بخش 5

1 ـ حمزه سیدّالشهدا و حرم شریف آن حضرت


47


ميقات حج - سال هفتم - شماره بيست و هشتم - تابستان 1378

تاريخ و رجال


48


حمزه سيدّالشهدا و حرم شريف آن حضرت

محمّد صادق نجمي

يكي از شخصيت هاي بزرگ در تاريخ اسلام ، كه در راه قرآن و دفاع از اسلام فداكاري و ايثار را به حدّ اعلي رسانيد و در شرايطي كه توحيد در مقابل شرك و خداپرستي در مقابل بت پرستي قرار گرفته بود و پيامبر اسلام به ياران صديق و حاميان مخلص و دلسوز نيازمند بود ، به ياري اش شتافت ، جناب حمزة بن عبدالمطلب بود كه مانند اميرمؤمنان ، علي ( عليه السلام ) در مقابل پرچم شرك ، لواي توحيد را برافراشت و تعهّد و ايمان خويش را در صحنه هاي جنگ متجلّي ساخت . او در سخت ترين و خطرناك ترين وضعيت جنگ ، كه حتي بعضي از ياران نزديك پيامبر معركه را ترك كرده ، به قلّه كوه ها و شيار درّه ها پناه مي بردند ، دليرانه مقاومت نمود ، نه با يك دست كه با دو شمشير و با هر دو دست از رسول خدا دفاع كرد و با سپر قرار دادن وجود خويش ، حملات پياپي دشمن را كه متوجه جان آن حضرت بود ، درهم شكست تا اينكه با فجيع ترين وضع به مقام ارجمند شهادت نايل شد و در تاريخ به عنوان يكي از بزرگترين سرداران و مجاهدي مقاوم از مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداي نامي اسلام و به صورت عاليترين الگو و سرمشق متجلّي گرديد .

حمزه در قرآن مجيد و در احاديث و روايات ، مورد تقدير و تجليل فراوان قرار گرفته و مدال پرافتخار « سيد الشهدا » از سوي رسول خدا نصيب او گرديد و لقب


49


زيباي « اسدالله » و « اسدالرسول » بر او داده شد .

و ائمه هدي ( عليهم السلام ) با شخصيت و فداكاري او ، در مقابل مخالفان مناظره و احتجاج و در ميان پيروانشان مباهات و افتخار نموده اند و در اثر ترغيب و تشويق رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بر زيارت قبر حضرت حمزه ، قبر و حرم آن بزرگوار در طول تاريخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و زيارت او را مانند زيارت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) برخود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روي قبر او ، مانند حرم پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه ( عليهم السلام ) به همديگر سبقت مي جستند و از اين رو قبر شريف آن بزرگوار داراي مجموعه اي از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود كه قدمت و پيشينه آن ، به قرنهاي اول اسلام مي رسيد ولي نزديك به يكصد سال قبل ، اين حرم شريف مانند ساير بقاع و حرمها در مدينه و مكه ، بهوسيله وهابيان تخريب گرديد و اينك از اين بقعه پاك ، بجز يك قبر خاكي و ساده چيزي باقي نيست .

حذف فرهنگي :

شخصيت بارز حضرت حمزه سيدالشهدا ، مجاهدت و فداكاري و حضور حماسي او در صحنه هاي جنگ ، حمايت و دفاع وي از مقام شامخ نبوت در سال هاي اول بعثت و پس از هجرت و شهادت مظلومانه و شجاعانه اش ايجاب مي كرد كه ياد او و ذكر فضايل و معرفي شخصيت او ، به صورت بزرگترين و زيباترين الگو و سرمشق در منابع اسلامي منعكس و در رأس بيان فضايل ساير شخصيت هاي اسلامي ؛ از اقوام و عشيره و صحابه رسول خدا قرار گيرد . ليكن مراجعه به منابع حديثي و مجموعه هاي اوّليه اهل سنت نشانگر اين است كه متأسفانه همان سعي و تلاش كه از سوي خلفاي اموي در كم رنگ كردن شخصيت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و تحقير ابوطالب و عقيل بكار گرفته شده به علل و انگيزه هاي خاصي ، درباره حضرت حمزه عميق تر و در حذف شخصيت او قوي تر گرديده است .

به طوري كه در بخش آخر اين بحث ملاحظه خواهيد كرد ، پس از گذشت چهل سال از جنگ اُحُد و در دوران خلافت معاويه و طبق دستور وي ، تصميم گرفته شد به بهانه حفر قنات در احد قبر حضرت حمزه را نبش و پيكر او را به نقطه ديگر منتقل نمايند و ياد و اثر او را به تدريج به فراموشي بسپارند ولي چون اين تصميم با شكست مواجه گرديد ، راه ديگري را


50


برگزيدند ؛ يعني مصمّم به حذف فرهنگي آن بزرگوار از طريقِ به فراموشي سپردن فضايل او شدند و بدينوسيله هدف خويش را تأمين نمودند و بدينگونه ، شخصيت آن بزرگوار در هاله اي از ابهام و در پشت ابرهاي تاريخ و حديث قرار گرفت .

اين حركت را در منابع دست اول و در مجموعه هاي حديثي كه محصول همان سياست ها است و در عين حال صحيح ترين منابع تلقّي مي شود ، مي توان به وضوح مشاهده كرد و با مراجعه به صحاح و مسانيد به اين حقيقت تلخ پي برد :

براي نمونه دو كتاب مهم حديثي « صحيح بخاري » و « صحيح مسلم » را ، كه در رأس همه منابع حديثي قرار گرفته اند ، مطرح مي كنيم :

بخشي از اين دو كتاب را « كتاب الفضائل » و نقل مناقب اقوام و عشيره و اصحاب و ياران رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به خود اختصاص داده و براي ذكر فضايل تك تك آنان باب مستقلي عنوان گرديده است :

در باب فضايل اقوام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فضايل « عباس بن عبدالمطلب » ، « جعفربن ابي طالب » ، « عبدالله بن جعفر » و فضايل « زبير » پسر عمه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و « ابوالعاص » داماد آن حضرت كه در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و پس از آزادي اسلام را ( شايد هم براي دست يابي به همسرش زينب ) پذيرفت ، آمده است و باز در اين بخش فضايل « سعدبن ابي وقّاص » به عنوان اينكه او از قبيله « آمنه » مادر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و از اخوال و دايي هاي « قبيله اي » پيامبر محسوب است ، ذكر گرديده ولي از حضرت « حمزه » محبوب ترين عموي رسول الله اسمي به ميان نيامده است ! و در بخش فضايل اصحاب براي بيان فضايل « عبدالله بن سلام » ، « عبدالله بن عمر » ، « ابوهريره » ، « ابوموسي اشعري » و بالأخره براي بيان فضايل « ابوسفيان » و « معاويه » باب مستقلي عنوان گرديده ولي از بزرگترين صحابه پيامبر ، مهاجر الي الله و مجاهد في سبيل الله « حمزه سيد الشهدا » ياد نشده است ، گويي پيامبر اسلام نه عمويي به نام « حمزه » داشته و نه صحابه اي به نام « ابو عماره » !

و ساير صحاح و سنن نيز از اين رويه پيروي كرده و در اين مسير حركت نموده اند و هلمّ جرّا . . . !

و بدينگونه با يكي ديگر از مظلومان تاريخ و حديث آشنا مي شويم كه نه تنها


51


شخصيت او در حدّ شخصيت دشمنان درجه يك اسلام ، سردمداران كفر والحاد و سلسله جنبانان بدر و اُحد معرفي نگرديده ، بلكه براي موهون و مشوّه ساختن او ، مطالب ناروا و نابجايي ، كه دون شأن و مقام آن بزرگوار است ، به ساحت مقدّسش نسبت داده شده كه متأسفانه گهگاهي به تأليفات خودي ها نيز راه يافته است .

اين نوع بينش و حق كشي براي ما ، هم تكليف آور است و هم مشكل زا !

تكليف آور از آن جهت كه اين عملكرد ما را موظف مي سازد براي دفاع از مظلومي بپا خيزيم و در كنار زدن پرده هاي تعصب و زدودن غبارهاي ضخيم ، كه قرنها بر آن گذشته است ، تلاش كنيم و آن چهره تابناك و مظلوم را از پشت ابرهاي تيره و تار به جامعه اسلامي مان بنمايانيم .

و اما مشكل زا است ؛ زيرا كه اين حركت موجب شده است كه حقايق فراواني در معرفي شخصيت آن حضرت از دسترس خارج و در لابلاي حوادث تاريخي دفن شود و طبعاً در بدست آوردن بقاياي ناچيز هم با مشكل مواجه گرديم و در نيل به مطلبي به جاي مراجعه به مظان و جايگاه خود ، به منابع ديگر و فصول مختلف مراجعه كنيم .

ولي در عين حال مي توان با مراجعه به متون تفسيري و حديثي و تاريخي ، به مطالب ارزشمند و بجاي مانده درباره آن حضرت دست يافت كه خوانندگان ارجمند را با بخشي از فضايل آن بزرگوار آشنا و راه را براي كساني كه فرصت پيگيري و تحقيق بيشتري در اين زمينه دارند هموار مي سازد .

با اين مقدمه لازم است در اين مختصر چهار موضوع به ترتيب زير بحث و بررسي شود :

1ـ حضرت حمزه از ديدگاه قرآن

2ـ حضرت حمزه در كلام رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ائمه هدي ( عليهم السلام )

3ـ حضرت حمزه در جنگ ها

4ـ حرم حضرت حمزه در بستر تاريخ

نگاهي كوتاه به دوران زندگي حضرت حمزه ( عليه السلام )

حمزة بن عبدالمطلب ملقّب به « سيدالشهدا » ، « اسدالله » و « اسدالرسول » كنيه او ابوعماره و ابويعلي است . مادرش هاله دختر « وهيب » و دختر عموي « آمنه » بنت وهب ، مادر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است .

حضرت حمزه عموي پيامبر اسلام و برادر رضاعي او است ؛ زيرا هر دو از پستان مادري بنام ثُوَيْبه شير خورده اند .


52


حضرت حمزه ، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود و بنا به گفته مشهور مورّخان ، او در سال دوم بعثت ، اسلام را پذيرفته است .

بنا به نقل ابن اثير و گروهي از مورّخان ، چون حمزه سيدالشهدا ايمان خويش را اظهار كرد ، سردمداران قريش فهميدند كه پيامبر از اين پس نيرومند شده و اسلام داراي مدافع قوي گرديده است و با گرويدن وي به اسلام ، از طرحها و نقشه هاي زيادي كه بر عليه اسلام و مسلمين ترسيم كرده بودند منصرف شدند .

حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه ، هجرت نمود و در صف مهاجرينِ اوّلين قرار گرفت . او اولين فرمانده و پرچمدار اسلام است كه از سوي رسول خدا در رأس گروهي از مسلمانان براي پاسخ گويي به حمله مشركان ، به محلّي بنام « سيف البحر » اعزام گرديد .

در جنگهاي متعدد ديگر مانند بدر و احد شركت نمود و در بدر امتحان سختي را از سرگذراند و از سران قريش چند نفر ، از جمله شيبة بن ربيعه و طُعَيمة بن عدي را به دست خود هلاك ساخت و در قتل يكي ديگر از مشركان نامي ؛ يعني « عتبة بن ربيعه » با اميرمؤمنان ( عليه السلام ) شركت جست .

شجاعت حضرت حمزه در جنگ ها زبانرد خاص و عام و مورد تأييد دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وي با هر دو دست و با دو شمشير مي جنگيد .

حضرت حمزه در ميدان جنگ با نصب كردن « پرِ شترمرغي » به سينه اش از ديگر فرماندهان و جنگجويان مشخص و برجسته بود و به همين جهت در جنگ بدر يكي از سران دشمن پس از آنكه به اسارت مسلمانان در آمد و چشمش به حمزه افتاد ، پرسيد : اين كيست ؟ گفتند : حمزة بن عبدالمطلب . وي با تعجب گفت « ذلِكَ فَعَلَ بِنا الأفاعِيل » او بود كه صفوف ما را تار و مار كرد و ما را به روز سياه نشاند !

حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از كشتن سي و يك تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نايل گرديد .

نگاهي از افق ديگر

خداوند متعال مجد و شرف نسب ، توأم با عزّت ايمان و دفاع از حريم اسلام را براي حمزه سيد الشهدا برگزيده است ؛ زيرا او فرزند بزرگترين شخصيت جزيرة العرب و رييس مكّه و قريش ؛ يعني عبدالمطلب ( 1 ) بن هاشم بن عبد مناف بن قصي است و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالمطلب ملقّب به شيبة الحمد ، مردي عظيم و رفيع متصف به اوصاف حميده و افعال پسنديده نصيح و ينبع بود قوم قريش او را قبول و با وجودش مباهات نمودند او كليدداري خانه كعبه و پرده داري كعبه را هر دو كه بزرگترين سمت در اسلام و قبل از اسلام به شمار مي آورند بوده داشته ، پاسخ صريح عبدالمطلب به فرمانده لشكر ابرهه به هنگام تهاجم به مكّه و نذر او در قرباني كردن يكي از فرزندانش همانند حضرت ابراهيم و كشف چاه زمزم و . . . بيانگر عظمت روح و ارتباط وي با عالم معنويات در سطحي فوق العاده و خارج از متعارف است .


53


نسب حمزه نسب خاتم پيامبران است .

حمزه سيدالشهدا هم شريف است هم شرافت و كرامت را از پدر و اجداد خويش به ارث برده است . مادر حمزه ، دختر عموي « آمنه » مادر رسول خدا است و او از طرف مادر نيز داراي نسبي است والا و شريف كه پيامبر خاتم نشأت گرفته از نسب والا و خاندان اصيل است .

شرافتي ديگر : او هم عموي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) است هم برادر رضاعي او و پيامبر در ميان او و زيد بن حارثه ( 1 ) پيمان اخوّت بست .

و حمزه سيد الشهدا از جهات متعدد بر ديگران تفوّق يافت و صفات عاليه و اخلاق حسنه را از آن شجره اصيل و خاندان شريف به ارث برد .

و از جهت ايمان ، او جزو سابقين در اسلام است و آنگاه به رسول خدا ايمان آورده است كه فقط يكسال و اندي از بعثت آن حضرت مي گذشت و تعداد مسلمانان از سي و نه مرد و بيست و سه زن تجاوز نمي كرد و آن روز اسلام داراي هيچ نفع مادي و دنيوي نبود . هر چه در باره اسلام پيش بيني مي شـد فشار و شكنجه بـود و تحمل استهـزا و آزار مشركـان ، ولي براي حمـزه در مقابل اين آزارها و شكنجه ها جز براي حـق و دفاع از حريم اسلام نمي انديشيد . { . . . يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللهِ وَرِضْوَاناً . . . } ( 2 ) .

وقبل از اسلام : حمزه از دوران كودكي براي پيامبر اسلام علاوه بر قرابت نزديك و اينكه رسول خدا فرزند برادر حمزه بود ، با آن حضرت صميمي و رفيق شفيق و برادري دلسوز و مهربان به شمار مي آمد ؛ زيرا پيامبر خدا متولّد گرديد ، عبدالمطلب بانويي به نام « ثويبه » را احضار كرد و بدو دستور داد همانگونه كه به حمزه شير داده است به محمّد نيز شير دهد و بدينگونه آن دو ، با هم برادر رضاعي شدند .

حمزه و محمّد دوران طفوليت را در خانه شيبة الحمد ، عبدالمطلب سپري كردند و در ميان اين دو طفل الفت و صميميّت عميق حاكم گرديد و محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) در اين دوران و دورانهاي بعد به حمزه ، نه تنها به عنوان عمو و عضوي از اعضاي خانواده عبدالمطلب ، بلكه به عنوان برادري كه از يك پدر و مادر متولّد شده اند مي نگريست ؛ زيرا پيامبر كه در دوران جنيني پدر را از دست داده بود و همانند حمزه تحت كفالت و قيموميّت عبدالمطلب قرار گرفت و از اين پس محمّد و حمزه در زير يك سقف و در كنار يك سفره و به صورت دو عضد و دو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زيد بن حارثه از نزدكيترين و صميمي ترين اصحاب پيامبر است كه او را به پسرخواندگي خويش پذيرفت و در جنگ موته فرماندهي لشكر را به او محول نمود و او در بين جنگ به شهادت رسيد .

2 ـ حشر : 8


54


برادر در يك خانواده زندگي را ادامه دادند ، اخوّت رضاعي ، قرابت ذاتي ، هم سن بودن ، در كنار هم زيستن و از عواطف عبدالمطلب يكسان برخوردار بودن و . . . عواملي بود كه علاقه و الفت آنها را نسبت به هم ، روز به روز عميق تر و صميميت متقابل در ميان آنها را براي هميشه پي ريزي كرد .

در ازدواج رسول خدا : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وقتي قدم به بيست و پنج سالگي گذاشت ، تصميم گرفت با « خديجه بنت خويلد » آن بانوي عاقله ازدواج كند ، اينجا است كه حمزه به همراه برادرش ابوطالب ( 1 ) به سوي خانه « خويلد » حركت مي كند و در اين وصلت مبارك و ازدواج تاريخي جهان بشريت ، نقش خواستگاري را به عهده مي گيرد و در ايجاد شجره طيّبه اي كه حاصل ازدواج رسول خدا با خديجه است ، قدمهاي اوّليه را برمي دارد .

اين بود دورنمايي از بخشي ارتباط كه در ميان حمزه و رسول خدا بود و در قسم سوم اين بحث ، با بخش ديگري از ارتباط و علاقه در ميان آنان آشنا خواهيم شد .

حضرت حمزه از ديدگاه قرآن :

در قرآن مجيد چون به آياتي مانند آيه شريفه {  وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ } ( 2 ) مي رسيم ، حمزة بن عبدالمطلب را در رأس اين مؤمنان حقيقي مشاهده مي كنيم :

ايمان آوردن در وضعيت سخت ، ياري كردن و پناه دادن به رسول خدا در مقابل دشمنان ، آنگاه كه همه مشركان و دشمنان بر عليه او بسيج شده بودند .

و باز چون به آيه شريفه {  لاَ يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا . . . } ( 3 ) مي رسيم حضرت حمزه را در اوّل اين صف از مؤمنان مي بينيم كه قبل از فتح ، جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خيل اوّلين شهداي اسلام پيوست ؛ قتال و شهادتي كه با مثله و قطعه قطعه شدن اعضاي بدنش توأم گشت و علفهاي بيابان بر پيكر خونينش كفن گرديد .

و آيات متعدد ديگري كه سيدالشهدا ، حمزه ( عليه السلام ) مصداق روشن و نمودار بارزي از اين آيات است .

ولي در قرآن مجيد آيات متعدد ديگري وجود دارد كه طبق نظر مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روايات از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بر خلاف طبقات ابن سعد و كامل ابن اثير و طبري فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفي مي كند ولي با توجه به اينكه همه مورخان نوشته اند كه خطبه عقد به وسيله ابوطالب ايراد گرديده و متن خطبه نيز در منابع منعكس شده است . معلوم مي گردد او نيز به همراه حمزه در امر ازدواج پيامبر دخيل بوده است .

2 ـ « وآنان كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند و آنها كه پناه دادند و ياري نمودند ، آنان مؤمنان حقيقي اند ، براي آنها آموزش « رحمت خدا » و روزي شايسته اي است . » انفال : 74

3 ـ « كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند با كساني كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند ، يكسان نيستند ، آنها بلند مقام تر از كساني هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند . » حديد : 10


55


ائمه هدي ( عليهم السلام ) بخصوص درباره حضرت حمزه سيدالشهدا نازل شده و خداوند سبحان در اين سند آسماني و از طريق وحي بر ايمان و پايداري او در دفاع از اسلام مهر تأييد زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است كه در اين زمينه به نقل شش آيه بسنده مي كنيم :

1 ـ {  هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمْ الْحَمِيمُ } ( 1 )

« اينان دو گروهند كه در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند ، كساني كه كافر شدند ، لباسهايي از آتش براي آنها بريده شده و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مي شود . »

در صحيح بخاري ( 2 ) و صحيح مسلم ( 3 ) و سنن ترمذي ( 4 ) و ابن ماجه ( 5 ) و منابع ديگر از اهل سنت و شيعه ( 6 ) آمده كه حضرت ابوذر ( رحمه الله ) فرموده است : اين آيه در باره دو گروه ؛ گروهي حامي و مدافع سرسخت اسلام و گروه ديگر دشمن كينه توز و سرسخت اسلام نازل گرديده است . گروه اوّل اميرمؤمنان و حمزه و عبيده ( 7 ) و گروه دوم وليد ، عتبه و شيبه از سران قريش مي باشند كه در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند .

در تفسير فرات كوفي نزول آيه شريفه را از طريق سُديّ از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل و اضافه مي كند كه رسول خدا پس از نزول اين آيه فرموده است :

« هؤلاءِ الثلاثة يَوم القيامة كواسطة القلادة فِي الْمُؤمنين و هؤلاءِ الثلاثة كَواسطة القلادة في الكفّار . » ( 8 )

« در روز قيامت اين سه تن در ميان مؤمنان همانند مهره درشت گردن بند خواهند درخشيد ، همانگونه كه اين سه تن ديگر در ميان كفّار و مشركين مانند مهره درشت گردن بند خواهند بود . »

{  مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا } . ( 9 )

« در ميان مؤمنان مرداني هستندكه بر عهدي كه با خدا بسته اند ، صادقانه ايستاده اند ؛ بعضي پيمان خود را به آخر بردند ( و در راه او شربت شهادت نوشيدند ) و گروهي ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجّ : 19

2 ـ ج4 ، تفسير سوره حج

3 ـ به تفسير الدر المنثور و الميزان ، تفسير سوره حج مراجعه شود .

4 ـ همان .

5 ـ همان .

6 ـ همان .

7 ـ عبيدة بن حرث بن عبدالمطلب ، پسر عموي رسول خدا است . او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام بود كه در جنگ بدر به شهادت رسيد .

8 ـ تفسير فرات كوفي ، ص271

9 ـ احزاب : 23


56


در تفسير قمي ابن ابي الجارود از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند كه اين آيه در باره حمزه و جعفر و علي ( عليهم السلام ) نازل گرديده است . منظور از « مَنْ قَضَي نَحْبَهُ » حمزه و جعفر و منظور از « مَنْ يَنْتَظِر » علي بن ابي طالب است . ( 1 )

ابن حجر مكي نقل مي كند اميرمؤمنان ( عليه السلام ) در كوفه بر فراز منبر بود كه از ايشان درباره اين آيه پرسيدند . حضرت فرمود : « أللّهمَّ غُفْراً » اين آيه در باره من و عمويم حمزه و پسر عمويم عُبيده نازل شده است كه عبيده در بدر و حمزه در اُحد به شهادت رسيدند و اما من منتظر شقي ترين اين امّتم تا محاسنم را از خون سرم خضاب كند . اين پيماني است كه حبيبم ابوالقاسم ( صلّي الله عليه وآله ) از آن خبر داده است . ( 2 )

3 ـ {  أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الاَْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ } . ( 3 )

« آيا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند ، همچون مفسدان در زمين قرار دهيم يا پرهيزكاران را همچون كافران ؟ ! »

در تفسير فرات كوفي از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره سه تن از مؤمنان متقي كه عمل صالح انجام داده بودند ؛ علي بن ابي طالب و حمزه و عبيده و سه نفر مشرك مفسد ؛ عتبه و شيبه و وليدبن عتبه نازل گرديده است . ابن عباس اضافه مي كند اين دو گروه بودند كه در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند ؛ علي ( عليه السلام ) وليد را كشت ، حمزه عتبه را و عبيده شيبه را . ( 4 )

4 ـ {  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ } ( 5 )

« اي كساني كه ايمان آورده ايد ، از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد . »

مرحوم طبرسي در باره مصداق « صادقين » كه در پايان آيه شريفه آمده است ، چند احتمال ذكر نموده و مي گويد : و گفته شده است كه منظور از صادقين در اين آيه همان افرادي است كه خداوند در آيه ديگر از آنها ياد كرده و فرموده است : {  رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ . . . } يعني حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب و « وَمِنْهُم مَنْ يَنْتَظِرُ » يعني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) . ( 6 )

5 ـ {  وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير قمي ، ج2 ، ص188

2 ـ صوائق محرقه ، ص80

3 ـ ص : 28

4 ـ تفسير فرات كوفي ، ص359 ، چاپ سال 1410 هـ . تهران .

5 ـ توبه : 119

6 ـ مجمع البيان ، ج3 ، ص81 ، چاپ صيدا .


57


وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً } . ( 1 )

« و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند ( در روز رستاخيز ) همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنان تمام كرده ؛ از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان ، و آنها رفيق هاي خوبي هستند . »

شيخ طوسي از انس بن مالك نقل مي كند كه روزي با رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نماز صبح را بجاي آورديم ، آن حضرت پس از نماز رو به ما نشست ، من عرض كردم : اي فرستاده خدا ، اگر صلاح بدانيد تفسير اين آيه {  وَمَنْ يُطِعْ اللهَ . . . } را بيان كنيد . پيامبر فرمود : مصداق « نبِيِّينَ » من هستم و مصداق « صِدِّيقِينَ » برادرم علي است و مصداق « شهداء » عمويم حمزه و اما مصداق « صالحان » دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين مي باشند . ( 2 )

6 ـ {  مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لاَت وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ . . . } . ( 3 )

« كساني كه اميد به ديدار و لقاي پروردگار و رستاخيز دارند ، ( در اطاعت او مي كوشند ) زيرا سر آمدي كه خدا تعيين كرده ، فرا مي رسد . و كسي كه ( در راه خدا ) جهاد و تلاش مي كند براي خود جهاد مي كند . »

حسين بن سعيد از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره بني هاشم نازل گرديده كه از آنها است حمزة بن عبدالمطلب و عبيدة بن حارث . ابن عباس مي افزايد : درباره آنها اين آيه نيز نازل گرديده است ؛ {  وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ . . . } ( 4 )

حضرت حمزه در حديث رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )

اينك به بيان بخشي از فضايل حضرت حمزه مي پردازيم كه از زبان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده و به دست ما رسيده است ، و با بخشي ديگر ، در صفحات آينده و به مناسبتهاي مختلف آشنا خواهيم شد .

1 ـ حمزه ، سيّد همه شهدا ، جز انبيا و اوصيا است :

شيخ المحدّثين صدوق ( رحمه الله ) در ضمن حديث مفصّلي ، با اسناد به حضرت سلمان ، نقل مي كند :

« در ايام مريضي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كه به ارتحال آن بزرگوار منتهي گرديد ، در كنار بستر آن حضرت بودم كه فاطمه زهرا ( عليها السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء : 69

2 ـ كنزالفوائد ، به نقل بحارالأنوار ، ج24 ، ص31

3 ـ عنكبوت : 5 و 6

4 ـ تفسير فرات كوفي .


58


وارد شد ، وقتي ضعف شديد را در پدر بزرگوارش ديد ، اشك به صورتش جاري گرديد . رسول خدا براي تسلّي و آرامش دخترش ، از عنايات و بركات خداوند بر اهل بيت سخن گفت و بخشي از نعمت هاي خدا را ، كه بر اين خاندان ارزاني داشته است ، بر شمرد تا بدينجا رسيد كه : . . . دخترم ! ما اهل بيتي هستيم كه خداوند شش صفت و ويژگي را بر ما عطا كرده است كه بر هيچيك از گذشتگان و آيندگان عطا ننموده است ؛ زيرا پيامبر ما سيّد انبيا و مرسلين است و آن پدر تو است و وصيّ ما سيد اوصيا است و آن همسر تو است و شهيد ما سيدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموي پدر تو است .

فاطمه ( عليها السلام ) گفت : اي فرستاده خدا ، آيا او فقط سيد شهيداني است كه با وي به شهادت رسيده اند ؟

پيامبر فرمود : نه ، بلكه او سيد شهداي اوّلين و آخرين ، بجز انبيا و اوصيا است . » ( 1 )

با توجه به مضمون اين حديث ، معلوم مي شود كه هم حضرت حمزه و هم حضرت حسين بن علي ( عليهما السلام ) براي هميشه ، از افتخار « سيد الشهدا » بودن برخوردارند . و اين لقب براي هميشه به آن دو بزرگوار اطلاق مي گردد ؛ با اين تفاوت كه حسين بن علي حتي نسبت به حضرت حمزه هم سيد و سرور است ولي حضرت حمزه سيد است نسبت به ساير شهدا .

2ـ حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است :

شيخ صدوق همچنين از انس بن مالك نقل مي كند كه : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : ما فرزندان عبدالمطلب ، سروران اهل بهشتيم . رسول الله ، حمزه سيد الشهدا ، جعفر ذوالجناحين ، علي ، فاطمه ، حسن ، حسين و مهدي ( عليهم السلام ) . ( 2 )

3ـ حضرت حمزه ، محبوب ترين عموي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) :

صدوق ( رحمه الله ) از امام صادق ( عليه السلام ) وآن بزرگوار از جدّش رسول خدا نقل مي كند كه فرمود :

« اَحَبّ اِخواني اِلَيَّ علّي بن أبي طالب و أحَبّ أعْمامي اِليَّ حَمْزَة » . ( 3 )

« محبوب ترين برادرانم علي بن ابي طالب و محبوب ترينِ عموهايم حمزه است . »

4ـ حمزه محبوب ترين نامها در نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) :

كليني ( رحمه الله ) از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ « قالت يا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) هو سيّد الشهداء الذين قُتِلوا معه ؟ قال بل سيد شهداء الأوّلين و الآخرين ، ما خلا الأنبياء و الأوصياء » . مشروح و متن اين حديث را در اكمال الدين ، ج1 ، صص 264 ـ 263 ، چاپ دارالكتب الاسلاميه ملاحظه كنيد .

2 ـ « نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة ، رسول الله و حمزة سيدالشهداء . . . » . امالي صدوق ، مجلس هفتاد و دوم .

3 ـ امالي صدوق ، مجلس هشتاد و دوّم ، عمده ابن عقدة 281


59


است كه :

« جاءَ رَجلٌ اِلَي النّبيّ ( صلّي الله عليه وآله ) فقال يا رَسُول الله وُلِدَ لي غلامٌ فماذا اُسَمّيه ؟ قال : سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِليّ ؛ حَمْزة » . ( 1 )

« شخصي محضر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : اي فرستاده خدا ، فرزند ذكوري برايم متولّد شده است ، چه نامي بر وي نهم ؟ فرمود : او را « حمزه » نام بگذار كه محبوب ترين نامها در نزد من است . »

5ـ حمزه يكي از چهار راكب در قيامت :

مرحوم صدوق ( رحمه الله ) در ضمن حديثي از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چنين نقل مي كند :

« و ما في القيامة راكبٌ غَيرنا وَنَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَيه العَبّاس بن عبدالمطلب ، فَقال : مَنْ هُم يا رسول الله ؟ فقال : امّا أَنا فَعَلي البراق . . . و عَمّي حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله سيد الشهداء عَلي ناقتي الغضباء . . . و أخي عليّ ، عَلي ناقة من نوق الجنّة » . ( 2 )

« در قيامت همه پياده هستند بجز ما چهار تن . عباس بن عبدالمطلب عرض كرد : اي رسول خدا ، آن چهار تن كدامند ؟ فرمود : اما من سوار بر براق خواهم بود . . . و عمويم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سيد شهدا بر شتر غضباي من سوار خواهد شد . و برادرم علي بر شتري از شتران بهشتي . »

6ـ حضرت حمزه انجام دهنده نيكي ها و بجا آورنده صله رحم :

ابن حجر عسقلاني نقل مي كند كه : رسول خدا چون در كنار جسد مُثله شده عمويش حمزه نشست ، خطاب به وي چنين فرمود :

« رَحِمكَ الله أي عمّ ، لَقَدْ كُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخيرات » . ( 3 )

« اي عمو ! خداي رحمت كند تو را ، كه در صله رحم و انجام دادن كارهاي نيك فعّال و كوشا بودي . »

و اين توصيف از زبان رسول خدا و معرفي حضرت حمزه به عنوان « وَصُول رَحِم » و « فَعول خيرات » امتيازي است كه اختصاص به آن حضرت دارد .

7ـ حضرت حمزه شفيع در روز قيامت :

در حديث مفصّلي كه امير مؤمنان ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل نموده ، آن حضرت ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي كتاب العقيقة باب الأسما و الكني .

2 ـ خصال باب الأربعة .

3 ـ اصابة ، ج1 ، ص354


60


درباره حضرت حمزه مي فرمايد :

« اما انّ حمزة عمّي يُنَحّي جهنّم مِن مُحِبِّيه » . ( 1 )

« همانا در قيامت عمويم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد كرد . »

8ـ در پايه عرش نوشته شده است : « حمزه اسدالله » و . . .

در بصائرالدرجات در حديثي از امام باقر ( عليه السلام ) از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه آن حضرت در باره تعداد انبيا و تعداد اولوالعزم از آنان و اينكه هر پيامبري داراي وصي بوده ، سخن گفته و آنگاه به خصوصيات خود و خاندانش اشاره مي كند و در ضمن آن مي فرمايد :

« وَعَلي قائمة العرش مكتوبٌ : حمزة اسدالله و اسد رسوله و سيّد الشهداء » . ( 2 )

9ـ حضرت حمزه در دعاي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) :

ابن ابي الحديد نقل مي كند ( 3 ) كه در جنگ خندق چون اميرمؤمنان ( عليه السلام ) با عمروبن عبدوَدّ مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گرديد ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رو به آسمان كرد و دستانش را بالا گرفت و اين دعا را مكرّر خواند :

« أللّهمّ اِنّكَ اَخَذْتَ مِنّي عُبيدة يومَ بَدر وَحمزة يَوْمَ اُحُد فَاحْفَظ عَلَيَّ اليومَ عليّاً { . . . رَبِّ لاَ تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ } ( 4 ) » .

« خدايا ! پسر عمويم عبيده را در جنگ بدر و عمويم حمزه را در جنگ احد از من گرفتي پس امروز علي را برايم نگهدار ! خدايا ! مرا تنها نگذار ، وَانْتَ خَيْرالْوارثين . »

10ـ حضرت حمزه افضل شهدا است :

شيخ مفيد از ابو ايّوب انصاري نقل مي كند كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خطاب به حضرت فاطمه ( عليها السلام ) چنين فرمود :

« شهيدنا أفضل الشهداء و هو عمّك وَمِنّا مَنْ جَعَل الله لَهُ جِناحَين يطيرُ بِهِما مَعَ الملائكة وَهُوَ ابنُ عَمِّكَ » . ( 5 )

« شهيد ما أفضل شهدا است و آن عموي تو و از خاندان ما است ؛ كسي كه خداوند بر وي دو بال عنايت فرموده كه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و آن پسر عموي تو است . »

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير امام حسن عسكري ، ص176 ، چاپ 1314

2 ـ بصائر الدرجات ، ص34 ؛ بحارالأنوار ، ج27 ، ص7

3 ـ شرح نهج البلاغه ، ج19 ، ص61

4 ـ انبياء : 49

5 ـ امالي شيخ ، به نقل از بحارالأنوار ، ج22 ، ص273


61


حضرت حمزه در گفتار ائمه ( عليهم السلام )

اينك به نقل و بيان گفتار ائمه هدي ( عليهم السلام ) در اين زمينه مي پردازيم و سخن آن بزرگواران را كه همانند حديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در بيان شخصيت حضرت حمزه به عنوان يكي از افتخارات از خاندان نبوت و در كنار شخصيت وجود مقدس رسول الله و اميرمؤمنان و حسنين و حضرت مهدي ( عليهم السلام ) عنوان گرديده است ، در اختيار خواننده ارجمند قرار مي دهيم :

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج اميرمؤمنان ( عليه السلام )

1ـ حميري ( 1 ) در قرب الإسناد آورده است كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) فرمود :

« منّا سبعةٌ خَلَقَهم الله عزّ و جلّ لم يخلق في الأرض مثلهم ؛ مِنّا رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) سيّد الأوّلين و الآخرين ، خاتم النّبيّين و وصيّه خير الوصيّين و سبطاه خير الأسباط ؛ حَسَناً و حُسَيناً و سيّد الشهداء حمزة عمّه و من قد كان مع الملائكة جعفر و القائم عجّ » . ( 2 )

« خداوند در ميان خاندان ما هفت نفر خلق كرد كه در روي زمين مانند آنها را نيافريده است . آنگاه در معرفي اين هفت تن چنين فرمود : از ما است رسول خدا كه سيّد اوّلين و آخرين و خاتم پيامبران است . و از ما است وصيّ او كه بهترين اوصيا است و دو سبطش حسن و حسين كه بهترين اسباطند و عمويش سيد الشهدا و جعفر كه به همراه فرشتگان پرواز مي كند و قائم عجّ . »

2ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در شوراي شش نفري :

عمربن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شوراي شش نفري ، متشكّل از اميرمؤمنان ، عثمان بن عفّان ، طلحه ، زبير ، عبدالرحمان عوف و سعدبن ابي وقّاص محوّل نمود و دستور داد پس از مرگ وي اين شش نفر در خانه اي براي تعيين خليفه جمع شوند و با وي بيعت كنند ، به طوري كه اگر چهار نفر با يكي از آنان بيعت كرد و تنها يك نفر امتناع ورزيد ، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع كرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمينه را طوري فراهم نمود كه با عثمان بن عفان بيعت نمودند . در اين جلسه اميرمؤمنان سخناني ايراد كرد و خصوصيات خانواده اش را براي اتمام حجّت برشمرد تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي از اصحاب امام حسن عسكري است . و كتابش ، قرب الاسناد ، از منابع حديثي شيعه مي باشد .

2 ـ قرب الإسناد ، چاپ كوشانفر ، ص39


62


اينكه فرمود : « شما را به خدا سوگند مي دهم آيا در ميان شما بجز من كسي هست كه عمويش سيد الشهدا باشد ؟ گفتند : نه . ( نشدتكم بالله هَلْ فيكُم اَحَدٌ عَمُّهُ سيّد الشهداء غيري ؟ ! قالوا : لا ) . ( 1 )

3ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در بصره :

مرحوم كليني ( 2 ) از اصبغ بن نباته نقل مي كند : روزي كه در بصره اميرمؤمنان ( عليه السلام ) بر لشگر طلحه و زبير پيروز گرديد ، در حالي كه به شتر مخصوص رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) سوار بود در معرفي خود و خاندانش خطاب به مردم چنين فرمود :

« آيا مي خواهيد بهترين خلق در قيامت را براي شما معرفي كنم ؟ ابوايوب انصاري گفت : آري ، اي امير مؤمنان معرفي كن ، زيرا تو هميشه شاهد و حاضر بودي و ما غايب . امير مؤمنان ( عليه السلام ) فرمود : بهترين مردم در روز قيامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود كه انكار نمي كند فضيلت آنها را مگر كافر . در اينجا عمّار عرض كرد : اي اميرمؤمنان ، آنها را بنام معرفي كن ، فرمود : روزي كه خدا مردم را در يك وادي جمع مي كند ، بهترين آنها پيامبرانند و افضل پيامبران محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است و بهترين هر امّت پس از پيامبرشان وصيّ آن پيامبر است تا پيامبر ديگري مبعوث شود ، پس بهترين همه اوصيا وصيّ محمد است ( عليه و آله السلام ) . آنگاه فرمود : آگاه باشيد كه افضل خلق بعد از اوصيا ، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب است كه داراي دو بال رنگين است . و اين دو بال از اين امت به كسي جز وي داده نشد و خداوند به وسيله او به محمد كرامت و شرافت بخشيد و ديگر دو سبط پيامبر حسن و حسين و ديگري مهدي است كه او را از خاندان ما انتخاب مي كند . آنگاه اين آيه را خواند : {  وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَي بِاللهِ عَلِيماً } . ( 3 )

امير مؤمنان ( عليه السلام ) در اين بيان ، حضرت حمزه را در فضيلت و منزلت در روز قيامت در رديف پيامبر و امير مؤمنان و حسنين و حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قرار داده و با خواندن آيه شريفه « وَمَنْ يُطِعْ اللهَ . . . » او را از مصاديق شهدايي كه قرآن مجيد از آنان ياد نموده ، معرفي كرده است . ( 4 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مشروح اين سخنراني در احتجاج طبرسي ، ج1 ، صص 188 ـ 210 آمده است .

2 ـ كافي ، ج1 ، ص450

3 ـ نساء : 70 ـ 69

4 ـ عن الأصبغ بن نباتة قال رأيت اميرالمؤمنين يوم افتتح البصرة و ركب بَغْلَةَ رسول الله ( ثم ) قال اَيّها النّاس اَلا اُخبركم بخير الخلق يوم يجمعهم الله ؟ فقام اليه ابو ايّوب الأنصاري فقال يا امير المؤمنين ، حدّ ثنا فانّك كنت تشهد و نغيب فقال انّ خير الخلق يوم يجمعهم الله ، سبعة مِنْ وُلْدِ عبدالمطلب لا ينكر فَضلَهُم اِلاّ كافر و لا يجحد به الاّ جاحد ، فقام عمّاربن ياسر ( رحمه الله ) فقال يا اميرالمؤمنين ، سِمْهم لنا لنعرفهم ، فقال : انّ خير الخلق يوم يجمعهم الله الرسل و انّ اَفضل الرّسل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) و ان افضل كلّ أحد بعد نبيّها وصيّ نبيّها حتّي يدركه نبيّ اَلا وَاِنّ أفضل الأوصياء وصيّ محمد ( صلّي الله عليه وآله ) اَلا و انّ أفضل الخلق بعد الأوصياء الشهداء ، اَلا و انّ اَفضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب لَه جناحان خضيبان يطير بهما في الجنّة لم يُنْحَل اَحَدٌ من هذه الأمّة جناحان غيره شيء ، كرّم الله به محمداً و شرّفه و السبطان الحسن و الحسين و المهدي يجعله الله من شاء منّا اَهْل البيت ثمّ تَلا هذه الآية { وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَي بِاللهِ عَلِيماً }


63


4ـ حضرت حمزه در احتجاج امير مؤمنان ( عليه السلام ) با معاويه :

امير مؤمنان ( عليه السلام ) در پاسخ نامه اي كه معاويه به آن حضرت نوشته بود ، در معرفي خاندان خود و بيان نقاط ضعف خاندان معاويه ، به نكاتي اشاره مي كند و حضرت حمزه را همانند حسنين ، « سيّدَي شباب اَهْل الجنّة » ، از امتيازات اين خاندان مي شمارد و مي فرمايد :

« أَلا تَرَي غَيْرَ مُخْبِر لَكَ ، وَلكنْ بِنِعْمَةِ اللهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدوا في سَبيلِ اللهِ تَعَالَي مِنَ المُهَاجِرِينَ وَالأَنْصَارِ ، وَلِكُلِّ فَضْلٌ ، حَتَّي إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قيلَ : سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ ، وَخصَّهُ رَسُولُ اللهِ ( صلّي الله عليه وآله ) بِسَبْعينَ تَكْبيرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَيْهِ . . . وَأَنَّي يَكُونُ ذلكَ وَمِنَّا النَّبِيُّ وَمِنْكُمُ الْمُكَذَّبُ ، وَمِنَّا أَسَدُاللهِ وَمِنْكُمْ أَسَدُ الإَحْلافِ ، وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ، وَمِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمينِ ، وَمِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ . . . » ( 1 )

« مگر نمي بيني ـ نه اينكه بخواهم خبرت دهم بلكه به عنوان شكر و سپاسگزاري نعمت خداوند مي گويم ـ جمعيتي از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشيدند و همه آنان مشمول فضل خداوند مي باشند ، امّا هنگامي كه شهيد ما ( حمزه ) شربت شهادت نوشيد به او گفته شد « سيدالشهدا » و رسول الله هنگام نماز بر وي ( بجاي پنج تكبير ) هفتاد تكبير گفت . . . چگونه اين دو خاندان با هم برابر است در حالي كه پيامبر ( محمّد ) از ما است و تكذيب كننده او ( ابوجهل ) از شما .

اسدالله ( حمزه ) از ما است و اسدالأحلاف ؛ يعني ابوسفيان سركرده و سامان دهنده احزاب براي جنگ با پيامبر از شما . دو سيّد و اقاي جوانان بهشت ( حسن و حسين ) از مايند و كودكان آتش ( فرزندان مروان يا عقبة بن ابي معيط ) از شما . بهترين زنان جهان ( فاطمه ) از ما است و حمالة الحطب ( همسر ابولهب ) از شما . . . »

5ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان ( عليه السلام ) با دانشمند يهودي :

در روايت مشروحي كه حضرت موسي بن جعفر ( عليه السلام ) از پدران خود از حضرت حسين بن علي ( عليهما السلام ) نقل كرده ، چنين آمده است :

يكي از دانشمندان يهود ، پس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه در جلسه اي كه گروهي از صحابه ؛ از جمله اميرمؤمنان ( عليه السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغة ، نامه 28


64


حضور داشتند ، شركت نمود و در تفضيل حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) و بعضي انبياي گذشته بر پيامبر اسلام ، به صورت مناظره دلايلي ذكر كرد و امير مؤمنان ( عليه السلام ) به يكايك دلايل او پاسخ گفت ؛ از جمله مسائلي كه آن دانشمند مطرح نمود اين بود كه :

« فانّ هذا ابراهيم قد اَضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبين . . . »

« اين ابراهيم بود كه فرزند خود اسماعيل را براي اجراي امر خداوند بر زمين انداخت و صورت دلبندش را به روي خاك گذاشت و آماده ذبح او گرديد ، ولي در پيامبر شما چنين حركتي وجود نداشته است . »

امير مؤمنان ( عليه السلام ) در پاسخ وي فرموده :

« لَقَدْ كانَ كَذلكَ وَلَقَدْ اُعْطيِ اِبْراهيم بعد الأضجاع الفداء و محمد اصيب بأفجع منه فجيعة انّه وقف عَلي عَمِّه حمزة اسدالله و اسدالرسول و ناصر دينه و قد فرّق بين روحه و جسده فلم يبيّن عليه حرقةً و لم يفضِ عليه عبرةً و لم ينظر الي موضعه من قلبه و قلوب اهل بيته ليرضي الله عزّوجلّ بعبده و يَسْتَلِم لأمره في جميع الفعال و قال : لولا أن تحزن صفيّة لتركته حتّي يحشر من بطون السِّباع و حواصل الطّير لولا أن يكون سنةً بعدي لفعلت ذلك » .

« اين مطلب را كه در باره حضرت ابراهيم گفتي صحيح است ، ولي خداوند براي جبران اين ناراحتي ، بلافاصله فديه و عوض ( گوسفند بهشتي ) را بر وي فرو فرستاد . اما محمد ( صلّي الله عليه وآله ) بر مصيبتي بالاتر از آن مبتلا گرديد ؛ زيرا در كنار جسد بي روح و مثله شده عمويش و ناصر و ياور دينش ، حمزه اسداللهو اسدالرسول قرار گرفت ولي براي جلب رضاي خداوند و تسليم امر او صبر و شكيبايي را در پيش گرفت ، نه اظهار ناراحتي كرد و نه اشكي جاري ساخت و نه به جايگاه و محبوبيت حمزه كه در دل پيامبر و خاندانش از آن برخورداربود ، توجّه نمود و چنين فرمود : اگرنبود حزن و اندوه صفيه و اينكه پس از من مردم از اين روش پيروي كنند ، پيكر حمزه را دفن نمي كردم تا از شكم درندگان و پرندگان محشور شود . » ( 1 )

حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) :

شيخ طوسي ( رحمه الله ) از امام صادق از پدر ارجمندش امام باقر و او از امام سجّاد ( عليهم السلام )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مشروح اين مناظره در احتجاج طبرسي ، ج1 ، صص 335 ـ 318 ؛ بحار ، ج10 صص 17 ، 49 ، 51 و 298 ـ 273


65


نقل مي كند كه : امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) در يك محاجّه و مناظره با معاويه چنين فرمود :

« . . . قال الحسن بن علي فيما احتجّ علي معاوية : و كان مِمَّن استجاب الرسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) عمّه حمزة و ابن عمّه جعفر فقتلا شهيدين رضي الله عنهما في قتلي كثيرة معهما من اصحاب رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) فجعل الله تعالي حمزة سيد الشهداء من بينهم و جعل لجعفر جناحين يطير بهما مع الملائكة كيف يشاء من بينهم و ذلك لمكانهما من رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و منزلتهما و قرابتهما عند رسول الله وصلّي عَلي حمزة سبعين صلاةً من بين الشهداء الذين استشهدوا معه » .

« و از كساني كه دعوت رسول خدا را اجابت كردند ، عمويش حمزه و پسر عمويش جعفر بود كه هر دو به همراه گروهي از اصحاب پيامبر شربت شهادت نوشيدند اما خداوند از ميان همه آنان حمزه را به عنوان « سيدالشهدا » معرفي كرد و براي جعفر دو بال عنايت فرمود كه آزادانه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و اين دو امتياز براي اين دو شهيد به جهت موقعيت « معنوي » و قرابت آنها نسبت به رسول خدا بود و باز رسول خدا از ميان همه شهدا كه با حمزه به شهادت رسيده بودند ، تنها بر پيكر او هفتاد بار نماز خواند . » ( 1 )

حضرت حمزه در احتجاج حسين بن علي ( عليهما السلام ) :

حسين بن علي ( عليهما السلام ) در صبح عاشورا ، پس از تنظيم صفوف لشكر خويش ، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صداي بلند و رسا ، خطاب به افراد لشگر عمر سعد ، سخنان مفصّلي ايراد كرد و با آنان اتمام حجّت نمود و در ضمن اين بيانات ، چنين گفت :

« أيّها الناس أنسبوني من اَنا ثمّ ارجعوا إلي انفسكم و عاتبوها و انظروا هل يحلّ لكم قتلي و انتهاك حرمتي ؟ ! اَلَستُ ابن بنت نبيّكم و ابن وصيّه و ابن عمّه و اوّل المؤمنين بالله و المصدّق لرسوله بما جاء من عند ربّه ؟ أوَلَيس حمزة سيد الشهداء عمَّ أَبي أوَلَيس حعفر الطيّار عمّي أوَلَم يبلغكم قول رسول الله لي ولاِخي هذان شباب اهل الجنّة . . . » . ( 2 )

« مردم ! بگوييد من چه كسي هستم ، سپس به خود آييد و خويشتن را ملامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجالس طوسي به نقل بحارالأنوار ، ج22 ، ص283

2 ـ اين سخنراني با مختصر اختلاف در متن آن ، در تاريخ طبري ، ج7 ، ص328 ؛ كامل ابن اثير ج3 ، ص287 ؛ ارشاد مفيد ، ص234 ؛ مقتل خوارزمي ، ج1 ، ص253 و طبقات ابن سعد آمده است .


66


كنيد و ببينيد آيا قتل من و شكستن حرمتم براي شما جايز است ؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم ؟ آيا من فرزند وصيّ و پسر عموي پيامبر شما نيستم ؟ مگر من فرزند كسي نيستم كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و پيش از همه رسالت پيامبر را تصديق كرد ؟

آنگاه فرمود : آيا حمزه سيد الشهدا عموي پدر من نيست ؟ آيا جعفر طيّار عموي من نيست ؟ آيا شما سخن پيامبر را در حق من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود : اين دو ، سروران جوانان بهشت هستند ؟ . . . »

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علي بن الحسين ( عليهما السلام ) :

1ـ صدوق ( رحمه الله ) از ثابت بن ابي صفيه نقل مي كند :

« نَظر عليّ بن الحسين سيّد العابدين ( عليهما السلام ) الي عبيدالله بن عبّاس بن عليّ بن ابي طالب ( عليه السلام ) فاستعبر ثمّ قال : ما مِنْ يوم اَشَدّ علي رسول الله مِنْ يوم اُحُد قُتِلَ فيه عمّه حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله و بعده يوم موته قتل فيه ابن عمّه جعفربن ابي طالب ، ثمّ قال و لا يوم ليوم الحسين ( عليه السلام ) اذ دلف اليه ثلثون ألف رجل يزعمون اَنّهم من هذه الأمّة كلٌ يتقرّب اِلي الله عزّ و جلّ بدمه . . . »

« روزي علي بن الحسين ( عليهما السلام ) عبيدالله فرزند عباس بن علي را ديد و اشك در چشم آن بزرگوار حلقه زد ، آنگاه فرمود : براي پيامبر روزي سخت تر از جنگ احد پيش نيامد ؛ زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزة بن عبدالمطلب ، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد و پس از احد سخت ترين روز براي آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابي طالب را شهيد كردند . و سخت تر از روز حسين ( عليه السلام ) پيش نيامده ؛ زيرا سي هزار نفر آن بزرگوار را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) تصور مي كردند و همه آنها با ريختن خون فرزند همان پيامبر به پيشگاه خدا تفرّب مي جستند . . . » ( 1 )

2ـ تعصّبيكه پاداش آن بهشت است :

كليني ( رحمه الله ) از حبيب بن ثابت نقل مي كند كه امام سجاد ( عليه السلام ) فرمود :

« لم يدخل الجنّة حَميّة غير حميّة حمزه بن عبدالمطلب و ذلك حين اسلم غضباً للنّبي في حديث السلا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالي صدوق ، ص277 ؛ بحارالأنوار ، ج22 ، ص274 و ج44 ، ص298


67


الّذي اُلقي علي النبي ( صلّي الله عليه وآله ) » . ( 1 )

« هيچ تعصبي صاحب خود را داخل بهشت نكرد ، جز تعصب حمزة بن عبدالمطلب ، آنگاه كه بچه دان شتري به وسيله مشركين مكه به سر و صورت پيامبر انداخته شد و حمزه براي دفاع ازآن حضرت و دفع شرّ دشمنان ، اسلام را پذيرفت . »

مشروح اين جريان در بخش آينده ، از نظر خوانندگان خواهد گذشت .

3ـ حضرت حمزه در محاجّه امام سجاد ( عليه السلام ) :

يكي از خطبه هاي تاريخي و مهيّج و انقلابي كه به وسيله امام سجاد ( عليه السلام ) ايراد گرديده و در منابع تاريخي ثبت شده است ، خطبه اي است كه آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در شام و در مسجد جامع اين شهر ايراد كرد ؛ جلسه اي كه انبوه شركت كنندگان در نماز جمعه و از جمله شخص يزيدبن معاويه و درباريان وي ، در آن شركت داشتند .

در اين مقاله ، به نقل يك فراز از آن خطبه مهم ، كه محل شاهد ما است بسنده مي كنيم و آن را از مقتل خوارزمي ( متوفاي 568 ) مي آوريم :

وي مي نويسد : در اين مجلس حسّاس ، پس از آنكه علي بن الحسين بر عرشه منبر قرار گرفت و حمد و ثناي پروردگار را بجاي آورد ، چنين فرمود :

« أيّها الناس اُعْطينا ستّاً و فضلنا بسبع ، اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبّة في قلوب المؤمنين و فضّلنا بأن منّا النّبيّ المختار محمداً ( صلّي الله عليه وآله ) و منّا الصديق و منّا الطيّار و منّا اسدالله و اسدالرسول و منّا سيّدة نساء العالمين فاطمة البتول ( 2 ) و منّا سبطا هذه الأمّة و سيّدا شباب أهل الجنّة . . . » ( 3 )

حضرت حمزه دركلام امام صادق ( عليه السلام ) :

عياشي از حسين بن حمزه نقل مي كند كه گفت : از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه مي فرمود : چون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در كنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت ، چنين گفت :

« أللّهمّ لك الحمد و اليك المشتكي و أنت المستعان عَلي ما أري » .

سپس فرمود : اگر من هم پيروز شوم از مشركان چند برابر مثله خواهم كرد ! در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي ، ج2 ، ص308

2 ـ در كامل بهايي ، كه نفس المهموم هم از وي نقل كرده است ، به جاي « حضرت فاطمه » آمده است و « المهدي الّذي يقتل الدّجال » .

3 ـ مقتل خوارزمي ، ج2 ، ص69


68


اينجا بود كه اين آيه شريفه نازل شد : {  وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ } . ( 1 )

امام صادق فرمود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با نزول اين آيه فرمود : « اَصْبِرُ ، اَصْبرُ » ؛ « من هم صبر خواهم كرد . » ( 2 )

حضرت حمزه در احتجاج محمد حنفيه :

صدوق ( رحمه الله ) از زرّين نقل مي كند كه از محمدبن حنفيه ( رضي الله عنه ) شنيدم كه چنين مي گفت :

« فينا ستّ خصال ، لم تكن في أحد ممّن كان قبلنا و لا تكون في أحد بعدنا ، مِنّا محمّد سيّد المرسلين و عليّ سيّد الوصيّين و حمزة سيّد الشهداء و الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة و جعفربن أبي طالب المزيّن بالجناحين يَطِيرُ بِهِما في الجنّة حيث يشاء و مهديّ هذه الأمّة الّذي يصلّي خَلْفَه عيسي بن مريم » . ( 3 )

حضرت حمزه در احتجاج شيخ مفيد ( رحمه الله )

شيخ مفيد ( رحمه الله ) مي گويد : گروهي از جوانان شيعه براي تعلّم و فرا گيري مطالب كلامي ، در پاي درس من حاضر مي شدند ، روزي يكي از آنها گفت : حضرت استاد ! روز گذشته در جلسه اي بودم كه طبراني ، دانشمند زيدي مذهب نيز حضور داشت . او در چند مطلب بر ما شيعه اشكال و اعتراض كرد كه من پاسخ قانع كننده اي نداشتم ؛ از جمله اشكالات وي اين بود كه : شما شيعيان به بعضي از عقايد و اعمالي كه سنّي هاي حنبلي مذهب دارند انتقاد و اعتراض مي كنيد ، در حالي كه در موارد متعدد با آنان هم عقيده بوده و مانند آنان عمل مي كنيد . و چند مورد را اينگونه برشمرد : زيارت قبور اوليا ، عبادت كردن در نزد آن قبور و . . . .

شيخ مفيد مي فرمايد : به آن شاگرد گفتم : نزد طبراني برو و پاسخ پرسشهاي او را همانگونه كه من توضيح مي دهم با او درميان بگذار .

شيخ مفيد به يكايك پرسشهاي طبراني پاسخ مشروح داد تا به پرسش در باره زيارت قبور اوليا رسيد و گفت :

به طبراني بگو كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حال حيات خويش ، هم به مسلمانان دستور داد كه قبر حضرت حمزه را زيارت كنند و هم خود به زيارت قبر عمويش و ساير شهدا مي پرداخت و همچنين دخترش فاطمه زهرا ( عليها السلام ) نيز مكرّر به زيارت قبر عمويش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل : 125

2 ـ تفسير عياشي ، ج2 ، ص274

3 ـ خصال ، ابواب السّتة


69


حمزه مي رفتند . پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و طبق روش آن حضرت مسلمانان هم به زيارت قبر او مي رفتند و در كنار اين قبر به زيارت و عبادت مي پرداختند .

بنابراين اگر عمل شيعه در باره زيارت مشاهد ائمه و پيشوايان ، دور از عقل و عملي حنبلي ! باشد پس اين ، اسلام و رسول خدا است كه راه خلاف عقل را پيش پاي مسلمانان قرار داده و آنان را بكار ناروايي واداشته است . مسلم است كه چنين گفتاري ناشي از ضعف ايمان و عدم بصيرت در دين است . ( 1 )

اين بود ، از گفتار معصومان و بزرگان دين درباره عظمت و شخصيت حضرت حمزه كه ما به دست آورديم .

* پي نوشتها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الفصول المختاره ، ج1 ، ص84 و بحارالأنوار ، ج10 ، ص442



| شناسه مطلب: 83135