از صفا تا فدک

میقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و چهاردهم - تابستان 1387 از صفا تا فدک مسیح مهاجری (مکه) در روزهای اول اردیبهشت امسال (1387) ملک عبدالله پادشاه عربستان با ارسال پیامی به آیت الله هاشمی رفسنجانی از ایشان دعوت کرد در اجلاسی که قرار است در روزهای

ميقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و چهاردهم - تابستان 1387

از صفا تا فدك

مسيح مهاجري

(مكه)

در روزهاي اول ارديبهشت امسال (1387) ملك عبدالله پادشاه عربستان با ارسال پيامي به آيت الله هاشمي رفسنجاني از ايشان دعوت كرد در اجلاسي كه قرار است در روزهاي دهم تا دوازدهم خرداد ماه تحت عنوان « المؤتمر الاسلامي العالمي للحوار» (اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي ) در مكة مكرمه برگزار شود شركت كنند. اين دعوت ابتدا به دليل ملاحظات سياسي آن روزها كه مسائل لبنان و عراق و دخالت‌ هاي دولت عربستان همراه با كارشكني‌ هايي مطرح بود و همينطور به اين دليل كه ابعاد اين اجلاس و اهداف آن روشن نبود، مورد قبول آيت الله هاشمي رفسنجاني قرار نگرفت

پادشاه عربستان دعوت را تكرار كرد و با دادن توضيحاتي دربارة ابعاد و اهداف اجلاس اصرار كرد كه آقاي هاشمي رفسنجاني در اين اجلاس شركت كنند. اين اصرار موجب شد بررسي‌ هايي صورت بگيرد و مشورت‌ هايي هم به عمل آيد تا تصميم درستي گرفته شود.

بررسي‌ ها نشان داد حضور شخصيت شناخته شده و تأثيرگذاري چون آيت الله هاشمي رفسنجاني، كه در ميان علماي شيعه، به دليل برخورداري از همة جنبه‌ هاي لازم؛ از قبيل علمي، فكري، مبارزاتي، سياسي، مديريتي و بين المللي، چهره‌ اي منحصر به فرد و با نفوذ است، مي‌ تواند اجلاس را به معناي واقعي كلمه به سوي گفتگوي مذاهب اسلامي سوق دهد، اعتبار و وزن لازم را به آن بدهد و هدف مهم انقلاب اسلامي، كه تلاش براي تحقّق وحدت اسلامي و تشريح ديدگاه‌ هاي مترقي اين انقلاب در جهت تعالي امت اسلامي است، را در جامع‌ ترين اجلاس علما و صاحب‌ نظران مسلمان؛ از همة مذاهب و ملت‌ ها كه از سراسر جهان در مكة مكرمه و در جوار كعبه گردهم مي‌ آيند مطرح نمايد.

براي دولت عربستان و شخص ملك عبدالله نيز حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني، با ويژگي‌ هايي كه دارد، اهميت زيادي داشت؛ زيرا اجلاسي كه تحت عنوان «گفتگوي اسلامي» آن‌ هم با وصف بين المللي، در جوارِ خانة خدا برگزار مي شود فقط با حضور و سخنراني چنين شخصيتي است كه مي‌ تواند جدّي تلقي شود. در اين اجلاس علمايي از شيعيان ايران، لبنان، عراق و شرق عربستان نيز شركت داشتند كه حضورشان مفيد نيز بود اما آنچه مي‌ توانست وزن اجلاس‌ را تا حدّ مطلوب بالا ببرد، حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني بود. اين نقطه نظري بود كه خود علماي شيعة شركت كننده در اجلاس نيز ابراز كردند و اصرار به اين حضور داشتند و بعد از سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني در اجلاس نيز بر صحّت نظري كه قبل از اجلاس داده بودند تأكيد كردند.

با اين‌ كه همة بررسي‌ ها و مشورت‌ ها نشان مي‌ دادند حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني در اجلاس مكه مفيد است، ايشان به دليل اين‌ كه اين اجلاس با مراسم ايام سالگرد رحلت بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي حضرت امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ تقارن

داشت و خود ايشان قرار بود در شب 15 خرداد در حرم امام سخنراني كنند، همين نكته را بهانه قرار دادند و دعوت را نپذيرفتند. اما ملك عبدالله زمان اجلاس را 5 روز به تأخير انداخت و تاريخ برگزاري آن را از 15 تا 17 خرداد اعلام كرد تا اين مشكل نيز برطرف شود.

بدين ترتيب همة بهانه‌ ها برطرف شدند و آنچه باقي ماند، يكي احساس وظيفه براي حضور در اجلاسي بود كه زمينة بسيار مناسبي براي مطرح ساختن آرمان‌ هاي انقلاب اسلامي دريك عرصة مهم بين المللي با حضور800 عالم و صاحب‌ نظر جهان اسلام بود و ديگري اشتياق زيارت خانة خدا و تربت پاك پيامبر گرامي و ائمة معصوم و حضرت صديقة كبري، فاطمة زهرا (عليهم السلام) بود كه از انگيزة اول جاذبة بيشتري داشت.

آقاي هاشمي رفسنجاني با توجه به اين‌ كه مناسك عمره و آماده شدن براي سخنراني در اجلاس مكه و گفتگوهايي كه لازم بود قبل از آن صورت گيرد، نياز به فرصتي داشتند كه با سفر به عربستان بلافاصله بعد از سخنراني در مراسم سالگرد حضرت امام قابل جمع نبود، سخنراني شب 15 خرداد را به ديگري سپردند و روز 13 خرداد عازم جده شدند.

اين سومين و البته مفيدترين سفر آيت الله هاشمي رفسنجاني به عربستان در سال‌ هاي بعد از پايان مسؤوليت رياست جمهوري بود. دربارة آثار اين سفر در ادامة همين سلسله مقالات مطالبي خواهم نوشت، ليكن اكنون لازم مي‌ دانم به نكته مهم تري اشاره كنم كه اين سفرها و فوايد آن‌ ها و حتي جايگاه ويژة آقاي هاشمي رفسنجاني همگي به‌ آن نكته مربوط مي‌ شوند و اگرحقيقتي وجود دارد بايدآن را در آنجا جستجوكرد ويافت. آن‌ حقيقت اين‌ است‌ كه نهضت امام‌ خميني ـ كه‌ به پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس نظام جمهوري اسلامي در ايران انجاميد ـ كاركردي بسيار فراتر از آنچه در ايران پديد آمده داشته است. اين نهضت را نه تنها نمي‌ توان در احياي تشيع و مكتب اهل بيت محدود ساخت بلكه بايد اعتراف كرد كه امام خميني (قدّس سرّه) حتي كاري فراتر از تجديد حيات اسلام انجام داده است.

كار بزرگ امام خميني اين بود كه روح ديني را در جهان امروز كه همه چيز در آن شتابان به طرف بي‌ ديني و سوزاندن ريشه‌ هاي اعتقاد به خدا و معنويت مي رفت زنده كرد. همة اديان الهي با جاني كه امام خميني از طريق نهضت ديني و معنوي خود در كالبد جهان مادي زدة قرن حاضر دميد، تجديد حيات كردند. رشد الهيات آزاديبخش در آمريكاي لاتين طي 30 سال اخير، ورود پاپ و كليساي كاتوليك به عالم سياست بعد از قرن‌ ها انزواي ناشي از رنسانس، جان گرفتنِ كليساي ارتودوكس در اروپاي شرقي، فروپاشي اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي و احياي كليساها و مساجد و كنيسه‌ ها در روسيه و جمهوري‌ هاي جوان آسياي ميانه و جرأت و جسارتي كه علماي يهودي غيرصهيونيست براي ابراز وجود پيدا كرده‌ اند و در سال‌ هاي اخير آزادانه تبرّي خود را از رژيم صهيونيستي و به‌ طور كلي صهيونيسم جهاني اعلام مي‌ نمايند، همة اين تحوّلات چشمگير محصول نهضت امام خميني (قدّس سرّه) است كه به احيا و تقويت روح ديني در عصر حاضر انجاميد. قرن جديد از نظر ماديون؛ اعم از سوسياليست‌ ها و اردوگاه سرمايه‌ داري قرار بود قرن حاكميت سكولاريسم باشد اما اكنون همة صاحبنظران در شرق و غرب عالم اعتراف مي‌ كنند كه نهضت امام خميني موجب شد قرن جديد به قرن حاكميت فكر ديني تبديل شود. اين واقعه را ملت‌ ها مرهون امام خميني هستند كما اين‌ كه همة مسؤولان ايراني و علماي شيعه؛ از جمله آقاي هاشمي رفسنجاني‌ كه در اجلاس مكه خوش درخشيد پرتوي از خورشيد وجود امام خميني هستند.

* * *

ساعت 3 بعد از ظهر روز دوشنبه 13 خرداد از فرودگاه تهران عازم جده شديم. در هواپيما به تركيب هيأت همراه آيت الله هاشمي رفسنجاني كه نگاه كردم، برايم هم عجيب بود و هم جالب. عجيب بود چون بيشتر همراهان با كاري كه قرار بود در اين سفر انجام شود؛ يعني شركت در اجلاس گفتگوي اسلامي تناسبي نداشتند و جالب بود چون اكثرآن‌ ها افراد فراموش شده‌ اي بودندكه‌ كسي يادي ازآن‌ ها نمي‌ كندوحالي از آن‌ ها نمي‌ پرسد؛ افرادي كه در سال‌ هاي نه چندان دور، داراي مسؤوليت‌ هاي بالا و منشأ خدماتي بوده‌ اند و هم اكنون نيز بي سر و صدا درحال خدمت و تلاش هستند.

آيت الله موحّدي كرماني، نمايندة سابق چند دورة مجلس شوراي اسلامي و نمايندة مجلس خبرگان رهبري، آقاي مصطفي ميرسليم وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي، آقاي علي محمد بشارتي وزير اسبق كشور، حجت الاسلام علي فلاحيان وزير اسبق اطلاعات، حجت الاسلام عبدالمجيد معاديخواه وزير اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامي، آقاي محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبير فعلي مجمع تشخيص مصلحت نظام، حجت الاسلام محمدرضا عباسي فرد عضو سابق حقوقدانان شوراي نگهبان، آقاي داود دانش جعفري وزير سابق اقتصاد، آقاي حسين مظفر وزير اسبق آموزش و پرورش و نمايندة مجلس هفتم، آقاي حسين مرعشي نمايندة سابق مجلس شوراي اسلامي، آقاي محمود واعظي از مسؤولين مركز تحقيقات استراتژيك، آقاي مولوي علي احمد سلامي عضو مجلس خبرگان رهبري، حجت الاسلام حسن روحاني دبير اسبق شوراي عالي امنيت ملي كه شب پنج‌ شنبه 16 خرداد به هيأت ملحق شد و تأخيرش به خاطر اين بود كه در سالگرد رحلت حضرت امام در سمنان سخنراني داشت.

علاوه بر بعضي افراد، كه نامشان برده شد و حضورشان در هيأت با موضوع سفر متناسب بود، افرادي هم در هيأت حضور داشتند كه با موضوع سفر تناسب داشتند؛ مثل حجت الاسلام سيد ابوالحسن نواب، قائم مقام سابق مجمع اهل البيت و مدير مؤسسة اديان حجت الاسلام سيد حسين علمي حسيني رابط رييس مجمع تشخيص صلحت نظام با روحانيون.

براي من و ساير همراهان كاملاً قابل درك بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني افراد فراموش شده را با هدف تكريم به سفر عمره دعوت كند، اين از ويژگي‌ هاي اين روحاني با عاطفه است همان چيزي كه امروز در جامعة انقلابي و اسلامي ما حكم اكسير را پيدا كرده است.

البته بعضي از اين افراد خودشان پيشنهاد كرده بودند در اين سفر حضور داشته باشند و آقاي هاشمي رفسنجاني هم استقبال كرده بودند. آقاي دانش جعفري به دليل دعوتي كه از دوران وزارت براي شركت در يك اجلاس اقتصادي در جده داشت و با اين سفر همزمان مي‌ شد قصد داشت بعد از آن اجلاس به هيأت ملحق شود ولي آقاي هاشمي رفسنجاني به ايشان گفتند از ابتدا با هيأت همراه باشند و در اثنا به اجلاس خودشان هم بروند كه همين كار را هم كردند. آقايان فلاحيان و محسن رضايي هم براي اين‌ كه روي آن دسته از اروپايي‌ ها ـ كه در مسند حكومتي‌ شان مي نشينند و به پليس بين الملل دستور مي‌ دهند فلان مسؤول ايراني را به اتهام واهيِ دست داشتن در واقعه «آميا» يا « ميكونوس» در هر نقطة جهان كه ديده شود بازداشت كنند ـ كم شود، به همراه آقاي هاشمي عازم سفر خارج از كشور شدند و به 5 شهر عربستان هم رفتند و علاوه بر انجام مناسك عمره و زيارت مدينه در ميهماني دولتمردان كشور عربستان هم شركت كردند و بعد از 10 روز مسافرت خارجي به تهران برگشتند. البته بوق‌ هاي تبليغاتي رژيم صهيونيستي آن روزها سرو صداي زيادي به راه انداختند و حتي به پليس بين الملل توصيه كردند كه از موقعيت استفاده كند و اين دو نفر را بازداشت نمايد

ولي مثل اين‌ كه پليس بين الملل كه مي دانست اينجا تيغش نمي‌ برد، اصلاً به روي خودش نياورد و بي سروصدا از كنار قضيه گذشت.

ساعت 6:5 بعد از ظهر به وقت تهران و 5 به وقت عربستان وارد جده شديم. بعد از مراسم استقبال كه توسط مقامات عربستان در فرودگاه جده صورت گرفت، به « قصر المؤتمرات» يا هتل محل اقامت ميهمانان اجلاس‌ ها رفتيم و بعد از يك‌ ساعت استراحت عازم «جُحفه» شديم تا براي انجام مناسك عمرة مفرده مُحرم شويم.

ورود ما به جحفه با اذان مغرب مقارن شد. نماز مغرب و عشا را با لباس احرام در مسجد جحفه به امامت آيت الله هاشمي رفسنجاني خوانديم و عازم مكة مكرمه شديم. يك‌ ساعت و نيم بعد به مكه رسيديم و در « قصر الضيافه» يا هتل محل اقامت ميهمانان دولت عربستان مستقر شديم.

قصر الضيافه ساختمان بلند مرتبه‌ اي‌ است كه جنب كوه صفا قرار دارد و طبقات بالاي آن به مسجدالحرام و كعبه مشرف است. علاوه بر اتاق‌ هايي كه پنجره‌ هايشان به كعبه ديد نزديك دارند در طبقة پانزدهم اين ساختمان نمازخانه‌ اي وجود دارد كه مسجدالحرام و كعبه و اطراف مسجدالحرام كاملا زير نگاه قرار دارند و وقتي از آن بالا چشمت به جمعيتي كه درحال طواف كعبه است بيفتد، حتي اگر خيلي خوددارباشي تا مدتي نمي‌ تواني نگاهت را از اين زيباترين منظرة معنوي برداري. در كنار قصرالضيافه دو ساختمان ديگر با همان قد و قواره و شكل و شمايل و رنگ وجود دارد كه يكي «قصرالملكي» يا محل ديدارهاي پادشاه عربستان است و ديگري «قصرالمؤتمرات» يا محل برگزاري اجلاس‌ ها است . اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي قرار است روز چهارشنبه 15 خرداد در اين ساختمان برگزار شود و قبل از آن، ديدار آيت الله هاشمي رفسنجاني و همراهان با ملك عبدالله پادشاه عربستان در آن ديگري انجام خواهد شد. اين هر دو ساختمان هم مثل قصرالضيافه بر مسجدالحرام و كعبه مشرف هستند.

اين‌ ها همه حواشي قضيه هستند، اصل اين است كه فعلا ساعت نزديك 12 شب سه شنبه 14 خرداد است و حوله‌ هاي سفيد احرام ما را به غرق شدن در درياي انسان‌ هاي درحال طواف به دور كعبه دعوت مي‌ كنند. من و آقاي علمي حسيني كه سيد بزرگواري است، ساعت 5: 12 به مسجدالحرام مي‌ رويم و در جمعيت درحال طواف محو مي‌ شويم. يكساعت و نيم بعد كه خود را باز مي‌ يابم، طواف‌ ها و سعي‌ ها را انجام داده‌ ام و نمازها را خوانده‌ ام و مناسك عمرة مفرده را به پايان برده‌ ام اما نمي دانم آيا واقعاً خودم را يافته‌ ام يا همانم كه يكساعت و نيم قبل بودم! اين عمره را كه در اولين ساعات صبح روز 14 خرداد انجام شد، به نيابت از امام خميني و شهيد بهشتي و ساير شهدا انجام دادم. خدا قبول كند.

آقاي هاشمي رفسنجاني و ديگر همراهان، با اين‌ كه حدود يك ربع ديرتر از ما وارد طواف شده بودند با چالاكي همه مناسك را پشت سرهم انجام دادند و همزمان با ما به پايان اعمال رسيدند.

* * *

دولت عربستان كه مسعي را توسعه داده، براي زائران حلّ مشكل كرده ولي براي خودش دردسر درست كرده است. دراين طرح به اندازة مسعاي قديم، از سمت راست مسير صفا به طرف مروه ضميمه مسعي شده تا شروع سعي از اين مسير باشد و زائران از مروه كه بر مي‌ گردند مسير سابق را به طرف صفا طي كنند. بدين ترتيب وسعت مسعي دو برابر شده و كمك خوبي به زائران صورت گرفته

است. اما همين اقدام براي دولت عربستان دردسر هم درست كرده است. مخالفت‌ ها و ايرادهاي بني اسراييلي علماي وهابي كه تازگي‌ ها ترجيح مي‌ دهند به آن‌ ها «سلفي» گفته شود نه وهابي؛ يعني مي‌ خواهند بگويند ما پيروان سلف صالح هستيم نه محمد بن عبدالوهاب! همين هم غنيمت است، چون اين اميد وجود دارد كه تبرّي جستن از اين آقاي محمد بن عبدالوهاب كم كم راه را براي دور شدن اين حضرات از افكار خشك او هم هموار كند.

دردسرهاي جديد را ملك عبدالله در ديدار با آيت الله هاشمي رفسنجاني در همان قصرالملكي كه جنب كوه صفا قرار دارد به عنوان يك درد دل با ايشان در ميان گذاشت.

روز سه شنبه، بيشتر به استراحت و يكي دو ديدار كه علماي شركت كننده در اجلاس مكه با آقاي هاشمي رفسنجاني داشتند گذشت؛ از جمله قاضي القضات اردن كه علاوه بر اين عنوان «رييس روضة الهاشميه» را هم براي خودش يك اعتبار و افتخار مي‌ داند و پشت سر هم از دربار اردن به عنوان متولّي و متصدي امور اهل البيت نام مي برد و از طرف ملك عبدالله دوم پادشاه اردن آقاي هاشمي رفسنجاني را براي سفر به اردن دعوت مي‌ كند. آقاي هاشمي رفسنجاني قاضي القضات را به حرف مي‌ گيرد و خيلي زود به اين نتيجه مي‌ رسد كه نبايد خيلي براي حرف‌ هايش اعتباري قائل شود و دعوت را هم با تعارفات تشريفاتي از سر مي گذراند و جدّي نمي‌ گيرد.

قاضي القضات از جلسه كه خارج مي شود پيش آقاي نوري شاهرودي گله مي‌ كند كه آقاي هاشمي رفسنجاني ما را تحويل نگرفت و به دعوت سفر به اردن هم بي اعتنايي كرد.

مجال اين‌ كه در آن جلسه به او چيزي بگويم نبود و بعداً هم او را نديدم ولي تا در مكه بودم اين سؤال در ذهنم بود كه مرد حسابي! بلا نسبت با پسوند «هاشمي» كه شماها به اردن بسته‌ ايد مگر مي‌ شود دربار پادشاهاني كه نوكري انگليس و دلال اسراييل بودن مشخصة اصلي آنهاست را متولي امور اهل البيت جا بزنيد! اين روزها هم كه دولت اردن به دستور آمريكا به منافقين چراغ سبز داده كه اگر عراق آن‌ ها را اخراج كرد، مي‌ توانند به اردن بروند. جالب است كه سفير اردن هم همين دو روز پيش نامه‌ اي به من نوشت و از اين‌ كه در سرمقالة شنبه 15 تير ماه روزنامة «جمهوري اسلامي» به دولت اردن به‌ خاطر پذيرفتن منافقين اعتراض شده، گلايه كرد، گويي‌ كه آغوش براي يك گروهك تروريستي باز كردن از معيارهاي پذيرفته شدة عرف بين المللي است! اين را در جواب نامة سفير نوشتم و برايش فرستادم.

قبل از قاضي القضات اردن شيخ حسن الصفار از علماي معروف شرق عربستان به ديدار آيت الله هاشمي رفسنجاني آمده بود. او از وضعيت شيعيان عربستان گزارشي داد كه جالب بود؛ به طوري كه من احساس كردم دربارة آنچه اكنون در شرق عربستان جريان دارد بايد بيشتر بدانيم و به همين دليل با آقاي شيخ حسن الصفار قراري گذاشتم و بعداً به محل اقامتش رفتم و ساعتي با او صحبت كردم و مطالب جالبي شنيدم كه در ادامة گزارش، اجمالي از آن‌ ها را خواهم آورد.

شب15 خرداد آقاي هاشمي رفسنجاني عدم حضور خود درحرم امام خميني (قدّس سرّه) را با حضور در جمع زائران ايراني، در بعثة رهبري در مكه جبران كردند.

ايشان در اين جلسة پرجمعيت كه مديران گروه‌ ها و دست اندركاران حج و زيارت و روحانيون كاروان‌ ها هم حضور داشتند، دربارة نهضت امام خميني و قيام 15 خرداد سخن گفتند و بر اين واقعيت تأكيد كردند كه « خدمتي‌ كه امام خميني به مكتب اهل بيت كرد در تاريخ نظير ندارد.»

برنامه بعد از اين سخنراني، ديدار با ملك عبدالله پادشاه عربستان بود. در همين ديدار بود كه او از علماي وهابي گله كرد و از دردسرهايي كه آن‌ ها براي دولت عربستان به خاطر توسعة مسعي درست كرده‌ اند گفت.

بعد از ايستادن روي پله برقي‌ هاي متعدد و صعود به آسمان، نمي‌ دانم پلة چندم به محل ديدارهاي پادشاه رسيديم كه سالن بزرگي است مشرف بر مسجدالحرام و كعبه. بعد از چاق سلامتي با ميزبان كه البته جزو تشريفات است و گريزي از آن نيست، همراهان به جاي آن‌ كه حواسشان به جلسه باشد، محو تماشاي كعبه شدند كه با نورپردازي قوي مسجد الحرام در آن ساعت شب، منظرة چشم نوازي داشت. صحنه به قدري جالب بود كه حتي پيرمردهاي هيأت هم تلفن‌ هاي همراه خودشان را از جيب‌ ها در آوردند و شروع كردند به فيلم و عكس گرفتن. فرصت قهوة عربي خوردن براي كسي باقي نماند و با اين‌ كه ملك عبدالله همة بزرگان آل سعود از سعودالفيصل گرفته تا مقرن و بندر بن سلطان و نايف و... را به جلسه آورده بود حواس ميهمانان ايراني را كعبه به خود جلب كرده بود كه از آن بالا بسيار جذاب مي نمود.

تا ميهماني شام برگزار شود، كه در سالن بزرگي جنب سالن ديدار ترتيب داده شد و سران آل سعود يك لقمه مي‌ خوردند و يك نگاه به تلويزيون العربيه كه شبكة ماهواره‌ اي خودشان است مي‌ انداختند، ساعت5 :11 شد و ما همراهان به محل اقامت برگشتيم و بعد از تجديد وضو براي طواف به مسجدالحرام رفتيم و آقاي هاشمي رفسنجاني با ملك عبدالله ماندند تا با هم گفتگو كنند.

فردا پيش از ظهر در جلسه‌ اي كه با آقاي هاشمي رفسنجاني داشتيم، ايشان گفتند گفتگوي ديشب تا ساعت 5: 2 بعد از نصف شب ادامه داشت و البته ناتمام ماند ولي ملك عبدالله گفت حالا كه تا اين ساعت بيدار مانده‌ ايم بهتر است اجلاس را كه قرار بود ساعت 9 صبح برگزار شود به تأخير بيندازيم و در ساعت يك بعد از ظهر شروع كنيم. گفتگوهاي آقاي هاشمي رفسنجاني و ملك عبدالله در لحظات قبل از شروع اجلاس و در روز چهارشنبه هفتة بعد (22 خرداد) در جده ادامه يافت.

دربارة محتواي اين گفتگوها جداگانه خواهم نوشت ليكن در اينجا فقط اين نكته را به مناسبت توسعة مسعي لازم است يادآوري كنم كه ملك عبدالله در اولين ديدار، ضمن ارائة گزارشي به آقاي هاشمي رفسنجاني دربارة كارهايي كه در اين زمينه صورت گرفته گفت: علماي ما با توسعة مسعي مخالفت كردند درحالي‌ كه كوه‌ هاي صفا و مروه بسيار عريض‌ تر از آن چيزي است كه تاكنون مورد استفادة سعي كنندگان بوده و در قسمت‌ هايي از اين كوه‌ ها مردم خانه ساختند و ما خانه‌ ها را از آن‌ ها خريديم و مسعي را توسعه داديم‌ . با اين‌ حال علماي ما به ما اعتراض كردند و مشكلاتي به‌ وجود آوردند ولي ما اعتنا نكرديم و اين كار را كه براي رفاه حال زائران لازم بود انجام داديم.

جالب است كه در خود عربستان شيخ محمد علي عمري، رهبر شيعيان مدينه طرح توسعة مسعي را تأييد كرد و آن را منطبق با معيارهاي شرعي دانست و در ايران نيز مراجع تقليد همين نظر را داده‌ اند. ملك عبدالله مشكلات ديگري هم با علماي عربستان دارد كه در ادامه اين يادداشت ها به آن‌ ها نيز اشاره خواهم كرد.

* * *

روز چهارشنبه 15 خرداد به نيابت از شهداي 15 خرداد، كه به مصاف رژيم طاغوت رفتند و به خون غلطيدند تا اسلام بماند، طواف كردم و مثل هر روز در مسجدالحرام يك جزء قرآن خواندم و به محل اقامت رفتم تا براي شركت در جلسة افتتاحية اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي آماده شوم.

ساعت5 :12 به « قصرالصفا» كه محل اجلاس است، رفتيم و نماز را در سالن بزرگي كه بر كوه صفا مشرف است و كعبه را جلوي روي خود دارد، به جماعت خوانديم و در اجلاس كه در سالن ديگر و بزرگ تري در همانجا برگزار مي شد شركت كرديم. آقاي هاشمي رفسنجاني و ملك عبدالله چند دقيقه بعد با هم به اجلاس آمدند و در جايگاه هيأت رييسه نشستند. دكتر محمد سيد طنطاوي رييس دانشگاه الأزهر مصر شيخ عبدالعزيز آل الشيخ مفتي عربستان و شيخ عبدالله بن محسن التركي رييس رابطة العالم الاسلامي، سه عضو ديگر بودند كه همگي در جايگاه هيأت رييسه مستقر شدند. آقاي تسخيري هم كه در كشورهاي عربي و اسلامي به « شيخ المؤتمرات» معروف است، در رديف دست اندركاران لجنه‌ هاي اجلاس نشسته بود و براي سخنراني آقاي هاشمي رفسنجاني كه انتظار داشت وزن و جايگاه اين اجلاس را بالا ببرد، لحظه شماري مي‌ كرد.

درحالي‌ كه عنوان «المؤتمرالاسلامي العالمي للحوار» (اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي) در كنار نقشي از كعبه و دو دست كه همديگر را مي‌ فشرند و برروي نقشة جهان اسلام بر پيشاني ميز هيأت رييسه نقش بسته بود و پارچه نوشته‌ اي مشكي با نقش باب الكعبه با جملات «لاإله إلاّ الله الملك الحقّ المبين ـ محمد رسول الله صادق الوعد الأمين» به همراه سورة مباركة ايلاف، پشت سر هيأت رييسه و در مقابل چشمان شركت كنندگان در اجلاس قرار داشت. جلسة افتتاحيه با تلاوت آياتي از قرآن مجيد آغاز شد. سپس با سخنان ملك عبدالله كه فقط حدود 5 دقيقه طول كشيد و با خواندن مطلبي كه دلايل برگزاري اين اجلاس را در برداشت صورت گرفت، كار اجلاس رسماً شروع شد. حرف اصلي پادشاه عربستان كه 86 سال دارد و به دليل كهولت، به كندي سخن مي‌ گويد و روخواني او هم كند است و اِعراب كلمات را هم رعايت نمي‌ كند، اين بود كه اين اجلاس را ترتيب داديم تا با جهل و تنگ نظري مقابله كنيم و خط مشتركي توسط علما و متفكّران مسلمان ترسيم شود براي اين‌ كه با پيروان ساير اديان هم گفتگو كنند.

وقتي اين جملات را مي‌ شنيدم، در اين‌ كه ملك عبدالله اعتقاد واقعي خود را بيان مي‌ كند ترديدي نداشتم چون او كسي است كه از دوران جواني و زماني كه وليعهد بود، تعامل را بر تقابل ترجيح مي‌ داد. با اين‌ حال در اين واقعيت نيز ترديدي نداشتم كه شرايط منطقه و جهان هم عوامل مهمي هستند كه پادشاه عربستان را به تشكيل اين اجلاس و مطرح ساختن اين مطالب وادار كرده‌ اند. او به دلايل زيادي اكنون به ايجاد تعادل در كشور و جا انداختن و نهادينه كردن فرهنگ ميانه روي نيازمند است و البته اين نياز را در اقشار روحاني و مذهبي عربستان بيشتر احساس مي كند. تندروي هاي وهابي‌ هاي عربستان مشكلاتي براي دولت پديد آورده كه مواجهه با آن‌ ها آسان نيست. اقدامات خرابكارانة گروه‌ هاي افراطي و تروريستي منتسب به سلفي‌ ها در خارج از عربستان نيز دولتمردان آل سعود را به شدت زير سؤال برده و در كنار اين مسائل دردسرهايي كه سياست‌ هاي غلط و مداخله جويانة بوش و البته همراهي دولت عربستان با او در منطقه براي دولتمردان سعودي پديد آورده، اعتبار عربستان را كاهش داده است. پيروزي قطري‌ ها در به دست گرفتن ابتكار عمل در حلّ بحران لبنان كه به نوعي ناكامي دولت عربستان محسوب مي شود شكست سياست‌ هاي عربستان در مواجهه با مسألة فلسطين كه از پيروزي حزب الله لبنان درجنگ 33 روزة تابستان 1385 و باطل شدن افسانة شكست ناپذيري ارتش رژيم صهيونيستي تاكنون ادامه دارد و مشكلاتي كه براي عربستان در عراق در اثر پيروي از سياست‌ هاي اشغالگران پيش آمد، همگي

عوامل مهمي هستند كه ملك عبدالله را وادار مي‌ كنند براي حفظ اعتبار و جايگاه عربستان و آل سعود كاري انجام دهد. برگزاري اجلاس گفتگوي بين‌ المللي اسلامي در چنين موقعيتي يك اقدام كاملاً قابل درك است.

اصرار ملك عبدالله به آيت الله هاشمي رفسنجاني براي حضور در اين اجلاس نيز به همين واقعيت مربوط مي‌ شود. حضور چهرة شناخته شده و معتبري از جمهوري اسلامي ايران و جهان تشيع همچون آيت الله هاشمي رفسنجاني كه از نظر علمي، فكري، سياسي و مديريتي در سطح بين المللي از جايگاه و اعتبار خاصي برخوردار است، طبعا به اين اجلاس اعتبار زيادي مي‌ بخشيد و آن را از يكجانبه بودن خارج مي ساخت و موجب مي‌ شد ناظران، برگزاريِ اجلاس مكه را يك اقدام جدّي براي گفتگوي پيروان همة مذاهب اسلامي تلقي كنند.

بعد از ملك عبدالله به‌ طور طبيعي نوبت شيخ عبدالعزيز آل الشيخ بود كه به عنوان مفتي عربستان، رضايت خود و علماي سلفي را نسبت به برگزاري چنين اجلاسي كه با گروه خوني سلفي‌ ها به‌ هيچ‌ وجه تناسبي ندارد اعلام كند. جالب است كه مفتي عربستان و رييس علماي وهابي؛ يعني همان كساني‌ كه فقط اعتقادات خود را اسلام واقعي مي‌ دانند و بقية مسلمانان را گمراه و خارج از دين و حتي عده‌ اي از آن ها (شيعيان) را مشرك مي‌ دانند، حالا در حضور 800 عالم و صاحب‌ نظر از همة مذاهب اسلامي و دركنار كعبه با صراحت اعلام مي‌ كنند: «حوار (گفتگو با ديگران) يك ضرورت اسلامي است». من وقتي اين جمله را از مفتي عربستان در اين اجلاس شنيدم، به كساني كه كنارم نشسته بودند گفتم بي‌ جهت نيست كه گفته‌ اند بعضي‌ ها زير بار زور نمي‌ روند مگر آن‌ كه زورش پر زور باشد!

اين آقاي مفتي چقدر هم با حرارت صحبت مي‌ كرد. هركس‌ كه از پشت صحنه خبر نداشت، اگر صحبت آتشين رييس سلفي‌ هاي عربستان را بدون صدا و از تلويزيون مي‌ شنيد و تكان‌ هاي شديد دست‌ هايش را مي‌ ديديد، فكر مي‌ كرد شيخ دارد حكم تكفير همة مسلمان‌ هاي غير وهابي را صادر مي‌ كند! پدر سياست بسوزد كه تندروترين رهبران وهابي را هم وقتي حفظ موقعيت ايجاب‌ كند، مثل‌ موم نرم مي ‌ كند!

در جلسة افتتاحيه، سخنران اصلي آقاي هاشمي رفسنجاني بود كه طولاني‌ تر از همه صحبت كرد و مطالب نيز جدي و كاملاً متفاوت با آنچه معمولاً در اجلاس‌ هاي تشريفاتي‌ گفته مي‌ شود بود. اما دو عضو ديگر هيأت رييسه؛ يعني طنطاوي و تركي هم بعد از آقاي هاشمي رفسنجاني صحبت كردند. طنطاوي كه رييس الأزهر مصر است، برخلاف انتظار، حرف‌ هاي بسيار سست و نامربوطي زد. او براي تأييد گفتگو گفت قرآن سرتاسر گفتگو است؛ مثل گفتگوهاي نوح و ابراهيم و هود با قوم‌ هاي خودشان و گفتگوهاي اهل جهنم با اهل بهشت! با شنيدن اين حرف‌ ها همة عقلاي اجلاس مات و مبهوت مانده بودند كه اين آقاي دكتر طنطاوي كه فرق بين «حوار» و « هوار» را نمي‌ داند چطور شده است رييس دانشگاه الأزهر!

براي من البته اين صحنه چندان تعجب آور نبود چون در سال 1374 كه به مصر رفته بودم و آن زمان همين آقاي طنطاوي مفتي مصر و رييس محاكم آن كشور بود، در محلّ كارش ضمن صحبتي كه دربارة چگونگي صدور فتوا و حدود اختياراتش با او داشتم، از او دربارة چگونگي صدور حكم اعدام متهمين و عفو محكومان به اعدام كه سؤال كردم، معلوم شد جناب مفتي فقط يك ماشين امضاست و حكم اصلي را حسني مبارك صادر مي‌ كند تا بتواند بگويد: «أنا أحيي و أميت»! خوب طبيعي است كه چنين شخصي به

خاطر اين‌ همه امتيازكه مي‌ دهد ارتقاء درجه پيدا كند و به مقام عالي رياست الأزهر منصوب شود؛ مقامي كه عزل و نصبش در اختيار همان آقاي حسني مبارك است!

* * *

شيخ عبدالله بن محسن التركي رييس رابطة العالم الاسلامي، آخرين سخنران جلسة افتتاحيه بود. او به تناسب مسؤوليتي كه دارد، قاعدتاً بايد همة مسلمان‌ ها را به هم‌ صدا شدن با كساني‌ كه از مكه سخن اسلام را به گوش‌ ها مي رسانند، دعوت كند؛ زيرا اصولاً مؤسسة «رابطة العالم الاسلامي» حدود 50 سال قبل با هدف فراگير ساختن افكار سلفي‌ ها به عنوان اسلام مورد نظر عربستان تأسيس شد و بودجة كلاني را كه همواره در اختيار داشته و دارد نيز در همين راه خرج كرده و مي‌ كند ولي يكي از عجايب جلسة افتتاحية اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي اين بود كه رييس اين مؤسسه هم برخلاف فلسفة وجودي مؤسسة متبوع خود گفت: حوار (گفتگو) جوهر اسلام است.

اين سنگين‌ ترين جمله‌ اي بودكه درمكة تحت سيطرة سلفي‌ ها آن‌ هم از زبان خود سلفي‌ ها مي‌ توانست شنيده شود. البته آقاي تركي در ادامة صحبتش براي آن‌ كه از تهاجم تندروها در امان بماند، اين را هم اضافه كرد كه: «حوار زمينه را براي پيشرفت و رهبري جامعة معاصر فراهم مي‌ كند و ضمناً معنايش به هيچ‌ وجه تنازل از اعتقادات نيست بلكه همانطور كه قرآن كريم فرموده: {لَكُمْ دينُكُمْ وَلِيَ دين‏}

سورة مباركة «كافرون» كه اين آية شريفه، نكته محوري‌ آن است در مكه نازل شده و مربوط به زماني است كه پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در تنگناي محاصرة كفار قرار داشتند و اقتضاي زمان و مكان ايجاب مي كرد از چنين موضعي باكفار برخورد كنند. استناد رييس رابطة العالم الاسلامي به اين آيه هر چند ذهن‌ ها را متوجه اين نكته كرد كه او مي‌ خواهد بگويد اين اجلاس كه مقدمة گفتگوي اديان است، به معناي كوتاه آمدن ما در برابر اديان ديگر نيست ولي اهل فن متوجه اين نكتة ظريف‌ تر هم شدند كه آقاي تركي بدون آن‌ كه تصريح كند، مي‌ خواهد بگويد حتي در برابر مذاهب اسلامي هم ما كوتاه نخواهيم آمد.

قبل از رييس رابطة العالم الاسلامي و قبل از مفتي عربستان همانطور كه قبلاً اشاره كردم، آقاي هاشمي رفسنجاني سخنراني كردند. اين سخنراني طولاني‌ ترين صحبت جلسة افتتاحيه و در واقع سخنراني اصلي بود. ويژگي اين سخنراني اين بود كه ازچارچوب‌ هاي تشريفاتي فراتر بود وچون حاوي مطالب كاربردي بود، توانست فضاي اجلاس را جدي كند. نكات مهم اين سخنراني اينها بودند:

ـ اين همه عالم صاحب‌ نظر كه در اين اجلاس جمع شده‌ اند نبايد در عالم الفاظ باقي‌ بمانند بلكه همه بايد با دستاورد خوبي از اين اجلاس برويم.

ـ پيامبر اسلام اهل مشورت بودند و ما هم بايد مشورت را محور ميثاقمان قرار دهيم.

ـ اگر پيام اين اجلاس درست منتقل شود، مي‌ تواند آثار مثبت زيادي داشته باشد و بسياري از مشكلات را حل كند.

ـ اين‌ اجلاس مي‌ تواند مقدمه‌ اي براي‌ گفتگوي اديان باشد به‌ شرط‌ آن‌ كه مذاهب اسلامي روي خط مشخصي به توافق برسند.

ـ پيامبر اسلام اهل كتاب را براي تكيه بر مشتركات دعوت كردند {قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً} . ما مسلمانان هم مي‌ توانيم اهل كتاب را مخاطب چنين دعوتي قرار دهيم ولي قبل از اين اقدام بايد مشكلات خودمان را حل كنيم.

ـ تعصب از نشانه‌ هاي جهل است و شنيدن حرف درست از نشانه‌ هاي حكمت و عقل است.

ـ افراط و تفريط انسان را به جهالت مي‌ رساند ولي اعتدال انسان را در مسيري قرار مي دهد كه حاضر است به اطراف خود نگاه كند و طبق فرمودة قرآن {فَبَشِّرْ عِباد الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه...} اقتباس نمايد.

ـ من به عنوان يك مسلمان شيعة اسلام شناس، كه عمرم را در ميدان عمل صرف كرده‌ ام، اعلام مي‌ كنم كه مشتركات ما مسلمانان آنقدر زياد است كه فرصتي براي پرداختن به افتراقات باقي نمي‌ ماند.

ـ ما بايد بپذيريم كه ضعيف عمل مي كنيم. آنچه در لبنان، فلسطين، عراق، افغانستان و سودان مي‌ گذرد، نتيجة همين عملكرد ضعيف ما مسلمانان است.

ـ صهيونيسم در اختيار كفر جهاني قرار دارد و ما با سرمايه‌ هاي عظيمي كه در جهان اسلام داريم، بايد در مقابل آن‌ ها بايستيم و به ملت‌ هاي مسلمان كه تحت ستم قرار دارند كمك كنيم.

ـ جهان اسلام اكنون با تهديد جدّي قدرت‌ هاي استكباري مواجه است و علماي اسلام وظيفة سنگيني برعهده دارند و نمي‌ توانند در برابر اين تهديد بي تفاوت باشند؛ {كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ) .

منكر را به تخلف از ظواهر شرع محدود نكنيد بشريت را آگاه كنيد و اجازه ندهيد انرژي‌ هاي ما مسلمانان صرف درگيري با يكديگر شود كه اين بدترين اسراف است.

ـ ما بايد براي تقويت جهان اسلام دست هماهنگي و دوستي به همديگر بدهيم

ما اگر روي مشتركات تكيه كنيم كه بيش از 95 % احكام اسلام مشترك است و اصول اسلامي‌ مان يكي است، مي‌ توانيم با خطرها مقابله كنيم و سپس اقدام به گفتگو با ديگران كنيم.

اگر عيبي در كار ما هست، بپذيريم كه اشتباه كرده‌ ايم و اين اشتباه را برطرف كنيم.

نمي‌ گويم‌ ديگران نظرشان‌ را مطرح نكنند، مي‌ گويم نزاع نكنيد (... وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ ريحُكُمْ...} آمريكا كه عراق را اشغال كرده، درصدد است قرارداد امنيتي دراز مدت با عراقي ها امضا كند و اين قرارداد عبوديت كامل عراق در مقابل آمريكا را به همراه خواهد داشت . مجاهدان عراقي نخواهند گذاشت چنين قراردادي امضا شود ولي رسالت جهاني شما علماي اسلام هم ايجاب مي كند در مقابل اين مسائل بي تفاوت نباشيد.

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تا امروز ما 21 كنگرة وحدت و ده‌ ها همايش براي گفتگو با ديگران تشكيل داده‌ ايم و گام‌ هاي مهمي در اين زمينه برداشته‌ ايم.

خطر بزرگ دنياي اسلام عدم ثبات و امنيت است و چون امنيت مقدمة همه پيشرفت‌ هاست ما بايد براي مقابله با اشغالگران و قدرت‌ هايي كه امنيت مسلمانان را به خطر انداخته‌ اند احساس مسؤوليت كنيم.

آيت الله هاشمي رفسنجاني سخنان خود را با اين جمله به پايان بردند كه:

«رسالت اسلام جنگ نيست. هرجا جنگي پيش آمده ديگران بر پيغمبر تحميل كرده اند. وقتي كه آن‌ ها مانع حرف حق شدند، درگيري پيش آمده است و الاّ منطق اسلام و قرآن نيازي به نزاع ندارد. كسي كه پيام خداي قادر مطلق جهان را براي مردم مي‌ خواند او اهل نزاع نمي‌ تواند باشد، اهل صلح و صفاست : {وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها... } .

شركت كنندگان در اجلاس استقبال خوبي از سخنراني آيت الله هاشمي رفسنجاني كردند و بسياري از آن‌ ها به ما گفتند: از اين‌ كه كسي پيدا شد كه توانست اين اجلاس‌ هاي تشريفاتي و سرد و بي روح را از چارچوب هاي فرمايشي خارج كند و حرف‌ هاي اساسي و دردها و درمان‌ هاي واقعي امت اسلامي را مطرح نمايد بسيار خوشحاليم. براي ما كه اين قبيل سخنان را بارها و بارها در نماز جمعه‌ ها و اجلاس‌ ها در ايران شنيده‌ ايم اين سخنراني يك واقعة معمولي بود ولي با توجه به زمان و مكان و حاضران و مخاطبان و مهمتر از همه پخش مستقيم اين سخنراني از شبكه‌ هاي تلويزيوني عربستان و چند شبكه ماهواره‌ اي مي‌ توان به اهميت بسيار زياد اين سخنان پي برد؛ سخناني كه پيام نهضت امام خميني را در بر داشت و خود علماي عربستان و ميزبانان اجلاس به شنيدن آن بيش از ديگران نياز داشتند و جالب است بدانيد كه روزنامه‌ هاي جهان عرب آن را با عكس و تيتر صفحه اول به چاپ رساندند.

در اجلاس مكه كه بوديم با خبر شديم شبكه 3 سيماي جمهوري اسلامي ايران هم سخنراني آيت الله هاشمي رفسنجاني را به‌ طور مستقيم پخش مي‌ كند ولي همة خبرها چه در ايران و چه در عربستان حاكي از عدم پوشش مناسب اخبار سفر آيت الله هاشمي رفسنجاني به عربستان؛ اعم از سخنراني در اجلاس مكه و سخنراني‌ هاي ديگر و مسائل ديگر ومسائل بقيع و فدك و مذاكرات و كارهاي انجام شده بود.

واقعيت اين است كه صدا و سيما در زمينة پوشش اخبار مربوط به آقاي هاشمي رفسنجاني سالها است كه زير سئوال است. اين روش كه رسانة ملّي حتي سرفه بعضي افراد معمولي را چندين بار پخش كند ولي اخبار كسي كه علاوه بر جايگاه ممتاز رياست مجلس خبرگان رهبري، خود از اركان نظام و از پديدآورندگان امكاناتي از قبيل رسانه ملي براي نظام است را تا رده‌ هاي اخبار هواشناسي و حوادث معمولي تنزل دهد فقط مسؤولان صدا و سيما را زير سؤال مي برد. در اين مقوله سخن زياد است و شايد در همين يادداشت‌ ها باز هم به آن بپردازيم.

* * *

اين‌ همه از قصرهاي آل سعود نوشتم، شايد ذهن شما را به طرف تصوّراتي برده باشم كه از قصرهاي شاهان داريد و فكر كنيد در سفر عمره، آن‌ هم دركنار خانة خدا ما چگونه در ناز و نعمت غرق بوديم و لابد اين نكته هم به ذهنتان مي‌ زند كه قصرنشين‌ ها كه نمي‌ توانند با اخلاص عمره به‌ جا بياورند و در اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي براي اسلام و امت اسلامي حرف بزنند و كار كنند.

اگر اين‌ ها كه اسمشان « قصر الضيافه» و « قصرالصفا» و «قصر المؤتمرات» است واقعا همان قصرهايي باشند كه در ادبيات فارسي از كلمه «قصر» مي‌ فهميم آن تصور هم تا حدودي مي‌ تواند درست باشد ولي خوشبختانه هيچ‌ كدام از اين‌ ها قصر به آن معنا نيستند. البته كاخ‌ هاي اختصاصي شاهان عرب واقعاً قصرند؛ به‌ طوري كه وقتي ما ايراني‌ ها آن كاخ ها را مي بينيم، احساس مي‌ كنيم در كل جهان فقط اين‌ ها هستند كه شاهي مي‌ كنند ودر قصر زندگي مي‌ كنند و رؤساي جمهور كشورهايي مثل ايران در مقايسه با آن‌ ها واقعاً ساده زيست هستند و اين ساختمان ها كه دفتر رياست جمهوري و محل برگزاري جلسات آنها است در برابر آنچه در اختيار شاهان عرب و حتي حاكماني مثل شيخ‌ هاي خليج فارس قرار دارند، اصلا چيزي به حساب نمي آيند. اما جاهايي مثل «قصرالضيافه» و « قصر المؤتمرات» كه در مكه وجده محل اقامت ما بودند، چيزي در حد هتل‌ هاي درجة 2 بودند، آن‌ هم منهاي بعضي امكانات. درهيچ‌ كدام از اين به‌ اصطلاح قصرها، در اتاقهايشان حتي مسواك و خميردندان و دمپايي هم نگذاشته بودند. عجيب‌ تر اين‌ كه تلفن‌ هاي اتاق‌ ها قابل استفاده براي تماس‌ هاي بين شهري و خارج از كشور نبودند و ما براي آن‌ كه با ايران صحبت كنيم ناچار بوديم از تلفن‌ هاي همراه خودمان استفاده‌ كنيم و فقط تلفن قسمتي كه آقاي هاشمي رفسنجاني در آن اقامت داشتند خط آزاد داشت. وضعيت عمومي اتاق ها و ساختمان‌ هاي محل اقامت هم در همين سطح بود و اصولاً چيز فوق‌ العاده‌ اي كه ما احساس كنيم در « قصر» زندگي مي‌ كنيم در آن‌ ها وجود نداشت. وقتي در بارة تلفن با مسؤول خدمات محل اقامت صحبت كردم، معلوم شد براي صرفه‌ جويي صفرها را بسته‌ اند! ولي در بارة دم پايي و مسواك و خميردندان و بقيه خدمات توضيحي نداشتند.

هدفم از نوشتن اين نكته ايراد گرفتن به سعودي‌ ها نبود، خواستم قدري ريا كرده باشم و اطمينان بدهم كه با اين ميهماني، دچار خوي كاخ نشيني نشديم. البته از انصاف نگذريم آن نمازخانة طبقة 15 محل اقامتمان در مكه، به لحاظ نماي زيبايي كه به خاطر تسلّط بر مسجدالحرام و كعبه دارد، يك امتياز بزرگ بود. خوشبختانه اتاق ما هم در همان طبقة 15 بود و بحمدالله توفيق استفاده از اين امتياز معنوي هم دست داد.

شب پنج‌ شنبه 16 خرداد، طبق قراري كه داشتيم بعد از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجدالحرام به اتفاق آقاي علمي حسيني به هتل اينتر كنتينانتال، كه در همان نزديكي‌ ها بود رفتيم و حدود يكساعت و نيم با آقاي شيخ حسن الصفار در بارة وضعيت شيعيان عربستان و رفتار حكومت با آن‌ ها صحبت كرديم. شيخ از سياست «انفتاح» كه توسط ملك عبدالله در پيش گرفته شده، بسيار راضي بود. او يك جلد صحيفة سجاديه به من داد و گفت اين صحيفه را با مجوز دولت عربستان و در خود عربستان چاپ و توزيع كرده‌ ايم و الآن كه با شما صحبت مي‌ كنم، رسالة توضيح المسائل آيت الله سيستاني هم با مجوزي كه از دولت عربستان گرفته‌ ايم، زير چاپ است و به زودي توزيع خواهد شد.

شيخ حسن الصفار بعد از توضيحات مفصّلي كه در بارة آزادي‌ هايي كه در دوران ملك عبدالله به شيعيان داده شده و آن‌ ها براي انجام مراسم ديني و ساختمان مسجد و حسينيه و انجام ساير امور بر طبق اعتقادات تشيع مشكلي ندارند داد، اين را هم گفت كه متأسفانه افرادي از حوزة علميه قم به منطقة قطيف و شرق عربستان مي ‌ آيند و تندروي‌ هايي مي‌ كنند كه فضاي باز موجود را به خطر مي‌ اندازند. در مقابل اين تندروي‌ ها طبعاً افراطيون وهابي نيز بهانه‌ هايي به دست مي‌ آورند و براي شيعيان مشكلاتي درست مي‌ كنند. شيخ در حالي كه بشدت از اين وضعيت نگران بود، به من گفت: وقتي انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد، شما گفتيد ما مي‌ خواهيم انقلاب را صادر كنيم ولي الآن به‌ جاي آن‌ كه انقلاب صادر كنيد در حال صادر كردن ارتجاع هستيد. بعضي افرادكه از

اهالي شرق عربستان هستند و در قم تحصيل مي‌ كنند هر سال چند نوبت به عربستان مي‌ آيند و از قول بعضي مراجع مطالبي نقل مي‌ كنند كه قطعاً نظر آن مراجع نيست ولي براي تحقق اهداف خودشان هر چه مي خواهند به بزرگان نسبت مي‌ دهند و در اينجا جنگ شيعه و سني به راه مي اندازند و همة زحمات ما را به باد مي‌ دهند.

وقتي از شيخ اطلاعات ريزتري در بارة اين جريان گرفتم، به اين نتيجه رسيدم كه او هم با همان مشكلي مواجه است كه ما در ايران با آن دست و پنجه نرم مي كنيم. جرياني كه با توسل به خواب و خيال و خرافات و اضافه كردن افكار خود به احكام و اعتقادات، هرچه مي خواهند به اهل البيت: نسبت مي‌ دهند تا به دكاني كه براي جذب عوام باز كرده‌ اند رونق ببخشند و شيعيان عربستان نيز كه به حوزه و مراجع دسترسي ندارند، همان مطالب را قبول مي‌ كنند واين‌ ها مي‌ شود زمينة اختلاف و درگيري؛ از يك‌ طرف ميان خود شيعيان و از طرف ديگر ميان اين جماعت افراطي با افراطيون وهابي. روشن است كه از اين آب گِل آلود چه كساني ماهي مقصود خودشان را مي‌ گيرند...

در بارة شيخ حسن الصفار اين نكته را ناگفته نگذارم كه او داراي سوابق مبارزاتي با حكومت عربستان براي آزادي شيعيان است و در پروندة خود تحمل زندان و شكنجه و محروميت‌ هاي زيادي دارد. به همين دليل او بيش از ديگران قدر فضاي باز فعلي عربستان براي شيعيان را مي‌ داند و دقيقاً درك مي‌ كند كه تخريب اين فضا به نفع چه كساني است.

نكتة ديگر اين‌ كه اهميت چاپ صحيفة سجاديه و رسالة عمليه و كتاب‌ هاي ديگر وساير كارهايي كه شيعيان در شرايط فعلي عربستان انجام مي دهند براي ما كه در ايران و در ساية حاكميت اهل البيت: هستيم قابل درك نيست. فقط كساني مي‌ توانند اهميت اين شرايط را بفهمند كه از مشكلات و شدايدي كه شيعيان عربستان در گذشته با آن مواجه بودند، مطلع باشند و ضمناً اين را هم بدانند كه همين حالا افراطيون وهابي هر لحظه در صدد پيدا كردن بهانه‌ اي براي از بين بردن فضاي متعادل موجود هستند و عده‌ اي نيز منتظرند ملك عبدالله سرش را زمين بگذارد تا دمار از روزگار شيعيان عربستان در بياورند. درست در چنين وضعيتي متأسفانه عده اي جاهل مرتكب اقدامات تحريك آميز مي‌ شوند و بعضي سايت‌ هاي وابسته به آن‌ ها هم خبرهاي دروغ و راست را با هم ممزوج مي‌ كنند وبه خورد مردم ايران مي ‌ دهند تا به تخريب فضاي كنوني كمك كنند، لابد قربةً إلي الله!

بعد از گفتگو با شيخ حسن الصفار وقتي به محل اقامت برگشتيم، تلويزيون عربستان در حال پخش مستقيم يك گفتگو در بارة ضرورت تعامل و تفاهم ميان پيروان مذاهب اسلامي بود كه در آن آقاي تسخيري و يك عالم سني شركت داشتند و لحظاتي بعد آقاي شيخ حسن الصفار نيز به آن‌ ها ملحق شد. اين گفتگوي تلويزيوني مستقيماً از هتل اينتركنتينانتال مكه پخش مي‌ شد كه محل اقامت همين آقايان بود و جالب اين است كه در تمام مدت برگزاري اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي در مكه، هر شب چنين ميزگردهايي به‌ طور زنده از تلويزيون عربستان پخش مي‌ شد كه در آن‌ ها علماي شيعه و سني حضور داشتند و نقطه نظرهاي خود را بيان مي‌ كردند. اين علماي شيعه از ايران، عراق، لبنان و خود عربستان بودند كه فعالانه در اجلاس مكه شركت كرده بودند.

پخش مستقيم نقطه نظرات علماي شيعه از تلويزيون عربستان، پديده‌ اي بي سابقه است براي كساني كه با فضاي آن كشور و عقايد و مواضع علماي سلفي نسبت به شيعيان آشنا هستند، يكي از شگفتي ها به حساب مي‌ آيد. يك نمونه اين‌ كه درست در روزهاي قبل از برگزاري اجلاس مكه بيانيه‌ اي به امضاي 22 نفر از همين علماي سلفي عربستان منتشر شد كه در آن دولت‌ هاي شيعة ايران و عراق به مقابله با مسلمانان سني متهم شده و به حزب الله لبنان بي‌ توجهي به مبارزه عليه اسراييل نسبت داده شده بود! خبرگزاري‌ هاي

خارجي كه اين خبر را مخابره كردند، در بارة آن اين تحليل را نيز افزودند كه امضا كنندگان اين بيانيه كه از جناح محافظه كار در نهاد ديني عربستان هستند با اين اقدام در صدد بودند اجلاس بين المللي گفتگوي اسلامي را هدف قرار دهند و آن را به شكست بكشانند.

اين اقدام بقدري از نظر دولت عربستان منفي بود كه ملك عبدالله در اولين ديداري كه با آيت الله هاشمي رفسنجاني داشت گفت: امضاكنندگان اين بيانيه ما را پيش شما شرمنده كرده‌ اند!

با توجه به چنين وضعيتي است كه مي‌ توان اهميت فضاي باز كنوني براي شيعيان عربستان را درك كرد و طبعاً همه بايد براي حفظ اين فضا و استفاده صحيح از آن تلاش كنيم.

* * *

پركاري آقاي هاشمي رفسنجاني همه را متعجب كرده است. هر روز چند ملاقات و جلسه و سخنراني و رفت و آمد و ديدار براي كسي كه در سن بالاي 70 سال است كار زيادي است. روحانيون كاروان‌ هاي زائران ايراني كه شب 15 خرداد ميزبان آقاي هاشمي رفسنجاني در محل بعثة رهبري در مكه بودند و ايشان براي آن ها و مديران گروه‌ ها وعده‌ اي از زائران سخنراني كرده بود، دبه در آورده‌ اند كه چون بسياري از ما روحانيون در آن جلسه نبوديم بايد جلسة ديگري داشته باشيم.

جلسة دوم، شب جمعه 17 خرداد در «قصرالضيافه» برگزار شد و آقاي هاشمي رفسنجاني خطر نگاه‌ هاي محدود و گرايش‌ هاي قشري را گوشزد كردند و از روحانيون خواستند با مسائل منطقي و با سعه صدر برخورد كنند.

قبل و بعد از جلسه با روحانيون، جلسة مفصلي هم با سه نفر از مسلمانان آمريكا كه در اجلاس مكه شركت كرده بودند، برگزار شد كه آقاي هاشمي رفسنجاني به سؤالات متعدد آن‌ ها دربارة اوضاع منطقة جهان اسلام، ايران و برخورد قدرت‌ هاي استكباري با مسلمانان پاسخ دادند و ضمن تشريح شرايط كنوني جهان به آن‌ ها توصيه كردند در روابط با ايران بسيار شفاف و آشكار عمل نمايند و چيزي را از دولت آمريكا پنهان نكنند؛ زيرا همه مطالب و عملكردهاي ما منطقي است و نيازي به پنهان كاري وجود ندارد. اين‌ ها دو نفرشان از اعضاي مجمع مشورتي مسلمانان آمريكا هستند و يكي از آن‌ ها يك سناتور است.

قبل از اين جلسات، كه شب برگزار شدند، عصر پنج‌ شنبه به منا و عرفات رفتيم. در بالا رفتن از جبل الرحمه تقريباً همه كم آوردند ولي آقاي هاشمي رفسنجاني يك نفس تا بالاي كوه دوام آورد. وزير همراه وسط هاي راه پيشنهاد توقف و استراحت داد و بقيه همراهان هم از اين پيشنهاد خوششان آمد ولي با لبخند معني دار آقاي هاشمي رفسنجاني مواجه شد. از بناي جمرات هم كه دو طبقة آن ساخته شده و بقية طبقات درحال تكميل است ديدن كرديم كاري اساسي كه جلوي تلفات را مي‌ گيرد و مشكلات رمي جمرات را حل مي‌ كند. در جبل الرحمه آقاي هاشمي رفسنجاني مقداري تسبيح چوبي خريدند تا به همكارانشان كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام به ديدنشان مي‌ روند سوغاتي بدهند. چقدر دست و دل باز است اين رييس مجمع! لابد بچه‌ هاي روزنامه جمهوري اسلامي اين جمله را بخوانند به من خواهند گفت باز هم گلي به گوشه جمال آقاي هاشمي رفسنجاني! تو كه حتي تسبيح چوبي هم براي ما سوغاتي نياورده‌ اي!

هرقدر طواف شب جمعه و دعاي كميلي كه در مسجدالحرام خواندم برايم لذت بخش بود. خطبه هاي نماز جمعه به همان اندازه مرا دچار افسوس كرد كه اين جمعيت زائران كه از گوشه و كنار جهان آمده اند و 800 نفر عالم و دانشمند شركت كننده در اجلاس گفتگوي اسلامي و مكاني مثل مسجدالحرام چگونه چنين موقعيتي مفت از دست مي‌ رود و امام جمعه مركز ظهور اسلام ظرف 20 دقيقه دو خطبه نماز جمعه را مي‌ خواند و حتي يك كلمه از مسائل و مصائب جهان اسلام نمي‌ گويد! امام جمعه كه بر منبري در كنار مقام ابراهيم و پشت به‌ كعبه صعود كرده بود، خطاب به جمعيت در خطبه اول دربارة نماز جماعت و جمعه صحبت كرد وگفت: همة بندگان خدا بايد براي دوري از جهنم و رفتن به بهشت خدا را بندگي كنند واعمال خود را از شرك و ريا پالايش نمايند و عبادات را درست انجام دهند.

در خطبة دوم هم همان بحث را دنبال كرد و باز هم گفت كه عبادت بايد درست انجام شود و بدون آن‌ كه حتي يك كلمه دربارة اجلاس بين المللي اسلامي كه همان روزها در كنار كعبه برگزار بود، بگويد خطبه ها را كه از رو مي‌ خواند به پايان برد و فقط چند دعا در آخر كرد كه خدايا! مسلمانان و فلسطيني‌ ها را حمايت كن. دولتمردان ما را هدايت فرما و خادم الحرمين و وليعهد او و برادرانش را به سلامت بدار.

امام جمعه بعد از خطبه ها به زير سايه باني كه همانجا بود رفت و رو به كعبه به نماز ايستاد و در ركعت اول بعد از حمد، سورة كافرون را و در ركعت دوم، هم سورة توحيد را خواند.

هرچند با خوش‌ بيني مي‌ توان گفت انتخاب اين سوره‌ هاي كوچك براي رعايت حال نمازگزاراني بود كه زير آفتاب قرار داشتند، اما فوراً اين سئوال هم مطرح مي‌ شود كه چرا به جاي سورة كافرون، سوره‌ هاي ايلاف يا كوثر و يا فيل را نخواند؟ آيا انتخاب سورة كافرون و بي‌ تفاوت از كنار اجلاس گفتگوي اسلامي كه قرار است مقدمه‌ اي براي گفتگوي اديان باشد گذشتن هدف خاصي را به همراه نداشت! حالا بهتر مي‌ شود فهميد ملك عبدالله چرا دنبال ايجاد تعادل و مبارزه با افراط است.

بعد از نماز جمعه مسجدالحرام كه زير حرارت مستقيم آفتاب 17 خرداد قرار داشت يكباره از جمعيت خالي شد. خلوتي دور كعبه آدم هايي مثل ما را كه فقط چهار روز در مكه بوديم به يك طواف جانانه دعوت مي‌ كرد. من و آقاي علمي حسيني به اين دعوت لبيك گفتيم و مشغول طواف شديم . ضمناً اين طواف وداع ما هم بود چون قرار بود ساعت 3 بعد از ظهر عازم جده شويم و از آنجا به مدينه برويم.

بعد از نماز طواف به حِجر اسماعيل رفتم و دو ركعت نماز هم آنجا خواندم و ناگهان خود را چسبيده به پرده كعبه در زير ناودان طلا يافتم و درحال دعا. آيا اين نشانة پذيرفته شدن توسط صاحب خانه است.

از دو روز قبل در جلساتي كه با آقاي هاشمي رفسنجاني داشتيم، اين سؤال مطرح بود كه روز جمعه طبق برنامه به طائف برويم و شنبه عازم مدينه شويم يا سفر به طائف را حذف كنيم و عصر جمعه به مدينه برويم تا شب شنبه كه شب شهادت حضرت صديقة كبري فاطمة زهرا (عليها السلام) است در كنار تربت ايشان باشيم. طبيعي بود كه براي همه ترجيح با حذف سفر به طائف و درك فضيلت همجواري با تربت حضرت زهرا در شب شهادت باشد. برنامة رفتن به طائف هم البته براي ديدن باغي بود كه گفته مي‌ شود پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جريان سفر تبليغي به آن منطقه و آزار و اذيتي كه ديده بودند به آن نقطه رفته بودند و آنجا اكنون به صورت يك باغ همچنان موجود است . در سفر اول آقاي هاشمي رفسنجاني از اين باغ ديدن كرده بودند.

در مكه هم آقاي هاشمي رفسنجاني خواستار رفتن به داخل كعبه نشدند و در جواب يكي از همراهان كه پرسيده بود آيا برنامه‌ اي براي رفتن به داخل كعبه داريد؟ گفتند: در سفر اول عمره كه به داخل كعبه رفته بودم وقتي از كعبه بيرون مي‌ آمدم در برابر عدة زيادي از مردم كه به ما نگاه مي‌ كردند و آن‌ ها هم دلشان مي‌ خواست مثل ما وارد كعبه شوند احساس خوبي نداشتم و به همين جهت ترجيح مي‌ دهم اين كار را نكنم.

در سفر سال 1384 هم كه دومين سفر عمره آقاي هاشمي رفسنجاني بود با توجه به همين نكته از رفتن به داخل كعبه صرفنظر كرده بودند.

* * *

(مدينه)

ساعت 3 بعد از ظهر عازم جده شديم و مستقيم به فرودگاه رفتيم و با يك هواپيماي سعودي به مدينه منوره پرواز كرديم . ساعت 5:5 بعد از ظهر به مدينه رسيديم و در هتل دارالايمان كه در شمال مسجدالنبي قرار دارد مستقر شديم.

خوشبختانه اينجا هم اتاق من به حرم مشرف است و گنبد خضراي رسول خدا چشم نوازي مي كند. چه صفايي دارد در خلوت تنهايي از هياهوي دنيا دور شدن و با حبيب خدا نجوا كردن.

ساعت 11 شب شنبه 18 خرداد كه شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) (سوم جمادي الثاني) بود براي زيارت به حرم نبوي مشرف شديم . هرچند حرم را براي آقاي هاشمي رفسنجاني خلوت كرده بودند ولي عده‌ اي از ايراني‌ ها هم به همراه ما وارد حرم شدند. در قسمت روضه، كنار ضريح مطهر حضرت رسول (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نشستيم و ذكر مصيبتي توسط يكي از مداحان اهل بيت شد و بعد از زيارت و نمازهاي مستحبي در مكان‌ هاي سفارش شده مثل ستون توبه و محراب حضرت رسول و... عازم بقيع شديم.

فقط آقاي هاشمي رفسنجاني ضريح حضرت رسول را بوسيدند. هم اين بوسه و هم آن ذكر مصيبت حضرت زهرا در كنار تربت پيامبر خدا كه شور و حال زيادي در حضار ايجاد كرده بود، مأموران امر به معروف و نهي از منكر را خشمگين كرد؛ به‌ طوري كه عصبانيت در چهرة آن‌ ها موج مي‌ زد. يكي از آن‌ ها وقتي ديد آقاي هاشمي رفسنجاني صورت خود را به ضريح نزديك مي‌ كنند حركتي كرد تا طبق عادتي‌ كه دارد و نمي‌ گذارد كسي ضريح را ببوسد، مانع ايشان هم بشود ولي خيلي سريع متوجه موقعيت شد و خود را پس كشيد، هرچند نتوانست خشم شديد خود را پنهان كند.

وقتي به طرف بقيع حركت كرديم جمعيت ايراني‌ ها هر لحظه زيادتر مي‌ شد. زائران ايراني در بين الحرمين آقاي هاشمي رفسنجاني را در ميان گرفتند و با شعارهاي : «هاشمي هاشمي خدا نگهدار تو ـ صلّ علي محمد بوي خميني آمد ـ صلّ علي محمد ياور رهبر آمد» ايشان را تا بقيع همراهي كردند. مأموران سعودي در مغتسل را براي ورود به بقيع در نظر گرفته بودند. شايد يك علت اين بود كه اين در كوچك تر است و كنترل جمعيت براي جلوگيري از ورود افرادي كه عضو هيأت همراه نيستند آسان‌ تر بود. بين مغتسل و قبرستان هم يك در ديگر وجود دارد كه آن‌ هم كوچك است و كنترل را آسان‌ تر مي‌ كند.

برخلاف پيش بيني مأموران وقتي به در مغتسل رسيديم، جمعيت ـ كه حالا ديگر زيادتر هم شده بود ـ به قدري فشرده و منسجم هجوم آورد كه هيچ كاري از مأموران بر نمي‌ آمد. مأموران تلاش كردند بلافاصله بعد از ورود آقاي هاشمي رفسنجاني و تعدادي از همراهان، در را ببندند ولي مردم كه اينجا شعارهايشان عوض شده بود و درحالي كه شور و حال غيرقابل توصيفي داشتند با فرياد «يا

زهرا» به پيش مي‌ رفتند به همديگر گفتند «نگذاريد در را ببندند» و سيل جمعيت وارد مغتسل شد و همين موج ايجاد شده، از بسته شدن در دوم هم جلوگيري كرد و زن و مرد وارد بقيع شدند.

بقيع در آن نيمه شب پرسوز و گداز كه گرية خانم‌ هاي ايراني فضاي آن را دگرگون كرده بود، بسيار حزن انگيزتر و معنوي‌ تر از آنچه هميشه هست شده بود. اصلاً نمي‌ شد فهميد اين زن‌ ها كه گريه مي‌ كنند اشك شوق مي‌ ريزند كه توانسته اند وارد بقيع شوند يا اين اشك وجود حزن آلود آن‌ هاست كه بعد از قرن‌ ها محروميت اكنون آب مي‌ شود و خاك تفتيدة بقيع را نمناك مي‌ كند. راستش را بخواهيد ما هم نمي‌ دانستيم تربت فاطمه زهرا (عليها السلام) را در حرم نبوي كه در ذكر مصيبت شب شهادتش حضور داشتيم زيارت كرده‌ ايم يا اكنون در بقيع بايد جگر گوشة پيامبر را زيارت كنيم.

شب هاي دوم و سوم جمعيت همراه آقاي هاشمي رفسنجاني چند برابر شد و در غلغله‌ اي كه براي ورود به بقيع در نيمه شب‌ هاي فاطميه برپا مي‌ شد، كسي به كسي نبود و همراهان ايشان معمولاً پشت در مي‌ ماندند و مردهاي زائر هم سعيشان بر اين بود كه راه را براي زن‌ ها باز كنند تا آن‌ ها كه از رفتن به داخل بقيع در مواقع معمولي محروم‌ اند بتوانند از اين فرصت استثنايي استفاده كنند و به داخل بقيع بروند. خود آقاي هاشمي رفسنجاني هم در شب‌ هاي دوم و سوم بيرون ماندند تا خانم‌ ها بروند و زيارت كنند، سپس خود ايشان وارد بقيع شدند.

روز سوم اقامت در مدينه، مسؤولان ارشد دولت سعودي؛ از جمله وزير كشور، وزير همراه و مسؤولان امنيتي پيغام دادند كه امشب ما براي آقاي هاشمي رفسنجاني احساس خطر مي‌ كنيم و بهتر است ايشان از رفتن به بقيع خودداري كنند. نكته‌ اي كه روي آن تكيه مي‌ كردند اين بود كه احتمالاً تعدادي از تندروهاي وهابي به داخل جمعيت نفوذ خواهند كرد و شعارهايي عليه شما خواهند داد تا احساسات مردم را تحريك كنند و درگيري ايجاد نمايند و ممكن است جان شما در اين ميان به خطر بيفتد.

در مذاكرات و مشورت‌ هايي كه عصر روز سوم صورت گرفت، نظر اطرافيان اين بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني توصيه مسؤولان سعودي را بپذيرند ولي ايشان قبول نكردند و گفتند امشب بعد از زيارت حضرت رسول من در بين الحرمين مي مانم تا مردم به زيارت بقيع بروند و بعد از پايان زيارت مردم نوبت زيارت ما بشود و همين كار را هم كردند. شب چهارم‌ كه آخرين شب بود، جمعيت فوق العاده زياد بود و همه چيز حكايت از اين داشت كه نگراني مسؤولان ارشد سعودي چندان هم بي مورد نبود.

در اينجا شايد توضيح اين نكته لازم باشد كه آنچه در مدت حضور آقاي هاشمي رفسنجاني در مدينه، در مورد بقيع رخ داد، ورود زائران به بقيع به هنگام شب و به‌ ويژه ورود خانم‌ ها به داخل بقيع بود. اين امتيازي است كه مخصوص زمان حضور آيت الله هاشمي رفسنجاني در مدينه است ولي امتيازي كه سفر عمرة قبلي ايشان براي زائران ايراني ايجاد كرد و هنوز هم باقي است، اين است كه به خواست ايشان و دستور ملك عبدالله، اولاً نوبت عصر به باز شدن در بقيع و تشرف زائران به زيارت افزوده شد و ثانياً به خانم‌ ها هم اجازه داده شد به بالاي پله‌ ها و ايوان بقيع بروند و از پشت نرده‌ ها به زيارت مشغول شوند امري كه تا سال 1384 صورت نمي گرفت و از آن سال تاكنون پابرجاست.

* * *

از جمله خواسته‌ هاي آيت الله هاشمي رفسنجاني از ملك عبدالله در سفرهاي عمره، همواره اين بود كه سختگيري‌ هايي را كه مسؤولان و مأموران امر به معروف و نهي از منكر نسبت به خانم‌ ها در زيارت بقيع دارند از بين ببرد و كاري كند كه آن‌ ها هم فرصتي براي نزديك شدن به قبور مطهّر معصومين (عليهم السلام) داشته باشند.

پاسخ ملك عبدالله هم هميشه اين بود كه علماي ما ورود زن‌ ها به قبرستان را جايز نمي‌ دانند و ما از اين نظر مشكل داريم. به‌ همين دليل درسفرهاي گذشته، مطالبة آقاي هاشمي رفسنجاني فقط در اين حد بود كه ملك عبدالله دستور بدهد خانم‌ ها تا بالاي پله‌ ها و ايوان بروند؛ جايي‌ كه به داخل بقيع چشم انداز دارد و از آنجا مي‌ توان قبور را ديد. اين همان خواسته‌ اي است كه پذيرفته شد و از سال 1384 تاكنون به آن عمل مي‌ شود. درگذشته نيز گاهي چنين مساعدت‌ هايي صورت گرفته بود ولي معمولاً دوام نمي‌ يافت.

در سفر امسال، آقاي هاشمي رفسنجاني مطالبات خود را افزايش دادند و خواستار ورود خانم‌ ها به داخل قبرستان بقيع و ساير قبرستان‌ ها واماكن زيارتي شدند. دربارة پاسخ ملك عبدالله به‌ اين خواسته، در آخرين بخش اين سلسله مقالات خواهم نوشت ولي اكنون لازم است به اين نكته اشاره كنم كه در ايام حضور آقاي هاشمي رفسنجاني در مدينه، در همة سفرها به اين خواسته عمل شده و خانم‌ ها به همراه خودِ ايشان وارد قبرستان بقيع شده‌ اند. خواسته‌ هاي ديگر؛ ازقبيل جلوگيري از برخوردهاي خشن مأموران امر به معروف و نهي از منكر با زائران، در نظر گرفتن فرصت زماني بيشتر براي زيارت بقيع، جلوگيري از تخريب اماكن تاريخي ـ اسلامي، آزادسازي زندانيان ايراني و... نيز از خواسته‌ ها بودند كه چون بيشتر آن‌ ها با نظريات علماي وهابي در تضاد هستند، به بعضي از آن‌ ها عمل شده و بقيه در كشاكش وعده و بررسي باقي مانده‌ اند. در اين سفر، ملك عبدالله قول داد دستور آزادي زنداني‌ هاي ايراني را كه به دلايلي از قبيل مواد مخدّر دزدي و اعمال خلاف اخلاق دستگير و محكوم شده بودند، صادر كند.

در بارة مسائل بقيع، نكات ديگري هم وجود داشت كه طرفين مطرح كردند. ملك عبدالله از تندروي‌ هاي بعضي مدّاحان ايراني و رفتار نامناسب بعضي زائران گله كرد و آقاي هاشمي رفسنجاني هم از انتشار و توزيع كتاب‌ هاي ضدّ شيعه و اظهارات روحانيون وهابي افغاني الأصلي كه در بقيع مي‌ ايستند و حرف‌ هاي بي‌ ربطي مي‌ زنند و به اصطلاح زائران ايراني را به زبان فارسي موعظه مي‌ كنند كه مثلاً زيارت مردگان شرك است، درخت كاشتن در قبرستان حرام است، كسي كه مرده است بايد او را به حال خود رها كرد و از اين قبيل مطالب كه گوش كسي هم بدهكار آن‌ ها نيست، انتقاد كردند و خواستار جلوگيري از اين كارها شدند.

امسال پديدة ديگري هم اضافه شده كه گسترش حضور دستفروش‌ ها تا بالاي پله‌ ها و ايوان بقيع و چند برابر شدن آن‌ ها در همة مكان‌ هاي زيارتي؛ از قبيل مساجد سبعه و ذوقبلتين و اُحد است. اين وضعيت را در ديدار از مساجد سبعه بيش از هر جاي ديگر احساس كرديم، هرچند ورودي بقيع هم وضع مشابهي دارد.

حجت الاسلام حسيني شريف، نمايندة بعثة رهبر معظم انقلاب در عربستان معتقد بود اين يك شگرد است كه عمداً و با هدف سرگرم كردن زائران به خريد و بي توجه شدن آن‌ ها نسبت به اماكن زيارتي به ويژه بقيع به كار گرفته شده و مي گفت با اين كه تذكرهايي هم داده‌ ايم كاري براي مقابله با آن صورت نگرفته است. بعضي‌ ها مقداري بدبينانه‌ تر به اين پديده نگاه مي‌ كردند و آن را يك اقدام براي مراقبت ونظارت مي‌ دانستند ولي نظر ديگر اين بودكه اين‌ ها افراد فقيري هستند كه براي آن‌ كه كمكي به زندگيشان بشود آن‌ ها را به‌ اينجا آورده‌ اند. درعين حال همه در اين نكته اتفاق نظر داشتند كه وجود اين دستفروش‌ ها در اين اماكن به ويژه بقيع به‌ هيچ‌ وجه قابل قبول نيست.

در مساجد سبعه زائران ايراني آقاي هاشمي رفسنجاني را خيلي تحويل گرفتند؛ به‌ طوري‌ كه بساط دستفروش‌ ها تعطيل شد و همه چيز تحت الشعاع حضور ايشان قرار گرفت. در ميان شعارها و خوش آمدگويي‌ ها عده‌ اي تلاش مي‌ كردند خود را به آقاي هاشمي رفسنجاني نزديك كنند و از ايشان قدرداني نمايند؛ از جمله يك زن شيرازي كه خود را به قلب جمعيت زد و با جملاتي كه بسيار عاطفي بودند از آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان كسي كه افتخار ايران است ياد كرد و به اطرافيان گفت: «هاشمي خودمان است، بگذاريد با او حرف بزنم» و سپس خود را به آقاي هاشمي رفسنجاني رساند و گفت: «آقاي هاشمي! خدا تو را براي ما نگهدارد، تو ما را زنده كرده‌ اي».

مكان تاريخي مساجد سبعه كه يادگار جنگ خندق است، متأسفانه از جمله آثار تاريخ اسلام است كه درحال نابودي است. مسجد حضرت فاطمه كه يكي از مساجد هفتگانة به يادگار مانده از ايام جنگ خندق است، سالها است كه بسته است و زائران در كنار آن و در حاشية خيابان نماز تحيت مي‌ خوانند. مسجد حضرت علي هم هرچند هنوز موجود است ولي به نظر مي‌ رسد در جريان اجراي طرحي كه براساس آن يك مسجد بزرگ در همان منطقه ساخته شده و آمادة بهره برداري است قرار است به همراه ساير مساجد تخريب و اين بخش از تاريخ پرافتخار دوران صدر اسلام نيز محو شود.

* * *

علاوه بر زيارت شهداي اُحد و رفتن به مساجد سبعه، ديدار از طرح توسعة اطراف حرم نبوي هم از برنامه‌ هاي پيش از ظهر يك‌ شنبه 19 خرداد بود. قسمت بين بقيع و شرق مسجدالنبي كه از اوايل دهة هشتاد خالي شده بود، اكنون به سرعت درحال ساخت و ساز است. در اينجا هم قرار است هتل‌ هاي بزرگي ساخته ‌ شود تا ظرفيت پذيرش زائران در مدينه بالا برود؛ همان كاري‌ كه در مكه درحال انجام است و روزهايي‌ كه در مكه بوديم عمليات تسطيح زمين‌ هاي آن رو به پايان بود.

پشت كوه مروه كه از بازار ابوسفيان شروع مي‌ شود و تا مسافت‌ زيادي ادامه پيدا مي‌ كند، هرچه هتل و خانه و آثار تاريخي وجود داشت همه را خراب كرده‌ اند و قرار است طرح تفصيلي هتل و پاركينگ و خيابان و آب نما بسازند. ظاهر حرف طراحان كه مي‌ گويند براي بالا بردن ظرفيت پذيرش زائران اين كار بايد انجام شود، مقبول است اما معلوم نيست تكليف بافت قديمي و آثار تاريخي‌ كه در همين زمين قرار داشتند و تاريخ اسلام را شكل مي‌ دادند چه مي‌ شود. آيا نمي‌ شد اين طرح را كمي آن‌ طرف‌ تر اجرا كنند تا اين آثار مهم لطمه نبيند؟

در فاصلة ميان هتل تا طرح توسعة مدينه كه پياده مي‌ رفتيم، آقاي هاشمي رفسنجاني دربارة وضعيت بقيع اظهار ناراحتي مي‌ كردند كه چرا بايد هنوز ائمه: اين‌ همه غريب باشند؟! ايشان امروز هم مثل ديشب با قاطعيت اظهار اميدواري مي كرد كه روزي ائمة ما از غربت خارج خواهند شد و لحن كلام طوري بود كه گويا چنين روزي نزديك است. اين را مي‌ گفت و گريه مي‌ كرد...

ديشب آيت الله هاشمي رفسنجاني در جمع روحانيون كاروان‌ هاي ايراني در محل بعثة رهبري سخنراني پرسوز و گدازي داشتند. ايشان با يادآوري رفتار نادرستي كه با اهل بيت پيامبر بعد از رحلت آن‌ حضرت شد و با نقل گفتگوي جانسوز حضرت علي (عليه السلام) با پيامبر خدا، به هنگام دفن كردن بدن مطهّر حضرت زهرا كه عرض كرد «فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْحَال‏»؛ «او را سؤال‌ پيچ كنيد و آنچه رخ داده است را از او بپرسيد شايد آنچه را به من نگفته به شما بگويد» و با يادآوري صبرها و تحمل‌ هاي طاقت فرسا و

تاريخ‌ ساز حضرت زهرا و زحماتي كه براي حفظ اسلام و قرآن كشيده شده نتيجه‌ گيري كردند كه همه بايد براي ائتلاف مسلمانان كار كنند و اجازه ندهند افراطيون با كارهاي نامعقول خود تلاش‌ هايي را كه براي حل مشكلات شيعيان صورت مي‌ گيرد خنثي كنند. در همين سخنراني ايشان براي احياي بقيع اظهار اميدواري كردند وگفتند: «به اميد روزي بمانيم كه ان‌ شاالله قبر مقدس زهرا را بشناسيم و بدانيم كجا با ايشان درد دل كنيم»

كساني‌ كه آقاي هاشمي رفسنجاني را مي شناسند مي‌ دانند كه ايشان وقتي چنين مطالبي را به زبان بياورند، قبل از همه خودشان گريه مي‌ كنند و جلسه به يك محفل تمام عيار عزاداري تبديل مي‌ شود. اگر به اين واقعيت اين نكته را هم اضافه كنيد كه اين جلسه در مدينه و در نزديكي بقيع برگزار شده بود، مي توانيد حدس بزنيد چه شور و حالي بر اين محفل معنوي حاكم بود...

پيش از ظهر يك‌ شنبه چند نفر از همراهان به منطقة خيبر رفتند تا قلعة معروف و تاريخي خيبر را ببينند. آقاي هاشمي رفسنجاني در سفر اولشان (سال 76 ) از خيبر ديدار كرده بودند و اين‌ بار ديدار از فدك را در برنامه داشتند ولي آقايان حسين مظفر، مصطفي ميرسليم، علي آقا محمدي، داود دانش جعفري و حجت الاسلام معاديخواه علاقمند بودند به خيبر هم بروند و همين كار را هم كردند.

روايت آقايان مظفر و آقا محمدي،كه ايشان هم از اعضاي هيأت بود از سفر به خيبر چنين است:

ديدن قلعة خيبر كه فتح آن خاطراتي حماسي و فتح الفتوحي بزرگ را در اذهان شيعيان شيفتة علي (عليه السلام) مصوّر مي‌ سازد، از آرزوهاي بزرگ ما بود كما اين‌ كه آرزوي همة زائران مشتاق است. صبح روز سوم استقرار در مدينه (يك‌ شنبه 87 3 1) به سوي خيبر حركت كرديم و 180 كيلومتر به طرف شمال مدينه پيش رفتيم و بعد از دو ساعت به منطقة خيبر رسيديم. ابتدا وارد روستايي متروكه شديم كه خانه‌ هايي با ديوارهاي گِلي و اتاق‌ هاي تو در تو و قديمي داشتند. از نخلستاني قديمي و بي رمق با برگ‌ هاي آغشته به گرد وغبار، كه بعضي از آن‌ ها زرد بودند، عبور كرديم و در انتهاي باغستان به تپه‌ اي بزرگ رسيديم كه با سيم‌ هايي محصور شده بود. قلعة معروف خيبر در بالاي همين تپه قرار داشت؛ قلعه‌ اي با سنگ‌ هاي بسيار سخت و خشن. تصوّر رفتن به بالاي قلعه در وضع عادي بسيار مشكل و شايد ناممكن بود. هيبت اين دژ نفوذناپذيركه اعاظم صدر اسلام از تسخير آن عاجز شده بودند كاملاً مشهود بود اما تسخير آن توسط مولاي خيبرشكن علي‌ رغم همة تجهيزات و سربازان آماده و تا دندان مسلّح و تسلط آن‌ ها بر اطراف قلعه، اعجاب‌ انگيز و چيزي شبيه معجزه بود و نشان داد كه در برابر ايمان مولاي متقيان حتي قلعة خيبر نيز از مصاديق بارز {وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوت‏} است.

فاتحان خيبركه سحرخيز هم بودند تا نماز، خودشان را به مدينه رساندند و بعد از نماز همگي به ميهماني امير مدينه رفتيم.

عبدالعزيز بن ماجد بن عبدالعزيز همانطور كه از اسمش پيداست نوة ملك عبدالعزيز است. او كه در باغ بزرگي در شمال مدينه و در منطقه‌ اي پوشيده از نخلستان‌ هاي سرسبز بر استان مدينه امارت دارد، همة سران كشوري و لشكري مدينه را به اين ميهماني دعوت كرده بود. قاضي القضات منطقه سر ميز غذا سمت چپ آقاي هاشمي رفسنجاني نشسته بود و با اشتياق به سؤالات ايشان دربارة وضعيت قضايي و ساير مسائل پاسخ مي‌ داد.

شب دوشنبه براي ديدار شيعيان مدينه به حسينية آن‌ ها در منطقة العوالي رفتيم. از قديم معروف بود كه شيعيان مدينه وضع مالي خوبي ندارند اما حالا اينطور نيست. اين واقعيت را از تجديد بناي حسينيه و شامي‌ كه آن‌ ها به ما دادند و از ناهار امير مدينه دست كمي

نداشت به خوبي مي‌ شد فهميد. اشتغال شيعيان مدينه به مشاغل مناسب و مساعدت‌ هايي كه به‌ آن‌ ها شده، در سال‌ هاي اخير وضع آن‌ ها را متحوّل كرده است. آقاي عمري رهبر شيعيان مدينه كه بالاي 90 سال سن دارد و تقريباً از كار افتاده است، آقاي هاشمي را در آغوش گرفت و از اين ديدار اظهار خرسندي زيادي كرد. او كه با صبر و مقاومت و تحمّل شدائد و زندان‌ هاي متعدّد توانست هويت شيعيان مدينه را حفظ كند، اكنون از فضاي بازي كه براي شيعيان در عربستان فراهم شده راضي است و آقاي هاشمي رفسنجاني هم طي سخناني كه در جمع شيعيان در همين ديدار داشت صبر و متانت و مقاومت آقاي عمري را عامل مهمي براي رسيدن به وضعيت مناسب دانستند.(متن كامل در صفحه113)

* * *

دوشنبه 20 خرداد 1387 «روز فدك» بود. تا آن روز تصوير روشني از اين‌ كه فدك كجاست و چه خصوصياتي دارد، در ذهن ما وجود نداشت. اين را مي‌ دانستيم كه بعد از فتح‌ خيبر در سال هفتم هجري و شكسته شدن ستون فقرات يهود، اهالي فدك به اين نتيجه رسيدند كه بدون درگيري تسليم شوند و همراه با اين اقدام فدك را نيز به پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هبه كردند و ايشان هم به فرمان خدا {وَ آتِ ذَا الْقُرْبي‏ حَقَّه‏‏} (اسراء: 26) آن را به حضرت فاطمه زهرا بخشيدند كه درآمد آن خرج ضعفاي بني هاشم مي‌ شد و بعد از رحلت حضرت رسول غصب شد و توسط خلفاي بني اميه و بني عباس هم دست به دست گشت وگاهي به اولاد حضرت فاطمه برگردانده شد و باز هم پس‌ گرفته شد اما اين‌ كه در حدود هزار سال اخير با چه سرنوشتي مواجه شد مشخص نبود.

آيت الله هاشمي رفسنجاني درسفرهايي‌ كه به عربستان داشتند، معمولاً علاوه بر زيارت و ديدارها و گفتگوها از يك يا چند منطقة تاريخي كه نقشي در شكل‌ گيري حوادث صدر اسلام داشتند يا ارتباطي با هويت اسلامي كشور عربستان و يا با تاريخ اقوامي كه سرگذشت آن‌ ها در قرآن آمده، دارند ديدار به‌ عمل آورده‌ اند.

در سفر اول (1376) طائف و منطقه‌ اي كه منسوب به قوم ثمود است، مورد ديدار ايشان قرار گرفت و به شرق عربستان كه محل زندگي اكثر شيعيان اين كشور مي‌ باشد نيز رفتند و با شيعيان ديدار كردند.

درسفر دوم (1384) به آبارعلي، ينبع و بدر رفتند و دراين سفركه سفر سوم بود فدك در برنامه بود.

شب دوشنبه كه ميهمان آقاي عمري و شيعيان مدينه بوديم، وقتي آقاي عمري متوجه شد كه قرار است آقاي هاشمي رفسنجاني و همراهان فردا به فدك بروند گفت در آنجا چيزي وجود ندارد كه شما ببينيد. اين سخن قدري موجب ترديد شد؛ به‌ طوري‌ كه آقاي هاشمي رفسنجاني بعد از اين ميهماني و هنگامي كه در نيمه شب عازم زيارت حرم حضرت رسول بوديم موضوع را با همراهان در ميان گذاشتند و نظرخواهي‌ كردند كه: سفر به فدك كه قرار است فردا باشد انجام شود يا نه، نظرها عموماً مثبت بود وسرانجام تصميم اين شد كه اين سفر انجام شود.

ساعت 5 : 7 صبح دوشنبه 20 خرداد عازم فدك شديم. از آزاد راه «قصيم» كه مدينه را به رياض وصل مي‌ كند، حدود يكصد كيلومتر به طرف شرق رفتيم و از آنجا به جاده‌ اي وارد شديم كه در جهت شمال به استان «حائل» مي‌ رود. تقريباً همين مقدار هم در جادة «حائل» به طرف شمال رفتيم و بعد وارد جاده‌ اي شديم كه به طرف غرب؛ يعني به طرف مدينه مي‌ رفت. در مجموع بعد از طي مسافتي حدود260كيلومتر در ساعت 5 : 10 به شهري رسيديم كه برپيشاني دروازة ورودي آن نوشته بود: «الحائط تُرحِّبُ بِكُم»؛

شهر حائط به شما خوش آمد مي‌ گويد؛ زير اين جمله هم، كلمة «فدك» نقش بسته بود؛ يعني اين شهر كه اكنون حائط نام دارد، نام اصلي آن «فدك» است؛ منطقه‌ اي بين استان حائل و استان مدينه.

اين شهر دو قسمت دارد؛ قسمت شرقي، كه جديد ساخت است وشامل ادارات و خانه‌ هاي مسكوني نوساز مي‌ باشد و قسمت غربي‌ كه نخلستان‌ ها، خانه‌ هاي قديمي، چشمه‌ ها و آثار تاريخي در آن به چشم مي‌ خورد. فدك همين قسمت قديمي است.

راهنماها آقاي هاشمي و هيأت همراه را مستقيماً به همين قسمت غربي بردند.

در لحظة ورود، يك پيرمرد كه مي‌ گفت تا دو سال قبل رييس امر به معروف و نهي از منكر همين شهر بوده كه بازنشست شده ولي باز هم به دعوت مسؤولان شهر با آن‌ ها همكاري مي‌ كند، جلو آمد و ضمن خوش آمدگويي مشغول توضيح دادن شد. او گفت: اين منطقه «وادي فاطمه» نام دارد به اين نخلستان‌ ها مي‌ گوييم «بساتين فاطمه» اينجا مسجدي هست كه نامش «مسجد فاطمه» است و چشمه‌ هايي در اين نخلستان‌ ها وجود دارند كه اهالي به آن‌ ها مي‌ گويند «عيون فاطمه».

اين جملات همة ما را به وجد آورد و چهرة آقاي هاشمي رفسنجاني كاملاً نشان مي‌ داد كه با ديدن اين صحنه و شنيدن اين مطالب تكان خورده و شگفت زده شده است . با اين‌ كه قرار بود فقط نيم‌ ساعتي در فدك بمانيم و به مدينه برگرديم آقاي هاشمي رفسنجاني به فرماندار كه جز مستقبلين بود گفتند بگوييد ناهار تهيه كنند ما تا ظهر در اينجا مي‌ مانيم و از پيرمرد راهنما خواستند هيأت را براي ديدن مسجد و چشمه‌ ها و قسمت‌ هايي از نخلستان‌ ها راهنمايي كند.

مسجد چون در قسمت قديمي قرار داشت تقريباً متروكه بود اكثر چشمه‌ ها به دليل خشك‌ سالي و همچنين حفر چاه‌ هاي نيمه عميق توسط اهالي خشك شده بودند غير از دو چشمه، كه يكي از آن‌ ها با آب قابل توجهي جاري بود و ديگري مرطوب بود ولي به دليل عدم رسيدگي و لايروبي نشدن جاري نبود. نخل‌ ها هم بيشترشان سرپا بودند و تعدادي هم خشك شده بودند. آقاي هاشمي رفسنجاني وقتي به كنار چشمه جاري رسيدند، با اشتياق زايدالوصفي با كف دست يك جرعه از آن نوشيدند و به توصية راهنماي اهل محل و بعضي همراهان كه مي‌ گفتند چون اين آب بهداشتي نيست از آن نخوريد، اعتنايي نكردند و گفتند اين كمال بي سعادتي است كه تا اينجا بياييم و از آب چشمه فدك نخوريم.

كار بسيار ابتكاري و جالبي كه آقاي هاشمي رفسنجاني در فدك انجام دادند اين بود كه در كنار همين چشمه، روي تپة كوچكي ايستادند و درحالي‌ كه دوربين هاي تلويزيوني مشغول فيلم برداري بودند، از پيرمرد راهنما كه «عبدالرحمان آل جابر» نام داشت دربارة نام منطقه، نام نخلستان‌ ها، نام چشمه‌ ها، نام مسجد و ساير خصوصيات پرسيدند و عبدالرحمان هم به همة سؤال‌ ها جواب داد؛ جواب‌ هايي كه در همة آن‌ ها نام فدك موج مي‌ زد و در جواب اين سؤال كه اينجا مال چه كسي بود هم گفت: فدك ملك شخصي پيغمبر بود كه آن را به دختر خود فاطمه بخشيد. او در صحبت‌ هايش اين‌ را هم گفت كه اينجا تا يكصد سال قبل تحت حكومت خاندان آل جابر بود، كه من‌ هم از همين خاندان هستم، ولي از آن زمان به دست آل سعود افتاده. او وقتي به اين جمله رسيد، نگاهي به مأموران و مسؤولان حاضر در صحنه انداخت و اين جمله را هم اضافه كرد كه: البته آل سعود بحمدالله رفتار خوبي با ما دارند...

پشت بام مسجد فاطمه چشم‌ انداز خوبي به نخلستان‌ هاي فدك داشت. همانجابه حاج خسرو وركاني عكاس روزنامه گفتم از اين بلندي عكس‌ هايي از صحنه‌ هاي دوردست بگيرد و او هم كه از ديدن فدك هيجان زده شده بود تا توانست عكس گرفت. همان بالا كه بوديم، يكي از مسؤولان فرهنگي شهر آمد و ضمن معرفي خود براي جواب دادن به سئوال‌ ها اعلام آمادگي كرد. از او پرسيدم چرا نام اين شهر حائط است. گفت: تا حدود يكصد سال قبل براي محافظت در برابر دزدان و اشرار اطراف اين منطقه به وسعت 6 كيلومتر در 6 كيلومتر ديوار كشيده شده بود كه هنوز قسمتي از ديوارها موجود است. به همين دليل نام «حائط» كه به معناي ديوار است روي اين شهر مانده است. او دربارة نام اصلي گفت: مردم اين منطقه اينجا را به نام فدك مي‌ شناسند و اين نام همچنان بر سر زبانهاست.

بعد از صرف ناهار ـ كه حاضري بود ـ و خواندن نماز ظهر و عصر در بلديه، در قسمت شهر جديد، ساعت يك بعد از ظهر عازم مدينه شديم. درحالي كه همه احساس مي‌ كرديم بعد از قرن‌ هاي متمادي، يكبار ديگر «فدك» به‌ دست آمده است. همينقدركه فدك را بعد از اين‌ همه مدت پيداكرده‌ ايم به اين معناست كه آن را به دست آورده‌ ايم و اين واقعه مقدمه‌ اي است براي احياي فدك.

دربارة موقعيت مكاني فدك، با توجه به مسيري كه ما پيموديم و با توجه به فاصله 180 كيلومتري كه خيبر تا مدينه دارد مي‌ توان به اين نتيجه رسيدكه آنچه در تاريخ دربارة تسليم شدن اهالي فدك بعد از فتح خيبر آمده و نشان دهندة نزديكي مكاني فدك با خبير مي‌ باشد درست است؛ زيرا مسير نيم دايره‌ اي كه ما براي رفتن به فدك پيموديم موقعيت مكاني آن را در شرق خبير ترسيم مي‌ كند؛ جايي كه به طور طبيعي و ميان بر، بايد حدود 80 كيلومتري شرق خيبر باشد.

نكتة جالب توجه اين است كه اهالي عربستان، حتي نسل كنونيِ منطقه مي‌ دانند جايي به نام فدك وجود دارد، هرچند دربارة شناسنامه فدك و تاريخ آن اطلاع چنداني ندارند. اين نكته هنگامي براي ما جالب‌ تر شد كه وزير همراه آقاي هاشمي رفسنجاني و ساير همراهان سعوديِ ايشان، بعد از بازگشت به مدينه از ايشان به خاطر اين‌ كه سبب آشنايي آن‌ ها با مسائل مربوط به فدك و تعلّق آن به دختر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) شدند، تشكر كردند.

* * *

روز سه شنبه، 21 خرداد، بعد از وداع با پيامبر و معصومين بقيع (عليهم السلام) از مدينه عازم شهر «ابها» واقع در استان «عسير» كه هم‌ مرز يمن است، شديم. در فرودگاه، امير مدينه آقاي هاشمي رفسنجاني را بدرقه كرد.

عربستان از طريق سه استان عسير، نجران و شرقيه با كشور يمن هم‌ مرز است. در ميان اين سه استان، عسير علاوه بر مجاورت با يمن، درساحل درياي سرخ هم قرار دارد و يمن نيز از طريق استان صنعا، كه در مجاورت استان عسير قرار دارد، به درياي سرخ متصل است.

شهر «ابها» كه مركز استان عسير است، علاوه بر اين‌ كه خود از هواي معتدلي برخوردار است، ييلاق خوش آب و هوا و خوش منظره‌ اي هم دارد. استان «عسير» به دليل همين ويژگي‌ ها و همينطور آثار تاريخي و هنرهاي دستي و سنتي، يكي از جاذبه‌ هاي سياحتي عربستان است.

از فرودگاه شهر ابها، به شهر «خميس مشيط» در نزديكي همان شهر رفتيم و در دهكدة « بن حمسان» كه درحومة «خميس مشيط» قرار دارد، از موزة ميراث فرهنگي استان عسير ديدن كرديم. رييس مركز ميراث فرهنگي توضيح داد كه درسال 8 هجري هيأتي از عسير به

مدينه رفت و ايمان آوردن مردم اين منطقه به اسلام را به عرض پيامبر خدا رساند. آن‌ حضرت نيز «عبدالله صرد» را به عنوان نماينده خود و امير اين منطقه تعيين فرمودند.

مهم‌ تر از ديدن آثار تاريخي و ميراث فرهنگي و سنتي، مراسم استقبالي بود كه در دو ـ سه مرحله در همان محل موزه برگزار شد. مردان عسيري با لباس‌ هاي محلي در حالي كه شمشير در دست داشتند و لبخند بر لب به بالا مي‌ پريدند و شعرهايي مي خواندند كه مضمون خوش آمد داشت. ميزبانان به ميهمانان خود گُل هديه دادند و غذاهاي محلي آوردند ولي كسي نخورد، چون قرار بود ناهار ميهمان امير منطقه باشيم.

براي نماز ظهر و عصر به هتل ابها رفتيم كه بالاي تپه‌ اي قرار دارد و بعد از نماز به ميهماني امير رفتيم كه او هم يكي از شاهزاده‌ هاي آل سعود است و از ميهمان‌ هاي خود در ميهمانسرايي كه بر روي تپه بلندي قرار دارد، پذيرايي مي‌ كند. اين ميهمانسرا چشم انداز بسيار زيبايي دارد و شهر ابها را با تمام ويژگي‌ هايش از چهار طرف به نمايش مي‌ گذارد؛ شهري بزرگ با خيابان هاي پردرخت و پستي و بلندي‌ هاي موزون كه با مزارع آباد احاطه شده است.

بعد از ناهار، به منطقة سياحتي سوده رفتيم كه در 20 كيلومتري ارتفاعات حومة اَبها قرار دارد و به امكانات تفريحي از قبيل ويلا و تله‌ كابين مجهّز است و توسط كوه هاي مرتفع با درختان متوسط محاصره شده است. فرصتي براي ماندن نداشتيم. بعد از شنيدن چند دقيقه توضيحات عازم فرودگاه ابها شديم و به طرف جده پرواز كرديم. البته باران تندي كه در همان لحظات باريدن گرفت برگشت را تسريع كرد.

اگر ديدار آقاي هاشمي رفسنجاني با ملك عبدالله نبود كه خودِ پادشاه عربستان خواستارآن شده بود و قرار بود شب چهارشنبه درجدّه برگزار شود مي‌ توانستيم همان شب به تهران برگرديم ولي ناچار شب را در جدّه مانديم. بعد از نماز مغرب و عشا آقاي هاشمي رفسنجاني عازم ديدار شدند و من و آقايان علمي حسيني و فلاحيان بعد از ديدار از يك مسجد زيبا در جده كه لب دريا ساخته شده، به محلّ اقامت برگشتيم و براي استراحت هر كدام به اتاق خود رفتيم.

فرصتي دست داد تا قدري تلويزيون هتل را ورق بزنم. اين تلويزيون سعودي هم عجب معجوني است! از مكه تا مدينه و تا جده هرجا فرصتي پيدا كردم و آن را روشن كردم و ورق زدم، ديدم از منتها اليه تحجّر دارد تا منتها اليه بي مبالاتي. مثل اين‌ كه در كارگاه خلقت قرار بر اين شده كه هرگز تعادل نصيب اين برادران عرب ما نشود. هميشه يا حرف‌ ها خشك است و يا زن‌ هاي هفت قلم آرايش در حال ادا و اطوار با مردهاي مثل خودشان در فيلم‌ هاي هفت تا يك صنار كه هيچ‌ وقت خالي از دعواهاي خاله زنكي و روابط عشقي نيست. تلويزيون‌ هاي هتل‌ هاي رسمي سعودي علاوه بر اين‌ ها شبكه‌ هاي الجزيره و بي. بي . سي و سي .ان .ان و مصر و سودان و يمن و امارات و حتي شارجه را هم مي‌ گيرند ولي المنار و العالم و شبكه‌ هاي ايراني و ساير شبكه‌ هاي آدميزادي را نمي‌ گيرند!

دور از جان خود تلويزيون خودمان كه هفته‌ اي هشت دفعه چشممان را به جمال بعضي تازه به دوران رسيده‌ ها روشن مي‌ كند و گورپدر كساني كه از سنگ بناي انقلاب كنار امام خميني بودند و تا امروز در تمام صحنه‌ ها نقش آفريني داشتند صلوات! چه لزومي دارد آن‌ ها را در سيرة عملي امام نشان بدهيم يا اعتراف كنيم كه در دفاع مقدس حضور داشتند و يا كشور جنگ زده را از بي برقي و

آنهمه مشكلات نجات دادند و ساخته شده تحويل بعدي‌ ها دادند دنيا روي آن‌ ها حساب مي‌ كند مي‌ خواست نكند. براي كشور آبرو هستند مي‌ خواستند نباشند. اين‌ ها قديمي شده‌ اند ما بايد الآن را دريابيم.

صبح چهارشنبه 22 خرداد در آخرين روز سفر بعد از نماز صبح مشغول نوشتن شدم و قدري هم خودم را به خواندن كتابي‌ كه به همراه برده بودم مشغول كردم.

ساعت 5 : 6 آقاي بهنام حسيني مقام دوم تشريفات كه خيلي پرتلاش است تلفن زد و برنامة كارها را داد: ساعت 7 صبحانه 5 : 7 جلسه با حاج آقاي هاشمي رفسنجاني و 8 و ربع حركت به طرف فرودگاه براي رفتن به تهران.

مقام اول تشريفات آقاي اصغر افشاري است كه هر وقت با سعودي‌ ها حرف مي‌ زند هر جمله‌ اش تركيبي است از عربي و انگليسي و فارسي و عجيب است كه سعودي‌ ها هم حرف‌ هاي او را خوب مي‌ فهمند! ومقام سوم تشريفات آقاي مهرداد محمودي است كه او هم مثل آقاي حسيني وظيفه شناس است. علاوه بر اين افراد سخت‌ كوش بچه‌ هاي روابط عمومي و حفاظت هم در اين سفرها تلاش زيادي داشتند كه قابل تقدير است.

درآخرين روز سفر آقاي هاشمي رفسنجاني علاوه بر نظرخواهي از همراهان دربارة سفر و آنچه بايد براي نتيجه‌ بخش بودن آن انجام شود به همسفران گزارشي از مذاكرات خود با ملك عبدالله هم دادند.

محورهاي مذاكرات در طول اين سفر يكي پيشنهاد ملك عبدالله براي همفكري و همكاري دو كشور دربارة مسائل منطقه بود كه مورد استقبال آقاي هاشمي رفسنجاني قرار گرفت ولي اجرايي شدن آن به نظر رهبري و مسؤوليت دولتمردان موكول شد. محور ديگر ايفاي نقش توسط آقاي هاشمي رفسنجاني در موضوع گفتگوي اسلامي و سپس گفتگوي اديان بود كه ايشان پذيرفتند و قرار شد فردي را براي اين‌ كار معرفي نمايند. محور ديگر مسائل زائران‌ ايراني به‌ ويژه مشكلات خانم‌ ها براي رفتن به زيارت و بقيع بود كه علاوه برآنچه در دور اول مذاكرات مقرّر شد و به قسمت‌ هايي از آن‌ ها در طول سفر عمل هم شد آقاي هاشمي رفسنجاني اين ‌ بار اين موضوع را به صورت اصولي‌ تر مطرح كردند و به ملك عبدالله گفتند اسلام دراين مسائل فرقي بين زن و مرد قائل نيست همان‌ طور‌ كه در ايران زن‌ ها مانند مردها به زيارتگاه‌ ها و مساجد و قبرستان‌ ها مي‌ روند، چرا شما اين محدوديت‌ هايي كه در اسلام نيست را اعلام مي‌ كنيد؟ ملك عبدالله گفت: نظر شما را قبول دارم ولي مشكل ما علماي ما هستند كه حاضر نيستند زير بار اين نظر بروند. اتفاقاً ام فيصل (همسر ملك عبدالله) هم اخيراً ناشناس به زيارت رفت و از دست همين مأموران كتك خورد. آقاي هاشمي گفتند: نتيجه اين مي‌ شود كه در هر سال چند صدهزار زن ايراني‌ كه به مكه و مدينه مي‌ آيند و با اين محدوديت‌ ها مواجه مي‌ شوند با ناراحتي به ايران بر مي‌ گردند و از شما عصباني هستند. شما نبايد اجازه بدهيد علماي شما بر اين نظر ناحق پافشاري كنند و شما را زير سئوال ببرند. ملك عبدالله گفت: شما به من فرصتي بدهيد تا با علما صحبتي داشته باشم و مشكل را حل كنم.

دربارة موضوعاتي از قبيل توزيع كتاب‌ هاي ضدّ شيعه و زندانيان ايراني و ساير مسائل مربوط به ايرانيان هم صحبت‌ هايي شد كه قبلاً به آن‌ ها پرداخته‌ ايم.

بعد از جلسه به طرف فرودگاه رفتيم و ساعت 5 : 10 به وقت جده (12 به وقت تهران) حركت كرديم و ساعت5 : 2 بعداز ظهر به تهران رسيديم، والحمد لله أولاً و آخراً.


| شناسه مطلب: 83544