نوشتاری دربارة تبرک

میقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و هفت - بهار 1388 نوشتاری دربارة تبرک مقدمه تبرک جستن از اولیای الهی واماکن مقدس، از دیرباز موضوعی‌ بحث‏برانگیز بوده است. با توجه به شبهه‏افکنی فراوانِ گروه‏های تکفیری از یک سو و اعمال ناآگاهانة برخی عوام از

ميقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و هفت - بهار 1388

نوشتاري دربارة تبرك

مقدمه

تبرك جستن از اولياي الهي واماكن مقدس، از ديرباز موضوعي‌ بحث‏برانگيز بوده است.

با توجه به شبهه‏افكني فراوانِ گروه‏هاي تكفيري از يك سو و اعمال ناآگاهانة برخي عوام از سوي ديگر، اين موضوع به عنوان مسأله‌اي چالش‏برانگيز، شكل جدّي‏تري به خود گرفته و پرسش‌هايي در اين زمينه طرح گرديده است. از همين رو، در اين نوشتار بر آن شديم پاسخ‌هايي هر چند به صورت فشرده اما مستدل و منطقي ارايه كنيم.

ـ آيا پروردگار متعال به اشخاص يا مكان‏هايي بركت عطا كرده است؟

ـ آيا امكان دارد ديگران از اين اشخاص و مكان‏ها بركت بگيرند؟

ـ نظر شرع مقدس دربارة تبرك چيست؟

ياد آوري اين نكته ضروري است كه در نقل سيرة پيامبر و مسلمانان، بيشتر از منابع عامه و اهل سنت استفاده شده؛ چراكه:

خوش‏تر آن باشد كه سرّ دلبران

گـفته آيـد در حديث ديگـران

اميد واريم اين نوشتة، هر چند كوتاه، مورد رضاي حق تعالي قرار گيرد و براي شبهه‏زدايي از ذهن خوانندگان گرامي سودمند واقع شود.

فشردة مطالب:

اين گفتار در شش عنوان، به ترتيب زير ارائه مي‌گردد:

1. معناي لغوي و اصطلاحي تبرّك و بركت.

2. پيشينة تبرك.

3. تبرّك و بركت در قرآن كريم.

4. تبرّك در سيرة پيامبرصلي الله عليه و آله .

5. تبرك در سيرة مسلمانان.

6. تحليل و نتيجه‏گيري.

* معناي لغوي و اصطلاحي تبرّك

الف) معناي لغوي

تبرّك، به معناي بركت جستن و بركت داشتن است و از ريشة برك؛ «بَرَكَة» است.

و نيز به معناي زياد و افزون شدن است؛ «و بارك الله الشيء، و بارك فيه و عليه، وضع فيه البَرَكَة»

در روايتي به نقل از ابن عباس آمده است: «البَرَكة الكثرة في كلّ خير» و نيز آورده: «تَبَرَّكتُ به أي تَيَمَّنتُ به» و هم‏چنين از قول فرّاء اينگونه آمده است: «و قال الفراء في قوله تعالي: ( رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْت‏ِ} البركات؛ السعادة».1

تبريك، به معناي دعا كردن براي بركت يافتن است.2 راغب گويد: «البركة ثبوتُ الخير الإلهي في الشيء، قال تعالي: ( لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْض‏) ».3

ب) معناي اصطلاحي

تبرّك، هرگاه با مصدر «جستن» يا «نمودن» به كار رود، در نظر تبرك جوينده، طلب بركت در ميمنت و مباركي است از چيزي يا كسي كه داراي بركت و ميمنت است.

بيشتر مؤمنان در جوامع اسلامي، از اماكن و اشخاصي تبرّك مي‏جويند كه واسطة فيض الهي‏اند و از جانب پروردگار متعال بركت يافته‏اند و هرگاه «تبرك» با مصدر «بودن» يا فعل اسناديِ «است» به كار رود، در اصطلاح به معناي اعتقاد به بركت داشتن كسي يا چيزي است كه بركت و ميمنتِ خود را بي‏واسطه يا با واسطه از جانب پروردگار يافته است.

* پيشينة تبرك

در قرآن كريم، تفاسير و كتب تاريخ، آنچه از سرگذشت امت‏هاي متشرّع پيشين استفاده مي‏شود، اين است كه: تبرك به آثار انبيا و اولياي الهي در نزد آنها، به عنوان عملي مشروع وجود داشته است؛ براي نمونه به بعضي از آن‌ها اشاره مي‏شود:

1. متبرّك بودن پيراهن حضرت يوسف عليه السلام؛ به‌گونه‏اي‌كه به برادرانش مي‏فرمايد: { اذْهَبُوا بِقَميصي‏ هذا فَأَلْقُوهُ عَلي‏ وَجْهِ أَبي‏ يَأْتِ بَصيراً4 اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بيندازيد، تا بينا شود و آنان چنين كرده و پيراهن را با خود بردند و به ميمنت و بركت آن پيراهن، يعقوب عليه السلام بينايي خود را باز يافت؛ { فَلَمّا أنْ جاءَ الْبَشيرُ ألْقاهُ عَلي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيرًا} ،5 اما هنگامي كه بشارت‏دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افكند، ناگهان بينا شد.

قرآن كريم اين عمل پيامبر الهي را نقل نموده و آن را رد نكرده است.

2. متبرّك بودن صندوقي‌كه آثار آل موسي و آل هارون در آن قرار داشت؛ به طوري كه بني اسرائيل به هنگام نبرد با دشمنان، آن را همراه مي‏بردند و همين، ماية آرامش آن‌ها بود. البته به خاطر بي‏احترامي آن‌ها به آن صندوق، خداوند آن‌را از ميان آنان برداشت و وقتي‌كه طالوت را به عنوان فرمان‏روا برانگيخت بار ديگر آن صندوق را به عنوان نشانة فرمان‏روايي طالوت قرار داد: { إنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أنْ يَأْتِيَكُمُ التّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ 6 نشانة حكومت او اين است‌كه صندوق عهد به سوي شما خواهد آمد؛ (همان صندوقي كه) در آن آرامش از پروردگار شما و يادگارهاي خاندان موسي و هارون قرار دارد؛ در حالي كه فرشتگان آن را حمل مي‏كنند.

3. بركت جستن از آب زمزم‌كه پيش از اسلام وجود داشته؛ در سيرة ابن‌اسحاق آمده است:

«هنگامي كه عبدالمطّلب خواست زمزم را حفر كند، خداوند ـ عزّوجلّ ـ او را به مكان زمزم راهنمايي كرد و زمزم را به او اختصاص داد؛ خداوند ـ عزّوجلّ ـ بر شرافت و جايگاه او در ميان قومش افزود و هرگونه سقايتي در مكه با ظهور زمزم تعطيل شد، چون مردم به سوي زمزم روي كردند و اين به خاطر طلب بركت از زمزم و شناختن فضيلت زمزم ـ به دليل نزديك بودن آن به خانة خدا ـ و به خاطر اين بود كه خداوند اسماعيل عليه السلام را به وسيلة آن سيراب نمود.»7

* بركت در قرآن كريم

بند اول: اشخاص مبارك در قرآن

1. دربارة نوح عليه السلام فرمود: {قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَي‏ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَك‏ََ...8 «(به نوح) گفته شد اي نوح! با سلامت و بركاتي از ناحية ما بر تو و بر تمام امت‏هايي كه با تو هستند، فرود آي!»

2. دربارة ابراهيم و اسحاق عليهما السلام فرمود: {وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين‏)9( وَ بارَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَي‏ إِسْحاق...10 «ما او را به اسحاق پيامبري از شايستگان بشارت داديم، ما به او و اسحاق بركت داديم.»

3. دربارة موسي عليه السلام مي‏فرمايد: {فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا...11 «هنگامي كه نزد آتش آمد، ندايي برخاست كه: مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسي‌كه در اطراف آن است [= فرشتگان و موسي]!»

4. دربارة حضرت عيسي عليه السلام مي‏فرمايد: { وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا12 «و مرا ـ هر جا كه باشم ـ وجودي پر بركت قرار داده تا زماني كه زنده‏ام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است.»

5. دربارة اهل بيت ابراهيم عليه السلام يا اهل بيت پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: {... رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ13 «رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است؛ چراكه او ستوده و والاست.»

بند دوم: مكان‏هاي مبارك در قرآن

دربارة كعبة معظمه فرمود: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمين‏14 «نخستين خانه‏اي كه براي مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شده، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت و ماية هدايت جهانيان است.»

دربارة مسجد الأقصي و سرزمين‏هاي پيرامون آن؛ مانند فلسطين و شام فرموده است: { ِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ...15 و در جاي ديگر فرمود: «به مسجد الأقصي كه گرداگردش را پر بركت ساخته‏ايم.»

و {فَلَمَّا أَتاهَا نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَة...16 «هنگامي كه به سراغ آتش آمد، از كرانة راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد.»

و {وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَي الأَرْضِ الَّتي‏ بارَكْنا فيها لِلْعالَمينَ17 «و او و لوط را به سرزمين (شام) كه آن را براي همة جهانيان پر بركت ساختيم نجات داديم.»

و {وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي‏ بارَكْنا فيهَا...18 «و مشرق‏ها و مغرب‏هاي پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم) واگذار كرديم...».

و يا در بارة يمن فرمود: {وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَي الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُريً ظاهِرَةً19 «و ميان آن‌ها و شهرهايي كه بركت داده بوديم، آبادي‏هاي آشكاري قرار داديم.»

و در بارة مكان فرود آمدن كشتي حضرت نوح عليه السلام فرمود: { وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْني‏ مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ20 «و بگو: پروردگارا! ما را در منزلگاهي پر بركت فرود آر، و تو بهترين فرود آوردندگاني.»

دربارة مقصد سليمان عليه السلام فرمود: {وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِهِ إِلي‏ اْلأَرْضِ الَّتي‏ بارَكْنَا فيهَا21 «و تند باد را مسخّر سليمان ساختيم كه به فرمان او به سوي سرزميني ـ كه آن را پر بركت كرده بوديم ـ جريان مي‏يافت.»


بند سوم: زمان مبارك در قرآن

{إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ22 «ما آن قرآن را در شبي پر بركت نازل كرديم؛ ما همواره انذاركننده بوده‏ايم.»


بند چهارم: مبارك بودن قرآن كريم

تصريح برخي آيات كتاب شريف دربارة بركت و تبرّك جستن به قرآن كريم:

{وَ هَذَا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ...23 «و اين كتابي است كه ما آن را نازل كرديم؛ كتابي است پر بركت، كه آنچه را پيش از آن آمده تصديق مي‏كند.»

و {وَ هَذَا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ24 «و اين كتابي است پر بركت كه ما (بر تو) نازل كرديم؛ از آن پيروي كنيد و پرهيزگاري پيشينه نماييد، باشد كه مورد رحمت (خدا) قرار گيريد.»

و {وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُون‏25 «و اين (قرآن) ذكر مباركي است كه (بر شما) نازل كرديم؛ آيا شما آن را انكار مي‏كنيد؟!»

{كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه‏...26 «اين كتابي است پر بركت كه بر تو نازل كرده‏ايم تا در آيات آن تدبّر كنند.»


بند پنجم: مبارك بودن آب

{وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيد27 «و از آسمان آبي با بركت نازل كرديم و به وسيلة آن، باغ‏ها و دانه‏هايي را كه درو مي‏كنند رويانيديم.»


بند ششم: مبارك بودن زمين

{وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَهَا...28 «او در زمين كوه‏هاي استواري قرار داد و بركاتي در آن آفريد و مواد غذايي آن را مقدّر فرمود.»

بند هفتم: مبارك بودن برخي خوراكي‏ها

{كَأنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيُّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ...29 «همچون يك ستارة فروزان، اين چراغ با روغني افروخته مي‏شود كه آن را از درخت پر بركت زيتوني گرفته‌اند.»

مطلب چهارم: تبرك در سيرة حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله

در كنز العمال از آن حضرت چنين آمده است: «تَبَرَّكْ باِلقرآنِ فَهُوَ كَلاَمُ الله»؛30 «به قرآن تبرك بجوي كه آن، همانا كلام خداست.»

در المناوي دربارة اُحُد آمده است: «أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ فَإِذَا جِئْتُمُوهُ فَكُلُوا مِنْ شَجَرِهِ وَلوْ مِنْ عِضَاهِهِ»؛31 «اُحُد كوهي است كه ما را دوست مي‏دارد و ما نيز آن را دوست مي‏داريم، هرگاه كنار آن آمديد، چيزي از درخت آن بخوريد ولو از درخت خاردار.»

و در شرح «فَكُلُوا» آورده است: «ندباً بقصد التبرك».32

رواياتي در «تذكرة الموضوعات» آمده كه در آن پيامبرصلي الله عليه و آله فرمودند:«مَن وُلِدَ لَهُ مَولُودٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً تَبَرُّكاً بِهِ كَانَ هُوَ وَ مَولُودُهُ فِي الجَنَّّة»؛33 «كسي‌كه صاحب فرزند ذكور شود و او را محمد نام نهد، به خاطر تبرّك به اين نام، آن شخص و فرزندش وارد بهشت مي‏شوند.»

كتاب «اعانة الطالبين» نيز همين مضمون را آورده است.34

جلال الدين سيوطي مي‌نويسد: «كان يلزق صدرهُ و وجههُ بالملتزم».35

المناوي در شرح اين جمله مي‌افزايد:

«تبرّكاً وتيمّناً به و هو ما بين باب الكعبة والحجر الأسود سمّي به لأنّ الناس يعتنقونه ويضمّونه إلي صدورهم». 36

«پيامبرصلي الله عليه و آله صورت و سينة خود را به ملتزم مي‏ماليد، به خاطر تبرّك و تيمّن جستن به وسيلة آن و ملتزم ميان درِ كعبه و حجرالأسود است 37، به اين نام ناميده شده، چون مردم آن را در برمي‏گيرند و سينه‏هايشان را بدان مي‏چسبانند.»

در صحيح بخاري به نقل از عايشه نقل شده: «أنّ رسول الله ـ صلّي الله عليه (و آله) و سلّم ـ كان إذا اشتكي نفث علي نفسه بالمعوذات ومسح عنه يبده»؛38 «پيامبر خدا هرگاه بيمار مي‏شد، معوذات مي‏خواند و دستش را به محل درد مي‏ماليد.»

صحيح مسلم نيز اين مطلب را از عايشه اين‏گونه آورده است: «أَنَّ النَّبِيَّ ـ صلي الله عليه[وآله] وسلم ـ كَانَ إِذَا اشْتَكَي يَقْرَأُ عَلَي نَفْسِهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ وَيَنْفُثُ فَلَمَّا اشْتَدَّ وَجَعُهُ كُنْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهِ وَأَمْسَحُ عَنْهُ بِيَدِهِ رَجَاءَ بَرَكَتِهَا» ؛39 «همانا پيامبرصلي الله عليه و آله هرگاه بيمار مي‏شد بر خودش معوذات را مي‏خواند و هرگاه دردش شديد مي‏شد، من معوذات را بر او مي‏خواندم و دست حضرت را بر موضع درد مي‏كشيدم به اميد بركت دست حضرت.»

مسند احمدبن حنبل از انس نقل‌كرده است كه: «كَانَ النَّبِيُّ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ [وآله] وَسَلَّمَ ـ إِذَا صَلَّي الْغَدَاةَ جَاءَ خَدَمُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بِآنِيَتِهِمْ فِيهَا الْمَاءُ فَمَا يُؤْتَي بِإِنَاءٍ إِلاَّ غَمَسَ يَدَهُ فِيهَا فَرُبَّمَا جَاءُوهُ فِي الْغَدَاةِ الْبَارِدَةِ فَغَمَسَ يَدَهُ فِيهَا» ؛40 «بعد از آن كه پيامبرصلي الله عليه و آله نماز صبح را به جا مي‏آورد، خادمان اهل مدينه با ظرف‏هاي آب مي‏آمدند و حضرت دست خود را در آن‌ها فرو مي‏برد و چه بسا در صبح‏هاي سرد نزد حضرت مي‏آمدند و آن حضرت دست خود را در ظرف آبشان فرو مي‏برد.»

در روايت ديگري احمد بن حنبل از عايشه نقل كرده: «أَنَّ رَسُول اللهِ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ـ كَانَ يُؤْتَي بِالصِّبْيَانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيْهِمْ»؛41 «بچه را نزد پيامبرصلي الله عليه و آله مي‏آوردند و آن حضرت كام كودكان را باز مي‏كرد و برايشان ـ بركت‏دار شدنشان ـ دعا مي‏فرمود.»

به نقل از ابي حازم آمده است: سهل بن سعد برايم نقل كرد كه پيامبرصلي الله عليه و آله در روز خيبر فرمود: «اين پرچم را فردا به مردي مي‏سپارم كه خداوند به دست او خيبر را فتح مي‏نمايد؛ مردي كه خدا و پيامبرش را دوست مي‏دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست مي‏دارند. مردم به استراحت پرداختند در حالي كه سخت با خود مي‏انديشيدند كه پرچم به دست كدام يك از آنان داده خواهد شد، وقتي صبح شد، نزد پيامبر خدا آمدند و هر يك آرزو مي‏كرد كه پرچم به او داده شود. در اين هنگام پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: علي بن ابي‏طالب كجاست؟ گفتند: چشمان او درد مي‏كند. فرمود: به دنبالش رفته، به اينجايش بياوريد. وقتي او را آوردند، پيامبرصلي الله عليه و آله آب دهان [مبارك]ش را بر چشمان او ماليد و برايش دعا كرد و درد چشمانش بهبود يافت؛ به‌گونه‏اي كه گويا اصلاً درد نداشته است! سپس پرچم را به او سپرد.»42

* سيرة مسلمانان

سيرة مسلمانان در بارة تبرك، در راستاي سيرة گفتاري و عملي پيامبرصلي الله عليه و آله است و رابطه‌اي مستقيم با آن دارد و بسياري از اين موارد در حضور پيامبرصلي الله عليه و آله رخ داده و اين همان تبرك جستن از وجود با بركت شخص پيامبرصلي الله عليه و آله بوده است. پيامبر هيچ‏گاه از تبرّك جستن افراد به او نهي نكرد؛ اين سيره بعد از پيامبر در بارة اهل بيت: و سپس دربارة ذرّية صالح رسول اللهصلي الله عليه و آله تا به امروز استمرار داشته است.

از اين نمونه‏ها ـ كه درتاريخ وكتب روايي ثبت گرديده ـ به بيش از هزار مي‌رسدكه امروزه به همّت پژوهشگران و محقّقان مركز المصطفي، در نرم افزاري با نام «مكتبة اهل‌البيت:» در دو عنوان: «الذين قبلهم النبيصلي الله عليه و آله أو بارك عليهم» و «الذين دعا لهم النبيصلي الله عليه و آله» استخراج گرديده است. شكرالله مساعيهم.

اكنون نمونه‏هايي از سخنان و عملكرد بزرگان اهل سنت دربارة آثار پيامبرصلي الله عليه و آله و نيز چند نمونه‏ از عملكرد صحابة گرامي دربارة آثار آن حضرت و نيز در مورد چيزهاي ديگر ذكر مي‏كنيم:

1. قاضي عياض گويد : «وَ مِن إعظامه و إكبارِه إعظامُ جميعِ أسبابِه، و إكرامُ مَشاهِدِه وأَمْكِنَتِه مِن مكَّة والمدينة ومَعاهدِه وما لَمِسَه ـ صلي الله عليه وسلم ـ أو أعرف به» ؛43 «و موارد بزرگداشت و گرامي داشتن آن حضرتصلي الله عليه و آله ، بزرگداشت همة اسباب و گرامي داشتن همة جاهايي است كه در آن‌ها حضور يافته و مكان‏هاي منتسب به آن حضرت در مكه و مدينه و هر جايي كه از آن گذر كرده و آنچه لمس نموده و هر چيزي كه به خاطر انتساب به آن حضرت معروف شده است.»

صالحي الشامي ضمن نقل اين مطلب از قاضي افزوده است: «و ذلك بزيارة تلك المشاهد و التبرّك بها»؛44 «بزرگداشت و گراميداشت آن‌ها با زيارت نمودن و تبرك جستن از آنهاست.»

2. ابن عبدالبرّ در «الإستذكار» آورده است: «التبرك والتأسي بأفعال رسول اللهصلي الله عليه و آله ايمان وتصديق وحبّ في الله ورسوله»؛45 «تبرك جستن و پيروي از كارهاي پيامبرخداصلي الله عليه و آله ، نشانة ايمان و تصديق و محبت خدا و پيامبر است.»

3. ابن‌هشام، از ابوايوب انصاري نقل كرده كه: «قَالَ وَكُنّا نَصْنَعُ لَهُ الْعَشَاءَ ثُمّ نَبْعَثُ بِهِ إلَيْهِ، فَإِذَا رَدّ عَلَيْنَا فَضْلَهُ تَيَمّمْت أَنَا وَأُمّ أَيّوبَ مَوْضِعَ يَدِهِ فَأَكَلْنَا مِنْهُ نَبْتَغِي بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ» 46 «هنگام حضور حضرت در منزل ابو ايوب انصاري اتفاق افتاده كه ابو ايوب گويد: براي حضرت شام درست مي‏كرديم و نزد آن حضرت مي‏برديم، هرگاه چيزي از غذا را برگشت مي‏داد، من و امّ ايوب به رسم تيمّن و تبرّك، از آن مي‏خورديم.»

4. همچنين در «الإستذكار» آمده است: «كان ابن عمر يتبرّك بالمواضع التي كان رسول الله ـ صلّي الله عليه [وآله] و سلّم ـ ينزلها للصلاة وغيرها و...»؛47 «ابن عمر تبرك مي‏جست از مكان‏هايي كه رسول خداصلي الله عليه و آله در آنها براي نماز و غير آن فرود آمده بود و... .»

5. صالحي شامي نقل نموده: «وروي الطبراني برجال ثقات عن أبي أسيد الساعدي رضي الله تعالي عنه أن له بئرا بالمدينة يقال لها: بئر بضاعة، قد بصق فيها رسول الله صلي الله عليه وسلم، فهي يتبرك بها، ويتيمن بها» ؛48 «طبراني با سند موثق از ابو اسيد ساعدي(رض) نقل كرده كه او در مدينه چاهي داشته كه به آن چاه «بضاعه» مي‏گفتند، پيامبرصلي الله عليه و آله از آب دهان مباركش در آن قرار داده بود، از آب آن چاه تبرك و تيمن مي‏جويند.»

6 . «أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَي عَائِشَةَ، فَقَالَتْ انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ [وآله] وَسَلَّمَ ـ فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًي إِلَي السَّمَاءِ حَتَّي لاَ يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ، قَالَ: فَفَعَلُوا فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّي نَبَتَ الْعُشْبُ وَسَمِنَتْ اْلإِبِلُ». 49

«خشكسالي شديدي اهل مدينه را در بر گرفت، آنها پيش عايشه ابراز نگراني كردند، او گفت: متوجه قبر پيامبرصلي الله عليه و آله شويد، و دريچه‏اي به سوي آسمان باز كنيد به گونه‏اي كه بين قبر شريف و آسمان سقفي حايل نباشد، چنين كردند؛ و باران باريدن گرفت، به گونه‏اي كه علف‏ها سبز شدند و شترها چاق شدند.»

7. حصني دمشقي نقل كرده كه ابو ايوب انصاري ـ رضي الله عنه ـ به زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه و آله پرداخت و آن را در بر گرفت، مروان بن حكم او را به خاطر اين كار سرزنش كرد. ابو ايوب نيز او را نكوهش كرد و كلامي با اين مضمون گفت: «أبكوا علي هذا الأمر إذا وليه غير أهله»؛50 «گريه كنيد بر اين حكومت، وقتي كه نااهل آن را عهده‏دار شود». اين مطلب را ابوحسين نيز در كتابش «اخبار مدينه» آورده است.

و از ابن عمر ـ رضي الله عنه ـ روايت شده كه دست خود را بر منبر، محل نشستن پيامبرصلي الله عليه و آله كشيد وسپس آن را بر صورت ماليد و از راه‌هايي كه پيامبر گذر كرده بود، آمد و شد مي‌كرد و همچنين در جاهايي كه حضرت توقف نموده بود مي‌ايستاد و همة اين‏ها به خاطر تبرّك بود و نيز گذشت قصة بلال= كه بار سفر بست براي زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه و آله و هنگامي كه به ضريح مكرّم رسيد، صورت خود را بر آن گذاشت و گريه ‏كرد.

8 . ابن حبان در صحيح خود مطالبي را با عناوين زير آورده است: «ذكر ما يستحب للمرء التبرك بالصالحين وأشباهم»،51 «ذكر استحباب التبرك للمرء بعشرة مشايخ أهلالدين و العقل»،52«ذكر اباحة التبرك بوضوء الصالحين من أهل العلم».53

نقل مطالب با اين عناوين، گوياي نظر ايشان است.

9. مناوي در شرح فيض القدير، در شرح حديثي از كتاب «العاقبة» آورده: «قال عبد الحق في العاقبة: فيندب لوليّ الميت أن يقصد به قبور الصالحين ومدافن أهل الخير فيدفنه معهم وينزله بإزائهم ويسكنه في جوارهم تبرّكاً وتوسلاً بهم و...» ؛ 54«عبد الحق در كتاب «العاقبه» مي‌گويد: مستحب است وليّ ميت، ميت را در كنار قبر صالحان و اهل خير دفن كند، براي تبرّك و توسّل به آن‌ها.»

10 همچنين «المناوي» دربارة كوه الخليل مي‏‌نويسد:«(جبل الخليل) أي الجبل المعروف بإبراهيم الخليل عليه الصلاة والسلام (مقدّسٌ) أي مطهّر ... فلا بأس بزيارته والتبرك به».55

«(كوه الخليل)؛ كوهي كه به نام ابراهيم خليل عليه السلام شناخته مي‏شود (مقدس است) يعني مطهّر است... پس اشكالي ندارد زيارت آن و تبرك جستن از آن.»

11. مناوي، همچنين دربارة خرماي «عجوه» آورده‌ است: «قال السمهودي: لم يزل إطباق الناس علي التبرّك بالعجوة و هو النوع المعروف الذي يأثره الخلف عن السلف بالمدينة»؛56

«سمهودي گويد: تبرك به خرماي «عجوه» در ميان مردم باقي‏مانده و اين كاري است كه مردم از پيشينيان مدينه فرا گرفته‏اند.»

12. و بالاخره در كتاب خصائص الفاطميه به نقل از المناقب آورده: «روزي ابوحنيفه ـ براي شنيدن فقه و حديث ـ نزد امام صادق عليه السلام آمده بود، ابو عبدالله عليه السلام خارج شد در حالي كه عصا در دست داشت، ابوحنيفه به او گفت: يابن رسول الله به سني نرسيده‏اي كه به عصا نياز داشته باشي! فرمود: آري چنين است، لكن اين عصاي رسول اللهصلي الله عليه و آله است، خواستم به آن تبرك بجويم، ابوحنيفه خيز گرفت و گفت: يابن رسول الله مي‌خواهم آن را ببوسم. حضرت دو آستين خود را بالا زد و فرمود: مي‏داني اين پوست رسول الله است و اين از موي اوست، اين را نمي‏بوسي و عصا را مي‏بوسي؟!»57


مطلب ششم: تحليل مطالب و نتيجه‏گيري

از مجموع مطالب گذشته روشن شد كه تبرك جستن به اولياي الهي و آثار آنان، در ميان پيروان اديان گذشته وجود داشته است و قرآن كريم بدون نهي، آنها را نقل كرده است و علاوه بر اين قرآن كريم موارد متعددي از اشخاص، مكان‏ها و ساير چيزهاي مبارك را برشمرده است.

تبرك به نبي اكرمصلي الله عليه و آله را همة مذاهب اسلامي قبول دارند، و جزء مسلمات تاريخي و روايي است. موارد بسياري از آن را نقل و دربارة كمتر موضوعي در اسلام، اين همه مطلب تاريخي تأييدكننده و روايت مسلّم وجود دارد. در اين ميان از شخص پيامبرصلي الله عليه و آله حتي يك مورد نهي از «تبرك جستن» صادر نشده و اين فعل به صورت سيرة مستمرة جميع فِرَق مسلمين تا زمان حاضر استمرار يافته است.

مي‏توان گفت، اين كه پروردگار متعال پيامبران و اولياي الهي و آثار آنان و يا چيزهاي ديگر را مبارك قرار داده، همة اينها از لطف، فيض، محبت، كرم و رحمت الهي ناشي مي‏شود. و هم‏چنان‏كه وجود پيامبران و اوصياء موجب ريزش بركت الهي بر دل‏هاي انسان‏ها مي‏شود، هيچ اشكالي ندارد كه وجود بابركت آنها واسطه فزوني نعمات و بركات الهي در زندگي مادي مردم شود، و اين نوع از بركات در زندگيِ سراسر خير و بركت انبياء و اولياي الهي كم نيست. ما برخي از آنها را از قرآن، تاريخ و روايات به عنوان شاهد و نمونه ذكر كرديم.

گاهي تبرك نه فقط براي بهره گرفتن فرد تبرك جوينده، بلكه براي تعظيم شعاير الهي است و البته تعظيم شعاير الهي نشانة تقواي قلوب است { وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ58 و بي‏اعتنايي به شعاير الهي نشانه بي‏تقوايي و موجب غضب الهي است.

نكتة مهمي كه در اين بحث و مباحثي اين‏گونه؛ بايد مورد توجه و دقت قرار گيرد، اين است كه يك انسان موحد، بركتِ پيامبران و اولياي الهي و مانند اينها را ـ كه بركت خود را از خداوند كريم اخذ نموده‏اندـ در طول بركت پروردگار مي‏داند، نه در عرض آن و اينها در واقع در طول ربوبيت پروردگار عالميان قرار دارند و هيچ منافاتي با توحيد افعالي ندارند؛ زيرا در عرض آن تصور نمي‏شوند؛ و چه مناسب است با اين مطلب، اين شعر از زبان مجنون كه گفت:

«أمُرُّ علي الديار، ديـار ليلي

أقـبِّلُ ذالجـدارَ و ذا الجدارا

و ما حُبُّ الدّيار شَغَفنَ قلبي

ولكن حُبُّ مَن سَكَنَ الديارا»

«به محلة ليلي گذر مي‏كنم و مي‏بوسم اين ديوار و آن ديوار را؛ عشق كسي كه در اين محله سكونت دارد، دلم را لبريز ساخته نه محبت اين محله».

و همين است مقصود مؤمناني كه كعبه و ضريح بندگان صالح خدا را لمس مي‏كنند، و نه عبادت كعبه و ضريح ـ همچنان‏كه سياه‏دلان گمان مي‏كنند و سوءظن نسبت به مؤمنان دارند ـ بنابراين مخالفان تبرك و شفاعت، يا از درك اين مطلب عاجزند و يا اين‏كه احتمالاً خود را به تغافل مي‏زنند.

ضمناً نبايد از نظر دور داشت كه هر موضوع مشروع، هم‏چنان‏كه مي‏تواند مفيد باشد و مورد استفاده صحيح پيروان دين و آيين قرار گيرد، مي‏تواند مورد استفاده‏هاي سوء واقع شود، چه از طرف افراد ناآگاه و يا از طرف افرادي با اغراض خاص، براي ضربه زدن به دين؛ بنابراين موضوع تبرك نيز گاهي دچار اين آسيب شده و ممكن است در آينده نيز مورد سوء استفاده قرار گيرد، در اين صورت بر افراد آگاه و دلسوز است كه گروه اول را آگاه كرده، متوجه اشتباهشان نمايند و با هوشياري، مراقب اعمال مغرضان باشند و با آنان به صورت مقتضي، مقابله و توطئه‏هاي آنان را خنثي كنند. البته مراقبت در اين‏جا بايد مداوم باشد، چراكه تبرك جستن از اولياء الهي و اماكن مقدسه، مانند موضوع كرامات اولياء و صالحين يك امر فراگير است و فراوان مورد ابتلاء قرار مي‏گيرد و اين مسايل هيچ‏گاه موجب نمي‏شود فعلِ مشروع قاطبة مؤمنان و مسلمانان زير سؤال برود؛ و قياس فعل انسان‏هاي موحد به فعل مشركان زمان جاهليت، قياس مع الفارق است و قياس‏كننده يا جاهل است يا مغرضانه، مغالطه مي‏كند.

در پايان از مجموع مطالب گذشته به طور خلاصه اين نتايج به دست مي‏آيد:

1. هيچ مانعي وجود ندارد از اين‏كه خداوند متعال، از سر لطف و رحمت بي‏انتهاي خود به بعضي از اشخاص، اماكن و چيزهاي ديگري كه خود اراده مي‏فرمايد، بركت عطا نمايد و نيز آنها را واسطة فيض و رحمت خود به ساير بندگانش قرار دهد، اين مطلب به صراحت همچنان‏كه گذشت، مورد تأييد آيات قرآن كريم است و هيچ اشكال شرعي و عقلي بر آن مترتب نيست.

2. رابطة بركتِ صاحبان بركت، با بركت الهي رابطة طولي است نه عرضي، يعني همة اين بركات در واقع از جانب خدا و از آنِ اوست و مستقل از پروردگار نيست و چون در راستاي بركت الهي‏اند، هرگز موجب شرك افعالي نمي‏شوند.

3. تبرك در اقوام و اديان توحيدي قبل از اسلام وجود داشته و قرآن كريم برخي از آنها را نقل كرده، بدون آنكه آنها را رد كند.

4. تبرك در سيرة مؤمنان و مسلمانان خصوصاً در عصر رسول اعظمصلي الله عليه و آله وجود داشته و هيچ‏گاه آن حضرت از آن نهي ننموده و اين سيره تا امروز استمرار يافته است و كاملاً مشروع است؛ زيرا ناشي از يك رابطة عاطفي و محبت داشتن به خدا و اولياي الهي است.

5. بر مؤمنان تيزبين است كه در اين زمينه، با هوشياري مراقب سوء رفتار برخي جاهلان يا مغرضان باشند و افراد ناآگاه را آگاهي بخشند و توطئه‏هاي مغرضان را شناخته و آنها را خنثي نمايند.

و من‌الله التوفيق

پي نوشت ها:

1. لسان العرب، ابن منظور، ج 1، ص 386 و 387.

2. صحاح، جوهري، ج 4، ص 1575.

3. مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 41؛ و كتاب العين، الخليل الفراهيدي، ج 5، ص 368

4. يوسف: 93

5. يوسف: 96

6. بقره: 248

7. سيره ابن اسحاق، محمد بن اسحاق، ج 1، ص 5.

8. هود: 48

9. صافات : 112

10. صافات: 113

11 . نحل : 8

12 . مريم: 31

13 . هود: 73

14. آل عمران: 96

15. اسراء: 1

16 . قصص: 30

17 . انبياء: 71

18 . اعراف: 137

19 . سبأ: 18

20 . مؤمنون: 29

21 . انبياء: 81

22 . دخان: 3

23 . انعام: 92

24 . انعام: 155

25 . انبياء: 50

26 . ص: 29

27 . ق: 9

28 . فصلت: 10

29 . نور: 35

30 . كنز العمال، متقي هندي، ج 1، ص 519، ح 2326

31 . عضاه: درخت بزرگ خاردار

32 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، المناوي، ج 2، ص 239.

33 . تذكرة الموضوعات، الفتني، ص 89.

34 . اعانة الطالبي، الكبري الدمياطي، ج 1، ص 20؛ كنز العمال، ج 16، ص 422؛ فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6، ص 308؛ كشف الخفاء، العجلوني، ج 2، ص 284.

35 . الجامع الصغير، جلال الدين السيوطي، ج 2، ص 394، ح 7171.

36 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 5، ص 315؛ ابن حجر، تلخيص الحبير، ج 7، ص 420 به نقل از: السنن، الدار قطني؛ السنن الكبري، بيهقي، ج 5، ص 164؛ كنز العمال، المتقي الهندي، ج 7، ص 93.

37 . البته اين نظرية اهل سنت است اما شيعه معتقد است ملتزم نزديك ركن يماني و پشت كعبه، موازي در خانة خدا است.

38 . صحيح البخاري، ج 5، ص 139.

39 . صحيح مسلم، ج 7، ص 16؛ در صحيح ابن حبان، ج 14، ص 555 با همين مضمون نقل نموده است.

40 . مسند احمد، ج 3، ص 137.

41 . مسند احمد، ج 6، ص 212؛ همچنين مسلم در صحيح خود ج 1، ص 164 و ج 6، ص 176 با همين مضمون آورده.

42 . في رحاب اهل البيت، صباح علي بياتي، ج 35، ص 76 به نقل از: مسند احمد، ج 5، ص 333؛ صحيح البخاري، ج 4، ص 30 و 207؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 105 (باب غزوه خيبر)؛ كتاب السنة لأبي عاصم، ص 594؛ السنن الكبري، النسائي، ج 5، ص 46 و 108؛ المناقب، فضائل علي بن أبي‏طالب، مسند أبي يعلي، ج 1، ص291؛ المعجم الكبير، الطبراني، ج 6، ص 152

43 . الشفا بتعريف حقوق المصطفي، القاضي عياض، ج 2، ص 57

44 . سبل الهدي و الرشاد، الصالحي الشامي، ج 12، ص 402

45 . الاستذكار، ابن عبد البر، ج 2، ص 361

46 . السيره النبويه، ابن هشام الحميري، ج 2، ص 346

47 . الاستذكار ابن عبدالبر، ج 2، ص 230، (كتاب‏هاي اهل سنت پر است از موارد متعدد تبرك جستن ابن عمر به آثار پيامبرصلي الله عليه و آله، از جمله در كتاب التبرك، علامه احمدي ميانجي، ص 146 به نقل از الارتياب آورده: «روي ان ابن عمر كان يضع يده اليمني علي القبر الشريف.»

48 . سبل الهدي و الرشاد، الصالحي الشامي، ج 7، ص 225

49 . التبرك، علي احمدي ميانجي، ص 144 به نقل از: سنن الدارمي، ج 1، ص 43ـ44؛ كشف الإرتياب، ص 313 عن السمهودي في وفاء الوفاء، ج 2، ص 549

50 . دفع الشبه عن الرسولصلي الله عليه و آله، الحصني الدمشقي، ص 199

51 . صحيح ابن حبان، ابن حبان، ج 2، ص 317.

52 . همان، ج 2، ص 319

53 . همان، ج 4، ص 82

54 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، المناوي، ج 1، ص 297

55 . همان، ج 3، ص 453

56 . همان، ج 4، ص 496

57 . الخصائص الفاطميه، الشيخ محمد باقر الكجوري، ج 2، ص 549ـ550

58. الحج: 32


| شناسه مطلب: 83580