بخش 14
2 ـ پیوند حج با امامت و ولایت
197 |
ميقات حج - سال هشتم - شماره سي و دوم - تابستان 1379
پيوند حج با امامت و ولايت
سيد جواد ورعي
از اموري كه پيوند بسيار عميق و مستحكم با « امامت و ولايت » دارد ، « حج » است . حج كه عبادتي است با ابعاد متنوع فردي ، اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي ، از آغازِ تشريع در ميان امت هاي گذشته ، با امامت و رهبري پيوند داشته و تا ظهور واپسين امام و حجّتِ الهي نيز با آن عجين است . شايد در ميان عبادات مختلف نتوان عبادتي جامع چون حج يافت كه با مقوله امامت و رهبري تا اين حد مرتبط باشد .
در جاي جاي سرزمين وحي و حرم امن الهي و در متن معارف و مناسك حج ، امامت حضوري جدي و ملموس دارد . در اين مقاله مختصر ، تلاش بر اين است كه جلوه اي از پيوند نمايانده شود تا آثار و بركات گوناگوني كه بر آن مترتب مي شود ، مد نظر قرار گيرد و عواقب و خسارت هايي كه محصول جدايي آنهاست ، مورد غفلت قرار نگيرد .
حضور « امامت » در بناي كعبه
كعبه به عنوان خانه خدا و عبادتگاه او به امر الهي و به وسيله ابراهيم خليل الرحمان و فرزندش اسماعيل ( عليهما السلام ) بنا گرديد . ابراهيم از پيامبران اولوالعزم الهي ، پس از آن كه به مقام نبوّت رسيد ، براي رشد و تعالي بيشتر و رسيدن به مقام « خلّت » و « امامت » در معرض
198 |
آزمايش هاي متعدد و دشواري قرار گرفت . قرآن كريم با صراحت از اين مطلب سخن مي گويد و مي فرمايد :
{ وَإِذْ ابْتَلَي إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَات فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ } ( 1 )
اين كه ابراهيم با موفقيت در چه امتحاناتي صلاحيت احرازِ مقامِ « امامت » را يافت ، ميان مفسّران اختلاف وجود دارد و مستند هر يك ، رواياتي از پيشوايان معصوم ( عليهم السلام ) است .
در بعضي از روايات ، ولادت اسماعيل در سنين كهولت پدر ، بردن او مادرش هاجر به حجاز و رها كردن در آن سرزمين خشك و بي آب و علف و مأموريت يافتن براي ذبح اسماعيل در سنين جواني ، مصداق « كلمات » در آيه شريفه و امتحانات ابراهيم دانسته شده ( 2 ) ، در بعضي از روايات نيز از ماجراي ذبح اسماعيل ( 3 ) ، و در بعضي از روايات مأموريت او براي بناي خانه خدا و انجام مناسك حج به عنوان امتحاناتي كه ابراهيم با آنها روبرو بوده ( 4 ) ، سخن گفته شده است .
به هر تقدير ، از مجموع روايات و آراي مفسّران در اين زمينه برمي آيد : امتحاناتي كه ابراهيم به خاطر توفيق در آنها ، شايسته احراز مقام امامت شد ، « ارتباط مستقيمي با خانه خدا و حج » دارد . توفيق او در بناي خانه خدا ، بردن همسر و فرزندش به سرزمين حجاز و فراهم شدن زمينه هاي آبادي آن سرزمين با چشمه آب زمزم و اجتماع مردمان ، بناي خانه خدا و تأسيس مركز عبادت بندگان خدا ، انجام اعمال و مناسك حج كه تنها يكي از آنها به قربانگاه بردن فرزندش اسماعيل در سرزمين منا است و در يك كلمه « بنيان گذاري حج » او را شايسته مقام امامت نمود . حج حقيقتي بود كه پيامبر و خليل الهي آن را بنيان نهاد و از رهگذر آن به مقام امامت و رهبري نايل گشت . آيا از بنيان گذاري حج با اين كيفيت و به دست چنين شخصي ، نمي توان پيوندي عميق ميان حج و امامت را مشاهده كرد و به وجود رمزها و رازهاي فراوان شهادت داد ؟
البته از بعضي از روايات هم برمي آيد كه ابراهيم پس از نيل به مقام امامت ، مأموريت يافت تا فرزندش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بقره : 124
2 ـ علامه محمد باقر مجلسي ، بحار الأنوار ، ج 12 ، ص 113
3 ـ امين الاسلام طبرسي ، مجمع البيان ، ج 1 ، ص 200
4 ـ همان
199 |
اسماعيل را به قربانگاه بَرَد ، گويا چنين ايثاري جز از عهده امام برنمي آمد . امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« ابراهيم پس از آن كه اعمال را انجام داد و به منا آمد ، مأمور ذبح فرزند شد ، فرزند را به همراه خود مي آورد كه پيرمردي با او برخورد كرد و پرسيد : اي ابراهيم ، مي خواهي با اين پسر چه كني ؟
گفت : مي خواهم او را ذبح كنم .
عرض كرد : سبحان الله ! پسري را مي خواهي ذبح كني كه لحظه اي مرتكب معصيت الهي نشده ؟ !
فرمود : خداوند بدان امر فرموده است .
عرض كرد : پروردگار تو از اين كار نهي مي كند و شيطان تو را به اين كار امر مي كند .
فرمود : واي بر تو ، آن كسي كه مرا به اين مقام رساند ، مرا به اين كار مأمور كرده و اين سخن را در گوش من نهاد .
عرض كرد : نه به خدا سوگند ، جز شيطان تو را به اين كار دستور نمي دهد .
فرمود : نه به خدا سوگند ، با تو سخن نمي گويم . سپس تصميم بر ذبح فرزند گرفت .
پيرمرد گفت : اي ابراهيم ، تو امام هستي كه مردم به او اقتدا مي كنند و اگر تو او را قرباني كني ، مردم نيز فرزندان خويش را قرباني مي كنند .
ابراهيم با او سخني نگفت و رو به فرزند آورد و با او درباره قرباني كردنش مشورت كرد و چون هر دو تسليم امر پروردگار شدند ، فرزند گفت : اي پدر ، صورتم را بپوشان و دستانم را ببند . ( 1 )
امامت در قرآن
امامت ابراهيم پس از گذر از عقبه هاي دشواري چون ذبح فرزند ، چه معنا و مفهومي دارد ؟ بايد گفت دو احتمال در معناي امام متصوّر است :
الف ـ امام كسي است كه در گفتار و كردار الگوي ديگران باشد و مردم در همه شؤون زندگي به او اقتدا كنند ؛ نيل ابراهيم به چنين مقامي ، پس از بنيان گذاري كعبه و حج ، نشانگر آن است كه بارزترين عرصه الگوگيري از ابراهيم ، حج است و در انجام اعمال و مناسك حج ، بايد به او اقتدا كرد . در حج بايد از همه دلبستگي ها گذشت و تمام هستي خود را در ديار دوست به او سپرد ، حتي اگر دلبسته انسان فرزند باشد . ابراهيم چنين مقام و منزلتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الأنوار ، ج 12 ، صص 127 - 125
200 |
را براي فرزندانش درخواست كرد ، فرزندان ابراهيم نيز اگر نه به همه شؤون امامت ، لااقل به پاره اي از آنها نايل شدند .
ب ـ حكومت و ولايت بر مردم ؛ يكي از شؤون امامت ، حكومت و ولايت بر مردم است . تفسير دوّمي كه از امام در آيه مباركه شده ، همين معناست ، كسي كه به تدبير امور امّت و سياست آنها بر خيزد و در جهت اصلاح امور جامعه ، تأديب متجاوزان به حقوق مردم ، نصب كارگزاران حكومتي ، اقامه حدود بر متخلّفان و جنگ با دشمنان قدم بردارد .
فرزندان اسماعيل به همين معنا امام بودند و ساليان دراز به حكومت و تدبير امور جامعه مي پرداختند .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : « اسماعيل در سن يكصد و سي سالگي درگذشت و در كنار مادرش در حِجْر به خاك سپرده شد . فرزندان اسماعيل همواره واليان امر بودند ، با مردم اقامه حج مي كردند و به امر دين آنان برمي خاستند و يكي پس از ديگري جانشين شده و امارت را به ارث مي بردند تا زمان عدنان بن ادد » ( 1 )
به هر تقدير ، بنيان خانه خدا و مناسك حج ، با امامت عجين است ؛ چنانكه در طول تاريخ ، تا ظهور حضرت بقية الله اعظم ( عجّ ) نيز پيوندي ناگسستني با امامت دارد .
اسلام و پيوند دادن امامت با حج
پيوند كعبه و حج با امامت ، به مرحله تأسيس و بنيان اوّليه آن منحصر نيست ، بلكه پيوندي مستمر ميان آنها برقرار است ؛ پيوندي كه ايجاب مي كند تا « امامت و رهبري جامعه » پس از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سرزمين وحي و موسم حج ، ابلاغ و تثبيت شود . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در سال دهم هجري مأموريت يافت تا براي اوّلين بار پس از تأسيس حكومت اسلامي عازم سفر حج شود و اعمال و مناسك حج را در عمل به مردم آموزش دهد . { وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالا وَعَلَي كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق } ( 2 ) و صلا دهد كه : « خُذُوا عَنِّي مَناسِكَكُمْ » و در همين سفر مأموريت يابد كه پيام الهي را مبني بر امامت و رهبري علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) به عنوان جانشين خويش به مردم ابلاغ كند ؛ پيامي كه بدون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ص 113
2 ـ حج ، 27
201 |
ابلاغ آن ، رسالتش را انجام نداده است . امام باقر ( عليه السلام ) در اين باره مي فرمايد :
« حَجَّ رَسُولُ الله ( صلّي الله عليه وآله ) مِنَ الْمدينةِ وَقَدْ بَلَغ جميع الشرايع قومه غير الحجّ و الولاية ، فأتاه جبرئيل ( عليه السلام ) فقال له : يا محمد ! اِنَّ الله جَلَّ اِسْمُهُ يَقْرَؤُكَ السَّلام وَيَقُول لَكَ : اِنِّي لَمْ اقبض نَبِيّاً مِنْ اَنْبِيائي وَلا رَسُولا مِنْ رُسُلي اِلاّ بَعْد اِكْمال دِيني وَتَأْكِيد حجَّتي وَقَدْ بِقِي عَلَيكَ مِنْ ذلك فَرِيضَتان مِمّا تَحْتاجُ اَنْ تُبَلِّغَهُما قَومَك : فَرِيضة الحَجّ وَالوِلاية وَالْخِلافَة مِنْ بَعْدِكَ ، فَاِنّي لَمْ اخل اَرضي مِنْ حَجَّة وَلَنْ خلّيها أَبَداً ، فَاِنّ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ يَأْمُرُكَ اَنْ تبلغ قَومك الْحَجّ وَتحجّ وَيَحجّ مَعَكَ مَنْ اسْتَطاعَ اِلَيهِ سَبِيلاً مِن أهْل الْحَضَر وَالأطراف و الأعراب وَتَعَلّمهم وَمِن مَعالم حَجِّهِم مِثْل ما علّمتم مِنْ صَلاتِهِم وَزَكاتِهِم وَصِيامِهِم و . . . » ( 1 )
« رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از مدينه عازم سفر حج شد ، در حالي كه همه احكام و شرايع دين ، به جز حج و ولايت را ابلاغ كرده بود . جبرئيل نزد او آمده ، گفت : اي محمد ، خداوند بلند مرتبه سلامت مي رساند و مي گويد : من هيچ پيامبري از پيامبرانم و رسولي از فرستادگانم را قبض روح نكردم مگر بعد از كامل كردن دينم وتأكيد بر حجتم ، در حالي كه از دين تو دو فريضه بر تو باقي مانده كه لازم است بر قومت ابلاغ كني : فريضه حج و فريضه ولايت و خلافت پس از تو ، من زمينم را از حجت خالي نگذاشتم و هرگز خالي نخواهم گذاشت ، خداوند به تو امر مي كند كه حج را به قومت ابلاغ كني و خود حج به جا آوري و هر كه از مردم مدينه و اطران آن و اعراب استطاعت دارد با تو حج گزارد و از نشانه هاي حجشان به آنان بياموزي ؛ مانند آنچه كه از نمازشان و زكاتشان و روزه شان به ايشان آموختي . . . » .
آيا همين كه پيامبر و فرستاده خداوند مأموريت مي يابد تا دو امر مهم « مناسك حج » و « امامت و ولايت » جامعه را در يك سفر به مردم ابلاغ كند ، حكايت از پيوند اين دو حقيقت ندارد ؟
پيامبر عازم سفر مي شود ، اعمال و مناسك حج را به جاي مي آورد ، ابتدا در عرفات و سپس در منا و در اجتماع عظيم مسلمانان مأمور ابلاغ پيام دوّم الهي ( ولايت ) مي شود ، اما در توطئه منافقان و دشمنان و « عدم پذيرش مردم » و تمرّد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ابومنصور طبرسي ، احتجاج ، ج 1 ، ص 134
202 |
آنان بيم دارد ( 1 ) ، تا آن كه خطابي توأم با بيم و اميد صادر مي شود كه اگر اين پيام را ابلاغ نكني ، گويا رسالتت را انجام نداده اي و ما تو را از مردم حفظ خواهيم كرد ؛ { يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ يَعْصِمُكَ مِنْ النَّاسِ } ( 2 ) .
بدين ترتيب ، پس از مقطع بنيانگذاري كعبه و حج توسط ابراهيم و تداوم آن در طي ساليان متمادي كه بار ديگر حج ابراهيمي به حج جاهلي بدل شده بود ، اين بار پيامبر اسلام مأموريت يافت كه حج ابراهيمي را احيا كند و احياي آن جز به پيوندش با « امامت و رهبري » امكان پذير نيست ، از اين رو پيامبر هر دو را با هم ابلاغ و احيا مي كند .
حج از چنان فرصت و ظرفيتي برخوردار است كه مي تواند ظرف ابلاغ پيام امامت و ولايت باشد ؛ پيامي كه ابلاغ آن با رسالت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گره خورده و عدم ابلاغ آن با عدم تبليغ رسالت دين همسنگ است .
حج و ابلاغ پيام برائت
پيامبر اسلام ( صلّي الله عليه وآله ) به تدريج آمادگي ابلاغ حج ابراهيمي را در مردم ايجاد مي كند . او در سال هشتم هجري كه با سپاهي عظيم مكه را فتح مي كند ، علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را ، كه بنا بر وعده هاي او جانشين پيامبر و امام و رهبر آينده بود ، بر دوش مي گيرد تا به همراه خود ، او نيز بتها را به زير افكند و بت شكني ابراهيم را در يادها زنده كند ، آيا بدين جهت نيست كه پاك كردن خانه خدا از لوث وجود بت ها بايد اولين بار به دست امام و رهبر جامعه انجام شود تا الگويي براي همگان باشد ؟ بت شكني در پايگاه توحيد راه و رسم ابراهيم است و او الگوي بشر ، به خصوص امت اسلامي است . پيامبر عظيم الشأن اسلام نيز مأمور بود تا به او تأسّي نمايد ؛ چنانكه هم خود و هم جانشينش به او تأسي كرد و خانه خدا را از لوث بت ها پاك ساخت ؛ { قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ . . . } ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان صص 139 - 135
2 ـ مائده : 67
3 ـ بحار الانوار ، ج 21 ، ص 275
203 |
در سال نهم هجري ، باز هم علي بن ابي طالب را به امر الهي براي ابلاغ سوره برائت به سرزمين وحي و پايگاه توحيد و يكتاپرستي اعزام مي كند . او مأمور مي شود تا پيام برائت را از ابي بكر باز پس بگيرد و خود براي ابلاغ آن در موسم حج و در اجتماع عظيم مسلمانان اقدام كند . ( 1 ) اين پيام كه با تأسي به ابراهيم خليل ، قهرمان توحيد و بت شكن تاريخ ، در سرزمين وحي ابلاغ مي شود ، توسط شخصي انجام مي گيرد كه به مقام امامت نايل شده ، هر چند پاره اي از شؤون آن ، پس از رحلت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) محقق خواهد شد .
اين همه ، حاكي از پيوند عميقي است كه ميان كعبه و حج از يك طرف و امامت و رهبري جامعه از طرف ديگر برقرار است و خداي سبحان در مقاطع گوناگون سعي در نماياندن اين پيوند داشته است .
رؤوس سخنراني هاي رسول خدا در حَجَّة الوداع
افزون بر رفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، سخنان آن حضرت در حَجّة الوداع ، همچنين سخنراني هاي متعدد حضرتش در يوم الترويه در مكه ، در عرفات ، در روز عيد ، وسط ايام تشريق و يوم النفر در منا و در صحراي غدير خم ، حكايت از پيوند عميق حج و ولايت و رهبري در شؤون مختلف آن دارد . حضرت از تعاليمي سخن مي گويد كه جز در سايه ولايت و رهبري و حج امكان تمرين و تحقّق آن وجود ندارد :
تأكيد بر وحدت انساني و الغاي تمايزات قومي و قبيله اي و نژادي .
رفتار انساني با زنان و دختران .
الغاي آثار و بقاياي جاهليت .
برقراري اخوت و برادري اسلامي ميان مسلمانان . ( 2 )
احترام به حقوق يكديگر در جامعه .
تأكيد بر ثقلين ؛ كتاب و عترت . ( 3 )
بشارت به امامت و جانشيني علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) .
بشارت به امامت فرزندان علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) .
اطاعت از رهبري ( 4 ) و . . .
دقت و تأمل در هر يك از سر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ ممتحنه : 4
2 ـ ابن شعبه حراني ، تحف العقول ، ص 30
3 ـ علي بن ابراهيم ، تفسير القمي ، ج 1 ، ص 171
4 ـ تحف العقول ، ص 30
204 |
فصل هاي ياد شده ، كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در اين سفر و سرزمين وحي به مردم ابلاغ كرد ، نشان مي دهدكه حج ، آن هم در پرتو ولايت و رهبري ، مي تواند جامعه را به سمت صلاح و فلاح سوق دهد .
امام خميني ( قدس سره ) ، احياگر حج ابراهيمي در عصر حاضر مي فرمود :
« از آنجا كه جامعه امت اسلامي از هر نژاد و ملّيّتي بايد ابراهيمي شود تا به خيل امت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيوند خورد و يكي گردد و يد واحد شود ، حج تنظيم و تمرين وتشكّل اين زندگي توحيدي است . » ( 1 )
آري ، بديهي است بدون چنين تمريني نمي توان ارزش هاي انساني و الهي را به معناي واقعي در جامعه اسلامي تحقّق بخشيد و تمرين ارزش هاي انساني و الهي در حج ابراهيمي و محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) ، كه محور اساسي آن ولايت و رهبري است ، امكان پذير است و بس .
پيوند با ولايت ، شرط قبولي حج
پيوند ولايت و حج ، جلوه ها و نشانه هاي ديگري هم دارد . زيد شحّام مي گويد :
« قتادة بن دعامة بر امام باقر ( عليه السلام ) وارد شد ، حضرت از او ، كه معروف به فقيه اهل بصره بود ، درباره تفسير قرآن و آيه مباركه { قَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِي وَأَيَّاماً آمِنِينَ } ( 2 ) سؤال كرد ، او نيز هر كسي را كه با زاد و توشه حلال راهي مكه شود در امان است ، معنا كرد ، حضرت فرمود : « وَيْحَكَ يا قتادة ذلك مَنْ خَرَجَ مِن بَيتِهِ بِزاد وَراحلة وَكراء حلال يروم هذا الْبيت عارفاً بحقّنا يهوا في قلبه كما قال الله عزّوجلّ ( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ } ( 3 ) » .
سپس افزود : « مراد تمايل قلب ها به سمت كعبه نيست ، اگر چنين بود بايد با ضمير مفرد ( اليه ) مي فرمود نه جمع ( اليهم ) .
به خدا سوگند آن كه ابراهيم فرا خواند تا قلب ها به سوي او متمايل شود ، ماييم كه در اين صورت حجش قبول خواهد شد وگرنه نه ، و چنين فردي در روز قيامت از عذاب جهنّم ايمن خواهد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ امام خميني ، صحيفه نور ، ج 20 ، ص 228
2 ـ سبأ : 18
3 ـ ابراهيم : 37
205 |
بود . » ( 1 )
ملاحظه مي شود كه معرفت و شناخت حقّ ائمه معصوم ( عليهم السلام ) كه همان ولايت و رهبري آنهاست و تمايل قلبي به سوي آنان شرط قبوليِ حجّ كسي است كه با زاد و توشه حلال راهي بيت الله الحرام شده است و امنيت در قيامت در گرو آن است .
پيوند با ولايت و رهبري ، شرط تماميت حج
در بعضي از احاديث اتمام حج به ملاقات با امام عصر و اعلان آمادگي بر حمايت و اطاعت از او شمرده شده است . امام باقر ( عليه السلام ) در اين زمينه مي فرمايد :
« فعال كفعال الجاهليّة اما والله ما امروا بهذا و ما امروا الاّ أن { يَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوانُذُورَهُمْ } ( 2 ) فيمرّوا بنا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرتهم » ( 3 )
« اين اعمال مانند اعمال زمان جاهليت است ، آگاه باشيد ، به خدا سوگند مردم به حج مأمور نشدند ، مأمور نگشتند مگر اين كه مناسك حج و حلق و تقصير به جا آورده ، به عهد و نذرهاي خويش وفا كنند ( يعني به ملاقات امام آيند ) بر ما بگذرند و ولايت و محبّتشان را به ما اطلاع دهند و نصرت و ياري خود را بر ما عرضه نمايند . »
امام ( عليه السلام ) عمده ترين تفاوتي كه بين « اعمال حج در عصر جاهليت » و « اعمال مناسك حج پس از ظهور اسلام » قائل شده و بر آن انگشت اشارت نهاده ، « امامت و ولايت » است ، ابراز محبّت و علاقه به امام و اعلان آمادگي براي نصرت و ياري او در جهت نيل به اهداف متعالي امام . به راستي چه راز و رمزي در امامت و ولايت نهفته است كه حج ابراهيمي را از حج جاهلي امتياز مي بخشد ؟ !
امنيت حرم الهي در پيوند با رهبري
در بعضي از احاديث ، امنيت حرم ، كه به درخواست ابراهيم خليل از خداوند سبحان تأمين شد ، در پرتو حضور امام و پيوند با او دانسته شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ بحار الأنوار ، ج 24 ، ص 237
2 ـ حج : 29
3 ـ الحويزي ، تفسير نور الثقلين ، ج 3 ، ص 491
206 |
امام صادق ( عليه السلام ) درباره معناي آيه مباركه { وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِناً } از ابوحنيفه سؤال مي كند : در حالي كه حَجّاج كعبه را به منجنيق بسته و ابن زبير در درون خانه بود ، پس امنيت مورد نظر در آيه چه امنيّتي است ؟ ابوحنيفه از پاسخ به اين پرسش عاجز ماند ، امام فرمود :
{ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِي وَأَيَّاماً آمِنِينَ } ( 1 ) يعني مع قائمنا أهل البيت « وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً » ( 2 ) فمن بايعه و دخل معه و مسح علي يده و دخل في عقد اصحابه كان آمناً » ( 3 )
« شب ها و روزها در اين دِه و شهرها با ايمني كامل سفر كنيد » ؛ يعني با قائم ما خاندان ، « و هر كه در آنجا ( بيت الله الحرام ) داخل شود ، ايمن باشد ، پس هر كه با او ( قائم ما خاندان ) بيعت كرده ، با او داخل خانه خدا شود و دست او را مسح نمايد و در عقد و پيمان ياران او درآيد ، ايمن خواهد بود . »
شايد مقصود امام ( عليه السلام ) بيان اين نكته باشد كه تأمين امنيت خانه خدا در پرتو بيعت با امام زمان و ياري و حمايت از او و در نتيجه حاكميت او بر اين سرزمين به دست مي آيد و گواهش آن كه در اعصار مختلف با حاكميت حاكمان جور اين امنيت مخدوش شده است ، حتي شخصيتي چون امام حسين ( عليه السلام ) جانش در اين سرزمين در معرض تهديد قرار گرفته است .
پيوند ابدي حج با امامت
نه تنها بنيان كعبه و حج در تداوم حيات آن ، در پيوند عميق با امامت و رهبري است ، بلكه سرنوشت ابدي آن نيز با ولايت و رهبري گره خورده است . حضور همه ساله امام عصر ( عجّ ) منجي عالم بشريت در موسم حج و نظارت بر رفتار و عملكرد مسلمانان و بالأخره ظهور آن حضرت در سرزمين وحي و در كنار خانه خدا ، پشت به مقام و بر آوردن صلاي توحيد و فراخواني عمومي ( 4 ) ، بيعت با ياران در مسجد الحرام و در ميان ركن و مقام ( 5 ) ، حكايت از ارتباط تنگاتنگ حج و امامت دارد .
مبارزه با شرك و كفر و ظلم و بي عدالتي و برپايي قسط و عدالت در پهنه گيتي نيز از سرزمين وحي و كنار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ سبأ : 18
2 ـ آل عمران : 97
3 ـ شيخ صدوق ، عمل الشرايع ، ص 89
4 ـ بحار الانوار ، ج 51 ، ص 59
5 ـ همان ، ج 52 ، ص 304
207 |
خانه خدا آغاز مي شود . در بعضي از روايات « يوم الحج الأكبر » در آيه مباركه { وَأَذَانٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَْكْبَرِ } ( 1 ) را روز ظهور آن حضرت دانسته اند كه مردم را از جانب خدا و رسول او به قيام فرا مي خواند . ( 2 )
سرزمين وحي ، پايگاه توحيد و مبارزه با شرك و بت پرستي بوده و خواهد بود . همانطور كه ابراهيم ( عليه السلام ) و محمد ( صلّي الله عليه وآله ) حركت خود را از اين پايگاه آغاز كردند ، بلكه براي جانشينان خويش نيز همين مكان را به عنوان پايگاه معرفي كردند . به همين جهت امام عصر ( عج ) نيز حركت خود رااز اين سرزمين آغاز خواهد كرد كه نشانه اي از پيوند اين سرزمين ، مركز توحيد حج ابراهيمي با امامت است .
اقامه حج ابراهيمي در سايه حكومت اسلامي
افزون بر مظاهر متعددي كه از پيوند حج و امامت بيان شد ، اساساً برپايي حج ابراهيمي و محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) با خصوصيات و ويژگي هاي آن ، جز در پرتو حكومت اسلامي امكان پذير نيست ؛ به ويژه كه براي تأمين اهداف حج ، « امارت حج » و نقش اميرالحاج مطرح است . ضرورت وجود امير الحاج در موسم حج از جهات مختلف و نصب او از سوي حاكم اسلامي در صدر اسلام و نيز حكومت هاي بعدي نشانه حضور جدي حكومت در حج است . با فقدان حكومت ، مراسم حج بدون امير انجام شده و بسياري از اهداف آن تأمين نخواهد شد .
در طول تاريخ ، حاكمان اسلامي مقيد بودند تا شخصي واجد شرايط را به عنوان « امير الحاج » نصب كنند . پس از پيروزي انقلاب اسلامي نصب سرپرست ـ لااقل براي حجاج ايراني ـ از سوي رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام خميني ( قدس سره ) با نگرشي كه او به حج و رسالت حجاج داشت و تحولي كه در پرتو آن در حج ايجاد شد ، هر چند با موانع فراواني از سوي دشمنان آگاه و دوستان جاهل روبرو گرديد ، گواه روشن بر نقش منحصر به فردي است كه حكومت مي تواند در حج ايفا كند ؛ نقشي كه از غير حكومت برآورده شدني نيست . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ توبه : 5
2 ـ عياشي ، تفسير عياشي ، ج 2 ، ص 76 ، ح 15
3 ـ در اين موضوع نگاه كنيد به فصلنامه « ميقات حج » ش 30 مقاله « امارت حج و زعامت حجاج » .
208 |
به نظر مي رسد هر اقدامي كه نقش حكومت را در حج تضعيف كند و پاره اي از اهداف حج بر زمين بماند ، با فلسفه حج ناسازگار است . از چندي پيش زمزمه خصوصي سازي حج بر سر زبان ها بود و اكنون با تأسف به مرحله عمل درآمده است . اگر مقصود از خصوصي سازي حج تنها مربوط به امور خدماتي و امثال آن باشد ظاهراً منافاتي با فلسفه و اهداف حج ندارد ، اما اگر خصوصي شدن به معناي خارج شدن امر حج از اختيار حكومت اسلامي باشد ؛ به طوري كه حكومت اسلامي نتواند با اهرم هاي لازم در جهت اهداف متعالي حج قدم بردارد ، چنين تصميمي حج را از هويت اصلي خارج كردن است . پيوند عميق و گسترده اي كه در ميان « حج و حكومت » برقرار است ، آثار و بركات فراواني دارد و گسستن اين پيوند جز لطمه زدن به حج و آن را به صورت عبادتي فردي و خشك و بي ثمر در آوردن و به تعبير امام راحل عظيم الشأن در حد يك سفر زيارتي ـ سياحتي تنزّل دادن ( 1 ) ، نتيجه ديگري ندارد . از اين رو مقوله خصوصي سازي در اين زمينه ، به خصوص حج ، نياز به تأمل و دقت فراواني دارد تا همه ابعاد و جوانب آن سنجيده شود .
اما بعضي از ويژگي ها و خصوصياتي كه در حج ، حاكي از نقش حكومت در حج است ، عبارتند از :
الف ـ وحدت مسلمانان
بي شك يكي از اهداف متعالي حج ، ايجاد وحدت ميان مسلمانان و تشكيل امت واحد اسلامي است .
پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) براي رسيدن به اهداف اسلام در جهان ، به دنبال تشكيل امت واحد اسلامي بود ؛ چرا كه بدون تشكيل چنين امتي ، امكان به دست گرفتن قدرت جهاني و تأسيس حكومتي فراگير براي تحقق اهداف كلان اسلامي وجود ندارد . اقامه قسط و عدالت در جهان ، بدون خارج كردن قدرتمندان دنيا طلب و مستكبران فزون طلب عملي نخواهد شد و خارج نمودن آنان از صحنه ، در گرو وحدت اسلامي و ايجاد قدرتي واحد و منسجم از مسلمانان از هر قوم و مليت و نژاد و قبيله اي است و چون اين هدف به طور كامل در آخرالزمان و با ظهور حضرت ولي عصر ( ارواحنا فداه ) تحقّق خواهد يافت ، حج با چنين هدفي تشريع شده تا ضمن تحقّق وحدت اسلامي به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ صحيفه نور ، ج 20 ، ص 227
209 |
قدر امكان در اعصار مختلف ، زمينه وحدت اسلامي به طور كامل در آن زمان فراهم باشد . اصرار بر اقامه حج و تعطيل نشدن آن ، هر چند به قيمت مجبور كردن مردم و پرداخت هزينه حج از بيت المال مسلمين گواه بر اين واقعيت است كه قانون گذاري حكيم به هدفي والا مي انديشيد و نيل به آن هدف را در سايه حج ، با استعدادها و ظرفيت هاي فوق العاده اش مشاهده مي كرد . در جهان بشريت ، اجتماعي با شكوه تر و فراگيرتر از حج وجود ندارد و اسلام با فراهم آوردن اين اجتماع بي نظير ، عملا در جهت جهاني شدن خويش و حاكميت بر گيتي قدم برداشته است . در حج است كه همه مسلمانان از سياه و سفيد ، عرب و عجم ، آزاد و بنده ، رييس و مرئوس ، حاكم و رعيّت ، همه و همه در يك زمان و در يك مكان در كنار يكديگر و با لباسي متّحد اجتماع مي كنند و همگي اعمال و مناسك مشتركي را به جا مي آورند و بدين سان به وحدتي عميق و گسترده در ميان خويش نايل مي شوند . هيچكس خود را برتر از برادر مسلمانش احساس نمي كند ، اين احساس را در حج تمرين مي كند تا در طول حياتش با چنين احساسي زندگي كند . به وجود آمدن چنين وحدتي به طور كامل در سايه حكومت ممكن است . حكومت است كه مي تواند شرايط حضور همه جانبه اقشار مختلف را بدون كمترين تبعيضي فراهم سازد . حكومت است كه مي تواند در حج ، تخطي از اين محور اساسي را مانع شود و تفرقه افكنان و جدايي طلبان در صوف مسلمانان را تأديب نمايد . حكومت است كه با اهرم هايي كه در اختيار دارد ، زمينه هاي تحقق اين وحدت را فراهم كرده و موانعش را برطرف مي كند ؛ زيرا همگان به چنين وحدتي رضايت نداشته و كوته فكران و جاهلاني هستند كه از موانع جدّي وحدت اسلامي به شمار مي روند . امام خميني ( قدس سره ) از سران سرسپرده كشورهاي اسلامي و آخوندهاي بي سواد درباري به عنوان دو گروه تفرقه افكن ياد مي كرد و مي فرمود :
« طرح اختلاف بين مذاهب اسلامي ، از جناياتي است كه به دست قدرتمندان كه از اختلاف بين مسلمانان سود مي برند و عمّال از خدا بي خبر آنان از آن جمله وعّاظ السلاطين كه از سلاطين جور سياه روي ترند ، ريخته شده و هر روز بر آن دامن مي زنند و
210 |
گريبان چاك مي كنند و در هر منطقه به اميد آن كه اساس وحدت بين مسلمين را از پايه ويران نمايند ؛ طرحي براي ايجاد اختلاف عرضه مي دارند . » ( 1 )
ب ـ حج و بيداري اسلامي
بي ترديد رشد و تعالي هر ملّتي در گرو « آگاهي و بيداري » است . ملت فرو خفته و ناآگاه از آنچه كه در اطرافش مي گذرد ، نمي تواند به رشد و تكامل دست يابد و « امت برتر » گردد . حج ظرفيت بسيار بالايي براي دستيابي به اين هدف دارد . در حج كه مسلمانان از بلاد دور و نزديك جمع مي شوند ، زمينه تبادل نظريه ، بيان ويژگي هاي هر منطقه و هر قوم و قبيله و ملّتي و در نتيجه آگاهي مردم فراهم مي شود .
در طول تاريخ ، مردان بزرگ و مصلحان و بيدارگران ، از فرصت حج براي بيدار كردن مسلمانان استفاده مي كردند .
امام حسين ( عليه السلام ) در سرزمين منا طي يك سخنراني ، پرده از جنايات و خيانت هاي معاويه برداشت ( 2 ) .
امام باقر ( عليه السلام ) وصيت كرد كه تا ده سال در سرزمين منا براي او عزاداري كنند و بدين وسيله زمينه بيداري مردم را از مظالم بني اميه فراهم ساخت ( 3 ) . امام خميني ( قدس سره ) در اين باره فرمود :
« حضرت باقر ( عليه السلام ) وقتي كه مي خواستند فوت كنند ، وصيت كردند كه ده سال ظاهراً كه در منا اجير كنند كسي را ، كساني را كه براي من گريه كنند . اين چه مبارزه اي است ؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت ؟ حضرت باقر مي خواست چه كند گريه را ؟ آن وقت هم در منا چرا ؟ ايام حج در منا اين همين نقطه اساسي ، سياسي ، رواني ، انساني است كه ده سال در آنجا گريه كنند . خوب مردم مي آيند مي گويند چه خبر است ، چيست ؟ مي گويند اين طور بود ، اين توجه مي دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مي كند و مظلوم را قوي مي كند . ما جوان ها داديم ، كربلا جوان ها داده ، ما اين را بايد حفظش كنيم . » ( 4 )
در عصر ما نيز امام خميني ( قدس سره ) در دوران تبعيد با ارسال پيام هايي در موسم حج براي مسلمانان بلاد مختلف ، در جهت بيدار كردن ملل مسلمان از مسائل و مشكلات جهان اسلام قدم هاي مؤثري برمي داشت . او مي فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ج 15 ، ص 124
2 ـ موسوعة كلمات الامام الحسين ( عليه السلام ) ، ص 271 « اما بعد فان هذه الطاغية قد فعل بنا و بشيعتنا ما قدرأيتم و علمتم و شهدتم و اني اريد ان أسألكم عن شيء فان صدقت فصدقوني و ان كدبت فكذبوني ، اسمعوا مقاليتي و اكتبوا قولي ثم ارجعوا الي امصاركم و قبائلكم فمن آمنتم من الناس و وثقتم به فادعوهم الي ما تعلمون من حقنا فاني ما تخوف ان يدرس هذه الامر و يذهب الحق و يغلب و الله متم نوره و لو كره الكافرون »
امام حسين ( عليه السلام ) از علمائ و بزرگاني كه مخاطب بودند ، مي خواهد كه سخنان او را بشنوند و بنويسند و پس از بازگشت به شهر و ديار خويش به مردم ابلاغ كنند و آنان را نسبت به حق اهل بيت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آگاه سازند .
3 ـ محمد باقر مجلسي ، جلاء العيون ، ص 692
4 ـ صحيفه نور ، ج 10 ، ص 217
211 |
« بر دانشمنداني كه در اين اجتماع شركت مي كنند ، از هر كشوري كه هستند ، لازم است براي بيداري ملت ها ، بيانيه هاي مستدلي با تبادل نظر صادر كرده و در محيط وحي بين جامعه مسلمين توزيع نمايند و نيز در كشورهاي خود پس از مراجعت نشر دهند و در آن بيانيه ها از سران كشورهاي اسلامي بخواهند كه اهداف اسلام را نصب العين خود قرار داده ، اختلافات را كنار گذاشته براي خلاصي از چنگال استعمار چاره بيانديشند . » ( 1 )
بي شك بيداري اسلامي ، چنانكه از سوي حكومتي اسلامي پي گيري و حمايت شود ، زودتر به نتيجه خواهد رسيد . حكومت با اطلاع و احاطه اي كه به مسائل جهان اسلام و طرح ها و ترفندهاي دشمنان اسلام و مسلمين دارد و با ابزارهايي كه در اختيار او است ، بهتر و بيشتر مي تواند در اين زمينه مؤثر باشد . آيا بيداري اسلامي ، كه از سوي بعضي از شخصيت هاي متهّد و دلسوز ايراني و غير ايراني قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در موسم حج انجام مي گرفت ، مي تواند با نقشي كه امروزه نظام جمهوري اسلامي در اين زمينه در موسم حج ايفا مي كند ، قابل قياس باشد ؟ آيا علما و دانشمندان و شخصيت هاي سياسي و فرهنگي كه با حمايت نظام جمهوري اسلامي مي توانند در موسم حج نقش آفريني كنند و به بيداري امت اسلامي برخيزند ، مي تواند با اقدامات انفرادي تعدادي از علما و دانشمندان مقايسه شود ؟ بديهي است كه نمي توان نقش مؤثر حكومت را در اين زمينه انكار كرد و يا ناديده گرفت .
ج ـ حل مشكلات مسلمانان و مستضعفان
يكي ديگر از اهدافي كه در حج تأمين مي شود « حلّ مشكلات مسلمانان » است . بيداري مسلمين ، حلّ مشكلات مسلمانان را به دنبال دارد . حج كه كانون اجتماع همه اقشار ؛ اعم از دانشمندان ، ثروتمندان ، اميران ، صاحب منصبان ، سياستمداران و عموم مردم است ، فرصتي استثنايي است براي تشكيل جلسات و گردهمايي هاي متنوع در موضوعات مختلف سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و نظامي و تبادل نظريه ميان متخصّصان هر فن ، تا از اين رهگذر مشكلات جهان اسلام مرتفع شود . متأسفانه از اين فرصت استثنايي آن گونه كه شايسته است بهره گرفته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ج 1 ، ص 156 سال 19/11/1349
212 |
نمي شود . از همين رو حضرت امام خميني ( قدس سره ) حج را محجور مي دانست و مي فرمود :
« اكنون كه موسم حج بيت الله الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمده اند ، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكي از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم توجه داشته و به وضع اجتماعي و سياسي كشورهاي اسلامي رسيدگي كرده و از گرفتاري هاي برادران ايماني خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظيفه اسلامي و وجداني كوشش كنند . اهتمام بر امر مسلمين از فرايض مهم اسلام است . » ( 1 )
امام خميني ( قدس سره ) از اين كه فلسفه مهم حج مورد غفلت قرار گرفته ، اظهار تأسف نموده ، مي فرمود :
« در اين فكر ابداً نيستيم كه اولاً كساني كه مي توانند بروند ، بروند مشرف شوند در خانه خدا و كساني كه اصحاب تفكّر هستند ، نويسنده هستند ، روشنفكر هستند و عالم هستند ، در آن محيط مجتمع بشوند و مشكلات مسلمين را در تمام جهان بررسي كنند ، آنچه كه مي توانند حلّ كنند . ما الآن از تشرف مكه و حج بيت الله جز اين كه يك دسته اشخاص عامي مردم ، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند و اشخاص مؤثري كه مي توانند از حكومت ها ، از بزرگان قوم در آنجا مي توانندمجتمع بشوند و مسائل اسلام ومسائل مسلمين را در مسائل سياسي و اجتماعي مسلمين بررسي كنند ، مع الأسف اين امر مغفول عنه است . » ( 2 )
همان طور كه در كلمات امام راحل ملاحظه مي شود ، حل مشكلات اساسي اسلام و مسلمين نيازمند حضور افراد و شخصيت هاي مؤثر است ، و مؤثرترين افراد حكومت ها و نمايندگان آنانند . آنچه كه امروزه نظام جمهوري اسلامي و حكومت هاي اسلامي ديگر مي توانند گره از مشكلات مسلمين بگشايند ، از افراد و شخصيت هايي كه به صورت انفرادي براي حل مشكلات اقداماتي انجام مي دهند ، به مراتب بيشتر و مؤثرتر است ؛ به طور طبيعي حكومت مي تواند همه توان و ظرفيت و امكانات خود را براي حل معضلات جهان اسلام به كار گيرد و در صورت لزوم نيروهاي لازم را براي اين امر بسيج كند ، در حالي كه توان افراد و گروه ها بسيار محدود است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ج 2 ، ص 172
2 ـ همان ، ج 13 ، ص 123
213 |
برائت از مشركان
نكته مهم ديگري كه حج ابراهيمي و محمدي ( صلّي الله عليه وآله ) بدون آن ، معنا و مفهومي ندارد ، « برائت از مشركان » است ؛ همان چيزي كه در عصر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به پيروي از ابراهيم خليل ( عليه السلام ) احيا شد و در عصر ما توسط امام خميني ، احياگر حج ابراهيمي ، بار ديگر مطرح گرديد . اعلان برائت از مشركان و مستكبران عالم و حمايت از محرومان و مظلومان و مستضعفان ، فلسفه مهم ديگر حج است كه خود حكايت از پيوند حج با حكومت دارد ؛ زيرا اين مهم بدون حضور حكومت و حمايت جدي آن از زائران بيت الله الحرام عملي نمي شود . برائت انفرادي از سوي تعدادي از افراد يا گروه ها به صورتي پراكنده و متفرق و به تشخيص خويش ، هر چند بي ثمر و بدون تأثير نيست ، اما هدف اصلي از تشريع اين دستور را تأمين نمي كند . برائتي داراي اثر و ثمر است كه با هدايت امام و حاكم جامعه از سوي همه حجاج بيت الله الحرام و در اجتماعي عظيم و كم نظير و به صورتي متشكل و منسجم انجام شود . به تعبير امام راحل : « فرياد برائت مكه و مدينه است كه پايان بخش غارتگري آمريكا و ساير مستكبران نسبت به ذخاير مسلمين است . » ( 1 ) در صدر اسلام نيز پس از تأسيس حكومت اسلامي در مدينه و استقرار آن ، ابلاغ پيام برائت بر عهده رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) نهاده شد و آن حضرت نيز امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) را به اين مأموريت اعزام كرد . اساساً اعلان برائت از شرك و بت پرستي و مشركان و مستكبران ، به طوري كه كيان آنان را در معرض خطر قرار دهد ، چنانكه مستظهر به قدرت حكومت نباشد ، كاري بس دشوار و گاهي غير ممكن است . براي آن كه اعلان برائت از مشركان به ثمر نشيند ، لازم است كه از پشتوانه اي قوي و نيرومند برخوردار باشد تا با تحمّل كمترين صدمات ، بيشترين ثمر را براي اسلام و مسلمين به ارمغان آورد ، هر چند در صورت محروميت از چنين پشتوانه اي هم ، اعلان برائت از مشركان به قدر توان لازم است .
باري ، از مجموع اهداف ياد شده و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ همان ، ج 20 ، ص 233
214 |
نيز آرمان هاي ديگري كه سبب تشريع عبادتي چون حج گرديده ، برمي آيد كه ميان اين عبادت جمعي با حكومت ، پيوندي مستحكم برقرار است ؛ چرا كه بعد سياسي اين عبادت به حدي است كه تأمين آن از عهده افراد خارج است و تشكّلي قوي و برخوردار از امكانات فراوان همچون حكومت را مي طلبد . از همين رو نظام جمهوري اسلامي و هر حكومتي كه داعيه اسلاميت دارد ، در عرصه حج وظايفي سنگين و اساسي بر عهده دارد . نمي توان حكومتي را اسلامي خواند ولي نسبت به تحقق اهداف و آرمان هاي حج بي تفاوت بود ، حكومت اسلامي نمي تواند خود را از اين شأن و مقام تنزّل دهد و امر حج را به افراد يا سازمان هاي غير حكومتي واگذارد .
* پي نوشتها :