نقد و
بررسی یادداشت های سفر به خانه خدا
181 میقات حج - سال دهم - شماره سی و هشتم - زمستان 1380 نقد و معرفی کتاب 182 تحقیق و بررسی متن تاریخی « یادداشت های سفر به خانه خدا » ( 2 ) تحقیق : حاج یوسف ناگوا چانگ / ترجمه : رضا مرادزاده بخش نخست این سفرنامه در شماره پی
181 |
ميقات حج - سال دهم - شماره سي و هشتم - زمستان 1380
نقد و معرفي كتاب
182 |
تحقيق و بررسي متن تاريخي
« يادداشت هاي سفر به خانه خدا » ( 2 )
تحقيق : حاج يوسف ناگوا چانگ / ترجمه : رضا مرادزاده
بخش نخست اين سفرنامه در شماره پيشين ( 37 ) از نظر شما گذشت . همانگونه كه ملاحظه كرديد ، نويسنده كتاب « يادداشتهاي سفر به خانه خدا » از مسلمانان كشور چين و پيرو اهل سنّت است . بديهي است مناسك و احكامي كه در بخشهايي از سفرنامه آمده طبق فتاواي اهل سنّت مي باشد .
حجر الأسود :
در كتاب « آداب و احكام دين آسماني » ، نوشته آقاي حاج يوسف ناگواچانگ در توصيف « حجر الاسود » آمده است : « در سمت جنوب كعبه ، يك قطعه سنگ بزرگ قرار دارد . در ازاي آن يك « جانگ » است . ارتفاع آن از زمين سه « چي » و رنگ آن سياه است . از آسمان فرود آمده ؛ از اين رو آن را « سنگ سياه » ( حجر الأسود ) مي نامند . به آن « سنگ آسماني » هم مي گويند . هر زائري كه وارد مسجد الحرام شود ، بايد نخست حجر را استلام كند ، تا نشان دهد كه ايمان وي مانند سنگ سخت و استوار است » .
در « يادداشت هاي سفر به خانه خدا » نيز مي نويسد :
« حجر الأسود در گوشه كعبه نصب شده . . . اطراف آن با نقره و جواهر احاطه شده است . بزرگي آن به اندازه سر انسان است » .
183 |
مقام ابراهيم :
جمله « آن سنگ به هنگام ترميم و تعمير كعبه ، زير پاي ابراهيم بوده و بر روي آن ردّ پايي هست » با عبارت كتاب « تيئِن فانگ ديئن لي » ( آداب و احكام دين آسماني ) همخواني دارد كه مي گويد :
« آن مقام محل عبادت و خدمات برجسته ابراهيم ( عليه السلام ) پيامبر بزرگ بوده است . از كنار كعبه ، درست بيست گام فاصله دارد . هر زائري كه طواف خانه را به پايان رساند ، بايد پشت اين مقام نماز بخواند و دعا كند و خواسته هاي خود را بيان كند » .
ديوار حطيم :
يوسف مافوچو ديوار حطيم را اين گونه توصيف مي كند :
« ديواري قديمي هم وجود دارد . شكل ديوار قديمي مانند كمان نيم دايره است . ارتفاع آن به سينه آدم مي رسد . مردم آن را حِجر اسماعيل مي نامند . بعضي مي گويند قبر او در آنجا است » .
كتاب « آداب و احكام دين آسماني » نيز در وصف اين ديوار مي گويد :
« ديوار كهنه ، محل خانه قديمي كعبه است . خانه قديمي كعبه چند برابر بزرگ تر از بناي جديد كعبه بوده است . پس از اين كه به سبب سيلاب زير آب و گِل پوشيده شد ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) مأموريت يافت آن را تجديد بنا كند ، مصالح را گرد آورد و در جاي خود نصب كرد . پايه اساسي آن خانه قديمي هنوز وجود دارد ؛ در قسمت شمال خانه جديد كعبه . كساني كه كعبه را طواف مي كنند ، بايد از بيرون اين ديوار طواف كنند » .
حجر اسماعيل ( عليه السلام ) در وسط مسجد الحرام قرار دارد ، حضرت اسماعيل ( عليه السلام ) فرزند حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) پيامبر بزرگ خدا بوده است . مراسم سالانه عيد قربان نيز بر اساس ماجرايي است كه ميان اسماعيل و ابراهيم ( عليهما السلام ) شكل گرفته است . علاوه بر اين ، صفّه هايي براي پيروان ائمه چهارگانه اهل سنّت ؛ حنفي ، مالكي ، حنبلي و شافعي وجود داشت . اين مطلب با جمله « براي هر يك از ائمه مذاهب كوشكي وجود دارد » . در كتاب « جي لو لي پيئن » مطابقت دارد .
اخيراً « وانگ گن بائو » ( 1 ) خبرنگار خبر گزاري شين هوا ( چين نو ) در گزارشي با عنوان « بازگشت حجاج از مكه » ، كعبه را اين گونه توصيف مي كند :
« خانه آسماني مسجد بزرگ ( حرم )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Wang Gen Buo .
184 |
در مكه اشاره به معبد طبيعي چهارگوش مرتفع و سر به آسمان كشيده اي است كه قطب عبادت و قبله نماز مسلمانان سراسر جهان محسوب مي شود . مسجد بزرگ را مسجد الحرام نيز مي نامند . بسيار وسيع و با شكوه است . وسعت آن پس از مرمّت و بازسازي و توسعه در دوره هاي مختلف ، از سي هزار متر مربع به يكصد و شصت هزار متر مربع در زمان فعلي افزايش يافته است . سيصد هزار مسلمان همزمان مي توانند در آن نماز بخوانند . خانه كعبه در وسط صحن مسجد الحرام قرار دارد » .
در راه مدينه منوّره :
« من به سبب گردش و ديدار از كوه ابي قبيس ، مساجدومحل قبورصحابهو آثار قديمي و قبور تابعين و صلحا و علما ، در مكه توقف و اقامت كردم ، پس از فرا رسيدن موسم حج و به انجام رساندن مناسك حج ، در آغاز ماهِ نخستِ هجري قمري ، درِ كعبه را گشودند ، جمعيت زيادي وارد آن شدند . در مجموع دو روز ، از صبح تا غروب آفتاب ، يك روز مردان داخل مي شدند ، يك روز زنان داخل مي شدند . سال 1260 هجري ، ماه دوازدهم در مشرق زمين ( چين ) ، روز هشتم ماه نخست هجري براي زيارت به سوي مدينه حركت كردم . مدينه در شمال مكه قرار دارد ، از راه زميني حدود دوازده منزل است ، با استفاده از شتر . براي سفر دريايي از جده سوار كشتي شدم ، پس از نُه روز به شهر « يانگ بول » ( 1 ) رسيديم ، چون باد موافق و مساعد نبود ، و مسير راه دزد و شرور داشت ، مأمور دولتي مانع شد و اجازه سفر نداد ، من به « لابوغ » ( 2 ) برگشتم . مجدداً از راه زميني از « بدر » عبور كردم ، كه ميدان نبرد پيامبر با قريش ، و محل هلاكت ابوجهل بود » .
يوسف مافو چو پس از انجام اعمال و مناسك « حج » ، در اواخر سال 1843 ميلادي به قصد زيارت آرامگاه پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) رهسپار مدينه شد . در آغاز از طريق دريا عزيمت كرد ، و از جده با كشتي به ينبع يا ينبوع ( يانگ بول ) رسيد ، به سبب بدي شرايط آب و هوا ، و وجود دزدان دريايي در مسير ، ناگزير به رابغ ( لابوغ ) برگشت . با تغيير مسير از راه زميني حركت كرد ، در مسير راه از ميدان قديمي و معروف « جنگ بدر » گذشت .
در سال 622 ميلادي ، پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) به همراه عده كمي از يارانش به مدينه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Yang Bule .
. La Bu En .
185 |
هجرت كرد . اين سال به عنوان مبدأ سال هجري قمري تعيين شد . در اين سفرنامه نيز در موارد متعددي از واژه « هجرت يا سال هجري » استفاده شده است .
در كتاب چيني « تيئن فانگ جي شنگ شي لو » ( 1 ) ( شرحي واقعي از زندگاني مقدس ترين چهره عربستان ) ، حديث زير از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده است :
« در نوجواني به شتر چراني و اكنون نيز به پيامبري و تبليغ دين مشغولم ، به مدينه هجرت كردم تا براي كيفر مشركان لشكر كشي كنم »
بدين ترتيب زمان استفاده از سلاح براي دفاع از خود و گسترش اسلام آغاز شد . در سال 624 ميلادي ، مسلمانان در بدر با قريش نبرد كردند ، مسلمانان پيروز شدند و سركرده قريش ، ابوجهل ، به هلاكت رسيد . به دنبال پيروزي در اين جنگ و كسب پيروزي هاي زياد و درخشان در نبردهاي ديگر ، پيامبر شهر مكه را فتح كرد و قريش شهر را تسليم كرد و دين اسلام را پذيرفت و اين پيروزي پايه هاي وحدت و يكپارچگي جزيرة العرب را به وجود آورد .
« در هفدهمين روز از ماه اوّل ماه قمري بيست و چهارمين سال از فرمان روايي امپراتور دائو گوانگ به مدينه رسيدم . دومين ماه از سال هجري قمري است ، آرامگاه زيباي پيامبر را زيارت و اداي احترام كردم . در ابتدا دانستم كه مقبره پيامبر در داخل عمارت و گنبد است ، ستون هاي آن از سنگ مرمر است ، ستون ها حدود يك « جانگ » ( 2 ) و پنج « چي » ( 3 ) از يكديگر فاصله دارند . در پهناي آن مجموعاً شانزده رديف قرار دارد ، هر رديف داراي ده ستون است . در وسط دو مقام دارد ، يكي شافعي و ديگر حنفي . قبله در سمت جنوب است ، آرامگاه پيامبر در سمت چپ نمازگزاران است . محلّ اقامت من عينيه نام داشت ، در جوار آرامگاه عبد الله پدر پيامبر قرار دارد » .
كتاب « تيئن فانگ ديئن لي » ( آداب و احكام دين آسماني ) مي گويد :
« پيامبر بزرگ اسلام ، محمد ( صلّي الله عليه وآله ) آرامگاهي دارد . آرامگاه او در شهر مدينه است ، دقيقاً سي صد لي از شمال مكه فاصله دارد ، طول و عرض زمين آرامگاه بيست « لي » ( 4 ) است . « مدينه درختان سرو و كاج و خرما دارد كه در محيط خشك رشد مي كنند و ميوه مي دهند ، صف طبق هاي ميوه تمام نشدني است . بادهاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Tian Fang Zhi Sheng Shi Lu
2 . جانگ : واحد طول در چين قديم . هر « جانگ » معادل 333 سانتي متر . ( م )
3 . چي : واحد طول در چين قديم . هر « چي » معادل 33 سانتي متر . ( م )
. Liلي : واحد طول در چين قديم . هر « لي » معادل 500 متر است . ( م )
186 |
تند و شديد به اينجا كه مي رسد بند مي آيد . پرندگان در آسمان چرخش و گردش مي كنند . جانوران و حيوانات از نزديكي حرم عبور مي كنند ولي داخل محوطه حرم نمي شوند . ذرّه اي آلودگي و نجاست از خود رها نمي كنند . مقبره پيامبر از سنگ زمرّد طبيعي ساخته شده است . كنار مقبره شن و سنگ دارد . بر فراز آن گنبدي است كه منظره و دورنمايش جالب است . افرادي كه آرامگاه پيامبر را زيارت مي كنند مقداري از شن و سنگ آن را بر مي دارند و به همراه خود به وطن مي برند و آن را مثل يك گنج گرانبها محترم مي شمارند . گنبد و بالاسرِ مقبره اندكي روشن و درخشان است . روز و شب دسته هايي از ابرها نزديك مي شوند و مي روند ، در فاصله اي بيش از صد « لي » قابل ديدن هستند . تاكنون وضع به همان منوال گذشته است . چهار هزار سرباز از آرامگاه حراست و پاسداري مي كنند . همه حاجيان پس از اين كه سه بار خانه خدا را طواف مي كنند و مناسك حج پايان مي يابد ، بايد به زيارت آن بروند و در آن مكان دعا بخوانند و طلب خير كنند » .
مطالبي كه در بالا از كتاب « آداب و احكام دين آسماني » درباره فاصله و مسافت مكه و مدينه و شگفتي هاي متعدد آرامگاه نبوي ذكر شد ، شايعات و شنيده هاي محض است ، در نتيجه به اندازه ديدني هاي شخص يوسف مافوچو كه آرامگاه نبوي را از نزديك زيارت و مشاهده كرده ، قابل اعتماد و اطمينان نيستند .
حركت به سوي مصر :
« روز شانزدهم ربيع الأول هجري قمري ، از مدينه خارج شدم . از راه خشكي سفر كردم ، دقيقاً روز بيست و هشتم به مكه رسيدم . تا ماه هشتم ( شعبان ) هجري قمري در آنجا ماندم . من به همراه اسحاق از نوادگان پيامبر از مكه عازم سفر شدم ( مرحله اي از سفر را با هم بوديم ) ، در ماه هفتم از تقويم شرق ( چين ) ، روز بيست و يكم از ماه هشتم ( شعبان ) سال هجري قمري ، براي سفر طولاني و دور دست به سوي « يي سي جوان بو » ( 1 ) ( استانبول ) به راه افتادم . در « چون دِه » ( جُدّه ) ده روز اقامت كردم ؛ زيرا كشتي ناخدا نداشت . بعد سوار يك كشتي اهل « گوسوان » ( 2 ) ( قسوان ) شدم ، شب اوّل ماه نهم ( رمضان ) سوار كشتي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Yi Sy Zhuan Bu .
. Gu Suan .
187 |
شدم ، هجده روز در آن اقامت داشتم . روز بيستم به شهر « گوسوان » ( قسوان ) وارد شده دو شب در آن جا بيتوته كردم ، همچنين سوار بر شتر سه شبانه روز سفر كردم ، در روز بيست و چهارم به شهر « گنگ نا » ( 1 ) ( جينا = مينا ) رسيدم ، در رود نيل سوار قايق شدم . نيل رود بزرگي است ، از شمال درياي سودان مي گذرد و جريان دارد ، مصر از آب آن سيراب و مشروب مي شود . سپس به شهر « بي ني سو واي » ( 2 ) ( بني سويف ) رسيدم . شب « عيد » ( فطر ) در كشتي اقامت كردم ، لذت و فيض حضور در نماز جماعت ( عيد ) را نتوانستم درك كنم . در ماه نهم تقويم شرق ( چين ) ، روز پنجم ماه شوال هجري به مصر رسيدم . مصر ( قاهره ) شهري بزرگ است . در آن زمان ( حاكم آن ) محمد علي پاشاه بود ؛ پادشاهي بسيار زرنگ و بسيار دلير و شجاع بود ، مملكت را بسيار نيك و پسنديده اداره مي كرد . پايتخت وي مصر ( قاهره ) بود . ساختمان ها و درختان مرتب و منظم داشت . كالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداري مي شد . انواع گوناگون فنون و هنرها از فرانسه مي آيد . همه اشيا را توليد مي كنند و نيازي به ديگر بلاد ندارند . مسلمانان آن سرزمين بسيار زيادند ، بيش از يكصد مسجد دارد ، بزرگترين و با شكوه ترين آنان ، جامع ازهر است . در اين سرزمين آرامگاه هاي زيادي از صحابه و تابعين و علما قرار دارد . قبر امام شافعي آنجا است . من به آنجا سفر كردم و آن را ديدم . در داخل باغي در بيرون مصر ( قاهره ) است ، تقريباً يك « تينگ » ( 3 ) فاصله دارد » .
در هشتمين ماه سال 1844 ميلادي ، شيخ يوسف مافوچو مكه را ترك كرد و عازم مصر شد . در بندر جده سوار كشتي شد و راه دريايي را در پيش گرفت . در نيمه راه به كوسار ( احتمالا قسوان ) رسيد ، از راه زميني هم به شهر جينا ( گِنگ نا ) وارد شد ، سپس به سمت پايين رود نيل ( درياي نيل ) رفت ، و در ماه دهم به قاهره ( شهر مصر ) رسيد .
يوسف مافوچو ذهنيّت و خاطره بسيار خوبي از پادشاه مصر دارد . او به بهترين وجه از محمد علي پاشا تعريف و ستايش مي كند ؛ « پادشاهي بسيار زرنگ و بسيار دلير و شجاع بود ، مملكت را بسيار نيك و پسنديده اداره مي كرد » . آري ، او دستاوردهاي مشخصي در راه سازندگي و بازسازي كشور مصر كسب كرده بود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Geng Na .
. Bei Ni Su Wai .
. Tingتينگ : واحد طول در چين قديم . هر « تينگ » معادل5000 متراست . ( متر )
188 |
محمد علي پاشا ( 1769 تا 1849 م ) يكي از سياستمداران برجسته در تاريخ معاصر عرب به شمار مي رود . او از سال 1805 ميلادي به عنوان پاشا ( فرماندار يا خديو ) ، زمام امور مصر را به دست گرفت و در مصر يك سلسله جديد تأسيس كرد كه مدّت چهل و چهار سال بر آن سامان حكومت كرد . در دوران حكومت وي بر مصر ، براي اين كه بتواند به اقتضاي رشد و تكامل زمان نيازهاي مردم مصر را برآورده سازد و هم با عزمي راسخ و استوار يك رشته اصلاحات لازم را به عمل آورد ، ساختمان ها و درختان مرتب و منظم بود ، كالا و اجناس فراوان در مغازه ها نگهداري مي شد و هم علوم و دانش را از غرب آموختند و تكنولوژي علمي و فني را وارد كردند و اقتصاد مصر را شكوفا ساختند ؛ ( انواع گوناگون فنون و هنر از فرانسه مي آيد ، همه اشياء را توليد مي كنند و نيازي به ديگر بلاد ندارند ) .
در شرايط تاريخي آن زمان ، جرأت اتخاذ آن گونه اقدامات در يك كشور عربي كه همواره به محافظه كاريِ افراطي اشتهار داشت ، امري سزاوار تحسين است . خدمات برجسته و بزرگ محمد علي هنوز در پيش رو بود . او مردم مصر را در ايستادگي و مقاومت در برابر استعمارگران انگليسي بسيج و رهبري كرد و متجاوزان را به پرداخت بهايي گران و شكستِ كامل در جنگ مجبور كرد . آنان به ناچار مذاكرات صلح را پذيرفتند و سپاهيان خود را از خاك مصر بيرون كشيدند . همزمان مصر رو به زوال و نابودي را ، كه زماني طولاني تحت سلطه فرمانروايان عثماني تركيه بود ، بر اثر سازندگي و اصلاحات براي مدتي به كشور نيرومند و مرفّه ، و در حقيقت به كشوري مستقل مبدّل گشت . نقش تاريخي و مترقي محمد علي پاشا در انجام اقدامات و اصلاحات مذكور را نمي توان از ويژگي « زيركي و شجاعت » فردي وي تفكيك كرد .
در « يادداشت هاي سفر به خانه خدا » نيز چنين آمده است كه در آن روزگار شهر قاهره بيش از يكصد مسجد داشت ؛ ( بزرگترين و با شكوه ترين آنان ، جامع ازهر است ) .
اين مسجد همان مسجد ازهر شريف است كه از پيشينه تاريخي طولاني و عظمت و شكوه چشمگيري برخوردار بوده و اكنون نيز « جامعة الازهر » دانشگاه بسيار مشهور جهان
189 |
عرب است .
قبر شافعي « حدود يك تينگ » ( 10 لي ) از شهر قاهره فاصله دارد . شافعي ( 767 تا 820 م ) و حنفي ، مالكي و حنبلي ، پيشوايان چهارگانه مذاهب فقهي اهل سنّت محسوب مي شوند . مكتب فقهي شافعي در تدوين اصول خود از مشخصات و ويژگي هاي مذهب حنفي و مالكي تأثير پذيرفته و به « حديث » و « قياس » اهميت مي دهد . اين مذهب فقهي در مصر ، كشورهاي عربي ساحل خليج فارس و اندونزي متداول و رايج است .
« روز بيستم ماه شوّال ، از مصر ( قاهره ) خارج شدم ، در ميان درياي ( رود ) نيل به سوي اسكندريه سفر كردم ، در ابتداي روز بيست و چهارم رسيدم ، نُه روز هم اقامت كردم . آن شهر بسيار باشكوه و با عظمت است . درياي ( رود ) نيل و درياي روم ( مديترانه ) در اين مكان به هم ملحق مي شوند .
در آن شهر بازرگانان و تجّار در يك نقطه جمع مي شوند . زبان مردم آن تركي و عربي است . در اين سرزمين آرامگاه حضرت دانيال و آرامگاه عمرو بن عاص قرار دارد . به آرامگاه محمّد بُصَيري [ شرف الدين محمد بوصيري ] اداي احترام كردم ، نسخه خطي « قصيدة البردة » نوشته و اثر اوست . در اين شهر آثار و ابنيه قديمي زيادي وجود دارد ؛ مانند جالينوس . مي گويند عمارتي است كه توسط بطلميوس بنا شده است » .
شيخ يوسف مافوچو پانزده روز در قاهره اقامت كرده ، به سفر دريايي خود ادامه مي دهد و به شهر اسكندرون در تركيه مي رسد ؛ اين بندر يكي از بنادر معروف امپراتوري عثماني است ؛ ( آن شهر بسيار با شكوه و با عظمت است . . . در آن شهر بازرگانان و تجار در يك نقطه جمع مي شوند ) . به نظر مي رسد اين جمله كه : « رود نيل و درياي روم ( مديترانه ) در اين مكان به هم ملحق مي شوند » نادرست ثبت شده است . رود نيل با عبور از شهر قاهره ، به درياي مديترانه مي ريزد ، لذا رود مذكور در يادداشت هاي مافوچو بايد « رود فرات » باشد . ( 1 )
ورود به تركيه :
« ماه دهم در تقويم شرق ( چين ) ، روز سوّم ماه ذيقعده هجري ، از اسكندريه به راه افتادم و به « يي جو لينگ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . استاد حاج يوسف ناگواچانگ محقق اين سطور به رغم شفافيّت و صراحت متن يادداشت هاي سفر به خانه خدا ، در توصيف شهر اسكندريه مصر با شهر اسكندرون تركيه دچار اشتباه شده اند . رود نيل قبل از ورود به درياي مديترانه به چندين شاخه تقسيم مي شود و يكي از شاخه هاي آن از شهر اسكندريه عبور مي كند و به دريا مي ريزد ، در حالي كه رود فرات ده ها كيلومتر از شهر اسكندرون تركيه فاصله دارد . « مترجم »
190 |
يانگ » ( 1 ) ( آنتاليا ) رسيدم . در مسير راه ، يك شهر كوچك بود ، « بيز لو » ( 2 ) نام داشت ( همه از آن دوري مي كردند ) ؛ آن ديار ، بيماري حاد و واگيري داشت و ورود به آن ممنوع بود ، مرضي شبيه « ناسور » ( 3 ) بود . همه افرادي كه از راه دور مي آمدند ، در بيرون شهر نگهداري مي شدند . پانزده روز تحت نظر ( قرنطينه ) قرار گرفتم . مردم آن سرزمين جرأت نداشتند به آنجا نزديك شوند . مترصد بودم تا دوران قرنطينه پايان يابد . مي گفتند بايد از انتقال و شيوع بيماري طاعون به نقاط دور جلوگيري كرد . به موقع از « بيزلو » خارج شدم ، پس از پنج روز به مراسم عيد قربان رسيدم ، پس از اداي نماز عيد با همه همراهان و همكيشان خود خداحافظي و وداع كردم ، عازم سفر شدم ، پس از پنج روز به شهر « مي دينگ لي » ( 4 ) ( جزيره ميتلواني ) رسيدم ، پنج روز اقامت كردم ، باد هم موافق و مناسب نبود » .
يوسف مافوچو در مسير عزيمت به استانبول ، از شهر آنتاليا ( يي جو لينگ يانگ ) عبور كرد ، به سبب « جلوگيري از بيماري حادّ ( طاعون ) » ، در بيزلو مدت پانزده روز در قرنطينه نگهداري شد ، پس از طي دوره مزبور و رهايي از آن وضعيت ، در مراسم « عيد » آن سال ( 1260 هجري قمري ) شركت كرد ، و بعد وارد جزيره ميتلواني ( شهر مي دينگ لي ) شد .
« روز بيست و دوّم ماه ذيحجّه ، از مي دينگ لي خارج شدم ، يك روز به شهر « شه ناگاي لار » ( 5 ) ( شانقلار ) رسيدم ، معبر و گلوگاه مهم « يي سي جوان بو » ( استانبول ) است . روز بيست و چهارم به شهر « لي بوساغ » ( 6 ) رسيدم ، كشتي كه به آنجا رسيد ديگر نتوانست ادامه مسير دهد ؛ زيرا باد تندي ميوزيد و مناسب نبود ، هوا نيز بسيار سردبود ، براي من بسيار سخت و دشوار بود ، لذا از آن كشتي صرف نظر كردم و همه بهاي آن را پرداختم ، با استفاده از قايق كوچكي به سفر ادامه دادم و به « كريبوري » ( 7 ) رسيدم ؛ يك شهر بزرگ در ساحل دريا ، روبروي شهر « لي بوساغ » است . شش روز در آنجا ماندم ، سوار كشتي بخار شدم ، در طي يك شبانه روز به « يي سي جوان بو » ( استانبول ) رسيدم ، روز سوّمِ نخستين ماه از بيست و پنجمين سال فرمانروايي دائو گوانگ ، ماه صفر سال 1261 هجري ، در خيابان « بوجولي موهامو » ( 8 ) اقامت كردم ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Yi ju Ling Yang .
. Bi Zi Lu .
3 . زخمي كه آب كشيده و چرك و ورم كرده باشد . در عربي به زخم و ورمي مي گويند كه در اطراف مقعد يا گوشه چشم و بن دندان پيدا شود .
. Mi Ding Li .
. She na gai Lai Er .
. Li Bu Sai ge .
. Ke Li Bu Li .
. Bo jo Li mu Hamu .
191 |
در تجارتخانه ياريم . استانبول در محلّ تلاقي درياي سياه و درياي روم ( مديترانه ) قرار دارد . آن را درياي مرمره مي نامند . در سه مكان ، دريا در ميان آنها قرار دارد ، نام يكي اسلامبول و نام ديگري « گه لاده » ( 1 ) ( گراد ) ، دريا در ميان آن دو نيمه خشكي قرار دارد ، نام آن « او سيق دولي » ( 2 ) است ؛ دريا در ميان اسلامبول و اوسيق دولي قرار دارد ؛ مثل يك حوضچه . پايتخت اسلامبول است ، نام قديمي آن قسطنطنيه بوده ، در آن هنگام سلطان از تبار عثماني ، پسر محمود ، عبد المجيد بوده . در هر جمعه ، به معبد ( مسجد ) جامع پايتخت مي رود . معبد او مكاني است كه به صورت مخصوص براي پادشاه بنا شده است . پادشاه با عامه مردم در يك صف نيست .
در ماه سوم از شرق ( چين ) ، ماه ربيع الثاني هجري به ملاقات يكي از وزيران سلطان رفتم . نام او « عالي فوباي قاي » ( 3 ) بود ، در آخر به من گفت : پيغامي از كشور شما رسيده ، رودخانه مصيبت وسيل دارد . من حدس زدم منظورش رود زرد ( هوانگ خِه ) است . وزير سلطان گفت : همين طور است ، اين مطلب از انگليس دريافت شده است ، او همواره در ايالت « گوانگ دونگ » ( 4 ) انتظار مي كشد ، هر چه را مي شنود با يك نامه مي فرستد ، فوراً چاپ و منتشر مي كند ، و در مملكت آن دين پخش مي كند » .
در ماه چهارم شرق ، ماه جمادي الأول هجري ، با يك وزير اعظم ملاقات كردم ، نام او محمد رسول بود . روز بيست و ششم به زيارت آرامگاه حضرت يوشع رفتم ، در كوهي نزديك درياي سياه قرار دارد .
در ماه پنجم شرق ، روز پنجم از ماه جمادي الثاني هجري ، به ضيافت سلطان در ميدان مشق « او سي گدا » ( 5 ) ( اوسكودار ) رفتم ، به خاطر مراسم ازدواج خواهر سلطان ، سرگرمي هاي كمياب و عجيب و غريب بي شماري ديدم . همچنين يك كشتي بادي ( بالون ) ( 6 ) را كه به آسمان رفت مشاهده كردم ، يك نفر داخل آن قرار داشت . پوشش هوايي آن شبيه هندوانه ، شكل آن گرد بود ، با استفاده از باد از زمين بلند مي شد ، داخل پوشش آن پر از باد بود ؛ مانند دميدن هوا در يك مثانه كامل . كشتي انسان را به هوا بلند كرد ، به جايي رفت كه چشم نمي توانست ببيند ، بالأخره مسافتي طولاني دور شد كه حتي چشم نيز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Ge Lai tuo .
. Wusige Duo Li .
. A Er Le Fu Bai Kai .
. Guang Dong .
. Wu Si Gu Duo .
6 . لازم به ذكر است كه بالون در 5 ژوئن 1783 ميلادي اختراع شد . ( م )
192 |
نمي ديد ، مردم مي گفتند : در زمان هاي معمولي يك شبانه روز در آسمان مي ماند ، مجدداً در محل صعود فرود مي آيد ، يا اندكي دورتر از محل صعود . اين دفعه كشتي عاقبت مراجعت نكرد ، هنوز خبري از آن ندارم ، نمي دانم كجا به زمين نشست .
در ماه ششم از شرق ( چين ) ، روز بيستم از ماه رجب هجري ، من از طريق رسول تقاضاي ورقه ( بليت ) سلطان كردم ، « جَبّه خانه » ( 1 ) را سياحت كردم ؛ مانند « بيمارستان سلطنتي » در چين است . نگهبان عمارت چون ورقه سلطان را ديد ، همه درهاي انبار اسناد و اموال دولتي را گشود . آن روز ، من در ميان آن ، عجايب زياد و بي اندازه مشاهده كردم ؛ مانند شن هاي رود گنگ بي شمار بود ، كه نمي توانستم شمار آن ها را به خاطر بسپارم » .
شيخ يوسف مافوچو در مسير سفر دريايي به استانبول ( يي سي جوان بو ) ، از شهر « كانگ پوساكي » ( 2 ) ( لي بوساغ ) و « قلي بالا » ( 3 ) ( گلي بولي ) نيز عبور كرد . اين شهرِ ساحليِ درياي مديترانه از فاصله دور در مقابل هم قرار دارند . روز سوم ماه نخست سال 1845 ميلادي به شهر استانبول مقصد اين سفر رسيد .
مافوچو در رساله « يادداشت هاي سفر به خانه خدا » به دقّت شرايط جغرافيايي استانبول را ، كه در ساحل درياي مرمره و در محل تلاقي درياي سياه و درياي مديترانه قرار دارد ، شرح داده است . اين سه شهر ساحلي ؛ يعني اوسكودار ( اوسيق دولي ) ، اسلامبول ( قسطنطنيه ) و گراد با فاصله نسبتاً زياد در دو سوي تنگه ، روبروي هم قد برافراشته اند .
مافوچو در خلال سياحت و گردش در استانبول ، به آرامگاه حضرت يوشع ( عليه السلام ) اداي احترام كرد ؛ و به عنوان يك مسلمان چيني در جشن ازدواج خواهر سلطان حضور يافت ؛ نمايش كشتي بادباني بر فراز دريا ـ كه بيانگر فنون عالي و ممتاز دريانوردي ترك ها بود ـ را تماشا كرد و با معرفي سلطان عبد المجيد ، از « بيمارستان سلطلنتي » ديدن نمود ، و به طور كلي اشياي گوناگون عجيب و غريب و كميابي را تماشا كرد .
با مطالعه متن سفرنامه ، به نظر مي رسد كه واژه « جَبّه خانه » نمي تواند به معناي « بيمارستان سلطنتي » باشد . به احتمال زياد آن مكان موزه نگهداري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Zhuan Bu Ha Nai .
. Kang Pu Sai ji .
. Ge Li Bo Lu .
193 |
اشياء و لوازم خاندان سلطنتي بوده است ، و چيزي شبيه موزه « تاشو اين » محل نگهداري اشياي عتيقه خاندان سلطنتي ژاپن است .
ورود به بيت المقدس :
« در ماه هفتم تقويم شرق ( چين ) ، روز پنجم ماه شعبان هجري ، از استانبول خارج شدم . روز بيست و چهارم وارد شهر « لودوسي » ( 1 ) شدم ، جزيره اي در ميان درياي روم ( مديترانه ) است . همسفران من حدود هفده نفر بودند . يهودي هم بود . عازم زيارت « خانه پاك و پاكيزه » ( بيت المقدس ) بوديم . شامگاه از جزيره رودس خارج شديم .
ماه هشتم تقويم شرق ، روز اوّل ماه رمضان هجري ، به « ديتوسيل » ( 2 ) در جزيره دريايي « گوبولوسي » ( 3 ) ( قبرس ) رسيديم . آرامگاه خاله پيامبر « امّ مليح » ( 4 ) را زيارت كردم . روز سي ام ( شعبان ) به آخر رسيده بود . از داخل شهر خبر رسيد هلال نو ماه رمضان رؤيت شده است . شامگاه آن روز حركت كرديم ؛ بنابراين ، روزه نگرفتم . روز هفتم به « يافو » ( 5 ) رسيديم ، روز سوّم حركت كرديم ، يك روز و نيم در سفر بوديم ، روز يازدهم ماه رمضان به « خانه پاك وپاكيزه » ( بيت المقدس ) رسيديم » .
شيخ يوسف مافوچو شش ماه در قسطنطنيه اقامت كرد و به عنوان يك مسلمان از سرزمين چين مورد پذيرايي صميمانه و گرم مقامات دولتي قرار گرفت و اين امر گوشه اي از روابط دوستانه ميان مردم تركيه و چين را نشان مي دهد .
مافوچو در ابتداي ماه هفتم آن سال ، وارد جزيره رودس ( شهر لودوسي ) شد با بيش از هفده نفر از يهوديان همسفر بود ، در مسير خود از جزيره قبرس ( گوبولوسي ) و يافا و ديگر شهرها گذشتند . هدف اين مسافرت زيارت « خانه پاك و پاكيزه » در شهر مقدس اورشليم بود .
« خانه پاك و پاكيزه در شهر قدس ، بر فراز كوهي است . طول آن از جنوب تا شمال ، پنجاه تا شصت گام است ؛ عرض آن از شرق تا غرب ، چهارصد و سي گام است . سنگ معلّق در ميان آن است ، در قسمت پايين آن يك عمارت بزرگ دارد ؛ بنايي بسيار زيبا است و در عصر حكومت بني اميه بنا شده و شكل آن هشت ضلعي است . چهار در ، و چهار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Lu Du Xi .
. Di tu Zi Le .
. Gu Bu Lousi .
. Wen mu mi Lai ha .
. Ya Fu .
194 |
پنجره دارد . هر ضلع آن بيش از سه « جانگ » پهنا دارد . سنگ معلق بزرگ است ، محيط آن حدود چهار « جانگ » است ، بيش از پنج « چي » از زمين فاصله دارد . وسط آن حفره اي دارد . بر روي آن نشاني از جبرئيل است . پايين آن ردّپاي پيامبر در شب معراج قرار دارد . كنار آن حفره اي است ، متعلق به اسب شب معراج ، ( بُراق ) برابر آن نيز حجره مانندي است ، مساحت آن گنجايش بيست نفر را دارد . در ميان آن اتاق آرام ، ( محراب ) مريم و زكريا قرار دارد » .
منظور از « خانه پاك و پاكيزه » همان مسجد صخره است كه در سال 691 ميلادي بنا گرديد . واژه « قدس و مقدس » در زبان عربي به معناي « پاك و پاكيزه » است . دانشمند و مؤلف معروف اسلامي چين « وانگ داي يو » ( 1584 تا 1670 م ) در كتاب « چينگ جن داشوئه » ( 1 ) چنين مي نويسد : « دين اسلام ، جوهري پاك و پاكيزه دارد ، اساس آن حقيقت و درستي است . پاك و پاكيزه است و كثيف و آلوده نيست . مستقيم و واقعي ؛ يعني بي طرف ( عادلانه ) ، راه راست عادلانه و بي آلايش در ميان سرزمين ها رواج و گسترش مي يابد ؛ مانند لوبيا و ارزن ( حبوبات ) در ميان آب و آتش . . . » .
قديمي ترين مسجد در شهر « چوان جو » ( 2 ) در استان « فوجيان » ( 3 ) چين نيز « چينگ جينگ » ( 4 ) ( پاك و پاكيزه ) نام دارد .
نقل مي كنند كه پيامبر اسلام ، حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) شبي در سن پنجاه و دو سالگي ، كه به سبب تبليغ اسلام مورد اذيت و آزار شديد مشركان قريش قرار گرفت ، غمگين و ناراحت شد . فرشته آسماني ، جبرئيل ، از آسمان فرود آمد و او را با خود به سوي آسمان ها رهنمون شد ، مكّه را ترك كردند و از راه مدينه به بيت المقدس رفتند و از نوك كوهي در محل مسجد صخره كنوني با كمك اسب آسماني ( براق ) به آسمان ها رفتند . به سرعت سعود كردند ، و به بالاترين طبقات آسمان ها عروج نمودند . در فاصله اي به اندازه « قاب قوسين » به لقاي پروردگار متعال مفتخر شد و خدا با او سخن گفت . در طبقات هفت گانه آسمان سير و سفر كرد . انبياي بزرگ را ملاقات كرد و به چشم خويش « بهشت » و « دوزخ » را ديد و سپيده دم به شهر مكّه بازگشت .
قرآن مجيد در سوره بني اسرائيل ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ. Qing Zhen Da Xue .
. Quan Zhou .
. Fu jian .
. Qing jing .
195 |
آيه نخست ، اين حادثه را چنين بيان مي كند :
{ سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ } . ( 1 )
كتاب « قصيدة البرده » اين ماجراي شگفت انگيز حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را چنين سروده است :
تو در ليلة المعراج
مسجد الحرام و مسجد الاقصي را در نور ديدي
تو همچون ماه تابان و روشني
كه در شب تيره و تار سير مي كند .
يوسف ماجو ( 1640 تا 1711 م ) يكي ديگر از نويسندگان و دانشمندان بر جسته مسلمان چين در كتاب « چينگ جن جي نان » ( 2 ) در بخش « مدح پيامبر » حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را اين گونه مدح و ستايش كرده است : « حمد و سپاس خداوند بلند مرتبه اي را كه همه اشياء در دست قدرت اوست . تاريكي و روشنايي را خلق كرد و بنده اش را به مرتبه قرب خود مفتخر گردانيد و او را از تمام آسمان ها و افلاك بالاتر برد . سنگ معلّق ( آويخته ) ، گواه جاودانه اي است ، تا اين كه همه ترديدها و سوء تفاهم ها را دور كند .
بعدها مسلمانان در مكان عروج پيامبر اسلام « چينگ جينگ شي » ( 3 ) ( خانه پاك و پاكيزه = مسجد صخره ) را بنا كردند ، تا ياد و خاطره اين واقعه را براي هميشه گرامي بدارند . البته برخي همواره درباره معجزه معراج حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) ترديد كرده اند ، مافوچو ضمن غلبه بر اين شك و ترديدها در كتاب خود با عنوان « جي نان يائويان » ( 4 ) با تأكيد مي گويد : « واقعه معراج ، يك كار خارق العاده جاويدان است ، پيامبر نيز يك انسان خارق العاده جاويدان است ، كار خارق العاده جاويدان ، مسلماً از انسان خارق العاده جاويدان سر مي زند ؛ انسان خارق العاده جاويدان مسلماً كار خارق العاده جاويدان انجام مي دهد . . . در نتيجه توصيف دقيقي از « صخره معلق » بيان مي كند .
« مسجد الاقصي در دويست و پنجاه گامي قبّة الصخرة قرار دارد » . طول آن حدود يك صد و پنجاه گام است . فاصله در ( دروازه ) تا محراب حدود سي و پنج « جانگ » است ، صخره معلق در شرق مسجد است كه مغاري دارد . بعضي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسراء : 2 ـ 1
. Qing Zhen Zhi nan .
. Qing jing Shi .
. Zhi Nan Yao Yan .
196 |
مي گويند اينجا مكان عروج پيامبر است . مردم مي گفتند معبد سليمان در زير قبّة الصخره قرار دارد ، همچنين مي گفتند در بيرون ، من نتوانستم بفهمم .
آرامگاه داود در غرب شهر قرار دارد ، با فاصله حدوداً دو لي ، در فاصله اي بيش از يك لي از شهر ، چشمه اي كه ايوب بر آن پاي نهاد قرار دارد ، با فاصله يك « تينگ » و نيم از شهر قدس ، آرامگاه حضرت عزير قرار دارد ، در غرب مسجد قبة الصخره كوه طور قرار دارد ، در دامنه كوه ، آرامگاه [ مادر ] حضرت مريم قرار دارد . نصراني ها ، با وجود اين ، مانع ديدار و تماشاي مؤمنين نمي شوند . بر فراز كوه ، محلّ عروج حضرت عيسي به آسمان قرار دارد . آرامگاه لبيد بن ربيعه نيز در آنجا است . آرامگاه پيامبران زيادي در اين مكان است ، اما من علائم و آثار آن ها را نديدم . در شرق كوه قدس ، با فاصله تقريباً چهار « تينگ » ، آرامگاه حضرت موسي است . بعداً افراد در آنجا معبد و قصري را بنا و ترميم كردند ، امّا هيچ انساني داخل آن ساكن نبود ، آن مكان را « صيون » مي نامند ، فرامين درخشان پيامبران در آن است ، يهود اعتقاد و باور ندارد . در جنوب قدس ، با فاصله تقريباً چهار « تينگ » ، شهري قرار دارد كه نام آن را « خليل » گويند ، در داخل آن آرامگاه حضرت ابراهيم نياي پيامبران قرار دارد ، آرامگاه هاي بعدي در جوار آن است . همچنين آرامگاه حضرت يعقوب ، و آرامگاه حضرت يوسف وجود دارد ، آرامگاه هاي ديگري نيز در مسجد عمر قرار دارد ، من همه را مشاهده كردم . در شمال خليل ، با فاصله تقريباً يك « تينگ » روستايي به نام « قلقيليه » است . در آن آرامگاه حضرت يونس قرار دارد . در موصل نيز آرمگاه حضرت نوح واقع است و آرامگاه حضرت لوط ، در نزديكي شهر الخليل است . شنيدم كه شهر ديگري است با فاصله فقط يك « تينگ » ، اما در آن دو مكان ، موفق به گردش و تماشا نشدم ؛ زيرا در آن منطقه در حال حاضر جنگ و نزاع وجود دارد ، ندانستم سبب آن چيست ، فردي را پيدا كردم تا مرا به آن سمت هدايت كند ، حتي چيزي دادم ، هيچكس نمي رود ، حتي مرا نيز مانع شدند . روز بعد ، با پاي پياده به « خانه پاك و پاكيزه » ( مسجد الاقصي ) مراجعت كردم ، خيلي خسته و كوفته شدم » .
مسلمانان جهان با كمال احترام اورشليم را « شهر مقدس » ( بيت المقدس )
197 |
مي نامند . اين مكان نه تنها داراي آثار و ابنيه باستاني مشهور در جهان ؛ مانند مسجد الاقصي ، قبّة الصخرة ، مسجد عمر ، « صخره معلّق » و ديگر مراكز است ، بلكه آرامگاه گروه زيادي از پيامبران بزرگ الهي و صحابه و علماي دين است .
نام شخصيت هاي تاريخي مذكور در « يادداشت هاي سفر به خانه خدا » جملگي در كتاب هاي مقدس آسماني ذكر شده اند . يكي از اين پيامبران شناخته شده براي مردم ، حضرت سليمان ( عليه السلام ) است كه پادشاه بني اسرائيل در قرن دهم قبل از ميلاد بوده . دوران سلطنت وي عصر رونق و شكوفايي مملكت بني اسرائيل بود . او تعداد زيادي از مردمان و سربازان را بسيج و معبد بزرگي بنا كرد . براي اطلاع بيشتر به كتاب « تورات . سفر سموئيل » مراجعه كنيد .
نقل مي كنند كه حضرت داود ( عليه السلام ) در قرن يازدهم قبل از ميلاد ، قبايل گوناگون بني اسرائيل را متحد كرد و يك مملكت بزرگ تأسيس نمود و پايتخت آن را اورشليم قرار داد .
چندين بار به قبايل همسايه لشكركشي كرد و بر دامنه قلمرو خود افزود .
درباره جمله « چشمه اي كه ايّوب بر آن پاي نهاد » نيز بايد گفت : ايوب ( عليه السلام ) يكي از پيامبران الهي بود ، مبتلا به مصيبت و رنج و بيماري لاعلاج شد ، پوست بدنش فاسد و گنديده شد ، بسيار بردبار و صبور بود ، كمترين ناله و رنجش اظهار نمي كرد ، سرانجام خداوند به او وحي كرد تا پاي بر زمين بكوبد ، چشمه زلالي فوران كرد ، به محض اين كه خود را با آب چشمه شستشو داد ، پوستش براق و لطيف و به حالت اوّليه برگشت .
عبارت « آرامگاه مادر » در دامنه كوه طور نيز به محل دفن حضرت مريم ( عليها السلام ) يا همان « مريم مقدس » اشاره دارد . در كتاب مقدس انجيل از مادر عيسي ( عليه السلام ) نام مي برد و كتاب « انجيل عهد جديد » نيز او را « دختر باكره » خطاب مي كند . روح مقدس در او دميده شد و او حضرت عيسي ( عليه السلام ) ، نجات دهنده بشر را به دنيا آورد . در اين رساله نيز از « محل عروج عيسي به آسمان » بر فراز كوهي ياد شده است .
مسيحيان حضرت عيسي ( عليه السلام ) را « نجات دهنده » خودقلمداد مي كنند . چنين روايت مي كنند كه در عصر فرمانروايي روم باستان ، حضرت عيسي ( عليه السلام ) تعاليم « انجيل » را ابلاغ و منتشر كرد و يكي از
199 |
پيروانش به نام يهودا به او خيانت كرد ، فرمانرواي روم دستوردادكه او را به صليب بكشند ، روحش به بهشت پرواز كرد .
اسلام معتقد است كه او را به صليب نكشيدند ، بلكه به هنگام تعقيب وي از سوي دشمنانش ، او ( روحاً و جسماً ) به آسمان عروج كرد . از اين رو ، مافوچو مي گويد : « فرامين روشن پيامبران در آن است ، يهود اعتقاد و باور ندارد » . يعني يهوديان به حضرت عيسي ( عليه السلام ) و عروج او به آسمان ايمان ندارند .
مقصود از جمله « نياي پيامبران ابراهيم ( عليه السلام ) » در يادداشت هاي مافوچو اين است كه حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) جدّ پيامبران زيادي محسوب مي شود . اسماعيل و اسحاق ( عليهما السلام ) فرزندان او هستند . ريشه « عيد قربان » در آيين اسلام نيز به زمان حيات ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) بر مي گردد . خداوند براي آزمايش ميزان صداقت و خلوص نيّت ابراهيم ( عليه السلام ) به وي دستور داد كه فرزندش اسماعيل ( عليه السلام ) را در راه او قرباني كند ، ابراهيم ( عليه السلام ) از بوته آزمايش سربلند بيرون آمد و صداقت و اطاعت خود را ثابت كرد . در نتيجه ، خداوند دستور داد گوسفندي را به جاي اسماعيل ( عليه السلام ) قرباني كند و اين عمل سنّت نسل هاي بعد قرار گرفت .
درباره عبارت « در موصل هم آرامگاه نوح قرار دارد » بايد گفت كه در كتاب مقدس « تورات ـ سفر پيدايش » چنين آمده است : وقتي كه پروردگار امر كرد كه باران و سيلاب گيتي را فرا گيرد ، حضرت نوح به فرمان خداوند ، يك كشتي بزرگ ساخت ، و همه خانواده و پيروانش به همراه يك جفت از همه جانوران در آن كشتي پناه گرفتند . پس از اين كه مصيبت سيلاب بر طرف شد ، انسان ها و حيواناتِ داخل « كشتي نوح » بار ديگر به زاد و ولد در جهان پرداختند .
بازگشت به مصر :
« ماه هشتم از تقويم شرق ( چين ) ، روز بيست و پنجم ماه شوال هجري ، از « خانه پاك و پاكيزه » ( بيت المقدس ) خارج شدم . روز بيست و ششم به « يافو » رسيدم ، سوار كشتي شدم و به « دمياط » رسيدم . بي درنگ من همراه با جماعت حركت كردم ، نصف شب روز بيستم ، به يك كرانه لم يزرع رسيديم ، آن مكان محل قرنطينه افراددوردست بود . صاحب كشتي در آن ساحل لنگر انداخت ، قصد داشت از قرنطينه فرار كند ، امّا آرزويش بر
200 |
آورده نشد ، حتي بدبختي و مصيبت به من نزديك شد ، نزديك بود بميرم . همراهانم رفته بودند . من دو شب در شن زار كنار دريا بودم ، يك نفر را نديدم ، نه غذا داشتم ، نه آب آشاميدني و نيز نمي دانستم ازكدام راه بروم ، بعداً همراهان درجستجوي من آمدند ، بنابراين به قرنطيه رفتم ، پانزده روز در آن اقامت كردم ، كه مدت زمان معين و محدود آن بود » .
يوسف مافوچو پس از ترك بيت المقدس از راه يافا با كشتي به دمياط رفت . اين مكان به خاطر شيوع بيماري واگير محل قرنطينه بود . ناخداي كشتي قصد داشت از آن محل دوري گزيند ، اما مقصودش برآورده نشد ، و موجب شد مؤلف « به بدبختي و مصيبت دچار گردد كه نزديك بود هلاك شود » ، بعداًمجبور شد با پاي خود به قرنطينه برود ، و در آن مكان پانزده روز اقامت كند .
ادامه دارد . . .
* پي نوشتها :