بخش 11
مشکلات حاجیان
159 |
ميقات حج - سال يازدهم - شماره چهل و يكم - پاييز 1381
خاطرات
160 |
مشكلات حاجيان از زبان سفرنامه نويسان ( 2 )
سيدعلي قاضي عسكر
6 ـ مشكل قرنطينه حاجيان
در برخي شهرهاي بين راه و نيز در آغاز ورود به جده مكان هايي را براي قرنطينه حجاج مشخص كرده بودند كه درنتيجه حاجيان را از كشتي پياده نموده ، لباس ها و اثاثيه آنان را ضدّعفوني مي كردند و از خود آنان نيز معاينه به عمل آورده و در صورت داشتن بيماري چند روزي آن ها را در آن جا نگه مي داشتند ، اين كار گرچه كاري شايسته و لازم بوده ، ليكن به دليل بدرفتاري ها و سخت گيري هاي مأموران بهداشت و معطلي زياد در قرنطينه ها ، خود به صورت يك مشكل درآمده ، به شكلي كه حاجيان تلاش مي كردند خود را از دست مأموران رهانيده و بگريزند .
جزائري در سفرنامه خود در اين زمينه مي نويسد :
يكي از دشواري هاي قرنطينه براي يك حاج ايراني يا غير ايراني اين بود كه آنان را به طور جمعي لخت كرده ، در يك صف از برابر پزشك عبور مي دادند ، لباس ها و وسائل آنان را نيز در صندوق بزرگي گذاشته آن را در ماشين بخار مي گذاشتند تا به طور كامل ضدعفوني شود . پس از آن ، چندين روز ـ گاه تا ده يا دوازده روز ـ آنان را نگاه داشته و سپس سوار كشتي مي كردند . ( 1 )
كاروان حجاج پس از بازگشت نيز در برخي مناطق براي قرنطينه معطّل مي شدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حج گزاري ايرانيان ، در دوره قاجار ، ص14
161 |
اعتمادالسلطنه از حج سال 1363 هـ . ق . خود چنين گزارش مي دهد :
هركس از سمت حجاز و شام بيايد ، دوازده روز در قرانتين نگهدارند ، خواه محترم باشد ، خواه غيرمحترم . ناظري هم براي اين كار معين است كه بعد از مرخصي از قرانتين ( قرانطين ) نفري بيست و دو قروش و نيم از مردم مي گيرد كه به عبارة اخري ، چهارهزار و چهارصد دينار ايران باشد . ( 1 )
7 ـ برخورد نامناسب با حاجيان هنگام ورود به جدّه
يكي از نكات مهم در تاريخ سياحت و جهانگردي ، چگونگي برخورد مأموران دولتي با جهانگردان هنگام ورود به هر كشور بوده است . اين بدرفتاري و خشونت موجب مي شده تا آنان با خاطراتي تلخ از آن كشور خارج و آن ها را در سفرنامه هاي خويش نوشته به خوانندگان پس از خود منتقل نمايند .
علامه سيد محسن امين كه در سال 1321 هـ . ق . به حج مشرف گرديده مي نويسد :
در جدّه با مردم مثل يك گوسفند رفتار مي كردند ، گروهي كه عصر ، پس از ما آمدند ، مقداري از وسائلشان گم شد . بعضي به خاطر خرجي خود كه داخل وسائل گذاشته بودند و گم شده بود گريه مي كردند . . . . ( 2 )
وي سپس چگونگي وورد خود به جدّه را چنين گزارش مي كند :
. . . به جدّه كه رسيديم ، سوار قايق هايي شديم كه ما را به جزيره اي برد كه به اندازه يك ساعت از جدّه دور بود ، هدف آن بود كه خود ما و لوازم و رختخواب ها ضدّعفوني گردد تا ميكروب ها از بين برود . . . . دريا متلاطم بود و آفتاب گرم . دريا امواج خود را بر ما مي افكند . با دشواري زياد به جزيره رسيديم . كشتي هاي بسياري اطراف جزيره پهلو گرفته بودند . همه پر از حاجي كه خورشيد بر سرشان مي تابيد و به كسي اجازه ورود به جزيره نمي دادند . همه رختخواب ها و ملافه ها را گرفته و در دستگاه مخصوصي با بخار ضدّعفوني كردند . آنگاه از در مخصوصي به سرنشينان كشتي ها اجازه ورود به جزيره دادند . همه را در جاي مخصوصي نگهداشتند . سپس دستور دادند كه از در ديگري خارج شوند . با مردم مثل يك گوسفند رفتار مي كردند . جزيره ، خشك و بي آب و علف و سبزه بود . تشنگي همه را به ستوه آورد . . . . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزا علي خان اعتمادالسلطنه ، ص141
2 . پابه پاي امين جبل ، فصلنامه ميقات حج ، شماره ، ج28 ، ص212
3 . پابه پاي امين جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج28 ، ص212
162 |
ميرزا داوود وزير وظايف نيز گزارش ورود به جدّه را چنين توصيف مي كند :
يك ساعت از شب يكشنبه ، با زحمت زياد به دم گمرك رسيديم ، چه محشري بود ازدحام در كشتي ، وقت ورود و خروج ازدحام زيادي مي شود ، مثل اين كه در « باطوم » يك نفر پيرمرد « بخارايي » ، در زير دست و پاي مردم تلف شد ، ليكن در هيچ جا مثل « جده » نبود ، اولاً مدتي مردم را روي آب معطل مي كنند ، يعني رعيت « ايران » را ! چون از طرف « قنسول ايران » كه جناب « مفخم السلطنه » ، برادر سفير كبير ، « پرنس ارفع الدوله » باشد ، يك نفر مي آيد روي آب ، « حجاج ايران » را مي شمارد ، به جهت اين كه از هر نفري كه در طراده نشسته است ، پنج قروش از طراده چي مي گيرند ، رعيت « روس » و « انگليس » و هر دولتي نفري دو قروش مي دهند ، رعيت « ايران » نفري هفت قروش و نيم بايد بدهند ! هرچه طراده چي داد مي زد كه در اين طراده ، پنجاه و دو نفر است ، آدم قنسول مي گفت : پنجاه و هشت نفر است ! و با تو پنجاه و هفت محسوب مي شود .
بعد از آن وارد مي كنند ايشان را به محوطه كوچكي كه دور آن با چوب و ميل آهن ديواركشي شده و خودشان قفس مي گويند و اين قفس كرانتين است ، از « رعيت خارجه » دو قروش و نيم و از « ايراني » نصف مجيدي به اسم كرانتين مي گيرند ، اين جا هم جناب « قنسول » پنج قروش از حاجي ايراني بي چاره دخل مي كند و به دست هر نفر كاغذي كوچك مي دهند ، دم در ، آن كاغذ را دو نفر ايستاده اند مي گيرند و از آن قفس داخل قفس ديگري مي شود ، به عين مثل قفس اول ، ازدحام زيادي ، حاجي بي چاره لخت ، هوا سرد ، يك نفر آدم ، تذكره ها را مي گيرد و هر نفري هم دو قروش مي گيرد ، آنوقت نوشته كوچكي مي دهد كه دم در مي گيرند ، آنوقت حاجي مرخص است و مي افتد به دست حمال و رفتن منزل ، حمال اسباب را برداشته آمد منزل ، دو تومان كرايه خواست ، گفتيم زياد است ، به عربي گفت : مكتوب عَلَيّ ، معلوم شد حمالي را هم ، آدم قنسول قطع و فصل مي كند و با حمال تنصيف مي كند ، بي چاره حاجي ايراني . . . . ( 1 )
8 ـ اخاذي از حاجيان
يكي از مشكلات مهم حاجيان در طول سفر ، عادت حمله داران ، عكام ها ، عشاير بين راه و مأموران به اخاذي و گرفتن پول از حاجيان بوده است كه آن را گاهي « خاوه » و گاهي « اخوه » مي ناميدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزاداوود وزير وظايف ، ص89
163 |
محمد ولي ميرزاي قاجار ( سال 1260 هـ . ق . ) در اين زمينه مي نويسد :
. . . در راه جبل هفتاد و دو اخوه مي گيرند ، ( اخوه دو غازي كه هشت هزار و پانصد دينار رايج مي باشد ) . . . از مردم عجم دو غازي و از مردم عرب يك غازي مي گيرند واز زن عرب نصف غازي و از زن عجم يك غازي مي گيرند و از هندي و درويش هيچ نمي گيرند و غازي هم چهار هزار و دويست و پنجاه دينار رايج است . ( 1 )
نويسنده سفرنامه « تير اجل در صدمات راه جبل » نيز شبيه به گزارش فوق را آورده ، مي نويسد :
شيخ جبل در وقت رفتن به مكه معظمه از هر حاجي اگر مرد و از عجم باشد ، قريب سي تومان مي گيرد و از زن عجمي و مرد عرب ، نصف آن ؛ و از زن عربي رُبْع و اگر حاجي از اهل سنّت باشد قدري قليل ، گاهي هيچ ؛ و در برگشتن بدون تفاوتِ امتياز از هريك قريب ده تومان ؛ و در نزديكي جبل مأموري از شيخ جبل با جماعتي از راهزنان به جهت شمردن حاج مي آيند و اطراف را به نحوي مسدود مي نمايند كه احدي را مجال گريز نيست و در آن روز حمله دارها به جهت گريز از اين خاوه ، بلاها بر سر حاجي مي آورند . عجم را به شكل عرب و مرد را به هيئت زن و دو نفر را گاهي در يك لنگه كجاوه و آدم را در ميان بار و معزّز را به صورت ساربان و عكّام و جماعتي را ميان پياده هاي فقير پنهان مي كنند كه بعضي به حبس و خوردن چوب مبتلا و بعضي از ترس مي مانند در شدّت سرما يا گرما در آن بيابان بي آب و نان ، يك شب يا دوشب تخفّي [ مخفي شدن ] ، به هزار زحمت در تاريكي خود را به نيم جان ، به منزل مي رسانند . حاجي با آن كه تمام مقاطعه خود را داده ، از ترس آن كه مبادا از حيله آن جماعت به مهلكه تازه بيفتد يا شتري به او بدهند كه از اول منزل تا آخر ، ساعتي نتواند سوار شود ، به اين ذلّت و مخاطره راضي مي شود ؛ و اگر يك حاجي از حساب بيفتد ، سي تومان در رفتن و بيست تومان در برگشتن به ملاحظه ساير خاوه ها به حمله دار مي رسد و به قدر يك شُرْب آبي از آن حاجي امتنان و تشكّر ندارند و ذرّه اي از آن چه خيال درحق او دارند ، تخفيف نمي دهند . ( 2 )
مرحوم مير سيد احمد هدايتي نيز در اين باره مي نويسد :
امروز شنبه سوم صفر ، صبح زود به هر سختي و داد و فريادي بود ، حمله دارها مطالبات خود را از ضعفاي حجاج گرفتند ، بعد مسموع شد كه « شيخ محلّ » اجازه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به سوي ام القري ، ص238
2 . تير اجل در صدمات راه جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج35 ، ص93
164 |
عبور به قافله نداده ، مطالبه خاوه و حق العبور مي كند بعد از صحبت هاي زياد ، مقومين حمله دارها رفتند و پس از ساعتي برگشته ، مابين خود پول جمع كرده و بردند و تقديم شيوخ محل نمودند و اجازه عبور گرفتند . . . . ( 1 )
9 ـ كمبود آب
كمبود آب در برخي مناطق ، از ديگر مشكلات حاجيان گزارش شده است . مرحوم سيد محسن امين در اين رابطه مي نويسد :
در منطقه « بئرالدراويش » آب اندكي وجود داشت ، آنان كه دير رسيدند از آب محروم ماندند و برخي از الاغ ها و شتران ، آن شب از تشنگي تلف شدند . . . . ( 2 )
ميرزا داوود وزير وظايف در رابطه با تشنگي حجاج و كمبود آب در برخي مناطق مي نويسد :
هيچ فراموش نمي كنم ، « زني مصري » را كه با وجود اين كه سواره بود آمد نزد حقير و زبان خود رانشان داد كه تشنه ام و يك لنگه دست بند خود را مي داد كه او را آب بدهم ، وقتي كه او را آب دادم و دست بند را هم نگرفتم ، دست حقير را بوسيده و مي خواست حقير را سجده كند ، امروز به قدر مقدور و هرچه آب داشتم دادم و وضو هم نگرفتم ، بلكه طهارت هم نگرفتم ، آب قليان ما را گرفته و خورده بودند ، بعد از ظهر رسيديم به « بئرالعلم » ، آن هم آب نداشت سبحان الله مردم خيلي مستأصل شدند ، از او رد شده آمديم يك ساعت به غروب به « بئردرويش » رسيديم ، عكامي شامي « عبدالله » نام داشتم ، اگرچه بيست سال بيش نداشت ، اما خيلي زرنگ بود ، از بعداز ظهر چند مشك برداشته با الاغ رفته بود ، دو ساعت به منزل مانده آمد و دو مشك آب با خود آورده ، مشك ها را به ما داد و مشك ديگري برداشته و به عجله رفت و مي گفت آب كم است و امشب كمتر خواهد بود ، يك مشك را به مردم دادم ، وقتي كه به منزل رسيديم ، دو مشك ديگر هم آب آورده بود ، ولي سر چاه ازدحام زياد و آب پيدا نمي شود ، از اين سه مشك هم باز يكي را به مردم دادم ، اما ياراي بيشتردادن نبود ، چون جمعيت ما زياد بود ، شايد فردا هم آب پيدا نشود ، ولي حقير در اين دو روزه ابداً آب نخوردم ، هندوانه شكسته بودم و هروقت تشنگي رو مي آورد قدر كمي مي خوردم ، امروز هم جمعي از حاج به قدر ده نفر ، با دو حمله دار براي برداشتن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . داستان باريافتگان ، ص216
2 . پابه پاي امين جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج28 ، ص219
165 |
آب جلو آمده بودند ، شش نفر عرب آن ها را لخت كرده بودند ، مال و اسباب و لباس آن ها را برده بودند ، ولي عكام ما اندكي ديرتر رسيده بود و سالم مانده بود ، تا نصف شب آب كم بود و امروز و امشب سؤال فقط آب است و پس از نصف شب قدري آب بيشتر شد ، يعني صاحبان زور آب گيري كردند ، آنوقت بيچاره پياده هم آبي گيرش آمد و آسوده شد ، يازده نفر مي گويند از مغاربه از تشنگي تلف شدند . ( 1 )
ميرزا داوود سپس به داستان غم انگيزي اشاره كرده و مي نويسد :
وقعه عجيبي كه بين « مكه و مدينه » براي ما واقع شد اين بود كه ، در روز بعد از حركت از « ابيارحسن » ، كه كم آبي و كم آذوقگي در حاج به سر حد كمال رسيد ، به خصوص در پياده ها و به خصوص در « مغاربه » ، در ميان كوچه متصلاً سياه ها مي آمدند و آب و نان مي خواستند و به خصوص وقتي كه در ميان كوچه نهار مي خورديم ، در [ اين ] بين طفلي پياده [ تقريباً به ] سنّ دوازده سيزده ساله آمد ، تكدي كرد ، « والده ميرزا عليقلي » ، قطعه ناني براي او انداخت ، طفل ديگري دويد كه بردارد ، اين دو به هم چسبيدند ، شتري هم كه كجاوه بار داشت رسيد و با دست خود بر پشت همان اولي نواخت كه افتاد ، پاي خود را هم دوباره بالاي پشت او گذاشته ، رد شد ، حقير ملتفت شدم كه صدمه اي به او رسيد ، قدري با « والده ميرزا عليقلي » اوقات تلخي كردم كه چرا نان را انداختي ، او هم حق داشت ، چه مي كرد ، با آن التماس كه آن ها سؤال مي كنند ، نمي توان غذا خورد و به آن ها نداد ، قد او هم كه نمي رسيد بگيرد ، بعد از ربع ساعت ديدم دونفر دست و پاي او را گرفته اند و چشم هاي او از حدقه حركت كرده ، آورده بالاي شتر او را گذارده و بستند ، « حاجي محمدعلي » كجاوه كش هم گفت كه طفل مرد .
معلوم است چه قدر بر حقير و به خصوص بر اهل منزل بد مي گذرد ، كه خواستيم ثوابي و ترحمي بكنيم ، قتل نفس كرديم ، ديگر آن روز و آن شب بر ما چه گذشت ، خداوند مي داند . روز ديگر كه وارد « مدينه » مي شديم ، او را ديدم كه سوار است و حالش بهتر است و نان مي خورد ، اما چشم هاي او همان قسم از حدقه حركت كرده بود ، خيلي خوشنود شدم كه نمرده است و سوار هم شده است ، تا « مدينه منوره » ، پاشا او را سوار كرده بود ، روز آخري « پاشا » خيلي از مردم توجه كرده ، جمعي پياده هاي وامانده را سوار كرد ، آب هم دو تا سه فرسخي جلوتر آوردند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف ، ص154
2 . سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف ، ص167
166 |
10 ـ نبود امكانات بهداشتي
يكي از مشكلات جدي حاجيان در سفر حج ، مسأله بهداشت و درمان بوده است . حاجيان در بين راه و نيز در مكه و مدينه دسترسي به امكانات بهداشتي و درماني كافي نداشته و درنتيجه بسياري در بين راه مي مردند و يا به بيمارهاي عفوني و مزمن مبتلا شده و تا سال ها گرفتار عواقب آن بودند . مسافران كشتي ها به دليل نبود پزشك و مبتلا شدن به بيماري هاي ناشناخته نمي دانستند چه بايد بكنند ؟
مرحوم مير سيد احمد هدايتي ( م1264 هـ . ق . ) از داخل كشتي چنين گزارش مي دهد :
. . . اغلب مسافران تنشان دانه هاي قرمز بيرون زد ، در حدود مغرب يك نفر مسافر ترك ديگر ، زندگاني را وداع گفت و جنازه اش طعمه حيوانات بحري گرديد . ( 1 )
فرداي آن روز كشتي گرفتار طوفان شد ، ضربات امواج ، كشتي كوه پيكر را مثل گاهواره پهلوبه پهلو مي كرد ، مسافرين به روي يكديگر مي افتادند و نماز را ايستاده نمي شد بخوانند و غالباً مبتلا به اسهال و استفراغ شدند ، سه نفر هم فوت كردند كه جنازه آن ها پس از تغسيل به دريا انداخته شد . ( 2 )
وي سپس مي افزايد : . . . مبتلا به مرض داءالبحر شدم . . . تا ظهر از پا درافتاده ، بي هوش شدم . براي دو سه ساعت به غروب ، چشم باز كردم ديدم رفقا دور من جمع شده اند و آب هندوانه به من مي خورانند فوراً تمام سطح بدنم قرمز شد و كئير بيرون زد و تب خيلي شديدي عارض شد . . . . ( 3 )
او مي افزايد : [ در جده ] غالباً حجاج مبتلا به تب مخصوصي مي شدند كه دوسه روز طول مي كشيد و قطع مي شد . ( 4 )
ميرزا علي خان اعتمادالسلطنه در رابطه با بيماري خود و تعدادي از حاجيان مي نويسد :
به عادت مستمره روز بيست [ و ] هشتم شوال ، از « مزيرب » خراب شده حركت شد ، كه در دنيا از « مزيرب » ، بد آب و هواتر گويا نباشد ، چنان كه اكثر از حاج عجم ، در آنكه توقف داشتند ناخوش شدند و اكثري از آن ناخوشي ها تلف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . داستان باريافتگان ، ص111
2 . داستان باريافتگان ، ص112
3 . همان ، ص144
4 . همان ، ص221
167 |
مي شدند ، من جمله از مشاهير ، زن « سليمان خان قاجار » ، دختر « حاجي رضا قلي خان قاجار » ، كه بسيار وجيهه و مقبول بود ، در منزل « تبوك » [ كه ] چهارده منزلي « مدينه » است فوت شد و نعش او را صد و بيست تومان دادند به حمله دار ، كه قرار نيست در مذهب « اهل سنت » نعش را حركت بدهند و در خُفْيه ( 1 ) به « مدينه » بردند و در « بقيع » دفن كردند و همچنانكه كنيز تركي از « مهد عليا » والده اقدس همايوني و « رفيع خان نايب فراش باشي » ، از اين گونه بسيار تلف شدند .
حقير هم از مرده هاي آن سفر و از ناخوشي هاي آن منزل بودم ، كه سه روز به حركت از « مزيرب » مانده ، في الجمله تبي عارض شد ، به « ميرزا محمود » ، حكيم باشي والده شاه رجوع شد ، چندان اعتنا نكرد ، « حيدرخان شيرازي » كه در « شام » متوقف است همراه بود و از طبابت مي گفت اطلاع دارم ، در يك روز سه قسم ، دواي مختلف داد ، يك حرارتي در دل من عارض شد ، نَعُوذُ بِالله مثل آتش ، بلكه خود آتش بود ، كار به جايي رسيد كه روز حركت از « مزيرب » ، حالت خود را نمي فهميدم ، « حاجي آقا محمد حكيم تبريزي » پسر « آقا اسماعيل » طبيب مرحوم ، از كيفيت آگاه شد ، از بابت حقوق و دوستي سابق ، خودي به حقير رسانيده احوال را مشاهده كرد ، همان دقيقه تخت رواني كرايه نموده ، بنده حقير را ميان تخت روان گذارده ، متوجه دوا و غذا گشته ، در « عين زرقاء » ، كه سه منزل است به « مزيرب » ، از حقير مأيوس شده بود ، زيرا كه از خودم خبر نداشتم و بي هوش بودم . ( 2 )
ميرزا داوود وزير وظايف در رابطه با بيماري برادر يكي از دوستانش به نام حاجي آقا نورالدين گنابادي كه منجر به فوت وي در مدينه شد مي نويسد :
شب كه از حرم مراجعت مي كردم ، « حاجي آقا نورالدين گنابادي » را ديدم ، جوياي احوالات برادرش « آقا جلال الدين » شدم ، گفت از ديروز كه آمده است ، ناخوش افتاده است ، روز قبل از ورود ، ظهر كه براي نهار پياده شديم ، كجاوه آن ها هم نزديك به ما بود ، او را ديدم و احوال پرسي كردم ، في الجمله ورمي در زير چشم و پاي او بود ، گفتم شما را چه مي شود ، گفت : احوالم خوب نيست و اسهال داشتم ، گفتم : يقين سد كرده ايد كه ورم آمده ، گفت چنين است ، گفتم در « مدينه » روغن كرچكي بخوريد ، به حرف نكرده بود ، رفتم به احوال پرسي ، ديدم افتاده است رو به قبله و مشاعر از او رفته ، طبيبي براي او آورده بودند ، مشمع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . پنهاني .
2 . سفرنامه ميرزا عليخان اعتمادالسلطنة ، ص93
168 |
خردل بر پاهاي او انداخته بود ، ديدم مردي است ، قلياني كشيده ، آمدم ساعت شش منزل ، لقمه ناني خورده خوابيدم ، صبح زود آمدند كه « آقاجلال » مرحوم شده است ، خوشا به حال او شب جمعه و عاشورا ، خداوند نخواست كه دوباره مراجعت به « ايران » كرده و اعمال خود را از سر بگيرد ، خواست كه آمرزيده شود ، برخاسته رفتم جمع آوري جنازه او را كرده ، در « بقيع » ، وصل به حرم محترم در طرف قبله جلو قبر « حضرت فاطمه بنت اسد » ـ سلام الله عليها ـ مدفون شده ، از طرف اداره احتساب آمده بودند كه مال و پول او را بياوريد ، بيت المال سياهه كند چند تَشري زدم و از قضا مثمر شده ، همين قدر اسم او را نوشته و رفتند ، سه چهار ليره هم مي خواستند ، او را هم نگذاشتم چيزي بدهند . ( 1 )
11 ـ كم توجهي به اعمال و مناسك حج حاجيان
حاجيان سختي هاي فراواني را تحمل مي كردند تا بتوانند حج صحيح و مقبول انجام دهند ، ليكن متأسفانه به دليل دير حركت دادن آن ها و يا عجله كردن در احرام بستن و انجام اعمالي همچون طواف و سعي با سختي هاي زيادي روبرو مي شدند ، نويسنده سفرنامه تير اجل در صدمات راه جبل نهمين مشكل سفر خود را چنين تشريح مي كند :
نهم : توقف نكردن در ميقات گاه است به جهت احرام ؛ و اين ظلم بزرگي است بر حاج كه هيچ نفعي از آن به آن ها نمي رسد . بي چاره از بلاد بعيده ، اين همه مخارج را مي كنند و آن مشقّت ها را متحمّل مي شوند ، به جهت ادراك عمل بزرگِ حج ؛ و اوّل اعمال او احرام است كه بايد در ميقات بسته شود و بر اهل دانش ظاهر است كه مقدّمات احرام از تنظيف بدن و تطهير و تنوير و غسل و نماز و مقارنات آن از نيّت و تلفّظ به آن كه بايد غالب حاج را تلقين كرد و غير آن ، بي منزل كردن در آن جا ميسّر نيست ؛ و رسم امير حاج در اين سنوات چنين است كه در وسط روز به قدر دو ساعتي در آن جا توقّف مي كند ؛ آخر حاج نرسيده ، اوّل حاج حركت مي نمايد و از ترس دزد و راهزنان و واماندن از قافله ، مجالي جز از براي برهنه شدن و جامه پوشيدن و تلبيه گفتن نيست . بار آب حاجي كه اگر كسي به دقت حساب كند ، شايد مصرف آن به پنجاه تومان برسد در عقب و اگر حاضر باشد ، فرصت نيست . و بالجمله از فيض احرام ، حاج غالباً محروم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف ، ص156
169 |
وي در بخش ديگر مي نويسد :
. . . و از همه بدتر آن كه ، ورود حاج در مكه غالباً در روز هفتم [ ذي حجّه ] مي شود و در هشتم بايد به جهت حج احرام ببندند و بروند به منا و در آن دو نصفِ روز و يك شب ، حاجيِ غريبِ جاهلِ به اعمال حج در آن جمعيت به زياده از صدهزار ، به كدام كار برسد ؟ مدتي در صدد تعيين منزل و لوازم آن از نقل اسباب و غيره است . از براي عملِ عمره ، از غسل و طواف و تقصير و ساير مستحبّات كه هرگز نكرده و بعد هم غالباً ميسّر نيست ، وقت كمي مي ماند كه به اقلّ واجب آن ، قليلي از حاج مي رسند و اكثر آن ها عمل مي كنند كه في الجمله شباهتي به عمره دارد كه از شرع رسيده . و بسيار شده كه در عرفات و منا ملتفت خرابي آن مي شوند و ثمري ندارد ؛ و در مكه ، نه مجال تفحّص دارند ، نه وقت سؤال و تلافي . و اگر دوسه روزي پيش وارد شوند ، البته به اين درد مبتلا نمي شوند . بي چاره ها خرج ها كرده و زحمت ها كشيده و كفّاره هاي بسيار بر گردن ايشان وارد شده ، با اين حال با دست خالي برمي گردند . ( 1 )
12 ـ رعايت نكردن نظافت در اماكن مقدسه
يكي ديگر از مشكلات حاجيان مراعات نكردن نظافت خصوصاً در اماكن مقدسه حرمين شريفين بوده است .
ميرزا عبدالغفارخان نجم الملك منجّم باشي ( 1296 هـ . ق . ) در اين زمينه مي نويسد :
صفا و مروه دو كوه كوچك اند در طرفين مسجدالحرام به فاصله سيصد ذرع واقع شده اند . . . و فيمابين آن معبر عام است و بازار ، يك ضلع معبر مسجدالحرام و طرف ديگر عمارات و دكاكين است . اين قطعه زمين ، خيلي مقدس و محترم است و هيچ شبهه اي نيست كه حضرت پيغمبر و بعضي از انبياي سلف و ائمه طاهرين و اولياء الله مكرّر اين مسافت را پيموده اند و با وجود اين ها ، اهالي مكه اين قطعه زمين را از همه جا كثيف تر نگاه داشته اند و عمده سگ هاي مكه در همين معبر سكني دارند . ( 2 )
وي در بخشي ديگر از سفرنامه خود ، مشاهداتش در مسجدالنبي ( صلّي الله عليه وآله ) را چنين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تير اجل در صدمات راه جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج33 ، ص94
2 . ميقات حج ، شماره ، ج19 ، ص178
170 |
توصيف مي كند :
در مسجد حضرت پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) جمعي از حجاج هندي را ديدم باعيان منزل نموده بودند ، بسيار كثيف و مندرس بودند ، همه روزه در آفتاب بر روي فرش هاي پاكيزه نشسته ، شپش مي كشتند و مي خوابيدند و گستاخانه حركت مي كردند و كسي متعرض آن ها نمي شد . ( 1 )
به هنگام قرباني در مِني نيز به دليل نبود امكانات لازم ، گاهي همان جا جلوي خيمه ها قرباني كرده ، لاشه قرباني و فضولات آن را در فضاي باز و در برابر آفتاب سوزان رها مي كردند و درنتيجه گوشت ها متعفن گرديده و موجب بيماري هاي بسيار مي شد .
برخي از اهالي و يا حجاج ديگر كشورها نيز عادت داشتند كه گوشت قرباني را تكه تكه كرده آن را در برابر آفتاب قرار دهند تا بخشكد و در طول سال از آن استفاده نمايند كه اين نيز خود موجب شيوع بسياري از بيماري ها مي شد .
نجم الملك منجم باشي در اين باره مي نويسد :
ذبيحه اي كه در عرفات مي شود ، نصيب جمعي سياهان است ، گوشت آن ها را پهن مي كنند و بر روي سنگ هاي كوه ، مواجه آفتاب به زودي خشك مي شود ، پس آن ها را ذخيره مي كنند براي آذوقه ساليانه خود . ( 2 )
وي سپس مي افزايد :
چند مذبح در عرفات حفر نموده اند براي خون و فضولات قرباني ولي حجاج را چندان اعتنايي به آن ها نيست ، هركس در برابر خيمه خود قرباني مي كند و به اين سبب هوا خيلي متعفن مي شود ، اگرچه سياهان فضولات را به تدريج جمع آوري مي كنند . . . . ( 3 )
13 ـ رفتار غيرانساني با بيماران و فوت شده گان
رفتار ناشايست برخي از حمله داران با بيماران و حتي جنازه فوت شدگان بسيار تأسف بار بوده است . نويسنده سفرنامه تير اجل در صدمات راه جبل در اين باره مي نويسد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه شيرين و پرماجرا ، ميقات حج ، شماره ، ج19 ، ص181
2 . سفرنامه شيرين و پرماجرا ، ميقات حج ، شماره ، ج19 ، ص177
3 . همان .
171 |
در مجاريِ حال مريض و امواتِ اين راه ، قلم اين جا رسيد و سر بشكست ؛ اين احقر را مجال و حال ذكر تمام آن ها نيست . ناچار به شرح پاره اي قناعت مي كند :
اوّل : حاجي اگر در جدّه يا مكه معظمه يا مدينه طيبه مُرد و وارث قوي و يا وصيّ قابل يا رفيق كامل ندارد ، تَرَكه او به حسب عمل ، مِلكِ طِلْق مأمور جدّه است ؛ كسي را حقّي در او نيست . تفضّلاً ميّت را به دست چند نفر اوباش . . . مي دهد كه دفن كنند . معلوم است ، كيفيت غسل و كفن و نماز و دفن آن بي چاره هم چه قِسم خواهد بود . و اگر در ميان راه مُرْد به همان نحو ، مال حمله دار است و لكن اين جماعت ، گاهي مريض بَدْحال را از طول جان دادن فارغ مي كنند و از ترس بروز كردن ، خود را در زحمت و خرج غسل و كفن و نماز نمي اندازند ؛ در گودالي او را پنهان مي نمايند و اگر مجال آن نشد ، چنانچه در نزديكي صبح كه زمان حركت حاج است بميرد ، از آن زحمت هم فارغ ، در همان صحرا مي اندازند و امسال از اين قِسْم مكرّر شنيده و به تحقيق رسيد .
دويم : اگر حاجي در وقت رفتن ، يك فرسخ از نجف بيرون رفته ، مثلاً بميرد ، يك ثلث مقطع كه اگر در كجاوه است چهل تومان و كسري و اگر سرنشين است سي و سه تومان ، مال حمله دار است كه اگر گرفته پس نمي دهد والاّ به حكم امير حاج مي گيرد . و اگر در جبل بميرد الي مكه ، دو ثلث و اگر در مراجعت چندقدمي از مكه دور شده بميرد ، تمام مقطع را مي گيرد . و اما حاجي تازه كه از مكه از اين راه برمي گردد ، به مجرد بيرون آمدن ، سابقاً يك ثلث و امسال اين حكم نسخ شده و فتوا بر دو ثلث شد ، الي بيرون آمدن از مدينه طيبه و از آن جا تمام ؛ الاّ آن كه به بعضي از آن ها در پاره اي موارد سه چهار توماني به جهت كرايه از جبل تا نجف تفضّلاً كسر مي كنند ؛ و اگر كسي جرأت بكند و از سبب اين بدعت سؤال نمايد ، مي گويند قاعده حمله دار به حكم امير حاج چنين است .
سيم : چون حاجي مُرد ، در هريك از آن مواضع ، به جهت مالِ حاجي ، دوباره بايد همان شتري كه اجاره آن را تمام گرفتند ، اجاره كرد و مي گويند ، چون حاجي مرد ، شتر خلاص شد ؛ يعني آن حاجيِ مرده با دادن مال الاجاره ، حق باركردن بر آن شتر ندارد ؛ پس از براي يك شتر در مسافت مخصوص دو كرايه مي گيرند و چنين حكمي در هيچ ملّتي بلكه در ميان طوايف بت پرست هند و چين نيست و سالهاست كه اين بدعت جاري و بسياري از اعيان و بزرگان دولت عليّه ايران خود ديدند و فهميدند و آن قدر خدمت به دين بلكه به دولت نكردند كه اين جزيي را بردارند يا به عرض خاكپاي مبارك اقدس ظِلُّ اللهي رسانند كه اگر حاجي مرد ،
172 |
آن اجاره و مقاطعه بر هم خورد ؛ پس گرفتن يك ثلث و دو ثلث و تمام چيست ؟ و اگر به حال خود باقي است ، پس از براي كرايه گرفتن دوباره هيچ راهي نيست .
چهارم : اگر آن مرده را بخواهند بر شتر خودش كه تمام كرايه آن را داده حمل نمايند به نجف اشرف ، در مراجعت ، بعد از بيرون آمدن از مدينه طيّبه يا به مدينه ، اگر در بين الحرمين مرد ، به كرايه دوباره تنها قناعت نمي كنند و غير از آن حمله دار كه اين حاجي مرده در حمل او بود ، احدي مرخّص نيست به حكم اميرحاج كه آن جنازه را بردارد . پس آن حمله دار ، مبلغ كلّي مي گيرد به حسب انصاف خود از صاحب آن ميّت كه ناچار است به حسب وصيّت يا ملاحظه شأن از حَمْلِ او ؛ و خود ديدم صد تومان گرفتند به جهت حمل از جبل تا نجف ؛ و البته ده تومان خرج نكرد و امسال يك منزل يا دو منزل مانده به مدينه از سي تا پنجاه تومان گرفتند و هرچه نگرفتند از روي ترحّم بود و الاّ مانعي از خوف خداوند يا خلق در ميان نيست .
پنجم : اگر حاجي در آخر شب مرد ، به نحوي كه وقت برداشتن او نيست و بايد او را تا منزل آورد ، حمله دار وجه كلّي مي گيرد به جهت اين سه چهار فرسخ كه او را بر شترش بگذارد . امسال جنازه اي از شخص استرآبادي مطّلعم ، حمله دار ، ده امپريال گرفت نقد كه او را به منزل آورد . يكي از علماي بسطام تدبيري كرد و از خارج ، بعضي را مدّعي مال اين ميّت نمود و حكومت به نزد امير حاج كشيد . حكم به تنصيف كرد ؛ قريب دوازده تومان به جهت اين چند فرسخ گرفت ، غير از كرايه كه در اصل مقاطعه بود .
ششم : اگر سرنشين مريض شود به نحوي كه طاقت سواري ندارد و بايد كجاوه بنشيند ، اگر يوميه بگيرد ، روزي از دو امپريال يا پنج مي گيرند و بسيار كم مي شود كه به دو سه تومان قناعت بكنند ، و اگر تا آخر بخواهند ، علاوه بر مقاطعه سرنشيني سي تا چهل تومان ، گاه زياده از اين مي گيرند ؛ و اگر چند فرسخ يا يك منزل آمده ، مرد ، هر دو مقاطعه بالتمام مي گيرند .
هفتم : ناخوش گاهي با حمله دار خود در شب قرار مي دهد در چند امپريال كه فردا در كجاوه بنشيند و همان شب مي ميرد ، آن مبلغ را مطالبه مي نمايند . خود مطّلعم در چنين موردي نگذاشت جنازه را بردارد تا دو ليره عثماني گرفت .
هشتم : مريض گاهي در سر شتر بي حال مي شود ؛ ساربان يا غير او ، بيچاره را از روي شتر مي اندازند و مي روند ، تنها در روي خاك جان مي دهد و مال او در دست ديگران ؛ كسي نيست از حمله دار مطالبه كند كه اين حاجي كو ؟ مالش
173 |
كجاست ؟
نهم : اگر حاجي مرد از بي نظمي امير حاج ، بايد كلي داد به مرده شور و قبر كن ؛ كه اگر كسي مرده را دفن كرد به ده تومان ، خيلي زيركي كرده .
دهم : قساوت قلب و بي رحمي حمله دار و اتباعش و عمله موتي در شدّت و كثرت ، به جايي رسيده كه از ايشان تجاوز كرده ، به طبيب هم مي رسد . چه اين طايفه نيز چون مَثَل حاجي را مثل كافر حربي بي قوت [ و بي ] معيني مي بينند كه هر كس به هر اسم در فكر برهنه كردن ايشانند ، به طمع افتاده كه مالي در معرض تلف است ؛ چرا من نبرم و مخارج كرده و آينده اين راه را از اينجا بيرون نياورم . پس نرخ حق القدم را از يك لير امپريال كمتر نمي گذارند . قدري دوا و حَبُّ و جوهريات از اصل و بدل همراه گرفته ، به قيمت بسيار اعلي مي فروشند . مثقالي روغن چراغ خود ديدم در يك امپريال فروخت و آخر معلوم شد كه در شيشه آن ، وقتي [ زماني ] روغن چراغ بود . سه يا چهار دانه حب كرم پنج قران و هكذا . ( 1 )
14 ـ رفتارهاي تبعيض آميز
يكي از مشكلاتي كه حجاج ايراني و ديگر حجاج غير عرب با آن روبرو بوده اند برخوردهاي تبعيض آميز و تحقير آنان بوده است .
ميرزا عبدالغفارخان نجم الملك منجم باشي كه به سال 1296 هـ . ق . حج گزارده مي نويسد :
آنچه خانه زاد در خاك حجاز ديد اين است كه مردم عجم نمي دانم از چه بابت در انظار مردم آنجا مغضوب و حقير و خفيف اند و با وجود آن كه در اين سنوات به حسن كفايت حاجي ميرزا حسن كار پرداز مقيم جده ، خيلي رفاهيت دست داده ، باز خالي از خطر نبود ، خاصه در مدينه طيبه كه خون و مال عجم را حلال و مباح مي دانند و به هر قسم بتوانند در صدمه حجاج كوتاهي نمي كنند ، حتي سيد حسن مطوف كه از جانب معين الملك براي مطوفي ايران مأمور است ، كمال بدسلوكي را مي نمايد . . . ( 2 )
وي سپس مي افزايد : روزي يك نفر دهقان ايراني ، خواست به طواف بيت الله مشرف شود ، گيوه خود را با شال دستمال بر پشت پيچيد و داخل مسجد شد ، يكي از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تير اجل در صدمات راه جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج56 ، ص96
2 . فصلنامه ميقات حج ، شماره ، ج19 ، ص181
174 |
خواجه هاي حرم ملتفت شده در حين طواف چند چماق سخت بر كتف او بنواخت ، احدي از بستگان كار پرداز خانه ايران ، واقعه را از دور ديده ، به كار پرداز اطلاع داد ، مشاراليه در صدد قصاص برآمد ، به اذن جناب شريف و پاشاي مكه ، آن خواجه را در همان محل كه چماق زده بود به سياست رسانيدند ولي اين ايرادات همان بر حجاج ايراني است ، اعراب مختلف ، نعلين زير بغل گذاشته وارد مسجد مي شوند و احدي متعرض آنها نمي شود . ( 1 )
وي در بخش ديگري از سفرنامه خود مي نويسد :
از امتيازات اعراب ، كه در تمام خاك عربستان ديدم ، اين است كه هرگاه منازعه اي رخ دهد فيما بين يك نفر عرب و يك نفر عجم آن عرب حق دارد كه هر نوع فحش و تهمتي بر آن عجم نسبت دهد ولي عجم حق يك كلمه سؤال ندارد و الا آنقدر اعراب بر سر او مي ريزند و مي كوبند كه هلاك شود . ( 2 )
15 ـ اخذ رشوه براي زيارت
اخذ رشوه يكي ديگر از مشكلات حاجيان بوده ، كه متوليان و دربانان اماكن مقدسه از مردم مطالبه مبلغي پول مي كردند و زايران براي ورود به كعبه و يا رفتن به داخل بقيع و زيارت كردن ناچار بودند مبلغي رشوه داده داخل شوند وگرنه از ورود آنها ممانعت به عمل مي آمد .
كازروني كه در سال 1315 هـ ش به حج مشرف شده مي نويسد :
حقير با جناب حاجي شيخ عبدالحميد ، بعد از دادن دو ريال فرنگ داخل در كعبه منوره شديم . ( 3 )
ميرزا داوود وزير وظايف نيز مي نويسد :
شب جمعه بيست و ششم ، ساعت سه به حرم مشرف شدم ، ديدم درب خانه مشرفه را باز كردند هر طور بود خود را مهياي رفتن كرده قرآني با خود برداشته ، رفتم پاي نردبان به همراهي مطوفي كه عمامه اي نيز بر سر داشت ، مطوف به پيرمردي كه عمامه سفيد عربي داشت و يك شقه در را باز كرده ، خود در دربند نشسته بود ، به عربي گفت : اين سيد يك ريال مي دهد كه داخل شود ، در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ص182
2 . همان ، ص182
3 . سفرنامه كازروني ، ميراث اسلامي ايران ، دفتر پنجم ، ص368
175 |
جواب گفت :
ما يخالف ، ريال را گرفت و حقير پا بر نردبان گزاردم خود پيرمرد دست دراز كرده و دست حقير را گرفت و . . . داخل خانه شدم و دعا مي خواندم ، پشت در جوانكي نشسته بود ، همين كه ديد حقير داخل شدم و حالي دارم ، برخاسته به حقير چسبيد كه تو يك مجيدي بايد بدهي ، دوازده قروش داده اي باقي را بده ، والا برگرد ، گويا پسر شيبه بود حقير هم فوري يك ريال ديگر به او دادم . ( 1 )
در مدينه مشكل بيشتر بوده ، متوليان بقيع از افراد مبلغي به عنوان وروديه مي گرفتند و سپس اجازه ورود مي دادند . ميرزا عبدالغفارخان نجم الملك منجم باشي دراين زمينه مي نويسد :
در قبرستان بقيع بقعه اهل بيت بوابي دارد كريه المنظر ، چماق به دست ، غضب آلود ، هر نفر ايراني كه خواهد به قصد زيارت داخل شود با كمال تشدد يك صاحبقران از او مي گيرد و اگر بخواهد آن شخص روزي پنج مرتبه مثلاً وارد شود ، بايد پنج قِران بدهد ، و همين كه قليلي آن جا ماند زيارت نخوانده ، گويد بيرون شو . ( 2 )
محمد ولي ميرزا كه در سال 1260 هـ ق به حج رفته در اين باره مي نويسد :
در بقيع هر كس وارد مي شد هزار دينار مي گرفتند و درب حيات هم سه قروش كه هر قروشي يك عباسي مي باشد ، در گنبد حرم بقيع هم به جهت زيارت حضرت فاطمه ( عليها السلام ) پول مي گيرند كه به بوسند قبر مبارك را . ( 3 )
فراهاني در سال 1302 نوشته است :
حجاج سني كمتر به زيارت بقعه ائمه در بقيع مي آيند و اگر هم بيايند چيزي از آنان نمي گيرند ، اما حجاج شيعه ، هيچ يك را بي دادن وجه نمي گذارند داخل بقعه شوند ، تنها پس از دادن اين وجه است كه آنان آزاد هستند بدون تقيه هر زيارتي را كه مي خواهند بخوانند . ( 4 )
ميرزا معصوم نايب الصدر شيرازي كه در سال 1305 هـ . به مدينه مشرف شده ، وقتي به متوليان بقعه بقيع اعتراض مي كند كه چرا در شب چراغ روشن نكرده و يا از مردم پول مي گيرند ؟ به وي پاسخ مي دهند كه : اگر سالانه يك هزار و پانصد تومان به آنان داده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سفرنامه ميرزا داوود وزير وظايف ، ج130 ، ص131
2 . ميقات حج ، ج19 ، ص182
3 . به سوي ام القراي ، ص249
4 . ميراث اسلامي ايران ، دفتر ششم ، ص777
176 |
شود ، آنان ، هم چراغ روشن خواهند كرد و هم از عجم ها پولي بابت وروديه نخواهندگرفت . ( 1 )
16 ـ ندانستن زبان دوّم
يكي ديگر از مشكلات حاجيان ، تسلط نداشتن به زبان عربي بوده است ، و به همين جهت به دليل آن كه نمي توانستند در بين راه و در شهرها مطالب خود را به ديگران تفهيم نموده و يا سخن ديگران را درك نمايند ، لذا دچار مشكلات زيادي گرديده ، گاهي جان خود را نيز در اين راه از دست مي دادند . مرحوم سيد محسن امين در اين زمينه مي نويسد :
. . . عادت ژاندارم ها است كه در دو سمت راست و چپ حجاج حركت مي كنند و هنگام فرود آمدن در جايي ، اجازه نمي دهند كسي از آن محدوده بيرون رود و به ناشناسان هم اجازه ورود نمي دهند ، اگر ناشناسي بخواهد وارد شود ، سه بار صدايش مي زنند [ و ايست مي دهند ] اگر جواب نداد ، با تيراندازي او را مي كشند ، اين حادثه براي برخي حجاج كه عربي نمي دانند پيش آمده است ( 2 ) .
هم اكنون نيز بسياري از حاجيان كه از كشورهاي مختلف اسلامي به حج مي آيند توان سخن گفتن با ساير حجاج را نداشته ، ساعت ها در حرم كنار هم مي نشينند اما نمي توانند يكديگر را شناخته ، باهم سخن بگويند .
خاتمه
در سفرنامه ها با توجه به شرايط مختلف آب و هوايي و نيز حاكماني كه در گذشته بر حجاز حكومت مي كرده اند مشكلات و دشواري هايي خاص هر يك از اين دوره ها ذكر شده كه پرداختن به تمامي آنها در اين نوشتار امكان پذير نيست ، اميد است با توفيق الهي بتوانيم در فرصتي ديگر اطلاعات بيشتري در اختيار علاقه مندان قرار دهيم .
هم اكنون كه با الطاف الهي بسياري از مشكلات و سختي هاي اشاره شده پايان يافته و حجاج كشورهاي اسلامي در اين زمان با استفاده از بهترين وسايل نقليه همچون هواپيما و با استفاده از بهترين امكانات رفاهي و داشتن تغذيه مناسب ، در كمال امنيت و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحفة الرحمين ، ص 257 : حج گزاري ايرانيان در دوره قاجار ، ص71
2 . پا به پاي امين جبل ، ميقات حج ، شماره ، ج28 ، ص217
177 |
آسايش به حج مشرف شده و در كوتاه ترين زمان مناسك حج را انجام و به كشور خويش باز مي گردند ، بايد دقيقاً شكرگذار اين همه نعمت باشند و از فرصت به دست آمده بيشترين بهره برداري را در جهت رشد و شكوفايي روحي و معنوي و نيز دست يازيدن به منافعي كه قرآن از آن با كلمه « ليشهدوا منافع لهم » ياد مي كند ، بنمايند .
از خداوند متعال مسألت داريم همگان را با اين مسئوليت خطير و مهم آشنا ساخته ، حاجيان همه كشورها بتوانند حجي مبرور و مقبول انجام داده ، با روحي متحوّل شده ، اخلاقي بهتر و رفتاري متناسب با شئوون ديني و اسلامي ، به كشورهاي خود باز گردند .
* پي نوشتها :