بخش 11

شرح فرازهایی از دعای عرفه


183


ميقات حج - سال يازدهم - شماره چهل و دوم - زمستان 1381

نقد و معرفي كتاب


184


نيم نگاهي به :

« شرح فرازهايي از دعاي عرفه »

سيد جواد حسيني

مطالب اين نوشتار ، برگرفته از اثري است تحت عنوان : « شرح گزيده اي از دعاي عرفه » از عارف نامور ، حضرت آيت الله جوادي آملي ، كه اكنون مراحل تحقيق را ، جهت تكميل و انتشار ، طي مي كند تا به فضل الهي از سوي مؤسسه تحقيقاتي اِسراء منتشر شود و تشنگان معارف زلال اهل بيت عصمت و طهارت ( عليهم السلام ) را سيراب نمايد .

به مناسبت سال عزّت و افتخار حسيني ، بر اين اثر ارزشمند مرور نموده و بخشهايي از آن را براي شما خوانندگان ، به ويژه روحانيان و شيفتگان معارف حسيني برگزيديم .

اميد آن كه توفيق شرح و تبيين فرازهاي باقيمانده اين دعاي شريف نصيب استاد محترم گردد .

بديهي است احاطه استاد محترم به تفسير قرآن كريم و مباني حكمتي و عرفاني ، اين شرح را امتياز خاصي بخشيده و درك مضامين بلند كلمات امام حسين ( عليه السلام ) را در پيشگاه با عظمت الهي ، كه بدون آشنايي با مباني ياد شده امكان پذير نيست ، بر علاقمندان مقدور ساخته است .

اكنون چكيده اي از چند فراز اين شرح :

چند نكته مقدماتي

دعاي عرفه سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين ( عليه السلام ) يكي از دعاهاي مأثوري است كه از مضامين بلند و معارف عميق برخوردار است . شرح تفصيليِ همه فقره هاي


185


آن ، به چندين جلد كتاب نيازمند است .

قبل از شرح دعا ، در اين اثر ، نكاتي به عنوان مقدمه مورد توجه قرار گرفته ، از آن جمله :

دعا ، عبادت و مراتب آن ها ، طولاني بودن درجات ، شيوه اي نو در تفسير متون وحياني ، ائمه ( عليهم السلام ) مرجع تفسير معارف ، ويژگي ها و آثار موجودات زماني و مكاني ، تعلّق مشهود به زمان و مكان ، اهميت عرفه در امت هاي گذشته ، فضيلت عرفات ، مأذون بودن انسان كامل براي دعا ، گوناگوني معارف دعاي عرفه و انتساب بخش پاياني دعاي عرفه به امام حسين ( عليه السلام ) .

در توضيح نكته اخير آمده است :

« قسمت نخست دعاي شريف عرفه را همه نقل كرده اند ، اما بخش پاياني آن را برخي مانند علاّمه مجلسي ( رحمهم الله ) نقل نكرده است . از اين رو ، بعضي احتمال داده اند كه از امام حسين ( عليه السلام ) نباشد . ليكن قرائن و شواهدي بر صدور آن از سالار شهيدان گواهي مي دهد .

در بررسي اسناد روايات ، آنچه اصل است و موضوعيت دارد ، صدور آن از امام معصوم است ؛ يعني يك حديث پژوه بايد اطمينان يابد كه محتواي مورد نظرِ وي ، از معصوم ( عليه السلام ) صادر شده است . اين اطمينان گاهي از راه وثاقت و اصالت و صداقت راوي به دست مي آيد ، گاهي از راه بلندي محتوا و اتقان متن و گاهي نيز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل . از اين رو ، بررسي سندي احاديث از آن جهت مورد توجه قرار مي گيرد كه راهي براي حصول اين اطمينان است و به اصطلاح موضوعيت ندارد ، بلكه طريقيت دارد » .

سپس در ادامه چند شاهد و قرينه ذكر شده و آمده است :

1 ـ سيد بن طاووس ( قدس سره ) كه از بزرگان اماميه است ، آن را در كتاب قيّم اقبال الأعمال نقل كرده ودرنقل او هيچ خدشه اي نيست . گرچه بر اثر شهود نسيان برخي ازنسخه نويسان در برخي نسخ دست نويس اقبال ، ذيل دعاي عرفه نيامده ، ليكن استاد بزرگوار مرحوم علامه شعراني نوشته اند :

در كتابخانه آستان قدس رضوي به نسخه اي قديمي و معتبر از اقبال الاعمال برخوردم كه ذيل دعا در آن آمده است :


186


2 ـ محتواي بلند اين دعاي نوراني نشانه صدور اين متن از زبان معصوم ( عليه السلام ) است .

3 ـ بخش آغازين دعاي شريف عرفه محتواي عمومي دارد ، مسألت كردن از خدا ، در ميان گذاشتن مشكلات با ذات اقدس الهي ، حوائج علمي و عيني را از او خواستن و . . . اين ها در ساير دعاها نيز هست ، ليكن سلطان مباحث دعاي عرفه و كوهان بلند معارف آن ، قسمت هاي پاياني دعاست كه شباهت محتوايي با سخنان ديگر امام حسين ( عليه السلام ) دارد .

در ذيل يكي ديگر از نكات ياد شده ، استاد معظم در تبيين تفاوت اولياي الهي با ديگران ، اظهار نموده اند :

« اولياي الهي زماني لب به دعا مي گشايند و دست نياز به سوي بي نياز دراز مي كنند كه به تجربه دروني دريابند . برخي مقامات جز با دعا به دست نمي آيد ؛ يعني با توجه به آگاهي آنان از سرّ قدر و اسباب نزول مقدّرات الهي ، هنگامي كه دانستند سبب دستيابي به آن مقام والا فقط دعاست ، دست به دعا بلند مي كنند ، چنان كه براي امام حسين ( عليه السلام ) ، مقامي بود كه جز با شهادت به آن نمي رسيد و در حقيقت تنها سبب نيل به آن فيض و فوز عظيم ، شهادت بود و چون رسيدن به آن مقامات بلند مطلوب خداي سبحان است ، اسباب منحصر آن نيز مطلوب اوست . اين همين اذن و امر الهي به شمار مي رود » .

در يك نكته ديگر از مباحث مقدماتي ، دعاي شريف عرفه مانند هر سوره قرآن كريم كه آيات فراواني داشته و مطالب گوناگوني را در بر دارد ، حاوي مطالب متنوع شمرده شده است .

ادب دعا

در نخستين فراز شرح دعاي عرفه ، ضمن اشاره به « استحباب ستودن خداوند به صفات جمال و جلال » ، پيش از بيان حاجات خويش يادآور شده كه امام ( عليه السلام ) نيز اين ادب دعا را مراعات نموده و در اين بخش از دعا نكاتي را مطرح فرموده است : همه جهان هستي فعل خداست ، حاكمِ مطلقِ نظامِ هستي ، ذات اقدس الهي است ، حكومت خدا


187


گاهي به صورت قضا و گاهي به صورت عطا ظهور مي كند ، قدرت الهي نامحدود است و هيچ موجودي توان جلوگيري از قضا و عطاي او را ندارد .

شارح محترم با استناد به آيات قرآن كريم ، هر يك از نكات چهارگانه فوق در كلام امام را تفسير نموده است .

در تبيين و تحليل « مانع نداشتن عطاي الهي » آمده است :

« مانع عطاي خداوندي يا بيرون از ذات اقدس پروردگار است يا درون او ؛ يعني از ناحيه خود خداست ، يا از سوي غير او . مانع بيروني با توجه به بيان صحيح قضاي الهي فرض صحيحي ندارد ؛ يعني نمي توان تصور كرد در نظام هستي كه سراسر آن قضا و قدر خداست ، چيزي باشد كه در برابر عطاي او مانع تراشي كند . مانع دروني نيز ندارد ؛ زيرا آن ، چيزي جز جهل و عجز و بخل نيست . يعني اگر مشكل ديگران را حل نكردن از آن جهت است كه فرد راه حلّ مشكل را نمي داند يا توانايي آن را ندارد يا بخل ميورزد ، هيچ يك از اين سه ، در باره خدا فرض ندارد ؛ زيرا همگي جزو صفات سلبيّه آن جميل مطلق و كامل بي همتاست . »

لزوم قدرشناسي و سپاسگزاري

امام حسين ( عليه السلام ) در يكي از فرازهاي دعاي عرفه مي فرمايند :

« لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي وَلُطْفِكَ لِي [ بِي ] وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فِي دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ لَكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي [ رَأْفَةً مِنْكَ وَتَحَنُّنا عَلَيَّ ] لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَي الَّذِي لَهُ يَسَّرْتَنِي وَفِيهِ أَنْشَأْتَنِي . . . »

استاد اين جمله را در حقيقت قدرشناسي از يك نظام الهي و اسلامي شمرده و با استناد به آيات قرآن كريم كه از نبوت و رسالت و ولايت و امامت و هدايت و ايمان به عظمت ياد شده ، آن ها را منّت هاي الهي بر بندگانش دانسته اند . آنگاه با اشاره به فرازي از دعاي عرفه امام سجاد ( عليه السلام ) كه وجود امام عادل و حاكميت او را مايه احياي آثار دين دانسته « اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَان بِإِمَام أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ ، . . . وَاجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ » ، افزوده اند :


188


« آن حضرت نيز مانند امام حسين ( عليه السلام ) تولّد خود را در دوران حاكميت اسلام و رخت بربستن جاهليت را نعمت مشكور مي داند ؛ زيرا حكومت اسلامي يكي از پاك ترين ميوه هاي شجره طيّبه دين الهي است كه مايه حفظ دين و تباه نشدن حق مي گردد و حاكم ديني مجري احكام اوست . بنابراين ، به دنيا آمدن و همچنين زندگي كردن در سايه نظام اسلامي نعمتي است كه شكر آن لازم است ، چنان كه زوال جاهليت و ظلم كه ظهور قهر الهي است ، شكر گزاري مي طلبد . {  فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ } ( 1 ) امام حسين ( عليه السلام ) با اشاره به همين نعمت ، شكر مي كند كه درحاكميت كفر و رواج بت پرستي به دنيا نيامد ؛ زيرا گر چه با نورانيت غيبي حق را مي ديد ، اما توان زنده كردن حق و احياي جامعه بر محور حق را نداشت . حتي اگر زماني به دنيا مي آمد كه عمرش در عصر معاويه به پايان مي رسيد ، باز هم آن توفيق بزرگ نصيبش نمي شد . چون معاويه با مكر خويش از پيدايش حماسه جاويد عاشورا مي توانست جلوگيري كند و حسين بن علي ( عليهما السلام ) را مانند برادرش مسموم سازد و زمام قدرت را به دست گيرد ، اما خامي و ناپختگيِ خمّاري همانند يزيد ، زمينه ايثار و نثار را براي امام حسين ( عليه السلام ) فراهم ساخت تا احياگر نظام اسلامي باشد . »

ناتواني ستايش خدا

استاد در شرح اين جمله امام حسين ( عليه السلام ) : « لَوْ حَاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَي الاَْعْصَارِ وَالاَْحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ وَاحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِكَ إِلا بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرُكَ أَبَدا جَدِيدا وَثَنَاءً طَارِفا عَتِيداً » ، با تبيين ناتواني انسان از ستايش خدا و اين كه بهترين راه ستايش خدا اظهار ناتواني است ، چنان كه توجه به عجز از معرفت ، معرفت خداست اظهار داشته اند :

« امام حسين ( عليه السلام ) در اين قسمت از دعا با حقيقت ايمان ، با عهد و پيمان قلبي ، با توحيد خالص ، با باطن ناديدني خود و . . . شهادت مي دهد كه اگر عمر طولاني به او دهند و او در اين مدت با كوشش فراوان شكر يكي از نعمت هاي خدا را بخواهد به جا آورد ، هرگز نمي تواند ؛ زيرا توفيق شكر هر يك از نعمت هاي خدا ، نعمت جديد است كه نياز به شكر تازه دارد و اين شكر جديد نيز نعمت تازه اي است . . . . و اين سلسله تا بي نهايت و در حقيقت اين نعمت هاي نو از لوازم آن نعمت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام : 45


189


اصلي است . بنابراين ، شكر يك نعمت با تمام لوازم آن توان فرساست . »

حكيم متأله ، آيت الله جوادي آملي در تشريح فراز ديگري از سخنان امام مبني بر اين كه « وجود شريك در فرمانروايي خدا موجب مي شود در آفرينش به ناسازگاري با وي برخيزد » به تشريح بي همتايي خداوند پرداخته و به تفصيل آيه مباركه {  لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتا } را تفسير كرده و پرسش هاي پيرامون آن را پاسخ گفته اند .

درخواست بي نيازي از ديگران

استاد در شرح اين جمله دعا « اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي » ضمن بيان غني مطلق بودن خدا و فقير مطلق بودن غيرخدا ، با استناد به آيات قرآن ، انسان ها را در برخورداري از مواهب طبيعت سه گروه شمرده :

1 ـ فقيري كه چيزي ندارد .

2 ـ گداخويي كه مال دارد ولي در اندرون خود گرفتار بخل است و به بيان ديگر مستغني است ؛ يعني نيازمندي است كه با دارايي هايش نياز خود را مي تواند برآورده سازد .

3 ـ بي نيازي كه اساساً به چيزي احتياج ندارد .

در اين ميان تنها گروه سوم به اندازه غناي خود ، آيت خداي سبحان هستند و مهم همين بي نيازي است نه استغنا ؛ زيرا بي نيازي نه زحمتي به دنبال دارد و نه سبب گناه مي شود . ولي رسيدن به چيزي و استغنا به وسيله آن غالباً با رنج همراه است و چه بسا مايه عصيان و طغيان مي شود .

امام حسين ( عليه السلام ) مظهر عزت خدا

در شرح اين جمله دعا « يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَالرِّفْعَةِ فَأَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَتَعَزَّزُونَ وَيَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَي أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ » با تشريح عزّت خدا ، رسول خدا و مؤمنان ، در جمع ميان عزت خدا و عزت غيرخدا سه راه حل ارائه شده است :

1 ـ خداي سبحان اولاً و اصالتاً عزيز است و ديگران ثانياً و تبعاً از عزت


190


برخوردارند .

بنابراين ، احتمال عزت خدا اصلي و به خود او انتساب دارد ، اما عزت رسول خدا و مؤمنان برگرفته از انتساب و ارتباط آنان با خداست .

2 ـ خداي سبحان اولاً و بالذات عزيز است ولي ديگران ثانياً و بالعرض از عزّت برخوردارند .

در اين دو قسم ، اسنادِ عزّت به غيرخدا ، اسناد الي ما هو له است ، ليكن به جهت تبعيت و عرضي .

3 ـ خداوند حقيقتاً عزيز است و ديگران مجازاً عزيزند .

سپس در مقام قضاوت فرموده اند :

« مقتضاي بينش توحيدي آن است كه هر كمالي ويژه ذات اقدس الهي است ، از اين رر عزت نيز مختص اوست و ديگران اصلاً عزتي ندارند ، پس اگر بخواهند از عزّت يا ساير كمالات بهره مند شوند ، در سايه خلافت الهي و آيت حق بودن ، شدني است . »

در اين قسم اصطلاحاً ، اسناد عزّت به غير خدا اسناد الي غير ما هو له است .

سپس افزوده اند :

« جمله امام حسين ( عليه السلام ) به يكي از سه راهِ پيش گفته تفسير مي شود ، هر كه وليّ خداست به يكي از راه هاي سه گانه ، از عزّت برخوردار است و امام حسين ( عليه السلام ) از نوادر اولياي الهي و مظهر عزّت خداست و ديگران نيز بر اثر ارتباط با او و ديگر معصومان ( عليهم السلام ) ـ اين ارتباط به صورت پيروي از خدا ظهور مي كند ـ به عزّت مي رسند . اما اگر سركشي و گناه كنند ، نه تنها عزّت اصلي و ذاتي و حقيقي ندارند ، بلكه از عزّت تبعي و عرضي و مجازي نيز بي بهره اند . از اين رو ، در مقابل سرفرازي مجازي انبيا و اولياي الهي ، جبابره و سلاطين ستمپيشه هيچ عزّتي ، حتي عزّت مجازي ندارند . سربلندي ادعايي آن ها دروني و غلط و پنداري و برگرفته از گناه است . و بر اثر طغيان و عصيان ، خودشان را عزيز مي پندارند . . . از اين رو ، امام حسين ( عليه السلام ) عرضه مي دارد : تنها اولياي خدا بر اثر پيوند با او عزيز مي شوند ، اما سلاطين و عزيزان خيالي كه چنين ارتباطي با خداوند ندارند ، يوغ ذلّت بر گردن خويش نهاده اند . »


191


كرامت و بزرگواري در عفو

استاد محقق در شرح اين فراز از دعا كه امام خداي سبحان را توصيف مي كند : « وَأَكْرَمُ مَنْ عَفَا » ، به تشريح كرامت و بزرگواري خداوند در عفو و بخشش انسان ها پرداخته اند . چون عفو و گذشت انسان ها مراتب مختلفي دارد ؛ بعضي پس از مدتي اعتذار و التماس مي بخشند ، برخي در برابر دريافت ديه و جريمه مي بخشند و . . . و كريم ترين بخشنده ها بدون هيچ توقعي مي بخشند ، اما ناخودآگاه نشانه هاي انتقام در گفتار يا كردارشان ظهور مي كند و در مقابل انسان بخشوده شده ، احساس خجلت زدگي مي كند . و هر چه بخشش بيشتر و كريمانه تر باشد ، حس شرمندگي انسان بيشتر مي شود . هيچ كريمي انفعال دروني انسان را كه عذاب دردناكي است ، نمي تواند برطرف كند . خداي سبحان تنها بخشنده اي است كه نه تنها زشتي ها را مي پوشاند و زيبايي ها را آشكار مي سازد ، بلكه بر صفحه نفس و ذهن انسان سلطه دارد و گناه انسان را از ياد او مي برد و با عفو خويش شرمساري دروني انسان را مي تواند با فراموشاندن نابود سازد . لذا در بهشت هيچگونه خجلت زدگي نيست .

منشأ ظهور هستي

شارح محترم در تفسير جملات عارفانه دعاي عرفه « أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّي يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ . . . » به بحث « منشأ ظهور هستي » مي پردازد و با نفي استقلال در آثار و صفات غيرخدا ، ابتدا تفسيري عمومي از كلام امام ارائه مي كند و در ادامه مي افزايد :

« برداشت دقيق تر و لطيف تر آن است كه نه تنها ظهور تو كمتر از ظهور ديگران نيست و تو براي آشكار شدن به ديگران نيازمند نيستي و نه تنها ظهور آنان برگرفته از توست و از خود چيزي ندارند ، بلكه معنايش اين است كه هرگونه خودنمايي و ظهوري كه ديگران دارند ، از آنِ تو و مال توست و چيز ديگري نيست . در نتيجه اين جلوه ها پيش از آن كه ديگران را بنمايد ، تو را نشان مي دهد . چگونه از ظهور ديگران تو را مي توان روشن كرد ؟ . . .

به بيان ديگر ، سخن او اين نيست كه ديگران توان راهنمايي به سوي تو را


192


ندارند ، بلكه سخن او اين است كه تو از چنان جلوه اي برخورداري كه به راهنمايي به سوي تو نيازي نيست ؛ زيرا اگر بخواهيم وجود يا مفهوم واقعي چيزي را با علم حصولي يا شهودي برهاني كنيم ، بايد از ظاهر به باطن ، از حاضر به غايب و از نزديك به دور پي ببريم . درحالي كه ظهور ، حضور و نزديكي خداي سبحان نه تنها كمتر از ظهور ، حضور و نزديكي ديگران نيست ، بلكه برخورداري ديگران از اين صفات به بركت افاضه ذات اقدس الهي است ؛ چون او اين خصال را به صورت نامحدود داراست و اگر چيزي از جهتي نامحدود است ، جاي خالي نمي گذارد تا ديگران آن را پر كنند . در نتيجه هر ظهور ، حضور و قربي كه در جهان هست ، از آن خداست .

بنابراين ، نمي توان تصور كرد كه ديگران ظهوري داشته باشند كه خداي سبحان از آن برخوردار نباشد . »

سلوك شيفتگان ناب

استاد در شرح فراز ديگري از دعا ، كه امام از خداي سبحان درخواست مي كند : « إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ » ، سالكان كوي الهي را چهار گروه معرفي مي كنند :

1 ـ سالكان مطلق كه همواره با استدلال علمي و سلوك عملي ، آرام آرام طي طريق مي كنند . اين گروه تا آخر عمر در راهند .

2 ـ شيفتگان ناب كه از آغاز تا پايان با جذبه الهي مي نگرند و پيش مي روند ، نه با استدلال علمي و نه با سلوك عملي .

3 ـ سالكان مجذوب كه ابتدا با استدلال علمي و سلوك عملي پيش مي روند ، ولي در پايان راه لطف خدا آن ها را در بر مي گيرد و بقيه راه را با جذبه و كشش راه مي پيمايند .

4 ـ مجذوبان سالك كه در آغاز جذبه اي حركتشان مي دهد ولي در ميانه راه به حال عادي بر مي گردند و باقيمانده راه را با استدلال علمي و سلوك عملي مي پيمايند .

امام حسين ( عليه السلام ) در اين جمله از خداوند مي خواهد كه سلوك شيفتگان ناب را نصيب او گرداند تا عشق براي او ملكه شود و در پرتو آن تمام كارهايش فقط با جاذبه الهي انجام گيرد . آنان بندگان مقرّب الهي و فرشتگان و انسان هاي كاملند .


193


فراز و نشيب در دعاي عرفه

در پايان اين معرفي اجمالي ، به دو مطلب مهم ديگر كه در شرح اين دعا تذكر داده شده ، اشاره مي شود .

نخست آن كه ، انسان كامل چون جلوه هاي مختلف دارد ، گاهي در اوج از خدا چيزي مي طلبد و گاهي در حضيض و فرودستي مطلبي را مي خواهد ، اين فراز و نشيب در دعاي عرفه نيز مشهود است . امام گاهي خواستار مقام احسان از خداست « اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ » و گاهي مسائل جزئي دنيايي مي طلبد و مي گويد : « وَانْصُرْنِي عَلَي مَنْ ظَلَمَنِي وَأَرِنِي فِيهِ ثَارِي وَمَآرِبِي وَأَقِرَّ بِذَلِكَ عَيْنِي » .

استاد در تشريح علت اين فراز و فرود در دعا مي گويند :

« سرّ اين فراز و نشيب آن است كه خواسته هاي مادي ، امور دنياي محض نيست ، بلكه در باطن آن ها مسائل معنوي و اخروي نيز نهفته است . زيرا ظلم به آن حضرت ، شخصي نيست بلكه كسي كه به دين مقدس اسلام و شخصيت حقوقي وي كه همان امامت است ، ستم روا مي دارد ، به آن حضرت جفا مي كند » .

سپس با استناد به آياتي كه وعده حتمي و قطعي الهي را تبيين مي كند ، خواسته امام را وعده ضمني براي ياري دين خدا مي شمارند كه براي رسيدن به آن مقام و تحقق بخشيدن به اين وعده از خدا مي خواهد كه قله هاي كمال دنيا و آخرت يعني شهامت و شجاعت و جهاد في سبيل الله و شهادت را بهره او سازد « وَاجْعَلْ لِي يَا إِلَهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيَا فِي الآْخِرَةِ وَالاُْولَي » .

ادب ورود به حرم الهي

مطلب دوم آن كه چون هر مهماني آداب و شرايطي دارد كه مهمان بايد آنرا بياموزد ، و طهارت دروني و آمادگي روحي شرط اصلي ورود به ميهماني خداست . از اين رو به هر زائر بيت الله دستور داده اند كه براي انجام مناسك حج و ميهمان شدن خدا ، نخست از حرم بيرون آيد و در صحراي عرفات با زمزمه دعاهاي روح انگيز و مناجات هاي معرفت آميز روح خود را صفا بخشد تا پاكيزه شود و لياقت ورود به حرم را


194


پيدا كند . آنگاه در صحراي مشعر از هر گونه علقه اي و علاقه اي بريده ، به ياد خدا باشد { . . . فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ . . . } ( 1 ) سپس در سرزمين منا ، نماد ابليس را با انگيزه رجم شيطان درون سنگ باران كند و پس از راندن وي ، تمام اميال و خواسته هي دروني را سر ببرد و سرانجام با تراشيدن موي سر ، تمام جمال و زيبايي را زير پاي محبوب قرباني كند و آنگاه آهنگ خانه خدا و پرداختن به مناسك حج را پيدا كند .

دعاي امام در سرزمين عرفه را نيز بر همين اساس بايد ارزيابي كرد :

« همه تضرع و ناله هاي امام حسين ( عليه السلام ) در بيرون حرم براي آن است كه شايستگي ورود به حرم و ضيافت الهي به چنگ آيد » .

* پي نوشت ها :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 198



| شناسه مطلب: 83318