بخش 5
حج نامه انزاب
95 |
ميقات حج - سال سيزدهم - شماره پنجاه و دوم - تابستان 1384
حج در آيينه ادب فارسي
96 |
حج نامه انزاب
( مروري بر يك سفرنامه حج به زبان آذري )
جواد محدّثي
« حج نامه انزاب » سفرنامه اي منظوم از شاعر معاصر ، آقاي غلامرضا انزابي پور ، متخلّص به « انزاب » است ، در 149 صفحه جيبي ، كه از سوي انتشارات كتاب فروشي ذاكر كريمي ، در مراغه به چاپ رسيده است . اين كتاب ، مقدّمه اي كوتاه از نويسنده و تقريظي به نظم از شاعر آذري زبان و نامدار معاصر ، آقاي كريمي مراغي دارد . تشرف مؤلف به حج ، در سال 1399 ق . مقارن آغاز چهاردهمين قرن هجرت نبوي و اوّلين دوره حج پس از پيروزي انقلاب اسلامي بوده است .
در مقدمه آن آمده است : « . . . اين مجموعه را به خاطر آگاهي حجاج محترمي كه ان شاءالله در نظر دارند به زيارت حرم كبريايي و خانه خدا مشرّف شوند ، نگاشتم كه قبل از عزيمت به كلّيه اعمال و مناسك حج ، شخصاً آگاهي پيداكرده و در صورت لزوم ، ياد بگيرند و نيازي به مطوّف و پيشنماز ، يا نايب و غيره نداشته باشند . »
نگاهي گذرا به محتواي اين سفرنامه و ديدگاه هاي لطيف شاعر ، مي تواند مفيد باشد .
97 |
در آغاز ، حمد و ثناي الهي و بيان نعمت هاي پروردگار در جهان هستي و هدف بعثت نبوي و سرّ ولايت و جريان حق و باطل در معارف كربلا و آثار اجتماعي آن حماسه در پر آوازه ساختن شيعه و رسواسازي شياطين مي پردازد :
وحدتي عاجز ايده قدرت لري * * * ماتْ قُويا همّتي ملّت لَري
دنيا دا وحدت عَلَمين ساچديرا * * * خلقه سعادت قاپُوسين آچديرا
سپس با عنوان « آغاز مطلب » ، اشاره به توفيق الهي و قسمت شدن زيارت خانه خدا و لبيك گويي به دعوت ابراهيم خليل و به نوعي اشاره به مناسك حج و اعمال اين سفر آمده است :
چشمه زمزم دَن آلوب دستَماز * * * باشليا سان پشت مقام دا نماز
هم حجر الأسودي با احترام * * * بوس ايليوب ، يا ايدَه سَن استلام
ايليه سن عمره ني اوّل ادا * * * سعي صفا مروه ني اوندان صورا
سعي دَه ياده سالاسان هاجري * * * « هروله » حاليندا او خوش منظري
تقصير ايديب ، شكر ايده سن آلاّها * * * زار و ملول اوز قُوياسان درگاها
از آن پس ، اشاراتي به اسرار و آثار اجتماعي حج و نقش وحدت آفريني و كبرزدايي و تقويت مراتب بندگي و رهايي از وابستگي هاي مادي و علقه هاي دنيوي آمده است و اين كه حاجي نبايد خود را در مقابل زرق و برق و جلوه هاي دنيايي ببازد و چرب و شيرين دنيا او را از هدف خلقت ، كه عبوديت است ، غافل سازد ( ص 17 ) :
دنيا مالين گُورْجاق اِيتيرمز اُوزين * * * قورخُو قَباقيندا دگيشمز سوزين
ثروت و امواليني چكمز گوزه * * * پولدان اوتور « بعلي » دِمَز هر سوزه
هر پلووي ياغليا اگمز باشين * * * ساتماز اجانب لره دين قارداشين
پست و رياست اوني ايتمز عوض * * * منصف اُولار ، سوزلري اولماز عوض
و . . . البته كه نگاه انتقادي و طنزآميز وي در سروده هايش ، گزنده و نيش دار است . گاهي هم از مرز متانت در تعبير فراتر مي رود و عباراتي ديده مي شود كه چندان درخور چنين سفرنامه اي نيست .
98 |
آغاز سفرنامه ، ورود به جده است و گرماي هوا ، ازدحام و فشار جمعيت ، معطّلي گمرك ، و از همين جا گريز به مسأله تفرقه امت هاي مسلمان و سلطه يهود و حراج نفت و غارت بيگانگان و وابستگي سران و خواب و غفلت مردم سخن مي گويد كه شيرين است . باز هم بازگشت به منزلگاه جدّه و ناهار و ميوه ها ، قال و مقال سر سفره بر سر غذا و ميوه و تنگيِ جا و خاموش و روشن بودن پنكه و انتقاد از اينكه توجه به خوردني ها مانع توجه به معنويات و اهداف اصليِ سفر شده است و مشكلات از اين است كه گويا هميشه گريبانگير برخي كاروان ها و بعضي زائران بوده است .
در فصلي كه با عنوان « حمله دار » آغاز مي شود ( ص 31 ) به گله از وظيفه نشناسي مدير كاروان و پولكي بودن او پرداخته و از رفتار نامناسب و بدون مراعات حاجيان شكوه كرده و از نداشتن صلاحيت لازم و پارتي بازي در آوردن آشپز و نظافتچي و خدمه و معاون و پزشك و . . . مي گويد و از پايين آمدن كيفيت غذا و پذيرايي در روزهاي بعد نسبت به آغاز سفر . و باز هم قلم تند و طنز تلخ او گاهي « خطوط قرمز » در وادي قلم را پشت سر مي گذارد . قلم انتقادي اش حتي سراغ روحاني كم كار و وظيفه نشناس كاروان هم مي رود . البته در كنار آن ، از حسن انجام وظيفه و آگاهي و تعهّد و آموزش احكام و مراقبت بر اعمال حاجيان و . . . هم از سوي اغلب قريب به اتفاق روحانيون كاروان ها تقدير و تمجيد مي كند ( ص 36 ) :
99 |
مُلاّ لارين بعضي سي انسان ديلار * * * پيروِ حق صاحب ايمان ديلار
علم لَرين وقف ايليوب امّتَه * * * دوشمُويه تا خلقِ خدا ذلّتَه
اوزلرينه فرض بولور خدمتي * * * تا كه هدايت ايليه اُمتي
بيلميه نَه ، مسأله سين آنديرير * * * قانمياني باشه سالير ، قانديرير
حالنه واقف دي مسلمانلارين * * * تكميل ايدير هر اوزه نقصانلارين
فكري بودور قالميا نادان ، حاجي * * * گيتميه آلله يولوني قيقاجي
باشه سالير مسأله سين بير به بير * * * لازم اولان ايشلري بير بير ديير
چوخلاري وار دور كه كمال اَهلي دي * * * بعضي سي افسوس كه مال اهلي دي
نقد عملكرد حاجي ها نيز ، كه برخي بدون درك فلسفه اين سفر و اسرار عظيم حج ، دائم به خوردن و خوابيدن و پول شمردن و حرص مال و اثاث داشتن و . . . مي پردازند ، از محورهاي ديگر اين سفرنامه است ( ص 41 )
گويا گلوب دور اوزين اُويناتماقا * * * فكريني ويرميشدي فقط ياتماقا
بيز دانيشيرديق ، او ياتيردي مُدام * * * خوش گوني ايتمشدي بيزه لاپ حرام
حاسد و بد كيش و عبوس و خسيس * * * تنگ نظر ، موذي و كرداري پيس
اِيوْدن اياقين ايشيگه قويمادي * * * ياتدي نقدري يُوخُودان دويمادي
پنكه ني آچديق ، او دوروب باغلادي * * * اوتدي ، يِدي ، ايچدي ، بوغون ياغلادي
ياتدي اتاق دا گهي ، گَه حال دَه * * * ايتدي معذّب بيزي هر حال ده
در تشريح تشرف به حرم و زيارت با معرفت و ادب و درخواست حاجت ها از خداي متعال در كنار ضريح نبوي و كنار منبر پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) و ياد كردن از رفقاي بدرقه و ملتمسين دعا ، چنين مي سرايد ( ص 45 ) :
جانب منبر ده دوروب دِلده آه * * * غصه لي قلبيله ديديم ، اي اِلاه
بو قليل اعمالي به حقّ رسول * * * بيزدن ايله اوز كَرَمينلن قبول
ايليه هدايت بيزه ايت مرحمت * * * تا سني تاپماقدا تاپاق معرفت
ايله حقيقتلَه بِزي آشنا * * * سالما بيزي كبر و هوس دامنا
100 |
شيطاني بيزدن اوزاق ايت يا كريم * * * اِنَّكَ غَفّار ، و أَنْتَ الرَّحيم
عفو ايله گر ايلَمِيشوخ معصيت * * * قدرت خدمت بيزه ايت مرحمت
ملت اسلامي ايلَه سرفراز * * * لطفيله ايت « رهبر » ين عمرين دراز
دشمن اسلامي ايله مضمحل * * * كافره يول ويرمه بيزه تاپسون اَل
كبر و نفاقي آراميزدان آپار * * * ملته وير صبر و ثبات و قرار
بيزلره وير سيرت آزادگي * * * ايلمياخ غيرِ سَنَه ، بندگي
ايندي كي ايراندا اولوب انقلاب * * * كاخ ستم پايه دَن اولموش خراب
خانه طاغوتي ييخوب دست عدل * * * دولت اسلامي ايديب حق ، بَذل
قصر ستم خاكيله يكسان اولوب * * * عالَمَه اسلام نمايان اولوب
وير بيزه توفيق كه وحدت تاپاق * * * دشمنه بو عرصه ده نصرت تاپاق
فتنه ني ايراندان ايله ريشه كَن * * * تا تاپا آسايش و راحت ، وطن
كه بُعد سياسيِ نيازها و حاجت هاي اجتماعي و دعا به رهبر و دفع شرّ دشمنان سلطه جو و آزادي امت هاي مسلمان از بردگي جباران ، در مضامين آن نهفته است .
ترسيمِ قبرستان بقيع ، اشگ ها و ناله هاي شيعيان و اذن دخول براي ورود به آن بقعه منور و زيارت قبور بي سايه بان و غم هاي بزرگ شيعه و جفاي مخالفان در حق اهل بيت و زيارت مشتاقان از پشت نرده ها و يادي از قبور امامان معصومِ آن مدفنِ غريب و عباس عموي پيامبر و فاطمه بنت اسد و امّ البنين ، دختران پيامبر و عمه هاي حضرت رسول و يادي از مزار امام غريب در خراسان و اشاره به اين كه غريب واقعي اين عزيزانند ، از نكته هاي ديگر اين اثر منظوم است ، ( ص54 ) :
او عظمت صاحبينه اي عجيب * * * بي سبب ايراندا دييولر غريب
اصل غريب ايستو يه سيز ، اوردا دي * * * اولدوغي توپراقدا چكيلمير آدي
شهر مدينه آرا غربتده دي * * * گيت گَلي يوخ ، گوشه عُزلت دَه دي
نه واريدي قبّه سي ، نه بارگاه * * * نه ويريلور گلديغي زوّاره راه
آنگاه از آثار با عظمت يثرب مي گويد ، كه هر كدام يادگار و نشانه حادثه اي و خاطره اي است ؛ از مسجد قبا ، مسجد سلمان ، مسجد فاطمه ، مسجد علي ، مساجد سَبعه ، ذو قبلتين ،
101 |
بيت الأحزان ، كوي بني هاشم ، مسجد غَمامه ، مسجد مباهله و . . . و هنگام ياد از اُحد و شهداي آن نبردِ بزرگ و شهادت حمزه و ترك آن تپه حساس و شكست مسلمانان به خاطر نافرماني ، گريزي به مسأله « حفظ سنگر وحدت » زده و با عبرت گيري از آن حادثه در جنگ احد ، حساسيت وضع مسلمانان و توطئه هاي دشمنان و منافقان را ياد مي كند و چنين مي سرايد ( ص59 ) :
ايمدي بو ايّام دَه اُول صحنه لَر * * * مدّ نظردَه اُولُوري جلوه گر
دور و بَري خيل منافق آلوب * * * امت اسلام كمك سيز قالوب
بير پارا اسلام نماي دَغَل * * * آتش فتنه ايلوري مشتعل
پس از سپري شدن ايّام مدينه ، عزيمت به مكه و احرام در مسجد شجره و حركت به سوي مكه و پذيرايي در ميان راه و بالاخره رسيدن به آن شهر مقدس و ترسيم نگاه اول زائران به كعبه و اشگ هايي كه جاري مي شود ، از صحنه هاي شورانگيز اين اثر است ( ص66 ) :
اولدي نمايان حَرمِ كبريا * * * كعبه مقصود و حريم خدا
گورسَنوب اُولْ لحظه دَه كوي وصال * * * اوز ويروب عُشّاقه او دَم اوزگَه حال
شوقه گَلوب ذكر جلي باشلاديخ * * * شكر حقِ لَمْ يَزلي باشلاديخ
تلبيه تكرار اولوب يكسره * * * نعره تكبير گِدوب گُويْلَرَه
گورجاق او احوالي ايديب خلق ذوق * * * توكْدُولَه رُخساره تمام اشگ شوق
پس از ساعتي به هتل محل اقامت مي رسند . با طبيعي ترين وصف ، صحنه پياده كردنِ بارها و چمدان ها و شلوغي آسان بر ( آسانسور ) ، عرق ريزانِ تلاش ، مسائل كرايه كردن ماشين براي رفت و آمد به حرم و قول و قرارها و وعده هاي عمل نشده و ريال هايي كه به عنوان كرايه داده شد و . . . بالاخره عزيمت به حرم براي انجام اعمال عمره مفرده ، در اين اشعار ديده مي شود . نمازهاي پرشكوه ، صف هاي دايرهوار نماز جماعت ، برابري شاه و گدا در پيشگاه خدا و راهپيمايي عظيم و پنجاه هزار نفري ايرانيان به سوي مسجد الحرام در 5 ذي حجه در برابر چشمان مأمورين سعودي و زوار كشورهاي ديگر ، كه همه نشان دهنده وحدت و انسجام ملت و مديريت شايسته زائران و تبعيت كامل از رهبري است ، از جلوه هاي ديگر اين سفرنامه
102 |
منظوم است . در اين مورد چنين مي سرايد ( ص87 ) :
ويردي نشان عالَمه ايرانلي لار * * * جامعه دَه يك دِل و يك جانلي لار
مرد و زن و پير و جوان ، يكسره * * * جمله سي همبسته دي بير رهبَرَه
قدرت ملت كه بو شدّت دَه دور * * * عامل و انگيزه سي وحدت دَه دور
گورمه لي اولموشدي اوگون اُول محل * * * دور دي تماشايه تمامِ ملل
باري باخان اوردا بو سنخيّتَه * * * آفرين ايلوردي بيزيم ملَّتَه
كم كم فصل عزيمت به عرفات فرا مي رسد و زائران به آن سرزمين مقدس و عرفاني مي روند . ترسيم عرفات و دعاي عرفه ، حركت به سوي مشعر ، شب با معنويت مزدلفه ، جمع كردن ريگ ها براي رمي جمرات و . . . البته وضع نامناسب بهداشتي و نظافت در آن شب پر ازدحام و عدم امكانات دستشويي و كمبود آب و . . . بحق ، شاعر را به ستوه آورده و زبانش را به گِله گشوده است .
آنگاه حركت پياده در صبح روز دهم از مشعر به سوي منا ، خستگي گرما ، سرگرداني در آن صحرا براي يافتن چادرهاي كاروانِ خود ، تشنگيِ مردم ، كمبود آب و يخ ، گم شدنِ افراد زيادي از كاروان و باقي ماندن فقط ده ـ پانزده نفر از افراد كاروان ، همراه روحاني ، با زباني فصيح ترسيم شده است ( ص106 ) :
عِدَّه ميزه سالديم او ساعت نظر * * * گوردوم اولاردان قالير اون بِش نفر
مابَقي يولّلاردا ايتيب بير بَه بير * * * بَللي دگُل هاردا اولوب لار اسير
بير اَلِميز دَه پتو ، بير اَلدَه ساك * * * آز قالير ايتسين بيزي گرما هلاك
و معاون راه مي افتد تا چادر را پيدا كند و همه از گرما بي تاب مي شوند و زمان مي گذرد و فرصت ها مي سوزد و بالأخره يافتن چادر و استقرار در آن ، سپس تصميم به رفتن براي رمي جمرات . ترسيم شاعر از رمي جمرات و دشواري سنگ زدن به شيطان بزرگ ، با بياني لطيف و اشاراتي زيبا به جلوه ها و رمزهاي معنوي اين مناسك اين گونه ادامه مي يابد ( ص109 ) :
يِدِّي داش آلديم اَلَه بي وَسوسه * * * غيضيله پرتاب ايلَدِيم اِبليسه
ديوِ هواييله جَدَل باشلاديم * * * سنگ ملامتله اوني داشلاديم
103 |
اَزديم او نوعيله هَوَس باشيني * * * توكدوم اَتَكْدَن يِرَه غم داشيني
ديده امّاره ني كور ايلَدِيم * * * قووْدُوم اوزِيمدَن اوني ، دور ايلَديم
ايلَه كه پرتاب ايلَديم داشلاري * * * باشيما ييغديم گَنَه يولْداشلاري
صويلَدِيم اولْدُوخ بو عَمل دَن رَها * * * ايمدي گيداخ ياخچيدي قربانگاها
و عزم رفتن به قربانگاه و ذبح قرباني مي كنند و دشواري هاي مسلخ پيش مي آيد . در اينجا شاعر به سازندگي هاي اين رنج و مشقت و ثواب هاي اعمال دشوار حج و عهدي كه با خدا مي بندند و شرط عاشقي و مسأله بلا و ابتلا در وادي محبت اشاره مي كند و چه زيبا مي سرايد ( ص 113 ) :
عشق طريقيندَه هزاران هزار * * * محنت و اندوه و غم و غصّه وار
عاشق اگر مايلِ هجران دگُل * * * شربت وصل ايچماقي آسان دگُل
عشقدَه عاشق دِل و جانْدان گِچَر * * * سهل ايدي جان ، هر دو جهاندان گِچَر
گر دل عاشقدَه اولا عشق يار * * * هيچ زادي ايتمز اوزينه اختيار
عاشق او دور آتش عِشقَه يانا * * * محنت هجراني چكيب قاتدانا
جانِنَه هر درد و غَمي نوش ايدَه * * * راحتِ ايّامي فراموش ايدَه
قلبيني اندوه و محن داغليا * * * غيرَه شكايت قاپوسين باغليا
عشق يولوندا چكه مين جور جفا * * * صبريدي عاشقده نشان وفا
اولميا شالي غم ايام دَن * * * اگميه بِل ، محنت و آلام دَن
عشق طريقينده كه گوتدون قدم * * * منتظر اول ، رنج و غَمَه دم به دم
هر نه چيخور اوغرووا ، باس باغريوا * * * ياددان آپار هر زادي ياردان سوا
ناله و فرياد ايلَمَز عاشقان * * * قلبيده فريادِنِي ايلَر نهان
عشق طريقين كيم ايده اختيار * * * اولمويا منظوري گَرَك جز نگار
معركه عشقدَه فاني اولا * * * اِسمي آتا ، محو معاني اولا
آلمويا منظوره اوز آسايشين * * * خاطر معشوق ايده هر ايشين
اولماسا هر كيم بيله ، عاشق دگُل * * * مرحله ؤ عشقدَه صادق دگُل
اشاره به هدر رفتن گوشت هاي قرباني و افسوس و دريغ بر نبودن برنامه اي براي استفاده
104 |
بهينه از اين گوشت ها ، آن هم در زماني كه اين همه گرسنه و فقير در جهان وجود دارد ، از نكات ديگر است ( ص121 ) :
اولسا بو مورد دَه اگر قاعده * * * خلق بو ايشدَن آپارا فايده
ايمدي بو دوراندا تاپيلمور غذا * * * اَت دَن اوتور خلق دوتوبدور عزا
بير پارا يِرلَردَه قالوب خلق آج * * * مين بو قدر اَت لَرَه وار احتياج
چوخلاري تاپمور سالا اَت آشينا * * * بوردا بياباندا قاليب باشينا
شاعر از حلق موي سر در روز عيد قربان ، به عنوان نماد تسليم و آمادگي براي سر باختن در راه جانان ياد مي كند و اين كه براي عاشق ، حتي جان هم مانع ديدار معشوق نيست ( ص122 ) :
اَلْده دوتوب هر حاجي بير خود تراش * * * نيّت تسليميله قيرخير دِي باش
يعني كه عاشق ، ره جانانيده * * * سهليدي باش وقف ايلوير ، جانيده
عشق يولوندا سر و سامان نَدِي ؟ * * * عاشقه بو مرحله دَه جان نَدِي ؟
ساحت عشق ايلَسَه گر اقتضا * * * عاشق ايدَر جانيني آسان فدا
مرحله عشقه چاتان فاني دور * * * عاشقي آواره قويان جاني دور
در رمي جمرات ، اشاره به فلسفه اين سه جمره مي كند و چنين مي سرايد ( ص124 ) :
شرع بو اعمالي كه قويموش قرار * * * هر عملين اصل دَه بير سرّي وار
اوچ يره داش وورماق اولوب شرط اگر * * * هر بيرينين رمزي وار ، اي با هنر
جنگ اوچ ابليسله منظور دِي * * * بو اوچي تزوير و زر و زوردِي
اوندا كه حاجي گيريرِي ميدانا * * * اوّل ايدير حمله بويوك شيطانا
چون يِكَه شيطان بد و نااهل دِي * * * وقتي بويوك گيتدي ، كيچيك سهل دِي
راحت ايدندن صورا افكاريوِي * * * باشلا كيچيك خصميله پيكاريوِي
خصم ضعيف اولدي ، يوگور باش داشا * * * خيردا بويوك ، هر اوچي وور ، قوي آشا
واجب اولوب يِدّي سي حتماً دَگَه * * * تا كمرِ دشمني بير يول اَگَه
105 |
قرباني را ، رمزي از ذبح نفس اماره و ديو هوي و هوس مي داند و به فايده فقرزدايي آن از محرومان و گرسنگان اشاره مي كند و اين كه اگر درك اين مفاهيم و فلسفه ها از اعمال حج نباشد ، از سنگ روي سنگ انداختن ، يا خوابيدن در صحراي مشعر چه فايده ؟ ( ص129 ) :
هر عَمَلين فلسفه سي وار غرض * * * تااولا ماهيت انسان عوض
گرنه قوري چولده گيجه ياتماقين * * * يا داشي داش اوسته دوروب آتماقين
وجهي ندور ، اولماسا خاصيتي ؟ * * * پس بولارين واردي يقين حكمتي
و اين اشارات ، يادآور شعرهاي ناصر خسرو است و حديث امام سجاد ( عليه السلام ) با شِبلي كه رمزوار تك تك اعمال و مناسك را ياد آورد مي شود .
سپس بازگشت به مكه و انجام بقيه اعمال است و بيرون آمدن كامل از احرام و محرّمات . آنگاه انجام عمره مفرده در روزهاي بعد ، به نيت پدر و بقيه ايام تا پايان سفر . در پايان ، دعاهاي فراوان به درگاه خداي متعال و حاجت خواهي از آستان دوست ؛ حاجت هاي مادي و معنوي ، فردي و اجتماعي ، حتي خواستن گشايش و فرج براي جهان اسلام و امت عرب و نابودي اسرائيل و ابرقدرت شرق و غرب و اكنون ابياتي از اين بخش پاياني ( ص146 ) :
محو ايله روسيه و آمريكاني * * * غصب ايليوب بو اِيكي سي دنياني
دولت اسرائيلي نابود ايله * * * سلطه يولون اونالارا مسدود ايله
ملّت اعرابه وير آزادگي * * * ايتميه بيگانه لَرَه بندگي
وحدت اسلام ده ايجاد ايله * * * اونلاري جمعيته ارشاد ايله
حاكم اعرابي اويات خواب دَن * * * اولميا غافل غم اعراب دَن
سدّ ايله حكّامه خيانت يولون * * * عاجز و بيچاره لَرِين آچ قولون
وعدهوَه ايت بار خدايا وفا * * * ايت ضعفاني هم وغم دَن رها
ايله ايا صاحب عرش و تراب * * * لطفله بو ادعيه ني مستجاب