کاروان های حج عثمانی به روایت سفرنامه های دوران قاجار
میقات حج - سال هجدهم - شماره هفتاد - زمستان 1388 تاریخ و رجال کاروانهای حج عثمانی به روایت سفرنامههای ایرانیِ دورة قاجار اسرا دوغان مقدمه در دورة قاجار حجاج ایرانی ناگزیر بودند با کاروانهای رسمی عثمانی به حج بروند و دلیل این ضرورت ن
ميقات حج - سال هجدهم- شماره هفتاد - زمستان 1388
تاريخ و رجال
كاروانهاي حج عثماني به روايت سفرنامههاي ايرانيِ دورة قاجار
مقدمه
در دورة قاجار حجاج ايراني ناگزير بودند با كاروانهاي رسمي عثماني به حج بروند و دليل اين ضرورت نا امني راههاي ديگر بود؛ زيرا دولت عثماني، تنها از راه رسمي حفاظت ميكرد و امنيت را در آن برقرار ميساخت. حجاج ايران از اركان اصلي اين كاروان بودند و ما در سفرنامههاي نوشته شده در دورة قاجار، آگاهيهاي بسيار از چگونگي برگزاري مراسم حج به وسيلة دولت عثماني به دست ميآوريم. گزارشهاي حجنامهنويسان اين دوران، اهميت بسياري دارد؛ از آن جهت كه عملكرد دولت عثماني در رابطه با حج را از چشم همسايگان ايرانياش نشان ميدهد. در اين نوشته سير مطالب به گونهاي است كه خواننده بايد خود را در جاي حاجي بنشاند؛ حاجي كه باكاروان رسمي شام ـ كه متعلق به عثماني بود ـ حركت كرده، سپس از شام به مدينه و از آنجا به مكه ميرسد.
پس از تسلط عثمانيان بر مصر، شام، عراق و حجازكه در اوايل قرن 16 ميلادي بود، ايرانيان براي رفتن به مكه و اداي فريضة حج ناچار به عبور از سرزمينهاي عثماني و اقامت در آن بودند. سلاطين عثماني نيز كه خود را خادمالحرمين و خليفة مسلمانان جهان ميشمردند، به عنوان ميزبان، براي حجاج ايراني نيز مانند ديگر حجاج سرزمينهاي اسلامي، امنيت راه و امكان انجام فريضة حج فراهم ميكردند؛ زيرا عبادت حج در اصل ملغي كنندة هر نوع تمايز و تفاخر ميان مسلمانان بوده و هنگام انجام اين عبادت همة مسلمانان در يك نقطه با هم اشتراك نظر داشتند، كه آن همان توحيد بوده است.
بنابراين، حاكمان دو دولتِ رقيب و معارض؛ يعني ايراني و عثماني، بايد براي انجام اين عبادت، اختلافات خود را كنار ميگذاشتند. حج، از آن رو حلقة اتصال ايران و عثماني بودكه امكان ارتباط هر چه بيشتر دو دولت و ملت را فراهم ميآورد. به خصوص سفر مأموران، بزرگان و تجّار ايراني كه از راه استانبول رفت و آمد ميكردند، به خاطر گفتگو و مناسبات و روابط با عثمانيان وجهة سياسي مييافت و در راههاي ديگر نيز، ايرانيان بيشتر با محافظان و رجال اداري و سياسي در ارتباط بودند.
گاهي اين سفرها و حوادثي كه در راه به وجود ميآمد، به وسيلة حاجياني كه (اكثراً به زبان تركي مسلّط بودند) به رشتة تحرير در ميآمد و به اين ترتيب مجموعة ارزشمندي از خاطرات و سفرنامههاي آن دوره سامان مييافت. [1]
چنانكه در منابع آمده، عبور حجاج ايراني از شرق آناطولي و شام و حلب، به خاطر تشابه مذهب آنان با اتباع آن مناطق، بهخصوص در دورة صفوي، وضعيت خاصي را به وجود ميآورد و دولت عثماني اين مسأله را به شدت دركنترل خود داشت. به همين دليل و همچنين به خاطر ناامني راههاي ديگر، دولت عثماني از حجاج ايراني با تأكيد ميخواست كه تنها از گذرگاه رسمي ـ كه راه شام بود ـ آمد وشد داشته باشند و از راههاي استفاده نكنند. [2] البته در دوران قاجاريه اوضاع رو به بهبود رفت و حجاج ايراني جز در راه جبل، در راههاي ديگر؛ يعني راه بصره، راه دريا، راه استانبول، راه حلب و راه شام با مشكلات دوران صفوي مواجه نشدند.
حجاج ايراني، قبل و بعد از انجام حج به دليل اينكه ميخواستند به زيارت قبور امامان شرفياب شوند، مسير راهشان را نيز بر اساس آن تعيين ميكردند. اگر حجاج راه خشكي از مسير عراق را در پيش ميگرفتند، راه شام به جبل (كه كوتاه اما فوق العاده خطرناك بود) را ترجيح ميدادند. آن حجاجي كه راه شام را برميگزيدند دو مسير در پيش داشتند: بعد از زيارت عتبات عاليات از نجف يا راه پايين (كاظمين، رمادي، ميادين، ديرالزور، تدمر، شام) ويا از راه بالايي( دنبالة رودخانة فرات؛ يعني كاظمين، سامرا، موصل، عرفه) به حلب ميآمدند. [3] آنها در عرفه به زيارت مقام ابراهيم شرفياب ميشدند.
اما تجار و مأمورين دولت، مسير طولانيتر را انتخاب ميكردند. آنها از طريق باكو و تفليس به درياي سياه و از آنجا به استانبول ميآمدند و با كشتيهاي دولت عثماني و اروپايي به سوئز و از آنجا به مكه ميرفتند. آن راه را در اصطلاح «راه استانبول» ميگفتند. راه درياييكه بيشتر، مردم عادي از آن استفاده ميكردند نيز طولاني بوده است. يك مسير آن از بنادر خليج فارس به درياي سرخ و از طريق دور زدن جزيره عربستان بود. حجاج ايراني به همراه محافظان كاروان رسمي عثماني به جده (بندر مكه) و يا ينبع (بندر مدينه) ميرفتند. از سوي ديگر ايرانياني كه يا از راه عراق يا از راه بيروت به شام ميآمدند، نيز با كاروان رسمي عثمانيان به مكه ميرفتند.
سفرنامههاي ناصرخسرو(437ق.)، خاقاني (551 ق.)، ابيوردي(898 ق.)، مرادآبادي (1021ق.)، كشميري (1154ق.)، بانويي اصفهاني (اواخر قرن 12ق.)، شيخ جبل عاملي (1033ق.)، مجلسي (1041ق.) و مشيري (1089ق.)كه قبل از دوران قاجار نوشته شدهاند، همراه با سفرنامههاي سالهاي 1338ـ1260ق. كه تا كنون نگارنده ديده ديده است و به 45 مورد ميرسد، مجموعة فوقالعادهاي است سفرنامههاي حج مسلمانان ايراني.
سفرنامههاي ايرانيان، در مقايسه با سفرنامههاي حج عثمانيان، از اطلاعات بيشتر و متنوّعتري برخوردار است؛ چرا كه راه حج عثماني تنها يك راه و آن هم راه رسمي بوده و امنيت كامل داشته است. ضمن اينكه مسلمانان عثماني، سفر حج را صرفاً به ديدة ديني مي نگريستند و نياز چنداني به نوشتن سفرنامه احساس نميكردند.
سفرنامههاي ايراني نگاهي از بيرون به حجگزاري دولت عثماني داشته و رفتار دولت عثماني با حجاج را به خوبي نشان ميدادند. اين سفرنامهها گاهي به اطلاعات مهم اما جزئي توجه داشتند كه از ديد دولت عثماني دور ميماند و اين براي شناخت تاريخ حجگزاري دولت عثماني اهميت بسيار دارد.
در سفرنامههاي دورة قاجار، راه شام و جبل كمتر و راه دريا و راه استانبول بيشتر مورد توجه واقع ميشود. علت توجه بيشتر به راه استانبول، اولاً ديدن پايتخت دولت عثماني بود كه دروازة اروپا شمرده ميشد و دوماً ديدن سرزمينهايي مانند آذربايجان و گرجستاني كه مردمانش هنوز به ايران تعلق خاطر داشتند. ديدن قاهره كه يكي از مراكز مهم اسلامي بوده نيز دليل ديگر ترجيح دادن راه استانبول بوده است.
تغيير راهها و نبود امنيت در آنها و سختيهاي رفت و آمد از راههاي غير رسمي، از مهمترين شكايات مطرح شدة ايرانيان در خاطراتشان است. اين سفرنامهها علاوه بر ارزش و اهميتي كه امروز دارند، حتي در زمان خود نيز بسيار جالب بودند؛ چرا كه اطلاعات جزئي و دقيقي از راهها و معاملاتي كه حجاج انجام ميدادند، براي كسانيكه قصد حج داشتند، به دست ميداد. اينكه راه شام و استانبول كه تحت نظر دولت عثماني بوده، هر دو، مورد استفادة ايرانيان واقع ميشد، باعث ميشود تا سفرنامههاي آنها براي بررسي چگونگي عملكرد دولت عثماني در مواجهه با مقولة حج، ارزشي مضاعف بيابد.
آمار حجاج ايراني در كاروان حج عثمانيان
ارائة آمار دقيق از حجاج ايراني در كاروانهاي رسمي عثماني، بدون استفاده از اسناد عثماني، بسيار دشوار است؛ اما بر مبناي سفرنامههاي ايراني نيز ميتوان اطلاعات محدودي در اين زمينه يافت. در يك سند عثماني [4] متعلّق به سال 1260 ق. ذكر ميشود كه: «300 حاجي ايراني از ارض روم به سرزمين عثماني وارد شدند و طبق كتاب «سفرنامة مكة فراهاني»، در سال 1306 از شام 350 حاجي ايراني همراه كاروان عثماني به مدينه رفتند.» [5]
بنابراين، سفرنامة فراهاني، در ارائة معلومات و اطلاعات جزئي، از ارزشمندترين سفرنامههاي حجّ دورة قاجار محسوب ميشود. [6] او در مورد آمار، خصوصيات و مذهب كلية حجاجي كه در مكه حضور داشتند، به خصوص حجاج ايراني، اطلاعات خوبي به دست ميدهد:
«حجاج ايراني، اينها همه ساله از8000 الي1000 نفر بهمكه مي آيند... دراين سال (1303) از ايران به مكة معظمه، سه هزار و كسري آمده بودند؛ به اين معنا (كه) هشتصد نفر از راه شام آمد، كه پنجاه نفر از آنها از تشنگي و باد سام مرده بودند، و قريب يكصد نفر هم از راه جبل به دزدي و لباس تبديل آمدند و يك هزار و دويست نفر از راه بوشهر و بندر عباس و بغداد آمده و از جده وارد شده ، يك هزار و كسري هم از راه استانبول آمدند و از جده و ينبع وارد شدند.» [7]
گزارشهاي فراهاني [8] به حجاج ايراني محدود نميشود. او با دادن اطلاعاتي با ارزش از حجاج استانبول، آناطولي و روملي و طرابزون، دقت نظر فوقالعادة خود را به اثبات ميرساند:
«حجاج اسلامبولي و آناطولي و روملي و طرابزون، همه ساله از دوازده هزار الي پنج هزار نفر ميشوند. اينها اگر چه به مذاهب اربعه [اند]، اما اغلب طريقه دراويش دارند و سني صوفي هستند و به ندرت شيعه هم در بين آنان يافت ميشود و ابداً تعصبي در مذهب ندارند و اغلب صلح كناند و همگي رعيت دولت روماند و هر نفري يك مجيدي و يك ربع كه قريب هفت هزار دينار پول ايران است، از بابت تذكره به كارگزار دولت عثماني كه در جده است ميدهند و در هذه السنه، قريب به هفت هزار نفر آمده بودند و اغلب از جده و ينبوع وارد مملكت حجاز شدند.»
در ادامه، فراهاني اطلاعات بيشتري در مورد حجاج ميدهد:
«آنها از يك هزار نفر الي پانصد نفر، همه ساله مي آيند. تبع? دولت عثمانياند و اغلب به مذهب شافعي هستند و خارجي و يزيدي هم دارند و با محمل پيغمبر ـ صلّي الله عليه وآله ـ از راه خشكي ميآيند. سعيد پاشا سالها است كه با امين صرّه و عسكر و توپ، محمل را در كمال انتظام و ترتيب به مكه مي آورد و مخارج گزاف از دولت عثماني براي اين كار داده ميشود و اين شاميها چون با محمل هستند از بابت تذكره و باج و غيره چيزي نميدهند و در هذه سنه، به واسطة دريافت حج اكبر، قريب يك هزار و ششصد نفر آمده بودند.» [9]
بنابراين، سفرنامة فراهاني، از جهت ارائة اطلاعات جزئي و دقيق، كمنظير بوده و سفرنامهاي منحصر به فرد به شمار ميرود. آمار و تعداد حاجيان موضوعي است كه در كمتر سفرنامهاي مورد توجه قرار گرفته است و از اين نظر بايد براي سفرنامة فراهاني جايگاهي ويژه در نظر گرفت.
امين صُرّه و رياست كاروان
امين صرّه كه همان امير حج بود، از سوي دولت وظايف مهمي در ايام حج بر عهده ميگرفت. عنوان «امين صرّه» بعد از آنكه حرمين در سلطة حكومت عثماني قرار گرفت، جايگزين اصطلاح «امير حج» شد، اما در سفرنامههاي دورة قاجار، گاهي به والي شام كه امير حج بود، امير صره نيز گفته ميشد. او همه ساله از استانبول برگزيده ميشد ولي امير حج و امين صره، در برخي موارد وظايف متفاوتي داشتند:
«مختاريت عموميِ امين صرّه در دولت ايران، مساوي خزينهدار بوده و شخص مطمئن منصب امين صره را عهدهدار ميشد. براي مصارف، مبلغ20 تومان به او داده ميشد. امين صره از اسلامبول و امين كيلار از شام تعيين مي شد. اينها از بين اشخاص مهم انتخاب مي شدند. بايد زبان عربي را بلد و مكرر راه حج را ديده باشند. وظيفة امين كيلار ادارة سربازها و راهنمايي در مقدمة راه بود. اين سه نفر رؤساي حجاج بودند. در روز پانزدهم بايد از شام حركت مي كردند». [10]
سيف الدوله وظيفة ديگرِ امين صرّه را اينگونه توضيح ميدهد:[11]
«مهمترين وظيفة امين صره اين است كه حجاج را سر موقع به شام برساند. آنها آخر روز چهار يا شب چهار بايد در شام باشند. اگر تأخيري صورت گيرد، هم اميرهاي حج و هم امين صره به شدت از سوي دولت تنبيه مي شوند!» [12]
بزرگان دولت ايران در كاروان، در ميان حجاج، از احترام ويژهاي برخوردار بودند و براي پذيرايي از آنها افراد خاصي از سوي دولت عثماني تعيين ميشدند. بنابراين، اين بزرگان رابطة خوبي نيز با امين صرّه ـ كه منصب مهمي بود ـ داشتند و در طول مسير، ميان آنها ديدار وگفتگوهايي در چادرهايشان انجام ميگرفت. به همين دليل سفرنامههاي ايراني حاويِ مطالب مهم و مفيدي در مورد امين صره هستند كه به طور طبيعي عملكرد دولت عثماني ـ كه امين صره را تحت نظارت داشتند ـ را نيز نشان ميدهد.
اعتمادالسلطنه در مورد اين مقام چنين مينويسد:
«اولاً معناي امير حج اين است كه هر سال در وقت رفتن مكه، از جانب دولت روم يك نفر پاشاي عاقلِ جهان ديده مأمور ميشود. شأن آن پاشاي امير حج مثل والي خراسان و فارس بايد چنان شخصي باشد و پيش از ورود حج، امير حج از اسلامبول و يا از ممالك ديگر كه امير ميشود وارد شهر شام ميگردد و جميع اختيار همة حجاج رومي و ايراني و هندي و عرب و عجم با اوست و در هر ملك از ارض راهي كه عبور مي كند حكم ميتوانند نمايند، حتي عزل و نصب حكام ولايت كه در سر راه هستند و مختار كل صره اميني به اين معنا است كه به اصطلاح ايران خزانه دار باشد و آدم امين را منصب صره اميني ميدهند؛ يعني مخصوص خزانهدار مكه است؛ يعني تحت حكم امير حج است. قريب20000 تومان تحويل صره اميني ميشود كه در ارض راه صرف شود و موقع مصارف آن وجه در مقامش عرض خواهد شد. صره اميني از شهر اسلامبول مأمور ميشود و كيلار اميني بايد از شهر شام و از بزرگان آن مملكت مأمور مي گردد؛ چرا كه هم زبان عربي بداند و هم مكرر راه مكه را ديده باشد و شغل كيلار اميني اين است كه در حقيقيت، سورساتچي عسكر است و هم بلدباشي راه است. اين سه نفر رييس حج هستند و بايد در روز پانزدهم شوال بيرون روند.»
حسام السلطنه در اين باره مي نويسد:
«صادق افندي امين صرة مصر كه از جانب مصر با حمل مصري به مكة معظمه آمده بود، به ديدن آمد. مدتي نشست. پنجاه سال داشت. آدم غيور و عاقلي بود. بعضي تفصيلات به عربي و قواعد حركت دادن حجاج مصري كه به سهولت از راه دريا بيايند و بروند و دچار زحمت نشوند، نوشته بود كه آن را قرائت نمود. فصيح و مسجع و خوب نوشته بود.»
حسام السلطنه كه همراه با محمل شام به حج رفته بود، از مكه نيز با كاروان شام به مدينه برگشت. او چنين نوشته است:
«رييس آلاي محمل شام در راه بر روي اسب خود، لحظهاي به خواب رفت و اسلحهاش آتش گرفت و گلوله به پاي اسبش اصابت كرد. براي مداواي او طبيب خود سيد مهدي كه تحصيل كردة دارالفنون بود را فرستادم. حال او در مدت كوتاهي بهبود يافت. بعدها اين رييس آلاي در طول مسير به ما توجه زيادي نشان داد.» [13]
صدراعظم مظفرالدين شاه قاجار، حاجي ميرزا عليخان امينالدوله [14] دراين مورد چنينمينويسد:
«منزل خالد بيگ، امين صرّه نزديك بود. پسرش پيش دويد و راهنمايي كرد، چون عيال خود را هم همراه دارد، دستگاه او مفصل و مكلف است. شربت و قليان و قهوه آوردند و با خيلي سليقه و نظافت بود. چون فرصتي در اين منزل بود، عبدالرحمان پاشا و امين صره آمدند و ساعتي نشسته، چاي و شربت خوردند و از هر مقوله گفتيم و رفتند.»
محمل
در منابعيكه از حج نوشته و قابل توجه ميباشند، اطلاعات خوبي در مورد محمل، كه حاوي هداياي كاروان حج بود، وجود دارد. به خصوص در منابع قبل و بعد از ايلخانيان ذكر شده است كه حجاج خراسان محمل و پردهاي براي كعبه به همراه خود ميبردند. همچنين از محمليكه از شيراز فرستاده ميشد، اطلاعاتي در دست است. ولي بعد از آن؛ چه در دوران صفوي و چه در دوران قاجار، غير ازكمك وهداياي شاهان قاجار به شرفاي مكه ومدينه و قاريان و امامان در بقيع، هيچگونه هديهاي ازجانب ايرانيان به سرزمين حرمين فرستاده نشد. علت آن ميتواند دوري سرزمين حرمين از ايران باشد و همچنين ايران هيچ حاكميت مستقيم يا غير مستقيمي در آن سرزمين نداشت. با اين همه، دربارة محمل عثمانيان در منابع دورة قاجار اشارات زيادي رفته است. امين الدوله [15]در اين مورد مينويسد:
«محمل مصري كه به اسم امّالمؤمنين عايشه هر سال به خرج حكومت مصر به مكة معظمه فرستاده ميشود، آنچه در متون تواريخ ملحوظ افتاد، مبتداي آن از زمان ايوبيين بودهاست. ملك? شجرهالدور، زن ملك صالح ايوبي عزم حج كرد. هودج زراندود براي سفر مكه آماده كردند و تجمل محمل شهرتي يافت. پس از اداي حج مقرر داشت كه هر سال اين هودج به جانب بيتالله حمل شود و خيرات و مبراتي در موسم حج و سكن? حرمين شرفين حامل باشد و والي زماننا هذا محمل مصري تالي محمل نبوي كه از شام ميفرستند به مكه و مدينه سير مي كند.»
رقابت تاريخي ميان محمل مصر و شام در اينكه پيش كاروان باشند، از چشم ايرانيانيكه همراه با همين محمل به مكه ميرسيدند، دور نميماند. نايبالصدر شيرازي در سفرنامة خود مطالبي در بارة اختلاف محل استقرار كاروانها در عرفات آورده و نيز احترام و تعظيم سربازهاي عثماني در طول مسير به محمل شريف را توضيح داده است. [16] همچنين«سه دور مرواريد بر گردن شتر محمل مصر» توجه و دقت نظر ملك الكلام مجدي را جلب كرده است. [17]
چيزي شبيه به محمل در ميان ايرانيان نيز وجود داشته كه اين مسأله در سفرنامة فراهاني توضيح داده شده است:
«دو محمل، يكي به نام حضرت پيغمبر و يكي به نام محمل عايشه به مسجد ميآوردند و تا روزي كه حجاج از آنجا بروند، منتظر مي گرديد. چنين چيزي در روز عاشورا بر روي كول سقاهاي ايراني كه در كوچهها آب را در ميان مردم پخش ميكردند، نيز ديده مي شد. در هر يك، قبّه از طلا يا نقره وجود داشت و هر دو نيز با پارچههاي رنگي مزيّن ميشد. در خروج و ورود محملها به عرفات، سربازان و خادمان حرم جشن با شكوهي براي استقبال ميگرفتند و به آن اهميت خاصي ميدادند.» [18]
محافظت و استقبال از كاروان
زمانيكه حاجيان ايراني به سرزمين عثماني و نيز مناطق مقدس وارد ميشدند، ميهمان دولت عثماني به حساب ميآمدند. بنابراين، محافظت از آنها در مقابل قبايل عرب و ممانعت از آزار مردم بومي، تا زماني كه به كاروان شام برسند، از وظايف واليان عثماني بوده است. [19]
در سفرنامههاي دورة قاجار به طور مكرّر به درخواست حجاج ايراني از دولت عثماني براي محافظت از آنان تا زمانيكه به شام برسند، برميخوريم. البته بررسي سفرنامهها نشان ميدهد كه مأموران عثماني در حد توان، اين درخواست را اجابت ميكردند. ميرزا محمّد حسين دركتاب خود [20] به سربازاني اشاره دارد كه حجاج را به سلامت از مناطق ياد شده عبور داده و با رساندن به پاسگاهي ديگر برگة سلامت دريافت ميكردند. [21] اين گزارش نشان ميدهد تا چه ميزان تأمين امنيت حجاج ايراني نزد دولت عثماني اهميت داشته است!
نه تنها حفاظت از كاروان، بلكه استقبال از آن، مورد توجه عثماني بود. مسألة استقبال از كاروان، به خصوص زماني كه افراد مهم و شاخص در آن حضور داشتند، اهميتي ويژه مييافت. در سال 1263ق. اشخاص مهمي از بستگان شاه در ميان حجاج ايراني بودهاند. مهد عليا، مادر ناصرالدين شاه كه همسر محمد شاه بود، بعد از وفات شوهرش براي زيارت عتبات و از آنجا براي اداي فريضة حج رفت. [22] كاروانيكه مهد عليا و بزرگان دولتي درآن بودند، با رسيدن به شام، از سوي والي شام و رجال عثماني به طور شايستهاي مورد استقبال قرار گرفت. اعتمادالسلطنه [23] كه در اين كاروان بود، ورود آنها به شام را به طرز دقيقي ترسيم ميكند:
«حضراتِ حاجّ عجم در سر عسكري نامق پاشا، شهر شوال سنة 1263 وارد شام شدند و به خانههاي شهر منزل گرفتند. والدة شاهنشاه با سركار آصف الدوله نور محمد خان سردار با متعلّقات خودشان ـ كنار شهر چمن است كه نهر آب جاري است ـ به زبان تركي اسم آن چمن را گوك ميدان ميگويند. چادر سراپرده زدند. سطر كبري مهد اوليا والدة شاهنشاه عالم پناه يك شب پاشاها را ميهماني كرد. بسيار سنگين و خوب بهطور ايراني پاشاي والي شام هم يك شب سركار آصف الدوله سردار نور محمد خان را ميهمان طلبيد. يك شب هم مشير پاشا بسيار احترام نمودند. پانزده روز همه حج در شام توقف نمودند. جميع تدارك سفر مكه خودشان را ديدند، قرار كرايه شان را دادند.» [24]
اعتمادالسلطنه چنين ادامه ميدهد:
«روز يازدهم شهر شوال مكرم حكم است كه بايد حج از شهر شام حركت نمايند؛ چرا كه قانون دارند، آن روز معين حركت ميشود از شام، كه اطراق و حركت منازل، در روز معين وارد مدينة طيّبه و مكة معظمه شده، تخلف نرساند. خود امير حج رومي و صرّة اميني و كيلار اميني روز پانزدهم شوال حتماً بايد از شام بيرون روند، هر گاه حضرات حج يك يا دو روز تخلف نمايد، بايد روز هفدهم شهر مزبور احدي از حج در شام محال است كه بتواند دقيقهاي توقف نمايد و والي شام او را به سختگيري و افتضاح بيرون خواهد نمود، مگر اشخاصي كه نوكر و يتيم و پرستار مال هستند خواهند ماند و كساني كه به حج بايد بروند، از روز مزبور تجاوز نميتواننند بكنند».
اين كاروان بعد از خروج از شام و رسيدن به مدينه در منزل هديه نيز مورد استقبال قرار گرفتند؛ هر چند كه اين استقبال مانند شام نبود، اما به قول سيف الدوله اين منزل نيز اهميت ويژهاي داشت:
«هنگام رسيدن حاجي شامي و جيلي به مكان، اهل مدينه با هدايا و تعارفات استقبال حجاج كنند و در مراجعت به همين قسم اهل شام و جيلي در اين محل از هم جدا شده، هر يك به راهي مي روند.»[25]
ساختار كاروان
امينالدوله از حجنامه نويساني است كه اطلاعاتي در مورد كاروان و جزئيات آن به دست ميدهد. او چنين اطلاعاتي ارائه ميكند: [26]
«چيزي كه چشم ما را خيلي مشغول كرده است، انواع كجاوهها و شگدفهاست و طرز پوشش و تزيينات بعضي از آنها و اشكال مختلفي كه پيدا كردهاند، به احوال پيادههاي مغربي و سودانيكه مرد و زن پياده و پابرهنه بنه و مايحتاج خود را برسر و دوش ميگيرند».
او در جايي ديگر دربارة تدارك حركت كاروان چنين اشاره ميكند:
«شترها را به زير بارها كشيدند و اينك معرك? حجاز را بايد ديد كه شتر به چه لحن و آهنگ مينالد و جمال به چه كراهت فرياد ميكند. در حركت محمل شليك توپ اجاز? حركت به كاروان داد. كجاوهها را به شترها بستند، تخت بنده هم آماده شد. يك ساعت به دسته مانده است كه به راه افتاديم و بايد به وادي ليمون برويم. حاجي شيخ مكرر از وادي ليمون و صفا و آباداني آنجا گفته است و من به حدس و تخمين آنجا را جنات عدن تصور ميكنم. راهي كه در پيش است، در ماهور و پست و بلند است و هم? اين تلال و وهاد از اشجار خاردار خالي نيست... عكّام و تختچي به عادت كالسكهچيان داء المسابقه دارند و به اصرار و زحمت تخت را ميرانند... جاريصلق ما در اردو محمد پاشا است و چندين زن با اوست. فرستاده بود كه بيايد و ملاقات كند. گفتم تشريف بيارند. آمد و ساعتي نشست. اين محمد شامل پاشا، مردي بلند قامت و قوي بنيه است. سن او از 60 متجاوز، صورتِ مطبوعي دارد. به سيماي تركستاني با موي سرخ رنگ و ريش تنگ و كوچك و دائماً با عينك است. تركي را خوب حرف ميزند. در بيان اشكال و تقيد دارد. پسر شيخ شامل داغستاني است. چند سال با روسها جهاد كرده است.»
امنيت راه شام و كاهش آن
ايرانيانيكه قصد حج داشتند، تا منتهاي توانشان از تأمين امنيت كاروان حج توسط عثمانيان؛ چه از طريق سفرنامههاي هموطنانشان و چه از مشاهدات آنها كه تجربة سفر حج با كاروان رسمي عثماني را داشتند، مطلع ميشدند. به همين دليل بيشترشان ترجيح ميدادند كه با كاروان عثمانيان به حج بروند. سيف الدوله دربارة امنيت كاروان حج عثماني مينويسد: [27]
«قشون نظام و سواره و توپخانة دولتي كه مأمور خدمت و محافظت حمل حجاجاند، از عسكر شام ميروند. بسيار با جلال و خوب حركت ميكنند. دو هزار نظامِ پياده همه ساله مأمور است. جميعاً كجاوه سوارها [با رو] پوش سفيد ميشوند و هركجا كجاوه يك بيدق كوچك دارد. عسكر همه پيش رو و پشت سرِ حاج، به نظام حركت مي كنند، مگر دو دسته سواره [كه] در دو سمت حاج ميروند. واقعاً خالي از تماشا نيست.»
به تأمين امنيت كاروان سنگين عثماني، كه طي ابتدا تا انتهاي آن يك ساعت و نيم طول ميكشيد، توجه بسيار زيادي ميشد و هر توپ كه در اثناي سفر انداخته ميشد، معناي خاصي داشت. حسامالسلطنه از كساني است كه اين نكته را به خوبي مورد توجه قرار داده است:
«محملي كه هر سال از ولايات شام به مكة معظمه ميآوردند، اسباب احترام آن را طوري از جانب دولت مهيا ميدارند كه گويا يك امير بزرگي به يكي از ولايات ميرود. از جمله دو عراده توپ همراه اين اردو است كه با اشتران حمل ميشود و دويست نفر عسكر با يازده نفر صاحب منصب همراه است كه همگي سوار اشتران راهوارند و يك نفر امين صره همراه اردو است كه تن خواه كلي براي مخارج اردو و وجه اخوه اعراب تحويل او كردهاند، به مصرف مي رساند و تمام اجزا تحت اختيار يك نفر رييس هستند كه مواظب نظم اردو است و چند سال است رييس اردو سعيد پاشا است كه مرد معقول و متيني است و رفتار و كردارش مطبوع و دلنشين صاحب مكنت و دولت است و مانند امرا و سرداران بسيار معتبر رفتار و حركت مي كند و تمام اعراب از او نهايت خوف و بيم را دارند و چنان مراقب اردو است كه به قدر سر مويي در اردوي شامي بينظمي واقع نميشود. وضع تشكيل اردو نيز بدين ميزان است كه خيمههاي حجاج را مرتباً به نحو تدبير برپا نموده جاي هر كس را معين مينمايد كه در هيچ نقشهاي تغيير نميكند و صبح دو توپ مياندازد؛ يكي براي اخبار تهيه حركت كه قاطبة حجاج بارهاي خود را بسته، آمادة حركت باشند و ديگر در وقت سواري كه حجاج حركت مينمايند؛ خواه نماز صبح باشد و خواه نماز ظهر، يك توپ مياندازند كه حجاج پياده شده، نماز بخوانند و وقت ظهر براي محترمين، خيمة مختصري در صحرا بر پا ميكنند كه از حرارت آفتاب محفوظ باشند و در ورود به منزل هم يك توپ مياندازند كه حجاج پياده شوند و در وقت نماز عشا نيز در اردو يك توپ مياندازند كه بعد از آن كسي از اردو خارج و داخل نشود. قراول هم در اطراف اردو ميگذارند كه تا صبح كشيك ميكشند... اردوي شامي از هر جهت نهايت نظم و آراستگي را دارد و شخص، با كمال امنيت و استراحت و احترام ميتواند با اين اردو حركت كند و شترهاي شامي راهوارتر از شترهاي اعراب است و زودتر به منزل ميرسند. هزار و چهارصد شتر در اين اردو بود و پانزده نفر سوار از جانب جناب سعيد پاشا همراه ما آمد و خودش در وقت سواري ميآمد كه ما را راه بيندازد.» [28]
تنها حسامالسلطنه نيست كه اذعان دارد اشخاص مهم در كاروان تحت حفاظت ويژه قرار ميگيرند، اين نكته از اظهارات امين الدوله نيز بر ميآيد. [29] ميرزا جلايركه در سال 1317 به حج رفته است نيز ضمن قطعه شعري، از چگونگي حفظ امنيت كاروان سخن ميراند: [30]
روان گشتند خوب و بد تمامي همه حجاج با حجاج شامي
ز بطحا سوي يثرب راند محمل به هر جاي مناسب كرد منزل
علي پاشا و ميرحاجي ز رومي عبور حاج از هر مرز و بومي
به همراهش بسي عسكر و توپي كشيكي داشت او با نظم خوبي
نمي دادند به حجاج دگر راه نظامي داشت بس مضبوط و دلخواه
به شب بسيار مشعلها بر افروخت بسي فانوس روشن شمع ميسوخت
قطار اشتر از فرسخ زياده مهار هر شتر دست پياده
به اين قانون به هر منزل رسيدي طناب خيمه بر گردن كشيدي
به اردو داشت بازاري امنان ز بقال و چه عطار از چه علاف
ميرزا جلاير در قالب شعر، اظهاراتش دربارة سفر حج سال 1262ق. را ادامه داده و اطلاعاتي جزئي و دقيق از كاروان شام به دست ميدهد: [31]
هر آن حاجي كه حمل از وي گرفتي به قانون وي آنجا راه رفتي
به هر محمل ز مكه تا گه شام شده پنجاه تومان رايجش نام
كرايه تخت شد هشتاد تومان قليلي گر تفاوت هست در آن
هر آنكس سرنشين بر يك شترش زده تا پانزده زر صره پرش
ز شامم تا به مكه اين چنين است بپرسيديم قانونش همين است
نه اخوگير باش نه خراجي سه تومان خيمه و سقاش باجي
ز هر چيزي بود فارغ در اين راه مگر خرجي كند بر حسب دلخواه
هر آن كس را بصيرت بود عقلي جز آن ره راه ديگر كرد نقلي
مثال بنده، نادانان بسيار كه از راه عرب ] جبل [ رفتي ديگر بار
در اين شعر به صراحت سخن از برتري و رجحان راه شام رفته است؛ از ديگر دلايل ترجيح و انتخاب كاروان شام اين بود كه در سفر كاروان جبل احتمال تأخير و عدم اداي فريضة نماز براي حجاج ايراني وجود داشت.
البته سفرنامههاي ايرانيانكه در سالهاي1338 ـ 1263ق. نگارش يافته، مقارن با افول قدرت عثماني در حرمين بوده است؛ آنگاهكه دولت عثماني همچون گذشته قادر به تأمين امنيت كاروانها نبود. از همين رو طبيعي است كه اين سفرنامهها اطلاعات زيادي دربارة دزدي، غارت و آزاركاروانهاي شام توسط بدويان و عدم امنيت كاروان به دست دهند.
بهطور نمونه، اعتمادالسلطنه، سيفالدولة فراهاني ونايبالصدر شيرازيكه در دوران اقتدار دولت عثماني به حج رفته بودند، در سفرنامههاي خود از امنيت كامل كاروان شام خبر ميدهند اما، اصفهاني كازروني و نويسندگان سفرنامههاي ديگر، به ويژه آنها كه بعد از امينالدوله نوشته شدهاند، از غارت كاروانهاي حجاج توسط بدويان اطلاعات بيشتري دادهاند؛ چرا كه اين افراد، در دوران افول قدرت عثماني در نجد حجّ خود را ادا كرده بودند.
گر چه دلايل غارت كاروانها توسط بدويان در آن زمان، خارج از موضوع بحث مقالة حاضر است اما دليل عمده اين بود كه به قول امين الدوله، شريف مكه و والي، مانندِ گذشته مطيع حكومت مركزي نبوده و از دستورات دولت عثماني سرپيچي ميكردند؛ بنابراين، شگفت نيست كه امنيت اين راه در مقايسه با گذشته كاهش يابد و رو به افول رود.
كاهش امنيت راه شام به حدي بود كه به گفتة مؤلف مجهول «سفرنامة عتبات عاليات و مكه»، امنيت كاروان شام حتي از امنيت كاروان جبل ـ كه از كوهها و معابر خطرناك عبور ميكرد ـ وضعيت بدتري پيدا كرد؛ كار به جايي رسيد، حتي اشخاصي كه از راه جبل ميآمدند، نسبت به آنان كه از راه شام ميآمدند، از امنيت بيشتري برخوردار بودند.
گزارش مؤلف ناشناخته، وضع ناگوار حاجيان كاروان شام را ـ كه نتيجة مستقيم ناامني راه بود ـ به خوبي به تصوير ميكشد:
«دراين زمان، شاميها بهقدري از وضع راه خودشان در اين ده منزل ـ كه از مكه به مدينه آمده بودند ـ آه وناله وشكايت كردند كه وضع حاجّ جبلي در مقام اينها به غايت نعمت و راحت بود كه قريب سي نفر پياده وعكام ومردم بي پا در اين راه از تشنگي هلاك شده وصد شتر مرده بودند. مردم بيچاره به زحمتهاي شديده دچار و نهب و غارت از حراميها و سارقين متصل در كار بوده. به هر جهت بي نهايت امسال [1317] بر حاج تلخ و ناگوار و به عسرت و محنت گذشته كه واقعاً مردمان كامل را ديدم از جان خود به ستوه آمدم، شكايتها و نالهها داشتند بهطوري كه اگر آقايان عظام، علماي اعلام از اين ترتيبات امساله اطلاع ميداشتند حكم به حرمت اين مسافرتها مي دادند. بالقطع مخارج و تضرّرات امساله اين صفحات از براي حاج بالمضاعف از قانئن و معمول سنواتي شده كه ابن السبيل گشتهاند.» [32]
به مشكلاتي كه منبع فوقالذكر بدان پرداخت، بايد هجوم اعراب بدوي به كاروان را نيز افزود؛ سفرنامة حج دختر فرهاد ميرزا از حمله اعراب به كاروان حج شام خبر ميدهد:
«در اين كاروان حسامالسلطنه نيز وجود داشته و نزديك بود در نزديكي منزل شيخ علي كشته شود. اين كاروان در مسير رفتن به مدينه دوباره مورد هجوم قرار گرفت.» [33]
همچنين عبدالله خان قراگوزلو ـ كه خود نيز سرهنگ همدان است ـ در سفرنامهاش از تلاش سربازان عثماني در دفاع از كاروان در مقابل شبيخون اعراب بدويِ راه مكه ـ جده، اطلاع ميدهد. مشكلات و گرفتاري حجاج بدينجا ختم نميشود. آنها غير از اين هجومها، از وبايي كه گاه و بيگاه گريبانگيرشان ميشد نيز در هراس بودند. قراگوزلو گزارش خود در خصوص مشكلات حجاج را اين چنين كامل ميكند: [34]
«ناخوشي وبا از مدينه تا مكه، در ميان حجاج بوده، يك ثلث از حاج تلف شدند... تمام اين ناخوشيها ازكثافت اين شهر است كه در دنيا كثيفتر از اين مكه، شهر نيست! سالي ده هزار الي پنجاه ـ شصت هزار نفوس در اين راه تلف ميشود و يك نفر نيست به حال علاج اين كار باشد يا حرفي بگويد يا خبري بنويسد. نميدانم اين ذلّت تا كي براي مسلمانهاي بيچاره خواهد بود!»[35]
قرا گوزلو دربارة وجود اين مشكل در مدينه براي زوار اين شهر نيز خبر ميدهد:
«براي شدت ناخوشي وبا در آراي مردم، براي زيارت مدينة منوره اختلاف و تزلزل حاصل شده.» [36]
ورود كاروان به مدينه
ورود كاروان به مدينه پس از تحمّل مصائب و مشكلات و خستگي ناشي از پيمودن راهي طولاني، با استقبالي شايسته همراه بود؛ بهطوريكه به ميمنت ورود آنها، مراسم وجشن استقبالي برپا ميگرديد. نايبالصدر شيرازي [37] دربارة روز ورود كاروان به مدينه چنين توضيح ميدهد:
«دو ساعت به روز مانده، شليك توپ از شهر و از بيرون[آن]، زياد است. گفتند: محمل شادي وارد ميشوند و سعيد پاشا از جانب دولت اين خدمت را مينمايد و امير حاج شامي است. درها را به توپ با صد سوار و دويست عسكر جهازه سوار به همراه محمل معروق مقررات.»
ورود كاروان به مدينه در سفرنامه ميرزا داوود به اين شكل توصيف شده است: [38]
«حمل شامي درحركت است، به قدر هر نفر سرباز ويك دسته با طبل وشيپور كه دوـ سه دقيقه ميزنند و به قدر دوـ سه دقيقه ساكت مي شوند و صاحب منصب ما مُحرم، ولي از روي قطيفة احرام شمشير بسته و سوار قاطر در وسط حركت مي كنند. سرباز هم غالباً مُحرم، پشت سر پنج شش هزار نفر به همين مقدار هم جمعيت از حمل مصري به همين ترتيب وآداب همراه و دو محمل مقابل هم در حركت، پشت سر محمل هم سواره بسياري از مصري شامي كه سرنا زن هم دارند و دهل و سرنا مي زنند رد مي شوند، چراغ حساب ندارد؛ مشاعل از دو طرف راه افروخته و در حركت است. پشت سرآن جمعيت، باز جمعيت.»
ميرزا داوود وزير وظايف [39] نيز چنين اشارهاي بدين موضوع دارد:
«ميان كوچهها ازدحام زياد بود. جلو محله پياده شده، رفتم. اسبابها را دو ساعت بعد آوردند.»
نواختن موسيقي [40] و شادي بي حدّ و حصر، در جشن استقبال از كاروان حجاج در مكه و مدينه، به خصوص در جشن عيد قربان موجبات نارضايتي ايرانيان را فراهم ميكرد. به اين دليل بعضي حجنامهنويسها اين عادت را نكوهش كردهاند؛ زيرا ممكن بود با روزهايي كه براي ايرانيان حرمت داشت، مصادف شود. به عنوان مثال، دختر فرهاد ميرزا مدتي طولاني براي بازگشت منتظر كشتي بود و احتمالاً به دليل اين انتظار طولاني حضور او با روز عاشورا تقارن يافته بود. او در سفرنامة خود چنين گزارشي دارد اين حساسيت در سفرنامة دختر فرهاد ميرزا بدين صورت انعكاس يافته است:
«در مسجد شجره نماز صبح را گزارده، سوار شديم. قدريكه راه رفتيم، مستقبلين آمده، اسبِ سواريآورده، عسكر همه صف نظام بسته، موزيكان ميزدند. عربها بهقول خودشان، هويسه ميكردند. كيل ميكشيدند. با وجودي كه امشب شب عاشورا است، هيچ شايستة اين ساز نبود. جاي آن داشت كه سركار نواب مستطاب اشرف والا حسام السلطنه ـ مدظله العاليـ بفرمايند كه اين حركات (را) كه شايسته اين شب نبود ترك كنند.» [41]
امين الدوله نيز به خاطر حرمت اين مناطق مقدس، پرتاپ توپ توسط سربازان عثماني جهت استقبال از او را قبول نكرده و به صورت مؤدبانه رد نمود. او بنا بر عادت ايرانيان، از خارج از مدينه تا بقعة پيامبر را بدون كفش طي كرد. [42]
بعد ازآنكه فرستادن صره با كشتي رايج شد، ديگر جشن استقبال در شهر جدّه صورت مييافت. ظهيرالملك [43] مينويسد:
«روز چهارشنبه 25 ذي الحجه محمل عايشه به جده رسيد آنرا از مصر با شمندفر(قطار) و از آنجا نيز به سوييس وبعد با كشتي بهجده آورده بودند. براي جشن استقبال، هم از راه دريا هم از راه ساحل جده همزمان توپ انداختند.»
كازروني نيز به اين نكته اشاره دارد كه اين جشن با نواختن موسيقي همراه بوده است.[44]
ورود كاروان به مكه
اطلاعات ورود كاروان به مكه و استقبال از آن و مراسم عيد قربان هم در نوشتههاي مأموران دولتي كه به حج رفته بودند و هم خاطرات بزرگان ايراني، به طور جزئي و دقيق بيان شده است. براي نمونه، اصفهاني مينويسد:
«از هنگام سواري، صداي شليك تفنگ وطپانچه وتوپ شروع شد، هيئت قوافل حجاج در آن اول شب با مشاعل و محامل شكوه عظيمي دارد.»
او چنين ادامه ميدهد:
«ادارة امور دستگاه شريف مكه هر چه مجلل از يك طرف هيأت حاملين محملين از عساكر و توپ و موزيكان و مجسمة محمل كه به انواع زر و جوهرات مزين و مكمل است يك طرف... في الحقيقه تماشاي آن فرق مختلفه و اشكال متفرقه و حركات عجيب انسان را مبهوت مي كند.» [45]
ظهيرالملك نيز مشاهدات خود را اين چنين بيان مي كند:[46]
«شب را حضرات مصري وشامي دوالي آتشبازي خوب كردند. در اين چهار پنج شب صداي توپ قطع نمي شود مگر گاهي همه قسم آتش بازي الوان مينمايد.»
امينالدوله نيز آمدن در اين خصوص، چنين توضيح مي دهد:[47]
«به طرف حرم رفتيم و نماز و دعا كرده، به منزل برمي گشتم. در راه كجاوهها و شگدفها ايستاده ومتحرك بودند وبه يك دسته عساكر سواره و يدكها تصادف كرديم و تخت روانهاي خيلي متكلف ومزين كه گويا حرم حضرت شريف بود به جانب منا ميرفتند به زحمت و تأخير خود را به چادرها رسانديم و نميدانستيم چادر ما را كجا زدند. شتر و بار و جنجال ساربانهاي عرب و شامي و پيوستگي چادرها مجال تفحص نميدهد نوكرها هريك به سمتي شدند. عساكر سواره كه با ما بودند براي تحقيق به چپ و راست رفتند. من ماندم و مجدالملك و درشكه و احمد و بهرام آقا سركرد? اين دسته مستحفظين ماست.»
هدايتي اطلاعات ارزشمندي همچون مسألة نيامدن محمل شام به مكه در 1338ق. را گزارش ميكند: [48]
« امروز صبح وظهر وغروب هردفعه چندين توپ خالي كردند، شريف حسين خود با جمعي ازعشيره ودرباريانش نيز.... نزول نمودند وموكب مركب از دسته اعراب تفنگچي و نيزهدار و موزيكچي همراه داشتند و محمل عايشه را هم در همين موكبه با تعجيل وتعظيم تمام وارد كردند. امسال محمل پيغامبر را نياوردند؛ زيرا كه معمولاً از شام حركت ميدادهاند و امسال چون فرانسويها شام را تصرف كردند ومليون و احرار با آنها در جنگاند، تمام حدود شامات منقلب است و ابداً حج شامي به مكه نيامده است تا چه رسد به آوردن محمل.»
جشن عيد قربان
در مورد ورود كاروان حج به منا و برگزاري جشن عيد قربان، بهترين و دقيقترين توضيحات را امين الدوله [49] ارائه مي كند:
«در اين امتداد، چراغ زياد افروخته، به تخصيص قهوهخانهها و دكههاي شربت فروشي را آراستهاند. هندوانه و خيار و ميوههاي موسومي هم از حد دكاكين اسياعات مصر است تا اين ساعت نديده بودم. گلدوزي مصر از كرباس مختلف الالوان است. نقش آن عربي و خوشايند با كتيبههاي خط رقاع كه اشعار مناسب و به طرز مناسب دوخته شده است. صندلي زيادي هم از سهر آورده تختهاي كوچك آهنين ما را هم گذاشتهاند كه با چند نفر عسكر كه از پس و پيش مرا حفظ مي كردند، باز صدمه خورده و مجال حركت نبود.»
فرهاد ميرزا [50] در اين خصوص چنين مينويسد:
«بعد از ظهر وقوف عرفات ـ كه از اركان است ـ به عمل آورده و عصر بالاي تپة عرفات رفتم. در طرف غربي خطيب بالاي شتر خطبه ميخواند وهر دو محمل را پهلوي هم آورده در پاي تپه نگاه داشته بود؛ يعني محمل شام و محمل مصري ازدحام مردم بود.»
اصفهاني در مورد مراسم عرفات مي نويسد: [51]
« بند چادر به چادر متصل است. قيامتي برپا است كه خدا روزي آرزومندان فرمايد! يك سمت آن بيابان وسيع را بساط محملين چيده و يك دامنه كوه را دستگاه بيرق گسترده و اطراف اعزه حجاج و ذوي الاحتشام از ممالك متفرقه خيمه زده يك طرف هم مذبح قرار دارد... از امشب بساط جشن وآتشبازي گسترده وبراي تهنيت عيد سعيد، ادارات رسمي از مركز شريف و والي و محملين تا جنرال قونسولگري دولت علي? ايران صداي شليك و توپ وغرش آتش بازيهاي هوايي و سرود موزيكان بلند است.»
اعتمادالسلطنه [52] نيز دربارة روز عيد قربان گزارش مفصل و در عين حال دقيقي دارد:
«باري طلوع آفتاب عيد اضحي، بايد از مشعر رو به منا رفت. يك ساعت ونيم راه است. منا درميان دو كوه واقع شده است وميدان وسيعي دارد. پيش از ورود چادر حج را در كمال نظم آنجا زدند. البته در اردو هيچ سلطان اين جمعيت و اين چادر نيست.... ولي آن دو شب در منا چراغان وآتشبازي هنگامة غريبي است، بهاين معنا كه شب يازدهم چراغان شيعه و شب دوازدهم چراغان سنيها است و رؤساي آتش بازي سه دسته است كه جدا جدا شليك مي كنند.»
امينالدوله در اين باره چنين مينويسد:
«دستة اميرحاج شاميكه يكسمت از دوطرف منارههاي مسجد خَيف ـ كه منا واقع وجناب رسول درآن نماز فرموده ـ بهتركيب خاصي مفتول بندي كردهبود، وبا چهارصد سوار همراهان خود متوالياند بهتفنگ وتپانچه و سه اراده توپ، شليك مينمودند. دستة شريف مكه با پاشاي جده متفقاست؛ دوهزار سرباز نظام، دوازده اراه توپ، 24پوندو، ده هزار تفنگچي عرب حربي شليك مينمودند. با اين قسمكه تفنگچيهاي عرب را دردامنة كوه منا دسته دسته جا داده بودند ونظام توپخانه در اردو ومفتول بنديها وآتش بازيها دور چادر خودشانبود... صداي توپ وتفنگ درميانآنكوه خيلي معركه ميكرد، خاصه شليك نظام كه امسال محض خودنمايي به ترتيب قلعه وجنگ روبهرو شليك ميشد درهيچ جنگ بزرگي اينقدر توپ وتفنگ خالي نشده.... ميگويند كه هرساله كه جام? كعبه را از طرف سلطان عثماني نو ميفرستند، متن آن، كه همين منسوج سياه است به كليد دار وبعضي رؤساي خدام واگذار ميشود وكتيب? دور كه ازآيات قرآني وبهخط رقاع زردوزي شده است با پردههاي زردوزي درب خان? مقام ابراهيم ـ عليهالسلام ـ سهم شريف است.» [53]
در طول تاريخ مسألة رويت هلال ماه براي تعيين روز عرفه و اعلام عيد قربان؛ چه از لحاظ مذهبي وچه سياسي، مشكلاتي ميان شيعيان و سنيان پديد آورده است. از نظر شيعيان براي رؤيت هلال ماه، چندين نفر لازم بود برخلاف سنيانكه يك يا دو نفر را براي رؤيت كافي ميدانستند.
پوشش كعبه
پوشش كعبه از مسائل مهمي بود كه حتي توجه دولتها را بر مي انگيخت؛ بهطوريكه سعي ميكردند با ارسال پوششي درخور، براي خود كسب افتخار كنند. پوشش كعبه در دورههاي مختلف تعويض شده و تغيير يافته است. پوشش مكه در زمان نگارش سفرنامة اعتمادالسلطنه، توسط او به اين صورت توصيف شده است: [54]
«از قديم الأيام عادتي است كه همه ساله در موسم حج، از جانب دولت يك پوش سياه از ابريشم، كه همة ديوارهاي خانه را احاطه ميكند، از مخمل كه مخصوص مصر است، امير حاج مصر ميآورد و امير حاج مصر هم از امير حاج شام كمتر نيست از دولت مأمور مي شود و يك اراده توپ، با چهارصد سوار مصري حج مصري را ميآورند، در نهايت جلال است و از جانب محمد علي پاشا مأمور مي شود. ميتوان گفت كه اكثر اسبانشان از امير حاج شامي منقح تر است. درمنزل رابغ ملحق به حج شامي مي شود؛ يعني يك روز زودتر وارد رابغ ميشود. سه ـ چهار ساعت بعد از ورود حج شامي كه عرب وعجم و ترك اسلامبوليباشد توپ مياندازند. سوار ميشوند همهجا وقت رفتن يك منزل عقب، وصل و فصلشان درمنزل رابغاست بالأخره پوشش سياه خانة مكهرا امير حاج مصري ميآورد. چهار پارچه است موافق ديوارهاي خانه، و ازخود ابريشم لفظ لااله الاّ الله، محمد رسولالله، بهقسم طاق ونيمطاق، وبا رفتن پوشش مدور، اين الفاظ مبارك را درآورده اند.» [55]
او چنين ادامه ميدهد:
«خلاصة مطلب، روز عيد اضحي امير حج مصر پوشش نو را با ساز و نقاره وارد مسجد حرم نموده، پوشش كهنه را خدام بيت الله كه 20 نفر خواجة سياه از دولت دائماً هستند، مثل مدينة منوره با جيره و مواجب و هنگام مراجعت خلعت موافق شان به منصب خودشان، صره اميني به آنها تسليم مي كنند همان خدام خاصه نردبانها گذارده و به بام خانة خدا مشرف ميشوند. همان پوش نو را مشرف مي گردانند و آن بيچاره پوشش كهنه را بينصيب از خدمت خانه مي كنند. محسوس است كه وقتي كه پوشش كهنه را پايين مي كنند، آه و ناله و فرياد او شنيده ميشود. پوشش نو را وقتي بلند مي كنند آشكار است كه اظهار شعف مي نمايد.» [56]
سيف الدوله [57] نيز پوشش داخل كعبه را به اين صورت توضيح مي دهد:
«پيراهن ابريشم سرخي كه اطرافش گلابتون دوخته است، به جهت داخل حرم، همه ساله از اسلامبول مي آيد و پيراهن سال پيش را به جهت شرافت به خزانه سلطان مي برند. كسي نمي تواند او را تصرف كرد.»
در اين مورد امين الدوله در سفرنامه خود چنين نوشته است:
«براي من تك? جام? كعبه فرستاده بودند و براي من بهترين يادگار ملاطفت ايشان است. چنان كه بايد كه عرض مسرت و انفعال كنيد، چون مسافرتم بي مقدمه و بي تهيه بود يك حلق? انگشتري فيروز? ممتاز دادم كه به اصطلاح جوهريان محل فيروزه و حد آب و رنگ اين جواهر ايراني است با يك فرد قاليچه كه نمايند? حسن صنعت مملكت ما و از ابريشم خالص است. به ضميم? چند قطعه گلدوزي گيلان به خدمت ايشان تقديم نماييد.»
امين الدوله ذكر مي كند كه در مراسم شامي كه به افتخار او ترتيب داده شده بود، يك قطعه از پارچه، از پوشش كعبه، توسط شريف مكه به او هديه داده شد. امين الدوله كه بدون آمادگي آمده بود، از شريف مكه عذرخواهي ميكند و يك انگشتر فيروزهاي و يك قالي ابريشمي و يك شال با تزيينات زيبا به او هديه داد.[58] كليددار كعبه نيز به او يك قطعه پردة كعبه كه بر روي يك پارچه سياه تزيين شده بود، به همراه يك بطري عطر گل فرستاد. امينالدوله بسيار خوشحال از اين هدايا از مكه ارمغان ديگري همراه خود به ايران نميبرد؛ چرا كه اين هداياي باارزش كه امينالدواله به تهران ميبرد براي او كفايت ميكرد. [59]
خدمات پادشاهان عثماني
ازنكات جالب توجه سفرنامههاي حجاج ايراني، اشارة آنها بهخدمات نيك وخيرخواهانة سلاطين عثمانياستكه درسرزمينهاي مقدس انجام ميشد. از روزيكه هارونالرشيد حاكميت و خدمتگزاري حرمين را به عهده گرفت، آنها خدمت به حرمين را به منزلة شرف وآبروي خود تلقي كردند. سلاطين عثماني نيز همين سياست را در پيش گرفته و همفكر و همگام با آنان به انجام خدماتي براي حرمين پرداختند. بنابراين، هم در حرمين و هم مسيرهاي منتهي به حرمين، آثار خيرية آنها به چشم ميخورد كه يادگار آنها در اين سرزمين است.
سيف الدوله به اين قلعهها توجه زيادي داشته و در سفرنامة خود اين موضوع را چنين مورد توجه قرار ميدهد:
«دو ساعت قبل از رسيدن به بئر عباس، آخر دره، قلعة كوچكي است كه توپخانه وعسكر دولت عثماني در آن ساكناند.» [60]
و نيز مي گويد قشله و توپخانه معتبري از دولت عثماني در خارج از شهر مدينه است كه قشون دولتي در آن به سر مي برند. [61] همچنين او در مورد قلعه و توپخانه و قراول خانة (قشلاق) سربازان عثماني در بدر و حنين اشاراتي داشته است.[62]
او غير از اين اطلاعات، معلوماتي درمورد بقعة مبارك حضرت پيغمبر و خدمات سلاطين عثماني ميدهد؛ اين نكتهاي است كه در بيشتر سفرنامهها ذكرش آمده است:
«بناي سابقش را سلطان مجيدخان برچيده و از نو مسجدي ساخته است. الحق كه بناي ملوكانهاي است.» [63]
از سنتهاي ايام حج نذر براي مكه و مدينه بوده كه گزارش آن در سفرنامة اعتمادالسلطنه [64] چنين آمده است:
«هشت عدد شمع كافوري كه وزن هر عدد پنجاه من تبريزي است، كه ميان جعبه مثل تابوت نعشاست، هر دو شمع بارِ يك نفر شتر پر قوت است، ازاسلامبول ميآورند. همراه امير حج، چهار عدد آن شمع، نذر مدينه منوره است و چهار عدد ديگر نذر مكة طيبه است. در خارج شهر شام مي گذارند و هشتصد من روغن زيتون است كه در شهر شام بايد عمل آورده و ميان شيشههايي گذارده و در صندوق شتري بسته، در جاي خارجي حاضر باشد كه روغن مزبور بالمناصفه، نذر روشنايي مكه و مدينه است كه هر دو نذر پادشاه روم است، مستمراً بايد همراه كاروان حج روانه گردد.»
از اقبال نايب الصدر شيرازي، سفرنامهنويس ايراني بود كه امكان يافت به همراه اغوات و رؤساي صوفيان در مسجد نبوي در مراسم شمع سوزي شركت كند. [65] مشاهدة اسامي امام حسن، امام حسين و حضرت علي در مسجد نبوي، شگفتي نايب الصدر را برانگيخت؛ چنانكه فراهاني نيز از مشاهدة اسامي دوازده امام در مساجد استانبول كه به خط سلوس نوشته شده بود، بسيارتعجب كرد! [66]
جز نايب الصدر، معتمدالدوله نيز به دعوت رسمي شيخ الحرم مسجد نبوي، در مراسم شمع سوزي شركت كرد؛ به طوريكه به خاطر خشنودي آغاوات از او اجازه مييابد با سنجاق شريف تا باب السلام برود.
نجم الملك نيز بازسازي محل تولد پيامبر توسط سلاطين عثماني را بيان مي كند و در مورد خادمان مخصوص آن توضيح مي دهد. [67]
امينالدوله [68] دربارة خدمات سلاطين عثماني چنين نوشته است:
«الحق مرحوم سلطان عبدالمجيدخان در تعميرات آخري، منتي بر مسلمين دارد و طوري عمارت شده است كه معبد و مطاق مسلمانان را معابد اقوام ديگر به ظاهر كمتر نميماند و تعظيم شعائر الله به واجبي رعايت شده است.»
نكتهاي كه در پايان بايد گفت اينكه با وجود خدمات قابل ستايش دولت عثماني در حرمين، در اثناي زيارت بقيع در مدينه حجاج ايراني از بيتوجهي مأموران و متوليان و رفتار بد آنها بسيار ناراضي بودند و شكايات زيادي به مأموران و حتي به سلاطين عثماني ابراز ميكردند. گاهي كساني كه از راه استانبول برميگشتند، اين مسأله را به اطلاع پادشاه عثماني ميرساندند؛ مثلاً حسام السلطنه اين مسأله را به پادشاه عثماني عرض كردند و درخواست انتخاب كاركنان بقيع از شيعة نخاوله كه مردم بومي مدينه بودند را نمود.[69]
منابع
ـ سفرنامه ميرزا رضا قلي نايب الاياله، ،نائب الاياله ،( تاريخ سفر او) 1250 به كوشش اصغر فرمانفرمايي، انتشارات اساطير، 1361
ـ سفرنامه حاج علي خان حاجب الدوله اعتماد السلطان، (تاريخ سفر او)1263 به كوشش سيد علي قاضي عسكر، انتشارات مشعر، 1379
ـ سفرنامة مكه، سيف الدوله سلطان محمد، ، نشر ني، به كوشش علي اكبر خداپرست، 1364
ـ سفرنامة فرهاد ميرزا معتمد الدوله هدايت السبيل و كفايت الدليل كه اسم ديگر او است. به كوشش اسماعيل نواب صفا. چاپخانه بهمن، 1366
ـ سفر نامه ميرزا عبد الغفار نجم الدوله سفرنامه شيرين و پرماجرا، ميرزا عبدالغفار نجم الملك منجم باشي، 1294، در كتاب «حديث قافله ها»، سيد علي قاضي عسكر، انتشارات مشعر، 1382
ـ سفرنامه حسام السلطنه ، سفرنامه مكه (نام ديگر آن دلايل الانعام في سبيل زياره بيت الله الحرام والقدس الشريف و المدينه السلام) حاجي سلطان مراد حسام السلطنه، 1297، انتشارات مشعر، به كوشش رسول جعفريان، 1374
ـ سفرنامه عتابات ومكه، دختر فرهاد ميرزا، اين سفرنامه در مجله ميقات، شماره 17 به كوشش رسول جعفريان، 1375، ص 157 ـ 141 به چاپ رسيده است.
ـ سفرنامه منظوم مكه مولف مجهول 1300 ه به كوشش رسول جعفريان مجله ميقات شماره 58 سال 1385 و در مقالات تاريخي دفتر 15 رسول جعفريان نشر دليل ما 1385
ـ سفرنامه ميرزا محمد حسن حسين فراهاني، به كوشش مسعود گلزاري، انتشارات فردوسي، 1363
ـ سفرنامه مكه، معصوم علي شاه نايب الصدر شيرازي، به كوشش هارون وهومن انتشارات پانيز، 1383
ـ سفرنامه مكه، محمد ميرزا ملقب به ظاهرالملك، 1306، اين كتاب در ميراث اسلامي دفتر پنج از كتابخانه آيت الله مرعشي، قم، به كوشش رسول جعفريان، 1376 چاپ شده است.
ـ سفر نامه مكه و عراق عبد المجيد فرزند ميرزا عبد الكريم سقزي اين سفرنامه در كتابخا نخ ملي شماره 5124 موجود است. و اين سفرنامه به نام سفرنامه ملك الكلام (مجدي)به كوشش م.طاهر سيد زاده هاشمي انتشارات توكلي 1382 چاپ شد
ـ سفرنامه مكه، عالم جليل حاج ملا ابراهيم كازروني، 1315 ميراث اسلامي ايران، دفتر 5، 1376
ـ سفر نامه امين الدوله ، سفرنامه امين الدوله، ميرزا علي خان امين الدوله صدراعظم، به كوشش دكتر علي اميني ، انتشارات طوس، 1376
ـ سفرنامه عتبات و مكه، مولف مجهول 1317، به كوشش رسول جعفريان ميراث اسلامي ايران، دفتر پنجم |1367
ـ مجموعه آثار قراگوزلو، سفر نامه مكه عبد الله خان قراقوزلو انتشارات ميراث مكتوب، به كوشش عنايت الله مجيدي، 1382
ـ سفرنامه مكه، مهدي قلي هدايت محب السلطنه، به كوشش دكتر سيد محمد دبير سياقي انتشارات تيراژه، 1368
ـ سفرنامه ميرزا داوود حسيني ، سفرنامه ميرزا داوود حسيني، 1322، نشرمشعر، 1379، به كوشش سيدعلي قاضي عسكر.
ـ سفرنامه مكه، ميرزا علي اصفهاني، 1331، به كوشش رسول جعفريان، در كتاب به سوي «ام القري» 1373
ـ سفرنامه مكه، شام، مصر و عراق، سيد فخرالدين جزايري، 1340، در كتاب مقالات تاريخي، دفتر دهم، رسول جعفريان، انتشارات دليل ما، 1378
[1] . پيش از تاريخ 1281 هـ . ق. و 1864م. بود كه صرة همايوني از طريق دريا فرستاده ميشد. تنها نويسندگان دو سفرنامه در دورة قاجار از سرزمين دولت عثماني عبور كردهاند: اعتمادالسلطنه كه در سال 1262ق. و امين الدوله كه در سال 1279ق. به حج رفتند. بعد از آن اوّلين سفرنامهاي كه در آن ذكر شده صرة همايون از طريق دريا فرستاده شد، سفرنامة فرهاد ميرزا معتمدالدوله بوده (مؤلف در 1292ق. از طريق استانبول به مكه رفت؛ بعد از فرهاد ميرزا، قرهگوزلو، ملك الكلام مجدي و فراهاني سفرنامههاي مفصلي نوشتند. بيشتر مؤلفاني كه از اين راه رفتهاند، زبان تركي ميدانستند و گفتگوها و روابط خود و حاكمان عثماني را در سفرنامههايشان ذكركردهاند. (حسامالسلطنه ص68، گفتگوي معتمدالدوله و پادشاه عثماني، سفرنامة معتمدالدوله، ص68، سفرنامه فرهاد ميرزا، ص212) متأسفانه ما سفرنامة ايراني كه همراه كاروان حج رسمي عثمانيكه از استانبول به شام رفته باشد، در اختيار نداريم؛ ولي يك سفرنامه به زبان تركي توسط نگارنده به دست آمده كه متعلق به دورة پهلوي و به شكل منظوم ميباشد. به جز آن سفرنامههاي ايراني زيادي داريم كه نشان ميدهد حجاج از راههاي شرقي آناتولي و راه خشكي كه به حلب ميرود به شام رفته و با قطار يا كاروان رسمي عثماني به مدينه ميرفتند. البته راه ديگر رفتن به شام در اين سفرنامهها رفتن از استانبول از طريق دريا به بيروت و سپس به شام ذكر شده است.
[2] . تعامل عثمانيان و شرفاي مكه با حجاج ايراني(اسرا دوغان ، پايان نامة فوق ليسانس، چاپ نشده)، ص17
[3] . اعتماد السلطنه، ص72 . او در سال 1263 به حج رفته بود.
[4] . BOA.HR.MKT.6-6012-N-1260
[5] . فراهاني، ص 168
[6] . فراهاني در سال 1302 ق. به حج رفته است.
[7] . فراهاني، ص180
[8] . فراهاني، ص170
[9] . فراهاني، ص171
[10] . surre Alaylari,Munir Atalar,Diyane yayinari , 123,Ankara,1998
[11] . او در سال 1272ق. به حج رفته است.
[12] . سيف الدوله، ص129
[13] . حسام السلطنه ، ص136
[14] . او در سال 1314 به حج رفته است.
[15] . امين الدوله، ص232
[16] . نايب الصدر شيرازي، ص221
[17] . ملك الكلام در سال 1305 به حج رفته است، سفرنامه ملك الكلام، ص123
[18] . فراهاني، ص 280
[19] . سفرنامه ميرزا رضا قلي نايب الاياله، ص 269
[20] . ميرزا محمد حسين در سال 1322 به حج رفته بود.
[21] . ميرزا داوود حسين، ص 179
[22] . به جز او از دختر فرهاد ميرزا، زني درباري در دورة صفويه و زن ديگري كه نامش مشخص نيست در دورة قاجار اطلاع داريم كه به حج رفته بودند.
[23] . اعتمادالسلطنه، ص 87
[24] . همان، ص 88
[25] . سيف الدوله ، ص147
[26] . امين الدوله، ص221
[27] . سيف الدوله، ص167. در سفرنامة فراهاني، بهكجاوهاي بيروپوش وكجاوهاي روپوشدار اشاره شده است. به نوشتة فراهاني اهلتسنن دركجاوههاي روپوشدار مينشينند، حالآنكه علماي تشيع استظلالرا جايز نمي دانند. (فراهاني، صص 189 و 180)
[28] . حسام السلطنه، صص7 ـ 136
[29] . امين الدوله، ص 224
[30] . ميرزا جلاير، ص 119
[31] . ميرزا جلاير، ص125
[32] . سفرنامه عتبات و مكه، صص179 و 180
[33] . دختر فرهاد ميرزا در سال 1297 به حج رفته، ص283
[34] . قراگوزلو، ص 214
[35] . قراگوزلو، ص316
[36] . قراگوزلو، ص327
[37] . او در سال 1305 به حج رفته است، سفرنامه نايبالصدر شيرازي، ص164
[38] . ميرزا داوود، صص110 ـ 109
[39] . ميرزا داوود، ص155
[40] . كازروني در سفرنامة مكهاش، ص366 مينويسد: «بعد از مغرب نيت بيشتر در منا كرديم چون دو شب بيتوته شريف مكه و شامي و مصري اسباب آتشبازي فراهم مي آوردند و مشغول عيش و سرور وآتش بازي و طبل و.... مي شدند، نگذاشتند كه به خواب برويم.»
[41] . سفرنامه دختر فرهادميرزا، ص286
[42] . امين الدوله، ص241
[43] . او در سال 1306 به حج رفته است.
[44] . سفرنامه كازروني، ص345
[45] . اصفهاني، ص216
[46] . سفرنامه ظهيرالملك، صص259 ـ 258
[47] . سفرنامه امين الدوله، ص 185
[48] . او در سال 1338 به حج رفته است.
[49] . امين الدوله، صص97 و 156
[50] . فرهاد ميرزا، ص 217
[51] . اصفهاني ، ص248
[52] . اعتمادالسلطنه، ص112
[53] . امين الدوله، ص193
[54] . اعتمادالسلطنه، ص96
[55] . اعتمادالسلطنه، ص109
[56] . اعتمادالسلطنه، ص109
[57] . سيف الدوله ، ص 132
[58] . امين الدوله ، ص207
[59] . امين الدوله ، ص201
[60] . سيف الدوله ، ص139
[61] . همچنين فراهاني در ص 218 سفرنامه خود اشاره ميكند: «در كنار قلعه خرابه است از سنگ آهك و سابقاً محل عسكر دولتي بوده است.»
[62] . سيف الدوله ، ص138
[63] . سيف الدوله ، ص 141
[64] . اعتماد السلطنه، ص 123
[65] . نائب الصدر شيرازي6 148
[66] . فراهاني، ص107 ؛ نايب الصدر، ص 21
[67] . او در سال 1296 به حج رفته است، ص105
[68] . امين الدوله، ص248
[69] . حسام السلطنه، ص 226