مشربه امّ
ابراهیم یا مسکن دوم پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم )
97 میقات حج - سال چهاردهم - شماره پنجاه و چهارم - زمستان 1384 اماکن و آثار 98 مشربه امّ ابراهیم یا مسکن دوم پیامبر خدا ( صلّی الله علیه وآله ) محمد صادق نجمی از مکان های مهم زیارتی و از بقاع متبرکه در مدینه منوره ، « مشربه ا
97 |
ميقات حج - سال چهاردهم - شماره پنجاه و چهارم - زمستان 1384
اماكن و آثار
98 |
مشربه امّ ابراهيم يا مسكن دوم پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله )
محمد صادق نجمي
از مكان هاي مهم زيارتي و از بقاع متبركه در مدينه منوره ، « مشربه امّ ابراهيم » است . پيشوايان و ائمه ( عليهم السلام ) به زيارت آن توصيه و تأكيد كرده اند و همه مسلمانان در گذشته و در طول تاريخ ، اين مكان مقدس را با اهميت تلقّي كرده و مدينه شناسان در معرفي آن مطالبي نوشته اند .
ولي پس از تسلّط وهابيان بر حجاز ، مشربه امّ ابراهيم نيز مانند حرم ائمه و ساير بقاع متبرّكه ، منهدم گرديد و پيرامون آن را با بلوك هاي سيماني ديوار كشيده ، درِ آهني گذاشتند تا مانع ورود زائران شوند و امروزه آن را به گورستان تبديل كرده اند و ديگر اثري از مشربه و محلّ مسكن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مسجد آن ديده نمي شود و اين اثر مهم اسلامي ، مانند آثار مذهبي فراوان ديگر در مكه و مدينه ، به فراموشي سپرده شده و كمتر مسلماني است كه از وجود اين اثر تاريخي ـ مذهبيِ مهم ، آگاه شود و شنيدن نام مشربه براي وي تازگي نداشته باشد .
اكنون در اين مقاله ، تا آنجا كه فرصت اجازه مي دهد ، مطالبي در شناساندن و بيان اهميت و تاريخ مشربه امّ ابراهيم ، كه بخشي از تاريخ زندگي پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) نيز مي باشد ، در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي دهيم :
1 ـ مشربه در لغت 2 ـ مشربه چگونه به تملّك پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در آمد . 3 ـ مشربه در گفتار و توصيه ائمه ( عليهم السلام ) 4 ـ امّ ابراهيم كيست ؟ 5 ـ ابراهيم دردانه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) 6 ـ انتقال ماريه به مشربه 7 ـ تبديل مشربه به مسجد و گورستان 8 ـ مشربه يا مقبره مادر حضرت رضا ( عليه السلام )
99 |
* مشربه در لغت :
فيروز آبادي مي نويسد : مشربه ( به فتح و ضم راء ) به زمين نرمي گفته مي شود كه هميشه سر سبز است .
و همچنين به معناي غرفه و محلّ مرتفع و به صفّه و سكّو نيز گفته مي شود . ( 1 )
احمد عباسي ، مدينه شناس معروف مي نويسد : مشربه به معناي غرفه است و به مناسبت وجود غرفه امّ ابراهيم در داخل نخلستان ، به مجموع اين باغ « مشربه » گفته اند . ( 2 )
سمهودي مي نويسد : مشربه ، محلّ مرتفعي بوده در داخل باغ خرماي متعلق به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و مي افزايد : اين معنا مي تواند مناسب ترين معنا در نامگذاري مشربه امّ ابراهيم ، كه غرفه آن ، در نقطه مرتفع قرار داشت باشد . ( 3 )
گفتني است ، همانگونه كه سمهودي گفته است ، در اين نقطه كه از صخره ها و تخته سنگ هاي طبيعي بهوجود آمده ( و امروز هم مشهود است ) چون از سطح نخلستان مرتفع و از جريان آب و نفوذ رطوبت در امن بود ، غرفه و اتاقي و بعدها مسجدي بنا گرديد .
مشربه چيست ؟
مشربه ، در لغت به هر معنا آمده باشد ، آنگونه كه از گفتار سمهودي به دست مي آيد ، « مشربه امّ ابراهيم » در ميان مردم به باغ خرمايي اطلاق شده كه در خارج از شهر مدينه بوده و به رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) تعلّق داشته است و در نقطه مرتفعي از اين باغ ، غرفه اي بوده كه پيامبر آن را براي زندگي كنيز خود « ماريه قبطيه » اختصاص داد و او را به اين محل منتقل كرد و ابراهيم ، فرزند آن حضرت در همين محل از ماريه متولد شد و از دنيا رفت . ماريه ، پس از رسول خدا نيز تا پايان عمرش در مشربه به زندگي اش ادامه داد و در همان غرفه از دنيا رفت .
موقعيت مشربه امّ ابراهيم
مشربه امّ ابراهيم در منطقه عوالي مدينه منوره و در شمال مسجد بني قريظه واقع شده كه در گذشته به اين منطقه عاليه ، « نُسخ » ( بضم سين ) گفته مي شد و محل زندگي قبيله « بني الحارث » ابن « خزرج » بود و ابو بكر هم در اين منطقه خانه اي داشت كه يكي از همسرانش بنام « حبيبه » دختر « خارجه » در آن خانه زندگي مي كرد و ابوبكر در همين خانه بود كه از رحلت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . القاموس المحيط ، ماده « شرب » .
2 . عمدة الاخبار في مدينة المختار ، ص173
3 . وفاء الوفا ، ج3 ، ص826
100 |
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آگاه شد و خود را به سرعت به مدينه رسانيد .
مشربه امّ ابراهيم ، پس از احداث بيمارستان « الزهرا » و « مستشفي الوطني » در ميان اين دو بيمارستان قرار گرفت و فاصله آن با « مستشفي الزهرا » ، در خيابان علي بن ابي طالب ، حدود 500 متر مي باشد .
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چگونه مالك اين نخلستان شد ؟
اين باغ پيش تر از آنِ شخصي يهودي ، به نام « مخيريق » بود و با وصيت او ، به رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) منتقل شد . اين واقعه و رخداد چنين بوده است مخيريق ، ( 1 ) كه از يهوديان بني نضير مدينه و از عالمان و ثروتمندان آن ها بود ، به هنگام جنگ اُحد ، اقوام و عشيره خويش را جمع كرد و به آنان گفت : اي يهوديان ! شما مي دانيد كه محمد همان پيامبري است كه ما و پدرانمان در انتظار ظهورش به سر مي برديم و اكنون نصرت و ياري او برهمه واجب است . پس به پا خيزيد و از وي در مقابل دشمنانش دفاع كنيد . گفتند : امروز يوم سبت و شنبه است ( كه به عقيده آن ها در اين روز جنگ جايز نبود ) . مخيريق در پاسخ آنان گفت : واي بر شما ! ديگر سبتي نيست و دين يهود با آمدن پيامبر اسلام منسوخ گرديد . او وقتي ديد دعوت و موعظه اش در هم كيشانش مؤثر واقع نمي شود ، خود آماده جنگ با مشركان مكه شد و به هنگام حركت به اُحد اينگونه وصيت كرد كه : « اِن اُصِبتُ فما لي لمحمّد يصنع فيه ما شاء » ؛ « اگر من در اين جنگ كشته شدم همه ثروتم از آنِ محمد است و هر گونه صلاح بداند تصرّف خواهد كرد . » او سرانجام در جنگ اُحد به شهادت رسيد و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پس از شهادتش فرمود : « مُخَيرِيق خَيرُ يَهُود » . ( 2 )
بدينگونه ، املاك و باغ هاي « مخيريق » كه هفت قطعه و از جمله مشربه امّ ابراهيم بود ، در اختيار رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گرفت و آن حضرت اين باغ ها و نخلستان ها را ، كه در تاريخ به عنوان « حوائط ( 3 ) سبعه » معروف شده است ( 4 ) ، از سال سوم هجرت متصرّف گرديد و همين حوائط بود كه پس از رحلت آن حضرت ، همراه با فدك ـ كه مورد ادعاي حضرت زهرا ( عليها السلام ) و مورد انكار خليفه اول بود ـ در اختيار دختر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار گرفت . البته فدك به جهت اهميتي كه داشت ، بيش از حوائط هفتگانه مورد توجه بود و از آن ، بيشتر سخن به ميان آمده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بضم اول و فتح ثاني به صيغه تصغير .
2 . سهيلي ، الروض الأُنُف ، ج5 ، ص12 ؛ وفاء الوفا ، ج3 ، ص988
3 . حوائط ، جمع حائط ، باغ خرما ، مختار الصحاح .
4 . اين حوائط به ميثم ، صائقه ، حسني ، برقه ، عوّاف ، كلاء و مشربة ناميده شده اند .
101 |
مشربه امّ ابراهيم در گفتار ائمه ( عليهم السلام )
به طوري كه پيش تر اشاره شد ، ائمه هدي ( عليهم السلام ) به زيارت مشربه امّ ابراهيم بسيار اهتمام داشتند و آن را پس از مسجد قبا ، مهم ترين مكان زيارتي و حتي مقدم بر زيارت شهداي اُحُد و قبر عموي پيامبر ( حمزه سيد الشهدا ) مي دانستند . و شيعيان خود را به اهميت اين جايگاه مقدّس متوجّه ساخته اند و ما در اين راستا به نقل چند روايت بسنده مي كنيم :
1 . معاوية بن عمّار مي گويد : امام صادق ( عليه السلام ) خطاب به من فرمود :
« لاَ تَدَعْ إِتْيَانَ الْمَشَاهِدِ كُلِّهَا مَسْجِدِ قُبَاءَ فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِي أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْم وَمَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ وَمَسْجِدِ الْفَضِيخِ وَقُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَمَسْجِدِ الاَْحْزَابِ وَهُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ » . ( 1 )
« رفتن به مشاهد مدينه را ترك مكن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا ، كه اساس آن از نخستين روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهيم و . . . »
2 . عقبة بن خالد گويد از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيدم : ما مساجدي را كه پيرامون مدينه هستند ، زيارت مي كنيم ، از كدامين مسجد آغاز كنيم بهتر است ؟ فرمود :
« اِبْدَأْ بِقُبَا فَصَلِّ فِيهِ وَأَكْثِرْ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَسْجِد صَلَّي فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) فِي هَذِهِ الْعَرْصَةِ ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ فِيهَا وَهِيَ مَسْكَنُ رَسُولِ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَمُصَلاَّهُ » . ( 2 )
« از مسجد قبا آغاز كن و در آن زياد نماز بخوان ؛ زيرا آن نخستين مسجد در اين منطقه است كه رسول خدا در آنجا نماز خواند . پس از آن ، به مشربه امّ ابراهيم برو و در آنجا نماز بگزار ؛ زيرا آنجا مسكن دوم پيامبر خدا و محل نماز او است . »
3 . صفوان بن يَحْيي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود :
« هَلْ أَتَيْتُمْ مَسْجِدَ قُبَا أَوْ مَسْجِدَ الْفَضِيخِ أَوْ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ ؟ فَقُلْتُ : نَعَمْ . فَقَالَ : أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ آثَارِ رَسُولِ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) شَيْءٌ إِلاَّ وَقَدْ غُيِّرَ غَيْرُ هَذَا » . ( 3 )
« آيا به مسجد قبا يا مسجد فضيخ و يا مشربه امّ ابراهيم رفته ايد ؟ عرض كردم : آري . فرمود : از آثار رسول الله چيزي نمانده جز اين كه آن را تغيير داده اند ، مگر اين ها . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الكافي ، ج4 ، ص560 ، كتاب الحج باب اتيان المشاهد و قبور الشهدا .
2 . همان .
3 . وسائل الشيعه ، ج14 ، ص355 ، باب استحباب إتيان المشاهد كلها .
102 |
امّ ابراهيم كيست ؟
از اين روايات برداشت مي شود كه ائمه ( عليهم السلام ) توصيه و تأكيد بر زيارت مشربه امّ ابراهيم داشتند و آن را به عنوان مسكن و مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) شناسانده اند . از آنجاكه لازمه مسكن و مصلاّ بودن مشربه حضور ممتد و نوعي تردّد دائمي را ايجاب مي كند و با زندگي ماريه و جناب ابراهيم ، فرزند پيامبر ارتباط و پيوند دارد ، لازم است شرح حال اين مادر گرامي و فرزند گران قدرش ، جناب ابراهيم را در اختيار خوانندگان ارجمند قرار دهيم تا مسكن و مصلا بودن مشربه ، كه امام صادق ( عليه السلام ) آن را عنوان كرده است ، بيشتر و بهتر روشن شود .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ذي قعده سال ششم هجرت ، پس از مراجعت از حديبيّه ، نامه هايي به برخي از سلاطين و سران كشورهاي مختلف فرستاد و آن ها را به توحيد خداوند و پذيرش اسلام فرا خواند ؛ از جمله نامه اي بهوسيله يكي از اصحابش ، به نام « حاطب بن ابي بلتعه » به « مقوقس » پادشاه اسكندريه فرستاد و در اين نامه او را به قبول اسلام دعوت فرمود .
مقوقس گرچه اسلام نپذيرفت ، ليكن احترام و ادب كامل نسبت به نامه پيامبر خدا و پيك آن حضرت را مراعات كرد و هنگام دريافت نامه گفت : از اين پيام عطر خير و نيكي استشمام مي شود . آنگاه فرمان داد آن نامه در صندوقي از عاج حفظ شود و به همراه پاسخ اين نامه
103 |
هدايايي ( 1 ) براي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرستاد و از جمله اين هدايا كنيزي بود به نام « ماريه ، دختر شمعون » و كنيز ديگر به نام « سيرين » خواهر او . ( 2 )
پس از ورود اين دو خواهر به شهر رسول الله ( مدينه ) ، آنها را به بانويي به نام امّ سليم تحويل داد و در خانه او به ديدارشان رفت و آن ها را به اسلام دعوت كرد و هر دو خواهر ، كه از آگاهي بالايي نسبت به مذهب و عقيده خود برخوردار بودند ، در همان خانه اسلام را پذيرفتند و در تاريخ ، از بانوان با فضيلت و متعهّد صدر اسلام به حساب مي آيند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) سيرين را به حسّان بن ثابت ، شاعر خويش هديه كرد و حسان از وي داراي فرزندي به نام عبدالرحمان شد وماريه را براي خود نگهداشت و از وي داراي فرزندي به نام ابراهيم شد . بنابراين ، زندگي ماريه با پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از اواخر سال ششم و يا اوايل سال هفتم تا رحلت آن بزرگوار به مدت تقريبي پنج سال ادامه داشت .
فوت ماريه : ابن كثير از واقدي نقل مي كند كه ماريه در محرم سال پانزده هجرت ، در دوران خلافت عمربن خطاب از دنيا رفت و عمر بر پيكر او نماز خواند و در بقيع ، در كنار قبر فرزندش ابراهيم به خاك سپرده شد . ( 3 )
محبت شديد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به ماريه
از آنجا كه ماريه بزرگ شده در محيط اجتماعي اسكندريه ، متمدن ترين كشور آن روز و تربيت يافته دربار مقوقس و داراي جمال ظاهري و كمال معنوي و اخلاقي بود و نسبت به رسول خدا ادب و احترام فوق العاده داشت و از يك كشور بيگانه آمده بود و مانند ميهمان در خدمت رسول خدا بود ، لذا از آغاز ورود به مدينه ، مهر و محبت رسول خدا را به سوي خود جلب كرد و از عطوفت و لطف خاص آن حضرت برخوردار شد ؛ به طوري كه موجب حساسيت و حسادت بعضي از همسران آن حضرت گرديد و اين در حالي بود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با هر يك از همسرانش داراي عادلانه ترين رفتار و نرم ترين مماشات بود و در تأمين حقوق و خواسته هاي هر يك از آنان كمال مراقبت را داشت تا كوچكترين رنجش و ناراحتي در آنان بهوجود نيايد ، ولي به هر حال ، اين محبت و احترام و اظهار علاقه از سوي پيامبر نسبت به ماريه در زندگي آن حضرت بي تأثير نبود و موجب مسائلي گرديد كه به توضيح آن ها خواهيم پرداخت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . متن نامه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و پاسخ آن از سوي مقوقس و معرفي هداياي او در مكاتيب الرسول ، ج2 ، ص217 و 423 آمده است .
2 . البداية و النهايه ، ج4 ، ص272 ؛ سيره حلبيه ، ج3 ، ص282 ؛ تاريخ ذيني دحلان ، ج3 ، ص71 ؛ تاريخ الخميس ج2 ، ص182
3 . البداية والنهايه ، ج5 ، ص305
104 |
چرا ماريه به مشربه منتقل شد ؟
پيش از آن كه شرح حال ابراهيم ، فرزند رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) را مطرح كنيم ، لازم است به اين پرسش پاسخ دهيم كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) چرا و به چه انگيزه اي كنيز مورد علاقه خود ، ماريه را از همسايگي بانوان و همسرانش جدا كرد و او را از زندگي در داخل مدينه و قرب جوار خويش و از كنار مسجدش محروم ساخت و در محلي دور از مسجد النبي و در خارج مدينه ، در ميان نخلستان و محيط زندگي مردماني كه داراي روحيه و فرهنگ اعراب باديه نشين بودند ، جاي داد كه اين نوع زندگي هم براي كنيز تازه وارد سخت بود و هم تحمّل اين دوري براي خودِ آن حضرت ، با علاقه زيادي كه نسبت به ماريه و پس از آن ، نسبت به فرزندش ابراهيم داشت مشكل و ناگوار بود .
رفتن به مشاهد مدينه را ترك مكن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا ، كه اساس آن از نخستين روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهيم و . . . گذشته از اين كه ، اين اقدام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي توانست بهانه و دست آويزي براي منافقان باشد كه پيوسته در صدد گرفتن ايراد و اشكال و نيز خدشه وارد كردن نسبت به شخصيت پيامبر اسلام بودند و راهي بود از سوي دشمنان براي ايجاد تزلزل در دل مسلمانان ضعيف الايمان .
پس به يقين ، يك عامل قوي و انگيزه مهم در اين تصميم وجود داشت كه موجب شد آن حضرت همه اين ناراحتي ها را بر خود هموار كند و كنيز مورد علاقه اش را به منطقه اي دور دست انتقال دهد .
شيوه زندگي رسول خدا با همسرانش
در پاسخ اين پرسش مي گوييم : بررسي آيات و احادث و تاريخ زندگي پيامبر خدا در چگونگي معاشرت و تعامل آن حضرت با همسرانش ، بيانگر اين حقيقت است كه آن حضرت هر گاه مي ديد همسرانش خواسته هايي از روي رقابت و حسادت دارند و يا احياناً ، خواسته هاي سليقه اي و خارج از مقررات از شخص رسول خدا طلب مي كنند ، آن بزرگوار در اينگونه موارد به گونه اي تصميم مي گرفت و اقدام عملي مي كرد كه هم موجب رفع اختلاف و
105 |
هم عامل جلب رضايت خاطر آنان مي گرديد و اين اقدام از سوي آن حضرت گاهي ايثار و مقدم داشتن خواسته هاي آنان نسبت به خواسته خود آن حضرت را به همراه داشت و در يك جمله رسول خدا براي جلب رضايت و آرامش خاطر همسرانش ، گاهي از حق خويش اغماض و صرف نظر مي كرد و بدين گونه نارضايتي و اختلاف آنان را به سكونت دل و آرامش خاطر مبدّل مي ساخت .
براي روشن شدن اين بُعد از زندگي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به عنوان نمونه ، يك مورد از عملكرد آن حضرت با همسرانش را نقل مي كنيم :
مي دانيم كه رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) دهه آخر ماه مبارك رمضان را اعتكاف مي كرد و با افراشتن چادري در مسجد و قطع ارتباط با همسرانش ، به عبادت و تهجّد مشغول مي گرديد و بر اين عمل اهتمام زياد ميورزيد .
ولي طبق مضمون روايتي كه در صحيح بخاري از عايشه نقل شده كه آن حضرت در يك ماه رمضاني تصميم به انجام اعتكاف گرفت ، عايشه از آن حضرت خواست كه اجازه دهد او هم خيمه اي در كنار خيمه رسول الله به پاكند ومشغول عبادت و اعتكاف شود . پيامبرخدا درخواست عايشه را قبول كرد ، چون چشم حفصه به خيمه عايشه افتاد ، او هم از وي خواست تا رضايت رسول الله را براي برافراشتن خيمه بر وي جلب نمايد . رسول خدا بر او نيز اجازه داد . زينب بنت جحش چون اين دو خيمه را در كنار خيمه رسول خدا ديد ، براي خود خيمه اي در كنار آن ها برافراشت . پيامبر پس از اقامه نماز كه مي خواست داخل خيمه خود شود چشمش به اين خيمه ها افتاد ، پرسيد : اين ها چيست ؟ گفتند : اينها خيمه هاي سه تن از همسران شما مي باشد .
رسول خدا فرمود : « لا اَلله أردن بهذا ما انا بمعتكف » ؛ ( 1 ) « آن ها براي خدا چنين كار را نكرده اند ، من هم نمي خواهم معتكف شوم . » آنگاه مسجد را ترك كرد و به خانه اش بازگشت و بر خلاف سال هاي گذشته ، پس از عيد فطر ده روز از ماه شوال را به اعتكاف پرداخت .
به طوري كه اشاره شد ، پيامبر خدا با اهتمام ويژه اي كه به اعتكاف دهه آخر ماه رمضان داشتند ، چون رقابت و هم چشمي را در ميان بانوان خود ديد ، با حالي شگفت زده پرسيد : آيااين كار واقعاً براي خدا انجام گرفته يا جنبه رقابتي دارد و لذا از حق خويش و انجام دادن عبادت مورد علاقه اش صرف نظر كرد و در عين حال ، به گونه اي اقدام نمود كه براي هيچ يك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، ج2 ، كتاب الاعتكاف ، ح1940
106 |
از اين بانوان جاي گله و ناخوشنودي بهوجود نيامد .
و اكنون بر مي گرديم به پاسخ پرسش ياد شده ، كه چرا رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ماريه دختر شمعون و كنيز مورد علاقه خود را به بيرون مدينه برد و مسكن او را به جاي داخل شهر ، در ميان نخلستان قرار داد ؟ !
پاسخ اين پرسش اين است كه در روزهاي اول ورود ماريه به مدينه كه رسول خدا او را در منزل حارثة بن ابي نعمان ، ( 1 ) كه در همسايگي مسجد قرار داشت ، سُكني داد بعضي از همسران آن حضرت نسبت به اين بانوي جوان و ميهمان تازه وارد ، حسادت ورزيدند و تحمل اين بانو و تردّد مكرر رسول خدا به خانه او سخت مي نمود و با ظاهر شدن اثر حمل در وي اين حالت شديدتر و اين اظهار ناراحتي بيشتر گرديد و لذا پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي حفظ توازن در ميان همسران و ايجاد آرامش در داخل زندگيش مصلحت ديدند كه ماريه را علي رغم علاقه فوق العاده اي كه نسبت به وي داشتند ، از همسايگي همسرانش جدا و به خارج شهر منتقل نمايند . از اين رو ، ماريه در ميان بستان و نخلستاني كه متعلق به پيامبر در ميان قبيله بني مازن در نزديكي مسجد قبا قرار داشت ، سكني گزيد كه اين محل بعدها به نام « مشربه امّ ابراهيم » معروف شد و پس از چند ماه ، جناب ابراهيم در اين محل متولد گرديد .
مورّخان انتقال ماريه به مشربه را اين چنين نقل كرده اند :
« و غار نساء رسول الله واشتدَ عَلَيْهِنَّ حين رزق منها الولد » . ( 2 )
« همسران پيامبر نسبت به ماريه حسد ورزيدند و اين حسادت آنگاه شدت يافت كه پيامبر از وي داراي فرزند شد . »
و باز در طبقات مي گويد :
« ان رسول الله حجب مارية و قد ثقلت علي نساء النبيّ ( صلّي الله عليه وآله ) و غِرْنَ عليها ولا مثل عائشة » . ( 3 )
« پيامبر خدا ماريه را از محيط زندگيش دور ساخت زيرا تحمل او براي همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وي حسد ورزيدند اما نه مثل عايشه . »
و باز در منابع تاريخ از عايشه نقل شده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روزي ابراهيم را در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفا ، ج3 ، ص826
2 . طبقات ابن سعد ، ج1 ، ق1 ، ص68 ؛ البداية والنهايه ، ج5 ، ص304 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج2 ، ص87 ؛ كامل ابن ، اثير ، ج2 ، ص 186
3 . طبقات ابن سعد ، همان ، ص86
107 |
آغوش گرفته بود و به من فرمود : « عايشه ببين اين طفل چه قدر به من شبيه است ! » گفتم : هيچ شباهتي به تو ندارد . فرمود : « مانند من ، چه قدر سفيد و چاق است ! » گفتم : طفلي كه شير گوسفند بخورد چاق و سفيد رنگ مي شود . ( 1 )
اين ها نمونه هايي از برخورد بعضي از همسران پيامبر با ماريه و فرزندش ابراهيم و بيانگر حسادت آنان نسبت به اين مادر و فرزند مي باشد .
محبت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت به فرزندش ابراهيم در دوران زندگي و به هنگام وفاتش
جناب ابراهيم در ميان قبيله بني مازن ، در مشربه متولّد شد و سلمي همسر ابو رافع مامايي او را به عهده گرفت . از اين رو ، نخستين كسي كه مژده ولادت او را به رسول خدا داد ، ابو رافع بود و رسول خدا غلامي را به عنوان مژدگاني به او هديه داد . پيامبر خدا در روز هفتم ولادت ابراهيم گوسفندي عقيقه كرد و شخصي به نام ابو هند ، موي سر آن طفل را تراشيد و پيامبر به وزن موهاي او ، نقره صدقه داد و سپس موها در خاك دفن گرديد و در همين روز پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نام ابراهيم را بر وي نهاد و فرمود : جبرئيل بر من نازل گرديد و گفت : « السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبا إِبْراهِيْم » من هم نام جدّم ابراهيم را بر وي نهادم . ( 2 )
پس از تولد ابراهيم ، هريك از همسران انصار درخواست كردند كه پيامبرخدا وظيفه پرستاري و شيردادن بر ابراهيم را به وي واگذارد ، تا اين كه سرانجام اين افتخار نصيب بانويي به نام « امّ برده » همسر « ابو سيف » شد كه شغل آهنگري داشت و در همسايگي مشربه مي زيست . امّ برده ابراهيم را نزد ماريه در مشربه و به حضور رسول الله در مدينه مي برد و پس از ديدار آنان ، به خانه خويش بر مي گرداند و گاهي نيز رسول خدا خود به ديدار ابراهيم و مادرش مي رفت .
انس بن مالك ، خدمتگزار پيامبر مي گويد : من كسي را مهربان تر از رسول خدا نسبت به فرزند نديده ام . هنگامي كه امّ برده ابراهيم را پرستاري مي كرد ، رسول خدا گاهي آن فاصله دور تا خانه وي را مي پيمود و فرزندش را در آغوش مي گرفت و او را مي بوسيد و آنگاه به دايه اش تحويل مي داد .
روزي رسول خدا باز قصد خانه امّ برده را داشت كه من نيز همراه آن حضرت بودم ، چون به خانه ابو سيف رسيديم ، ديدم خانه پر از دود است و من به سرعت و پيش از پيامبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . طبقات ، همان ؛ البداية والنهايه ج5 ، ص305 ؛ تاريخ يعقوبي ، ج3 ، ص87
2 . طبقات ، همان ، ص87
108 |
وارد خانه شدم و او را از ورود رسول خدا آگاه ساختم و او هم بي درنگ دست از كار كشيد و كوره آهنگري را خاموش كرد تا دود فضاي خانه ، آن حضرت را نيازارد ولي رسول خدا با همان وضع و بدون توجه به دود خانه وارد شد و فرزندش را به سينه چسبانيد . ( 1 )
در مرگ ابراهيم
علاقه و محبّت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نسبت به ابراهيم را مي توان به هنگام مرگ وي و در مراسم غسل و دفن او ، به صورت واضح و آشكارا ديد و اين علاقه و عاطفه ، يكي از دو عامل و انگيزه اي بود كه آن حضرت را به مشربه مي كشاند و موجب حضور مكرّرش در اين نخلستان مي گرديد .
ابراهيم مريض شد و در روز سه شنبه ، يازدهم ربيع الاول ، سال دهم هجرت ، در حالي كه هجده ماه و به قولي شانزده ماه داشت ، از دنيا رفت .
پيامبر خدا ماريه را از محيط زندگي اش دور ساخت ؛ زيرا تحمل او براي همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وي حسد ورزيدند اما نه مثل عايشه . در منابع حديثي متعدّد نقل شده كه در دقايق آخر عمر ابراهيم و آنگاه كه او در حال نزع بود ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در كنارش نشسته بود و در حالي كه اشك از ديدگانش جاري بود ، چنين فرمود :
« تدمع العين ويحزن القلب و لا نقول الاّ ما يرضي به الرّب و إنّا بك لمحزونون » . ( 2 )
« قلبم اندوهگين و چشمم گريان است و چيزي به جز رضاي حق نمي گويم ، اي ابراهيم اكنون در فراق تو به شدت اندوهگينم . »
و در حديث ديگري آمده است كه :
« ففاضت عينا رسول الله فقال سعد ما هذا ؟ قال : انّها رحمة وضعها الله في قلب من يشاء و إنّما يرحم الله من عباده الرحماء » . ( 3 )
« چون سعد اشك پيامبر را ديد ، عرض كرد : اي پيامبر خدا ، اين گريه چرا ؟ حضرت فرمود : اين رحمت و عاطفه است و خداوند در دل كساني كه مي خواهد قرار مي دهد . خداوند از ميان بندگانش بر كساني رحم مي كند كه در دلشان رحم باشد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسد الغابه ، ج1 ، ص49
2 . صحيح بخاري ، ج1 ، كتاب الجنائز ، ح1241 ؛ صحيح مسلم ج2 ، كتاب الفضائل ، ح2315 ؛ سنن ابن ماجه ، ج1 ، كتاب الجنائز ، ح1589
3 . سنن ابن ماجه ، كتاب الجنائز .
109 |
انتقال پيكر ابراهيم ( عليه السلام ) براي دفن
پس از مرگ ابراهيم ، وقتي از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پرسيدند : « أين ندفنه » ؛ « پيكرش را در كجا دفن كنيم . » فرمود : « ألحقوه بسلفنا الصالح ، عثمان بن مظعون » و طبق اين دستور پيكر او به داخل مدينه حمل گرديد . ( 1 )
ابن كثير مي گويد : آنگاه كه ابراهيم از دنيا رفت ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) امير مؤمنان ( عليه السلام ) ، را در مشربه نزد ماريه فرستاد و آن حضرت پيكر ابراهيم را در تابوتي در بالاي اسب به مدينه نزد رسول خدا منتقل نمود . ( 2 )
غسل پيكر ابراهيم
مشهور آن است كه مراسم غسل ابراهيم ( عليه السلام ) به وسيله فضل بن عباس انجام گرفت و رسول خدا و عمويش عباس در گوشه اي نشسته ، بر اين مراسم نظاره مي كردند . ( 3 )
گريه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام كفن كردن ابراهيم
ابن ماجه در سنن خود از انس بن مالك نقل مي كند كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هنگام كفن كردن جسد ابراهيم ( عليه السلام ) فرمود : « بر كفنش نپيچيد تا براي آخرين بار او را ببينم ، آنگاه بر روي پيكر ابراهيم خم شد و گريست . » ( 4 )
ابن كثير اين جمله را چنين نقل كرده است : « فبكي حتّي اضطرب لحياه و جنباه » ؛ ( 5 ) « رسول الله آن چنان گريست كه شانه ها و چانه اش از شدّت گريه تكان مي خورد . »
نماز بر پيكر ابراهيم
ابن ماجه همچنين نقل مي كند كه :
« لمّا مات إبراهيم بن رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) صلّي عليه رسول الله وقال : إنّ له مرضعاً في الجنة » ( 6 )
« چون ابراهيم فرزند رسول خدا از دنيا رفت ، خود پيامبر بر پيكر او نماز خواند و فرمود : در بهشت كسي است كه به وي شير مي دهد . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن شبه ، تاريخ المدينه ، ج1 ، ص100 ؛ استيعاب ، ج 3 ، ص85 ؛ اسد الغابه ، ج3 ، ص387
2 . البداية والنهايه ، ج5 ، ص311
3 . طبقات ، ج1 ، ق1 ، ص92 ؛ اسد الغابه ، ج1 ، ص40
4 . سنن ابن ماجه كتاب الجنائز ، ح1475
5 . البداية والنهايه ، ج5 ، ص310
6 . سنن ابن ماجه كتاب الجنائز باب ماجاء في الصلاة علي ان رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) .
110 |
در سنن ابي داود هم آمده است : « صلّي عليه في المقاعد » ؛ ( 1 ) « رسول خدا نماز او را در ميدان عمومي اقامه كرد . »
چگونگي دفن ابراهيم
ابن كثير مي نويسد : « هنگام دفن ابراهيم ، امير مؤمنان داخل قبر شد و كف قبر را هموار و آماده ساخت ، آنگاه او را دفن نمود ؛ « فدخل عليٌ في قبره حتّي سوّي عليه و دفنه » . ( 2 )
گريه پيامبر و مسلمانان در كنار قبر
ابن كثير به مراسم دفن جناب ابراهيم اشاره مي كند و مي گويد : در اين هنگام بود كه :
« بَكي رسول الله و بكي المسلمون حوله حتّي ارتفع الصوت ثمّ قال تدمع العين و يحزن القلب ولا نقول ما يغضب الربّ و انّا عليك يا ابراهيم لمحزونون » ( 3 )
« رسول خدا گريست و مسلمانان در اثر گريه آن حضرت آن چنان گريستند كه صدايشان به گريه بلند شد آنگاه آن حضرت فرمود . . . »
پس از دفن
صاحب طبقات نقل مي كند كه پيامبر دستور داد مشك آبي آوردند و به روي قبر ابراهيم ريخت و آنگاه فرمود قطعه سنگي آوردند و بر قبر او نصب كرد . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ابي داود ، ج2 ، كتاب الجنائز .
2 . البداية والنهايه ، ج 5 ، ص310
3 . همان .
4 . طبقات ، ج1 ، ق1 ، ص91
111 |
نتيجه :
اين بود رفتار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مورد فرزندش ابراهيم و عاطفه و محبت آن حضرت نسبت به وي در حال حيات و پس از مرگش . همانگونه پيش تر اشاره شد ، اين مهر و محبت و اين عاطفه و علاقه پيامبر به فرزندش ، گذشته از علاقه آن حضرت نسبت به كنيز خود ماريه عامل مهمي بود در جذب رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مشربه امّ ابراهيم و بر حضور آن بزرگوار در اين مكان ، در هر فرصت و فراغتي كه مي يافت .
اين رفت و آمد به مدت پنج سال يعني از زمان انتقال ماريه به مشربه تا آخر عمر پيامبر ادامه داشت . اينجا است كه امام صادق ( عليه السلام ) از مشربه امّ ابراهيم با تعبير مسكن و مصلاّي رسول خدا ياد مي كند و زيارت آن را ، حتّي قبل از زيارت قبر عموي پيامبر ، حضرت حمزه و ساير شهدا به يارانش توصيه مي نمايد .
اقامت يك ماهه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مشربه
افزون بر آنچه در باره حضور رسول خدا در مشربه و در كنار جناب ابراهيم و مادرش گفته شد ، آن حضرت در يك جريان و پيش آمدي خاص تصميم گرفت به مدت يك ماه از خانه خويش و از زندگي با همسرانش فاصله بگيرد و اين مدت را ، طبق فرمان الهي و به عنوان تنبيه و مجازات آنان ، در مشربه و در كنار ماريه سپري كند .
و اين جريان نيز ، كه موجب آزردگي خاطر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گرديد ، در اثر رقابت و حسادت بعضي از همسران آن حضرت بهوقوع پيوست كه در ضمن پنج آيه اول از سوره مباركه سوره تحريم مطرح شده است .
با توجه به ارتباط كامل اين جريان قرآني با تاريخ مشربه و سكونت يك ماهه پيامبر اسلام در اين مكان ، ترجمه و توضيح اين آيات شريف را در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي دهيم و اين بحث را با ذكر چند نكته به پايان مي بريم :
جريان از اينجا آغاز مي شود كه در داخل خانه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، مانند هر خانه ديگر ، موضوعي ساده و عادي رخ مي دهد . زماني كه « حفصه » در خانه پدرش بود و هم زمان ماريه براي ديدار پيامبر و يا براي اين كه آن حضرت فرزندش ابراهيم را ببيند ، مشربه را به قصد خانه
112 |
پيامبر ترك كرده و نزد آن حضرت به سر مي برده است . در اين هنگام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با ماريه هم بستر مي شود و حفصه با مراجعت به منزل اثر غسل را در سر و صورت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي بيند و از اين ماجرا به شدت برآشفته و با رسول خدا آنچنان به تندي رفتار مي كند و آن بزرگوار را آن چنان تحت فشار قرار مي دهد كه رسول خدا ، همانگونه كه روش زندگي او ايجاب مي كرد ، براي رفع ناراحتي وي به او وعده مي دهد كه ديگر بار ماريه را نزد خود راه ندهد . آنگاه براي اطمينان خاطر حفصه و جلب رضايت وي ، بر اين تصميم خود سوگند ياد مي كند و ضمن اين معاهده و تصميم به حفصه توصيه مي كند كه اين موضوع يك تصميم سرّي و پنهاني است و نبايد در نزد كسي فاش شود ؛ « زيرا در صورت فاش شدن ، ديگران خيال مي كنند كه اين يك قانون الهي است و ناگزير مي شوند كه از عملكرد رسول خدا پيروي نمايند و يا احياناً در صورت فاش شدن موجب رنجش خاطر ماريه مي شود و يا به علت هاي ديگر . »
ولي علي رغم تأكيد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر سرّي بودن اين تصميم ، حفصه آن را افشا كرد و بلافاصله عايشه را از تصميم و از سوگند آن حضرت آگاه ساخت و خداوند هم پيامبر را از اين افشاي راز حفصه آگاهانيد و چون رسول خدا او را به بخشي از سخناني كه با عايشه در ميان گذاشته ، مورد نكوهش قرار داد ، او پرسيد : چه كسي تو را بر افشاگري من آگاه نمود ؟ رسول خدا فرمود : خداوند دانا و آگاه مرا بر اين افشاگري خبر داد .
در اينجا بود كه آيه به رسول خدا نازل گرديد كه : « چرا آنچه را كه خداوند بر تو حلال كرده ، به جهت جلب رضاي همسرانت خود را از آن محروم مي كني ، اين خداوند است كه بايد رضايتش جلب شود و با دادن كفاره مي تواني مشكل سوگند خود را هم برطرف سازي و از آنچه بر تو حلال است بهره مند شوي . »
آنگاه آن دو بانو ( حفصه و عايشه ) را كه موجب ايذاي پيامبر شده بودند ، مخاطب ساخته ، مي فرمايد :
« شما هم اگر از اين كه به سوي گناه ميل كرديد و موجب ايذاي پيامبر شديد ، توبه كنيد ، به نفع شما است و اگر باز هم در ايذاي او دست به دست هم بدهيد كاري از شما ساخته نيست ؛ زيرا خداوند يار و پشتيبان او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان ، پشتيبان اويند و اگر او شما را طلاق دهد اميد است به جاي شما همسراني بهتر از شما براي او قرار بدهد . »
گرچه مطالب بالا خلاصه و مفهوم آيات سوره تحريم است ولي براي تيمن و تبرك و از
113 |
جهت اهميت موضوع ، متن و ترجمه تحت اللفظي همان آيات را در اينجا مي آوريم :
{ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ } .
« اي پيامبر ، چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده ، به خاطر رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني و خداوند آمرزنده و رحيم است . خداوند راه گشودن سوگندهايتان را روشن ساخته و او مولاي شما و دانا و حكيم است . »
{ وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِي الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ } .
« به خاطر بياوريد هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت ، قسمتي از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري نمود . همسر رسول خدا پرسيد چه كسي تو را از اين افشاي سرّ آگاه ساخت ؟ فرمود : خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت . »
{ إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلاَئِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ } .
« اگر شما دو تن ( همسران پيامبر ) از كار خود توبه كنيد ، ( به نفع شماست ؛ زيرا ) دل هايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد ( كاري از پيش نخواهيد برد ؛ زيرا ) خداوند ياور او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند . »
{ عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِمَات مُؤْمِنَات قَانِتَات تَائِبَات عَابِدَات سَائِحَات ثَيِّبَات وَأَبْكَاراً } .
« اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش به جاي شما همسراني بهتر براي او قرار دهد . همسراني مسلمان ، مؤمن ، توبه كار ، عابد ، هجرت كننده ، زناني غير باكره و باكره . »
114 |
نكاتي در باره اين حادثه
اكنون به بيان چند نكته در باره اين ماجرا و توضيح اين آيات و تبيين آن حادثه مي پردازيم :
1 . مضمون بعضي از روايات ديگر ، كه به صورت يكي از دو احتمال ، در تفاسير شيعه و اهل سنت در وقوع اين حادثه نقل شده ، چنين است : آنچه را كه رسول خدا خود را از آن محروم ساخت و بر آن سوگند ياد كرد ، حضور آن حضرت در حجره سوده يا زينب و استفاده كردن از عسلي بود كه او مهيّا كرده بود و عايشه و حفصه با هم توطئه كردند تا رسول خدا ديگر در نزد سوده توقف طولاني نكند و از عسلي كه او مهيّا ساخته ميل ننمايد . و قرارشان بر اين شد كه هريك از آنان وقتي با پيامبر مواجه مي شود ، بگويد ، اي پيامبر خدا ، از دهان تو بوي بدي استشمام مي شود ؛ بويي كه از استفاده كردن زنبوران عسل از گياهان بد بو ، به وجود مي آمده است ! و چون رسول خدا هميشه خود را معطر مي ساخت و از بوي بد گريزان بود ، اين تصميم را گرفت و سوگند ياد كرد كه ديگر به نزد سوده نرود و از آن عسل استفاده نكند و . . .
ولي گفتني است كه عمل رسول خدا و حضور آن حضرت در كنار ماريه ، اين وجه دوم را مردود مي داند زيرا لازمه وجه دوم اين بود كه رسول خدا براي اجراي فرمان خداوند در شكستن سوگند خويش و تنبيه همسرانش مجدّداً به خانه سوده رفته و در نزد او توقف كند و از عسلي كه او آماده كرده بود ميل نمايد . پس ، حضور آن حضرت در كنار ماريه ، آن هم به مدت يك ماه ، شأن نزول را كه ما نقل نموديم تأييد مي كند ، گرچه بعضي از كتب تفسير مانند تفسير نمونه ، وجه دوم را مرجّح دانسته اند .
2 ـ تأديه كفاره :
طبق مضمون و دستور آيه شريفه { قَدْ فَرَضَ اللهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ } بنابر نقل منابع تفسيري ، رسول خدا براي برگشت از سوگند خويش و حضور در كنار ماريه ، دستور داد غلامي خريداري كنند و آن را به عنوان كفاره يمين خود آزاد كرد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير در المنثور و فخر رازي .
115 |
3 ـ شايعه طلاق
يكي ديگر از مسائلي كه با انتقال رسول خدا به مشربه اتفاق افتاد و در ميان مسلمانان مدينه ، بهويژه در ميان همسران آن حضرت و اقوام و عشيره آنان موجب اضطراب و نگراني گرديد ، شايعه طلاق اين بانوان از سوي پيامبر بود ؛ زيرا آن ها تصميم بي سابقه رسول خدا در جدايي و دوري از همسرانش را طلاق تلقّي نموده و همه عزّت و افتخار خويش را بر باد رفته تصور مي كردند و لذا حالت بهت توأم با ناراحتي در آنان بهوجود آمده بود و هر يك از همسران و صحابه پيامبر در اين مورد به گونه اي اظهار نظر مي كردند و واكنش نشان مي دادند كه بعضي سكوت اختيار نموده و بعضي ديگر گريه سر مي دادند و . . . و اين شايعه با نزول آيه تهديد آميز { عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ } تقويت مي گرديد و بر اضطراب ها و نگراني ها مي افزود .
4 ـ وقوع و عدم وقوع طلاق
در بعضي از روايات اهل سنت تصريح شده است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در ابتدا حفصه را ، كه عامل اين رخداد بود ، طلاق داد ليكن پس از آن رجوع كرد . ( 1 ) در متن يكي از روايات اهل سنّت آمده است : در آن موقعيت حساس كه پيش آمده بود ، عمر به حجره دخترش حفصه وارد شد و ديد كه او گريه مي كند ، از وي پرسيد : آيا درست است كه رسول خدا شما را مطلّقه كرده ؟ حفصه پاسخ داد : نمي دانم ولي به هر حال ، آن حضرت خانه را ترك نموده و در مشربه به سر مي برد . اينجا بود كه عمر او را مخاطب قرار داد و گفت : « لو كان في آل الخطّاب خير ما طلّقك » ؛ « اگر در خانواده خطّاب خيري وجود داشت ، پيامبر تو را طلاق نمي داد . »
ولي در متن بعضي ديگر از اين احاديث ، باز از عمربن خطاب آمده است كه اين شايعه او را وادار كرد تا در مشربه به حضور پيامبرخدا برسد و وقوع و عدم وقوع طلاق را از خود آن حضرت استفسار نمايد و چون پيامبر وقوع طلاق را نفي كرد ، عمر اين خبر را با خوشحالي به مدينه آورد و موجب خوشحالي در داخل شهر گرديد .
چون متن اين خبر كه در صحيح بخاري ( 2 ) و ديگر منابع حديثي از عمر نقل شده طولاني است ، خلاصه اي از آن را در اينجا مي آوريم :
« عمربن خطاب مي گويد : وقتي به من خبر رسيد كه امر عظيمي اتفاق افتاده و رسول خدا همسرانش را طلاق داده است ، پيش خود گفتم اين حفصه بود كه بدبخت شد و من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير روح البيان ، فخر رازي ، بغوي وبيضاوي در ذيل آيه شريفه .
2 . كتاب النكاح ، ح4895
116 |
وقوع آن را پيش بيني مي كردم ؛ « خابت حفصة وخَيرَت قد كنت أظنّ هذا يوشك ان يكون » ، آنگاه نزد حفصه رفتم و ديدم كه او گريان است . پرسيدم : چرا گريه مي كني ، آيا تو را از چنين پيشامدي نترسانده بودم ، مگر پيامبر شما را مطلقه نموده ؟ آنگاه وارد مسجد شدم ، ديدم گروهي در كنار منبر نشسته اند و در موضوع طلاق با همديگر گفتگو مي كنند و از اين پيش آمد كاملا متأثرند ؛ به طوري كه بعضي از آنها گريه مي كردند . از شدّت ناراحتي تصميم گرفتم به مشربه رفته و چگونگي ماجرا را از رسول الله جويا شوم . به نگهبان مشربه كه غلام سياهي بود ، گفتم : از رسول خدا براي ورود من اجازه بگير . او نزد رسول خدا رفت و برگشت و گفت : پيام تو را به حضرت رساندم ولي او سكوت كرد و جوابي نداد . عمر مي گويد اين رفت و برگشت من به مشربه سه بار تكرار شد و در هر سه دفعه جواب من منفي بود . دفعه سوم كه مأيوسانه برگشته بودم ، غلام از پشت سر مرا صدا كرد و گفت : رسول خدا اجازه ورود داد . چون وارد مشربه شدم و به آن حضرت سلام كردم ، در حالي كه هنوز ننشسته بودم ، پرسيدم : اي پيامبر خدا ، آيا همسرانت را طلاق داده اي ؟ آن حضرت نگاهي به من كرد و فرمود : نه . من از سر شوق تكبيري گفتم ، سپس از آن حضرت براي نشستن و مأنوس شدن اجازه خواستم و گفتگو در ميان ما آغاز شد . . . »
عمر بن خطاب در اين روايت علت كناره گيري پيامبر از همسرانش را توضيح مي دهد كه انگيزه آن ، افشاي سرّ رسول خدا ، علي رغم تأكيد آن حضرت بر عدم افشاي آن از سوي حفصه بوده است و همچنين ياد آور مي شود كه علّت مراجعت پيامبر به ميان همسرانش ، در كمتر از يك ماه ، به جهت بيست و نه روز بودن اين ماه بوده است .
دعوت به توبه
نكته مهم ديگر در آيه شريفه اين است كه دو تن از همسران پيامبر به صورت تهديد و نكوهش مورد خطاب قرار گرفتند و به جهت اين كه دل هايشان به سوي گناه و ايذاي رسول خدا ميل كرده ، به توبه و بازگشت از اين لغزش دعوت شده اند ؛ { إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا } ، آنگاه به آنان توصيه شده است كه اگر توبه نكنيد و باز در ايذاي پيامبر دست به دست هم دهيد ، كاري از پيش نخواهيد برد ؛ زيرا خداوند يار و پشتيبان او است ؛ { وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ و . . . } .
117 |
اين دو بانو ، كدامين همسران پيامبر بودند ؟
چون در اين آيه شريفه ، با صراحت نامي از كسي نيامده ، ممكن است براي بعضي از خوانندگان مورد ابهام و يا مورد سؤال واقع شود كه اين دو بانو ، كدام يك از همسران رسول خدا بوده اند كه اين چنين مورد تهديد و نكوهش قرار گرفته اند و آيا ممكن است در ميان همسران آن حضرت ، كساني باشند كه كار خلافي انجام دهند كه از طرف خداوند مورد ملامت قرار گيرند و نيازمند توبه باشند ! حتّي اين عملكرد آنان به صورت وحي و تا قيامت در قرآن كريم و در هر شب و روز تلاوت شود و نقطه ضعف آن ها بر ملا گردد ؟ !
پر واضح است همانگونه كه عامل اصلي حادثه ، كه در اين آيات آمده ، دو تن از همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ؛ يعني حفصه و عايشه بوده اند و مخاطب در اين آيه نيز ، آن دو بانو مي باشند و تمام مفسّران و محدّثان اهل سنت و شيعه بر اين معني اتفاق نظر دارند و آن را از مسلّمات مي دانند و حتي احتمال وجود معنا و مصداق ديگر ، از هيچ يك از علما مطرح نشده است .
براي وهابّيان قابل تحمّل نبود كه هر سال زائران شيعي بر اساس توصيه امامان و پيشوايان خود ، مشربه را زيارت كنند و حادثه انتقال ماريه به اين مكان و نقطه ضعف اخلاقي و رفتاري دو تن از همسران پيامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگي رسول خدا و خاطره « إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا » را تجديد نمايند
گفتني است اين مطلب در زمان نزول آيه شريفه و در حال حيات اين دو بانو ، از حساسيت بيشتري برخوردار بوده و پرس و جو در باره آن ، بيش از دوران هاي بعد انجام مي گرفته كه با روي كار آمدن بني اميه و بر اساس سياست آنان و بعضي از حكومت هاي ديگر ، در طول تاريخ طرح و معرفي مصداق آيه كم رنگ شده است ؛ مثلا عبدالله بن عباس مي گويد : من مشتاق بودم از شخص عمربن خطاب درباره اين دو بانو كه قرآن به آن ها فرموده است : { إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا } سؤال كنم ، تا اين كه با او راهي سفر حج شديم . در ميان راه ، او براي تطهير ، خود را به كنار كشيد ، من هم از قافله جدا شدم و آبي مهيا كردم . در همان حال كه آب را به دست او مي ريختم ، به ياد سؤالي كه در ذهنم بود افتادم و پرسيدم : آن دو زن ، كه آيه { إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ . . . } خطاب به آنان نازل شده ، كدامين همسران رسول خدا
118 |
بودند ؟ عمر رو به من كرد و گفت : اي ابن عباس ، من از تو در شگفتم ، مگر نمي داني كه آن دو ، عايشه و حفصه بودند ؛ « قال واعجباً لك ، يا ابن عباس ، هما عائشة و حفصة » . ( 1 )
نكته ديگر و حساس تر از { إِنْ تَتُوبَا } و { إِنْ تَظَاهَرَا } آيه شريفه : { « عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ . . . } است كه خداوند در اين آيه ، اين دو بانو را بدينگونه مورد تهديد قرار داده است كه اگر پيامبر آن ها را طلاق دهد ، خداوند براي پيامبرش همسران بهتري را جايگزين آنان خواهد كرد كه داراي اين اوصاف هفتگانه مي باشند ؛ مسلمان ، مؤمن ، متواضع ، توبه كار ، عابد ، هجرت كننده ، غير باكره و باكره .
و در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه طبق مفهوم اين آيه شريفه ، اين دو بانو فاقد اين خصوصيات و اوصاف هفتگانه بودند . آيا واقعاً اين چنين بوده ؟ ! يا احياناً اين كلمات و واژه ها داراي معنا و مفهومي عميق تر از آنچه از ظاهر آن ها مي فهميم مي باشند .
7 ـ نگهباني مشربه
آخرين نكته درباره مشربه امّ ابراهيم اين است كه : هنگام انتقال ماريه به مشربه ، با اين كه اين نخلستان داراي در و ديوار و « حائط » بوده ، ولي در عين حال رسول خدا غلام خود به نام « رباح » را به عنوان نگهبان اين محل تعيين نمود و او پيوسته مراقبت و پاسداري مشربه را به عهده داشت ؛ به طوري كه حتّي از ورود نزديكترين ياران رسول خدا بدون اجازه آن حضرت ممانعت مي نمود و اين موضوع در نكته چهارم اين بحث ، در گفتار عمر آمده است كه او براي ملاقات با رسول خدا سه بار به مشربه رفت ولي چون رسول خدا اجازه ملاقات نداد ، اين غلام از ورود او ممانعت به عمل آورد .
بناي مسجد در مشربه امّ ابراهيم
از روايات چنين برداشت مي شود كه تا زمان حيات امام صادق ( عليه السلام ) ( 148 ق . ) ، مشربه به همان وضع پيشين حفظ شده و تغييري در آن صورت نگرفته است . ازاين رو ، در گفتار آن حضرت مشربه امّ ابراهيم عنوان شده است . ليكن پس از اين دوران ، كه تاريخ دقيق آن براي ما روشن نيست . محلّ غرفه و جاي زندگي ماريه و به تعبير امام ششم ( عليه السلام ) مسكن و مصلاّي پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مسجد تبديل شده كه در ميان مردم و نويسندگان به تدريج ، با نام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري ، كتاب النكاح ، ح4895
119 |
« مسجد مشربه » معروف گرديده است .
نخستين كتاب موجود در مدينه شناسي ، تاريخ المدينه ابن شبه ( 262 ـ 173 ق . ) است كه يكي از مساجد موجود در مدينه را مسجد مشربه معرفي مي كند . ( 1 ) پس از وي نيز تا سال هاي اخير ، اكثر مدينه شناسان در شمار مساجد مدينه ، از اين مسجد ياد نموده و گاهي مساحت آن را هم مشخص كرده اند . اكنون براي رعايت اختصار ، به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم ، از جمله آنها است : ابن نجار ( 643ق . ) ، ( 2 ) سمهودي ( م911ق . ) ، ( 3 ) عباسي ( م1035ق . ) . ( 4 )
سمهودي مي نويسد : مساحت اين مسجد ، از جنوب تا شمال ، يازده زرع و از مشرق تا مغرب ، چهارده ذرع مي باشد . او نقل مي كند كه اين مسجد هم مانند بعضي از مساجد در مناطق گرم سيري ، داراي سقف نيست ، بلكه به دور آن ديواري از سنگ سياه كشيده اند . ( 5 )
6 × 12
؟ ؟ ؟ ؟ عكس صفحه 121
اين وضع در دوران سلاطين عثماني هم ، كه ظاهر آثار موجود در حرمين شريفين را حفظ مي كردند ، ادامه داشته و در مسجد مشربه تغييري بهوجود نيامده بود و لذا در ميان پيروان مكتب خلفا و در عرف مردم و در كتاب ها و تأليفاتشان اين مكان به عنوان « مسجد مشربه » معروف شده و اهميت خود را كه به عنوان « مسكن رسول خدا » داشت ، از دست داده است و اگر احياناً از ميان آنان زائران و ديدار كنندگاني داشت ، با نگاه « يكي از مساجد قديمي مدينه » بوده نه به عناوين و خصوصيات ديگر و بدين سان سياست حكام ، كه به فراموشي سپردن تاريخ اين مكان مقدس بود و حوادثي كه موجب پيدايش آن گرديد ، تأمين شده است ؛ زيرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ المدينه ، ج1 ، ص69
2 . اخبار مدينة الرسول ، ص116
3 . وفاء الوفا ، ج3 ، ص826
4 . عمدة الأخبار ، ص173
5 . وفاء الوفا ، همان .
120 |
سياست پيروان و حكام مكتب خلفا اين بوده كه درباره همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نبايد كوچكترين نقطه ضعف و مطلبي كه موجب كسر شأن آن ها است مطرح شود ، بلكه تا آنجا كه ممكن است ، در ميان جامعه اسلامي فضايل و مناقب و مراتب معنوي و علوّ شأن آن ها ـ ولو جعلي و ساختگي هم باشد ـ مطرح و منعكس شود تا شخصيت آنان در انظار ، هر چه بيشتر و بزرگتر جلوه كند و اشتباهات آن ها تحت الشعاع اين فضايل قرار گيرد .
تبديل مشربه به گورستان
پس از روي كار آمدن وهابيان ، كه سياست تخريب و انهدام آثار مذهبي و حرم ها ؛ بهويژه آثاري كه نمادي از شيعه و اهل بيت بود را در پيش گرفتند . مسجد مشربه نيز مانند ديگر آثار ، تخريب و به گورستان تبديل گرديد . پيرامون اين مكان ، با بلوك هاي سيماني ديوار كشي شد ؛ زيرا براي وهابّيان قابل تحمّل نبود كه هر سال زائران شيعي بر اساس توصيه امامان و پيشوايان خود ، مشربه را زيارت كنند و حادثه انتقال ماريه به اين مكان و نقطه ضعف اخلاقي و رفتاري دو تن از همسران پيامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگي رسول خدا و خاطره « إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا » را تجديد نمايند و به ساختگي بودن بعضي از فضايل درباره آنان ، كه در طول تاريخ نقل گرديده و منابع حديثي اهل سنت مشحون از آنها است ، پي ببرند و اين پرسش برايشان پيش آيد كه اين حوادث كجا و اين فضايل كجا ؟ !
سيد احمد ياسين ( م 1380 ق . ) پس از شناساندن مسجد مشربه ، مي نويسد :
« امروز اين مكان با بلوك هاي سيماني ديواركشي شده و داخل اين محيط و اطراف محلّ مسجد به گورستاني براي اين محله تبديل گرديده است . » ( 1 )
5/4 × 12
؟ ؟ ؟ ؟ عكس صفحه 208
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ معالم المدينة المنورة قديماً وحديثاً ، ص122
121 |
از نويسندگان اخير ، پس از احمد ياسين ، محمد الياس عبد الغني ( 1419 ق . ) پس از بيان تاريخ مسجد مشربه در قرنهاي گذشته ، مي نويسد :
« مناسب است بگوييم كه در سال هاي اخير ، بعضي از مردم ، اين محل را به صورت گورستاني براي دفن اموات خود در آورده اند و مسؤولان حكومتي هم براي حفاظت گورستان و محل مسجد ، اين مكان را ديوار كشي كرده اند ! » ( 1 )
مشربه امّ ابراهيم يا مقبره مادر حضرت رضا ( عليه السلام )
سپاس خداي را كه در سال هاي اخير ، بر زائران حرمين شريفين افزوده شده و مسلمانان براي حج تمتّع و انجام عمره مفرده ، بيش از پيش به سرزمين وحي سفر مي كنند و در اين ميان ، اين توفيق نصيب هموطنان عزيز ما گرديده است كه ضمن سفر به آن ديار مقدس و انجام مناسك حج ، از مشربه امّ ابراهيم به عنوان مقبره مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) ديدار مي كنند و به زيارت اين مكان ، در كنار ديگر مشاهد و مساجد مدينه منوره ، مي شتابند . آنان طبق برنامه و اعلان قبلي ، به صورت دسته جمعي و در پيشاپيش آنان روحاني گروه ، به عقيده خويش ، به ديدار قبر مادر حضرت رضا حركت مي كنند و در پشت ديوار مشربه زيارتنامه و دعا مي خوانند .
نگارنده ، در مراجعات و پژوهش هاي خود در مورد اين مطلب ، به هيچ دليل تاريخي و روايي و هيچ قرينه و شاهدي دست نيافتم و نتوانستم دليل انتقال پيكر مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) به اين مكان را ـ با وجود قبرستان بقيع ، كه به دستور رسول خدا احداث گرديد و از نظر قداست و احترام نخستين گورستان مسلمانان است ـ به دست آورم ؛ قبرستاني كه علاوه بر چهار امام بزرگوار ، همه اقوام و عشيره پيامبر اسلام در آنجا آرميده اند ، حتي پيكر ماريه ، كه تمام عمر خويش را در مشربه سپري كرده بود ، به بقيع منتقل گرديد .
ممكن است افرادي با مشاهده وضع موجود در مشربه امّ ابراهيم ، چنين تصوّر كنند كه شايد اين گورستان پيشينه تاريخي داشته و در زمان فوت مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) يكي از گورستان هاي اطراف مدينه بوده است و احتمالاً مادر حضرت رضا را به اينجا منتقل نموده اند . در صورتي كه ملاحظه كرديد اين مكان مقدس پس از گذشت سيزده قرن و سير مراحل مختلف در نيم قرن اخير ، به گورستان تبديل شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المساجد الأثرية في المدينة المنوره ، ص220
122 |
ماريه امّ ابراهيم يا نجيّه امّ ابراهيم ؟ !
آنچه در پيدايش و اشاعه مقبره مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) به جاي مشربه امّ ابراهيم متصوّر است ، اين است كه ظاهراً بعضي از افراد كم اطلاع و نا آگاه پنداشته اند از آنجا كه يكي از كنيه هاي حضرت موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) به مناسبت نام يكي از فرزندانش ابو ابراهيم است ، پس كنيه همسر آن حضرت هم امّ ابراهيم خواهد بود ؛ يعني مادر ابراهيم و چون ابراهيم با حضرت رضا برادر بودند ، پس امّ ابراهيم مادر حضرت هم مي باشد .
در حالي كه اولا : مطالب تاريخي و حديثيِ گذشته ، خيالي بودن اين پديده نوظهور را به اثبات مي رساند و ثانياً : فرزندان حضرت موسي بن جعفر ( عليهما السلام ) كه تعداد آن ها را بيش از سي تن نوشته اند ، اكثراً از كنيزان و امّ ولدهاي متعدد زاده شده اند .
در ميان آن ها نام مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) نجمه خاتون ، كنيه اش امّ البنين و لقب وي تُكتَم و اَروي و سمانه بوده ولي مادر جناب ابراهيم كنيزي بوده از آفريقا به نام « نَجيّه » كه در تاريخ براي او كنيه و لقبي ذكر نشده است . بنابراين ، اگر به فرض محال ، مشربه مقبره امّ ابراهيم باشد ، اين بانو مادر ناتني حضرت رضا است ، نه مادر او !
چه فرقي ميان اين امّ ابراهيم و آن امّ ابراهيم
ممكن است برخي بر مقبره بودن مشربه اصرار ورزند و بدون توجه به حقايق موجود ، كه نقل كرديم ، بگويند : چه فرق است ميان آن « امّ ابراهيم » يا اين « امّ ابراهيم » آن « مشربه » يا اين « مقبره » ؟ ! در پاسخ آن ها بايد گفت : تبديل كردن مشربه به مقبره ، داراي سه مسؤوليت و اشكال مهمّ شرعي است ؛ زيرا اولا : اين بينش و اين تحريف موجب مي شود كه موضوعي خيالي جايگزين يك حقيقت مسلّم قرآني و حديثي و تاريخي شود و اين عمل دانسته يا ندانسته اغراء به جهل و يك جعل و كذب تاريخي است كه در اختيار عده اي قرار مي گيرد و مسلماً در آينده ، توسعه و گسترش يافته و مانند بعضي از موضوعات بي پايه و بدون تحقيق ، به پاره اي از نوشته جات به عنوان « مي گويند » وارد گرديده و سند سازي خواهد شد .
ثانياً : اين تحريف موجب مي شود كه توصيه و تأكيد امام صادق ( عليه السلام ) بر حضور در مشربه ، به بوته فراموشي سپرده شود كه فرمود : « ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ فِيهَا وَهِيَ مَسْكَنُ
123 |
رَسُولِ اللَّهِ ( صلّي الله عليه وآله ) وَمُصَلاَّهُ » .
همانگونه كه امروز در برنامه ها و اعلان هاي زيارت اماكن مقدس ، به جاي اجراي دستور امام ششم و دعوت زائران به حضور در مسكن و مصلاّي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و تبيين و توضيح تاريخ اين مكان ، به زيارت قبر مادر حضرت رضا ( عليه السلام ) فراخوانده مي شود و از تأكيد و توصيه امام ششم ( عليه السلام ) هيچ حرف و سخني به ميان نمي آيد .
ثالثاً : و مهمتر اين كه اين تحريف نوعي هماهنگي با بني اميه و مخالفان اهل بيت و تأمين خواسته و سياست آن ها است ؛ زيرا اگر آن ها خواسته اند با حذف فيزيكي مشربه ، بخشي مهم و حسّاس از تاريخ زندگي رسول خدا و همچنين نقش و دخالت بعضي از همسران پيامبر اسلام در تحوّلات زندگي داخلي آن بزرگوار را محو نمايند و ديگر با ديدن مشربه ، آيه { إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ . . . } كه بعضي از همسران آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و آن ها را از گناه ايذاي رسول الله دعوت به توبه نموده است ، تداعي نكند و آيه شريفه { وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ . . . } به بوته فراموشي سپرده شود . تحريف مورد بحث از راه فرهنگي و با مطرح كردن موضوعي بي اساس و خيالي هدف اين مخالفين را تأمين نموده است ولذا امروز در ديدار مشربه ، از اين مطالب هيچ حرف و سخن به ميان نمي آيد ، گويا نه آيه اي در اين باره نازل شده و نه روايتي نقل گرديده و نه تاريخي از اين حوادث خبر داده است ؟ ! آري تأمين هدف مخالفان اهل بيت ، بهوسيله پيروان اهل بيت !
به يقين هيچ شيعي مؤمن و آگاه ، حاضر به پذيرش چنين تحريف و تبعات آن نخواهد بود . بر اين اساس ، بر متولّيان امر و روحانيون محترم حج و زيارت لازم است زائران عزيز را در اين مورد توجيه و آن ها را در جريان امر قرار دهند و در عمل از اشاعه اين فكر پيش گيري به عمل آورند . « و الله وليّ التّوفيق » .
پي نوشت ها