بخش 4
نام های ارکان کعبه ( 2 )
75 |
ميقات حج - سال سيزدهم - شماره پنجاه و دوم - تابستان 1384
اماكن و آثار
76 |
نام هاي اركان كعبه ( 2 )
كتب تاريخ مكه
محمد مظلومي
در بخش نخست اين نوشتار ، نام هاي گوناگوني را كه اركان كعبه بدانها خوانده شده اند ، بر شمرديم و اختلاف هاي صاحبان نظريه را در هر زمينه يادآور شديم .
مهمترين اختلاف در تعيين مصاديق ، دو ركن عراقي و شامي است . برخي ركن اسود را عراقي و ركن بعدي را شامي خوانده اند و گروهي ركن بعد از ركن اسود را عراقي و گوشه سومِ كعبه را شامي مي شمارند . در بخش پيشين آورديم كه بيشتر احاديث اهل بيت ( عليهم السلام ) و اتفاق فقهاي شيعي منطبق بر ديدگاه اول است .
كعبه نخستين خانه اي است كه براي عبادت خداوند بر روي زمين بنا شده است و پيشينه اي بيش از پيدايش آدميان بر كره خاكي دارد . مكه خاستگاه باورهاي دين خاتم و جايگاه رشد و بالندگي پيامبر آخر الزمان ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . جاي جاي اين واديِ ايمن ياد ماندگار لحظه لحظه هاي آن دوران را در خود به امانت دارد و از همين روي ، سيره نويسان و تاريخ نگاران فراوني در اعصار گذشته ، به فراخور توان علمي و به ميزان فراخناي دانش خويش ، در ثبت و نقل سر گذشت اين بلد طيب كوشيده و سلسله تأليفاتي در حوزه تاريخ مكّه از خود به
77 |
يادگار گذاشته اند . روشن است كه گفتگو از كعبه ، در قلب مباحث مذكور جاي داشته و بارها و به مناسبت هاي گوناگون ، در فصولي مستقل و يا در ضمن بخش هاي ديگر ، به تصريح و تفصيل و يا به اشاره و اجمال بيان شده است . از اين رو ، بايد بيشترين نوشته ها را در باره نام هاي اركان كعبه ، در اين نوشتارها جست .
ما نيز مي كوشيم تا با لحاظ ترتيب زماني ، كتب تاريخ مكه را به دنبال قرائن تعيين مصاديق اركان ورق بزنيم . پس ، نه تنها از تصريح مؤلفان در نامگذاري و تطوّر نام ها بهره مي جوييم ، بلكه كاربرد هر اسمي را كه بر مصداقي معيّن دلالت كند ، بايد در پژوهش خود دليلي بر يكي از دو ديدگاه مذكور بشماريم . گرچه بحث نام ها و وجوه تسميه ، از گستردگي چندان و منابع فراوان برخوردار نيست ليكن نوع دوم از منابع ـ كاربردهاي داراي مصداق متعين ـ دچار كثرتي چشمگير و توزيعي فراخ است كه در ذيل عناويني قابل دسته بندي است .
روشن است كه در دانش هاي نقلي ؛ همچون تاريخ ، با دستيابي به هر منبع متقدّم ، از واگويه هاي آن در متون متأخر بي نياز مي گرديم . بنابراين ، به نظر مي رسد علاوه بر كتب اوّليه تاريخ مكه ، تنها تحقيقات ميداني متأخرين و گزارش آنها از مشاهدات خويش ما را به سوي مقصود رهنمون خواهد شد ؛ ولي بايد به خاطر داشت كه شيوع استعمال مشابه نام ها در متون يك دوران ، نشانگر انصرافي آشكار و وضعي حداقلي تعيني در آن معني است . پس در كنار قديمي ترين منبع هر سخن و در جنب گزارش مشاهدات هر مؤلف ، نقل هاي متأخران در مواردي قابل استدلال خواهد بود .
هر گاه ناقلي سخن پيشينيان را نقل به معنا مي كند و مقصود ايشان را در قالب الفاظي نو مي آورد ، گفتارش مستندي مستقل محسوب مي گردد ؛ زيرا در اين حالت ، الفاظ داراي ويژگي هاي زباني ناقل است و به تبع نشانگر تبادر و انصراف الفاظ در زمان متأخر مي باشد و اين نكته ، چنانكه خواهد آمد سر تناقض متوهم در برخي از متون است كه به هنگام نقل عين عبارت گذشتگان را حكايت نموده اند ، ولي در توضيحات خود به شيوه عصر و دوران خويش گام برداشته اند .
نظر به قدمت متون اوليه ، تصحيفات ناشي از استنساخ هاي متعدد و تشابه خطي و نوشتاريِ برخي از كلمات ، عواملي است كه تصحيح كتب تاريخ مكه را از بايسته هاي اوليه نشر اين منابع محسوب مي كند . حال اگر مصحّحان به روش قياسي و بدون توجه به احتمال پيدايش
78 |
نقل در معانيِ الفاظ ، در هر متني اعمال نظر نمايند ، ردّ پاها و قراين فراواني را در دسترس محقّقان پنهان داشته اند . از سوي ديگر ، در بسياري از نسخه ها ، خطاط يا مالك نسخه ، كلامي توضيحي را در حاشيه متن نگاشته بوده كه به تدريج و طي استنساخ هاي بعدي ، به عنوان بخشي از متن افزوده شده است . نقل عبارت پيشينيان در متون متأخر ، قرينه اي بر بازشناسي افزوده هاي نسخه و اجتهادهاي ناصواب مصحّحان خواهد بود ؛ چنانكه در بخش قبل نيز برخي از تصحيفات و خطاهاي تصحيح كتاب ها را بر شمرديم .
در صدر فهرست كتب تاريخ مكه ، به رساله « فضائل مكة و السكن فيها » تأليف حسن بن يسار بصري ( متوفّاي سال 110هـ . ) برمي خوريم . مخاطب اين نوشته زاهدي به نام عبدالرحيم يا عبدالرحمان بن انس رمادي است ( 1 ) كه در صدد ترك مكه و سكونت در يمن بوده است و مؤلف مي كوشد با نقل احاديث فضايل مكه ، او را از اين تصميم منصرف سازد . عنوان ركن شامي ، تنها يك بار در صفحات پاياني اين نامه آمده است :
« من صلّي في الحجر ركعتين ناحية الركن الشامي فكأنّه أحيي سبعين ألف ليلة و كان كعبادة كلّ مؤمن و مؤمنة و كأنّما حجّ أربعين حَجّةً مَبرُورةً مُتقبَّلَةً » ( 2 )
اما چون طبق هر دو نظريه ، ركن شامي در مجاورت حجر اسماعيل قرار دارد ، از عبارت مذكور نمي توان تأييدي براي هيچ يك به دست آورد .
اخبار مكّة و ما جاء فيها من الآثار
اين كتاب نوشته ابوالوليد ازرقي ( متوفاي 248هـ . ) است و قديمي ترين كتاب مبسوط و جامعي است كه به همه جوانب تاريخ مكه پرداخته و بحمد الله هم اكنون در اختيار است .
ازرقي در مباحث ذيل ، عبارات روشني در تعيين مصاديق ركن عراقي و شامي دارد :
1 . ابعاد كعبه در بناي ابراهيم ( عليه السلام )
در بيان ابعاد ، ازرقي نام چهار ركن را به ترتيب : اسود ، شامي ، غربي و يماني مي خواند :
« و جعل طوله في السماء تسعة أذرع و عرضه في الأرض اثنين و ثلاثين ذراعاً من الركن الأسود إلي الركن الشامي الَّذي عند الحجر من وجهه و جعل عرض
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حسن بن يسار ، فضائل مكة و السكن فيها ، تصحيح سامي مكي العاني ، مكتبة الفلاح ، كويت ، 1400 ، ص12 ، به نقل از نرم افزار المكتبة الاسلامية الكبري الشاملة ، متأسفانه آنچه در نرم افزار المعجم الفقهي آمده ، تنها 26 صفحه از اين كتاب مي باشد .
2 . همان ، صص 40 - 39
79 |
ما بين الركن الشامي إلي الركن الغربي الَّذي فيه الحجر اثنين و عشرين ذراعاً ، و جعل طول ظهرها من الركن الغربي إلي الركن اليماني احد ( 1 ) و ثلاثين ذراعاً و جعل عرض شقها اليماني من الركن الأسود إلي الركن اليماني عشرين ذراعاً ، فلذلك سميت الكعبة لأنّها علي خلقة الكعب . » ( 2 )
ازرقي ضمن گزارش ابعاد كعبه دوران خود ، اركان را به همان ترتيب اسود ، شامي ، غربي و يماني آورده است .
2 ـ ابعاد كعبه در بناي عبد الملك مروان
هنگامي كه حَجّاج بر عبد الله بن زبير چيره شد ، به دستور عبدالملك كعبه را ويران كرد تا تغييراتي را كه ابن زبير ايجاد كرده بود ، به حال بناي دوران قريش بازگرداند . ابعاد كعبه بعد از آن ثابت مانده و در بازسازي هاي بعدي ، گرفتار تحوّل نشده است . ازرقي ضمن گزارش ابعاد كعبه دوران خود ، اركان را به همان ترتيب اسود ، شامي ، غربي و يماني آورده است :
« طولها في السماء سبعة و عشرون ذراعاً ، و ذرع طول وجه الكعبة من الركن الأسود إلي الركن الشامي خمسة و عشرون ذراعاً ، و ذرع دبرها من الركن اليماني إلي الركن الغربي خمسة و عشرون ذراعاً ، و ذرع شقها اليماني من الركن الأسود إلي الركن اليماني عشرون ذراعاً ، و ذرع شقها الَّذي فيه الحجر من الركن الشامي إلي الركن الغربي أحد و عشرون ذراعاً » . ( 3 )
3 ـ چراغ هاي مسجد الحرام
نخستين كسي كه براي روشني مسجد الحرام در شب ها چراغ افروخت ، عقبة بن ازرق بود . او ، كه خانه اش در جوار مسجد بود ، شب هنگام چراغي را بر روي ديوار ميان خانه خود و مسجد مي نهاد تا طواف گزاران و اهل مسجد ، از روشنايي آن بهره مند گردند . ( 4 ) اما خالدبن عبدالله قسري در دوران عبد الملك بن مروان او را از اين كار بازداشت و خود چراغي را بر روي ستوني بلند در كنار زمزم برافراشت . بنا بر نقل ازرقي ، چراغ هاي بعد در امتداد ركن هاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احداً چنانكه در شفاء الغرام ، ج1 ، ص179 آمده است .
2 . ابو وليد ازرقي ، اخبار مكه ، تصحيح رشدي الصالح ملحس ، دو جلد ، دار الأندلس ، بيروت ، 1416هـ . ج1 ، ص64
3 . همان ، ج1 ، ص289
4 . همان ، ج1 ، ص286
80 |
غربي ، يماني و شامي برپا شدند . تغاير ركن غربي با ركن شامي نشانه آشكار ديدگاه مؤلف است :
« قال أبو الوليد : فلم يزل مصباح زمزم علي عمود طويل مقابل الركن الأسود الَّذي وضعه خالد بن عبد الله القسري فلمّا كان محمّدبن سليمان علي مكة خلافة المأمون في سنة ست عشرة و مائتين وضع عموداً طويلاً مقابله بحذاء الركن الغربي فلمّا ولّي مكة محمّد بن داود جعل عمودين طويلين أحدهما بحذاء الركن اليماني و الآخر بحذاء الركن الشامي » . ( 1 )
4 ـ حجر اسماعيل ( عليه السلام )
ازرقي حجر اسماعيل را ميان دو ركن شامي و غربي مي داند . پس ركن شامي دوّمين ركن طواف خواهد بود :
« قال أبو الوليد : الحجر مدور و هو ما بين الركن الشامي و الركن الغربي » . ( 2 )
و در جاي ديگر تصريح مي كند :
« و ميزاب الكعبة في وسط الجدر الَّذي يلي الحجر بين الركن الشامي و الركن الغربي يسكب في بطن الحجر » . ( 3 )
5 ـ جايگاه پلكان داخل كعبه
بناي ابراهيمي كعبه سقف نداشت ( 4 ) و براي نخستين بار قريشيان خانه خدا را مسقف ساختند ( 5 ) و براي رسيدن به بام كعبه پلكاني بنا نمودند كه در گوشه شمالي كعبه قرار دارد . ازرقي در بيان داستان بناي پلكان ، ركن مزبور را شامي مي خواند :
« و جعلوا درجة من خشب في بطنها في الركن الشامي يصعد منها إلي ظهرها » . ( 6 )
در بازسازي دوران عبد الله بن زبير نيز به اين نكته تصريح مي كند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج1 ، ص287
2 . همان ، ج1 ، ص320
3 . همان ، ج1 ، ص291
4 . همان ، ج1 ، ص66
5 . همان ، ج1 ، ص171
6 . همان ، ج1 ، صص 165 ـ 164
81 |
« و جعل لها درجة في بطنها في الركن الشامي من خشب معرجة يصعد فيها إلي ظهرها » . ( 1 )
بلكه او هرگاه از اين پلكان سخن مي گويد ، همين نام را براي ركن به كار مي برد :
« و في الكعبة إذا دخلتها علي يمينك درجة يظهر عليها إلي سطح الكعبة ومربعة مع جدري الكعبة في زاوية الركن الشامي » . ( 2 )
6 ـ جايگاه الواح زرين و سيمين داخل كعبه
درون كعبه 6 لوح قرار دارد . در بيان جايگاه الواح ، ازرقي اركان را به ترتيب به نام هاي اسود ، شامي ، غربي و يماني مي خواند و علاوه بر آن ، مجدداً تصريح مي كند كه پلكان كعبه در ركن شامي واقع است :
« و من الألواح الملبّسة الذهب و الفضّة الَّتي في الأركان ستّة ألواح ، طول كلّ لوح منها أربعة أذرع و أربعة أصابع و عرض كلّ لوح منها ذراع و أربعة أصابع ، منها لوح في طرف زاوية الجدر الَّذي يلي الدرجة و هو الشامي و لوح في زاوية الركن الغربي و هو ممّا يلي الحجر و في طرف الجدر الَّذي بين الركن الغربي و الركن اليماني لوحان و في طرف الجدر الَّذي بين الركن اليماني و الركن الأسود لوح و هو ممّا يلي الركن اليماني و في الملتزم لوح و في الجدر الَّذي علي يمينك إذا دخلت الكعبة لوح » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج1 ، صص210 ـ 209
2 . همان ، ج1 ، ص294
3 . همان ، ج1 ، ص296
82 |
7 ـ شاذروان
زماني كه در بازسازي هاي كعبه ، ابعاد خانه قدري كوچكتر از بناي ابراهيمي بنا شد ؛ براي حفظ ابعاد اصلي ، فضاي عقب نشيني شده را با ساخت سكويي كم ارتفاع ، علامت گذاري كردند كه « شاذَروان » ناميده شد و چون ملاك در طواف ، حدّ اصلي كعبه است ؛ فقها براي حصول شرط خروج طواف گزار از كعبه ، طواف بر روي شاذروان را صحيح نمي دانند . ( 1 ) ازرقي سنگ هاي به كار رفته در بناي شاذروان را 68 عدد مي داند و اركان را به همان نام هاي : اسود ، شامي ، غربي و يماني مي خواند :
« و عدد حجارة الشاذروان الَّتي حول الكعبة ، ثمانية و ستون حجراً في ثلاثة وجوه من ذلك من حدّ الركن الغربي إلي الركن اليماني خمسة و عشرون حجراً ؛ منها حجر طوله ثلاثة أذرع و نصف و هو عتبة الباب الَّذي سد في ظهر الكعبة و بينه و بين الركن اليماني أربعة أذرع و في الركن اليماني حجر مدور و بين الركن اليماني و الركن الأسود تسعة عشر حجراً و من حدّ الشاذروان إلي الركن فيه الحجر الأسود ثلاثة أذرع و اثنا عشر إصبعاً ليس فيه شاذروان ، و من حدّ الركن الشامي إلي الركن الَّذي فيه الحجر الأسود ثلاثة و عشرون حجراً و من حدّ الشاذروان الَّذي يلي الملتزم إلي الرّكن الَّذي فيه الحجر الأسود ذراعان ليس فيهما شاذروان و هو الملتزم » . ( 2 )
8 ـ قبله پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
ابن جماعه فصلي را به گزارش دقيق اندازه گيري ابعاد كعبه اختصاص داده و اركان را به ترتيب اسود ، شامي ، غربي و يماني مي خواند و براي نخستين بار در كتب تاريخ مكه نقل مي كند كه گاهي ركن شامي عراقي نيز خوانده مي شود .
اهتمام مسلمانان به حفظ آثار حيات پر بركت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آنان را واداشته است حتي جهتي را كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رو به كعبه مي ايستاد و نماز مي گزارد ، در كتب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . امام خميني ( قدس سره ) ، مناسك حج با حواشم مراجع معظم تقليد ، چاپ هفتم ، نشر مشعر ، تهران ، 1382 ، ص248 ، مسأله 597
2 . ابو وليد ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص309
83 |
تاريخ گزارش كنند و چون نماز خواندن به آن سو را واجد فضيلت دانسته اند ، در نقل سمت قبله پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دقت بيشتري كرده اند . اقوال گوناگون قبله گاه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را در ادامه نوشتار ، به مناسبتي ديگر ، به تفصيل بيان مي كنيم ولي در بحث فعلي ، ازرقي قبلة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) را حدّ فاصل ميان ناودان كعبه و ركن شامي مي داند . چون ناودان در حجر اسماعيل قرار دارد ، ركن شامي يكي از دو ركن ابتدا يا انتهاي حجر خواهد بود ؛ ازاين رو ، با قيد « يلي المقام » مصداق ركن شامي را به ركن آغازين حجر محدود مي سازد :
« حدثنا أبو الوليد قال : حدّثني جدّي حدّثنا سفيان عن ابن ابي نجيح قال : قال عبد الله بن عمرو بن العاص : البيت كلّه قبلة و قبلته وجهه ، فإن أخطأك وجهه فقبلة النبي ( صلّي الله عليه وآله ) ، و قبلة النّبي ( صلّي الله عليه وآله ) ما بين الميزاب إلي الركن الشامي الَّذي يلي المقام » . ( 1 )
9 ـ جايگاه مقام ابراهيم ( عليه السلام )
ترديدي نيست كه قرار گرفتن مقام ابراهيم در جايگاه كنوني ، به دست خليفه دوم انجام گرفته است و پيش از آن ، مقام در جهت جايگاه فعلي ، چسبيده به خانه خدا بوده است :
« فاحتمل المقام من موضعه هذا فذهب به حتي وجد بأسفل مكّة فأتي به فربط إلي أستار الكعبة في وجهها » . ( 2 )
ازرقي از جدش نقل مي كند كه هرگاه شمارش را از حجر اسماعيل ( عليه السلام ) آغاز كنيم ، سنگ هفتم يا نهم از سنگ هاي شاذروان ، جايگاهي است كه مقام در مجاورت كعبه بوده است ؛ چنانكه گذشت ، آن محل در جنب ديواري بوده كه از ركن اسود آغاز و به حجر اسماعيل ( عليه السلام ) پايان مي يابد . ازرقي در اين نقل ، در و ركن آغازين حجر را شامي خوانده ، در تعيين مصداق ركن شامي ابراز نظر قطعي مي كند :
« قال أبو الوليد ، قال لي جدي بعد ما جصّص شاذروان الكعبة بالجصّ و المرمر و انّما جصّص حديثاً من الدهر ، فقال لي و أنا معه في الطواف أعدد من باب الحجر الشامي من حجارة شاذروان الكعبة فإذا بلغت الحجر السابع فإن كان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج1 ، ص350
2 . همان ، ج2 ، ص33
84 |
حجراً طويلاً هو اطول السبعة فيه حفر شبه النقر فهو موضعه و إلاّ فهو التاسع من حجارة الشاذروان ، قال جدّي نسيت عددها و قد كنت عددتها هي إمّا سبعة و إمّا تسعة إلاّ أنّه حجر طويل هو أطول السبعة أو التسعة فيه الحف فإن رأيته قد قزف عنه الجص فاعدد وانظر إليه » . ( 1 )
گرچه ازرقي عمل خليفه دوم را بازگرداندن مقام به جايگاه اصلي اش مي داند و مدّعي است انتقال مقام به جوار كعبه حاصل سيل امّ نهشل بوده است ( 2 ) ولي در روايات اهل بيت ( عليهم السلام ) ، اين عمل عدول از سيره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و رجعت به سنن جاهليت خوانده شده است :
« زراره گويد : به امام باقر ( عليه السلام ) گفتم : آيا حسين ( عليه السلام ) را درك كردي ؟ فرمود : آري ، به ياد مي آورم كه همراه او در مسجد الحرام بودم . سيل وارد مسجد شد . مردم روي مقام مي ايستادند . برخي كه بيرون مي رفتند ، مي گفتند : مقام را سيل برد و بعضي مي گفتند : سر جاي خود است .
به من فرمود : فلاني ! مردم چه كردند ؟ گفتم خداوند به صلاحت دارد ، مردم بيم آن دارند كه سيل ، مقام را برده باشد . فرمود : ندا بده كه خداوند ، آن را نشانه قرار داده است ، آن را نخواهد برد . پس مردم آرامش يافتند . جايگاه مقام ، كه ابراهيم ( عليه السلام ) آن را قرار داده بود ، كنار ديوار كعبه بود . همچنان آن جا بود ، تا آن كه مردم جاهليت آن را به جايگاه امروزش منتقل كردند . چون پيامبر مكه را فتح كرد ، به همان جايي برگرداند كه ابراهيم نهاده بود . آن جا بود تا آن كه عمربن خطاب به حكومت رسيد ، از مردم پرسيد : كدام يك از شما جايگاه قبليِ آن را مي داند ؟ مردي گفت : من جاي آن را با افساري كه نزد من است ، اندازه گرفته ام . گفت : آن را بياور . آن را آورد . پس اندازه گرفت و مقام را به همان جا برگرداند . » ( 3 )
در روايتي كه كليني از سليم بن قيس نقل مي كند و در كتاب سليم نيز آمده است . ( 4 ) امام علي ( عليه السلام ) اصلاح اين بدعت ها را امري لازم مي شمارد كه تنها به دليل عدم همراهي مسلمانانِ سست عهد دوران خويش ، قادر بر تصحيح آن ها نيست .
« حكمرانان پيش از من كارهايي انجام دادند كه در آن ها با پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) مخالفت كردند و از روي تعمّد ، راه خلاف پيمودند و پيمانش را شكستند و سنت و روشش را تغيير دادند و اگر من بخواهم مردم را به ترك آن ها وادارم و به جاي اصلي آن ها بازگردانم و به همان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج2 ، صص 35 ـ 34
2 . همانجا .
3 . محمد محمدي ري شهري ، حج و عمره در قرآن و حديث ، ترجمه جواد محدثي ، چاپ اول ، دار الحديث ، قم ، ص137
4 . سليم بن قيس هلالي ، كتاب سليم بن قيس الهلالي ، تصحيح محمد باقر انصاري زنجاني ، سه جلد ، چاپ سوم ، دليل ما ، قم ، 1423هـ . ج2 ، ص720
85 |
ترتيب ، كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود ، مقرر دارم ، لشگر از پيرامون من پراكنده شوند تا جز خودم تك و تنها به جاي نمانم و يا اندكي از شيعيان من ، كه برتري مرا شناخته و وجوب طاعت و امامت مرا از روي كتاب خداي عزّ و جلّ و سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دانسته اند ، به جاي مانند .
اگر مي ديديد كه من دستور مي دادم تا مقام حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) را به جاي اصلي آن ، كه حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) آن را در آنجا نهاده بود ، برمي گرداندم . . . در اين صورت مردم از دورم پراكنده مي شدند . ( 1 )
10 ـ فاصله ركن شامي تا مقام ابراهيم ( عليه السلام )
ازرقي در تبيين جايگاه مقام ابراهيم ، فاصله آن را از ديوار كعبه ، شاذروان و دو ركن اسود و شامي مي داند و اين نشانگر آن است كه ركن شامي در ديواره سمت مقام قرار گرفته و دوّمين ركن طواف است :
« و ذرع ما بين الركن الأسود إلي مقام ابراهيم ( عليه السلام ) ، تسعة و عشرون ذراعاً و تسع أصابع ، و ذرع ما بين جدر الكعبة من وسطها إلي المقام ، سبعة و عشرون ذراعاً ، و ذرع ما بين شاذروان الكعبة إلي المقام ، ستة و عشرون ذراعاً و نصف ، و من الركن الشامي إلي المقام ، ثمانية و عشرون ذراعاً و تسع عشرة إصبعاً » . ( 2 )
11 ـ فاصله اركان كعبه تا مناره ها
در زمان ازرقي 4 مناره در گوشه هاي چهارگانه مسجد الحرام بوده است . ( 3 ) ازرقي فاصله هر ركن كعبه را از مناره اي كه در محاذاتش قرار دارد ، به دقت بيان مي كند و ركن شامي را در امتداد مناره مروه مي داند كه در جهت شمال قرار گرفته است . پس ركن شامي نيز همان ركن شمالي كعبه خواهد بود :
« و من ركن الكعبة الشامي إلي حدّ المنارة التي تلي المروة مائتا ذراع و أربعة و ستّون ذراعاً ، و من ركن الكعبة الغربي إلي حدّ المنارة الّتي تلي باب بني سهم مائتا ذراع و ثمانية أذرع ونصف ، و من الركن اليماني إلي المنارة التي تلي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمدبن يعقوب كليني ، الروضة من الكافي ، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي ، دو جلد ، علميه اسلاميه ، تهران ، ج1 ، صص 89 ـ 85
2 . ابو وليد ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص85
3 . همان ، ج2 ، ص79
86 |
أجياد الكبير مائتا ذراع و ثمانية عشر ذراعاً و ست عشرة إصبعاً ، و من الركن الأسود إلي المنارة التي تلي المسعي و الوادي مائتا ذراع و ثمانية عشر ذراعاً » . ( 1 )
12 ـ فاصله ركن شامي تا باب بني شيبه
هنگامي كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مكه را آزاد كرد و بيت الله را از لوث اصنام پاك ساخت ، بت هبل در آستانه باب بني شيبه دفن گرديد و بنا بر برخي روايات ، استحباب ورود از باب بني شيبه به همين جهت است . ( 2 ) درِ پيش گفته در موازي كعبه و در جهت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) قرار داشته كه اكنون نيز در همان محاذات با تغيير نام ، به عنوان باب السلام از درهاي فعلي مسعي است . نقل ازرقي نشانگر آن است كه ركن شامي در جهت مسعي قرار داشته و لذا نمي تواند ركن غربي كعبه باشد :
« و من الركن الشامي إلي وسط باب بني شيبة مائتا ذراع و خمسة و أربعون ذراعاً و خمس أصابع » . ( 3 )
اخبار مكة في قديم الدهر و حديثه
نوشته ابو عبدالله محمدبن اسحاق فاكهي است . گرچه تاريخ دقيق دوران حيات او بر ما پوشيده مانده ، ليكن بي ترديد در سال 272 در قيد حيات بوده است . با تأسف جزو اوّل كتاب مفقود شده و نسخه موجود شامل جزو دوم كتاب و بخش هايي از جزو اول است كه در ضمن كتاب هاي ديگر نقل شده بوده و با تلاش مصحّح محترم گردآوري گرديده است . مشابهت مطالب اين كتاب با اخبار مكه ازرقي قابل انكار نيست و از خلال مباحث آتي نيز اين نكته به خوبي مشخص خواهد شد ولي مي توان نزديكي دوران دو نويسنده و بهره گيري از منقولات مشابه را از مهمترين عوامل اين تقارب به شمار آورد . مباحثي كه در تعيين مصداق اركان مي تواند مورد تمسك قرار گيرد ، عبارت اند از :
1 ـ جايگاه مقام ابراهيم ( عليه السلام )
فاكهي ، جايگاه مقام را در جوار كعبه ، با عبارتي مشابه ازرقي نقل كرده و تنها تفاوتش اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج2 ، ص85
2 . شيخ صدوق ، كتاب من لايحضره الفقيه ، تصحيح علي اكبر غفاري ، چهار جلد ، دفتر انتشارات اسلامي ، ج2 ، ص238
3 . ابو وليد ازرقي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص86
87 |
است آن را به جاي جدّ ازرقي ، به برخي از مكّيان اسناد داده است . مشابهت عبارت و حتي ترديد ميان دو عددِ هفتم و نهم ، احتمال اقتباس فاكهي از ازرقي را تقويت مي كند .
« و ذكر عن بعض المكّيين أنّ الموضع الَّذي ربط عنده المقام في و جه الكعبة بأستارها إلي أن حجّ عمربن الخطاب فرده و ذلك أن يعد الطائف من باب الحجر الشامي من حجارة شاذروان الكعبة إلي أن يبلغ الحجر السابع فإذا بلغ الحجر السابع فهو موضعه و إلاّ فهو التاسع من حجارة الشاذروان » . ( 1 )
فاكهي در موارد ديگري هم منقولات ازرقي از جدّش را با تعبير « بعض المكّيين » روايت مي كند . چنانكه محلّ نماز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را بنا به نقل برخي از مكّيان همين جايگاه اوليه مقام ابراهيم ( عليه السلام ) مي داند ( 2 ) در حالي كه ازرقي همين معنا را با عبارتي مشابه از جدش نقل مي كند . ( 3 )
2 ـ فاصله ركن شامي تا مقام ابراهيم ( عليه السلام )
فاكهي نيز ركن شامي را در سمت مقام ابراهيم ( عليه السلام ) مي داند و فاصله مقام از ركن را با دقت ، همچون ازرقي گزارش مي كند :
« و ذرع ما بين شاذروان الكعبة إلي المقام ستّة و عشرون ذراعاً و اثنتا عشرة إصبعاً و من الركن الشامي إلي المقام ثمانية و عشرون ذراعاً و تسع عشرة إصبعاً » . ( 4 )
3 ـ فاصله اركان كعبه تا مناره ها
ركن شامي را فاكهي نيز در محاذات مناره مروه مي داند و فاصله آن دو را با عبارتي مانند ازرقي نقل مي كند :
« و من ركن الكعبة الشامي إلي حدّ المنارة الّتي تلي المروة مائتا ذراع و أربعة و ستون ذراعاً و من ركن حدّ الكعبة الغربي إلي حدّ المنارة التي تلي باب بني سهم مائتا ذراع و ثمانية أذرع و اثنتا عشرة إصبعاً » . ( 5 )
4 ـ فاصله ركن شامي تا باب بني شيبه
عبارت فاكهي در اين مورد ، همانند عبارت ازرقي است :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمدبن اسحاق فاكهي ، اخبار مكه ، تصحيح عبد الملك بن عبد الله بن دهيش ، شش جلد ، چاپ اول ، النهضة الحديثه ، مكه ، 1407هـ . ج1 ، ص467
2 . همان ، ج2 ، ص183
3 . ابو وليد ازرقي ، اخبار مكه ، ج1 ، ص351
4 . محمد بن اسحاق فاكهي ، اخبار مكه ، ج2 ، ص185
5 . همان ، ج2 ، ص186
88 |
« و من الركن الشامي إلي وسط باب بني شيبة مائتا ذراع و خمسة و أربعون ذراعاً و خمس أصابع » . ( 1 )
فاكهي در داستان چراغ هاي مسجد الحرام مي فرمايد :
و كان مصباح زمزم هذا فيما مضي علي عمود طويل مقابل الركن الأسود الموضع الَّذي وضعه خالدبن عبدالله . فلمّا ولّي محمدبن سليمان مكة في سنة ست عشرة و مائتين وضع عموداً طويلاً مقابله بحذاء الركن الغربي ، فكأنا كذلك حتّي كانت سنة اثنتين و عشرين و مائتين ، فولّي محمدبن داود مكّة ، فجعل عمودين طويلين : أحدهما عند الركن اليماني ، و الآخر بحذاء الركن الغربي » . ( 2 )
مكه را آزاد كرد و بيت الله را از لوث اصنام پاك ساخت ، بت هبل در آستانه باب بني شيبه دفن گرديد و بنا بر برخي روايات ، استحباب ورود از باب بني شيبه به همين جهت است .
آشفتگي متن حاضر كاملاً آشكار است ؛ زيرا بنا بر اين عبارت ، بايد دوّمين و چهارمين چراغ ، هر دو ، در امتداد ركن غربي نصب شده باشد و ركن شامي فاقد روشنايي فرض گردد . مراجعه به متن ازرقي ، نشانگر آن است كه تعبير « الركن الغربي » در پايان عبارت بايد به « الركن الشامي » تصحيح گردد ؛ كه در اين حالت متن مذكور نيز دليلي ديگر بر توافق در مصداق ركن شامي خواهد بود .
اتّحاد عبارات و يكساني ترتيب ذكر آنها ، اين احتمال را بسيار تقويت مي كند كه 8 مورد نخست منقول از ازرقي ، بايد در ضمن بخش مفقود اخبار مكه فاكهي قرار داشته باشد .
هداية السالك إلي المذاهب الأربعة في المناسك
كتاب « هداية السالك . . . » چنانكه از نامش پيداست ، حاوي مناسك حج بر اساس فتواي مذاهب اهل سنت است و از اين رو ، مناسب بود كه در زمره كتب فقهي اهل تسنن مورد بررسي قرار گيرد ؛ ولي چون عزّالدين بن جماعه كناني ، مؤلف كتاب ، گزارش هاي دقيقي از مشاهدات عيني خود درباره ابعاد مسجد الحرام و كعبه نقل نموده ، تبيين ديدگاه هاي او در زمره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج2 ، ص186
2 . همان ، ج2 ، ص69
89 |
نگارندگان تاريخ مكه بي تناسب نخواهد بود و شايد از همين روست كه در كتب تاريخ مكه نيز بخشي به گزارش مشاهدات او اختصاص دارد . مؤلف از سال 649 تا 767 در قيد حيات بوده و زمان مشاهدات خويش در سال 753 را اعلام مي كند :
« و حررت أنا ارتفاعها و مقدار ما بين أركانها و غير ذلك لما كنت مجاوراً بمكّة سنة ثلاث و خمسين و سبعمائة » . ( 1 )
ابن جماعه در دو بحث ، ديدگاه خود را در مصاديق اركان كعبه بيان مي كند :
1 ـ معناي استقبال قبله :
ابن جماعه در توضيح معناي استقبال ، به امام جماعتي مثال مي زند كه رو به ركن اسود ايستاده است و جهت او را از ركن شامي تا ركن يماني مي داند . پس ، از ديدِ او ركن هاي يماني و شامي در مجاورت ركن اسود قرار دارند :
« و لو صلّي الإمام إلي نفس الركن الَّذي فيه الحجر الأسود مثلاً ، فالذي يظهر : ان جهة الإمام ما حاذاه بدنه من ناحيتي الركن مع الركن و هو مابين الركن الشامي و الركن اليماني ، و لم أقف علي نقل في هذه المسألة ، والله تعالي أعلم » . ( 2 )
2 ـ ابعاد كعبه از داخل و خارج :
ابن جماعه فصلي را به گزارش دقيق اندازه گيري ابعاد كعبه اختصاص داده و اركان را به ترتيب اسود ، شامي ، غربي و يماني مي خواند و براي نخستين بار در كتب تاريخ مكه نقل مي كند كه گاهي ركن شامي عراقي نيز خوانده مي شود :
« بين الركن الَّذي فيه الحجر الأسود و بين الركن الشامي ـ و يقال العراقي ـ من داخل الكعبة ثمانية عشر ذراعاً و ثلث و ربع و ثمن ، و من خارجها ثلاثة و عشرون ذراعاً و ربع ذراع . . . و بين الركن الشامي و الغربي من داخل الكعبة خمسة عشر ذراعاً و قيراطان ، و من خارجها ثمانية عشر و نصف و ربع . . . وبين الغربي و اليماني من داخلها ثمانية عشر ذراعاً و ثلثا ذراع و ثمن ذراع ، ومن خارجها ثلاثة و عشرون ذراعاً . . . و بين الركن اليماني و الركن الأسود من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عز الدين بن جماعه كناني ، هداية السالك ، تصحيح نورالدين عتر ، سه جلد ، چاپ اول ، دار البشائر الاسلاميه ، بيروت ، 1414هـ . ج3 ، صص 1335 ـ 1334
2 . همان ، ج2 ، ص942
90 |
داخلها خمسة عشر ذراعاً و ثلث ذراع ، و من خارجها تسعة عشر ـ بتقديم التاء علي السين ـ و ربع . . . كلّ ذلك حرر بذراع القماش المستعمل في زماننا بمصر » . ( 1 )
استفاده از صيغه مجهول براي اشاره به ضعف قول مخالف ـ عراقي ناميدن ركن شامي ـ است ؛ ولي در نقل كلام ديگران ابن جماعه امانت داري مي كند :
« و قال الإمام أبو داود سليمان بن خليل المكّي الشافعي رحمه الله في مناسكه : قال الشافعي : « و إذا بلغ الركن العراقي و الشامي ( 2 ) لم يستلم واحداً منهما و كفته الاشارة إليهما بيده » . ( 3 )
هرچند اگر تصحيح بر طبق گزارش هامش نسخه ظاهريه ، از نسخه شيخ مجدالدين صورت مي گرفت ؛ اين تغاير نيز از ميان مي رفت .
در ملحقات كتاب ، ابن جماعه براي شناخت قبله سرزمين هاي گوناگون ، دايره اي را از پدر خويش با اين عبارت نقل مي كند :
« هذه صفة الكعبة الشريفة و ما يحتاج إلي معرفة تصويره و بيان جهة المصلّين إليها من سائر الآفاق ، نقلتها من خط والدي تغمّده الله برحمته و اسكنه بحبوحة جنّته و قال إنّه كتبها في شهر ربيع الآخر سنة اثنين و ستين و ستمائة » . ( 4 )
تصاوير اين دايره در سه نسخه خطي را مصحّح محترم ضميمه كتاب ساخته ، كه صورت نسخه كتابخانه ظاهريه در شكل صفحه بعد مشخص است .
فاسي اسامي سرزمين ها و جهتِ قبله آنها را در كتاب خود نقل كرده كه ما تنها به مقدار مرتبط به بحث خود ، اكتفا مي كنيم :
ذكر بيان جهة المصلّين إلي الكعبة من سائر الآفاق و معرفة أدلّة لقبلة المشار إليها أخبرني بذلك خالي قاضي الحرمين محبّ الدين النويري سماعاً عن القاضي عزّالدين بن جماعة سماعاً إنّه نقل ذلك من خط والده في الدائرة التي ذكر فيها صفة الكعبة و ما يحتاج إلي معرفة تصويره و إنّ والده قال إنّه كتبها في شهر ربيع الآخر سنة اثنتين و ستين و ستمائه قال : جهة القبلة لأهل البصرة و . . . و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همان ، ج3 ، صص 1335 ـ 1334
2 . درحاشيه كتاب آمده است : « كذا في نسخة اخري . وفي نسخة الشيخ مجدالدين : والغربي . هامش ظ . »
3 . عز الدين بن جماعه كناني ، هداية السالك ، ج2 ، صص 829 ـ 828
4 . همان ، ج3 ، ص1433
91 |
نقشه از كتاب هداية السالك إلي المذاهب الأربعة في المناسك
92 |
ما علي سمت ذلك و هو من باب الكعبة إلي الحجر الأسود . . . و جهة القبلة الكوفة و . . . و ما كان علي سمت ذلك ما بين مصلّي آدم إلي قرب باب الكعبة . . . وجهة القبلة لأهل الرها و . . . و ما كان علي سمت ذلك إلي القبلة يستقبلون من الركن الشامي إلي مصلّي آدم . . . و جهة القبلة لأهل الشام كلّهم إلاّ ما ذكر عن اليمين و دمشق في هذا القسم و هي حمص و . . . ما بين الميزاب و الركن الشامي ، موقفهم موقف أهل المدينة و دمشق كما تقدّم لكنّهم يتياسرون شيئاً كثيراً و الجهة شاملة للجميع إن شاء الله تعالي و جهة القبلة لأهل جانب الشام الغربي ، و . . . و ما ولّي ذلك من السواحل علي سمتهم و هي من قبيل ميزاب الكعبة إلي دون الركن الغربي . . . » . ( 1 )
پدر قاضي ابن جماعه ، قبله بلاد مختلف را به اين ترتيب نقل مي كند :
ـ از حجر الأسود تا در كعبه
ـ از در كعبه تا مصلاّي آدم ( عليه السلام )
ـ از مصلاّي آدم ( عليه السلام ) تا ركن شامي
ـ از ركن شامي تا ناودان
ـ از ناودان تا ركن غربي و . . .
بر اساس نظم مذكور ، او به روشني ركن شامي را دومين ركن طواف مي داند و گوشه سوم كعبه را ركن غربي مي نامد .
پي نوشت ها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . محمد بن احمد فاسي مكّي ، شفاء الغرام ، تصحيح مصطفي محمد الذهبي و ايمن فؤاد سيد ، دو جلد ، چاپ دوم ، النهضة الحديثه ، مكه ، 1999م ، ج1 ، صص 251 ـ 250