بخش 12
مشکلات حاجیان از زبان سفرنامه نویسان
145 |
ميقات حج - سال دهم - شماره چهلم - تابستان 1381
خاطرات
146 |
مشكلات حاجيان از زبان سفرنامه نويسان
سيدعلي قاضي عسكر
همه ساله در موسم حج ، وزارت حجّ عربستان سعودي ، كنگره اي بين المللي برگزار مي كند ، موضوع كنگره سال گذشته ( حجّ 1380هـ . ش . ) « الحجّ في الأدب » تعيين شد و براي ارائه مقاله ، موضوعاتي ؛ از جمله بررسي « مشكلات حاجيان » ، مشخص گرديد .
نويسنده ارجمند اين نوشتار ، با ارائه مقاله خود با عنوان « مشكلات حاجيان از زبان سفرنامه نويسان » در اين كنگره شركت كردند ، پس از بررسي مقالات وارده توسط هيئت علمي ، مقاله ايشان در شمار مقالات برتر معرّفي و توسّط نويسنده در كنگره خوانده شد . از آنجا كه محتواي مقاله براي خوانندگان مي تواند سودمند واقع شود ، لذا اولين بخش از برگردان فارسي آن را به خوانندگان ارجمند تقديم مي داريم . « ميقات حج »
پيشگفتار
حج ، از ديرباز داراي اهميت ويژه اي در ميان ايرانيان بوده است . تاريخ نگار قرن چهارم ، مسعودي ( م 346 هـ . ق . ) ، در اين زمينه مي نويسد :
« ايرانيان قديم به احترام خانه كعبه وجدّشان ابراهيم ( عليه السلام ) و هم توسل به هدايت او و رعايت نسب خويش ، به زيارت بيت الحرام مي رفتند وبرآن طواف مي بردند . و آخرين كس از ايشان كه به حج رفت ، ساسان پسر بابك ، جدّ اردشير بابكان ، سرملوك ساساني بود . ساسان پدر اين سلسله بود كه عنوان از انتساب او دارند .
147 |
چون ملوك مرواني كه انتساب از مروان دارند و خليفگان عباسي كه نسبت به عباس بن عبدالمطّلب مي برند . و چون ساسان به زيارت خانه رفتي ، طواف بردي و بر چاه اسماعيل زمزمه كردي ، گويند به سبب زمزمه اي كه او و ديگر ايرانيان بر سر چاه مي كرده اند ، آن را زمزم گفته اند و اين نام معلوم مي دارد كه زمزمه ايشان بر سر چاه مكرّر و بسيار بوده است .
يك شاعر قديمي در اين زمينه گويد :
ايرانيان از روزگاران قديم بر سر زمزم ، زمزمه مي كرده اند
و يكي از شاعران ايران پس از ظهور اسلام به اين موضوع باليده ، ضمن قصيده اي گويد :
و ما از قديم پيوسته به حج خانه مي آمديم
و همديگر را در ابطح به حال ايمني ديدار مي كرديم
و ساسان پسر بابك همي راه پيمود تا به خانه كهن رسيد
كه از روي دينداري طواف كند ، طواف كرد
و به نزد چاه اسماعيل كه آب خواران را سيراب مي كند زمزمه كرد .
ايرانيان در آغاز ، مال و گوهر و شمشير و طلاي بسيار به كعبه هديه مي كردند . همين ساسان پسر بابك ، دو آهوي طلا و جواهر با چند شمشير و طلاي فراوان هديه كعبه كرد كه در چاه زمزم مدفون شد .
برخي از مؤلفان تاريخ و ديگر كتبِ سرگذشت ، بر اين رفته اند كه اين چيزها را جرهميان به هنگام اقامت در مكه هديه كرده اند [ و حال آن كه ] جرهميان مالي
148 |
نداشتند كه اين چيزها را بديشان نسبت دهند ، شايد از ديگران بوده است و خدا بهتر داند . » ( 1 )
از اين تاريخ تا سال 438 هـ . ق . كه ناصرخسرو قباديانيِ اسماعيلي مذهب ، ( 394 ـ 481 هـ . ق . ) به حج رفته و گزارش سفر خود را به رشته تحرير درآورده است ، هيچ اثر مكتوبي از حج و چگونگي حج گزاري ايرانيان در دست نيست . البته در اشعار برخي شاعران قرن سوّم و چهارم از مكّه و حرم نام برده شده ، كه حكايت از حضور اين نام ها در ادبيات آن عصر دارد .
رودكي قديمي ترين شاعر فارسي ( م329 ـ 330 هـ . ق . ) نخستين كسي است كه نام كعبه را در اشعار خود آورده و چنين مي گويد :
مكّي به كعبه فخر كند مصريان به نيل * * * ترسا به اسقف و علوي به افتخار جدّ
و در جاي ديگر مي گويد :
از كعبه كليسا نشينم كردي * * * آخر در كفر بي قرينم كردي
بعد از دوهزار سجده بر درگه دوست * * * اي عشق چه بيگانه ز دينم كردي ( 2 )
همچنين « بسام كورد » كه يكي ديگر از شاعران قرن سوم در عهد يعقوب ليث بوده ، قطعه اي پنج بيتي در مدح يعقوب و شكست عمار خارجي سروده كه در آن آمده است :
مكّه حرم كَرد عرب را خداي * * * عهد تو را كرد حرم در عجم
هركه درآمد همه باقي شدند * * * باز فنا شد كه نديد اين حرم ( 3 )
با گذشت زمان ، اين فرهنگ توسعه يافت و بسياري از شاعران فارسي زبان اشعاري را در خصوص مكه و مدينه سرودند و يا در اشعار خود به نوعي از كلمات مرتبط با حرمين شريفين بهره گرفتند ؛ مانند :
به موقف عرفات و به مجمع عرصات * * * به حشر و نشر و بقا و لقا و حور و قصور
به قدس و كعبه و جودي و يثرب و عرفات * * * به حق زمزم و ركن و مقام و مسجد نور ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مروج الذهب ، ترجمه پاينده : 1 ، ص236
2 . حج در آيينه شعر فارسي ، ص21
3 . همان .
4 . حج در آيينه شعر فارسي ، ص36
149 |
پس از ناصرخسرو ، بيشترين سفرنامه هاي حج در حوزه ادبيات فارسي ، به دوره صفويه و سپس قاجاريه مربوط مي شود كه به دليل رشد فرهنگي مردم و عزيمت طبقات مختلف ، به خصوص علما و دانشمندان و نيز صاحب منصبان حكومتي و علاقه آنان به ثبت اطلاعات و خاطرات تلخ و شيرينِ سفر حج ، اقدام به نوشتن سفرنامه نموده اند . طبيعي است كه تخصص علمي و گرايش هاي فكري نويسندگان در محتواي سفرنامه ها نقش داشته است . برخي به ثبت اطلاعات تاريخي و جغرافيايي پرداخته اند و بيشترين هدف آن ها اين بوده است كه حاجيان بعدي را راهنمايي كنند تا كمتر ناراحتي و سختي ببينند . بعضي به تشريح و توصيف منازل و اماكن ميان راه پرداخته اند و برخي ديگر اوضاع اجتماعي و رفتاري مردم زمان خود را ترسيم كرده اند .
تفاوت ديدگاه نويسندگان ، موجب شده تا در مجموع ، اطلاعات نسبتاً جامعي از آن دوره به دست آيد . سفرنامه نويسان به دليل در دست نبودن وسايل نقليه تندرو و فقدان راه هاي ارتباطي ، مانند امروز ، گاهي ناچار مي شدند زمان بيشتري را در محل ها و مكان هاي ميان راه بمانند و همين مسأله موجب مي شد تا كاوش بيشتري كرده ، اسامي و ويژگي هاي آن مناطق را به دقت ثبت كنند ، ليكن در عين حال به خاطر اخذ اطلاعات از اشخاص ، گاهي در ثبت اسامي اماكن و يا گزارش ويژگي هاي اخلاقي و اجتماعي مردم آن دوره و شهرها و روستاها ، اشتباهاتي كرده اند كه با مراجعه به منابع معتبر مي توان آن را اصلاح كرد .
برخي سفرنامه ها نيز به دليل منظوم بودن از ويژگي هايي برخوردارند كه مي توان از كتاب فتوح الحرمينِ محيي لاري در قرن دهم و نيز سفرنامه منظوم يك بانوي اصفهاني در قرن دوازدهم ياد كرد . ( 1 )
سفرنامه نويسان معمولاً بخشي از سفرنامه خود را نيز به بيان سختي ها و دشواري هاي طاقت فرساي زمان خود اختصاص داده اند كه بررسي تطبيقي آن ها و مقايسه آن با وضعيت فعلي ، دور از فايده و لطف نيست .
گرچه حاجيان علي رغم علم به اين مشكلات و سختي ها ، به دليل عشق و علاقه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين دو سفرنامه توسط فاضل ارجمند آقاي رسول جعفريان تحقيق و به چاپ رسيده است .
150 |
وافري كه به حج داشتند ، هرگز دست از سفر برنداشته ، براي انجام اين فريضه الهي عازم ديار يار مي شدند .
حافظ شيرازي در اين باره مي گويد :
در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم * * * سرزنش ها گر كند خار مغيلان غم مخور ( 1 )
ما در اين نوشتار برآنيم تا از زبان سفرنامه نويسان ، پاره اي از دشواري ها و تلخي ها و ناكامي هاي سفر حج را بازگو كنيم :
1 ـ سختي و دشواري راه هاي ارتباطي
دشوار بودن راه هاي ارتباطي ، يكي از مشكلات جدّي حاجيان در گذشته بوده كه در سفرنامه ها و اشعار شعراي فارسي از آن فراوان سخن گفته شده است .
خاقاني در اين زمينه مي گويد :
گر زخم يافته است از رنج باديه * * * ديدار كعبه مرحم راحت رسان شده
و در جاي ديگر نگراني خود در اين زمينه را چنين توصيف مي كند :
ساربانا به وفا بر تو كه تعجيل نماي * * * كز وفاي تو ز من شكر موفا شنوند
حاش لله اگر امسال ز حج وامانم * * * نز قصور من و تقصير تو حاشا شنوند
دوستان يافته ميقات و شده زي عرفات * * * من به فيد و زمن آوازه به بطحا شنوند ( 2 )
انوري ( م 583 هـ . ق . ) نيز مي نويسد :
خوان خواجه كعبه است و نان او بيت الحرام * * * نيك بنگر تا به كعبه جز به رنج تن رسي
بر نبشته بر كران نان او خط سياه * * * لم تكونوا بالغيه اِلاّ بشقّ الأنفس ( 3 )
خواجوي كرماني مي گويد :
به راه باديه هركس كه خون نكرد حلال * * * حرام باد مر او را وصال بيت حرام ( 4 )
مولوي مي گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ديوان حافظ ، ص112
2 . ديوان خاقاني : 102
3 . حج در آئينه شعر فارسي : 44
4 . ديوان خواجوي كرماني : 33
151 |
عزت مقصد بود اي ممتحن * * * پيچ پيچ راه و عقبه و راهزن
عزت كعبه بود آن ناحيه * * * دزدي اعراب و طول باديه ( 1 )
سعدي مي گويد :
ساربانا جمال كعبه كجاست * * * كه بمرديم در بيابانش ( 2 )
و جامي مي گويد :
گرآري رو در آن كعبه چو ريگ گرم زير پا * * * سپردن بايدت سر كوه آتش در بيابانش ( 3 )
يكي از مشكلات جدي ميان راه ، وزيدن بادهاي گرم سياه و خطرناك بوده كه به سموم باديه شهرت يافته و همگان را به مشقت واداشته و گاهي نيز موجب مرگ حاجيان شده است .
نويسنده كتاب « تمدّن اسلامي » طيّ گزارشي از تلفات حاجيان در مسير حج نوشته است :
به سال 402 هـ . ق . باد سياه بر كاروان حجاج وزيد و راه آب را گم كرده ، بسياري هلاك شدند ، گويند ظرف آبي به صد درهم رسيد . ( 4 )
مير سيد احمد هدايتي نيز در سفرنامه خود مي نويسد :
دو روز قبل ، شصت ـ هفتاد نفر همين جا ( در جدّه ) دچار باد سام شده و تلف شدند . ( 5 )
نزاري ، عشق و شور رسيدن به كعبه را آنچنان توصيف مي كند كه سموم باديه در ره وصل به معشوق ، از سايه طوبي وي را خوش تر است :
روندگان ره كعبه را ز غايت شوق * * * سموم باديه خوش تر ز سايه طوبي ( 6 )
سنايي برخي از دشواري هاي راه و مشكلات مسير را در شعر خود اين چنين ذكر مي كند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح مثنوي مولوي ، علامه جعفري ، ج12 ، ص432
2 . غزليات سعدي ، ص215
3 . ديوان جامي ، ص49
4 . تمدن اسلامي ، ج2 ، ص54
5 . داستان باريافتگان ، ص150
6 . حج در آئينه شعر فارسي ، ص48
152 |
پاي چون در باديه خونين نهاديم از بلا * * * همچو ريگ نرم پيش باد سرگردان شويم
زان يتيمان پدر گم كرده يادآريم باز * * * چون يتيمان روز عيد از درد دل گريان شويم
از پدر وز مادر و فرزند و زن يادآوريم * * * ز آرزوي آن جگربندان جگر بريان شويم
همرهان حج كرده باز آيند با طبل و علم * * * ما به زير خاك در ، با خاك ره يكسان شويم
قافله باز آيد اندر شهر بي ديدار ما * * * ما به تيغ قهر حج كشته غريبستان شويم
همرهان با سرخ رويي چون به پيش ماه سيب * * * ما به زير خاك چون در پيش مه كتان شويم
دوستان گويند حج كرديم و مي آييم باز * * * ما به هر ساعت همي طعمه دگر كرمان شويم
ني كه سالي صدهزار آزاده گردد منقطع * * * هم دريغي نيست گرما نيز چون ايشان شويم ( 1 )
كوهستاني بودن و عبور از درّه هاي تنگ و جاده هاي باريك از يك سو و وجود بيابان هاي بي آب و علف و شنزارهاي خطرناك ، وضعيت را براي حاجيان بسيار دشوار مي ساخت . مرحوم سيد محسن امين در سفرنامه خود در اين زمينه مي نويسد :
( پس از مدائن صالح و عُلا ) به طرف « ظهرالحمراء » عزيمت كرديم ، راهي بود بسيار سخت ، ميان دو كوه همانند كه به اندازه عبور قطار شتر فاصله بود و مردم به آن كوه « ابوطاقه » مي گفتند و مسير بين آن دو كوه ، شنزاري بود كه پاهاي شتران در آن فرو مي رفت . راه آن سربالايي بود . خيلي ها پياده مي شدند و آن بخش از راه را با فرياد و ناله و صداي طبل طي مي كردند كه شتران را به هيجان آورند تا در راه نمانند يا نيفتند . ( 2 )
حاجيان ايراني براي رفتن به حج ، معمولاً از چهار مسير اصلي استفاده مي كردند :
1 ـ مسير دريايي ، كه از طريق بنادر واقع در خليج فارس به جدّه در عربستان سعودي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ديوان سنايي ، ص416
2 . پابه پاي امين جيل ، فصلنامه « ميقات حج » ، شماره 26 ، ص214
153 |
انجام مي شد و حاجيان با كشتي از بندر بوشهر ، بندرعباس ، بندرلنگه و برخي بنادر ديگر به سمت درياي عمان و اقيانوس هند رفته ، سپس به سمت يمن حركت و از آن جا وارد درياي سرخ شده و سرانجام در بندر جدّه پياده مي شدند .
2 ـ راه دوم مشهور به راه جبل يا نَجْد بوده كه از طريق عراق به جزيرة العرب مي رفتند . اين راه در بعضي از سال ها به اندازه اي خطرناك مي شده كه علما رفتن به حج از اين طريق را تحريم مي كردند . از جمله اين تحريم ها ، فتواي مرحوم آقاي شيخ فضل الله نوري است كه در سال 1320 هـ . ق . صادر گرديده است .
3 ـ راه شام بوده است ، كه حاجيان در دوره صفويه و نيز نيمه دوره قاجاريه از آن استفاده مي كردند و از طريق حلب و دمشق به مدينه وارد مي شدند . اين راه دورتر از راه جبل بوده ليكن به دليل مناظرسرسبز وفراواني آب و آذوقه ، دشواري آن كمتر بوده است .
4 ـ مسير تركيه ، مصر و جدّه ، كه زائران ايراني در اين مسير ابتدا به بادكوبه و تفليس و سپس از طريق درياي سياه به اسلامبول مي رفتند و از آن جا از طريق كشتي و درياي سرخ به بندر ينبع يا جدّه در عربستان وارد مي شدند .
از ميان چهار مسير ذكرشده ، راه جبل كه در دست آل رشيد بوده به دليل فشارها و اذيت ها و آزارهايي كه توسط امير جبل و وابستگان او و نيز عشايري كه در منطقه ساكن و به دزدي و غارت اموال حاجيان عادت كرده بودند ، از سخت ترين راه هاي حج به شمار مي آمده ؛ به طوري كه مرحوم حاج شيخ فضل الله نوري شهيد نهضت مشروطيت ايران ، رفتن از اين راه را تحريم نموده ، در فتوايي چنين مي نويسد :
« . . . اليوم اقدام به استطراق از راه جبل ذهاباً و اياباً ، مظنون الضرر مالاً و عرضاً و نفساً بلكه مقطوع الضرر است و در اين صورت استطراق حرام است و بالفرض اگر كسي دعوي نمايد عدم القطع بل عدم الظن به ضرر را ، فلا اقلّ من الاحتمال العقلايي ، و هذا يكفي في حرمة الإقدام . . .
و من حسن الاتفاق آن كه داعي ، وقتي به نجف اشرف و عتبات عاليات مشرف شده و به زيارت علماي اعلام و حجج اسلام آن بقاع شريفه مرزوق شدم ، ديدم كه تمام آقايان از كثرت تظلّمات حاج و تراكم شهادات آن ها بر واردات ، متفق الكلمه حكم به حرمت و منع استطراق از طريق جبل ذهاباً و اياباً فرموده اند ،
154 |
به نحوي كه ابداً مورد شبهه نمانده و اين مطلب خود حقيقتاً شاهد قوي است بر واقعيت اين حكم و رضاي صاحب شريعت بر آن و پرواضح است كه مخالفت احكام اين جمع از علماي اعلام حرام است . ( 1 )
دلايل اين تحريم ناامني راه ها ، قتل و غارت اموال حاجيان ، بدرفتاري حمله داران ، رشوه گيري راهداران و برخورد بسيار خشن و نامناسب آنان با حجاج بيت الله الحرام بوده است .
2 ـ حمل و نقل نامناسب
مشكل ديگر حاجيان نبودِ وسيله نقليه مناسب بوده است . در بسياري از جاده ها عبور و مرور بسيار كم بوده و بيشتر نيز از چهارپايان و به خصوص شتر استفاده مي كردند . دختر فرهاد ميرزا در سفرنامه خود مي نويسد :
. . . از بي شتري و حركت آهسته شتر ، به حدي بر حجاج بد مي گذرد كه از قوه تحرير و تقرير خارج است . ( 2 )
حاج شيخ جعفر ترشيزي به امين الدوله گفته بود كه :
در راه جبل ، نيمه شبي كه روي شتر به تهجّد مشغول بوده ، از سرين مركب سُريده ، نماز را نبريده ، از قافله بازمانده . . . تقدير آن قدر مساعد بوده است كه خورجين شيخ هم با خودش به زمين افتاده . . . در اين حال ، عربي سوخته سياه از راه مي رسد . . . تفقّدي از حالش كرده ، رحمت مي آرد . . . مي رود از يورت و مسكن خودش شتري و مرد ديگري مي آورد . . . براي راحت و بستن شكسته ها ، شيخ را در مُضيف قبيله يك اربعين قبول مي كنند و پس از شفا و عافيت به نجف مي رسانند . ( 3 )
معتمدالسلطان ، سقّاباشيِ ناصرالدين شاه ، به نقل نايب الصدر در سال 1305 هـ . ق ، به زائران راه جبل چنين توصيه مي كند :
حاجي بايد توان كجاوه نشيني يا تخت نشيني داشته باشد ، آب هم همراه بردارد كه سخت نگذرد ، طبعاً كساني كه پياده مي آيند يا مي خواهند سربار ديگران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج گزاري ايرانيان در دوره قاجار ، رسول جعفريان ، ص21
2 . فصلنامه ميقات حج ، شماره : 19 ، ص78
3 . سفرنامه امين الدوله ( 1316 هـ . ق . ) ، به كوشش اسلام كاظميه ، ص90
155 |
باشند ، ممكن است جانشان را از دست بدهند . ( 1 )
مير سيد احمد هدايتي در رابطه با بدي راه ها و نبود امكاناتِ لازم مي نويسد :
. . . چهار ساعت به غروب مانده ، قافله حركت كرد و تا غروب در يك دره عريض صعود مي نموديم كه كف آن رمل غلطان و طرفين آن تا چشم كار مي كرد مستور از اُمّ غيلان و انواع و اقسام درخت هاي كهن جنگلي بود . اول شب رسيديم به پاي كوهِ بسيار مرتفعي كه از معبر خيلي تنگ و ناهموار و پرپيچ و خمِ آن بايد بگذريم . مسافرين را تماماً پياده كردند و شترها را در يك قطار رديف نمودند . اين كوه موسوم به « جبل غاير » است و به همين مناسبت اين راه از مكه به مدينه را « طريق غاير » مي گويند . معابر كوه غاير نه فقط تنگ و پست و بلند و پيچ در پيچ است بلكه آن قدر سنگلاخ و پرتگاه دارد و آن قدر طولاني است كه جان مسافر را به لب مي رساند . تا صبح ما و تمام مسافرين پياده مي رفتيم و در هر قدمي شترهاي افتاده و نيمه جان و يا تلف شده در كنار راه مي ديديم و هر شتري كه زمين مي خورد و جمال ها نمي توانستند حركتش دهند ، فوراً بار او را برداشته و آن حيوان را به حال خود گذاشته و مي گذشتند . ( 2 )
سفر با كشتي
گروهي از حاجيان نيز با كشتي به سوي حجاز حركت مي كردند كه كثيف بودن كشتي ها ، كمبود امكانات رفاهي ، امواج خروشان دريا و به هم ريختگي حال سرنشينان ، آنان را تا پاي مرگ مي رساند . برخي نيز سرانجام جان مي سپردند و به ناچار آنان را به دريا مي انداختند و هرگز توفيق آن را پيدا نمي كردند تا به زيارت خانه خدا نائل شوند .
ظهيرالملك كه در سال 1306 هـ . ق . حج گزارده ، در زمينه نامناسب بودن وضعيت داخل كشتي به هنگام محرم شدن در محاذات يَلَمْلَم مي نويسد :
« نجاست است كه از اهل كشتي مي بارد ، الآن در حال احرام اند ، چه احرامي ! كه بدون ساتر و فوطه و همين طور كشف العوره غسل مي نمايند . چه غسلي ! ظرف نجس ، آب نجس ، محل ناپاك ، سبحان الله ، معركه غريبي است . » ( 3 )
مشكل ديگر حاجيان بد رفتاري كاركنان كشتي ها و به تعبير ميرزا عبدالغفارخان نجم الملك منجم باشي ، عمله جات خارجي بود ، حاجياني كه ناچار بودند براي رسيدن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج گزاري ايرانيان در دوره قاجار : 19
2 . داستان باريافتگان : 184
3 . سفرنامه ظهيرالملك ، به كوشش رسول جعفريان ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر پنجم : 255
156 |
به حجاز از كشتي استفاده كنند ، از برخورد بي ادبانه و هتّاكانه برخي از اين كاركنان به شدت در رنج بودند . نجم الملك در اين زمينه مي نويسد :
يك كشتي بود متعلق به پسر مرحوم حاجي زين العابدين تاجر شيرازي ، ساكنِ بمبئي ، عمله جات خارجيِ بسيار بي ادب ، نامعقول ، هرزه و طمّاعي داشت . همه به ظاهر مسلمان بودند ولي از هيچ منكَري روي گردان نمي شدند . مرتكب انواع قبايح بودند و انواع دزدي مي نمودند . با آن كه اين كشتي تازه براي حمل و نقل حجاج داير شده بود و صاحب بيچاره اش ، بسيار اهتمام داشت در اين كه اين كشتي به نيك نامي معروف شود تا حجاج به ميل و رغبت در آن جا وارد شوند و مِن بعد سودها ببرند ، برخلاف رضاي او ، اجزاي نامتناسب و وكلاي غيردلسوز جمعيت ، بسياري از حجاج بدبخت را در وسعت قليلي از انبارها و سطحه كشتي گنجانيدند . چه شرح دهم از سختي كه بر آن جماعت بي چاره گذشت ! جمعي كثير به سبب عفونت هواي انبارها و عدم امكان تدبير در دوا و غذا مريض شدند و بعضي مردند و در آب دريا و شكم ماهي مدفون شدند . ( 1 )
3 ـ رفتار بد و نامناسب حمله داران با حجاج
يكي ديگر از مشكلات جدّي حاجيان ، برخورد نامناسب و غيرانساني بعضي از حمله داران و مطوّفين با آنان بوده است . حمله داران كساني بودند كه از محل سكونت حاجيان ، امورِ آنان را به عهده گرفته ، حاجيان را همراهي مي كردند و به خاطر دستيابي به سود بيشتر ، از هيچ اذيتي فروگذاري نمي كردند . نويسنده سفرنامه « تيراجل در صدمات راه جبل » در اين باره مي نويسد :
جمعي از اراذل و اوباش عرب و عجم كه نه از دين بهره دارند و نه ازانسانيت نصيبي و قسمتي در صدد گوش بُري بندگان خدا برآمده ، نام خود را حمله دار گذاشته ، هرساله جماعتي از ايشان به لباس مكر و حيله در شهرها و دهات ايران مي گردند و مردم را فريب مي دهند كه راه جبل از همه راه ها به حسب امنيت و نزديكي و ارزاني بهتر است و با آن بيچارگان به مقدار معيّن قرار مي دهند كه ايشان را از آن راه ببرند به مكه معظّمه و برگردانند و به مواثيق مؤكّده و عهود متعدّده ايشان را مطمئن كرده به همراه مي برند ، چون به نجف اشرف رسيدند و ثلث اول را دادند كه مصرف آن غالباً قروض حمله دار است كه بهوعده آمدن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فصلنامه ميقات حج ، شماره : 19 ، ص174
157 |
حاج گرفته ، منادي امير حاج فرياد مي كند كه كجاوه به دويست و پنجاه تومان و سرنشيني به صد تومان ، هركس كمتر از اين مقاوله كرده ، كسر آن را از او در راه خواهند گرفت ، پس حاج مذكور به اضطراب مي افتند ، باز آن جماعت ايشان را ساكت مي كنند ، بيچاره ثلث را داده و دستش به جايي بند نيست و اگر به هم بزند ، جز جهاز شتر چيزي ندارد . . . بيچاره به انواع ذلّت در آن جا بايد قرض كند يا اسباب خود را بفروشد و آسوده شود .
. . . پس از بيرون رفتن از نجف و يأس از مراجعت ، اوّل در اكل و شرب چنان تنگي مي گيرند كه هيچ اسيري در هيچ مجلسي به آن شدت نيست . حتي از دادن آب به جهت تطهير و وضو مضايقه مي نمايند . . . . ( 1 )
حاج ميرزا علي اصفهاني در زمينه بدرفتاري حمله داران با حاجيان مي نويسد :
در كظيمه . . . يك نفر از محرمات محترمه از دودمان شاهزادگان تويسرگان در كامراني و جواني از اثر آن فاجعه عظمي مبتلا به ماليخوليا شده و جنين هفت ماه وضع كرده [ خود را ] در بين راه ، در حال حركت ، عكام بي رحم ، عَلي ما نُقِل ، آن معصوم مظلوم را زنده زنده به گور فرستاده ، مادر از مشاهده و استماع اين مصيبت عقل از سرش پريده ، دنيا در نظرش تيره و تاريك شده ، قواي دماغيش مختل گرديد ، اعصابش مريض شد ، مجلّله محترمه كه اگر در وطنش مخاض عارض مي شد ، هزاران موجبات ترفيه و تسهيل فراهم مي آوردند قابله و ادوات كامل مهيّا نمودند ، اكنون در وسط صحرا و كوه غريبوار در بين طي مسافت در كجاوه ، نفاس عارضش مي شود ، خدايا بر بني اعمام و اقارب او چه گذشت ، اين مجلّله را فرود آورده به كمال عجله وضع حملش شده ، طفلش به آن حالت به گور رفته ، خودش در شدت مرض ، ساعت پنج و شش از شب رحمت الهيه بر آن عفيفه محترمه و اقارب او نازل شده ، به كمال آرامي داعي حق را لبيك گفته ، به جوار رحمت ابدي ايزدي پيوست ، رحمهاالله . حقيقتاً دل ها را شكست . لوازم تجهيز آن مرحومه را فراهم آورده ، در آن صحرا به خاك غربت سپرده ، درگذشت . لا حول ولا قوّة إلاّ بالله . ( 2 )
مطوّفين نيز گاهي رفتاري مشابه با حمله داران داشته ، براي گرفتن پول و خاوه برخوردهايي به دور از شأن انساني با حاجيان داشتند . نجم الملك منجم باشي در اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تير اجل در صدمات راه جبل ، فصلنامه « ميقات حج » ، شماره 35 ، ص89
2 . به سوي ام القري ، سفرنامه ميرزا علي اصفهاني ، ص206
158 |
رابطه مي نويسد :
. . . سال ها است رسم چنين شده كه هر نفر حاجي مبلغ دو ريال فرنگ كه معادل دوازده هزار دينار باشد به [ سيد حسن مطوّف ] بدهند تا در ميان مزوّرين و خدّام حرم قسمت كند .
اين مرد وحشي و بي ادب ، با جمعي از خواجه ها و عسكر ، براي وصول اين تنخواه در نيمه شبي بي خبر وارد اردوي حجاج بي صاحب مي شود و در وقتي كه مردم در چادرهاي خود خوابيده اند ، بعضي تنها و بعضي با عيال ، بدون اذن شبيخون زده ، مي ريزند بر سر آن ها و با كمال خفّت آن وجه را وصول مي كنند . ( 1 )
دختر فرهادميرزا در سفرنامه خود مي نويسد :
امروز حاجيانِ عقب مانده ، كه روز حركت ما از مدينه ، روز ورود آن ها بود ، بعضي از راه ينبع و بعضي از رابغ فراراً آمده اند ، هزار ريال به جهت خاوه به حمله دار داده اند ، حمله دار پول ها را برداشته فرار نموده ، در رابغ جلوي حاج را گرفته ، مطالبه خاوه كرده اند . اين حجاج بي چاره كه پول به حمله دار داده بودند ، جميع را نگاه داشته اند ، بعضي فرار كرده اند . از قرار تقرير ، حجاجي كه از راه ينبع آمده اند شريف را در ينبع ديده اند ، كانّه بازي هايي كه روز حركت از مدينه به سر ما مي خواستند دربياورند به سر حجاج درآورده اند . . . . ( 2 )
4 ـ حيله هاي حمله داران
برخي حمله داران در مسير با روش هاي مكارانه و فريب كارانه با حاجيان برخورد مي كردند ؛ از جمله اين حيله ها كه در سفرنامه « تير اجل در صدمات راه جبل » آمده ، به اين شرح است :
اوّل : چون عمده حاج در اين سنوات در وقت رفتن از دريا مي روند و غالب حاج دريايي پيش از حاج جَبَلي به مكه مي رسند ، پس حمله دار [ ها ] يك روز يا دو روز پيش از حاج خود را به مكه مي رسانند و از احرام بيرون آمده ، لباس فاخر مي پوشند و با زبان هاي چرب ، هركدام جماعتي را خصوص ازاهل دهات و رعايا كه زود به دام مي افتند ، صيد مي كنند و مقاطعه نكرده ، شتر به ايشان مي دهند به جهت رفتن به منا و عرفات و بعد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه شيرين و پرماجرا ، فصلنامه « ميقات حج » شماره 19 ، ص181
2 . سفرنامه مكه ، دختر فرهاد ميرزا ، فصلنامه « ميقات حج » شماره 17 ، ص92
159 |
از مراجعت ، مقاطعه مي كنند و صيغه مي خوانند ؛ بعد از پاك كردن حساب خود در راه از حاجي مطالبه كرايه شتري كه به منا رفته بود مي كنند . هرچه حاجي فرياد بكند كه كرايه آن داخل در آن مقاطعه بود ، ثمري ندارد ؛ به جهت هر شتري يك تومان مي گيرند .
دويم : بسيار مي شود كه حمله داري با جمعي از آن رَقَمْ حجاج ، مقاوله مي كنند و كار زباني تمام مي شود ؛ پس حمله دار مي گويد به جهت اطمينان ، آدمي چهار تومان بدهيد ، كفايت مي نمايد . آن ها را مي گيرد و در وقت تنگي مثل روزِ بيرون آمدن كه حاجي به چندين كار مبتلاست ، سراسيمه با مُحصّل صوري از براي خود به نزد حاجي ها مي آيند كه از اين شتر خريدم ، يا امير حاج از باب خاوه حواله كرده و به ميزان ثلث از ايشان ليره يا امپريال مي گيرد . آن ها مي گويند حساب بكن و آن مقدار را كسر نما ؛ عذر مي خواهد كه حالا مجال نيست ، وقت بسيار است ، قبض ثلث مي دهد و در حساب مماطله مي كند تا از مدينه بيرون مي آيند و راه حاج از غير آن مسدود مي شود . در مقام حساب منكر آن وجه سابق مي شود و فرياد مي كند و اگر به شرع فرستاد ، به قَسَم يا مصالحه مبلغي از اين راه به دست مي آورد و اقسام اين حيله بسيار است ؛ به همين يك مثال قناعت شد .
سيم : مكرّر مي شود كه حاج تنخواه مي دهد و قبض مي گيرد و در وقت حساب [ حمله دار ] منكر مي شود و مي گويد از من قبض خواستي كه تنخواه بدهي ، قبض را گرفتي و ندادي ؛ پس به نزد امير حاج مي رود و مي گويد ، اعتبار به قبضي كه من آن را مُهْر نكردم نيست و من اعلام دادم ، بي اطلاع من حاجي پول به حمله دار ندهد ؛ پس دوباره حاجي آن وجه را بايد بدهد و اگر اندكي با قوّت باشد و ندهد ، ايشان را به شرع فرستد ؛ باز به قَسَم يا مصالحه تمام يا نصف آن مبلغ را مي گيرد .
چهارم : حمله دار در نجف يا مكه معظمه در وقت صيغه خواندن ملتزم مي شوند بردن حاجي را تا آن مقصد به فلان مبلغ كه جميع واردات آن راه بر او باشد ؛ بدون استثناي چيزي ؛ و گاهي به تفصيل ذكر مي نمايند و هرگز به اين شرط وفا نمي كنند . ( 1 )
5 ـ ناامني و دزدي
راهزني در حج يكي ديگر از مشكلات مهمّ و جدي زائران و حجاج بيت الله الحرام بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تير اجل در صدمات راه جبل ، فصلنامه « ميقات حج » شماره 35 ، ص99
160 |
سعدي شاعر شيرين سخن فارسي ، در كتاب گلستان در اين زمينه مي گويد :
شبي در بيابان مكه از بي خوابي پاي رفتنم نماند . سربنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار .
پاي مسكين پياده چند رود * * * كز تحمل ستوده شد بُختي
تا شود جسم فربهي لاغر * * * لاغري مرده باشد از سختي
گفت : اي برادر احرام در پيش است و حرامي در پس . اگر رفتي بردي و اگر خفتي مردي .
خوش است زير مغيلان به راه باديه خفت * * * شب رحيل ، ولي ترك جان ببايد گفت
مولوي نيز در اين رابطه چنين سروده است :
عزّت مقصد بود اي ممتحن * * * پيچ پيچ راه و عقبه و راهزن
عزّت كعبه بود آن ناحيه * * * دزدي اعراب و طول باديه ( 1 )
جنيد شيرازي در رابطه با حراميان و دزدان حريم كعبه گويد :
مباز عشق اگرت طاقت ستم نبود * * * كه در طريق وفا جز بلا و غم نبود
حريم كعبه مقصود بي حرامي نيست * * * تو را كه خوف بود راه در حرم نبود ( 2 )
ميرزا علي اصفهاني ( 1331 هـ . ق . ) دزدي و غارت اموال حاجيان را چنين گزارش مي كند :
پس از حركت از مدينه ، قدري قليل كه راه پيموديم ، ملاحظه نموديم كه [ حمله دار ] از طريق مسجد شجره منحرف است ، همان وقت مقدمات تشويش در خاطرها گذشت كه چرا به مسجد نرفتيم ، بالأخره مقوّم ها گفتند به سمت مسجد نمي توانيم برويم و بايد از محاذي مسجد محرم شويد . از شترها فرود آمده ، غسل كرديم و تلبيه احرام گفته ، بين آن كه جمعي در حال تلبيه و جمعي فارغ از آن در حالت توجه و خضوع و تهيه براي اجابت دعوت حضرت حق جلّ شأنه [ بودند ] كه بغتتاً صداي گلوله و تفنگ از عقب قافله بلند شد و آتش حرب و فتنه مشتعل گرديد .
حجاج مُحرم برهنه بيچاره ، سوار بر شترها روي به راه نهادند و در عقب ، جماعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح مثنوي علامه جعفري : 12 ، ص432
2 . ديوان جنيد شيرازي : 19
161 |
حرب مشغول تيراندازي هستند و مقوم ها هم براي خالي نبودن عريضه صورت مدافعه به خرج مي دهند . رفته رفته از اطراف كوه ها گلوله باريدن گرفت ، قافله حاج را هدف رصاص جفا كردند . شترها رميدند . كجاوه ها بر زمين خورد . جمّال هاي خبيث چون بازار را آشفته ديدند و آب گل آلود ، مشغول نهب و صيد ماهي شدند . بارها بود كه از پشت شترها بر زمين انداختند . حاج بيچاره را از فراز شتر به زمين انداختند . جمعيت دزدها زياد شد . از سه طرف باران گلوله باريدن گرفت . سيئات اعمال مجسم شد . شترها روي به فرار ، بارها و كجاوه روي زمين ، معتمرين مُحرم سر و پا برهنه در بيابان سنگلاخ در خار و خس حَياري روي به فرار گذاشته « يلذن بعضهم ببعض » ؟ ؟ ؟ .
زن هاي مجلّله با لباس احرام ، پاي برهنه ، از هراس جان هريك به سمتي مي دوند . بي مروت از خدا بي خبرِ حربي فرصت فرار نمي دهد . في الحقيقه قيامتي برپا شد . برق گلوله است كه از بناگوش مسلمان ها مي جهد . فرياد وامحمّدا صحرا را پر كرده ، چون گلّه كه گرگ در آن ها ريخته باشد سر به جايي نمي برند . طفل هاي معصوم و مرضاي مظلوم و زن هاي فلك زده ميان دست و پاي شتر در بين كوه و سنگ هدف گلوله شدند . تأديب حضرت قهّار نازل ، قريب سه ساعت حال بدين منوال گذشت ، بالأخره از جلوي حاج بناي گلوله زدن گذاردند ، طبعاً مقدّم قافله به سمت دره كوهي روي به دست راست مايل گرديد . در اين درّه امر شدّت كرد ، چندان بار و كجاوه روي خاك ريخت كه از عهده تحرير خارج است . في الحقيقه نمونه « يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ » ( 1 ) است . علاوه بر وحشت و دهشت و تعب پياده دويدن در سنگ ها ، عطش فوق العاده غلبه كرد ، زبان ها در دهان خشك شد ، سيد بي چاره گفت چشم من تار شد ، آسمان و زمين درنظرم تيره گرديد .
گرنويسم شرح آن بي حد شود * * * مثنوي هفتاد من كاغذ شود
و بالجمله جمّال هاي بي دين بناي سختي را با حجاج گذاردند . آن بي چاره ها را از شترها مي انداختند و بارهاي ايشان را مي بردند . آن بدن هاي از گل نازك تر را برهنه و پياده هدف گلوله جفاي آن ظالمان از خدا بي خبر نموده ، مشغول چپاول خود شدند . هركس به خود مشغول است . كسي از كسي خبر ندارد . معلوم نيست كشته كيست ؟ و زنده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عبس : 34
162 |
كيست ؟ بالأخره از آن درّه سرازير شده ، سواد مدينه طيبه از دور نمايان شد . خط آهن نزديك رسيد . عساكر حفظه شمندفر ( قطار ) مطلع شده براي مدافعه نزديك آمدند و با آن دشمنان دين ، به جنگ درآمدند و ايشان را مانع از تعاقب قافله حاج شدند . آن جماعت دربدر مسلوب و منهوب مجروح ، مقتول ، گرسنه ، تشنه و برهنه روي به مدينه نهادند و با يك حالت فلاكت و ذلّتي برهنه و تشنه به مدينه رسيدند و در پشت مدينه نزول نموده ، جماعتي كثير از ايشان در آن وادي محظور مخوف ماندند كه قدرت برآمدن نداشتند . جمعي هدف گلوله [ واقع ] شده مجروح و چند نفري مقتول ، آن قدر ليره ها و بارها و قره پوك ها و برات ها و زر و زيورها و قاليچه ها رفت كه قلم نوشتن آن را طاقت ندارد . . . . ( 1 )
دختر فرهاد ميرزا نيز در سفرنامه خود به بخشي از جنايات و بي رحمي حراميان و دزدان بين راه و بدرفتاري آنان با حاجيان اشاره كرده ، مي نويسد :
. . . يك نفر حاجي گرگاني كه زن او هم كجاوه آدمِ ما بود ، روز يكشنبه از قافله مانده ، شب كه منزل آمدند معلوم شد كه در صحرا مانده است . آدمي به جستجوي او فرستاده ، صبح سه شنبه او را آوردند ، بعد از آن معلوم شد كه دو نفر عرب سواره و يك نفر پياده به او گفتند : حاجي چرا عقب مانده اي ؟ اين بدبخت أجل برگشته حالي كرده بود كه شتر راه نمي رود ، در جواب گفتند . هرگاه پول بدهي ما بار تو را حمل خواهيم كرد . هرطور بوده مشارإليه را پيدا كرده بار او را بر شتر خودشان بار كرده ، به قدري آهسته حركت نموده كه از نظر حاج ناپديد گشته ، او را پياده نموده به قدر شصت تومان وجه نقد همراه داشته ، از او گرفته ، در حضور او به سه قسمت كرده ، آخرالامر در خيال قتل او افتادند . حاج مزبور در مقام عجز برآمده از قتل او گذشته قدري از واحد يموت او را كوبيده ، زيرجامه او را بيرون آورده ، گفتند از اين راه به هرجا كه مي خواهي برو . حاجي بيچاره آن شب در آن صحرا گريان و نالان به سر برده ، روزش هم تا طرف ظهر به همين درد گرفتار بوده كه آدم هايي كه به جستجوي او رفته بودند ، به او رسيده آن بي چاره را سوار كرده با حالت فلاكت او را به حاج رسانيدند . ( 2 )
وي در بخشي ديگر از سفرنامه خود مي افزايد :
روز پنج شنبه ، پنج ساعت به غروب مانده ، از منزل « بئر خلع » حركت كرده شب هنوز به منزل نرسيده كه از چهار طرف صداي دزد درگرفت . بعد معلوم گشت كه در بين راه ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه حج ميرزا علي اصفهاني صص 193 و 194
2 . سفرنامه مكه دختر فرهاد ميرزا ، فصلنامه « ميقات حج » ، شماره 17 ، ص74
163 |
خورجين پسر حاج عبدالهادي استرآبادي كه در بغداد تجارت دارد ، از زير پايش ربوده ، با بقچه رختش را بردند . سنگ ها براي كاسه مشعل مي پراندند كه مشعل جلو خاموش بشود ، بيايند ميان حجاج ، اين حركات بسيار شبيه است به مثال حسين كُرد كه در كتاب ها نقل مي كنند . . . . ( 1 )
سپس افزوده است :
در منزل « رب الحسان » تا اين كه حجاج بي چاره رفتند جزئي استراحت كنند كه آواز حرامي ، حرامي بلند شد . حسن خان نامي از اهل شيراز لنگه بارش را بردند ، شيرازي گري به خرج داده ، در نيمه شب سر دزد دويد كه واحد يموت را به مغزش كوبيده ، با سر شكسته برگشت ، از قراري كه معلوم گشته ، جوالي كه قدري در او برنج و آرد بوده با بقچه رختش را بردند ، چيزي كه برايش باقي مانده بود سرشكسته ! ( 2 )
ميرزا داوود وزير وظايف در سفرنامه خود گزارش تكان دهنده اي را آورده كه نشان مي دهد در آن زمان آدم كشي و دزدي و غارت اموال مردم امري عادي بوده است . وي چنين مي نويسد :
از وقايع معظمه در راه اين بود كه : جوانكي بود پسر برادر « مقوّم باشي » ، كه از همه حمله دارها متشخص تر است ، سوار اسب مي شد و جوانكي خوش سيما بود ، دو منزل بعد از « هديه » منزلي است كه او را « بئر جديد » مي گويند ، تلگراف خانه اي دارد و چاهي بزرگ و پنج چادر سياه عرب ، يك ساعت از آفتاب گذشته وارد شديم ، آن جوانك قدري جلوتر آمده بود براي خريدن علف خشك ، كه همان چند خانوار براي فروش آورده بودند ، خواسته بود بخرد ، سر قيمت آن با يك نفر عرب گفتگوشان شده بود ، با خيزران خودش يكي بر سر عرب زده بود ، او هم فوري با تفنگ مارتين خود كه همه اين اعراب دارند ، با گلوله زده بود بر پشت او كه در سر تير مرد . كوه كوچكي در آن نزديكي بود ، به قدر صد قدم فاصله ، رفت بالاي كوه و نشست به تماشاگران حاج ، مادر و خواهر و كسان او هم مشغول معامله بودند ، مثل اين كه ابداً چيزي واقع نشده است . مدتي تماشا كرد تا مقتوله را تغسيل و تدفين كردند . آنوقت رفت پناه سنگي كه ديده نشد !
« عبدالرحمان پاشا » دو نفر از اعراب را گرفت ، چند ساعتي در توپخانه حبس كرد . گفتند نوشته اي گرفته است كه بعد از بيست روز قاتل را به « شام » بياورند ، ولي معلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ص17
2 . همان ، ص85
164 |
نيست كه بياورند . نقداً بيچاره بدون جهت كشته شد . با كثرت اهتمامي كه از طرف « سلطان » در امنيت مي شود ، باز هم بر عرب خيلي نا امن است . هميشه اعراب دزد ، براي چاپيدن قافله تا « معان » پشت سر قافله را دارند . اگر بيچاره اي عقب بماند ، يا شب ها بتوانند باري از قطار سواكنند و بدزدند ، چيزي هم كه رفت ، رفت . ( 1 )
مرحوم سيد محسن امين در زمينه سرقت و غارت اموال حاجيان مي نويسد :
. . . هنگام خروج از جدّه ، از هر مركبي دو قروش پول مي گرفتند ، چون در پشت در خروجي ، حجاج جمع مي شدند كالاهاي بسياري از حجاج به سرقت مي رفت ، دزدان هم بيشتر از نيروهاي نظامي بودند كه براي حفظ امنيت آن جا بودند ، يك آفتابه مسي هم از ما به سرقت رفت . ( 2 ) وي در بخشي ديگر از سفرنامه خود در زمينه حوادث بين راه جدّه و مكه مي نويسد :
. . . راه پرخطر بود و نظاميان هم از جدّه تا مكه همه جا در دشت ها و بالاي كوه ها پخش بودند و در شيپورهايشان مي دميدند و ديگران پاسخ شيپورشان را مي دادند ، البته نيروهاي نظامي تا مي توانستند ، نسبت به سرقت اموال و وسايل حجاج كوتاهي نمي كردند . . . ( 3 ) سپس مي افزايد :
. . . صبح از بحره راه افتاديم و عصر به مكه رسيديم ، در اين مسير پيش از ما و بعد از ما چه قافله هايي كه غارت شدند . اغلب قتل و تاراج در بين راه پيش مي آمد . . . . ( 4 )
وي در بخشي ديگر از سفرنامه خود مي نويسد :
. . . سحرگاه از عسفان به سوي خُليص روان شديم . . . در راه برخي از باديه نشينان به دو نفر از اهل « معرّه نعمان » حمله كردند ، پول هاي يكي را گرفتند و ديگري را هم با خود بردند . . . به گفته صاحب خانه ما در مدينه ، اينان در موسم حج به غارت حاجيان مي پردازند و پس از موسم به جنگ و غارت ميان خودشان مي پردازند و كاري جز اين ندارند . ( 5 )
نا امني و دزدي حتي به درون شهرها نيز كشيده شده و حاجيان از آن در امان نبودند . مرحوم امين مي نويسد :
. . . [ در مدينه ] توفيق زيارت مسجد قبا را نيافتيم ، با اين كه فاصله اش بيش از فاصله تا احد نبود ، همچنين مسجد فضيخ و مشربه امّ ابراهيم را نيز به دليل شدّت خوف نتوانستيم زيارت كنيم . . . . ( 6 ) وي در بخشي ديگر مي نويسد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف ، ص172
2 . پابه پاي امين جبل ، فصلنامه « ميقات حج » ، شماره 26 ، ص214
3 . همان .
4 . همان .
5 . فصلنامه « ميقات حج » ، شماره 8 ، ص218
6 . همان ، ص175
165 |
در مدائن صالح تقريباً دو روز مانديم . . . آثار خانه هاي تراشيده از سنگ كه در كوه ها ساخته بودند ، به همان صورت ، زيبا و مستحكم باقي است و گذركنندگان از آن مسير ، قبل از رسيدن به قلعه ، آن ها را مي بينند . پس از رسيدن به خانه ، كوشش كرديم براي ديدن آن برويم ولي نا امني مانع شد . . . . ( 1 )
* پي نوشتها :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان : 176