بخش 3
جمرات در گذشته و حال
55 |
ميقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و پنج - پاييز 1382
فقه حج
56 |
جمرات در گذشته و حال
آيت الله مكارم شيرازي
حاجيان در انجامِ مواردي از اعمال و مناسك حج ؛ مانند طواف و رمي ، همواره با ازدحام جمعيت روبه رو بوده و دشواري هاي بسياري را متحمّل مي شوند . فقها و مراجع عظام تقليد با توجه به گشايشي كه فقه شيعه براي پيروان اين مكتب فراهم نموده ، راهكارهايي را ارائه مي كنند كه تا حدّ زيادي از مشكلات مي كاهد ؛ توسعه قائل شدن در محدوده مطاف ، خواندن نماز طواف پشت مقام ابراهيم تا هر جا كه حلقه طواف كنندگان مي رسد و نيز راهكارهاي سال هاي اخير در زمينه قرباني ، از جمله آنهاست .
در اين راستا ، حضرت آيت الله العظمي آقاي ناصر مكارم شيرازي ـ دام ظلّه العالي ـ در رابطه با مشكل رمي نظريه فقهي خود را به صورت مقاله در اختيار فصلنامه « ميقات حج » قرار دادند كه در شماره 39 نشر يافت ، به دنبال آن نقدهايي به دفتر مجله رسيد كه آنها نيز براي آگاهي خوانندگان عزيز در شماره هاي بعد منتشر شد .
معظم له نقدها و نظريه ها را مورد توجه و بررسي قرار داده ، پاسخ آنان را در نوشتار حاضر به نگارش در آورده اند كه بخش نخست آن در اين شماره و بخش دوم در شماره بعد ( 46 ) منتشر خواهد شد .
57 |
اميد است اينگونه مباحث بتواند راههاي جديدي را در حلّ معضلات فقهي حج فراهم سازد .
اشاره
پيشتر مقاله فشرده اي با عنوان « تحقيقي جديد درباره رمي جمرات » در همين فصلنامه نشر يافت كه گوشه هايي از مسأله جمرات را روشن مي ساخت . آنچه اكنون در پيشديد شماست ، شرح كاملي است درباره بحث فوق :
چكيده بحث :
رمي جمرات ، از مناسك مهمّ حج است و در ميان فقهاي معاصر ـ ايّدهم الله ـ معروف است كه جمرات همان ستون هاي سه گانه اي است كه مردم در ايام مخصوصِ حج ، سنگ بر آن مي زنند .
ولي هرچه به گذشته برمي گرديم ، اين انديشه در نظر ما كمرنگ و كمرنگ تر مي شود ، تا آنجا كه اطمينان پيدا مي كنيم ، اين ستون ها علامتي براي محلّ جمره هستند و « جمرات » همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست و بايد سنگ را به آن پرتاب كرد .
صاحب جواهر ( رحمه الله ) تخيير در ميان اين دو را پذيرفته و صاحب مدارك ( رحمه الله ) زدن سنگ را به ستونها ، از باب احتياط مي داند و به گذشته كه برمي گرديم كمتر سخني از ستون ها مطرح است ، بلكه سخن از « مجتمع الحصي » ؛ محلّ اجتماع سنگريزه هاست .
* * *
در اين مجموعه ، اقوال و نظرياتِ حدودِ 50 تن از فقهاي شيعه و اهل سنّت آمده است كه گروهي با صراحت و گروه ديگر با اشارت ، تصديق كرده اند كه ستون ها علامت هستند و جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست كه امروز به صورت حوضچه اي در اطراف ستون ها ديده مي شود .
گروه بسياري از ارباب لغت نيز در تفسير معناي واژه « جمره » به اين معني تصريح كرده اند كه عين عبارت آنها را در اين نوشتار آورده ايم .
از كلمات مورّخان و سفرنامه نويسان نيز قرينه هاي روشن بر آن ديده مي شود كه از
58 |
نظر شما خواهد گذشت .
البتّه در هيچ يك از رواياتِ فراواني كه در احكام جمره ، در كتب روايي آمده است ، تعريفي درباره جمره ديده نمي شود ولي در گوشه و كنار همين روايات نيز اشاره هاي واضحي است كه انديشمندان را درباره تفسير بالا قانع مي كند .
قابل توجّه اينكه در يكي از مهم ترين و گسترده ترين كتب تاريخي ، كه درباره مكّه و بيت الله نگاشته شده و متن آن در آخر كتاب خواهد آمد ، چنين مي خوانيم :
« در وسط هر يك از جمرات ، علامتي مانند ستون است كه ارتفاع آن به اندازه قامت يك انسان است و از سنگ ساخته شده و به عنوان علامت براي محلّ رمي است و اين علامات در صدر اسلام نبوده و بعداً پيدا شده است » . ( 1 )
* * *
ما مطمئن هستيم كه مطالعه اين نوشتار افق تازه اي به روي محقّقان مي گشايد كه جمره چيزي جز « مجتمع الحصي » ؛ ( محل اجتماع سنگريزه ها ) نيست و نبايد مردم به خود زحمت دهند و ستون ها را نشانه گيري كنند ، مطمئن باشند كه آنها علامت و نشانه بر محلّ است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . التاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم ، ج6 ، ص15
59 |
پيشگفتار
لزوم بررسي درباره جمره
يكي از مشكلات مهمّ حاجيان ، « رمي جمرات » است ؛ به خصوص در روز عيد قربان ، كه همه براي رميِ « جمره عقبه » هجوم مي آورند و در بسياري از سال ها ضايعات جانيِ فراواني رخ داده و كسان زيادي در اطراف جمرات مجروح ، يا كشته شده اند و بسياري از اوقات سرها ، صورت ها و يا چشم هاي زيادي آسيب ديده است !
گرچه تدبيرهاي مختلفي انديشيده شده ؛ از جمله ايجاد طبقه دّوم براي جمرات ، ولي هنوز اين مشكل بزرگ حل ناشده باقي است .
بيشتر اين ضايعات به خاطر آن است كه تصوّر عموم ، به دنبال فتاواي بزرگان معاصر ، بر اين مي باشد كه در رمي جمرات واجب است سنگ ها به آن ستون مخصوص اصابت كند ، در حالي كه دليل روشني بر اين امر وجود ندارد ؛ بلكه دلايلي بر خلاف آن داريم كه نشان مي دهد ، همين اندازه كه سنگ ها به سوي جمره پرتاب شود و در همان دايره اي كه محلّ اجتماع سنگ هاست بيفتد ، كافي است . در واقع « جمره » همان « محلّ اجتماع سنگريزه » هاست ؛ نه آن « ستون » ها ! بلكه ستون ها نشانه اي براي آن محل است .
اين نوشتار به اين منظور تهيه و تنظيم شد كه دلايل علميِ اين مسأله روشن شود و در معرض ديد و ملاحظه انديشمندان اسلام قرار گيرد تا روشن شود كه اين ستون ها نه در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وجود داشته و نه در اعصار ائمه ( عليهم السلام ) . اگر وجود داشته ، تنها براي ديدنِ محلّ جمره بوده كه حاجيان محلّ رمي را گم نكنند و گاه چراغي در كنار آن نيز نصب مي شد ، براي آنانكه به حكم ضرورت در شب رمي مي كردند .
از همه ارباب تحقيق مي خواهيم ، تا تمام اين نوشته را با دقّت مطالعه نكرده اند ، به داوري ننشينند ؛ وفّقكم الله لمرضاته .
60 |
جمره چيست ؟
اصل وجوب رمي جمرات ، به عنوان يكي از مناسك حج ، از مسلّمات و ضروريات اسلام است و همه علماي اسلام بر آن ، اتّفاقِ نظر دارند .
امّا مسأله مهم در باب رمي جمرات اين است كه بدانيم « جمره » چيست ، كه بايد سنگ ها را به سوي آن پرتاب كرد ؟
آيا جمره همين ستون هايي است كه امروز به آن سنگ مي زنند ؟ يا آن قطعه زميني است كه اطراف ستون ها قرار دارد ؟ يا هر دو ؟ يعني سنگ به سوي هر كدام پرتاب شود كافي است .
گروهي از فقها ، از شرح اين مطلب سكوت كرده اند و به سادگي از كنار آن گذشته اند ، ولي گروهي از آنها تعبيرات روشني دارند كه به خوبي نشان مي دهد « جمره » همان زمين اطراف ستون هاست ؛ همان قطعه زميني كه سنگريزه ها به هنگام رمي در آن جمع مي شود .
در كتب ارباب لغت و روايات معصومين ( عليهم السلام ) نيز اشاره هاي گويايي بر اين امر وجود دارد .
بلكه قراين نشان مي دهد كه در عصر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) ستوني در محلّ جمرات وجود نداشته و اگر ستوني در عصر بعضي از معصومين ( عليهم السلام ) بوده ، به عنوان نشانه و علامت براي گم نكردن آن محل بوده است و حاجيان سنگ هاي خود را بر آن قطعه زمين مي انداختند و سنگ ها روي هم انباشته مي شد و بدين جهت آن را جمره ؛ يعني « مجتمع الحصي » ( محل جمع شدن سنگريزه ها ) گفته اند .
براي پي بردن به اين حقيقت ، بحث را در چهار محور دنبال مي كنيم :
محور نخست : كلمات ارباب لغت در تفسير و توضيح جمره .
بلكه قراين نشان مي دهد كه در عصر رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و امامان معصوم ( عليهم السلام ) ستوني در محلّ جمرات وجود نداشته و اگر ستوني در عصر بعضي از معصومين ( عليهم السلام ) بوده ، به عنوان نشانه و علامت براي گم نكردن آن محل بوده است
61 |
محور دوم : نقل كلمات فقهاي بزرگ شيعه و اهل سنّت .
محور سوم : آنچه از روايات اسلامي استفاده مي شود .
محور چهارم : پاسخ به پرسش هاي مختلف و بررسي نقدها .
تفسير جمره در كتب ارباب لغت
در متون معروف و مشهور لغت ، براي « جمره » چهار ريشه لغوي گفته اند :
1 . جمره در اصل به معناي « هرگونه اجتماع » ، يا « اجتماع قبيله » است و چون جمرات محلّ اجتماع سنگ هاست ، آن را جمره ناميده اند .
2 . جمره به معناي « سنگريزه » است و چون جمرات سنگريزه است ، به آن جمرات گفته اند .
3 . جمره از « جِمار » به معناي « به سرعت دور شدن » است ؛ زيرا هنگامي كه حضرت آدم ( عليه السلام ) ابليس را در اين محل يافت ، او را به وسيله سنگ رمي كرد و شيطان به سرعت از آنجا دور شد .
4 . جمره به معناي « قطعه سوزاني از آتش » است ( اشاره به جرقه هايي است كه گاه از ميان شعله آتش پرتاب مي شود و شبيه سنگريزه است ) .
معاني سه گانه اول با نامگذاري جمرات تناسب دارد ولي چنانكه خواهيم ديد بسياري از ارباب لغت ، روي معناي اول تكيه كرده اند و جمرات را همان محلّ اجتماع سنگريزه ها دانسته اند .
كلمات لغت دانان :
در اينجا بخشي از كلمات لغوي ها را كه ناظر به معناي فقهي آن نيز هست ، از نظر
62 |
خوانندگان محترم مي گذرانيم و جالب اين است كه در گفتار آنها سخني از ستون در ميان نيست بلكه سخن از محلّ اجتماع سنگريزه هاست :
1 . ( فيّومي متوفّاي 770 ) در « مصباح المنير » مي نويسد :
« كلّ شيء جمعته فقد جمّرته ، و منه الجمرة و هي مجتمع الحصي بمني ، فكلّ كومة من الحصي جمرة و الجمع جمرات » .
« هر چيزي كه آن را جمع كني ، نام جمره دارد و جمره معروف ، همان محلّ جمع سنگريزه ها در منا است و هر توده اي از سنگريزه « جمره » ناميده مي شود و جمع آن جمرات است . »
تعبير به « كومه » ؛ يعني توده سنگريزه ، اشاره به همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست . اين تعبير در خاطر شريف شما باشد كه براي توضيح بعضي از عبارات مفيد است .
2 . مرحوم طريحي ( متوفّاي سال 1087 قمري ) در « مجمع البحرين » مي نويسد :
« و الجمرات مجتمع الحصي بمني ، فكلّ كومة من الحصي جمرة و الجمع جمرات و جمرات مني ثلاث » .
« جمرات محلّ اجتماع سنگريزه ها در منا است . هر توده اي از سنگريزه ، جمره اي است و جمع آن ، جمرات است و جمرات منا سه تا است . »
در اينجا نيز جمرات به محلّ اجتماع سنگريزه ها تفسير شده است .
3 . ابن منظور ( متوفّاي سال 711 قمري ) در « لسان العرب » مي نويسد :
« و الجمرة اجتماع القبيلة الواحدة . . . و من هذا قيل لمواضع الجمار الّتي ترمي بمني ، جمرات ؛ لأنّ كلّ مجمع حصي منها جمرة ، و هي ثلاث جمرات » .
« جمره به معناي اجتماع يك قبيله است و به همين جهت به محلّ اجتماع سنگ هايي كه در منا پرتاب مي شود ، جمرات گفته شده ؛ چون هر توده سنگريزه اي از آن ، جمره اي است و آنها سه عدد هستند . »
4 . ابن اثير ( متوفّاي سال 606 قمري ) در « نهايه » مي نويسد :
« الجمار هي الأحجار الصغار و منه سمّيت جمار الحجّ للحصي التي يرمي بها
63 |
و أمّا موضع الجمار بمني فسمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار و قيل لأنّها مجمع الحصي ، الّتي يرمي بها » . ( 1 )
« جمار ، سنگ هاي كوچك است و به همين جهت به سنگريزه هايي كه در رمي استفاده مي شود « جمار » گفته اند و امّا محلّ سنگريزه ها را در منا به اين جهت « جمره » مي گويند كه سنگريزه ( جمار ) بر آن مي اندازند . بعضي گفته اند به خاطر آن است كه محلّ جمع شدن سنگريزه هاست . »
تعبير به « موضع الجمار » ؛ ( محلّ سنگريزه ها ) به روشني بر زمين تطبيق مي كند و سخني از ستون در ميان نيست .
5 . زبيدي ( متوفّاي سال 1205 قمري ) در « تاج العروس في شرح القاموس » مي نويسد :
« و جمار المناسك و جمراتها الحصيات الّتي يرمي بها في مكّة . . . و موضع الجمار بمني ، سمّي جمرة لأنّها ترمي بالجمار ، و قيل لأنّها مجمع الحصي » :
« جمار مناسك و جمرات سنگ هايي است كه در مكّه رمي مي شود . . . ومحلّ سنگريزه ها در منا را جمره گفته اند ، چون با « جمار » ( سنگريزه ) رمي مي شود و بعضي گفته اند : به خاطر اين است كه جاي گردآمدن سنگريزه هاست . »
باز در اينجا تعبير به موضع الجمار يا محلّ اجتماع سنگريزه ها شده است كه شاهد مدّعا است .
6 . در « معجم الفاظ فقه جعفري » چنين آمده است :
« الجمرة : الحصاة الصغيرة ، كومة من الحصي ، مجتمع الحصي » . ( 2 )
« جمره به معناي سنگ كوچك ، تپّه اي از ريگ ها و محلّ اجتماع سنگريزه هاست . »
7 . در « قاموس فقهي » نيز آمده است :
« الجمار : الحجارة الصغيرة ، الجمرة : واحدة الجمر : و هي القطعة الملتهبة من النار و الحصاة الصغيرة و واحدة الجمرات التي ترمي في مني ، و هي ثلاث . . . و هي مجتمع الحصي في مني » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1نهايه ، ج1 ، ص282
2 . معجم الفاظ الفقه الجعفري ، دكتور أحمد فتح الله ، ص 143
3 . القاموس الفقهي ، دكتور سعدي أبوحبيب ، ص 65
64 |
« جمار به معناي سنگريزه هاست . « جمره » مفرد « جمر » به معناي قطعه سوزان آتش و سنگ هاي كوچك است و همچنين مفرد جمراتي است كه در منا رمي مي شود و آن سه عدد است . . . و به معناي محلّ اجتماع سنگريزه هاست . »
8 . در « دائرة المعارف اسلامي » مي خوانيم :
« الجمرة في الأصل الحصاة و هي تطلق خاصّة علي اكوام الحجارة في وادي مني الّتي تتجمع من الجمار ، يرمي بها الحجيج في عودتهم من الوقوف بعرفة » . ( 1 )
« جمره ، در اصل به معناي سنگريزه است و آن به خصوص ، بر تپّه هاي سنگ در وادي منا اطلاق مي شود كه از سنگريزه هايي كه حجاج در بازگشت از منا به سوي آن پرتاب مي كنند تشكيل يافته است . »
* * *
از مجموع كلمات و مطالب بالا ، و از تعبيرات گروه ديگري از ارباب لغت استفاده مي شود « جمرات » را از اين جهت جمرات گفته اند كه محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده است و يا از اين جهت كه « جمار » ( سنگريزه ) در آنجا انباشته
مي شده و همانگونه كه مي بينيم آنها جمره را به معناي « ستون » نگرفته اند ، بلكه به معناي « زميني كه سنگريزه ها در آن جمع مي شود » گرفته اند . به تعبير ديگر ، آن را « مجتمع الحصي » مي دانند .
اين سخنان علاوه بر اينكه نشان مي دهد در عصر بسياري از آنها هنوز ستوني ساخته نشده بوده و يا اگر بوده به عنوان علامت بوده ، علّت نامگذاري جمرات و ريشه لغوي آن را ، مسأله اجتماع سنگريزه ها مطرح مي كند .
* * *
جمره حقيقت شرعيه ندارد
اين نكته نيز گفتني است : به يقين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . دائرة المعارف اسلامي ، ج7 ، ص102
65 |
جمرات جزو الفاظي نيست كه داراي حقيقت شرعيّه يا متشرّعه باشد . بنابراين ، بايد در فهم معناي آن به كتب لغت مراجعه كرد و اطلاق آن بر محل هاي سه گانه ؛ از قبيل اطلاق كلّي بر فرد است و به تدريج اين واژه براي آن اماكن « عَلَم » شده است .
حال اگر قول لغوي را ، طبق سيره عقلا در مورد « اهل خبره » صحيح بدانيم ، به خصوص هرگاه مطلبي در ميان آنها شهرت داشته باشد ، مطلب با شهادت آنها ثابت مي شود ـ و هو الحق ؛ زيرا در كتاب « انوار الاصول » حجّيت قول لغوي را در اينگونه موارد اثبات كرده ايم و سيره عقلا نيز بر همين جاري است ـ در غير اين صورت ، اين گواهي ها مؤيّد خوبي براي اثبات مقصود محسوب مي شود .
گواهي فقها و دانشمندان اسلام
در اين بخش ، اقوال بيش از چهل تن از علماي معروف شيعه و اهل سنّت ، در بيش از پنجاه منبع آورده شده كه نشان مي دهد جمرات همان قطعه زميني است كه محلّ اجتماع سنگريزه هاست ، نه ستون هايي كه امروز بر آن سنگ مي زنند ؛ يعني بايد سنگ ها را بر قطعه زميني كه امروز آن را به صورت حوضچه اي درآورده اند ، پرتاب كرد .
به تعبير بهتر ، همانگونه كه پيشتر اشاره شد ، همه علماي اسلام اجماع دارند كه يكي از واجبات حج ، رمي جمرات است ، ولي سخن در موضع جمرات است ؛ يعني محلي كه سنگ بر آن انداخته مي شود . ( 1 )
توضيح اينكه ، تعبيرات علماي اسلام در اين مسأله مختلف است و مي توان آنان را به چند گروه تقسيم كرد :
گروه نخست : كساني كه با صراحت مي گويند « جمرات » همان قطعه زمين است و سنگ را بايد بر آن پرتاب كرد .
گروه دوم : از اين هم فراتر رفته و تصريح كرده اند ستون ها فقط علامت مي باشند و سنگ زدن به آن ها كافي نيست و بايد سنگ را بر محلّ اجتماع سنگريزه ها انداخت ، آنها حتّي مقدار وسعت آن زمين را نيز با ذراع معين كرده اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ذكر اين نكته لازم است كه اختلاف ميان علماي شيعه و اهل سنّت در « احكام حج » بسيار كم است و در « موضوعات حج » تقريبا اختلافي وجود ندارد ؛ يعني در اصل مني ، عرفات ، مشعر ، مقام ابراهيم ، جمرات و مانند آن اختلافي وجود ندارد .
66 |
گروه سوم : كساني كه گفته اند جمرات « مجتمع الحصي » ( محلّ اجتماع سنگريزه ها ) است .
گروه چهارم : كساني كه سخني با صراحت نگفته اند ، ولي تعبيراتي دارند كه به دلالت التزامي اشاره روشني است به همان محلّ اجتماع سنگريزه ها ؛ مثلاً گفته اند : حاجي مي تواند روي يك طرف جمرات بايستد و طرف ديگر را سنگ بزند .
حال اگر جمره همان زمين باشد ، ايستادن روي يك طرف و زدنِ طرفِ ديگر كاملاً ممكن است ولي اگر مراد ستون باشد ، هيچ عاقلي بالاي ستون نمي رود تا در يك طرف ستون بايستد و طرف ديگر را سنگ بزند .
بعضي نيز تعبير به « في الجمرة » ( انداختن سنگ در درون جمره ) يا « علي الجمرة » ( انداختن روي جمره ) و امثال آن دارند كه اشاره خوبي به همان قطعه زمين است .
گروه پنجم : افراد معدودي كه قائل به تخيير شده و گفته اند ، هم مي توان سنگ به اطراف ستون ها انداخت و هم به خود ستونها زد .
پس از ذكر اين مقدّمه ، به سراغ گروه هاي پنجگانه مي رويم و از خداوند توفيق و هدايت مي طلبيم .
* * *
بعضي نيز تعبير به « في الجمرة » ( انداختن سنگ در درون جمره ) يا « علي الجمرة » ( انداختن روي جمره ) و امثال آن دارند كه اشاره خوبي به همان قطعه زمين است .
گروه نخست : كساني هستند كه از جمره تعبير به « ارض » ( زمين ) و مانند آن كرده و گفته اند : پرتاب سنگ بر آن قطعه زمين كافي است ، بي آنكه كوچك ترين سخني از ستون به ميان آورند ؛ مانند :
1 . مرحوم ابو الصلاح حلبي در « كافي » مي فرمايد :
« فإن رمي حصاة فوقعت في محمل أو علي ظهر ( بعير ) ( 1 ) ثمّ سقطت علي الأرض أجزأت و إلاّ فعليه أن يرمي عوضها عنها » . ( 2 )
« هرگاه سنگريزه اي بيندازد و در محمل يا بر پشت شتر بيفتد ، سپس روي زمين قرار گيرد ، كافي است و الاّ بايد عوض آن را بيندازد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در حاشيه كتاب آمده است : لم أهتد إلي صحيح هذه الجملة أو الكلمة و في بعض النسخ : غطي ظهر ـ و به نظر مي رسد « علي ظهر بعير » صحيح باشد .
2 . كافي ، ص199
67 |
2 . مرحوم سيد ابوالمكارم ابن زهره در كتاب « غُنيه » چنين مي گويد :
« و إذا رمي حصاة فوقعت في محمل أو علي ظهر بعير ، ثمّ سقطت علي الأرض أجزأت . . . كلّ ذلك بدليل الإجماع المشار إليه » . ( 1 )
« هنگامي كه سنگي بيندازد و آن سنگ در محمل يا بر پشت شتر بيفتد ، سپس روي زمين ( جمره ) قرار گيرد ، كافي است . . . تمام اينها به دليل اجماعي است كه قبلاً اشاره كرده ايم ! »
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد ، مرحوم ابن زهره ادعاي اجماع بر كفايت اين گونه رمي مي كند .
3 . مرحوم علاّمه حلّي ، در كتاب « منتهي » چنين فرمايد :
« إذا رمي بحصاة فوقع علي الأرض ثمّ مرّت علي سَنَنها أو أصابت شيئاً صلباً كالمحمل و شبهه ثمّ وقعت في المرمي بعد ذلك أجزأه ، لأنّ وقوعها في المرمي بفعله و رميه » . ( 2 )
« هنگامي كه سنگريزه اي بيندازد و روي زمين بيفتد و سپس بغلتد ، يا به چيز محكمي مانند محمل يا شبه آن بخورد ، سپس در داخل مَرمي بيفتد ، كافي است ؛ زيرا افتادن در محلّ رمي ، با فعل او و به وسيله او بوده است . »
اين تعبير نشان مي دهد كه محلّ رمي در سراشيبي بوده و اگر سنگ نزديك آن مي افتاد ، مي غلتيد و در آن محل مي افتاد ، كفايت مي كرد . اين دليل بر آن است كه ستوني به عنوان « مرمي » ( محلّ رمي ) مطرح نبوده ، بلكه « مرمي » همان محلّ اجتماع سنگريزه ها بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . غنيه ، قسم الفروع ، ص 189
2 . منتهي ، ج2 ص 731 ، چاپ قديم .
68 |
4 . در كتاب « فقه الرضا » آمده است :
« فَإِنْ رَمَيْتَ وَوَقَعَتْ فِي مَحْمِل وَانْحَدَرَتْ مِنْهُ اِلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَ عَنْكَ » . وفي ذيله عن بعض النسخ : « وَإِنْ أَصَابَ إنْسَاناً ثَمَّ أَوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَي الاَْرْضِ أَجْزَأَهُ » . ( 1 )
« اگر رمي كردي و سنگ تو در محمل افتاد و از آنجا روي زمين ( جمرات ) قرار گرفت ، كافي است » ـ و در ذيل آن ، از بعضي نسخ چنين نقل شده ـ « اگر سنگ به انساني كه در آنجاست اصابت كند يا به شتري ، سپس بر زمين ( جمرات ) بيفتد كافي است . »
فقه الرضا ، خواه مجموعه اي از روايات باشد و يا يك كتاب فقهيِ متعلّق به بعضي از قدماي اصحاب كه فتاواي خود را از متون روايات مي گرفته ، عبارت بالا شاهد زنده مدّعاي ماست ، كه جمره ستون نبوده ؛ بلكه آن قسمت خاصّ از زمين بوده است .
البتّه قرائن بسياري در فقه الرضا ديده مي شود كه نشان مي دهد فقه الرضا يك كتاب فقهي است و مربوط به بعضي از بزرگان قدماي ماست ولي در هر دو صورت شاهد مقصود است .
5 . مرحوم علاّمه حلّي در كتاب « تذكره » مي فرمايد :
« و لو رمي بحصاة فوقعت علي الأرض ثمّ مرّت علي سَنَنها ، أو أصابت شيئاً صلباً كالمحمل و شبهه ثمّ وقعت في المرمي بعد ذلك أجزأه ، لأنّ وقوعها في المرمي بفعله و رميه . . . و أمّا لو وقعت الحصاة علي ثوب انسان فنفضها فوقعت في المرمي فإنّه لايجزئه » . ( 2 )
« اگر سنگ را پرتاب كرد و بر زمين افتاد و غلتيد يا اصابت به چيز محكمي ، مانند محمل و شبه آن كرد ، سپس در محلّ رمي افتاد ، كافي است ؛ چون افتادن در محلّ رمي ، با فعل و رمي او بوده است و امّا اگر سنگ بر لباس انساني بيفتد و او لباسش را تكان بدهد و سنگ در محلّ رمي بيفتد كافي نيست . ( چون به فعل ديگري بوده است ) . »
تعبيرهاي مختلفي كه در عبارت بالا آمده است ، بعضي صراحت دارد ( مانند وقعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك الوسائل ، ج 10 ، ابواب رمي جمرة العقبة ، باب 6 ، حديث1
2 . تذكره ، ج 8 ، ص 221
69 |
علي الأرض ) و بعضي ظهور در مدّعا دارد ( مانند وقعت في المرمي ) و نشان مي دهد كه محلّ رمي ، همان قطعه زمين است و همان گونه كه ملاحظه مي كنيد سخني از اصابت به ستون در ميان نيست .
6 . مرحوم شيخ بزرگوار ، طوسي ، در كتاب پرارزش « مبسوط » مي گويد :
« فإن وقعت علي مكان أعلي من الجمرة و تدحرجت إليها أجزأه » . ( 1 )
« هرگاه سنگريزه بر محلّي بالاتر از جمره بيفتد و به سوي جمره بغلتد ، كفايت مي كند ! »
7 . شهاب الدين احمد بن ادريس ، يكي از فقهاي اهل سنّت ، مي گويد :
« فإنْ رمي بحصاة . . . وقعت دون الجمرة و تدحرجت إليها أجزأ » . ( 2 )
« اگر سنگريزه اي بيندازد . . . و پايين تر از جمره بيفتد ، ولي بغلتد و به جمره برسد ، كافي است ! »
* * *
گروه دوم : كساني هستند كه تصريح كرده اند ستون هايي كه در جمرات است ، به عنوان « علامت » و « شاخص » براي محلّ رمي انتخاب شده و حتي بعضي گفته اند : زدن سنگ به ستون ها كافي نيست و بايد سنگ را به محلّ اجتماع سنگريزه ها زد از جمله آنها :
8 . مرحوم محقّق بزرگوار « علاّمه بحر العلوم » در رساله اي كه در باب حج و عمره نگاشته و آن را « تحفة الكرام » ناميده ، چنين آورده است :
قال ابن جماعة ( 3 ) : قال الشافعية : « إنّ الرمي مجتمع الحصي عند بناء الشاخص
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مبسوط ، ج 1 ، ص 369 و 370
2 . الذخيره ، ج 3 ص 108
3 . ابن جماعه كنيه دو نفر است : يكي از علماي شافعي قرن هشتم به نام « عزّ الدين محمد بن ابي بكر » و ديگري از علماي متعصّب شافعي در قرن نهم است به نام « عباد بن جماعه » .
70 |
معتقدند محلّ اصليِ رمي همان نقطه زمين است منتهي بعضي فضاي بالاي آن را هم در حكم آن مي دانند و بعضي نمي دانند .
هناك ، لا ما سال من الحصي ، و لا البناء الشاخص ، فإنّه بني علامة علي موضع الرمي » . ( 1 )
ابن جماعه مي گويد : پيروان مكتب شافعي گفته اند : « مرمي ، محلّ اجتماع سنگريزه هاست كه در كنار « بناي شاخص » قرار دارد ، نه سنگ هاي پراكنده اطراف آن و نه بناي شاخص ؛ زيرا اين بنا به عنوان نشانه محلّ رمي ساخته شده است . »
9 . ابن عابدين از علماي اهل سنت ( متوفّاي 1232 قمري ) مي گويد :
« و في اللباب : و لو وقعت علي الشاخص : أي أطراف الميل الّذي هو علامة للجمرة أجزأه » . ( 2 )
« اگر سنگريزه بر شاخص بيفتد ؛ يعني در اطراف ستوني كه علامت جمره است قرار گيرد ، كافي است . »
ممكن است اين فتوي از اينجا نشأت گرفته باشد كه منظور از شاخص قسمت پايين ستون ها باشد كه جزو جمره است ، ولي در هر حال ، دليل بر اين است كه ستون ها علامت جمره است نه جمره .
10 . امام احمد المرتضي ( متوفّاي 840 قمري ) مي گويد :
« لا يشترط أن يصيب الجمرة لأنّ المقصود إصابة المرمي و هو موضع الجمرة ، فإن قصد إصابة البناء فقيل لا يجزي ؛ لأنّه لم يقصد المرمي و المرمي هو القرار لا البناء المنصوب و قيل يجزي لأنّ حكم الهوي حكم القرار » . ( 3 )
« لازم نيست سنگ به جمره اصابت كند ؛ زيرا مقصود اصابت كردن به محلّ رمي است و آن محلّ سنگريزه هاست و اگر نيّت كرد به آن بنا ( ستون ) بزند ، بعضي گفته اند كافي نيست ، چون قصد محلّ رمي نكرده ؛ چرا كه محلّ رمي ، قرارگاه است نه بنايي كه در آنجا نصب شده و بعضي گفته اند مجزي است چون حكم « هوا » ، حكم « قرارگاه » است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين كتاب خطي است و نسخه آن در كتابخانه مدرسه فيضيه ، جزء كتب خطي به ثبت رسيده است .
2 . حاشية رد المحتار ، ج 2 ، ص 565
3 . شرح الأزهار ، ج2 ، ص122
71 |
اين سخن نيز دلالت دارد كه همه معتقدند محلّ اصليِ رمي همان نقطه زمين است منتهي بعضي فضاي بالاي آن را هم در حكم آن مي دانند و بعضي نمي دانند .
11 . محبّ الدين طبري ( متوفّاي 494 قمري ) مي گويد :
« مرمي ( محل انداختن سنگ ها ) حدّ معيّني ندارد ، جز اينكه بر فراز هر جمره ، عَلَم و نشانه اي برافراشته اند و آن عمودي است معلّق و آويزان كه ريگ ها را به زير يا به اطراف آن « علم » مي اندازد و احتياط اين است كه دور از آن محل نباشد . برخي از متأخرين آن را محدود به سه ذراع از هر طرف نموده اند ، جز در « جمره عقبه » كه چون در كنار كوه واقع شده ، فقط يك طرف دارد » . ( 1 )
تعيين محلّ جمرات به سه ذراع از هر طرف ( منظور شعاع دايره است ) ، با صداي رسا ، فرياد مي زند كه محلّ رمي همان زمين است .
اين « عَلَم ها » كه « محبّ الدّين طبري » از آن ياد كرده ، در قرن پنجم بدين جهت در محلّ جمرات نصب شد كه حاجيان محلّ « جمره » را گم نكنند و به اشتباه جاي ديگري را سنگ نزنند ؛ زيرا در آن زمان « منا » بياباني بيش نبوده و تعيين محلّ جمره ، نياز به نشانه اي داشته است .
چنانكه نقل كرده اند ، در زمان هاي گذشته ، گاهي حجاج محل رمي را گم مي كردند و به اشتباه به جاي ديگر سنگ مي انداختند . مي گويند در زمان حكومت متوكّل عباسي مردمِ ناآگاه ، جاي « جمره » را تغيير داده ، در غير محلّ رمي ، سنگ مي انداختند . « اسحاق بن سلمة الصائغ » كه از طرف متوكّل مسؤول امور حج و كعبه بود ، پشت جمره عقبه ، ديواري ساخت تا محلّ رمي مشخص شود . ( 2 )
شرح اين سخن را با عين عبارتش خواهيم آورد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابراهيم رفعت پاشا ، مرآة الحرمين ، قاهره ، دار الكتب المصرية ، افست تهران ، المطبعة العلميه ، ج1 ، ص48 به نقل از كتاب الموسوعة الفقهية ، طبع كويت ، ج15 ، ص276
2 . ابراهيم رفعت پاشا ، همان كتاب ، ج 1 ، ص 329 ؛ ـ به نقل از دو مؤلف بزرگوار مهدي پيشوايي و حسين گودرزي كه مطالب ايشان از اينترنت اخذ شد .
72 |
12 . ابن جُبَير اندلسي ( متوفّاي 614 قمري ) در وصف جمره عقبه مي گويد :
« . . . در اوّلِ منا ، از سمتِ مكّه و در سمت چپِ كسي كه عازم مكّه است ، قرار گرفته و در وسط راه است و به علت ريگ هاي جمرات ، كه در آنجا گرد آمده ، بلند شده است و در آن ، عَلَم و نشانه اي ، چون نشانه هاي حرم كه گفتيم ، نصب شده است » .
آنگاه در مورد جمره وسطي و اولي مي گويد :
« بعد از جمره عقبه ، محلّ جمره وسطي است و آن نيز نشانه اي دارد و ميان اين دو ، به اندازه پرتاب يك تير فاصله است . پس از آن ، به جمره اولي مي رسد كه فاصله اش با آن ، به اندازه فاصله با ديگري است » . ( 1 )
صراحت اين عبارت ، در اينكه ستون ها علامت جمره است ، بر كسي مخفي نيست .
13 . « باجي » از علماي اهل سنّت مي نويسد :
« الجمرة اسم لموضع الرمي ، قال ابن فرحون في شرحه علي ابن الحاجب : و ليس المراد بالجمرة البناء القائم و ذلك البناء قائم وسط الجمرة ، علامة علي موضعها و الجمرة اسم للجميع ، انتهي » . ( 2 )
« جمره نام محلّ رمي است . ابن فرحون در شرحي بر ابن حاجب مي گويد : منظور از جمره ، ستونِ ايستاده نيست ؛ زيرا آن بناي ايستاده در وسط جمره ، علامتي است براي محلّ جمره و جمره نام همه ( آن محل ) است . »
14 . محمد بن شربيني ( متوفّاي 977 قمري ) مي نويسد :
« و يشترط أيضاً قصد الجمرة بالرمي ، فلو رمي إلي غيرها كأنّ رمي في الهواء فوقع في المرمي لم يكف و قضيّة كلامهم أنّه لو رمي إلي العَلَم المنصوب في الجمرة أو الحائط التي بجمرة العقبة كما يفعله كثير من الناس ، فأصابه ثمّ وقع في المرمي لا يجزيء » . ( 3 )
« شرط ديگر اين است كه نيّت رمي داشته باشد . پس اگر ريگي به غير آن ؛ مثلاً به هوا پرتاب كند و در محلّ رمي بيفتد ، كافي نيست و مفهوم سخن فقها اين است كه اگر به ستوني كه در جمره نصب شده ، يا ديواري كه در كنار جمره ( عقبه ) است ، سنگ بزند ـ همانگونه كه بسياري از مردم انجام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رحلة ابن جبير ، بيروت ، ص 136 اين مطلب نيز از آن دو مؤلف نقل شده است .
2 . مواهب الجليل ، ج4 ، ص191
3 . مغني المحتاج ، ج1 ، ص507
73 |
مي دهند ـ سپس در محلّ رمي بيفتد ، كافي نيست ! »
اين عبارت بسيار قابل توجّه است ؛ زيرا علاوه بر اينكه ستون ها را « علامت » محلّ رمي مي شمرد ، نه محلّ رمي ، و سنگ زدن به آنها را كافي نمي داند ؛ تصريح مي كند كه مفهوم كلمات و فتاواي « فقها » نيز همين است . ( دقّت كنيد ! )
15 . بهوتي از علماي اهل سنت در « كشّاف القناع » مي نويسد :
« أنّ المرمي مجتمع الحصي ، كما قال الشافعي ، لا نفس الشاخص و لا مسيله » . ( 1 )
« محلّ رمي ، محلّ اجتماع سنگريزه ها است ؛ همان گونه كه شافعي گفته ، نه ستون شاخص و نه سنگ هاي پراكنده . »
* * *
گروه سوم : صاحبان اين نظريه اند كه جمره همان « مجتمع الحصي » ؛ ( محل اجتماع سنگريزه ها ) است :
16 . در كتاب « حواشي شرواني » آمده است :
« قوله : الجمرة مجتمع الحصي ، حَدَّه الجمال الطبري بأنّه ما كان بينه و بين أصل الجمرة ثلاثة أذرع فقط و هذا التحديد من تفقّهه و كأنّه قرب به مجتمع الحصي غير السائل ، و المشاهدة تؤيّده فإنّ مجتمعه غالباً لا ينقص عن ذلك .
تنبيه : لو فرش في جميع المرمي أحجار فأثبتت ، كفي الرمي عليها كما هو ظاهر لأنّ المرمي و إن كان هو الأرض إلاّ أنّ الأحجار المثبتة فيه صارت تعدّ منه و يعد الرمي عليها رمياً علي تلك الأرض » . ( 2 )
« مصنّف گفته است : جمره محلّ گرد آمدن سنگريزه ها است و حدّ آن را جمال طبري به سه ذراع تا مركز جمره تعيين كرده است . اين اندازه گيري از فكر خود او است ، گويا او مقدار نزديك به محلّ اجتماع سنگريزه ها را در نظر گرفته و مشاهده نيز آن را تأييد مي كند ، چون محلّ اجتماع سنگريزه ها غالباً كمتر از سه ذراع نيست ! »
اين تعبير نشان مي دهد كه تقريباً محدوده جمره سه ذراع است ـ از مركز دايره ، از هر طرف يك متر و نيم ـ و حوضچه هاي فعلي نيز تقريباً همين مقدار است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كشّاف القناع ، ج2 ، ص582
2 . حواشي شرواني ، ج4 ، ص134
74 |
17 . شافعي ، يكي از امام هاي چهارگانه اهل سنّت گفته است :
« إنّ الجمرة مجتمع الحصي » . ( 1 )
« جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست . »
18 . و همچنين شافعي در جاي ديگر گفته است :
« فإن رمي بحصاة فأصابت انساناً أو محملاً ثمّ استَنَت حتّي أصابت موضع الحصي من الجمرة ، أجزأت عنه » . ( 2 )
« اگر به هنگام رمي ، سنگي پرتاب كند و به انسان يا محملي برخورد كند ، سپس بغلتد تا به محلّ سنگريزه هاي جمره اصابت نمايد ، كافي است . »
19 . « مالك » ، يكي ديگر از پيشوايان معروف اهل سنّت ، در اين زمينه مي گويد :
« و إن وقعت في موضع حصي الجمرة و إن لم تبلغ الرأس أجزأ » . ( 3 )
« هرگاه سنگ در محلّ سنگ ريزه هاي جمره بيفتد ، هرچند به بالاي آن نرسد ، كافي است . »
روشن است كه منظور از « رأس » همان « رأس مجتمع الحصي » و بالاي مخروط سنگريزه هاست .
توضيح اينكه : در محلّ جمرات ، سنگريزه هايي روي هم انباشته شده بوده و طبعاً به صورت مخروطي بوده كه مالك ، امامِ اهل سنّت تأكيد مي كند ، اصابت به نوك مخروط لازم نيست بلكه به هر نقطه از آن اصابت كند كافي است .
20 . امام « شافعي » نيز بنا به نقل « سنن بيهقي » درباره جمع كردن سنگريزه ها چنين مي گويد :
« و من حيث أخذ أجزأه ، إلاّ إنّي أكره من المسجد . . . و من الجمرة لأنّه حصي غير متقبّل » . ( 4 )
« از هرجا سنگ بردارد كافي است ، ولي من دوست ندارم از مسجد الحرام . . . و از خود جمره بردارد ، چون آن از سنگ هاي غير مقبول است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حواشي شرواني ، ج4 ، ص135
2 . كتاب الامّ ج2 ، ص235
3 . المدونة الكبري ، ج1 ، ص422
4 . سنن بيهقي ، ج5 ، ص128
75 |
اين تعبير نشان مي دهد كه جمره همان مجتمع سنگريزه ها است .
21 . « محيي الدين نَوَوي » ، از فقهاي معروف اهل سنّت ، در كتاب « المجموع » اينگونه مي نويسد :
« و المراد ( مِن الجمرة ) مجتمع الحصي في موضعه المعروف و هو الّذي كان في زمان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) و لو نحّي الحصي من موضعه الشرعي و رمي إلي « نفس الأرض » أجزأ ، لأنّه رمي في موضع الرمي . هذا الّذي ذكرته هو المشهور و هو الصواب » . ( 1 )
« مراد از جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست ، در همان محلّ معروف و اين همان چيزي است كه در زمان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است ( دقّت كنيد ) . سپس مي افزايد : اگر سنگريزه ها را از آن محل كنار بزنند و سنگ را به آن زمين بيندازند كافي است ؛ زيرا محلّ رمي « همان زمين » است ، و اين مطلبي را كه من ذكر كردم در ميان فقها مشهور است و حق نيز همين است . »
اين عبارت ، با صراحتِ كامل ، جمره را همان قطعه زمين مي داند و حتي ادّعاي شهرت مي كند و نيز مي گويد : در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز چنين بوده است ( دقت كنيد ! )
22 . « ابن حجر » در كتاب « فتح الباريء » چنين آورده است :
« و الجمرة اسم لمجتمع الحصي ، سمّيت بذلك لاجتماع الناس بها » . ( 2 )
« جمره نام محلّ اجتماع سنگريزه هاست و به خاطر اجتماع مردم در نزد آن ، به اين اسم ناميده شده است . »
اين سخن نيز صراحت دارد كه جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست .
23 . امام احمد المرتضي از علماي اهل سنّت مي گويد :
« جمرة العقبة و هو مستدبر للكعبة من بطن الوادي و موضعها ما تحت البناء و حوليه و هو موضع الحصي و لهذا قال في الروضة : و لا يشترط كون الرامي خارج الجمرة فلو وقف طرفها و رمي الطرف الآخر جاز » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المجموع ، ج8 ، ص176
2 . فتح الباري ، ج3 ، ص464
3 . شرح الأزهار ، ج2 ، ص121
76 |
« جمره عقبه پشت به قبله از طرف درّه ( بايد رمي شود ) و محلّ آن ، همان قسمتي است كه زير بنا واقع شده و دو طرف آن ، و آن محلّ سنگريزه هاست و لذا در « روضه » گفته است : شرط نيست رمي كننده خارج جمره باشد بلكه اگر يك طرف آن ( دايره ) بايستد و طرف ديگر را رمي كند جايز است . »
* * *
گروه چهارم : اينان كساني هستندكه هيچ يك از تعبيرهاي بالا را ندارند و آنان نيز چند گروهند :
الف ) كساني كه گفته اند « روي جمره نايست » يا اگر كسي يك طرف جمره بايستد و طرف ديگر را بزند كافي است ( يا كافي نيست ) .
اين گونه تعبيرها نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زمين دايره مانند است كه مي توان روي يك طرف آن ايستاد و سنگ را به طرف ديگر پرتاب كرد و گرنه ايستادن روي يك طرف ستون و رمي كردن طرف ديگر ؛ چنانكه در گذشته نيز گفتيم ، معني ندارد از جمله كساني كه اين تعبير را دارند :
24 . مرحوم يحيي بن سعيد حلّي در كتاب « الجامع للشرائع » مي فرمايد :
« و اجعل الجمار علي يمينك و لا تقف علي الجمرة ! » ( 1 )
« جمرات را در طرف راست خود قرار ده و روي جمره نايست . »
مگر ممكن است روي جمره ايستاد كه از آن نهي مي كند ؟ آري اگر جمره محلّ اجتماع سنگريزه ها باشد ، چنين كاري ممكن است ؛ زيرا وسعت آن حدود سه متر در سه متر است و ممكن است كسي روي يك طرف آن بايستد .
25 . محيي الدين نَوَوي ، از فقهاي عامّه ، در كتاب « روضة الطالبيين » مي نويسد :
« و لا يشترط كون الرامي خارج الجمرة ، فلو وقف في الطرف و رمي إلي الطرف الآخر جاز » . ( 2 )
« شرط نيست كه رمي كننده بيرون از جمره بايستد ، بلكه اگر در يك طرف جمره بايستد و طرف ديگر را رمي كند كافي است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الجامع للشرائع ، ص 210
2 . روضة الطالبين ، ج 2 ، ص392
77 |
جالب است افرادي كه در برابر اين گونه تعبيرها پاسخي ندارند ، گفته اند : در آن زمان عدّه اي بوده اند كه از ستون ها بالا مي رفته اند و در يك طرف ستون مي ايستاده اند و طرف ديگر را مي زدند !
بديهي است هيچ پژوهشگر و محقّقي به طور جدّي اين احتمال را نمي دهد كه مردم بالاي ستون ها بروند و از همان جا ستون ها را رمي كنند ، اين كار به طنز و شوخي شبيه تر است ؛ چنانكه در سفرنامه « رفعت پاشا » به زودي خواهد آمد كه بعضي به شوخي اين كار خطرناك را انجام مي دادند .
كساني كه با تعبير « ارض » ؛ « زمين » نياورده اند ولي تعبير به « في الجمرة » يا « علي الجمرة » كرده اند . اين نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زمين است كه اگر سنگ ها را « در آن » يا « بر آن » بيندازند كافي است
26 . عبد الكريم رافعي در كتاب « فتح العزيز » نيز مي نويسد :
« و لا يشترط كون الرامي خارج الجمرة بل لو وقف في طرف منها و رمي إلي طرف جاز » . ( 1 )
« لازم نيست كسي كه سنگ مي زند در خارج جمره بايستد ، بلكه اگر در يك طرف بايستد و طرف ديگر را رمي كند ، جايز است . »
27 . محيي الدين نووي در « مجموع » آورده است :
« قال أصحابنا : و لا يشترط وقوف الرامي خارج المرمي بل لو وقف في طرفه و رمي إلي طرفه الآخر ، أو وسطه ، أجزأه ، لوجود الرمي و الله أعلم » . ( 2 )
« اصحاب ما گفته اند : شرط نيست رمي كننده خارج از محلّ رمي بايستد ، بلكه اگر در يك طرف بايستد و طرف ديگر يا وسط آن را رمي كند كافي است ، چون رمي حاصل شده است ، و الله اعلم . »
ب ) كساني كه با تعبير « ارض » ؛ « زمين » نياورده اند ولي تعبير به « في الجمرة » يا « علي الجمرة » كرده اند . اين نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زمين است كه اگر سنگ ها را « در آن » يا « بر آن » بيندازند كافي است ؛ روشن است كه اگر واجب باشد سنگها را به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح العزيز ، ج 7 ، ص398
2 . المجموع ، ج 8 ، ص174
78 |
ستون ها بزنند ، تعبير به « في » و « علي » مناسب نيست . از كساني كه اين تعبير را دارند :
28 . علاّمه حلّي در « تذكره » مي نويسد :
« و أمّا الرمي فإن أمكن الصبيّ من وضع الحصي في كفّه و رميها « في الجمرة » من يده فعل و إن عجز الصبيّ من ذلك أحضره الجمار و رمي الوليّ عنه » . ( 1 )
« اما رمي ( كودكان ) ، هرگاه كودك بتواند سنگريزه را در دست بگذارد و از دست خود در جمره بيندازد ، اين كار را انجام مي دهد و اگر نمي تواند وليِّ او ، وي را نزد جمرات مي برد و از سوي او رمي مي كند . »
29 . شيخ صدوق نيز در « من لا يحضره الفقيه » مي فرمايد :
« وَيَجُوزُ أَنْ تُكَبِّرَ مَعَ كُلِّ حَصَاة تَرْمِيهَا تَكْبِيرَةً ، فَإِنْ سَقَطَتْ مِنْكَ حَصَاةٌ فِي الْجَمْرَةِ أَوْ فِي طَرِيقِكَ فَخُذْ مَكَانَهَا مِنْ تَحْتِ رِجْلَيْكَ وَلا تَأْخُذْ مِنْ حَصَي الْجِمَارِ الَّذِي قَدْ رُمِيَ بِهَا » . ( 2 )
« جايز است با هر سنگي كه مي زني تكبير بگويي و هرگاه يك سنگ ( بدون اختيار ) در جمره بيفتد يا در راه بيفتد به جاي آن ، سنگ ديگري از زير پاي خود بردار و از سنگ هاي جمرات كه با آن رمي شده بر ندار . »
درست است كه مرحوم صدوق مي گويد سنگي كه از دست در جمره افتاده كافي نيست ولي اين به خاطر عدم نيّت و اختيار است ، مهم اين است كه تعبير به افتادن در جمره مي كند و اين دليل بر اين است كه جمره همان زمين و محلّ اجتماع سنگريزه هاست .
30 . محقّق سبزواري در كتاب « ذخيره » مي فرمايد :
« و لو وقعت علي حصاة فطفرت الثانية فوقعت « في المرمي » يجزي كما قطع به المصنّف و مثله لو رمي إلي غير المرمي فوقعت « في المرمي » . ( 3 )
« هرگاه آن سنگي را كه رمي مي كند ، به سنگ ديگر بپرد ـ بخورد ـ و آن سنگ در محلّ رمي بيفتد ، كافي است ، همانگونه كه مصنّف ( منظور علاّمه حلّي است ) به آن قطع پيدا كرده است . و همچنين اگر به غير محلّ رمي پرتاب كند و در محلّ رمي بيفتد ، كافي است . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تذكرة الفقهاء ، ج7 ، ص30
2 . من لا يحضره الفقيه ، ج 2 ، ص 548
3 . ذخيرة المعاد ، ج3 ، ص662
79 |
31 . عبد الكريم رافعي از فقهاي اهل سنّت ( متوفّاي 623 قمري ) مي گويد :
« و لو انصدمت الحصاة المرميّة بالأرض خارج الجمرة أو بمحلّ في الطريق أو عنق بعير أو ثوب انسان ، ثمّ ارتدّت و وقعت « في المرمي » اعتدّ بها لحصولها في المرمي بفعله من غير معاونة أحد » . ( 1 )
« هرگاه سنگي را كه پرتاب كرده ، به زمينِ خارج جمره يا به محلّي در راه يا گردن شتر يا لباس انسان بخورد و برگردد و در جمره بيفتد به آن قناعت مي كند ، چون به وسيله فعل او در جمره افتاده ، بي آنكه از كسي كمك بگيرد . »
32 . قبلاً از « محمد بن شربيني » چنين نقل كرديم :
« و يشترط أيضاً قصد الجمرة بالرمي فلو رمي إلي غيرها ، كأن رمي في الهواء فوقع في المرمي لم يكف » . ( 2 )
« شرط ديگر اين است كه نيّت رمي داشته باشد ، پس اگر ريگي را به غير آن ، مثلاً به هوا پرتاب كند و در محلّ رمي بيفتد كافي نيست . »
و جالب اين است كه او در كتاب خود ، بعد از اين عبارت ، در ذيل كلامش تصريح مي كند كه اگر سنگ را به ستون بزند و در محلّ رمي بيفتد كافي نيست چون نيّت محلّ رمي را نكرده است .
33 . « امام سحنون » به « سعيد التنوخي » در كتاب « المدوّنة الكبري » مي نويسد : فتواي امام مالك را از امام عبدالرحمان بن القاسم در باره رمي جمار پرسيدم و گفتم :
« فإن رمي حصاة فوقعت قرب الجمرة ؟ قال : إن وقعت في موضع حصي الجمرة و إن لم تبلغ الرأس أجزأه ، قلت : أتحفظه عن مالك ؟ قال : هذا قوله » . ( 3 )
« هرگاه سنگريزه اي بيندازد و نزديك جمره واقع شود ، كافي است ؟ گفت : اگر در محلّ سنگريزه هاي جمره بيفتد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح العزيز ، ج7 ، ص399
2 . مغني المحتاج ، ج1 ، ص507
3 . المدونة الكبري ، ج1 ، ص422
80 |
كافي است ، هرچند به بالاي آن نرسد . گفتم : آيا اين سخن را از مالك به خاطر داري ؟ گفت : آري اين سخنِ اوست . »
تعبير به « و إن لم تبلغ الرأس » نشان مي دهد كه سنگ هاي روي هم انباشته ، به صورت مخروط بوده كه بعضي نوك آن را نشانه مي گرفتند ، در اينجا « سحنون » مي گويد : انداختن سنگ بر نوك اين مخروط لازم نيست ، اگر به اطراف آن هم بيندازند كافي است ( اين سخن را به خاطر داشته باشيد كه تعبيرات مشابه را نيز تفسير مي كند ) .
34 . عبد الله بن قدامه در « مغني » آورده است :
« و إن وقعت علي موضع صلب في غير المرمي ، ثمّ تدحرجت علي المرمي أو علي ثوب انسان ثم طارت فوقعت « في المرمي » أجزأته لأنّ حصوله بفعله » . ( 1 )
« هرگاه سنگ بر محلّ محكمي در غير محلّ رمي بيفتد سپس غلتيده بر محلّ رمي بيفتد و يا بر لباس انساني بيفتد و بپرد و در محلّ رمي قرار گيرد ، كافي است ؛ زيرا اين عمل با فعل او انجام شده است . »
قابل توجّه اينكه در اين عبارت ، هم تعبير به « في المرمي » شده و هم « علي المرمي » كه هر دو يك معني مي دهد .
35 . و نيز عبد الله بن قدامه در « المغني » مي نويسد :
« و لا يجزئه الرمي إلاّ أن يقع الحصي في المرمي فإن وقع دونه لم يجزئه » . ( 2 )
« در رمي كفايت نمي كند مگر اينكه سنگريزه در محلّ رمي بيفتد ، اگر در غير آن واقع شود ، كافي نيست . »
به يقين اگر منظور ستون باشد بايد گفته شود : « مگر به ستون ها اصابت كند » و نمي توان گفت : « در ستون ها واقع شود » .
36 . محيي الدين نَوَوي در « المجموع » مي گويد :
« إذا رمي الحصاة السابعة ، ثمّ رمي صيداً قبل وقوع الحصاة « في الجمرة » قال : الدارمي ، قال ابن المرزبان ، يلزمه الجزاء لأنّه رماه قبل التحلّل فإنّه لا يحصل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المغني ، ج3 ، ص450
2 . المغني ، ج3 ، ص450
81 |
التحلّل الاّ بوقوع الحصاة في الجمرة » . ( 1 )
« هنگامي كه سنگ هفتم را پرتاب مي كند ، به گفته دارمي ، ابن مرزبان گفته است : اگر پيش از افتادن سنگ در جمره صيدي كند ، كفاره دارد ؛ زيرا قبل از خروج از احرام صيد كرده ؛ چرا كه حلّيت فقط با افتادن سنگ در جمره است . »
37 . بهوتي ( متوفّاي 1051 ) در « كشّاف القناع » آورده است :
« و يشترط علمه بحصولها أي السبع حصيات « في المرمي » في جمرة العقبة ( و في سائر الجمرات ) لأنّ الأصل بقاء الرمي في ذمّته » . ( 2 )
« و شرط است علم به قرار گرفتن هفت سنگريزه در محلّ رمي ، در جمره عقبه و در ساير جمرات ، چون اصل ، اشتغال ذمّه است تا علم به برائت حاصل شود . »
38 . در كتاب « الفقه علي المذاهب الأربعه » اين گونه آمده است :
« الحنابلة قالوا : و لو رمي حصاة و وقعت خارج المرمي ثمّ تدحرجت حتّي سقطت فيه أجزأته و كذا إن رماها فوقعت علي ثوب انسان فسقطت في المرمي » . ( 3 )
« هرگاه سنگريزه اي پرتاب كند و در خارج محلّ رمي بيفتد ، سپس بغلتد و به داخل محلّ رمي سقوط كند ، كافي است . همچنين اگر رمي كند و بر لباس انساني بيفتد و از آنجا در محلّ رمي سقوط كند ، آن هم كافي است . »
تعبير به « اِنْحَدَرَتْ عَلي الجَمَرة » نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زميني است كه سنگ به آن مي اندازند » .
در اين عبارت ، مسأله « غلتيدن سنگ » يك بار و « سقوط در محلّ رمي » دوبار تكرار شده است و هر دو گواه بر مدّعاست .
39 . در كتاب موسوعه فقهي طبع كويت ، در باب رمي جمار آمده است :
« و يشترط حصول الجمار في المرمي عند جمهور الفقهاء ( المالكيّة و الشافعيّة و الحنابلة ) و إن لم يبق فيه و لا يشترط ذلك عند الحنفيّة ، فلو وقع علي ظَهْر رجل أو جمل أو وقعت بنفسها بقرب الجمرة أجزأ و إلاّ لم يجزيء » . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المجموع ، ج7 ، ص320
2 . كشّاف القناع ، ج2 ، ص581
3 . الفقه علي المذاهب الاربعه ، ج1 ، ص667
4 . الموسوعة الفقهية ، طبع كويت ، ج15 ، ص279
82 |
« نزد بيشتر فقها ( ي مالكي ، شافعي و حنبلي ) لازم است سنگريزه ها در محلّ رمي قرار گيرد ، هرچند در آن باقي نماند و حنفي ها اين معني را لازم نمي دانند . پس اگر بر پشت انسان يا شتري واقع شود سپس نزديك جمره بيفتد كافي است و الاّ كفايت نمي كند . »
40 . مرحوم علاّمه در « قواعد » مي فرمايد :
« لو وقعت علي شيء و انحدرت علي الجمرة صحّ » . ( 1 )
« هرگاه سنگ ريزه ها بر چيزي واقع شود و در جمره فرو افتد صحيح است . »
تعبير به « اِنْحَدَرَتْ عَلي الجَمَرة » نشان مي دهد كه جمره همان قطعه زميني است كه سنگ به آن مي اندازند » .
البته واضح است كه سخن از تمام جمرات است نه خصوص جمره عقبه .
41 . ابن فهد حلّي در « محرّر » مي گويد :
« لَو وقَعَت علي شيء ثُمَّ انحدرت مِنه اِلَي الجَمَرة ، اَجزأت أيضاً » . ( 2 )
« هرگاه سنگريزه بر چيزي بيفتد ، سپس از آن به سوي جمره سرازير شود ، آن هم كافي است . »
اين نيز در تمام جمرات است .
42 . در كتاب « شرايع الاسلام » ( از محقق حلّي ) مي خوانيم :
« فالواجب فيه النيّة و العدد . . . و إصابة الجمرة بها بما يفعله فلو وقعت علي شيء و انحدرت علي الجمرة جاز . . . » . ( 3 )
« واجب است در رمي نيّت كند و عدد ( هفت ) نيز شرط است و بايد به وسيله او به جمره اصابت كند و اگر روي چيزي قرار گيرد و از آن سرازير گردد و به وسيله آن به جمره برسد ، كافي است . »
43 . مرحوم شهيد ثاني در « مسالك الافهام » در باب جمرات مي گويد :
« فلو وقعت علي شيء و انحدرت علي الجمرة جاز » . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قواعد الأحكام ، ج1 ، ص439
2 . سلسلة الينابيع الفقهيه ، ج30 ، ص528
3 . شرايع الاسلام ، ج1 ، ص192
4 . مسالك الأفهام ، ج2 ، ص292
83 |
« هرگاه سنگريزه بر چيزي بيفتد و به سوي جمره سرازير شود ، كافي است . »
44 . محقّق ثاني در « جامع المقاصد » نيز همين تعبير را دارد و مي فرمايد :
« لو وقعت علي شيء و انحدرت علي الجمرة صحّ و لو تمّمتها حركة غيره لم يجز » . ( 1 )
« هرگاه سنگريزه بر چيزي بيفتد و در جمره سرازير شود صحيح است اما اگر با حركت ديگري به جمره برسد كافي نيست . »
45 . مرحوم صاحب رياض نيز شبيه همين را دارد و مي فرمايد :
« لو وقعت علي شيء و انحدرت علي الجمرة فإنّها تجزي » . ( 2 )
« اگر سنگريزه روي يك شيء بيفتد و به سوي جمره سرازير شود ، كافي است . »
و در ادامه سخن ، منظور از شيء را بدن انسان يا شتر ذكر مي كند .
همه اين تعبيرها شاهد مقصود ماست .
ج ) كساني كه گفته اند اگر سنگ را به جمره بيندازد ؛ به طوري كه وارد جمره شود وسپس از آن خارج گردد ، مانعي ندارد ؛ يعني ماندن سنگ در محلّ جمره شرط نيست و روشن است كه اگر مراد رمي ستون بود ، فرض اين مسأله اصلاً معني نداشت ؛ از كساني كه پيرو اين گروه اند ، عبارت اند از :
46 . زكريابن محمد الأنصاري ( متوفّاي 926 قمري ) در كتاب « فتح الوهّاب » در بيان شروط رمي مي گويد :
« و تحقّق إصابته بالحجر و إن لم يبق فيه كأن تدحرج و خرج منه فلو شكّ في إصابته لم يحسب » . ( 3 )
« يكي از شروط ، اصابت سنگريزه ( به جمره ) است ، هرچند در جمره نماند ، مثل اينكه سنگ ريزه بغلتد و از جمره خارج شود و هرگاه شك در اصابت كند ، كافي نيست . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع المقاصد ، ج3 ، ص235
2 . رياض المسائل ج 6 ص 412
3 . فتح الوهاب ، ج1 ، ص256
84 |
47 . امام احمد المرتضي در « شرح الأزهار » مي نويسد :
« لا يشترط بقاء الحصي في المرمي فلو وقعت فيه ثمّ تدحرجت عنه لم يضرّ » . ( 1 )
« شرط نيست كه سنگريزه در محلّ رمي بماند ، هرگاه در آن قرار گيرد و سپس بغلتد و از آن خارج شود ، ضرري ندارد . »
48 . محيي الدين نَوَوي نيز در « مجموع » چنين آورده است :
« قال أصحابنا : و لا يشترط بقاء الحجر في المرمي فلو رماه فوقع في المرمي ثمّ تدحرج منه و خرج عنه أجزأه ، لأنّه وجد الرمي إلي المرمي و حصوله فيه » . ( 2 )
« اصحاب ما گفته اند : شرط نيست سنگريزه در محلّ رمي بماند ، پس اگر رمي كند و در محلّ رمي بيفتد و سپس بغلتد و از آن خارج شود ، كفايت مي كند ؛ زيرا رمي در مرمي قرار گرفته است . »
* * *
گروه پنجم : جمعي از فقهاي متأخر اشاره به كفايت رمي بر ستون و رمي بر محلّ اجتماع سنگ ها كرده اند و به تعبير ديگر ، از كلام آنان تخيير استفاده مي شود كه نتيجه آن كفايت رمي بر محلّ سنگريزه ها است . پيروان اين نظريه عبارت اند از :
49 . مرحوم شهيد اوّل در كتاب « دروس » ، چنين مي نويسد :
« و الجمرة اسم لموضع الرّمي ، و هو البناء أو موضعه ممّا يجتمع من الحصي ، و قيل : هي مجتمع الحصي لا السائل منه ، و صرّح عليّ بن بابويه بأنّه الأرض » . ( 3 )
« جمره نام محلّ رمي است و آن ستون مخصوص يا محلّ آن است كه سنگريزه ها در آن جمع مي شود . بعضي نيز گفته اند : جمره فقط نام محلّ جمع شدن سنگها است و مرحوم صدوق تصريح كرده كه جمره همان زمين است . »
50 . مرحوم فاضل اصفهاني در « كشف اللثام » در تفسير « جمره » چنين مي نويسد :
« و هي الميل المبني ، أو موضعه » . ( 4 )
« جمره عبارت از ستوني است كه بنا شده ، يا محلّ آن ستون . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح الأزهار ، ج2 ، ص122
2 . المجموع ، ج8 ، ص173
3 . دروس ، ج1 ، ص428
4 . كشف اللثام ، ج6 ، ص114
85 |
51 . شهيد ثاني در « شرح لمعه » نيز در تعريف جمره اينگونه آورده است :
« و هي البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا يجتمع من الحصي ، كذا عرفه المصنف في الدروس ، و قيل هي مجمع الحصي . . . و قيل هي الأرض » . ( 1 )
« جمره همان بناي مخصوص يا محلّ واطراف آن است كه سنگريزه ها درآن جمع مي شود ، همان گونه كه مرحوم شهيد اوّل در دروس آن را تفسير كرده است . بعضي نيز گفته اند : جمره همان محلّ اجتماع سنگريزه هاست و بعضي گفته اند : همان قطعه زمين است . »
نكته مهمّي كه در كلام شهيد آمده ، اين است كه مي فرمايد : « أو موضعه و ما حوله . . . » ؛ يعني يك معناي جمره ، محلّ ستون و اطراف آن محل است كه دقيقاً چيزي شبيه حوضچه هاي فعلي مي شود ( اين سخن در نظرتان باشد كه در بحث « نقدها » از آن استفاده فراوان خواهيم كرد ) .
52 . بكري دمياطي از علماي شافعي ، در كتاب « إعانة الطالبين » مي گويد :
« لزم أن يكون قاصداً المرمي ، فلو قصد غيره لم يكف ، و إن وقع فيه ؛ كرميه نحو حيّة في الجمرة ، و رميه العَلَم المنصوب في الجمرة عند ابن حجر ، قال : نعم لو رمي إليه بقصد الوقوع في المرمي و قد علمه فوقع فيه ، اتّجه الإجزاء لأنّ قصده غير صارف حينئذ ، قال عبد الرؤوف :
و الأوجه أنّه لا يكفي و كون قصد العلم حينئذ غير صارف ممنوع لأنّه تشريك بين ما يجزيء و ما لا يجزيء أصلاً .
و في الايعاب : أنّه يغتفر للعامي ذلك ، و اعتمد إجزاء رمي العلم إذا وقع في المرمي ، قال : لأنّ العامة لا يقصدون بذلك إلاّ فعل الواجب ، و المرمي هو المحلّ المبني فيه العلم ثلاثة أذرع من جميع جوانبه إلاّ جمرة العقبة فليس لها إلا جهة واحدة » . ( 2 )
« واجب است محلّ رمي را نيّت كند . پس اگر غير آن را قصد كند كافي نيست ، هرچند در محلّ رمي بيفتد ، مثل اينكه سنگ را به سوي ماري كه در جمره بوده ، انداخته يا به علامتي كه در آنجا نصب كرده اند بيندازد ( به عقيده ابن حجر ) . او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . شرح لمعه ، ج2 ، ص282
2 . إعانة الطالبين ، ج2 ، ص347
86 |
مي گويد : اگر رمي به سوي ستون باشد به قصد اينكه از آنجا در محلّ رمي بيفتد و در آنجا نيز بيفتد ، كفايت مي كند ، چون قصد غير محلّ رمي نظر او را منصرف نمي كند . ولي عبدالرؤوف گفته است كه كفايت نمي كند و اينكه گفته شود قصد ستون انسان را از محلّ رمي واقعي منحرف نمي كند درست نيست ، و در كتاب « الايعاب » آمده است كه اين در مورد عوام بخشوده مي شود و گفته است پرتاب سنگ به سوي ستون به شرط اينكه در محلّ رمي بيفتد مانعي ندارد ؛ زيرا عوام هدفشان انجام واجب الهي است و محلّ رمي همان محلّي است كه علامت در آن قرار داده شده كه از هر طرف ( از مركز دايره ) سه ذراع است مگر جمره عقبه كه يك طرف بيشتر ندارد . »
53 . ابن عابدين از علماي حنفي در « حاشية رد المحتار » مي گويد :
« و في اللباب : و لو وقعت علي الشاخص : أي أطراف الميل الذي هو علامة للجمرة ، أجزأه ، و لو وقعت علي قبة الشاخص و لم تنزل عنه أنّه لا يجزيه للبعد » . ( 1 )
« در كتاب لباب آمده است : اگر سنگريزه بر شاخص ، يعني اطراف ميل كه علامت جمره است بيفتد كافي است ولي اگر بالاي شاخص قرار گيرد و پايين نيفتد كافي نيست ، چون از محل دور است . »
54 . اخيراً يكي از فضلاي محترم كه از مكّه باز گشته بود ، بخشي از مجلّه « البحوث الفقهي المعاصره » ( شماره 49 ـ سال 1421 ) حجاز را در باره ماهيت جمرات با خود آورده بود كه مدرك خوبي براي بحث ماست .
اين مجله در مقاله اي با عنوان « الجمرات » سخني دارد كه نشان مي دهد فقهاي فعلي حجاز ، موضوع جمرات را همان محلّ اجتماع سنگريزه ها مي دانند ولي در اين اختلاف
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حاشية ردّ المحتار ، ج2 ، ص565
87 |
دارند كه آيا زمين زير جمرات مي تواند جزئي از محلّ رمي باشد يا نه ( توجه كنيد : جزئي از محلّ رمي ) .
بعضي با صراحت آن را نفي مي كنند و مي گويند : محلّ ستون ها جزء نيست و اگر ستون ها از بين برود ، رمي محلّ آن كفايت نمي كند ، بلكه بايد سنگ را به دايره اطراف آن انداخت و بعضي معتقدند محلّ آن هم جزئي از محلّ رمي است و اگر ستون ها از ميان برود ، به تمام آن محل ( محلّ ستون ها و منطقه اطراف آن ) مي توان رمي كرد .
همانطور كه ملاحظه مي كنيد همگي مسلم مي دانند كه محلّ رمي ، اطراف ستون هاست ولي در اينكه محلّ ستون ها هم جزء است يا نه ، اختلاف نظريه دارند .
اكنون اين شما و اين هم عين عبارت مجله « البحوث الفقهي المعاصرة » :
« امّا العَلَم الشاخص في وسط الجمرات ، فقد اختلف الفقهاء في احتسابه جزءاً من المرمي ، أو خارجاً عنه ، نظراً لاختلافهم في وجوده علي عهد النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ، و يترتّب علي هذا خلاف فقهي في صحّة رمي مكان الشاخص لو أزيل ، و في بقاء حصي الجمار عليه بشقوق جداره في حالة وجوده ، أو أعلي قمّته .
فمن يذهب إلي وجود الشاخص علي عهد رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) يعدّ مكانه جزءاً من المرمي في حالتي بقائه ، أو زواله ، يصحّ الرمي إلي مكانها ، و ما بقي من الجمار بين شقوق الجدار .
و من يري استحداثه بعد عهد النبوة يري أنّه أي الشاخص لا يعدّ من المرمي فلا يصحّ الرمي إلي مكانها بعد زوالها ، أو بقاء حصي الجمار عليه ، أو بين شقوق جدارها .
فمن ثمّ يطرح الفقهاء عند هذا الموضع السؤال التالي :
« هل أرض العَلَم ( الشاخص ) من أصل المرمي بحيث يجزيء الرمي الي محلّه لو أزيل ، أو لا خلاف » ؟
ذهب ابن حجر الي أنّها ليست من المرمي ، فلا يجزيء الرمي اليها لو أزيل العلم ، و قال العلاّمة ابراهيم الباجوري تبعاً لابن قاسم ، هي منه ، و يجزيء الرمي اليه لو أزيل ، و أما ذات العلم المبني فليس بمرمي ، فلا يكفي الرمي إلي العلم المنصوب في الجمرة .
88 |
و عند العلاّمة محمّد الرملي : « يجزيء الرمي إلي العَلَم إذا وقع في المرمي . قال : لأنّ العامّة لا يقصدون بذلك إلاّ فعل الواجب . . . » .
و تتعدّد اجتهادات العلماء في عدّ مكان الشاخص لو أزيل من الجمرة أم لا و هل يصحّ الرمي إليه ؟
تعرّض لهذا الموضوع أيضا العلاّمة الشيخ محمود الشكري بن السيد اسماعيل حافظ كتب الحرم المكّي قائلا :
« و اختلف في أرض الشاخص ، قيل أنّها مجتمع الحصي ، و قيل : لا ، و الأول هو الأرجح و الأقوي ، و علي كلا القولين يجوز الرمي إليه لو أزيل الشاخص ؛ لأنّها من المرمي الحقيقي علي القول الأول ، و من المرمي الحكمي علي القول الثاني » .
از آنچه در بالا آمد ، نتايج زير گرفته مي شود :
1 . اگر طبق گفته بعضي از مورّخان ، نگوييم به طور قطع اين ستون ها در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده ، حدّ اقل بايد بگوييم وجود آنها در آن زمان مشكوك است .
2 . همه علماي اهل سنّت اتفاق بر اين دارند كه محلّ رمي همان « مجتمع الحصي » ؛ ( محل اجتماع سنگريزه ها ) است ، بحث در اين است كه آيا زمين زير ستون هم جزئي از آن مي باشد ، كه اگر ستون از ميان برود ، انداختن سنگ بر جاي آن كافي باشد يا نه ، گروهي آن را جزء مي دانند و گروهي جزء نمي دانند و دايره اطراف را محلّ رمي مي شمارند .
3 . اگركسي سنگ به ستون ها بزند و در دايره پايين بيفتد ، به عقيده بعضي كافي نيست ؛ چرا كه ستون را قصد كرده نه دايره اطراف را ، ولي بعضي ديگر مي گويند كافي است ؛ زيرا قصد قربت به طور اجمالي براي انجام وظيفه داشته و سنگ را به ستون پرتاب كرده و از آنجا در دايره ـ كه محلّ واقعي رمي است ـ افتاده ، همين قصد اجمالي كفايت مي كند .
55 . اخيراً مجّله ديگري از مجلاّت معروف عربستان به نام « البلد الأمين » ( 1 ) نيز به دست ما رسيد كه مقاله اي در باره جمره عقبه به قلم « شريف محمدبن مساعد الحسني » در آن نوشته شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سال 6 ، شماره 8
89 |
در اين مقاله توضيحي در باره حوضچه هاي اطراف جمرات آمده ، كه نخستين بار در چه زماني اقدام به ساختن اين حوضچه ها شده ، در ضمن شرح داده است كه محلّ رمي همين محدوده حوضچه هاست ، عين عبارت مقاله چنين است :
« البسام ذكر في كتابه ( توضيح الأحكام في بلوغ المرام ، ج3 ) إنّ أوّل من ذكر إحداث هذه الحيطان ( الأحواض ) علي الجمار هو الشيخ علي ابن سالم الحضرمي في نسكه المسمّي : « دليل الطريق لحجاج بيت الله العتيق » فقد قال في صفحة 87 : المرمي المحلّ المبني فيه العلم و ضبطه ثلاثة أذرع من جميع جوانبه و قد حوّط علي هذا المقدار بجدار قصير فالمرمي يكون داخله » :
« بسام در كتابِ « توضيح الأحكام في بلوغ المرام جلد3 » مي نويسد : نخستين كسي كه به بناي حوضچه ها در محدوده جمار اشاره كرده « شيخ علي بن سالم حضرمي » است كه در كتاب مناسكش به نام « دليل الطريق لحجاج بيت الله العتيق ، صفحه 87 » آورده است : محلّ رمي ، همان جايي كه علامت ( يعني ستون ها ) در آن بنا شده ، به مقدار دايره اي به شعاع سه ذراع است و در محيط اين دايره ديوار كوتاهي بنا شده كه محلّ رمي در داخل محدوده ديوار قرار دارد . »
اين سخن نشان مي دهد كه محدوده رمي ، دايره اي به شعاع سه ذراع ( به قطر سه متر ) بوده است و ستون ها به عنوان « عَلَم » ( نشانه ) معرفي شده اند .
* * *
56 . در پايان بحث ، كلام فقيه ماهر « صاحب جواهر » ـ اعلي الله مقامه الشريف ـ را به عنوان « حسن ختام » مي آوريم :
مرحوم صاحب جواهر ( رحمه الله ) از معدود محقّقاني است كه به سراغ توضيح موضوع « جمره » رفته و بحث نسبتاً مشروحي ( حدود يك صفحه ) درباره آن آورده است و عبارتش در پايان بحث نشان مي دهد كه انداختن سنگ در محلّ جمرات را كافي مي داند . عبارت ايشان چنين است :
90 |
« ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص ، أو موضعه إن لم يكن ، كما في كشف اللثام ، و سمّي بذلك لرميه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار ، أو من الجمرة بمعني اجتماع القبيلة لاجتماع الحصاة عندها . . . و في الدروس أنّها اسم لموضع الرمي و هو البناء ، أو موضعه ، ممّا يجتمع من الحصي ، و قيل هي مجتمع الحصي لا السائل منه و صرّح عليّ بن بابويه بأنّه الأرض و لا يخفي عليك ما فيه من الإجمال و في المدارك بعد حكاية ذلك عنها قال : و ينبغي القطع باعتبار إصابة البناء مع وجوده ، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة ، و لعدم تيقّن الخروج من العهدة بدونه ، أمّا مع زواله فالظاهر الاكتفاء بإصابة موضعه » و إليه يرجع ما سمعته من الدروس و كشف اللثام إلاّ أنّه لاتقييد في الأوّل بالزوال و لعلّه الوجه لاستبعاد توقّف الصدق عليه » . ( 1 )
« منظور از جمره ، آن بناي مخصوص ، يا « محلّ » آن است ، در صورتي كه آن بناي مخصوص وجود نداشته باشد ، همانگونه كه در كشف اللثام آمده است ؛ و از اين جهت جمره ناميده شده و با سنگ هاي كوچك ، كه نامش
شواهدِ روشن نشان مي دهد كه در اعصار پيشين ستوني وجود نداشته و تنها همان محلّي بوده كه سنگريزه ها روي آن انباشته شده است
« جمار » است ، رمي مي شود ، يا از جمره به معناي اجتماع قبيله گرفته شده ، چون محلّ اجتماع سنگ هاست . . . و در كتاب « دروس » آمده است كه « جمره » اسم است براي محلّ رمي ، كه همان « بناي مخصوص » يا « محلّ » آن است ؛ يعني همان جايي كه سنگ ريزه ها جمع مي شود و بعضي گفته اند : « جمره » به معناي محلّ اجتماع سنگريزه است ، نه محلّي كه سنگريزه ها جريان پيدا مي كند . ( يعني منطقه اي كه سنگريزه ها در آن پخش شده است ) و مرحوم « صدوق » تصريح كرده كه جمره همان « زمين » است ، و كلام او خالي از اجمال نيست و در كتاب « مدارك » بعد از نقلِ اين مطلب از صدوق ، مي گويد : سزاوار است يقين داشته باشيم به لزوم اصابت سنگ به آن بناي مخصوص ، در صورتي كه بنا وجود داشته باشد ؛ زيرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است ، همان بنا است . به علاوه يقين به اداي تكليف بدون آن حاصل نمي شود ، امّا اگر اين بنا از ميان برود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جواهرالكلام ، ج19 ، ص106
91 |
ظاهر اين است كه اصابت سنگ به محلّ آن كافي است . »
مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل اين عبارات مي فرمايد :
« آنچه از دروس و كشف اللثام نقل شد ، به همان مطلبي كه مدارك گفته بر مي گردد ، ولي شهيد در دروس مقيّد به زوال نكرده ؛ يعني اصابت به ستونها و زمين ( هر دو را ) كافي مي داند ، حتّي اگر ستونها وجود داشته باشد » .
صاحب جواهر سپس مي گويد : « شايد صحيح همين باشد ؛ زيرا بعيد است كه صدق جمره بر زمين ، مشروط به وجود ستون ها باشد » .
* * *
از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر دو نكته به خوبي استفاده مي شود :
الف ) خود ايشان تمايل به اين دارد كه اصابت سنگ به ستون ها و زمين ، هر دو كافي است ، و اين سخن با مقصود ما ، كه همان كفايت پرتاب سنگ به حوضچه اطراف ستون هاست ، موافق است .
ب ) از كلامي كه از صاحب مدارك نقل كرده ، معلوم مي شود كه ايشان براي اصابت سنگ به ستون ها ، به دو چيز تمسّك جسته است ؛ نخست اصل اشتغال و احتياط ، و ديگر اينكه در زمان ايشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است .
ولي چنانكه خواهد آمد ، هيچ يك از اين دو دليل قانع كننده نيست ؛ زيرا وجود ستون ها در عصر ايشان ، دليل بر اين نيست كه در عصر معصومين ( عليهم السلام ) نيز وجود داشته است ( آن هم نه به عنوان علامت ) .
قاعده احتياط در اينجا ايجاب مي كند كه هم ستون را رمي كند و هم در محلّ سنگريزه ها بيفتد . بنابراين ، سنگ هايي كه به ستون مي خورد و به بيرون پرتاب مي شود كافي نيست و اين مشكل عظيم ديگري براي حجاج فراهم مي كند كه اصابت به هر دو محل را رعايت كنند .
به علاوه رجوع به اصل احتياط ، هنگامي است كه دليلي بر وجوب رمي به محلّ سنگريزه ها نداشته باشيم ، در حالي كه دليل كافي داريم ؛ زيرا شواهدِ روشن نشان مي دهد كه در اعصار پيشين ستوني وجود نداشته و تنها همان محلّي بوده كه سنگريزه ها روي آن
92 |
انباشته شده است و اگر ستوني بوده به عنوان علامت و نشانه براي محلّ جمره بوده است . و دلايل متعدّدي بر اين امر اقامه كرده ايم .
* * *
نتيجه :
دقّت در سخنان گسترده بالا ، كه از محقّقان فقه اسلامي ؛ اعم از شيعه و اهل سنّت ، در پنج گروه و از حدود پنجاه منبع نقل شد ( به خصوص با توجّه به اينكه در موضوعاتِ مربوط به حج اختلافي ميان فِرَق اسلامي نيست ) ثابت مي كند كه در قرون پيشين يا ستوني در محلّ جمرات نبوده و يا اگر بوده به عنوان علامت بوده است .
* پي نوشت ها :