بخش 5
1 ـ تبرک و استشفا به زمزم ( 3 )
93 |
ميقات حج - سال هشتم - شماره سي و يكم - بهار 1379
اماكن و آثار
94 |
تبرّك و استشفا به زمزم ( 3 )
محمّد تقي رهبر
در شماره هاي پيشين آورديم كه چشمه زمزم جوشيده از منبع فيض ربوبي است و به اين جهت بر آبهاي ديگر دنيا برتري دارد . چنانكه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) فرمود :
« ماءُ زَمْزَم خَيْر ماء عَلي وَجْهِ اْلأَرْض » ( 1 )
از اين رو تبرّك جستن و استشفا از آن ، براي دردهاي جسمي و روحي ، از سنّت هاي حسنه اي است كه از ديرباز مورد توجّه بوده و تجربه شده است . از برخي روايات تاريخي استفاده مي شود كه آثار و بركات زمزم ، قبل از اسلام و در ميان ساير ملل نيز مورد توجّه و عنايت بوده است . فاكهي در « اخبار مكّه » از مجاهد نقل كرده كه گفت :
« به سرزمين روم رفتيم ، در آنجا راهبي بود كه در شب ما را منزل داد . او از ما پرسيد : آيا در ميان شما كسي هست كه از شهر مكّه آمده باشد ؟ در پاسخش گفتم : آري . گفت : آيا مي داني ميان زمزم و حجر چه مقدار فاصله است ؟ گفتم : نمي دانم ، مگر اينكه از روي حدس و تخمين بگويم . گفت : امّا من مي دانم ، آب زمزم از زير حجر جاري است و اگر نزد من يك تشت از آن آب باشد ، دوست تر دارم تا اينكه تشتي پر از طلا داشته باشم . » ( 2 )
فاكهي همچنين از قول يكي از اسراي مسلمان كه در سرزمين روم اسير شده بود نقل مي كند كه گفت :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الأنوار ، ج99 ، ص243 ؛ فاكهي ، اخبار مكّه ، ج2 ، ص45 ، بدينگونه : « خير عد في الأرض زمزم » .
2 ـ اخبار مكّه ، في قديم الدهر وحديثه ، ج2 ، ص48
95 |
« مرا نزد پادشاه بردند ، او از من پرسيد : از كدام شهري ؟ پاسخ دادم : از شهر مكّه هستم ! گفت : آيا « هزمة جبريل » را مي شناسي ؟ گفتم : آري . پرسيد : آيا « برّه » را مي شناسي ؟ پاسخ دادم : آري . گفت : آيا نام ديگري براي آن به ياد داري ؟ گفتم : آري ، امروزه به « زمزم » شهره است . اين اسير مسلمان مي افزايد : آنگاه پادشاه از بركات زمزم سخن گفت و افزود : حال كه چنين گويي ، ما در كتابهايمان خوانده ايم كه اگر كسي به مقدار سه كف از آن آب بر سر بريزد ، هرگز خوار و ذليل نگردد . » ( 1 )
ازرقي نيز از قول وهب بن منبّه آورده است كه در كتب پيشين از خواص زمزم سخن گفته شده و افزوده است : سوگند به آنكه جان وهب به دست اوست ، هر آنكه از زمزم سير بنوشد درد از او برطرف گردد و شفا يابد . و نظير آن را از قول كعب الأحبار و كتب پيشين نيز آورده است . ( 2 )
زمزم در منابع اسلامي :
در منابع روايي شيعه و سنّي ، روايات فراواني آمده كه از آثار و بركات زمزم و شفابخشيِ آن مي گويند : در اينجا برخي از آن روايات را مي آوريم :
1 ـ امام صادق ( عليه السلام ) از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود :
« ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ لِما شَرِبَ لَه » ؛ ( 3 ) « آب زمزم شفا براي هر چيزي است كه به خاطر آن بنوشند . »
و در روايت ديگر آمده : « ماءُ زَمْزَم شفاء لمن استعمل » ؛ ( 4 ) « آب زمزم شفابخش كسي است كه از آن بنوشد . »
و نيز امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « ماءُ زَمْزَم شِفاءٌ مِنْ كُلِّ داء » ، ( وأظنّه قال ) : كائنا ما كان » ؛ ( 5 ) « آب زمزم شفاي هر بيماري است ، ( راوي گويد به گمانم فرمود : ) هر آنچه باشد . »
و از كتاب فقه الرضا ( عليه السلام ) نقل شده است كه : « ماء زمزم شفاء مِن كُلِّ داء وَسُقْم وَأمانٌ مِنْ كُلِّ خَوف وَحُزْن » ؛ ( 6 ) « آب زمزم شفاي هر درد و بيماري و امان بخشِ از هر ترس و اندوهي است . »
از اين رو در روايات ما توصيه شده است هر گاه آب زمزم مي نوشيد ، دعاي مخصوص را بخوانيد : معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « چون از دو ركعت نماز طواف فراغت يافتي نزديك حجرالأسود برو و آن را بنوش و بدان اشاره كن كه از اين ناگزيري و سپس فرمود : اگر مي تواني پيش از آنكه به صفا بروي ، از آب زمزم بياشام و هنگام نوشيدن آن بگو : « اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفاءاً مِنْ كُلِّ داء وسُقمْ » ؛ ( 7 ) « بار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص39
2 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، صص50 و 53
3 ـ بحارالأنوار ، ج 99 ، ص245 ؛ فقيه ، ج2 ص135
4 ـ بحارالأنوار ، ج 99 ، ص245 ؛ فقيه ، ج2 ص135
5 ـ بحار الأنوار ، ج99 ، ص244
6 ـ همان : ص245
7 ـ تهذيب الأحكام ، ج5 ، ص144 ؛ وسائل الشيعه ، ج9 ص514 و 515 ؛ نكـ : فاكهي ، اخبار مكّه ، ج2 ، ص42 از ابن عبّاس .
96 |
خدايا ! آن را علم سودمند و رزق فراوان و شفاي هر درد و بيماري قرار ده . »
و نيز حضرت صادق ( عليه السلام ) توصيه كرد : از آب زمزم بنوشيد و بر سر وپشت و شكم خود بريزيد و آن دعا را بخوانيد ؛ زيرا نقل شده كه وقتي پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به زمزم نظر مي كردند ، مي فرمودند : « اگر براي امّت من موجب مشقّت نمي شد ، يك يا دو دلو بزرگ از آن مي كشيدم . » ( 1 )
و از سخنان امير مؤمنان ( عليه السلام ) است كه :
« الاطّلاع في بئر زمزم يذهب الداء فاشربوا من مائها ممّا يلي الركن الذي فيه الحجر الأسود . . » ( 2 )
« نگريستن به چاه زمزم درد را از ميان مي برد . پس ، از آن آب بنوشيد از آنسويي كه به طرف ركن حجرالأسود است . . . »
دعوات راوندي از ابن عباس چنين آورده است :
« خداوند آبهاي خوشگوار را قبل از روز قيامت بالا مي برد مگر زمزم را . آب زمزم تب و سردرد را بهبود مي بخشد و نگريستن به آن ، چشم را شفاف مي كند و هر كس آن را به قصد شفا بنوشد خدايش شفا دهد و هر كس براي رفع گرسنگي بنوشد خدايش سير گرداند . » ( 3 )
افزون بر گفتار پيشوايان اسلام ، سيره عملي آنان نيز ، چنانكه ملاحظه كرديم ، نوشيدن از آب زمزم ، متبرّك شدن و بر بدن پاشيدن بوده است .
علي بن مهزيار گويد : ابوجعفر ثاني ( امام محمّد تقي ( عليه السلام ) ) را ديدم كه در شب زيارت ( شب يازدهم ذي حجّه ) طواف نساء گزاردند و پشت مقام ابراهيم نماز خواندند . سپس داخل زمزم شده ، با دست خود از دلوي كه به طرف حجرالأسود بود ، آب برداشتند و نوشيدند و بر قسمتي از بدن خود پاشيدند و سپس دو بار ديگر به زمزم رفتند .
علي بن مهزيار مي افزايد : برخي از ياران ما به من خبر دادند در سال بعد نيز امام را ديدند كه همين گونه عمل كرد . ( 4 )
شيخ صدوق گويد : در روايات آمده است كه هر كس از آب زمزم بنوشد شفا يابد . عارضه بيماري اش برطرف گردد و زماني كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه بودند مي خواستند كه از آب زمزم براي حضرتش هديه آورند . ( 5 )
منابع اهل سنّت و شفابخشيِ زمزم
دارقطني و حاكم ، از قول ابن عباس و او از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان 515 ، و نيز مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص438 ، با اندك اختلاف در متن حديث و كافي ، ج4 ، ص430
2 ـ بحار الأنوار ، ج10 ، صص103 و 104
3 ـ همان ، ج66 ، ص451 و نيز ازرقي ، در اخبار مكّه .
4 ـ كافي ، ج4 ، ص431
5 ـ الفقيه ، ج2 ، ص208 ح2166 ، باب2 ، « وروي أنّه من روي من ماء زمزم أحدث له به شفاء وصرف عنه داء وكان رسول الله يستهدي ماء زمزم و هو بالمدينة » .
97 |
« ماءُ زَمْزَم لِما شرب له ، اِن شربته تستشفي شفاك الله به ، واِن شربته لشبعك أشبعك الله به ، وان شربته لقطع ظمأك قطعه ، و هي هزمة جبريل و سقياالله اسماعيل » . ( 1 )
« آب زمزم براي هر مقصدي است كه نوشيده شود ، اگر به قصد استشفا بنوشي خدايت شفا دهد . اگر براي رفع گرسنگي بنوشي خدايت سير گرداند و اگر براي رفع تشنگي بنوشي آن را رفع كند و زمزم اثر ضربت پاي جبريل و آبي است كه خداوند براي اسماعيل پديد آورد . »
همچنين فاكهي در اخبار مكّه از جابر و او از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل كرده كه فرمود :
« ماء زمزم لما شرب له » . ( 2 )
« آب زمزم براي هر چيزي كه به نيّت آن بنوشند سودمند است . »
فاكهي همچنين از قول ابوذر آورده است كه گفت : براي نخستين بار كه در كنار كعبه و زير پرده بيت ، خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدم و بر آن حضرت سلام كردم ، آن حضرت پرسيدند كيستي ؟ گفتم : مردي از بني غفار ، آنگاه دست بر سر نهاده فرمود : چندي است در اينجا هستي ؟ گفتم بيش از ده روز . پرسيدند : خوراكت چيست ؟ عرض كردم : بجز آب زمزم خوراكي نداشته ام و چنانكه ملاحظه مي كنيد شكم من فربه شده است . » پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : « إنّها طعام طعم وشفاء سقم » . ( 3 )
و نيز از ابن عبّاس نقل كرده كه گفت : « طعام من الطعم وشفاء من السقم » . ( 4 )
از قول عايشه هم آورده كه گفت : « رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آب مزم را در ظرف ها و مشك ها حمل مي كرد و بر بدن بيماران مي پاشيد و به آنها مي نوشانيد . » ( 5 )
سيره نبوي و آب زمزم :
بررسي سيره نبوي نيز حكايت از آن دارد كه به آب زمزم تبرّك مي جستند و از آن براي درمان بيماران استفاده مي كردند . و اين براي مسلمانان ديگر سرمشق بوده است .
فاكهي از قول حبيب آورده كه گفت به عطا گفتم : « من از آب زمزم برمي دارم . به نظر تو چطور است ؟ پاسخ داد : بله ، مانعي ندارد ، همانا پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين آب را در شيشه مي كرد و با آن آب كه به عجوه ( نوعي خرما ) آميخته بود ، كام حسن و حسين ( عليهما السلام ) را مي گشود و تبرك مي كرد . » ( 6 )
نامبرده همچنين در اخبار مكّه از قول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم ، ص62 ، از حاكم و دارقطني .
2 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص27
3 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص29 و نيز ازرقي ، ج2 ، ص53
4 ـ همان ، ص41
5 ـ همان ، ص49
6 ـ همان ، ص51
98 |
انس بن مالك آورده است كه روزي پيامبر در دوران كودكي اش با كودكان سرگرم بازي بود كه جبرئيل آمد و او را گرفت و درون سينه و قلب وي را با آب زمزم شست و شو داد و آنگاه به جاي اوّل برگرداند . . . ( 1 )
و نيز از قول انس بن مالك آورده كه گفت : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« آن شب كه مرا از مسجدالحرام به معراج بردند ، سه تن آمدند و مرا نزد زمزم بردند و جبرئيل درون سينه و قلب مرا با آب زمزم شست . » ( 2 )
شيخ صدوق از محدّثان بزرگ شيعه در « علل الشرائع » روايت كرده كه در سفر حجّة الوداع ، همينكه پيامبر خدا به مكّه آمدند ، طواف خانه كردند و دو ركعت نماز نزد مقام ابراهيم گزاردند و استلام حجر نمودند ، آنگاه به سوي زمزم رفته و از آن نوشيدند و فرمودند : « اگر براي امّت من موجب مشقّت نمي شد يك دلو يا دو دلو از آن مي كشيدم . » ( 3 )
اين حديث از استحباب كشيدن آب زمزم حكايت دارد ، امّا به لحاظ اينكه ازدحام جمعيت و هجوم مردم موجب مشقّت مي شود ، رسول خدا از آن خودداري كرده اند كه عمل آن حضرت سنّت نشود .
ازرقي نيز از علي ( عليه السلام ) نقل كرده كه پيامبر از آب زمزم طلبيدند و با آن وضو گرفتند . ( 4 )
محدّث نوري در مستدرك با ذكر سند از علي ( عليه السلام ) نقل كرده كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :
« خَيرُ ما ينبع عَلي وجه الأرض ماءُ زمزم » ؛ « آب زمزم بهترين آبي است كه در زمين جوشيده است . »
و نيز آورده كه حسن و حسين ( عليهما السلام ) پس از طواف خانه كعبه به هنگام عصر و در حالي كه ايستاده بودند ، از آب زمزم آشاميدند . » ( 5 )
بركات و آثار معنوي زمزم
در برخي روايات از تأثيرات معنوي آب زمزم و رابطه آن با ايمان و اخلاص سخن به ميان آمده است ؛ چنانكه از دعاي مأثور هنگام آشاميدن استفاده مي شود : « أللّهمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً . . . » و نيز عموم : « شفاءٌ مِنْ كلّ داء وَسُقْم » و امثال آن .
علاوه بر اينها ، روايات ديگري نيز با صراحت بيشتر در اين خصوص سخن گفته است . فاكهي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آورده كه فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص25 با تلخيص .
2 ـ همان ، ص26 با تلخيص .
3 ـ به نقل از بحارالأنوار ، ج99 ، ص242 و نيز ص243 به روايت ديگر .
4 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص55
5 ـ مستدرك الوسائل ، ج9 ، ص349
99 |
« النظر الي زمزم عبادة وهي تحطّ الخطايا » ؛ ( 1 ) « نگاه كردن به زمزم عبادت است و گناهان را محو مي كند . »
البته اينگونه روايات ، مطلق نيست بلكه شرايط خاص خود را دارد ؛ همانگونه كه در احاديث آمده ، نظر كردن به كعبه عبادت است . بديهي است اين براي كساني است كه با ايمان و خلوص و عمل صالح به كعبه يا زمزم يا ساير شعائر و مشاعر بنگرند و از آن بهره معنوي گيرند .
و نيز ياقوت حموي از ابن عباس و او از سخن رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آورده كه فرمود :
« التضلّع في ماء زمزم برائة من النفاق و ماء زمزم لما شرب له » . ( 2 )
« نشانه اي كه ما را از منافقان جدا مي كند اين است كه آنان از آب زمزم سير نمي نوشند . »
هديه آوردن آب زمزم
با توجّه به آثار و بركات زمزم است كه در روايات به آوردن و هديه دادنِ آن توصيه شده و از سيره نبوي براي آن شاهد آورده اند . در اين باره از كتاب هاي شيعه و سني مي توان شواهدي آورد . بنا به نقل علاّمه مجلسي در بحار الأنوار ، امام صادق ( عليه السلام ) از پدر گرامي خود حضرت باقرالعلوم ( عليه السلام ) نقل كرده هنگامي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مدينه بودند ، مي خواستند كه براي حضرتش آب زمزم هديه بياورند ؛ « أبي عبدالله عن أبيه انّ النّبي يستهدي ماء زمزم و هو بِالمَدينة » . ( 3 )
فاكهي نيز در اخبار مكّه آورده است كه : « پيامبر خدا پيكي نزد سهيل بن عمرو فرستادند و از او خواستند كه آب زمزم را براي ايشان بفرستد و او بر يك يا دو شتر آب كش ظرف هاي آب حمل نمود و براي آن حضرت فرستاد . » ( 4 )
حكيم ترمذي در اين باره سخني دارد كه خلاصه آن چنين است : « اگر آب زمزم را براي رفع گرسنگي و تشنگي ، شفاي بيماري ، سوء خلق ، تنگي سينه ، تاريكي دل ، بي نيازي نفس ، حوائج ديگر ، رفع گرفتاري و ناملايمات و جلب نصرت الهي و يا هر يك از ابواب خير و صلاح بنوشند ، به خواسته هاي خود برسند ؛ چرا كه خداوند آب زمزم را از بهشت خود به عنوان فرياد رسي ( براي هاجر و اسماعيل ) فرستاده است . » ( 5 )
سنّت تبرّك و استشفا به زمزم در سيره مسلمانان
با توجّه بدانچه گذشت ، سيره مسلمانان و زائران بيت الله اين بوده كه از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص41
2 ـ معجم البلدان ، ماده « زمزم » . و نيز نكـ : ازرقي ، اخبار مكّه ، ج2 ، ص52
3 ـ بحارالأنوار ، ج99 ، ص244
4 ـ اخبار مكّه ، ج2 ، ص48 و نيز ص49 و 50 و نيز ازرقي ، ج2 ، ص50
5 ـ معجزات الشفاء بماء زمزم ، ص63
100 |
آب زمزم بنوشند و بر بدن بپاشند و بدان تبرّك جويند و استشفا نمايند و اين سنّت در ميان مسلمانانِ هر عصر استمرار داشته و اكنون نيز ادامه دارد . زائري نيست كه به مسجدالحرام بيايد و از زمزم ننوشد و كمتر كسي است كه از حجّ بر گردد و آب زمزم سوغات نياورد .
آثار اين تبرك و استشفا ، هنوز هم نقل مجالس و نقل كتاب ها و مورد توجّه بزرگان بوده است و مؤلفان نيز به بيان مواردي از آن پرداخته اند . يكي از نويسندگان در كتاب خود موسوم به « معجزات الشفاء بماء زمزم » به بيان مواردي پرداخته كه بيماراني چند به بركت زمزم از بيماري هاي صعب العلاج شفا يافته اند و آنگاه به تحليل اين مطلب پرداخته ومي افزايد : نبايد اينگونه موارد را از ديد علمي رد كرد ؛ زيرا خداوندي كه در داروها شفا قرار داده ، همو قادر است در آب زمزم اثر شفابخش قرار دهد .
در اينجا گزيده اي از مباحث اين كتاب را مي آوريم :
تحليلي از شفا بخشيِ زمزم :
شارع حكيم ، ما را موظّف كرده كه به هنگام درد در جستجوي دوا و درمان باشيم . حضرت مصطفي ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد :
« لِكلّ داء دواء فاذا اصيب دواء الداء برأ باذن الله عزّوجلّ » . ( 1 )
هر دردي را دارويي است كه چون بدان دسترسي باشد به اراده خداي بزرگ شفا يابد . »
احمد حنبل ، از اسامة بن شرك روايت كرده كه گفت : در محضر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوديم . گروهي از اعراب آمدند و گفتند : اي رسول خدا ، آيا ما به مداواي بيماري ها اقدام كنيم ؟ حضرت فرمود :
« آري ، اي بندگان خدا ، مداوا كنيد ؛ زيرا خداي ـ عزّوجلّ ـ دردي نيافريده مگر آنكه براي آن دوايي قرار داده است ، جز يك درد . پرسيدند : آن درد چيست ؟ فرمود : پيري . » ( 2 )
البته « امر به مداوا » با « توكّل » منافاتي ندارد ، همانگونه كه برطرف ساختن گرسنگي و تشنگي و گرما و سرما با وسائل مخصوصِ خود منافيِ توكّل نيست . ابن قيم جوزي گويد :
« توحيد كامل نمي شود مگر با مباشرت اسبابي كه خداوند آنها را مقتضي براي مسبّبات آن ـ با همان قدر و منزلت ـ قرار داده است وتعطيل اين اسباب مخلّ توكّل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيح مسلم ، ح2204
2 ـ مسند احمد ، ج4 ، ص287 وابن ماجه ، وابوداود ، ح3855
101 |
است ؛ همانگونه كه در اراده و حكمت خلل آفرين است و شايد برخي تصوّر كنند كه در پي اسباب و عوامل نرفتن ، بر قدرت توكّل مي افزايد ، در حالي كه چنين نيست و ترك اسباب از روي عجز ، منافي توكّل است كه حقيقت آن اعتماد نمودن قلب به خدا براي دستيابي به چيزي است كه در امر دين و دنيا بنده را سودمند باشد و آنچه را در دنيا و دين زيانبار است دفع كند و با چنين اعتمادي بايد در پي اسباب و عوامل رفت وگرنه حكمت و شريعت را تعطيل كرده است ، پس نبايد يك بنده ، ناتوانيِ خود را به حساب توكّل بگذارد و توكّل خود را عامل عجز و ناتواني قرار دهد . با اينكه پيامبر خدا به ما خبر داده كه هر دردي را درماني است و اين طبيب است كه در تشخيص درد و درمان خطا مي كند . لذا آن حضرت مي فرمايد : خداوند بزرگ دردي نفرستاده مگر آنكه براي آن دوايي قرار داده است ، آنكه دانست دانست و آنكه ندانست ندانست . » ( 1 )
ابن قيّم مي افزايد :
« برخي داروهاست كه دردها را درمان مي كند ولي عقل بزرگان اطبا به آنها نرسيده و دانش آنها و تجربه ايشان و معيارهاي آنان بدان دست نيافته است ؛ اينها عبارتند از : داروهاي قلبي ، رواني ، قوت قلب ، اعتماد به خدا ، توكّل بر او ، تضرّع به آستانه حق ، التماس و التجا به محضر او ، دعا ، توبه واستغفار ، صدقه و كمك به دردمندان و گرفتاران و . . . داروهايي است كه امّت ها با وجود اختلاف در دين وملّت ، آنها را تجربه كرده اند و اثر آن را در بهبودي از بيماري ها ديده اند در حالي كه دانش و تجربه و مقياس هاي داناترين پزشكان به آن دسترسي ندارد . ولي ما و امثال ما موارد بسياري از اين امور را تجربه كرده ايم و ديده ايم . اين داروهاي معنوي كاري از پيش مي برد كه از داروهاي طبيعي ساخته نيست . و داروهاي طبيعي در برابر آنها مانند داروهاي سنّتي در نظر اطبا است ! و اين امور به مقتضاي حكمت الهي و قانوني است كه در جهان جاري ساخته و از حكمت و قانون خارج نيست ، چيزي كه هست در نظام علّت ها ، علل و اسباب متنوّع اند كه بايد شناخته شوند . هنگامي كه قلب با آفريدگار جهان رابطه برقرار مي كند ، آفريدگاري كه خالق داروها و مدبّر طبيعت و هدايتگر آن در جهت اراده و خواسته خود مي باشد ، همان آفريدگار را داروهاي ديگري است كه دلهاي مهجور و بريده از حق بدان دسترسي ندارند .
از نظر علمي به اثبات رسيده كه هرگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نكـ : زاد المعاد ، ج4 ، ص15
102 |
روح ها نيرومند گردند و نفس و طبع قوي باشند ، مي توانند با درد مقابله كنند و بر آن پيروز آيند ، حال چگونه مي توان انكار كرد كه نفس و طبع توانمند باشند و با تقرّب به خداوند و انس با او و محبّت او و لذّت ذكرش شادمان گردند و با تمام قوا به او رو آورند و با تمركز از او ياري جويند و بر او توكّل كنند و اين سرمايه هاي معنوي ، كارآيي بيشتري از داروهاي طبيعي نداشته باشند ، به گونه اي كه درد را به كلّي برطرف سازند ؟ !
اين حقيقت را كسي جز مردم جاهل و محجوب از نور حقيقت و تيره دل و دور افتاده از خداوند و حقيقت انسانيّت ، منكر نمي شوند . » ( 1 )
مؤلّف كتاب « معجزات الشفاء بماء زمزم » همچنين مي نويسد :
« امّا درباره آب زمزم بايد گفت : موارد بسياري است كه دانش پزشكي حيرت زده و درمانده است و گاه نااميد از درك رمز و راز آن ؛ مواردي كه شفاي بيمار جز با آب زمزم نبوده است . در اينجا به ذكر برخي مي پردازيم كه براي ما با صدق عقيده به اثبات رسيده و كساني با نيّت استشفا از آب زمزم نوشيده اند و خداوند آنان را شفا داده است و داستان خود را باز مي گويند و تجربه شخصيِ خود را در اين اعجاز و اثر بخشي ، مورد تأكيد قرار مي دهند . »
آب زمزم و شفا از سرطان :
نويسنده كتاب پيشگفته دو مورد از مشاهدات شخصي خود را آورده كه به ذكر يك مورد آن بسنده مي كنيم . او مي نويسد :
« . . . دوّمين مورد ، تجربه شخصي است كه يك خانم اهل مغرب در كتاب خود به نام « خدا را فراموش نكن » آورده و مجله عربي در شماره 147 و نيز « المسلمون » ( در شماره 24 خود در مورّخ 25 شوّال 1405هـ مطابق با 6/12/1985م . ) منتشر كرده است . « دكتر مهدي بن عبود » در مقدّمه اين كتاب مي نويسد : اين پديده پزشكي دل ها را انبساط مي دهد و ديده ها را نور مي بخشد ؛ براي آنان كه عقل سالم و انديشه معتدل دارند و در گذشته نمونه هايي داشته و در آينده نيز خواهند داشت . در حقيقت انسان در گنجينه وجود خويش داراي قدرت حياتي و روحي است كه به واسطه آن از عالم غيب كه در قبضه قدرت الهي است مدد مي گيرد و جهان غيب از عالم طبيعت گسترده تر است .
امّا اصل داستان اينگونه است كه : خانم « ليلي حلو » به شدّت بيمار شد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ از زاد المعاد ، ج4 ، ص11 و 12 ، به نقل معجزات الشفاء بماء زمزم ، ص72 و 73
103 |
پزشكان در معالجه او درمانده شدند و داروها نتوانست آلام او را تخفيف دهد . تشخيص پزشكي در پاريس اين خبر وحشتناك را به بيمار داد كه با كمال تأسّف سرطان در تمام سينه اش چنگال افكنده و بيش از سه ماه زنده نخواهد بود و اين سرطان لعنتي علاج ندارد ! خانم ليلي حلو باشنيدن اين خبر ، از زندگي نااميد شد و خود را براي وداع با اقوام و انتظار مرگ مهيّا ساخت .
عزيمت به بيت الله الحرام :
او پيش از اينكه به مغرب بازگردد ، به پيشنهاد شوهرش تصميم گرفت براي عمره مفرده رهسپار مكّه شود . اين خانم مي گويد : در كنار خانه خدا معتكف شدم پيوسته از آب زمزم نوشيدم و به يك قرص نان و يك عدد تخم مرغ در روز قناعت كردم و به تلاوت قرآن و دعا پرداختم . چهار روز گذشت و من روز را از شب نمي شناختم قرآن كريم را از اول تا آخر خواندم . سجده هاي طولاني داشتم و از اينكه در گذشته پاره اي از فرايض و اعمال نيك را ضايع كرده بودم با سوز و گداز گريه ها كردم . . .
او ادامه مي دهد : پس از چند روز ديدم لكه هاي قرمز كه بدن مرا دگرگون كرده بود ، به تدريج برطرف شد احساس كردم كه ديگر بيماري ندارم ! تصميم گرفتم به پاريس برگردم و با پزشكان مشورت كنم و اين كار را كردم . پزشكان كه چندين نوبت بيماري مرا قطعي يافته بودند ، مات و مبهودت شده و اين پيش آمد شگفت را باور نمي كردند ! چند روز قبل گفته بودند سرطان در تمام سينه رخنه كرده اما امروز مي گويند اثري از آن نمي بينند !
چه حادثه شگفتي رخ داده است ؟ ! خانم پزشكان را در شگفتي و حيرت رها مي سازد و به مغرب رهسپار مي شود و ماجراي بهبودي خود از سرطان ، به بركت آب زمزم را شرح مي دهد .
در مغرب بار ديگر بيماري به سراغ خانم ليلي حلو مي آيد ، او بار ديگر به بيمارستان مي رود و عمل جراحي روي او انجام مي شود و شيمي درماني مي كند كه عوارض نامطلوبي روي بدن دارد . موهاي سر مي ريزد و برچانه او مو مي رويد ! جسمش لاغر مي شود و همه انتظار مرگ او را مي كشند اما معجزه اي ديگر رخ مي دهد ! خانم ليلي حلو مي گويد : « در خواب نوري ديدم كه چشمان مرا خيره كرد . با مشاهده آن نور يقين كردم كه رسول
104 |
خدا است و به ياري من آمده است . داستان بيماري و سردرد و ايمان خود را با آن حضرت گفتم و عرضه داشتم كه مشتاق ديدار او بودم و او با توجّه تمام به سخنانم گوش مي داد تا حرف من تمام شد . آنگاه دست مبارك خود را آورد و از چپ به راست بر سر من كشيد و مرا امر به صبر كرد و گفت : جز خير تو را نرسيده است ، سپس بر من زد كه از خواب بيدار شدم و اثر دست مبارك پيامبر را بر سر خود كه مويي نداشت احساس مي كردم و گويي اين اندرز حضرتش را مي شنيدم كه با مهرباني و محبّت مي فرمود : پريشان و نگران نباش ، صبر كن كه سوگند به خدا جز خير تو را نرسد .
خانم ليلي حلو سلامت خود را باز يافت و آثار سرطان به كلّي برطرف شد . او در پايان سرگذشت خود مي نويسد : « در اينجا يك نيروي پنهاني است كه عقل و خرد انسان ها به ژرفاي آن نمي رسد و آن قدرت خداوند است و اطمينان مي دهد كه با اين قدرت تو را همراهي مي كند به زندگي خود اميدوار باش چرا كه خدا با تو است و درهاي آسمان به روي تو باز است تا تو با خدايي و او را فرمان مي بري ، پس خدا را فراموش نكن !
ردّ شبهات در خواص آب زمزم :
يكي از تحليل گران ( 1 ) درباره اين مطلب ، با عنوان : « خواص آب زمزم » به بحث در مورد فوايد آب زمزم پرداخته و ضمن طرح پاره اي شبهات از سوي برخي نويسندگان ، در مقام پاسخگويي برمي آيد و مي نويسد : از آنچه گذشت مي توان اذعان كرد كه آب زمزم داراي فضيلت و فوايدي است . طعام خوردن و شفاي بيماري است ؛ چنانكه احاديث صحيح و اخبار متعدّد به نقل بسياري از صحابه و علماي اسلام دلالت دارد و تجارب و آزمايشها آن را تأييد نموده و تحليل شيميايي آن را به اثبات رسانده است و پس از اينهمه آثار ، براي هيچ مسلماني جاي شك و ترديد باقي نمي ماند . » آنگاه نويسنده سخني را از كردي ( 2 ) نقل كرده كه به نقل گفتار كساني كه از وجود مواد ميكربي در آب زمزم سخن گفته اند پرداخته مي نويسد : برخي پزشكانِ زمان ما گفته اند : ضمن تجزيه آب زمزم به اين نتيجه رسيده اند كه در آن برخي عناصر ميكربي يافته اند ؛ عناصري كه موجب پاره اي بيماري ها مي شود ! اين عناصر به وسيله سيل ها و باران ها و نفوذ رطوبت منازل مجاور به داخل چاه راه مي يابد و لذا براي نوشيدن مناسب نيست . سپس در ردّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مهندس يحي كوشك ، « زمزم ، طعام طعم وشفاء سقم » صص30 ، 31 302
2 ـ طاهر كردي ، تاريخ مكّه .
105 |
اين سخنان مي گويد :
1 ـ آب زمزم را جبرئيل به امر پروردگار براي اسماعيل فرزند ابراهيم پديد آورد و چهار هزار سال بر اين چشمه در ميان صحراي بي آب و علف مي گذرد . .
2 ـ اين آب از زير خانه كعبه معظّمه ، خانه محترم خداوند مي جوشد و نيز از سوي صفا و مروه كه از مشاعر بزرگ الهي مي باشند .
3 ـ پيامبر با حضرت محمّد ( صلّي الله عليه وآله ) پس از هجرت از مكّه به مدينه ، همواره از ديگران مي خواستند كه از اين آب برايش هديه ببرند .
4 ـ رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ترغيب مي كرد كه مردم از اين آب بنوشند و سيراب شوند .
5 ـ از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) درباره آب زمزم رواياتي رسيده است : از جمله اينكه :
« ماءُ زَمْزَم لِما شُرِبَ لَه . . . » .
« آب زمزم براي هر مقصدي كه بنوشند سودمند است اگر به قصد شفا باشد شفا يابد و اگر به وسيله آن ، از شرور به خدا پناه برند ، خدا پناه دهد و اگر براي رفع تشنگي بنوشند سيراب شوند و اگر براي رفع گرسنگي بنوشند سير گردند . اين آب اثر ضربت جبرئيل و آبشخور اسماعيل است . »
« ماءُ زَمْزَمْ شِفاء كُلّ داء » .
« سيراب شدن از آب زمزم ، نفاق را از ميان مي برد . »
« فرق ما با منافقان اين است كه آنها از آب زمزم سير ننوشند . »
6 ـ جبرئيل سينه مبارك پيامبر را با آب زمزم شست و شو داد .
7 ـ از آب زمزم ، پيامبران برگزيده خدا و عالمان عامل ، ائمه ابرار و صاحبان سرّ و هدايت نوشيدند و همه مؤمنان تا قيامت ، با ايمان و يقين و صدق و اخلاق از همان دلو و از خود چاه مي نوشند و آن را شيرين تر و صافي تر و لذت بخش تر از هر آب مي دانند و شگفت آنكه آب زمزم با اينكه به رنگ همه آب هاي دنياست ، امّا طعم آن لذيذ و گواراست ؛ آبي كه اينهمه ويژگي دارد چگونه ( به گفته اطبا ) از مواد ميكربي تأثير پذيرد ؟ آيا اين مواد و ميكرب ها در زمان ما پيدا شده و يا در گذشته نيز وجود داشته است ؟ از قديم ترين ادوار نشنيده ايم كه كسي از آب زمزم نوشيده باشد و بيمار گردد . به عكس از دير باز مي شنويم كه بسياري از مؤمنان به خدا و رسول ، از آب زمزم به نيّت شفا يا به قصد توبه و توفيق و كسب علم وفهم يا به نيّت رفع اندوه و غم نوشيده اند و به
106 |
خواسته هاي خود رسيده اند . در زمان ما نيز مردم مكّه و ديگران مي نوشند و به مقاصد خود مي رسند كه داستان اينان در كتب و روايات به ثبت رسيده و كسي انكارش نمي كند جز آنان كه به امر دين نادان و جاهل و يا اهل عنادند و به غيب ايمان ندارند و بر محور مادّيات مي انديشند .
ما معتقديم به فرض آنكه مواد ميكربي از طريق سيل يا باران به زمزم راه يابد يا كسي با شيشه اي درون چاه بريزد ، با قدرت خداي يگانه تأثير آن خنثي مي شود ، حتّي اگر اين ميكرب ها و مواد ، به چشم نيز ديده شوند !
علاوه بر اين ، چاه زمزم در سال هاي اخير ، از هر زمان ديگر بيشتر حفاظت و مراقبت مي شود . اين چاه در قرون اوّليه ، كه به چند هزار سال مي رسد ، در وسط بيابان قرار داشت و اعراب بدوي با گروه هاي مختلف از نظر نظافت بدن و لباس ، از آن آب برمي داشتند و همراه دام و احشام خود در آن وارد مي شدند ، آيا در اخبار و تواريخ شنيده شد كه آنها يا احشام آنها به جهت نوشيدن آب زمزم به بيماري هاي عفوني مبتلا شده باشند ؟ ! نه ، به خدا هرگز چنين چيزي شنيده نشده بلكه عكس آن ؛ يعني سير شدن و شفايافتن نقل گرديده است .
« كردي » در بخش ديگري از كتاب خود مي نويسد :
« در سال 1376هـ . آب زمزم مقداري شور و سنگي بود و سبب آن معلوم نبود . هنگامي كه دولت سعودي تصميم گرفت مسجد الحرام را توسعه دهد و خانه هاي اطراف را ، كه در سمت مسعي قرار داشتند تخريب كرد و سپس در سال 1375هـ . ساختمان محوّطه ، از مروه تا صفا و بلكه بالاتر از آن ، تا باب الوداع را پي ريزي كرد ، به گونه اي كه به طور كلّي رابطه اين قسمت از مسجد الحرام ـ با حفر پايه هاي ساختمان و پي ريزي ، با عمق زياد ـ با منازل قديمي اطراف و آثار آنها قطع گرديد كه در نتيجه آب زمزم به نحو بسيار محسوس ، شيرين و زلال شد .
كردي در ادامه مي افزايد : البته آب زمزم كمي لب شور است و بهتر آن است بگوييم آب زمزم داراي طعم خاص است كه با آبهاي ديگر دنيا فرق دارد ؛ لذا هر كس سابقه نوشيدن آن را داشته باشد ، خيلي زود آن را از آبهاي ديگر امتياز مي دهد هر چند سالها بر آن گذشته باشد . ( 1 )
حقيقت آن است كه توصيف مزه آن دشوار است ، كمي مايل به شوري است نه شورِ زننده بلكه مطلوب و براي مؤمنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ التاريخ القويم لمكّة وبيت الله الكريم ، به نقل از كتاب « ماء زمزم . . . » ، ص31
107 |
دلنشين . و شايد يك راز الهي در اين امر باشد . لذا عباس بن عبدالمطلب از آب زمزم به « شراب الأبرار » تعبير مي كند و شايد اين لب شور بودن براي كساني كه ايمانشان سست است موجب شود كه ناگوار آيد و نتوانند بنوشند و از بركت شفابخشي آن محروم گردند . از اين رو پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمايد : نشانه اي كه ميان ما و منافقان وجود دارد ، اين است كه آنها از آب زمزم سير نمي نوشند . » ( 1 )
تحليلي از شفا بخشيِ زمزم :
چنانكه ملاحظه كرديم ، در روايات بسياري ، از پيامبر و ائمه معصوم ( عليهم السلام ) و نيز سخنان بزرگان و راويان ، از شفابخشي آب زمزم سخن گفته شده و كتب شيعه و سنّي آن را به ثبت رسانيده است . كه به عنوان دليل نقلي و تعبّد و التزام به كلام معصوم پذيرفته شده و از اين بابت جاي سخن نيست . با اين حال امكان دارد پاره اي اشخاص در صدد باشند به رمز و راز اين موضوع پي ببرند و در اينجا پرسشهايي را مطرح كنند ؛ از جمله اينكه : چگونه آب مي تواند خاصيت دارويي داشته باشد ؟ اين آب چه ويژگي دارد ؟ اگر قرار باشد براي شفاي بيماران از آب زمزم استفاده شود پس به دارو و درمان چه نيازي هست ؟ و آيا كساني كه از آب زمزم نوشيده اند واقعاً شفا يافته اند ؟ آيا شرايط ويژه اي براي اين امر وجود دارد و اين شرايط كدامند ؟ و پرسش هايي از اين دست . . . در پاسخ به اينگونه پرسش ها كه اختصاص به زمزم هم ندارد و موارد ديگري چون تربت سيدالشهدا حسين بن علي ( عليهما السلام ) را نيز شامل است ، به علاوه خواصي كه براي آيات قرآن يا ادعيه و تبرك و توسل براي بهبودي از بيماري رسيده است به نوعي مي تواند مورد اينگونه پرسشها باشد كه هيچيك از اينها با دانش تجربي پزشكي و علل و اسباب ظاهري و طبيعي ، كه بشر بدان دست يافته است ، وفق نمي دهد . بنابراين بايد به كاوش و تحقيق از راز معنوي موارد ياد شده پرداخت ، چيزي كه فراتر از دانش پزشكي و آثار طبيعي دارو و درمان معمولي است .
با توجّه به چند نكته مهمّ كه ذيلا از نظر مي گذرد ، مي توان به سؤال هاي بالا پاسخ داد : نخست اينكه : از نگاه موحّدان و مؤمنان ، زمام همه امور عالم و سرنوشت آدميان به دست قدرت بي چون الهي است . اوست كه زنده مي كند و مي ميراند وكوچكترين فعاليت هاي حياتي بشر چون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ يحي حمزه كوشك ، زمزم ص32
108 |
سلامت و بيماري و . . . را در قبضه اراده و قدرت خود دارد . با اين توصيف هر چيزي كه خاصّيت شفابخشي دارد ، به طور قطع ، بايد مورد تعلق مشيت و اراده او باشد و علل و اسباب نيز تحت اراده او مؤثّر است وگرنه به مثل معروف در گفته مولوي :
از قضا سركنگبين صفرا فزود * * * روغن بادام خشگي مي نمود
اگر اراده الهي نباشد فراورده هاي دانشِ پزشكي نيز خاصيت شفابخشي خود را از دست مي دهد و هرگاه خداوند اراده كند كسي بميرد تمام اطباي عالم و داروهاي پيشرفته نتوانند كاري انجام دهند . پس اين ارداه اوست كه همراه با اين وسايل و ابزار و دارو و درمان در نهايت مؤثر و كارساز است و اين امر با استفاده از ابزار و عوامل طبيعي در تضادّ نيست بلكه درست در رأس عمود سلسله علل و اسباب و در طول عوامل و ما فوق همه آنها قرار دارد و نه در عرض آنها كه تزاحمي ميان عوامل مادي و معنوي پديد آيد . اين همان توحيد افعالي است كه در كلّ نظام آفريش جاري و ساري است . و تجربه نيز همين را به اثبات مي رساند .
قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم در مقام محاجّه با منكران چنين حكايت مي كند :
{ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ } ( 1 ) .
« و چون بيمار شوم همو مرا شفا دهد . »
با اين حال خداوند اسباب و عللي را براي تنفيذ اراده خود در جهان خلقت قرارداده كه در آيات قرآني بدان اشاره شده است . يك جا از شفا بخشي قرآن سخن مي گويد :
{ وَنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسَاراً } . ( 2 )
« از قرآن چيزي فرو فرستيم كه براي مؤمنان شفا و رحمت باشد و ستمكاران را جز خسران نيفزايد . »
شايد بتوان گفت : شفاي مذكور در آيه كريمه ، به لحاظ خط سير معنوي قرآن و به قرينه آيات 57 سوره يونس و 44 سوره فصّلت ، بيشتر ناظر به شفاي معنوي و بهبودي از بيماري هاي اعتقادي و روحي است ، امّا اين احتمال نمي تواند شفابخشي طبيعي آيات را نفي كند و بسا عموم آيه آن را در برگيرد و دليل قاطعي بر اختصاص آن به آلام روحي و عقيدتي وجود ندارد .
نتيجه آنكه : قرآن جنبه شفابخشي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ شعرا : 80
2 ـ اسرا : 82
109 |
دارد ؛ از آلام روحي و آلام جسماني ، چنانكه بسياري از اولياي خدا با خواندن همين آيه به درمان دردها پرداخته اند . حال اين مطلب با كداميك از موازين علوم تجربي وفق مي دهد ؟ جاي سؤال است . پس بايد به سراغ عامل و تأثير معنوي در اين موضوع رفت كه در اين صورت هيچ مانع عقلي يا عادي وجود ندارد كه قرآن در بيماري هاي طبيعي نيز شفابخش باشد البته با شرايط و ضوابط خاصّ خود .
همين مطلب را مي توان به تربت امام حسين ( عليه السلام ) و آب زمزم به لحاظِ قداستي كه دارند ، گسترش داد .
همچنين قرآن به شفابخشي عسل كه فراورده زنبور عسل است تصريح دارد و مي گويد : { فِيهِ شِفاءٌ لِلنّاس . . . } ( 1 ) كه اين به طور قطع ، شفاي جسماني است و خداوندي كه شفابخشي را در عسل كه محصول گل و گياه طبيعت است قرار مي دهد ، همو قادر است در هر عنصر مادّي يا غير مادّي كه بخواهد اين خاصيّت و تأثير را قرار دهد ، حتّي آب يا خاك مخصوص كه مورد عنايت او قرار گرفته است . و بدين ترتيب همانگونه كه عسل شفابخش است ، زمزم و تربت نيز شفا بخش مي گردند .
با فرايند و نظام ديگر كه از ديد ما پنهان است و براي ما كشف نشده ، منشأ اصلي آن اراده خداوندي است كه هر چه را اراده كند با عقل و اسباب خاصّ ، كه خود مي داند ، بي چون و چرا تحقّق پذيرد ؛ { إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ } ( 2 ) و اراده بشر و عوامل طبيعي نيز بدون تعلّق مشيت او بي تأثير است ؛ { وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللهُ } . ( 3 )
بنابر اين سبب ساز و سبب سوز جز او نيست .
پاسخ به بخش ديگر پرسش :
در سؤال آمد كه اگر آب زمزم شفابخش است پس بايد همه دردها را درمان كند و نيازي به دارو و درمان نباشد ! كه در پاسخ مي گوييم : شفابخشي زمزم يا تربت به معناي تعطيل دارو و درمان نيست ، همانگونه كه تضادي با آن ندارد و آب و تربت مي توانند به عنوان بخشي از علّت ، مؤثر باشند . علاوه بر اين ، هرگز كسي مدّعي نشده است در كلّيه موارد و تحت هر شرايطي زمزم و تربت و هر داروي ديگري شفا بخشند بلكه مقصود اصلي مؤثر بودن اينهاست به عنوان جزئي از علّت يا عامل مقتضي ، آن هم با شرايط خاصّ خود كه عمده آن تعلّق اراده خداوند است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نحل : 69
2 ـ يس : 82
3 ـ انسان : 30
110 |
همچنانكه ايمان و اعتقاد و قصد خالص داشتن نيز در اين امر تأثير فراوان دارد . و براي افراد بي اعتقاد اثر معكوس مي بخشد { وَلا يَزِيدُ الظّالِمِينَ إلاّ خَساراً }
توضيح آنكه : هر گاه كسي از روي عقيده خالص و با اتّكال به خداوند ، آب زمزم را براي دمان هر دردي بنوشد و از خدا شفا طلبد ، اگر حكمت الهي ايجاب كند اجمالا به مقصود نائل آيد و چنانكه در ادعيه آمده كه هنگام نوشيدن بگويد :
« أللّهمّ اجعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفاءاً مِنْ كُلِّ داء وَسُقْم » . ( 1 )
« بار خدايا ! آن را علم نافع و روزي فراخ و شفاي هر درد و بيماري قرار ده . »
و چنانكه ملاحظه مي كنيم از خدا خواسته مي شود كه آن را نافع و شفابخش قرار دهد و مفهوم آن اين است كه اگر او اراده چنين چيزي را نكند مثمر ثمر نخواهد بود . بنابر اين ، نكته هاي متعدّدي در اينگونه امور وجود دارد ؛ چون اراده و مشيّت الهي ، اقتضاي حكمت و مصلحت ، خلوص نيّت و . . . كه هر گاه يكي از اينها خلل پذيرد مقصود حاصل نگردد و بدين ترتيب نبايد انتظار داشت در هر مورد و براي هر كس و تحت هر شرايطي آب زمزم يا تربت امام حسين ( عليه السلام ) مؤثر باشد ؛ چنانكه در مورد دعاها و يا داروهاي طبيعي نيز اين شرايط اجمالا مؤثّر است و اگر خدا نخواهد و حكمت ايجاب نكند دعا به اجابت نرسد و همان داروهاي رايج نيز مؤثّر نيفتد .
نكته مهمّ ديگر آنكه : بيمار نيز كم و بيش در شفا و درمان بي تأثير نيست و پزشكان بدان معترف اند . و بسياري از آنها از نقش ايمان و اعتقاد و قدرت روحي و معنوي در بهبودي بيماران سخن گفته اند . حال با توجّه به ويژگي زمزم و جوشش آن از فضل الهي ، كه براي بندگان برگزيده خود پديد آورده است ، اين آب يكي از آيات و بيّنات الهي است و تأثير معنوي آن غير قابل انكار است و آنگاه كه زائر با ذكر خدا و اعتقاد و اعتماد به لطف او و با خلوص و ايمان و اميد روحي به اين اثر بخشي ، به زمزم روآورد و نام خدا بر زبان جاري سازد و دعا كند و بنوشد ، اميد اجابت خواسته او بسيار مقرون به واقعيت است وچنانكه گفتيم حكمت الهي نيز در همه جا تعيين كننده خواهد بود و شواهد تاريخي كه پيشتر اشاره شد ، مؤيّد مدّعاست .
« رَزَقَنَا اللهُ وَجَمِيعِ الْمُؤْمِنِين بِشُرْبِهِ عِلْماً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ كُلِّ سُقْم »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ تهذيب الاحكام ، ج5 ، ص144
111 |
* پي نوشتها :