نوشتاری دربارة تبرک
میقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و هفت - بهار 1388 نوشتاری دربارة تبرک مقدمه تبرک جستن از اولیای الهی واماکن مقدس، از دیرباز موضوعی بحثبرانگیز بوده است. با توجه به شبههافکنی فراوانِ گروههای تکفیری از یک سو و اعمال ناآگاهانة برخی عوام از
ميقات حج - سال هفدهم - شماره شصت و هفت - بهار 1388
نوشتاري دربارة تبرك
مقدمه
تبرك جستن از اولياي الهي واماكن مقدس، از ديرباز موضوعي بحثبرانگيز بوده است.
با توجه به شبههافكني فراوانِ گروههاي تكفيري از يك سو و اعمال ناآگاهانة برخي عوام از سوي ديگر، اين موضوع به عنوان مسألهاي چالشبرانگيز، شكل جدّيتري به خود گرفته و پرسشهايي در اين زمينه طرح گرديده است. از همين رو، در اين نوشتار بر آن شديم پاسخهايي هر چند به صورت فشرده اما مستدل و منطقي ارايه كنيم.
ـ آيا پروردگار متعال به اشخاص يا مكانهايي بركت عطا كرده است؟
ـ آيا امكان دارد ديگران از اين اشخاص و مكانها بركت بگيرند؟
ـ نظر شرع مقدس دربارة تبرك چيست؟
ياد آوري اين نكته ضروري است كه در نقل سيرة پيامبر و مسلمانان، بيشتر از منابع عامه و اهل سنت استفاده شده؛ چراكه:
خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران
گـفته آيـد در حديث ديگـران
اميد واريم اين نوشتة، هر چند كوتاه، مورد رضاي حق تعالي قرار گيرد و براي شبههزدايي از ذهن خوانندگان گرامي سودمند واقع شود.
فشردة مطالب:
اين گفتار در شش عنوان، به ترتيب زير ارائه ميگردد:
1. معناي لغوي و اصطلاحي تبرّك و بركت.
2. پيشينة تبرك.
3. تبرّك و بركت در قرآن كريم.
4. تبرّك در سيرة پيامبرصلي الله عليه و آله .
5. تبرك در سيرة مسلمانان.
6. تحليل و نتيجهگيري.
* معناي لغوي و اصطلاحي تبرّك
الف) معناي لغوي
تبرّك، به معناي بركت جستن و بركت داشتن است و از ريشة برك؛ «بَرَكَة» است.
و نيز به معناي زياد و افزون شدن است؛ «و بارك الله الشيء، و بارك فيه و عليه، وضع فيه البَرَكَة»
در روايتي به نقل از ابن عباس آمده است: «البَرَكة الكثرة في كلّ خير» و نيز آورده: «تَبَرَّكتُ به أي تَيَمَّنتُ به» و همچنين از قول فرّاء اينگونه آمده است: «و قال الفراء في قوله تعالي: ( رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ} البركات؛ السعادة».1
تبريك، به معناي دعا كردن براي بركت يافتن است.2 راغب گويد: «البركة ثبوتُ الخير الإلهي في الشيء، قال تعالي: ( لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْض) ».3
ب) معناي اصطلاحي
تبرّك، هرگاه با مصدر «جستن» يا «نمودن» به كار رود، در نظر تبرك جوينده، طلب بركت در ميمنت و مباركي است از چيزي يا كسي كه داراي بركت و ميمنت است.
بيشتر مؤمنان در جوامع اسلامي، از اماكن و اشخاصي تبرّك ميجويند كه واسطة فيض الهياند و از جانب پروردگار متعال بركت يافتهاند و هرگاه «تبرك» با مصدر «بودن» يا فعل اسناديِ «است» به كار رود، در اصطلاح به معناي اعتقاد به بركت داشتن كسي يا چيزي است كه بركت و ميمنتِ خود را بيواسطه يا با واسطه از جانب پروردگار يافته است.
* پيشينة تبرك
در قرآن كريم، تفاسير و كتب تاريخ، آنچه از سرگذشت امتهاي متشرّع پيشين استفاده ميشود، اين است كه: تبرك به آثار انبيا و اولياي الهي در نزد آنها، به عنوان عملي مشروع وجود داشته است؛ براي نمونه به بعضي از آنها اشاره ميشود:
1. متبرّك بودن پيراهن حضرت يوسف عليه السلام؛ بهگونهايكه به برادرانش ميفرمايد: { اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيراً}؛4 اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بيندازيد، تا بينا شود و آنان چنين كرده و پيراهن را با خود بردند و به ميمنت و بركت آن پيراهن، يعقوب عليه السلام بينايي خود را باز يافت؛ { فَلَمّا أنْ جاءَ الْبَشيرُ ألْقاهُ عَلي وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيرًا} ،5 اما هنگامي كه بشارتدهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افكند، ناگهان بينا شد.
قرآن كريم اين عمل پيامبر الهي را نقل نموده و آن را رد نكرده است.
2. متبرّك بودن صندوقيكه آثار آل موسي و آل هارون در آن قرار داشت؛ به طوري كه بني اسرائيل به هنگام نبرد با دشمنان، آن را همراه ميبردند و همين، ماية آرامش آنها بود. البته به خاطر بياحترامي آنها به آن صندوق، خداوند آنرا از ميان آنان برداشت و وقتيكه طالوت را به عنوان فرمانروا برانگيخت بار ديگر آن صندوق را به عنوان نشانة فرمانروايي طالوت قرار داد: { إنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أنْ يَأْتِيَكُمُ التّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ }؛6 نشانة حكومت او اين استكه صندوق عهد به سوي شما خواهد آمد؛ (همان صندوقي كه) در آن آرامش از پروردگار شما و يادگارهاي خاندان موسي و هارون قرار دارد؛ در حالي كه فرشتگان آن را حمل ميكنند.
3. بركت جستن از آب زمزمكه پيش از اسلام وجود داشته؛ در سيرة ابناسحاق آمده است:
«هنگامي كه عبدالمطّلب خواست زمزم را حفر كند، خداوند ـ عزّوجلّ ـ او را به مكان زمزم راهنمايي كرد و زمزم را به او اختصاص داد؛ خداوند ـ عزّوجلّ ـ بر شرافت و جايگاه او در ميان قومش افزود و هرگونه سقايتي در مكه با ظهور زمزم تعطيل شد، چون مردم به سوي زمزم روي كردند و اين به خاطر طلب بركت از زمزم و شناختن فضيلت زمزم ـ به دليل نزديك بودن آن به خانة خدا ـ و به خاطر اين بود كه خداوند اسماعيل عليه السلام را به وسيلة آن سيراب نمود.»7
* بركت در قرآن كريم
بند اول: اشخاص مبارك در قرآن
1. دربارة نوح عليه السلام فرمود: {قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلَي أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكََ... }؛8 «(به نوح) گفته شد اي نوح! با سلامت و بركاتي از ناحية ما بر تو و بر تمام امتهايي كه با تو هستند، فرود آي!»
2. دربارة ابراهيم و اسحاق عليهما السلام فرمود: {وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحين)9( وَ بارَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَي إِسْحاق...}؛10 «ما او را به اسحاق پيامبري از شايستگان بشارت داديم، ما به او و اسحاق بركت داديم.»
3. دربارة موسي عليه السلام ميفرمايد: {فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَهَا...}؛11 «هنگامي كه نزد آتش آمد، ندايي برخاست كه: مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسيكه در اطراف آن است [= فرشتگان و موسي]!»
4. دربارة حضرت عيسي عليه السلام ميفرمايد: { وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا}؛12 «و مرا ـ هر جا كه باشم ـ وجودي پر بركت قرار داده تا زماني كه زندهام، مرا به نماز و زكات توصيه كرده است.»
5. دربارة اهل بيت ابراهيم عليه السلام يا اهل بيت پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: {... رَحْمَتُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ}؛13 «رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است؛ چراكه او ستوده و والاست.»
بند دوم: مكانهاي مبارك در قرآن
دربارة كعبة معظمه فرمود: {إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُديً لِلْعالَمين}؛14 «نخستين خانهاي كه براي مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شده، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پر بركت و ماية هدايت جهانيان است.»
دربارة مسجد الأقصي و سرزمينهاي پيرامون آن؛ مانند فلسطين و شام فرموده است: { ِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ...}؛15 و در جاي ديگر فرمود: «به مسجد الأقصي كه گرداگردش را پر بركت ساختهايم.»
و {فَلَمَّا أَتاهَا نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَة...}؛16 «هنگامي كه به سراغ آتش آمد، از كرانة راست درّه، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد.»
و {وَ نَجَّيْناهُ وَ لُوطاً إِلَي الأَرْضِ الَّتي بارَكْنا فيها لِلْعالَمينَ}؛17 «و او و لوط را به سرزمين (شام) كه آن را براي همة جهانيان پر بركت ساختيم نجات داديم.»
و {وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ اْلأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا الَّتي بارَكْنا فيهَا...}؛18 «و مشرقها و مغربهاي پر بركت زمين را به آن قوم به ضعف كشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم) واگذار كرديم...».
و يا در بارة يمن فرمود: {وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَي الَّتي بارَكْنا فيها قُريً ظاهِرَةً}؛19 «و ميان آنها و شهرهايي كه بركت داده بوديم، آباديهاي آشكاري قرار داديم.»
و در بارة مكان فرود آمدن كشتي حضرت نوح عليه السلام فرمود: { وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْني مُنْزَلاً مُبارَكاً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ}؛20 «و بگو: پروردگارا! ما را در منزلگاهي پر بركت فرود آر، و تو بهترين فرود آوردندگاني.»
دربارة مقصد سليمان عليه السلام فرمود: {وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْري بِأَمْرِهِ إِلي اْلأَرْضِ الَّتي بارَكْنَا فيهَا}؛ 21 «و تند باد را مسخّر سليمان ساختيم كه به فرمان او به سوي سرزميني ـ كه آن را پر بركت كرده بوديم ـ جريان مييافت.»
بند سوم: زمان مبارك در قرآن
{إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرينَ}؛22 «ما آن قرآن را در شبي پر بركت نازل كرديم؛ ما همواره انذاركننده بودهايم.»
بند چهارم: مبارك بودن قرآن كريم
تصريح برخي آيات كتاب شريف دربارة بركت و تبرّك جستن به قرآن كريم:
{وَ هَذَا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ...}؛23 «و اين كتابي است كه ما آن را نازل كرديم؛ كتابي است پر بركت، كه آنچه را پيش از آن آمده تصديق ميكند.»
و {وَ هَذَا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}؛24 «و اين كتابي است پر بركت كه ما (بر تو) نازل كرديم؛ از آن پيروي كنيد و پرهيزگاري پيشينه نماييد، باشد كه مورد رحمت (خدا) قرار گيريد.»
و {وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُون}؛25 «و اين (قرآن) ذكر مباركي است كه (بر شما) نازل كرديم؛ آيا شما آن را انكار ميكنيد؟!»
{كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِه...}؛26 «اين كتابي است پر بركت كه بر تو نازل كردهايم تا در آيات آن تدبّر كنند.»
بند پنجم: مبارك بودن آب
{وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيد}؛27 «و از آسمان آبي با بركت نازل كرديم و به وسيلة آن، باغها و دانههايي را كه درو ميكنند رويانيديم.»
بند ششم: مبارك بودن زمين
{وَ جَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَكَ فيها وَ قَدَّرَ فيها أَقْواتَهَا...}؛28 «او در زمين كوههاي استواري قرار داد و بركاتي در آن آفريد و مواد غذايي آن را مقدّر فرمود.»
بند هفتم: مبارك بودن برخي خوراكيها
{كَأنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيُّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ...}؛29 «همچون يك ستارة فروزان، اين چراغ با روغني افروخته ميشود كه آن را از درخت پر بركت زيتوني گرفتهاند.»
مطلب چهارم: تبرك در سيرة حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله
در كنز العمال از آن حضرت چنين آمده است: «تَبَرَّكْ باِلقرآنِ فَهُوَ كَلاَمُ الله»؛30 «به قرآن تبرك بجوي كه آن، همانا كلام خداست.»
در المناوي دربارة اُحُد آمده است: «أُحُدٌ جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ فَإِذَا جِئْتُمُوهُ فَكُلُوا مِنْ شَجَرِهِ وَلوْ مِنْ عِضَاهِهِ»؛31 «اُحُد كوهي است كه ما را دوست ميدارد و ما نيز آن را دوست ميداريم، هرگاه كنار آن آمديد، چيزي از درخت آن بخوريد ولو از درخت خاردار.»
و در شرح «فَكُلُوا» آورده است: «ندباً بقصد التبرك».32
رواياتي در «تذكرة الموضوعات» آمده كه در آن پيامبرصلي الله عليه و آله فرمودند:«مَن وُلِدَ لَهُ مَولُودٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً تَبَرُّكاً بِهِ كَانَ هُوَ وَ مَولُودُهُ فِي الجَنَّّة»؛33 «كسيكه صاحب فرزند ذكور شود و او را محمد نام نهد، به خاطر تبرّك به اين نام، آن شخص و فرزندش وارد بهشت ميشوند.»
كتاب «اعانة الطالبين» نيز همين مضمون را آورده است.34
جلال الدين سيوطي مينويسد: «كان يلزق صدرهُ و وجههُ بالملتزم».35
المناوي در شرح اين جمله ميافزايد:
«تبرّكاً وتيمّناً به و هو ما بين باب الكعبة والحجر الأسود سمّي به لأنّ الناس يعتنقونه ويضمّونه إلي صدورهم». 36
«پيامبرصلي الله عليه و آله صورت و سينة خود را به ملتزم ميماليد، به خاطر تبرّك و تيمّن جستن به وسيلة آن و ملتزم ميان درِ كعبه و حجرالأسود است 37، به اين نام ناميده شده، چون مردم آن را در برميگيرند و سينههايشان را بدان ميچسبانند.»
در صحيح بخاري به نقل از عايشه نقل شده: «أنّ رسول الله ـ صلّي الله عليه (و آله) و سلّم ـ كان إذا اشتكي نفث علي نفسه بالمعوذات ومسح عنه يبده»؛38 «پيامبر خدا هرگاه بيمار ميشد، معوذات ميخواند و دستش را به محل درد ميماليد.»
صحيح مسلم نيز اين مطلب را از عايشه اينگونه آورده است: «أَنَّ النَّبِيَّ ـ صلي الله عليه[وآله] وسلم ـ كَانَ إِذَا اشْتَكَي يَقْرَأُ عَلَي نَفْسِهِ بِالْمُعَوِّذَاتِ وَيَنْفُثُ فَلَمَّا اشْتَدَّ وَجَعُهُ كُنْتُ أَقْرَأُ عَلَيْهِ وَأَمْسَحُ عَنْهُ بِيَدِهِ رَجَاءَ بَرَكَتِهَا» ؛39 «همانا پيامبرصلي الله عليه و آله هرگاه بيمار ميشد بر خودش معوذات را ميخواند و هرگاه دردش شديد ميشد، من معوذات را بر او ميخواندم و دست حضرت را بر موضع درد ميكشيدم به اميد بركت دست حضرت.»
مسند احمدبن حنبل از انس نقلكرده است كه: «كَانَ النَّبِيُّ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ [وآله] وَسَلَّمَ ـ إِذَا صَلَّي الْغَدَاةَ جَاءَ خَدَمُ أَهْلِ الْمَدِينَةِ بِآنِيَتِهِمْ فِيهَا الْمَاءُ فَمَا يُؤْتَي بِإِنَاءٍ إِلاَّ غَمَسَ يَدَهُ فِيهَا فَرُبَّمَا جَاءُوهُ فِي الْغَدَاةِ الْبَارِدَةِ فَغَمَسَ يَدَهُ فِيهَا» ؛40 «بعد از آن كه پيامبرصلي الله عليه و آله نماز صبح را به جا ميآورد، خادمان اهل مدينه با ظرفهاي آب ميآمدند و حضرت دست خود را در آنها فرو ميبرد و چه بسا در صبحهاي سرد نزد حضرت ميآمدند و آن حضرت دست خود را در ظرف آبشان فرو ميبرد.»
در روايت ديگري احمد بن حنبل از عايشه نقل كرده: «أَنَّ رَسُول اللهِ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ـ كَانَ يُؤْتَي بِالصِّبْيَانِ فَيُبَرِّكُ عَلَيْهِمْ»؛41 «بچه را نزد پيامبرصلي الله عليه و آله ميآوردند و آن حضرت كام كودكان را باز ميكرد و برايشان ـ بركتدار شدنشان ـ دعا ميفرمود.»
به نقل از ابي حازم آمده است: سهل بن سعد برايم نقل كرد كه پيامبرصلي الله عليه و آله در روز خيبر فرمود: «اين پرچم را فردا به مردي ميسپارم كه خداوند به دست او خيبر را فتح مينمايد؛ مردي كه خدا و پيامبرش را دوست ميدارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست ميدارند. مردم به استراحت پرداختند در حالي كه سخت با خود ميانديشيدند كه پرچم به دست كدام يك از آنان داده خواهد شد، وقتي صبح شد، نزد پيامبر خدا آمدند و هر يك آرزو ميكرد كه پرچم به او داده شود. در اين هنگام پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: علي بن ابيطالب كجاست؟ گفتند: چشمان او درد ميكند. فرمود: به دنبالش رفته، به اينجايش بياوريد. وقتي او را آوردند، پيامبرصلي الله عليه و آله آب دهان [مبارك]ش را بر چشمان او ماليد و برايش دعا كرد و درد چشمانش بهبود يافت؛ بهگونهاي كه گويا اصلاً درد نداشته است! سپس پرچم را به او سپرد.»42
* سيرة مسلمانان
سيرة مسلمانان در بارة تبرك، در راستاي سيرة گفتاري و عملي پيامبرصلي الله عليه و آله است و رابطهاي مستقيم با آن دارد و بسياري از اين موارد در حضور پيامبرصلي الله عليه و آله رخ داده و اين همان تبرك جستن از وجود با بركت شخص پيامبرصلي الله عليه و آله بوده است. پيامبر هيچگاه از تبرّك جستن افراد به او نهي نكرد؛ اين سيره بعد از پيامبر در بارة اهل بيت: و سپس دربارة ذرّية صالح رسول اللهصلي الله عليه و آله تا به امروز استمرار داشته است.
از اين نمونهها ـ كه درتاريخ وكتب روايي ثبت گرديده ـ به بيش از هزار ميرسدكه امروزه به همّت پژوهشگران و محقّقان مركز المصطفي، در نرم افزاري با نام «مكتبة اهلالبيت:» در دو عنوان: «الذين قبلهم النبيصلي الله عليه و آله أو بارك عليهم» و «الذين دعا لهم النبيصلي الله عليه و آله» استخراج گرديده است. شكرالله مساعيهم.
اكنون نمونههايي از سخنان و عملكرد بزرگان اهل سنت دربارة آثار پيامبرصلي الله عليه و آله و نيز چند نمونه از عملكرد صحابة گرامي دربارة آثار آن حضرت و نيز در مورد چيزهاي ديگر ذكر ميكنيم:
1. قاضي عياض گويد : «وَ مِن إعظامه و إكبارِه إعظامُ جميعِ أسبابِه، و إكرامُ مَشاهِدِه وأَمْكِنَتِه مِن مكَّة والمدينة ومَعاهدِه وما لَمِسَه ـ صلي الله عليه وسلم ـ أو أعرف به» ؛43 «و موارد بزرگداشت و گرامي داشتن آن حضرتصلي الله عليه و آله ، بزرگداشت همة اسباب و گرامي داشتن همة جاهايي است كه در آنها حضور يافته و مكانهاي منتسب به آن حضرت در مكه و مدينه و هر جايي كه از آن گذر كرده و آنچه لمس نموده و هر چيزي كه به خاطر انتساب به آن حضرت معروف شده است.»
صالحي الشامي ضمن نقل اين مطلب از قاضي افزوده است: «و ذلك بزيارة تلك المشاهد و التبرّك بها»؛44 «بزرگداشت و گراميداشت آنها با زيارت نمودن و تبرك جستن از آنهاست.»
2. ابن عبدالبرّ در «الإستذكار» آورده است: «التبرك والتأسي بأفعال رسول اللهصلي الله عليه و آله ايمان وتصديق وحبّ في الله ورسوله»؛45 «تبرك جستن و پيروي از كارهاي پيامبرخداصلي الله عليه و آله ، نشانة ايمان و تصديق و محبت خدا و پيامبر است.»
3. ابنهشام، از ابوايوب انصاري نقل كرده كه: «قَالَ وَكُنّا نَصْنَعُ لَهُ الْعَشَاءَ ثُمّ نَبْعَثُ بِهِ إلَيْهِ، فَإِذَا رَدّ عَلَيْنَا فَضْلَهُ تَيَمّمْت أَنَا وَأُمّ أَيّوبَ مَوْضِعَ يَدِهِ فَأَكَلْنَا مِنْهُ نَبْتَغِي بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ» 46 «هنگام حضور حضرت در منزل ابو ايوب انصاري اتفاق افتاده كه ابو ايوب گويد: براي حضرت شام درست ميكرديم و نزد آن حضرت ميبرديم، هرگاه چيزي از غذا را برگشت ميداد، من و امّ ايوب به رسم تيمّن و تبرّك، از آن ميخورديم.»
4. همچنين در «الإستذكار» آمده است: «كان ابن عمر يتبرّك بالمواضع التي كان رسول الله ـ صلّي الله عليه [وآله] و سلّم ـ ينزلها للصلاة وغيرها و...»؛47 «ابن عمر تبرك ميجست از مكانهايي كه رسول خداصلي الله عليه و آله در آنها براي نماز و غير آن فرود آمده بود و... .»
5. صالحي شامي نقل نموده: «وروي الطبراني برجال ثقات عن أبي أسيد الساعدي رضي الله تعالي عنه أن له بئرا بالمدينة يقال لها: بئر بضاعة، قد بصق فيها رسول الله صلي الله عليه وسلم، فهي يتبرك بها، ويتيمن بها» ؛48 «طبراني با سند موثق از ابو اسيد ساعدي(رض) نقل كرده كه او در مدينه چاهي داشته كه به آن چاه «بضاعه» ميگفتند، پيامبرصلي الله عليه و آله از آب دهان مباركش در آن قرار داده بود، از آب آن چاه تبرك و تيمن ميجويند.»
6 . «أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَي عَائِشَةَ، فَقَالَتْ انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ ـ صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ [وآله] وَسَلَّمَ ـ فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًي إِلَي السَّمَاءِ حَتَّي لاَ يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ، قَالَ: فَفَعَلُوا فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّي نَبَتَ الْعُشْبُ وَسَمِنَتْ اْلإِبِلُ». 49
«خشكسالي شديدي اهل مدينه را در بر گرفت، آنها پيش عايشه ابراز نگراني كردند، او گفت: متوجه قبر پيامبرصلي الله عليه و آله شويد، و دريچهاي به سوي آسمان باز كنيد به گونهاي كه بين قبر شريف و آسمان سقفي حايل نباشد، چنين كردند؛ و باران باريدن گرفت، به گونهاي كه علفها سبز شدند و شترها چاق شدند.»
7. حصني دمشقي نقل كرده كه ابو ايوب انصاري ـ رضي الله عنه ـ به زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه و آله پرداخت و آن را در بر گرفت، مروان بن حكم او را به خاطر اين كار سرزنش كرد. ابو ايوب نيز او را نكوهش كرد و كلامي با اين مضمون گفت: «أبكوا علي هذا الأمر إذا وليه غير أهله»؛50 «گريه كنيد بر اين حكومت، وقتي كه نااهل آن را عهدهدار شود». اين مطلب را ابوحسين نيز در كتابش «اخبار مدينه» آورده است.
و از ابن عمر ـ رضي الله عنه ـ روايت شده كه دست خود را بر منبر، محل نشستن پيامبرصلي الله عليه و آله كشيد وسپس آن را بر صورت ماليد و از راههايي كه پيامبر گذر كرده بود، آمد و شد ميكرد و همچنين در جاهايي كه حضرت توقف نموده بود ميايستاد و همة اينها به خاطر تبرّك بود و نيز گذشت قصة بلال= كه بار سفر بست براي زيارت قبر پيامبرصلي الله عليه و آله و هنگامي كه به ضريح مكرّم رسيد، صورت خود را بر آن گذاشت و گريه كرد.
8 . ابن حبان در صحيح خود مطالبي را با عناوين زير آورده است: «ذكر ما يستحب للمرء التبرك بالصالحين وأشباهم»،51 «ذكر استحباب التبرك للمرء بعشرة مشايخ أهلالدين و العقل»،52«ذكر اباحة التبرك بوضوء الصالحين من أهل العلم».53
نقل مطالب با اين عناوين، گوياي نظر ايشان است.
9. مناوي در شرح فيض القدير، در شرح حديثي از كتاب «العاقبة» آورده: «قال عبد الحق في العاقبة: فيندب لوليّ الميت أن يقصد به قبور الصالحين ومدافن أهل الخير فيدفنه معهم وينزله بإزائهم ويسكنه في جوارهم تبرّكاً وتوسلاً بهم و...» ؛ 54«عبد الحق در كتاب «العاقبه» ميگويد: مستحب است وليّ ميت، ميت را در كنار قبر صالحان و اهل خير دفن كند، براي تبرّك و توسّل به آنها.»
10 همچنين «المناوي» دربارة كوه الخليل مينويسد:«(جبل الخليل) أي الجبل المعروف بإبراهيم الخليل عليه الصلاة والسلام (مقدّسٌ) أي مطهّر ... فلا بأس بزيارته والتبرك به».55
«(كوه الخليل)؛ كوهي كه به نام ابراهيم خليل عليه السلام شناخته ميشود (مقدس است) يعني مطهّر است... پس اشكالي ندارد زيارت آن و تبرك جستن از آن.»
11. مناوي، همچنين دربارة خرماي «عجوه» آورده است: «قال السمهودي: لم يزل إطباق الناس علي التبرّك بالعجوة و هو النوع المعروف الذي يأثره الخلف عن السلف بالمدينة»؛56
«سمهودي گويد: تبرك به خرماي «عجوه» در ميان مردم باقيمانده و اين كاري است كه مردم از پيشينيان مدينه فرا گرفتهاند.»
12. و بالاخره در كتاب خصائص الفاطميه به نقل از المناقب آورده: «روزي ابوحنيفه ـ براي شنيدن فقه و حديث ـ نزد امام صادق عليه السلام آمده بود، ابو عبدالله عليه السلام خارج شد در حالي كه عصا در دست داشت، ابوحنيفه به او گفت: يابن رسول الله به سني نرسيدهاي كه به عصا نياز داشته باشي! فرمود: آري چنين است، لكن اين عصاي رسول اللهصلي الله عليه و آله است، خواستم به آن تبرك بجويم، ابوحنيفه خيز گرفت و گفت: يابن رسول الله ميخواهم آن را ببوسم. حضرت دو آستين خود را بالا زد و فرمود: ميداني اين پوست رسول الله است و اين از موي اوست، اين را نميبوسي و عصا را ميبوسي؟!»57
مطلب ششم: تحليل مطالب و نتيجهگيري
از مجموع مطالب گذشته روشن شد كه تبرك جستن به اولياي الهي و آثار آنان، در ميان پيروان اديان گذشته وجود داشته است و قرآن كريم بدون نهي، آنها را نقل كرده است و علاوه بر اين قرآن كريم موارد متعددي از اشخاص، مكانها و ساير چيزهاي مبارك را برشمرده است.
تبرك به نبي اكرمصلي الله عليه و آله را همة مذاهب اسلامي قبول دارند، و جزء مسلمات تاريخي و روايي است. موارد بسياري از آن را نقل و دربارة كمتر موضوعي در اسلام، اين همه مطلب تاريخي تأييدكننده و روايت مسلّم وجود دارد. در اين ميان از شخص پيامبرصلي الله عليه و آله حتي يك مورد نهي از «تبرك جستن» صادر نشده و اين فعل به صورت سيرة مستمرة جميع فِرَق مسلمين تا زمان حاضر استمرار يافته است.
ميتوان گفت، اين كه پروردگار متعال پيامبران و اولياي الهي و آثار آنان و يا چيزهاي ديگر را مبارك قرار داده، همة اينها از لطف، فيض، محبت، كرم و رحمت الهي ناشي ميشود. و همچنانكه وجود پيامبران و اوصياء موجب ريزش بركت الهي بر دلهاي انسانها ميشود، هيچ اشكالي ندارد كه وجود بابركت آنها واسطه فزوني نعمات و بركات الهي در زندگي مادي مردم شود، و اين نوع از بركات در زندگيِ سراسر خير و بركت انبياء و اولياي الهي كم نيست. ما برخي از آنها را از قرآن، تاريخ و روايات به عنوان شاهد و نمونه ذكر كرديم.
گاهي تبرك نه فقط براي بهره گرفتن فرد تبرك جوينده، بلكه براي تعظيم شعاير الهي است و البته تعظيم شعاير الهي نشانة تقواي قلوب است { وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَإنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ}؛58 و بياعتنايي به شعاير الهي نشانه بيتقوايي و موجب غضب الهي است.
نكتة مهمي كه در اين بحث و مباحثي اينگونه؛ بايد مورد توجه و دقت قرار گيرد، اين است كه يك انسان موحد، بركتِ پيامبران و اولياي الهي و مانند اينها را ـ كه بركت خود را از خداوند كريم اخذ نمودهاندـ در طول بركت پروردگار ميداند، نه در عرض آن و اينها در واقع در طول ربوبيت پروردگار عالميان قرار دارند و هيچ منافاتي با توحيد افعالي ندارند؛ زيرا در عرض آن تصور نميشوند؛ و چه مناسب است با اين مطلب، اين شعر از زبان مجنون كه گفت:
«أمُرُّ علي الديار، ديـار ليلي
أقـبِّلُ ذالجـدارَ و ذا الجدارا
و ما حُبُّ الدّيار شَغَفنَ قلبي
ولكن حُبُّ مَن سَكَنَ الديارا»
«به محلة ليلي گذر ميكنم و ميبوسم اين ديوار و آن ديوار را؛ عشق كسي كه در اين محله سكونت دارد، دلم را لبريز ساخته نه محبت اين محله».
و همين است مقصود مؤمناني كه كعبه و ضريح بندگان صالح خدا را لمس ميكنند، و نه عبادت كعبه و ضريح ـ همچنانكه سياهدلان گمان ميكنند و سوءظن نسبت به مؤمنان دارند ـ بنابراين مخالفان تبرك و شفاعت، يا از درك اين مطلب عاجزند و يا اينكه احتمالاً خود را به تغافل ميزنند.
ضمناً نبايد از نظر دور داشت كه هر موضوع مشروع، همچنانكه ميتواند مفيد باشد و مورد استفاده صحيح پيروان دين و آيين قرار گيرد، ميتواند مورد استفادههاي سوء واقع شود، چه از طرف افراد ناآگاه و يا از طرف افرادي با اغراض خاص، براي ضربه زدن به دين؛ بنابراين موضوع تبرك نيز گاهي دچار اين آسيب شده و ممكن است در آينده نيز مورد سوء استفاده قرار گيرد، در اين صورت بر افراد آگاه و دلسوز است كه گروه اول را آگاه كرده، متوجه اشتباهشان نمايند و با هوشياري، مراقب اعمال مغرضان باشند و با آنان به صورت مقتضي، مقابله و توطئههاي آنان را خنثي كنند. البته مراقبت در اينجا بايد مداوم باشد، چراكه تبرك جستن از اولياء الهي و اماكن مقدسه، مانند موضوع كرامات اولياء و صالحين يك امر فراگير است و فراوان مورد ابتلاء قرار ميگيرد و اين مسايل هيچگاه موجب نميشود فعلِ مشروع قاطبة مؤمنان و مسلمانان زير سؤال برود؛ و قياس فعل انسانهاي موحد به فعل مشركان زمان جاهليت، قياس مع الفارق است و قياسكننده يا جاهل است يا مغرضانه، مغالطه ميكند.
در پايان از مجموع مطالب گذشته به طور خلاصه اين نتايج به دست ميآيد:
1. هيچ مانعي وجود ندارد از اينكه خداوند متعال، از سر لطف و رحمت بيانتهاي خود به بعضي از اشخاص، اماكن و چيزهاي ديگري كه خود اراده ميفرمايد، بركت عطا نمايد و نيز آنها را واسطة فيض و رحمت خود به ساير بندگانش قرار دهد، اين مطلب به صراحت همچنانكه گذشت، مورد تأييد آيات قرآن كريم است و هيچ اشكال شرعي و عقلي بر آن مترتب نيست.
2. رابطة بركتِ صاحبان بركت، با بركت الهي رابطة طولي است نه عرضي، يعني همة اين بركات در واقع از جانب خدا و از آنِ اوست و مستقل از پروردگار نيست و چون در راستاي بركت الهياند، هرگز موجب شرك افعالي نميشوند.
3. تبرك در اقوام و اديان توحيدي قبل از اسلام وجود داشته و قرآن كريم برخي از آنها را نقل كرده، بدون آنكه آنها را رد كند.
4. تبرك در سيرة مؤمنان و مسلمانان خصوصاً در عصر رسول اعظمصلي الله عليه و آله وجود داشته و هيچگاه آن حضرت از آن نهي ننموده و اين سيره تا امروز استمرار يافته است و كاملاً مشروع است؛ زيرا ناشي از يك رابطة عاطفي و محبت داشتن به خدا و اولياي الهي است.
5. بر مؤمنان تيزبين است كه در اين زمينه، با هوشياري مراقب سوء رفتار برخي جاهلان يا مغرضان باشند و افراد ناآگاه را آگاهي بخشند و توطئههاي مغرضان را شناخته و آنها را خنثي نمايند.
و منالله التوفيق
پي نوشت ها:
1. لسان العرب، ابن منظور، ج 1، ص 386 و 387.
2. صحاح، جوهري، ج 4، ص 1575.
3. مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 41؛ و كتاب العين، الخليل الفراهيدي، ج 5، ص 368
4. يوسف: 93
5. يوسف: 96
6. بقره: 248
7. سيره ابن اسحاق، محمد بن اسحاق، ج 1، ص 5.
8. هود: 48
9. صافات : 112
10. صافات: 113
11 . نحل : 8
12 . مريم: 31
13 . هود: 73
14. آل عمران: 96
15. اسراء: 1
16 . قصص: 30
17 . انبياء: 71
18 . اعراف: 137
19 . سبأ: 18
20 . مؤمنون: 29
21 . انبياء: 81
22 . دخان: 3
23 . انعام: 92
24 . انعام: 155
25 . انبياء: 50
26 . ص: 29
27 . ق: 9
28 . فصلت: 10
29 . نور: 35
30 . كنز العمال، متقي هندي، ج 1، ص 519، ح 2326
31 . عضاه: درخت بزرگ خاردار
32 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، المناوي، ج 2، ص 239.
33 . تذكرة الموضوعات، الفتني، ص 89.
34 . اعانة الطالبي، الكبري الدمياطي، ج 1، ص 20؛ كنز العمال، ج 16، ص 422؛ فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 6، ص 308؛ كشف الخفاء، العجلوني، ج 2، ص 284.
35 . الجامع الصغير، جلال الدين السيوطي، ج 2، ص 394، ح 7171.
36 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 5، ص 315؛ ابن حجر، تلخيص الحبير، ج 7، ص 420 به نقل از: السنن، الدار قطني؛ السنن الكبري، بيهقي، ج 5، ص 164؛ كنز العمال، المتقي الهندي، ج 7، ص 93.
37 . البته اين نظرية اهل سنت است اما شيعه معتقد است ملتزم نزديك ركن يماني و پشت كعبه، موازي در خانة خدا است.
38 . صحيح البخاري، ج 5، ص 139.
39 . صحيح مسلم، ج 7، ص 16؛ در صحيح ابن حبان، ج 14، ص 555 با همين مضمون نقل نموده است.
40 . مسند احمد، ج 3، ص 137.
41 . مسند احمد، ج 6، ص 212؛ همچنين مسلم در صحيح خود ج 1، ص 164 و ج 6، ص 176 با همين مضمون آورده.
42 . في رحاب اهل البيت، صباح علي بياتي، ج 35، ص 76 به نقل از: مسند احمد، ج 5، ص 333؛ صحيح البخاري، ج 4، ص 30 و 207؛ مجمع الزوائد، ج 6، ص 105 (باب غزوه خيبر)؛ كتاب السنة لأبي عاصم، ص 594؛ السنن الكبري، النسائي، ج 5، ص 46 و 108؛ المناقب، فضائل علي بن أبيطالب، مسند أبي يعلي، ج 1، ص291؛ المعجم الكبير، الطبراني، ج 6، ص 152
43 . الشفا بتعريف حقوق المصطفي، القاضي عياض، ج 2، ص 57
44 . سبل الهدي و الرشاد، الصالحي الشامي، ج 12، ص 402
45 . الاستذكار، ابن عبد البر، ج 2، ص 361
46 . السيره النبويه، ابن هشام الحميري، ج 2، ص 346
47 . الاستذكار ابن عبدالبر، ج 2، ص 230، (كتابهاي اهل سنت پر است از موارد متعدد تبرك جستن ابن عمر به آثار پيامبرصلي الله عليه و آله، از جمله در كتاب التبرك، علامه احمدي ميانجي، ص 146 به نقل از الارتياب آورده: «روي ان ابن عمر كان يضع يده اليمني علي القبر الشريف.»
48 . سبل الهدي و الرشاد، الصالحي الشامي، ج 7، ص 225
49 . التبرك، علي احمدي ميانجي، ص 144 به نقل از: سنن الدارمي، ج 1، ص 43ـ44؛ كشف الإرتياب، ص 313 عن السمهودي في وفاء الوفاء، ج 2، ص 549
50 . دفع الشبه عن الرسولصلي الله عليه و آله، الحصني الدمشقي، ص 199
51 . صحيح ابن حبان، ابن حبان، ج 2، ص 317.
52 . همان، ج 2، ص 319
53 . همان، ج 4، ص 82
54 . فيض القدير شرح الجامع الصغير، المناوي، ج 1، ص 297
55 . همان، ج 3، ص 453
56 . همان، ج 4، ص 496
57 . الخصائص الفاطميه، الشيخ محمد باقر الكجوري، ج 2، ص 549ـ550
58. الحج: 32