* حج ، کانون معارف الهی
5 میقات حج - سال نهم - شماره سی و پنجم - بهار 1380 اسرار و معارف حج 6 حج ، کانون معارف الهی حسین شفیعی « حج ، کانون معارف الهی است که از آن ، محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو کرد . » 1 امام خمینی ( قدس س
5 |
ميقات حج - سال نهم - شماره سي و پنجم - بهار 1380
اسرار و معارف حج
6 |
حج ، كانون معارف الهي
حسين شفيعي
« حج ، كانون معارف الهي است كه از آن ، محتواي سياست اسلام را در تمامي زواياي زندگي بايد جستجو كرد . » 1 امام خميني ( قدس سره )
امام عارفان و قدوه سالكان ، خميني كبير ( قدس سره ) انسان صالحِ واصلي بود كه به بارگاه رفيع معرفت نايل آمد و در كالبد همه معارف الهي و انديشه هاي ديني ، روحي تازه بخشيد . حركت ، رفتار و منش اين شخصيت استثنايي به نحو محسوسي در احياي تفكر ديني و معارف اسلامي اثر گذاشت . او در ميان همه معارف و احكام اسلام ، به حج توجّه ويژه اي مبذول داشت و گرچه خود در دوران تصدّي رهبري انقلاب و نظام اسلامي ، حج بجا نياورد ، ليكن حج را اقامه كرد و اين سنّت ابراهيمي را برپا داشت . بعد سلبي حج ؛ يعني برائت از مشركان را جزو وظايف و اركان سياسي حج برشمرد و آن را در راستاي انديشه رهايي همه انسان ها از حصارهاي ستم و زنجيرهاي بي عدالتي و غفلت مورد توجه قرار داد : { وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالاَْغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ . . . } . 2
در اين وجيزه ، دورنمايي ، هرچند ضعيف ، از كلام امام راحل ( قدس سره ) ، كه حج را « كانون معارف الهي » شناسانده است ، مي آوريم .
7 |
در روايات فراواني ، حج از اركان مهم اسلام شمرده شده كه تشييد بناي دين و تحكيم آن ، مبتني بر قرارگرفتن صحيح اين سنگ بناست . اين مضمون در نقل هاي متفاوتي از ائمه معصوم ( عليهم السلام ) رسيده است كه : « بُنِيَ الاِسْلامُ عَلي خَمْس : عَلَي الصّلاة وَالزَّكاة وَالصَّوْم وَالْحَجِّ وَالْوِلايَة . . . » . 3 حج ، هم خود ركني مستقل معرفي شده و هم به تنهايي مجموعه اي است از اركان و معارف الهي ؛ به طوري كه همه باورهاي اعتقادي و هست و نيست هاي نظري و بايد و نبايدهاي اخلاقي و عملي ، به نحوي با انجام گرفتن صحيح آن مرتبط است . عارف سالك ، مرحوم بهاري همداني مي گويد :
« شارع مقدس ، عبادات را يك نسق نگردانيده بلكه مختلف جعل كرده ؛ زيرا كه به هريك از آن ها ، رذيله اي از رذايل از مكلّف زايل مي گردد تا با اشتغال به آن ها تصفيه تمام عيار گردد ، چنان كه صدقات حقوق ماليه و اداي آن ها قطعِ ميل مي كند از حطام دنيويه ، كمااينكه صوم قطع مي كند انسان را از مشتهيات نفسانيه و صلات نهي مي كند از هر فحشا و منكري و هكذا ساير عبادات و چون عمل حج مجمع العناوين بود با زيادي ، چه اينكه مشتمل است بر جمله اي از مشاق اعمال كه هريك بنفسه صلاحيت تصفيه نفس را دارد ؛ مثل « انفاق المال الكثير ، والقطع عن الأهل والأولاد والوطن ، والحشر مع النّفوس الشّريرة وطيّ المنازل البعيدةِ مع الابتلاء بالعطش في الحرّ الشّديد في بعض الأوان والوقوع علي أعمال غير مأنوسة لايقبلها الطّباع ، من الرّمي والطواف والسعي والإحرام وغير ذلك » ؛ با اينكه داراي فضايل بسياري است ايضا از قبيل تذكر به احوال آخرت . . . . » 4
گذشته از آن كه حج تبلوري است از توصيه و تجسمي است از معاد و تصويري است از عدل و تجديد خاطره اي است از نبوت و فراهم ساختن زمينه اي است براي باورداشتن امامت كه فرموده اند : « مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ لِقَاءُ الاِْمَامِ » 5 افزون بر همه اين ويژگي ها ، در اين عبادت ( حج ) ، هم نماز وجود دارد ، هم در شرايطي روزه واجب مي شود ، هم زكات و خمس با آن مرتبط است و هم ولايت كه از اركان مهم اسلام و كليد همه آنها معرفي شده ، شرط اصليِ حج قرار گرفته است . پس حج جامع همه معارف
8 |
الهي است .
اگر نماز ، انسان را فرشته خو مي كند ، چون مشتمل است بر نهايت خاكساري انسان در سجده و نزديك ترين حالت بنده به خدا زماني است كه در حال سجده باشد6 و فرشتگان بعضي ساجدند و بعضي راكع ؛ « اِنَّ لِلّهِ مَلائِكَةً رُكّعاً إلي يَومِ القِيامةِ وَإِنَّ لِلّهِ مَلائِكَةً سُجّداً إلي يَوْمِ الْقِيامَةِ » 7 و روزه انسان را در صف فرشتگان قرار مي دهد . انجام مناسك حج نيز كه جامع اين اركان و خود ركني است مستقل ، آدمي را فرشته سيرت و فرشته صورت مي كند ؛ حاجيان به فرشتگان مي مانند كه عرش الهي را طواف مي كنند ؛ « وَتَشَبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ » . 8
توحيد در حج
افزون بر اينكه خداوند انسان را با صبغه توحيدي آفريده و وي را بر فطرت خداشناسي سرشته ؛ به گونه اي كه با ذات او عجين شده ، توحيد را در همه معارف و دستورات و اعمال جوارحي و جوانحي خود نيز اشراب كرده است . حج نيز از آغاز تا انجام آن نمونه اي است از توحيد و طرد شرك . براساس آيه شريفه : { وَللهِِ عَلَي النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنْ الْعَالَمِينَ } 9 حج ايمان و توحيد است و ترك آن موجب كفر عملي .
حج ، سير به سوي خدا و رفتن براي ديدار او و تلاش براي نزديكي به خدايي است كه در عين علوّ و بالايي ، نزديك است ؛ { فَاِنّي قَرِيبٌ } . 10 حاجي با پوشيدن لباس احرام و گفتن لبيك ، همه مظاهر دنيا ، ريا و شرك و هوا را كنار مي گذارد و صبغه الهي به خود مي گيرد ؛ زيرا لبّيك حجّ جاهلي ، نداي شرك بود و بانگ بت پرستي ؛ چون مي گفتند : « لَبَّيْكَ ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ إِلاّ شَرِيكٌ هُوَ لَكَ ، تَمْلِكُهُ وَمَا مَلَكَ » 11 و بدين گونه ، وجود شريك را براي خدا بيان مي كردند . اما لبيك در اسلام بانگ توحيد است و اظهار عجز و عبوديت و صيقل دادن دل از زنگار هر نوع شرك خفي و جلي و اذعان به اين حقيقت كه ولايت مطلقه از آنِ خداي سبحان است و : { هُنَالِكَ الْوَلاَيَةُ للهِِ الْحَقِّ } . 12 لذا اگر كوچك ترين سنت جاهلي را به كار بندد يا خويش را به كمترين پليديِ شرك آلوده سازد ، هنگام لبيك گفتن ، به او گفته مي شود : « لا لَبَّيْكَ عَبْدِي وَلا سَعْدَيْكَ » . 13
9 |
« روح خلوص و تعبّد در حج ، بيش از ساير عبادات متجلّي است ؛ زيرا راز بسياري از عبادات بر انجام دهندگان آن پوشيده نيست . . . ولي پي بردن به راز مناسك حج دشوار است و اسرار بسياري از آن ها با عقل بشري قابل تبيين نيست ؛ از اين رو تعبد در حج بيش از ساير دستورات ديني است چنان كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده است كه هنگام لبيك گفتن ، به خدا عرض كرد : خدايا ! من با رقّيت و عبوديت محض لبيك مي گويم و مناسك حج را انجام مي دهم : « لَبَّيْكَ بِحَجَّة حَقّاً تَعَبُّداً وَرِقّاً » . 14
تبلوري از نبوت
حضرت امير ( عليه السلام ) در وصيت خود به برپاداشتن دو ستون مهمِ دين ؛ يعني « توحيد » و « نبوت » و فروزان نگه داشتن اين دو مشعل الهي و دخالت دادن آن دو ، در شؤون مختلف زندگي سفارش مي كند كه : « أَمَّا وَصِيَّتِي . . . أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ وَأَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ » 15 بديهي است اقامه اين دو ، به اقامه حج مرتبط است كه جلوات توحيد و نبوت در جاي جاي مناسك آن متجلي است ، شايد از اين رو بود كه خود در نامه اي به قثم بن عباس ، حاكم مكه ، وي را به اقامه حج دعوت مي كند : « فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ » . 16
مكان هاي مقدسي كه در آن مناسك حج انجام مي شود ، يا به نحوي با مناسك مرتبط است ، يادآور تلاش و رنج هايي است كه همه انبيا به ويژه انبياي ابراهيمي و وجود مقدس نبي گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) و وابستگانشان ، در راه تحكيم نبوت خويش كشيده اند . از كوه صفا كه يادآور حضرت آدم صفي الله است17 تا تجديد بناي كعبه كه توسط حضرت ابراهيم خليل و اسماعيل ( عليهما السلام ) صورت گرفته ؛ { وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ } 18 و آماده سازي آن توسط اين دو بزرگوار براي طواف كنندگان ؛ { أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ } 19 از حجر اسماعيل كه خانه او و مدفن هاجر و بسياري از انبيا است20 تا مقام ابراهيم كه آيه اي از آيات الهي و اثر دو پاي مبارك فريادگر توحيد ، ابراهيم خليل است و مصلاي نماز طواف ؛ { وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّيً } 21 و زمزم ، كه يادآور خاطره انقطاع الي الله هاجر و اثر فوري آن است و استجابت ادعيه ابراهيم خليل كه موجب عطف
10 |
دل ها و گسيل مردم به بيت العتيق و وفور نعمت و ميوه در آن وادي غير ذي زرع شده ؛ { فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنْ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنْ الثَّمَرَاتِ } 22 همه جا ردّ پاي انبياي الهي و پيروان صديق آنان و صوت دل انگيز مناجاتشان با حضرت ربّ العالمين و صداي چكاچك شمشيرهايشان در دفاع از حريم نبوت با چشم بصيرت مشاهده مي شود كه ؛ { وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا } . 23 پيامبراني كه سعي مي كردند پيام خويش را از كنار كعبه به گوش جهانيان برسانند .
مظهري از عدل الهي
سپيد جامگاني كه با صفوف تنيده در هم ، يكدل و يكصدا ، آواي ملكوتي لبيك را از دل سر مي دهند وهمه ، فقير و غني ، شاه و گدا ، وضيع وشريف ، با لباس هاي متحدالشكل ، دور از هياهوي دوگانگي و اختلاف ، در طواف و سعي و هروله مشغول انجام مناسك بر اساس معتقدات خويش هستند و هيچ گاه با مشكل تعارض و تزاحم و دوگانگي اعمال مواجه نمي شوند ، مظهري از مظاهر عدل الهي را به جهانيان مي نمايانند .
تفاوتي نيست كه از نظر اجتماعي در حضيض ذلّت باشي يا در اوج قدرت . قلّه هاي معرفت و معنويت را فتح كرده باشي يا ـ العياذ بالله ـ در كنيف رذايل گرفتار ، تو را پذيرفته اند ؛ زيرا راه براي همگان باز است و همه بر سر سفره ضيافت دعوت شده اند . هيچ كس بدون دعوت نرفته و هيچ كس از رفتن خود پشيمان نيست ؛ كلام در اين است كه از اين مائده آسماني چه برگيري ؟ مَنّ و سَلْوي يا عدس و بصل ؟ از خدا خدا را طلب كني يا دنيا را ؟ چون هارون الرشيد با تبختر و تكبر در شناخت ولي خدا خود را به تجاهل بزني يا چون سجاد ( عليه السلام ) باشي كه وقتي به او گفتند مأموران هيئت حاكمه باغ شما را تصاحب كرده اند ، حال كه عبدالملك به مكه آمده تظلم كنيد و از او كمك بخواهيد فرمود :
« وَيْحَكَ أَ فِي حَرَمِ اللَّهِ أَسْأَلُ غَيْرَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ؟ » ؛ « واي بر تو ، آيا در حرم خدا ، از غير خدا چيزي بخواهم ؟ ! » 24
پيوند حج با امامت
حج با امامت گره خورده و در
11 |
روايات زيادي هدف نهايي از انجام مراسم حج ملاقات با امام زمان و عرضه نصرت بر او شمرده شده است و حج بدون ولايت به حج جاهلي25 و چرخش بر گرد سنگ هايي كه « لا تَضُرُّ وَلا تَنْفَعُ » 26 تشبيه شده است . ذيل آيه شريفه { وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للهِِ } 27 لقاي امام از مصاديق باطني اتمام حج بيان شده كه حج گزار پس از انجام مناسك به زيارت امام ( عليه السلام ) مشرف شود ؛ و چون حضرات معصوم ( عليهم السلام ) حيات و مرگشان يكسان است : « يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَلَيْسَ بِمَيِّت » 28 تفاوتي نيست كه در زمان حيات ، وجود شريفشان را از نزديك زائر باشيم و مراتب ولايت و نصرت خويش را بر آنان عرضه داريم يا در كنار قبور مطهرشان با سلام و درود فرستادن بر روح و جسم شريفشان مراتب مودت و وفاداري بر پيمان ولايت آنان را اذعان كنيم .
امام محمدباقر ( عليه السلام ) مي فرمايد : به مردم گفته شده گرد اين سنگ ها ! طواف كنند تا پس از انجام مناسك ، نزد ما بيايند و ميزان ولايت خويش را به ما اعلام كنند و ياري خود را بر ما اظهار دارند ؛ « إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الاَْحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلايَتِهِمْ وَيَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ » . 29
يحيي بن يسار مي گويد : پس از اتمام مراسم حج ، افتخار تشرف به محضر مبارك امام صادق را پيدا كرديم ، آن حضرت فرمود : شما حج گزارانِ خانه خدا هستيد و زائران قبر پيامبر او و شيعه آل محمد . بر شما اين فضيلت گوارا باد ؛ « حَاجُّ بَيْتِ اللَّهِ وَزُوَّارُ قَبْرِ نَبِيِّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَشِيعَةُ آلِ مُحَمَّد هَنِيئاً لَكُمْ » . 30
تجسمي از معاد
مناسك حج و حضور در مواقف و ميقات هاي آن ، هريك نمونه اي است از حشر و نشر در قيامت كه به برخي از اين نمونه ها اشاره مي كنيم :
1ـ آماده شدن براي سفر حج به پرداخت بدهي هاي شرعي و قانوني و رد مظالم عباد و كسب رضايت كساني كه با او معاشرت داشتند ، وصيت كردن و خداحافظي يادآور حالت احتضار و سفر به سوي آخرت است .
2ـ حضور در سرزميني كه پيشتر با آن آشنايي نداشت و دوري از زن و فرزند و خانه و كاشانه و قطع توجه از ديگران تداعي گر { يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَْرْضُ غَيْرَ الاَْرْضِ
12 |
وَالسَّمَاوَاتُ } 31 ؛ { يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ * وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ . . . } 32 ؛ { وَتَقَطَّعَتْ بِهِمْ الاَْسْبَابُ } است . 33
3ـ حركت اعضاي هر كاروان به دنبال مدير ، راهنما و مسؤول هدايت كاروان ، هنگام انجام اعمال يا ورود در خاك عربستان و در دست داشتن رواديد كه به منزله نامه عمل و جواز عبور است : خاطره بيان شده دراين آيه در باب قيامت را مجسم مي كندكه : { يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَيُظْلَمُونَ فَتِيلا } . 34
4ـ عاري بودن از مظاهر و مفاخر دنيوي ، چون لباس و حشمت و كبكبه و پوشيدن دو جامه ساده شبيه كفن ، با توجه به اين نكته كه براي حج گزار مستحب است در همان جامه كفن شود ، چنان كه پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) نيز در دو جامه احرامش كفن شد ، 35 جلوه اي از جلوات قيامت را به تماشا مي گذارد .
5 ـ افاضه و كوچ از عرفات به طرف مشعر و پس از درك وقوف مشعر ، كوچيدن هنگام طلوع آفتاب به سوي منا مظهري است از { يَخْرُجُونَ مِنْ الاَْجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنتَشِرٌ } . 36
6ـ تذلل وفروتني گردن فرازان هنگام انجام مناسك درپيشگاه حيّ قيوم ، چنان كه امام صادق ( عليه السلام ) در مقام بيان سرّي از اسرار سعي مي فرمايد : « جُعِلَ السَّعْيُ بَيْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ مَذَلَّةً لِلْجَبَّارِينَ » ، 37 يادآور تذلل و خضوع همه چهره ها در قيامت است : { وَعَنَتْ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ } . 38
7ـ اعتراف و اقرار حج گزار بر گناهان خويش ، اعتراف بر گناه در قيامت را تداعي مي كند كه بعضي در پيشگاه خداوند مي گويند : { قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَي خُرُوج مِنْ سَبِيل } . 39 امام صادق ( عليه السلام ) پشت خود را برهنه در برابر آفتاب گرفت و فرمو : « لَبَّيكَ في الْمُذْنِبِين لَبَّيك » و چون به ملتزم رسيد به همراهيانش فرمود : « أَمِيطُوا عَنِّي حَتَّي أُقِرَّ لِرَبِّي بِذُنُوبِي فِي هَذَا الْمَكَانِ » ؛ « از من دور شويد تا در اين مكان به گناهان خويش نزد پروردگارم اعتراف كنم كه جاي آمرزش است . » 40
8 ـ احساس امنيتي كه حج گزار از تجاوز و جدال و آزار ديگران دارد ، سخن خداي متعال را در باب قيامت تداعي مي كند كه فرمود : { لاَ ظُلْمَ الْيَوْمَ } . 41
اين نمونه ها و موارد ديگر نمايانگر جامعيت حج و تمثيلي از قيامت است كه اثري سازنده و مفيد در حج گزار دارد .
13 |
شرافت زماني و مكاني حج
حج از معدود عباداتي است كه از نظر زمان و مكان ، در موقعيتي استثنايي قرار دارد كه اين مختصر را گنجايش بيان جزئيات آن نيست . تنها به برخي از آن اشاره مي شود :
1ـ از نظر زماني براي هريك از ماه هاي حج شرافت هاي خاصي ذكر شده ؛ مثلاً در روايات آمده است كه كعبه در 25 ذي قعده نصب شد و زمين از آن بسط يافت . آدم در آن روز هبوط كرد و ابراهيم خليل و حضرت عيسي به دنيا آمدند و رحمت در آن روز نشر يافت . 42 از حضرت امير ( عليه السلام ) نقل شده : اولين رحمتي كه از آسمان نازل شد ، در بيست و پنجم ذي قعده بود . 43
2ـ بخش اعظم مناسك حج در دهه اول ذي حجه انجام مي شود كه جزو ايام معلومات است و بيان شده در آيات { وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيَّام مَعْلُومَات } 44 و { وَالْفَجْرِ * وَلَيَال عَشْر } . 45 موساي كليم ( عليه السلام ) قرار چهل شبي كه با خدا داشت از اول ذي قعده شروع و با دهه اول ذي حجه خاتمه يافت و محصول اين چله نشيني دريافت تورات بود . 46
از رسول گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده كه ثواب عمل صالح در هيچ ايامي به ثواب آن در دهه اول ذي حجه نمي رسد ، حتي جهاد در راه خدا جز آن كه مجاهد ، مال و جانش را در راه خدا بدهد و به فيض شهادت برسد .
3ـ شرافت47 مكاني حج نيز قابل شمارش نيست ؛ امكنه اي كه در قداست و ارزش نظير ندارد ؛ برخي از آن ، از آيات بيّنات الهي و برخي ديگر از شعائر الهي محسوب شده است : { فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ } 48 ؛ { إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ } . 49
آنچه بيان شد دورنماي كوچكي بود از عبادتي بزرگ و جامع كه ابعاد و شؤون مختلف عبادي ، سياسي ، ولايي ، اخلاقي ، عرفاني ، اجتماعي و . . . را دارد و اسرار نهفته اي كه عقل را بدان راهي نيست و كسي جز خداي سبحان از آن آگاهي ندارد .
بديهي است حج ، آن گاه عظمت شأن و رفعت خاص و اثر ويژه خود را دارد كه به همه ابعاد ، به ويژه به بُعد ولايي و سياسي آن توجه شود وگرنه حج از مصاديق « هَكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ » 50 خواهد شد و حج گزاران از مظاهر « مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ وَأَقَلَّ الْحَجِيجَ » . 51
14 |
اين مهم را وارث ابراهيم خليل ؛ يعني امام رحيل به مسلمانان توجه داد و برائت را از شؤون مهم حج شمرد و حج ابراهيمي را حياتي دوباره بخشيد « طاب اللهُ ثَراه بوابل رحمته والسّلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يبعث حيّاً » .
* پي نوشتها :
1 . صحيفه نور ، ج20 ، ص229 .
2 . اعراف ( 7 ) 157 .
3 . وسائل الشيعه ، ج1 ، ص7 ، ابواب مقدمات عبادات ، باب1 ، ح1 ؛ كافي ، ج2 ، ص18 ، ح2 .
4 . تذكرة المتقين ، ص48 ، انتشارات نور .
5 . كافي ، ج4 ، ص549 .
6 . قال الصادق ( عليه السلام ) : « إنّ أقرب ما يكون العبد من الربّ عزّوجلّ وهو ساجدٌ باك » ( كافي ، ج2 ، ص483 ) .
7 . بحارالأنوار ، ج59 ، ص174 ، ح4
8 . نهج البلاغه ، خطبه اول .
9 . آل عمران 3 : 97
10 . بقره ( 2 ) : 186
11 . كافي ، ج2 ، ص542
12 . كهف ( 18 ) : 44
13 . وسائل الشيعه ، ج8 ، ص102 ، باب 52 ، ح1
14 . صهباي حج ، ص330
15 . نهج البلاغه ، خطبه 149 ، كلام 23
16 . همان ، نامه 67
17 . « إنّما سميت الصفا ، لأن صفوة اللهِ نزل عليها » ( بحارالأنوار ، ج11 ، ص161 ، ح5
18 . بقره ( 2 ) : 127
19 . بقره ( 2 ) : 125
20 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص431 ، ح10
21 . بقره ( 2 ) : 125
15 |
22 . ابراهيم ( 14 ) : 37
23 . آل عمران ( 3 ) : 146
24 . بحارالأنوار ، ج46 ، ص63 ، ح20 .
25 . « هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية » ( بحار ، ج24 ، ص314 ، ح9 ) .
26 . نهج البلاغه ، خطبه 192
27 . بقره ( 2 ) : 196
28 . نهج البلاغه ، خطبه 87
29 . كافي ، ج4 ، ص549
30 . همان .
31 . ابراهيم ( 14 ) : 48
32 . عبس ( 80 ) : 34
33 . بقره ( 2 ) : 166
34 . اسراء ( 17 ) : 71
35 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص37 ، باب 27 ، ح2
36 . قمر ( 54 ) : 7
37 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص511 ، باب 1 ، ح4
38 . طه ( 20 ) : 111
39 . غافر ( 40 ) : 11
40 . وسائل الشيعه ، ج9 ، ص424 ، باب 26 ، ح5
41 . غافر ( 40 ) : 17
42 . المراقبات ، ص306 ؛ اقبال الأعمال ، ص616
43 . همان .
44 . حج ( 22 ) : 28
45 . فجر ( 89 ) : 1 ـ 2
46 . بنيان مرصوص امام خميني ، ص263
47 . اقبال الأعمال ، ص624
48 . آل عمران ( 3 ) : 97
49 . بقره ( 2 ) : 158
50 . بحارالأنوار ، ج24 ، ص314 ، ح9
51 . همان ، ج27 ، ص29