بخش 8
* موقوفات امیرالمؤمنین ، علی ( علیه السلام )
186 |
ميقات حج - سال نهم - شماره سي وچهارم - زمستان 1379
موقوفات اميرالمؤمنين ، علي ( عليه السلام )
سيّداحمد اشكوري
شايد بعضي افراد كه درباره زندگي زاهدانه و كاملا بدون تجمّل حضرت اميرمؤمنان ( عليه السلام ) گفته هايي مي شنوند يا نوشته هايي مي خوانند ، گمان كنند كه آن حضرت در فقر و بينوايي روزگار مي گذراند و از مال دنيا بهره كافي نداشت و نمي توانست در وضعيتي بهتر زندگي كند .
آن حضرت ، به اضافه سهمي كه هر سال از غنايم جنگي و بيت المال داشت ، همواره در اطراف مدينه به كشاورزي مي پرداخت و بر اثر بصيرت و اطلاع كامل در امور كشت و زرع و با كوششهاي شخصي ، باغ ها و چشمه هايي احداث كرد كه سالانه داراي محصولي فراوان بود و مي توان گفت كه از افراد تا حدّي غني مسلمان آن روز به شما مي رفت .
امّا انفاق به فقرا و صدقات مستمرّ به مستمندان و بذل و بخشش به نيازمندان ، هدف والاي آن حضرت بود و همواره آسودگي ديگران و رفع احتياج مسلمانان را ، حتي بر زندگي روزمره خود ترجيح مي داد ، ( 1 ) به خصوص در روزگار خلافت ظاهريش در عمل نشان داد كه خليفه و رهبر بايد آنگونه زندگي كند كه بينواترين افراد مسلمانان زندگي مي كنند تا از وضع خويش دلشكستگي نداشته باشند و در تحمّل ناملايمات و مشكلات روزگار ، صبر و شكيبايي پيشه كنند . اميرمؤمنان در پاسخ عاصم بن زياد ، كه بر شدّت سختگيري حضرت در پوشاك و خوراك و ديگر احتياجات روزانه اش اعتراض داشت ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در بحار الانوار ، ج41 ، ص24 به بعد . نمونه هايي از سخاي علي ( عليه السلام ) را ببينيد .
187 |
فرمود : خداوند بر امامان عادل واجب كرده است كه در پايين ترين سطح مردمان ضعيف زندگي كنند تا فشار فقر آنان را از پاي درنياورد . ( 1 )
وقفنامه عمومي يا وصيت نامه اي كه حضرت امير ( عليه السلام ) نوشته و امام كاظم ( عليه السلام ) آن را در روايتي صحيح نقل مي كند ، مشتمل بر رقبات و املاك و اموالي است كه دليل بر گفتار ماست ، لذا پيش از برشمردن همه موقوفات آن حضرت ، عين وقف نامه را مي آوريم و ترجمه مي كنيم تا خواننده گرامي بينايي بيشتري در موضوع داشته باشد . ( 2 )
متن وقف نامه امير المؤمنين ( عليه السلام )
هذا ما أوصي بِهِ وَقَضي بِهِ فِي ماله عَبْدُالله عليٌّ ابتغاءَ وجه الله ، ليولجني به الجنّة ويصرفني به عن النّار ويصرف النّار عنّي يوم تَبيَضُّ وجوهٌ وتسودُّ وجوهٌ ، أنّ ما كان لي من مال بِيَنبُع يعرف لي فيها وما حولها ، صدقة ورقيقها ، غير أنَّ رباحاً وأبانَيْزَرَ وجُبَيراً عتقاءٌ ليس لأحد عليهم سبيل ، فهم مواليّ يعملون في المال خمس حِجَج ، وفيه نفقتُهم ورزقهم وأرزاق أهاليهم .
ومع ذلك ما كان لي بوادِ القري كلّه من مال لبني فاطمة ، ورقيقها صدقة .
وما كان لي بدَيْمَةَ وأهلُها صدقة ، غير أن زُرَيْقاً له مثلُ ما كتبتُ لأصحابه ، وما كان لي بِأذِينةَ وأهلُها صدقة ، والفَقيرَيْن كما قد علمتم صدقة في سبيل الله .
وإنَّ الذي كتبتُ من أموالي هذه صدقة واجبة بَتْلَة ، حيّاً أنا أو ميّتاً ، يُنفق في كلّ نفقة يُبتغي بها وجهَ الله في سبيل الله ووجهه ، وذوي الرحم من بني هاشم وبني المطلب والقريب والبعيد .
وإنّه يقوم علي ذلك الحسنُ بن عليّ ، يأكل منه بالمعروف ، وينفقه حيث يراه الله عزّوجلّ في حلٍّ محلَّل ، لا حرج عليه فيه ، فإن أراد أن يبيع نصيباً من المال فيقضي به الدينَ فليفعل إن شاء ولا حرج عليه ، وإن شاء جعله سَرِيَّ المِلك ، وإن وُلدَ عليّ ومواليهم وأموالهم إلي الحسن بن عليّ .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ثقة الاسلام محمّد بن يعقوب الكليني ، كافي ، ج2 ، ص410
2 . كافي ، ج7 ، ص49 ؛ تهذيب الاحكام ، ج9 ، ص146 ، گويا نسخه هايي از اين وصيت نامه نزد سادات بني الحسن وبني الحسين بوده كه ابن شبه در تاريخ مدينه ( ج1 ، ص225 ) آن را از حسن بن زيد نقل مي كند .
188 |
وإن كانت دارُ الحسن بن عليّ غير دار الصدقة فبدا له أن يبيعها إن شاء لا حرج عليه فيه ، وإن شاء باع ، فإنّه يقسِّم ثمنَها ثلاثة أثلاث ، فيجعل ثلثاً في سبيل الله وثلثاً في بني هاشم وبني المطلب ، ويجعل الثلثَ في آل أبي طالب ، وإنّه يضعه فيهم حيث يراه الله .
وإن حَدَثَ بحسن حَدَثٌ وحسين حيٌّ فإنّه إلي الحسين بن علي ، وإنّ حسيناً يفعل فيه مثل الذي أمرتُ به حسناً ، له مثل الذي كتبتُ للحسن وعليه مثل الذي علي الحسن .
وإنّ لبني ابنَيْ فاطمة صدقة عليّ مثل الذي لبني عليّ ، وإنّي إنّما جعلتُ الذي جعلت لابنَيْ فاطمة ابتغاءَ وجه الله عزّوجلّ وتكريم حرمة رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) وتعظيمهما وتشريفهما ورضاهما .
وإن حَدَثَ بحسن وحسين حَدَثٌ ، فإنّ الآخر منهما ينظر في بني عليّ ، فإن وجد فيهم من يرضي بهداه وإسلامه وأمانته فإنّه يجعله إليه إن شاء ، وإن لم يرفيهم بعض الذي يريده فأنّه يجعله إلي رجل من آل أبي طالب يرضي به ، فإن وجد آل أبي طالب قد ذهب كبراؤهم وذوو آرائهم ، فإنّه يجعله إلي رجل يرضاه من بني هاشم .
وإنّه يشتَرِطُ علي الذي يجعله إليه أن يتركَ المال علي أصوله ويُنفق ثمره ، حيث أمرتُه به من سبيل الله ووجهه وذوي الرّحم من بني هاشم وبني المطلب والقريب والبعيد ، لا يُباع شيء منه ولا يُوهب ولا يُورَّث .
[ وإنّ مال محمّد بن عليّ علي ناحيته ، وهو إلي بني فاطمة ( عليهم السلام ) ] ( 1 ) ، وإن رقيقيَّ الذين في صحيفة صغيرة التي كُتِبَتْ لي عتقاء .
هذا ما قضي به عليُّ بن أبي طالب في أمواله هذه الغد من يوم قدم مِسْكن ( 2 ) ابتغاء وجه الله والدار الآخرة ، والله المستعان علي كلّ حال ، ولا يحلّ لامرئ مسلم يؤمن بالله واليوم الآخر أن يقول في شيء قَضَيتُه من مالي ولا يخالف فيه أمري من قريب أو بعيد .
أمّا بعد ، فإنّ ولائدي . . .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در تاريخ المدينة المنوّره ابن شبّه اين جمله بدين صورت آمده : « وإنّ مال محمّد علي ناحية ، ومال ابني فاطمة ومال فاطمة إلي ابني فاطمة » ، وبايد اين عبارت صحيح باشد .
2 . مسكن نام جايي است در كوفه .
189 |
هذا ما قضي به عليّ في ماله هذه الغد من يوم قدم مِسْكَن . شهد أبوشمر بن أبرهة وصَعصَعة بنُ صُوحان ، ويزيدُ بنُ قيس وهيّاجُ بن أبي هيّاج . وكتب عليّ بن أبي طالب بيده لعشر خلون من جماديَ الأولي سنة سبع وثلاثين .
« اين آن چيزي است كه وصيّت نموده ودستور داده است به آن در اموال و داراييش ، بنده خدا علي ، براي خشنودي خدا ، تا مرا به واسطه آن به بهشت برد و دوزخ را از من براي خاطر آن دور سازد و آتش جهنّم را بر من روا ندارد در روزي كه گروهي روسفيد و گروهي روسياه مي شوند .
وصيت چنين است :
املاكي كه در « ينبع » و اطراف آن دارم و نسبت آنها به من شناخته شده است ، همه آنها و بندگان در آنها صدقه است . جز بندگانم « رباح » و « ابونيزر » و « جبير » كه اين سه تن آزادند و هيچ كس بر آنها تسلطي ندارد . ايشان غلامان من اند و در اموال ياد شده پنج سال كار مي كنند و حق برداشت مخارج و هزينه زندگي خود و فرزندانشان را دارند .
با حفظ اين مراتب آنچه در « وادي القري » دارم و همه از اموال خودم مي باشد اختصاص به فرزندان « فاطمه » دارد ، و بندگان در اين املاك صدقه اند ( و در راه خدا مصرف مي شوند . )
و آنچه در « دَيْمه » دارم و افرادي كه در آنجا هستند نيز صدقه است ، جز « زريق » كه مانند غلامان ياد شده مي باشد . و آنچه در « اذينه » دارم با آنان كه در آنجا هستند نيز صدقه است ، و « فقيرين » ـ چنان كه مي دانيد ـ نيز صدقه است و بايد در راه خدا مصرف شود .
آنچه از اموالم در اينجا ياد كردم همه صدقه لازم قطعي است ، و اين حكم در زندگي و پس از مرگ من جاري خواهد بود ، بايد در آنچه سبب خوشنودي خدا و در راه خداست به مصرف رسد و خويشانم از بني هاشم و بني مطلب نزديك و دور بهره برند .
نظارت بر اين اوقاف و صدقات با ( فرزندم ) حسن بن علي است ، از آنها به قدر ضرورت خود بدون زياده روي بهره مي برد و در مواردي كه رضاي الهي در آن است صرف مي نمايد ، در اين كار بر او باكي نيست . اگر خواست بخشي از آنها را
190 |
بفروشد تا قرضي را ادا كند ، بفروشد باكي بر او نيست ، و اگر بخواهد مي تواند املاك برجسته و نفيس قرار دهد . فرزندان علي و غلامان و اموال وي اختيارشان در دست حسن بن علي است .
و اگر خانه حسن بن علي جز خانه صدقه باشد و خواست كه آن را بفروشد مي تواند بفروشد ، بر او باكي نيست . اگر بخواهد مي تواند بفروشد و قيمتش را به سه بخش تقسيم كند ؛ قسمتي را در راه خدا مصرف نمايد و قسمتي را به بني هاشم و بني مطلب و قسمتي را به فرزندان ابوطالب بدهد ، در مواردي كه خدا مي پسندد از اين سه قسم به مصرف رساند .
اگر پيشامدي براي حسن ، رخ داد ( و از اين جهان درگذشت ) در حالي كه حسين زنده باشد ، اين كارها بدو موكول مي شود ، بايد آنچه را به حسن دستور دادم وي انجام دهد . براي اوست آنچه براي حسن نوشتم و بر اوست آنچه بر عهده حسن بود .
براي فرزندان دو فرزند فاطمه ( حسن و حسين ) از صدقه علي آن چيزي خواهد بود كه براي فرزندان علي تعيين شد ، و من هر چه براي دو فرزند فاطمه قرار دادم به جهت خوشنودي خداي عزّوجلّ و حفظ حرمت رسول الله و تعظيم و بزرگداشت و رضاي خدا و رسول است .
اگر براي حسن و حسين پيشامدي رخ داد ، آخرين اين دو نفر در فرزندان علي جستجو مي كند ، اگر كسي را از آنان يافت كه صلاحيت و اسلام و امانت او را بپسندد ، كارها را بدو محوّل مي سازد ، و اگر كسي را در آنها نيافت كه واجد شرايط باشد به يكي از فرزندان ابوطالب كه داراي صلاحيت باشد كارها را محوّل مي كند ، و اگر ديد بزرگان و صاحب نظران فرزندان ابوطالب در گذشته اند به يكي از مردان بني هاشم كه او را واجد شرايط مي داند مي سپارد .
بر آن كسي كه كارها بدو محوّل مي گردد ، شرط مي شود كه اصول اموال را حفظ كند و بهره آن را انفاق نمايد در آنچه او را بدو دستور داده ام ؛ از سبيل الله و بر خويشان از بني هاشم و بني مطلب ، دور و نزديك . چيزي از آن اصول به فروش نمي رسد و بخشيده نمي شود و به ارث منتقل نمي گردد .
آنچه در اختيار محمّد بن علي ( ابن حنفيه ) است در اختيار او مي ماند و پس از او به اولاد فاطمه منتقل مي شود ، و آن دو برده كه نامشان را در صحيفه كوچك آورده ام ،
191 |
آزادند .
اين است آنچه علي در اموالش دستور مي دهد ، از روزي كه به « مسكن » آمده ، و اين وصيّت براي خوشنودي خدا و پاداش در آخرت انجام گرفته ، و از خدا در هر حال ياري مي خواهم . بر هيچ فرد مسلماني كه ايمان به خدا و روز واپسين دارد ، حلال نيست كه در اموالم كاري كند جز دستوري كه داده ام و از نزديك يا دور خلاف امر من انجام دهد .
سپس آن حضرت در ادامه وصيّت نامه فرمودند :
اين است آنچه علي در اموال خود دستور مي دهد از روزي كه به مسكن آمده است . شاهدان بر اين وصيّت ابوشمر بن ابرهه و صعصعة بن صوحان و يزيد ابن قيس و هيّاج بن هيّاج مي باشند . اين وصيّت را علي بن ابي طالب به دست خود پس از گذشتن ده روز از جمادي الاوّل سال سي و هفت نوشته است . »
* * *
اينك چند موضع از موقوفات حضرت امير ( عليه السلام ) را كه نام آنها را در كتابهاي حديثي و تاريخي يافته ايم در اينجا مي آوريم ، با توضيحات مختصر جغرافيايي و بيان بعضي از خصوصيّات هر يك از اين موقوفات :
1 ـ الأحْمر :
صحرايي است در « الرَّجْلاء » بين مدينه و شام ، نيمي از آن از موقوفات آن حضرت ونيم ديگر متعلّق به وراث بود . ( 1 )
2 ـ أدْبِيَة :
در صحراي « إضَم » در اطراف مدينه واقع است . ( 2 )
3 ـ أُذَيْنَة :
نام يكي از وادي هاي « قَبَليّه » در اطراف مدينه مي باشد . ( 3 )
املاك و بردگان آنجا صدقه اند ، چنانچه در وقفنامه عمومي آمده .
4 ـ الاَسْحَن :
صحرايي است در حدود « فدك » . ( 4 )
5 ـ بِئْر المَلك :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن شبه ، تاريخ المدينه ، ص234
2 . همان ، ص222
3 . معجم البلدان ، ج4 ، ص309
4 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص225
192 |
در صحراي « قَناة » واقع است . ( 1 )
6 ـ البُغَيْبِغَة
چاهي است نزديك « رشاء » در اطراف مدينه . از حضرت صادق ( عليه السلام ) از پدرش نقل شده كه چون به علي ( عليه السلام ) پيدا شدن اين چشمه را بشارت دادند ، فرمود : وارث خوشنود مي گردد ، آنگاه فرمود : وقف است بر مساكين و مسافراني كه خرجي راه ندارند و نيازمندان نزديك . ( 2 )
7 ـ البُغَيْبِغات
چند چشمه است در « ينبع » به نام هاي « خَيْفُ الأراك » و « خَيف ليلي » و « خَيف بسطاس » . مجموع اين چشمه ها را حضرت علي وقف نموده است . ( 3 )
8 ـ البَيْضاء
صحرايي است در « حَرَّة الرَّجلاء » داراي مزارع و باغ ها . ( 4 )
9 ـ خانه اي در مدينه
اين خانه در محلّه « بني زُرَيق » در شهر مدينه واقع است و حضرت آن را وقف نمود تاخاله هايش در آن سكني داشته باشند وپس از آن ها دراختيارنيازمندان ازمسلمين باشد . ( 5 )
10 ـ دَيمَة
معلوم نشد كجاست . املاك آنجا وقف و بردگان آن صدقه اند جز « زُرَيق » كه آزاد است ؛ چنانچه در وقفنامه عمومي آمده .
11 ـ ذاتُ كمات
چهار چاه است در « حرّة الرجلاء » به نامهاي « ذوات العشراء » و « قعين » و « معيد » و « رعوان » . مجموعاً از جمله موقوفات آن حضرت مي باشد . ( 6 )
12 ـ رعيه
صحرايي است در حدود « فدك » داراي نخل و اندكي آب كه از كوه ريزش مي كند . ( 7 )
13 ـ عين أبي نَيْزر
چشمه اي است در « ينبع » پر آب و داراي نخل هاي بسيار ، منسوب به « أبونَيْزر » يكي از غلامان حضرت امير ( عليه السلام ) . ( 8 )
14 ـ عين موات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ص223
2 . همان ، ص220
3 . همان ، ص222
4 . همان ، ص234
5 . شيخ الطايفه محمّد بن حسن طوسي ، تهذيب الاحكام ، ج9 ، ص131
6 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص224
7 . همان ، ص224
8 . نور الدين علي بن احمد سمهودي ، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفي ، ج1 ، ص127
193 |
چشمه اي است در « وادي القري » . ( 1 )
15 ـ عين فاقة
چشمه اي است در « وادي القري » و « عين حسن » نيز ناميده مي شود . ( 2 )
16 ـ عين يَنبُع
« ينبع » دهي است نزديك كوه « رَضْوي » و از مدينه هفت منزل فاصله دارد ، داراي چشمه هاي پر آب وگوارا و زميني حاصل خيز . ( 3 ) بعضي چشمه هاي آنجا را يك صد و هفتاد چشمه گفته اند . ( 4 )
از عمار ياسر نقل شده كه حضرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) زميني را از « ذي العَشِيره » در ينبع به حضرت امير بخشيد و عمر نيز در ايام خلافتش قطعه اي در همانجا بدو بخشيد و علي ( عليه السلام ) در آنجا ملكي ديگر خريد و مجموعاً چند چشمه در آنجا داشت و همه را وقف نمود . ( 5 )
اين ملك در وقفنامه عمومي ذكر شده با قيد هر چه در اطراف آن است و صدقه بودن بردگاني كه در آنجا به كار مشغول اند جز سه تن از آنها ؛ « رباح » ، ابو « نيزر » و « جبير » كه آزاد مي باشند .
17 ـ فَقْرَين
نام دو جاست در اطراف مدينه كه حضرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به اميرالمؤمنين بخشيده ، و اصل اين نام به معني چاه يا حفيره اي است كه براي به كار گذاشتن نخل حفر مي كنند . ( 6 )
اين زمين حاصل خيز در عصر ما نيز معروف است و به زبان محلّي « الفُقير » ناميده مي شود . ( 7 )
از حضرت صادق ( عليه السلام ) روايت شده كه در ينبع چشمه اي احداث كردند ، آبي از آن به طرف آسمان جوشيد مانند گردن يك شتر ، چون به حضرت اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) بشارت دادند فرمود : به وراث بشارت دهيد ، اين چشمه صدقه و وقف است براي زايران خانه خدا و مسافريني كه نياز به خرج راه دارند ، فروخته و بخشيده و به ارث گذاشته نمي شود . . . ( 8 )
18 ـ القُصَيْبَة
باغي است در حدود « فدك » . ( 9 )
19 ـ وادي القُري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص223
2 . همان ، ص223
3 . ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي ، معجم البلدان ، ج1 ، ص450
4 . شيخ احمد بن عبدالحميد عباسي ، عمدة الاخبار في مدينة المختار ، ص353
5 . وفاء الوفا ، ص1334
6 . معجم البلدان ، ج4 ، ص269 ؛ وفاء الوفا ، ص1282
7 . عمدة الاخبار ، ص318
8 . كافي ، ج7 ، ص54 ؛ تهذيب الاخبار ، ج9 ، ص148
9 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص225
194 |
نام صحراي وسيعي است ميان مدينه و شام ، داراي ده هاي بسيار و حضرت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آنجا را فتح نمود . ( 1 ) حضرت امير در آنجا املاكي داشت و وقف نمود ، بعضي از آنها با نام مخصوص ذكر شده و بعضي را نام نبرده اند .
در وقفنامه عمومي آمده است كه براي فرزندان فاطمه ( عليهم السلام ) وقف شده و بردگان آنجا صدقه مي باشند .
* پي نوشتها :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . معجم البلدان ، ج5 ، ص345