بخش 5
ماموریت های مشکوک در سرزمین های مقدس
67 |
ميقات حج - سال يازدهم - شماره چهل و دوم - زمستان 1381
تاريخ و رجال
68 |
مأموريت هاي مشكوك در سرزمين هاي مقدس ( 2 )
اصغر قائدان
در شماره پيشين ( 41 ) خاطرات برخي اروپاييان كه در پوشش مسلمانان و زائران حرمين شريفين با اهداف ماجراجويانه و يا پاره اي دلايل سياسي و جاسوسي به شهرهاي مقدس مكّه و مدينه سفر كرده اند در اختيار خوانندگان عزيز قرار گرفت كه در اين شماره نظر شما گراميان را به قسمت دوّم آن جلب مي نماييم :
غرب آنگاه كه حركت خود را براي تثبيت خويش ، پس از درك شرايط و مسائل داخلي خود و براي بهره برداري از آنچه كه به خيزيش و رنسانس اروپايي معروف است ، آغاز كرد ، حركت محكم ديگري را نيز براي شناخت دشمن بزرگ خود و به هدف تسلّط و حتي نابودي آن شروع نمود ؛ اين دشمن كسي يا چيزي جز « شرق » نبود كه سابقه اي ديرينه داشت ؛ بهويژه ، شرق اسلامي كه براي غربيان به عنوان يك معارض و رقيب محسوب مي شد . 1 در اينجا ديدگاهي نيز در خلال دوران اين تقابل شكل گرفته بود كه البته در قرن دوازدهم محدود و سپس توسعه يافت و آنگاه درقرن سيزده و چهاردهم تا قرن هيجدهم به جهش و جنبش پرداخت و تا دوران استعماري2 نيز تداوم يافت . درآن عصر ، اساس اين حركت به شكل گسترده اي رواج يافت و شيفتگان فرهنگ غرب را مطمئن ساخت
69 |
كه اين انديشه ها حقايقي انكارناپذيرند .
در قرون بعد ، به ويژه در قرن شانزدهم ، شاهد پيدايش بازرگاني و تجارت در اروپاي غربي متمدن و برتر و عقل گرا هستيم ، همان غربي كه از طبيعت درگيري و رويارويي اش با طرف ديگر كه وحشي صفت و متمرد و در مقام پايين تري بود ، عدول كرد و برتري تمدن اسلامي را به صورتي پست در آورد .
اين امر به خاطر جلوه دادن انگيزه هاي سياسي و اقتصادي و خدمات آن بود .
اروپاي غربي كه براي دفاع در مقابل تهديد اسلام آماده نشده بود ، حداقل در رتبه و مقام سيادت قرون وسطي قرار نداشت . اروپاي غربي توجّهي به گونه اي جديد ، به شرق آغاز كرد و اين تلاش روحي جديد را كه از طرفي ، ناشي از روش تجارت و از طرف ديگر ناشي از رقابت سياسي ـ اقتصادي ، در داخل بود ، تبليغ كرد . 3
با اين كه توجه و نگرش اروپايي و سپس آمريكايي به منطقه شرق ، با توجه به برخي از دلايل و شواهد تاريخي كه « ادوارد سعيد » آن ها را در كتاب خود « شرق شناسي » آورده است ، سياسي بوده اما فرهنگ همان عامل مهمي است كه اين تلاش و توجه را آفريد و همين فرهنگ بود كه با جنايتي ديناميكي ، پهلو به پهلو ، با انديشه هاي سياسي و نظامي و اقتصادي فعاليت كرد . 4
در كنار اين تحوّلات ، دسته ها و گروه هايي از بازرگانان و سياحتگران ، براي مقاصد متفاوتي به شرق رسيدند . زيرا برخي از آنان ، با مأموريت هاي ديپلماتيك يا اهدافي بازرگاني فرستاده شدند و برخي از آن ها جزو جهانگردان و شرق شناسان يا جزو مبشّران و مبلّغان ديني ديگر بودند . در اين دوران كه برخي از گردشگران و بازرگانان ، اوهام و خيالاتي را ، در مورد عرب خلق مي كردند كه در اوايل قرن هفدهم ، جايگاه ممتاز يافته بود . اما عالمان و دانشمندان ، در تدريس و آموزش ادبيات و انديشه عربي وترجمه آن ها به انگليسي ، پافشاري داشتند . به رغم امتياز اين آموزش هاي عربي ، برخوردهاي تهاجمي قديم وجديد ، به سوي اسلام ، بر اكثر كارهاي آنان ، غلبه داشت . 5
ترديدي نيست كه اسلام اساساً نشانه اي ازايجاد وحشت و ويرانگري و اعمال شيطاني و گروه هايي از بربرهاي
70 |
مغصوب شده نداشت . سپس نسبت به اروپا ، اسلام تأثيري نامطلوب و دائمي داشت و تا پايان قرن هفدهم خطر « امپراتوري عثماني » در برابر اروپا بالنسبه براي تمدن مسيحي نيز تهديدي دائمي را نمايندگي مي كرد و همراه با گذشت زمان ، تمدّن اروپايي ، اين خطر و رويدادهاي عظيم آن را چشيد واخبار به جا مانده آن را و نيز شخصيت ها و فضايل و رذالت هايش را ، احساس كرد و آن را به شكل چيزي بافته نشده ، در زندگي اروپايي متحول ساخت . 6
و همين طور تصوير اسلام در وجدان قومي استقرار يافت و چنين بدان نگريسته مي شد كه چيزي بيشتر از گمراهي يانوآوري در برابر مسيحيت نيست و اسلام « دين شمشير است » و از اين گفتارها ، و به استهزاء آن را « دين محمدي » يا « محمديه » مي خواندند وخود مسلمانان نيز در قرون وسطي از خشم مسيحيان مصون نماندند كه مسيحيان آن ها را كافران و دوگانه پرست ها ، اعراب و محمديان مي ناميدند . 7
به تحقيق جهانگردان قرن هفدهم ، تصويرهاي ديگري از مسلمانان ارائه دادند كه مخصوص دزدان دريايي و بردگان بود و اين تصوير به شكلي عمومي در كتابي كه « ژوزف بيتز » تأليف كرده است رايج و طرح شد . او در اين كتاب اسارتش رابه دست دزدان درياييِ جزائري ها ، در سال 1678 ، توصيف كرده است . هنگامي كه او و همراهانش در ساحل الجزائر8 بودند ، اكنون اين سئوال مطرح است كه « بيتز » كيست ؟ و داستانش چيست ؟
ژوزف بيتز
او يك جوان انگليسي در سن بلوغ ، از اهالي آكسفورد بود كه داستان او جالب و غيرمعمولي است ، تحقيقاً اين انگليسي كه در شهرهاي جنوب غربي انگليس به دنيا آمده ، وابستگي و ارتباط شديد با دريا را به ارث برده است . او هنگامي كه به سن پانزده سالگي رسيد به يك كشتي كه درسال1678 روبه سوي آمريكا مي رفت ملحق شد و در راه بازگشت به محلّي در نزديك سواحل اسپانيا رسيد .
در آنجا دزدان دريايي الجزائري به كشتي وي حمله كردند و اعضا و سرنشينان آن را به اسارت گرفتند و آن ها
71 |
را به پايتخت الجزاير رساندند . در بازار آن جا به عنوان بردگان به فروش رسيدند . « بيتز » درباره اين ماجرا نوشته است : « در مردي مرا خريد كه با قساوت شديدي با من رفتار مي كرد و علي رغم اين كه جزائري ها به دنبال تغيير ديانت بردگانشان نبودند ، اما ارباب من پيوسته مرا كتك مي زد تا بر تغيير دينم مجبورم كند . 9
نظر به اين كه « بيتز » به خوبي به زبان عربي و تركي صحبت مي كرد ، آموزش هاي اسلامي را پيش از ديگران با استواري و ثبات فرا گرفت . ارباب او گروهبان سواره نظام سپاه الجزاير مردي مسرف و غرق در فسق و فجور بود ، بر اساس گفته « بيتز » او تصميم گرفت تا سبب و موجبي براي پذيرش ديانت اسلامي از جانب برده انگليس بيابد . تاگناهان او اشتباهاتش را جبران كند و بپوشاند . پس كتك و سختگيري بيشتري روا داشت تا اين كه او به توحيد و نبوت شهادت داد .
اما او در خلال همه دوراني كه در شهرهاي اسلام و مسلمانان مي گذراند از خشم خود و اجبار شخصي اش كه بر مسيحيت سرشته شده بود ، درشرايط و مناسبت هاي گوناگون سخن گفت . 10
پس از گذشت مدتي ، او به مرد ديگري در الجزائر فروخته شد و او بيتز را به عنوان هديه اي براي برادر خود در تونس تقديم كرد . . . در آنجا 30 روز درنگ كرد كه در خلال اين 30 روز با كنسول بريتانيا آشنا شد كه به او وعده مساعدت وياري داد ، و پس از آن اربابش گفت كه ديگر نيازي به او ندارد و مي خواهد بيتز را به الجزاير برگرداند . به رغم آن كه كنسول بريتانيا و دو تاجر بريتانيايي كوشش كردند تا قيمت آزادي او را بپردازند ( آزادش كنند ) و 300 دلار به اربابش تقديم كردند ، اما آن تونسي بر مبلغ پانصد دلار اصرار ورزيد كه جمع چنين مبلغي براي آن دو بريتانيايي مقدور نبود ، آن گاه كه بيتز به الجزاير رسيد و دانست كه به زودي او را به سوي ارباب اولش بر مي گردانند ، صدايش به گريه بلند شد ؛ زيرا زندگي اش در آن موقع بي نهايت دشوار بود ، اما او زماني طولاني را براي فراگيري دو زبان عربي و تركي اختصاص داد و در ساعت هاي بي كاري اش به مساجد مي رفت . ملاحظات دقيقي را پيرامون مراسمي كه اطرافش مي ديد ، تدوين مي كرد و در باره
72 |
نمازها وسخنان امام جماعت و آموزش هاي قرآن مطالبي مي نوشت و ويكتور وينستون دركتاب خود با عنوان « كاشفان و جستجوگران در جزيره غربي » درباره بيتز مي گويند : « با توجه به جواني اش و علي رغم اين كه او را مجبور به اسلام كرده بودند ، جز اين نيست مگر « بيتز » شخصاً براي فهم و پذيرش اين عقيده باتوجه به موضوعيت آن11 تلاش و كوشش جدي كرده است .
گفتن چنين مطلبي نيازمند دلايل ثابت كننده اي است ، لذا اين مطلب از يك ادعا بالاتر نمي رود و آن چه كه ما را بر اين موضوع راهنمايي مي كند ، اين كه سياح بورتونِ معروف كه به روشني پذيرفته كه به عنوان فرستاده آن مرد سپيد بهويژه به سوي بريتانيا رفته است . و علي رغم همه اين ها او اعتراف كرده كه نوشته بيتز تعصب را ترويج مي دهد با اين كه از خرافات ، يا مطالب غير قابل تصديق تهي است . 12
به طور مثال در مدتي طولاني ، تعداد زيادي از خصايص رذيلانه را به مسلمانان مي چسباند وچيزي كه خودش شخصاً در آن سهيم است ، اين بود كه به خدمت زني از مسلمانان سرزمينهاي عربي در آمد . سپس از انجام رسم و رسوم جاري ، به رغم آن كه حال او در اثر اعدام ارباب اولش كه در امر سازمان دادن اقداماتي بر ضد حاكم شركت داشت ، دگرگون شد همسر اين فرد او را به شخص جديدي كه سن بيشتري داشت فروخت و ولي با نرمي و مدارا با او برخورد كرد و از او خواست تا در قافله حج به سوي مكه مكرمه همراهي اش كند .
سفر به سوي حج
بيتز به همراه اربابش براي انجام حج به سوي مكه و مدينه به راه افتاد . اين سفر در اواخر قرن هفدهم13 انجام شد و او در اين سفر امكان فرار يافت و سپس داستان مسافرتش را در انگليس به سال 1704 ميلادي منتشر ساخت و اين كتابي است كه برخي از اشتباهات و مبالغات موجود در منابع وكتاب هاي معاصر را تصحيح مي كند ، جالب ترين و دلپذيرترين چيزي كه در اين سفرنامه وجود دارد ، توصيف كاروان وشمارش افراد آن است . 14
اين كتاب و عنوانش « توصيف امانتدارانه از ديانت و اخلاق محمديان » توجّه فراواني را به خود جلب كرده است . زيرا نويسنده اش مردي مسيحي است و
73 |
در اين كتاب روايات و گزارشهاي بردگان مسيحي در ميان دولت هاي ( بربري ) مثل الجزائر و تونس و طرابلس قابل عنايت است . علاوه بر اين ، اهميت وارزش اين كتاب به اين است كه « بيتز » نيز جزو نخستين اتباع انگليس بود كه وارد شبه جزيره عرب شده اند و مردم آنجا و سرزمين هاي مقدس و مراسم حج و شعائر و عبادت در مكه را توصيف كرده اند .
همين طور بيتز قبر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را زيارت كرد ، و اين مطلب مشهور را كه قبر پيامبر در هوا معلّق است و اين در اثر كار نيروي سنگ هاي مغناطيسي است ، تكذيب كرد . 15
سفر بيتز و اربابش از مصر آغاز شد و هنگامي كه به اسكندريه رسيدند ، ارباب دچار بيماري سختي شد تا جايي كه گمان كرد عمرش به پايان رسيده است . پس كمر بندي به جوان انگليسي داد كه يك كيسه طلا و نامه اي در آن بود و بايد همراه او در مكه مكرمه باشد . در اين نامه گفته شده بود كه صاحب اين نامه سفري آزاد و رها داشته است . اما ارباب دوباره سلامت خود را بازيافت و « بيتز » در خدمت او قرار گرفت . پس از آن كه اندكي براي جمع مواد لازم ، براي مرحله دوم سفر توقف كردند ، به سفر خويش به قاهره ادامه دادند و « بيتز » ديدگاه ها و ملاحظات خود را در مورد مدينه و مردم آن تدوين مي كرد . 16
علاوه بر اين ، « بيتز » در توصيفش از مصر و تنوّع ساكنانش در آن ( از قبيل ترك و يهود ويونانيان و قبطي ها ) اولين كسي بود كه از ديدگاهي كلّي ، تصويري جديد و جدي ارائه داد . بيتز آنان را تجاوزكاران دانست . در هر حال ، تجربيات بيتز عرب را همانند دزدان دريايي و گداهاي گرسنه و دزدان و افرادي كه مشغول به تجارت بردگان و روسپي ها هستند ، در پايان قرن هفدهم در انگليس به تصوير مي كشاند .
ناگزير ، اينجا بايد تأكيد كنيم كه اشارات « بيتز » درمورد اعراب ، به طور جدّي هرگز روشن و واضح نبود ، او گاهي آنان را جزائري ها يا بربرها يا عرب مي ناميد و گاهي به ترك ها و مصري ها ، اشاره داشت و بهترين دليل بر واضح نبودن حرفش در اين مورد توصيف اشتباهي است كه در مورد متجاوزان مي دهد . 17
« بيتز » از وصف كاروان حاجي ها
74 |
مي گذرد . او با همراهي اربابش ، از قاهره به كانال سوئز انتقال يافت و از آنجا از طريق دريا به فرماء صغير ، ميان ينبع و حدّه رفتند و دو بار شترهايي براي رسيدن به مكه مكرمه كرايه كردند . مدت اقامتشان در آنجا دو ماه طول كشيد و بيتز هر روز با اربابش پيرامون شهر مي گشت و در ذهنش بناها و آداب و رسوم مردم ومناسك ديني را ثبت مي كرد . اين كوشش كه براي تثبيت اين تفصيل ها به كار برده بود ، در كتاب مشهورش كه آن را تدوين ساخته بود روشن است .
مكه چنانكه بيتز وصف مي كند18
ژوزف بيتز يادداشت هايي مفصل از سفرش به مكه مي نويسد كه در اين نوشته ، شهر مكه و اماكنش را از جمله مسجدالحرام و كعبه و مناسك حج ، همگي را توصيف مي كند . طبيعتاً در اينجا نمي توانيم آنچه را در آن مورد نوشته است ذكر كنيم و منحصراً به ذكر نمونه هاي منتخبي از آنچه را نوشته اكتفا مي كنيم .
او از ابتداي رسيدنش به مكه مي گويد : « . . . وقتي به مكه مكرمه رسيديم راهنما ما را در خياباني كه در وسط شهر واقع بود راهنمايي مي كرد ، اين خيابان به مسجدالحرام مي رسيد كه آن را معبد مي ناميدند و پس از آن كه كشتي خويش را متوقف ساختيم ، نخستين چيزي كه راهنما ما را به دور آن هدايت كرد ، بركه اي بود تا براي گرفتن وضو از آن استفاده كنيم و در اين هنگام ما را به حرم شريف آورد ، سپس كفش هاي خود را درآورديم ، و آن ها را نزد كفشدار گذاشتيم ، سپس از باب السلام وارد شديم و پس از برداشتن گام هايي ، راهنما ما را متوقف كرد و دستش را براي دعا بلند كرد و شروع به خواندن برخي ادعيه ها نمود سپس حاجيان از او تقليد كردند و آنچه را كه مي گفت تكرار مي كردند .
همين كه چشم حجاج به بيت الله الحرام ( خانه محرّم خدا ) مسجد ؛ يعني كعبه افتاد ، اشك ها از چشمانشان جاري مي شد و راهنما ما را در وقتي كه پيوسته دعاها را تكرار مي كرد پس از اين ، 7 بار در اطراف خانه طواف كرديم و به دنبال آن دو ركعت نماز طواف خوانديم و پس از پايان همه اين كارها ، راهنما ما را به مسيري جديد برد كه بر ما واجب بود در آنجا هروله كنيم ؛ يعني از جايي به جاي
75 |
ديگر تا آخر بدويم ( ميان صفا و مروه ) پس مسافتي را پيموديم كه بيشتر از فاصله انداختن يك تير نيست و من اعتراف مي كنم به اين كه كاري نمي كردم مگر تعجب نسبت به اين بيچارگان كه تا آخرين حد مي كوشيدند تا چنين خرافاتي را به خوبي ادا كنند و من احساس آنان را هنگامي كه بخشي از آثار عبادت و ترس در پيشگاه خدا را در آنان ديدم سنجيدم .
حقيقتاً من نتوانستم هنگامي كه اين حماسه اعتقادي پايان گرفته و آنان را ملاحظه مي كردم ، جلو گريه ام را بگيرم و از سرازير شدن اشك هايم خودداري ورزم . علي رغم دوگانگي هايي كه در آن ها مي ديدم و با اين كه آن ها اين دعاها را بدون فهميدن ادا مي كردند . 19 اما در مورد آنچه متعلّق به حجرالاسود است ، او انديشه اي عجيب داشت در حالي كه پيرامون كعبه طواف مي كرد مي گفت :
« اينجا در يكي از گوشه هاي اين خانه خدا سنگ سياهي است كه در پوششي از نقره قرار دارد و هرگاه كسي از گوشه به آن نزديك شود بر او واجب است كه اين سنگ را ببوسد ، مي گويند : اين سنگ در گذشته رنگش سفيد بوده است اما به علّت گناهان و اشتباهات حجاج كه خود نيز قبول دارند ، رنگ اين سنگ به سياهي تغيير يافته . » سپس مي گويد : « كه او معتقد نيست اين مسأله درست باشد چه بسا انسان كور شود » .
سپس تصميم گرفت كه به اطرافش بنگرد . اما او زياد با دقت نگاه نكرد بلكه در هر لحظه نظرش را به جانب ديگري مي افكند . 20 بيتز مكه را چنين توصيف مي كند :
« آن خانه اي است كه در بياباني غيرقابل كشت و زرع واقع شده است . در ميان تعدادي كوه هاي كوچك ، و آن شهري محفوظ و امن نيست ؛ زيرا نه دژي دارد و نه دروازه اي . . . »
علاوه بر اين ، شهر با تعداد هزاران تپه و كوه هاي كوچك احاطه شده است كه تا حدودي نزديك به يكديگر هستند و همه آن ها از سنگ هاي كوهستاني مايل به رنگ سياه تشكيل شده اند .
در قلّه يكي از آن ها غاري مشهور است كه آن را حِرا مي نامند . محمد ( صلّي الله عليه وآله ) پيامبر بزرگ در اينجا اعتزال و اعتكاف مي جست و در عبادات و انديشه ها و روزه اش غرق مي شد ، به سوي اين غار رفتم و از آثار دست و تجمّل پرستي
76 |
اصلاً چيزي نديدم و از اين وضعيت بسيار در شگفت شدم » . 21 سپس مي افزايد : « چيزي شگفت انگيز يا شادي آفرين در آنجا نديد و ساكنان مكه نيز او را شيفته خود نساخته اند ، 22 زيرا آنان فقيراني ضعيف و لاغر و سستي بوده اند كه نوعي گندمگوني در رنگشان23 مشاهده مي شد ، اما بيتز مدتي را در توصيف وضع آنان و حاجيان مي گذراند سپس از آشنا شدن خود با صوفي نماها ( درويشان ) سخن مي گويد كه آنان زندگي زاهدانه دارند و عبادت مي كنند و همانند راهبان وسوسه گر از نزديك ترين شهرها به دورترين آن ها مسافرت و با صدقات ديگران زندگي مي كنند و هر يك از آنان لباده اي سفيد مي پوشند و كلاه دراز سفيد بر سر مي گذارند ( مانند برخي از دختركان راهب مسيحي ) و بر پشت هر يك از آنان پوست گوسفند يا بزي است و بر روي آن مي خوابند و عصايي دراز در دست دارند و در اينجا بسياري از تركان از آن نوع زندگي پيروي مي كنند . 24
« بيتز همچنين مي گويد : « در مكه آب فراواني وجود دارد ، اما اين شهر از گياه و زراعت تهي است ، مگر در برخي از اماكن . با وجود اين ، در اين شهر برخي ميوه هاي ساده براي مردم فراهم شده ، مانند انگور و خربزه و خيار و كدو تنبل و امثال آن . و اين ميوه ها معمولاً از جايي آورده مي شود كه مسير آن ، 2 يا 3 روز با مكه فاصله دارد ، آن مكان « خباش » ناميده مي شود و شايد منظور بيتز طائف باشد . » سپس در ضمن توصيفش از حج و مناسك آن مي گويد :
« سلطان مكه ( يعني شريف مكه ) كه از نسل پيامبر ، حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) است ، عقيده ندارد به اين كه كسي غير از او شايسته پاكيزه ساختن و شستن خانه خدا باشد و براي همين است كه خود ، شخصاً به اين كار اقدام مي كند و نزد او بزرگان هستند كه آن خانه را با آب مقدس زمزم مي شويند و سپس با آب پاكيزه معطر گلاب شستشو مي دهند و هنگامي كه مشغول اين كار هستند به خانه خدا با صداي بلند سلام مي كنند و براي همين است كه مردم به صورت جمعي فشرده و انبوه در زير در كعبه جمع مي شوند تا قطرات آن آب بر رويشان بريزد و از سر تا پا مرطوب شوند ، سپس جاروهايي كه با آن ها خانه مقدس را جاروب كرده اند در قطعات كوچكي به سوي آنان افكنده
77 |
مي شود و مردم آن ها را در هوا مي گيرند و هر كس قطعه اي از آن ها را به دست آورد ، مانند اثر مقدس ، آن را نزد خود حفظ مي كند » .
بيتز پس از اين ها به ذكر جامه كعبه مي پردازد و طبق معمول25 آن را توصيف مي كندودرپايان حكم نهاي ايش را در باره اين شهر و مردمش چنين صادر مي كند :
« با اين كه شهر ( مكه ) از اماكن مقدسه شمرده مي شود ، اما من ، آن را مقدس نمي دانم به خاطر فسق و فجور فراوان و فرو رفتن مردم در لذّات . اما نسبت به اخلاق ، اين شهر مساوي با قاهره بزرگ است . اين مردم امكان دارد خود حرم شريف را بدزدند ! » 26
وي بدين گونه و به رغم تظاهرش با امانتداري علمي ، تعميم هاي گسترده اي كه خالي از فريبكاري و ظلمت نيست به همه مردم شهر مي دهد .
مدينه منوره
پس از آن كه بيتز ، مكه مكرمه را پشت سر مي گذارد ، به توصيف ايجاد كارواني كه متوجه مدينه است ، مي پردازد و اين كار را با تكيه بر برخي تفصيلات ، كه خالي از انحراف نيست ، انجام مي دهد . به ويژه از خطرهايي سخن مي گويد كه حجاج با آن روبرو هستند و رويارويي با اين خطرات پس از ورود به صحرا است و از دزدان و راهزناني باديه نشين كه با حجاج برخورد مي كند . . .
سپس مي افزايد :
« و پس از روز دهم ، اين مسافرت ساده و آسان ، از مكه وارد مدينه منوره مي شويم و اما اين شهر ، كوچك و نيازمند است . با وجود اين ، به وسيله قلعه اي احاطه شده است و مسجد بزرگي كه در آن وجود دارد ، اما اين مسجد به عظمت و بزرگي مسجد مكه نيست » . 27
درباره قلعه مدينه منوره و مسجد آن ، بيتز معتقد است كه اين قلعه تحقيقاً ميان سال هاي 1503 ـ 1680م ساخته شده است ، در گوشه اي از گوشه هاي مسجد ، ساختماني وجود دارد كه پانزده قدم را اشغال مي كند . در اين بنا ، پنجره هاي بزرگي وجود دارد كه با مس زرد رنگ پوشيده شده است و در داخل آن ، برخي چراغ هاي روشن و آويخته هاي گران قيمت وجود دارد ، البته نه به تعداد
78 |
زياد ؛ كه بعضي نوشته اند .
او مي گويد : اين چراغ ها درشمارش به سه هزار عدد مي رسند و در وسط اين جايگاه ، قبر محمّد است و در اينجا به محمد اعظم مي تازد و او را مدّعي مي نامد . سپس به آنچه در مورد اين قسمت به ادعاي او ، از خرافه در ذهن ها وجود دارد ، اشاره مي كند ؛ يعني اين كه اين پيكر پاكيزه ، در حالي كه او در تابوت خويش ، آويخته ميان سقف و زمين است مشاهده مي شود . و سپس مي گويد : به بقعه اي كه براي مسيح ، عيسي بن مريم مهيا شده . آنگاه مي افزايد : همانا شهر مدينه ، زاد و توشه خود و هر چه را كه بدان محتاج است ، از حبشه وارد مي كند كه در آن طرف بحر احمر28 واقع شده است .
درهرحال ارباب الجزايري « ژوزف بيتز » وي را آزاد كرد و راهش را باز گذاشت و با اين كار به وعده اش وفا كرد و زمام او را رها ساخت ، در پايان زيارت اين دو ، از مكه مكرمه ، اين آزاد سازي محقق شد29 اما او در كنار سرورش به زندگي ادامه داد و در برابر پاداش هايي به او خدمت مي كرد تا اين كه به الجزاير برگشت .
گريز و بازگشت
« بيتز » مدتي در الجزاير ماند و در آنجا به فكر گريز و بازگشت به شهر خود افتاد ، پس از آن كه توصيه نامه اي را از مستر « پيكر » كنسول انگليسي در الجزايرِ آن روز براي كنسول انگليسي در ازمير ، مستر « دري » گرفت ، توانست خود را به يك كشتي كه متوجه استانبول بود برساند ، با اين كه اشتياق به الجزاير ، در ازمير به دلش نشسته بود و در فكر اين بود كه برگردد و زندگي را در آن شهر مانند يك فرد مسلمان از سر گيرد ، ولي به كشتي ديگري كه فرانسوي بود و به سمت « ليغهورن » در ايتاليا مي رفت ، دست يافت و اين ، پس از آن بود كه تاجري انگليسي كه در ازمير اقامت داشت و مستر « ايليوت » خوانده مي شد ، بهاي تذكره او را پرداخت .
يكي از چيزهايي كه بر ميزان تعصب « بيتز » نسبت به مسيحيت و اصرارش در حفظ اين اعتقاد دلالت مي كنداين است كه علي رغم همه حوادث دگرگون سازي كه برايش پيش آمد ، او پايش را در ليغهورن بر زمين نگذاشت ، مگر اين كه به سجده افتاد و بارها خاك آن را بوسيد ، در حالي كه خداي را به
79 |
خاطر بازگشت به سرزمين مسيحيت ، سپاس گفت و خدا را شكر مي كرد كه پس از اين غيبت طولاني ، به اين سرزمين بازگشت30 و آنگاه راهي وطن اصلي اش شد ، وقتي كه به لندن رسيد ، پس از 15 سال دوري از لندن ، عازم منزل پدرش در جنوب غربي شهرهاي آنجا شد . او در اين هنگام 31 سال از عمرش گذشته . بود31 وقتي در آنجا استقرار يافت ، زير سيطره رجال مطبوعاتي واقع شد . . . با همه اين ها خوشحال بود ؛ زيرا دوستان و آشنايانش او را از اين ورطه نجات دادند .
او پس از آن در شهر اكستر ، مستقر شد و در سال 1704م . داستان خود را منتشر ساخت و آنچه را ديده و تجربياتي را كه آزموده بود ، در اختيار مردم قرار داد .
اما اين داستان ها مانند شهرهاي عرب ، در غرب جزئي از ميراث ملي نشد و بسياري از آگاهان ، آن را فراموش كردند . 32
شناخت احوال آن سرزمين مورد توجه بسياري قرار گرفته و نوشته اي پيرامون آن بر اين داستان هاي او ، چيرگي يافتند . با وجود اين ، ترديدي نيست كه صراحت اين اطلاعات به مردم انگليس و غرب كمك كرد تا اين امور مربوط به عرب را بفهمند ، همان امور و شؤوني كه در آن روزگار ، علامت و نشاني براي اين شهرها بودند ؛ شهرها و صحراهاي لم يزرعي را كه توصيف كرده ، براي يك جهانگرد اروپايي عادي و رسيدن به آن ساده نبود ؛ زيرا آن شهرها نسبت به سرزمين غرب به علّت ( تعصب ) ديني ، در حد گمان نويسنده غربي ، بيتزبرينت و استيلاي امپراتوري عثماني مناطقي بسته بودند و به همين علت مي بينيم كه داستان « ژوزف بيتز » كه ساده و صريح است آشكارتر و با روشنايي جادو مانندي كه ازلحاظ طراوت وجاذبيت از داستان هاي مانديفيل ، كه داستان هايي ظريف در مورد شهرهاي بربر نشين جذاب تر است ، درخشيد .
يكي از چيزهايي كه اشاره بدان شايسته است اين است كه جهانگرد انگليسي « ريچارد بورتون » مطالب « بيتز » را سفرنامه مشهورش « حج به سوي مدينه و مكه » ( 1855 ـ 1856 ) 33 ملحق كرد اما اهميت سفرنامه بيتز در آن است كه اولين كوششي است كه يك انگليسي بدان اقدام كرده است .
80 |
اين سفرنامه ، متضمن توصيف مفصلي از شهر مدينه و مكه مكرمه و موسم حج و نيز توصيف الجزاير و اطراف آن و دو شهر اسكندريه و قاهره است .
مأموريتي سري !
هر چه از اين سفرنامه ، ستايش شود به ويژه در غرب و مناطق تحت تأثير آن34 از سؤال هاي برانگيخته شده پيرامون بسياري از اطلاعات و مطالبي كه در آن سفرنامه آمده است ، نمي كاهد .
علاوه بر آنچه از محفوظات خود ارائه كرده ، از برخي روايات هم استفاده نموده ولي اين امر تشكيك در صحت معلوماتي كه وي ذكر كرده را از بين نمي برد ، گرچه آن را تكذيب نمي كند .
اين محقق بريتانيايي ، « بيتز برينت » تاكيد مي كند كه برخي از سخنان او همانا بر اساس شوق و رغبت او است نه بر اساس حقيقت . اگر چه او دروغگو و نسبت دهنده و رياكار نيست . 35
و بنابر اين روش « شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها » ؛ يعني يكي از اعضاي خانواده متهم ، عليه او گواهي داد . مسلماً نزد هر فرد منصف كه در جستجوي حقيقت است ، آنگاه كه كتاب « بيتز » را با عنوان « وصفٌ امين لِديانَةِ و اخلاق المحمِّديينْ » [ توصيفي امانتدارانه از دين و اخلاق محمديها ] مي خواند ، سپس در مي يابدكه اين اروپايي غرق درپليدي هاي بردگي و اسارت ، در بسياري از مطالب اين كتاب ، خيانت ورزيده است .
اطلاق نام محمديان ( صلّي الله عليه وآله ) بر مسلمانان در واقع يك نامگذاري غلط و تشبيهي خطا است كه آنان را به مسيحيان و مسيحيت تشبيه كرده است .
همانا پيامبرخدا ، حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) براي خويشتن مقام الوهيّت قائل نشده است ، بلكه حتي ادعاي داشتن علم غيب يا ايجاد معجزات نيز نكرده و به عكس ، در طول حياتش به شكلي واضح و آشكار ، قاطعانه اعلام كرده كه او فقط يك انسان فناپذير است . لذا نام دين ، در نسبت با پذيرندگانش همان اسلام است نه محمديه و كسي كه به رسالت محمد ايمان دارد ، خويشتن را ، محمدي نمي خواند ، بلكه مسلمان مي شمارد . 36
و به همين گونه واضح است كه نظريات « بيتز » همواره به طور جانبدارانه در منطقه ميانه غربي ، حائل ميان شرق ، در حقيقت مشرق سرزمين هاي اسلامي
81 |
پذيرفته شده است .
به گفته ادوارد سعيد ، هر جهانگرد يا ساكن اروپايي در شرق همواره ناچار است كه خود را از تأثيرات نگران كننده شرق حفظ كند . 37
اين موضوع ما را به طرح سؤالات مهمي دعوت مي كند كه آيا اين كتاب از الهامات و انديشه خاص شخص بيتز است ؟ اهميت و ارزش اين پرسش ، هنگامي روشن مي شود كه بدانيم « بيتز » مدتي از زندگيش را در اسارت و بند بردگي گذرانده است ، كه در آن هنگام عمرش 15 سال بوده است ، پس چگونه برايش ميسر مي شود كه چهره فرهنگي خويش را بسازد و خود را مهيا كند . به ويژه كه دوراني تلخ و پر رنج و مظلوميت را از ارباب اولش تحمل كرده ، همان كه به اعتراف شخص بيتز به سنگدلي و عربده كشي معروف بوده است .
به عبارتي ديگر ، اگر بيتز مانند بسياري از گردشگران ديگر يعني آنان كه به شرق اسلامي آمده اند ، از سلاح معرفت براي كاري مهم مثل مشاهده سرزمين هاي مقدس درحجاز ، ازكمترين حدي برخوردار باشد ، اين حركت در پناه مأموريت و اهداف او ارزش و اعتبار مي يابد .
اما اگر در اين خصوص ، جواني كه هيچ بهره اي در درجات شناخت و معرفت ندارد پيشگام شود همه هدف او همين باشد كه صرفاً حريص به جهانگردي و مسافرت است ، پس چگونه به ثبت حوادث و تجربه اش اقدام كرده است ، در حدّي كه هيچ چيزي را در آن شرايط خاص فراموش نكرده است . او حتي اندازه ها و طول ها و تعداد درها و دربان ها را ذكر مي كند و حتي طول طواف در اطراف ( كعبه ) را مورد بررسي قرار مي دهد . 38
همانا قرائتي فراگير و مطالعه همه جانبه و دقيق گزارشهاي بيتز و توجه دقيق او ما را به اين نتيجه مي رساند كه به احتمال زياد او يك مأموريت مهمي داشته كه از جايي معين بر عهده او قرار گرفته است .
درنگ ما در اين مورد چندان طول نمي كشد كه انگشت اتهام را به سوي كنسول بريتانيا متوجه سازيم . آري كنسول انگليس در الجزاير ، آقاي « پيكر » كه در عمليات قرار دادن او به سوي اروپا با عبور از در ازمير دخيل بوده ، داشتن مأموريت او هرگز تعجب آور نيست .
82 |
در اينجا ده ها دليل و شاهد براي آن وجود دارد . يكي از چيزهايي كه بر اين تشكيك مي افزايد اين است كه خود « بيتز » در مقدمه سفرنامه اش به يك ملاحظه ، به آن اشاره كرده و گويي تهمتي را از خود دفع مي كند .
آنجا كه مي گويد : « براي بعضي روشن مي شود كه من در نوشتن اين كتاب ها كوچك وقاحتي به خرج داده ام . . . من ادعا نمي كنم كه توانايي هاي مطلوب براي نوشتن تاريخي دارم ، اما برترين شايستگي ها را در ذكر حقايق داشته ام » . 39
ما نمي فهميم ، اين شايستگي هايي كه « بيتز » از آن برخوردار است چيست ؟ !
اين مرد تا آخرين لحظه اش به مسيحيت و انگليسي بودن خود وفادار مانده است و چه بسا از سوي كساني ناشناس به اين مأموريت مهم اعزام شده باشد .
« بيتز » در اين مسأله نمونه جديدي نبوده ، بلكه اين حركتي است كه بيشتر كوشش هاي غرب ، گر چه نه همه آن ها ، بر آن استوار بوده است ، اين همان رويايي است كه جريان شرق شناسي در دوره اي طولاني از زمان به چهره اي علمي گونه ولي خرافاتي به آن فخر و مباهات مي كرده است و چيزي است كه ادوارد سعيد آن را به عنوان اتهام قومي به شرق شناسي خوانده است .
و اما براي تأكيد بر وصف مستشرق كه او نماينده حكومت است ، نه فقط دليلي روشن وجود ندارد ، بلكه موجب سرگرداني است ، و ممكن است مستشرق را به عنوان نماينده اي ويژه براي دولتي غربي دانست كه براي تطبيق سياستي معين درباره مشرق مي كوشد ، به درستي كه هر گردشگر اروپايي دانش طلب است آيا همگي چنين نيستند ؟ آنان در سرزمين هاي مشرق به جولان پرداخته و مي گويند : براي بررسي مشكلات دشوار و پيچيده آمده اند . 40
با اين كه فهم نقش « بيتز » و امثال او به نحوي روشن بدون فهم مرحله به مرحله اقدامات او و نيز جايگاه و شرايطي كه در آن حركت مي كند ، ممكن نيست و اين موضوع نيز از حوزه بحث ما خارج است ، اما اشاره اي گذرا به آن ، اهميت و ارزش دارد . به ويژه در خصوص اهتمام و توجه غربي ها به سرزمين شرق اسلامي و داخل شبه جزيره عربي پس از « بيتز » گروه هاي فعال
83 |
ديگري به ورود در داخل شبه جزيره عربي اقدام كردند ، همه اين گروه ها منحصرا جنوب غربي شبه جزيره را مورد توجه قرار دادند ، مشهورترين آن ها ، گروه دو نفره فرانسوي « وي لاجر بلود ير » و « باربير » بوده اند .
اماپيش از ترك منطقه از جانب آنان دوران كوتاه ويژه اي به وجود آمد كه آن را مي توانيم پايان دوره احياي عمليات اكتشافي در شبه جزيره عربي بناميم .
به استثناء « فارتيما » . . . از رفتن هيچ شخصيتي به سرزمين هاي عرب ، كه به سبب ميل و رغبت در شناخت اين منطقه يا اين قوم و ملت به آنجا رفته باشد ، اطلاع نداريم .
آن ها يا به زور ، مانند بردگان ، يا از راه ديپلماسي يا تجارت آورده مي شدند و تا كنون گفته نشده است كه به آنچه در پيرامونشان مي گذشته ، توجهي داشته و يا از ديدني هاي خود چيزي نوشته باشند .
اين امر به آن سبب بود كه توجهات عموميشان به آنچه در اطرافشان مي گذشت ، چيزي جز يك كار اضافه تر از اهداف و نيات ويژه آنان نبود و مسافرت آن ها به اين شهرها نيز براي تجزيه و تحليل جامعه اي كه در آن ، سكونت مي يافتند نبود ولي از آغاز نيمه قرن هجدهم به بعد و حداقل تا جنگ جهاني اول بود كه در اين امر دگرگوني و تحوّلي پديد آمده و همه آنان كه به شكل فعالي در مورد جزيرة العرب مي نوشتند آن را توصيف كردند ، جزئي از كار پيچيده آنان بود . 41
بنا بر اين ، ما مي توانيم دوره « فارتيما » و « بيتز » را به عنوان نماينده مرحله هجوم استعماري بدانيم كه پس از مدتي كوتاه مرحله توسعه استعماري نيز بدان افزوده مي شود ؛ يعني همان دوره اي كه « برينت » در بين نيمه قرن هجدهم تا جنگ جهاني اول ، معين ساخت .
دليل ما بر اين مطلب اين است كه گروه هاي غربي به نوبت به شكلي انبوه و دهشت انگيز ، به آن سرزمين وارد مي شدند . مستر هوگارت به اين مطلب اشاره مي كند ، هنگامي كه به ذكر نام هاي اروپاييان كه اراضي مقدس را ، زيارت كردند مي پردازد و مي گويد :
« همانا هرم اروپايي كه مكه را زيارت كردند ، در حقيقت هرمي طولاني است . ايتاليايي ها مثل فارتيما و فيناتي ، و آلماني ها مثل فايلدوستيزن و فون مالتزان و انگليسي ها مثل بيتز و بورتون و كين و
84 |
سوئيسي ها مانند بورخارت و اسپانيايي ها مثل باديا و سوئدي ها مثل والين و هلندي ها مثل هورگونيه و فرانسوي ها مانند كوتر نلمونت و در كنار اين ها تعدادي از جنگجويان و گردشگران نيز وجود دارند .
جهانگرد ، نيبور از جراحي فرانسوي شنيده است كه توانسته به اراضي مقدس راه يابد و از دو مرد انگليسي و نيز از جهانگرد « دوتي » همين را شنيده است كه تعدادي از فرنگي ها اين چنين وارد آنجا شدند . او خود نيز آنجا وارد شده و شخصا با مردي ايتاليايي برخورد كرده است كه او ، خود را فراري مي ناميده است كه در مسيرش به مكه مكرمه ، همراه كاروان حاجيان ايراني بوده است . همچنين ژوزف بيتز مردي ايرلندي در مدينه پيدا كرده و جهانگرد « مالتزان آن ليون روش » كنسول فرانسوي نيز در تونس و مردي انگليسي براي اعمال حج به مكه رفت و مدينه را زيارت كرد .
اين علاوه بر تعدادي از مردم كشورهاي اروپاي شرقي ، مثل يوناني ها بودند . 42
ترديدي نيست كه اين ها نمونه هاي شناخته شده هستند و موارد پنهانيِ آن ، بيشتر است . اين ها اهل تفريح و گردشگري نبودند ، بلكه در اين مورد ، مقاصد مهمتري وجود داشته كه به آنان واگذار كردند .
در سايه يك رقابت فعال كه دولت هاي غربي ، بر يكديگر سبقت مي گرفتند تا جايگاهي براي راهيابي به اين سرزمين شرقي پيدا كنند ، همانجايي كه تصميم داشتند كه در سلطه آنان باشد . بر اين اساس است كه گردشگر قرن شانزدهم و هفدهم توصيف اين شهرها را جزئي از هدف اصلي اش مي شمرد و مي خواست توصيفي دقيق درباره آنچه ديده و تجربه و احيانا سختي ها و رنج هايي را كه در اين شهرها ديده است ، بنويسد ، جاسوس از آب درآمد . 43
بنابراين ، در پايان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم ، معلوماتي اساسي درباره شبه جزيرة العرب ، به خصوص دو شهر مقدس ( مكه و مدينه ) و يمن و . . . ارائه شد .
همانطور كه روشن است « دي فارتيما » به تنهايي تا همين تاريخ همچنان پيشوا و رهبر بوده است .
اما ديگران نقالاني بيش نبوده اند . از
85 |
قرن هجدهم ، در تاريخ رهبري و راهنمايي به سوي شبه جزيرة العرب تحوّلي پيش آمد كه مي توان آن را رهبري واقعي ناميد .
راويان اين دوره كوتاه ، مقاصدشان متعدد و متعارض بوده است . برخي از آنان هدف هايي سياسي داشتند و برخي ديگر جنون ماجراجويي داشتند . 44
شعله هاي مبارزه و جنگ اراده ها و خواستها ، كه در شرق به شكلي خشن پديدار شد ، به خصوص از زماني است كه سم اسب هاي لشگريان ناپلئون گلستان ها لگدگوب كردند و همه آن هدف ها در يك مسير جاي گرفت .
* پي نوشت ها :
1 . براي كسب اطلاع بيشتر نسبت به اين نكته رجوع كنيد به كتاب « الاستشراق ؛ المعرفة ، السلطة ، الانشاء » نوشته ادوارد سعيد ، ترجمه كمال ابوديب ، مؤسسه الأبحاث العربية ، چاپ دوم ، بيروت ، 1984ميلادي .
2 . هشام جعيّط « اوروپا والاسلام » ترجمه طلا عتريسي ، دار الحقيقة ، بيروت ، 1980م ، ص20
3 . خضر حلمي نشاري ، « صورة العرب في الصحافة البريطانيّة » ( تصوير عرب در مطبوعات انگليسي ) مركز آموزش هاي وحدت عربي ، بيروت ، 1988 ، صص27 ـ 28
4 . ادوارد سعيد ، همان مرجع ، ص46
5 . « صورة العرب في الصحافة البريطانيّة » ؛ ( تصوير عرب در مطبوعات انگليسي ) ( باتصرّف ) ، صص28 و 30
6 . الاستشراق ، ص89
7 . بربارا براون : « نگرشي از نزديك ، در مسيحيت » ترجمه مناف حسين ياسري ، نشر توحيد ، تهران 1416هـ . 1995م . ص86
8 . تصوير عرب ، در مطبوعات انگليسي ، ص31
9 . مقاله : « سيره برده اروپايي در كشورهاي مسلمان ، در قرن هجدهم » لرلي زين ، انتشار يافته در نشريه الحياة ( لندن ) شماره ( 11016 ) تاريخ انتشار ، 11 نيسان ( آوريل ) 1993م ـ 10شوال 1413هـ ، در اينجا اشتباهي در عنوان مقاله رخ داده است اين اشتباه در مورد تاريخ وقايع مكتوب است ، تاريخ صحيح اين رويداد « در قرن هفدهم » است ، و قرن « هجدهم » درست نيست . چنانكه در ضمن مباحث ، ملاحظه خواهيد كرد .
10 . جعفر خليلي : « موسوعة العتبات المقدسه : بخش مكه » ج2 ، ص255 . ( مؤسسه اعلمي مطبوعات ، چاپ دوّم ، بيروت ( 1407هـ . 1987م ) .
86 |
11 . Zahra dickson Freeth and H . V . F Winsotne, Explorers of Arabia from the . . . Rernaissance to the end of netozian Eha . clondon . Boston Allen and onwin . newyok : II omes and Meter 1918 . )
12 . موسوعة العتبات المقدسه ، ج2 ، ص255
13 . منابع ، سال سفر را مشخص نكرده اند . امّا در ظاهر به سال 1692م . رخ داده است به دليل اينكه او مشخصاً به كشور خود بازكشت كه پس از پايان دوران غربت و دوري پانزده ساله از وطنش رخ داد .
14 . محمود سمره : « مراجعاتي پيرامون عربيّت و اسلام و اروپا » كتاب العرب ، كويت ، 1984م . ص120
15 . تصوير عرب در مطبوعات انگليس ، ص32
16 . نشريه الحياة .
17 . تصوير عرب ، در مطبوعات انگليسيي ، ص32
18 . نشريه الحياة .
19 . فرهنگ عتبات مقدس ، ص256
20 . بيتر برينت : در شهرها و سرزمين هاي دور دست عرب : مسافرت هاي شرق شناسان در شهرها و كشورهاي عرب ، ترجمه خالد اسعد و احمد غسان شبانو ، دار عتيبه ، بيروت ، دمشق ، 1411هـ . ـ 1990م . ص78
21 . فرهنگ عتبات مقدسه ، صص 256 ـ 256
22 . شهرهاي دوردست عرب .
23 . فرهنگ عتبات مقدسه .
24 . كشورهاي دور دست عرب .
25 . فرهنگ عتبات مقدس .
26 . كشورهاي دوردست عرب ، ص79
27 . همان منبع .
28 . فرهنگ عتبات مقدس : در بخش مدينه ، ج3 ، ص240
29 . نشريه الحياة .
30 . فرهنگ عتبات مقدس ، ج2 ، ص255
31 . نشريه الحياة ، همان .
32 . وعلي رغم اين ، كتب قديمي ، پيوسته توجّه عده اي را برانگيخت در سال 1993 در لندن قيمت اين كتاب به مبلغي رسيد كه معادل با 2250 جنيه اسراليايي بود در حالي كه در عصر خود قيمت آن ، بين 300 ـ 400 جنيه استراليايي بود . و سه مؤسسه در فروش چاپ اوّل آن در سال ( 1704م ) با هم رقابت كردند كه كتب قديم را مي فروختند . پس از افزايش هاي متعدد ، مؤسسه « فوليوز » موفق
87 |
به دريافت كتاب شد .
33 . برتون در سال 1853م به سفر خود اقدام كرد ، و هنگام بازگشتنش گزارش آن را به صورت كتابي منتشر ساخت :
Barton Richard E-pilgrimage to Al Madina & Meccah .
34 . با تأسف در مي يابيم كه افراد زيادي سخنان مستشرقان و گردشگران را ، پيرامون شرق ، جزء مسلّمات پذيرفته اند بدون هيچگونه توجّهي كه سخنانشان تحريف و تهمت است .
35 . سرزمين هاي دور دست عرب .
36 . تصوير عرب در مطبوعات انگليسي ، ص47 ( پاورقي 107 ) .
37 . كتاب الاستشراق ، ص182
38 . كشورهاي دور دست عرب ، ص79
39 . نشريه الحياة .
40 . تصوير عرب در مطبوعات انگليسي ، ص34 ( هامش 60 ) .
41 . كشورهاي دوردست عرب ، ص81
42 . فرهنگ عتبات مقدس ، ج3 ، ص241
43 . كشورهاي دور دست عرب ، ص81
44 . مراجعاتي پيرامون عربيت و اسلام و اروپا ، ص120