بخش 7

بررسی مشکلات حاجیان پیش از انقلاب ، از زبان علامة شهید مرتضی مطهری

ميقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و يكم - پاييز 1386

بررسي مشكلات حاجيان پيش از انقلاب در ميز گردي

با حضور علامة شهيد مرتضي مطهري (قدّس سرّه)

حج گزاري ايرانيان همواره و به خصوص پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، با مشكلات و گرفتاري هاي فراواني روبه‌رو بوده است. ناامن بودن راه ها، فقر امكانات بهداشتي و درماني،‌ نبود حداقل امكانات رفاهي، نابودي صدها هزار لاشة قرباني حاجيان، بدرفتاري برخي از حمله‌داران، شيعه آزاري ساكنان مكه و مدينه و... بخشي از اين گرفتاري‌ها و مشكلات بوده است.

عالمان و فرهيختگاني كه در آن سال‌ها به حج مشرف مي‌شدند، هنگام رويارويي با اين گونه مسائل، به فكر چاره افتاده، تا از حجم مصائب حجاج بكاهند و زشتي‌ها را به زيبايي‌ها تبديل كنند.

خوشبختانه پس از پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني (قدّس سرّه) حج ابراهيمي احيا شد و با پيام‌ها و توصيه‌هاي ايشان، مسؤولان خدمتگزاز به فكر چاره‌انديشي برآمدند،تا آنجا كه امروز بسياري از مشكلات گذشته مرتفع گرديده و ايرانيان بحمد الله آبرومندترين حج را انجام مي‌دهند.

اجارة بهترين منازل براي اسكان زائران، آشپزخانه‌هاي مدرن و بهداشتي جهت طبخ متمركز غذا براي حاجيان، تهيه جزوات و كتب و فيلم‌ها و سي‌دي‌ها و تشكيل جلسات آموزشي توجيهي متعدد براي ضيوف الرحمان، استفاده از روحانيون و مديران لايق و كارآمد براي هدايت كاروان‌ها و نظارت كامل بر عملكرد آنان، از ويژگي‌هاي حج گزاري ايرانيان پس از برقراري جمهوري اسلامي در ايران است.

ميزگردي كه با حضور علامه متفكر و انديشمند بزرگ اسلامي حضرت آيت‌الله شهيد مطهري (قدّس سرّه) و جمعي از انديشمندان اسلامي در حسينية ارشاد برگزار گرديده، بخشي از مشكلات فقهي و اجرايي حج گزاري ايرانيان را به تصوير كشيده كه مقايسة آن با وضعيت كنوني مي‌تواند بيانگر تحول به وجود آمده در اين عرصه باشد.

سپاس خداي را كه بيشتر مشكلات ياد شده به همت مسؤولان جمهوري اسلامي و نيز اقدامات انجام شده توسط دولت عربستان مرتفع گرديده است.

اميدواريم تا مشكلات باقيمانده نيز به تدريج از سر راه برداشته شود و حاجيان بتوانند با آسودگي خيال و فراغت بال، پله‌هاي معنويت و رشد را يكي پس از ديگري پشت سر نهاده، به موفقيت هاي بزرگ معنوي دست يابند.

«ميقات حج»

استاد مطهري : براي
اين كه آقايان محترم توجه بيشتر داشته باشند و بدانند كه جلسة ما براي چيست ،
توضيحاتي مي دهم : آقايان مي دانند كه اجتماع و جلسة ما ، در مورد « حج »
است . هركس كه به حج مي رود ، دو احساس در او پيدا مي شود :

الف ) غرور و عظمت ؛ مراسم حج ، اجتماع بسيار عظيمي است كه هم از نظر كمّي بي نظير
است و هم از نظر كيفي ؛ يعني اجتماعي است كه متجاوز از يك ميليون نفر از خارج و داخل
عربستان ، در يك جا جمع مي شوند . و خيال نمي كنم در دنيا اجتماع ديگري مانند
آن ، از لحاظ كميت وجود داشته باشد .

از لحاظ كيفيت هم ، اگر ما تنها همان جنبة طبيعي بودن آن
را در نظر بگيريم ؛ يعني مردم روي احساسات و ايمان و عقيدة خودشان در اين جا جمع
مي شوند . هيچ قدرت و زوري و طمعي آن ها را جمع نمي كند ، بلكه آمدنشان
برخلاف مطامع شان است ؛ يعني از پول خودشان صرف نظر مي كنند . رنجي را
متحمّل مي شوند و به حج مي روند .

به هرحال ، بسيار اجتماع عظيمي است و از اين جهت انسان
احساس عظمت و غرور مي كند ؛ به خصوص اگر اهل مطالعه باشد ، مي بيند كه خودِ
دين مقدس اسلام ، از زبان پيشوايان دين ، بلكه اشارات قرآني ، مي رساند كه
اين ، حكمت و فلسفة بزرگي دارد ؛ به تعبير قرآن قِيَاماً
لِلناس ) است و به تعبير اميرمؤمنان (عليه السلام) « تَقْوِيَةً لِلدِّين » است و فلسفه اي
دارد . هركسي اين احساس را پيش خود مي كند .

ب ) ناراحتي و رنج ؛ در موسم حج ، براي هر انسان فهميده اي اين حس نيز پديد
مي آيد كه نوعي نقص ، بلكه نواقصي در برگزاري اين فريضه وجود داردكه
اين ها ديگر به برنامه مربوط نمي شود ، بلكه به چگونگي اجراي
برنامه مربوط است . درگذشته مردم اين ها را چندان متوجه نمي شدند ، ولي
حالا روي اين ها فكر وحساب مي كنند .

هر آدمي كه درك مي كند حج امر بزرگ و عظيمي است و شارع
مقدس اسلام آن را رُكن و پايه اي براي ابقاي دين ، احياي مردم ، اتحاد
كلمه ، حُسن تفاهم در ميان ملل اسلامي ، رفع سوء تفاهم هاي مختلف ، اصلاح اخلاق
مردم و . . . قرار داده است ، احساس وظيفه مي كندكه در اين راستا گام هايي
بردارد . البته اين ها مسائلي است كه در باب فلسفة حج بايد بحث شود و اموري واضح
و روشن است و خودِ پيشوايان دين گفته اند كه هست . آري ، حج چنين فلسفة بزرگي
دارد . البته در مقابل ، نواقصي هم در انجام آن به وجود مي آيد كه بايد احساس
وظيفه كرد و تا حدودي كه براي ما مقدور است ، بايد اقدام كنيم كه آن
هدف ها و منظورهاي اسلام بهتر تأمين شود .

روي اين احساس وظيفه است كه گاهي وقت ها ، رُفقا و دوستان ،
مكرر ، شايد از هفت ، هشت يا ده ـ پانزده سال پيش تذكراتي مي دادند . افرادي كه قبلاً به حج رفته بودند . خود ما هم كه دو سفر رفتيم ، اين ها را
به چشم ديديم ، تا اين كه امسال عده اي از دوستان رسماً پيشنهاد كردند كه
اگر وظيفه هست ، در حدّ مقدورات خودمان اقداماتي بكنيم و ببينيم كه چگونه
مي توانيم اين نواقص را برطرف سازيم و اصلاح كنيم .

يادم هست امسال كه ما از مكه برگشتيم ، عده اي از رفقا كه
آمدند ، اين موضوع را طرح كردند و تمام هفت ، هشت يا ده نفري كه آن جا
بودند ، تأييد كردند وگفتند : بياييم جلساتي ، اجتماعاتي يا سمينار حجي تشكيل دهيم و
اقدامي بكنيم .

به دنبال آن ، جلساتي تشكيل شد ، در دو يا سه جلسه من هم شركت
داشتم و قرار شد از بعضي از آقاياني كه به هرحال صاحب نظريه هستند و همه
يا اكثرشان به سفر حج رفته اند و مي توانند در اين زمينه هم فكري
و هم كاري داشته باشند ، دعوت به مشاوره و همكاري شود و آن چه كه به فكر
ماها رسيده اكنون بنا است به اطلاع همديگر برسانيم و از نظريات يكديگر استفاده كنيم
و ببينيم كه چه نوع همكاري مي توان كرد و چه تصميمي مي توان
گرفت . در اين دو يا سه جلسه اي كه تشكيل شده ، به طور خلاصه عرض
مي كنم : مجموع نواقصي كه به نظر رسيده ، پنج يا شش قسمت است :

1 . نقصي كه
به شركت كنندگان درحج مربوط مي شود ؛
يعني افراد
فهميده اي كه مي روند و بر مي گردند ، غالباً از اخلاق حجاج شكايت
مي كنند . از جهل و ناداني و عدم استطاعت روحي و اخلاقي شان گله دارند . ببينم چه اقداماتي مي شود كرد كه افراد ، اين جور جاهلانه و كوركورانه
نروند و برنگردند .

كسي كه به حج مي رود ، از روي فهم و شعور و ادراك باشد و
بعد هم استفاده اي بكند و برگردد .

همين امسال درحسينية ارشاد ، جلساتي راجع به حج برگزارشد ، آن جا سخنراني هايي بنده در زمينة حج داشتم . راجع اين
موضوع ، به خصوص پيشنهادي كردم كه دوستان آن را تصويب كردند و پيشنهاد درستي
مي دانستند . بنابر اين شدكه ما كلاس هايي در زمينة حج داير
كنيم و از امسال ؛ يعني چند ماه قبل از آغاز حج ، افرادي را ببينيم و برنامه اي
برايشان تنظيم كنيم به عنوان كلاس « آمادگي حج » كه اين البته نمونه باشد و بعد
هم دنبال شود ؛ يعني افرادي كه مي خواهند به حج بروند ، هم دستورات فقهيِ حج را
قبلاً درست بياموزند و هم دستورات اخلاقي و اجتماعي را ياد بگيرند .

2 . نقص ديگر ،
مربوط به وضع پذيرايي ها است ؛
و نيز اجتماعاتي كه در
آن جا هست . وضع حمله داري ها وكاروان ها و . . .

3 . نقص ديگر به
امور ديني مربوط است ؛
كاروان ها برنامه ندارند . امروزه
بهترين كاروان ، كارواني است كه مسكن يا غذاي خوب براي افراد تهيه مي كند . كارواني كه غذاي روحي به زائران بدهد . چنين نيست كه وقتي حاجي براي اولين بار
به مدينه مي رود ، اخبار و احاديث و فلسفة اين سفر را بشنود و آگاه شود . مردم
كه به مدينه مي روند ، بايد در آن جا تاريخ پيغمبر را متذكّر شوند و به
ايشان تعليم داده شود در ده سالي كه پيامبر خد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مدينه بودند ، چه
كردند ؟ اينجا كجاست ؟ آنجا كجاست ؟ و . . . چنين كارهايي تا حالا انجام نشده و حتي
كاروان ها هم اين كارها را نكرده اند .

براي اين كار هم ، دوستان پيشنهاد كردند كه كارواني نمونه
تشكيل شود . در سال گذشته چنين گامي را ، هر چند ناقص ، حسينية ارشاد
برداشت .

4 . نقص ديگري كه
وجود دارد ، وضع رساله هاي عمليه است ؛
ما در سفر حج با
اعتراضاتي مواجه شديم . مرتب اعتراض مي كردند به وضع رساله ها كه
انصافاً هم نواقصي وجود دارد . بايد افرادي با آقايان علما و مراجع تماس
بگيرند يا به هر شكل ديگري ، اين ها را اصلاح كنند . بعضي مسائل هست كه واقعاً
اساسي است و الآن براي خودِ مراجع هم مطرح است و هر سال هم با غُرغُر كردن
عدّه اي و تصديق كردن عده اي ديگر خاتمه پيدا مي كند .

مثلاً وضع طواف ، مخصوصاً حالا كه حاجي زياد
شده وگاهي وضع ناراحت كننده اي پيدا مي كند يا وضع
قرباني ها الآن مشكلي شده است براي افرادي مثل ما . دائماً انسان بايد
جواب مردم را بدهد . مي پرسند آيا اگر پيغمبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود ، اسلام از ما همين
را مي خواست ؟ آن سال ما به مذبح نرفته بوديم ، امسال رفتيم ، واقعاً وضع
جوري است كه انسان نمي تواند بگويد اسلام از ما همين را مي خواست . حاجي وقتي مي خواهد يك گوسفندي تهيه و قرباني كند ، بايد از روي چهار طبقه لاشة
گوسفند و از خون بگذرد ، و بعد به چه شكلي آن را پيدا كند ! و بعد آن را بالاي
يك گوسفند ديگر ذبح كند و بعد اين لاشه ها بگَندد و بو بگيرد و . . .

امسال يكي از آقايان مراجع كه آن جا بودند ، گفتند : من اگر
امسال بتوانم بروم نجف ، حتماً اين قضيه را با علماي نجف حل مي كنيم .

البته راه هاي حل ديگر هم دارد كه به دولت سعودي مربوط مي
شود . ما در اينجا فعلاً نمي خواهيم راه حل ارائه كنيم . مي خواهيم بگوييم يك
مشكله اي است . بايد رسيدگي شود .

5 . مشكل ديگر
رفتار مأمورين دولتي ايران در صدور گذرنامه است ؛
كه اين هم
ناراحت كننده است . بعضي از امرحج مي ترسند ، به خاطر سوء
رفتاري كه با آن ها هنگام دادن گذرنامه مي شود . در اين كه آيا
مي شود در اين زمينه اقداماتي انجام داد ؟ بايد افرادي كه با دولت نزديك
هستند ، تماس هايي بگيرند بلكه بهبودي در اين قسمت حاصل شود . شما
مي بينيد وقتي انسان مي خواهد گذرنامه بگيرد ، براي گرفتن يك ورقه
نصف روز صرف مي شود ! چه قدر جانكاه است براي آدم !

6 . وضع حجرالأسود هم
ناراحت كننده است ؛
كه اين از موضوعات مربوط به دولت سعودي
است ؛ چون در اختيار آن ها است . مسلّماً اگر حُسن نيت باشد و هيچ غرضي غير
از غرض ديني نباشد ، حالا يا با اطلاع دولت يا بدون اطلاع دولت . بايد فكر كرد كه
مصلحت چيست . بايد به آن ها گفته شودكه وضع حجرالأسود ناراحت كننده
است . امسال شنيدم در آن فيلمي كه براي حج نشان مي دادند ، اين
هم جزو فيلم بوده است . بعضي از آقايان وعاظ و غير وعّاظ كه قبلاً ديده بودند ،
خواهش كرده بودند كه اين بخش ؛ يعني حجر الأسود را از فيلم حذف كنند ، چون
ناراحت كننده است . درست نيست كه شرطه و مأموري با يك شلاق هميشه بالا سر
حجرالأسود بنشيند و كارش اين باشدكه دائماً به سر حُجاج بزند ، مردم هم هجوم
بي خود ببرند . بالأخره اين را مي شود حل كرد . هم هجوم مردم هجوم
بي خودي است ، هم ايستادن آن ها با شلاق ، عمل بي خودي است . چون
اين كه كار واجبي نيست . البته شنيدم كه امسال يك فكري براي آن كرده اند و
دستور داده اند محفظه اي بلوري در اروپا برايش ساخته شود تا
آن را در آن محفظه بگذارند و ديگر دست مردم به حجر نمي رسد ، هرچه هم
مي خواهند هجوم بياورند .

رمي جمرات نيز موضوعي است كه اگر دولت سعودي بخواهد نظمي در
آن ايجاد كند ، مي تواند . به سادگي مي شود آن را حل كرد ، ولي چون نظم ندارد ،
يك دفعه انسان مي بيند يك هجوم عجيبي پيش آمدكه به هزار زحمت آدم خودش را
مي تواند به جايي برساند . بعد چشمش را بايد پايين بگيرد كه يك وقت سنگ به چشمش
نخورد . به سر افراد كه زياد مي خورد . امسال آقاي مهندس هويدي را ديديم
سرش شكسته بود . در اين ها براي حاجي نبايد رخ دهد . چنين عوارض ناراحت
كننده اي باشد .

البته افراد زيادي هستند كه اين ها را به حساب اجر
و ثواب و اين جور چيزها مي گذارند ، ولي بعضي مي گويند اجر و
ثواب را آدم بايد يك زحمتي متحمّل شود كه اثري بر آن زحمت بار است . امّا سنگ بخورد
به سر ، روي يك كاري كه هيچ دليلي ندارد . چرا ؟

اينها نواقصي است كه مي شود با در ميان گذاشتن با دولت
سعودي حل كرد . اين هم يك قسمت است .

در قسمت هاي ديگر هم ، البته نواقص هست ؛ از مطالعة تاريخ
حج و سيرة پيشوايان دين ، به خصوص حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) استفاده مي شودكه در حج
بايد حقايق اسلام نشر يابد . خودِ حضرت در آن يك سفر ، كه اهل مكه مسلمان بودند
حج گزارد ، چقدر از اين سفر استفادة تبليغي كردند . مهم ترين
خطابه هاي حضرت دراين سفر القا شد . و يك خطابه را دوبار ، بلكه سه يا
چهاربار القا كردند و در هر باري هم مردم را مأمور كردند كه به يكديگر برسانند . حتي
مبلِّغ به اصطلاح بلندگوي انساني راه انداختند ؛ يعني افرادي را وا
مي داشتند كه صداي حضرت را به ديگري برساند . او به يكي ديگر ، سومي به
چهارمي و چهارمي به پنجمي . . . براي اين كه پيام حضرت در مسجدالحرام ، عرفات و منا
به همه برسد . اين كار هم مربوط به دولت سعودي است ؛ چون همه چيز را در اختيار
خودشان گرفته اند و برنامه ها را هم خودشان تنظيم مي كنند . گرچه
برنامه اي هم ندارند !

در روز هفتم ذي حجه ، كه امسال روزجمعه بود ، بزرگ ترين
اجتماع ، همان اجتماع مسجدالحرام بود كه ما آن جا تخمين زديم افرادي كه در
نماز شركت كرده بودند ، حتماً متجاوز از پانصدهزار نفر بودند و امام جماعت متصل
به راديو بود . افراد ديگر ، صداي او را از راديو گوش مي كردندكه راجع به اسلام
چه مي گويد . وقتي گوش كرديم ، ديديم همان مناسك ساده را بيان مي كند . به هرحال ، اين ها مطالبي است كه به نظر ما مي رسيد و وظيفه است
برطبقة فهميدة جامعه كه اين نواقص را اصلاح بكند و درواقع تأمين منظورهاي شارع مقدس
اسلام است . اين هايي كه در اين جلسات به نظر ما رسيد . البته آقايان محترم
ممكن است نظريات ديگر داشته باشند .

هركس در اين موضوع ، پيشنهادي دارد ، بفرمايد . آقايان گفتند كه
برنامه اينگونه باشد تا جلسه نظم پيدا كند . لازم است يك نفر به عنوان رييس و
مدير جلسه انتخاب شود تا هر صحبتي با نظر ايشان باشد . آقايان خواهش مي كنند كه
آقا? مزيني قبول كنند رياست جلسه را .


آقاي مزيني : از رسول
گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل است كه « نماز جمعه حج فقرا است » از اين مطلب
چنين استفاده مي شود كه « جماعتِ جمعه » هم ، خود حجّ است و چون امروز روز جمعه
است و اين جلسه تشكيل شده ، من اين را يك حج مي دانم ؛ زيرا همين تعداد ، دور هم
جمع شده ايم . . .

تمام مطالب ما در مورد ديدن نقايص و طرح آن نيست . بايد ديد كه
ما چگونه مي توانيم اين نقايص را به وجه احسن رفع كنيم وحتي پيدا كردن
نقص ، كار آسان تري است تا رفع آن . اين نكته ها كه شما ( آقاي
مطهري ) فرموديد ، مطالب حسّاسي است . اما اكثر افرادكه به حج مي روند بر
مي گردند ، با قيافة مخصوصي هستند ! و آن هايي هم كه هنوز حج
نرفته اند ، شايد هيچ يك از اعمال اسلامي را ، به ضرس قاطع بايد گفت عمل
نكرده اند و غسلشان منحصر است به دو مورد ؛ يكي غسل ولادت و ديگر غسل ميت !

اين نكته به نظر مي رسيده كه ما يك سردكن ها و
يخچال هايي درست كنيم كه اين گوشت ها نفله و تلف نشود ؛ چون واضح است
امروزه دنيا نسبت به مسائل « مادي » خيلي نظارت دارد و همچنين نسبت به مسائل « بهداشتي
و حفظ الصحه » و نظافت هم سومين مسأله است . بالأخره اين وضعيت خيلي زننده است ،
ولي اين را نمي شود با سرعت رسيدگي كرد . نمي دانم به عرضتان رسيده
يا نه ، قبلاً در اين خصوص يك اقداماتي شده بود . در خدمت حضرت آقاي جزايري و خدا
رحمت كند مرحوم آقا سيد احمد لواساني و آقاي طباطبايي جلساتي تشكيل داديم و با
شيخ المطوّفين آن جا صحبت شده بود و نمايندة غنّام هم حتي اين جا منزل
ما آمد . صحبت كرديم . براي اين كار يك بحثي شده بود كه آن مذبح سابق را به ما اختصاص
بدهند ؛ به جماعت شيعه . نامه اي نوشته شد و جوابي دادند آن ها . براي
اين كه ـ به فرمايش سركارـ يك الگو و نمونه اي تهيه شود ولي آن ها
گفتند مشاعر دين را نمي شود به كسي اختصاص داد . گفتيم ما نمي خواهيم اختصاص
به ما داده شود . نمي خواهيم براي خودمان مالكيت قائل شويم ، مي خواهيم
آن جا يك وضعي درست كنيم يا يك جايي باشد كه بتوانيم بر اوضاع مسلّط باشيم . آقا
سيد ضياءالدين هم دراين خصوص به اندازه اي وارد شدند وحرف هايي هم
زدند . بنابراين ، اين قضيه چنين سوابقي هم دارد . حالا چطور بايد بر اين مشكلات فائق
شويم . . . ، آن چه كه به نظر بنده ، از همه بيشتر مهم است و به
اصطلاح . . .

يكي از حضار : ببخشيد ، مسأله تماماً راجع به ذبح نبود . اصلاً يكي از
چيزهايي كه در حج من گرفتارش شدم و واقعاً جاي تأسف است ، اين است كه وقتي
گوسفند را ذبح مي كنند ، درآن گرما ، وضع آلوده است . اكثر حاجي ها
كه سابقاً فوت مي كردند در همان مذبح مريض مي شدند . در آن پستي ها و
بلندي ها ، مخصوصاً درآن وضعيت ! تا سر گوسفند را مي بريدند ، ثلثش مال فقرا
و يك چيزي از آن مال رفقا ! هنوز گوسفند دست و پا درست نزده ، يك تكه اش را
مي بريدند و به سرعت غيب مي شدند . در اين خصوص بحث است گوسفندي
كه هنوز جان دارد و قطعه اي از تنش را جدا مي كنند اين ميته هست يا نه ؟
اين اوضاع عجيب وغريبي است ! به نظر بنده آن چه كه از همه درست تر
است ، همان كلاس هاي آمادگي است كه فرموديد . از اين كلاس ها غافل نباشيد . حقيقتاً يك عده اي مي آيند آن جا و بر مي گردند كه از جهات عديده ،
جاي سخن دارد ؛ اولاً بحث درست بودن حجشان و مطابق موازين فقهي بودن آن
است .

بعد ، بحث رفتارشان درخريداست كه پنج هزارتومان ،
چهارهزارتومان خرج مي كند ويك يا دو دست لباس كهنه ، از آن كهنه هاي
فرسودة شسته شده مي خرد براي سوغاتي . من انتقاد نمي كنم و نمي گويم بد
است ، ولي قابل تذكر است .

مورد بررسي قرار دادن اين كلاس به نظر بنده بسيار لازم
است . بايد ديد اولين كسي كه از انسان شنوايي دارد كيست . به نظرم اول چيزي كه از
انسان شنوايي دارد بدن خودِ انسان است و فرمانده هم مغز است ؛ همين مغزي كه به
خود بنده فرمان مي دهد ، اگر من بدنم را براي اين مغز تربيت نكنم ، خودِ اين بدن ،
كه جزو من است ، اطاعت نمي كند اوامر مغزم را . برهانش هم اين است كه اين مغز به
دست راست دستور داده عمل كرده كتابت را و به دست چپ فرمان ديگري داده و او انجام
داده وظيفه اش را . كارهايي كه از دست چپ ساخته است ، از دست راست ساخته
نيست . بعد نوبت مي رسد به آن هايي كه اطراف انسان هستند .

پس اين را اول شروع كنيم و كار آساني هم نيست . يك عده اي
را حقيقتاً آموزش بدهيم . حالا آن هم به چه شكل ، خودش بحثي است ، كه اولاً ما
خواهش كنيم مثلاً از اشخاصي كه در شهرستان ها هستند كه آن ها
كلاس هايي راه بيندازند . يا اين جا كلاسي راه بيندازيم و خواهش كنيم يك
دورة يك ماهه ، دو ماهه ببينند . انسان هاي خيّري باشند مثلاً شام و غذا و
پذيرايي راه بيندازند . اين ها خودش از جهات عديده مورد بحث است . بعد ساير
مسائل هم يكي بعد از ديگري مطالعه شود و روي آن نظرهاي عملي داده شودكه چه جور
وارد شويم كه توفيق برايمان حاصل شود . اين ها كلياتي است كه به نظر من
مي رسد . ولي همان طور كه فرموديد ، مباحث ديگري هست . اگر آقايان
فرمايشي دارند بفرمايند كه . . .

آقاي حاج سيد غلامرضا
سعيدي :
در سال 27 كه بنده توفيق زيارت بيت الله را داشتم ،
اغلب اين مشكلاتي را كه اين جا آقايان اشاره فرمودند ، درك كردم و پس از مراجعت
از آن سفر ، ضمن پانزده ـ شانزده مقاله در روزنامة « وظيفه » نوشتم . عده اي
از رفقا ، از جمله خدا رحمت كند مرحوم صدر در قم ، خيلي اظهار لطف و عنايت فرمودند كه
اين ها جزو مسائل عام البلوي است ولي كسي روي كاغذ نياورده است . وخيلي
اظهار مكرمت فرمودند به اين كه همة اين ها را بايست قابل توجه دانست . بنده
به ايشان عرض كردم : قابل توجه دانستن مورد تقاضاي ماست و شما و امثال شما كه مراجع
هستيد ، بايستي به اين قضايا رسيدگي بفرماييد . مرحوم صدر هم فرمود : خيلي خوب است
و مثل خيلي از آرزوها دفن شد !

متعاقب اين جريان و از جمله مسائل مذبح كه فعلاً بيشتر روي آن
بحث يا اشاره شد ، مورد ابتلا واقع شده . بنده با اطلاعات خيلي سطحي كه از دورة
تحصيلات ابتدايي مدرسه داشتم و بعداً در كتاب ابراهيم بيك خوانده بودم و جاي ديگر ،
همين طوركه نيش مي زدند معترضين بر اين عمل ، آن جا متوجه شدم كه اين
يكي از لكه هاي بسيار زننده و حساسي است كه بر دامن تعليمات اسلامي نشسته . به
هر قيمتي هست بايستي دفع كرد . با اطلاعات خيلي سطحي و قشريِ ابتدايي كه از فقه
داشتم ، به خيال خودم تصوّر كردم كه من مجاز باشم اين ذبح را اين جا ( منا ) انجام ندهم و برگردم در ايران انجام دهم كه به مصرف صحيح برسد . يكي از
همسفرها كه دقيق تر و حساس تر بود ، گفت : نه آقا ، حجّ ما باطل مي شود
و . . . گفتم : اگر باطل هم بشود من اين جور حساب مي كنم . وسوسه زيادتري كرد و
چادر ما نزديك چادر آقاي حاج شيخ خليل كمره اي بود و گفتيم برويم با آقايان
صحبت كنيم . بنده آمدم و مطرح كردم و چند نفر از علما و ديگران بودند ، گفتند : نمي شود ! گفتم : آقا ! اجتهاد يعني چه ؟ ! يعني اين كه مجتهد ميان دو امر
متعارض رسيدگي كند و يك رأي قاطع بدهد . از يك طرف ما مي بينيم به حكم قرآن
اسراف حرام است ، از يك طرف مي گويد ذبح كن . حالا ما مي بينيم كه اين
عمل اسراف است بايد چه كنيم ؟ گفتند : نمي شود و بايد در اينجا قرباني كرد . رفتيم
دو رأس گوسفند ذبح كرديم و بر تلفات آن جا افزوديم و آمديم ! ايام محرّم
بود كه رسيديم به كربلا و رفتيم خدمت مرحوم سيد هبة الدين ـ خدا رحمتش
كند حيات داشت ـ سلام كرديم و نشستيم آقا چشمش نمي ديد . از صدا ما را
شناخت و دوـ سه نفر از علما ، كه از جنوب بودند . آقا گفتند : آقاي حاج سيدغلامرضا
سعيدي كه جنجال داشتيد راجع مذبح ؟ ! گفتم : بله ، همان عنصر كذاوكذا است . مرحوم
هبة الدين پرسيدند : چيست مطلب ؟ گفتم : اين است . تأملي كرد و گفت : حق با
فلاني است . گفتم : لطفاً بنويسيد . آقا فرمود : از ما بزرگ ترها هستند . دو يا سه
سال بعد ، آقاي شيخ جواد مغنيه كه خودش رفته بود مكه ، در
رسالة الاسلام اين مسأله را مورد بحث قرار داد و گفت : اين لكه بايد از
دامن تعليمات اسلامي شسته شود . ديگر نفهميديم چه شد .

اين مسألة مورد ابتلا همچنان هست و امسال هم شنيدم يكي از
مراجع كه مشرف شدند اين مسأله مورد توجهشان شده و يك اقداماتي هم كردند .

و امّا مسائل عمومي را كه جناب آقاي مطهري طرح فرمودند ،
به عقيدة بنده همان طور كه جناب آقاي مزيني تأييد فرمودند ، مسألة كلاس درس
مكه از واجب ترين كارها است .

از چند سال پيش ، به اتفاق آقاي سليم و چند تن از رفقاي ديگر ،
ما هم يك جلساتي داشتيم . در حدّ توانايي مان ، مقدماتي را فراهم كرديم و
حرف هايي زديم و همين بحث مطرح شد كه در تهران يك دسته از آقايان خودشان را
مجهز كنند براي پنج يا شش ماه پيش از موسم حج و به علاوه ، يك رسالة صحيح و تميز و
روشني در دسترس اشخاص گذاشته شود ، يك آيين نامه اي از جهت تنظيف ، از
جهت آشنايي با مقدمات حج چاپ شود و در دسترس اشخاصي كه آماده مي شوند براي
زيارت مكه ، گذاشته شود ؛ چه در ولايات و چه در اين جا . حالا به عقيدة بنده ،
اقدام مهم از همين جا بايد آغاز شود ، بين عده اي از آقايان ، كه در صلاحيت
خودشان مي بينند يا اولويت دارند ، اين كارها تقسيم شود و برعهدة كميته ها
يا كميسيون هايي قرار داده شود كه هر چند نفر از اين آقايان ، يك بخشي از مطلب
را بگيرند ، روي كاغذ بياورند تا بعد به اطلاع همه برسد و برنامة موزون و
مربوطي تهيه شود كه همة مشكلات رفع گردد و اين كار ، همان طور كه آقاي مطهري
فرمودند ، واقعاً از وظايف اولية هر آدم مُدْركي است . از بلاهايي كه باعث
سرشكستگي و دلشكستگي است ، كه انسان در مكه مي بيند اشخاصي هستندكه هيچ فرقي
نمي گذارند كه امامزاده داود آمده اند يا مكه ! اين ها وظيفة
كيست ؟ !

اين ها را بايد پيش از موسم ، با توجه به تمام اين
بي اطلاعي هايي كه وجود دارد ، روي كاغذ آورد و همان طوركه مرجع تقليد
جزء به جزء آداب و احكام را نقل مي كند ، ما هم در حد توانايي خودمان براي
ارشاد مردم همه اين مطالب را روي كاغذ بياوريم و به اميد خدا برنامه شود . اگر
سال اول نشد ، سال دوم درست شود و دوم نشد سوم .

خلاصه ، رفع اين نواقص از ضروري ترين كارهاست كه به
اميد خدا رفع شود .

يكي از حضار : ضمن تأييد
بياناتِ كساني كه قبل از بنده صحبت فرمودند ، براي اين كه از جلسه نتيجه
بگيريم ، پيشنهاد مي كنم اين مطالبي كه جناب آقاي سعيدي فرمودند ، مورد توجه قرار
گيرد و به عقيدة بنده هم ، براي نتيجه گيري لازم است كه مسائل كلاسه شود و
هركس هر مسأله اي را كه مي تواند مطالعه كند ، انجام آن را بپذيرد و يا
به قول آقاي سعيدي ، كميته اي مأمور مطالعه شود ونتيجة مطالعات آن را در
زمان معين به اطلاع برسانند و نتيجه اش بعد منتشر شود .

آقاي مُرتاضي : مسائلي كه مطرح شد ، عموماً درست بود وبايستي روي همه فكر
شود ، ولي به نظر من نقطه ضعف خيلي بزرگي كه در مسألة حج وجود دارد و
چشمگير و مهم است ، همين مسألة ذبح است . البته نامنظم و نا مرتب آمدن عده اي از
ايراني ها و اين كه برخي براي معامله و خريد مي آيند و مي خواهند
چند برابر خرجي كه كرده اند دربياورند و . . . هم از مسائلي است كه هست كه
بايد فكري براي اين ها كرد . بايد اين ها را اصلاح كرد . البته اين ها
خيلي چشمگير نيست ، چيزي كه چشمگير است ، همين مسألة ذبح است كه بايد در اولين اقدام
وضع فقهي و شرعي ذبح را روشن كنيم و ببينيم منظور از ذبح چيست ؛ يعني علما و فقهاي
ما اين مسأله را روشن كنند كه مقصود از ذبح چيست ؟ به چه صورت بايد انجام شود . وقتي مقصود روشن شد ، آن وقت در ادارة مطلب فكر مي كنيم . مثل همين مطلبي كه
جناب آقاي حاج سعيدي فرمودند ، مي شود همان جا ذبح كرد يا آمد در وطن ذبح
كرد و اگر ذبح بكنيم ، همان طور بيندازيم دور يا امكان اين كه در
سردخانه ها نگه داريم ، به صورتي كه معمول در دنيااست . بعد
به تدريج به مصرف فقرا برسانيم . اين صورت ها اگر روشن شود ، بقية مطالب آسان
است .

در انتقاد منتقدين ، آنچه اهميت دارد ، همين مسألة ذبح است . اگر
در مورد ذبح كار كنيم و مسأله اش روشن شود ، كار بزرگي صورت گرفته است . آن وقت امكان تشكيل سردخانه و مانند را هم اگر حل كنيم بقيه كار كوچكي
است كه زودتر مي شود آن ها را انجام داد .

آقاي معين فر : قرباني و ذبح ، مسأله اي است كه صرف نظر از موضوع داخلي و
ايرادهايي كه مي كنند ، مسألة عمومي اسلامي است والآن مواجه با تعصّبات
وناراحتي هاي دولت سعودي هستيم ؛ يعني مسأله اي نيست كه بتوان آن را به دست
شيعه كرد ؛ يعني اگر شيعه اقدام به حل آن كند ، معلوم نيست عموميت پيدا كند و در جهان
اسلام عملي شود . اميد واريم آقايان اين شهامت را داشته باشند و روي اين موضوع فكر
بكنند وآرزو مي كنيم كه اگر فكري كردند
به نتيجه اي برسند ومحافظه كاري ـ كه آقاي سعيدي فرمودند ـ
پيش نيايد و طوري نشود كه مطلب اصلاً درز نكند و همه وحشت داشته باشند از بيان
اجتهادي كه روي مسأله اي كرده اند .

البته اگر به فرض هم فكري بشود و اجتهاد خاصي روي موضوع انجام
گيرد ، به جهت موانعي كه از سوي دولت سعودي و علماي اهل سنت داريم ، نمي تواند
عموميت پيدا كند ، ولي اگر اين موضوع را جمع كنيم ، با آن مطلبي كه جناب آقاي
مزيّني فرمودندكه ملاقات ها و مذاكره هايي صورت گيرد كه مذبح شيعه جدا شود ،
شايد اين امر بتواند نمونه و الگو شود براي تمام دنياي اسلام ؛ به اين
شكل كه مذبح شيعه جدا باشد و عده اي هم باشند كه مذبح را به صورت آبرومند و
تميز درآورند و اين حالت كثيفي و لجن و لاشه هاي روي هم انباشته را
تبديل به محيط تميزكنند . در اين صورت تعداد قرباني هاي شيعه محدود
مي شود . مي توانيم وسايلي داشته باشيم و چون از نظر حيثيت اسلامي موضوع
مهمي است ، سردخانة كوچكي بسازيم و . . . وضعيت آبرومندي خواهيم داشت .

بنابراين ، يك دستگاهي باشد و عده اي باشند كه آن را راه
بيندازند و بعد گوشت آن ميان گرسنه هاي مسلمان دنيا توزيع شود . اين شايد يك
نمونه اي باشد و موجب شود بعد از هفت ـ هشت سال زائران ديگر كشورها هم
همين كار را بكنند و نيز براي دولت سعودي هم سرمشقي باشد .

آقاي مطهري : بنده ضمن
اين كه مي خواهم تقاضا كنم ديگر در بارة ذبح بحث نشود ، فقط عرض
مي كنم كه با نظر آقاي مهندس معين فر موافق نيستم ؛ پيشنهاد
مثبتي كه ايشان مي كنند ، به نظر من غيرعملي است ، از دو جهت :

الف ) ازجهت فقهي ب ) از جنبة عملي ( در دولت
سعودي ) .

موضوعي كه ايشان گفتند ، چون تنها مربوط به ما نيست ، اين عملي
نيست . اولاً اين فكر ؛ يعني اعتراض به اين وضعي كه وجود دارد ، به جايي
نمي رسد ، چون دولت سعودي است كه روي اين پافشاري مي كند وگرنه اين فكر در
ميان همة مسلمانان پيدا شده است . وقتي در رسالة الإسلام به آن
صراحت نوشته شده و اعتراض مي شود ، اين نمايندة يك فكر است ؛ فكري كه در
همه جا پيدا شده ، اگر علماي شيعه ، به قول شما اين شهامت را به خرج
دهند و بگويند ، آقاي خويي مثلاً گفته اند : « نظر من اين است كه
مي شود ذبح را در خارج قربانگاه انجام داد ، ولي من اين نظر را در يك زماني با
صراحت مي گويم كه ديگران با ما موافقت كنند . تنها نمي گويم اين حرف را ، كه
ديگران بگويند خير ، اين خلاف است و از اين حرف ها » . اتفاقاً شيعه اگر
چنين كند ؛ يعني يك مرتبه تمام حاجيان شيعه تصميم بگيرند آنجا ذبح نكنند ، اين
به عنوان اعتراض به روش سعودي تلقي مي شود ؛ يعني مي گويند : از صريح
قرآن استفاده مي شودكه اين « وَأَطْعِمُوا
الْقانِعَ وَالْمُعْتَر » است . اين براي « وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ في‏ أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلي‏ ما
رَزَقَهُمْ مِنْ بَهيمَةِ اْلأَنْعَامِ » است . در مقابل آن ،
فكري است كه اصلاً تحريم مي كند گوشت حيوانات را .

ما بايد از گوشت حيوانات استفاده كنيم
و به فقرا بدهيم . وقتي در دنيا همه چيز تغيير كرده و همان تغييرات دنيا سبب شده كه
يك ميليون و دويست هزار نفر در اين موسم جمع بشود ، همان دنيا از اين جهت هم تغيير
كرده كه بشود يك سردخانة با عظمتي در آنجا ( منا ) ساخته شود . بايد به آن ها
اعلام كنيم كه شما بايد اين كار را بكنيد و اگر نكنيد ما ذبح خودمان را در منا
انجام نمي دهيم . فقه به ما اجازه مي دهد قرباني را در محل بكشيم . اگر
يك مرتبه ، يك جمعيت بيست هزار نفري ، به عنوان اعتراض به دولت سعودي ، اين كار
را بكنند ، سبب مي شود كه تسليم شوند و من اطلاع دارم كه اين كشمكش در خود دولت
سعودي وجود دارد ؛ يعني دولت سعودي الآن مي خواهد اين كار را بكند ، ولي
فقهاي سعودي خشك نظري و به اصطلاح كلّه خشكي مي كنند ، همانطور كه در
مورد مقام ابراهيم چنين كردند .

امسال كه ما مشرف شديم ، ديديم در پشت مقام ابراهيم ، به فاصلة
پنج ـ شش متر ، شكل مقام ابراهيم را ساخته اند . از آقايي كه دانشجوي
ايرانيِ سنّيِ اهل لار و دركاروان بود ، پرسيديم : جريان چيست ؟ گفت : در هر سال ، ايام
حج ، در پشت مقام ابراهيم ازدحام است ؛ چون نزديك حجرالأسود است و افراد تازه وارد ،
طواف را از اينجا آغاز مي كنند و نيز آن هايي كه در پايان طواف
مي خواهند از مطاف بيرون بروند ، از اينجا خارج مي شوند . بنابر اين ، ازدحام
جمعيت در آنجاست و مقام ابراهيم هم در آنجا واقع است . به خصوص كه معلولان
را هم ، كه روي هودج ها سوارند ، از همانجا عبور مي دهند . او مدعي بود كه
هرسال ، پنج ـ شش نفر در اينجا تلف مي شوند .

چند سال پيش هم ملك سعود تصميم گرفت محل مقام را عوض كند كه
من اخيراً در روايت ديدم كه در زمان حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مقام اينجا ( محل كنوني ) نبوده است . به هرحال ، كساني از مسؤولان خواستند جاي
مقام را عوض كنند و چند متري عقب تر بياورند ، اما علماي عربستان مخالفت
كردند و با اين كه جا و محل آن ساخته شده بود ، نگذاشتند جايش عوض شود . گفتند : اين ديگر مقام ابراهيم نيست ، مقام سعود است و او هم مجبور شد كه صرفنظر
كند .

ولي اخيراً در اثر اين كه ناراحتي زياد شد و به گفتة آن
دانشجو ، چندين نفر در آنجا تلف شده اند ، علماي سعودي تسليم شدند .

بر سر قضية ذبح هم ، الآن چنين كشمكشي ميان دولت و علماي
عربستان وجود دارد . مسلّم است كه اگر چنين اقدامي از سوي شيعه صورت گيرد ،
به عنوان اعتراض ، مجبور هستند كه تسليم شوند . چون مي دانند كه فردا مذاهب
و فرق ديگر هم اين كار را مي كنند . من اين را مفيدتر و عملي تر
مي دانم تا آن كه مثلاً مذبحِ جدايي براي شيعه اختصاص دهند ، كه اولاً خودِ
اين ، بوي تفرقه و جدايي مي دهد و ثانياً همان فقهايي كه راجع به ذبح در
مِنا اشكال مي كنند ، در اين جا هم اشكال مي كنند .

و اما سردخانه ، روشن است كه به اين زودي عملي نيست كه
سردخانه اي در آنجا ساخته شود .

اگرآقايان مذاكرات دربارة ذبح را كافي مي دانند ، بفرمايند
كه در بارة موضوعات ديگري صحبت شود . معلوم شد كه موضوع ذبح براي همه حسّاس است و
همه دلشان مي خواهد در اين مورد صحبت كنند و همه هم احساس ناراحتي
مي كنند . بنده ديگر عرضي ندارم .

آقاي سعيدي : از
موضوعاتي كه بنده در سفر حج به رييس تذكرة حج متذكّر شدم ، اين بود كه گفتم : شما
در مكّة معظمه و مدينة طيبه ، سمتِ نيابت عامّة مسلمانان را داريد و خدمتگزار
مسلمان ها هستيد . اين حكومتي كه بر همة فِرَق مي كنيد ، حكايت حاكميت
نيست ، نيابت است . حالا ما ايجاد جنجال و خصومت نمي كنيم . بعد در ضمن
سفرنامة حج هم نوشتم .

من تهديد كردم كه آقا ! اين خدمتگزاريِ شما ، به نيابت از عامة
مسلمين است و اين تضييقاتي كه ايجاد مي كنيد و اين حكومت قاهره اي كه
براي خودتان قائليد ، عاقبت روشني ندارد و دير يا زود منوّراني از جهان اسلام به اين
فكر خواهند افتاد و به شما خواهند گفت كه : آقا ! شما نايبيد و خدمتگزار ، اين تضييقات
و اشكالات را كمتر كنيد . مقصود عرض بنده اين است كه اين مسأله را هم با كمال نزاكت
و با كمال دقت نظر بايد به خورد آقايان فقها و حكّام و مديران امور سياسي حكومت
سعودي بدهيم تا متنبه شوند و متذكر باشند . اين بود عرض بنده .

آقاي مرتاضي : از مجموع
مطالب آقايان و به خصوص از بحث اول ، كه آقاي مطهري اين جا طرح فرمودند ،
مي شود اين نتيجه راگرفت كه به طوركلي اشكالات ما سه نوع
است :

1 . اشكالاتي كه بيشتر متوجه فقها مي شود ، كه در صلاحيت
آن ها است بنشينند و مسائلي را كه پيش آمده ؛ مانند ذبح ، حل بكنند كه منحصر به
ذبح تنها هم نيست . گاهي بعضي مسائل كه مشكلات را بيشتر مي كند به فقه شيعه
مربوط مي شود تا اهل سنت ؛ مانند طواف كه ما مي گوييم ازكعبه سيزده متر
بيشتر نبايد فاصله بگيريم ، درحالي كه آن ها اجازه مي دهند بيش از اين
باشد . اگر همه طبق فتواي شيعه عمل كنند ، چه مي شود ! حال در نظر بگيريد ده
سال يا بيست سال ديگر را كه جمعيت شايد چند ميليون شود ! تقريباً غير ممكن
مي شود ؛ يعني ديگر قابل عمل نيست و همين طور در مسائل ديگر .

بنابراين ، بنده پيشنهاد مي كنم آقاياني كه
دراين كار تناسب و خبرگي بيشتري دارند و تماس بيشتري مي توانند با آقايان
بگيرند ، اين مسأله را به عهده بگيرند و تعقيب كنند و تك تك آقايان را اگر
مي شود ملاقات كنند . اگر مي شود جلسه اي تشكيل دهند و آن ها را به
يكجا دعوت كنند و اين مسائل را در حضور همه مطرح كنند . معلوم است كه اگر تعقيب نشود ، همان طوركه جناب آقاي مزيني و جناب آقاي سعيدي فرمودند ،
گفته مي شود و بعد همينطور مي ماند و از بين مي رود ؛ يعني افرادي
مسؤوليت قبول بكنند و تعهّد كنند كه اين مسأله را به اين شكل از طريق افرادي كه
بايد حل بشود به نتيجه برسانند .

2 . برخي مسائل هست كه مربوط به حكومت ها است ؛ حكومت ايران
و حكومت سعودي . نظيرش در اين جا اشاره شد ؛ مثلاً بنده وقتي در اولين سفر
كه در خدمت آقاي مطهري بوديم و مشرّف شديم به منا ، البته الآن مي گويند كمي
بهتر شده است گرچه در فيلم يك چيز ديگر ديديم . حالا شايد در فيلم خيلي معلوم نيست
چون فيلم است . روز سوم دريكي از خيابان هاي منا ، بنده پايم را كه بلند
مي كردم مي خواستم بگذارم روي زمين ، جا پيدا نمي كردم ، و مي گذاشتم
روي مدفوع يا حدّ اكثر روي لاشة گوسفند ! بسياركثيف شده بود و واقعاً
تأسف انگيز بود براي ما . ماكه به حساب مهندسي مي دانيم ، من فكر
مي كنم اگر يك سال ، نفري ده تومان از همين حجاج بگيرند ، كه يك ميليون نفر
هستند ، ده ميليون تومان مي شود و با ده ميليون تومان مي شود منا را آباد
كرد و اين كار عملي است . مردمي كه آنجا مي آيند ، پول خرج مي كنند . با
حساب ما بيش از پنج هزار تومان و بعضي خيلي بيش از اين ها هزينه مي كنند ،
ده تومان كه رقمي نيست و افراد ، حتي آن هايي كه خيلي ضعيف هستند و مال خود
آنجا هستند ، با سهولت مي توانند اين پول را بدهند . بنابراين ، مسائلي كه
به دولت ها مربوط مي شود ، دولت ها هم صلاحيت دارند و هم قدرت دارند كه
اين كار را بكنند . اين ها را فقط آن ها مي توانند انجام دهند . ما
تنها مي توانيم اين را تعقيب كنيم و بخواهيم از دولت ها و به صورت
برنامه اي به ايشان بدهيم و بگوييم اين مشكلات شما است .

مثلاً يكي از آن ها رمي جمره بود كه بنده خودم در سفر
اول ، وقتي لحظة اول وارد شدم ، ديدم كه دو تا حولة يك نفر افتاده و فرياد
مي زد يك حوله به من بدهيد . لخت هستم ! كفش خودم لحظة اول رفت بعد يكي از دوستان
را ديدم كه سرش خون آلود بر مي گردد ! وقتي از رمي برگشتم ، فكر خانمم و
مادرم بودم كه اين ها را چه كنم ؟ !

اين مشكلات را مي شود با يك برنامه ريزي ، با نصب
ميله هايي درست كنند . با صف از يك جا بروند از جاي ديگر برگردند . صد نفر
بي نظم تأثير ازدحام هزار نفر را دارد . اين ها مطالبي است كه ما الآن
داريم مي گوييم ، اگر ده سال ديگر جمعيت بشود ده ميليون نفر چه مي شود ؟ ! اصلاً
عملي نيست .

3 . مسأله سوم رفتاري است كه با حجاج ما داشتند و حالا هم تا
حدّي هست . متأسفانه بسيار زشت و زننده وتحقيرآميز بود درسال هاي گذشته ،
خيلي بدتر هم بوده كه خوشبختانه الآن وضع خيلي بهتر شده است . در فرودگاه افراد
را مي آوردند جلو آفتاب و نگه مي داشتند وشنيدم از پس گردنشان
مي گرفتند و پرت مي كردند توي هواپيما ؛ هواپيمايي كه صندلي نداشت . كاري
نداريم كه عده اي به اين سفر مي روند درحالي كه اعتقاد
ندارد ، ولي با وجود اين ، من فكر مي كنم رفتنشان بهتر از نرفتن است . بالاخره
محيط مذهبي است و سفر مذهبي اثر رواني دارد ، ولي بايد تغييراتي داده شود و اصلاح
شود . يكي از دوستان من توصيف مي كردكه يكي از ميهمانداران هواپيما از بستگان ما
است و او مي گفت : من وقتي در هواپيما پذيرايي مي كردم ، در همين سال گذشته ،
ديدم يك آقاي خيلي لاغر نشسته روي صندلي ، وقتي رفتم كمربند صندلي اش را
ببندم ، ديدم نمي شود از بس كلفت است ! تعجب كردم ، گفتم : آقا ! شما به
اين لاغري ، چطور كمربند به كمرتان نمي رسد ؟ ! بعد متوجه شدم سيزده تا كت روي
هم پوشيده است ! كت هاي كهنه را از جده كمي ارزان خريده كه در ايران بفروشد و
اين وضع خيلي زشت را به وجود آورده . از اين نمونه ها زياد است . آن كلاسي كه
پيشنهاد شد برگزار شود ، به اين منظور است كه ما اين را اعلام كنيم . امكانات
زياد و كلاس ها گسترده شود و بعد گفته شودكه لازم نيست زياد طول بكشد . ده ـ
پانزده روز بيشتر نياز نيست آن جا باشند . ضمن اين كه تعليم مي دهند
كه چه برنامه اي آنجا دارند ، تذكر بدهند كه اين كارها را نكنيد زشت است . مسافرتي كه انسان اين همه رنج را تحمل مي كند ، حالا اگر يك كت نخرد
چه مي شود ! ممكن است كمي ارزان باشد و سودي بياورد ، ولي از آن بگذريد ،
به خاطر اين كه آبروي مسلمين را حفظ كنيد . بنده فكر مي كنم اين سه
موضوع را اگر از همديگر جدا كنيم ، شايد بتوانيم نتيجه بگيريم .


| شناسه مطلب: 83512