اماکن
و آثار
فلسفه نامگذاری ها

113 میقات حج - سال چهاردهم - شماره پنجاه و سوم - پاییز 1384 اماکن و آثار 114 فلسفه نامگذاری ها ( 1 ) ( 1 ) عبدالهادی مسعودی حج ، از کهن ترین و بزرگ ترین عبادت ها ، در ادیان توحیدی و حتّی غیر توحیدی است . راز و رمز این عباد


113


ميقات حج - سال چهاردهم - شماره پنجاه و سوم - پاييز 1384

اماكن و آثار


114


فلسفه نامگذاري ها ( 1 )

( 1 )

عبدالهادي مسعودي

حج ، از كهن ترين و بزرگ ترين عبادت ها ، در اديان توحيدي و حتّي غير توحيدي است . راز و رمز اين عبادت شگفت انگيز ، همه را مجذوب خود ساخته و بسياري از راويانِ شيفته آن را به عرصه و درگاه ائمه معصوم شيعه كشانده و آن بزرگواران نيز از درياي شهود خويش ، شهد معرفت را قطره قطره بر كام ايشان چشانده اند .

بخشي از اين رازها ، در مورد نام هاي حج و متعلّقات و حواشي آن است . « مكه » يعني چه ؟ چرا آن را « باسّه » ناميده اند ؟ در « حطيم » چه رخ داده كه اين نام را بر آن نهاده اند ؟ و . . .

احاديثِ در پي آمده ، به بخشي از اين پرسش ها پاسخي مستند به حديث مي دهد ؛ احاديثي كه بيشتر آن ها در دو كتاب « حج و عمره در قرآن و حديث » ( 2 ) و « علل الشرائع » ( 3 ) است و ما در اينجا تنها به ترجمه آن ها مي پردازيم ، هرچند كه برخي از آن ها نيازمند بررسي و تأمل بيشتر است و بسي محتمل است كه در تعارض با ديگر احاديث باشند و اعتبار لازم براي استناد قطعي مفاد آن به معصوم ( عليه السلام ) را نداشته باشند .

گفتني است گزينش و تأليف اين احاديث به وسيله فارس حسون كريم انجام پذيرفته كه پيشتر در شماره 15 از دوفصلنامه ميقات الحج به چاپ رسيده است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . با استفاده از ترجمه هاي استاد جواد محدثي ، استاد محمدجواد ذهني و مهدي هوشمند .

2 . محمد محمدي ري شهري ، با همكاري عبدالهادي مسعودي ، حج و عمره در قرآن و حديث ، ترجمه جواد محدثي ، قم ، دارالحديث ، 1381

3 . شيخ صدوق ، علل الشرائع ، انتشارات مكتبة الصدوق ، تهران .


115


چرا مكه را « مكه » ناميدند ؟

1 . محمّد بن سنان ؛ امام رضا ( عليه السلام ) در پاسخ پرسش هاي محمدبن سنان نوشت : مكّه را از اين رو مكّه ناميدند كه مردم در آن جا ( در روزگار جاهليّت ) سوت مي كشيدند . به كسي هم كه آهنگ اين شهر مي كرد ، مي گفتند : قَد مَكا ( سوت كشيد ) و اين همان گفته خداوند است كه فرمود : « و نمازشان كنار خانه خدا ، جز سوت كشيدن و دست زدن نبود » مُكاء ، سوت كشيدن است و تصديه ، كف زدن .

2 . از اميرمؤمنان ( عليه السلام ) پرسيدند : دليل نامگذاري مكه به اين نام چيست ؟

فرمودند : نامگذاري مكه به اين نام ، از آن رو است كه خداوند ـ متعال ـ زمين را از زير اين شهر گسترد .

چرا مكه را « بكّه » خواندند ؟

3 . از عزرمي ، از امام صادق ( عليه السلام ) : مكّه را « بكّه » گفته اند ؛ زيرا مردم در آنجا مي گريند .

4 . از اميرمؤمنان ( عليه السلام ) پرسيدند : چرا مكه ، « بكّه » ناميده شد ؟ فرمود : زيرا اين شهر ، گردن جبّاران و گنهكاران را لِه كرده است .

5 . عبدالله بن سنان ؛ از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : چرا به كعبه ، بكّه گفته اند ؟ فرمود : به خاطر گريه مردم در پيرامون آن و در خودِ آن .

6 . سعيد بن عبدالله اعرج از امام صادق ( عليه السلام ) : محلّ خانه خدا را « بكّه » خوانند و آباديِ ( پيرامون آن ) را « مكّه » ( 1 )

7 . از فضيل ، از حضرت أبو جعفر امام باقر ( عليهما السلام ) : مكّه را از آن رو « بكّه » ناميده اند كه مردان و زنان در آن فشرده مي شوند و در آن جا اشكالي ندارد كه زن جلو يا راست و يا چپ و يا در عرض شما ( كه مرد هستيد ) بايستد و نماز بخواند ولي در ديگر شهرها ، اين عمل مكروه و ناپسند است .

8 . عبيدالله بن حلبي : از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : چرا مكّه ، « بكّه » ناميده شد ؟ فرمود : چون مردم در آن جا يكديگر را مي فشارند . ( 2 )

9 . جابر از امام باقر ( عليه السلام ) : بكّه جايگاه خانه خداست و مكّه حرم است و اين همان سخن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . كليني در كافي با سندش به ابو بصير ، از امام باقر ( عليه السلام ) نقل مي كند : بني اسماعيل همواره واليان كعبه بودند و حج و امور ديني را براي مردم به پا مي داشتند و بزرگ از بزرگ آن را به ارث مي بردند تا به زمان عدنان بن اُدَد رسيد و فرمانروايي ايشان طول كشيد و سنگ دل شدند و فساد كردند و بدعت هايي در دينشان پديد آوردند و برخي ، برخي ديگر را بيرون راندند و برخي براي كسب روزي و برخي براي ناپسند داشتن جنگ بيرون رفتند و امور فراواني از دين حنيف را نگاه داشته بودند ؛ مانند حرمت ازدواج با مادران و دختران و ازدواج هايي كه خدا حرام كرده بود ، جز آن كه ازدواج با زن پدر و خواهرزاده و نيز ازدواج همزمان با دو خواهر را حلال مي دانستند و حجّ و لبّيك و غسل جنابت را داشتند ، جز آن كه در لبّيك و حجّشان بدعت هاي شرك آميزي پديد آورده بودند و ميان اسماعيل و عدنان بن اُدد ، حضرت موسي ( عليه السلام ) بود .

وروايت شده كه معد بن عدنان ترسيد كه حرم كهنه شود و از ياد برود ، پس علم هايي را براي آن ايجاد و نصب كرد و سپس « جرهم » بر ولايت كعبه چيره شد و به همين گونه از يكديگر به ارث بردند تا جرهم نيز در مكه طغيان كرد و حرمتش را حلال شمردند و دارايي كعبه را خوردند و بر واردان به مكه ستم روا داشتند و سركشي و ستم كردند . با آن كه در روزگار جاهليت در مكه ، فرمانروايي ستم و سركشي و حرمت شكني نمي كرد ، جز آن كه در همانجا به هلاكت مي رسيد .

2 . يعني ازدحام مي شود يا راه باريك مي شود و يا برخي برخي ديگر را با دست عقب مي رانند .


116


خداوند است كه « هر كس وارد آن شود ، ايمن است » .

10 . جابر از امام باقر ( عليه السلام ) : بكّه جايگاه خانه ( كعبه ) است ، و مكّه همه آنچه را كه حرم در برمي گيرد .

11 . عبدالله بن سنان از امام صادق ( عليه السلام ) : مكّه همه شهر است و بكّه ، جايگاه سنگي كه مردم يكديگر را فشار مي دهند .

12 . امام علي ( عليه السلام ) در پاسخ كسي كه پرسيد « جايگاه مكّه نسبت به بكّه چيست ؟ » :

مكّه ، اطراف حرم است و بكّه جاي خانه خدا ( كعبه ) است .

13 . معاوية بن عمّار : به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : در مكّه به نماز مي ايستم ، در حالي كه در برابر من زن نشسته است يا عبور مي كند . حضرت فرمود : اشكالي ندارد . مكّه را به اين جهت بكّه گفته اند كه در آن زنان و مردان به هم مي خورند ( و ازدحام پديد مي آيد ) .

14 . و بكّه ناميده شده است ، چون گردن كشان را هنگامي كه در آن سركشي كنند ، مي فشارد .

15 . امام كاظم ( عليه السلام ) در پاسخ برادرش علي بن جعفر كه پرسيد « چرا مكّه را بكّه مي گويند ؟ » فرمود : چون مردم يكديگر را در مسجدالحرام پيرامون كعبه با دستانشان هُل مي دهند .

چرايي نامگذاري مكه به « اُمّ القري » ؟

16 . امام علي ( عليه السلام ) در پاسخ مردي شامي كه پرسيد : « چرا مكّه را امّ القري ناميده اند ؟ » فرمود : زيرا زمين از زير آن گسترده شده است .

17 . مكّه امّ القري ناميده شد ، چون نخستين محل از زمين است كه خدا آن را آفريد ، به دليل گفته خداوند : « نخستين خانه اي كه براي مردم قرار داده شد ، خانه مباركي است كه در بكّه است » .

چرايي نامگذاري مكه به « باسّه » و « بسّاسه »

18 . مكه ، بسّاسه ناميده مي شود ، زيرا هنگامي كه در آن ستم مي كردند ، نابود و هلاكشان مي كرد .

19 . از معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) : نام هاي مكّه پنج است : امّ القري ، مكّه ، بكّه ،


117


بسّاسه [ يعني نابود كننده ] ، چون مردم وقتي در مكه ظلم مي كردند ، آنان را بيرون مي كرد و هلاك مي ساخت .

20 . در حديث مجاهد آمده است : « از نام هاي مكّه ، باسّه است » به آن ناميده شد ، چون هركس را كه در آن گناه كند له مي كند . ( 1 )

دليل ناميده شدن مكه به « ناسّه » يا « نسّاسه »

21 . عرب ، مكّه را ناسّه مي ناميد ؛ چون هركس در آن ستم مي كرد و يا حادثه اي پديد مي آورد ، از آن بيرون مي شد ، گويي كه مكه او را مي كشيد و بيرون مي راند .

22 . الناسّة والنسّاسة : مكّه هستند ، بدان ها ناميده شد ؛ زيرا آب در آنجا كم است يا چون هركس در آن ستم مي كرد او را بيرون مي راند و اخراج مي كرد . ( 2 )

علت نامگذاري مكه به « امّ رُحم »

23 . مكه ، امّ رُحم ناميده شد ؛ زيرا كه هرگاه افراد مجاور مكه مي شدند ، مورد رحمت قرار مي گرفتند .

24 . و از آن جمله ، حديث درباره مكّه است ؛ « امّ رحم است ؛ يعني اصل و ريشه رحمت است » . ( 3 )

چرايي نامگذاري خانه خدا به « كعبه »

25 . از حسن بن عبدالله ، از پدرانش ، از جدّ بزرگوارش حضرت حسن بن علي بن ابي طالب ( عليهم السلام ) : چند نفر يهودي محضر پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) رسيدند و از حضرتش درباره چيزهايي سؤال كرده و يكي از ايشان در ضمن سؤالاتي كه كردند ؛ پرسيد : چرا كعبه ، كعبه ناميده شده است ؟ نبي گرامي ( صلّي الله عليه وآله ) فرمودند : زيرا آن وسط دنيا است . ( 4 )

26 . از امام صادق روايت شده است كه از ايشان پرسيدند : چرا كعبه ، كعبه ناميده شد ؟

فرمود : كعبه را از آن جهت كعبه نام نهاده اند ، كه چهارگوش است .

علّت چهارگوش بودنش نيز آن است كه در مقابل « بيت المعمور » است ، كه آن هم چهارگوش است . بيت المعمور چهارگوش شده ، چون در برابر عرش است كه چهارگوش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . فيروزآبادي در قاموس المحيط مي نويسد : الباسّه والبسّاسه همان مكه شريف است .

2 . صاحب بن عبّاد در المحيط في اللغه گفته است : و « النسّاسه » از نام هاي مكّه است كه « ناسّه » هم گفته شده است و جوهري در صحاح مي نويسد : و به مكّه ، « ناسّه » گفته مي شود چون كم آب است و ابن منظور نيز اين سخن را گفته است .

3 . ابن منظور در لسان العرب آورده است : امّ رحم همان مكه است و « المرحومه » از نام هاي مدينه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي باشد .

4 . يعني از نظر شرف و هيأت مرتفع است و از حيث مشرق و مغرب در وسط زمين است .


118


است . عرش چهارگوش شده ، چون كلماتي كه اسلام بر آن ها استوار است ، چهار است : « سُبْحَانَ اللَّهِ » وَ« الْحَمْدُ لِلَّهِ » وَ« لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ » وَ« اللَّهُ أَكْبَرُ » . ( 1 )

27 . و در حديث قيله : « به خدا سوگند كعب تو پيوسته برافراشته است » . آن دعايي براي شرافت و برتري اوست و اصل معناي آن ، گره لوله ني است كه ميان دو گره ، كعب ناميده مي شود و هر چيزِ برافراشته و مرتفع ، كعب ناميده مي شود و نام گذاري كعبه براي بيت الحرام هم از آن گرفته شده و گفته شده : كعبه ناميده شده چون مانند مكعب چهارگوش است . ( 2 )

علت نامگذاري خانه خدا به « بيت الله الحرام » ؟

28 . حنان : به امام صادق ( عليه السلام ) گفتم : « چرا به خانه خدا « بيت الله الحرام » گويند » ؟

فرمود : چون كه بر مشركين حرام است ، وارد آن شوند ( 3 ) .

چرا كعبه را « بيت عتيق » ناميدند ؟

29 . ابو خديجه گويد به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : چرا كعبه را « بيت العتيق » ؛ ( خانه آزاد ) نام نهاده اند ؟ فرمود : خداي متعال از بهشت ، حجرالأسود را براي آدم فرود آورد . خانه كعبه دُرّي سفيد بود . خداوند آن را به آسمان بالا برد و پايه اش باقي ماند . آن ، در مقابل اين خانه است . هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي شوند كه هرگز دوباره به سوي آن باز نمي گردند . خداوند به ابراهيم و اسماعيل ( عليهما السلام ) فرمان داد كعبه را بر همان پايه ها بنا نهند و از آن رو « بيت عتيق » ناميده شد كه از غرق شدن رهايي يافت . ( 4 )

30 . ابوحمزه ثمالي گويد به امام باقر ( عليه السلام ) در مسجدالحرام گفتم : چرا خداوند اين خانه را عتيق ناميد ؟ فرمود : هيچ خانه اي نيست كه خدا بر روي زمين قرار داده ، مگر آن كه صاحب و ساكناني دارد ، جز اين خانه كه جز خداي متعال ، صاحبي ندارد و آزاد است و فرمود : خداوند آن را پيش از مردم آفريد ، سپس زمين را آفريد و آن را زير آن گسترد .

31 . ابان بن عثمان از كسي كه به او خبر داد از امام باقر ( عليه السلام ) پرسيدم : چرا كعبه را بيت العتيق ناميده اند ؟ فرمود : چون خانه اي است آزاد از مردم و هيچ كس مالك آن نيست .

32 . سعيد اعرج ، از حضرت امام صادق ( عليه السلام ) : كعبه را بيت العتيق ناميده اند ، چون از غرق آزاد و رها گشته و حرم نيز با آن رها شد و آب از آن بازداشته شد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمدتقي مجلسي ( رحمه الله ) گويد : ممكن است عرش در اينجا به معناي علم باشد ، بنابراين ، محاذات معنوي مي شود ، همانطور كه از گفته خداوند متعال معلوم مي شود كه مي فرمايد : « صار العرش تا اين كه مي فرمايد : اربع » ، چون كلمه « سبحان الله » دلالت بر صفات تنزيهيه جلاليه دارد ، و الحمدلله دلالت بر صفات جماليه مي كند ، چون دلالت مي كند بر اين كه تمام حمدها و ثناها مختص خداوند است ، پس دلالت مي كند بر اين كه همه كمالات براي اوست و اوست كه شايسته است با همه گونه عبادات پرستيده شود ، و دلالت بر تمام تكاليف مي كند و لفظ توحيد دلالت بر واجب الوجود بالذات مي كند ، و دلالت بر وحدت باري تعالي بلكه بر جميع صفات جلال و اكرام دارد .

و سزاوار است كه به هيچ نوع شركي به او شرك ورزيده نشود ؛ نه خفي و نه جلي و همچنين تكبير بر بلند مرتبه بودن خدا و عدم رسيدن عقل ها و فهم ها به او دلالت دارد پس معلوم مي شود تمامي علوم مندرج در تسبيح چهارگانه است ؛ بنابراين ، محاذات با عرش كه به معناي علم است ، بر همين مطلب دلالت دارد .

2 . صاحب بن عباد در المحيط في اللغه گفته است : و كعبه گفته مي شود چون بالاي آن چهارگوش است .

3 . و گفته شده است : دليل احترام آن و حرمت جنگ در ماه هاي حرام به خاطر آن است .

4 . و اين در طوفان نوح بود و آب به آن نزديك نشد ، همان گونه كه در گودال مرقد امام حسين ( عليه السلام ) چنين بود .


119


33 . ذَريح بن يزيد محاربي از امام صادق ( عليه السلام ) : خداوند در ماجراي نوح ، همه زمين را زير آب برد ، جز خانه خدا را . آن روز اين خانه « عتيق » نام نهاده شد ، چون آن روز از غرق شدن رها شد . به حضرت گفتم : آيا به آسمان رفت ؟ فرمود : نه ، آب به آن نرسيد و از آن بازداشته شد .

ميان حَجَر و در را از چه رو « حطيم » خوانده اند ؟

34 . معاوية بن عمّار : از امام صادق ( عليه السلام ) درباره حطيم پرسيدم .

فرمود : « ميان حجرالأسود و درِ كعبه است » .

پرسيدم : چرا به آن حطيم مي گويند ؟ فرمود : چون در آن جا مردم همديگر را فشار مي دهند .

35 . در حديث توبه كعب بن مالك : « در آن هنگام مردم شما را مي فشارند » ؛ يعني شما را هُل مي دهند و در فشار مي اندازند .

و از اينجا مكه « حطيم » ناميده شد كه ميان ركن و در مي باشد .

و گفته شده : مراد از حطيم ، همان سنگ بيرون آمده از خانه است ، به اين نام ناميده شده ؛ چون خانه خدا بالا آمده و آن سنگ به همان شكل رها شده .

و گفته شده : چون عرب ها هنگام طواف لباس هاي خود را روي آن مي گذاشتند و در مدت زماني روي هم انباشته مي شد .

چرا حج را « حج » خوانده اند ؟ ( 1 )

36 . ابان بن عثمان با يك واسطه از امام باقر ( عليه السلام ) روايت مي كند ، به آن حضرت عرض كردم : چرا به حج ، حج گفته شده ؟ فرمود : حج يعني رستگاري . گفته مي شود : فلاني حج كرد ، يعني رستگار شد .

علّت نام گذاري صفا و مروه به اين نام ؟

37 . عبد الحميدبن ابي الدّيلم از امام صادق ( عليه السلام ) :

صفا را به اين خاطر صفا خوانده اند كه : مصطفي و برگزيده آدم بود ، كه بر كوه صفا هبوط

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ( خداوند ) ، حجّ خانه خويش را بر شما واجب كرد ؛ خانه اي كه آن را قبله گاه مردم قرار داده است . حج گزاران همچون ازدحام چهار پايان ، به اين خانه وارد مي شوند و همچون روي آوردن كبوتران ( به آشيانه ) ، مشتاقانه به سوي آن مي شتابند . خداي سبحان ، حج را نشانه تواضع مردم در پيشگاه عظمتش و تسليم و پذيرش آنان نسبت به عزّت و شكوهش قرار داده است و از بندگان خويش ، شنواياني را برگزيده كه دعوت الهي را لبّيك گفته و سخن او را پذيرفته اند و در جايگاه هاي پيام آوران الهي ايستاده اند و ( با طواف خويش ) شبيه فرشتگاني شده اند كه بر گردِ عرش خدا در طواف اند . كساني كه در تجارت خانه خداپرستي ، سود فراوان به دست مي آورند و در آن ( هنگام ) به سوي ميعادگاهِ بخشايشِ الهي مي شتابند . خداوند متعال ، حج را پرچم افراشته اسلام و پناه گاه امنِ پناه جويان قرار داده است . حقّش را واجب و حجتش را لازم كرده است و درآمدن بر آن را بر شما ثابت كرده است و فرموده : « و براي خداست بر مردم كه هركس راهي دارد ، آهنگ خانه اش را كند و هر كس كفر ورزد ( به خدا زياني نزند ) كه خداوند از جهانيان بي نياز است » .


120


كرد . لذا از اسم آدم ( يعني از كلمه مصطفي ) نامي و اسمي براي كوه برگرفته شد ( 1 ) و دليل بر اين كه آدم مصطفي است ، آيه شريفه : {  إِنَّ اللهَ اصْطَفَي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَي الْعَالَمِينَ } ( 2 ) مي باشد و چون حوّا بر كوه مروه فرود آمد ، اين كوه را به اين نام خواندند ؛ چه آن كه مرأه ( زن ) كه حوّا باشد ، بر آن نازل گرديد . پس براي كوه نامي از اسم مرأه اتخاذ گرديد .

از چه رو هشتم ذي حجه را « ترويه » گويند ؟

38 . عبيدالله بن علي حلبي گويد از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : چرا به روز ترويه ( 3 ) ، « ترويه » مي گويند ؟ فرمود : چون در عرفات ، آب نبود و حجّاج براي نوشيدن آب ، آن را از مكّه مي آوردند و به همديگر مي گفتند : « آب برداشتيد ؟ آب برداشتيد ؟ » از اين رو ، آن روز ، روز ترويه نام گرفت .

خانه كعبه دُرّي سفيد بود . خداوند آن را به آسمان بالا برد و پايه اش باقي ماند . آن ، در مقابل اين خانه است . هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن مي شوند كه هرگز دوباره به سوي آن باز نمي گردند

39 . معاوية بن عمار از امام صادق ( عليه السلام ) : روز ترويه را ، ترويه ناميدند ، چون جبرئيل در چنين روزي ، نزد حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آمد و گفت : « اي ابراهيم ، براي خود و خانواده ات آب بردار » و ميان مكّه و عرفات آبي نبود . آنگاه به موقفِ عرفات رفت و به ابراهيم ( عليه السلام ) گفت : « اعتراف كن و با عبادات خويش آشنا شو » . از اين رو آن روز ، « عرفه » ناميده شد . سپس به او گفت : به مشعر نزديك شو ، به اين جهت نام آن جا « مزدلفه » ( 4 ) شد .

40 . و در حديث ابن عمر است كه : روز ترويه تلبيه حج مي گفت و آن ، روز هشتم ذي حجه است . ترويه ناميده شد ، چون مردم از آن براي ادامه راه ، آب برمي داشتند ؛ يعني آب مي خوردند و به ديگران آب مي دادند .

منا را چرا « منا » خواندند ؟

41 . از معاوية بن عمّار ، از امام صادق ( عليه السلام ) كه گويد آن حضرت فرمودند :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مرحوم مجلسيِ پدر مي فرمايد : قطع ، يعني جدا گشت و مناسبت ميان صفا و مصطفي روشن است ولي مناسبت ميان مروه و مرأة ممكن است از جهت تلفظ باشد و يا آن كه مروه همان مرأه بوده كه همزه آن به واو تبديل شده است ، ولي احتمال اول بهتر است و مروه در لغت به سنگ سفيد براق مي گويند .

2 . آل عمران : 33 ، « خداوند ، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد . »

3 . روز هشتم ذي حجّه ، به معناي سيراب شدن ، آب برداشتن .

( 4 ) محلّ نزديك شدن .


121


جبرئيل ( عليه السلام ) در اين سرزمين نزد حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) آمد و به آن جناب عرض كرد : اي ابراهيم ، تمنّا و آرزو كن . پس مردم آن سرزمين را منا ناميدند .

42 . امام رضا ( عليه السلام ) به محمّد بن سنان نوشت : علّت آن كه به منا ، منا گفته شد ، اين است كه جبرئيل در آن جا به ابراهيم ( عليه السلام ) گفت : هرچه مي خواهي از خداوند تمنّا كن . حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) هم در دل خود از خدا خواست كه به جاي فرزندش اسماعيل ( عليه السلام ) ، قوچي به عنوان فديه قرار داده شود و خداوند متعال دستور دهد كه آن را سر ببرد ، خداوند هم خواسته او را داد .

43 . منا در مكه است . . . به اين نام ناميده شده ، به دليل خون هايي كه در آن ريخته مي شود .

ثعلب گويد : اين از گفتار عرب هاست ؛ خداوند مرگ را بر آن ها قرار داد ؛ يعني مقدرشان كرد ، چون قرباني در آنجا نحر مي شود . . . ابن شميل گويد : منا ناميده شده ، چون ميش در آن قرباني شد .

و ابن عيينه گويد : از منايا گرفته شده ، به معناي آرزوها .

44 . ابن عباس گويد : زيرا جبرئيل ( عليه السلام ) هنگامي كه خواست آدم ( عليه السلام ) را رها كند ، به او گفت : آرزويي كن .

آدم گفت : آرزوي بهشت مي كنم . پس منا ناميده شد به خاطر آرزو كردن آدم .

45 . مناي مكه به اين نام خوانده شد ، چون گنجايش و وسعت بسياري براي مردم دارد ، و گفته شده : به اين دليل كه براي قرباني ها در نظر گرفته شده است .

دليل نامگذاري عرفات به اين نام ؟

46 . معاوية بن عمّار گويد از امام صادق ( عليه السلام ) درباره علت نامگذاري عرفات پرسيدم : فرمود : جبرئيل ( عليه السلام ) ، حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) را در روز عرفه بيرون آورد . چون ظهر شد ، به وي گفت : اي ابراهيم ، به گناهت اعتراف كن و عبادت هايت را بشناس . از اين رو به « عرفات » نامگذاري شد ، چون كه جبرئيل گفت : اعتراف كن ، او هم اعتراف كرد .

47 . عبدالحميدبن ابي ديلم در حديثي طولاني از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود : . . . سپس او ( آدم ) را از منا به عرفات برد و بر مكان اعتراف ( عرفات ) اقامت داد و گفت : چون خورشيد غروب كند ، هفت بار به گناه خود اقرار كن و هفت بار از خدا بخواه كه بيامرزد و


122


توبه ات بپذيرد . آدم چنان كرد و از اين رو آن جا به مُعَرّف نام نهاده شد .

48 . « عرفات » ناميده شد ، چون آدم و حوّا در آنجا يكديگر را شناختند .

يا به دليل گفته جبرئيل به حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) هنگامي كه مناسك را به او مي آموخت : آيا شناختي ؟

گفت : شناختم .

يا به دليل مقدس بودن و بزرگ بودنش ، گويا پاكيزه گردانده شده است .

49 . عبدالحميدبن ابي ديلم از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود : . . . سپس آدم را به عرفات برد ( 1 ) و او را بر عرفه وا داشت و به او فرمود : هرگاه خورشيد غروب كرد ، هفت مرتبه به گناهت اعتراف كن ، آدم چنين كرد ، به اين دليل عرفه ناميده شد ، چون آدم ( عليه السلام ) در آنجا به گناهش اعتراف كرد ، سپس اين كار در فرزندان آدم سنت قرار داده شد كه به گناهانشان اعتراف كنند مانند پدرشان ، و از خداي عزّ وجلّ طلب بخشش كنند مانند پدرشان آدم ( عليه السلام ) .

چرا خَيف را بدين نام خواندند ؟ ( 2 )

50 . معاوية بن عمّار گويد : محضر مبارك حضرت صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : براي چه خيف را خيف ناميده اند ؟

فرمودند : به خاطر آن خَيف ناميدند كه از وادي ، بالاتر واقع شده و هر مكاني كه از وادي مرتفع باشد ، خَيف خوانده مي شود .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منظور جبرئيل است كه با آدم ( عليه السلام ) رفت .

2 . مكاني است كه مسجد در آن قرار دارد . ابن اثير در نهايه مي نويسد : خيف ، هر جاي بلندي است كه از مجراي سيل بالاتر و از سنگ هاي كوه به كنار است و مسجد منا ، مسجد خَيف ناميده مي شود ؛ زيرا در دامنه كوه آن است .


123


چرا مشعر الحرام را « مزدلفه » نام نهادند ؟

51 . معاوية بن عمّار ، از حضرت صادق ( عليه السلام ) ، در حديث ابراهيم ( عليه السلام ) نقل مي كند : هنگامي كه جبرئيل ( عليه السلام ) به موقف ( عرفات ) رسيد ، در آن اقامه كرد تا خورشيد غروب نمود ، سپس ابراهيم ( عليه السلام ) را از آن جا بيرون برد و به او گفت : اي ابراهيم ، كوچ كن به سوي مشعرالحرام . پس مشعرالحرام را « مزدلفه » خواندند .

52 . معاوية بن عمّار ، از حضرت صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

مزدلفه را به اين خاطر مزدلفه ناميدند كه حاجي ها از عرفات به سويش كوچ مي كنند .

53 . مزدلفه مكاني است ميان عرفات و منا ؛ زيرا تقرّب جسته مي شود در آنجا به خداوند ، يا به دليل نزديكي مردم به منا پس از بازگشت ، يا براي اين كه مردم نصف شب به آنجا مي آيند ؛ يا به اين دليل كه آنجا زميني هموار و محل زباله است و اين به معنا نزديكتر است .

چرايي نامگذاري مزدلفه به « جمعاً » ؟

54 . عبدالحميد بن ابي الديلم ، از حضرت صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود :

مزدلفه را به اين جهت « جمع » خوانده اند كه آدم ( عليه السلام ) در آن ، نماز مغرب و عشا را جمع خواند .

55 . شيخ صدوق ( رحمه الله ) گويد : مرحوم پدرم در نامه اش به من نوشت : مزدلفه را به خاطر اين جمع گفته اند كه در آن نماز مغرب و عشا را با يك اذان و دو اقامه مي خوانند .

56 . همچنين گفته شده : مزدلفه را جمع گويند ، به دليل اجتماع مردم در آن جا .

57 . جمع ، عَلَم است براي مزدلفه . به اين نام خوانده شد ، چون آدم و حوا در آن جمع شدند .

58 . عبدالحميدبن ابي ديلم از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كند كه فرمود : . . . سپس به آنجا رسيد ( 1 ) و تا يك سوم شب آنجا ماند . پس ميان نماز مغرب و عشا جمع كرد . به همين دليل جمع ناميده شد . چون آدم ميان دو نماز جمع كرد . بنابراين ، وقت نماز عشا در اين مكان ، يك سوم از شب گذشته ، است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . منظور جبرئيل است كه به آدم رسيد .


124


حج اكبر چيست و از چه رو به اين نام خوانده شد ؟

59 . حفص بن غياث نخعي القاضي گويد : از حضرت صادق ( عليه السلام ) در باره فرموده حق تعالي كه مي فرمايد : { وَأَذَانٌ مِنْ اللهِ وَرَسُولِهِ إِلَي النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الاَْكْبَرِ . . . } پرسيدم ؟ حضرت فرمود : اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) فرمودند : من « اَذان » ( 1 ) در ميان مردم هستم . گفتم : معناي « حج اكبر » چيست ؟ فرمود : به اين دليل اكبر ناميده شد كه مسلمانان و مشركان در آن سال با هم حج كردند و بعد از آن ، مشركان ، ديگر حج به جا نياوردند .

چرا طائف را « طائف » خوانده اند ؟

60 . ابراهيم بن مهزيار ، از برادرش نقل كرده كه حضرت موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) درباره « طائف » فرمودند : « آيا مي داني براي چه طائف را طائف ناميده اند ؟ »

راوي مي گويد : عرض كردم : خير .

فرمودند : حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) به درگاه پروردگارش ناليد و دعا كرد كه حق جلّ و علا از تمام ميوه ها به اهل او روزي كند . پس خداي متعال قطعه زميني را از اردن جدا كرد و آن زمين جلو آمد تا به بيت رسيد و دور آن ، هفت بار طواف كرد ، سپس حق تعالي آن را در جايش مستقرّ و آرام كرد و از اين جهت كه دور بيت طواف كرده به آن طائف گفته شد .

61 . احمد بن محمّد از امام رضا ( عليه السلام ) نقل كرده كه آن حضرت پرسيد : آيا مي داني چرا طائف ، طائف ناميده شد ؟

عرض كردم : خير .

فرمودند : براي اين كه وقتي حضرت ابراهيم خدا را خواند كه از تمام ميوه ها به اهلش روزي كند ، حق تعالي به قطعه اي از اراضي اردن فرمان داد و آن زمين ميوه هايش را حركت داد تا به بيت رسيدند . پس دور بيت طواف نمودند . آنگاه باري تعالي به آنها امر فرمود به همين مكان فعلي ، كه موسوم به طائف است ، برگردد و به جهت طوافي كه پيرامون بيت نموده ، به آن « طائف » گفتند .

دليل خوانده شدن « ابطح » به اين نام ؟

62 . عبدالحميدبن ابي الديلم ، از حضرت صادق ( عليه السلام ) نقل كرده : ابطح را به اين خاطر ابطح ناميدند ، كه جناب آدم ( عليه السلام ) امر شد خود را در سنگلاخ و قسمت پست وادي جمع ، به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يعني همان مؤذني است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) او را در پي ابوبكر فرستاد و سوره برائت را گرفت و ابوبكر بازگشت و پرسيد : آيا چيزي درباره وحي شده است ؟ و پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خدايم فرمان داده كه از جانب من جز خودم يا مردي از من ابلاغ نكند .


125


روي زمين افكند ، ( 1 ) حضرتش چنين كرد تا صبح طالع شد . پس از آن ، به وي امر گرديد بالاي كوه اين وادي رود . پس چنين كرد . آنگاه مأمور شد بعد از طلوع آفتاب به گناهش اعتراف كند . پس اعتراف كرد ( 2 ) در اين هنگام حق تعالي از آسمان آتشي فرستاد و آن آتش قرباني او را گرفت و بدين ترتيب توبه اش پذيرفته شد .

علت خوانده شدن مسجد « فضيخ » به اين نام ؟ ( 3 )

63 . ابوبصير ليث مرادي گويد : محضر مبارك حضرت صادق ( عليه السلام ) عرض كردم : چرا مسجد فضيخ را به اين نام خواندند ؟

فرمود : درخت خرما را فضيخ گويند و چون در اين مسجد درخت خرما بوده ، آن را « فضيخ » خوانده اند . ( 4 )

تلبيه از چه رو به اين نام خوانده شد ؟

64 . ابان از كسي روايت مي كند كه از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : چرا به لبّيك گويي ، « تلبيه » مي گويند ؟ فرمود : اين اجابت است . موسي ( عليه السلام ) به پروردگارش چنين پاسخ داد .

65 . و تلبيه اجابت ناميده شد ؛ زيرا موسي ( عليه السلام ) پروردگارش را اجابت كرد و گفت : لَبَّيك .

دليل به پا كردن كعبه ؟

66 . ابوبصير ليث مرادي از امام صادق ( عليه السلام )  نقل كرده : تا زماني كه كعبه برپاست ، دين نيز برپا و استوار است .

بناي كعبه براي چيست ؟

67 . عبدالله بن سنان از امام صادق ( عليه السلام )  نقل كرده كه فرمود : اگر مردم حج را ترك كنند ، بر رهبر واجب است كه مردم را ؛ چه بخواهند و چه نخواهند ، به حج وادار كند ؛ چرا كه اين خانه ، براي حج قرار داده شده است .

از چه رو بيت الله در وسط زمين است ؟

68 . محمّد بن سنان گويد : حضرت رضا ( عليه السلام ) در جواب مسائلي كه از آن جناب سؤال

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . در متن عربي « انبطاح » آمده و شايد منظور مطلق دراز كشيدن براي خواب و نه لزوماً بر چهره باشد و احتمال هم دارد كه اين خوابيدن بر صورت ، در آيين او مكروه نبوده است . و گفته شده كه آن كنايه از استقرار بر زمين براي دعا و نه خواب است و گفته اند كنايه از ركوع و سجود طولاني در نماز است .

2 . در محاسن افزوده است : و آن را اعتراف قرار داد تا سنتي ميان فرزندانش باشد و از اين رو قرباني آورد .

3 . طريحي در مجمع البحرين گفته است : آن ، مسجدي از مساجد مدينه است كه روايت شده خورشيد در آن براي اميرمؤمنان بازگشت .

4 . مجلسي مي فرمايد : مشهورتر در وجه نامگذاري آن است كه « فضح » يعني شكستن و فضيح شرابي است كه از خرماي نرسيده و شكسته تهيه مي شود و در جاهليت ، در نزديكي هاي اين مسجد شراب مي ساختند . از همين رو مسجد را بدين نام خواندند . اما فضيح به معناي نخل در كتب لغت ما موجود نيست و بعيد نيست كه نام نخل مخصوصي در آنجا بوده است و متن كافي اين احتمال را تأييد مي كند كه آورده است : به دليل نخلي ، فضيح ناميده شد .


126


كرده بودم ، مرقوم فرمودند :

علّت قرار گرفتن بيت الله در وسط كره زمين ، آن است كه وسط زمين نقطه اي بود كه از زير آن زمين كشيده شده و هر بادي در دنيا از آن جا ميوزد . سپس در مقام توضيح فرمودند :

زمين از زير ركن شامي ، اوّلين بقعه اي بود كه در زمين قرار داده شد ، خارج گرديد ، چه آن كه ركن شامي وسط زمين است و بدين ترتيب اهل مشرق و مغرب در انجام فريضه حج با هم مساوي هستند .

چرا سزاوار نيست پيرامون مكه درهاي متعدد قرار داده شود ؟

69 . عبيدالله بن علي حلبي گويد : از حضرت صادق ( عليه السلام ) در باره آيه شريفه : { . . . سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ . . . } ( 1 ) پرسيدم ؟

حضرت فرمود : سزاوار نيست كه براي خانه هاي مكه در قرار دهند ؛ زيرا حجّاج مي توانند در خانه هاي اهالي مكّه فرود آيند تا وقتي كه از انجام مراسم فارغ شوند و اوّلين كسي كه براي خانه هاي مكّه در قرار داد معاويه بود .

70 . حفص بن بختري از امام صادق ( عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود : شايسته نيست اهل مكه براي خانه هاي خود درهاي متعدد بگذارند ؛ زيرا حاجيان با صاحبان خانه در حياط خانه فرود مي آيند تا حجشان تمام شود .

پي نوشت ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حج : 25 ، « اهل آن شهر ( مكه ) و باديه نشينان يكسان اند »



| شناسه مطلب: 83430