بخش 12
از نگاهی دیگر هجرت سرای پیامبر ( صلی الله علیه وآله )
195 |
ميقات حج - سال دوازدهم - شماره چهل و هفتم - بهار 1383
از نگاهي ديگر
196 |
هجرت سراي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
گزارش مستندي از اوضاع اخلاقي ، اجتماعي و جغرافيايي مدينه منوره به سال 1289 هـ . ق .
ايوب صبري پاشا / علي اكبر مهدي پور
گفتمان مسافرتهاي تجارتيِ تابستاني و زمستاني ( 1 ) در باره اسباب تجارت و شيوه عبادت و اطاعت ساكنان هجرت سراي پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) و زائران آن ، به منظور تبيين احترام ويژه و رعايت آشكار حريم آن است .
آب و هواي هجرت سراي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
هواي شهر مقدس مدينه منوّره ، در ايام تابستان بسيار گرم و نزديك به گرماي مكه معظمه ، ولي در فصل زمستان سرد مي باشد .
باران رحمتي كه در فصل زمستان پيرامون مدينه مي بارد ، در دشت و صحرا امواج خروشاني چون امواج درياي عمان پديد مي آورد ، ولي آسمان مدينه در هر دو فصل تابستان و زمستان بسيار صاف و شفاف ، شبيه شب هاي بدرِ ديگر بلاد است ؛ به طوري كه در آمد و شد شبانه ، نيازي به فانوس نيست و تنها براي اشراف و سادات ، آن هم تنها براي احترام ، فانوس روشن مي كنند .
گرما و سرماي هوا
شهر زيبا و دلرباي مدينه در وسط يك واديِ وسيع و گسترده ، در ميان رشته كوه ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اشاره به آيه كريمه : { . . . رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّيْفِ } ؛ سفر زمستاني و تابستاني ( قريش : 2 ) ، در باره دو سفر اهل حجاز : 1 ـ سفر تابستاني به دمشق 2 ـ سفر زمستاني به يمن مي باشد ، كه تنها وسيله امرار معاش اهل حجاز بود . بعد از بعثت نبي مكرّم ، در اثر عزيمت مسلمانان از همه اقطار و اكناف به اين سرزمين ، از آن سفرهاي دور و دراز ، با امكانات محدود و خطرهاي فراوانِ راه ، بي نياز شدند . ( تفسير برهان ، ج10 ، ص424 ) .
197 |
قرار گرفته است . از اين رهگذر ، درجه حرارت و برودت آن ، يك نواخت نمي باشد و گرم ترين ايام آن ، دو ماهِ « حزيران » و « تموز » مي باشد . ( 1 )
در اين دو ماه ، روزبه روز بر گرماي هوا افزوده مي شود . از اول « اغطس » ( 2 ) رو به كاهش نهاده تا آخر « كانون اول » ( 3 ) اين كاهش ادامه مي يابد . از اوايل « كانون ثاني » ( 4 ) رو به افزايش مي گذارد و در روزهاي گرم ، ميزان حرارت به 32 درجه مي رسد .
براساس ميزان الحراره « رومِر » ( 5 ) از آغاز « كانون اول » تا پايان « شوباط » ( 6 ) هوا به شدت سرد مي شود . در شوباط حدّاكثر حرارتِ هوا به 15 درجه مي رسد . از آخر شوباط ، رو به گرمي نهاده ، در « نيسان » ( 7 ) به طور متوسط 13 ، در « ماييس » ( 8 ) 14 ، در « حزيران » و « تموز » به 17 درجه افزايش مي يابد .
براين اساس ، متوسط حرارت در « مارت » 19 ، در « نيسان » 28 ، در « ماييس » 29 و در « حزيران » 32 درجه مي باشد و تا پايان « تموز » در همان حال باقي مي ماند . ( 9 )
پس از سپري شدن « تموز » ، خرما به صورت رطب درمي آيد . انبارها را براي چيدن و انباشتن خرما مهيّا مي كنند . حرارت هوا رو به كاهش نهاده ، در ماه « اغطس » به 28 درجه ، در « ايلول » ( 10 ) 25 ، در « تشرين اول » ( 11 ) 32 ، در « تشرين ثاني » تا 11 درجه كاهش مي يابد . بدين سان هوا كاملاً خنك مي شود . در « كانون اول » بادهاي سرد ميوزد و حالت زمستاني پديد مي آيد .
به روايت اهالي مدينه ، زائراني كه در اين موسم به زيارت حضرت رسالت پناه مشرّفت مي شوند ، در اثر سرماي هوا دستهايشان ترك مي خورد و خون از آنها جاري مي شود ؛ نگارنده اين وضع را در تشرّف خود به آن شهر تجربه نمود .
اهالي مدينه در فصل گرما ، در طبقات بالاي خانه ها و در فصل سرما در سرداب و يا طبقات پايين منازل خود ساكن مي شوند ، اما افراد توانمند در فصل تابستان به جاهاي خوش آب و هوا مي روند و و اين ايام را در باغها و قصرهاي ييلاقي خود ، مي گذرانند .
ارقامي كه در سطور بالا ارائه شد و همچنين ارقامي كه در جدول زير مي آيد ، درجه حرارت اتاقهاي سقف دار و اماكن سرپوشيده مي باشد . اگر ميزان الحراره در اماكن غير مسقّف نصب شود ، ارقام بالاتري را نشان مي دهد .
براساس گفته هاي اهالي مدينه ، مقدار گرما و سرماي اين شهر ، در طول سال ها ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حزيران ( ژوئن ) ششمين ماه ميلادي ، برابر با 11 خرداد تا 9 تيرماه و تموز ( جولاي ) هفتمين ماه ميلادي ، برابر با 10 تير ماه تا 9 مرداد است .
2 . آغطس ( اوت ) هشتمين ماه ميلادي ، برابر با 10 مرداد تا 9 شهريور است .
3 . كانون اول ( دسامبر ) دوازدهمين ماه ميلادي ، برابر است با 10 آذر تا 10 دي ماه .
4 . كانون ثاني ( ژانويه ) اوّلين ماه ميلادي ، برابر با 11 دي ماه تا 11 بهمن است .
5 . رُومر ، منجّم مشهور دانماركي ، به سال 1644م . در كپنهاك ديده به جهان گشود و به سال 1710م . درگذشت . او براي كشف سرعت نور و تعيين دقيق محلّ اجرام سماوي ، دوربيني اختراع كرد . ( شمس الدين سامي ، قاموس الاعلام ، ج3 ، ص2377 ) .
6 . شوباط ( فِوريه ) دوّمين ماه ميلادي ، برابر با 12 بهمن تا 9 اسفند مي باشد .
7 . نيسان ( آوريل ) چهارمين ماه ميلادي ، برابر است با 12 فروردين تا 10 ارديبهشت .
8 . ماييس ( مي ) پنجمين ماه ميلادي ، برابر با 11 ارديبهشت تا 10 خرداد .
9 . اختلافي كه در ارقام اين بند با بند پيشين ديده مي شود ، به اختلاف ميزان الحراره « رُومر » با ميزان الحراره « سانتي گراد » ـ مأخوذ از فرانسه ، به معناي صد درجه ـ مربوط مي شود .
10 . ايلول ( سپتامبر ) نهمين ماه ميلادي ، برابر با 10 شهريور تا 8 مهرماه است .
11 . تشرين اول ( اكتبر ) دهمين ماه ميلادي ، برابر است با 9 مهرماه تا 9 آبان و تشرين ثاني ( نوامبر ) يازدهمين ماه ميلادي ، برابر است با 10 آبان تا 9 آذرماه .
198 |
يك نواخت نيست و در برخي سالها گرماي بيشتري را تجربه مي كنند .
در جدول زير ميزان حرارت و برودتِ هجرت كده نبيّ مكرّم ، در سال 1283 هـ ق . ارائه مي شود :
مارت ( مارس ) 17 ـ 19 درجه
نيسان ( آوريل ) 28 ـ 29 درجه
ماييس ( مي ) 28 ـ 29 درجه
حزيران ( ژوئن ) 30 ـ 32 درجه
تموز ( جولاي ) 32 ـ 33 درجه
آغطس ( اوت ) 27 ـ 28 درجه
ايلول ( سپتامبر ) 24 ـ 25 درجه
تشرين1 ( اكتبر ) 21 ـ 23 درجه
تشرين 2 ( نوامبر ) 11 ـ 13 درجه
كانون 1 ( دسامبر ) 10 ـ 11 درجه
كانون 2 ( ژانويه ) 11 ـ 12 درجه
شوباط ( فوريه ) 12 ـ 15 درجه
سبزيجات و ميوه جات
براساس مشاهدات نگارنده در بازارها و ميادين و اظهار نظر آگاهان ، چهار گياه : لحنه ، قرين بهار ، پوراصه و انگنار ( كنگر ) در مدينه منوّره يافت نمي شود ، به جز اين ها همه انواع سبزيجات و ميوه جات ، از قبيل : انار ، انجير ، انگور ، خربزه ، هندوانه ، پرتقال ، ليمو ، نارنج ، سيب ، شفتالو ، موز و همه اقسام خرما به جز وهله ، يشنه و كراز ، در همه فصول به وفور يافت مي شود . ( 1 )
اقسام خرما
در مناطق شمال ، جنوب و غربِ هجرت سراي نبوي ، باغهاي بزرگ و كوچك فراوان هست كه مهم ترين و مشهورترين محصول آنها خرما است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اين همه وفورِ نعمت در مدينه منوره ، به بركت دعاي رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد كه عرضه داشت : « اللّهمَّ اجْعَلْ بالْمدينةِ ضِعْفَيْ ما جَعَلْتَ بِمَكَّةَ مِنَ الْبَرَكَةِ » ؛ « بار خدايا ! دوبرابر آنچه بركت در مكه معظمه قرار داده اي ، براي مدينه منوّره قرار ده » . ( سمهودي ، وفاءالوفا ، ج1 ، ص53 ) .
199 |
خرماي مدينه ، گذشته از مرغوبيت و شيريني ، از نظر كثرتِ محصول نيز در هيچ نقطه اي از جهان به اين وفور يافت نمي شود .
خرماي مشهور به « بلدي » از نظر حلاوت ، مرغوبيت ، لذّت و طعم ، بر همه خرماهاي جهان برتري دارد .
خرماي مدينه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسيم مي شود ؛ از اين دو قسم ، بيش از 90 نوع خرما با ويژگي هاي خاص خود شناسايي شده و معروفيت دارد .
گفته مي شود اگر از هر نوع خرماي مدينه يك عدد هسته گردآوري شود ، چهار ـ پنج « اُقَّه » ( 1 ) خواهد شد .
گرچه خواص و ويژگي هاي هريك از انواع خرماها در كتابهاي قدما به تفصيل بيان شده ، امّا بيشتر آنها در زمان ما به بوته فراموشي سپرده شده است . آنچه امروزه از اقسام خرماي قرمز در خاطره ها موجود است ، عبارت است از :
عجوه ، حلوه ، عنبر ، چلبي ، جبلي ، حليه ، ريحان ، غراب ، شرقيه ، كعيق ، صباوه ، سخلّ ( بدون هسته ) ، براطعم العبيد ، قند ، بعيبع و جاوي .
و آنچه از اقسام خرماي زرد بر سر زبانها است ، عبارتند از :
تبُرجلي ، بالطه جي ، افنديّه ، سكّري ، رباغي ، سبع ، جعفري ، سويده ، بيض ، ريق البنات ، مشوق ، برني ، خضريه ، مجهولي ، لبانه ، تمره ، هرمزي ، شقري ، زهرا و صيحاني .
اين اقسام 36 گانه در مدينه منوره بهوفور يافت مي شود و هركدام با نام و نشان در ميان اهالي مدينه معروف و مشهور است و انواع ديگر را « لون » مي نامند .
اقسام خرماها از نظر رشد و كمال ، از لحظه اي كه شكوفه مي زند تا هنگامي كه به كمال مطلوب مي رسد ، به نام هاي : طلع ، خلال ، بلاح ، زهو ، بُسره ، رُطب و تمر ناميده مي شوند .
گذشته از اقسام 36گانه ، نوع ديگري از خرما در مدينه يافت مي شود كه به آن « قِلاد » گويند . از اين نوع ، هم سرخ و هم زرد يافت مي شود . « قِلاد » جمع « قِلادَه » ، به معناي گردن بند مي باشد . اين خرما هنگامي كه هنوز نارس است ، از درخت چيده مي شود . هر 30 ـ 40 دانه آن را با نخي مي بندند . بچه هاي عرب آنها را به سان گردن بندي زرّين ، از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اُقَّه : معادل 400 درهم ( = 400 مثقال ) مي باشد . ( شمس الدين سامي ، قاموس تركي ، ص213 ) .
200 |
گردن خود مي آويزند . به جهت شيوع و همگاني بودن اين عمل ، اين خرما به « قِلاد » ، به معناي « گردن بند » شهرت يافته است .
خرماي قلاد مقبول ترين نوع خرما در ميان اعراب است ؛ لذا بچه هاي عرب در موسم حج ، 10 ـ 20 نخ از آنها را به گردن آويخته ، به استقبال حجاجي كه از نزديكي روستاهايشان در حال گذر هستند ، مي شتابند و موجودي خود را به آنها مي فروشند و شادان و خرامان به خانه هاي خود برمي گردند .
مراحل تكاملي خرما
اهالي مدينه ، از تمام مراحل تكامليِ خرما ، تنها به شمارش هفت مرحله آن بسنده مي كنند و بايد گفت كه از نظر آگاهان و افراد آشنا به امور نخل و خرما ، يك خرما از زماني كه از شكوفه بيرون مي آيد تا هنگامي كه به صورت « تمر » درآيد ، دوازده مرحله را طي مي كند كه به ترتيب عبارتند از :
1 . طَلع ؛ باديه نشينان هنگامي كه شكوفه خرما به صورت دانه هاي ريز خودنمايي كند ، آن را « طلع » مي نامند و آن را نخستين مرحله از مراحل دوازده گانه مي شمارند .
شكل اوليه اين شكوفه ها ، به صورت يك دانه دوپوسته اي است كه بر روي هم قرار دارند و ميوه آن به شكل دراز ، ولي ناپيدا در ميان اين دو پوسته قرار دارد .
خرماي مدينه عمدتاً به دو قسمِ زرد و سرخ تقسيم مي شود ؛ از اين دو قسم ، بيش از 90 نوع خرما با ويژگي هاي خاص خود شناسايي شده و معروفيت دارد .
2 . سبابه ؛ و آن هنگامي است كه از حالت شكوفه بيرون آمده ، به صورت خرماي نارس ( چاغاله ) در آيد .
3 . سراد ؛ و آن هنگامي است كه چاغاله خرما رو به سبزي بگذارد . در اين حالت عطر بسيار لطيفي از آن به مشام مي رسد ، آن را « خلال » ، « جدال » و « جداله » نيز مي نامند .
4 . بَغوه ؛ در مرحله اي است كاملاً كال و نارس باشد .
5 . بُسر ؛ زماني است كه رنگ خرما به خود گرفته ، ولي همچنان نارس باشد .
201 |
6 . مُحَطَّم ؛ در مرحله اي است كه خط هايي بر روي آن ظاهر مي شود .
7 . تَذْنوب ؛ در اين مرحله محل اتّصال خرما به خوشه ، به رنگ رسيده درمي آيد .
8 . جَمْسَه ؛ در مرحله اي است كه همه جوانب خرما به رنگ رسيده درآمده ، ولي هنوز براي خوردن مناسب نيست .
9 . ثعده ؛ مرحله آغاز سرخ شدن خرما است و در اين مرحله خرما رنگ به رنگ ديده مي شود .
10 . خالع و خالعه ؛ و آن زماني است كه خرما به صورت معتدل درآمده ، در آستانه رطب شدن باشد .
11 . رُطَب ؛ اين مرحله لذيذترين و لطيف ترين مرحله خرما براي خوردن است .
12 . تَمْر ؛ و آن هنگامي است ك دوران رطب شدن را سپري نموده ، گام در مرحله خرماي اصطلاحي مي گذارد . در اين مرحله خرما به آخرين مرحله از مراحل دوازده گانه رسيده ، آماده چيدن و انتقال به انبار مي باشد .
باغهاي عيون
در عرف اهل مدينه ، به همه باغها و بستانهايي كه در آنها خرما و يا هرنوع ميوه جات و سبزيجات به عمل آيد ، باغهاي « عيون » مي گويند .
202 |
هر باغ عيون 500 الي 600 قطعه زمين را دربرمي گيرد . اين باغها تفرّجگاه اهالي مدينه است و فاصله آنها تا شهر مدينه حدود يك ساعت است .
آب و هواي اين باغها بسيار لطيف و دلنواز است . در هر باغي چند حوض بزرگ وجود دارد كه توسط اشتران و گاوانِ آبكش ، از چاه ها آب مي كشند و آنها را پر مي كنند .
در اين باغها براي تأمين علوفه اغنام و احشام ، يونجه مي كارند . اگرچه همه اين باغها سند رسمي و صاحبان مشخصي دارند ، ولي گروهي از اعراب « سواعد » ، « سعادين » و « تميم » در موسمِ محصول ، به اين باغها يورش مي برند و با توسل به زور ، آنها را صاحب مي شوند و ميوه جات و اشياي موجود را به يغما مي برند و بر صاحبان باغ كه در آن موسم ، در قصرهاي باغ سكونت دارند ، آزار مي رسانند .
ثقيب الذّيب
در دامنه كوه اُحُد ، حدّ فاصل احد و باغهاي عيون ، راه باريكه اي است كه آن را « ثقيب الذّيب » يا سوراخ گرگ مي نامند .
اين مهاجمانِ گستاخ و بي باك ، در اين منطقه كمين كرده ، بر كاروانهاي تجارتي ، حاملان ارزاق ، بهويژه صاحبان گلّه هاي گوسفند حمله نموده ، اموال آنها را غارت مي كنند .
كاروانهايي كه از شرق حجاز ، كالاهاي تجارتي ؛ مانند روغن ، حبوبات ، دام و ارزاق حمل مي كنند ، راه ديگري ندارند و بايد از اين تنگه بگذرند و لذا اشقياي چپاولگر در اين منطقه مستقر مي شوند .
براي حفاظت و حراست از اموال صاحبان باغ و كالاهاي تجارتي از چپاول اعرابِ مهاجم ، همه ساله تدبيرهاي لازم از سوي دولت و اعيان و اشراف گرفته مي شود . مأموران مسلّح بسيج شده ، تلاش هاي فراوان انجام مي دهند ، ولي تاكنون نتيجه مطلوب به دست نيامده و كاروانها از خطر مهاجمان رهايي نيافته اند و هيچ سالي بدون درگيري سپري نشده است .
از اين رهگذر ، از سوي پادشاه عثماني ، محافظان كارآزموده و توانمندي به سوي
203 |
هجرت كده پيامبر گسيل مي شود تا با تلاش شبانه روزي ، در حفاظت و حراست از اهالي عيون و صاحبان كالاهاي تجارتي تلاش كنند .
فرماندهيِ اين گروه اعزامي را « ميرلوا احمد فاضل پاشا » ( 1 ) برعهده دارد .
نيروهاي اعزامي ، كوه هاي محيط بر باغهاي عيون را دقيقاً بررسي كرده ، طرح تأسيس قلعه اي در گردنه « ثقيب الذّيب » و تأسيس برج مراقبتي در نزديكي آن ، روي دامنه كوه و بنياد قرارگاهي براي سكونت افراد پياده و سواره پيشنهاد كردند .
اعيان و اشراف مدينه از اين طرح استقبال كردند و وعده دادند كه از هيچ گونه همكاري و بذل مساعي كوتاهي نكنند .
قلعه حميديه
نيروهاي اعزامي با مساعي جميله و مساعدت جليله سادات و اشراف مدينه ، نقشه و كروكي باغچه ها و كوه هاي محيط بر آنها را تهيه نموده ، به مركز عثماني فرستادند و اجازه تأسيس قلعه ها و برج مراقبت را گرفتند .
احمد فاضل پاشا مورد تشويق دولت مركزي قرار گرفت و لوح سپاسي به نام او ارسال گرديد . از سوي اهالي مدينه نيز مورد تأييد و تقدير واقع شده ، پول و امكانات لازم ، به مقدار كافي در اختيارش گذاشته شد .
قلعه ها و برج مراقبت به سال 1297 هـ . ق . به نام پادشاه ( 2 ) ( قلعه حميديه ) در نقاط تعيين شده تأسيس گرديد و اهالي مدينه و كاروانهاي تجارتي به اين وسيله از شرّ اشقياي مهاجم رهايي يافتند .
هزينه اين استحكامات و بناها ، از كيسه فتوّت و اعانات توأم با حميّت و غيرت اهالي مدينه منوره ، بهويژه صاحبان باغهاي عيون تهيه و تقديم گرديد .
مردم فداكار و ايثارگر مدينه ، مبلغ 5/97497 غروش ( 3 ) گرد آورده ، در اختيار فرمانده لشكر اعزامي ، ميرلوا احمد فاضل پاشا قرار دادند . او نيز با تلاش شبانه روزي ، اين مراكز دفاعي را به اسلوب لازم بنياد نهاد .
نام همه كساني كه به اين پروژه كمك كردند و در فراهم شدن هزينه آن مشاركت نمودند ، با ريزكمك هاي آنان ، از سوي نماينده عالي رتبه احمد فاضل ، مسؤول اسرار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در عصر عثماني فرمانده لشكر را « ميرآلاي » و فرمانده دو لشكر را « ميرلوا » مي گفتند . در ميان سران ارتش ، از ميان درجه داراني كه عنوان « پاشا » را دارند ، « ميرلوا » رتبه سوم را دارا مي باشد . ( قاموس تركي ، ص1441 ) .
2 . سلطان عبدالحميد خان ، سي و چهارمين پادشاه عثماني است كه در سال 1293 هـ . ق . بر تخت نشست و در سال 1337 هـ . ق . خلع شد . قلعه حميديه به فرمان او و به نام او ساخته شده است .
3 . غُرُوش واحد پول تركيه است ؛ هر يكصد غروش يك لير است .
204 |
نظامي ، تهيه شد و به آگاهي احمد فاضل رسيد و در روزنامه عسكريه ، شماره 1308 به عنوان ماده واحده اي ثبت گرديد . متن اين ماده واحده به شرح زير است :
در مدينه منوره ، در دامنه كوه احد ، در آخرين حدود باغهاي عيون ، در تنگه « ثقيب الذيب » در ميان شهر مدينه و قلعه حميديه ، كه قبلاً به هزينه اهالي محترم مدينه تأسيس شده ، در كنار جاده ارتباطي ، استحكاماتي مشتمل بر يك توپ سه دهنه و قرارگاهي كه دو تيپ لشكر پياده را در خود جاي دهد ، ضروري به نظر رسيد و براي اين منظور ، هيأت نُظّار محلي را مورد بازديد قرار داده ، مراسم كلنگ زني و پي كني آن ، با تلاوت آياتي از كلام الله مجيد و ذبح قرباني به منظور سلامتي وجود پادشاهي انجام يافت .
هزينه آن به مبلغ 5/97497 غروش از سوي اهالي خيّر و متدين مدينه تأمين و در اختيار « ميرلوا احمد فاضل پاشا » قرار گرفت .
ايشان از اين همه احساسات ، عواطف ، ايثار و فداكاري اهالي ، صميمانه تشكر نمود و سپاس گفت .
اوزان و مقادير
در ميان اهالي مدينه ، اوزان و مقادير متنوعي موجود نيست . آنها خرما و برنج را با « كيله » ( پيمانه اي خاص ) ، روغن را با « باديه » ، ديگر حبوبات را با « اِرْدَبّ » ( 1 ) و سبزيجات را با « من » خريد و فروش مي كنند . نرخ ارزاق در اين ايام به شرح زير است :
برنج هر كيله 300 درهم . خرما هر كيله يك و نيم « اوقه » . ( 2 ) روغن هر باديه 11 تا 12 اوقه و حبوبات هر اردبّ ( 24 صاع ) 120 اوقه و سبزيجات هرمن 200 درهم مي باشد .
سيره سلوكي اهالي مدينه
براي اهالي مدينه چيزي از حقوق و عطايا كه وسيله امرار معاش باشد ، وجود ندارد .
اهالي مدينه ، چنانكه از مجاوران حرم نبوي انتظار مي رود ، همگي با اخلاق شايسته خداپسند متخلّق هستند ، بزرگ و كوچك آنها مشغول عبادت و اطاعت اند ، از دنيا به اندك قانع ، همواره به شكر و سپاس حق تعالي ناطق ، روزي پنج بار سجاده بردوش ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اِرْدَبّ ؛ پيمانه بزرگي است ، معادل 24 صاع . ( اختر كبير ، ج1 ، ص25 ) .
2 . اوقه : از « اُقَّه » اخذ شده ، هر اُقَّه 400 درهم مي باشد .
205 |
تسبيح به دست ، در حالي كه به نام خداوند جليل مترنّم هستند ، براي اداي فرايض به حريم نبوي عزيمت كرده ، پس از اداي فرايض در حرم نبيّ مكرّم ، و زيارت قبر مطهّر پيامبرگرامي ( صلّي الله عليه وآله ) به خانه هاي خود بازمي گردند .
از عهد قديم در ميان اهل مدينه مراسم ويژه اي به عنوان اهداي گندم به آستانه مباركه نبويّه ، به منظور جلب نظر و عنايت ويژه آن حضرت رايج است .
اهالي مدينه با يكديگر همچون اعضاي يك خانواده ، در اوج صفا و صميميت زندگي مي كنند .
به هنگام تشريف فرمايي رسول الله ، از مكه معظمه به سوي مدينه منوره ، اهالي مدينه به استقبال آن حضرت شتافتند . دو دخترك از قبيله « بني نجّار » در دهكده قبا ، با خواندن اشعار نغز و پرمغزي ، مقدم آن حضرت را گرامي داشتند .
اين شيوه پسنديده و سيره سنيّه تا كنون در ميان آنها رايج و در سلوك رفتاري آنها مشهود است . همگي مهربان ، ميهمان نواز ، خوش برخورد و خنده رو مي باشند .
آنها ادب در گفتار ، نزاكت در كردار ، درايت در پندار و حسن سلوك در رفتار را به دقت رعايت مي كنند . از عفّت نفس و غناي طبع در سطح بسيار والايي برخوردار مي باشند . از كودكان يتيم و بانوان بي سرپرست به نحو شايسته اي مراقبت مي كنند و در ابراز محبت ، فرقي ميان توانمند و مستمند نمي گذارند .
آنها دروغ نمي گويند . از جاده عفاف و تقوا منحرف نمي شوند . از فصاحت خاصي در گفتار و ملاحت ويژه اي در رخسار برخوردار هستند . در سخن كسي را نمي آزارند و زبان به تملّق و هرزه گويي نمي آلايند .
در همه احوال ، توفيق تطبيق گفتار و كردار خود را با سيره سنيّه حضرت ختمي مرتبت ، در خود ايجاد كرده ، در احياي سلوك پسنديده آن حضرت مي كوشند .
در هر فرصتي به حجره شريفه نبوي تشرّف پيدا كرده ، با يك دنيا اخلاص و تضرّع ، حوائج خود را به پيشگاه خداوند معروض مي دارند و از روح مطهر نبيّ مكرّم استمداد مي جويند و به آمال و آرزوهاي مادي و معنوي خويش نايل مي شوند .
206 |
از آداب كهن و عادات ديرينه اهالي مدينه است كه هرازچندي به آغوش طبيعت رفته ، در بستانها و باغستانها به تفرّج مي پردازند و از هواي لطيف و مناظر زيباي طبيعت درس صفا و وفا مي آموزند .
اهالي مدينه هفته اي دوبار ، روزهاي جمعه و سه شنبه ، پس از اداي نماز ظهر ، دسته دسته به تفرّجگاه مي روند و به گردش گروهي مي پردازند و اين گردش دسته جمعي را « مقيال » مي نامند . ( 1 )
هريك از اهالي در حد توان ، غذاهاي لذيذ تهيه كرده ، به مجرد رسيدن به محلّ مورد نظر ، سفره ها را مي گسترند و رهگذران را به سرِ سفره فرا مي خوانند و با شور و نشاط زايد الوصفي به تناول غذا مي پردازند .
در طول زندگي ، هر روز براي آنها روز عيد و هر شب برايشان همانند ليلة القدر است . آنها از فقير و غني هرگز غم و اندوهي به نهان خانه دل راه ندهند و در زير سايه نبيّ مكرّم ( صلّي الله عليه وآله ) آنچنان با نشاط زندگي مي كنند كه مورد غبطه همگان اند .
آنها اگرچه به جز محصول باغستان و نخلستان ، درآمدي ندارند ، ليكن قسمتي از آن را براي استفاده خود منظور كرده ، با قسمتي ديگر حبوبات و مأكولات وارده از بيرون مدينه را تهيه مي كنند و زندگي بسيار آرامي را پشت سر مي گذارند و مستمندان آنها چون توانمندان ديگر بلاد اداره مي شوند .
براي هريك از آنها هداياي فراواني از بلاد مختلف مي آيد كه بخش مهمي از زندگي آنها با اين هدايا تأمين مي شود و اگر اين هدايا وافي نبود ، از يكديگر قرض مي گيرند و در پايان سال ، از محضر انور نبيّ مكرم اداي ديون خود را طلب مي كنند و از بركت عنايات بيكران آن حضرت قرض هاي خود را ادا مي كنند .
مراسم ويژه اهداي گندم به آستانه منوّره
از عهد قديم در ميان اهل مدينه مراسم ويژه اي به عنوان اهداي گندم به آستانه مباركه نبويّه ، به منظور جلب نظر و عنايت ويژه آن حضرت رايج است .
آنها معتقدند اگر كسي اين شيوه را ترك كند ، تا سال آينده قادر به پرداخت ديون خود نخواهد شد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . از ريشه « قَيْل » ، به معناي نوشيدن چيزي در وسط روز مي باشد . ( لسان العرب ، ج11 ، ص375 ) .
207 |
مراسم تقديم گندم منحصراً در شب 17 ذي قعدة الحرام انجام مي شود . ( 1 ) اهالي مدينه سعي مي كنند كه در طول سال قرضي از دوستان و آشنايان بگيرند و در شب 17 ذيقعده دَيني بر گردن داشته باشند ، آنگاه مقداري گندم تهيه كرده ، در ميان نماز مغرب و عشا به آستان ملك پاسبان حضرت ختمي مرتب تقديم مي كنند و با يك دنيا اخلاص عرضه مي دارند :
« اي رسول گرامي ، من اين مقدار مقروض هستم ، به عطيّه عليّه آن رسول مكرّم نيازمندم ، مرا از اين قرض و دَين رها بفرما . »
اين گندم تقديمي را روز 15 ذيقعده تهيه نموده ، از گرد و خاك كاملاً جدا مي كنند و در داخل كيسه سفيد استفاده نشده اي قرار مي دهند ، آنگاه در شب معهود ( شب 17ذيقعده ) به مقابل پنجره حجره نبويه آورده ، به آستانه مباركه تقديم مي دارند .
خادمان حرم نبوي اين كيسه را برمي دارند و به عنوان تبرّك به بندگان مخلص و موحّد اهدا مي كنند و از اين رهگذر به عطاياي فراواني نايل مي شوند و خداي را سپاس مي گويند .
تقديم كنندگان اين گندم ، بدون استثنا ، مشمول عنايات اسرارآميز حضرت رسالت پناه قرار مي گيرند و هداياي نقدي ارزشمندي به دست آنها مي رسد كه به راحتي قرض هاي خود را ادا مي كنند . اين هدايا بيشتر از كساني به دست آنها مي رسد كه اسم آنها را در طول زندگي نشنيده اند .
اين شيوه به قدري همگاني است كه اگر كسي خود را مقروض ننموده ، براي اداي دَين خود در اين مراسم شركت نكند ، در نظر مردم از افراد عاجز و ناتوان به شمار مي آيد .
داستاني اعجاب انگيز
يكي از ساكنان هجرت سراي پيامبر گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) ، در يكي از سال ها ، در مراسم نيايش و عرض ارادت به ساحت قدس نبوي حضور نيافت و چيزي از عنايات بي كران آن حضرت تقاضا نكرد . يك سال تمام با قناعت زندگي كرد و در صدد استقراض از كسي برنيامد و با همسر خود قرار گذاشت كه به اندك بسنده كنند و در شب 17ذيقعده در آن مراسم شركت نكنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علت اصلي انتخاب شب 17 ذيقعدة الحرام بر ما روشن نيست ، ولي آنچه مسلم است ، نبيّ مكرم ( صلّي الله عليه وآله ) پيوندهايي با اين عدد دارد : 1 ) تولد آن حضرت در 17 ربيع المولود واقع شده 2 ) معراج حضرت در 17 رمضان انجام شده 3 ) پيروزي آن حضرت در جنگ بدر نيز در 17 رمضان رخ داده است .
208 |
شب 17 ذيقعده فرا رسيد و او طبق قرار در مسجد حضور نيافت ، ولي ديگر شهروندانش ، از بزرگ و كوچك در اين مراسم حضور يافته ، با تقديم مقداري گندم اداي ديون خود را از پيشگاه حضرت رسالت پناه تقاضا نمودند . او نيز در گوشه خانه اش خزيده ، با خود چنين گفت : « الحمد لله ما راه قناعت پيشه ساختيم و دست نياز به سوي پيامبر خدا دراز نكرديم ! » وي اين سخن را در دل خود حديث نفس مي كرد و به خود مي باليد ، تا سرانجام خوابش برد . در عالم رؤيا مشاهده كرد كه در حرم نبوي ، همه اهالي از عالي و داني گرد آمده اند و مجلس بسيار باشكوهي برپاست . در صدر مجلس تخت بسيار با عظمتي نهاده شده ، وجود اقدس نبيّ مكرّم با شكوه زايدالوصفي بر فراز آن نشسته ، به فرد فرد اهالي مدينه بذل مرحمت مي كنند و همگان را مورد لطف و نوازش قرار مي دهند .
پس از مدتي به شاه ولايت ، مير هدايت ، مولاي متقيان اميرمؤمنان ( عليه السلام ) فرمان داد تا دفتري را كه در دست پر انورش دارد بگشايد و اسامي افرادي را كه با تقديم كيسه گندم ، اداي ديون خود را خواستار شده اند بخواند .
هركس بتواند در مدينه بميرد ، در آنجا بميرد ، كه من از هركسي كه در مدينه بميرد شفاعت مي كنم
اميرمؤمنان اسامي فردفرد آنان را قرائت نموده ، عرض مي كرد : « يارسول الله امّت و مجاور كوي تو ، فلاني پسر فلاني ، اين مقدار قرض دارد ، از محضر انورت اداي ديون خود را مسألت نموده ، به خزانه كرم و رحمت شما اميد بسته است » .
پيامبر گرامي براي فردفرد آنان ، فرمانِ « پرداخت شود » صادر مي كرد ، آنگاه اميرمؤمنان روي اسم هر فردي دستور پرداخت آن را ثبت مي كرد .
سپس مولاي متقيان نام اين فرد محروم را بر زبان آورد ، رسول گرامي فرمود : « او كه به ما نياز ندارد و چيزي از ما مطالبه نكرده است ، ولي چون از سال گذشته 100 غروش به گندم فروش قرض دارد و گويي آن را فراموش كرده است ، آن يكصد غروش قرض او نيز پرداخت شود » .
در حالي كه مولاي متقيان فرمان پيامبر گرامي را در آن دفتر ثبت مي كرد ، او با يك
209 |
دنيا وحشت و اضطراب از خواب پريد ، با يك دنيا شرمندگي صورت خود را بر زمين ساييد و با شتاب فراوان به سوي مسجد مقدس نبوي شتافته ، به پيشگاه انور حضرت پيغمبر عرضه داشت : « امان ، يا رسول الله ، نه تنها من ، بلكه همه كاينات نيازمند اين در و اين آستانند » .
آنگاه صداي خود را به گريه بلند كرد و از سويداي دل استغفار كرد ، ديگر سعي بليغ داشت كه همه ساله خود را بدهكار سازد و اداي ديون خود را از محضرت رسالت پناه مطالبه نمايد .
اين داستان در ميان اهالي مدينه متواتر است و همه اهالي اين شهر بر صحّت آن اعتقاد راسخ دارند و از عالي و داني ، خود را بدهكار مي دانند و در شب موعود به محضر آن حجّت معبود مي شتابند و از الطاف بيكران و عنايات بي پايانش مسعود برمي گردند .
اهالي مدينه از زن و مرد ، توانمند و مستمند و خُرد و كلان ، به اين شيوه مرضيه عمل مي كنند ، حتي اگر فرزندي در گهواره دارند از طرف او نيز كيسه اي تهيه كرده به حرم انور نبيّ مكرّم تقديم مي دارند .
كساني كه مقروض هستند ، به تعداد قرض هاي خود ، گندم تقديم مي كنند ؛ يعني اگر يكصد قروش قرض دارند ، يكصد عدد دانه گندم در كيسه مي نهند .
اهالي مدينه به هنگام تقديم كيسه ها ، ابياتي را قرائت مي كنند و معتقدند كه قرائت اين ابيات در آن هنگام الزامي است و اكنون متن و ترجمه ابيات ياد شده :
إليك يا رسول الله يا أشرف الوري * * * لجأت و إنّي ذاهل العقل خائر
اُريد فكاكاً من ديون تعلّقت * * * بذمّة مسكين لديك مجاور
و أصحاب هذا الدَّين للدَّين يطلب * * * و مالي من مال و عجزي ظاهر
قليل إحتيال لا اطيق تكسّباً * * * ببابك مطروح أفضلك ناظر
ففكّ يا رسول الله اذمّة كربتي * * * و اُقسم بالرّحمان إنّك قادر
أغثني أغثني يا شفيع بنظرة * * * فبابك مقصودي و فضلك غامر
و أنت رسول الله خيرة خلقه * * * و أنت علي الأكوان ناه و آمر
عليك صلوات الله ما ذكر الحمي * * * و ما حنّ مشتاق إليك زائر
210 |
1 ) اي رسول گرامي ، اي اشرف كاينات ، من با دست تهي و عقل پريشان به درگاهت پناه آوردم .
2 ) از پيشگاهت مي طلبم كه اين مسكينِ مجاورِ حرم شريفت را از ديوني كه بر گرده اش سنگيني مي كند ، برهاني .
3 ) طلبكارها پرداخت اين ديون را از من مي طلبند ، من چيزي ندارم كه به آنها بپردازم و ناتواني ام روشن است .
4 ) با توان اندك ، قدرت تهيه آن را ندارم ، حاجتم را به درگاهت آورده ، چشم اميد به آستانت دوخته ام .
5 ) اي نبيّ مكرم ، غم و اندوهم بزداي ، به خدا سوگند كه به گشودن مشكلاتم توانايي .
6 ) اي شفيع امّت ، مرا درياب و با نگاهي پناهم ده كه آستانت مطلوب و مقصود من است و فضل و كرمت فراگير .
7 ) اي رسول گرامي ، تو بهترين آفريده آفريدگار و فرمانرواي جهان آفرينشي .
8 ) درود بيكرانِ حضرت حق بر شما باد ، تا روزي كه مجاور شيفته اي از شما ياد كند و زائر دلباخته اي به زيارت حريمت پرگشايد .
211 |
يك هشدار
يك فرد ضعيف العقيده اي اين سنت متداول ( اهداي گندم ) را بدعت تلقي كرده ، مردم را از انجام دادن آن نهي مي كرد و مي گفت : « از اين بدعت چه حاصلي به دست مي آيد ؟ ! »
او به هر فردي از اهالي مدينه مي رسيد با اصرار از او مي خواست كه از تقديم گندم و شركت در مراسم شب 17 ذيقعده خودداري نمايد .
شبي در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت ختمي مرتبت رسيد و در آن عالم مشاهده نمود كه صاحبان هدايا به محضر آن حضرت شرفياب شده ، مورد عنايت خاص حضرتش قرار گرفته اند .
او ديد كه اسامي فردفرد آنها خوانده مي شود و عطاياي حضرت نبوي به آنها اعطا مي گردد .
« هرگز به اهالي آن بلده طيبه دست درازي و زبان درازي مكن ، كه حضرت حق تعالي در يك لحظه تو را نابود مي كند .
او نيز به اميد عنايتي ، گامي جلوتر نهاده ، به محضر انور رسالت پناه عرضه داشت : « به اين كمترين نيز عنايتي فرماييد » .
يك مرتبه مورد عتاب قرار گرفت و اين گونه پاسخ شنيد : « تو نه تنها خود را بي نياز مي داني ، ديگران را نيز از انجام اين عمل منع مي كني و اعتقاد سالم آنها را به باد مسخره مي گيري و جسورانه به اين عمل جاهلانه اقدام مي كني » .
از اين هشدار و نكوهشِ حضرت به شدت متأثر گشته ، با وحشت و اضطراب از خواب پريد ، از كردار خود نادم شد و براي جبران آن با هركسي كه مصادف مي شد ، داستان خوابش را بيان مي كرد و او را به شركت در اين عمل تشويق مي نمود .
لزوم مهر ورزي به اهالي مدينه
اهالي مدينه از عالي و داني ، لازم الاحترام هستند ؛ زيرا اگر عاصي و گنهكار هم
212 |
باشند ، شرف مجاورت اشرف كاينات ايجاب مي كند كه حقّ مجاورت آنها رعايت شود .
پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) در رابطه با حقوق همسايگان مي فرمايد :
« مَا زَالَ جَبْرَئِيلُ ( عليه السلام ) يُوصِينِي بِالْجَارِ حَتَّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ » .
« جبرئيل امين آن قدر مرا در مورد همسايه توصيه كرد كه گمان كردم همسايه را وارثِ همسايه قرار خواهد داد . » ( 1 )
اگر رعايت حقوق همسايگان ما تا اين حد مهم باشد ، رعايت حقوق همسايگان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چه قدر مهم خواهد بود ؟ ! روي اين بيان ، بايد حريم آن حضرت در مورد مجاوران كويش رعايت گردد ؛ زيرا در مورد آنان وعده شفاعت ويژه از آن حضرت روايت شده است ، آنجا كه مي فرمايد :
« مَنِ اسْتَطاعَ أَنْ يَمُوتَ بِالْمَدِينَةِ فَلْيَمُتْ بِها ، فَإنِّي أَشْفَعُ لِمَنْ يَمُوتَ بِها » .
« هركس بتواند در مدينه بميرد ، در آن جا بميرد ، كه من از هركسي كه در مدينه بميرد شفاعت مي كنم » . ( 2 )
روي اين بيان به شرف اسلام و فضيلت مجاورت نبيّ گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) مشرّف شود و در هجرت سراي آن حضرت ديده از جهان فروبندد ، طبق وعده آن حضرت مورد شفاعت شفيع المذنبين ، سيدالمرسلين ، حضرت ختمي مرتبت قرار خواهد گرفت .
براين اساس ، احترام و اظهار محبت به ساكنان مدينه منوره بر هر مسلماني شايسته و ضروري است .
احترام به اهالي مدينه ، تجليل و احترام به ساحت قدس نبوي محسوب است ، و لذا سلاطين اموي ، عباسي ، ايوبي و عثماني همواره حرمت اهالي مكه و مدينه را رعايت مي كردند . ( 3 )
روي اين جهت خلفاي عثماني آثار خيريه فراواني در حرمين شريفين از خود به يادگار نهادند و براي اهالي مكه و مدينه حقوق ، عطايا و موقوفاتي معين كردند كه همه ساله به صورت منظم به آنها تقديم مي گردد .
خدمات برجسته اي كه براي حفظ آسايش و آرامش اهالي مدينه ، از شرّ مهاجمان بدوي ، از سوي دولت عثماني ارائه مي شود ، جاي بسي تقدير و ستايش است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، ج8 ، ص12 ؛ مسند احمد ، ج2 ، ص85 ؛ من لا يحضره الفقيه ، ج1 ، ص32 ؛ امالي شيخ طوسي ، ج2 ، ص134
2 . سمهودي ، وفاءالوفا ، ج1 ، ص49 ، به نقل از ترمذي ، ابن ماجه و بيهقي .
3 . اين تعبير از روي حسن ظن به خلفا بر قلم مؤلّف جاري شده ، والاّ داستان حرّه و جنايات بيرون از وصف يزيدبن معاويه در مدينه منوّره ، سياه ترين صفحه تاريخ را به اين حادثه شوم اختصاص داده است . فشرده اين واقعه دلخراش را سمهودي در « وفاءالوفا بأخبار دارالمصطفي » ، ج1 ، صص138 ـ 125 آورده است .
213 |
در عهد سلطان عبدالمجيد ( 1 ) مسجد نبوي رو به خرابي نهاد ، او فرمان لازم الاجرايي صادر كرده ، براساس آن ، مسجد نبوي از پايه برداشته شده ، بناي فعلي در مدت 12 سال ، مطابق فرمان همايوني ساخته شد . طبيعي است با اين خدمت شايسته ، روح مقدس نبوي قرين سرور و ابتهاج خواهد بود .
ميهمان نوازي اهل مدينه
با توجه به عنايات ويژه رسول گرامي نسبت به اهالي مدينه ، كه از احاديث فراوان استفاده مي شود ، ابراز محبّت و مودّت به آنان بر هر فرد مسلمان لازم و ضروري است ؛ زيرا هر مسلماني بايد آنچه را كه پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) دوست مي دارد ، دوست بدارد و هرچيزي را كه آن حضرت دشمن مي دارد دشمن بدارد .
ما هر خدمتي در برابر اهالي مدينه انجام دهيم ، هرگز نمي توانيم محبت و عطوفت آنان را جبران كنيم ؛ زيرا اگر ما سالي يك بار هديه و عطيه اي به آنها تقديم مي كنيم ، آنها هر روز پنج بار در اوقات نماز در حرم نبوي براي ما دعا مي كنند و در طول سال زائران حرم شريف را مورد لطف و مرحمت خود قرار مي دهند .
اگر در موسم حج ، در خانه اي از حجاج خانه خدا پذيرايي نشود ، همگان او را مورد سرزنش قرار مي دهند و مي گويند : « اگر تو آدم سعادتمندي بودي ، شماري از زائران خانه خدا را به خانه ات مي آوردي و اطعام و احسان مي كردي . »
اهالي مدينه تا سرزمين « جُرْف » ( 2 ) به استقبال حجاج مي روند و آنها را به منازل خود فرا مي خوانند .
محبّت اهالي مدينه نسبت به زائران حرمين شريفين به قدري است كه كودكان در كوچه ها براي زائران اشعار خوانده ، مراتب محبت و علاقه خود را به آنان ابراز مي دارند .
اهل مدينه در موسم حج و غيره ، هر زائري را ببينند به منزل خود دعوت كرده ، در اطعام و احسان به آنها از يكديگر سبقت مي جويند .
زن و مرد از اهالي مدينه ، دل زائران را شاد مي كنند و از آنان دلجويي مي كنند ، حتي اگر امكانات مادي نداشتند ، قرض كرده ، در ميهمان نوازي كوتاهي نمي كنند .
اگر زائران هدايايي به آنها تقديم كنند ، اين هدايا با خدماتي كه آنها را ارائه مي دهند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سلطان عبدالمجيد خان ، سي و يكمين پادشاه عثماني به سال 1255 هـ . ق . بر تخت نشست و تا سال 1277 هـ . ق . حكم راند .
2 . جُرْف ؛ در لغت به جايي گفته مي شود كه در اثر عبور سيل ، گود شده باشد و نام يك وادي در سه ميلي مدينه منوّره است . ( معجم البلدان ، ج2 ، ص128 ) .
214 |
به هيچوجه قابل مقايسه نيست .
مؤلف به سال 1289 هـ . ق . به مدت يك هفته به همراه نُه نفر از دوستان ، در منزل پسر نقيب الاشراف ، سيد محمد علوي بافقي ميهمان بودم . اين سيد جليل القدر هر روز دوبار سيني پر از غذا مي آورد . بر اساس محاسبه اي كه انجام شد ، هر سيني غذا 132 غروش هزينه برمي داشت .
در طول اقامت ما در مدينه منوره ، اين سيد بزرگوار لحظه اي از ما دور نشد و در زيارت اماكن مقدسه با ما همراهي كرد و هيچ مكان زيارتي را فروگذار نشد .
آگاهي از مجاري حالات اهالي مدينه و آشنايي با عواطف و احساسات والاي آنان ، يك معاشرت طولاني و ارتباط تنگاتنگ مي طلبد . كساني كه چند روز در اين شهر مقدس اقامت مي كنند ، هرگز با دقايق و لطايف موجود در آن شهر آشنا نخواهند شد .
دِل اوزاتما ، اَل اوزاتما اهلنه اُول بلده نك * * * طوز گيبي بردمده محور ايدر جناب حق سني
« هرگز به اهالي آن بلده طيبه دست درازي و زبان درازي مكن ، كه حضرت حق تعالي در يك لحظه تو را نابود مي كند . » ( 1 )
* پي نوشت ها :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . به مضمون اين شعر ، احاديث فراواني از پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيده كه از آن جمله است : « مَْن أَرادَها بِسُوء أَذابَهُ اللهُ كَمَا يَذُوبُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ » ؛ « هركس به اين شهر اراده بدي كند ، خداوند او را ذوب كند ، همان گونه كه نمك در آب ذوب مي شود » . ( وفاءالوفا ، ج1 ، ص44 ) .