شهر قم مقدس

قم حرم اهلبیت شاید هر کس کلمه حرم را در مورد قم بشنود و یا در نوشته‎ای بنگرد، فوراً متوجه حرم مطهر و بقعة مبارکه فاطمیه؛ یعنی مقدار معینی از زمین که زیر قبة سامیه و گنبد مطهر قرار گرفته است، بیفتد و همانگونه که معمول و متعارف است، همان موضع مبارکی

قم حرم اهلبيت

شايد هر كس كلمه حرم را در مورد قم بشنود و يا در نوشته‎اي بنگرد، فوراً متوجه حرم مطهر و بقعة مباركه فاطميه؛ يعني مقدار معيني از زمين كه زير قبة ساميه و گنبد مطهر قرار گرفته است، بيفتد و همانگونه كه معمول و متعارف است، همان موضع مباركي كه محصور است و علاقمندان با احترام مخصوص وارد شده و در آن جا زيارت مي‎خوانند، به ذهن بيايد.

ولي مقصود ما از حرم در اين بحث، يك معناي وسيع ومفهوم گسترده‎تري است. و خلاصه منظور، سراسر شهر قم و كل اين سرزمين، مقدس و شريف است و اين بر اساس رواياتي است كه از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ وارد شده و بر اساس آن روايات امام معصوم، اين سرزمين را متعلق به خود و خاندان خود دانسته و حرم خويش خوانده‎اند و از اين رو قم، سراسر، حرم اهل بيت است.

حرم در لغت به معناي آن چيزي است كه انسان از آن حمايت و دفاع مي‎كند، چيزي كه حرمت شكني آن روا نيست.

با لحاظ اين معنا، مي‎توان حرم را در اينجا بيت و خانه، معنا كرد و گفت: قم، اين سرزمين مبارك، خانه اهل بيت و جايگاه آنان و مركز عنايت و مورد حمايت و دفاع آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. كه ما در اين جا به مزاياي محترمانه اين سرزمين پاك با توجه به روايات مي‎پردازيم.

قاضي نورالله شوشتري نقل مي‎كند كه: بلده قم، شهري عظيم و بلده‎اي كريم است و از جمله بلادي است كه هيمشه دار المؤمنين بوده و بسياري از اكابر و افاضل از آن جا برخاسته‎اند.[1]

1. قم از سوي خداوند متعال، حجّت بر بلاد ديگر، قرار داده شده است.

2. خداوند قم را در حال استضعاف و بيچارگي وانمي‎گذارد.[2]

3. ملائكه، بلا را از شهر قم، ‌دفع مي‎كنند.

4. علم در قم ظهور و بروز پيدا مي‎كند، قم معدن علم و فضل خواهد شد و به تمام نقاط عالم سرازير خواهد گرديد.[3]

5. قم،‌قطعه‎اي از بيت المقدس مي‎باشد و شهري مأمن است.[4]

6. قم آشيانه آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده و پناهگاه شيعيان و پيروان آن‎ها است.[5]

7. قم مأواي فاطميين؛ يعني اولاد و ذراري فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي‎باشد.[6]

8. قم حرم خاندان پيغمبر و منزل و بيت آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده، مركز و جايگاه و محل توجه خاص امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ خصوصاً از امام صادق ـ عليه السّلام ـ به بعد است.

9. قم بلد آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و شهر شيعيان علي و آل علي ـ عليه السّلام ـ بوده و مطهر و مقدس است.[7]

خلاصه، قم شهري عجيب و سرزميني شگفت‎انگيز است. كساني كه روي زمين آن راه مي‎روند، در سرزمين مقدس راه مي‎روند و آنان كه در اين شهر ساكن و مقيمند، در عش آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و در حرم اهل بيت پيغمبر ـ عليهم السّلام ـ مأوي گزيده‎اند.

مختار اصلاني


[1] . مجالس المؤمنين، قاضي نور الله شوشتري، ج1، ص 82.

 

[2] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 57، ص 212.

[3] . بحارالانوار، ج 57، ص 213.

[4] . همان.

[5] . همان، ص 214.

[6] . همان.

[7] . شيخ عباس قمي، سفينة‌البحار، ج 2، ص 447.


قم در گذر تاريخ

درباره قدمت قم و تاريخ بناي آن اختلاف نظر وجود دارد. برخي معتقدند كه اين شهر پيش از دورة اسلامي وجود داشته و بعضي هم مي‎گويند كه شهر قم بعد از اسلام بنا گرديده است.

نويسندگان بزرگ و قديمي اسلامي مانند «ابو دُلفِ خزرجي» از نويسندگان قرن چهارم هجري در سفرنامه خود گفته است: قم شهري است جديد و اسلامي كه اثري از ايرانيان در آن يافت نمي‎شود.[1] نويسنده ديگر «عبدالكريم سمعاني» از نويسندگان قرن ششم درباره قدمت قم مي‎گويد: قُم مدينةُ مستحدثةُ لا اثر بلأعاجم فيها.[2] قم شهري است جديد كه اثري از ايرانيان در آن نيست. ياقوت حمَوي[3] و ابوالفداء[4]، همين ادعا را تكرار كردند.

امّا در مقابل اين‎ها، نويسندگان ديگري قدمت تاريخي قم را ماقبل اسلام مي‎دانند و دلايلي هم در دست است كه ادعاي اين‎ها را ثابت مي‎كند كه به بعضي از آن‎ها اشاره مي‎شود.

1. بلاذري از نويسندگان معتبر اسلامي در قرن سوّم، مي‎نويسد: وَ اَضحُّ الاخبارِ اِنّ اَبا موسي فَتَحَ قُم و قاشان.[5] صحيح‎ترين خبرها اين است كه ابوموسي (اشعري) قم و كاشان را فتح كرد (سال 23 هجري) بنابراين شهر قمي وجود داشته كه ابوموسي آن را فتح كرده است.

2. يعقوبي از نويسندگان بزرگ قرن سوّم، قم را از جمله شهرهاي عصر ساساني نام برده است.[6]

3. خسرو پرويز از ريدك پرسيد مرا از بوي بهشت خبر ده، رَيدَك از چند چيز خوشبو نام برد از جمله، زعفران قم.[7]

4. دينوري مي‎گويد: انو شيروان، كشور را به چهار قسمت كرد و شهر قم، از جملة‌ شهرهاي قسمت دوّم بود.[8]

5. مي‎گويند وقتي كه اشعريان در اواخر قرن اوّل هجري به قم آمدند آتشكده قم را خراب كردند و به جاي آن مسجدي بنا كردند،‌پس قبل از اسلام در اين سرزمين كساني بودند كه به آتشكده مي‎رفتند.[9]

باستان شناساني مانند «گريشمن» كناره‎هاي غربي ايران (قم، كاشان، ساوه) را از نخستين و قديمي‎ترين مناطقي مي‎دانند كه جماعات اوليه انساني در آن استقرار يافته و تمدن‎هاي اوليه را پي‎ريزي كرده‎اند. در اين صورت قدمت قم و نواحي پيرامون آن به چند هزار سال پيش مي‎رسد.

علت نامگذاري قم

قديمي‎ترين موردي كه نام قم در آثار اسلامي ديده مي‎شود دو روايت از علي ـ عليه السّلام ـ مي‎باشد كه ابن فقيه[10] و عبدالجليل رازي قزويني[11] آن‎ها را نقل كرده‎اند. روايت اوّل: «اَسلَمُ المواضِعِ يومئذٍ قَصَبَةُ قُمِّ تِلكَ الّتي يخرج انصار خَير الناس...» سالم‎ترين مكان‎ها در آن روز شهر بزرگ قم است، آن شهري است كه ياران بهترين خلق خدا از آن بيرون مي‎آيند... . روايت دوّم: «سلام الله علي اَهل قم و رَحمَةُ الله و بركاتهُ علي اهل قُم يسقَي اللهُ بِلادَهُم الغيتث...» سلام خدا و رحمت و بركات او بر اهل قم، خداوند سرزمين‎ها و بلاد ايشان را از باران رحمت خود سيراب سازد.

از اين روايات دو مطلب عمده استفاده مي‎شود يكي اين كه پس از فتح قم (23 هـ) بسياري از مردم آن، دين مبين اسلام را پذيرفته و افتخار دوستي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را پيدا كرده بودند، ديگر اين كه نام قم، به همين صورت امروزي در كلام پيشوايان دين آمده است.

امّا براي علت نام‎گذاري قم وجوهي را ذكر كرده‎اند كه صحيح‎تر و منطقي‎تر آن اين است كه در ايام قديم سرزمين قم محلّ جمع شدن آب رود انار (همين رودخانه فعلي) بوده و آب از هيچ طرفي رهگذري نداشته است و در اطراف و جوانب آن به واسطه زيادي آب، علفزار و مرغزار فراوان بوده است كه چوپانان گرد به گرد آن زمين چادر زدند و خانه‎ها بنا كردند و آن خانه‎ها را كومه نام نهادند و بعد از آن اسم تخفيف پيدا كرد و كُمْ شد پس آن را به عربي برگرداندند و گفته شد قم...[12]

در سال 23 يا 24 هجري، ابوموسي اشعري بخشي از سپاه تحت فرماندهي خود را به سركردگي «احنف بن قيس» روانه منطقة قم نمود. و بدين ترتيب قم در زمان عهد خليفه دوّم به دست مسلمين افتاد و همزمان با اصفهان فتح شد.[13]

ورود اعراب اشعري به قم، مورد استقبال اهالي بومي زرتشتي آن واقع شد با آمدن افراد قبيلة اشعري از كوفه به قم و اسكان آن‎ها دراين منطقه، قم به تدريج، به شهر تبديل شد و اعراب اشعري به شهر قم تسلط يافتند.

پس از تسلط اشعري‎ها، قم پناهگاه نسبتاً امني براي طالبيان و علويان گرديد. استقرار اشعري‎ها به خاطر گرايشاتي كه داشتند از عوامل توجه و هجرت علويان به اين شهر گرديد.[14]

در قرون اوليه اسلام، علويان و شيعيان با بيرحمانه‎ترين وضع، تحت تعقيب و آزار حكام اموي و عباسي بودند. كه آن‎ها را مجبور مي‎ساخت به مناطق دور دست سرزمين‎هاي اسلامي آن روزگار هجرت كنند. ايران و شهر قم از مناطق مهمي بود كه علويان پيوسته به سوي آن هجرت مي‎كردند.

با حضور علويان در قم، اين شهر به يك كانون مخالف و قيام عليه بغداد تبديل شد. كه در يكي از اين قيام‎ها قم از اصفهان جدا شد. مردم قم بعد از شهادت امام رضا ـ عليه السّلام ـ برعليه مأمون هم دست به شورش زدند و حدود هفت سال از پرداخت خراج خودداري كردند. و دائماً با عوامل خليفه در قم درگير بودند و بارها عوامل او را از شهر خارج كردند.[15]

بعد از فوت مأمون، معتصم به خلافت رسيد و سپاهي به فرماندهي «وصفِ ترك» به سركوبي شورش قم فرستاد و اين سپاه شهر قم را پس از غارت به تلي از خاكستر تبديل كردند كه تا سال 254 هـ .ق قم در آرامش نسبي قرار داشت.

با روي كار آمدن متوكل عباسي كه از دشمنان سرسخت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و علويان بود به طوري كه سياست‎ ناسزاگويي به علي ـ عليه السّلام ـ را در پي گرفت و به بقاع متبرك در كربلا آب بست كه اين امر عكس العمل شديدي در ميان مردم قم ايجاد كرد كه دائما با دستگاه خلافت در جنگ و درگيري بودند. و دست به شورش مي‎زدند و هر بار سركوب مي‎شدند. اين شورش و سركوب مردم قم به طور مستمر تا زمان به قدرت رسيدن آل بويه ادامه يافت كه آل بويه توجه خاصي به قم داشتند و در توسعة آن مي‎كوشيدند. و در اين دوره اولين كتاب مستقل در تاريخ قم توسط «محمد قمي» نوشته شد.[16]

در زمان سلجوقيان قمي‎ها در صحنة سياسي بسيار فعال شدند و متصدي امور مهم دولتي شدند. با حمله سپاه مغول، قم به كلي منهدم شد و با اين حال برخي از حكام مسلمان شده مغول به قم توجهاتي داشتند. امّا بعداز حدود يك و نيم قرن از حمله سپاه مغول، اين شهر بار ديگر مورد تهاجم «تيمور گوركاني» قرار گرفت و مردم آن قتل عام شدند.

در سال 909 هـ .ق لشكر شاه اسماعيل صفوي قم را به تصرف در آورد. صفويان قم را مورد توجه خاص خود قرار دادند، به طوري كه اين شهر در جهات مختلف توسعه و پيشرفت كرد. و از مراكز مهم فرهنگي و فقهي شيعه گرديد و در آن عصر از نوعي شكوفايي و پويايي خاصي برخوردار بود.

هنگامي كه افغان‎ها به ايران حمله كردند و با تصرف اصفهان سلسله صفويه را ساقط نمودند، قم نيز دچار خسارات فراواني شد و اين شهر به صورت پادگان لشكريان افغان در آمده بود.

فتحعلي شاه بعد از سركوبي مخالفان به خاطر نذري كه براي عمراني بارگاه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ كرده بود، در زمينه عمران اين شهر، اقداماتي انجام داد. با اغماض از روش برخي از سلاطين قاجاري، شاهان اين سلسله توجه مناسبي به اين شهر و بارگاه حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ داشتند.

در جريان جنگ جهاني اوّل با نزديكي قشون روس به كرج جهت تصرف تهران سران برخي احزاب، تعداد زيادي از نمايندگان مجلس، رجال سياسي و مذهبي، و بسياري از طبقات مردم به قم مهاجرت كردند و با ايجاد «كميته دفاع ملي» اين شهر به يك مركز سياسي و نظامي عليه روس و انگليس تبديل شد. و در 14 دي ماه سال 1294 شمسي قم به اشغال نيروهاي روسي در آمد.

در دهه‎هاي بعدي نيز قم از جمله مناطقي بود كه مورد توجه ويژه مردم و درباريان قرار داشت. در حال حاضر هم، قم يكي از مراكز مهم تشيع در ايران و جهان است.

ن: 1326 م مختار اصلاني


[1] . ر.ك: تتمة الدهر، ثعالبي، چ دمشق، ج 3، ص 176.

 

[2] . سمعاني،‌عبدالكريم، الانساب، نسخة عكسي، ورق 461.

[3] . حموي، ياقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 175.

[4] . ابوالفداء، تقويم البلدان، پاريس، دار الطباعة السلطانيه، ص 409.

[5] . بلاذري، فتوح البلدان، مصر، دار المعارف، 1956.

[6] . احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، ج 1، ص 144.

[7] .ثعالبي، غرز ملوك الفرس، پاريس، ص 709.

[8] . دينوري، اخبار الطوال، قاهره، دار الثقافة و الارشاد القوي.

[9] . فقيهي، علي اصغر، تاريخ مذهبي قم، چ قم، ص 117.

[10] . مختصر البلدان، ص 264.

[11] . رازي، عبدالجليل، النقض، چ تهران، ص 166.

[12] . تاريخ قم، ص 12.

[13] . اعثم كوفي، الفتوح، مطبعه حسيني، ص 43 ـ 105.

[14] . خليفة‌بن الخياط، تاريخ، چ دمشق، ج 1، ص 372.

[15] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، چ منيريه، مصر، ج 5، ص 212.

[16] . قم نامه، مدرسي طباطبايي، انتشارات كتابخانه نجفي، ص 12.


جغرافياي شهر قم

استان قم با وسعتي معادل 14631 كيلومتر مربع در مركز كشور ايران واقع شده و مركز آن شهر قم است. استان قم از شمال به استان تهران و شهرهاي ورامين و ري و استان مركزي، از جنوب به شهرستان‎‎هاي محلات و دليجان از استان مركزي و شهر كاشان از استان اصفهان و از غرب و شرق به استان سمنان و شهرستان آشتيان و تفرش محدود است بر اساس آخرين تقسيمات كشوري در سال 1375، اين استان داراي يك شهرستان، 4 بخش، يك شهر،9 دهستان و 363 آبادي بوده است.

از نظر جغرافياي طبيعي، اين استان در قلمرو كوير مركزي ايران واقع شده است و از نظر آب و هوا، اقليم نيمه بياباني دارد.

موقعيت اجتماعي و فرهنگي

بر اساس سرشماري عمومي مركز آمار ايران در آبان ماه 1375، جمعيت استان قم در آبان برابر 853044 نفر بوده است كه از اين تعداد 16/91 درصد در نقاط شهري، 82/8 درصد درنقاط روستايي سكونت داشته و بقيه غير ساكن بوده‎اند. در همين سال از كل جمعيت استان 437190 نفر مرد و 415854 نفر زن بوده‎‎اند. از جمعيت اين استان 4/40 درصد در گروه سني كمتر از 15 ساله، 56/55 درصد در گروه سني 15 ـ 64 ساله و 92/3 درصد در گروه سني 65 ساله و بيش‎تر قرار داشته‎اند. از كل جمعيت استان 76/99 درصد را مسلمانان تشكيل مي‎دهند.

از نظر فرهنگي استان و شهر قم از شهرهاي مهم ديني و مذهبي و زياتگاهي ايران و شيعيان جهان است. جريان فرهنگي ديني و مذهبي، شهر قم را به يكي از بزرگ‎ترين مراكز آموزش علوم ديني و آئين‎هاي مذهبي تبديل كرده است. كه در دهه‎هاي اخير نقش بسيار ممتازي در فرآيند تحولات ديني، مذهبي، سياسي و اجتماعي ايران ايفا كرده است. تعليم و تربيت مروجين، عالمان و انديشمندان علوم ديني و به تبع آن تأثير فراوان بر نظام فرهنگي كشور از تأثيرات فرهنگي بسيار مهم اين شهر است. در اين شهر مراسم اعياد و سوگواري‎هاي ديني و مذهبي با شكوه فراواني برگزار مي‎شود. مراسم مربوط به رويدادهاي سياسي نيز جلوة ديگري از تظاهرات فرهنگي و مدني قم به حساب مي‎آيد. برگزاري مراسم مربوط به جشن‎ها و اعياد ملي و خصوصي نيز رنگ و بوي ملي و مذهبي دارد و از مزيت‎هاي نسبي و ويژگي‎هاي فرهنگي استان و شهر قم محسوب مي‎شود.

شهر قم نمونة‌ ممتازي از نظام ديني و مذهبي مردم شيعه ايران است و يكي از مراكز آموزش آن به شمار مي‎آيد. همچنين اين استان يكي از مراكز مهم آموزشي و پژوهشي حوزوي و دانشگاهي كشور محسوب مي‎شود و مدارس علمي و دانشكده‎هاي مختلف آن به كتابخانه‎هاي بزرگ و تخصصي به ويژه در حوزه ديني تجهيز شده‎اند. از جمله اين كتاب‎خانه‎ها مي‎توان به كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، كتابخانه آيت الله خامنه‎اي، و كتابخانه آيت الله گلپايگاني و كتابخانه‎هاي تخصصي ديگر اشاره نمود.

مختار اصلاني


تاريخ تشيع در قم

بطور قطع مى‏توان گفت: شهر قم، اولين مركز تشيع در ايران بوده است. زيرا سابقه تشيع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، باز مى‏گردد و تا آن موقع، ايران هنوز گرفتار كشمكش بين پذيرش اسلام و باقى ماندن بر دين آباء و اجدادى خود بود. اما قم، مشى مذهبى خود را برگزيده بود.

در مورد اينكه آيا قم يك شهر اسلامى است و يا اينكه قبل از اسلام نيز وجود داشته، سخنان زيادى گفته شده است.« حموى» آنرا يك شهر اسلامى مى‏داند (1) .

اما كسان ديگرى، آنرا شهرى «قديمى» دانسته و ادله‏اى نيز ارائه كرده‏اند. ادله‏اى كه ديگران به نقد و بررسى آنها نشسته‏اند (2) و اينجا جاى بحث از آنها نيست

از مجموع حوادث مربوط به نفوذ اعراب اشعرى در اين منطقه كه راوى اصلى آن« مؤلف تاريخ قم» است، چنين بر مى‏آيد كه گروههايى از عجمان در اين منطقه مى‏زيستند. اما اعراب، پس از مدتى آنها را از آن نقطه بيرون كرده و از بين برده‏اند (3) .

عربهايى كه به اين منطقه آمدند از«اشعرى‏ها»بودند كه اصل آنها از مناطق جنوب حجاز بود . و پس از آمدن «ابو موسى اشعرى»به مدينه، كسان ديگرى نيز از جنوب جزيرة به مدينه آمده و پس از نفوذ اسلام به عراق، در كوفه سكنى گزيدند.

بنا به گفته يعقوبى، اكثريت عربهايى كه ساكن قم شدند از قبيله «مذحج» و پس از آن، اشعرى‏ها بودند (4) .

در همين زمينه رواياتى نيز وجود دارد كه حاكى از وجود عربها حتى قبل از اشعرى‏ها در قم است. در روايتى آمده كه گروهى از موالى ابن عباس در نيمه اول قرن اول هجرى به قم آمدند و در آنجا ساكن شدند. همچنين گفته شده كه بعد از قيام مختار در سال 67 گروهى از بنى اسد به قم مهاجرت كردند. و در آنجا ساكن گرديدند. همينطور اشاره به آمدن بنى مذحج و قيس نيز قبل از اشعرى به اين منطقه شده است (5) .

يكى از اولين اجداد كسانى كه از اشعرى‏ها به قم آمدند (6) «سائب بن مالك اشعرى» بوده است. بنا به نقل «كلبى» او در كوفه، «شيخ شيعه» بوده است.

گرايش شيعى او در حد يك «تشيع اعتقادى» بوده و لذا از «عبد الله بن مطيع» والى «عبد الله بن زبير» مى‏خواهد تا «سيره على (ع)» را در بين آنها اجراء كند (7) ، او پس از خروج مختار كه به دفاع از خون حسين (ع)،قيام كرده بود به او مى‏پيوندند. و تا آخرين لحظات در كنار مختار، باقى مى‏ماند تا اينكه به شهادت مى‏رسد (8) .

با اين مقدمات، تشيع در خانواده آنها وجود داشته است. طبعا روحيه ضد «اموى» نيز در آنها بسيار شديد بوده. بعدها وقتى «عبد الرحمن بن اشعث» بر عليه حجاج شوريده (9) ، «احوص» پسر مالك بن سائب نيز در ميان آنها بود و دستگير شد.

اما بعدها، «عبد الله» برادر «احوص» وساطت كرده، او را آزاد ساخت.

از آنجا كه زمينه دستگيرى مجدد او و ديگر برادرش وجود داشت، آنها تصميم گرفتند تا خود را از «عراق» دور كنند. و به نقطه ديگرى كه دور از دسترس «حجاج»باشد بروند.

از اخبار تاريخى چنين بر مى‏آيد كه آنها به قصد «اصفهان»كه بدست «ابو موسى اشعرى» فتح شده بود، حركت كردند. اما در منطقه «قم» ساكن شدند. ابتدا با اهالى آن منطقه كنار آمده، اما پس از مدتى در يك درگيرى، بر آنان فائق شدند. بدين شكل، شهر قم با وجود يك سرى اعراب اشعرى كه گرايش شديد شيعى داشتند، پايه گذارى شد. در كنار آنها قطعا ايرانيانى نيز وجود داشته و يا بعدا آمده‏اند.

بطوريكه حتى بنا به نوشته «ابن حوقل» زبان آنها، پس از مدتى به فارسى تبديل شده است (10) .

«حموى» مى‏نويسد: اولين كسى كه از اعراب بدين شهر آمد، «عبد الله بن سعد» بود. او پسرى داشت كه در كوفه تربيت شده و از آنجا به قم منتقل شده بود. او بر مذهب «اماميه» بوده و كسى است كه تشيع را بدان نقطه آورده بطوريكه حتى يك سنى نيز در آنجا وجود نداشت (11) .

مؤلف تاريخ قم در اين باره مى‏نويسد: اينان اولين كسانى بودند كه تشيع را به صورت علنى اظهار كردند. در صورتيكه تا آن موقع، هنوز در منطقه‏اى ديگر، چنين اظهار علنى صورت نگرفته بوده است (12) . او در جاى ديگر مى‏نويسد:«..ديگر از مفاخر ايشان «اشعرى‏ها» آنكه: «موسى بن عبد الله سعد اشعرى» به قم ابتداء كرد به اظهار مذهب شيعه تا ديگران از اهل قم بدو اقتدا كرده و اظهار مذهب شيعه كردند» (13) بعد از او، تشيع در اين خاندان به صورت يك اصل مسلم، مطرح گرديد. تا آنجا كه بنا به گفته مامقانى: منسوبين به عبد الله، بسيار زياد بوده و اكثر آنها از صلحاء و مرتبط باائمه (ع)بوده‏اند (14) .

كشى نيز روايات متعددى از ملاقات عمران بن عبدالله بن سعد و نيز عيسى بن عبد الله را با امام صادق عليه السلام نقل كرده است (15) .

نوع تشيع قم

چنانچه از عبارات «حموى» بدست مى‏آيد اولين شيعه اين ديار، يك «شيعه امامى» بود. و اين اصطلاح، همان پذيرش تشيع«اثنى عشرى» است. آنها متابعت از ائمه طاهرين را پذيرفته و پس از شهادت هر امام، بگونه‏اى كه خود تحقيق كرده و علائم امام بعدى را شناسائى مى‏كردند، به امام جديد پيوند مى‏خوردند. و تا زمان اتمام غيبت صغرى به طور مرتب در ارتباط با نمايندگان حضرت صاحب الأمر (ع) بودند.

در نشان دادن اين نوع تشيع در قم، برسى دو قسمت مى‏تواند ما را يارى كند:

الف ـ ارتباط آنها با ائمه: در بيان ارتباط قمى‏ها (البته همان اشعرى‏ها بودند كه كم كم به قمى شهرت يافتند (16) همين بس كه تعداد كثيرى از آنها به عنوان صحابى ائمه در كتب رجالى شيعه، معرفى شده‏اند (17) . يكى از آنان «يونس بن عبد الرحمن» است كه «ابن شاذان » از «ابن المهتدى» نقل مى‏كند : او، بهترين فرد قمى است كه او ديده است. او، وكيل امام رضا عليه السلام بوده و هنگامى كه «ابن المهتدى» از امام مى‏خواهد كه اگر شما را نديديم از چه كسى مسائل را بپرسيم امام، يونس را معرفى مى‏كند (18) .

اضافه بر آن، روايات كثيرى در فضيلت قم و اهالى آن در كتب حديث، ذكر شده است. اين روايات، به اندازه‏اى است كه اگر بتوان تعدادى از آنها را منكر شد، هرگز نمى‏توان تمامى آنها را رد كرد. در رواياتى از قول امام صادق عليه السلام، قم به عنوان ملجأ و پناهگاه شيعيان، شمرده شده است (19) . اين مطلب، بسيار طبيعى به نظر مى‏رسد.

با توجه به دورى قم از مركز خلافت و نيز رواج تشيع در آن، براحتى مى‏توانسته، پناهگاهى براى ياران ائمه باشد. تأييد شيعيان قم از ناحيه امام صادق (ع)،تا حدود زيادى بمنزله تأييد «تفكر »آن ديار است.

در روايت ديگرى از امام صادق (ع)آمده: «قم بلدنا و بلد شيعتنا» (20) و در روايت ديگر آمده: «و ان لنا حرما و هو بلدة قم» (21) و باز آمده «اهل قم، انصارنا» (22) همچنين، از شيعيان خواسته شده كه در موقع شيوع فتنه‏هاى بنى عباس به كوفه و نيز به قم و حوالى آن بروند، زيرا: «فى قم شيعتنا و موالينا» (23) در روايت ديگرى قم به نام «كوفة صغيرة» (24) ناميده شده است. از روايات چندى نيز بدست مى‏آيد كه ارتباط آنها به مرور زمان با ائمه، گسترده‏تر مى‏شده است. از امام عسكرى (ع) نقل شده است كه براى آنها و مردم «آبه»، نامه نوشته و براى آنان آرزوى هدايت الهى كرده‏اند. (25) از امام جواد (ع) نيز در پاسخ نامه «على بن مهزيار»، نامه‏اى نقل شده كه آنحضرت از گرفتارى مردم قم، آگاه شده و دعا فرموده است: «خداوند، مردم قم را از اين گرفتارى آزاد گرداند» (26) .

همچنين نقل شده است كه: «حسين بن روح»، يكى از نواب (امام زمان (ع، به گروهى از فقهاى قم، نامه نوشته و در نامه مطالبى را عنوان نموده است. آنگاه از آنها خواسته است كه ببينند، چه مقدار با مطالب آن مخالفند. آنها پس از مطالعه، اظهار داشته‏اند كه تنها در يك مورد جزئى، نظر ديگرى داشته‏اند (27) . بدين شكل، هماهنگى آنها با ائمه، كاملا مشهود است. از روايات ديگرى، چنين بدست مى‏آيد كه آنها با حضرت رضا عليه السلام، رفت و آمد داشته‏اند (28) .همچنين آمده است كه آنها، اولين كسانى بوده‏اند كه براى ائمه (ع)، خمس فرستاده‏اند (29) . شيخ «قوام اسلامى» با توسل به روايات، 43 مورد فضيلت براى قم و اهالى آن، ذكر كرده است (30) . در يكى از مصادر اهل سنت نيز آمده است كه «ابو موسى اشعرى» از على (ع) در مورد بهترين مناطق در موقع فتنه پرسش كرد، امام (ع) در پاسخ، منطقه «جبل» را ذكر كرده و پس از آن، خراسان و در نهايت، منطقه قم را بهترين محل معرفى كرده است (31) . در روايت ديگرى نيز آمده است: «لو لا القميون لضاع الدين» (32) يعنى: اگر قمى‏ها نبودند، دين از بين مى‏رفت.

بالاخره كشى، رواياتى در باب آمدن عمران و عيسى، فرزندان عبدالله قمى، نزد امام صادق (ع) نقل كرده است (33) .

ب ـ گفته‏هاى مورخين و جغرافى دانان:

شاهد ديگرى كه مى‏تواند در مورد تشيع «اثنى عشرى»قمى‏ها مورد استقاده قرار گيرد، اظهارات جغرافى دانها در مورد عقائد مردم قم است. «قزوينى» در مورد عقيده مذهبى آنها مى‏نويسد : «اهلها شيعة غالية جدا» كه اين تعبير، براى تشيع اعتقادى به كار مى‏رود (34) . او داستانى را نقل مى‏كند كه نشان مى‏دهد، حتى يك سنى نيز در اين شهر وجود نداشته است .

گزارش مقدسى نيز حاكى از آن است كه مردم قمى، شيعه غالى هستند (35) .

«بلخى» نيز نوشته است كه اهل قم، همگى شيعه و غالب آنا «عرب» هستند (36) .

«ابن حوقل» نيز نوشته است كه مذهب غالب بر قم، تشيع است (37) و در عبارت ديگرى نوشته: «و جميع اهل قم شيعه هستند. آنها فريب كسى را نمى‏خورند.

زبان آنها نيز فارسى است» (38) .

«مستوفى» (720 ه.ق) نوشته است: «مردم آنجا، شيعه اثنى عشرى‏اند. و بغايت متعصب» (39) از روايت تاريخى ديگرى بدست مى‏آيد كه مذهب آنها «رفض» بوده كه همان تشيع امامى است (40) «ابو الفداء» نيز مى‏نويسد: قم را در سال 83 هجرى «عبد الله بن سعدان» و «احوص» و «اسحاق»و«نعيم» و... بنا كردند و «موسى» پسر «عبد الله بن سعدان» تشيع را در آن ديار، آشكار ساخت (41) . مؤلف «حدود العالم» نيز به تشيع آنها اشاره كرده است (42) .«قاضى نور الله» نيز نوشته است: بلده قم،شهرى عظيم و بلده‏اى كريم و از جمله بلادى است كه هميشه، دار المؤمنين بوده. بسيارى از اكابر و افاضل و مجتهدان شيعه اماميه از آنجا برخاسته‏اند (43) «آدم متز» نيز شهر قم را بعنوان يكى از شهرهاى مهم شيعى، ذكر كرده است (44) . در آثار ديگر متأخرين نيز اين مضمون وجود دارد. (45) عبارات فوق، نشان مى‏دهد كه مذهب اين شهر، تشيع و آنهم از نوع تشيع اثنى عشرى است. اين عبارات در عين حال، نشان مى‏دهد كه در قرون مختلف، مذهب اين شهر تغيير نكرده و اين نويسندگان در قرون متمادى، چنين گرايشى را تأييد كرده‏اند.

هر كس در هر كجا اسمى از قم مى‏شنيد، بدنبال آن شيعه در ذهنش تداعى مى‏شد. از آنجا كه اصفهان و قم دو نقطه مقابل يكديگر بودند، بين آنها درگيرى وجود داشت. اسم قم براى انها، دردناك بود. در حكايتى آمده كه مردى اصفهانى، يكى را پرسيد: از كدام شهرى؟ گفت: من از شهر دندان كنان!مرد فرومانده گفت: معنى، مفهوم نيست. مرد گفت: معنى آن است كه تا من گويم: از قم، گويى: آه!زيرا ذكر مذهب، بى فايده باشد. كه قمى الا شيعى نباشد. و الا رافضيش نخوانند! (46)

قم و خلفاء

از آنجا كه اين شهر، يكپارچه گرايش شيعى داشت. نمى‏توانست به حكومت خلفا تن دهد. اما بناچار، مى‏بايست چنين مى‏كرد. در عين حال، سعى داشت تا به هر شكلى،مقاومت خود را اشكار كند.

آنها در دادن «خراج»، كوتاهى مى‏كردند. و بارها، مورد آزار و اذيت قرار گرفتند. مؤلف «تاريخ قم» در اين مورد مى‏نويسد: «...اهل قم، دراويش حالند. و بوقت ادراك ارتفاع غلات، بر مى‏دارند. و از اداى خراج تقاعد مى‏نمايند و تكاسل و تهاون مى‏كنند» (47) .و در عبارت ديگرى آمده كه: «...همت قوم و غرض ايشان، پيوسته در كسر خراج بوده است. پس از اين جهت، بارها ايشان را به سبب خراج بلاد، هلاكت رسيد. اول آنك: نافرمانى كرند، و عاملان مأمون را فرمان نبردند. و عصيان كردند. تا اينكه مأمون، «على بن هشام» را با خيلى تمام، بديشان فرستاد تا ايشان را بكشت. و خراب كرد. و مالى بسيار جمع كرد (48) . ديگر در خلافت «معتصم»...تا معتصم على بن عيسى را با لشگرى چند، بر سر ايشان فرستاد تا ايشان را خراب گردانيد... پس همچنين در خلافت «مستعين» و واقع شدن فتنه ميان او و «معتز» امتناع كردند، از اداى خراج. و پس از آن، چند سال ديگر كه مستعين، مفلح تركى را بفرستاد تا كوشش كرد و مال بسيار جمع كرد. پس از آن در خلافت معتمد، مدت چند سال عصيان كردند.. سپس همچنين نافرمانى كردند در خلافت معتضد و عاملان او را غارت كردند» (49) . در مورد ديگرى نقل شده. ولاتى كه از طرف خلفا به قم مى‏آمدند، در داخل شهر، ساكن نمى‏شدند . اين مسئله، احتمالا بدليل ترس آنها از كشته شدن بوده است، گويا قبل از آن، نمونه‏هايى در اين رابطه وجود داشته است . (50) از قول يكى از حكام نقل شده ما، مدت چند سال بقم والى و عامل بوديم نظر ما بر هيچ زنى نيامد (51) .

در يك خبر تاريخى نيز آمده است كه در طول تغيير حاكميت «بنى اميه» به «بنى عباس» از آنجا كه امر مشتبه بوده، هنوز روشن نبود، چه كسانى بر سر كار خواهند آمد (علويين يا بنى عباس) قمى‏ها در مقابل يك «سپاه اموى»، مقاومت كردند. هر چند شكست خوردند (52)

از روايت ديگرى نيز چنين استفاده مى‏شود كه آنها در مورد «طاعة السلطان»، با ديگران تفاوت داشته و كوتاهى مى‏كردند! (53)

هنگامى نيز كه «ابو السرايا» به نام يكى از «علويين» (ابن طباطبا) قيام كرد و پس از رحلت «ابن طباطبا»با شخصى به نام محمد بن زيد بيعت كرد، «حسن بن سهل » وزير مأمون، «هرثمة بن اعين» را به سراغ او فرستاد. در جنگى كه بين آنها درگير شد، ابو السرايا» شكست خورد . در همين موقع گروهى از مردم قم به حمايت از«ابو السرايا» آمدند. بنا به گزارش بلاذرى»، ياران« هرثمه» با ديدن قمى‏ها، بر خود لرزيدند. و پس از آن، مدتها طول كشيد تا شورش فروكش كرده و «ابو السرايا» به جانب بصره رفت (54)

خلفا نيز به همين جهت و به خصوص بخاطر عناد با اهل سنت (ع)، سعى مى‏كردند تا افرادى را كه انحراف زيادى از اهل بيت (ع) دارند به عنوان اين شهر بگمارند. (55) آنها در مقابل واكنش نشان مى‏دادند. نقل شده :اهل قم در زمان بعضى از خلفاى عباسى از اطاعت حاكم امتناع نموده، هر كس را بحكومت ايشان فرستادند با او مقاتله و محاربه كردند ...آخر الأمر، امير ناصر الدولة بن حمدان را كه شيعى و امير الامراء خليفه بود، بر سر ايشان فرستادند. چون ناصر الدوله نزديك قم رسيد، اعيان آنجا با تحف و هدايا از وى استقبال كردند. و گفتند: ما به حكومت غير مذهب خود، راضى نبوديم. و الحال كه تو آمدى، بالطوع و الرغبة، امتثال حكم تو مى‏كنيم. (56) .

طالبى‏ها و قم

فشارى كه از ناحيه خلفاى اموى و بيشتر از آن، عباسى به طالبى‏ها وارد آمد، آنها را مجبور كرد تا به مشرق پناهنده شوند. شهرهاى مختلفى در ايران از شمال تا جنوب، مأواى آنها شده بود. در اين ميان، چند شهر به جهات خاصى، بيشترين تعداد را پذيرفته بود. شهر قم، يكى از اين شهرها است. طبعا چنين شهرى با اعتقادات شيعى، براحتى از اين افراد استقبال مى‏نمود . از خود امام صادق (ع) نيز نقل شده بود كه قم، ملجأ و پناهگاه شيعيان ماست (57) . به گفته «خوانسارى»، تنها دو شهر است كه بيشتر از همه جا، مدفن اولاد ائمه (ع) است : يكى،شهر رى و ديگرى، قم. هر چند در ساير بلاد نيز از جمله شيراز، اصفهان و كاشان، مقبره‏هائى به چشم مى‏خورد (58) . اهميت قم به اندازه‏اى بود كه وقتى «فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع)» از طريق مناطق مركزى ايران عازم خراسان بود، در ساوه مريض گشت پرسيد: «ميان من و شهر قم، چقدر مسافت است؟» گفتند: ده فرسخ است. خادم خود را فرمود كه او را بردارد و به قم ببرد، خادم، او را به قم آورد. و آن بانو، در سراى «موسى بن خزرج بن سعد اشعرى» فرود آمد (59) .

براى مردم اين شهر «شيعه مذهب»، بسيار جالب بود كه كسى از علويين در آن شهر قدم گذارد . آنان نه تنها نسبت به علويين، بلكه نسبت به متعلقات آنها، بسيار علاقمند بودند. يك بار وقتى«دعبل خزاعى» جبه‏اى از امام رضا (ع) به پاس اشعارش گرفته و بدين شهر آمد، آنها با اصرار جبه را از او گرفتند (60) .

تا سال 385 كه مؤلف تاريخ قم، كتاب خويش را تأليف كرده، تنها در كنار «مقبره فاطمه بنت موسى بن جعفر»، حدود 20 نفر از علويين، مدفون گرديده بودند.

صرفنظر از آن كه كسان ديگرى از آنها در جاى ديگر اين شهر، به خاك سپرده شده بودند. قبر حضرت فاطمه معصومه (ع)، بنا به اظهارات، رازى، مورد زيارت خاص و عام بوده است. «و اهل قم بزيارت فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) كه ملوك و امراء عالم حنيفى و شفعوى بزيارت آن تربت تقرب نمايند» (61) .

قم و عالمان شيعه

پيوند اين شهر با ائمه، باعث شد تا علوم اهل بيت (ع) در اين شهر، بسيار گسترده و زياد باشد تا جايى كه از جمله بزرگترين صحابى ائمه (ع) ، مثل «يونس بن عبد الرحمن» (62) و «زكريا بن آدم»، قمى بوده‏اند. پس از آنكه شهر كوفه به عنوان اولين مركز شيعى، نفوذ خود را بتدريج از دست داد، احاديث اهل بيت (ع) به قم انتقال يافت (63) . و اين شهر، محفل محدثين شيعه گرديد. لذاست كه «حسين بن سعيد اهوازى» و برادرش، ابتدا به اهواز و از آنجا به قم مى‏ايند (64) . نمونه‏هاى اين افراد، زياد هستند (65) .

مردم قم نيز كه نياز بدين علوم داشتند، خود در پى علماى شيعى رفته و از آنان مى‏خواستند تا بدين شهر بيايند. از جمله، آنها «ابو اسحق» مؤلف كتاب مشهور «الغارات» كه به اصفهان رفته بود، خواستند تا به قم بيايد (66) . اما او، بدليل آنكه اصفهان در «سنى گرى» بسيار شهرت داشت، مايل بود تا در آن شهر بماند و احاديث «اهل بيت (ع) »را ترويج كند.

بسيارى از علماى مشهور شيعه از اين شهر بوده و يا در آن، نشو و نماى علمى يافته‏اند . از جمله آنها «ابن بابويه قمى» است كه در اصطلاح نجاشى «شيخ القميين فى عصره و متقدمهم و فقيهم» مى‏باشد (67) . يعنى: بزرگ اهل قم در زمان خويش، پيشوا و فقيه ايشان.

«شيخ صدوق» نيز از جمله علماى معروف شيعه است كه از اين شهر است. يكى از نويسندگان، سعى كرده با تأويلاتى، مرحوم كلينى و شيخ طوسى (68) را نيز قمى معرفى كند. حتى با توسل به تعبيرى از ابن شهر آشوب، شيخ مفيد نيز «قمى»خوانده شده است (69) . ظاهرا گفته‏هاى او، نمى‏تواند چيزى را ثابت كند. جز آنكه: به تعبير خود مؤلف كه: «هر كس مايل است، آنان را به شهر خود نسبت دهد.

»، نگارنده هم از همين سنت تعبير كرده است . او، نمى‏خواسته، بحث خود را استدلالى ارائه نمايد.

در هر صورت، مسلم است كه اين شهر، محفلى براى محدثين شيعه بوده است. و ديگران از آن، انتظار داشته‏اند كه احاديث مربوط به اهل بيت (ع) را در آنجا بيابند. مأمون از «ريان بن صلت قمى» مى‏خواهد كه در مجلس عمومى، احاديثى را در فضل على(ع) نقل كند. او نيز عنوان مى‏كند. اما احاديثى مناسب‏تر از آنچه از خليفه در اين باره شنيده، ندارد! مأمون با تعجب از اين امر، مى‏گويد: «لقد هممت ان اجعل اهل قم شعارى و دثارى» (70) يعنى: سعى داشتم، اهل قم را گلوى خويش سازم!

از بعضى از روايات تاريخى بدست مى‏آيد كه علماى قم در مشى مذهبى خود، عقائد غلو آميز را رد مى‏كرده‏اند. آنها در اين مورد، آنقدر سخت گير بودند كه گاهى زياد از حد در اين باره، اصرار داشته‏اند. در سال 255 «احمد بن محمد بن عيسى»، يكى از محدثين معروف قم، تعدادى از روات را به جرم نقل روايات غلو آميز از قم تبعيد كرد (71) . البته بعدها عقيده «احمد بن محمد بن عيسى»، راجع به تعدادى از آنها تغيير نمود. افراد خارج شده، عبارت بودند از «عبد الرحمن بن حماد، ابو القاسم كوفى صيرفى» كه البته «احمد» از او، معذرت خواهى كرد. و در تشييع جنازه او نيز شركت جست (72) . «محمد بن اورمة ابو جعفر القمى» نيز متهم به غلو شد. (73) از جمله اين افراد «محمد بن موسى» است (74) . «احمد بن محمد بن خالد برقى»، يكى از محدثين مشهور شيعى از جمله اين افراد است كه بعدا به قم، بازگشت داده شد (75) . «محمد بن عيسى همدانى» نيز متهم به غلو شده و تضعيف گرديد (76) . «حسين بن عبد الله محرر» نيز از جمله اخراج شدگان بوده است (77) .همچنين، «سهل بن زياد» از قم اخراج شده و پس از آن به رى رفته است. (78) اين تضعيف‏ها چندان مورد توجه قرار نگرفته است، مگر در مورد افرادى كه از طرق ديگر نيز تضعيف شده‏اند. در يك مورد، «خوارزمى» با متهم كردن قمى‏ها به تشبيه (79) ، اينطور وانمود كرد كه آنها، بعضى از روايات تشبيه را ذكر مى‏كرده‏اند. چنانكه در مورد «كاشان» آمده است: «و الغالب عليه الحشو» (80) كه بيشتر اشاره به اتكاى آنها بر احاديث و ظواهر آن دارد. اين دو اتهام، بى شباهت به يكديگر نيستند. اما با توجه به مواردى كه در سخت گيرى قمى‏ها، نسبت به مسئله «غلات» داشتيم، اين يك دروغ است كه در قم، فرقه‏اى به نام «غرابية» وجود داشت و معتقد بوده‏اند كه ارث فقط به دختر مى‏رسد. گفته شده: وقتى يك قاضى، حكم كرد كه دختر نصف پسر ارث مى‏برد، او را تهديد به قتل كردند (81) .فقه شيعه كه اكثريت علماى آن از قم و يا در قم بوده‏اند، خلاف اين مطلب را گواهى مى‏دهد . و لذا اين گفته به هيچوجه، قابل قبول نيست.

تأثير تشيع قم بر ساير مناطق

با توجه به عقائد مذهبى ساير شهرهاى اطراف اين شهر، بخوبى مى‏توان حدس زد كه تشيع از اين ناحيه، بدان شهرها سرايت كرده است. و البته با توجه به قوت علماى اين شهر، اين مسئله براحتى قابل پذيرش است.

«آوه» يا «آبه» يكى از شهرهاست كه گرايش شيعى شديدى داشته و لذا با اهالى «ساوه» كه در «تسنن»، تعصب داشته‏اند، هميشه درگير بوده اس. حموى با اشاره به جنگ دائمى بين آنها از«ميمندى» شعرى نقل مى‏كند كه دلالت بر تشيع اهالى «آبه» دارد (82) . «قزوينى» نيز نوشته است كه «اهل آبة كلهم شيعية» (83) يعنى: مردم آبه، همگى شيعه‏اند.«مستوفى» نيز نوشته است كه اهالى خود ساوه، سنى مذهب‏اند . اما تمام دهات اطراف آن، شيعه اثنى عشرى مى‏باشند (84) .«شيخ طوسى» روايت كرده كه يك زن از اهالى «آبه»، خواست تا 300 دينار پول خود را با دست خود به ابو القاسم بن روح بدهد. و لذا نزد او آمد و پول را بدو داد (85) .امام عسگرى (ع) نيز آنها را مورد توجه قرار داده است (86) .يكى ديگر از اين شهرها، «كاشان» است. قزوينى در مورد ان مى‏نويسد: «اهلها شيعة امامية غالية جدا»اهالى آن، شيعه غالى امامى هستند. پس از آن، اشاره به سنت مرسوم در اين شهرها در مورد انتظار حضرت مهدى، عجل الله تعالى فرجه مى‏كند (87) .«حموى» نيز نوشته كه «اهلها كلهم شيعة اماميه» (88) .مستوفى نيز نوشته است: «مردم شيعه مذهب‏اند. و اكثرشان، حكيم وضع و لطيف طبع و در آنجا جهال و بطال، كمتر باشند.» (89) «ماهاباد»، يكى از قريه‏هاى بزرگ اطراف كاشان نيز شيعه امامى بوده‏است (90) .گفته شده: قبر ابو لؤلؤ، قاتل خليفه دوم در شهر كاشان است كه مقبره‏اى نيز به نام او در اين شهر، وجود دارد (91) .اما اين مطلب، به هيچ روى، صحت ندارد. زيرا به اجماع مورخين، او در همان مسجد، پس از زدن ضربت بر عمر، خودكشى كرد. صرفنظر از بعضى از دهات آن كه سنى بوده‏اند (9) ، بعضى از آنها نيز همانگونه كه گذشت همچون «ماهاباد»، شيعه اماميه بوده‏اند (93) .

اهالى «فراهان»، يكى ديگر از مناطق اطراف قم، شيعه اماميه بوده‏اند.

مستوفى درباره آنها نوشته: «... و مردم، آن، شيعه اثنى عشرى‏اند و بغايت متعصب» (94) .

«تفرش» كه گاهى «طبرس» نيز بر آن اطلاق شده، جزو همين مناطق شيعه نشين اطراف قم است. مستوفى در اين باره نوشته: «مردم آنجا، شيعه اثنى عشرى بوده و از قديم الايام، همين مذهب را داشته‏اند» (95) .همين مؤلف از «مرآت البلدان»، نقل كرده كه: «عمده سكنه تفرش، سادات حسينى‏اند.» گويند : اين سادات از حززن مكه هجرت و بدانجا آمده، سكنى گزيده‏اند. عمده تشيعى كه در مناطق جبل (96) بوده، احتمالا به جهت تأثير پذيرى از تشيع قم بوده است.

با توجه به اين نكته، روشن مى‏شود كه اصولا اين مناطق، محفلى براى «علويين» بوده و بواسطه وجود همين افراد (در عين تأثير پذيرى از قم)، تشيع در اين مناطق منتشر شده است.

پي نوشت ها:

1. حموى، معجم البلدان، ج 4 ص .397

2. مرحوم «رشيد ياسمى» در مقدمه راهنماى قم، ادله‏اى آورده‏اند كه مؤلف گنجينه آثار قم، آنها را نقد كرده است. گنجينه آثار قم، ج 1 ص 74 ـ .80 تاريخ قم از ناصر الشريعة، ص .6

3. ر. ك: تاريخ قم در اطراف شهر، عجمانى بوده‏اند كه عده‏اى از آنها تا مدتها پس از آن نيز زردتشتى باقى مانده‏اند.ر.ك: مقدسى، احسن التقاسيم، ص 414،.394 تاريخ قم ص .18 المسالك و الممالك ص .365 عبد الرفيع حقيقت، تاريخ نهضت‏هاى فكرى ايرانيان(از ظهور رودكى تا...)بخش اول، ص .224

4. يعقوبى، البلدان چاپ شده با اعلاق النفيسه، ص .374

5. ر ك : فقيهى، تاريخ مذهبى قم ص 48، مجلة الهادى، مقالة الاشعريون فى تاريخ قم، سال اول شماره 4 ص .64

6. تاريخ طبرى، ج 4 ص 490، حوادث سال .66 كامل ابن اثير، ج 4 ص .213

7. تاريخ قم، ص .285

8. همان مدرك، 289، .290

9. مؤلف تاريخ قم به اشتباه، او را همراه قيام زيد بن على دانسته و بعد عنوان كرده كه حجاج او را دستگير كرد. در حاليكه بين اين دو جريان، نزديك به چهل سال فاصله است. ر . ك: تاريخ قم، ص .249 نويسنده بى اطلاع ديگرى، با استفاده از همين اشتباه، جريان را به شكل بدترى ذكر كرده است ر. ك: تاريخ اجتماعى كاشان، ص .46

10. ابن حوقل، صورة الارض، ص .315

11. حموى، معجم البلدان، ج 4 ص 397، .398

12. تاريخ قم، ص .241

13. تاريخ قم، ص .217

14. رجال ما مقانى، ج 2 ص .184

15. رجال كشى ص 332 ـ 334 ـ 331 ط مشهد.

16. الخوانسارى، روضات الجنات، ج 2 ص .180

17. ر. ك: رجال النجاشى. حجة الاسلام شيخ قوام اسلامى، محدثين قم را يك جا، گرد آورى كرده كه در ضمن، صحابى بودن تعداد كثيرى از آنها، مشخص شده است ر. ك: قم و قميين تاريخ تأليف 1353 ه. ش. همچنين ناصر الشريعة در تلاشى مشابه آن اسامى محدثين را در «تاريخ قم» ذكر كرده و در صفحات 168، 169، 176، 182، 192، 194، 195، 199، 202 آن كتاب به اسامى قمى‏هائى كه صحابى ائمه(ع) بوده‏اند، اشاره شده است.

18. رجال النجاشى، ص 311، 312 ط داورى.

19. بحار الانوار، ج 60 ص 214، 215، .217 تاريخ قم، ص 99، به عنوان نمونه، جد «خالد البرقى» بدست «يوسف بن عمر»، كشته مى‏شود. و فرزندش عبد الرحمن بهمراهى «خالد برقى» به قم مى‏آيد. رجال بحر العلوم، ج 1 ص .331

20. القمى، سفينة البحار، ج 2 ص .447

21. همان مدرك، ص .446 رازى‏7 كتاب نقض، ص .196

22. المجلسى، بحار، ج 60 ص .214

23. سفينة البحار، ج 2 ص .466

24. شوشترى، مجالس المؤمنين، ص .83

25. القمى، الكنى و الالقاب، ج 3 ص .87 چنانكه در روايت ديگرى، براى آنها طلب مغفرت كرده‏اند. سفينة البحار، ج 1 ص .55

26. دوانى، مفاخر اسلام، ج 1 ص 110 از كشى. مجالس المؤمنين، ج 1 ص .422

27. الطوسى، الغيبة، 240، .227

28. القمى، سفينة البحار، ج 2 ص .447

29. اسلامى، قم و قميين، ص .38

30. همان مدرك، ص 38 الى .40

31. ابن الفقيه، مختصر البلدان، ص 263، .264

32. ناصر الشيعة، تاريخ قم، ص .52

33. رجال كشى، ص 332، .33

34. القزوينى، آثار البلاد و اخبار العباد، ص .442

35. المقدسى، احسن التقاسيم «ترجمه فارسى)، ج 2 ص .591

36. احمد بن سهل البخلى، المسالك و الممالك، ص .201

37. ابن حوقل، صورة الارض، ص .308

38. همان مدرك، ص .315

39. مستوفى، نزهة القلوب، ص 67 ط تهران دنياى كتاب.

40. التنوخى، نشوار المحاضرة، ج 8 ص .260

41. سيرى كوتاه در جغرافياى تاريخى تفرش و آشتيان، ص .28

42. مؤلف مجهول، حدود العالم ص .142 كتابخانه طهورى.

43. شوشترى، مجالس المؤمنين، ج 1 ص .82

44. آدم متز، تمدن اسلام در قرن چهارم، ج 1 ص .77

45. فقيهى، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 451، .452

46. رازى، نقض، ص .252 شوشترى، مجالس المؤمنين، ج 1 ص .85

47. تاريخ قم، ص .31

48. 48اذرى، فتوح البلدان، ص .311 النجوم الزاهرة، ج 2 ص .190

49. تاريخ قم، ص 163، .164 و ر. ك: گنجينه آثار قم، ج 1 ص 159، 160،.161 در مورد غارت شهر قم در سال 254 بدست «مفلح» عامل عباسيان، رجوع كنيد به كامل، ج 7 ص .189

50. ر. ك: تاريخ قم، ص 30، .31

51. ر. ك تاريخ قم، ص .40

52. اشپولر، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى، ص .72

53. التنوخى، نشوار المحاضرة، ج 8 ص .260

54. بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2 ص .267 تصحيح محمودى.

55. نمونه آن، «احمد بن عبيد الله بن الخاقان» ر. ك: كشف الغمة، ج 2 ص 407 ط تبريز.

56. شوشترى، مجالس المؤمنين، ج 1 ص 85 از كشف الغمة.

57. تاريخ قم، ص .209

58. الخوانسارى، روضات الجنات، ج 4 ص .212

59. تاريخ قم، ص .213 گنجينه آثار قم، ج 1 ص .382 در روايت ديگرى كه مؤلف تاريخ قم آورده، گويا موسى بن خزرج از حضرت دعوت نموده كه به قم بيايد.

60. غاية الاختصار، ص .70 الصدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1 ص .269 خوانسارى، روضات الجنات، ج 3 ص .311 گويا در مقابل، هزار دينار!! به او دادند. رجال النجاشى، ص .197 تاريخ قم، ص .279

61. نقض، ص .589

62. رجال كشى، ص .483

63. رجال النجاشى، ص 13 ط داورى. نويسنده‏اى نوشته است كه مركز نشر حديث اماميه در قرن سوم از كوفه به قم و خراسان، انتقال پيدا كرده است. انديشه‏هاى كلامى شيخ مفيد، ص .16

64. الطوسى، الفهرست، ص .58

65. ر. ك: مجالس المؤمنين، ج 1 ص 435، .439

66. خوانسارى، روضات الجنات، ج 1 ص .4

67. رجال النجاشى، ص .184 ط داورى.

68. فيض، گنجينه آثار قم ج 1 ص .265

69. همان ج 1 ص 225، .233

70. عيون اخبار الرضا (ع) ص 151، 154، بحار ج 49 ص .138

71. مفاخر اسلام ج 1 ص .400

72. رجال النجاشى، ص .166 روضات الجنات، ج 1 ص .44

73. همان مدرك، ص 231، .232

74. همان مدرك ص .234

75. مفاخر اسلام، ج 1 ص .400

76. رجال النجاشى، ص .329 البته نجاشى از همين شخص، كتابى به نام «الرد على الغلات» نقل مى‏كند.

77. رجال كشى، ص .432

78. رجال بحر العلوم، ج 3 ص .23

79. رسائل خوارزمى.

80. ابن حوقل، صورة الارض، ص .308

81. طبقات سبكى، ج 2 ص .194 به نقل از تاريخ تمدن اسلامى در قرن چهارم، ج 1 ص 77 و .78

82. حموى، معجم البلدان، ج 1 ص .51 و قائلة اتبغض اهل آبة*و هم اعلام نظم و الكتابة فقلت: اليك عنى ان مثلى*يعادى كل من عادى الصحابة ترجمه: كسى گفت: آيا در حاليكه اهالى آبه از بزرگان نظم و كتابت هستند تو نسبت به آنها خشمگينى؟ من گفتم: اين مطلب را از من بدان كه فردى چون من، با هر كس كه با صحابه دشمنى كند، دشمن است.

83. القزوينى، آثار البلاد، ص .284 .283 و شعر فوق را نيز نقل كرده‏است و.ر.ك: روضات الجنات، ج 6 ص 323 و ج 4 ص .116

84. مستوفى، نزهة القلوب، ص 62، .63

85. طوسى، الغيبة، ص .159

86. بحار الانوار، ج 50 ص .317

87. آثار البلاد، ص .432

88. معجم البلدان، ج 4 ص .296

89. نزهة القلوب، ص 67، .68

90. آثار البلاد، ص .432

91. تاريخ اجتماعى كاشان، ص 42، .44 اين مقبره به «بابا شجاع» معروف است. مؤلف كتاب، تشيع كاشان را قبل از آمدن اشعرى‏ها به قم مى‏داند. زيرا يكى از علماى شيعه(متوفى 220)از كاشان بوده است. همان مدرك، ص .47 اما اين مطلب، درست نيست. زرا اشعرى‏ها در سال 83 الى 93 به قم آمده‏اند. و اين عالم 130 سال بعد از آن، رحلت كرده است.

92. نزهة القلوب، ص .68

93. روضات الجنات، ج 1 ص .172 از تلخيص الآثار.

94. نزهة القلوب، ص .69

95. سيرى كوتاه در جغرافياى تاريخى تفرش، ص .29

96. بحار، ج 5 ص .272 جبل، همين مناطق قم و اطراف آن تا همدان است.

تاريخ تشيع در ايران ص 117

رسول جعفريان


قم در آينه روايات

در فضليت شهر قـم و اهل آن, روايات بـي شماري وجـود دارد. علامه بزرگوار شهيد قاضـي نـورالله شـوشتـري در ايـن زمينه مـي گـويـد:

«اخباري كه درفضليت قم و اهل قـم از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار (عليهم السلام) روايت شـده, فراوان است.»(1) از ايـن رو به ذكر گزيده اي از آنها مي پردازيم:

1ـ روي علي بـن محمد العسكري عن ابيه عن جده عن اميرالمـومنيـن (ع) قـال: قـال رسـول الله (ص): لمـا اسـري بـي الـي السمـاء الرابعه, نظرت الي قبه مـن لولولها اربعه اركان و اربعه ابـواب كاءنها مـن استبرق اءخضر. قلت: يا جبـرئيل, ما هذه القبه التـي لـم ارفي السماء الرابعه احسـن منها؟ فقال: يا حبيبي محمد, هذه صـوره مـدينه يقـال لها قـم, يجتمع فيها عبـادالله المـومنـون.

ينتظرون محمـدا و شفاعته للقيامه و الحساب. يجـري عليهم الغم و الهم و الاحزان و المكاره...

لمـا اسـري بـي الـي السمـاء الرابعه, نظرت الي قبه مـن لولولها اربعه اركان و اربعه ابـواب كاءنها مـن استبرق اءخضر. قلت: يا جبـرئيل, ما هذه القبه التـي لـم ارفي السماء الرابعه احسـن منها؟ فقال: يا حبيبي محمد, هذه صـوره مـدينه يقـال لها قـم, يجتمع فيها عبـادالله المـومنـون.
ينتظرون محمـدا و شفاعته للقيامه و الحساب. يجـري عليهم الغم و الهم و الاحزان و المكاره...
(2) پيامبر(ص) فرمـود: هنگامـي كه به آسمان چهارم(3) برده شدم, به گنبدي از لولـو كه چهار ركـن و چهار در داشت و گويا از حرير سبز بود, نگريستم. گفتـم: جبرئيل, ايـن گنبـدي كه بهتر از آن را در آسمان چهارم نـديـده ام, چيست؟ جبرئيل گفت: محبـوبـم محمـد, ايـن صـورت شهري است كه بـدان قـم گـويند.در آن بندگان مـومـن خـدا جمع مـي شـوند و منتظر محمـد و شفاعتـش در روز قيامت و حسابرسـي هستند. بر آنان غم و انـدوه و نـاراحتيها و نـاخشنـوديها وارد نمـي شـود...

سرزمين نجيبان

2ـ عن حماد الناب قال: كنا عند ابـي عبـدالله (ع) و نحـن جماعه اذ دخل عليه عمران بـن عبدالله القمـي فساءله و بره و بشه فلما اءن قام, قلت لابـي عبـدالله (ع) مـن هذاالذي بررت به هذا البر؟ فقال: مـن اهل البيت النجباء ـ يعني اهل قم ـ ما ارادهم جبار مـن الجبابره الا قصمه الله

مـن اهل البيت النجباء ـ يعني اهل قم ـ ما ارادهم جبار مـن الجبابره الا قصمه الله
(6).

شخصي به نام حماد ناب گفت: به همـراه جماعتـي در حضـور امام صـادق (ع) بـوديـم كه عمـران بـن عبدالله قمـي وارد شد. امام از او احـوالپرسـي كرد و خـوشحالـش نمـود. وقتي او برخاست و رفت به ابي عبدالله (ع) (7) عرض كردم:اين چه كسـي بـود كه با او ايـن گـونه خـوشرفتاري كرديـد؟ امام فرمود: او از جمله خاندان نجيبان ـ يعني اهل قـم ـ است. هيچگاه هيچ گردنكشي از طاغيان نسبت به آنان سـوء قصد نمي كند مگر اينكه خداوند او را در هم مي شكند.

به فرض آنكه روايت فـوق از امام صادق(ع) صادر شده باشـد, مسلما منظور ايشان ايـن نبـوده كه هيچ حاكـم و ظالـم و گردنكشـي گرچه براي مدتـي كـوتاه بر قـم مسلط نشـده و حكمرانـي نكرده است.(8)

شايـد مقصـود امام ايـن بوده كه به اصطلاح مقتضـي بـراي نابـودي جباراني كه نسبت به قـم سوء قصد داشته ولي موانعي چـون گناه كه از سوي عده اي از اهالي قـم صادر شده, باعث گرديده كه حكام ظالم بـر آنجا تسلط پيـدا كننـد. و اصـولا با تـوجه به آنكه خـداونـد سـرنـوشت هيچ ملتـي را تغييـر نمـي دهـد مگـر اينكه خـود آنــان بخـواهند.(9) مي تـوان استنباط كرد كه علت اصلي سلطه بيگانگان و ستمگران بر مردم قـم و نيز بـر ايران و ديگـر كشـورهاي اسلامـي, چيزي جز كردار ناشايست آن ياجمعي از آنان و به فرامـوشـي سپردن دستـورات الهي نبـوده است. خـداونـد در ايـن باره فرمـوده است:

«... ان الله لا يغير ما بقـوم حتي يغيروا ما بانفسهم...(10) يعني خداوند سرنوشت هيچ ملتي را دگرگـون نمي كند مگر اينكه آنان آنچه را كه در خـودشـان هست, تغييـر دهنـد.

ـ حجت بلاد

3ـ عن ابـي عبدالله (ع) قال: ان الله احتج بالكـوفه علي سائر البلاد و بالمـومنيـن من اهلها علي غيرهـم مـن اهل البلاد و احتج ببلـده قـم علـي سائر البلاد و باءهلها علـي جميع اهل المشـرق و المغرب مـن الجـن و الانس و لـم يدع الله قـم و اهله مستضعفا بل وفقهم و ايدهـم... و سياءتـي زمان تكـون بلده قـم واهلها و حجه علي الخلائق و ذلك في زمان غيبه قائمنا(ع) الي ظهوره و لـولا ذلك لساخت الارض باهلها. و ان الملائكه لتـدفع البلايا عن قـم و اهله, و ما قصده جبار بسـوء الا قصمه قاصـم الجباريـن عنهم بـداهيه او مصيبه او عدو. و ينسي الله الجباريـن في دولتهم ذكر قـم و اهله كما نسـوا ذكرالله.

ان الله احتج بالكـوفه علي سائر البلاد و بالمـومنيـن من اهلها علي غيرهـم مـن اهل البلاد و احتج ببلـده قـم علـي سائر البلاد و باءهلها علـي جميع اهل المشـرق و المغرب مـن الجـن و الانس و لـم يدع الله قـم و اهله مستضعفا بل وفقهم و ايدهـم... و سياءتـي زمان تكـون بلده قـم واهلها و حجه علي الخلائق و ذلك في زمان غيبه قائمنا(ع) الي ظهوره و لـولا ذلك لساخت الارض باهلها. و ان الملائكه لتـدفع البلايا عن قـم و اهله, و ما قصده جبار بسـوء الا قصمه قاصـم الجباريـن عنهم بـداهيه او مصيبه او عدو. و ينسي الله الجباريـن في دولتهم ذكر قـم و اهله كما نسـوا ذكرالله.
(11)

امام صادق (ع) فرمـود: خداوند به شهر كـوفه بر ديگر شهرها احتجاج كرده و به مـومنان آن منطقه بـرغير آنان از ساكنان شهرها.

و خداوند به شهر قـم بر ساير شهرها به واسطه اهالي آن بر تمامي سـاكنـان مشـرق و مغرب از جـن و انـس احتجـاج كرده است.

خـداونـد اهل آن را مستضعف (در ديـن) نمـي گذارد بلكه تـوفيقشان مي دهد و تاءييدشان مي كند... زمانـي مـيآيد كه شهر و اهل قـم بر ديگـر مـردم حجت انـد و آن در زمان غيبت قائم ماست تـا ظهور او. اگر چنين نباشد, زميـن ساكنان خـود را فرو مـي برد. مسلما ملائكه دشواريها را از قـم و ساكنانش دفع مي كنند. هيچگاه گردنكشي نسبت به قميان سـوء قصد نمـي كند مگر آنكه درهـم شكننده جباران او را نابـود و به مصيبت يا درد سر يا دشمني مشغولـش مي نمايد. خداوند قـم را از ياد سركشان در زمان حكومتشان مي برد همانگونه كه آنان ياد خدا را به فراموشي سپردند.

ـ معدن علم و فضل, قائم مقام حجت

4ـ عن الصـادق (ع) انه ذكـركـوفه و قـال:

«ستخلو كوفه مـن المومنين و ياءزر عنها العلم كما تاءزر الحيه فـي حجـرها, ثـم يظهر العلـم ببلـده يقال لها قـم و يصير معدنا للعلـم و الفضل حتـي لا يبقـي فـي الارض مستضعف فـي الـديـن حتـي المخـدرات فـي الحجال, و ذلك عنـد قرب ظهور قائمنا, فيجعل الله قـم و اهله قائميـن مقام الحجه و لولا ذلك لساخت الارض باءهلها و لم يبق في الارض حجه فيقيض العلـم منه الي سائر البلاد في المشرق و المغرب, فيتـم حجه الله علي الخلق حتـي لا يبقـي احد علي الارض لم يبلغ اليه الديـن و العلم, ثـم يظهر القائم (ع) و يسير سببا لنقمه الله و سخطه علي العباد; لان الله لا ينتقـم مـن العباد الا بعد انكار هـم حجه.» (12)

زماني امام صادق(ع) شهر كـوفه را ياد كرد و فرمود: در آينده كـوفه از مـومنان خالـي مي شـود و علـم و دانـش بـدان پشت مي كند همچنانكه مار در لانه خـويـش پشت مـي كند.

آنگاه علـم در شهري به نام قـم ظاهـر وآنجـا معدن علـم و فضليت مي شـود به طوري كه ديگر به روي زميـن كسي كه به امور ديني آگاه نباشد, پيدا نمـي شـود. در آن زمان حتـي زنان پرده نشيـن هـم از مسايل دينـي آگاهـي دارنـد. و ايـن هنگام نزديك شـدن ظهور قائم ماست. در آن هنگام خداوند قـم و ساكنانش را قائم مقام حجت قرار مي دهد. واگر چنين نباشد, زميـن ساكنان خود را فرو مي برد و ديگر بر روي آن حجتـي باقـي نخـواهد ماند. در آن عصر علـم از قـم به ديگر نقاط جهان در شرق و غرب جاري مـي شـود.(13) لذا حجت خدا بر مـردم تمام مـي گردد به گـونه اي كه ديگـر كسـي يافت نمـي شـود كه دستـورهاي دينـي و علـم الهي بـدو نرسيده باشد. آنگاه قائم (ع) ظهور مي كند و وسيله انتقام و خشـم خـداوند بر بنـدگان مـي گردد; چـون خـداونـد از مردم انتقام نمـي گيرد مگر بعد از آنكه حجت را انكـار كننـد.

ـ استـراحتگـاه مـومنـان, مـاواي فـاطميـان

5ـ عن محمـد بـن جعفـر عن ابيه الصـادق(ع) قـال:

«اذا اصابتكم بليه و عناء فعليكم بقم, فانه ماءواي الفاطمييـن و مستراح المومنيـن. و سياءتي زمان ينفر اولياءنا و محبونا عنا و يبعدون عنا و ذلك مصلحه و لهم ليكلا يعرفوا بـولايتنا و يحقنوا بذلك دماوهم و اموالهم و ما اراد احد بقـم و اهله سوءا الا اذله الله و ابعده مـن رحمته.»(14)

امام صادق(ع) فرمود: هرگاه بلا و ذلتـي به شما رسيد, به قـم برويـد. چـون آنجا پناهگاه فرزنـدان فاطمه و استراحتگاه مـومنان است. زمانـي فرا مـي رسد كه اوليا و دوستدارانمان ازما مي گريزند و دور مـي شـوند تا به دوستـي با ما شناخته نشـوند و خـون و داراييشان محفوظ بماند. ايـن به نفعشان است. كسـي نسبت به قـم و ساكنانـش سـوء قصد نمـي كند, مگر اينكه خـداونـد او را خـوار و از رحمت خـويـش دور مـي نمـايد. بخـش عمـده ايـن روايت مربـوط به دوران خفقان آلـودي است كه بر فـرزنـدان فاطمه(ع) وشيعيان علـي (ع) در زمان خلفا و پـادشاهان ستمگر غير شيعي خصوصا سفاكان اموي و عباسي پيـش از انقلاب اسلامي گذشت.

ـ محل باز شدن در بهشت

6ـ عن صفـوان بـن يحيـي بياع السابري قال: كنت يـوما عنـد ابـي الحسـن(ع) فجري ذكر قـم و اهله و ميلهم الـي المهدي(ع) فتـرحـم عليهم و قال رضي الله عنهم

رضي الله عنهم
.

ثـم قال: ان للجنه ثمانيه ابواب و واحد منها لاهل قم وهم خيار شيعتنـا مـن بيـن سـائر البلاد. خمـرالله تعالـي و لايتنـا فـــي طينتهم.

ان للجنه ثمانيه ابواب و واحد منها لاهل قم وهم خيار شيعتنـا مـن بيـن سـائر البلاد. خمـرالله تعالـي و لايتنـا فـــي طينتهم.
(15)

صفـوان يحيي ـ فروشنده پارچه هاي شاپـوري ـ گويد: روزي نزد امام كـاظم (ع) (يا امام رضـا(ع بـودم كه نام قـم و ساكنانـش و تمايل آنان به حضرت مهدي (ع) به ميان آمد. در پي آن امام رحمتشان فرستاد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد. سپـس افزود: بهشت داراي هشت در است و يكـي از آنها از آن قميان است. اهل قـم بهتريـن شيعيان ما از ميان ديگر شهرها هستند. خـداونـد دوستـي ما را در سـرنـوشتشان آميخته است. آنچه در تـوضيح روايت بالا بايد گفت, ايـن است كه شيعيان قـم در مجموع نسبت به شيعيان ساير نقاط بهتراند.

ـ سرزمين مقدس

7ـ عن ابي مسلـم العبدي عن ابـي عبدالله الصادق (ع) قال: قـم مقـدسه و اهلها منا و نحـن منهم لايـريـدهـم جبـاربسـوء الا عجلت عقـوبته, ما لـم بجـو لـوا احـوالهم فاذا فعلـوا ذلك, سلط الله عليهم جبابره سوء. اما انهم انصار قائمنا و دعاه حقنا

قـم مقـدسه و اهلها منا و نحـن منهم لايـريـدهـم جبـاربسـوء الا عجلت عقـوبته, ما لـم بجـو لـوا احـوالهم فاذا فعلـوا ذلك, سلط الله عليهم جبابره سوء. اما انهم انصار قائمنا و دعاه حقنا
ثـم رفع راءسه الي السماء و قـال: الهم اعصمهم مـن كل فتنه و نجهم مــن كل هلكه
الهم اعصمهم مـن كل فتنه و نجهم مــن كل هلكه
.(16) ابو مسلـم عبدي گويد: امام صادق (ع) فرمود: خاك قـم مقدس است و ساكنانـش از ما هستنـد و ما از آنان. هيچگاه گـردنكشـي نسبت به آنان سـوء قصد نمي كند مگر اينكه به كيفر خـود شتاب ورزد, البته تا زماني كه احـوال خـويـش را تغيير ندهند. در آن صـورت خداوند سركشان را بر آنان مسلط مي كند. هان! اهل قـم ياري دهندگان قائم ما هستند و به حق ما دعوت مـي كنند. راوي گـويد: آنگاه امام سرش را به سـوي آسمـان بلنـدكـرد و گفت: بـار الها, آنان را از هـر فتنه اي حفظ كـن و از هـر هلاكتـي نجـات ده. از ايـن روايت شرافت و قداست ذاتي شهر قـم استفاده مي شـود.(17)

يعنـي از سخـن امام به طـور واضح مـي تـوان فهميد كه خاك قـم از ويژگي خاصـي برخـور دار است و ايـن ويژگـي بـدون در نظر گرفتـن افـراد و شخصيتهاي بارزي است كه در آنجا سكنا گزيـده انـد. نكته بسيار جالبـي كه در اين روايت بدان تصريح شده, ايـن است كه اهل قـم تا زمانـي كه كردار شايسته و اعمال پسنـديـده خـود را تـرك نكننـد, مشمـول رحمت الهي هستنـد و گـردنكشـان بـر آنــان سلطه پيدانخواهند كرد. اما پـس از ترك دستـورهاي الهي و غوطه ور شدن در گناهـان به خشـم الهي دچـار و حكـام ستمگـر بـر آنـان چيـره مي شوند.(18.

ـ مجمع انصار قائم آل محمد(ص)

8ـ عن عفان البصري عن ابـي عبدالله (ع)قال: قال لي: (اتدري لمي سمـي قـم؟ قلت: الله و روسله و انت اعلم. قال: انمـا سمـي قـم لان اهله يجتمعون مع قـائم آل محمـد(ع) و يقـومون معه و يستقيمـون عليه و ينصرونه.

انمـا سمـي قـم لان اهله يجتمعون مع قـائم آل محمـد(ع) و يقـومون معه و يستقيمـون عليه و ينصرونه.
(19) عفان مـي گـويد: امام صادق (ع) به مـن فرمـود: آيا مـي داني علت ناميده شدن ايـن شهر به قم چيست؟ عفان عرض كرد: خدا و رسـولـش و شما داناتريد.امام فرمـود: ايـن شهر قـم نامگذاري شد چون مردمش با قائم آل محمد(ص) اجتماع و با او قيام, و براي او استقامت مي كنند و ياريـش مـي نماينـد. برخـي درشرح اين حديث گفته اند:

از اين حديث و امثال آن, نقـش اصلي مردم اين سرزميـن در حكـومت جهاني حضرت مهدي (ع) روشـن مـي گردد. هسته هاي اصلـي انقلاب جهاني اسلام در دوران ظهور, از مـردم ايـران به ويژه مـردم قــم تشكيل مـي شـود. ازايـن رو, زمينه سـازي فـرهنگـي و تـربيتـي و گستـرش معيارهاي راستيـن اسلامي ميان تـوده ها, ضرورتي حياتـي مـي يابـد. تنها نمي توان به اين خرسند بود كه اينجا شهر افتخار آفريـن قـم و قيام است و فروغ عالـم گستر حضرت معصـومه (س) را بر سر دارد, و ديگـر راحت زيست و تعهد و مسـوليتـي احسـاس نكرد. ايـن نـوعي ساده انـديشـي است; زيرا با تـوجه به گذشته و حال و رسالتي كه قـم در آينده بر دوش دارد, مسووليتي بزرگ متوجه مردم ايـن سامان است و بايد شايستگي و تقـواي بيشتري داشته باشند كه در خور اين سرزمين و ايـن بارگاه ملكوتي باشد و زمينه هاي آينده فراهم گردد و نعمت قرب و زيستـن در چنيـن مركزي ارج نهاده شود. و گرنه مسووليت و كيفر افزونتري در كار خـواهد بـود; كه مقربان مسئوليتي عظيمتر دارند.(20)

ـ شهر قم سـالمتـريـن شهرهـا, بهتـريـن مواضع

9ـ سئل امير المـومنيـن علي بـن ابي طالب عن اسلـم المدن و خير المـواضع عنـد نزول الفتـن و ظهور السيف. فقـال (ع): اسلـــم المـواضع يـومئذ قصبه قـم. فاءذا اضطربت خراسان و وقتعت الحـرب بيـن اهل جرجان و طبرستان و خربت سجستان, فاءسلم المواضع يومئذ قصبه قـم. تلك البلـده التـي يخـرج منها انصار خير الناس ابا و اما و جدا و جده و عما و عمه. تلك التـي تسمي الزهراء...

اسلـــم المـواضع يـومئذ قصبه قـم. فاءذا اضطربت خراسان و وقتعت الحـرب بيـن اهل جرجان و طبرستان و خربت سجستان, فاءسلم المواضع يومئذ قصبه قـم. تلك البلـده التـي يخـرج منها انصار خير الناس ابا و اما و جدا و جده و عما و عمه. تلك التـي تسمي الزهراء...
(21)

از امير مـومنان علـي بـن ابـي طالب (ع) در باره سالـم تـريـن و بهتريـن شهرها و مـوضعها به هنگام نازل شدن فتنه ها و ظاهر شـدن شمشيرها(22) سـوال شد. حضرت فرمـود: سالمتريـن نقاط در آن روز, شهر قـم است. زمانـي كه در خراسان اغتشاش روي دهـد و ميان مردم گـرگان و طبـرستان (23) جنگ درگيرد و سيستان خـراب شـود, در آن هنگام سالمتـريـن مـواضع, شهر قم است. قـم شهري است كه از آنجا ياران بهتريـن مردم از جهت پـدر و مادر و جد وجده و عمـو و عمه بر مـي خيزنـد. آن شهر, زهرا ناميده شـده است.(24) شهر انصارائمه (ع).

10ـ عن الصادق(ع) قال: اهل خـراسان اعلامنا و اهل قـم انصـارنـا و اهل كـوفه اوتـادنـا و اهل هذاالسـواد منـا و نحــن منهم.(25) از امـام صـادق (ع) روايت شـده است كه فـرمود:

خـراسـانيان پـرچـم هاي ما و اهل قـم انصار ما و كـوفيان ميخهاي مـا(26) و اهل ايـن سـواد(27) ازمـا و مـا از آنـان هستيــــم.

ـ حرم اهل بيت(ع)

11ـ عن الصـادق(ع) قـال: الا ان لله حـرمـا و هــو مكه. الا ان لرسـول الله حرما و هو مدينه. الا ان لاميرالمـومنيـن حرما و هـو كوفه. الا ان حرمي و حرم ولدي(28)مـن بعدي قم.(29) امام صادق(ع) فرمـود: خداوند حرمي دارد و آن مكه است. هان, رسـول خـدا حرمـي دارد و آن مدينه است. آگاه باشيد, امير مـومنان حرمي دارد و آن كـوفه است. هـان, حـرم مـن و فـرزنـدانـم بعد از مـن قــم است.

ـ شهر پر بركت

12ـ عن الصادق(ع) قال: ان لعلـي قـم ملكا رفرف عليها بجناحيه لايريدها جبار بسـوء الا اذا به الله كذئب الملح فـي الماء.

الا ان لله حـرمـا و هــو مكه. الا ان لرسـول الله حرما و هو مدينه. الا ان لاميرالمـومنيـن حرما و هـو كوفه. الا ان حرمي و حرم ولدي(28)مـن بعدي قم.(29) امام صادق(ع) فرمـود: خداوند حرمي دارد و آن مكه است. هان, رسـول خـدا حرمـي دارد و آن مدينه است. آگاه باشيد, امير مـومنان حرمي دارد و آن كـوفه است. هـان, حـرم مـن و فـرزنـدانـم بعد از مـن قــم است.
ـ شهر پر بركت
12ـ عن الصادق(ع) قال: ان لعلـي قـم ملكا رفرف عليها بجناحيه لايريدها جبار بسـوء الا اذا به الله كذئب الملح فـي الماء.
ثـم اشار الي عيسي بن عبدالله فقال:

«سلام الله علـي اهل قـم يسقـي الله بلادهــم الغيث و ينزل الله عليهم البركات و يبدل الله سيئاتهم حسنات. هـم اهل ركوع و سجود و قيام و قعود. هم الفقهاء العلماء الفهماء. هـم اهل الدرايه و الروايه و حسـن العباده.»(30) امام صادق(ع) فرمود: بر فراز قم فرشته اي بالهاي خود را برافراشته است. هيچ گردنكشي نسبت به قـم سـوء قصد نمي كند مگر آنكه خداوند او را نابـود مـي نمايد چنانكه نمك در آب نابـود مي شـود. آنگاه امام به عيسـي بـن عبدالله(31) اشاره كـرد و فـرمـود: سلام خـداونـد بـر اهل قـم باد. خـداونـد سرزمينشان را به خـوبـي تبـديل كند. قميان اهل ركـوع و سجـده و قيـام و قعودانـد. آنـان فقيه و عالـم و بــا شعور و اهل فهم و روايت هستند و عبادات را به خوبي به جا ميآورند.

ـ كوفه كوچك

13ـ عن الصـادق(ع) انه قـال: ان لله حـرمـا و هـو مكه. الا ان لرسـول الله حرما و هوالمدينه. الا ان لاميرالمـومنيـن حرما و هو الكوفه. الا و ان قـم الكـوفه الصغيره...

ان لله حـرمـا و هـو مكه. الا ان لرسـول الله حرما و هوالمدينه. الا ان لاميرالمـومنيـن حرما و هو الكوفه. الا و ان قـم الكـوفه الصغيره...
(33)

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمـود: خداوند داراي حرمي است و آن مكه است. هـان, رسـول خـدا حـرمـي دارد و آن مـدينه است. آگـاه بـاشيـد, اميرمـومنان داراي حرم است و آن كوفه است. بدانيد كه قـم كـوفه كوچك است...در ايـن روايت قـم, كوفه كـوچك دانسته شـده است. بر ايـن اسـاس, احـاديثـي كه در شـرافت كـوفه وارد شـده, شامل قـم هـم خـواهـد بـود.(34)بـرخـي از پژوهشگران در تـوضيح روايت فـوق گفته اند:

شايد منظور ايـن باشـد كه بعد از ظهور حضرت بقيه الله ـ ارواحنا فداه ـ كوفه پايتخت حكومت جهاني آن حضرت خواهد بـود در آن موقع قم دومين پايگاه حكومت حقه خواهد بود. و شايد به هميـن جهت است كه عاشقان دلباخته حضرتـش در دوران غيبت به مسجد سهله در كـوفه و مسجد صاحب الزمان در جمكران قم رهنمون مي شوند. از ايـن حديث, عظمت شهر كـوفه نيز به خـوبي روشـن مي شـود كه قـم را با آن همه عظمتـي كه دارد, كـوفه كـوچك

كـوفه كـوچك
نـاميـده انـد.(35)

ـ اسامي شهر قم

با توجه به روايات ائمه اطهار (عليهم السلام) 25 نام و عنوان و صفت براي ايـن شهر مقدس ذكر گرديده است.

1) قم

2) ارض جبل

3) سرزمين نجيبان

4) حجت بلاد

5) معدن علم و فضل

6) قائم مقام حجت

7) منزل آل محمد

8) جايگاه شيعيان

9) استراحتگاه مومنان

10) ماءواي فاطميان

11) پناهگاه شيعيان

12 محل باز شدن در بهشت

13) سرزمين مقدس

14) مجمع انصار قائم آل محمد

15) قطعه اي از بيت المقدس

16) زهرا

17) سالمترين شهرها

18) بهترين مواضع

19) بحر

20) معدن شيعيان

21) بلد امين

22) شهر انصار ائمه

23) حرم اهل بيت

24) شهر پربركت

25) كوفه كوچك

پي نوشت‎ها :

1ـ مجالس المومنين, 1, ص 83.

2ـ بحار الانوار, ج 57, ص 207.

3ـ طبق تصريح قرآن مجيد در عالـم, هفت آسمان وجـود دارد. در يكي از آيات شـريف قـرآنـي در ايـن باره آمـده است: الذي خلق سبع سماوات طباقا

ماتري فـي خلق الرحمن مـن تفاوت...

الذي خلق سبع سماوات طباقا
ماتري فـي خلق الرحمن مـن تفاوت...
(سـوره ملك, آيه 3). يعني همان كسـي كه هفت آسمان را بر فراز يكديگر آفريد. در آفرينـش خداوند هيچ تضاد و عيبـي نمي بيني... و طبق برخـي از آيات قرآنـي چـون آيه پنجـم سـوره ملك (ولقد زيناالسماء الدنيا بمصابيح...) آنچه از عالـم بـالا مـي بينيـم, و تمامـي ستارگان و كهكشـانها همه جزو آسمـان دنيـا و آسمـان اولنـد. بنـابـرايــن آسمـانهاي ششگـانه ديگـر, عالمهايـي در وراي آن هستنــد. (ر.ك: تفسيرنمونه, ج 22, ص 505)

6ـ بحار الانوار, ج 57.

7ـابـو عبـدالله كنيه شـريف امـام صـادق(ع) است.

8ـ بـراي نمـونه در زمان حمله افغانيان به ايران به سـال 1136 هجـري, مـدتـي شهر قـم محل تـاخت و تـاز آنـان بود.

9ـدر ايـن باره در آيه 53 سـوره انفال مـي خـوانيـم: ذلك باءن الله لـم يك مغيـرا نعمه انعمها علـي قـوم حتـي يغيـروا مـــــا بانفسهم...

ذلك باءن الله لـم يك مغيـرا نعمه انعمها علـي قـوم حتـي يغيـروا مـــــا بانفسهم...
.

10ـرعد, آيه 11.

11ـ بحـار الانـوار, ج 57, ص 213 ـ 212.

12ـ همان, ص 213.

13ـاز حاجـي ابراهيـم اصفهاني ـ اعلي الله مقامه ـ كه از اعاظم متاءخـرين و از مجتهديـن بزرگ بـود, نقل شـده كه فرمـود: نهصـد مجتهد جامع الشرايط در مقبره پشت حرم مقدس حضرت معصـومه مدفـون هستند. (انصاري: تاريخ قـم, نسخه خطـي كتابخانه آيت الله نجفي, ضمن ش 4898, پشت برگ 77.

14ـ بحـار الانـوار, ج 57, ص 215 ـ 214.

15ـ همان, ص 216.

16ـ مجلسـي, بحـار الانـوار, ج 57, ص 219 ـ 218.

17ـ ر. ك: انـوار المشعشعيـن, ص 179.

18ـايـن نكته از آيه 11 سـوره رعد و آيه 53 سـوره انفال اقتباس شـدو پيشتر بـدان اشاره كرديـم. گفتنـي است اينكه در بـرخـي از نسخه هـا در متـن روايت فـوق به جـاي كلمه مـالـم يحـولــــوا احوالهم

مـالـم يحـولــــوا احوالهم
, مالـم يخونوا الخوانهم
مالـم يخونوا الخوانهم
است. (ر.ك: بحار الانوار, ج 57, ص 219 ـ 218). بنابـرايـن معناي ايـن بخـش از روايت ايـن گـونه مي شـود: هيچ گردنكشـي نسبت به آنان سـوء قصد نمـي كند مگر اينكه در كيفر خـود شتاب مـي ورزند تا وقتـي كه اهل قـم نسبت به برادران خويش خيانت نكنند.

19ـ بحار الانوار, ج 57, ص 216.

20ـ حكيمـي: حضـرت معصـومه و شهر قـم, ص 121 ـ 120.

21ـ بحـار الانـوار, ج 57, ص 218 ـ 217.

22ـ ظاهـرا شمشيـرهـا كنـايه از جنگ و خـونريزي است.

23ـطبرستان نامي است كه مـورخان اسلامـي به مازندران و حـدود و اطراف آن از مشرق تا مغرب اطلاق كرده اند. (معيـن, فرهنگ فارسـي, ج 5, ص 1079 ـ 1078.

24ـ روايت دنباله دارد.

25ـ بحارالانوار, ج 57, ص 214.

26ـ ظاهـرا مقصـود آن است كه كـوفيـان بـاعث ثبـات امـــر ائمه اطهار(ع) شـدند.

27ـ ظاهرا مقصـود از سواد, سـواد كـوفه است كه پيشتر توضيح داديم.

28ـاگـر ايـن كلمه را به ضـم واو بخـوانيـم, جمع ولـد

ولـد
و به معنـاي فـرزنـدان است در تـرجمه هميـن مبنـا رعايت شـــده است.

29ـمجالـس المـومنيـن, قاضي نورالله شـوشتري, ج 1, ص ;83 انوار المشعشين, ص 11.

30ـبحار الانوار, ج 57, ص 217.

31ـعيسـي بـن عبـدالله از جمله اصحاب حضرت صادق و حضـرت كاظم ع بـود و از آنان روايت نقل كـرد. (آيت الله خـويـي: معجـم رجـال الحديث, ج 13, ص 196 ـ 194.

33ـ همان, ص 228.

3ـانوار المشعشعين, ص 195.

35ـكريمه اهل بيت, ص 23.

36ـبرخي براي ايـن شهر مذهبي 29 عنوان روايات استخراج كرده اند. (ر. ك: انوارالمشعشعين, ص 96).

«محمد اصغري نژاد»


قم، قلب جهان تشيع

به طور قطع مي‎توان گفت: شهر قم اولين مركز تشيع در ايران بوده است. چون سابقة تشيع آن به آخر قرن اوّل هجري باز مي‎گردد و تا آن موقع، ايران هنوز گرفتار كشمكش بين پذيرش اسلام و باقي ماندن بر دين اجدادي خود بودند. مردم قم بدون پروا مذهب خود را آشكار مي‎كردند و با خلفا در مي‎افتادند و والي غير شيعه را نمي‎پذيرفتند.

به طور كلي قم از همان آغاز اسلام مورد توجه ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ بوده و در مورد اين شهر و فضايل آن از زبان علي ـ عليه السّلام ـ رواياتي وارد شده است و اين شهر به عنوان حرم و پناهگاه اهل بيت شمرده شده است. و با توجه به سير تاريخي اين شهر اين مطلب كاملاً ثابت مي‎شود چون قم اولين شهر در ايران است كه مذهب حق تشيع را مي‎پذيرد و تنها شهري است كه در آن از نام ابوبكر، عمر و عثمان خبري نيست و اين امر و نظائر آن باعث شد كه مورد اتهام قرار گيرند، قتل عام و شكنجه شوند، شهرشان ويران گردد، مورد طعن و ناسزا قرار گيرند، و هر نوع صدمه‎اي به آنان وارد آيد. ولي مردمان اين شهر چون كوه در راه ايمان و عقيده خود استوار ماندند و تمامي اين بلايا را به جان خريدند و از حمايت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ دست برنداشتند.

به طور كلي هر علوي و شيعي مذهبي كه از دست حكام جبار عباسي مي‎گريخت اميدش شهر مقدس قم بود و بدانجا پناه مي‎برد و سخت مورد حمايت مردم قرار مي‎گرفتند، كه با ورود حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ فرزند بلافصل امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ به قم و دفن آن حضرت در آن شهر شهرت پيدا كرد.

در زبان ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ بر شهر قم، آشيانه آل محمد و مأواي فاطميون، و جايگاه شيعيان ايشان، اطلاق شده است.[1] و در روايتي اهل قم انصار و ياوران اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ خوانده شده‎اند، شهري با اين صفات، طبيعي است كه در عصر عباسي كه اولاد علي ـ عليه السّلام ـ در شكنجه و فشار قرار مي‎گرفتند، يكي از پناه‎گاه‎هاي عمدة علويان واقع شود.

بعد از دفن حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ توجه علويان و سادات نسبت به قم فزوني يافت و در فاصلة كوتاهي عدة بسياري از فرزندان امامان از اطراف به قم رو آوردند و به تدريج يكي از مراكز عمدة سادات قرار گرفت و امروز شايد بتوان گفت كه از نظر كثرت سادات شهري كم نظير است.[2] و اين كثرت باعث شده بود كه در شهر قم هم تشكيلاتي بنام «نقابت» عهده‎دار امور سادات بشود.

پس از آنچه گفته شد به خوبي روشن مي‎شود كه شهر قم از همان سده‎هاي اوليه اسلام اميد و پناه‎گاه شيعيان و آل علي ـ عليه السّلام ـ بوده و قلب جهان تشيع در قم مي‎تپيد و علوم مختلف اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در آن شهر تدريس و تبليغ مي‎شد.

امروز هم شهر مقدس قم بسان ستاره‎اي درخشان در آسمان تشيع مي‎درخشد و در هيچ جاي دنيا شهري به اين ويژگي وجود ندارد. وجود باثمر هزاران عالم و دانشمند تراز اوّل شيعي، حوزة عظيم، گسترده و پربار براي بسط، و گسترش علوم مختلف شيعي، توجه هر ساله ميليون‎ها عاشق اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ از اقصي نقاط جهان به اين شهر، برگزاري مراسم مذهبي ناب شيعي، اين شهر را به قلب تپندة جهان تشيع در دنيا تبديل كرده است.

مختار اصلاني


[1] .

 

[2] . تاريخ قم، ج 1، ص 82؛ مجالس المؤمنين، ج 1، ص 146.


قم و خاندان آل اشعر

مهاجرت به سرزمين مقدس

«پس از آنكه اشعريان در اواخر قرن اول هجري به قم آمدند، آتشكده قم را خراب كردند و به جاي آن مسجدي بنا كردند. و اين نخستين مسجدي بود كه در شهر قم بنا شد.»[1]

در اينكه اشعريان چه انگيزه‌اي از مهاجرت و جلاي وطن، سكونت و اقامت هميشگي در قم داشته‌اند، و چرا اين وادي را برگزيدند، مسائلي نقل شده است[2] كه قابل دقت است ولي آنچه كه از قرائن و شواهد بدست مي‌آيد اين است كه اينان يافته‌هايي خاص و يا اشارات و تنبيهاتي از اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ دريافت داشته‌اند:

اعراب اشعري از قبايل يمن بودند از آنجا هجرت نموده به خدمت حضرت ختمي مآب استسعاد جسته به شرف اسلام رسيدند و احاديث و اخبار در مفاخرشان بسيار است.[3] اشعريون از عرب‌هاي قحطاني (كه در اصل مقيم يمن بوده‌اند) مي‌باشند و اصولاً يمني‌ها با محبت علي ـ عليه السّلام ـ و اولاد او مأنوس مي‌باشند.[4] آل اشعر مخصوص شدند به اعتقاد به مذهب شيعت بخلاف ديگر مردمان و اين مذهب را اظهار كردند و خود را بدان شهرت دادند.[5] آنچه از اخبار متواتر رسيده است هرگز (اشعري‌ها) سني نبوده‌اند و اخبار بسيار در شرافت آنها رسيده است.[6]

قرائني كه پيرامون اين احتمال مي‌توان در لابلاي متون پيدا نمود عبارتند از:

سكونت در كوفه شيعي و بهره بردن از تربيت‌هاي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ از امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ پرسيد: سالم‌ترين و بهتر‌ين سرزمين كجاست. فرمود سرزمين جبل و از جبل قصبه قم.[7] آنطور كه معلوم است از قبيله اشعر كساني كه به كوفه آمدند و متوطن شدند، شيعه يا متمايل به مذهب شيعه بوده‌اند... فرزندان عامر در شيعه قدمي ثابت داشتند و اشعرياني كه به قم آمدند از ميان ايشان بودند.[8] اسامي قرائي كه در سپاه عبدالرحمن بودند ذكر شده است و جزو آن اسامي، نام محمدبن سعدبن مالك است. كه بعداً به دست حجاج به قتل رسيده است. اگر مقصود اين سعد همان سعدبن مالك اشعري باشد محمد پسر او كه مقتول شده برادر احوص و عبدالله است كه به قم آمده‌اند و سكونت اختيار كرده‌اند.[9]

حضور در زمره اصحاب ائمه ـ عليهم السّلام ـ

اشعرياني كه به قم آمدند به فاصله كمي از آمدن آنان دوازده نفر از فرزندان سعدبن عبدالله در رديف راويان از امام صادق ـ عليه السّلام ـ و بيش از صد نفر از فرزندان اشعريان ديگر جزو راويان حديث از ديگر ائمه ـ عليهم السّلام ـ قرار گرفتند و جمعي از بزرگترين رجال شيعه از ميان ايشان برخاستند.

تنبيهات و اشارات خاص امامان شيعه پيرامون آنان:

اخبار بسيار در شرافت آنها(اشعريون) رسيده. حديث «لولا القميون لضاع الدين» در حق ايشان است، و نيز حديث امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ كه فرمودند: خداوند بلا را از قم دفع مي‌كند به وجود زكريا بن آدم چنانچه بلا را از بغداد دور مي‌كند به واسطه مرقد مطهر موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ..[10] روات اخبار و مفسرين شيعه از ايشان بود، زكريا بن آدم، احمد بن اسحق و ساير علماء[11]. صحبت بر اين است كه اين خاندان گزيده و ولائي با هر اتفاق و يا واقعه‌اي ـ كه بهانه‌اي شده باشد ـ براي نيل به انجامي خوش و با سعادت در قم ساكن و نخستين بناي توحيد را در اين وادي برافراشتند.[12] و از اين رهگذر يك مركز و پايگاهي بوجود مي‌آيد كه محل نشو و نماي شيعه و گسترش آن به ديگر مناطق مي‌شود، پايگاه اهل بيت و مركز نشر علوم آنان:

«اهل قم همواره مثالي بوده‌اند براي شيعه كامل و تمام عيار و متعصب.»[13]

«اين مردم در هر زمان شعارهاي مربوط به مذهب شيعه را به پا داشته‌اند، هيچگاه گرد تقيه نگشته و در هيچ شرايطي اقامه شعارهاي مزبور را موقوف نداشته‌اند.»[14]

خدمات اشعري‌ها به اسلام و تشيع

از مطالبي كه نقل گرديد به وضوع روشن مي‌گردد كه اين خاندان يك مجموعه با بركت و مؤثر بوده‌اند. خصوصاً از زمان هجرت به قم. محورهاي شاخص در اين رابطه كه به صورت فهرست بيان مي‌گردد عبارت است از:

1. هجرت و سكونت در قم و تأسيس پايگاه شيعه، كه بعدها در طي زمان و قرون، اين شهر رفته رفته به مركز اصلي دفاع از حريم شيعه و اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ تبديل مي‌شود.

2. جمع شدن گرداگرد پيشوايان دين و قرار گرفتن در زمره اصحاب خاص و آراسته شدن به گوهرهاي دانش وعلم، رسيدن به درجات عالي راويان و محدثان علوم اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ و از رهگذر اين خوشه چيني از محضر امامان، بسياري از فقها و مفسرين و دانشمندان كه نامشان زينت بخش كتابها و آثار شيعه مي‌باشد از اين طايفه مي‌باشند.

3. مسئوليت مهم حفظ تشيع و نگهداري جامعه شيعه از انحراف خصوصاً در عصر غيبت.

4. مسئوليت‌هاي خاص مانند نيابت و وكالت. از ناحية معصومين ـ عليهم السّلام ـ

و همين ويژگي‌ها و امتيازهاي خاص است كه بعدها بار ديگر به فرزندي از اين سلسله و عشيره از طرف امام همام حضرت عسكري ـ عليه السّلام ـ دستور مي‌دهد:

كه بناي توحيد و تقوايي را در قم تأسيس نما. و چنين مي‌شود كه مسجدي مبارك و معنوي از سهم مبارك امام ـ عليه السّلام ـ در كنار كريمه اهلبيت حضرت معصومه ـ عليها السّلام ـ بنام «مسجد امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ» بنا مي‌شود كه از آن روزگار كهن تاكنون عبادتگاه و محل راز و نياز و تعليم و تعلم مؤمنان و پيروان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ گشته است.

شخصيت احمدبن اسحق سعد اشعري قمي[15]

ابوعلي احمدبن اسحاق اشعري قمي، از اصحاب امام محمدتقي و امام علي‌النقي و امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ بوده و در نزد امام عسكري ـ عليه السّلام ـ امتياز خاصي داشته است. او در قم وكيل آن حضرت بود. و پس از آن از وكلاي امام زمان(عج) به شمار مي‌رفته و توقيعات حضرت به افتخارش صادر شده است. بعلاوه در عصر خويش پيشوا و بزرگ علماء و فقهاء و محدثين قم بود، طوري كه در ميان انبوه علماي قم به خصوص دانشمندان اشعري خاندان خود كه اكثريت فقهاء و محدثين قم را تشكيل مي‌داده‌اند، چهره‌اي درخشان و فردي شاخص و سرشناش بوده است.

او از محدثين بزرگ قم و داراي جلالت قدر و عظمت شأن بوده مكرر از قم به سامره سفر مي‌كرده و خدمت امام عسكري ـ عليه السّلام ـ رسيده و امام زمان(عج) را نيز درك نموده، و در حقيقت به فيض ملاقات چهار امام نايل گشته است. رضوان الله عليه.[16]

... او دايماً از جانب اهل قم به خدمت حضرات ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ مي‌رفته و مسائل را از آنان فرا مي‌گرفته و به قم مي‌آورده و اهل قم از او تعليم مي‌گرفتند...[17]

جايگاه علمي و معنوي احمدبن اسحاق

ابو عمرو كشّي[18] در رجال خود از او به عنوان «دانشمندي شايسته» نام مي‌برد.[19] شيخ الطايفه محمدبن حسن طوسي مشهور به شيخ طوسي[20] در كتاب (رجال) خود مي‌نويسد:

«احمدبن اسحاق بن سعد اشعري قمي، ثقه است.»[21]

و نيز مي‌نويسد: احمدبن اسحاق، داراي مقامي بزرگ و از اصحاب خاص امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ بوده و حضرت صاحب الزمان(عج) را ديده است. او پيشواي علماي قم بوده كه بارها به خدمت امامان معاصر خود مي‌رسيد و مسايل ديني را از آنها مي‌پرسيد.[22]

نجاشي(ره)[23] مي‌نويسد:

«احمدبن اسحاق، ابو علي قمي، او در ميان علماي قم بارها به حضور ائمه مي‌رسيد، از امام محمدتقي و امام حسن عسكري ـ عليها السّلام ـ روايت نموده و از اصحاب خاص امام عسكري ـ عليه السّلام ـ بوده است.»[24]

ابن شهر آشوب مازندراني[25] مي‌نويسد:

احمدبن اسحق بن عبدالله اشعري قمي از خواص ابي محمد ـ امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ بوده، و صاحب الزمان ـ عليه السّلام ـ را ديده است.[26]

محمد اردبيلي حائري(ره)[27] در مورد ايشان مي‌نويسد:

احمدبن اسحق از وكلاي امام زمان(عج) و سفراي معروف آن حضرت بوده كه شيعيان قائل به امامت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ ترديدي دربارة آن نداشتند.[28]

محدث متتبع حاج شيخ عباس قمي مي‌نويسد:

احمدبن اسحق ثقه، رفيع القدر، از اجلاء اهل قم است. و خانواده و خويشان او از اصحاب ائمه ـ عليهم السّلام ـ و از محدثين كبارند، و احمدبن اسحاق از حضرت جواد و حضرت هادي ـ عليهما السّلام ـ بوده و به شرف ملاقات حضرت صاحب الزمان(عج) نايل شده و او شيخ قميّين و وافد ايشان است، و از سفراي ممدوحين است كه توقيع شريف به مدحشان بيرون آمده.[29]

عنايت الله قهپايي[30] مي‌نويسد:

«در جلالت قدر احمدبن اسحق قمي، كافي است كه امام زمان(عج) او را توثيق كرده است، چنانكه از خبر كشي و غيبت شيخ طوسي، و نامه‌اي كه امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ به وي نوشته، و در آن ولادت قائم ـ عليه السّلام ـ را اطلاع داده است تا او هم مانند آن حضرت مسرور گردد، شناخته مي‌شود.[31]

و كلام آخر در جلالت قدر احمدبن اسحق قمي، اينكه مرحوم كشي در كتاب رجال خود حديثي را از ابومحمد رازي نقل مي‌كند كه گفت:

من و احمد بن ابي عبدالله برقي در عسكر بوديم، ديديم فرستاده‌اي از ناحيه آن مرد (امام زمان(عج آمد به نزد ما و گفت: حضرت مي‌فرمايد: عليل (علي بن جعفر يماني) ثقه است، و ايوب بن نوح و ابراهيم بن محمد همداني و احمد بن حمزه و احمدبن اسحق، همگي موثق هستند.[32]

زمينه‌سازي جهت آمادگي امت شيعه

مرحوم صدوق(ره) در باب ولادت حضرت(عج) مي‌نويسد:

ابوالعباس احمدبن عبدالله بن مهران آبي‌ازدي عروضي در (مرو) براي ما حديث كرداز احمدبن حسن بن اسحق قمي كه گفت: چون امام زمان(عج) متولد گرديد، نامه‌اي از امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ به خط مباركش ـ كه با همان خط نيز توقيعاتش واصل مي‌شد ـ براي جدم احمدابن اسحق رسيد، در آن مرقوم بود: مولود ما متولد شد، ولي تو آن را مكتوم و پوشيده دار، زيرا ما نيز جز به نزديكان و دوستان خود به كسي اظهاري نكرده‌ايم، ما خواستيم آن را به تو اعلام كنيم تا خداوند تو را مسرور گرداند، همان طور كه ما هم مسرور شده‌ايم، والسلام.[33]


[1] . تاريخ مذهبي قم، 117، ‌فقيهي، علي اصغر، انتشارات اسماعيليان.

 

[2] . رجوع كنيد: تاريخ مذهبي قم،46 و انجم فروزان، 26 عباس فيض چاپ قم 1322.

[3] . تاريخ دارالايمان، ص16، از مجموعه منابع تحقيق، قم، مدرسي طباطبايي، چاپ قم، از جمله مفاخر ايشان به منادي غيبي خبر بعثت پيامبر امي را در يمن شنيده از آنجا هجرت كرده با چند نفر از قوم خود به مدينه آمده و مسلماني گرفتند و در وقت ورود آنها مشهور است كاسه تريدي از غيب آمد كه خوردند و ندانستند از كجا آمده است.

[4] . تاريخ مذهبي قم، فقيهي ـ علي اصغر، انتشارات اسماعيليان.

[5] . تاريخ مذهبي قم، 36، و منابع تحقيق م، مدرسي، قم نامه، مدرسي.

[6] . تاريخ دارالايمان، 23، مجموعه منابع تحقيق قم، مدرسي طباطبايي، چاپ قم.

[7] . تاريخ مذهبي قم، ص14.

[8] . همان.

[9] . همان به نقل از تاريخ خليفه بن خياط، ج1، ص372.

[10] . تاريخ دارالايمان، ص23، مجموعه منابع تحقيق قم، مدرسي طباطبايي، چ قم.

[11] . همان.

[12] . چنين روشي از روزگاران دور معمول بوده است كه انسانهايي براي نيل به بشارت‌ها خصوصاً بشارتهاي غيبي كه از طريق وحي و يا انبياء دريافت مي‌داشته‌اند در مناطقي خاص ساكن مي‌شدند. سكونت يهوديان و مسيحيان در اطراف مدينه، با اين نيت كه سابقين در صف ياران و ياوران پيامبر آخرالزمان باشند. همچنين حضور و سبقت كنندگان در كوفه براي ورود امام حسين ع...

[13] . تاريخ مذهبي قم، 226، فقيهي علي اصغر، چ اسماعيليان.

[14] . در آثار تحقيقي و منابع تأليفي پيرامون قم اين بحث مطرح است كه اهالي قم از چه زماني به اسلام گرويدند و آيا قبل از آمدن اشعريون مسلمان بوده‌اند يا خير، قول محققانه آن است كه مدتها قبل، اين شرافت نصيب اهل قم بوده است. ولي آنچه بعد از ورود اينان واقع شده است پايگاه توحيدي قم است، كه در اين باره در صفحات آينده مفصل بيان خواهد شد.

[15] . در تنظيم اين بخش علاوه بر مصادر كه به تناسب ذكر شده است از گفتار پيرامون احمدبن اسحق. كتاب مفاخر اسلام، ج2، ص10، دواني علي، انتشارات اميركبير، 1366، نهايت استفاده شده است.

[16] . مهدي موعود، 209، دواني علي، چ علميه.

[17] . مجموعه منابع تحقيق قم، تذكره مشايخ قم، ص20، مدرسي طباطبايي، چ قم.

[18] . ابوعمرو كشي از دانشمندان رجالي نيمه اول قرن چهارم هجري.

[19] . رجال كشي، ص466.

[20] . شيخ الطائفه محمدبن حسن طوسي مشهور به شيخ طوسي، متوفي به سال 460 هـ.

[21] . رجال، شيخ طوسي، ص427.

[22] . فهرست، ص26، شيخ طوسي، محمدبن حسن، چ نجف.

[23] . ابوالعباس احمدبن عباس نجاشي، دانشمند رجالي شيعي متوفي 450 هـ .

[24] . رجال، 91، نجاشي، انتشارات جامعه مدرسين.

[25] . محمدبن علي ابن شهرآشوب مازندراني، دانشمند و محدث بزرگ شيعي متوفي به سال 588 هـ .

[26] . معالم العلماء، ص14، چاپ نجف.

[27] . محمدبن علي اردبيلي غروي حايري متوفي به سال 1101 هـ .

[28] . جامع الرواة، ج1، ص41، انتشارات كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي.

[29] . منتهي الامال، ج2، ص737، محدث قمي حاج شيخ عباس، انتشارات هجرت.

[30] . قهپايي عنايت الله، دانشمند رجالي شيعي.

[31] . قاموس الرجال، ج1، صص262ـ266، شوشتري محمدتقي، انتشارات جامعه مدرسين.

[32] . رجال كشّي، ص467.

[33] . اكمال الدين و اتمام النعمة، 433، صدوق چاپ مكتبة الصدوق.

مرحوم محدث نوري(ره) در نجم الثاقب مي‌نويسد:

احمدبن اسحق وكيل مولاي ما صاحب الزمان(عج) بوده و به او توقيعات مي‌رسيده و اموال جمع‌آوري شده به او مي‌رسيد و او تسليم مولاي ما مي‌كرد و آن‌گاه مي‌نويسد: اقامت فرمود مولاي ما بعد از فوت احمدبن اسحق اشعري مدتي در سرّ من‌راي، آن‌گاه غايب شد...

محدث بزرگوار شيخ عباس قمي(ره) مي‌نويسد:

احمدبن اسحق هو شيخ القمييّن راي صاحب الزمان(عج).

مورخ فرزانه علي دواني نيز ضمن اشاره به عظمت و جلالت احمد بن اسحق مي‌نويسد:

احمدبن اسحق مكرر از قم به سامره سفر كرده و خدمت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ رسيده و امام زمان(عج) رانيز درك نموده، و در حقيقت به فيض ملاقات چهار امام نائل گشته است.[1]

سرانجام و پاياني خوش

احمدبن اسحق نامه‌اي به ناحيه مقدسة امام زمان(عج) نوشت و اجازه خواست كه به حج برود حضرت نيز به وي اجازه داد و پارچه‌اي هم براي وي فرستاد. چون احمدبن اسحق پارچه را ديد گفت: امام ـ عليه السّلام ـ خبر وفات مرا داده است. و هنگام بازگشت از حج در (حلوان) درگذشت.[2]

احمدبن اسحق از بزرگان اصحاب ائمه ـ عليهم السّلام ـ و صاحب مراتب عاليه در نزد ايشان و از وكلاي معروف بود و حضرت بعد از فوت او خادم خود را به طي الارض با كفن براي تجهيزش فرستاد.[3]

محمدتقي رباني


[1] . مهدي موعود، دواني، علي، انتشارات علميه.

 

[2] . رجال كشي، ص 466، ابو عمروكشي، نجف اشرف.

[3] . نجم الثاقب، ص272، محدث نوري، انتشارات جمكران.


قم و حوزه علميه

بي‎شك در جهان اسلام به خصوص در تاريخ تشيع، يكي از پديده‎هاي مهم و بزرگي كه تاكنون منشأ آثار و بركات عظيم و بسياري شده، و موجب تحولات علمي، فرهنگي و سياسي ريشه دار و فراگيري گشته است، حوزه‎هاي علميه‎ قم مي‎باشد، از اين رو شايسته است كه همواره مورد توجه قرار گيرد و مسلمانان جهان، با اين حوزة عظيم و آثار آن آشنا باشند.

براي اين منظور به سه موضوع مهم در اين زمينه به طور اختصار مي‎پردازيم.

1. دور نمايي از تاريخچة حوزة علميه قم از عصر امام صادق ـ عليه السّلام ـ تاكنون.

2. نظري به آثار درخشان حوزه و فرزانگان برخاسته از آن.

3. نگاهي بر تحولات برجستة فرهنگي، اجتماعي و سياسي حوزه.

1. دور نمايي از تاريخچه حوزه علميه قم

با ظهور اسلام، سرزمين قم در سال 23 هـ .ق در آخرين سال زندگي عمر خليفه دوّم به دست مسلمانان فتح شد.[1] و طبق نظر بعضي از نويسندگان، آغاز تشيع در ميان مردم قم به تاريخ پس از ورود «اشعري‎ها» به قم (سال 83 هـ .ق) برمي‎گردد.

يكي از فرزندان «مالك بن عامر اشعري» عبدالله نام داشت و عبدالله پسري به نام «سعد» داشت،‌سعد داراي دوازده پسر بود و آن‎ها از راويان امام صادق ـ عليه السّلام ـ در كوفه بودند و فرزندان و نوادگان آن‎ها بيش از صد نفر جزو راويان حديث از امامان ديگر بودند كه پنج نفر از پسران سعد در زمان حجاج همزمان با شكست عبدالرحمان بن محمد بن اشعث، در برابر سپاه حجاج، وارد قم شدند و نقش به سزايي در گسترش تشيع در قم ايفا نمودند.[2]

محقق بزرگوار شيخ محمد رازي مي‎نويسد: «اغلب مورخين قم نوشته‎اند: قم با ورود «اشعري‎ها» دگرگون شده و مركز علماء و محدثان و راويان و فقها گرديد...»[3].

از مطالب فوق نتيجه مي‎گيريم كه به طور كلي در نيمة دوّم قرن اوّل زمينه مساعد و خوبي براي پي‎ريزي حوزه علميه به صورت ابتدايي در قم به وجود آمد، زمينه‎اي كه در آيندة نه چندان دور، حوزة علمية فراگير و پرتلاشي را نويد مي‎داد، از اين رو امامان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ با آينده‎نگري وسيعي كه داشتند از چنين حوزه‎اي خبر مي‎دادند، امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سخني مي‎فرمايند: «به زودي كوفه از مؤمنان خالي مي‎گردد، و علم از آن همچون ماري كه در لانه‎اش جمع مي‎شود، جمع و برچيده مي‎گردد و سپس در شهري كه آن را «قم» مي‎گويند آشكار مي‎شود و آنجا مركز علم و فضيلت خواهد شد...».[4]

بعد از پي‎ريزي اوليه حوزه علميه قم در سال‎هاي بعدي رو به تكامل گذاشت، محقق بزرگوار عباس فيض مي‎نويسد: در زمان قيام ابومسلم خراساني قم پايگاه شيعة اماميه شد... و براي نخستين بار مكتب اماميه، توسط اعراب اشعري در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور رسمي در آن تدريس مي‎شد. كه از اين مكتب اساتيد بلند آوازه‎اي مثل «ديلمي» برخاستند كه متوكل (دهمين خليفه عباسي) او را معلم فرزندان خود نمود كه در اثر تربيت شيعي يكي از فرزندانش و به خاطر جسارتي كه به فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ نموده بود او را كشت.[5]

ورود پربركت حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ ، در سال 200 هجري به قم، و استقبال مردم از آن حضرت، بيانگر وجود زمينه‎هاي مناسب براي اشاعة فرهنگ تشيع و فقه آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده و به تبع آن پديدار شدن حوزه علميه شيعي و پررونق.

سيد ابن طاوس مي‎نويسد: خانه‎اي كه حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ در آن جا ميهمان شد در زمان حاضر (قرن هفتم) مدرسه‎اي است كه محل بحث طلّاب مي‎باشد.»[6]

در سال 201 هـ .ق به دنبال ورود امام رضا ـ عليه السّلام ـ به خراسان حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ دختر امام كاظم از مدينه به سوي خراسان حركت كرد و در راه از شدت مريضي از دنيا رفت و در شهر قم به خاك سپرده شد. ورود حضرت معصومه به قم، و مرقد مطهر او، و سپس ورود امامزادگان بسيار به قم، موجب تحولات تازه و مؤثر در استحكام و گسترش تشيع گرديد، و در كنار آن نقش به سزايي در تحكيم و گسترش حوزه علميه و رفت و آمد و ارتباط علما و راويان و شاگردان برجستة امام صادق، امام كاظم، امام رضا ـ عليهم السّلام ـ داشت و مرقد آن بانو در طول قرن‎ها فرا راه رونق حوزة‌علميه در قم بوده و مي‎باشد.

در قرن‎هاي 5 و 6 (دوره سلجوقيان) قم مركزي بزرگ براي فقها و علماي شيعه بوده و عدّه‎اي براي تحصيل به اين شهر مي‎آمدند و مدارس دايري داشت. شيخ عبدالجليل رازي وضع علمي قم را در قرن ششم شرح داده و مي‎گويد: مدارس ديني قم، داراي وسايل كافي و علما و مدرسان و مفسران بزرگ مي‎باشد و كتابخانه‎هايي پر از كتب فرقه‎هاي مختلف در آن وجود دارد. مدارسي مانند سعد صلت، اثير الملك، زين الدين، ظهيرالدين و... پر رونق بودند.[7]

حوزه علميه قم در دوره صفويه مورد توجه همگان مخصوصاً دولتمداران شيعه مذهب قرار گرفت و مدارس آباد گرديد و مدارس ديگر از نو بنا گرديد و علماي بزرگ چون ملا صدرا، ملا محسن فيض، علامه لاهيجي، شيخ بهائي و... در آن جا مشغول تحصيل و تدريس شدند.[8] حضور اين علماي برجسته و پرتلاش در قم در عصر صفويه بيانگر آن است كه قم در آن عصر، داراي حوزه علميّه فعال، مدارس و طلاب بسيار بوده، و علوم مختلف اسلامي تحصيل و تدريس مي‎شد. كه مدرسه فيضيه يكي از درخشان‎ترين يادگارهاي علمي دوره صفويه مي‎باشد.

در عصر قاجاريه هم علماي بزرگي در حوزة علميه قم به تحصيل و تدريس اشتغال داشتند و در اين سال‎ها حوزه علميه وارد مرحله تازه‎اي از حيات خود شد.

حوزة علميه همچنان در نوسانات مختلف ادامه حيات مي‎داد ولي داراي تشكل و انسجامي نبود كه با ورود بزرگ‎مرد علم و عمل، آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري حوزه آن چنان تجديد حيات شد كه او را «مؤسس حوزه علميه قم» ناميدند و بعد از رحلت آيت الله حائري، با ورود آيت الله بروجردي به قم و بر اثر توجهات مخصوص ايشان رونق كامل يافت، و در اندك زماني داراي تحولات عظيم گرديد. مدارس، كتابخانه‎ها، درس و بحث‎ها، نشريات، و علوم مختلف اسلامي در سطح عميق و گسترده‎اي فعال شد و در زمان تصدي ايشان تعداد علماي ساكن در قم بالغ بر شش هزار نفر رسيد.

پس از پيروزي انقلاب، حوزه به مرحلة‌ تازه‎اي وارد شد، و در ابعاد مختلف مورد توجه قرار گرفت و گسترش چشم‎گيري يافت و هم اكنون بالغ بر چهل هزار نفر از طلاب ايراني و خارجي در آن به درس و بحث مشغول هستند و تشكيلات حوزه با مجهز بودن به فن آوري روز كاملاً نوين و برنامه‎ريزي شده به روند تكاملي خود ادامه مي‎دهد.

2. آثار درخشان حوزه علميه قم و فرزانگان برخاسته از آن

هدف اصلي حوزه‎هاي علميه، فراگيري علوم اسلامي و در رأس آن، فقه جعفري، و تبليغ و ترويج آن علوم است. بنابراين هدف اصلي حوزه بر دو پايه نهاده شده: 1. اسلام شناسي عميق؛ 2. اطلاع رساني به مسلمانان سراسر جهان.

آثار درخشان حوزه علميه قم بسيار فراوان و فرزانگان برخاسته از آن بي‎شمار ولي ما به عنوان نمونه به ذكر چند اثر و چند نفر اشاره مي‎كنيم.

1. پرورش اساتيد برجسته در رشته‎هاي گوناگون اسلامي همانند علوم قرآني و تفسير و فقه، اصول، و ادبيات، منطق، كلام، فلسفه، اخلاق و تاريخ اسلام و تشيع ايران و... .

2. تربيت نويسندگان توانا و برجسته و محققين نامدار كه اين‎ها نهضت عظيم فكري به راه انداختند.

3. تربيت علما و رجال سياسي همچون حضرت امام خميني، آيت الله صدوقي، شهيد قدوسي، شهيد مطهري، دكتر بهشتي و صدها دانشمند و محقق و عالم بزرگ كه هر كدام استوانه‎هاي بزرگ علم و كمال‎اند از اين حوزه برخاستند.

4. ايجاد بيش از يكصد مركز تحقيقاتي در سطح حوزه علميه قم.

تحولات برجستة فرهنگي، اجتماعي و سياسي حوزه

گرچه كار اصلي حوزه علميه، تعليم و تعلّم است ولي از نظر حوزه هيچ گاه تعليم و تعلّم، هدف نيست، بلكه وسيله‎اي است براي وصول به اهداف عالي و كمالات متعالي انساني، بر همين اساس حوزة علميه قم در هر زماني تا سر حد امكانات خود، منشأ تحولات عظيم فرهنگي، اجتماعي و سياسي و هر گونه عواملي كه موجب رشد و تعالي انسان‎ها مي‎شود، شده است كه به بعضي از آنها فهرست‎وار اشاره مي‎شود.

تحولات فرهنگي

حوزه‎هاي علميه كه از يك سو، برخاسته از فرهنگ اسلام است، و از سوي ديگر نشانگر فرهنگ اسلام و نگهدارنده و پرورندة آن مي‎باشد در اين راستا خدمات ارزنده‎اي در طول تاريخ حيات خود ارائه نموده است، دانشمندان بزرگ و جهاني مانند: ابو علي سينا، خواجه نصير طوسي، علامه حلي، ملا صدار شيرازي و ده‎ها نفر از اين گونه افراد كه در علوم مختلف صاحب نظر بودند. تأليف كتابها در علوم مختلف، تأسيس كتابخانه‎هاي پرمحتوا، همه نشانگر تحول عظيم فرهنگي مي‎باشد.

تحولات اجتماعي

عالمان رباني همواره داراي روح مردمي و خدمتگزاري به مردم بودند، و همچون پدر مهربان براي جامعه دلسوزي كرده‎اند بر همين اساس، حوزة علميه قم و برخاستگان آن، همواره نقش مهمّي در تحولات اجتماعي داشته، و در رشد و تعالي جامعه و نگهداري آن از خطر سقوط، قدمهاي راسخ برداشته و برمي‎دارند كه بزرگترين آنها موضوع «تشيع ايرانيان» است كه بدون ترديد يكي از عوامل مهم تشيع ايرانيان وجود مركز تعليم و تعلّم در قم مي‎باشد.

تحولات سياسي

هيچ گاه سياست به معني حقيقي از اسلام و دين جدا نيست بلكه اين دو مكمل همديگر هستند. رابطة حوزة علميه قم با سياست، در طول تاريخ و شرايط و امكانات مختلف بوده كه به نمونه‎هايي اشاره مي‎شود: الف: استقلال قم از اصفهان. ب: موضع‎گيري علماء بزرگ قم در برابر طاغوت. ت: امام خميني در ميدان سياست و... .

مختار اصلاني


[1] . بلاذري، فتوح البلدان، ص 384؛ تاريخ قديم قم، ص 25.

 

[2] . خمتوي، ياقوت، معجم البلدان، واژه قم.

[3] . تاريخ قديم قم، ص 278.

[4] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 60، ص 213.

[5] . اقتباس از گنجينه،‌آثار قم، ص 89؛ تتمة المنتهي، ص 238.

[6] . فرحة الغري، ص 105.

[7] . كتاب النقض، عبدالجليل بن ابي الفتح، ص 164؛ تاريخ مذهبي قم، علي اصغر فقيهي، قم، چ حكمت، ص 167.

[8] . تاريخ مذهبي قم، ص 131.


بزرگان و مفاخر قم

صفحات درخشان قم مملو از نام عالمان و محدثان، فقها و مفسراني است كه سرآمد روزگار بودند و تقوا و پاكي‎شان به همراه خدمات عظيم علمي و تلاش پيرامون حفظ و نشر علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ آن بزرگان هنوز هم در آسمان علم و تمدن و فرهنگ مي‎درخشند و ياد و آثار آنان هدايت‎گر انسان‎ها و انديشه و تفكرشان مي‎باشد كه به مقتضاي حال اشاره‎اي گذرا به تعدادي از اين مشعل‎هاي فروزان كه همگي افتخارات شيعه‎اند مي‎نماييم.

1. زكريا بن آدم

نجاشي رجالي بزگ شيعه وي را چنين مي‎ستايد: عالمي سترگ مورد اطمينان و ثقه كه منزلتي عالي دارد و نزد امامان خاصه حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ موقعيت و جايگاه ويژه‎اي داشت. از عظمت مقام وي همين بس كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ به او مي‎فرمايد: (اي زكريا بن آدم)... از خاندان تو بلا دفع مي‎شود به خاطر تو هم چنان كه از اهل بغداد به خاطر امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ بلايا دفع مي‎شد.[1]

سالي حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ از مدينه به حج رفتند كه زكريا بن آدم، هم محمل حضرت بود تا به مكه رسيدند.[2] قبر شريف او در مقبره مبارك شيخان قم، نزديك مرحوم ميرزاي قمي است.

2. زكريا بن ادريس يا ابوجرير القمي

گفته شده است كه او از حضرت صادق و كاظم و رضا ـ عليهم السّلام ـ روايت كرده و كتابي نيز داشته است.[3]

از زكريا به آدم نقل شده كه گفته است: «اوّل شب وارد بر محضر امام رضا ـ عليه السّلام ـ شدم، و ابوجرير تازه درگذشته بود كه امام براي او طلب رحمت كردند...». قبر شريف او نيز در قبرستان شيخان واقع شده است و سال رحلتش 201 هـ .ق، پس از رحلت حضرت معصومه ـ عليها السّلام ـ گزارش شده است.[4]

3. احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد اشعري قمي

او از محدثين اهل قم است. از حضرت جواد و امام هادي ـ عليهما السّلام ـ روايت كرده است و از خواص امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ به شمار مي‎رفته و از ايشان نيز روايت دارد؛ او علاوه بر اين كه از اصحاب سه امام معصوم ـ عليه السّلام ـ بوده، ‌به عنوان شيخ القميين نيز اشتهار پيدا كرده است.

طبق نقل شيخ صدوق او به حضور حضرت امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ تشرف پيدا كرده و با امام زمان (عج) در آن جا ديدار كرده است.[5] جريان ديگري نيز راجع به اين مرد بزرگ نقل شده كه حكايت از مقام رفيع و شأن والاي او دارد.

شيخ صدوق ضمن حديثي مبسوط نقل مي‎كند: احمد بن اسحاق از امام عسگري ـ عليه السّلام ـ پارچه‎اي به جهت كفن خود خواست. حضرت، سيزده درهم به او داده و فرمود: اين را براي مصارف خودت خرج كن و آن چه را كه خواستي هم به تو مي‎رسد.

سعد بن عبدالله، راوي خبر مي‎گويد: «چون به سه فرسخي حلوان (سرپل ذهاب) رسيديم، احمد بن اسحاق، تب كرد و سخت بيمار شد، احمد فرمود: امشب مرا تنها بگذاريد، از اين رو هر كس به خوابگاه خود رفت، نزد صبح ناگاه كافور (خادم امام عسكري ـ عليه السّلام ـ ) را ديدم كه مي‎گويد:‌خداوند مصيبت شما را با آنچه كه محبوب است جبران فرمايد و بعد گفت: از غسل و كفن رفيق شما، احمد، فارغ شدم، اكنون برخيزيد؛ او را دفن كنيد راستي كه او عزيزترين شما در نزد آقايتان ـ امام عسگري ـ عليه السّلام ـ ـ است، آن گاه از چشم ما غايب شد.[6]

4. علي بن ابراهيم قمي

او از اجلّة روات اماميه و معاصر با حضرت امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ بوده است. آثار متعدد علمي و روايتي از آن بزرگوار باقي مانده و نام برده شده است و معروف‎ترين آن‎ها كتاب تفسير اوست. و چون وسايط بين ايشان و امام معصوم كم است از ارزش بسيار بالايي برخوردار خواهد بود. ضمناً پدر او از اصحاب امام رضا ـ عليه السّلام ـ بوده است. او در قم از دنيا رفت و داراي قبة شريفي در باقيماندة قبرستان شيخان مي‎باشد.[7]

5. علي بن الحسين بن موسوي بن بابويه قمي

آن بزرگوار، معروف به ابن بابويه است و از او به عنوان صدوق اوّل، نامبرده مي‎شود. نجاشي راجع به او مي‎گويد: او با ـ حسين بن روح ـ يكي از نواب امام زمان (عج) ملاقات كرد و طي نامه‎اي از امام ـ عليه السّلام ـ فرزند پسري خواسته بود كه امام نوشته بودند به زودي دو پسر به تو عطا خواهد شد. و آن گاه دو پسر يكي ابوجعفر، همان صدوق معروف، و ديگري ابو عبدالله براي او متولد شدند.[8]

در جلالت قدر آن بزرگوار همين بس كه امام عسگري ـ عليه السّلام ـ در توقيع شريفي كه براي او فرستاده، ‌در خطاب به او مرقوم فرمودند:‌يا شَيخي و معتَمَدي وَ فقيهي؛ اي شيخ من و محل اعتماد من و فقيه من.

6. محمد بن علي بن الحسين بن بابوبه قمي، معروف به صدوق

او در شهرستان قم، تولد يافت و وجود او به بركت دعاي حضرت صاحب الامر ـ عليه السّلام ـ بود.

آن بزرگوار در قم، رشد يافت و به ري مهاجرت كرد.[9] آثار و تأليفات آن مرد بزرگ، بسيار زياد است و ظاهراً در ميان علماي اماميه، كسي مانند ايشان در كثرت تأليف نداريم. در حالات او آمده است كه در سال 355 هـ .ق، وارد بغداد شد. شيوخ طايفه، از او استماع حديث مي‎كردند. در ميان قميين كسي مانند اودر حفظ حديث و روايت و مطالب و كثرت علم، ديده نشده است.[10] بر اثر شدت اعتماد علماء بر روايات و نقل‎هايش، اشتهار به صدوق پيدا كرد و او را رئيس المحدثين خوانده‎اند. خلاصه آن بزرگوار در سال 381 هـ .ق در حالي كه عمر شريفش به هفتاد و چند سال رسيده بود از دنيا رفت و قبر شريفش در شهر ري در راه مرقد حضرت عبدالعظيم حسني زيارتگاه دلدادگان علي و آل علي ـ عليه السّلام ـ مي‎باشد.

7. آخوند ملا محمد طاهر قمي

او از علماي بزگ قم در زمان صفويه بوده است. شيخ حر عاملي او را با عناوين؛ عالم، محقق، مدقّق، ثقه، فقيه، متكلم، محدث جليل القدر، ياد كرده است. او صاحب تأليفات متعددي از قبيل: شرح تهذيب الحديث، الاربعين في فضايل امير المؤمنين، الفوايد الدينيه در ردّ بر حكما و صوفيه، و... . اين بزرگوار در پايگاه علمي خود، قم از دنيا رفت و در نزديكي قبر زكريا بن آدم مدفون گرديد.

8. شيخ غلامرضا قمي معروف به حاج آخوند

آن بزرگوار از اهل قم بوده و اشتهار به حاج آخوند داشته است. مرحوم آقا بزرگ تهراني از او به «عالم محقق و فقيه متبحر از اعاظم» ياد كرده است.

او از قم براي تكميل مراتب علمي به نجف مي‎رود و در درس شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي شركت نموده و آن گاه به قم برگشته و مرجع امور مردم و صاحب آثار متعدد علمي گرديد.[11]

9. حاج ميرزا محمد ارباب

او در سال 1273 هـ .ق در قم و در يك خانواده كشاورز تولد يافت و پس از تعلم مقدمات و سطح، به عتبات عاليات رفت. از محضر مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي و آخوند خراساني استفاده علمي كرد. به قم بازگشت و به جمع مروجين و محققين و مصنفين پيوست. آن بزرگوار طبع لطيفي داشته و اشعار در مدح و مراثي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مي‎گفته است. او در ماه جمادي الاول سال 1341 هجري در سن 68 سالگي در گذشت و در قبرستان شيخان قم مدفون گرديد.

10. مرحوم شيخ ابوالقاسم قمي

او در سال 1281 هـ .ق در قم متولد شد و بعد از دوره مقدماتي به عتبات عاليات رفت . از دروس بزرگان نجف بهره‎هاي فراواني برد. از عبارات علامه تهراني استفاده مي‎شود كه او در دوران تحصيل در كمال فقر و تنگدستي بوده كه بعدها به مقام والاي اجتهاد نايل شده. او در سال 1322 هـ .ق به زادگاه خود مراجعت كرد.

او علاوه بر مراتب عالية علمي، صاحب مقامات معنوي بالايي بوده و از نهايت تواضع، مخصوصاً در مقابل آيت الله حائري مؤسس حوزه، كه از اخلاص عجيبي برخوردار بود. باري، آن بزگوار در سال 1353 هـ .ق دار فاني را وداع گفت و در مسجد بالاسر مدفون گرديده.

11. حاج شيخ مهدي حكمي قمي

او در سال 1280 هـ .ق در شهرستان قم متولد شده و بعد از گذراندن مقدمات، به سامرا رفت و در درس مرحوم ميرزاي بزرگ شيرازي و پس از رحلت او در درس مرحوم فشاركي حاضر شد و سپس به نجف آمده و از درس مرحوم آخوند خراساني استفاده نمود و در سال 1322 هـ .ق به قم بازگشت و بر اثر علميّت بالا و مقامات زهد و تقواي معنوي كه داشت در نزد عموم طبقات، از احترام خاصي برخوردار بود و در مسجد جامع قم اقامه جماعت مي‎نمود و عهده‎دار قضاو فصل خصومات و منازعات بين مردم بود. تا بالاخره در مسافرت تابستاني كه به محلات داشتند در سال 1360 هـ .ق از دنيا رفتند و پيكر پاكش بعد از حمل به قم در رواق حرم نزديكي قبر مرحوم حائري مدفون گرديد.[12]

12. حاج ميرزا محمد فيض قمي

او در سال 1293 هـ .ق در قم به دنيا آمد و بعد از مقدمات در سال 1317 به نجف مشرف گرديد و بعد از كسب علوم مختلف به زادگاه خود، قم مراجعت كرد و سرگرم تدريس و تربيت طلاب و ارشاد مردم گرديد. و در سال 1370 هـ .ق در موقع اداي فريضه و در حالي كه در قنوت جملة «الهنا عاملنا بفضلك» مي‎‎خواند، دار فاني را وداع گفت و آيت الله بروجردي بر او نماز خواند و در كنار صحن حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ مدفون گرديد.

13. حاج آقا حسين قمي

او در قم متولد شده و پس از گذراندن دوره مقدمات به نجف رفته و بعد از طي دوره‎هاي مختلف فقه و اصول و درايه و...، در سال 1331 به مشهد مهاجرت كرده و بيست و چند سال به تدريس و وظايف مقرّره سرگرم بود و در زمان رضاخان به كربلا تبعيد شده و ده سال در آن جا اقامت كرد.


[1] . توسي، محمد، اختيار المعرفة الرجال، ص 595.

 

[2] . اردبيلي، محمد، جامع الرواة،‌ج 1، ص 330.

[3] . رجال كشي، ص 173.

[4] . فيض، عباس، گنجينه آثار قم، ج 1، ص 223.

[5] . صدوق، محمد، كمال الدين، ص 384.

[6] . صدوق،‌محمد، كمال الدين، ص 264.

[7] . رجال نجاشي، ص 260.

[8] . همان، ص 261.

[9] . مقدمة معاني الاخبار، ص 18.

[10] . مقدمة معاني الاخبار، ص 10.

[11] . آقا بزرگ تهراني، نقباء البشر، ج 4، ص 1657.

[12] . سيد محمود مرعشي نجفي، ج 2، ص 344.

ايشان با آن همه علم و نفوذ مردمي زندگي بي‎آلايش و سراسر صداقت داشتند.

14. محدث قمي

محدث بزرگوار، مرحوم حاج شيخ عباس قمي، از اركان علم حديث و روايت در اعصار اخير، بلكه خود ركن اصلي در اين موضوع به شمار مي‎رود. او در سال 1294 هـ .ق در شهر قم به دنيا آمد و بعد از طي مراحل مقدماتي به نجف اشرف رفت و از محضر بزرگان حوزه نجف بهره گرفت و بعد در سال 1332 به مشهد مقدس رفت. او در زندگي خود داراي استقامت و پشت كار عظيمي بود و در طول عمر 65 ساله خود علاوه بر تربيت نفوس بسيار، 33 جلد كتاب ارزشمند و منتشر شده دارد. و او در مرتبه عالي يقين و اخلاص قرار داشت و براي علما و كتب آن‎ها احترام خاصي قائل بود. او در اواخر عمر به قصد عتبات عازم نجف اشرف در عراق شد و در شب 23 ذي الحجه سال 1359 هـ .ق از دنيا رفت و در كنار استادش حاجي نوري در يكي از ايوان‎هاي جنوبي قبلي صحن نجف اشرف دفن گرديد.

ن: 1326 م مختار اصلاني


قم پايگاه علم و فرهنگ

شهر قم از زماني كه به عنوان مركزي شيعي در نزد پيروان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ شهرت يافت، پيوسته مهد دانش و فضيلت و سرچشمه فيضان حكمت و معرفت بوده و از همان روزها تربتش را به شرافت و مردمش نيز به فضيلت ستوده شده‌اند. خدمات برجسته و مساعي ارزنده دانشمندان قم در راه احياي آيين تشيع و نشر معالم دين و فرهنگ اسلام به حدي بود كه تاج كرامت ابدي بر تارك شريف آنان نهاده شده، تا آنجا كه از امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ نقل شده است: لولا القميون لضاع الدين؛ اگر اهل قم نبودند دين ضايع مي‌گشت.[1]

اما اينكه چرا اين شهر را قم نام نهاده‌اند، از وجود مقدس امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ رسيده كه فرمودند: انّما سمّي قم لانّ اهلها يجتمعون مع قائم آل محمد(عج) و يقومون معه و يستقيمون عليه و ينصرونه؛ (اين شهر) قم ناميده شد زيرا كه اهلش در اطراف حضرت قائم آل محمد(عج) گرد مي‌آيند و با آن حضرت قيام مي‌نمايند و با او ـ عليه السّلام ـ همراه‌اند و در كنار او پايداري مي‌كنند و او را ياري مي‌نمايند.[2]

از حضرت هادي ـ عليه السّلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند:[3] علت نامگذاري اين شهر به قم آن بود كه وقتي كشتي نوح ـ عليه السّلام ـ در طوفان به اين نقطه رسيد از حركت ايستاد. و اينجا قطعه‌اي از بيت‌المقدس مي‌باشد.

مژده جايگاه خاص قم در تشيع هفتاد و چند سال قبل از نزول فاطمة معصومه ـ عليها السّلام ـ به قم و در زماني كه هنوز پدر بزرگوارش امام كاظم ـ عليه‎السّلام ـ ديده به جهان نگشوده بود توسط (امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ) بيان شد، آن‌گاه كه فرمود: بانويي فاطمه نام، از فرزندم موسي ـ عليه السّلام ـ در اين شهر (قم) از دنيا مي‌رود (و مقام و منزلتي دارد) كه شيعيان را شفاعت مي‌كند و همگي به بهشت مي‌روند.[4]

در روايتي ديگر حضرت فرمودند: انّا لله حرماً و هو مكة و ان للرسول ـ صلي الله عليه و آله ـ حرماً و هو المدينه و ان لامير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ حرماً و هو الكوفه و ان لنا حرماً و هو بلدة قم و ستدفن فيها امراة من اولادي تسمّي فاطمه فمن زارها وجبت له الجنة، قال الراوي و كان هذا الكلام منه قبل ان يولد الكاظم ـ عليه السّلام ـ.

... و از براي ما حرمي است كه آن شهر قم است، و طولي نخواهد كشيد كه بانويي فاطمه نام از فرزندانم در آن شهر مدفون خواهد شد و براي زيارت كنندگانش بهشت واجب مي‌شود.[5]

حتي در مورد شاگردان مكتب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز رواياتي رسيده كه با وجود آنها، بلاء از اهل قم دفع مي‌شود.[6]

اين شهر از زمان قبول اسلام تا امروز يعني در طول سيزده قرن همواره بنام مركز تشيع و پايتخت شيعة اماميه خوانده شده است، حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: قم سرزمين ماست، سرزميني كه پاكيزه و مقدس است براي شيعيان ما، كه ولايت ما را قبول كرده است.[7]

و اين پايگاه تشيع، مورد عنايات خاصة ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ بوده و بيش از سي روايت درباره شهر و مردم‌اش از طرق معتبره رسيده است تا جائي كه خواب در قم را عبادت خوانده‌اند و از امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ رسيده كه حضرت فرمودند: قم عش آل محمد و مأوي شيعتهم؛ قم آشيانه ما (آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ) و پناهگاه شيعيان ماست.[8]

عصارة احاديث وارده با حذف تكرار چنين است: شهر قم قطعه‌اي از بيت‌المقدس، شهري مقدس، مطهر و بلد ما اهل بيت و شيعيان ماست، چه نيكو موضعي است قم، كه خداوند متعال آن را بر ساير بلاد حجت قرار داده و ستمگران در آن گداخته گردند، چنانكه نمك در آب ذوب مي‌گردد و زود باشد كه علم و معرفت از كوفه بدان شهر منتقل گردد و از آنجا به ساير بلاد، منتشر شود به طوري كه نزديك ظهور حضرت حجت(عج) مستضعفي در دنياي آباد يافت نشود تا جايي كه زنان خانه‌دار به علم امامت و ولايت واقف باشند.[9]

امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: عن ابي عبدالله ـ عليه السّلام ـ : قال ستدفن فيها امرأة من اولادي تسمي فاطمه فمن زارها وجبت له الجنة؛ در اين شهر فاطمه بنت موسي ـ عليه السّلام ـ دفن خواهد گشت كه هر كس او را زيارت كند بهشت برايش واجب گردد.[10]

در آثار پيرامون قم چنين آمده است: بهشت را هشت باب است و سه درب آن به سوي مردم قم است.[11] و محدث قمي نقل مي‌نمايد: از براي بهشت درب است و يك درب از آنها خاص اهل قم مي‌باشد، گوارايشان باد، گوارايشان باد.[12]

در مورد مردم قم كه در اين شهر مقدس مدفون مي‌شوند، فضيلتي است كه ديگران را چنين فضيلتي نيست. محل حشر و نشر جميع مردم بيت‌المقدس است جز اهالي قم كه در گور خويش محاسبه مي‌شوند از آنجا به بهشت محشور مي‌گردند و اين كرامت به اهل قم اختصاص دارد.[13]

و اهل قم به تأييدات رباني مؤيد و به توفيقات سبحاني مشرف‌اند و فرشتگان پيوسته از آنان بلايا را دفع كنند و بندگان مؤمن خداي متعال در آن شهر گرد آمده و در انتظار شفاعت پيغمبر خود بسر مي‌برند.

سلام خداوند بر اهل قم و رحمت الهي برايشان باد كه آنها اهل ركوع و سجود، قيام و قعود، و آمرزيده و مغفور مي‌باشند، خداوند بركات خود را برايشان نازل گرداند كه ايشان‌اند علماء، فقهاء، فهماء و اهل ديانت و حسن عبادت كه سيئاتشان به حسنات تبديل مي‌گردد.

و سخن آخر اينكه حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند: اذا اصابتكم بليّة و عنا فعليكم بقم فانه مأوي الفاطميين؛ زماني كه به شما گرفتاري و غمي رسيد، به شهر قم پناه بريد چراكه قم محل و مأواي فاطميين است.[14]

پايگاه علوم اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ

از مناطق مهمي كه به عنوان اصلي‌ترين مراكز علوم اسلامي، بلكه بزرگترين مركز شيعي ياد مي‌شود بايد قم را نام برد. شهري كه از زمان اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ خصوصاً در زمان امام عسكري ـ عليه السّلام ـ و نيز در طول عصر غيبت جايگاهي مطئمن براي نشر فقه و احاديث پاك و مطهر بوده است.

قم در زمان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ و پدر بزرگوارش پايتخت علمي شيعه بوده و در آن راويان فراواني مي‌زيستند و همچنين در آن از مؤلفان و صاحبان قلم در حديث و ديگر شاخه‎هاي علم گروههاي فراواني سكونت داشتند.[15]

و از اين رهگذر خدمات بزرگي به مراكز علمي شيعه نموده است. رسالت سنگين نشر علوم اهل‌بيت ـ عليهم السلام ـ، احادث آنان و فضايلشان از قم و توسط قمي‎ها و قميون انجام گرفته است. رسالتي كه تمام جوامع علمي شيعه حامل آن مي‎باشند. در بيانات نوراني اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيز تأييدات بلندي صادر شده كه براي افتخار هميشگي اين سرزمين كافي است. اگر تلاش و زحمات اهل قم نبود دين از بين مي‌رفت[16] و به راستي نيز چنين است. تأملي هر چند گذرا به عصرهاي گذشته خصوصاً بني‌العباس و جور و وحشتي كه بر امامان شيعه و پيروان آنان در عهد امام عسكري ـ عليه السّلام ـ حاكم بوده است، اهميت اين رسالت و مسؤولين قمي‌ها و قم را، به وضوح مشاهده مي‌كنيم، و در اثر اين عنايت و اهتمام در زمان غيبت صغري به عنوان بزرگترين مركز علمي در جهان اسلام نام برده مي‌شد. در عظمت اين مركز مي‌توان اشاره كرد به سخني كه شيخ در كتاب «الغيبة» بيان مي‌نمايد:

سومين نايب خاص امام زمان(عج) توجه و عنايت خاصي به قم داشته و كتاب «تأديب» را جهت بررسي و اظهار نظر به قم ارسال نموده است.[17] و چه زيباست آن تقدير و رضايت امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه به عيسي بن عبدالله فرمود:

سلام خداي متعال بر اهل قم باد. خداوند سرزمين‌شان را از باران سيراب گرداند و بركات و رحمت خود را بر آنها نازل فرمايد. و زشتيها را به نيكوئي مبدل سازد. آنانكه اهل ركوع، سجود، قيام و قعودند. آنانكه فقيهان‌اند و اهل ذكر و درك‌اند.[18]

قم در گذر زمان

ساكنان اصلي قم هنگام حمله مسلمانان به ايران از لحاظ كثرت به اندازه‌اي بودند كه هزاران سپاه از آنان در جنگ قادسيه و نهاوند شركت كردند.[19]

شهر قم كه داراي دوازده روستا و سيصد و چهل و چند ده بوده و به قولي بيست و يك روستا و هفتصد ده دارا بوده است ده‌هاي چنان آباد و پرجمعيت كه تنها از يك ده چهار هزار مرد بيرون آمد كه هر يك خدمتكاري، مهتري و نان‌پز و آشپز همراه داشت براي جنگ با اعراب مسلمان.[20]

قم مقارن حمله مسلمانان به ايران شهري معتبر، معروف و پرجمعيت بوده است.[21] قم از شهرهايي بود كه علويان به آن روي مي‌آوردند و در آن پناه مي‌جستند.[22] در سال 210 مأمون،‌علي بن هشام مروزي را فرستاد و با سپاه او را امداد داد تا با قمي‌ها جنگ كرد يحيي بن عمران را كه رئيس قم بود به قتل رسانيد، باروي شهر را با خاك يكسان كرد و خراج قم را بيش از سه برابر كرد.[23] در زمان معتزّ عباسي مردم قم نافرماني كردند موسي بن بغا به قم حمله برد جمع كثيري را كشت و جمعي ديگر را به قيد كرد.

قم در سال 621 به دست سپاهيان مغول آن چنان ويران و قتل عام شد كه تا ميانه قرن نهم آثار آن برجاي بود و هرگز موقع و اهميت پيشين خود را باز نيافت.[24]

قم روزگاراني چندان بزرگ بوده كه در دو جاي آن نماز جمعه برپا مي‌شده و اين بدان معناست كه فاصله دو سوي آن بيش از سه ميل مسافت بوده است. پهنة خطة آنرا روزگاري صد فرسنگ در صد فرسنگ گفته‌اند (قطعة معروف منسوب به انوري در روضة الصفا و هفت اقليم 5:3 و نزهة القلوب: 47 و اسناد ديگر) و آن را در عداد شهرهايي چون ري برشمرده‌اند كه جمعيت آن از هزار هزار نفر در مي‌گذشته (ري باستان 104:1ـ108) و در يك زلزله سيصد و پنجاه هزار تن از مردم آن تلف شده‌اند (ديوان قوامي رازي:12) و در حمله مغول هفتصد هزار آدمي در آن كشته شده‌اند (مرصاد العباد، نجم‌الدين دايه رازي:9)[25]

جايگاه علمي

قم در طول تاريخ خود كه كرامت بزرگ مركزيت شيعه را به خود اختصاص داده است به عنوان يك مركز علمي و فرهنگي جهت ترويج اشاعه علوم اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مورد قبول همگان بوده است.


[1] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي،‌ج7، ص359، انتشارات اسوه.

 

[2] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص356.

[3] . سفينة البحار، ج7، ص356، پيرامون نام قم وجوه فراواني ذكر شده است رجوع كنيد، تاريخ مذهبي قم ـ گنجينه قم، جدي فروزان ولي روايت ذكر شده هماهنگي و تناسب خوبي با روايت‌هاي وارد شده پيرامون قم دارد. انما سمّي قم به لانّه لمّا وصلت السفينة اليه في طوفان نوح ـ عليه السّلام ـ قامت و هو قطعة من بيت المقدس. و روايات ديگر.

[4] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص125.

[5] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص358.

[6] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج3، ص471.

[7] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص359.

[8] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص357.

[9] . گنجينه آثار قم، ص93، (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج60، ص213)، عن الصادق ـ عليه السّلام ـ ... ثم يظهر العلم ببلدة يقال لها قم و تصير معدناً للعلم و الفضل حتي لايبقي في الارض مستضعف في الدين حتي المحذرات في الحجال...

[10] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص358.

[11] . گنجينه آثار قم، ص93، (سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص125).

[12] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص357، چ اسوه.

[13] . گنجينه آثارقم، عباس فيض، ص93. سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص359.

[14] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص357، چ اسوه.

[15] . حياة الامام العسكري، محمدجواد طبسي، چ دفتر تبليغات اسلامي.

[16] . لولا القميون لضاع الدين. (سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص359).

[17] . برگرفته از كتاب حياة «امام العسكري ـ عليه السّلام ـ» محمدجواد طبسي، ص227، چ دفتر تبليغات اسلامي.

[18] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج7، ص359.

[19] . تاريخ مذهبي قم، فقيهي، ص52، چ زائر، به نقل از اعثم كوفي.

[20] . همان، به نقل از تاريخ قم و مختصر البلدان.

[21] . همان، ص58.

[22] . همان،‌ص77.

[23] . همان، ص79.

[24] . قم‌نامه، مدرسي طباطبايي، ص12، انتشارات كتابخانه نجفي(ره).

[25] . مجموعه منابع تحقيقي قم، تذكره مشايخ قم، ص4، مدرسي طباطبايي، چ قم.


قم و پيروزي انقلاب اسلامي

قم كه همواره قيام را با خود به همراه دارد اسم با مسمايي براي اين شهر است كه بنا به نقلي پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر آن نهاده است. تاريخ اين ديار يادآور مجاهدت‎ها و استقامت‎هاي علماي بزرگي در طول قرن‎ها مي‎باشد. هر چند اين سرزمين همواره جوشش‎گاه مبارزه و قيام عليه ستمگران بوده است، ولي نهضت اسلامي كه از سال‎هاي 1341 آغاز و در 22 بهمن 1357 به ثمر رسيد، تنها نهضت تاريخ تمدن بشري است كه مانند نوري تمام دنيا را روشن ساخت و به نتيجه رسيد.

موقعيت قم در تاريخ انقلاب اسلامي بركسي پوشيده نيست و كم‎تر انساني در دنياست كه از انقلاب اسلامي ايران اطلاع داشته و از نقش قم در اين انقلاب بي‎اطلاع باشد. چه در طول نهضت انقلاب اسلامي و چه پس از پيروزي آن، قم زادگاه حوادث مهم تاريخي بوده است. ليكن دو حادثه بسيار مهم آن از ويژگي خاصي برخوردار است؛ يكي جرقة انقلاب (قيام 15 خرداد 1342) و ديگري آتش انقلاب (قيام 19 دي 1356) كه هر دو در بستر تاريخ اين شهر زاده و رشد يافت.

با نگاهي به گذشته و اوضاع و احوال ايران در آن زمان به خوبي در خواهيم يافت كه چگونه حكام و پادشاهان بر مردم اين كشور حكمراني نموده و از دسترنج اين ملت براي خود سفره‎هاي رنگين گسترده و ثروت اين ملت را بر باد مي‎دادند. امّا از ميان حكام خودسر، خاندان پهلوي از همه بدتر جلوه كرده و تا بدانجا بي‎شرمي را پيش برده كه چادر و حجاب را از سر زنان اين سرزمين كشيده وجسارت و جرأت را تا تصويب لوايحي براي محو اسلام و قوانين آن رساندند كه از سال 1340 مقدمات طرح اسلام زدايي با حذف «سوگند خوردن به قرآن» براي نمايندگان به مرحله اجرا در آمد.

در اين ميان كه خفقان و ظلم همه جاي ايران را فراگرفته و سرها در گريبان فرو رفته و طاغوت زمان بي‎باكانه با دستورهاي اسلام در افتاده بود. تنها قم و علماي آن به ميدان آمده و روحانيون آگاه فرياد مظلوميت اسلام را سردادند كه در پيشاپيش اين قيام مرد تاريخ‎ساز عصر حضرت امام خميني (ره) با فرياد وا اسلاما به روحانيون و مردم شريف قم روشني مي‎بخشيد.

در سال 1341 كه شاه ايران با سفر به آمريكا دستورهاي لازم را براي اجراي انقلاب سفيد خويش، گرفت در 19 دي از مردم خواست تا در انتخابات نمايشي شركت كرده و براي اجراي اهداف آمريكايي شاه به لوايح پيشنهادي رأي بدهند. كه در اينجا نيز شهر مقدس قم با هدايت و رهبري امام خميني (ره) اين رأي گيري را تحريم و به مخالفت با آن پرداخت.

تاريخ، روحيه حماسي و انقلابي مردم اين سرزمين را روزي به ثبت رسانيد كه محمد رضا شاه پهلوي در سال 1341 به منظور جلب اعتماد علماء حوزه و فريب مردم به اين شهر سفر كرد و پس از آن كه در 4 بهمن سال 41 در ميدان آستانه از اتومبيل خود پياده شد تمامي آرزوهايش را بر باد رفته ديد؛ زيرا صحنه‎اي را به نظاره نشست كه انتظارش را نداشت. نه تنها از مردم استقبال كننده، كسي را نديد بلكه كارمندان اداري و دولتي و روحانيون نيز به چشم نمي‎خوردند و سكوتي شگفت بر شهر حكمفرما شده بود.

گويا شاه به شهري پر از دشمن قدم نهاده است. از شدت خشم و اضطراب از رفتن به حرم منصرف گشته و از همانجا بازگشت.

در دوّم فروردين سال 1342 كه مصادف با سالگرد شهادت امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ بود حادثه‎اي ديگر در تاريخ انقلاب شهر قم ورق خورد، مردم و روحانيان عاشق و دلباخته حرم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در مدرسه فيضيه مشغول عزاداري بودند كه با حادثه‎اي غمبار روبرو شدند. عمال دژخيمان با هجومي وحشيانه و كشتاري بي‎رحمانه علما و فضلا را به خاك و خون كشيدند كه اين جريان باعث خشم ملت بر عليه شاه و حكومت مستبد او شد. و با اين كار سنگري ديگر از سنگرهاي رژيم توسط مردم و علماي قم فتح گرديد.[1]

قيام 15 خرداد

در حالي كه بيش از دو روز از عاشوراي سال 1342 نگذشته بود كه در 15 خرداد همين سال رژيم، امام خميني را شبانه دستگير مي‎كند. مردم قم همين كه از موضوع اطلاع پيدا كردند با قلب‎هاي آكنده از غم و اندوه به اطراف منزل امام هجوم آوردند و با سردادن شعار «يا مرگ يا خميني» خشم و نفرت خود را بر عليه رژيم ابراز كردند كه به راهپيمايي عمومي مبدل شده و مردم در حرم حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ تجمع مي‎كنند و خواستار آزادي امام مي‎شوند كه ناگهان صداي گلوله‎هاي نظاميان و رگبار مسلسل آنان موج جمعيت را مي‎شكند ومردان و زنان بي‎شماري را در خون خود مي‎غلتاند.[2] كه امام با اعلام عزاي عمومي،‌نقطة آغاز و بذر آبياري شده انقلاب شكوهمند اسلامي را با خون‎هاي برزمين ريخته 15 خرداد اعلام مي‎دارد كه سال‎ها بعد به ثمر نشست.[3]

قيام 19 دي قم (سال 1356)

پس از شهادت فرزند برومند امام خميني حاج آقا مصطفي، در سال 1356، خشم ملت از رژيم ستم‎شاهي افزون گرديد و حكومت در تاريخ 7/10/1356 اقدام به پخش مقاله‎اي توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات نمود كه در پي اين عمل مردم و طلاب قم خشمگين شده و در 19 دي تظاهرات شديدي را بر ضد رژيم پهلوي به راه مي‎اندازند. كه با اقدام مسلحانه رژيم برخورد كرده و تعدادي از مردم به شهادت مي‎رسند.[4] امّا با اين قيام مردم قم آتش انقلاب اسلامي برافروخته گشت و برق آسا به ديگر شهرها سرايت نمود و سرانجام منجر به شكست ظالمان و طاغوتيان و پيروزي مظلومان و مسلمانان گرديد.[5]

پس از پيروزي انقلاب نيز مردم قم همواره در بستر حوادث مهم تاريخي قرار گرفتند و پيشاپيش مسايل و حوادث و امتحان‎هاي بزرگ انقلاب مانند هميشه با سربلندي مسير انقلاب را طي كردند. تا اين كه طي جنگ تحميلي اين ايثار را به اوج خود رساندند و هم اكنون نيز چون گذشته در كنار كليه حوادث مذهبي و سياسي حضور داشته و همواره رهنمون ديگر شهرها و كشورهاي آزاده جهان بوده و هستند.

ن: 1326 م مختار اصلاني


[1] . عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه‎هاي آن، چ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 222.

 

[2] . همان، ص 229.

[3] . صحيفه نور، ج 7، ص 50.

[4] . حميد روحاني، نهضت امام خميني، انتشارات بياد شهيد، ص 274.

[5] . عبدالوحيد وفائي، سيماي قم، سازمان تبليغات اسلامي، ص 44.


اماكن مقدس قم

از آن جا كه شهر مقدس قم از شهرهاي قديمي و تاريخي و مذهبي مي‎باشد از اماكن و بناهاي مقدس و تاريخي بسياري برخوردار است كه اين اماكن را به پنج دسته تقسيم‎بندي كرده و آن‎ها را به طور خلاصه معرفي مي‎كنيم.

1. امامزادگان و مقبره‎هاي تاريخي و ديدني؛

2. مدارس علمي و قديمي؛

3. مساجد بزرگ و معروف؛

4. آرامگاه‎ها و مقبره‎هاي بزرگان علمي و حكومتي؛

5. محلات و خانه‎هاي قديمي؛

1. امامزادگان و زيارتگاه‎ها

آستان مقدس حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ

مجموعه حرم حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ دختر بلافصل امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ ، در مركز شهر قم يكي از بزرگ‎ترين و ارزشمند‎ترين آثار معماري اسلامي ايراني است كه يادگارهاي گرانبهايي از قرون مختلف را در بر دارد.

امام زاده اسماعيل

اين امامزاده از زيارتگاه‎هاي قديمي استان قم است كه در دامنه كوه بيدقان در 18 كيلومتري قم واقع شده است. در اين بقعه، سه تن به اسامي شاهزاده اسماعيل و فرزندش حمزه ـ از اولاد علي بن جعفر عريض ـ و شاهزاده محمد ـ از اولاد امام كاظم ـ عليه السّلام ـ ـ مدفون‎اند. اين امامزاده از بناهاي تاريخي قم و داراي درهاي نفيس و كاشي‎هاي عالي و صندوقي منبت بر روي مرقد است. اين بنا مشتمل بر بقعة گنبدي، رواق، صحن و مسجد است و بناي آن از ابنية قرن هفتم هجري است.

امام زاده موسي مبرقع

اين امامزاده فرزند امام محمد تقي ـ عليه السّلام ـ جد سادات رضوي است. ايشان اولين كسي از سادات رضوي است كه در سال 256 هـ . ق در قم اقامت گزيده است. موسي مبرقع در 296 هـ . ق از دنيا رفت و در مكاني كه اكنون مزار اوست دفن شد و در كنارش يكي از فرزندانش به نام شاهزاده احمد فرزند محمد بن موسي مدفون گرديد.

امام زاده شاه حمزه

اين امام زاده از فرزندان موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ و برادر امام رضا ـ عليه السّلام ـ است. اين امام زاده كه در ميدان كهنه قم واقع شده مورد احترام ويژه مردم است.

امام زاده علي بن جعفر

اين امامزاده مشهور به «دربهشت» مي‎باشد كه گنبد آن متعلق به اوايل قرن هشتم هـ .ق است كه در دوران قاجار ايوان و بيوتاتي بر آن اضافه گرديده است.

امام زاده سيد سربخش

اين امامزاده در خيابان آذر مقابل چهل اختران قرار گرفته و شخص مدفون در آن از نوادگان امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎باشد. بر اساس نوشته گچ بري پاياني كتيبه، تاريخ احداث بنا، محرم الحرام 774 هـ .ق ثبت شده است.

امام زاده احمد بن اسحاق

اين بنا در ميدان كهنه قم يا ميدان زكريا بن آدم در جوار امامزاده شاه حمزه قرار گرفته و مدفون در آن، احمد بن اسحاق عسكري از نوادگان امام هفتم ـ عليه السّلام ـ است. حرم اصلي امامزاده از بناهاي باستاني قبل از صفويه است كه به دستور شاه طهماسب تعمير و تزئين شده است.

امام زاده ابو العباس احمد

اين آرامگاه در مجاورت امامزاده دربهشت قم واقع شده است و از آثار قرن هشتم هجري است و درباره شخصيت مدفون در آن نقل شده كه از سادات حسني سجادي بوده و جدش، ابوالفضل حسين، از صحابه امام عسكري ـ عليه السّلام ـ است.

امام زاده باوره

اين آرامگاه در مزرعه باوره، در 6 كيلومتري روستاي فردو از توابع قهستان واقع شده است. در اين آرامگاه دو امامزاده به نام‎هاي شاهزاده محمد و حسين، حليمه خاتون و زينب خاتون از احفاد امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ مدفون‎اند.

امام زاده حليمه خاتون

اين آرامگاه در روستاي لنجرود و در 12 كيلومتري جنوب شهر قم واقع شده است. امامزاده مدفون در اين بقعه را از احفاد امام كاظم ـ عليه السّلام ـ ذكر كرده‎اند.

امام زاده سكينه خاتون

در 30 كيلومتري شرق قم و نزديك روستاي زالون آباد، آرامگاه سيده سكينه خاتون از احفاد امام كاظم ـ عليه السّلام ـ واقع شده است. كه از آثار قبل از صفوي يا دورة آغازين صفوي مي‎باشد.

امام زاده سلطان محمود

اين امامزاده در جهت شمال غربي روستاي صرم درجنوب قم واقع شده و مدفون در آن سه تن به اسامي سلطان محمود، شاهزاده سليمان از احفاد امام سجاد ـ عليه السّلام ـ و يك زن به نام ستي زينب از احفاد امام كاظم ـ عليه السّلام ـ است.

امام زاده سليمان

اين آرامگاه در 26 كيلومتري جنوب شرقي قم واقع شده است. به نظر مي‎رسد بناي اوليه امامزاده به دورة ايلخاني مربوط باشد. امامزاده مدفون از سادات حسيني سجادي است.

امام زاده شاه ابراهيم

اين بنا در 24 كيلومتري قم واقع شده و بناي كنوني آن مزاري از دوره صفويه است.

امام زاه شاهزاده ابو احمد

اين بنا در بيرون دروازة ري در شمال شرقي قم واقع شده و مدفون آن ابواحمد محمد بن حنفيه از احفاد علي ـ عليه السّلام ـ است. اين بنا از آثار بسيار قديمي شهر قم است كه در سال 932 هـ .ق تجديد بنا شده است.

امام زاده شاهزاده احمد و علي حارث

اين بنا در شرق شهر قم ـ در خاكفرج ـ واقع شده كه در آن دوقبر مشهود است كه بر روي يكي از آن‎ها لوحي قرار دارد و به نام حارث ثبت شده بود و اينك در موزه ملي نگهداري مي‎شود و به قرن هفتم هجري تعلق دارد.

امام زاده شاهزاده جعفر غريب

اين آرامگاه در 6 كيلومتري شهر قم واقع شده و مدفون در آن يكي از نوادگان امام كاظم ـ عليه السّلام ـ مي‎باشد.

و امامزاده‎هاي ديگر مانند: شاهزاده جعفر از فرزندان امام كاظم ـ عليه السّلام ـ ، امامزاده زكريا، امامزاده سيد علي، امامزاده طاهر در 30 كيلومتري شمال غربي قم، امامزاده عباس از اولاد امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ ، امامزاده عباس، هفت امامزاده، كه مدفن هفت امامزاده به نام‎هاي عباس، ابراهيم، صالح، فيروز، حسن، جعفر،‌ابوالقاسم اسماعيل، از احفاد امام كاظم ـ عليه السّلام ـ اند. امامزاده محسن، امامزاده صفورا از اولاد علي ـ عليه السّلام ـ ، امامزاده عبدالله از نوادگان امام سجاد ـ عليه السّلام ـ ، امامزاده فاضل، امامزاده معصومه و... در قم و اطراف آن مدفون هستند. كه جمعاً به 41 امامزاده مي‎رسد، كه بزرگترين و معتبرترين و پررونق‎ترين آن‎ها آستانه مقدس حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ دختر امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ، در مركز شهر با ارزش‎مندترين معماري اسلامي ايران مي‎باشد.

2. مدارس علمي و قديمي

شهر قم از ديرزمان، يكي از مراكز مهم تشيع بوده و دانشمندان بزرگي همچون صدوق (ابن بابويه) و علماي ديگر از اين شهر برخاسته‎اند.

در سال 1340 هـ .ق مرحوم شيخ عبدالكريم حائري حوزة‌ علميه را از نو سازماندهي كرد. اكنون نيز حوزة علميه، زير نظر آيات عظام و حجج اسلام و استادان عالي مقام، دائر است و از نقاط مختلف و كشورهاي مجاور، طلاب علوم ديني در اين شهر مقدس حضور يافته و كسب فيض مي‎نمايند. اهم مدارس علمي و ديني استان قم عبارت است از:

مدرسه فيضيه

مدرسه فيضيه يكي از پرآوازه‎ترين مدارس علوم ديني درجهان است اين مدرسه از نيمة نخستين قرن سيزدهم هجري قمري جايگزين بناي مدرسه آستانه شد.

مدرسة غياثيه (پامنار)

اين مدرسه در نزديك ميدان كهنه شهر كه نام آن به همين شكل در كتاب‎ها و اسناد دورة‌صفوي و قاجار به تكرار ديده مي‎شود، واقع گرديده كه اكنون در خيابان آذر واقع شده است. بناي مدرسة غياثيه به نيمه نخستين قرن نهم و سال 830 هـ .ق مربوط مي‎شود. مؤلف گنجينه آثار قم از اين مدرسه به نام شرفيه ياد مي‎كند كه شرف الدين وزير آن را بنا كرده است.

مدرسه جهانگير خان

اين مدرسه در جانب شرقي شهر قم ـ نزديك دروازه ري سابق ـ و در مركز محله مسجد جامع قرار دارد. اين مدرسه از مدارس دوره صفوي قم است كه در دوره ناصري به سال 1278 هـ .ق به وسيله ميرزا نصر الله خان مستوفي گرگاني تعمير و مرمت يافت و پس از آن به نام مدرسه ناصري نيز ياد مي‎شد كه در عين كوچكي از مدارس معروف قديمي قم بود. و اكثر فضلاي سابق قم از تربيت يافتگان اين مدرسه بودند. به اعتقاد اهل فن، مدرسه جهانگير خان از نظر نقشه چند ضلعي و سردر زيبا، از مدارس منحصر به فرد ايران است.

مدرسه رضويه

بنا به روايت تاريخي، بناي مدرسه رضويه منزل استراحت امام هشتم شيعيان در راه رفتن به مرو بود. محل مجاور اين مدرسه ديني به محله شاه خراسان معروف است.

مدرسه ستيه

بنا به روايت تاريخي، بناي مدرسه ستيه جايگاه عبادت حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ در زمان توقّف ايشان در قم بوده است. اين بنا در حال حاضر با طرزي جالب، از آينه‎كاري‎ها در وسط، همراه با حجرات و مسجد در محله ميدان مير شهر قم خودنمايي مي‎كند.

غير از اين مدارس قديمي در سال‎هاي اخير مخصوصاً با پيروزي انقلاب اسلامي ايران مدارس جديد و باشكوهي بنا شد كه از مهم‎ترين آن‎ها مي‎توان به مدرسه آيت الله گلپايگاني، مدرسه معصوميه، مدرسه دار الشفاء، امام خميني، حجتيه، حقاني و... اشاره كرد.

3. مساجد بزرگ و معروف قم

مسجد مقدس جمكران

اين مسجد در 6 كيلومتري جنوب شرقي شهر قم(جاده قم ـ كاشان) واقع شده و همواره پذيراي زائريني از نقاط مختلف ايران و ساير كشورهاست. به علت قداست و اهميت در اين مسجد مقاله‎اي جداگانه به شرح بيش‎تري خواهيم پرداخت.

مسجد امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ

اين مسجد بر اساس يك روايت تاريخي به اراده و اشارة حضرت امام زمان (عج) ساخته شده است.

اين مسجد را در مسير تهران ـ قم و در محلي كه سابقاً بيابان خارج از شهر بود. مرحوم حاج يدالله رجبيان از اخيار قم به نام مسجد امام حسن مجتبي بنا كرده است قدمت اين مسجد به سال 1381 هـ .ق مطابق سال 1340 شمسي است.

مسجد جامع

اسكلت اصلي گنبد خانه متوازن آن، به نيمة نخستين قرن ششم هجري قمري تعلق دارد. اين مسجد پس از مسجد جامع عتيق قم قديمي‎ترين مسجد استان قم است.

مسجد امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ (جامع عتيق)

اين مسجد در خيابان آستانه واقع شده است. اصل بنا به قرن سوّم هجري مربوط است، ولي اكنون از اصل بنا اثري نيست و بناي حاضر تجديد بناي آن مسجد قديمي است. مسجد امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ قديمي‎ترين مسجد استان قم است و از اهميت روحاني و ويژگي‎هاي معماري خاص برخوردار مي‎باشد. اين مسجد به مسجد جامع عتيق قم نيز معروف است.

مسجد اعظم

مسجد اعظم در جبهة غربي آستانة مقدسة حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ به سعي و اهتمام آيت الله بروجردي در سال 1374 هـ .ق توسط استاد «حسين بن محمد معمار» معروف به استاد لرزاده بنا گرديد. اين مسجد به جهت بزرگي و عظمت، مسجد اعظم نام گرفته است.

مسجد فاطميه

اين مسجد هم از مساجد معروف قم مي‎باشد كه در نزديكي گذرخان به همت يك خانم خيرخواه به نام بانو همايون رخداد، بنا گرديده است. در حال حاضر در اين مسجد علاوه بر اقامة نماز، تدريس علوم ديني نيز صورت مي‎گيرد.

مسجد پنجه علي

اين بنا در محله‎اي به همين نام واقع شده و به جهت وجود قطعه سنگي كه تصوير دستي بر آن حك شده، به اين نام خوانده شده است.

مسجد صرم

اين بنا در روستاي صرم در 26 كيلومتري جنوب شرقي قم واقع شده و از آثار دورة صفوي است. اين بنا در طي سال‎هاي 1061 و 1062 هـ .ق توسط شخصي به نام حاجي صومي، بنا گرديده است.

4. آرامگاه‎هاي تاريخي استان قم

آرامگاه فتحعلي شاه

مقبره فتحعلي شاه در قسمت شمالي صحن شمالي آستان حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ قرار دارد و از آثار بيگم صفوي است. اين مقبره در زمان حيات فتحعلي شاه به دستور خود وي (سال 1245) تعمير و تزيين شد.

آرامگاه محمد شاه

در ضلع غربي حرم حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ در ورودي مسجد بالاسر واقع شده است.

مقبره مهد عليا

مهد عليا زوجة سلطان محمد خدابنده صفوي و مادر شاه عباس اوّل بود كه با قدرت تمام در ادارة امور اهتمام مي‎ورزيد. اين مقبره در جهت غربي و عقب گور محمد شاه قرار گرفته است.

آرامگاه مستوفي

اين آرامگاه به پدر مستوفي الممالك ـ از رجال مشهور عهد قاجار ـ تعلق دارد كه در ضلع شمال شرقي صحن عتيق قرار گرفته است.

آرامگاه شاه عباس دوّم

اين مقبره در جنوب غربي حرم واقع شده است.

آرامگاه شاه سليمان و شاه صفي

اين آرامگاه‎ها در محل موزة سابق (مسجد شهيد مطهري فعلي) آستانه قرار گرفته است.

آرامگاه علي بن بابويه قمي (متوفاي 329 هـ .ق)

اين ارامگاه در كنار شرقي قبرستان قديمي بابلان و هم اكنون در شرق خيابان ارم واقع شده است.

مقبره خواجه اصيل الدين

اين مقبره جزء مقابر گنبد سبز واقع در خيابان چهارمردان مي‎باشدكه از بناي بزرگ خاندان صفي مي‎باشد.

و آرامگاه‎هاي بزرگان چون آخوند ملا مهدي عراقي، ميرزا حسن كاشفي، آيت الله سيد صدرالدين، محمد تقي خوانساري، بروجردي، مرتضي مطهري، اراكي، علامه طباطبايي، و پروين اعتصامي را مي‎توان نام برد.

5. محلات و خانه‎هاي تاريخي و ديني

از محلات و بناهاي قديمي و تاريخي قم مي‎توان به خانه حاج قلي خان، خانه حضرت امام خميني، ملاصدرا در كهك، و از محلات، محله آستانه، محله قديمي عشقعلي، چهارمردان، سيدان، سنگ بند، موسيان، اسحاقيه، و ... اشاره نمود.

از ديگر آثار تاريخي و ديدني مي‎توان به كاروان‎سراهاي قديمي، ساختمان هشتي، سرو پانصد ساله و درياچه نمك اشاره نمود.

مختار اصلاني


| شناسه مطلب: 83697