ماه يا هر هفته همايشي ترتيب ندهد . حج اجتماعي ديني ـ عبادي است كه در كنارش مي تواند فكري اضافه شود .
گرچه در اين جا مشكلي وجود دارد كه بايد حل كرد و آن اين است كه حج براي افراد مستطيع واجب است . { وَللهِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا } وبسيارند افراد صاحبنظر و متفكّر كه قدرت مالي چنداني ندارند تا بتوانند در حج شركت كنند .
هر سال درصدي از نخبگان ؛ يعني عالمان ، فيزيكدانان ، شيميدانان ، متخصّصان الكترونيك و متخصّص هاي ديگر از كشورهاي اسلامي بتوانند به ديار وحي مشرّف شوند و در اينجا مسائل و مشكلات كشورهايشان را مطرح كنند و به گفتگو بگذارند تا براي راه حلّش انديشه كنند .
ميقات حج : بنابر اين مي توان گفت كساني كه در حج شركت مي كنند در واقع به سه بخش قابل توجّه تقسيم مي شوند :
الف : نخبگان جوامع مختلف اسلامي ، ب : متوسّط ها و كساني كه خيلي عادي هستند ، نه ذهن سؤال انگيزي دارند و نه سؤالي برايشان مطرح مي شود . ج : كساني كه به صورت طبيعي در ذهنشان پرسش وجود دارد ؛ مثل دانشجو يا كساني در اين حد . اينان زمينه اي به وجود مي آورند كه با پژوهش در اين بخش ، مسائل
169 |
جدّيِ مطرح در جهان اسلام فهميده مي شود و اين شتابي كه جامعه دارد مي گيرد و با علم پيش مي رود و براي هر طبقه از جامعه چه پرسشهايي مطرح است و . . . اينها را بايد نخبگان جامعه روشن كنند و به آن بپردازند . نخبگاني كه نمي توانند در حج حضور يابند ، به وسيله افراد و كانال هايي ، پرسشها را بگيرند و سمت و سوي آن را درك كنند و به آن بپردازند .
حال چه راه حلهايي به نظرتان مي رسد پيشنهاد فرماييد .
استاد : از وضع كتابها ، آثار و مجلاتي كه در كشورهاي اسلامي منتشر مي شود به دست مي آيد كه فكر در كشورهاي اسلامي يكنواخت نيست . چه بسا كشوري كه كوچك است ولي از نظر فكري بسيار جلو رفته است و كشور ديگري كه از آن بزرگتر است ولي هنوز در عالم پنجاه سال پيش است و اينها در كنار هم زندگي مي كنند ، نظر بنده اين است كه حج مي تواند اين مرزها را از بين ببرد .
در حج بايد يك فضاي باز فكري ايجاد گردد و هر كسي حرف خودش را مطرح كند و افكار جوامع پيشرفته و چگونگي رشدشان تحليل شود و . . . بديهي است اگر از حج چنين بهره برداري كنيم جامعه هاي عقب مانده بالا مي آيند و به حدّ فكر جامعه پيشرفته مي رسند . وقتي فرهنگ كشوري پنجاه سال جلوتر از فرهنگ كشور ديگر باشد ، پي آمدش اين مي شود كه يكي ديگري را ملحد و از اسلام بيرون بداند و آن ديگري اين را .
تمامي اين مسائل ناشي از اين است كه تحليل ها و تفكر ديني از نظر سطح تحليل و سطح فكر با هم برابر نيستند . يكي مسيري را با شتاب پيش رفته و ديگري در جا زده است .
جامعه عربستان در بخشي از مسائل تفاوتي نكرده اند و هيچ گامي جلو نگذاشته اند . در كشور مصر نيز تا حدودي همينگونه است . اما ايران از نظر فلسفه اسلامي ، كه يكي از دانش هاي برخاسته از دامن اسلام است و نيز كلام اسلامي ، از كشورهاي بسياري جلوتر است .
خلاصه اينكه عرفان ، فلسفه و رشته هاي علمي ديگر به هر حال در كشورهاي اسلامي توازن ندارند . در موسم حج بيش از يك ميليون مسلمان در اين سرزمين
170 |
گردهم مي آيند و با همديگر برخورد مي كنند . اين برخوردها مي تواند جوامع اسلامي را همسطح كند و توازن بين آن ها برقرار سازد .
نكته ديگر اينكه ما امروز با نسل جديد يعني جوانان مسلمان مواجه هستيم و وظيفه داريم اين نسل را با گرايش هاي اسلامي تربيت كنيم .
در روش تبليغ دين به نسل جوان ، بايد از تجربيات همديگر استفاده كنيم وبايد بدانيم در مسأله اي مثل خدا ، وحي ، دين جاودان ، قانون جاودان و . . . چگونه عمل كنيم و چگونه القاء كنيم و بفهمانيم . آيا جوان امروزي را اگر بخواهيم با خدا آشنا نماييم و وجود خداوند را برايش اثبات كنيم ، بايد برخوردي همانند هزار سال پيش داشته باشيم ؟ به يقين كسي به اين پرسش ، پاسخ مثبت نمي دهد . بديهي است كه بايد درباره طرح مسائل ديني با همديگر همفكري و مشورت كنيم و از تجربه يكديگر بهره ببريم .
به خاطر دارم حدود هشت سال قبل كه براي طي كردن دوره دكتراي حقوق در دانشگاه لووَن بودم ، روزي نامه اي به دستم رسيد ؛ در آن نامه رييس كليساي پروتستان از من دعوت كرده بود كه ديداري از آن مركز داشته باشم . وقتي رفتم ، متوجه شدم آنجا يك مركز دين شناسي پروتستان است . آنها اطلاع پيدا كرده بودند كه من به عنوان يك عالم اسلامي به دانشگاه لووَن آمد و شد دارم و گاهي سخنراني ايراد مي كنم و به تحقيق مي پردازم .
وي گفت ما شما را به اينجا دعوت كرديم تا از تجربيات اسلاميتان استفاده كنيم . شما مسائل ديني را براي نسل جديد چگونه مطرح مي كنيد . از نظر آمار اگر روزي تعداد جوان ها در مساجد كم بود ، براي جذب آن ها چه تدبيري مي انديشيد . اگر روش و شيوه خوبي داريد ارائه كنيد تا ما هم از آن روش در كليسا استفاده كنيم !
يك مبلّغ مسيحي در پيِ آن است كه از تجربيات اديان ديگر ؛ مانند اسلام استفاده كند تا مسائل دينش را به افراد القا كند . مطلب مهمي است . ما نيز بايد ارزيابي كنيم كه اگر در كشوري درصد حضور جوان ها در صحنه هاي ديني بيشتر است ، روي چه حسابي است ؟ دليل تديّن اكثريت يا ضعف ديني آن ها چيست ؟ شيوه تبليغ در آنجا چگونه است ؟ همه از تجربه يكديگر بايد استفاده كنيم .
171 |
روشن است كه اين هم جايش حج است و بايد در اين زمان و مكان مقدس ، بهره گيري شود اما چيزي كه در اين ميان قابل توجه است ، اين است كه متقاضيان حج امروز در بسياري از كشورها كساني هستند كه سِنّي از آنان گذشته است و طبقه جوان كمتر در حج حضور دارند و اين قابل توجه است . طبيعي است اين به خاطر عدم استطاعت مالي است و جوان ها اگر استطاعت مالي داشته باشند به يقين بسياري از آنان نيز متقاضي حج خواهند شد و اين هم مطلبي است كه بايد درباره آن به گفتگو نشست و از همفكري همديگر استفاده كرد .
ميقات حج : براي عملي گرديدن و پياده شدن پيشنهادتان در زمان برگزاري مراسم كنگره عظيم حج چه راه حلّي ارائه مي كنيد ؟
استاد : پرسش مهمّي است و بايد چگونگي به اجرا در آمدن آن را روشن ساخت . به ذهنم مي رسد الآن در بيشتر كشورهاي اسلامي ، وزارت حج يا سازمان حج تشكيل شده است ؟ مثلاً در كشور خود ما يا در مالزي كه سازمان بسيار قوي و منظمي تشكيل داده اند . اندونزي در سال بيش از دويست هزار زائر به حج مي فرستد . اين كشور هم سازمان حج منظمي دارد و من خودم آنجا را از نزديك ديده ام . اگر اين سازمان ها و وزارت ها تصميم مشتركي بگيرند و به كسي كه متقاضي حج مي شود ، چند ماه پيش از سفر برگه هايي بدهند تا وضعيت خود را گزارش كند و بدينوسيله روشن شود در ميان مسلمانان چه طبقه اي و چه گروه هايي ، با چه انديشه و سابقه علمي و فرهنگي وجود دارد و آنگاه با برنامه ريزي بين آنان ، يك هماهنگي كامل برقرار گردد . گرچه بايد ابتدا مسأله سياسي قضيه را هم حل كرد .
در هر صورت از طريق وزارت خانه ها و سازمان هاي حج مي توان خلاصه اي از شرح حال افراد را به دست آورد و مي توان فهميد كه چند نفر از آنان اهل فكر هستند و چه تعداد مردم عادي . بسياري از وقتِ حاجي ها در ايام حج تضييع مي شود ؛ زيرا آنان در ساعت هاي مخصوصي به عبادت مي پردازند و عبادتشان هم بيشتر همين نشستن يا خوابيدن يا ذكرهاي فردي است . بديهي است اگر برنامه ريزي صحيح وجود داشته باشد مي شود وسيله آشنايي و ارتباط ميان آحاد مسلمانان را به وجود آورد .
172 |
ميقات حج : بحث هايي كه تاكنون مطرح شد ، بيشتر درباره حج و چگونگي بهره گيري از اين كنگره عظيم بود ، كم كم بياييم به محتواي خودِ حج و مسائل مربوط به اعمال و اندكي فراتر از آنچه كه به صورت ظاهر انجام مي شود .
مي توان گفت كه حج و اعمال آن ، بسيار رمزآلود است . وقتي طواف مي كنيم فقط بايد هفت دور پيرامون كعبه بچرخيم . در مشعر مدت خاصي را بمانيم . در سعي ميان صفا و مروه قسمتي را بدويم و بقيه را به طور عادي حركت كنيم و . . . حال پرسش اين است كه حضرت عالي با آگاهي هايي كه از اديان و انديشه هاي مختلف ديني داريد ، فكري مي كنيد كه رمزآلود بودن ، وجهي از وجوه اديان است ؟ اگر پاسخ مثبت است ، عمل حج كه آموزه هايي است از اسلام ، در سنجش با اين بخش از اديان ديگر ، چه حالتي دارد ؟
استاد : اين پرسش از پرسش هاي بسيار مهمي است كه اختصاص به مسأله حج هم ندارد . در مورد اسلام و بلكه در باره دين به طور كلي بايد مطرح كرد و مسأله جديدي هم نيست ، اين همان حرفي است كه از روزهاي آغازين تاريخ انديشه اسلامي ، ميان فلاسفه و عرفا مطرح بوده است . به يك معنا فيلسوف مي گويد : بايد با عقل قدم برداشت و عارف مي گويد : با عشق . حكيم مي گويد : من از رمز و راز چيزي نمي فهمم ، بايد عقل توجيه كند همه چيز را . و اين در حالي است كه ديگري چيز ديگر مي گويد .
در مسيحيت ، بيشتر مسأله دوم را پذيرفته اند . مسيحي مي گويد : تعقّل و ايمان دو مقوله كاملاً جدا از يكديگر هستند . با يك عالم مسيحيِ تحصيل كرده در رشته هاي علمي بسيار بالا كه داراي درجات علمي بالايي بود برخورد كردم . او چندين دكتري از كشورهاي مختلف داشت ؛ از كانادا و آمريكا . وقتي به او گفتم : فلان مسأله از نظر عقلي قابل قبول نيست . بي درنگ گفت : آن يك ايمان است و اصلاً دين رمز و راز است . او اصرار داشت كه رمز و راز بودن از مشخصه ها و مميّزهاي دين است . اين فكر در اسلام هم وجود دارد ؛ عرفا با حربه عشق سخن مي گويند و غير عرفا هم مي گويند : « لا تَتَفَكَّروا في ذات الله » ؛ در ذات خدا اصلاً فكر نكنيد . » از نظر آنان حتّي در امور دين و مسائل آن تفكر روا نيست ! به هر حال بعضي از امور دين راز و رمز است .
در قضيه حج اين مسأله كاملاً محسوس است كه بسياري از مسائلش فلسفه اي دارد
173 |
روشن ، مانند : اجتماعات ، كنگره و . . . اما اعمالش به هيچ وجه قابل توجيه عقلي نيست . حال وارد اين بحث نمي شوم ، اما آنچه كه عقيده ما شيعيان است به راهنمايي هاي اهل بيت ( عليهم السلام ) اين است كه ما اصول را ؛ مانند اعتقاد به خدا ، بايد با تعقّل و تحليل بپذيريم و حتي تقليد در اين جا معنا ندارد . البته برهان عقلي كه ملا صدرا مي گويد ، با برهان عقليِ صدوق به هم نزديك نيست . بيشتر اعمال حج در راستاي اثبات مسائل انقياد است . مثل طواف ، رمي ، وقوف و . . . البته مسائل وقوف مي تواند يك مقدارش هم حالت هاي نفساني باشد اما رمي يقيناً جنبه انقيادش بيشتر از جنبه ارتباط نفساني آن است . به نظر مي رسد كه در اعمال حج اينگونه مي شود از راز پرده برداشت كه همه اش راز است . ولي در عمل هيچ رازي نيست جز اين كه اثبات كند بشر منقاد و مطيع حق است . در داستان حضرت ابراهيم مي بينيم كه به ايشان وحي مي شود و از جانب خدا دستور مي رسد كه فرزندت را قرباني كن ، پسرت را بكش !
در اينجا مطالب بسياري است . يكي اينكه : اگر احياناً به كسي الهام شد ، چقدر بايد نسبت به آن پايبند باشد . الهام هركسي در مورد خودش مي تواند حجّت باشد . اگر كسي در رؤيا بود و به او الهام شد كه بچه ات را بكش ، آيا اين عمل اخلاقي است كه بر اساس يك الهام ، ديگري را بكشد ؟ !
اگر مي بينيم كه ابراهيم ( عليه السلام ) چنين مي كند ، او انقياد خودش را درك مي كند . و براي اسماعيل ثابت است كه اين الهام يك الهام باطل نيست و چيزي نيست كه به ذهن او آمده باشد ، بلكه خواسته حق براي او ثابت است . و اين به هيچ وجه نمي تواند الگو براي ديگري باشد . كسي نمي تواند بگويد به درجه اي رسيده ام كه بر من الهام مي شود و از خواب برخيزد و بگويد : به من الهام شد كه فلان كس را بكشم ! اين عمل قابل تقليد براي ديگري نيست و مختص ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) است .
ميقات حج : مطالبي كه فرموديد ، غير از بخش اول ، پاسخِ پرسش بعدي است كه بسياري از اعمال حج چرا بردار نيست و روح و انقياد در آن حاكم است . سؤال اصلي اين است كه واقعاً رمي ، رمز نبرد با يك نيروي اهريمني است ؟ يا مثلاً مشعر رمز در خود فرو رفتن و يافتن آگاهي هاي عميق و ژرفا در درون است ؟ و اين اعمال
174 |
نشانه و سمبل است ؟ و ما فقط مأمور شده ايم كه اين كارها را انجام دهيم ؟
روايات بسياري وجود دارد كه سمبليك بودن اين مسائل را مي رساند و آن روايات ، روايات متقني است . مقاطعي از تاريخ اسلام هم برداشت هايي از همين تفكر بوجود آمد كه تلاش مي كرد اين روايات را توجيه به رمز و سمبليك كند . اينها همه برداشت هاي شخصي است از اعمال حج . اگر آن ها را سمبليك معنا كنيم خوب است ، جاذبه هم دارد اما با شريعت و فقه تطبيق نمي كند . اگر حج را عارف و صوفي انجام بدهد كه راه به حق را راه ديگري جز عمل به مُرّ شريعت مي داند ، معناي درستي است اما اگر بخواهيم در چهار چوب فقاهت و شريعت معنا كنيم سمبليك معنا كردن امكان پذير نيست . چرا كه اگر كسي آمد در مشعر خوابيد و هيچگونه ارتباط معنوي نداشت و مراقب نبود ، عمل او از نظر فقيه درست است و باطل نيست . پس اگر نگاه ما به حج ، نگاه فقهي باشد ، صحّت و بطلان معيار است و انقياد همان صحت و بطلان است . لذا بايد نيت و توجّه باشد و نيت اصل است . همينطور است نماز كه يك حالت ارتباط با حق است . از نظر فقيه اگر كسي همينكه مي گويد : « بسم الله الرحمن الرحيم » و نماز را آغاز مي كند و حواسش تا آخرِ نماز جاي ديگر مي رود ، فقيه نمي گويد اين نماز باطل است . معلوم است كه ارزش عمل به باطن آن است و ظاهر اعمال همين مسأله انقياد است .
بنابراين يك تقسيم بندي داشته باشيم به اين شكل كه حج زاويه هايي دارد . زاويه هايي از آن با فرد سر و كار دارد كه سمت و سوي اصلي اش ايجاد انقياد و اطاعت عميق در جان انسان است و البته منافاتي هم ندارد كه براي اين اعمال ابعادي باطني هم تصور كنيم كه از آن تعبير به « سمبليك » مي شود .
استاد : البته آنچه كه من نفي كردم اين بود كه اگر ما همه اعمال را سمبليك و رمزآلود معنا كنيم ، خطر است ، خطري كه بعضي حركت هاي روشن فكري به وجود مي آورد و كيفيت فقهي حج را به طور كلّي از بين مي برد . پيشنهاد من كه عقيده شخصي خودم است ، اين است كه همان راهي را برويم كه بزرگان ما پيشتر رفته اند كه راه بسيار دقيق است ؛ يعني بگوييم عبادت هاي اسلامي ظاهري دارد و اسراري . و اسرار همان
175 |
رمز است .
از كتاب هاي خيلي خوبِ حضرت امام خميني ( قدس سره ) كه من به آن كتاب عشق ميورزم « اسرار الصلاة » است . ايشان يك فقيه است . يك صلاة در كتاب تحريرالوسيله مي نويسد و يك اسرار الصلاة به طور جداگانه . و اين دو با همديگر منافاتي ندارد . خلاصه اينكه فقيه كار به اعمالِ جوارحي دارد .
امام خميني ( قدس سره ) در كتاب اسرار الصلاة عنواني دارد با نام « راه حلّ هرزه گردي [ دل ] » كه اشاره به شعر حافظ است :
تا دل هرزه گردِ من رفت به چين زلف او * * * زين سفر دراز خود عزم وطن نمي كند
در ادامه دستوري هم مي دهد كه اين دل هرزه گرد را در نماز نبايد بگذاري اين سو و آن سو برود . بايد توجه خاص و تمركز به حق پيدا كرد و براي رسيدن به اين مرحله راه حلّي ارائه مي دهد . عقيده شخصي بنده اين است كه ما دو بعد براي اعمال عبادي ؛ از جمله حج قائل باشيم ؛ آنچه كه مربوط به فقه حج است جنبه هاي ظاهري قضيه است و فقط اثر انقياد بر آن مترتب است و بس . اما در اسرار حج هم كتابهايي نوشته شده ؛ مانند اسرار الصلاة و . . . و در اسرار حج است كه گفته اند اهل دل و اهل معنا در مشعر دلش را چگونه ارتباط به خدا دهد و چگونه با خدا صحبت كند . يا در طواف و رمي چه كند و . . . .
جا دارد اين بحث را دنبال كنيم ، و پاسخ پرسش را از همين بحث بگيريم . پرسش اين است كه : آيا اسلام در تربيت موفق بوده يا ناموفق ؟ هزار و چهارصد سال كه از تاريخ اسلام مي گذرد ، در عمل چه تعداد افراد تربيت شده اند . مسلمانان بسياري آمده اند و به اعمال اسلامي عمل كرده اند ، در اين ميان ، تربيت شدگان چه ميزان بوده اند . قرآن كريم مسائل اخلاقي و نفساني را در رأس امور دانسته و خداي رحمان مي خواهد بندگانش مهربان شوند . اعمال صالح انجام دهند . به همديگر فداكار و ايثارگر باشند و . . . . ممكن است كسي با يك حساب سرانگشتي به اين نتيجه برسد كه اسلام در تربيت افراد موفق نبوده است و جز تعداد انگشت شماري كه توانسته اند روحشان را تربيت كنند و انسان هاي نمونه باشند ؛ مثل اهل بيت ( عليهم السلام ) و بعضي از افراد
176 |
ديگر ، بقيه تربيت روحي نداشته اند . و اگر كسي در آغاز راه باشد و بخواهد ديني انتخاب كند ، از خود مي پرسد كه اگر غرض دين اين است كه انسان را تربيت كند ؟ ؟ ؟ ، ممكن است در نظر آيد كه مسيحيت موفق تر بوده است و ممكن است چنين نتيجه بگيرد كه مسيحيان واقعي در اثر رفتن به كليسا تربيت شده اند و مهربانند ، اهل عشق اند ، دروغ نمي گويند ، خيانت نمي كنند و . . . اما اسلام با اينكه اينهمه از دروغ بد مي گويد و به اين مسأله اهميت مي دهد و روايات بسياري در باره كذب دارد اما باز مي بينيم كه مسلمانان اين عمل را مرتكب مي شوند و دروغ مي گويند . قرآن در مورد عمل صالح ، امانت ، عهد و . . . سفارش بسيار مي كند پس چگونه است كه جامعه اسلامي به اين صفات متصف نيست . روشن است كه اگر كسي اينگونه حسابگري كند و نتيجه بگيرد ، به طرف اسلام نمي آيد . چون وقتي ارزيابي مي كند ، نتيجه مي گيرد كه مسلمانان در عمل آنگونه كه بايد موفق نبوده اند .
جاي تأسف است كه در جامعه اي مانند جامعه ما ، يعني ايران ، سه عنصر در كنار هم قرار دارد ، ما ايراني هستيم ، مسلمان هستيم و شعيه هستيم ؛ سه عنصر در كنار هم كه هر سه هم به مسائل اخلاقي پافشاري مي كنند : از آن جهت كه ايراني هستيم زرتشت روي مسائل اخلاقي پا فشاري دارد . مسلمانيم ، محمد رسول الله ، براي تكميل اخلاق و تهذيب اخلاق آمده است . شيعي هستيم ، امام صادق چقدر روي گفتار و پندار نيك تأكيد دارد .
روايت صحيحي است در كافي كه امام صادق ( عليه السلام ) همه گناهان را در خانه اي قرار داده و كليد قفل آن را شراب دانسته است !
حال ما به عنوان يك اسلام شناس بايد چه پاسخي بدهيم ؟ من فكر مي كنم كه پاسخ اين قضيه را بايد در همين مسأله كه امروز به آن رسيده ايم بيان كنيم و آن اين است كه ما اسلام را در قانون اسلام خلاصه كرده ايم و به اسرار اين دستورات و بعد باطني آن توجه نكرده ايم ؛ يعني فقـط گفتيم نماز بگـزار ، و اصرار و پافشاري به بُعد فقهي تنها ، موجب شد كه بُعد باطني آن را فراموش كنيم .
بيشتر به آداب و سنن فشار آورده شد ، بدون در نظر گرفتن اسرار آن . در حج هم روي مناسك حج زياد تكيه مي شود كه البته لازم هم هست و نبايد كوتاهي شود تا
177 |
مردم اعمالشان را صحيح انجام دهند اما آيا اين بايد موجب شود كه به جنبه تربيتي و روحي آن توجه نشود ؟
امروزه مسلمان ها بايد سمينار بگذارند و گفتگو كنند كه چرا دين در جوامع اسلامي اثر تربيتي نگذاشته است .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « لا تغتروا بصلاتهم ولا بصيامهم فإنّ الرجل ربّما لهج بالصلاة والصيام حتي لو ترك استوحش » . ( 1 )
امروز در جامعه ديني ما اسلام شيعي بايد بداند كه چه چيزهايي مهمتر است ، « حيا » مهم است ، « امانت » مهم است ، ولي يك چيزهايي اهميتش صد مقابل بيشتر مي شود . اسلام شيعي از روز اول روشي داشته كه اگر پيروي مي شد ، جمع بين هر دو مي گشت ؛ هم بُعد ظاهر و هم بعد باطن .
در روايات طهارت هست كه محضر امام ( عليه السلام ) مي رسيدند و از طهارت سؤال مي كردند كه : اين نجس است يا پاك ؟ حضرت عكس العملي تقريباً شبيه به يك پرخاش از خود نشان مي داد و مي فرمود : شيعيان ما روي اين مسائل نبايد اينقدر پا فشاري كنند و وسواس به خرج دهند . چيزهايي را كه مهم است فراموش نكنيد و آن امانت مردم است ، رحم و مهرباني به ديگران است و . . . .
در حج هم تا حدّي اينگونه است و متأسفانه سرو كار مردم فقط با بُعد فقهي و ظاهري عبادات از جمله حج است و به اسرار حج زياد توجّهي ندارند .
ميقات حج : از مطالبي كه بيان شد چنين بر مي آيد كه آموزه هاي ديني ما براي ساختن جامعه ، سرشار از منش هاي انساني است و چيزي كم ندارد . اما از آنجا كه بدانها يكسويه توجه شده ، چنين نتيجه اي داده است . و اكنون پيشنهاد حضرت عالي اين است كه بايد در اين زمينه انديشيده شود و راه حل هايي ارائه گردد . آيا چنين است ؟ !
استاد : منظور من دقيقاً همين است . به نظر اينجانب جنبه ظاهري عبادات با جنبه باطني آن بايستي يكجا به مردم تعليم شود . نه اينكه مردم با انجام عبادات ظاهري ، بدون هرگونه اثر تربيتي ، خود را فارغ البال بدانند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الانوار ، ج12 ، ص104