بخش 5

* مظلومیّت پیروان علی بن ابی طالب ( علیه السلام )


101


ميقات حج - سال نهم - شماره سي وچهارم - زمستان 1379

مظلوميّت پيروان علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) در كنار خانه خدا

سيدعلي قاضي عسكر

آزار و اذيت پيروان و شيعيان امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) از روزگار آن حضرت آغاز و تا به امروز ادامه يافته است . از همان زمان كه علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) به عنوان رهبر و پيشواي جامعه اسلامي به مردم معرفي شد ، ناخالصي هاي برخي از صحابه و دشمني هاي امويان آشكار شد و رفته رفته رو به فزوني نهاد و آنگاه كه آن حضرت رسماً و به درخواست اكثر قريب به اتفاق مردم خلافت را پذيرفت ، تقريباً به اوج خود رسيد . بخش عظيمي از اين دشمني ها بدان جهت بود كه خلافت نزد علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) وسيله اي براي احياي حقّ و عدل در جامعه و ميراندن و از ميان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمي خواست به دليل تداوم يافتن حكومت خود ، عناصر ناصالح را در سمت هاي حسّاس نظام اسلامي حفظ كند و از ظلم و ستم آنان چشم پوشي نمايد و اين سياست روشن و قاطع را از همان آغازين روزهاي پذيرش خلافت ، صريح و روشن در خطابه هاي خويش بيان كرد و با مردم در ميان گذاشت . از اين رو ، جبهه گيري ها در برابر آن حضرت آغاز شد و قاسطين و مارقين و ناكثين ، هر كدام با روش ها و تاكتيك هاي مخصوص به خود ، مقابله با علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و راه و رسم او را آغاز كردند . ميثم تمّارها به جرم بيان فضايل و مناقب اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) به چوبه دار بسته شدند و زبانشان را از قفا بيرون كشيدند . و رشيد هجري ها به دليل پافشاري بر راه و رسم آن حضرت ، شربت شهادت نوشيدند و اين خط سرخ خون و شهادت تا به امروز


102


ادامه يافته است .

در ايجاد اين دشمني ، بني اميه و سپس بني عباس نقش اساسي ايفا كرده ، با شهيد و زنداني ساختن و قطع حقوق و امكانات و تحريم اقتصادي و تبليغات گسترده بر ضدّ پيروان اهل بيت ( عليهم السلام ) تصميم گرفتند ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و دودمانش را از حافظه تاريخ حذف كنند .

هر انسان پژوهشگري كه در اين راستا به تحقيق بپردازد ، با صحنه هاي دلخراش و جانسوز بسياري روبرو مي گردد و اقيانوسي از غم و اندوه به جان و روحش مي ريزد كه تحمل آن بسيار دشوار و سخت است . با حمايت خلفاي بني اميّه و بني عباس و وارثان ستمگر آنان در طول تاريخ ، خط ضدّيت با طرفداران اهل بيت ( عليهم السلام ) دنبال شد و رفته رفته در قلمرو حكومت اسلامي و خصوصاً منطقه حجاز به صورت يك فرهنگ درآمد . اين قلم به دنبال آن نيست تا به گذشته هاي دور باز گشته ، جنايات غم بار و ظلم هايي كه در حقّ پيروان علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) روا داشته اند را به تصوير كشد ؛ بلكه تنها به شهادت مظلومانه يكي از پيروان و شيعيان علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) در حرم امن الهي اشاره خواهد داشت كه ريشه در همان فرهنگ ضدّيت با تشيّع دارد .

جوان 22 ساله اي به نام ميرزا ابوطالب يزدي ، فرزند حاج حسين مهرعلي ، در سال 1322هـ . ش . با همسرش ، به قصد تشرّف به حج ، از راه خرمشهر به كويت رفته و از آنجا با شتر به سرزمين حجاز و مكه حركت مي كنند .

ميرزا ابوطالب يزدي پس از طيّ مسافتي طولاني و با پشت سرگذاشتن رنج ها و سختي هاي فراوان ، وارد مكّه مي شود و پس از انجام عمره تمتّع ، چند روزي را در مكّه مي ماند و سپس براي حجّ تمتّع محرم شده ، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز 12 ذي الحجّه براي ادامه اعمال ، به مكّه باز مي گردد . سپس در يكي از قهوه خانه هاي كوچك مكّه ، از غذايي كه بعداً احتمال داده شد از گوشت فاسد تهيّه شده باشد ، استفاده كرد و پس از مدّت كوتاهي براي انجام اعمال وارد مسجدالحرام گرديد و مشغول طواف شد . ليكن در اثر گرمي هوا و خستگي راه و نيز استفاده از غذاي فاسد ، حالت استفراغ به او دست داد و براي اينكه قي كردن او ، زمين مسجدالحرام را آلوده نسازد ، در دامان احرام خود استفراغ و بلا فاصله اطراف آن را مي گيرد و مراقبت مي كند تا روي زمين نريزد . عدّه اي از حجّاج كه برخي از آنها نيز مصري بودند وقتي اين حاجي ايراني را با آن حال


103


مشاهده مي كنند ، با توجّه به پيشينه ذهني كه ميان سنّي ها شايع كرده بودند شيعيان ، حرم مكّه و مدينه را عمداً ملوّث مي كنند ، به وي حمله كرده ، كتك سختي به او مي زنند كه به ناچار دامن احرام از دست او رها مي شود و قي روي زمينِ حرم مي ريزد . با جنجال آفريني اين افراد ، شرطه هاي حرم ، اين حاجي مظلوم را بلافاصله دستگير كرده به همراه برخي ديگر از طواف كنندگان ، در محكمه حاضر و عليه اين حاجي ايراني شهادت مي دهند كه او قصد داشت تا حرم و كعبه را آلوده كند ، قاضي نيز حكم اعدام او را صادر و در محلّ صفا و مروه و در حضور حاجياني كه از سرتاسر جهان اسلام به حج آمده بودند ، وي را گردن زدند .

روزنامه لنكستر ديلي پست چاپ انگلستان در تاريخ 7 فوريه 1944م با عنوان « ايران با ابن سعود قطع رابطه مي كند » در اين رابطه چنين نوشت :

وقتي كه يك نفر پيش خدمت قهوه خانه كوچكي در مكّه ، خوراكي را كه از گوشت فاسد تهيّه شده بود به مشتري هاي خود داد خيال نمي كرد اين كار موجب مشكلات مهمّي بين دو مملكت [ ايران و عربستان ] خواهد گرديد ولي حرص و آز او واقعاً چنان دشواري هايي را ايجاد كرد . »

سپس مي افزايد :

« مكّه شهري است كه هر مسلماني ميل دارد آنجا را لا اقل يك مرتبه در مدّت عمر زيارت كند ولي جنگ مانع از اين شده است كه حجّاج از كشورهاي دور ، براي زيارت به آنجا بروند ، ليكن در هر حال ، مسلمانان متعصّب هر طور كه باشد از نقاط مختلف عربستان ، عراق و ايران به آنجا رفته و قهوه خانه هاي مكّه هم رونقي پيدا مي كنند ، تقريباً دو هفته قبل جمعي از حجاج ايراني به مكّه رسيده و در يكي از كاروان سراها فرود آمده و قبل از انجام مراسم حج و زيارت كعبه ، چون به واسطه مسافرت طولاني در صحرا خسته و گرسنه شده بودند ، خواستند غذاي مطلوبي تناول كنند ، پيش خدمت طمّاع ، خوراكي از گوشت بز كه شايد فاسد هم شده بود ، به آنها داد و در نتيجه ، همان موقع كه ايراني ها مشغول انجام مناسك حج بودند ، در كعبه حاضر شدند و به واسطه اين كه غذاي مسموم تناول كرده بودند ، مريض شدند . ناگهان هزاران حاجي كه آنجا حضور داشتند از ملاحظه اين واقعه بناي داد و


104


قال را گذاشتند و فوراً شرطه ها حاضر گرديدند . اين پاسبانان از ميان سبع ترين عشيره بدويان مكّه كه جزو كشور ابن سعود معروف قائد وهابيان مي باشند ، استخدام گرديده و آنها مي خواستند بيگانگاني را كه به مقدّسات مذهبي توهين وارد آورده اند ، فوراً به قتل برسانند و هيچ عذر و بهانه اي نمي پذيرفتند ؛ زيرا استفراغ در خانه كعبه توهيني نسبت به پيغمبر است كه هيچ سابقه نداشته و فقط مرگ ، گناه مرتكب را جبران خواهد كرد !

عاقبت تصميم گرفتند اُسرا را به حضور قاضي كه از طرف ابن سعود براي جرم هاي ارتكابي حجاج ، در محوطه كعبه معين شده است ببرند . قاضي در پرتو حكمت سليماني ! خود رأي داد . . . و اين فتوا بدون تأخير در حضور مردم و در ميان هلهله آنان اجرا شد . . . »

رسيدن خبر از مصر

در آن زمان به دليل جنگ هاي داخلي در عربستان و نيز جنگ بين الملل ، سفارت ايران در حجاز تعطيل و كشور مصر به عنوان حافظ منافع ايران تعيين شده بود . ازاين رو ، دولت ايران نتوانست به موقع از اين خبر مطّلع گردد .

سفارت ايران در مصر ، بلافاصله پس از بازگشت حاجيان توسّط آقاي سيّدباقر كاظمي كه خود در مراسم حج حضور داشته ، از اين حادثه جانگداز مطّلع شد و گزارش مبسوطي به اين شرح تهيّه و به تهران مخابره كرد :

مطابق دستور تلگرافيِ وزارت امور خارجه ، چون نظر به مشكلاتي كه براي مسافرت حج پيش بيني مي شد دولت از دادن اجازه مسافرت به حجّاج ايراني خودداري نمود ، اينجانب به حجاز مسافرت ننمود ، كسي را هم از طرف سفارت براي رسيدگي به وضعيّت حجاج اعزام نداشت و براي عدّه اي از حجاج ايراني كه تصوّر مي رفت به آنجا بروند از دولت مصر تقاضا شد حفظ منافع اتباع ايراني را در موسم حجّ سال جاري در حجاز قبول نمايند ، تلگرافاً و كتباً نيز گزارش اين امر به آگهي اولياي امور رسيده است . سال گذشته با وجود منع مسافرت حجّاج به طوري كه در گزارش سفارت مصر در جدّه نيز به عرض رسيده ، در حدود يك هزار و ششصد نفر حاجي ايراني به حجاز رفته بودند ، امسال نيز مانند سال گذشته ، عدّه زيادي از ايرانيان به طور قاچاق از راه كويت يا از


105


ايرانياني كه براي زيارت عتبات آمده بودند ، از راه نجف به حجاز مسافرت نمودند ، از قرار معلوم عدّه آنهايي كه به قصد حجّ حركت كرده بودند ، در حدود شش هزار نفر بوده كه در حدود دو هزار نفر از آنها در نتيجه نبودن وسائل مسافرت ، ناچار از مراجعت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها با هزار سختي و بد بختي ، خود را به حجاز رسانيده اند و در حدود 120 نفر يا عدّه بيشتري از آنها نيز مانند سال 1360 هجري به موقع به حجاز نرسيده و از درك حجّ محروم ماندند .

امسال علاوه بر اين بدبختي ها كه نصيب حجّاج شده اتّفاقات ناگوار بسياري در آنجا رخ داده ، كه منتهي به قتل يك نفر از حجاج ايراني گرديده است و چون سفارت مصر كه حافظ منافع اتباع ايراني است ، در اين باب به اين سفارت خبري نداده و حجاج تا كنون نرسيده بودند ، سفارت از اين موضوع بي اطلاع بود تا اينكه جناب آقاي سيّدباقر كاظمي كه از راه مصر به حجّ مشرّف شده بودند ، ديروز ( سه شنبه 29 آذرماه 1322 ) با اوّلين كشتي حجاج مراجعت فرمودند . شرح اين اتّفاقات را دادند كه خلاصه اظهارات ايشان در زير به آگهي اولياي امور مي رسد :

در اوايل ايّام حجّ كه هنوز حجّاجي كه به حجاز رسيده بودند ، زياد نبود ، شنيده شد تلگرافي از عراق رسيده است داير بر اينكه در حدود پنج هزار حاجي ايراني در راه هستند چون دولت شاهنشاهي اجازه مسافرت به حجّاج ايراني نداده بود ، تصوّر نمي رفت عدّه اي به اين زيادي توانسته باشند به طور قاچاق از ايران خارج شده باشند لذا در ابتدا گمان كرديم در شماره اشتباه شده ، يا خبر به كلّي بي اساس است ولي طولي نكشيد كه معلوم شد حدود شش هزار نفر ايراني كه عدّه زيادي از آنها به طور قاچاق از مرز ايران خارج شده اند و به كويت رفته اند و عدّه ديگري كه به عنوان زيارت عتبات به عراق آمده بودند و از آنجا قصد حجّ نموده اند ، به سمت حجاز حركت كرده اند و دو هزار نفر از آنها در نتيجه نبودن وسيله مسافرت ناچار از بازگشت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها به حجاز آمدند كه از اين عدّه در حدود 120 نفر يا عدّه بيشتري به موقع نرسيده و به درك حج موفق نشدند . نظر به اختلاف رؤيت هلال ذي حجّه ، امسال نيز مانند غالب سال ها راجع به عيد اختلاف بود . در ايران ، افغانستان و عراق و سوريه و حتّي مصر روز چهارشنبه عيد بود و تنها در حجاز روز سه شنبه را عيد گرفتند . سايرين مطابق افق محلّ و


106


شهادت شهود رؤيت هلال ، مانند خودِ اهالي كشور عربي سعودي اوّل ماه را مطابق محلّ قبول كردند ولي ايرانيان و عدّه اي از شيعيان عراقي چون هلال را نديده بودند شهادت شهود سعودي را قبول نداشتند ، با اينجانب ( آقاي كاظمي ) و سيّدباقر بلاط ( رييس تشريفات دربار عراق ) و عبدالهادي چلبي از اعيان شيعيان عراق صحبت نمودند اقدامي شود ، اجازه دهند دو موقف باشد ؛ يعني پس از وقوف عرفات كه مطابق محلّ روز دوشنبه 9ذي حجّه بود روز سه شنبه را هم به حساب شيعيان 9ذي حجّه بود مجدّداً در عرفات وقوف كنند . به آنها اظهار نموديم كه اين موضوع عملي نيست ، سابقه هم دارد ، در سالهايي كه اختلاف در رؤيت هلال بود هيچوقت دولت عربي اجازه تعدّد موقف را نداده ، بلكه اين امر را موجب ايجاد اختلاف و شقاق بين مسلمين مي داند و آن را شرعاً جايز ندانسته ، بلكه تقاضا كنندگان اين امر را مخالف وحدت مسلمين تشخيص داده سخت مجازات خواهند نمود و چون خودِ آنها نيز وقوف عرفات را ركن حج مي دانند سعي دارند وقوف آنها صحيح باشد و به طوري كه خود ملك ابن سعود اظهار مي داشت اشخاص تيزبيني را مأمور رؤيت هلال مي كنند و در شهرهاي مختلف نجد در روز معيّن عدّه زيادي مترصّد رؤيت هلال هستند و تلگرافاتي از اطراف راجع به اين موضوع مي رسد و قاضي شرع در شهادت شهود دقّت كافي به عمل مي آورد ؛ لذا با اين سوابق ، عدم قبول فتواي حاكم شرع را مانند توهين خيلي شديدي تلقّي خواهند نمود و اصرار در اين موضوع علاوه بر اينكه مفيد فايده اي نيست ، ممكن است براي حجاج شيعه خطراتي داشته باشد . خوشبختانه حضرت « آقاي سيّدابوالحسن اصفهاني » هم آقاي « سيّدابراهيم شُبّر » را از طرف خود به حجاز اعزام فرموده بودند كه در اين قبيل اختلافات ، نظر حضرت آية الله را به شيعيان ابلاغ نمايد .

ايشان را ملاقات نموده در اين باب سخن به ميان آوردم . اظهار نمود كه حضرت آية الله اصفهاني به ايشان دستور داده اند در اين قبيل اختلافات اگر در نتيجه اين اختلاف معلوم شود كه تعدّد موقف ممكن است زيان يا خطري براي حجّاج شيعه ايجاد نمايد مطابق موقف محل عمل كنند و چون نظر حضرت آية الله هم همين بود قرار شد آقاي سيّدابراهيم شبّر امر ايشان را به حجّاج ابلاغ كنند .

اينجانب و آقايان ديگر نيز هر يك به نوبه خود اين موضوع را به حجّاج حالي


107


نموديم و قرار شد امسال اين موضوع را ابداً مطرح نكنند كه اختلاف بين سنّي و شيعه رخ ندهد و خطري متوجّه حجّاج ايراني نگردد . ولي بعداً آگاهي يافتيم كه عدّه اي از ايرانيان به زبان فارسي عريضه اي به ملك ابن سعود نوشته تقاضا كرده اند كه به آنها اجازه دهند روز چهارشنبه را هم كه به حساب ايران 9ذي حجّه و به حساب حجاز عيدقربان بود براي وقوف به عرفات بروند .

ملك از اين تقاضا سخت متغيّر شده و به رييس شهرباني دستور داده بود ، نويسندگان عريضه را گرفته حبس نموده سخت مجازات كند و به قراري كه رييس شهرباني مي گفت اين موضوع را به طور مناسبي حل كرده بود .

اينجانب چون در ميهمانخانه بانك مصر منزل داشتم با حجاج مصري مطابق محلّ به منا و عرفات رفته ، مناسك حجّ را انجام دادم ولي معلوم شد كه با تمام اين مقدّمات عدّه خيلي زيادي از حجاج ايراني و شيعيان عراقي روز چهارشنبه را نيز كه مي بايستي همه به منا مراجعت كرده باشند به عرفات رفته اند و رييس اداره شهرباني حجاز اظهار مي داشت كه بعد از ظهر روز مزبور ، ملك با كمال تنفر و خشم به وسيله تلفن به او آگاهي داده بود كه اطلاع پيدا كرده است عدّه اي از حجاج ايراني به عرفات رفته اند و دستور داده كه فوراً به هر وسيله كه شده آنها را بازگرداند و نامبرده با عدّه زيادي سرباز به آنجا رفته مشاهده نموده بود كه مانند روز وقوف عده خيلي زيادي در آنجا هستند ، با زحمت زياد آنها را راه انداخته بود ولي آنها بدان اكتفا ننموده به مشعرالحرام نيز رفتند ، از آنجا هم با سختي فوق العاده آنها را به منا فرستاد و به قراري كه خودش مدعي بود ، به ملك گفته بود اين عدّه مخالفت با اجماع ننموده اند و براي وقوف مجدّد به عرفات نرفته اند بلكه نظر به نداشتن وسيله مجبوراً در عرفات مانده اند ! در هر صورت اين حركت خيلي در ملك ابن سعود و رجال متعصب كشور عربي سعودي اثر بدي باقي گذاشته بود و آن را به شكل توهين شديدي تلقي نموده ، كينه آنها را در دل گرفته به فكر انتقام بودند .

بعد از مراجعت حجاج از منا و پايان مناسك حج شنيده شد يك نفر از حجاج ايراني را به عنوان اينكه حرم مطهّر مكّه معظّمه را ملوّث نموده ، گرفته و بين صفا و مروه در مقابل اداره شهرباني كَت بسته حاضر و پس از قرائت حكمي او را با شمشير سربريده اند ، اميرالحج مصر نيز مرا ديده ، راجع به اين موضوع بازجويي نموده مي پرسيد


108


اين شخص از كدام دسته از شيعيان است ؟

رفع اشتباه ايشان را نموده ، تأكيد كردم كه هيچ عاقلي نبايد به سخن عدّه اي جاهل و متعصّب گوش بدهد و اين اتّهامات باطل را باور كند ؛ زيرا معقول نيست يك نفر مسلمان كه روزي پنج دفعه به اين خانه متوجّه شده نماز مي گزارد و هزارها فرسنگ راه طي كرده و جان خود را در اين وقت سخت به خطر انداخته ، براي اداي فريضه مذهبي كه بر تمام مسلمانان واجب است به حجّ آمده چنين كاري نمايد .

پس از انتشار خبر بلافاصله در بين سنّي ها عموماً و مصري ها خصوصاً بر عليه ايرانيان هيجان شديدي برپا و در چندين جا بين سني ها و شيعه ها زد و خوردهايي رخ داد و ممكن بود كار بالا كشيده بلوايي برپا شود و خون صدها مردم بي گناه ريخته شود . سراغ وزير مختار مصر را ، كه حافظ منافع اتباع ايران است گرفتم . گفتند به جدّه رفته است . كنسول را خواستم ملاقات كنم ممكن نشد . معلوم مي شود در مكّه بوده و رو نشان نمي داد يا حقيقتاً نبوده ، بالأخره صبري ابوعلم پاشا وزير دادگستري مصر را كه در مهمانخانه بانك مصر منزل داشت و با او سابقه آشنايي پيدا كرده ـ شب قبل راجع به اتّحاد اسلام و رفع اختلافات موجوده بين مذاهب مختلف مسلمين صحبت هايي مي كرديم ـ ملاقات كرده گفتم مگر نشنيده ايد يك نفر مسلمان را به چه تهمتي كشته اند ؟ و مگر نمي دانيد كه بين سنّي ها و شيعه ها زد و خوردهايي رخ داده و ممكن است در نتيجه اين تهمت باطل و بي اساس خون عدّه زيادي از مسلمين ريخته شود . چاره اي بايد كرد . گفت من كه سمتي ندارم چه مي توانم بكنم ؟ من هم يك نفر حاجي مثل شما و ديگران هستم و سمت رسمي ندارم ولي وظيفه مسلماني من و شما اين است كه از اين بلوا و خونريزي ، هر يك به سهم خود جلوگيري كنيم . به علاوه بين مصر و ايران روابط برادري و دوستي موجود است و ايجاب مي نمايد ايرانيان و مصريان دست به هم داده از وقوف يك چنين بلوايي جلوگيري كنند . از اين گذشته دولت مصر حافظ منافع اتباع ايران را قبول كرده وزير مختار به جدّه رفته ، كنسول هم معلوم نيست كجاست ؟ شما كه يك نفر وزير مصري هستيد بايد اقدامي كنيد .

به اتّفاق وزير دادگستري مصر به اداره شهرباني رفته ، رييس شهرباني را ملاقات نموديم . اظهار داشت وضعيت خلي بد است . گفتم شخصي به ناحقّ كشته شده . به جاي


109


خود ، فعلا بايد از اتفاقات سوء ديگري جلوگيري كرد . نخست بايد به مطوّفين شيعه دستور اكيد بدهيد كه نگذارند حجّاج شيعه از خانه هاي خود بيرون آيند تا براي حفظ حيات آنها اقدامي به عمل آيد . ديگر اينكه عدّه زيادي پاسبان و افسر فهميده به حرم و ساير جاهايي كه محلّ اجتماع حجّاج است بفرستيد كه از نزاع و اختلاف حجّاج جلوگيري كنند . از ملك هم بايد اجازه گرفت كه حجّاج ايراني پيش از ساير حجّاج به مدينه مسافرت نمايند . رييس شهرباني مطابق تقاضاي ما اين اقدامات را پسنديد . اينجانب و عدّه اي ديگر از حجاج عراقي نيز اين موضوع را به آگاهي ساير حجّاج شيعه رسانيديم . از قرار معلوم حاجي بدبختي كه بي گناه و در نتيجه جهل و تعصب ، مقتول شده از اهالي يزد بوده كه با عيال خود به حج مشرف شده بوده است و در حال طواف در نتيجه گرمي هوا و كسالت حالت استفراغ به او دست مي دهد و براي اينكه قي او زمين را آلوده نكند در دامن احرام خود استفراغ مي كند . عدّه اي از حجاج احمق و متعصّب كه غالباً مصري بوده اند او را در اين حال مشاهده مي نمايند و چون اين امر بي اساس بين سنّي ها شايع است كه شيعيان ، حرمِ مكّه و مدينه را متعمّداً ملوّث مي كنند ؛ به او حمله نموده ، كتك سختي به او مي زنند و دامن احرام از دست بي چاره رها شده ، قي روي زمين حرم مي ريزد . همان عدّه و عدّه اي ديگر بر عليه او شهادت داده ، به تهمت اينكه متعمّداً در حرم مكّه تَغَوُّط نموده او را محكوم به قتل مي كنند و به طوري كه شرح آن در بالا گفته شد ، او را به قتل مي رسانند . و چون با اين وضعيت ماندن در مكّه در اين محيط بدين [ شكل ] مورد نداشت ، از رييس شهرباني خواستم فوراً وسائل حركت مرا به جدّه فراهم نمايد . فرداي روز مزبور به جدّه آمده با اوّلين كشتي كه از جدّه حركت كرد ، به مصر آمدم و مسافرتم از حجازبه طور تعرض صورت گرفت و با شيخ يوسف ياسين منشي مخصوص ملك و فرماندار جدّه و ساير مأمورين دولت عربي سعودي خداحافظي ننمودم . وزير مختار مصر به كلّي از اين موضوع بي اطلاع بود و اقدامي در اين باب ننموده بود . به طوري كه ملاحظه مي فرمايند روش دولت عربي سعودي راجع به اين شخص ، مخالف با تمام قوانين و مقرّرات انسانيّت بود . كه يك نفر حاجي را به اين نحو محاكمه مختصر ، محكوم و بدين طرز شنيع مقتول سازد .

سفارت شاهنشاهي ايران در قاهره


110


دولت سعودي به دنبال شهادت اين شيعه مظلوم اطلاعيّه اي تحت عنوان « جنايت بزرگ » صادر كرده ، آن را در روزنامه امّ القري مورّخ 17 دسامبر 1943 ( 25/9/1322 ) منتشر ساخت . ترجمه متن اين اطلاعيه چنين است :

« روز 12 ذي حجّه 1362 ( هـ . ق . ) مأمورين شهرباني در بيت الاحرام ، شخصي را به نام ابوطالب فرزند حسين ايراني از منتسبين به شيعه ايران را دستگير نمودند در حالي كه مشغول ارتكاب پست ترين و پليدترين جنايات بود و مقداري از قاذورات را برداشته ، به منظور آزار واذيت به طواف كنندگان و توهين به اين مكان مقدّس در اطراف كعبه مشرفه مي ريخت ، پس از بازجويي در اين باب و ثبوت صدور اين جرم قبيح از او ، حكم شرعي داير به قتل او صادر و روز شنبه 14 ذي حجّه 1362 به قتل رسيد . »

سفارت ايران در قاهره فوراً يادداشت اعتراض آميز و شديد اللحني به وزارت خارجه سعودي نوشته و به وسيله مصري ها كه حافظ منافع ايران بودند از آنان توضيح مي خواهد و با توجّه به اينكه اميرفيصل وزير خارجه وقت سعودي از مصر ديدار مي كرده ، به صورت شفاهي نيز اعتراض خود را به وي منتقل مي نمايند :

متن نامه سفارت ايران در قاهره به اين شرح است :

« سفارت شاهنشاهي ايران احتراماً به آگاهي وزارت خارجه عربي سعودي در مكّه معظّمه مي رساند كه طبق اطلاع واصله امسال يكي از حجّاج ايراني از اهالي يزد كه همراهي عيال خود براي حجّ به حجاز آمده بود در حال طواف در اثر خستگي و گرماي هوا مريض و مبتلا به استفراغ شده بود ، در بيت الله الحرام كه خداوند آن را پناهگاه و دارالامان مردم قرار داده مورد حمله مردم واقع شده او را كتك زده توهين نمودند و بعداً به تهمت ملوّث كردن حرم مطهّر او را دستگير نموده و پس از محاكمه مختصري به شهادت افراد غيرمسؤول او را به سخت ترين مجازات محكوم و در مقابل جمعيت مردم سر او را بريدند ! سفارت شاهنشاهي ايران نسبت به اين عمل غيرقانوني و مخالف شرع و انسانيّت كه نسبت به يك نفر از حجّاج ايراني از اتباع دولت مسلمان و دوست كه از فرسنگ ها راه به قصد اداي فريضه مذهبي و زيارت كعبه معظّمه آمده بودند شديداً اعتراض نموده و در انتظار وصول جزئيات واقعه پاسخ آن وزارت همه گونه حقوق دولت شاهنشاهي را نسبت به اين پيش آمد اسفناك و تمام نتايج آن محفوظ مي دارد . »


111


وزارت خارجه سعودي مستقر در مكّه مكرّمه نه تنها از كرده خود پشيمان نمي شود بلكه در تاريخ سوّم محرم الحرام 1363هـ . ق . در نامه اي بسيار تند و وقيحانه به توجيه اين عمل غير شرعي و انساني پرداخته ، اتّهام واهي ملوّث نمودن كعبه و مسجدالحرام را را به ايرانيان نسبت مي دهد . متن اين نامه چنين است :

« تتشرّف وزارة الخارجيّة العربيّة السعوديّة بإبلاغ المفوّضية الامبراطوريّة الإيرانيّة أسفها الشديد لتلقّيها مذكّرة المفوضيّة رقم 77 ، ح162 ، تاريخ 30/9/1322 الموافق 22/12/1943 ، فإنّ المفوّضيّة الإيرانية رتّبت شكل الجرم الذي ارتكبه أحد الحجّاج الإيرانيين حسب ما أرادت واعتبرت ذلك مخالفاً للشرع والإنسانيّة والقانون ولو استفسرت المفوّضيّة الإيرانيّة عن الأمر وعرفت حقيقته لم يكن منها هذا التسرّع في إرسال هذه المذكّرة .

إنّ الحكومة العربيّة السعوديّة ليس لها أيّ غاية أو غرض في معاقبة أيّ إنسان من غير حدوث جرم بيّن منه ، فكيف يتصوّر العقل أن تقدم علي إنفاذ حكم في أحد الحجّاج بدون أن تكون هناك دلائل قاطعة بشأنه . إنّ مثل هذا لم يقع ولن يقع من حكومة تعمل بشرع الله وتنشر لواء الأمن والعدل والسلام بين جميع من يستظلّون بظلّ حكمها أو يفدون إلي بلادها المقدّسة .

إنّ الحكومة العربيّة السعوديّة قد قامت في هذا العام أكثر من أيّ عام آخر بمعاونة الحجّاج الإيرانيّين معاونة كانت فوق الطاقة وأضرت بتموين البلاد الداخلي وذلك لما أقدم الحجّاج الإيرانيّون علي ركوب سيّارات لم تكن صالحة لنقلهم من خارج المملكة ثمّ لمّا دخلوا إلي داخل المملكة وضاق الوقت عليهم وتعطّلت سيّاراتهم في الصحراء فالحكومة العربيّة السعوديّة أوقفت سيّارات تموينها في الداخل وحوّلت تلك السيّارات لنقل الحجّاج الإيرانيّين وأنقذت حياتهم من الموت المحقّق ، فالحكومة التي تعمل مثل هذا العمل لا يمكن أن يُوَجّه إليها تهمة إنفاذ حكم مخالف للشرع والإنسانيّة لأنّ هذا يستحيل أن يقع في بلادها .

لقد كان بيت الله الحرام قبل وصول بعض الحجّاج الإيرانيّين إلي مكّة طاهراً


112


ومصوناً من كلّ ما يجب صيانته منه ، إلي أن وصل بعض الحجّاج الإيرانيين إلي مكّة ودخلوا بيت الله الحرام فأخذ المسلمون في بيت الله الحرام مع خدم الحرم يشاهدون أقذاراً قذرة في أنحاء الحرم حول مقام إبراهيم وفي المطاف وكلّ حجّاج المسلمين ينسبون ذلك إلي الإيرانيين وكانت الحكومة أصدرت أمراً بمراقبة الحرم مراقبةً شديدةً فألقي القبض أثناء ذلك علي الشخص المذكور في مذكّرة المفوضيّة الإيرانيّة متلبساً بالجريمة وهو يحمل القاذورات من بيوت الخلاء داخل إحرامه ويلقيها في المطاف حول بيت الله الحرام الذي يقدّسه مئات الملايين من المسلمين . فبعد أن ثبت للحكومة هذه الجريمة بالدلائل الشرعيّه وبإقرار من الشخص المذكور لم يكن لديها بدّ من إنفاذ أحكام القرآن الصريحة في مثله ، فقد قال تعالي : { . . . وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم } ( 1 ) فعذاب الدنيا قتله وعذاب الآخرة لمثله عندالله في جهنّم بنصّ كتاب الله وأيّ جريمة أشنع وأنكر من رجل يخرج من بيته ويقطع الفيافي والقفار لينجّس بيت الله الحرام بهذه الأقذار التي أمرالله بتطهير البيت منها ومن كلّ كفر وشرك ، حيث قال تعالي : {  وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ } ( 2 ) علي أنّ الإيرانييّن قد اتّخذوا لهم في بيت الله الحرام في هذا العام خطّة تخرج بهم عن جماعة المسلمين حتّي اذا وحدوا في الحرم و اقيمت الصلاة امتنعوا عن الصلاة مع جماعة المسلمين وكان موقفهم في بيت الله الحرام مريباً للغاية ممّا أوجب سخط المسلمين عامّة عليهم . ولولا التيقظ الشديد الذي قامت به الحكومة داخل الحرم وخارجه لصيانة الحجّاج الإيرانيين لوقع عليهم من المسلمين إهانات عظيمة واعتداءات شديدة تخلّ بالأمن والطمأنينة بالنظر للهياج الذي وقع لدي كافّة المسلمين من أعمالهم المنكرة في بيت الله الحرام .

وهنا نلفت نظر الحكومة الإيرانيّة إلي ما قامت به حكومتنا دلالة علي حسن نيّتها وبُعد نظرها بأنّها قد لفتت نظر الحكومة الإيرانيّة بواسطة مفوضيّتها ببغداد ، بتاريخ 4 شعبان 1361 ، حيث أبلغتها لزوم الإهتمام بالسيّارات التي سيقدم بها حجّاجها وأنّ الحكومة العربيّة السعوديّة لا تعدّ نفسها مسؤولة إذا وقعت أخطار لحجّاجها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 25

2 . حج : 26


113


بسبب ذلك ، إذ لا يمكنها معونتهم ومع هذا فقد أهملت الحكومة الإيرانيّة ذلك وحصل ما ذكر أعلاه من إنقاذ رعاياها من الموت الزوام كما أنّه لفت نظر الوزير الإيراني ببغداد علي لزوم التنبيه الشديد علي الحجاج الإيرانيين بأن لا يأتوا بما يخالف الشرع الشريف في بيت الله الحرام حتّي لا يكونوا عرضة لسخط المسلمين ويحصل ما لا تحمد عقباه .

والمفوّضية الإيرانية ببغداد قد شكرت مفوض الحكومة العربية السعوديّة علي هذه التبليغات ووعدت بالقيام بما يلزم ومع الأسف الشديد فإنّ الأمر وقع علي خلاف ما وعدت به والحوادث التي جاءت قد أيّدت ماكان متوقعّاً كما أنّ كلّ منصف يمكنه أن يحكم علي أيّ جهة تقع المسؤولية والتقصير ومع هذا كلّه فإنّ الحكومة العربيّة السعوديّة عملت كلّ ما يمكنها لمساعدة الحجّاج الإيرانيين وصيانتهم والمحافظة عليهم ولولاالله ثمّ ما اتّخذته الحكومة من احتياطات لقتل كثير من الحجّاج الإيرانيين بسبب سلوكهم الشائن في بيت الله الحرام .

وقد جعل الإسلام لولي الأمر النظر في الجرائم المخالفة لكتاب الله لاتّخاذ الجزاء الرادع ، حيث قال : {  إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الاَْرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَف أَوْ يُنفَوْا مِنْ الاَْرْ . . . } ( 1 ) وأيّ فساد أعظم من تدنيس بيت الله الحرام بهذه الخبائث المنكرة . ولذلك لا تري الحكومة العربيّة السعوديّة محلا لاحتجاج المفوّضيّة الإيرانيّة لأنّه لم يطبّق علي المجرم إلاّ حكم الله طبقاً لما جاء في كتاب الله . . .

« وزارت امور خارجه عربستان سعودي ، تأسّف شديد خود را در مورد يادداشت اعتراض آميز شماره 77 ، ح162 مورّخه 30/9/1322هـ . ش . برابر با 22/12/1943 ميلادي ، كه از سفارتخانه شاهنشاهي ايران دريافت داشته است ، به آن سفارتخانه ابلاغ مي دارد ؛ سفارتخانه ايران در اين يادداشت اعتراض آميزنوع جرم به عمل آمده به وسيله يكي از حجّاج ايراني را به دلخواه خويش تغيير داده و مجازات او را مخالف با شرع و مسأله اي ضدّ انساني و غير قانوني شمرده است ، در صورتي كه اگر آن سفارتخانه در اين باره توضيح خواسته بود ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده : 33


114


در جريان واقعيّات حادثه قرار مي گرفت و در ارسال اين يادداشت ، چنين شتاب زده عمل نمي كرد .

دولت عربستان سعودي ، هيچگاه در صدد مجازات انسان بي گناهي برنيامده و چنين هدفي را دنبال نمي كند ، حال چگونه است كه بدون وجود دلايل قاطع ، قانوني را درباره يكي از حجّاج ايراني به اجرا درآورد ! چنين چيزي نه در گذشته رخ داده و نه در آينده پيش خواهد آمد ، آن هم از سوي دولتي كه در عمل به شريعت پاي بند بوده و پرچم امنيت و عدالت و همزيستي مسالمت آميز را در ميان همه كساني كه در سايه حكومتش به سر مي برند و يا از ديگر كشورها به اين سرزمين مقدّس گام مي نهند ، برافراشته است .

دولت عربستان سعودي ، امسال بيش از ديگر سالها و حتّي فراتر از ظرفيت و توان خويش به كمك و ياري حجّاج ايراني شتافته ، تا آنجا كه در بخش خدمات شهري خود ، متضرّر گرديده است ؛ چرا كه حجّاج ايراني از وسائل نقليه فرسوده و فاقد صلاحيت براي سفر به خارج كشور استفاده مي كنند و در نتيجه در موعد مقرّر به اين كشور نمي رسند و در تنگنا قرار مي گيرند و ماشين هايشان در بيابان مي ماند و از اين رو دولت عربستان خدمات بين شهري خود را متوقف كرده و ماشين هاي مربوط به آن خدمات را ، براي انتقال حجّاج از ( بيابان ها ) بسيج مي كند تا آنان را از مرگ حتمي نجات دهد .

با وجود چنين برنامه اي ، نمي توان اين دولت را به اجراي قانون خلاف شرع و انسانيّت متّهم كرد ؛ زيرا محال است كه چنين حادثه اي در اين كشور رخ دهد .

آري ، مسجد الحرام ، پيش از رسيدن حجّاج ايراني به مكّه ، از آلايش به آنچه مي بايست محفوظ بماند ، پاك و طاهر بود ، ليكن وقتي بعضي از ايرانيان به مكّه آمدند و به مسجدالحرام قدم نهادند ، مسلمانان و خادمان حرم ، در گوشه و كنار حرم ، در اطراف مقام ابراهيم و در مطاف ، پليدي ها و آلودگي هايي ديدند و آنها را به ايرانيها نسبت دادند ، از اين تاريخ بود كه دولت سعودي طيّ حكمي برنامه مراقبت از حرم را شدّت بخشيد و در جريان آن ، شخصي كه نام آن در يادداشت اعتراض سفارتخانه ايران آمده ، دستگير شد . گرفتاري وي در حالي بود كه مقداري پليدي از توالت ، داخل جامه هاي احرامش پنهان كرده و آنها را در سطح مطاف ـ اطراف بيت الله الحرام ـ كه از نظر ميليون ها مسلمان ، از قداست


115


برخوردار است ، مي ريخت . پس از آنكه جرم او با دلائل شرعي و با استناد به اقرار فرد ياد شده ، مشخّص شد ، چاره اي براي دولت سعودي ، جز اجراي حكم صريح قرآن باقي نماند ؛ خداوند تعالي فرموده است : « هركس بخواهد از راه حقّ منحرف گرديده ، دست به ستم زند ، ما از عذابي دردناك به او مي چشانيم . »

بنابر اين كشته شدن ، عذاب دنيوي اوست و جهنّم عذاب اخروي وي مي باشد و كدام جرمي زشت تر و نارواتر از آنكه مردي از خانه خويش بيرون رود و بيابانها و كويرها را بپيمايد تا خانه خدا را به پليدي هايي كه خداوند دستور تطهير و پاكيزگي آن را از آنها و از هر كفر و شركي داده است ، بيالايد ؛ حق تعالي فرموده است : « و خانه ام را براي طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع و سجودگزاران پاكيزه سازيد . »

گذشته از آن ، ايرانيان در اين سال برنامه اي را برگزيدند كه آنها را از جمع مسلمانان جدا و متفرّق مي كرد وقتي آنان در حرم حضور مي يافتند و نماز جماعت به پا مي شد ، از گزاردن نماز به جماعت سرباز مي زدند . حركت آنان در مسجدالحرام به حدّي مشكوك و ترديد برانگيز بود كه خشم همه مسلمانان را برانگيخت و چنانچه هشياري مأموران دولتي نبود ، آنان با اهانتهاي زياد و برخوردهاي سخت مسلمانان روبرو مي شدند و با توجّه به خشم و خروش عموم مسلمين ، از رفتار ناشايست آنان در مسجد الحرام ، امنيّت و آرامش حرم به خطر مي افتاد .

در اينجا توجّه دولت ايران را به اقداماتي كه نشانه حسن نيّت و دورنگري دولت ما است ، جلب مي كنيم :

ـ دولت به واسطه مأموران سفارتخانه خود در بغداد ، در تاريخ 4 شعبان 1361 به دولت ايران ابلاغ كرد كه لازم است ماشين هاي حامل حجّاج ايراني مورد توجّه و اهتمام واقع شود و چنانچه در اين رابطه خطري براي آنان پيش آيد ، دولت عربستان سعودي خود را مسؤول نمي شناسد ؛ زيرا نمي تواند به آنان كمكي بنمايد . با اينهمه ، دولت ايران به اين مسأله بي توجّهي نشان داد و آنچه كه پيشتر ياد شد ، اتّفاق افتاد كه نجات آنان از مرگ حتمي بود .

ـ چنانچه به سفير ايران در بغداد خاطرنشان شد كه لازم است به حجّاج ايراني هشدار دهد كه از انجام آنچه مخالف شريعت شريف اسلامي است خودداري كنند تا


116


خود را در معرض خشم مسلمانان ، كه عواقب ناگواري برايشان خواهد داشت ، قرار ندهند . و سفارتخانه ايران در بغداد به خاطر ابلاغ اين پيام از سفير دولت عربستان سعودي تشكّر كرد و قول داد كه اقدامات لازم به عمل آيد ، ولي با كمال تأسف اين حادثه بر خلاف آنچه وعده داده بود ، پيش آمد و حوادث پيش آمده پيش بيني هاي قابل انتظار را تأييد كرد ؛ به طوري كه براي هر انسان باانصافي امكان پذير است كه بتواند قضاوت كند كه تقصير و مسؤوليت اين حادثه متوجّه كدام طرف است .

دولت عربستان سعودي براي كمك و محافظت از حجّاج ايراني ، از تمام توان خويش بهره گرفت و اگر تدابير لازم در اين زمينه به عمل نيامده بود ، بسياري از آنان ، قرباني رفتار ناشايست خويش ، در مسجدالحرام مي شدند .

اسلام براي وليّ امر ، در مورد اجراي كيفر و مجازات ، حقّ نظر قرار داده ، آنجا كه فرموده است : « كيفر آنان كه با خدا و پيامبرش در ستيز هستند و دست به فساد و تباهي در زمين مي زنند ، آن است كه اعدام شوند يا به چوبه دار روند و يا ( چهار انگشت از ) دست ( راست ) و پاي ( چپ ) آنها ، به عكس يكديگر ، بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند . » و كدامين فساد بزرگتر از ملوّث كردن خانه محترم الهي به اين پليدي ؟ !

بنابر اين ، دولت عربستان سعودي اعتراض سفارتخانه ايران را بي مورد مي داند ؛ چرا كه در حقّ مجرم جز اجراي حكم خداوند به گونه اي كه در قرآن آمده است ، سزاوار نيست .

وزيرامورخارجه وقت ايران در پاسخ به نامه تند و غير منطقي و خلاف واقع وزارت خارجه دولت سعودي ، نامه اي به سفارت ايران در مصر ارسال كرده ، از آنان مي خواهد تا در پاسخ به نامه دولت سعودي اين متن را ارسال نمايند . متن نامه به شرح ذيل است :

سفارت كبراي شاهنشاهي

« دولت ايران عمل منتسب به طالب نام ايراني را به دلائل زير جرم و قابل مؤاخذه نمي داند ، علاوه بر اينكه حجّاج ايراني و عراقي شهادت داده اند كه در اثر كسالت و گرمي هوا هنگام طواف كعبه حالت تهوّع به نامبرده دست داده و براي اينكه خانه كعبه آلوده نشود در دامن خود استفراغ نموده و مي خواسته است آن را به خارج ببرد . اصولا هيچ ذي شعوري نبايد باور كند كه كسي كه به شوق اداي فريضه


117


ديني با تحمّل خسارت و رنج چنين سفري به بيت الله مشرّف مي شود قصد او ملوّث نمودن خانه كعبه باشد .

بسيار موجب تأسف است كه يك دولت اسلامي اينقدر از رسوم بين الملل و قواعد ديني بي خبر باشد و صرفاً به استناد اظهارات نا حقّ عدّه اي از جهّال متعصّب كه در فروعات ديني با مسلمين شيعه اختلاف نظر دارند بدون دقّت لازم و تحقيق در مقام اعدام بي گناهي برآيند كه بر طبق كلام الهي : {  فَمَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً } ، بايد در خانه خدا از هرگونه تعرّضي مصون باشد .

جاي هيچگونه ترديد نيست عملي كه از طالب نامِ ايراني ديده شده ، فقط در اثر كسالت و كاملا اضطراري بوده و با اين حال معلوم نيست چگونه دولت سعودي كه در يادداشت خود كراراً به آيات قرآني استناد مي جويد ، در اين مورد بر خلاف كلام الهي : { وَلاَ [ لَيْسَ ] عَلَي الْمَرِيضِ حَرَجٌ } ( 1 ) و نصّ نبوي : « رُفِعَ عَنْ أُمَّتي تِسْعَةٌ . . . وَما يضْطرُّونَ إِلَيهِ » ، رفتار نموده و تبعه يك دولت اسلاميِ دوست خود را در موقعي كه ميهمان و در پناه او بوده ، دست بسته گردن زده و به حال همسر بيچاره او رحم و شفقت ننموده است . عجب تر آنكه وزارت امور خارجه سعودي براي پرده پوشي اين امر فجيع ، استدلال به آياتي از قرآن كريم نموده و آيه شريفه : { . . . وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذَاب أَلِيم } ( 2 ) و { . . . إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ . . . } ( 3 ) ، را مدرك و مجوّز اين عمل قرار داده در حالتي كه در هيچيك از تفاسير معتبره ، اِشعاري به آن نيست كه عمل ناشي از شخص مقتول منطبق با مدلول اين دو آيه باشد .

مطلب ديگر يادداشتِ دولت سعودي كه موجب تعجّب گرديده و سوء نيّت مأمورين وابسته را مسلّم مي دارد ، اين اظهار آنها است كه قبل از ورود ايرانيان ، خانه كعبه تميز بوده و بعد از آمدن عدّه اي ايراني كثافاتي در آنجا مشاهده شده است .

اگر عدّه قليلي از ايران در ايام حجّ به خاك حجاز مي آيند ، در تمام سال عدّه بيشتري مرتّباً به زيارت مشاهد مقدّسه عراق مي روند و هرگز چنين نسبتي به آنها داده نشده است .

انتشار خبر اذيّت و آزار حجّاج ايراني و كشتن يكنفر بي گناه ، در ملّت ايران انزجار و تنفّر شديدي توليد نموده و تأثيرات بسيار ناگواري بخشيده است .

وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهي ، اتّهامات مذكوره در يادداشت دولت سعودي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فتح : 13

2 . حج : 25

3 . مائده : 33


118


را جدّاً تكذيب و نسبت به قتل طالب نام ايراني و تجاوزات مأمورين دولت سعودي و اهانتي كه به ايرانيان شده ، شديداً اعتراض مي نمايد و يادداشت دولت سعودي را به هيچوجه قابل قبول نمي داند و تا وقتي كه جان و حيثيّت ايرانيان در خاك دولت عربي سعودي محفوظ نباشد و استرضاي خاطر دولت ايران و جبران اين رفتار كه در مناسبات بين الملل اسمي براي آن نمي توان پيدا كرد به عمل نيايد ، دولت ايران خود را مجبور خواهد ديد در ادامه مناسبات با دولت عربي سعودي تجديد نظر نمايد . وزير امور خارجه

در همين رابطه سفارت ايران در مصر ، متن ديگري نيز به شرح ذيل تهيّه و آن را براي جرايد و خبرگزاري ها ارسال مي كند :

ترجمه ابلاغيّه اي كه از طرف سفارت به جرايد و خبرگزاري ها فرستاده شده است :

« دولت ايران تهمت منسوب به طالب نام ايراني را رد نموده و عمل صادره از او ( يعني استفراغ نمودن در اثر كسالت ) را جرم و قابل مؤاخذه نمي داند . چه ، علاوه بر اينكه عدّه زيادي از حجّاج ايراني و عراقي و ديگران شهادت دادند كه در نتيجه مرض و گرمي هوا حالت استفراغ به نامبرده دست داده و براي جلوگيري از آلوده شدن محلّ طواف در احرامِ خود ، استفراغ نموده بود ، هيچ ذي شعوري نمي تواند باور كند كسي كه براي اداي فريضه و زيارت خانه خدا تحمّل اين همه خسارت و رنج را نموده ، قصدش ملوّث نمودن كعبه مطهّره باشد .

بسيار موجب تأسّف است كه دولت سعودي صرفاً به استناد اظهارات نا حقّ عدّه اي از جهّال متعصّب ، بدون دقّت لازم در مقام اعدام بي گناهي از اتباع يك دولت مسلمانِ دوست خود ، كه ميهمان و در پناه خدا بوده برآيد ، به خصوص كه شخص مقتول به زبان محلّ آشنا نبوده و نماينده دولت مصر هم كه حافظ منافع اتباع ايران بوده بكلّي از جريان محاكمه بي اطلاع مانده بود .

مطلب ديگري كه موجب تعجّب شده و سوء نيّت مأمورين وابسته دولت سعودي را مسلّم مي دارد ، اظهار آنهاست كه بعد از ورود بعضي از حجّاج ايراني قاذوراتي در حرم مكّه مشاهده شد ! نظر به تجليل و حسّ احترامي كه تمام افراد بشر نسبت به اين اماكن مقدّسه دارند ، نسبتِ چنين جنايتي حتّي به غير مسلمين نيز عقلا قابل قبول نيست ، چه رسد كه اين تهمت منسوب به يك ملّت اسلامي است كه در خدمت به دين


119


اسلام سابقه درخشان و مقام شامخي دارد و افراد آن بيش از هر ملّت اسلامي ، به كتاب خدا متمسّك بوده ومجري احكام آن مي باشند .

انتشار خبر آزار ايرانيان و كشتن يكي از آنها بدون گناه و اهانت هاي وارده به آنها ، در ملّت ايران انزجار شديدي توليد و افكار عمومي را به شدّت به هيجان آورده است .

دولت ايران با تكذيب قطعي تهمت هاي وارده در يادداشت دولت عربي سعودي بر اعتراض شديد خود باقي است و يادداشت دولت عربي سعودي را به هيچوجه قابل قبول نمي داند . و تا وقتي كه جان و حيثيّت ايرانيان در خاك دولت سعودي محفوظ نباشد و استرضاي خاطر دولت ايران به عمل نيايد ، دولت ايران مجبور است در ادامه مناسبات خود با دولت عربي سعودي تجديد نظر نمايد .

به علاوه ، سفارت ايران در قاهره راجع به اظهاراتي كه مقامات سعودي در شماره روزنامه پروكره اژيپسين ، مورّخه 5/2/1944 نموده بودند ، توضيحاً اضافه مي كند :

1 ـ جريان محاكمه مختصر كه به اقرار خود سعودي ها بيش از دو روز طول نكشيده ، معلوم نيست روي چه موازين قانوني صورت گرفته است ؛ زيرا كه متّهم به زبان محل آشنا نبوده و حتّي نماينده دولت مصر هم كه حافظ منافع اتباع ايران بوده ، از آن بي اطلاع مانده بود . چه ، به طوري كه همه مي دانند محاكمات جزايي در كشورهاي متمدّن دنيا علني است و تا جريانات معيّني را نپيمايد ، يك چنين حكم سختي نسبت به هيچ متّهمي اجرا نمي شود .

2 ـ اينكه اظهار شده است اگر فوري حكم اجرا نمي شد ، منجر به انقلاب و خون ريزي زياد مي شد ، قضيه كاملا به عكس است ؛ زيرا كه انقلابي كه در شرف وقوع بوده ، در نتيجه عصبانيّت شديد حجّاج ايراني و ساير حجّاج شيعه نسبت به عمل بي رويه عمّال دولت عربي سعودي بوده به علاوه قتل يك نفر بي گناه به عنوان اينكه از خون ريزي بيشتري جلوگيري مي نمايد ، مجوز قانوني ندارد . به خصوص كه وسيله دفاع به نامبرده داده نشده است و اين رفتار به طور روشن ، نشان مي دهد كه احساسات تعصّب آميز جاهلانه تا چه درجه برافكار عمّال حكومت سعودي ، كه اين حكم را اجرا نموده اند ، حكمفرما است .

وزارت خارجه عربي سعودي در تاريخ 15 ربيع الأوّل 1363هـ . ق . مطابق با


120


9 مارس 1944م در پاسخ به نامه سفارت ايران در مصر ، نامه اي به شرح ذيل ارسال مي كند :

« وزارت خارجه عربي سعودي وصول يادداشت شماره 77/ح/186 مورّخ 12 بهمن ماه 1322 هجري شمسي ، مطابق با 2/3/1944م راجع به عبده طالب ( ابوطالب ) حسن ايراني را مفتخراً به آگهي سفارت شاهنشاهي ايران رسانيده ، علاقمند است علاوه بر توضيحاتي كه در يادداشت سابق داده ، حقايق مذكور در زير را نيز از نظر سفارت شاهنشاهي بگذراند :

1 ـ وزارت خارجه عربيِ سعودي ، حقيقت جرم صادره از مجرمِ نامبرده را قبلا توضيح داده است و اين امر به شهادت شهود و اقرار خود مجرم به طور قطع و يقين ثابت گرديده است .

2 ـ اين اتّفاق اسف انگيز ، پيش آمد سرّي و محرمانه اي نبوده است و عدّه زيادي از حجّاج ، از آن آگهي يافتند و نزديك بود بين حجّاج ايراني و ساير حجّاج فتنه هايي برپا شود ولي اقدامات دولت عربي سعودي و بيداري آن در حفظ حيات حجّاج ، از وقوع اين فتنه ها جلوگيري نمود .

3 ـ دولت شاهنشاهي ايران با در نظر گرفتن روابط دوستانه موجود بين دو كشور ، مخصوصاً زحمات امسال دولت عربي سعودي براي نجات حجّاج ايراني از مرگ حتمي و قطعي در صحراها و بيابان ها و همچنين در نظر گرفتن معاملات سوء حكومت هاي سابق با حجّاج ايراني و مقايسه آن با رفتار حكومت فعلي نسبت به آنها و توجّه به اينكه اجراي حكم نسبت به مجرم صورت نگرفته مگر پس از ثبوت قطعي جرم نسبت به او و اين كه مجازات مزبور مطابق حكم شرع و مقرّرات كشور و قوانين شرعيه آن بوده است ، خواهد دانست كه از طرف دولت عربي سعودي اقدامي به عمل نيامده است كه منظور از آن خدشه رساندن به روابط دوستانه دو كشور يا لطمه وارد آوردن به حيثيّت ملّت ايران باشد ، حكم صادره مطابق شرع و مقرّرات كشور و روي اصول معامله متقابل بوده است و اگر يك نفر سعودي در ايران برخلاف قوانين و مقررات كشور اقدامي نمود و مطابق احكام قوانين محلّي محكوم گرديد ، دولت عربي سعودي حقّ اعتراض را بدان نخواهد داشت .

پايينِ نامه ، داراي مهر وزارت خارجه عربي سعودي است .


121


سفارت ايران پيرو يادداشت شماره 77/ح/186 خود مورّخ 16/11/1322هـ . ش . مطابق 2/2/1944م راجع به قتل ابوطالب نام ، از حجّاج ايراني در مكّه مكرّمه ، بنا به دستور واصله از وزارت خارجه وقت ، طي نامه اي خطاب به وزارت خارجه سعودي رسماً اعلام مي دارد :

چنانچه تا تاريخ 6 فروردين سال 1323هـ . ش . مطابق 26 مارس 1944 ميلادي از طرف دولت عربي سعودي ، توضيح لازم و تأكيد كافي راجع به تأمين حيات حجّاج ايراني در خاك عربي سعودي و عدم تكرار نظير اين قضيه به دولت شاهنشاهي نرسد ، دولت شاهنشاهي راجع به اين امر اتّخاذ تصميم مقتضي ، مبادرت خواهد نمود .

وزارت خارجه سعودي در پاسخ به اين نامه چنين نوشت :

سفارت عربي سعودي با تقديم درودهاي شايان ، به سفارت كبراي شاهنشاهي ايران ، مفتخراً به آگاهي آن سفارت كبري مي رساند . . . كه وزارت خارجه عربي سعودي ، راجع به ابوطالب فرزند حسين پاسخ خود را داده است و به جز توضيحاتي كه قبلا طي يادداشت خود مورخ 15 ربيع الأوّل 1363 شماره 20/1/69 داده است ، راجع به اين موضوع اظهار تازه اي ندارد .

سفارت عربي سعودي اين فرصت را مغتنم شمرده درودهاي شايان و احترامات فائقه خود را تقديم سفارت كبراي شاهنشاهي ايران مي نمايد .

محلّ مهر سفارت عربي سعودي

لازم به تذكّر است آقاي سيّدباقر كاظمي در تاريخ 16/11/1322هـ . ش . به شماره 4729 تلگرافي به وزارت خارجه زده و در آن چنين نوشته بود :

مشاهدات خود را در حجاز به اطلاع سفارت كبراي قاهره رسانيدم و گزارش 30 آذر شماره 164 تقديم شد ، چون اين حركت وحشيانه موجب تحقير شديد ايرانيان و شيعه ها و غليان تعصبات جاهلانه بر ضدّ آنها گرديده ، به عقيده بنده واجب است دولت ايران اقدامات ذيل را به عمل آورد :


122


اولا : يك ماه بعد كه كليّه ايرانيان مراجعت مي نمايند ، روابط سياسي و اقتصادي خود را با كشور سعودي قطع كند و به وسائل مختلف ، علّت آن را به اطلاع دنيا و خاصّه ممالك اسلامي برساند .

ثانياً : مادامي كه وضعيّت فعلي در حجاز باقي است ، مسافرت حجّاج را منع و از عبور قاچاق جدّاً در تمام سرحدّات جلوگيري و از علما و مراجع تقليد نيز فتاوي در اين باب صادر و منتشر كنيد .

ثالثاً : به وسيله راديو و جرايد ايران و ممالك عربي و طبع رساله هاي مخصوص ، حقايق را منتشر و رفع اتهامات نسبت به ايرانيان و شيعه ها را بنماييد .

[ سيّدباقر ] كاظمي

( سيّد باقر كاظمي پدر آقاي عزّالدين كاظمي يكي از كارمندان وزارت خارجه وقت بوده است . )

پيشينه اين اتّهام ناروا

روش معاويه و خلفا و حاكمان پس از او ، اين بوده كه از طرح فضايل و مناقب علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و ائمّه معصوم ( عليهم السلام ) و نيز تبيين عقايد شيعه جلوگيري مي كردند . ليكن از گسترش و توسعه عقايد باطل و انحرافي ، نه تنها نگران نبودند بلكه گاهي نيز آنها را مورد حمايت قرار مي دادند . همين مسأله ، رفته رفته موجب شد تا عموم مردم نسبت به شيعه و اعتقادات آنان و نيز فضايل و ويژگي هاي اهل بيت عصمت و طهارت بي خبر بمانند و مع الأسف تا به امروز نيز اين شيوه ادامه يافته است ، هم اكنون در عربستان اتّهام هايي به شيعيان و مكتب اهل بيت وارد مي كنند كه هرگز واقعيّت نداشته ، و كذب محض است . در حالي كه رفع شبهه كاري بسيار ساده و كاملا عملي است .

چند سال پيش ، در موسم حج ، ديداري از رابطة العالم الاسلامي داشتم . بخش هاي فقه و قرآن را بازديد نموده ، با مسؤولان اين دو بخش ، به گفتگو نشستم ، يكي از آنان پس از آن كه فهميد شيعه هستم ، شبهه ديرينه و نارواي تحريف قرآن را مطرح كرد و گفت : قرآن ايرانيان تحريف شده و با قرآن اهل سنّت تفاوت دارد ! به او گفتم : از شما كه به صورت ظاهر فردي تحصيل كرده و عالم هستيد ، به شدّت تعجّب مي كنم . پرسيد :


123


چطور ؟ گفتم جهان امروز ، جهان ارتباطات است ، در تمامي دوران سال ، از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران صداي دلنشين قرائت قرآن پخش مي شود و همه ساله ميليونها جلد قرآن در ايران به چاپ مي رسد و آزادانه به فروش مي رسد و با اينكه چند ميليون اهل سنّت در ايران سكونت دارند و به لحاظ مذهبي نيز تعدادي از آنان با شما رابطه داشته و حتّي در دانشكده هاي شما تحصيل مي كنند ، پس چرا تا كنون يك جلد از اين قرآن هاي تحريف شده ! و يا نوار قرآن هاي تحريف شده را تهيّه نكرده ايد تا به عنوان نمونه ، به ديدار كنندگان ، به عنوان مدرك و دليل نشان دهيد ؟ از پاسخ درماند و ما نيز بازگشتيم .

آلوده ساختن مسجد توسّط شيعيان نيز اتّهامي همچون اتهام تحريف قرآن است . در زمينه حرمت مسجد و خصوصاً مسجدالحرام و مسجدالنبي كافي است مراجعه اي به كتب فقهيِ شيعه داشته و دريابند كه تمامي فقهاي شيعه در طول تاريخ فتوا داده اند كه اگر گوشه اي از مسجد نجس شد ، تطهير آن واجبِ فوري است ، تا چه رسد به مسجدالحرام ؟ !

پس چرا و چگونه ، اين اتّهام توسّط برخي مقامات رسمي كشورها در آن زمان مورد قبول واقع شده است ؟ چگونه است كه يك ايراني شيعه با هزاران رنج و زحمت و با هزينه كردن مبالغ بسيار و به جان خريدن خطرهاي مالي و جاني فراوان ؛ به خصوص در گذشته كه گاهي حج نزديك به يكسال طول مي كشيد و چه بسيار از حاجيان در ميان راه يا در مكّه و مدينه جان باخته و هرگز به كشور خود باز نگشتند و . . . اين همه زحمت و رنج را تحمّل نموده ، به مكّه و مسجدالحرام بروند و نعوذ بالله كعبه و مسجد را آلوده و ملوّث كنند ؟ آيا هيچ عقل سليمي چنين اتّهامي را مي پذيرد ؟ !

محمود جم سفير ايران در نامه مورّخ 12/11/1322هـ . ش . خود ، مطابق با 2/2/1944م نوشته است :

محمّد صلاح الدين معاون وزارت امورخارجه را ملاقات كردم ، وي گفت : به قراري كه سفارت مصر از جدّه گزارش داده است ، گويا سيزده نفر متّهم به ملوّث كردن خانه كعبه و حجرالأسود بوده اند ! و گفته شده اين اشخاص بر اين باورند كه اگر


124


حجرالأسود و خانه كعبه ملوّث شود ، درهاي بهشت به روي آنها باز مي گردد ! وي پاسخ مي دهد : اين اظهارات كذب محض و دروغ فضاحت آميز است و روي احساسات ضدّ ايراني و ناشي از تعصّب جاهلانه است . چه ، هيچ عقل سليمي باور نمي كند كه يك نفر ايراني چندين هزاركيلومتر راه را پيموده و همه گونه مشقّت كشيده و با تحمّل مصارف زياد ، خانه كعبه را ملوّث نمايد ؟ !

براي اينكه عمق اين فاجعه و جنايت بهتر روشن شود ، به نامه يكي از اهالي فيوم مصر به نام حاج علي عباس ماوردي ، كه خود سال ها در حجاز به شغل تجارت مشغول بوده و آن را خطاب به سفير ايران در قاهره نوشته است توجّه كنيد :

جناب آقاي سفير كبير !

در حالي كه اين عريضه را به حضور جناب عالي معروض مي دارم ، به جاي اشك خون مي گريم و دلم از اين تهمت باطل كه در حق اين شهيد مظلوم گفته شده ، و ما را در مقابل هزارها حاجي ، كافر و فاجر قلمداد كرده و شرافت دين اسلام و شرافت ملّي و اخلاقي و ادبي را از ما سلب نموده و ما را در نظر آنها پست تر و پليدتر از نجس هاي هندوستان كرده ، مي سوزد و كباب مي گردد !

اينجانب كه فعلا در فيوم مشغول خرازي فروشي و عطرفروشي هستم ، پيش از جنگ 1914 شش سال تمام بين مكّه و مدينه مشغول تجارت و خريد و فروش بودم و در اين موقع كه شريف حسين ، سلطان حجاز بود غالب تجارت بنده با ايران بود و از اوضاع حجاز كاملا مطّلع هستم ، لذا نظر جناب عالي را به اين نكته متوجّه مي سازم كه اين تهمتِ باطل مكرر نسبت به ايرانيان زده شده و تمام اهل حجاز از خوب و بد و بزرگ و كوچك از آن آگاهي دارند و بدان معترف هستند و مي دانند كه عدّه اي از حجازيان جلف و پست كه نسبت به ايرانيان كه آنها را رافضي مي دانند ، دشمني دارند ، عدس پخته را مدّتي در آفتاب مي گذارند تا بتُرشد و گنديده شود ، سپس آن را مانند گوشت كنسرو در روده گاو و گوسفند مي گذارند و در موقع طواف و مخصوصاً در موقع بوسيدن حجرالأسود ، از پشت سرِايرانيِ مظلوم آمده ، لباس او را با عدس گنديده ملوّث مي كنند و فرياد بر مي آورند كه ايراني كعبه را ملوّث مي كند ! در صورتي كه حاجي بيچاره كاملا از موضوع بي اطلاع و كاملا بي گناه و بريء از اين جنايت مي باشد .


125


حكومت آن وقت هم از موضوع آگاهي داشت ولي بدان اهمّيت نمي داد ، مطوفين حجاج ايراني و ساير حجّاج شيعه ؛ يعني « سيّدحسين سحره » و « سيّد عباس سحره » و « سيّد حسين سحره » كه در جدّه و مكّه خانه دارند و از دير زماني مطوّفين ايرانيان بوده اند و هستند ، از اين موضوع آگاهي دارند و مي دانند كه از اجلاف حجازي ها كراراً چنين كاري شده است .

جناب آقاي سفيركبير !

آيا اين قبيل كارها پايان ندارد ؟ آيا دوباره به دوره شوم بني اميّه بازگشته ايم ؟ آيا خون اين بيچاره بي گناه و خون ما جعفري ها از اين به بعد بايد به هدر برود و شرف اين طايفه به اين اتهاماتِ باطل بايد لكّه دار بماند ؟ !

خداوندا ! به حال ما رحمت آر و انتقام ما را چنان از ظالمين بستان كه طاقت آن را نياورند . . .

در تاريخ مكه سباعي آمده است :

« در شوّال سال 1088 ميلادي ، در حالي مردم روز را آغاز كردند كه كعبه به چيزي شبيه نجاست آلوده شده بود ، و به لحاظ ذهنيّت قبلي كه معلوم نيست عقل آنان چگونه آن را پذيرفته بود ، به سراغ برخي از شيعيان آمده ، آنها را به چنين عمل زشت و ناپسندي متّهم نمودند سپس آتش جهل و عصبيّت ترك هاي مجاور مكّه و برخي حجّاج شعلهور گرديده ، به شيعيان حملهور شدند و با سنگ و شمشير تعدادي را كشتند .

آقاي دحلان به نقل از عصامي ـ تاريخ نويس عرب ـ مي نويسد :

آقاي عصامي گفته است من آن روز خود آنچه را كه كعبه به آن آلوده شده بود ، از نزديك مشاهده كردم ، سبزيجاتي مخلوط شده با عدس و روغن بود كه بوي بدي داشت . ( 1 )

اين نظر دقيقاً گفته آن زائر فيومي مصري را تأييد نموده ، پرده از اين توطئه بزرگ برمي دارد ؛ به خصوص اينكه آقاي عصامي خود آنچه را ديده ، گزارش كرده است .

آقاي سباعي سپس مي افزايد :

« آنچه تأسّف مرا افزون مي كند اين است كه تا به امروز برخي چنين تصوّري نسبت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ مكّه سباعي ، ص384


126


به شيعه دارند كه بر اساس يك باور ديني تا كعبه را ملوّث نكنند حجّ آنان پذيرفته نيست ! »

آنگاه به نكته جالبي اشاره مي كند تا پرده غفلت را از عقل ها بردارد ، او مي نويسد :

« اگر عقل را به حَكَميت بپذيريم به نادرستيِ اين نظريه پي مي بريم ؛ زيرا همه ساله در موسم حجّ هزاران شيعه كنار خانه خدا مي آيند و اگر چنين عقيده اي صحيح باشد ، لازم است بارها و بارها كعبه آلوده گردد و حال آنكه چنين چيزي رخ نداده است ، ولي چه كنيم كه وقتي در برابر مخالفان خود قرار مي گيريم ، عقل را به دست فراموشي سپرده آن را كنار مي گذاريم ! ( 1 )

گستردگي توطئه

عجيب تر اين كه حادثه اي چنين با اهمّيت در كنار كعبه رخ مي دهد و بسياري از كشورها و دولت ها حاضر به هيچ گونه اقدامي در اين زمينه نشده و حتّي از انعكاس آن در رسانه ها و مطبوعات جلوگيري كردند !

« ساعد » در نامه مورّخ 20/12/22 خود مي نويسد :

هشتم اسفند به سفارت هاي انگليس ، آمريكا ، شوري ، مصر و عراق تذكاريه اي ارسال و با تشريح قضيه راجع به قتل ابوطالب تقاضا شد از نظر علاقمندي آنها به حسن تفاهم بين دول و ملل ، در تأييد تقاضاهاي مشروع و استرضاي خاطر دولت شاهنشاهي ايران اقدام نمايند و به سفارت خودمان در لندن نيز تلگراف شد از دولت انگلستان بخواهند كه به مأمورين مربوطه خود دستور لازم صادر نمايند . ساعد

محمود جم در نامه مورّخ 25/12/1322هـ . ش . خود نوشته است :

. . . روزنامه هاي مصر تا كنون برحسب دستور دولت ، هيچگونه اشاره اي به قضيّه حجّ امسال و قتل ابوطالب يزدي ننموده اند . . .

سفير ايران در بغداد نيز در اين زمينه مي نويسد :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ مكه سباعي ، ص384 ؛ العصامي ، ج4 ، ص529 ، مطبعه سلفيه مصر ؛ خلاصة الكلام ، ص97


127


پيرو گزارش محرمانه 28/10/1322 شماره 512 ، راجع به موضوع اقدامات دولت سعودي در اعدام يك نفر ايرانيِ يزديِ شيعه معروض مي دارد : حجاجي كه به عراق بازگشت نموده اند اظهار مي دارند امسال حفظ منافع حجاج ايراني به نماينده دولت مصر محوّل گرديده بود ولي هيچگونه مساعدتي نسبت به حفظ حقوق حجّاج ايراني به عمل نياورده ، چنان كه حاجي ايراني يزدي راكه مأمورين سعودي با وضع فجيعي به قتل رسانيده اند ، تقريباً 16 ساعت بازداشت شده بود در ظرف اين چندين ساعت امكان داشت كه نماينده دولت مصر عواقب وخيم اين عمل را به دولت سعودي خاطرنشان كرده و اقداماتي براي نجات ايراني مزبور بنمايد ولي به هيچوجه اقدامي در دفاع از حقوق او ننموده و ايراني نامبرده كه به زبان محلّ آشنا نبوده ، نتوانسته است از خود مدافعه نمايد و در نتيجه به اتّهام قضاياي بي اساس ، حاجي يزدي را بي گناه به قتل رسانيده اند .

در هر حال در صورت مقتضي مقرر خواهند فرمود كه از دولت مصر نيز توضيحات كافيه خواسته شود تا حقيقت امر كشف گردد . . .

و در نامه مورّخ 28/10/1322 سفير ايران در عراق آمده است :

حجّاج ايراني اظهار مي دارند با اينكه حفظ منافع حجّاج به نماينده مصر واگذار شده بود صرف نظر از اينكه نماينده دولت نامبرده هيچگونه اقداماتي در اين باب به عمل نياورده ، حجاج شيعه و ايراني مورد تعرّض مصريان واقع گشته و حتّي چهار نفر شهودي كه باعث قتل تاجر شيعه ايراني گرديده ، از اهالي مصر بوده اند و به همين مناسبت شيعيان نسبت به مصريان فوق العاده خشمناك مي باشند . وزير مختار

28/10/1322

در نامه شماره 77/ح/196 مورّخ 19/11/1322 نيز آمده است :

مصري ها جدّاً از انتشار هر خبري راجع به قتل ابوطالب يزدي در مكّه جلوگيري مي كنند حتّي مجله چهره نما كه به فارسي و در بين ايرانيان منتشر مي شود ، نتوانست مختصري از اين پيش آمد بنويسد . . .

سفير كبير در نامه شماره 77/ح/236 مورّخ 9/1/1323 نوشته است :


128


تعقيب شماره 77/ح/235 سفير كبير انگليس به طور غير رسمي و دوستانه اطلاع مي دهد كه وزارت خارجه انگليس تلگراف كرده است كه در قضيّه قتل ابوطالب يزدي حاجي ايراني ، چون موضوع مذهبي است ! مأمورين انگليسي نمي توانند مداخله نمايند ، راجع به نظريات دولت و شروط ختم قضيّه مي نويسد : قطعاً دولت ابن سعود حاضر به معذرت خواستن نخواهد شد و اظهار تأسف مي كند كه اين موضوع منجر به قطع روابط دولتين نشود . . .

آقاي سپهري اردكاني مؤلّف كتاب « تاريخ اردكان » ، كه با همسر مرحوم ابوطالب يزدي در سال 1372هـ . ش . همسفر و در يك كاروان بوده ، ماجراي شهادت ابوطالب را به اين شرح از زبان همسر وي گزارش كرده است :

« . . . وي كه يك كشاورز 25  ( 1 ) ساله اردكاني بود و 5 سال از ازدواجش مي گذشت ، در آن سال ( 1322 هـ . ش . ) به اتّفاق دو نفر ديگر ( آقايان حاجي غلام معصومي معروف به « پهلوان » و حاجي قلي ) راهي زيارت خانه خدا گرديد و هنگام خروج از منزل ، قرآن را باز نمود و بر حسب اتّفاق به آيه اي از قرآن برخورد كه بيان كننده ماجراي حضرت يوسف بود و ابوطالب با ناراحتي به همسر و ديگر بدرقه كنندگان گفت من به سرنوشت يوسف دچار مي شوم . امّا بدرقه كنندگان به او دلداري داده گفتند : سفر حج ، سختي زياد دارد و آيه قرآن نشان دهنده اين سختي ها مي باشد . به هر حال ابوطالب راهي مكّه گرديد و در جريان طواف به علّت بيماري ، به استفراغ مبتلا گرديد و براي احترام خانه كعبه بلافاصله احراميِ خود را جلوي دهان گرفت و در نتيجه احراميش آلوده شد . امّا مانع از كثيف شدن خانه كعبه نگرديد و در اين موقع چند نفر ، كه بنا به نوشته كتاب « با من به خانه خدا بياييد » ( 2 ) از شخص ثالثي پول گرفته بودند ، شهادت دادندكه ابوطالب قصد كثيف كردن كعبه را داشته است و ابوطالب بيچاره بازداشت گرديد و سپس در دارالقضاي شرعي محاكمه و به اعدام محكوم شد و در روز دوازدهم ذي الحجّه ، كه سالروز به قدرت رسيدن آل سعود است و به همين مناسبت جشني در مكّه برگزار گرديد و ملك عبدالعزيز با تشريفات خاصّي به حرم آمد و پس از برگزاري نماز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در گزارش هاي وزارت امور خارجه ، سن ابوطالب را بيست و دو سال ذكر كرده اند .

2 . كتاب « با من به خانه خدا بياييد » ، تأليف محمّد رضا خليلي عراقي ، چاپ اوّل ، تهران ، ص491 تا 495


129


جماعت ظهر ، حكم اعدام ابوطالب را به دست وي دادند ، پس از مطالعه آن را تأييد نمود و آنگاه از مسجدالحرام خارج شد و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالي كه دستبند به دست هايش زده بودند ، از مركز پليس خارج و به جلوي بازار صفا و مروه آوردند و در ميان جمعيت مقابل سكوي مجازات قرار دادند . جلاد رسمي دولت سعودي ابوطالب را چهار زانو روي زمين نشاند و بازوان او را بر محوري ثابت بست و سپس به دستش دستبند زد ، جمعيت در ميداني كه نزديك دارالقضاي شرعي بود ، جمع شده و منتظر اجراي حكم بودند . فرمان قتل به زبان عربي قرائت شد .

سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده ، آخرين دقايق زندگي را به عربي به او يادآور مي شود و ابوطالب كه تا آن لحظه نه مفهوم محاكمه را فهميده بود و نه از متن حكم كه به زبان عربي قرائت مي شد چيزي مي فهميد ، ساكت و آرم نشسته ، نگاه به جمعيت دوخته بود ، كه ناگاه جلاد با نوك نيزه فشاري به پشت گردن ابوطالب وارد مي سازد . بر اثر فشار نوك نيزه خون جاري و ابوطالب از ترس سرش را جلو مي برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگي كه در دست داشت ، بر گردن او فرود مي آورد . گردن به وضع فجيعي بريده شده ولي استخوان حلق مانع از قطع شدن سر مي شود . امّا بلافاصله شمشير براي بار دوّم به حركت درآمده سر از گردن جدا و روي پاي ابوطالب مي افتد و بنا به گفته همسرش ، آخرين كلمه اي كه ابوطالب برزبان آورده ، پس از گفتنِ {  إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ } اين جمله بود : « آخر شما كار خودتان را كرديد » .

بلا فاصله دو اتومبيل در محلّ حاضر مي شود و يكي سرِ جدا شده و بدن را به پزشك قانوني منتقل مي نمايد و ديگري با ريختن شن در صدد از بين بردن آثار جنايت برمي آيد . شيخ علي اصغر يكي از حجّاج ايراني است كه براي رضاي خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مي شود . پليس سعودي به شيخ علي اصغر خبر مي دهد كه جنازه براي تحويل حاضر است . وقتي كه به پزشك قانوني مي روند ، متوجّه مي شوند كه سرابوطالب را معكوس روي بدن گذارده و دوخته اند .

به شيخ علي اصغر مي گويند 65 ريال سعودي دستمزد بخيه زدن سر به بدن را پرداخت كند تا جسد تحويل واجازه حمل داده شود ! شيخ علي اصغر عصباني شده ، فرياد مي زند : پول را بايستي كسي بدهد كه فرمان قتل داده است !


130


بالأخره بدون پول ولي با مجادله ، جسد را تحويل و در قبرستان شهدا دفن مي كنند .


ابوطالب يزدي ( اردكاني ) در حالي كه جلاد آخرين دقايق زندگي را به زبان عربي به او يادآور مي شود .

سر ابوطالب يزدي ، در حالي كه در دامنش افتاده و خون از گلويش فوران مي كند .

خبر شهادت ابوطالب موجي از خشم و ناراحتي را در ميان شيعيان جهان به وجود مي آورد . حضرت آية الله سيّدابوالحسن اصفهاني كه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالي نجف و كربلا هر يك به طريقي ابراز انزجار خود را از اين عمل نشان دادند و در ايران عزاي عمومي اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ايران و سعودي قطع گرديد و مدّت چهار سال دولت ايران از اعزام حجّاج ايراني به مكّه خودداري نمود و در اردكان كه محلّ زندگي ابوطالب بود ، موجي از غم و ناراحتي به وجود آمد و خانواده اش كه منتظربازگشت وي بودند ، پس از مطلع شدن از جريان ، يك پارچه منقلب گرديدند و دو خواهر وي در مدّت كوتاهي جان خود را از دست دادند و مردم اردكان نيز با برگزاري مراسم ختم و عزاداري ، ياد آن شهيد مظلوم را گرامي داشتند . ( 1 )

عكس العمل ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كتاب تاريخ اردكان ، تأليف علي سپهري اردكاني ، انتشارات حنين اردكان ، 1374هـ . ش . ص65 تا68


131


شهادت مظلومانه ميرزا ابوطالب يزدي ، خشم و نفرت شيعيان را برانگيخت . مراجع عاليقدر شيعه ، علما و روحانيون ، خطبا و گويندگان مذهبي ، اصناف و اقشار مختلف مردم هر كدام به شكلي انزجار خود را از اين اقدام دولت حجاز اعلام داشتند . مرحوم آية الله العظمي سيّدابوالحسن اصفهاني ( قدس سره ) تلگرافي به شاه مخابره و از وي خواستار اقدام جدّي مي شوند . در اين تلگراف چنين آمده است :

بعد از دعوات صميمانه به عرض عالي مي رساند ، سكوت ذات شاهانه از قتل دلخراش طالب نام ايراني در حجاز به بهانه يك تهمت بي اساس روا نيست ، لهذا اصدار اوامر مطاعه به تعقيب قضيه و مؤاخذه مرتكبين را منتظر و تمديد عمر جهانباني را از حضرت باري جلّ جلاله سائل . ابوالحسن الموسوي الاصفهاني

خوانندگان محترم لازم است شرايط مخابره تلگراف را در نظر گرفته ، توجّه داشته باشند كه در آن زمان ، شاه تازه روي كار آمده و هنوز مرتكب جناياتي كه در دوران سلطنت خود به آن دست يازيد ، نگرديده بود .

شاه در پاسخ ، تلگرافي به اين شرح مخابره كرد :

نجف اشرف ـ جناب مستطاب حجة الاسلام آية الله اصفهاني ـ دامت افاضاته ـ

از احساساتي كه در تلگراف راجع به قضيه قتل دلخراش طالب نام ايراني ابراز داشته ايد امتنان داريم ، در اين باب از طرف ما سكوت اختيار نشده است و به دولت دستور مؤكّد داده ايم كه قضيّه را با كمال جدّيت تعقيب نمايند تا احقاق حقّ به عمل آيد و منافع ايرانيان و مسلمين محفوظ بماند .

30 دي ماه 1322

حضرات آيات سيّدابوالحسن صدر و سيّدهبة الدين الحسيني در نامه اي خطاب به وزير مختار دولت ايران ( سفير كبير ) در بغداد چنين مرقوم فرمودند :

جناب آقاي وزير مختار محترم دولت شاهنشاهي ايران

با كمال تأسف آگاهي يافته ايم كه بلدالحرام در ماه حرام ، فاجعه اليمي روي داده كه قرباني آن يك نفر مسلمان ايراني بوده كه براي اداي فريضه حج قصد شهري را نموده كه هر كس وارد آن شود در امان است ، آيا از حقيقت حال اطلاعي داريد ؟ و


132


آيا در اين حادثه مهمّ اقدامي به عمل آورده ايد ؟ ما در انتظار پاسخ جناب عالي هستيم .

كاظمين 12 محرّم الحرام سال 1363هـ ق .

ابوالحسن صدر عفي الله عنه هبة الدين الحسيني

وزير مختار ايران در كشور عراق كه فشار روز افزون مراجع و علما و اقشار مردم را شاهد است گزارش محرمانه اي به تهران ارسال و در آن چنين نوشته است :

پيرو گزارش محرمانه 20/10/1322 شماره 504 راجع به اقدام مأمورين سعودي در اعدام يك نفر يزديِ شيعه ايراني و بد رفتاري با حجّاج ايراني معروض مي دارد :

حجّاجي كه تدريجاً به عراق بازگشت نموده اند ، واقعه مزبور را در كليّه مجامع با طرز رقّت آوري به اطلاع عامّه ، مخصوصاً شيعيان رسانيده و تعدّيات و اجحافات و رفتار سخت و خشن مأمورين سعودي با حجّاج شيعه به قسمي شيعه ها را عصباني كرده و احساسات آنها را تحريك نموده كه افكار همگي متوجّه اين قضيه گرديده است و مراجع تقليد را نيز در تحت فشار گذارده اند كه در اسرع اوقات موضوع را به طريق رضايت بخشي حلّ و تسويه نمايند .

از قرار معلوم آقايان مراجع تقليد هم جدّاً قضيّه را دنبال كرده ، كتباً و تلگرافاً مراتب را به عرض پيشگاه اعلي حضرت و دولت شاهنشاهي رسانيده اند و نظر به اين كه تنها دولت شيعه و پشتيبان شيعه دولت شاهنشاهي است و حاجي هم كه شهيد شده ايراني است ، انتظار و اميدواري كامل دارند كه دولت شاهشاهي و شيعيان را مطابق اصول جاريه بين دول فراهم كرده و غرامت اين اقدام بي رويه را بپردازد و دولت سعودي رسماً ندامت و پشيماني خود را به اطلاع دنيا رسانيده و طريقي كه براي حلّ قضيه اتّخاذ شده ، اعلام دارد و به اضافه تأميناتي بدهد كه در آتيه حجّاج شيعه در امان باشند و ديگر دست اندازي و تعدّي به حقوق آنها نشود و شيعيان اظهار عقيده مي نمايند اگر دولت سعودي بدين ترتيب حاضر براي حلّ اين واقعه نشد ، به دول مسلمان و دول متّحد مراجعه شود كه با دولت شاهنشاهي و شيعيان تشريك مساعي بنمايند تا كار مطابق ميل و دلخواه دولت شاهنشاهي و شيعيان حل و تسويه گردد و چون دولت سعودي با دولت شاهنشاهي همسايه نيست شايد توجّه


133


كامل به پيشنهادات دولت ايران نكند ولي نظر به احتياج مبرمي كه به كشورهاي مسلمان و دول متّحده دارد ، يقين است مجبور خواهد شد كه سر تسليم فرودآورد و حاضر شود به طور رضايت بخش موضوع را تسويه نمايد .

مراجع تقليد و شيعيان همه روزه به سفارت مراجعه و نتيجه اقدامات دولت شاهنشاهي را استفتسار مي نمايند . متمنّي است بفرماييد از هر اقدامي كه در اين باب به عمل آمده و يا خواهند آورد ، سفارت را در جريان بگذارند كه به اطلاع آقايان مراجع تقليد برسانند كه بدين وسيله تشفّي حاصل نمايد و حتّي اظهار مي دارند اگر اقداماتي هم بايد از طريق مراجع تقليد و يا شيعيان بشود اعلام گردد تا به همان ترتيب رفتار و عمل نمايند .

سفير ايران در عراق در نامه ديگري مي نويسد :

در پيرو گزارش محرمانه 28/10/1322 شماره 512 راجع به واقعه مكّه و اقدام دولت سعودي در اعدام يك نفر حاجي ايراني مي نگارد :

به طوري كه از متنفذين شيعه شنيده مي شود ، در نظر دارند مستقيماً و به وسيله تلگرافي به دولت سعودي و به رؤساي ممالك ديگر اسلامي مخابره و از اين اقدام ناشايسته مأمورين دولت نامبرده اظهار تنفّر نموده ، جبران اين قضيّه و تأمينات كافي براي آتيه بخواهند ، در منابر هم وعاظ همواره عمليّات خصمانه دولت سعودي را نسبت به شيعيان به اطلاع عامّه مي رسانند و حتّي شنيده مي شود كه نمايندگان شيعه مجلس شوراي ملّي و مجلس سناي عراق هم در نظر دارند كه در مجلسين موضوع مزبور را مطرح نمايند . بنابراين ، چنانچه مصلحت باشد به موقع خواهد بود كه در نخستين جلسات مجلس شوراي ملّي ايران نيز اظهاراتي در اطراف اين واقعه بشود . وزير مختار

سفير ايران در بغداد در بخشي از نامه شماره 504 خود مي نويسد :

. . . از قراري كه راديوي تهران خبر داده ، نسبت به اين اقدام دولت سعودي جرايد تهران مقالاتي نشر داده اند متمنّي است مقرر فرمايند از جرايد مهمّي كه مقالات مزبور را درج كرده اند پنجاه نسخه به سفارت ارسال دارند كه براي مراجع تقليد و


134


اهل علم و اشخاص ديگر كه در عتبات عاليات بين شيعه ها نفوذ دارند داده شود كه از اقدامات دولت شاهنشاهي آگاه شوند و در آتيه نيز چنانچه در اين باب مطالبي در جرايد انشتار يابد مرتّباً از هر يك ، پنجاه نسخه به سفارت براي انجام همين منظور ارسال نمايند .

همه روزه مرتباً نتيجه اقدامات دولت شاهنشاهي را مراجع تقليد و متنفذين شيعه استعلام مي نمايند ، بي خبري اين سفارت باعث زحمت شده و براي حيثيّت و دولت شاهنشاهي خوب نيست . متمني است مقرّر فرمايند فوراً و تلگرافاً نتيجه اقدامات را به استحضار اين سفارت برسانيد . وزير مختار

از سوي ديگر وزير خارجه وقت نامه اي به سفير ايران در مصر نوشته و در آن آورده است :

. . . در 28 دي ماه 1322 نمايندگان دوره چهاردهم مجلس شوراي ملّي در تهران ، مذاكرات زيادي به عمل آورده و تمام نمايندگان از اين رفتار عمال دولت سعودي اظهار تنفر و انزجار نموده و نطق هاي مؤثر و شديدي نيز ايراد كرده اند و سپس قرار بر اين شد كه نتيجه اقدامات دولت بعداً به اطلاع نمايندگان مجلس برسد .

علاوه بر اين تلگرافاتي نيز تا به حال از شهرستان هاي بهشهر ، ساري ، تبريز ، رفسنجان و اردكان واصل گرديده كه همگي با لحن شديدي به عمليات دولت سعودي حمله نموده و نسبت به آن اظهار تنفّر كرده اند و در رفسنجان و اردكان ، مجلس ترحيم نيز برپا نموده اند . امضاء وزير امور خارجه

دامنه اعتراضات گسترده تر شده ، برخي روزنامه هاي عربي درخواست تشكيل هيأتي از ملل اسلامي را براي اداره اماكن مقدّسه مطرح مي كنند . در مقّدمه روزنامه « منبرالشرق » مطلبي درج مي شود كه آيا دولت ايران با دولت عربي سعودي قطع رابطه مي كند ؟

سپس مي نويسد : . . . به مناسبت اين حادثه الم انگيز تقاضا كرديم كه در مكّه معظّمه براي رسيدگي به وضعيّت اماكن مقدّسه كه متعلّق به تمام مسلمين است و بررسي امور حجّاج كه از تمام ملل مسلمان مي باشند ، هيأتي از ملل اسلامي تشكيل گردد كه بر اساس


135


جامعه اسلامي باشد و به منظور اتّحاد و يگانگي مسلمين و برقراري روابط دوستي و برادري بين تمام مؤمنين خاور و باختر دنيا اساس اين كار تهيّه شود .

روزنامه اطلاعات در تاريخ 27/10/22 ضمن ارائه گزارشي پيرامون اين حادثه پيشنهاد مي دهد تا دولت ايران ، مجازات مرتكبين اين جنايت فجيع را از دولت سعودي خواستار و مادامي كه رفتار دولت سعودي چنين باشد ، آقايان علما و حجج اسلام ، حج را حرام كنند .

همچنين در تاريخ 28/10/22 ، نسبتِ ملوّث كردن خانه خدا را به حاجي ايراني رد نموده و پيشنهاد تحريم حج را مي نمايد و اين وحشي گري را مخالف اتّحاد عالم اسلام و احكام قرآن مي داند و جبران موضوع را از دولت خواستار گرديده است .

در تاريخ 3/11/22 نيز مطالب بيشتري را منعكس نموده است .

روزنامه آذربايجان در تاريخ 1/11/22

روزنامه آژير در تاريخ 29/10/22

روزنامه اقدام در تاريخ 29/10/22

روزنامه امروز و فردا مورّخ 28/10/22

روزنامه امير مورّخ 4/11/22

روزنامه ايران مورّخ 29/10/22

روزنامه باباشمل در تاريخ 6/11/22

روزنامه تهران مصور در تاريخ 30/10/22

روزنامه رعد امروز در تاريخ 30/10/22

روزنامه ستاره 1 در تاريخ 28/10/22 و 2/11/22

روزنامه سعادت بشر در تاريخ 3/11/22

روزنامه صداي ايران در تاريخ هاي 28/10/22 و 3/11/22 و 5/11/22

روزنامه فردا مورّخ 4/11/22

روزنامه فرمان 1 مورّخ 27/10/22 و مورّخ 2/11/22

روزنامه كانون در تاريخ 6/11/22


136


روزنامه كوشش در تاريخ 28/10/22 و 29/10/22

روزنامه كيهان مورخ 28/10/22 و 1/11/22

روزنامه مردان كار مورّخ 29/10/22

روزنامه مشعل مورّخ 28/10/22 و 1/11/22

روزنامه مهر ايران مورّخ 29/10/22 و مورّخ 6/11/22

روزنامه ميهن پرستان مورّخ 28/10/22 و1029/22

روزنامه ناهيد مورّخ 1/11/22

روزنامه نجات ايران مورّخ 3/11/22

هر كدام حكومت سعودي را به شدّت مورد انتقاد قرار داده نسبت به قتل « ابوطالب يزدي » مطالبي را منعكس و پيشنهادهايي را مطرح كرده اند .

قطع روابط با سعودي

همانگونه كه قبلا گذشت آقاي سيّدباقر كاظمي در زمينه عكس العمل دولت ايران در برابر اين حادثه ، پيشنهاد قطع رابطه را مطرح كرد ، وي در تاريخ 31/1/1323 مجدداً تلگرافي خطاب به آقاي ساعد فرستاده مي نويسد :

قرار بود ششم فروردين روابط با كشور سعودي قطع شود با جواب هاي حكومت سعودي و جريان امر ، تأخير بيش از اين مخالف مصالح عاليه و حيثيات ايران [ بوده و ] واجب است . . . امر فرماييد فوراً روابط قطع و حفظ منافع به دولت عراق واگذار شود منتظر جواب .

سفير ايران در عراق نيز مي نويسد :

نامه شماره 77/ح/236 مورخ 9/1/1323 . . . امّا عقيده اينجانب اين است كه از نقطه نظر سياست داخلي و تأثير عميقي كه اين قضيّه در افكار شيعيان تمام عالم نموده و باعث تنفّر آنها شده است ، اگر دولت تصميم در قطع رابطه بگيرد خوب است ؛ زيرا تنها وسيله جلوگيري از مسافرين ايراني در سال آينده به حجّ خواهد بود ، در صورتي كه علماي بزرگ هم مادامي كه تأمين در امنيت حجاج و مرمت اين


137


قضيه به دست نيايد مسافرت به مكّه را حرام نمايند . و الاّ ممكن است نتيجه مطلوب به دست نيايد . و باز مثل امسال اشخاص به قاچاق و از راه هاي غير مجاز به حج رفته اسباب اشكال شود . سفير كبير

لذا بر اساس پيشنهاد كارشناسان و پس از ردّ و بدل شدن نامه هاي دو كشور ، در تابستان سال 1323هـ . ش . روابط ايران و عربستان قطع ، و مصر حفاظت منافع ايران در عربستان و لبنان نيز حفاظت منافع عربستان در ايران را به عهده گرفتند . واين وضعيت تا سال 1326هـ . ش . ادامه يافت .

در خرداد سال 1326هـ . ش ، ملك عبدالعزيز نامه اي به شاه نوشته ، خواستار تجديد روابط و حلّ سوء تفاهمات گرديد و علاوه بر آن ، در مهرماه همان سال نيز هيأتي به ايران اعزام داشت كه اين اقدام زمينه را براي برقراري روابط فراهم ساخت .

وزارت امور خارجه ايران نيز در تاريخ 20/4/1327هـ . ش . طي يادداشتي به دولت سعودي اعلام كرد :

« . . . نظر به تعهّد دولت سعودي در تسهيل مسافرت حجاج ايراني ، دولت شاهنشاهي انتظار دارد تدابير مقتضي از طرف مأمورين دولت عربي سعودي اتخاذ گردد كه حجّاج ايراني از حداكثر تسهيلات ممكنه استفاده كرده و اجازه ندهند كه نسبت به حجّاج ايراني در اداي مناسك حج و فرائض ديني آنها هيچ گونه مشكلي ايجاد شود و وسايل امنيت و آسايش و اطمينان آنها را فراهم نمايد . »

و بالأخره از سال 1327هـ ش . ممنوعيت حجّ برداشته شد و بار ديگر روابط سياسي ايران و عربستان برقرار گرديد .


138


* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83212