بقیع در بستر تاریخ 2

میقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و دوم - زمستان 1386 بقیع در بستر تاریخ /2 علی اکبر نوایی نگاهی به بقیع در سیرة معصومان و امامان شیعه (علیهم السلام) طاب البقیع له سکنی وغرقده واشرقت أرضه من بعد تفتین بقیع ، یادوارة فضیل

ميقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و دوم - زمستان 1386

بقيع در بستر تاريخ /2

علي اكبر نوايي

نگاهي به بقيع در سيرة معصومان و
امامان شيعه (عليهم السلام)

طاب البقيع له سكني
وغرقده

واشرقت أرضه من بعد
تفتين

بقيع ، يادوارة
فضيلت‌ها ، ايثارها ، بزرگي‌ها و كرامت‌ها است . در نوشتار پيشين
اشاره شد كه پيامبر خدا‌ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به آن مكان تردد و مكث فراواني داشتند و سنتي
گرانمايه و سترگ را در حرمت نهادن به بقيع ، از خود بر جاي نهادند ، همواره به بقيع
مي‌رفتند و براي مدفونين در آن ، دعا مي كردند و از خداوند براي آن ها مغفرت
مي خواستند . اين سنت ارزشمند ، در دوران بعد از رحلت پيامبر گرامي
اسلام ، مورد توجه معصومان قرار گرفت و پس از آن ، امامان شيعه يكي پس از ديگري
آن مركز نور را مورد توجه قرار مي‌دادند و پيوسته دربارة آن سفارش كرده و خود در آن
مكان حضور مي يافتند و به دعا براي مدفونين در بقيع مي‌پرداختند

در اين بخش ، اين نگاه عالي و
جهت دهنده و راه‌گشا را از تاريخي و سيرة هدايت‌گر امامان شيعه ، به بررسي
مي‌نهيم :

حرمت
بقيع در سيرة معصومين و امامان شيعه

حرمت نهادن به بقيع در سيرة
معصومان ، داراي چند جهت اساسي است كه به همين جهات ، امامان شيعه فراوان به
بقيع آمد وشد داشتند و با نگاهي از سر تعظيم و احترام ، به بقيع مي‌نگريستند و
سيرة خويش را فراراه پيروان خويش در آيندة تاريخ قرار دادند . اين جهات ،
عبارتند از :

1 . اقتدا به سيرة
پيامبرگرامي .

در بخش پيشين ملاحظه كرديم كه
پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به بقيع مي‌رفتند و براي مدفونين در آن مكان ،
طلب مغفرت مي‌كردند و دعا مي‌خواندند .

« معاويه‌بن‌وهب گويد : پيامبر خدا ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ همواره به بقيع مي‌رفتند و
براي مدفونين آن طلب مغفرت مي كردند . . . » [ 146 ]

امامان شيعه ، سنت و سيرة
پيامبر گرامي اسلام را محترم مي‌شمردند و به آن اقتدا مي كردند .

2 . اشارت و رهنمود
برخي از روايات و گواهي هاي تاريخي ، مبني بر اين كه قبر منوّر فاطمة
زهرا (سلام الله عليها) در بقيع است و ائمة طاهرين (عليهم السلام) ، به همين
دليلِ خاص ، صرف نظر از ادلة ديگر ، به بقيع احترام فراوان داشتند و در آن مكان
شريف حاضر مي‌شدند و دعا و استغفار مي‌كردند و به زيارت قبر مخفيِ مادرشان
زهرا (سلام الله عليها) مي‌پرداختند .

3 . وجود قبور بسياري از
صحابة بزرگوار پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و شخصيت هاي
ممتاز تاريخ اسلام و قبور برخي از شهداي اُحد و . . . كه خود موضوعيت فراواني براي
ائمه‌ (عليهم السلام) در بقيع داشته است .

4 . وجود قبور چهار امام
معصوم در آن مكان نيز موضوعيت اساسي داشت و به همين دليل امامان شيعه به آن مقبرة
نوراني عنايت ويژه‌اي داشته اند .

5 . صرف نظر از موارد
فوق ، خودِ حضور در قبرستان و سلام بر اهل قبور ، دليل مستقلي است‌ كه در آموزه
هاي ديني به آن توجه شده است .

6 . در بخشي از
بقيع ، پيش از دفن امامان شيعه ، در آن ، خانه‌اي وجود داشته متعلّق به عقيل
برادر امير مؤمنان ، علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه اين خانه مورد
توجه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده و محل دعا و مناجات آن حضرت به شمار
مي‌آمده است .

جايگاه بقيع در سيرة
علوي

علي (عليه السلام) ‌ ، شاگرد مكتب نبوي و وصيّ رسالت و ولايت كبراي او است . او
نزديك‌ترين فرد به پيامبرگرامي است كه از آن حضرت درس‌ها گرفته و بر سيرة او اقتدا
كرده است .

ابو‌ذر غفاري نقل كرده است :

« شبي ديدم پيامبر
خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از خانة خويش بيرون شدند و دست
علي را گرفته ، به بقيع رفتند . » [ 147 ]

امام صادق (عليه السلام) نقل فرمود :

« روزي پيامبر
خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در بقيع بودند كه علي (عليه السلام) خبر از پيامبر
گرفتند . به وي گفته شد كه پيامبر در بقيع هستند . علي به بقيع آمد و بر پيامبر سلام
كرد . پيامبر فرمود : بنشين . علي‌ در طرف راست آن حضرت نشست . سپس
جعفر‌بن‌ابي‌طالب در جستجوي پيامبر بود كه گفته شد كه آن حضرت در بقيع است . جعفر هم
به بقيع آمد و بر پيامبر سلام كرد . پيامبر فرمود : بنشين . جعفر روبه روي پيامبر
نشست . سپس پيامبر رو به علي كرده ، فرمودند : اي علي ، آيا بشارت دهم و خبري را بر تو
بگويم ؟ علي عرض كرد : آري ، اي پيامبر . پيامبر فرمود : شب گذشته جبرئيل نزد من
بود و خبر داد قائمي كه در آخر الزمان قيام و زمين را پر از عدل و داد مي
كند ، بعد از آن كه از ظلم وجور آكنده شده باشد ، از نسل فرزندت حسين است . . . . » [ 148 ]

از اين‌دست روايات فراوان
است كه پيامبر علي (عليهما السلام) را با خود به بقيع مي‌برد . در
قسمت نخست به برخي از نقل‌هاي تاريخي اشاره كرديم .

بعد از رحلت پيامبر گرامي
اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، علي (عليه السلام) بر اساس
درس‌هايي كه از پيامبر گرفته بودند ، در بيست و پنج سالي كه در مدينه بودند ، براي
ستردن غم‌هاي دل خويش و براي سبك شدن روح بزرگوارش و به جهت طلب مغفرت براي خفتگان
در بقيع و سلام بر صحابة بزرگوار پيامبر و مادرش فاطمة بنت اسد و عموي گرامي‌اش
عباس و . . . فراوان به بقيع مي‌رفتند و براي اهل بقيع استغفار و با آنان گفتگو مي‌كردند .

توجه به بقيع پس از شهادت فاطمه
زهرا (سلام الله عليها)

روايت شده كه حضرت
زهرا (سلام الله عليها) ده روز مانده از جمادي‌الآخر رحلت كرد و
اين در حالي است كه از عمر شريفش هيجده سال و هشتاد و پنج روز مي گذشت . پس
علي (عليه السلام) آن وجود مبارك را غسل داد و كسي جز حسن و
حسين و زينب و امّ كلثوم و فضّه ، كنيز زهرا و اسماء بنت عميس حضور نداشتند . علي (عليه السلام) جنازه‌اي را به سمت بقيع حركت داد وحسن و
حسين همراه ايشان بودند و بر آن نماز خواندند و كسي آگاهي نيافت و بر جنازه حاضر
نشد و كسي ندانست كه جسد مطهرش در روضه دفن شده است . آن حضرت جايگاه قبر اصلي را
مرمّت كرده و از نظرها ناپديد و مخفي نمودند . صبح كه شد ، صورت چهل قبر جديد در بقيع
آماده گرديد . مسلمانان وقتي از اين خبر آگاهي شدند ، به بقيع آمدند و ديدند
چهل قبر تازه موجود است . جايگاه قبر زهرا مخفي بود . مردم ناله كردند و
بعضي هم بعضي را ملامت نموده ، گفتند : پيامبرتان يك دختر داشت كه مرد و دفن شد و كسي
از جايگاه قبرش آگاه نشد و كسي بر آن نماز نخواند و حتي جايگاه قبرش هم مخفي است . واليان امرشان گفتند : برويد زن‌هايي را بياوريد كه قبور را نبش نمايند ، تا جسد
فاطمه را بيابيم و بر آن نمازگزاريم و قبرش را زيارت كنيم .

اين خبر به امير‌المومنين
علي‌ (عليه السلام) رسيد ، خشمگينانه از خانه خارج شد ، رگ‌هاي
گردن مباركش متورّم شد . قباي زردش را پوشيد ؛ قبايي كه در زمان سختي‌ها و
دردها مي‌پوشيد . ذوالفقار را حمايل كرد و به بقيع وارد شد . فردي مردم را خبر كرد كه
اين علي‌بن‌ابي‌طالب است ، قسم خورده كه اگر سنگي از اين قبور ، جابجا شود ، شمشير خود
را بر گردن امر كنندگان بكشد و نابودشان سازد ! [ 149 ]

در پايان اين روايت آمده است : مردم از كردة خود منصرف شدند و خليفة اول و دوم از اين كار دست نگه
داشتند .

سخن گفتن
علي‌ (عليه السلام) با بقيع

در برخي منابع نقل شده كه
علي‌ (عليه السلام) با بقيع سخن گفته‌ است :

يكي از آنها روايتي است كه
ابن حمزة طوسي در كتاب « الثاقب في المناقب » آورده است كه به دنبال در خواست برخي از
اهالي مدينه ، امير مؤمنان ، علي (عليه السلام) به بقيع وارده
شد و خطاب به آن قبرستان مطالبي را بيان داشت .

نگاه به
بقيع در سيرة فاطمة زهرا (سلام الله عليها)

در منابع و متون تاريخي نقل
گرديده است كه فاطمة زهرا (سلام الله عليها) با توجه به سيرة پدر بزرگوارش ، به دو مكان عنايت
ويژه‌ داشتند :

اول : اُحد ، كه آن حضرت
بعد از رحلت پدر بزرگوارش ، به اُحد ، سر قبر حمزه مي‌رفت و
مي‌گريست .

دوم : بقيع ، كه باز هم با اقتدا به پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) همواره به بقيع مي‌رفت . اين
مطلب نيز داراي شهرت تاريخي است كه فاطمه (سلام الله عليها) به بقيع مي‌رفت و
به مناجات ، دعا و راز و نياز و گريه مي‌پرداخت . تا آنجا كه گرية ممتد
زهرا (سلام الله عليها) را در بقيع نمي‌توان انكار كرد و حتي در
منابع فراواني از اهل سنت ، ماجراي بيت‌الحزن فاطمه آمده و آنان نيز اين مسأله را
تقريباً مسلّم مي دانند .

سمهودي شافعي در كتاب وفاء
الوفا ، در اين باره اين‌گونه نقل كرده است :

« از جمله قبور در
بقيع ، جايگاه دفن آقاي ما ابراهيم ، پسر سرورمان پيامبر خدا
است ـ ‌كه درود خدا بر او و آلش باد ـ قبرش در فاصله‌اي از قبر
حسن و عباس است و چسبيده به ديوار جايگاه قبلي است . در اين ديوار شبكه‌هايي
است .

مجد گفته است كه موضع تربتش
امروزه به نام بيت‌الحزن شناخته شده است و گفته مي‌شود آن خانه‌اي است كه فاطمة
زهرا بعد از رحلت پدرش به آنجا پناه مي‌برد و به اندوه و غم مي‌نشست . » [ 150 ]

« مشهور دربارة بيت‌الحزن
اين است كه آنجا جايگاه معروفي است به نام مسجد فاطمه ، در قبلة مشهد حسن و
عباس و به اين مطلب اشاره نموده است ابن جبير كه : در جانب قبر عباس ( عموي پيامبر ) خانه‌اي است از آن
فاطمه دختر پيامبر اسلام كه به
نام بيت‌الأحزان معروف و مشهور است و گفته شده : آن خانه‌اي است كه فاطمة زهرا
بعد از رحلت پدر گرامي‌اش به آنجا مي‌آمده و به حزن و اندوه و گريه مي‌پرداخته
است . » [ 151 ]

مرحوم مجلسي [ 152 ] نيز چنين آورده است :

« در بعضي از كتب ،
خبري را يافتم دربارة وفات فاطمه زهرا (عليه السلام) كه دوست دارم
آن را نقل كنم ، گر‌چه اين خبر را از اصلي قابل تكيه و اعتماد نقل نكرده و آن را
نيافته‌ام . » [ 153 ]

مجلسي (رحمه الله) سپس خبر را بدينگونه نقل مي‌كند :

« زهرا (سلام الله عليها) به
قبرستان بقيع مي‌رفت و بر سر قبر شهدا و سربازان فداكار اُحد مي نشست و اشك
مي‌ريخت . علي‌بن ابي‌طالب (عليه السلام) هم براي آسايش فاطمه زهرا (سلام الله عليها) سايباني در
بقيع بنا كرد كه بعدها بيت‌الأحزان ناميده شد . » [ 154 ]

« علي (عليه السلام) خانه‌اي براي زهرا
در بقيع بنا نهاد كه نامش بيت‌الأحزان شد و آن بانو صبح‌گاهان دست حسن و
حسين را مي‌گرفت و به بقيع
مي‌رفت و گريه مي‌كرد . »

به تناسب بحث ؛ مطالبي را
كه نشان دهد فاطمة زهرا (سلام الله عليها) به بقيع توجه
داشته‌ ، نقل كرديم و در نتيجه كاوش مختصري در اين زمينه انجام
گرفت و بعد از اين ، به تفصيل در اين باره خواهيم نگاشت .

نكاتي‌كه در پي مي‌آيد ،
دال بر نگاه محترمانة حضرت فاطمه (سلام الله عليها) به بقيع
بوده است :

ـ بيت الأحزان در
دوران حسين بن علي (عليه السلام) به صورت خيمه و چادري مشخص بوده و آن حضرت
اهتمام فراواني بر حفظ اين چادر و مكان شريف داشته‌اند .

ــ بيت الأحزان بعدها به
مسجد فاطمه تغيير نام يافت كه خود گواهي روشن بر وجود اين مكان شريف بوده
است .

مورّخان اهل سنت ، بر وجود
آن گواهي قطعي داده‌اند ؛ از جملة آن‌ها سمهودي ، ابن شبه ،
ابن عساكر و برخي ديگر مي‌باشند .

امام ابو محمد غزالي ، كه يكي از
شخصيت‌هاي معروف و از دانشمندان به نام اهل سنت است ، درضمن بيان وظايف زائران مدينة
منوره ، چنين نگاشته است :

« مستحب است كه زائران پس از
ورود بر پيامبر . . . . در مسجد فاطمه (سلام الله عليها) نماز بگزارند . جهانگرداني هم در سفرنامه‌هاي خود ، از بيت الأحزان و مشاهدة آن سخن گفته‌اند
كه در تفصيل اماكن مهم و مقدس بقيع ، از قول آنان خواهيم
نگاشت . » [ 155 ]

بقيع در نگاه امام حسن
مجتبي
7

امام مجتبي (عليه السلام) از بقيع خاطرات فراوان دارد . آن حضرت ، هم در كنار جدّ بزرگوارش بوده و حضور آن گرامي را در بقيع
مشاهده كرده و هم گريه‌هاي پي‌در‌پي مادرش زهرا را در بقيع به خاطر
دارد و نيز از سيرة پدر گرامي‌اش آگاه است . از آن‌ها درس‌ها گرفته و به سيرة
آن بزرگواران اقتدا كرده است و بالأخره آن حضرت ، حرمت ذاتي بقيع
را به خوبي مي شناسد . بنابراين ، حضور آن سبط ارجمند پيامبر در
بقيع ، از قطعيات تاريخي است .

علاوه بر اين‌ها ، امام
مجتبي (عليه السلام) از سوي پدر بزرگوارش ، به حضور در بقيع
مأمور شده است .

قطب‌الدين راوندي نقل كرده است
كه علي (عليه السلام) در حادثة عجيبي ، امام حسن مجتبي (عليه السلام) را
مأمور كرد كه به بقيع برود و فرمان علي (عليه السلام) را مبني بر انجام
حادثه‌اي عجيب به جاي آورد و آن گرامي ، امر پدر را به انجام رسانيد .

« علي (عليه السلام) به پسرش حسن (عليه السلام) فرمود : برخيز اي حسن . آن
گرامي برخاست براي انجام امر پدر .

علي (عليه السلام) فرمود : نزد فلاني برو و چوب ( عصاي دست ) پيامبر را بگير و به بقيع رفته ، سه
بار بر فلان صخره بزن و بنگر كه از آن ، چه چيز خارج مي‌شود . . . . » [ 156 ]

قطب‌الدين راوندي نقل مي‌كند كه
حسن بن علي (عليهما السلام) با اقتدا به سيرة جدش ، هر پنج‌شنبه به بقيع
مي‌رفت و براي اهل آن طلب مغفرت مي‌كرد و آنجا را محل استجابت دعا مي‌دانست و گاهي
هم شب‌ها به تنهايي به بقيع قدم مي‌نهاد و به دعا و مناجات مي‌پرداخت . [ 157 ]

وصيت امام
مجتبي
7

گرچه خواسته و توصية امام حسن
مجتبي (عليه السلام) به برادرش حسين بن علي (عليهما السلام) اين بود كه در كنار جد بزرگوارش دفن شود ، اما با توجه به حوادثي كه
پيش بيني مي كرد و با اهميتي كه براي بقيع قائل بود ، در وصيت خويش به
برادر گرامي‌اش امام حسين (عليه السلام) فرمود :

« برادرم ! چون پايان مهلتم
برسد ، چشم مرا ببند و غسلم بده و كفنم كن و مرا برسريري گذارده ، بر سر قبر
جدّم پيامبر خدا ببر تا پيمانم را با ايشان تجديد كنم ، سپس مرا نزد جدّه‌ام فاطمه ( بنت اسد ) ببر و در آنجا به خاكم
بسپار . »

از اين رو پس از شهادتش
آن حضرت را در بقيع ، در كنار جده‌اش
فاطمة بنت اسد دفن كردند ؛ « وَمَضَوْا
بِالْحَسَنِ (عليه السلام) فَدَفَنُوهُ بِالْبَقِيعِ عِنْدَ جَدَّتِهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدِ بْنِ
هَاشِم . . . » ‏ . [ 158 ]

و در اصول كافي است كه محمد بن
حسن و علي بن محمد ، از سهل ، از محمدبن سليمان ، از هارون بن جهم ، از محمد بن
مسلم نقل نموده كه گفت :

« شنيدم از امام
باقر (عليه السلام) كه مي‌فرمود : چون زمان احتضار حسن بن
علي (عليه السلام) فرا رسيد ، به برادرش حسين‌بن
علي (عليه السلام) فرمود : برادرم ! تو را سفارش
مي‌كنم به يك وصيت كه حفظش نموده ، به آن عمل كن . هر‌گاه من مردم ،
تجهيزم نما ، سپس به سمت قبر رسول‌الله‌ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ببر تا تجديد
عهدي كنم . سپس مرا به سوي مادرم فاطمه ببر و آنگاه به بقيع برگردان و دفنم
نما . » [ 159 ]

از وصيت امام مجتبي (عليه السلام) در
مي‌يابيم كه در انديشة نوراني آن حضرت ، بقيع داراي حرمت و مكانتي ويژه بوده
است .

بقيع در سيرة سيّد
الشهدا
7

امام حسين (عليه السلام) با
تأسي به سيرة جدّ گرامي ‌و پدر بزرگوار و مادرش زهرا (سلام الله عليها) بقيع را محترم
مي‌شمرد و به حضور در اين مكان اصرار داشت ؛ به‌خصوص پس از دفن جده‌اش فاطمة
بنت اسد و عموي بزرگوارش عباس و به‌ويژه پس از دفن برادر گرامي‌اش امام
مجتبي (عليه السلام) . در سيرة آن بزرگوار حضور در بقيع قطعي و
مشهور است . قطب الدين راوندي نقل كرده است :

« آن سبط گرامي ، پس از وداع
با جدش پيامبر و مادرش فاطمه ، راهي بقيع گرديد و سخناني را با برادرش داشت و سپس به
سمت مكه خارج گرديد . » [ 160 ]

البته قبل از آن‌كه امام
شهيد و اسوة قيام و جهاد و شهادت به سمت مكه خارج شود ، بارها در روزهاي
پنج‌شنبه در بقيع حاضر مي‌شده است .

طبرسي روايتي به شرح زير
نقل كرده است كه :

« امام حسن (عليه السلام) در مجلس معاويه مناظره و احتجاج كرده ، فرمود : شما را به خدا سوگند ، آيا
مي‌دانيد در روزهايي كه مردم با عثمان بيعت كرده بودند ، ابو سفيان روزي دست حسين را
گرفت و به آن گرامي چنين گفت : پسر برادرم ! با من بيا تا به بقيع غرقد برويم . امام حسين همراه شد تا به وسط مقبرة غرقد رسيدند . ابو سفيان با صداي بلند
فرياد زد : اي اهل قبور كه با ما بر سر حكومت نبرد
مي‌كرديد ، اكنون حكومتي كه برايش با ما مي‌جنگيديد ، به دست ما
افتاده و شما خاك شده‌ايد ! امام حسين (عليه السلام) فرمود : خداوند
صورت تو را كريه و زشت گرداند . آنگاه با تندي دست خود را از دست ابوسفيان كشيد ؛ به
طوري كه اگر نعمان‌بن بشير دست آن حضرت را نمي‌گرفت و آن گرامي را از
آنجا خارج نمي‌كرد ، ابوسفيان را به هلاكت مي‌رساند ! » [ 161 ]

اين‌گونه نقل‌ها گواهي است
روشن بر حضور سرور شهيدان ، امام حسين (عليه السلام) در بقيع و حرمت
نهادن آن حضرت به اين مكان .

بقيع در سيرة امام
سجاد
7

امام سجاد (عليه السلام) با احترام بسيار به بقيع
مي‌نگريستند ؛ به‌خصوص پس از شهادت امام حسين و ماجراي عاشورا . دو مكان
براي امام سجاد ، بسي آميخته با تكريم و احترام بود :

1 . كنار مرقد پيامبر
گرامي اسلام ، كه بيش‌تر دعاهاي صحيفه در آنجا خوانده شده و ايراد
گرديده است .

2 . بقيع ، كه به نقل صحيفه
شناسان ، برخي از فقرات دعاهاي صحيفه در بقيع ايراد گرديده است . بر اين مسأله ، گواهان فراواني وجود دارد :

« پرسشگري در برخي از
كوچه‌هاي مدينه مي‌پرسيد : كجاييد اي اهل زهد در دنيا و راغبان به آخرت ؟

پس صدايي از جانب بقيع
شنيده شد ولي معلوم نبود كه چه شخصي است . اين شخص در واقع علي بن الحسين ، امام
سجاد (عليه السلام) بود . » [ 162 ]

مانند اين متن را شيخ مفيد هم
در ارشاد آورده است :

« شنيده شد كه پرسشگري در دل
شب فرياد مي‌زد : كجاييد زهد پيشگان در دنيا و گرويدگان به‌آخرت ؟ كه ناگاه
صدايي از سمت بقيع شنيده شد و پاسخ داد . صدا شنيده مي‌شد ولي صاحب صدا ديده
نمي‌شد ، اين شخص علي‌بن الحسين (عليه السلام) بود . » [ 163 ]

جايگاه بقيع در سيرة
امام باقر
7

بقيع در نزد امام
باقر (عليه السلام) نيز از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بود و
دلايلي مانند دفن پدر بزرگوار و جدّة‌ گرامي اش فاطمة بنت اسد و به
احتمال ، دفن مادر ائمه ، حضرت زهراي مرضيّه (سلام الله عليها) اين امر را موجب مي شد . از همين رو ، ايجاد يك سنت در ميان شاگردان و نيز
شيعيان‌شان براي رفتن به بقيع و محترم شمردن آن ، جزو برنامه ها و دستوراتش
بود .

بقيع از منظر امام
صادق
7

در اين‌كه امام
صادق (عليه السلام) نيز با تأسي به پدر بزرگوارش ، در بقيع حضور
مي‌يافت ، شكي وجود ندارد ؛ زيرا هم جد بزرگوارش امام سجاد و هم امام مجتبي و هم
مادرش فاطمة بنت اسد و به احتمال قوي ، مادرش حضرت زهرا (سلام الله عليها) در آنجا مدفون‌اند
و هم ذات بقيع از احترام ويژه‌اي برخوردار است .

سمهودي گويد :

« جعفر بن محمد اين
محل را محل استجابت دعا مي‌دانست و فرموده است : در تمام اماكني كه پيامبرخدا
دعا مي‌كرد و محل آمد و شد آن حضرت بود ، براي دعا شايسته و به استجابت
نزديك است . » [ 164 ]

جايگاه والاي بقيع در
انديشة موسي‌بن جعفر
8

روايت زير جايگاه والاي بقيع
در انديشة امام هفتم (عليه السلام) را نشان مي‌دهد :

« ابراهيم شتربان ، از افراد
موحّد و آشنا به مقام امامت بود . از ابو الحسن علي بن يقطين ، اجازه
خواست كه بر او وارد شود و علي بن يقطين كه از دوستداران اهل بيت (عليهم السلام) بود ، مانع شد و اجازه‌اش نداد . در همان سال ، علي بن
يقطين به مدينه رفت و پس از مراسم حج از امام موسي بن جعفر اجازة ورود
به حضورش را خواست . حضرت مانع شدند و اجازه‌اش ندادند . روز دوم ورودش به مدينه ،
امام را در مدينه ملاقات كرد ، پرسيد : سرور من ! چه گناهي كرده‌ام كه مانع
ورودم شديد ؟

حضرت فرمود : از آن
رو‌كه برادر ديني‌ات ابراهيم جمال را اجازة ورود ندادي . علي‌بن يقطين گفت : كجا است ابراهيم جمال و من . او در كوفه و من در مدينه‌ام ؟ !

حضرت فرمود : شب كه
شد ، به‌گونه‌اي كه كسي تو را نبيند ، به بقيع برو و اين مركب را ،
كه آماده است سوار شو تا تو را به كوفه رساند . علي بن يقطين به بقيع رفت و بر مركب
سوار شد و درنگي نكرد تا اين‌كه خود را در كوفه ، در خانة ابراهيم جمال ديد . در را كوبيد ، از داخل خانه كسي پرسيد كيستي ؟ علي بن يقطين گفت : من علي بن يقطين ،
كار مهمي دارم . ابراهيم جمال از گشودن در امتناع مي‌كرد ولي در نهايت در را
گشود . علي بن يقطين گفت : اي ابراهيم ، مولايمان موسي بن جعفر (عليه السلام) از پذيرفتن من امتناع مي‌ورزد ، به خاطر كاري كه در حق تو
انجام داده‌ام و به من امر كرده است كه از تو پوزش بخواهم . مرا ببخش اي
ابراهيم . ابراهيم او را بخشيد . سپس علي بن يقطين سوار بر مركب شده ، در
همان شب به مدينه بازگشت و خدمت امام رسيد . حضرت به او اجازة ورود دادند و
پيشاني‌اش را بوسيدند . » [ 165 ]

حضور علي بن موسي
الرضا (عليهما السلام) در بقيع

علي‌بن موسي‌الرضا (عليهما السلام) نيز با اقتداي به نياكان و پدران و اجداد طاهرشان ، به بقيع مي‌رفتند و بر
مدفونين بقيع سلام مي‌دادند و از خداوند براي اهل بقيع طلب مغفرت
مي‌كردند .

« علي‌بن اسباط گويد : در روز
عرفه خدمت امام رضا (عليه السلام) رفتم ، حضرت به من فرمود : مركبم را
آماده كن . پس آماده‌اش كردم . حضرت به سمت بقيع رفتند تا فاطمه (سلام الله عليها) را زيارت كنند . آن حضرت زيارت كردند و من هم زيارت كردم . پس پرسيدم : آقاي من ! بر كدام يك از مدفونين سلام دهم ؟

فرمود : سلام كن بر فاطمة
زهرا (سلام الله عليها) و بر حسن و حسين و بر علي‌بن الحسين و
محمدبن علي و جعفربن محمد و موسي‌بن جعفر (عليهم السلام) ،
پس سلام دادم بر سروران خودم و
باز گشتم . » [ 166 ]

فرمان حضرت
رضا (عليه السلام) به دفن شيعيان در بقيع

به خاطر عظمت و احترامي‌كه بقيع
در نزد امام رضا (عليه السلام) داشت ، آن حضرت امر مي‌كرد كه دوستداران و شيعيان
خود را در اين مكان دفن كنند .

« ابونصر گويد : شنيدم از علي
بن الحسن كه مي‌گفت : يونس بن يعقوب در مدينه از دنيا رفت ، علي‌بن
موسي‌الرضا (عليه السلام) افرادي را براي غسل و حنوط و كفن وي فرستادند و به
دوستان خود و پدرش امر فرمودند كه بر جنازة يونس‌بن يعقوب حاضر شوند و به
آن‌ها فرمود : اين شخص از دوستداران امام صادق و از شاگردان آن حضرت است
كه در عراق زندگي مي‌كرده و اكنون در مدينه از دنيا رفته است و فرمود : قبرش
را در بقيع حفر كنيد ، پس اگر اهل مدينه گفتند : او عراقي است و در بقيع
دفنش نمي‌كنيم ، به آن‌ها بگوييد او از شاگردان و ياران امام
صادق (عليه السلام) است كه در عراق ساكن بوده ، اگر مانع ما شويد و نگذاريد كه او را در بقيع دفن كنيم ،
ما هم نخواهيم گذاشت كه دوستداران و ياران خود را در بقيع به خاك
بسپاريد . امام رضا (عليه السلام) به يكي از شاگردان
خود ؛ محمد بن حباب فرمان داد كه به بقيع برود و بر جنازة يونس بن يعقوب
نماز بگزارد . » [ 167 ]

برداشت و
نتيجه

نتيجه‌اي كه از اين نوشتار
مي‌گيريم اين است كه : بقيع از منظر معصومان ، داراي حرمت و جايگاه بسيار
والايي بوده و همة امامان شيعه ، در آن مكان مطهّر حضور مي يافتند و به
شاگردان ، ياران و شيعيان خود دستور مي‌دادند كه به بقيع رفته ، آن را
زيارت كنند و براي اهل بقيع و خودشان از خداي متعال درخواست بخشش
نمايند .

هدف ائمة اطهار آن بود كه نگاه
احترام‌آميز آنان به بقيع ، براي پيروان ايشان سنت شود و بقيع همواره در
نظر آنان محترم باشد .

نگاه به بقيع ، در سيرة امام
جواد ، امام هادي ، امام عسكري و امام زمان (عليهم السلام) را در نوشتاري
ديگر پي خواهيم گرفت .


| شناسه مطلب: 83522