حج گزاری
ایرانیان در دوره قاجار

67 میقات حج - سال دهم - شماره سی و هشتم - زمستان 1380 تاریخ و رجال 68 حج گزاری در دوره قاجار ( 4 ) رسول جعفریان ورودیه بقعه ائمه در بقیع بقعه امامان در بقیع ، متولّیان خاصی از میان سادات مدینه داشت که برای هر نفر که قصد ورود


67


ميقات حج - سال دهم - شماره سي و هشتم - زمستان 1380

تاريخ و رجال


68


حج گزاري در دوره قاجار ( 4 )

رسول جعفريان

وروديه بقعه ائمه در بقيع

بقعه امامان در بقيع ، متولّيان خاصي از ميان سادات مدينه داشت كه براي هر نفر كه قصد ورود به بقعه ائمه را داشته ، وروديه اي مي گرفتند . اين افراد از يكي از خاندان هاي علوي مدينه بودند كه از طرف دولت عثماني به توليت بقيع گماشته مي شدند . متولي مربوط نيز به نوبه خود كساني را درمحل ورودي بقعه مي گماشته است تا از واردين مبلغي بگيرد و اجازه ورود بدهد . شگفت آن كه شيخ الحرم ، كه ازطرف دولت در مدينه حكومت مي كرد ، بر آنان تسلّطي نداشت و مي گفت : « توليت او ـ سيد عبدالكريم برزنجي ـ هم مثل مأموريت من به موجب فرمان سلطاني است و به او اقتداري ندارم . » ( 1 )

محمد ولي ميرزا در سال 1260 مي نويسد : « در بقيع هركس وارد مي شد ، هزار دينار مي گرفتند و درِ حياط هم سه قروش كه هر قروشي يك عباسي مي باشد . در گنبد حرم بقيع هم ، به جهت زيارت حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ پول مي گيرند كه ببوسند قبر مبارك را . » ( 2 )

بروجردي در سال 1261 مي نويسد : « و مداخل بقيع متعلّق به سيد محمد نامي است كه ملقّب به جمال الليل و نقيب السادات است و در اوّل ورود از آدمي پنج قروش كه عبارت از يك قراني و در ساير ايّام سه قروش ـ چنانچه داني ـ مي گيرد . » ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امين الدوله ، ص253 ؛ سيد جعفر برزنجي در كتاب « نزهة الناظرين » ص276 ( تحقيق احمد سعيد بن سلم ، قاهره ، مكتبة الرفاعي ، 1418 ) تصريح كرده است كه ما مسؤوليت بوابي بقعه امامان را داشته ايم و اين با فرامين سلطاني بوده است .

2 . محمد ولي ميرزا ، ص249

3 . بزم غريب ، ص777


69


اعتمادالسلطنه هم در سال 1263 نوشته است : « خدّامِ ائمّه بقيع ، هزار دينار از هر نفري مي گرفتند و اذن زيارت مي دادند » . ( 1 )

فراهاني در سال 1302 نوشته است كه : « حُجّاج سُنّي كمتر به زيارت بقعه ائمه در بقيع مي آيند و اگر هم بيايند چيزي از آنان نمي گيرند ، اما حُجّاج شيعه ، هيچ يك را بي دادن وجه نمي گذارند داخل بقعه شوند . تنها پس از دادن اين وجه است كه آنان آزاد هستند بدون تقيه هر زيارتي را كه مي خواهند بخوانند . » ( 2 )

نايب الصدر ( در سال 1305 ) اسامي برخي از اين سادات را آورده و با اشاره به درآمد زياد آنان ، اشاره به شب نشيني هاي آنان در اين ايام دارد كه حاصل درآمد آنان از بقيع است . ( 3 ) وي به آنان اعتراض كرده است كه چرا شب ها در « بقعه جدّتان چراغي روشن نمي نماييد . » آنان گفته اند كه اگر سالانه يك هزار و پانصد تومان به آنان داده شود ، آنان هم چراغ روشن خواهند كرد و هم از عجم ها پولي بابت وروديه نخواهند گرفت . ( 4 )

نجم الملك در سال 1306 نوشته است : « در قبرستان بقيع ، بقعه ائمّه طاهرين ، بوّابي دارد كريه المَنظر ، چماق به دست ، غضب آلود . هر نفر ايراني كه خواهد به قصد زيارت داخل شود ، با كمال تشدّد يك صاحبقران از او مي گيرد و اگر بخواهد آن شخص روزي پنج مرتبه مثلا وارد شود ، بايد پنج قران بدهد و همين كه قليلي آنجا ماند ، زيارت نخوانده گويد : بيرون شو . شخصي خواست روزي باني يك مجلس روضه شود در تحت قبّه مطهّر ائمّه ، بوّاب مانع شده ، مبلغ دو روپيه ، كه شش هزار دينار باشد ، داد تا اذن حاصل نمود . و اين همه ايرادات براي عجم است با اعراب احدي را كاري نيست . ( 5 )

گزارش ديگري هم از سال 1317 حاكي از آن است كه : « درِ حرم محترم ، متصل از صبح تا غروب دو ـ سه نفر از اهل سنت نشسته اند ، يك درِ حرم باز است و لنگه ديگر بسته ، هر كس بخواهد مشرّف شود ، معمول است نفري يك صاحبقران مي گيرند ، اگرچه روزي ده مرتبه باشد . اين قران بايد در هر دفعه داده شود ، گاهي ده شاهي هم راضي بودند و منع نمي نمودند . » ( 6 )

زائر ديگري نوشته است كه : « خادمان بقيع در عين طمع ، اهل قناعتند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعتمادالسلطنه ، ص121

2 . فراهاني ، ص230

3 . نايب الصدر ، ص257

4 . نايب الصدر ، ص257

5 . نجم الملك ، ص182

6 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص179


70


« هركس از عجم . . . في الجمله تعارفي به خدّام بقيع بدهند ، آن خادم همان [ شخص ] را با رفقايش داخل صحن كرده ، خود در [ كنار ] در نشسته محافظت آمد و شد اهل سنت را مي نمايند تا آن ها به دل خواه ، زيارات مأثوره و . . . به عمل آورند و هر گاه در اين حالات كسي از اهل سنت بيايد ، اعتنا به شأنش باشد و نتواند او را منع از دخول كند ، پيش آمده ، مردم را خبر مي دهد : يا حاج ، با خبر ، جاء المنافق ! ( 1 )

حسام السلطنه در سال 1297 نوشته است كه : « چون بوابانِ بقعه مباركه ، درِ بقعه را بر روي حجاج مي بستند كه به ضرب و شتم پول گرفته در را باز كنند ، لهذا به آن ها سفارش كرده ، نويد رعايت و نوازش دادم كه مانع حجاج نشوند و درِ بقعه را در اين چند روز مفتوح بگذارند كه حجاج به آسودگي زيارت نمايند ، آن ها هم قبول كردند » .

وي مي گويد : « آنها وظيفه اي از طرف دولت ندارند و مخارج سال خود را از همين راه به دست مي آورند . » ( 2 )

در سال 1316 يك ايراني با نام حاجي صادق ، براي امين الدوله شرح داده كه : چهل سال است كه در بقيع خدمت مي كند « و هر روز دو مرتبه بقعه و اطراف را جارو مي كنم . . . و از بركت ائمه اطهار ( عليهم السلام ) پشتِ همه از ترس من مي لرزد » . ( 3 )

پس از آن كه امين الدوله به مدينه مشرف شده ، يك روز كه به زيارت بقعه ائمه رفته ، مي گويد : « غير از حاجي صادق يزدي و يك ضعيفه سياهِ كفشدار و يك سقا كسي نبود . كليددار و متولّي و زيارت نامه خوان حضور نداشتند و درِ بقعه متبركه بسته و مقفّل بود . ( 4 )

وي اظهار مي دارد كه : گويا اين كار به عمد بوده است . در واقع ، داستان از اين قرار بوده است كه شريف از شيخ الحرم مدينه خواسته است تا به دليل حضور امين الدوله و ديگر اعيان ايراني يا به عبارت خودِ او ، چون « ذوات كرام و مردم جليل و نبيل از ايرانيان به مدينه طيبه مي آيند ، اهتمام كنيد خدام و كليدداران و متولّيان بدطوري و طمع و توقف بيجا و اخذ و عمل ناروا نكنند . شيخ الحرم نظر به توصيه شريف قدغن كرده اند از زوار چيزي گرفته نشود و چون در بقعه بقيع بر سبيل مقطوع از هر كس چند قروش گرفته مي شد ، سيد عبدالكريم برزنجي ، كليددار بقعه شريفه از حكم شيخ الحرم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بزم غريب ، ص774

2 . حسام السلطنه ، ص152

3 . امين الدوله ، صص171 و 172

4 . امين الدوله ، ص250


71


اعراض كرده ، در خانه خود نشسته و به بقيع نيامده است . » ( 1 ) امين الدوله كه شاهد « ذلّت و بي شأني ايرانيان » بوده ، به دليل بيرون رفتن شيخ الحرم دستش به او نرسيده ، بناي تشر و لاف را گذاشته به سيد عبدالكريم پيغام مي دهد : « فضايل و كمالات شما را از دور شنيده بوديم و مي گفتند نسبت به ايراني ها چه تحقير و توهين مي كنيد و هميشه درِ حرم ائمه هدي ( عليهم السلام ) بسته است ، حالا به رأي العين ديدم و اگر زنده به اسلامبول رسيدم ، تكليف اين قسم كليدداري را معلوم خواهم كرد » . ( 2 )

فرداي آن روز سيد عبدالكريم نزد وي آمده ، عذرخواهي كرده و اظهار مي كند « مايه معاش يك خانواده به همين آستان حوالت است . » امين الدوله به او قول داد كه پولي به او بدهد و او نيز در را به روي زوّار بگشايد . زوار نيز كه اين بار قرار نبود پولي بدهند ، چون امين الدوله تقبّل كرده بود ، « الحق بي مروّتي كردند و مفت خود دانسته ، نقيري به كفشدار ندادند ، چه رسد به كليددار و خدمه ! » امام جمعه تبريز حاج ميرزا آقا پذيرفت تا « در تبريز مبلغي معيّن كنند ، همه ساله هزار تومان براي خدام اين حرم محترم عايد شود . » خود امين الدوله نيز قول مساعدت داد . امين الدوله مي افزايد : خدا حاجي محسن خان مشيرالدوله را خير ندهد كه در طهران همين شيخ جزاء نخاوله آمده بود و قرار داديم چند نفر از اين طايفه شيعي با وظيفه دولتي در بقعه بقيع مشغول خدمت شوند و كار منحصراً در دست سيد برزنجي نباشد كه با زوّار شيعه و زمره اماميه شايد عداوت داشته باشد . تحرير فرمان و دستور استخدام را به عهده او گذاشتم ، به قدري مسامحه كرد كه پس از استعفا و انفصال من از خدمت ، شيخ جزاء آيساً به مدينه برگشت » . ( 3 )

به هر حال ، اقدامات امين الدوله در مدينه نتيجه داده و سيد عبدالكريم زمينه را براي حضور گسترده زائران ايراني در بقعه ائمه فراهم آورد و امين الدوله نيز قول تلافي داد . ( 4 )

كازروني از سال 1315 خبر داده است كه « از هر آدمي يك قراني مي گرفتند و داخل در روضه مطهره مي نمودند » . ( 5 )

زائري در سال 1331 « سلوك خدمه را با زوّار » خيلي ناگوار شمرده مي نويسد : « به هر يك ، يك بليت مي دهند و يك مجيدي مي گيرند . اگر كسي نداشته باشد راه نمي دهند . » ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امين الدوله ، ص250

2 . امين الدوله ، ص251

3 . امين الدوله ، ص254

4 . امين الدوله ، ص256

5 . كازروني ، ص376

6 . ميرزا علي اصفهاني ، ص190


72


دشواري هاي مذهبي شيعيان و تقيّه

در فقه شيعه ، مسأله تقيه ، مسأله اي اساسي است كه هر شيعه بايد به آن وفادار باشد و به هيچ روي ، از آن روي برنتابد . مصداق اين تقيه ، در حرمين شريفين و در برابر اهل سنت ، اين بود تا در صورت حساسيت ، در انجام اعمال مذهبي خود تقيه داشته باشند . اين تقيه به حدّي بود كه بنا به برخي از ديدگاه ها ، فتوا و حكم به تمام خواندن نماز براي مسافر ، در مسجد الحرام و مسجد النبي در اصل از روي مصلحت تقيه بوده است . ( 1 )

يك نمونه از اين موارد ، شركت در نمازهاي جماعت اهل سنت در مسجد الحرام و مسجدالنبي بوده است كه در روايات ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) روي آن تكيه شده است . حجاج ايراني در اين باره ، يا مي بايست در هنگام نماز در مسجد نباشند يا در صورت حضور ، در نماز جماعت شركت كنند . امين الدوله كه در سال 1316 مشرف شده ، در نمازهاي جماعت مسجد الحرام شركت مي كرده و مي نويسد : « نمازها به جماعت و فرادا ادا شد . » ( 2 )

زائري در سال 1317 با اشاره به برگزاري چهار نماز جماعت از سوي چهار امامِ چهار مذهبِ فقهي اهل سنت ، در باره وضعيت خود در لحظه برگزاري نماز اظهار مي دارد كه : « يا بايد در آن موقع از مسجد بيرون مي رفتم يا در صورت ماندن ، اين ممكن بود كه در گوشه اي بنشينم و طبعاً كسي نيز متعرض نبود ولي خيلي بد نما بود و خلاف تقيّه و احتياط » . ( 3 )

طبعاً در سال هايي كه به دليل روابط حسنه ايران و عثماني ، دولت استانبول در باره برخورد با ايرانيان ، به شريف مكه سفارش مي كرد ، شيعيان كمتر گرفتار تقيه بودند ، اما در صورت سختگيري ، تقيه لازم تر به نظر مي آمد . زائري پس از شرحي كه از احترام به حجاج ايراني ارائه داده ، اشاره مي كند كه : « اين اوقات از بابت امنيت حاج در مكه معظمه و ورود مسجد الحرام و كميِ تقيّه ، دخلي به سنوات سابقه ندارد . » ( 4 ) با اين حال ، همين زائر تأكيد مي كند كه : « شخص عاقل ابداً نبايد شرايط احتياط تقيه را از دست بدهد كه يك مرتبه دچار زحمت و محنت مي شود » . ( 5 )

و همو مي افزايد : « يكي از اهل آن صفحات كه شيعه بود ، به ماها توصيه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . گرچه برخي مبناي آن را غير از تقيه دانسته و آن را ناشي از اجازه خاص شارع براي اين دو شهر مقدس و همچنين حرم امام حسين عليه السلام مي دانند .

2 . امين الدوله ، ص184

3 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص171

4 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص175

5 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص175


73


نمود كه در ذهاب و اياب قبرستان ابوطالب به هيأت جمعيت برويد و رسم تقيه را از دست ندهيد كه بيم آزار همه جا در كار و گذار خواهد بود . » ( 1 ) همين نويسنده در جاي ديگري نيز بر حفظ « قانون تقيه » از سوي حاجّـِ عجم ، تأكيد كرده است . ( 2 )

تقيه در منازلِ مسيرِ رفتن و بازگشتن نيز وجود داشت . ميرزا داود كه در مسير حج گذارش به استانبول و مسجد اياصوفيه افتاده بود ، مي نويسد :

« رفتم گوشه اي كه نماز خود را بخوانم ، حاجي قاسم عرب كه همراه بود ، خيلي مي ترسيد كه من به طريق اهل شيعه نماز كنم ، اعتنا نكرده ، نماز خود را خواندم ، كسي هم به سر وقت من نرسيد . » ( 3 )

در مسيرهاي داخلي حجاز نيز از آنجا كه شتربانان نوعاً سني بودند ، زائرين ايراني مجبور بودند تا در حضور آنان تقيه كنند ، به طوري كه « در خيمه خود ، انسان نتواند يك دو ركعت نماز كند . » ( 4 ) امين الدوله كه به عنوان يك رجل سياسي سخت مورد احترام بود ، در راه ، بر خود فرض ديد تا در برابر جمازه سواران و رييس آنها كه شريف محمد ـ يعني سيد ـ بود ، براي وضو در پشت « چند درخت كه حايل » بود وضو ساخته ، پس از آن ، « نمازها را دست بسته و بي قنوت » بجاي آورد . ( 5 ) ايضا امين الدوله در وقتي كه زيارت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را خوانده و در ادامه برابر قبر شيخين ـ ابوبكر وعمر ـ رسيد ، به زيارت نامه خوان گفته كه « بايستد و زيارت بخواند » . پس از آن مي افزايد : كسي جز حاج ملا باشي با من موافقت نكرد . سيد محمد ـ زيارت نامه خوان ـ هم سرهم بندي كرد و زيارتي از فحش بدتر خواند . ( 6 )

در كشتي نيز همين دشواري بود . زائري از سال 1317 گزارش مي دهد كه در بازگشت از جدّه به سوي اسلامبول در كشتي آنها چهارصد نفر بوده كه « نهايت پنجاه ـشصت نفر » شيعه بوده اند و به نوشته او در چنين وضعي روشن است كه « بابت آن عداوت و تنافر مذهبي چه مي گذرد » . ( 7 )

ميرزا داود نيز نوشته است كه در راهِ رفتن به قرن المنازل ، با يك عالم حنفي مواجه شده است . وي گفته است كه « من چندي قبل با يك نفر شيعي آشنا شدم ، دعايي عالية المضامين مي خواند ، خوشم آمد ، از او كتابش را گرفته ام ، شما مي دانيد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سفرنامه عتبات ومكه ، ص176 ـ 177

2 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص178

3 . ميرزا داود ، ص72

4 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص182

5 . امين الدوله ، ص219

6 . امين الدوله ، ص249

7 . سفرنامه عتبات ومكه ، ص184


74


دعا از كيست ؟ گفتم : از فقرات آن در خاطر داري ؟ يك فقره خواند ، دعاي كميل بود . گفتم : دعا از حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) است ، راوي كميل بن زياد . قدري از دعاي ابوحمزه براي او خواندم ، تعجب كرد و خيلي پسنديد و از حقير خواهش نسخه آن را كرد ، قدري هم از جواز لعن معاويه و از مذهب صحبت كرديم ، معاويه را تجويز لعن نمي كرد ، اما يزيد را خيلي لعن كرد . حقير هم قدري تقيه ، و قدري هم نرم نرم با او صحبت كردم » . ( 1 )

زماني كه فرهاد ميرزا ( در سال 1292 ) در راه مدينه به مكه ، در وقت وضو مسح كرد ، مورد اعتراض يكي از اعراب بدوي قرار گرفت . وي براي گريز گفت كه بر مذهب مالك بن انس هستم كه به مسح قائل است . عرب بدوي با « نعم ، مرحباً » بحث را تمام كرد و فرهاد ميرزا نوشت « از بركت مالك ، هالك نشديم . » ( 2 ) گفتني است كه براي دست نگرفتن در نماز هم ، فتواي مالكي ها كمكي براي شيعه بود ؛ زيرا آنان نيز دست نمي گرفتند ، و اين راه گريز براي شيعه را هموار مي كرد .

فراهاني نيز كه به سال 1302 به حج آمده ، لزومي براي تقيه نديده مي نويسد : « در اين عصر تقيه كردن حرام است ، منتها خلفا را نبايد سبّ كرد . ديگر تغيير لباس كردن و طريقه جعفري را پنهان نمودن ، جز ذلّت و نفاق حاصلي ندارد . همه اهل تسنن مي دانند كه عجم ها مذهب جعفري دارند » و طبعاً تقيه سبب مي شود كه آنان را متهم به نفاق كنند .

وي مي افزايد : « چطور در عرفه و ميقات ها ، علانيةً شيعه ها مخالفت مي كنند و هيچ كس از آن ها مؤاخذه نمي كند و هيچ طوري نمي شود ، اما در مقام نماز و وضو كه آمدند ، خود را مجبور مي كنند كه دست بسته نماز و قنوت بخوانند و حال آن كه مالكي ها هم دست باز نماز كرده سر و پا را مسح مي كنند . » ( 3 ) وي در موارد ديگر نيز بر عدم لزوم تقيه تأكيد كرده و به خصوص در باره مراسم روضه خواني اشاره دارد كه در سالي كه وي حاضر بوده ، حجاج عجم در نهايت آزادي اين مراسم را ـ البته در محله نخاوله ـ برگزار مي كرده اند . ( 4 )

جداي از مسائل مذهبي ، اصولا رفتار عجم ها در مكه و مدينه ، مشكل خاصي نداشته و تحريك كننده گزارش نشده است . با اين حال ، برخي از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميرزا داود ، ص96

2 . فرهاد ميرزا ، ص203

3 . فراهاني ، ص199

4 . فراهاني ، ص237


75


سفرنامه نويسان در اين باب مطالب شايسته اي يادآوري آورده اند .

نايب الصدر شيرازي پس از شرحي از دزدي هايي كه از حجاج در گمرك جده شده ، و تلاشي كه برخي زائران در گذراندن اموال خود ، پنهان از چشم گمركيان داشته اند ، به حجاجي كه به « عزم زيارت بيت الله » مي آيند گوشزد مي كند كه « سزاوار نيست مال التجاره » همراه آورند و « حواس را صرف معاملات كنند » . اما « برفرض كه آوردند » تلاش كنند تا كاري « به قاعده » انجام داده موجب « بدنامي حجاج ايراني » نشوند . ( 1 )

در جريان تقيّه ، ايراني ها نوعاً خود را بر مذهب شافعي معرفي مي كردند ، گرچه در مواقع خاصي كه احكام شيعه مطابق برخي از مذاهب مانند مالكي ها بود ، مانند دست رها كردن در نماز و يا مسح پا ، تمسك به مذهب مالكي مي نمودند . ميرزا داود در سال 1322 در كشتي ، به دو نفر از ملاهاي حنفي بخارا ، خود را بر مذهب شافعي معرفي مي كند . ( 2 )

بايد توجه داشت كه سني ها به ويژه خواجه هاي حرم ، از مذهب ايرانيان آگاه بوده و تقيه چندان سودي براي آنان نداشت . براي نمونه در وقت نماز جمعه ، ايراني ها را از حرم مدينه بيرون مي كردند . ميرزا داود در اين باره مي نويسد : « روز جمعه را هم رفتم تماشاي نماز جمعه را كردم ، در مدينه . گويا حقير را سني گمان مي كردند ، كه در وقت صلواتشان ابداً متعرض حقير نمي شدند و احترام مي كردند ، ولي باقي مردم عجم را وقت نماز از مسجد بيرون مي كردند ، حقير هم در نماز اقتدا مي كردم » . ( 3 )

پيش از اين ، به بحث تغيير لباس توسط ايراني ها براي حفظ حرمت خود اشاره كرديم . طبعاً پوشيدن لباس عربي يا تركي ، قدري از حساسيت ها كم مي كرد .

بحث هاي مذهبي با سنيان

به رغم تقيه شيعيان ، بسياري از سنيان ، از مقيم و مسافر ، از مذهب ايرانيان آگاه بودند و در اين ميان ، به ندرت بحث هاي مذهبي نيز مطرح مي شد . سابقه اين مسأله به دوره صفوي مي رسد كه مسافري مغربي در سال 1072 از بحث مفصل خود با يك طلبه اصفهاني سخن گفته و از تسلط او بر مباحث عقلي ياد كرده است . ( 4 ) در اين زمينه نمونه هايي از دوره قاجاري هم گزارش شده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نايب الصدر ، ص136

2 . ميرزا داود ، ص88

3 . ميرزا داود ، ص158

4 . المدينة المنورة في رحلة العياشي ، ( محمد امحزون ، كويت ، دارالارقم ) ، ص192 ـ 193


76


از جمله در سال 1331 گزارش شده است كه در راه حج ، برخي از روحانيون شيعه با عالم حنفي كه مقيم در منطقه دير بوده ، بر سر مباحث مذهبي ، با يكديگر گفتگو كرده اند . مهم ترين اين مسائل بحث از متعه ، مسح پا ، مهر ، حديث منزلت ، حديث غدير و برخي از مباحث فقهي و اصولي و كلامي بوده است . ( 1 ) فرهاد ميرزا نيز كه در جماعت اهل سنت حاضر شده و كنار قاضي مدينه عيسي افندي بوده ، در باره برخي از مسائل مذهبي با وي گفتگو كرده است . از جمله در باره اين كه آيا « بسم الله . . . » جزو قرآن است يا نه و اين كه چرا امام جماعت بسم الله را يا نمي گويد يا بلند نمي خواند . ( 2 ) فرهاد ميرزا به شخصي كه قرآن مي خواند و جايي را كه غلط كتابت كرده بودند ، غلط تلفظ مي كرد ، تذكر داد ، اما آن شخص « چنان عربده مي كرد و وا مي نمود كه العياذ بالله عجم ها مي گويند قرآن غلط است نه اين كه قرآن غلط دارد » . ( 3 )

اختلاف شيعه و سني در رؤيت هلال

اعمال حج تمتع از روز نهم ذي حجه آغاز مي شود ، به طوري كه حاجي مي بايست از ظهر روز نهم تا مغرب شرعي در عرفات بماند و اگر نماند ، حج او صحيح نيست .

مهم ترين دشواري ميان شيعه و سني از اين بابت در آن بود كه شيعيان نظر قاضي مكه را براي حكم به اول ماه نمي پذيرفتند بلكه لازم مي دانستند تا براي خود آنان اثبات شود . طبعاً اگر در اثبات شب اول ماه ، اختلاف نظري پيش نمي آمد ، مسأله حل شده بود و همه حجاج اعم از شيعه و سني روز عرفه يعني روز نهم ذي حجه را درعرفات بسر مي بردند . جزائري مي نويسد كه در شب اول ماه براي استهلال روي كوه ابوقبيس رفتيم وماه ديده شد و پس از آن ، شيعه و سني دسته دسته نزد حاكم مكه مي آمدند و شهادت مي دادند . نتيجه آن كه « بحمدالله ثابت شد و اختلاف بين شيعه و سني در اين خصوص پيدا نشد . و اغلب سال ها اين اختلاف مايه زحمت حجاج مي شود . » ( 4 )

موارد اختلاف البته فراوان بود . در گزارشي كه از سال 1260 در دست است ، اختلاف در رؤيت ماه پديد آمد ، « به جهت اين كه پيش پاشاي شام به شهادت دو عرب بدوي ثابت شد كه ماه از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ميرزاعلي اصفهاني ، ص169 ـ 170

2 . فرهاد ميرزا ، ص179

3 . فرهاد ميرزا ، ص194

4 . جزائري ، ص53


77


چهارشنبه است و حكم كرد كه پنج شنبه نهم است به خلاف قاضي و شريف كه عرفه را جمعه مي دانند . » محمدولي ميرزا از ترس مجبور شده است تا از سنيان پيروي كند . وي خود تصريح مي كند كه « ماهم از ترس آمديم به منا و شب را در آنجا نماز كرديم » . دامنه اين اختلاف بالا گرفت و شيعيان كه الزاماً مي بايست بر مبناي خود عمل مي كردند ، مجبور شدند تا پولي به شريف مكه بدهند : « بعد از سعي و دوندگي بسيار پانصد غازي به شريف وعده كرديم كه مرخص كرد كه شب جمعه و روز جمعه را در عرفات بمانيم . جمعيت گذاشته مانديم . پانصد غازي به هزار زحمت مردم دادند . » ( 1 )

در سال 1263 كه حجاج ايراني از ماه شعبان از بغداد حركت كرده و آخر رمضان را در حلب بودند ، از همانجا اختلاف در رؤيت ماه آغاز شد . اعتمادالسلطنه مي نويسد كه روز بيست و هشتم رمضان بود كه گفتند براي مفتي شام اول ماه ثابت شده و فردا عيد است ، در حالي كه حتي روز شنبه هم ماه رؤيت نشد . ( 2 )

از سال 1317 نيز گزارش شده است كه « چون امسال اختلاف در غره ذي حجّه ميان شيعه و سني پيدا نشده بود ، لهذا كثرت خلق و ازدحام حاج در اينجا نمايشي زايدالوصف داشت » . ( 3 )

ظهيرالملك در سال 1306 مي نويسد : « ديشب در عرض راه رؤيت هلال شد ، خيلي هم ارتفاع داشت ، الحمد لله رفع اين اختلاف شد . » ( 4 ) اما غافل از آن كه ، سني ها يك شب قبل را شب اول ماه اعلام كرده بودند . در چنين شرايطي بود كه اختلاف بالا گرفت . شيعيان خود را موظف مي ديدند تا فرداي روزي كه سني ها آن را روز عرفه مي دانستند ، در عرفات حاضر شوند و به اين ترتيب يك روز عقب تر از اهل سنت بودند . اين تعويق ، تا پايان اعمال حج در منا ادامه داشت . ظهيرالملك مي نويسد : « امروز كه سه شنبه هشتم است ، اهل جماعت ، نهم كردند ، لهذا خيال دارند امروز عصر بروند [ عرفات ] و ان شاءالله ما خالي از اغيار آسوده باشيم . » ( 5 )

كازروني هم در سال 1315 نوشته است : « شب جمعه غرّه ذي حجة الحرام ، هلال را به مباركي و ميمنت رؤيت نموديم ، خيلي مرتفع بود و همين ارتفاع سبب اختلاف ميان فريقين شد . » ( 6 ) به همين دليل بود كه « دو روز در عرفات

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد ولي ميرزا ، ص245

2 . اعتماد السلطنه ، ص85

3 . سفرنامه عتبات ومكه ، ص172

4 . ظهير الملك ، ص257

5 . ظهيرالملك ، ص258

6 . كازروني ، ص361


78


توقف كرديم و نيت وقوف را از ظهر يكشنبه نهم كه روز دهم اهل خلاف بود ، تا غروب آفتاب قصد كرديم » . ( 1 )

فرهاد ميرزا كه در سال 1292 به حج مشرف شد ، خود اهل علم و دانش و مدعي نجوم شناسي بوده و موقعيت شاهزادگي نيز داشت . زماني كه در راه آمدن به مكه احساس كرد كه ممكن است اختلاف شود ، به سعيد پاشا امير حج گفت : « من از اهل علم هستم و روز پنجشنبه را غرّه مي دانم ، اگر شما اختلاف داشته باشيد ، بايد عسكر بدهيد ، من روز جمعه را در عرفات خواهم ماند . من علم خود و دين خود را به تقويم سالنامه اسلامبول تابع نمي كنم . » ( 2 ) به دنبال آن ، اختلاف وسعت گرفته و محمل شامي و مصر يك روز زودتر ـ روز چهارشنبه ـ به منا رفتند ؛ اما فرهاد ميرزا كه روز جمعه را عرفه مي دانست ، نرفت . به طور معمول ، زائران شب عرفه را به منا رفته و صبح روز بعد به عرفات مي روند تا از ظهر تا مغرب را در آنجا باشند .

فرهاد ميرزا مي نويسد : « اهل شيعه از هر ولايت و عجم ها كه تقريباً پنج هزار نفر مي شدند ، از من استعلام كردند . گفتم من امروز نخواهم رفت و اهل عجم هم مأذون نيستند بروند . همگي متابعت مرا كردند و كسي از شهر مكه معظمه حركت نكرد . » ( 3 ) ظاهراً ميان خود متولّيان حج اهل سنت نيز اختلاف پيش آمده و « خطيب خطبه عرفه را » نخواند . اين امر سبب خشنودي عجم ها شده و از اين كه « به جهت متابعت و خدمت شاهزاده » حج آنان باطل نشده ، مسرور گشتند . ( 4 ) نتيجه آن كه سني و شيعه هم روز جمعه را عرفه كردند .

اين اختلاف در سال 1297 نيز صورت گرفت و گزارش شده است كه « شب جمعه هشتم ـ ذي حجه ـ در ميان حضرات اهل تسنن شهرت يافته كه امشب عرفه است . همه بحمد الله كوچيده ، رفتند به منا . » اين امر سبب خوش حالي زائران ايراني شده ، آن شب را به خلوتي در مسجد الحرام گذرانده « به كام دل حَجَر را » بوسيدند . ( 5 ) البته برخي از درباريان ايراني كه در حج حضور داشتند ، لازم بود تا حرمت اكثريت را حفظ كرده و از جمله ـ به گزارش دختر فرهاد ميرزا ، عمويش ـ حسام السلطنه در همين سال ( 1297 ) « به ملاحظه اين كه زياد مخالفت حضرات نكرده باشد ، شب را در منا توقف نكرده ، يك سر به عرفات رفتند » . ( 6 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كازروني ، ص363

2 . فرهاد ميرزا ، ص200

3 . فرهاد ميرزا ، ص210

4 . فرهاد ميرزا ، ص212

5 . دختر فرهاد ميرزا ، ص282

6 . دختر فرهاد ميرزا ، ص282


79


در ميان سنيان اين شايع بوده است كه اگر روز عرفه كه نهم ذي حجه است ، به روز جمعه بيفتد ، حج آن سال ، حج اكبر مي شود . به همين دليل ، زماني كه عرفه به اختلاف رؤيت ماه ، به پنجشنبه يا جمعه مي خورد ، بيم آن مي رفت كه قاضي مكه روز جمعه را انتخاب كند كه حج آن سال حج اكبر باشد . حسام السلطنه نوشته است كه « گويند هر سالي كه قاضي آنها اثبات اين مطلب كرده ، حج را به اصطلاح آنها حج اكبر ساخت ، از جانب دولت عليّه عثماني وظيفه كلّي به او عطا شود كه در نسل او باقي و برقرار بماند » . ( 1 ) همين مسأله بود كه در باب اثبات اول ماه در اين موارد ، سبب ترديد ديگران مي شد . حسام السلطنه كه در سال 1297 به حج مشرف شده ، از اختلاف شيعه و سني در اين باب ياد كرده است . وي مي نويسد : « قدغن كردم به حمله داران ايراني . . . امروز حركت نكرده فردا را مستعد حركت باشند » . ( 2 ) وي مي افزايد كه اكثر اهل تشيع نيز متابعت ما را نموده خارج نشدند . در عرفات نيز « اردوي شامي و مصري با جناب شريف مكه در سمت يمين بود و اردوي ما با تمام شيعه ها در سمت يسار » . شيعه ها آن شب را در منا ماندند و به امامت ميرزا حبيب الله رشتي كه از مراجع ديني نجف بود و به حج آمده بود ، نماز گزاردند . ( 3 ) شمار شيعيان در ميان يكصد و پنجاه هزار نفر زائر ، از ديد حسام السلطنه ، در سال 1297 حدود بيست هزار نفر بوده است . ( 4 ) البته رقم حجاج در سي سال پيش از آن ، در حدود هفتاد هزار نفر بوده است . ( 5 ) چنان كه گفته شده است كه شمار حجاج در سال 1306 بالغ بر يكصد هزار نفر بوده است . ( 6 )

در سال 1302 نيز اختلاف نظر پيش آمد و عامل آن همين مسأله حج اكبر ؛ يعني افتادن روز عرفه به روز جمعه بود .

فراهاني نوشته است كه « سني ها اصرار دارند كه عرفات به جمعه بيفتد . يكي به واسطه آن است كه دريافت حج اكبر كنند و يكي به جهت آن كه اگر عرفات به جمعه بيفتد ، قضات ، هم از دولت علاوه وظيفه دارند و هم از بابت حج اكبر نذرها و نيازها بيشتر مي شود . » نتيجه آن شد كه سني ها عصر جمعه از عرفه رفتند و « شيعه ها كه قريب شش هزار مي شدند و بيشتر رعيت دولت ايران بودند ، چون هيچ كس ماه را نديده بود ، روز شنبه را عرفه كردند » . ( 7 ) نيروهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حسام السلطنه ، ص105

2 . حسام السلطنه ، ص119

3 . حسام السلطنه ، ص 120 ـ 121

4 . حسام السلطنه ، ص125

5 . اعتمادالسلطنه ، ص112

6 . نجم الملك ، ص175

7 . فراهاني ، ص207


80


نظامي عثماني نيز براي محافظت از شيعيان ماندند ، اما قريب چهارصد ريال فرانسوي كه معادل دويست و سي تومان ايراني بود ، پول گرفتند .

نايب الصدر در سال 1305 با اشاره به اين كه هيچ كس ادعاي رؤيت ماه را نكرده بود ، يك مرتبه خبر دادند كه « قاضي بما هو راضي ، حكم داده اند كه امروز روز هشتم است » . تمام شواهد حكايت از آن داشت كه كسي ماه را رؤيت نكرده است ؛ اما اين كه چرا قاضي چنين حكمي كرده ، باز هم حكمت آن در حج اكبر اهل سنت و افتادن عرفه به روز جمعه بوده كه شرح آن را نايب الصدر آورده است . ( 1 ) وي ادامه مي دهد كه : « چاره اي جز تبعيت نبود » ، و بنابراين ، يك روز قبل از ترويه ؛ يعني روز هفتم به سمت منا حركت كرده اند . فردا صبح به عرفات رفتند و شب هنگام زماني كه يك صد و پنجاه هزار سني از عرفات به سمت مشعر حركت كرده اند ، « به قرب سي هزار شيعيان حيدر كرّار آن شب را احيا داشتند . . . چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي . » البته اين ماندن اضافي خرج داشت : « هر يك نفر شيعه ايراني مبلغ يك ريال فرنگسا به اسم مخارج عساكر سلطاني كه براي حفظ زوار مقرر است » بايد مي دادند . ( 2 ) نايب الصدر توضيح مي دهد كه در مواردي كه اختلاف نظر پيش مي آمد و شيعيان روز بعد را مي ماندند ، شريف مكه دو نفر از بني اعمام خود را نزد شيعيان مي گذاشت تا اگر مسأله اي پيش آمد حل كنند .

امين الدوله در سال 1316 نوشته است كه « بحمدالله در اين سال ميان فريقين در رؤيت هلال و موقع عيد خلاف نيست » . ( 3 )

در سال 1331 نزديك بود كه اختلاف پيش آيد كه علماي شيعه به تحقيق و تفحص پرداختند كه مشكل رفع شد . ( 4 )

بر اساس نوشته هاي برخي از زائران ، حجاج ايراني و به طور كلي شيعه ، در عرفات ، در محل مستقلي وقوف مي كرده اند . بر اساس گزارشي از سال 1317 از يك صد هزار زائر شيعه در اين سال ، حدود « هفت ـ هشت ، نهايت ده هزار نفر » شيعه بودند كه « يك طرف ديگر مقابل كوه كه شرعاً نبايد بالاي كوه رفت ، به خلاف حضرات كه بالا بودند » اقامت داشته اند . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نايب الصدر ، ص174

2 . نايب الصدر ، ص179

3 . امين الدوله ، ص189

4 . ميرزا علي اصفهاني ، ص215 ـ 216

5 . سفرنامه عتبات و مكه ، ص172


81


حجاج ايراني و گذران اوقات در ايام حج

كار اصلي زائر در اين سفر ، انجام فريضه حج و زيارت قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه به هر روي انجام مي گرفت . افزون بر آن ، انجام كارهاي مستحبي بهويژه دوره كردن قرآن در مكه و مدينه و اقامه نمازهاي مستحبي و قضا در مسجد الحرام و مسجد النبي جزو معمول ترين كارهايي بود كه با رفت و آمد روزانه به اين مساجد انجام مي گرفت . زيارت اماكن متبركه ، به ويژه بقيع و ساير مساجد ، همان طور كه گذشت ، جزو كارهاي زائران بوده است . با اين حال ، فرصت هاي فراواني براي زائر باقي مي ماند كه بايد آن را به گونه اي سپري مي كرد . اين فرصت ها اغلب به ديد و بازديدها و رفت و آمد با يكديگر و نشستن و برخاستن و سخن گفتن از هرچيز بوده است . طبيعي است كه در سفر ، افراد غريب با يكديگر آشنا شده و گفتگوها از هر نوع ميان آنها صورت مي گرفت .

توده زوار شب را به مسجدالحرام رفته و به طواف و نماز و خواندن قرآن مي پرداختند . آنان فرصت هاي ديگر خود را به گردش در بازار ، ديد و بازديد برگزار كرده و اگر روزهاي آغازين محرم را در مكه يا مدينه مي ماندند ، با مجالس روضه خواني سپري مي كردند .

اعيان و اشراف نيز كه به حج مي آمدند ، طبعاً راحت تر از ديگران بودند . اين افراد ، جداي از ملاقات هايي كه با شريف مكه يا والي اين شهر داشتند ، همانند ساير حجاج ديد و بازديد از يكديگر داشته ، به گفتگوهاي مختلف مي پرداختند . امين الدوله كه پس از عزل از رياست وزاريي به حج آمده و در حقيقت براي فرار از اوضاع غيرعادي پايتخت بر ضد خود از ايران درآمده ، حتي در مكه نگران حضور آشنايان امين السلطان صدر اعظم جديد مظفرالدين شاه است . براي همين است كه مي گويد : « مكه مجمع جماعتي از ايرانيان منافق است » ( 1 ) كه اشاره اش به خصوص به آشنايان صدراعظم جديد است .

وي مي نويسد كه « امسال شمار زيادي از حجاج از جمله معاريف ايران هستند » ( 2 ) و سپس برخي از آنان را معرفي مي كند كه به ديدن وي آمده و « چاي و قهوه و قليان صرف كرده برخي ناهار را هم ماندند . ( 3 )

در جمع كاروان ها ، افراد عالم و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امين الدوله ، ص173

2 . امين الدوله ، ص181 ـ 182

3 . امين الدوله ، ص184


82


روحاني ، نقشي خاص در پاسخگويي به پرسش هاي مردم از يك سو و گذراندن اوقات آنان داشته اند . در سفر امين الدوله عالمي با نام حاج شيخ جعفر ترشيزي و فردي ديگر با نام ملاّباشي بوده كه امين الدوله اوقاتش را با آنان سپري مي كرده است . يكجا مي نويسد : « شب ها به صحبت حاج شيخ و تحقيقات و قصه هاي او ساخته وقت مي گذرانيم » . ( 1 ) و در جاي ديگر « حاج شيخ ترشيزي هم مشغول تحقيقات و بيان مهملات است » . ( 2 ) با اين وصف ، امين الدوله ، معمولا وقت رفتن به حرم شيخ را همراه مي برد : « حاج شيخ ترشيزي را آواز دادم و متفقاً به حرم رفتيم » . ( 3 ) زمان فرارسيدن عاشورا هم ترشيزي مي خواسته براي امين الدوله روضه بخواند كه او اكراه داشته ، به شوخي مي گفته : مراد از روضه ذكر مصائب و رقت و بُكاء است ؛ مي ترسم منبر حاج شيخ براي من مضحك واقع شود و ثواب تعزيه داري به گناه مبدّل گردد . ( 4 )

گذشت كه جداي از حجاجي كه با هزينه خود مي آمدند ، شماري درويش مسلك و حجه فروش نيز به حج مي آمدند كه حج گزاري براي آنان شغل به حساب آمده و مي كوشيدند تا ديگران را بدوشند و اندوخته اي جمع آوري كنند . برخي هم در آنجا به دوره گردي و مداحي و نوحه خواني پرداخته پولي جمع مي كردند . امين الدوله كه شب عرفه را در منا گذرانده از آرامش آنجا خبر داده ، مي افزايد : « جز اين كه درويش هاي ترك وخراساني و كاشاني و همداني و غيره به مدح گويي و نوحه خواني با آواز كريه و الفاظ ركيك پرسه مي زنند و آفت راحتند . » ( 5 ) و در وقت « باز چاووش ها و درويش ها پرسه مي زنند و آهنگشان گوش و دل را مي خراشد » . ( 6 )

گردش بازار هم براي ايراني ها جالب توجه بوده است . در واقع ، زائران بر اساس حكم استحبابي خريدن هديه از حرمين ، به طور معمول اجناسي را خريداري مي كردند . يكي از معروف ترين اين بازارها در منا بوده كه ايام توقف حجاج در آنجا از روز دهم تا دوازدهم يا سيزدهم ذي حجه ، مملوّ از جمعيت فروشنده و خريدار بوده است . در واقع اين ايام ، افزون بر آن كه اعمال مذهبي در آن انجام مي گرفته ، هم ايام سرور و شادي و آتش بازي بوده و هم ايام خريد و رفتن به بازار .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عين الدوله ، ص184

2 . امين الدوله ، ص195

3 . امين الدوله ، ص205 ، 252

4 . امين الدوله ، ص228

5 . امين الدوله ، ص187

6 . امين الدوله ، ص194


83


يكي از ديدني ترين بازارها براي ايرانيان ، بازار برده فروشان بوده است كه به خاطر عرضه غلامان و كنيزكان و خواجگان سخت براي ايراني ها ديدني بوده است . ( 1 ) نجم الملك در سال 1306 بازار برده فروشان را ديده و شرح مفصلي از آن نوشته است . وي اشاره مي كند كه « مشتري از اهل هر مملكت كه در آنجا وارد شود ، با كمال مهرباني با او گفتگو مي كنند . . . مگر آن كه مشتري از اهل ايران باشد ، ابداً به او اعتنايي ندارند ، و بلكه اگر اندك توقفي نمود ، دور نيست صدمه اي به او بزنند و معامله با او را حرام مي دانند . ( 2 )

امين الدوله نيز در سال 1316 اين بازار را ديده و گزارش كرده ، مي نويسد : « آنچه معلوم شد اين بيچاره ها را از عجم ترسانيده اند و گمان مي كنند كه در دست ايراني ها جور و ظلم مي بينند ، سهل است ، گوشت آنها خورده مي شود » . ( 3 ) يكي از كنيزكان صبا نام داشته كه فارسي هم مي دانسته است . وي مدتي در ايران كنيز حاج اسدخان بوده و سال پيش از آن ، وقتي اسدخان با همسرش به حج آمده « عيال حاج اسدخان به تصور آن كه شوهرش به صبا مايل است ، اصرار كرده او را در مكه فروختند و از پارسال هر كس به او مشتري شده ، به تعصب تشيع تن نداده » است . اين كنيز اصرار داشت تا ايراني ها او را بخرند و « از ذلّت دستگاه برده فروشان برهانند » . بالأخره امين الدوله سر غيرت آمده ، با توجه به اين كه هزينه بردن اين كنيز تا ايران قريب پانصد تومان مي شود ، او را خريداري كرده است . ( 4 )

اصولا بازار برده فروشان براي ايراني ها بازاري جذاب و ديدني و به قول ميرزا داود كه در سال 1322 از آن ديدن كرده « از جمله چيزهاي عجيب و تماشايي » شهر مكه بوده است . به گزارش وي ، نوع اين افراد [ نوعا ] توسط اعراب دزديده شده و به قسمتي از بازار كه سرپوشيده است آورده مي شوند . آنگاه « تاجر اين كار هم مثل عمر سعد ، بالاي كرسي نشسته ، به محض اينكه صدا بلند مي كند ، همه بر خود مي لرزند » . كنيزكان كه نگران برخوردخشن اعراب ناراضي اند ، اصرار دارند كه كسي آنها را خريده و ببرد . كنيزها را لباس هاي عربي خوب پوشانيده اند ، بعضي را كه مي ديدم و به عربي مي گفتم ميل داري كه تو را خريده و ببرم ، التماس مي كرد كه ببريد ! » ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فراهاني ، ص197

2 . نجم الملك ، ص176

3 . امين الدوله ، ص197

4 . امين الدوله ، ص199

5 . ميرزا داود ، ص140 ـ 141


84


بخش هاي ديگر بازار هم براي ايراني ها دلپذير بود ؛ چرا كه آنان به عنوان يك شيعه ، معتقد بودند كه خريدن سوغاتي مستحب است . امين الدوله سفارش مي كند كه از بازار مكه براي او « عطر و تسبيح و يسر و مرجان و برد يماني و عقيق يمني . . . و مجلداتي از كتاب الله مجيد كه در استانبول و اسكندريه به طبع رسيده » خريداري كنند . ( 1 )

ايراني ها طي اين سفر كه عمومي ترين به عنوان يك سفر خارجي بود ، و ملل مختلف را به مناسبت هاي مختلف در آن مي ديدند ، مي توانستند اخلاق خود را با اخلاق ديگران مقايسه كنند . براي نمونه ، وقتي امين الدوله تلاش آرام مأموران عثماني را در كشتي مي بيند و « اهتمام بي صدا و ادب و نجابت بي منتهاي » آنان را مشاهد مي كند ، آن را با اصطلاحات معمول ايراني ها در اين موارد مقايسه مي كند ، آن گونه كه با فحش و تندي با يكديگر برخورد كرده ، به هم مي گويند : « هاي پدر سوخته مگر كوري و . . . » ( 2 )

زائر ايراني در سفر حج ، لزوماً مي بايست رعايت مسائل ديني و اخلاقي را مي كرد . به همين دليل ، در سفرنامه هاي موجود كمتر اشاره به رخدادهايي شده كه نشاني از توجه زائران به مسائل جنسي داشته باشد ؛ به ويژه كه در سرزمين عربي ، افزون بر تعصب اسلامي ، به لحاظ سنتي نيز روي اين قبيل مسائل حساسيت وجود داشت .

از اواخر دوره قاجاري به اين سو كه در برخي از شهرها مانند بيروت و دمشق و اسكندريه و قاهره ، اين قبيل مسائل رايج گرديد ، طبيعي بود كه برخي از زائران ثروتمند ، همان گونه كه با برخي از پديده هاي جديد تمدني روبرو مي شدند ، با پديده هايي مانند تئاتر و رقص نيز آشنا گشته و گاه در اين قبيل مجالس عمومي شركت كنند . و در عين حال ، با آن كه اصل بر آن بود كه زائر خانه خدا بايد ازاين قبيل امور پرهيز كند ، برخورد با نژادهاي مختلف و ديدن زنان زيبا از ساير نژادها ، كساني را بر سر ذوق مي آورد . امين الدوله در سفر حج ، وقتي در استانبول به كشتي نشسته و به سوي ازمير مي رفت ، در سفرنامه حجش دست كم سه ـ چهار صفحه وصف يك دختر زيباي آلماني را آورده ( 3 ) و علاوه ، از مجالست و گفتگو و خوش و بش خود با او سخن گفته و يك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . امين الدوله ، ص206

2 . امين الدوله ، ص305

3 . امين الدوله ، ص95 ـ 97


85


آن از شرح زيبايي او خودداري نكرده است .

زائران با ورود به شهرهاي جديد ، نژادهاي تازه اي را مي ديدند و آنان كه دستي به قلم داشتند ، وصفي از زنان آن ناحيه مي كردند و گاه از تمايلات موجود در آنان سخن مي گفتند . حاج علي خان اعتمادالسلطنه در سال 1263 در باره زنان حلب مي نويسد : « زن هايش جميعاً بي روبنده راه مي روند ، كلا صورت باز دارند ، ابداً صورت خودشان را نمي پوشند ، جميعاً سفيدپوست هستند و همگي چادرسفيد سر مي كنند ، صورتشان با چادر چندان فرق ندارد ، آدم مقبول بسيار هم مي رسد ، و كلاًّ بي عصمت هستند ، به ابرام به حضرات حاج اظهار ميل مي كردند . » ( 1 ) اعيان و اشراف و شاهزادگان اين تفاوت را با ديگران داشتند كه بيشتر به اين امور توجه مي كردند . اعتماد السلطنه ، بار ديگر در وصف زنان شام مي نويسد : روزِ استقبال حاج ، قرب دو فرسخ اهل شام بيرون آمده بودند ، بيشترش زن بود ، همه به قدر احوال خود زينت كرده بودند ، ولي يك نفر در ميان اين همه جمعيت ، آدم مقبول كه به دل چنگ بزند به نظر نيامد ، با وجود اين كه همگي بدون روبند مي باشند ، برخلافش اهل شهر حلب . از ده نفر البته يك نفر آدم مقبول هم مي رسد . ( 2 )

ميرزا داود هم كه از طريق روسيه به استانبول رفته ، با ديدن زنان آن ناحيه مي نويسد : « در اينجا زن هاي خيلي خوشگل ، صورت هاي خيلي سفيد مقبولِ بانمك » هست . ( 3 ) همانجا نوشته است كه همراه برخي ديگر از همفسري ها شب را نيز به تماشاخانه رفته ، ( 4 ) كه در يكي از آنها « سي ـ چهل دختر فرنگي ، و به همين عدد مرد از لژها پايين آمدند و دست هم را گرفته ، به اشكال مختلف رقص كردند ، چندان عيبي نداشت » . ( 5 ) يكي ديگر از درباريان هم كه در سال 1288 به حج رفته ، در باره زنان گداي مكه مي نويسد : « ظاهراً گداتر و رذل تر و بي حياتر از اعراب در دنيا نباشد . روزي كه آنجا وارد شديم ، پنج زن آمدند به گدايي ؛ دوتاش پير و سه تاش جاهل ـ يعني جوان ـ بود . بناي گدايي را گذاشتند . پولي در مكّه هست ، به آن پاره مي گويند ، شانزده دانه اش سه پول اين جاست . اين بنده به اين جاهلش گفتم : اگر رقص مي كني ، اين پاره را [ به تو مي دهم ] يكي را گرفت ، به خدا اينقدر رقص

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعتماد السلطنه ، ص78

2 . اعتماد السلطنه ، ص87

3 . ميرزا داود ، ص 64

4 . ميرزا داود ، ص 77

5 . ميرزا داود ، ص78


86


كردند تا يك ساعت تمامشان به رقص آمدند . گفتم اينها باشند ، آن بهترشان را به اشاره حالي كردم تو برقص ، دندان هايش را روي هم گذاشت ، زور مي كرد يك صداي قرچي از اين دندان هايش بيرون مي آمد ، به طريق نعيف و رقص مي كردند ميان پانصد نفر حاج . » ( 1 )

در مكه نيز شب ها زائران ، بعد از زيارت و طواف و نماز ، به شب نشيني مي پرداختند . زائري در سال 1331 مي نويسد : « آقا ميرزا شمس الدين را صدا مي زديم . بالاي بام مجلس گرم مي شد و اغلب آقاميرزا شمس الدين با زن هاي عرب كه صاحب خانه بودند و در كمال زشتي و كراهت منظرند ، ولي ابداً رو نمي گيرند و از اجنبي پروايي ندارند ، مشغول مزاح و شوخي مي شد و صداهاي غريب و عجيب در مي آورد و آنها در مي آوردند و ما مي خنديديم . اغلب اين زن ها ، شوهرهايشان سال به سال در سفرهاي دزدي و يغما رفته و آنها هم در مكه به حضرات حمله دار و عكام آشنا مي شوند . » ( 2 )

به طور كلي مي توان گفت كه حجاج ايراني از قشر متوسط به بالا بوده و تعداد اندكي از افراد فقير عازم حج مي شدند . دليل آن نيز اين بوده است كه فريضه حج تنها در صورتي واجب مي شد كه فرد استطاعت مالي لازم را براي انجام اين فريضه مي داشت . به همين دليل در فرهنگ ايراني ، حاجي علاوه بر جنبه ديني خود ، نشان از نوعي مرتبت اجتماعي نيز داشته و به نوعي حاجي مرادف با ثروتمند شده بود . در آن روزگار ، لقب حاجي ، انتظار پاكي و درستكاري را در اطرافيان ايجاد مي كرد و زماني كه فرد حاجي ، با نادرستكاري از اين عنوان ، به سوء استفاده از آن مي پرداخت ، نوعي واكنش منفي در جامعه در برابر فرد حاجي به وجود مي آمد .

به هر روي ، روشن است كه ثروتمند بودن به معناي باسواد و با فرهنگ بودن نبوده و شماري از حجاج از اين زاويه از طبقات پايين و بي سواد بودند . اين افراد متناسب با ظرفيت خود ، به حج و ابعاد آن نگريسته و به رغم انجام عبادات معموله ، ممكن بود برداشت صحيحي از حج و اعمال آن نداشته باشند . نايب الصدر از قول يكي از حمله دارها نقل مي كند كه ده سال قبل ، يك حاجي كاشاني در همين مسجد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . سفرنامه يكي از درباريان ، نسخه خطي كتابخانه ملي .

2 . جزائري ، ص52


87


الحرام از من پرسيد كه اينجا قبر خداست ؟ وقتي به او گفتم : خدا جسم ندارد تا ممات و حيات به اين معنا داشته باشد ، گفت : پس اينجا قبر كيست ؟ به او گفتم : كسي در اين خانه دفن نيست . آن حاجي كاشاني گفت : شش ماه راه آمده ايم ، از كتل بالا پايين كرده ايم ، سرما گرما خورده ايم ، عبثي دور اين خانه مي گرديم ؟ ! ( 1 )

حكايت ديگري هم كه به صورت يك طنز درآمده ، مربوط به زائري روستايي است كه وقتي ، پس از بازگشت از حج ، از وي در باره مكه و كعبه پرسيدند ، در باره گرماي شهر مكه گفت : « اما چه بُگم ، قبر خدا جهنّم درّه واقع شده » . ( 2 )

علاقه منداني از حجاج نيز يافت مي شدند كه با همان سادگي ذهن ديني خود بر آن بودند تا رمز و راز طواف را دريابند . اين افراد اندك در گوشه اي از مسجد الحرام مي نشستند و در اين باره به بحث مي پرداختند . اعتماد السلطنه در سال 1263 گفتگوي دو حاجي ايراني را در مسجد الحرام اين چنين گزارش كرده است كه يكي به رفيقش [ كه پرسيد ] « چرا دور اين خانه مي گردند و طواف مي كنند ؟ گفت : آخر خانه خدا است ، آن مرد سائل گفت : در ده ما هم مسجد است ، هر جا مسجد است خانه خدا است ، پس ما چرا دور مسجد ده مان نمي گرديم ؟ رفيقش گفت : مگر مسجد ده شما را از سنگ ساخته اند و به اين بلندي و به اين جلال است ؟ ! سائل گفت : اگر به جلال است ، پس تو چرا هر روز ، دور تخت آصف الدّوله ـ وزير مهد عليا كه همان سال به حج آمده بود ـ نمي گردي كه از همه حاجي ها با جلال تر است ؟ ! جواب گفت كه ، اگر دور آدم بايد گشت شاه ايران از آصف الدوله خيلي متشخص تر است ، چرا رسم نيست دور آدم گشتن ، چه شاه چه گدا ! سائل ، مردِ چيز فهمي بود ، گفت : خانه خدا هم همان صورت دارد ، چنان كه دور آدم گشتن متعارف نيست و در همه مساجد هم كه خانه خدا هستند ، متعارف نيست ، و اين خانه هم مثل ساير مساجد خانه خدا است ، پس بايد سواي آن كه ملاّها مي گويند ، و مناسك حج را نوشته اند ، يك چيز فهميد كه اگر براي خاطر بيت الله است ، همه مساجد بيت الله است ، چرا دور سايرمساجد ، باآن كه در فلان وقت معين است طواف نمي كنند ؟ سائل گفت : به خدا قسم من تا به اين جا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نايب الصدر ، ص164

2 . نايب الصدر ، ص246


88


نمي توانستم تحقيق قولي بكنم ، بعد از اين واجب شد كه سرّ اين مسأله حالي بشود ، تا حالا هفت هزار و پانصد ، كه به گدايي جمع نموديم به عرب ها داديم ، ودوازده روز سر وپا برهنه دراين هواي عربستان با آن آب هاي مُتعفّن كه خورديم ، سرّ اين مسأله را ندانيم ، پس به دنيا خر آمده ايم ، علاوه بر زحمات اين راه . حقير در پشت سر اين دو نفر نشسته بودم از صحبت اين دو جوان حظ كردم ! ( 1 )

در اين ميان حجاجي بودند كه به دفعات به حج رفته و آگاهي بيشتري از اوضاع و احوال داشتند . كساني از اينان حج نيابتي براي ديگران انجام مي داند كه به آنان حجه فروش مي گفتند . ( 2 )

حجاج و بيماري ها

از دشواري هايي كه كما بيش در مسير و در حجاز وجود داشت ، بيماري هاي واگيردار به ويژه وبا بود . اصولا آب و هواي خشك و سوزان حجاز چندان زمينه مناسبي براي رشد اين قبيل بيماري ها نبود ، اما به هر روي ، به دليل آن كه زائر از هر سوي به اين نقطه سرازير مي شد ، لازم بود تا چاره اي براي اين كار انديشيده شود . تنها مسيري كه به خوبي مي توانست كنترل شود ، مسيرهاي دريايي بود كه در چند نقطه ، با ايجاد قرنطينه و نگاه داري حجاج براي ده تا دوازده روز ، آنان را از نظر سلامتي مراقبت مي كردند . گزارش اين قرنطينه ها در برخي از سفرنامه ها آمده كه پيش از اين به آنها اشاره كرديم . به علاوه زماني كه مسافران به جده وارد مي شدند ، به دليل حساسيت موضوع ، از سوي پزشك معاينه مي شدند : « اول دكتر حافظ الصّحه آمد ، وارسي از حال كشتي كرده ، واذن خروج داد » . ( 3 )

در مسيرهاي زميني كمتر از قرنطينه ياد شده ، گرچه مواردي وجود داشته است . اعتمادالسلطنه در سال 1263 در مسير دمشق به حجاز ، از شهر مزيرب ياد كرده و با اشاره به هواي آلوده آن مي نويسد : « اكثر از حاج عجم ، در آن كه توقف داشتند ناخوش شدند و اكثري از آن ناخوشي ها تلف مي شدند ، من جمله از مشاهير ، زن « سليمان خان قاجار ، دختر حاجي رضا قلي خان قاجار ، كه بسيار وجيهه و مقبول بود ، در منزل تبوك [ كه ] چهارده منزلي مدينه است فوت شد ، و نعش او را صد و بيست تومان دادند به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعتمادالسلطنه ، ص110

2 . در سال 1292 براي يك حج نيابتي يكصد و ده تومان گرفته شده است . بنگريد : فرهاد ميرزا ، ص160 . به اين افراد حجه فروش و حجّه خر گفته مي شد و برخي اساسا به داشتن لقب حجه فروش شهرت داشتند . بنگريد : ميرزا داود ، ص94

3 . ميرزا داود ، ص89


89


حمله دار ، كه قرار نيست در مذهب اهل سنت نعش را حركت بدهند ، و در خُفْيه به مدينه بردند و در بقيع دفن كردند ، و همچنان كنيز تركي از مهد عليا ـ والده اقدس همايوني ـ ناصرالدين شاهـ و رفيع خان نايب فراش باشي ، از اين گونه بسيار تلف شدند » . ( 1 )

كاروان حجاج در بازگشت از مسير شام به عراق ، در حاشيه رود فرات در منطقه اي با نام « اورفه » براي قرنطينه نگاه داري مي شدند . اعتمادالسلطنه در سال 1263 گزارش كرده است كه « هركس از سمت حجاز و شام بيايد ، دوازده روز در قرانتين نگهدارند ، خواه محترم باشد خواه غير محترم ، ناظري هم براي اين كار معين است كه بعد از مرخصي از قرانتين ، نفري بيست و دو قروش و نيم از مردم مي گيرد ، كه به عبارت اخري ، چهار هزار و چهارصد دينار ايران باشد » . ( 2 )

مرگ و مير در ايام حج امري عادي بوده واگر سالي ، تعداد كمي تلف مي شدند ، اسباب خوشحالي مردم مي شد . در كنار آن ، حمله داران و عكام و جمّال ها كه از اين قبيل مرگ و ميرها فراوان داشتند ، رفتار آنان با مردگان ، از چشم ديگر زائران ، بسيار نفرت انگيز تلقي مي شده است .

ميرزا داود مي نويسد : در اين راه چند چيز خيلي ارزان است ، اول پول ، بعد شتر كه خيلي زود مي رود و فوري عسكر و پياده ها كارد را كشيده او را تشريح مي كنند ، و همين كه شتر خوابيد ديگر خواهي نخواهي نحرش مي كنند ، ليره هم به قدر يك تومان كار نمي كند . ديگري جانِ آدم است كه اگر بيچاره اي ، چه از حاج و چه از جمّال و غيره تبي كرد ، يا چند دست اسهال كرد ، همين قدر كه في الجمله سستي كرد و نتوانست خود را روي شتر نگاه دارد ، يا پياده نرود ، او را بر شتر مي بندند ، خود حركت شتر و عدم توجه و آفتاب ، بيچاره را از حال مي برد ، عكام باشي مي رسد و مي گويد خلاص خلاص ؛ يعني مرد ، معلوم نيست كه مرده يا زنده است ، نيزه ها را مي كشند و حفيره اي به عمق دو وجب ، در وسط راه كنده او را با همان لباس ، بدون غسل و كفن ، مشتي خاك بر رويش مي ريزند ، واقعاً سلامت و زنده برگشتن حاجي خيلي مشكل است ، خداوند بايد محافظت كند . ( 3 )

* * *

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اعتمادالسلطنه ، ص93 ـ 94

2 . اعتمادالسلطنه ، ص141

3 . ميرزا داود ، ص173


90


كتابنامه

1 ـ افضل التواريخ ، غلامحسين افضل الملك ، به كوشش منصوره مافي و سيروس سعدونديان ، تهران ، نشر تاريخ ايران ، 1361

2 ـ اكسير التواريخ ، اعتضادالسلطنه ، به اهتمام جمشيد كيان فر ، تهران ، 1370

3 ـ بزم غريب ، ( سفرنامه حج از سال 1261 ) محمدعلي بن محمدرضي بروجردي ، به كوشش محمد مهدي معراجي ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر ششم ، قم ، كتابخانه مرعشي . 1375

4 ـ تاريخ عضدي ، ميرزا احمد خان عضدالدوله ، به كوشش عبدالحسين نوايي ، تهران ، نشر علم ، 1376

5 ـ التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم ، محمد طاهر كردي ، ج 5 مكه ، مكتبة النهضة الحديثه ، 1412 ق .

6 ـ خلاصة التواريخ ، قاضي احمد قمي ، تصحيح احسان اشراقي ، تهران ، 1359

7 ـ رسائل ، اعلاميه ها مكتوبات ، . . . و روزنامه شيخ شهيد فضل الله نوري ، گردآوردنده : محمد تركمان ، تهران ، خدمات فرهنگي رسا ، 1362

8 ـ سفرنامه امين الدوله ، ( 1316 ) ميرزا علي خان امين الدوله ، به كوشش اسلام كاظميه ، تهران ، توس ، 1354

9 ـ سفرنامه جزائري ، ( 1340 ) سيد فخرالدين جزائري ، نسخه خطي .

10 ـ سفرنامه حاج علي خان اعتماد السلطنه ( 1263 ) ، به كوشش سيد علي قاضي عسكر ، تهران ، نشر مشعر ، 1379

11 ـ سفرنامه حسام السلطنه ، ( 1297 ) به كوشش رسول جعفريان ، تهران ، نشر مشعر ، 1374

12 ـ سفرنامه دختر فرهاد ميرزا ( 1297 ) ، به كوشش رسول جعفريان ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر پنجم ، قم ، مرعشي ، 1376

13 ـ سفرنامه سيف الدوله ، ( 1279 ) سيف الدوله سلطان محمد ، تصحيح علي اكبر خداپرست ، تهران ، 1364

14 ـ سفرنامه ظهيرالملك ، ( 1306 ) ، به كوشش رسول جعفريان ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر پنجم ، قم ، مرعشي ، 1376

15 ـ سفرنامه عتبات و مكه ( 1317 ) ، مؤلف ؟ به كوشش رسول جعفريان ، صادق برزگر ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر پنجم ، 1376 ، قم ، كتابخانه مرعشي .

16 ـ سفرنامه فرهاد ميرزا معتمدالدوله ، ( 1292 ) به كوشش اسماعيل نواب صفا ، تهران ، زوار ، 1366

17 ـ سفرنامه كازروني ، ملاّابراهيم كازروني ، ( 1315 ق . ) ، به كوشش رسول جعفريان ، ميراث


91


اسلامي ايران ، دفتر پنجم ، قم ، مرعشي ، 1376

18 ـ سفرنامه محمد ولي ميرزا ( 1260 ) ، چاپ شده در به سوي امّ القري ، به كوشش رسول جعفريان ، تهران ، نشرمشعر ، 1373

19 ـ سفرنامه مخبرالسلطنه ، مهدي قلي خان هدايت ( 1321 ) ، به كوشش سيد محمد دبير سياقي ، تهران ، تيراژه ، 1368

20 ـ سفرنامه منظوم حج ، زوجه ميرزا خليل رقم نويس ، به كوشش رسول جعفريان ، قم ، نشرمشعر ، 1374

21 ـ سفرنامه ميرزا داود وزير وظايف ( 1322 ) ، به كوشش سيد علي قاضي عسكر ، تهران ، نشر مشعر ، 1379

22 ـ سفرنامه ميرزا علي اصفهاني ، ( 1331 ) چاپ شده در به سوي امّ القري ، به كوشش رسول جعفريان ، تهران ، نشر مشعر ، 1373

23 ـ سفرنامه ميرزا محمد حسين فراهاني ، ( 1302 ) به كوشش مسعود گلزاري ، تهران ، فردوسي ، 1362

24 ـ سفرنامه نايب الصدر شيرازي ، ( تحفة الحرمين ) ، ( 1305 ) ميرزا معصوم نايب الصدر شيرازي ، تهران ، بابك ، 1362

25 ـ سفرنامه نجم الملك ( 1306 ) چاپ شده با عنوان سفرنامه اي شيرين و پر ماجرا ، به كوشش سيد علي قاضي عسكر ، فصلنامه ميقات حج ، ش 19 ، بهار ، صص 165 ـ 189 1376

26 ـ سفرنامه يكي از درباريان ، ( 1288 ) ، نسخه خطي كتابخانه ملي ، ش 776 / ف

27 ـ مدينه شناسي ، ج 2 ، غزا دفاعي براي صلح ، محمد باقر نجفي ، كلن ، 1375

28 ـ الوجيزه في تعريف المدينه ، ( 1292 ) ميرزا محمد مهندس ، چاپ شده در به سوي امّ القري ، به كوشش رسول جعفريان ، تهران ، مشعر ، 1373

* پي نوشتها :



| شناسه مطلب: 83257