توحید، آغاز و انجام مناسک حج

میقات حج - سال هیجدهم- شماره شصت و نه- پاییز 1388 توحید، آغاز و انجام مناسک حج متن بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی ـ دام ظله العالی ـ در آستانة حج امسال (1430 هـ . ق.) أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ الل

ميقات حج - سال هيجدهم- شماره شصت و نه- پاييز 1388
توحيد، آغاز و انجام مناسك حج

متن بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي ـ دام ظله العالي ـ در آستانة حج امسال (1430 هـ . ق.)

أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِيعِ الْعَلِيمِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم،

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّي اللَّهُ عَلَي جَمِيعِ اْلأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين‏ ِ سِيَّمَا خَاتَمِ الأَنْبِيَاء ِ وَ خَاتَمُ الأَوْصِيَاءِ عَلَيْهِمَا آلاَفُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء،

بِهِمْ نَتَوَلَّي وَ مِنْ أَعْدَائِهِمْ نََتَبَرَّأُ.

فرصت مناسبي است، ايّام ذي‌حجّه و اَشهر حج كه مناسك حج به بارگاه الهي تقديم مي‌شود و زائران حرمين از مشرق و مغرب جهان، كنار كعبه كه قبلة مسلمان­ها و مَطاف آنهاست، دور هم جمع مي‌شوند تا توحيد و معارف الهي را از نزديك تجربه كنند و مناسك و مراسم ديني را از نزديك امتثال كنند.

تلبيه، توحيد مكرّر است

نكتة مهمّي كه همة ما بايد به آ‌ن توجّه كنيم، مخصوصاً مبلّغان اسلامي، ائمة محترم جمعه و جماعات حرمين و مبلّغان ديني، آن است كه توحيد اصل است و همة امور ديني به اين توحيد بر مي‌گردد. چون توحيد اصل است، در آغاز اِحرام كه «تَلبيه» است، كلمة توحيد مكرّر آمده:«لَبَّيْكَ، اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ (وَ الْمُلْكَ لَكَ) لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ». [1] اين تلبيه كه توحيدِ مكرّر است، از جان و زبان همة مسلمان­ها برمي‌خيزد و دستور اسلامي هم اين است كه در هر فراز و فرودي تا رسيدن به حرم، تلبيه تكرار شود و اين همانند تكرار «لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله» است كه رسول گرامي ـ عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء ـ طبق نقل مرحوم صدوق در توحيد فرمود: نه من، نه هيچ پيامبري قبل از من، كلمه‌اي همتاي «لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله» نياورديم؛[2] زيرا خداي سبحان همتا ندارد: « لاَ شَرِيكَ لَكَ».[3] توحيد هم بي‌همتاست؛ لا شريك للتوحيد كما لا شريك للواحد؛ اين آغاز و انجام مناسك همة مسلمين است.

در نظام هستي، هر موجودي داراي اثري است

ذات اقدس الهي، نظام هستي را آفريد و مي‌پرورانَد؛ يعني هم خالق كلّ است، هم ربّ كلّ و هر موجودي را اثري بخشيد كه مردم نيازشان را در اثر آن موجودِ ذي‌اثر برطرف كنند؛ اگر تشنه‌اند، به آب رو بياورند و اگر گرسنه‌اند به نان توجّه كنند و اگر نيازمند آشيانه و مسكن‌اند، به بيت و دار و خانه مراجعه كنند و اگر نيازمند به علم‌اند به معلّم و استاد مراجعه كنند و مانند آن؛ اين آثار را ذات اقدس الهي به افراد يا اشياء عطا كرده است.

جز خدا، همه فقر محض­اند

اشياء، يعني ما سواي خدا و همچنين اشخاص، در اصلِ هستي و در بقا و اوصاف و كمالات هستي، فقرِ محض‌اند [و] فقير الي الله‌اند: (أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ).[4] اين نكته را كه از پيروي اهل بيت آموخته‌ايم، بيش از گذشته توجه كنيم كه انسان فقير است [اما] نه يعني ذاتي دارد كه داراي صفت فقر است، بلكه او فقرِ مُمثَّل است. همان طور كه صفت غنا ذاتيِ خداست نه اينكه ذات خدا جداي از وصف غنا باشد، فقير بودنِ انسان هم ذاتي اوست نه اينكه انسان ذاتي دارد و در كنار ذات، داراي فقر است كه بشود «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر!»؛ همان طوركه خداوند «ذاتٌ ثبت له الغِنَي» نيست بلكه آنجا مشتق و مبدأ يكي است غِنا و غَني يكي است، در انسان هم به شرح ايضاً [يعني] مشتق و مبدأ يكي است. فقر و فقير يكي است. اگر انسان ذاتي ‌داشت جدا از فقر، و فقر براي ذات وصفي بود؛ نظير زوجيّتِ اربعه، لازمِ آن اين بود كه انسان در حريم ذات محتاج نباشد، در حالي كه انسان عين حاجت و نياز است و در حريم ذات به خداي سبحان وابسته است؛ يعني ذاتي جز رَبط و فقر ندارد كه وصف او عين ذات اوست. صفت اگر عين ذات باشد، اين كمال نيست، تا صفت چه باشد و موصوف كه باشد! اگر صفت، صفت كمال باشد، اين عينيّت باعث كمال است؛ مثل اين­كه خداوند عين علم است، عين قدرت است، عين غِناست و اگر صفت، صفتِ نقص باشد، اين اتّحاد، مكمّل نقص است، مؤيّد نقص است، باعث تحقّقِ عميق نقص در درون‌ماية ذات اوست؛ مثل اين­كه مي‌گوييم: «الإنسان فقيرٌ». پس فقر عين ذات انسان است و «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر» نيست و اين فقر تنها مربوط به انسان نيست، جهان فقيرِ خداست.

فقير به معناي ندار نيست، آن كس كه مال ندارد، به او مي‌گويند «فاقد» نه فقير و اگر به كسي گفتند فقير، به اين معناست كه ستون فقرات او شكسته است [و] قدرت قيام ندارد و چون مال و اقتصاد، ماية قِوام و ايستادگي يك ملّت است، اگر فرد يا ملّتي مال نداشت [و] از اقتصاد سالم برخوردار نبود، قدرت ايستادگي ندارد، گويا ستون فقرات اين امّت شكسته است، از اين جهت به اين فرد يا آن امّت مي‌گويند «فقير». هيچ كسي غير از خدا قدرت قيام ندارد. تنها او حيِّ قيّوم است و تنها قائمِ به قِسط اوست،[5] بلكه تنها قائم اوست و ديگران افتاده‌اند و اگر كسي مي‌نشيند يا برمي‌خيزد، نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت نشستن هم ندارد، قدرت اِستِلقاء و اِضطِجاع هم ندارد. اين­كه در نماز، هنگام برخاستن از سجده به قيام مي‌گوييم: «بحول الله تعالَي و قوّته أقوم و أقعد» يعني با قدرت خدا برمي‌خيزم و با حول و قوّة الهي مي‌نشينم، يعني نشستن هم به قوّت اوست چه اين­كه اِضطِجاع و به پهلو آرميدن و استلقاء هم به قدرت اوست. اگر حول الهي و قوّة الهي نباشد، انسان نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت قعود هم ندارد، قدرت اضطِجاع[6] هم ندارد، قدرت استلقاء[7] هم ندارد، قدرت اِنبِطاح [8] هم ندارد؛ هيچ حالي مقدور او نيست مگر به قوّة الهي و حول الهي و اين استغراق در توحيد است و نماز ما كه ستون دين ماست، [9] جاي آموزش اين معارف بلند است. تا كنون ثابت شد كه اشياي عالَم و اشخاص عالم با اين­كه آثار فراواني را از خدا دريافت كرده‌اند، هيچ كدام غني نيستند و هيچ كدام بي‌نياز از خدا نيستند.

توسّل به اهل بيت عصمت عليهم السلام در حدّ توسّل به شمس و قمر است

مطلب بعدي آن است كه ما براي رفع نيازهاي فراوانمان، به آفتاب و ماه و ساير ستاره‌ها مراجعه مي‌كنيم، نور مي‌گيريم، حرارت مي‌گيريم، درمان مي‌گيريم، گياهانمان را با آن پرورش مي‌دهيم، نباتات و معادن را با آن پرورش مي‌دهيم، محيط زيست را با آن سالم نگه مي‌داريم و صدها بلكه هزارها بركات فراوان كه بشر از شمس و قمر مي‌گيرد و اين مراجعة به ماه و آفتاب به اين معنا نيست كه ـ معاذ الله ـ ما آفتاب‌پرستيم يا ماه‌پرستيم. ما مي‌گوييم خداي سبحان روزي آفتاب را آفريد، روزي هم بر اساسِ (إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) [10] آن را از پا در مي‌آورد، ماه را آفريد، ستاره‌ها را آفريد، آب را هم اين‌چنين خلق كرد؛ آب هر اثري كه دارد به اذن خداست. گاهي اين اثر را به او مي‌دهد گاهي از آن مي‌گيرد؛ آتش هر اثري كه دارد از خداست، گاهي به آن مي‌دهد گاهي از آن مي‌گيرد.

از موجودات سپهري گرفته تا موجودات زميني، همه فقيرند [و] در عطا و دِهش از يك سو [و] در اِِمساك و بستن از سوي ديگر، مأموران الهي‌اند. ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه مي‌كنيم، از آن­ها نور مي‌گيريم، آن­ها را وسيله قرار مي‌دهيم، هرگز به اين معنا نيست كه براي آن­ها سِمتي جز بردگي و بندگي در پيشگاه ذات اقدس الهي قائل هستيم، در جريان توسّل به اولياي الهي همين بس كه اهل بيت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند

در جريان آتش فرمود: (يَا نَارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاَماً عَلَي إِبْرَاهِيمَ)؛ [11] اين سوخت و سوز را از شعلة آتش گرفت.

دربارة آب كه جريان، خاصيّت اصلي آن است، به آبِ دريا فرمود: با عصاي موسي بايست: (فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً)؛ [12] اين مضمون در قرآن كريم آمده است كه عصا را به دريا بزن، آب­هاي رفته، همچنان مي‌رود و آب­هاي نيامده همچنان مي‌ماند. يك سدّ آبي درست مي‌كند و شما در وسط دريا از مَعبَر خشك مي‌گذريد! اين رفتن را از آب مي‌گيرد آن سوختن و سوزاندن را از آتش مي‌گيرد.

زمين بستر آرامش و سكونت براي همة ماست، گاهي به زمين مي‌گويد: دهن باز كن و قارون را بَلع كن: (فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ اْلأَرْضَ)؛[13] صخرة صمّاء [14] را مي‌گويد دهن باز كن، چشم باز كن [تا] از دهان و چشمت آب بجوشد؛ به موساي كليم فرمود: (اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ) [15] كه اگر اين عصا را به سنگ بزني اين صخرة صمّاء چشم و دهن باز مي‌كند [و] چشمه‌هاي جوشان عطا مي‌كند.

بنا براين، از موجودات سپهري گرفته تا موجودات زميني، همه فقيرند [و] در عطا و دِهش از يك سو [و] در اِِمساك و بستن از سوي ديگر، مأموران الهي‌اند. ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه مي‌كنيم، از آنها نور مي‌گيريم، آنها را وسيله قرار مي‌دهيم، هرگز به اين معنا نيست كه براي آن­ها سِمتي جز بردگي و بندگي در پيشگاه ذات اقدس الهي قائل هستيم، در جريان توسّل به اولياي الهي همين بس كه اهل بيت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند؛ انسانِ كامل كجا ماه كجا؟! انسان كامل كجا آفتاب كجا؟! آن شمس حقيقي آن قمر حقيقي، مخلوق الهي است، نورهاي فراواني دارند، حرارت­هاي فراواني دارند، تأثيرات فراواني دارند. اگر پيروان اهل بيت عصمت و طهارت به دودة[16] طاها و يس مراجعه مي‌كنند، قبور آن­ها را احترام مي‌گذارند، به آن­ها متوسّل مي‌شوند، در حدّ توسّل به شمس و قمر است كه بهره‌هايي را خدا به اين­ها داد و ديگران را دستور داد از شمس و قمر كمك بگيرند وگرنه استقلال ازآنِ خداست و لاغير.

همين ائمة معصوم ـ عليهم الصلاة و السلام ـ دستور توحيد دادند، دستور تلبيه دادند، دستور دادند اين لبيك را مكرّر بگوييد، دستور دادند در هر آني، درآغاز و انجام كارتان، صدر و ساقة برنامه‌تان توحيد باشد و لاغير. اگر اين‌چنين است ساير دوستان و زائران حرمين شريفين كاري نكنند كه اهل بيت عصمت و طهارت متأذّي شوند، متأثّر شوند، رنجيده شوند. اين يك نكته كه همة ما بايد رعايت كنيم.

آغاز كعبه با «خليل» است و كمالش با «حبيب»

نكته­اي كه ائمة محترم جمعه و جماعاتِ حرمين بايد عنايت كنند اين است كه ذات اقدس الهي، كعبه را با «خليل» شروع كرد و با «حبيب» ختم كرد و ادامة آن را با مودّت انجام داده است؛ فرمود: (وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً)؛ [17] خداوند ابراهيم را خليل خود قرار داد [و] ابراهيم ـ سلام الله عليه ـ مأمور شد كعبه‌اي بنا كند كه مَطاف و قبلة مسلمين باشد و اين با خُلّت و دوستي شروع شده است.

[نكته ديگر آن­كه] سلسلة نبوّت به وجود مبارك حبيب خدا، رسول گرامي ختم شده است كه اين كعبه كه مطاف و قبلة مسلمين است، به دست حبيب خدا تكميل شده است.

[نكتة سوم آن است كه] حبيب خدا، ما را هم محبوب خدا كرد و در مدار محبّت، ما را پروراند؛ زيرا خداوند در اين آية كريمه فرمود:(قُلْ إِن كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ)؛ [18] شما پيرو حبيب خدا باشيد تا از مُحب بودن به محبوب بودن بار يابيد و اجر رسالت را هم مودّت اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم الصلاة و السلام ـ قرار داد و فرمود: (قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي) و اين مودّتِ دودة طاها و يس ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ را بهترين حَسنه دانست؛ زيرا دركنار اين جمله كه فرمود: (لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي) فرمود: (وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً)؛ [19] مصداق والا و كامل حَسنه، ولايت اهل بيت عصمت و طهارت است.

بنابراين، عناصر محوريِ كعبه كه مَطاف و قبلة مسلمين است، از خُلّت شروع شده، به محبّت رسيده [و] تا مودّت ادامه پيدا كرده است؛ در فرازهايي كه جاي خُلّت است، جاي محبّت است جاي مودّت است مجالي براي كينه و عداوت و دشمني نيست؛ مسلمانها يدِ واحدند بر غير مسلمانها. [20]

مبادا كسي بگويد «برائت از مشركين» جزء مناسك حج نيست!

خطباي محترم حرمين عنايت كنند و در خطبه‌ها مواظب باشند كه اين حَسنة الهي و بركت الهي كه از امام راحل ـ رضوان الله تعالي عليه ـ به يادگار مانده است را كم نگيرند، با اين به مبارزه برنخيزند و اين را محكوم نكنند؛ زيرا برائت از مشركان به اين معناست كه مسلمان­هاي عالَم اگر قدرتي داشتند، از حريم خود، در همان حوزة اسلامي دفاع مي‌كنند [و] نيازي نيست كه در جايي ديگر تبرّي خود را اعلام كنند، چون در همان كشور خود كافر را سرِ جاي خود مي‌نشانند؛ اما وقتي كه شما، مخصوصاً خطباي محترم حرمين شريفين، ملاحظه مي‌فرماييد، خاورميانه تقريباً در آتش مي‌سوزد و آتش‌بيار معركه هم غير مسلمان­ها هستند؛ گاهي فلسطين و غزّه و لبنان و سوريه مي‌سوزد، گاهي افغانستان و پاكستان شعله‌ور مي‌شود، گاهي عراق هر روز مشتعل مي‌شود، زماني هم يمن و مانند آن و ساليان متمادي هم ايران اسلامي كه مَهد ولايت اهل بيت عصمت و طهارت است [و] مهد پيروي قرآن و عترت ـ عليهم الصلاة و عليهم السلام ـ است در آتش مي‌سوخت. اين خاورميانه با اين وسعتِ آتش‌سوزي آيا به دست مسلمان­ها اين كار انجام مي‌گيرد يا به دست غير مسلمان­ها؟! و اگر احياناً به دست مسلمان­ها انجام مي‌گيرد، پشت پَرده، دست ناپاك مشركين است و اگر ملّت ستمديدة افغانستان و پاكستان از يك سو، غزّه و فلسطين و سوريه و لبنان از سوي ديگر [و] ايران و عراق از سوي ديگر بخواهند از مشركين تبرّي كنند، غير از مراسم حج، غير از مناسك حج، غير از مواقف حج، غير از وقوف در عرفات، غير از يوم الحجّ الأكبر، غير از جايي كه سورة «برائت» دربارة آن­ها نازل شده است و آ‌نجا خوانده شده است، جاي ديگري هست؟!

مبادا كسي بگويد كه برائت از مشركين جزو مناسك حج نيست! اين مسلمان­هاي داغ‌ديده كجا فرياد برآورند؟! اين خانواده‌هاي مظلوم اين جانبازان اين خانواده‌هاي شهدا اين اسيرداده‌ها كجا فرياد برآورند كه (إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ)؟! مگر حج، حجّ ابراهيمي نيست؟ مگر اين كعبه با معماري و مهندسي ابراهيم خليل ساخته نشد؟ مگر مؤمنان با هم اهل خُلّت و محبّت و مودّت نيستند؟ مگر اين­ها نبايد وجود مبارك خليل خدا را اُسوه قرار بدهند؟ مگر خليل خدا نفرمود (إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ) ؛[21] ما، من، همه از شما مشركان بريء هستيم و بيزاريم؟ مگر ما نبايد تبرّي كنيم؟! بهترين راه تبرّي همان است كه در يوم الحجّ الأكبر و مانند آن، انسان از مشركان اظهار تبرّي كند. مستحضريد كه سياست ما عين ديانت ماست يك چيز بيگانة از دين نيست، از خارج از اسلام نيامده [بلكه] از متن قرآن برخاسته است و در يوم حجّ اكبر اين وظيفة همه است كه از مشركان تبرّي بجويند؛ اگر دست ما نرسيد كه مسلمان­ها را ياري كنيم لااقل با اين فرياد به كمك رواني آ‌ن­ها بشتابيم و برخي از مشكلات آن­ها را حل كنيم وگرنه همين مشركين، روزي حرمين را مورد تهاجم قرار مي‌دهند؛ اين­ها جهنّمي هستند كه (لا تُبْقِي وَلا تَذَرُ) [22]

اين مسلمان­هاي داغ‌ديده كجا فرياد برآورند؟! اين خانواده‌هاي مظلوم

اين ... كجا فرياد برآورند كه: (إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ)؟!

بنابراين، هم معناي توحيد را بزرگان و مؤمنان و مسلمان­هاي حجاز بايد توجّه كنند كه پيروان اهل بيت از مستغرقين در توحيدند و از كاملان در توحيدند و منزّه از هرگونه شرك و مبرّاي از هر تهمت‌اند و هم جريان برائت را تقديس كنند، براي اين­كه اگر كسي صداي «يَا لَلْمُسلمين» مسلمان­ها را بشنود و آن­ها را ياري نكند، حتماً گرفتار سَخط الهي خواهد شد.

من مجدّداً به همة زائران، حاجيان، معتمران و معتكفان و داعيان حرمين شريفين عرض مي‌كنم «أوصيكم و نفسي بتقوي الله» و اين­كه اين حرم امن را كه مطاف و قبلة ماست تقديس كنيد و قرآن را با همة شؤون بپذيريد و تفسير كنيد و عمل كنيد و منتشر كنيد!

غفر الله لنا و لكم و جعلنا و إيّاكم مِن المستغفرين و مِن المرحومين و مِن الذين يقول الله سبحانه و تعالَي فيهم: (أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ) أجمعين».

«و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»



سوتيتر

از موجودات سپهري گرفته تا موجودات زميني، همه فقيرند [و] در عطا و دِهش از يك سو [و] در اِِمساك و بستن از سوي ديگر، مأموران الهي‌اند. ما اگر به آفتاب و قمر مراجعه مي‌كنيم، از آن­ها نور مي‌گيريم، آن­ها را وسيله قرار مي‌دهيم، هرگز به اين معنا نيست كه براي آن­ها سِمتي جز بردگي و بندگي در پيشگاه ذات اقدس الهي قائل هستيم، در جريان توسّل به اولياي الهي همين بس كه اهل بيت عصمت و طهارت به مراتب از شمس و قمر بالاترند


اين مسلمان­هاي داغ‌ديده كجا فرياد برآورند؟! اين خانواده‌هاي مظلوم

اين ... كجا فرياد برآورند كه: (إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ)؟!





[1] . وسائل الشيعه، ج12، ص376 و 377

[2] . التوحيد (شيخ صدوق)، ص18

[3] . وسائل الشيعه، ج12، ص376

[4] . فاطر : 15

[5] . آل‌عمران : 18

[6] . به پهلو خفتن.

[7] . به پشت خوابيدن.

[8] . به رو خوابيدن.

[9] . وسائل الشيعه، ج4، ص27

[10] . تكوير : 1

[11] . انبياء : 69

[12] . طه : 77

[13] . قصص : 81

[14] . سنگ سخت.

[15] . بقره : 60

[16] . فرزندان، فرزند زادگان، اهل بيت و دودمان.

[17] . نساء : 125

[18] . آل‌عمران : 31

[19] . شوري : 23

[20] . بحارالأنوار، ج28، ص104

[21] . ممتحنه : 4

[22] . مدثر : 28


| شناسه مطلب: 83592