یادی از آن سفر نورانی
میقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و چهاردهم - تابستان 1387 یادی از آن سفر نورانی حسین مظفر این دوّمین بار بود که همسفر مردی میشدم که نامش همراه با تاریخ انقلاب و همراه با امام در گوشهای دل و جان یاران انقلاب طنینانداز است. بار اول همسفر ایشان
ميقات حج - سال شانزدهم - شماره شصت و چهاردهم - تابستان 1387
يادي از آن سفر نوراني
حسين مظفر
اين دوّمين بار بود كه همسفر مردي ميشدم كه نامش همراه با تاريخ انقلاب و همراه با امام در گوشهاي دل و جان ياران انقلاب طنينانداز است.
بار اول همسفر ايشان در سفر به استان مازندران براي شركت در كنگرة شهيدان سرافراز استان توفيق داشتم و اين بار نيز همسفر او در ديار زائران و عاشقان و رهپويان حرم نبوي، بقيع مظلوم و در مركز توحيد كه به يادماندني است.
صلابت هاشمي در عربستان، در حقيقت تبلور هيمنه و اقتدار نظام اسلامي بود و استقبال عزّت مدارانة عربستان از او، استقبال از امام و حرمت گذاري به ملت بزرگ ايران محسوب ميشد و حضور و سخنراني حكيمانهاش در كنفرانس بينالمللي گفتوگوي اسلامي در 15 خرداد 87 در كنار خانة خدا، تجلّي عزّت اسلام نبوي و تشيّع علوي به شمار ميآمد. براي اولين بار بود كه عالمِ متفكّرِ شيعي و يك سياستمدار مجرّب ايراني در جمع 800 نفر از علما و نمايندگان مذاهب اسلامي از سراسر جهان، در مراسم افتتاحيهاي بعد از پادشاه عربستان سخن ميگويد و خوش ميدرخشد و اعجاب بزرگان در اجلاس را برميانگيزاند و تجلّيبخش عزّت تشيع و اسلام ناب ميگردد.
طرح مهم ترين مسائل مربوط به جهان اسلام، از قبيل فلسطين، عراق، افغانستان، لبنان و يادآوريِ خطر صهيونيسم بينالمللي و سلطه و تجاوز آمريكاييها در منطقة خاورميانه و به غارت رفتن حيثيت معنوي و سرمايههاي مادي مسلمانان منطقه و غفلتزدايي از سران و علماي كشورهاي اسلامي و تأكيد بر مشتركات اسلامي و اتحاد ملل مسلمان و بهرهگيري از ثروتهاي عظيم و نيروهاي خروشان امت اسلامي در مقابله با تهديدها و تجاوزها توسط آيتالله هاشمي رفسنجاني جايگاه اجلاس را ارتقا داد و به گفتوگوها و روند اجلاس، جهت و رونق خاص بخشيد.
حضورش در حرم نبوي و بقيع مطهّر، رويِ ديگرِ اين هيمنه و صلابت را به نمايش ميگذارد؛ هيمنهاي كه يك سوي آن اقتدار و صلابت و سوي ديگرش تواضع و خضوع بود. صلابت و اقتدار در تحقّق خواستههايش براي ورود بيمزاحمت مشتاقان اهلبيت عصمت و طهارت در بقيع و حرم مطهر نبوي و تواضع و خضوعش با حضور در كنار مضجع شريف نبوي، در كنار خانة كوچك زهرا و در مزار بيچراغ بقيع.
از يك سو افكار متحجّرانة وهابيونِ سلفي را منزوي ميكند و راه را براي حضور زنان دلسوخته و پروانههاي عاشق به بقيع مظلوم ميگشايد و ازسوي ديگر در روضة رضوان نبوي مينشيند و در كنار خانة فاطمه ميآسايد و آرام آرام زمزمه ميكند و ميگريد و در حالي كه وهابيون خشك مغز و متعصّب، صداي مناجات را برنميتابند، به مداح اجازة مديحه سرايي و روضهخواني ميدهند. مداح نيز از مظلوميت زهرا ميسرايد و مشتاقان نيز ميگريند و اشك ميريزند.
و در پايان مراسم نيز اين مرد با صلابت، با در آغوش گرفتن ضريح محبوبترين مخلوق آفرينش و بوسه زدن بر آن مضجع شريف، شگفتي ديگري ميآفريند و ژرفاي وجودش را از عشق به سرور كائنات لبريز و دل عاشقان اهل بيت را مسرور و خشم متحجّران خشك مغز وهابي را كه تماشاگر رابطه و شيوة عاشقي در اين صحنه بودند، برميانگيزاند.
داستان بقيع و حضور در آن بهشت بيبارگاه، در چهار شب متوالي حكايتي ديگر داشت.
شايد براي هاشمي انتظاري بيش از يك بار براي رفتن به زيارت ائمة بقيع متصور نبود، اما اصرار او براي حضور مقتدرانهاش در همة شبهايي كه در مدينه بود در بقيع مطهر، چيزي جز باز كردن ميدان عشقورزي و عقده تكاني بيشتر زنان ايراني با ائمة مظلوم بقيع نبود.
نشستن هاشمي در كنار ديوارهاي بقيع و نظاره كردن هجوم عاشقانة زنان ايراني براي حضور در بارگاه مقدس به منظور كام گرفتن از درياي كرم و محبت اهل بيت عصمت و طهارت و شنيدن ضجّههاي جانسوز آنان در لحظههاي وصال و پيوستن به آنان بعد از رفتن آخرينِ آن ها يدرك و لايوصف بوده؛ چه نالههايي كه در آن شبهاي نوراني فرياد نشد، چه اشكهايي كه جاري نشد و چه دعاهايي كه بر لبان زائران ايراني زمزمه نشد؛ دعا براي امام، دعا براي رهبري فرزانه، دعا براي شهيدان و دعا براي آيتالله هاشمي و باليدن بر خود به خاطر آن اقتدار و اين افتخار.
العزة لله و لرسوله و للمؤمنين